newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
جنگ میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی است

در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم ‌اِلىٰ یَومِ القِیامَة. (1) «اِلىٰ یَومِ القِیامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی ‌است؛ این کارزار ادامه دارد. جبهه‌ی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در ‌چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن‌ رَأَى سُلطاناً ‌جَائِرا؛ مسئله، مسئله‌ی ظلم است، مسئله‌ی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللهِ ... یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالجَورِ وَ ‌العُدوان؛(2) مسئله این است. این جبهه‌ی حسینی است که در مقابله‌ی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطه‌ی مقابلش ‌هم جبهه‌ی جُور است، جبهه‌ِی ظلم است، جبهه‌ی شکستن عهد الهی است.‌1403/06/04

1 )
کامل الزّیارات، ابن قولویه قمی، ج ۱، ص ۱۷۶

إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ‏
ترجمه:
‏«امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: ...من بیزاری می جویم به سوی خدا و به سوی شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و ‏دوستدارانشان، ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما ‏جنگید...»‏
2 )
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۸۱ (با اندکی تفاوت‏)

أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله قالَ : «مَن رَأى‌ سُلطاناً جائِراً ، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللَّهِ ، ناكِثاً لِعَهدِ اللَّهِ ، مُخالِفاً ‏لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّهِ ، يَعمَلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ ‏
ترجمه:
‏«امام حسین(علیه‌السّلام) فرمودند: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه شود که حرام خدا را حلال می‌کند و پیمان الهی ‏را در هم می‌شکند و با سنت (و قانون) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مخالفت برخاسته و در میان بندگان خدا، راه گناه و ‏دشمنی در پیش گرفته است، ولی او در مقابل چنین حاکمی، با عمل یا با گفتار، اظهار مخالفت نکند، بر خداوند است که ‏این فرد (ساکت) را به جایگاه همان طغیانگر، (در آتش جهنم) داخل کند.»‏
لینک ثابت
هدف ائمه ایجاد حکومت اسلامی بود

وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جمله‌ی حرفهایی که مکرّراً از ‌حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم‌ وَ مَتاعٌ‌ اِلیٰ‌ حین‌»؛(1) این [کار] یک زمان ‌دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص ‌شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ‌‌۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا ‌قُتِلَ‌ الحُسَینُ‌ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه‌»؛(2) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به ‌شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل ‌بیرونی‌ای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد. حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» ‌است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی ‌تطبیق میکند؛ عوامل معمولی‌اش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ‌ بَعدَ الحُسَینِ‌ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» ‌نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع ‌چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحیی‌بن‌امّ‌طویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ‌ ‌اِنَّ‌ النّاسَ‌ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(3) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجه‌اش این شده که این [تعداد بیشتر ‌شد]... خب بعد در [ادامه‌ی] همان روایتی که داشتم میخواندم، خدای متعال آن امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق ‌بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة».(4) سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ ‌حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده.‌1403/02/19

1 )
مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴ (با اندکی تفاوت)‏

ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم‌ وَ مَتاعٌ‌ اِلیٰ‌ حین ‏
ترجمه:
‏« امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: و من نمی‌دانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهره‌گیری تا مدّتی (معیّن)!»‏
2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج‏۱ ۳۶۸ ‏

فَلَمّا قُتِلَ‌ الحُسَینُ‌ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه ‏
ترجمه:
‏« امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: چون حسين صلوات اللَّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت، ‏آن را تا صد و چهل بتأخير انداخت.»‏
3 )
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۱۴۴

ثُمَّ‌ اِنَّ‌ النّاسَ‌ لَحِقوا وَ کَثُروا ‏
ترجمه:
‏« امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردم پس از امام حسین (علیه السلام) مرتد شدند مگر سه نفر و سپس بعد از مدتى ‏مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند. »‏
4 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج1، ص 368 ‏

َنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا ‏أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ.‏
ترجمه:
ابو حمزه ثمالى میگويد: به محضر مبارك امام باقر عليه السّلام عرض كردم: على عليه السّلام میفرمودند: «تا هفتاد سال به ‏بلا مبتلا میشوند» و باز میفرمودند: «پس از بلا، رخا و آسايش است»، هفتاد سال گذشت ولى ما آسايش و راحتى را ‏نديديم. امام باقر عليه السّلام به من فرمودند: اى ثابت! خداوند متعال مدّت اين امر را هفتاد سال قرار داد...»‏
لینک ثابت
مراقبت از مبتلا نشدن به عوامل خطرزا در مسیر حفظ ارزشها

ارزشهای سپاه، برجستگی‌های سپاه خیلی ارزشمندند؛ از اینها باید حراست کرد... اگر از یاد خدا غفلت پیدا شد، این خطر ‌تشدید میشود؛ اگر انگیزه‌های جهادی به هر دلیلی کاهش پیدا کرد، این خطر تشدید پیدا میکند؛ اگر دستاوردها ما را مغرور ‌کرد، این خطر افزایش پیدا میکند. عوامل خطرزا اینها است: غفلت از خدا، مغرور شدن به دستاوردها، خسته شدن از کار ‌جهادی، بی‌توجّهی به نعمتهای الهی؛ [اینکه] از نعمتهای عظیم الهی که خدا به ما داده غفلت کنیم و تا یک نابسامانی در ‌مقابل ما قرار گرفت ما را مأیوس کند... در دعاها به ما یاد داده‌اند: اَللّهُمَّ تَمَّ نُورُکَ فَهَدَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا و بَسَطتَ یَدَکَ ‌فَاَعطَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا وَ عَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا؛(1) به یاد بیاورید نعمتهای الهی را. به مجرّد اینکه یک ‌سنگی سر راه پیدا شد یادمان میرود که صخره‌های عظیمی در مقابل پای ما بود برطرف شد و خدا برطرف کرد؛ فراموش ‌میکنیم؛ دچار تردید میشویم، دچار شک میشویم، دچار کسالت میشویم، ناامید میشویم. اینها بیماری‌هایی مهلک است؛ ‌مراقب این بیماری‌ها باید بود.‌1402/05/26

1 )
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 488 (دعای قنوت نماز وتر)‏

اَللّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَیتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا و بَسَطتَ يَدَكَ فَاَعطَيتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا وَ عَظُمَ حِلمُكَ فَعَفَوتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا‏
ترجمه:
خدايا! نورت كامل شد و هدایت کردی، سپاس و ستايش، ويژه توست اى پروردگار ما ! و دستت را گشودى و عطا كردى، ‏سپاس و ستايش، ويژه توست اى پروردگار ما! و بردبارى‌ات بزرگ بود و عفو كردى، سپاس و ستايش، ويژه توست اى ‏پروردگار ما...
لینک ثابت
ندای حضرت ابراهیم، دعوت همه بشریت به حج بوده است

در روایت دارد که وقتی خداوند متعال به ابراهیم (علیه السّلام) وحی فرمود که مردم را دعوت کن، رفت روی کوه ابوقُبیس و گفت «اَیُّهَا النّاس»؛(1) بحثِ کسانی نیست که به من اعتقاد دارند، من را قبول دارند؛ همه‌ی بشریّت را دعوت کرد به حج. در طول تاریخ، در طول زمان، تا وقتی دنیا دنیا است، این دعوت ابراهیم وجود دارد. خب، در یک ایّام مشخّص، در یک محدوده‌ی معیّنی از زمان ــ که در سوره‌ی بقره «اَیّامٍ مَعدودات»(2) و در سوره‌ی حج «اَیّامٍ مَعلومات»(3) ذکر شده است ــ و در یک نقطه‌ی خاصّی از مکان، همه‌ی آحاد بشریّت را خداوند متعال دعوت کرده.1402/02/27

1 )
الکافی، شیخ کلینی ،ج ۴، ص ۲۰۵؛

فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَحُجُّوا هَذَا الْبَيْتَ فَحُجُّوهُ فَأَجَابَهُ مَنْ يَحُجُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...
ترجمه:
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «آن‌گاه ابراهيم عليه السّلام مردم را براى حج اين‌گونه ندا داد و گفت: اى مردم! به راستى كه من ابراهيم خليل اللّه هستم همانا خداوند به شما فرمان داده كه اين خانه را حج كنيد. پس حج آن را به جاى آوريد. ازاين‌رو تا روز قيامت هركه حج به جاى مى‌آورد، دعوت او را پاسخ گفته است»
2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 203
وَاذكُرُوا اللَّهَ في أَيّامٍ مَعدوداتٍ ۚ فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا إِثمَ عَلَيهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثمَ عَلَيهِ ۚ لِمَنِ اتَّقىٰ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّكُم إِلَيهِ تُحشَرونَ
ترجمه:
و خدا را در روزهای معیّنی یاد کنید! (روزهای 11 و 12 و 13 ماه ذی حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهی بر او نیست، و هر که تأخیر کند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهی بر او نیست؛ برای کسی که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوی او محشور خواهید شد!
3 ) سوره مبارکه الحج آیه 28
لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَيَذكُرُوا اسمَ اللَّهِ في أَيّامٍ مَعلوماتٍ عَلىٰ ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ ۖ فَكُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقيرَ
ترجمه:
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی‌کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید!
لینک ثابت
دوست‌نداشتن خانواده بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا

گاهی هست که اهمّیّت یک فریضه از جان بچّه‌ی انسان، از جان همسر انسان، از جان پدر و مادر انسان بالاتر است. لذا شما به امام حسین عرض میکنید: بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی؛(1) پدر و مادرم قربانت. از پدر و مادر چه کسی بالاتر؟ جانشان قربانِ جان شما. یا در آیه‌ی قرآن [میفرماید]: «قُل اِن کانَ آباؤُکُم وَ اَبناؤُکُم وَ اِخوانُکُم» تا بقیّه‌ی آن که: «اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ جِهادٍ فی‌ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصوا»؛(2) نباید اینها را بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا دوست داشته باشیم؛ یک جاهایی این ‌جوری است. فریضه وقتی که بزرگ شد، عظمت پیدا کرد، حتّی بر جان کودک هم ترجیح پیدا میکند؛ لکن در غیر [این] موارد، در موارد عادی، محورِ وظایفِ زن، خانواده است و واقعاً هم خانواده بدون حضور زن، بدون فعّالیّت زن، بدون احساسِ تکلیفِ زن، امکان ندارد اداره بشود.1401/10/14

1 )
کامل‌الزّیارات،ابن قولویه قمی، ص ۱۷۷

بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی
ترجمه:
پدر و مادرم به فدایت
2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 24
قُل إِن كانَ آباؤُكُم وَأَبناؤُكُم وَإِخوانُكُم وَأَزواجُكُم وَعَشيرَتُكُم وَأَموالٌ اقتَرَفتُموها وَتِجارَةٌ تَخشَونَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرضَونَها أَحَبَّ إِلَيكُم مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِ وَجِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصوا حَتّىٰ يَأتِيَ اللَّهُ بِأَمرِهِ ۗ وَاللَّهُ لا يَهدِي القَومَ الفاسِقينَ
ترجمه:
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند!
لینک ثابت
اخلاص در عمل منافات با اطلاع‌رسانی به مردم ندارد

کارهایی را که دارید میکنید ــ با نیّت [برای] خدا انجام بدهید. کار نمایشی ــ که مردم بدانند، مردم ببینند، مردم از ما تعریف کنند ــ کار را بی‌برکت میکند. کار را وقتی با اخلاص انجام دادید، فَمَن کانَ یَرجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدًا؛(1) کسی را با خدا شریک نکنید، کار را برای خدا انجام بدهید. خب خدمت به مردم کاری است که مورد رضای الهی است، بگویید پروردگارا! من برای اینکه رضای تو را جلب کنم، این کار را که خدمت به مردم باشد انجام میدهم و البتّه این اخلاص که گفتیم، منافات ندارد با اینکه به مردم اطّلاع‌رسانی کنید؛ اطّلاع‌رسانی منافات با اخلاص ندارد. روایت هم داریم که اینکه کسی دوست بدارد که مردم بدانند کار خوبی انجام میدهد، اشکالی ندارد ــ روایت معتبر داریم (2) در این زمینه ــ به مردم باید اطّلاع‌‌رسانی کنید. امید مردم و اعتمادشان با این اطّلاع‌رسانی افزایش پیدا میکند. امّا [کار] برای خدا باشد.1401/06/08

1 ) سوره مبارکه الكهف آیه 110
قُل إِنَّما أَنا بَشَرٌ مِثلُكُم يوحىٰ إِلَيَّ أَنَّما إِلٰهُكُم إِلٰهٌ واحِدٌ ۖ فَمَن كانَ يَرجو لِقاءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلًا صالِحًا وَلا يُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
ترجمه:
بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!
2 )
الکافی، ثقةالاسلام کلینی ،ج ۲، ص۲۹۷

زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَعْمَلُ الشَّيْ‏ءَ مِنَ الْخَيْرِ فَيَرَاهُ إِنْسَانٌ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ لَهُ فِي النَّاسِ الْخَيْرُ إِذَا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذَلِكَ لِذَلِكَ.
ترجمه:
زراره گويد: از امام باقر عليه‌السّلام پرسيدم درباره‌ی مردى كه كار خيرى ميكند و شخصى او را می بيند و او خوشش می آيد، فرمود: عيب ندارد، هر كس دوست دارد خوبی‌اش ميان مردم نمايان شود به شرط آن‌كه عمل را به آن قصد انجام ندهد.
لینک ثابت
حرام بودن شکار لهوی در شرع اسلام

یک موضوع دیگری که در باب حفاظت از محیط زیست مورد نظر است، مسئله‌ی حفاظت از حیات وحش است. اینکه نسبت به حیات وحش و حیواناتی که در سرتاسر کشور در جنگلها، در بیابانها، در دشتها متفرّقند، بی‌تفاوت باشیم، قطعاً به ضرر منافع ملّی است. مسئله‌ی شکار غیر قانونی را باید جدّی گرفت. در شرع مقدّس اسلام، شکار فقط در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد مجاز است؛ در غیر این مورد، اصلاً شکار مجاز نیست، شرعاً اجازه‌ی شکار داده نشده. شما در کتابهای فقهی که نگاه کنید، میگویند نماز در سفری که برای شکار انجام میگیرد تمام است؛ یعنی سفر، سفر حرام است؛ معنایش این است دیگر؛ یعنی این کار یک کار خلاف است. این را باید توجّه کرد؛ بحث حیات وحش بسیار مهم است.1400/12/15

1 )
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 218؛ 
وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 478

وسائل الشیعة بَابُ أَنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَى الصَّيْدِ لِلَّهْوِ أَوِ الْفُضُولِ وَجَبَ عَلَيْهِ التَّمَامُ وَ إِنْ كَانَ لِقُوتِهِ أَوْ قُوتِ عِيَالِهِ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَصْر: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ يَخْرُجُ مِنْ أَهْلِهِ بِالصُّقُورِ وَ اَلْبُزَاةِ وَ اَلْكِلاَبِ يَتَنَزَّهُ اَللَّيْلَةَ وَ اَللَّيْلَتَيْنِ وَ اَلثَّلاَثَةَ هَلْ يُقَصِّرُ مِنْ صَلاَتِهِ أَمْ لاَ يُقَصِّرُ قَالَ «إِنَّمَا خَرَجَ فِي لَهْوٍ لاَ يُقَصِّرُ»
ترجمه:
زراره میگوید، از ابو جعفر باقر (ع) پرسيدم: اگر كسى باز و شاهين و سگ شكارى خود را به همراه ببرد تا يك شب و دو شب و سه شب به تفريح و تفرج و شكار بگذراند، آيا بايد نماز شكسته بخواند؟ ابو جعفر گفت: نه. هركس براى تفريح و تماشا و شكار حركت كند، نمى‌تواند نماز شكسته بخواند.
لینک ثابت
لزوم احیای اصحاب خاص پیامبر در قالبهای هنری

واقعاً خدا رحمت کند مصطفیٰ عقّاد را و باید تشکّر کنیم از او که در فیلم «الرّسالة» این شخصیّت بزرگ را در قالب یک اثر فاخر ــ انصافاً فاخر است؛ بخصوص بخش مربوط به حمزه‌اش که خب بازیگرش هم بازیگر فوق‌العاده معروف و مهمّی است، حقیقتاً یک جلوه‌ای دارد ــ توانسته تا حدودی زندگی این بزرگوار را به تصویر بکشد؛ البتّه تا حدودی. و این کار بایستی انجام بگیرد. البتّه این کار در مورد دیگر صحابه‌ی پیغمبر هم باید انجام بگیرد: در مورد عمّار همین کار باید بشود؛ در مورد جناب سلمان باید بشود؛ در مورد جناب مقداد [باید بشود]. مقداد را چه کسی می‌شناسد؟ چه کسی میداند که او چه کرد؟ حتّی درباره‌ی بعضی از اصحاب درجه‌ی یک دارد که بعد از پیغمبر «حاصَ حَیصَة»،(1) مگر مقداد؛ فقط او بود که هیچ تکان نخورد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها را بایستی زنده کرد، احیا کرد. یا جناب جعفربن‌ابی‌طالب همین جور؛ بخصوص که زندگی جناب جعفر، ظرفیّت هنری و ــ به تعبیر خودشان ــ ظرفیّت درامی‌اش خیلی زیاد است؛ آن سفر به حبشه و کیفیّت آن و رفتن و برگشتن و مانند اینها؛خیلی کار باکیفیّتی است و از لحاظ هنری میشود [روی آن] پرداخت خوبی انجام داد. بنابراین آنچه در درجه‌ی اوّل میشود گفت، این است که این بزرگوار انصافاً غریب است.1400/11/05

1 )
الإختصاص، النص، ص: 10
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏28، ص: 239

َ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ كَانَ حَاصَ حَيْصَةً ثُمَّ رَجَعَ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِي لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَدْخُلْهُ شَيْ‏ءٌ فَالْمِقْدَادُ فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عَرَضَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ أَنَّ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ وَ لَوْ تَكَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَكَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ عُنُقُهُ حَتَّى تُرِكَتْ كَالسِّلْعَةِ فَمَرَّ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَلِكَ بَايِعْ فَبَايَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالسُّكُوتِ وَ لَمْ يَكُنْ يَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يَتَكَلَّمَ فَمَرَّ بِهِ عُثْمَانُ فَأَمَرَ بِهِ ثُمَّ أَنَابَ النَّاسُ بَعْدُ وَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ أَنَابَ أَبُو سَاسَانَ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو عَمْرَةَ وَ شُتَيْرَةُ وَ كَانُوا سَبْعَةً فَلَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ حَقَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَّا هَؤُلَاءِ السَّبْعَة
ترجمه:
كشى از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه مردم برگشتند جز سه نفر: سلمان و ابو ذر و مقداد، راوى گفت: پس عمار! فرمود: يك كژى كرد وانگه برگشت، وانگه اگر خواهى آنكه هيچ شك نكرد همان مقداد بود، اما سلمان بدلش افتاد كه نزد امير مؤمنان اسم اعظم است و كاش آن را بلب مى‏آورد و زمين آن دشمنان را در خود ميگرفت و او چنين بود، و اما ابو ذر را امير مؤمنان فرمود: خاموش بماند، و براى آن سرزنشى از سوى خدا ندارد، و او نخواست جز كه سخن گويد بر خلاف مخالفان، جوهرى گفته: هيهات براى دور كردنست.
لینک ثابت
چهل روز مجاهدت همراه با تبیین و افشاگری

السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. (1)
این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالی‌تلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّ‌کلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقره‌ی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة»(2) اتّفاق نمی‌افتاد. این حرکت عظیم، این صبر فوق‌العاده‌ی خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و امام سجّاد (علیه السّلام) بود که توانست حادثه‌ی کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمّل آن فداکاری بود.

من از این جمله استفاده کنم برای بیان این مطلب که شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه‌ی دل ملّت و امید آینده‌ی این کشورید، به مسئله‌ی «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثی‌کننده‌ی این توطئه‌ی دشمن و این حرکت دشمن است.

هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ میتوانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهام‌آفرینی‌ها را در این فضا با استفاده‌ی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البتّه اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوه‌ی اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضی‌ها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقاله‌ها و اینجا و آنجا انجام میدهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه میشوند، باید بشدّت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیّت کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و به‌کارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همه‌‌ی ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم.1400/07/05


1 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 776؛
البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 271؛
زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 236؛

السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ...الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
ترجمه:
2 )
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 113؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 788؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏98، ص: 331؛

ٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة...
ترجمه:
از صفوان جمال كه گفت مولاى من حضرت صادق عليه السّلام به من گفت:در زيارت اربعين كه زيارت مى‌كنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و چنين مى‌گويى: سلام بر ولى خدا و حبيب خاص خدا!سلام بر دوست‌دار و محبوب و برگزيدۀ خدا!سلام بر بندۀ خالص فرزند بندۀ خالص خدا!سلام بر حسين مظلوم شهيد راه خدا! سلام بر آن اسير غم و اندوه و مصايب سخت عالم و كشتۀ آب چشمان. پروردگارا من گواهى مى‌دهم كه آن حضرت ولى تو و فرزند ولى تو و برگزيدۀ تو و فرزند برگزيدۀ توست كه به لطف و كرمت رستگار شد،او را به فيض شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانيدى و به پاكى نسل برگزيدى و او را امام بزرگى از بزرگان عالم و پيشوايى از پيشوايان الهى جهان قرار دادى و مدافع از اسلام مقرر داشتى و ميراث تمام پيمبران را به او عطا كردى و او را از جانشينان پيغمبر و حجت خود بر خلق گردانيدى.او هم در اتمام حجت بر خلق هرعذرى را از امت رفع كرد و اندرز و امت را با عطوفت و مهربانى نصيحت كرد و خون پاكش را در راه تو به خاك ريخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد.
لینک ثابت
بطن قرآن، همان تاویلش است

فُضیل‌بن‌یسار که یکی از اصحاب برجسته و ممتاز و ثقه‌ی حضرت باقر و حضرت صادق (علیهما السّلام) است، میگوید من از امام باقر سؤال کردم که معنای این روایت چیست؟ یک روایتی در اختیار آنها بوده که میفرماید: «ما فِی القُرآنِ آیَةٌ اِلّا وَ لَها ظَهرٌ و بَطن» -که البتّه دنباله دارد- همه‌ی‌ آیات قرآن رویی دارد و پشتی دارد، ظاهری دارد و باطنی دارد؛ میگوید پرسیدم این ظاهر و باطن یعنی چه. حضرت فرمود که «بَطنُهُ تَأویلُه»؛ ظاهرش که ظاهر است؛ [امّا] باطن، آن چیزی است که تأویل آن است. تأویل یعنی آنچه برگشت این آیه و مُفاد این آیه منطبق با آن است. مِنهُم ما مَضیٰ وَ مِنهُم ما لَم یَکُن بَعدُ یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَ القَمَر؛(۱) مثل ماه و خورشید که به طور دائم بالای سر انسانند و مخصوص روزی دونِ روزی نیستند، این آیات شریفه‌‌ی قرآن هم مثل خورشید بالای سر ما هستند و دائم هستند؛ این جور نیست که یک روزی باشند، یک روزی نباشند؛ بنابراین هدایت قرآنی این جوری است.1400/01/25

1 )
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 196 ؛
تفسير العياشي، ج‏1، ص: 11؛
 بحار الأنوار ، ج‏89، ص: 94؛

عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِكُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ بَعْدُ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَقَعَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ نَحْنُ نَعْلَمُه‏
ترجمه:
لینک ثابت
برتری جایگاه ولایت از همه‌ی احکام الهی

دهه‌ی دوّم ذی‌حجّه، دهه‌ی ولایت است و مسئله‌ی غدیر که در روایت هست که «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایة»(1)؛ از همه‌ی احکام الهی، این ولایت جایگاه برتری دارد، چون تأمین‌کننده و تضمین‌کننده‌ی همه‌ی احکام الهی است که خب ماجرای غدیر و آن داستان بسیار مهم [بیانگر آن است].1399/05/10

1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 21
المحاسن، ج‏1، ص: 286

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ.
ترجمه:
لینک ثابت
مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی باید در مجالس مذهبی دنبال شود

یکی از چیزهایی که در این مجالس باید حتماً به فضل الهی دنبال بشود، مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی است؛ من میخواهم خواهش کنم که برادران عزیز در مطالعات خودشان، در پیگیری‌های خودشان روی مسئله‌ی سبک زندگی ائمّه (علیهم ‌السّلام) و سبک زندگی اسلامی کار کنند؛ شعرای متعهّد و برجسته‌ی ما -که امروز نمونه‌ی کارهایشان را اینجا شنیدید- این را به هنر شعر مزیّن کنند و در مجالس خوانده بشود تا فرهنگ‌سازی بشود. اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبهه‌ی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛ یعنی فرهنگ‌سازی باید بشود. ببینید شما در دعا میگویید: اللَهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛(1) خب محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواسته‌اند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئله‌ی سبک زندگی باید دنبال بشود.
دشمن متأسّفانه با استفاده‌ی از ضعف و خیانت سران وابسته‌ی نظامهای اسلامی، از جمله‌ در کشور ما در طول سالهای پیش از انقلاب، توانسته سبک زندگی خودش را رایج کند. ما اگر بی‌مبالاتی مشاهده میکنیم، اگر اسراف مشاهده میکنیم، اگر مشکلات گوناگون را در داخل کشور مشاهده میکنیم، این به خاطر دور افتادن از اخلاق اسلامی و از سبک زندگی اسلامی است. اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را حاکم کنیم، باید فرهنگ‌سازی بشود. فرهنگ‌سازی به این وسیله انجام میگیرد و شما بهترین کسانی هستید که میتوانید در میان مردم فرهنگ‌سازی کنید و به معنای واقعی کلمه جریان را به سمت اسلام برگردانید.1398/11/26


1 )
کامل‌الزّیارات،ابن قولويه قمى،  ص ۱۷۸
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،شیخ طوسی، ج‏2، ص: 775


ترجمه:
لینک ثابت
زیارت امام حسین علیه السلام

عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.(۱)

عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام)
هم از این بزرگوار این را شنیده، هم از آن بزرگوار.

یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه
[امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) میفرمودند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] می‌آیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.]

اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَالّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و می‌افتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ * فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(۲) [وقتی] خدای متعال درباره‌ی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسه‌ی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این‌ جور مصیبت‌ها و این جور سختی‌ها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جمله‌ی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله‌ اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همه‌ی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد.
وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه
خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است.
وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه
این هم یکی؛ در کنار قبر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقه‌ی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیاده‌روی اربعین -این حادثه‌ی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته.
وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه
این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافه‌ی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است.
قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه
محمّدبن‌مسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟
فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصه‌ی همه‌ی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند.
فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه
در روز قیامت، امام حسین در درجه‌ی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد.
ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم»
یکی از مصادیق این آیه این مورد است.1398/07/01


1 )
امالی طوسی، ص317؛ بحارالانوار، ج44،ص221

عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.
ترجمه:
2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 169
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
ترجمه:
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.
2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 170
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ
ترجمه:
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می‌بینند؛ و می‌دانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.
لینک ثابت
نماز تثبیت‌کننده‌ی اخلاص و دورکننده‌ی کبر است

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و‌ آله ‌الطّاهرین و لعنة ‌الله علی اعدائهم اجمعین.
یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَی‌ءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر.(۱)
دنباله‌ی آنچه حضرت باقر(سلام‌ اللّه ‌علیه) به جابر درباره‌ی دنیا فرمودند [این است:]

یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَی‌ءِ الظِّلال
[عمر] مثل سایه است؛ فَیء، آن سایه‌ی بعد از زوال [روز] را میگویند. همچنان که این سایه اعلام پایان روز است و هر لحظه به لحظه‌ای که این سایه طولانی میشود، نشان میدهد که روز دارد تمام میشود. این عمر ما هم همین جور است. اینجا «دنیا» یعنی عمر من و شما که مثل همین سایه است؛ هر چه این سایه طولانی‌تر میشود، معنایش این است که به آن آخِر داریم نزدیک‌تر میشویم. بعضی‌ها از اینکه سالِ گذشته تمام شد، سال نو شروع شد، خوشحال میشوند؛ خب، عیبی هم ندارد، چون عید است و خوشحالی اشکال ندارد امّا توجّه به این نکته هم لازم است: سال که تمام میشود، یعنی عمر ما تمام میشود؛ [در واقع] این عمر ما است که دارد به پایان میرسد، به این توجّه باید کرد. پیر و جوان هم ندارد؛ البتّه احتمال سر رسیدن اجل در مورد افراد پیر و مسن قهراً بیشتر است امّا جوانها هم هستند. ما در همین بحث خودمان، جمع خودمان بعضی جوانها را داشتیم که سالهای زیادی از سنین کنونیِ ما کمتر بودند، از دنیا رفتند؛ به این باید توجّه کرد که هر چه میگذرد، در واقع دارد به آن انتها نزدیک میشود.

لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِه
بعد فرمود کلمه‌ی لااله‌الّااالله [یعنی] کلمه‌ی توحید، اعزاز اهل دعوتِ لااله‌الّااالله است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه وقتی شما میگویید لااله‌الّااالله، عبودیّت غیرخدا را نفی میکنید. مشکل اساسی مردم در طول تاریخ، عبودیّت غیر خدا بوده؛ [مثل] بنده‌ی فرعون‌ها بودن؛ الان هم همین جور است: بنده‌ی پول، بنده‌ی مقام، بنده‌ی شهوت، بنده‌ی قدرتهای بزرگ. وقتی شما میگویید لااله‌الّااالله، یعنی من فقط یک معبود دارم؛ نه پول را عبادت میکنم، نه مقام را عبادت میکنم، نه امپراتور را عبادت میکنم، نه فرعون را عبادت میکنم. عبادت هم صرفاً این نیست که انسان تقدیس بکند طرف را؛ نه، ممکن است اصلاً قبول هم نداشته باشد در دلش آن را، امّا عبادتش بکند! عبادت یعنی اطاعت کردن با همه‌ی وجود؛ این عبادت است. پس وقتی که ما میگوییم لااله‌الّااالله، در واقع داریم یک مایه‌ی عزّت را برای خودمان تأمین میکنیم؛ یعنی «وَالاَغلـّْلَ الَّ‌تی کانَت عَلَیهِم»،(۲) خودمان را از این اغلال داریم رها میکنیم.

اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاص
بعد فرمود نماز هم این خصوصیّتها را دارد که اوّلاً تثبیت اخلاص است، یعنی برای خدا کاری انجام دادن؛ چون نماز، ذکر خالص خدا است و هیچ چیزی مخلوطش نیست و از اوّلی که انسان تکبیرة‌الاحرام را میگوید، مشغول ذکر الهی است؛ [البتّه] اگر توجّه و حضور داشته باشد؛ حالا ما که حواسمان گاهی پرت بشود که هیچ؛ آن کسی که حضور قلب دارد و خود را حاضر در مقابل خدای متعال میداند، [نماز او] یکسره ذکر خدا است؛ هم با لفظ، هم با عمل. ایستادن در مقابل خدا، رکوع کردن در مقابل خدا، سجودکردن در مقابل خدا، دست بلندکردن به دعا در مقابل پروردگار، ذکر خالص است و اخلاص را در دل انسان زیاد میکند. این یک [مطلب].

وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
کبر را هم از انسان [دور میکند؛ چون] انسان به خاک می‌افتد دیگر. البتّه حواسمان جمع باشد که در این نمازهایی که میخوانیم، بخصوص حالا بعضی‌ها از ماها که مثلاً فرض کنید امام جماعتیم و یک جمعیّتی پشت سرمان نماز میخوانند، این از آن حالتِ به اصطلاح به خود گرفتن عنوان، آن حالتِ اَشِر و بَطَر خارج بشود؛ لَم اَخرُج اَشَراً وَ لا بَطَرا؛(3) در حال نماز، انسان گاهی اوقات تصوّر کند که حالا این منم که دارم میخوانم و همه‌ی این پانصدنفر، هزار نفر، ده هزار نفر پشت سر من [هستند]؛ این حالت به وجود نیاید. اگر این طور شد خودِ این مؤیّد کبر است؛ اگر این حالت نبود، آن وقت ضدّ کبر است؛ برای خاطر اینکه تعظیم است، تکریم است، به خاک افتادن است.1397/11/09


1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛

عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْ‏ءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.
ترجمه:
ای جابر! عمر مانند سایه گذرا است؛ کلمه‌ی توحید، مایه‌ی عزّت اهل توحید است؛ نماز تثبیت‌کننده‌ی اخلاص و دورکننده‌ی کبر است
2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه:
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.
3 )
المناقب  ,  جلد۴  ,  صفحه۸۸؛
مثير الأحزان، ص: 4؛
بحارالانوار، ج44، ص324،

الإمام الحسين بن عليّ عليه السّلام: أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلّا بكى ما خرجت أشرا و لا بطرا و لا ظالما و لا مفسدا، و إنّما خرجت لطلب الإصلاح في أمّة جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله.
ترجمه:
لینک ثابت
فریضه نماز میتواند سایر اعمال و فرایض را کارآمد کند

اجلاس سالانه‌ی نماز از سوئی نشانه‌ی حق‌گزاری در برابر فریضه‌ئی است که میتواند بر همه‌ی اعمال و فرایض دیگر، روح بدمد و آنها را کارآمد کند: «إن قُبِلَت قُبِلَ ماسِواها»(1) و از سوی دیگر خدمت بزرگی است به آنان که حقِّ این هدیه‌ی الهی را ندانسته و در آن سهل‌انگاری میکنند. نماز آنگاه که با خشوع و حضور گزارده شود جامعه را به صلاح و سداد در زبان و عمل میکشاند و اعتلاء میبخشد.1397/09/14

1 )
الكافي، ثقة‌الاسلام کلینی، ج‏3، ص268.

إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا.
ترجمه:
امام باقر عليه‌السلام : نخستين چيزى كه از بنده بازخواست می‌شود، نماز است. پس اگر پذيرفته شد، بقيّه‏[ى اعمال‏] هم پذيرفته می‌شود.
لینک ثابت
سعی کنیم عمل خیرمان بیشتر از عمل شر باشد

عَن اَمیرِالمُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: یوقَفُ‌ العَبدُ بَینَ‌ یَدَیِ‌ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِهِ فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنهُ فَاِنِ استَوَی العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّةَ فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه.(۱)
یوقَفُ‌ العَبدُ بَینَ‌ یَدَیِ‌ اللهِ عَزَّ وَ جَل
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند: در روز قیامت، بنده‌ی خدا را در مقابل خدای متعال نگاه میدارند برای محاسبه

فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِه
خداوند متعال به ملائکه‌ای که موکَّل بر این کار هستند میفرماید که مقایسه کنید، بسنجید، میان نعمتهایی که من به او دادم و کاری که او در دنیا انجام داده است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید کدام بیشتر است.

فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَ
خب معلوم است؛ مقایسه میکنند، میگویند پروردگارا! این نعمتهایی که تو به او دادی فرا گرفت همه‌ی عملِ او را. «فَسَتَغرِقُ» یعنی فرا گرفت؛ امّا ما اگر بخواهیم درست معنا را بگوییم، باید بگوییم غرق کرد در خودش. اصلاً نعمتهای خدا کجا، عملِ بنده کجا!

فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنه
بعد که ملائکه این گزارش را عرض میکنند خدمت ذات اقدس پروردگار، خطاب میرسد نعمتها را حساب نکنید؛ همه‌ی نعمتها مالِ او، بخشیدیم؛ نگاه کنید در عمل خودِ او ببینید کار خیری که انجام داده بیشتر است، یا کار شرّی که انجام داده بیشتر است.

فَاِنِ استَوَی العَمَلان
اینها مقایسه میکنند. کارهای خیرِ او و کارهای شرّ او آنجا حاضر است دیگر؛ همه چیز حاضر است؛ کارهای خیر او هم آنجا واضح است، حاضر است، بلکه مجسّم است، کارهای شرّ او هم مجسّم است، ملائکه بلافاصله اینها را با هم مقایسه میکنند.
اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّة
این روایت جزوِ روایاتِ مبشّرات است. اگر کار خیر او و کار شرّ او با هم برابر بود، خدای متعال میفرماید به برکت و به صدقه‌ی سرِ کارهای خیری که این کرد، کارهای شرّش را بخشیدیم، میبرندش بهشت. خب ما چه نتیجه‌ای بگیریم؟ اینکه هر چه میتوانیم، کار خیر را زیاد کنیم که با شروری که از ما سرمیزند، قابل مقایسه باشد؛ یعنی جوری باشد که اگر بیشتر نیست، اقلّاً برابر باشد که خدای متعال این جوری خطاب کند، بگوید خیلی خب، بخشیدیم کارهای شرّش را به خاطر کارهای خیرش.

فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِه
اگر چنانچه زیادی‌ای به نفع او وجود داشت، یعنی کار خیرش بیشتر بود، اینجا به خاطر آن زیادی‌ای که در کار او هست، خدای متعال هم تفضّل میکند و به او اعطا میکند؛ عطای الهی، به خاطرِ زیادتیِ خیر بر شر.

وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه
اگر زیادتی به ضرر او بود، یعنی کار شرّ او بیشتر بود از کار خیرش، اگر این جور شد، آن وقت نگاه میکنند؛ اگر چنانچه کار خیرش کمتر از کار شر است امّا خودِ این از اهل تقوا است، شرک نورزیده، تقوای الهی را پیشه کرده، خلاصه خداترس بوده است، از خدا میترسیده، ملاحظه‌ی خدای متعال را میکرده، از شرک به ذات اقدس الهی پرهیز کرده، ولو حالا کارهای شرّ بیشتری هم از او سر زده است، اینجا جای مغفرت است، خدای متعال او را می‌آمرزد.

آن صورتِ دیگر را که در این روایت بیان نمیفرماید که اگر شرکِ بالله کرده بود و تقوای از شرک نبود، چه مصیبت‌هایی در انتظار او است؛ این دیگر اینجا نیامده، در آیات قرآن هست. در دعاهای حضرت باقر (علیه الصّلاة و السّلام) این عبارات هست: و عَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوت.(۲) پس بنابر‌این، این روایت مبشّر است. ما اوّلاً سعی کنیم عمل خیر را بیشتر کنیم، ثانیاً سعی کنیم هر چه میتوانیم از شرورِ خودمان کم کنیم، ثالثاً تقوای از شرک را و پایبندی به توحید را توجّه داشته باشیم.1397/07/17


1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 212؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏5، ص: 334؛

عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: يُوقَفُ الْعَبْدُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَيَقُولُ: قِيسُوا بَيْنَ نِعَمِي عَلَيْهِ وَ بَيْنَ عَمَلِهِ، فَسَتُغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُونَ: قَدِ اسْتَغْرَقَتِ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُ: هَبُوا لَهُ نِعَمِي، وَ قِيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ مِنْهُ، فَإِنِ اسْتَوَى الْعَمَلَانِ أَذْهَبَ اللَّهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ، فَإِنْ كَانَ لَهُ فَضْلٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِفَضْلِهِ، وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ، وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ التَّقْوَى، لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ (تَعَالَى)، وَ اتَّقَى الشِّرْكَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْمَغْفِرَةِ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ إِنْ شَاءَ، وَ يَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ.
ترجمه:
امیر مؤمنان (علیه السّلام) فرمود: بنده را در مقابل خداوند ایستانده، پس خداوند میفرماید میان نعمت‌بخشیِ من به او و کردارش مقایسه کنید. پس میگویند نعمتها کردار او را در بر میگیرند. خداوند میفرماید نعمتهایم را بر او ببخشایید و میان نیکی و بدیِ او مقایسه کنید. پس اگر نیکی و بدیِ او یکسان باشد، خدا بدیِ او را با نیکی از میان میبرد و او را در بهشت داخل میسازد. پس اگر [نیکی بر بدی] برتری داشت، خداوند به [مقدار] برتری‌اش به او عطا میکند و اگر [بدی بر نیکی] به ضرر او برتری داشت ولی از تقواپیشگانی بود که به خدا شرک نورزیده و از شرک به او دوری نموده بود، پس او از آمرزیده‌شدگان است که خداوند اگر بخواهد، با رحمت خود بر او می‌بخشاید و با بخشش خود به او برتری میبخشد
2 )
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 390؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 366؛

َ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع الْقُنُوتُ فِي الْوَتْرِ كَقُنُوتِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَقُولُ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ بَسَطْتَ يَدَكَ فَأَعْطَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ عَظُمَ حِلْمُكَ فَعَفَوْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا
ترجمه:
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی