newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شهید آوینی

هنر انقلاب را در آن عده‌یی محصور کنید که مفاهیم انقلابی جزو ایمانشان است و آن را قبول دارند. این را بگوییم هنر انقلابی، و ماعدای آن را بگویم هنر غیرانقلابی، که شامل ضد انقلابی و بی‌تفاوت می‌شود. شما کوشش کنید که در این محدوده‌ی هنر معتقدان به انقلاب، تعارض به وجود نیاید؛ من این را می‌خواهم. حالا شما آقای آوینی را مثال زدید - من بحثی ندارم - من آقای آوینی را هم خیلی بیشتر از شما نمی‌شناسم. من می‌خواهم شماها کوشش کنید، این اختلاف سلیقه‌هایی که در این زمینه‌ها دارید، عمده و جاگیر نشود؛ نه در فضای ذهن، و نه در فضای عمل. ممکن است دو نفر با همدیگر همکاری نکنند؛ اشکالی هم ندارد. شما می‌گویید من با آن آقا نمی‌توانم همکاری کنم؛ خیلی خوب، مانعی ندارد. بر روح هنرمند نمی‌شود تحمیل کرد که باید شما این‌جا همکاری کنید؛ لیکن نگذارید این اختلاف سلایق به تعارض و بگومگو برسد؛ این را واقعاً به عنوان یک اصل و یک شاخص در نظر داشته باشید.1370/09/04
لینک ثابت
تولستوی آلکسی

اگر همین الان شما ادبیات شوروی را نگاه کنید، ناگهان می‌بینید که پرده‌یی وسطش وصل است؛ یعنی حصاری وجود دارد. در دو طرف این حصار، کارهای عظیمی هست و متعلق به دو طرف است؛ اما وقتی شما کار مثلاً «شولوخف یا «آلکسی تولستوی را نگاه می‌کنید، می‌بینید که طعم دیگری دارد. این «آلکسی تولستوی» یک نویسنده‌ی بسیار قوی است و رمانهای بسیار خوبی دارد و از نویسندگان انقلاب شوروی است و طعم دوران جدید در نوشته‌ی اوست.1370/09/04
لینک ثابت
هنر انقلابی

تحلیلی که از صف‌آرایی فرهنگی بین ما و دشمن ارائه کردید، کاملاً هوشمندانه و منطبق با واقعیت و درحقیقت تصویر روشنی بود از آنچه که هر کسی می‌تواند با اندک دقتی آن را ببیند. از این‌که شما جوانان مسلمان و انقلابی و هنرمند توانستید این موقعیت را این‌طور هوشمندانه و ظریف دریابید و در مقابل آنچه که هست، یک موضع انتخاب بکنید، خیلی خوشحالم؛ این خیلی خوب و خیلی مهم است. اصل هم همین است که انسان موضعی داشته باشد.1370/09/04
لینک ثابت
هنر انقلابی

اگر شما الان می‌بینید که از بچه‌مسلمانها به بی‌هنری، به تعصب، به دگم بودن، به پُرتوقع بودن و از این قبیل چیزها انتقاد می‌شود، این جزیی از طرح حمله است. ما وقتی بدانیم که این جزیی از طرح حمله است، طبیعی است که خودمان را در مقابل این حمله مصونیتی خواهیم بخشید.
در دوران مبارزات طولانی در آن سالهای اختناق - که شماها در دنیای مخصوص آخوندی و طلبگی ماها نبودید - یکی از کارهایی که معمول بود، این بود که روحانیون مبارز را به بی‌سوادی رمی کنند؛ در صورتی که اینها از خیلی از آنها باسوادتر بودند! ما در مشهد مسجدی به نام مسجد کرامت داشتیم، که اجتماع عظیمی از جوانان و نوجوانان در آن‌جا گرد می‌آمدند. من یک وقت در آن‌جا در خلال صحبت، به یکی از این حرفهایی که درباره‌ی ما گفته شده بود، اشاره می‌کردم، این شعر - که ظاهراً متعلق به میرزا حبیب است - به زبانم آمد:
زین علم که رسمی است پی بحث و جدل نیز
افزون ز تو چندین ورق باطله داریم‌
بعد گفتم اگر نوشته‌های علمی و نوشته‌های فقه و اصولیم را به سر هر کدامتان بزنم، سرتان می‌شکند؛ این‌قدر زیاد است!ببینید، یک وقت هست که من احساس می‌کنم که ای داد، من سرگرم مبارزه شدم، آنها درس را خواندند و بردند و من ماندم. اگر این احساس وارد ذهن من شد، این خوره است؛ این همان حل سیاسی است - یعنی در مبارزه حل شده است - باید مواظب بود که این پیش نیاید.
وقتی او به شما می‌گوید اصلاً نمی‌فهمید که هنر چیست، اگر هم به زبان نمی‌شود گفت، باید در دل گفت که آره تو بمیری، خودتی! می‌فهمم که قضیه چیست. نخیر، تو هم می‌دانی که من هنرمندم و اهل هنرم و هنر پیش من است. اصلاً هنر اصیل پیش شماست. من این را به صورت شعار نمی‌گویم؛ این استدلال من است؛ این یک امر منطقی است.1370/09/04

لینک ثابت
هنر انقلابی

هنرمند هر دوره، آن کسی است که متعلق به آن دوره و ساخته‌وپرداخته‌ی آن دوره و سراینده‌ی آن دوره است؛ و الّا آن کسی که از دوره‌ی قبل مانده و به یاد آن دوره قلم می‌زند، متعلق به این دوره و ادبیات این دوره که نیست.من اگر بخواهم یک نمونه‌ی کامل این موضوع را برای شما مطرح کنم، باید از یک رمان نام ببرم. من رمانی به نام «دل سگ» خواندم، که نویسنده‌اش روسی است . این رمان، داستانی علمی، تخیلی است و یک نمونه برای کار افرادی مثل ... در امروز است که ممکن است آن‌گونه فیلم هم بسازند؛ اما اصلًا هنر امروز نیست؛ اصلًا غلط است، دروغ است؛ آن کپیه‌ی هنر قبل است. گیرم که کپیه‌ی کار امریکا و انگلیس و فرانسه نباشد، اما کپیه‌ی هنر دوران قبل از انقلاب اکتبر است و هنر این روزگار نیست. این رمان، رمان کوچکی هم هست؛ اما بسیار هم هنرمندانه است. این رمان در ایران هم ترجمه شده و چاپ گردیده است؛ ولی شماها اسمش را هم نشنیده‌اید. رمان «دل سگ»، یک رمان ضد انقلابی است که در حدود سالهای 1925 یا 1926 یعنی همان اوایل انقلاب روسیه نوشته شده و نویسنده‌اش به انقلاب و به بعضی از کارها معترض است و آن‌ها را مسخره کرده است؛ مثل همین کارهایی که در اینجا هم نظیرش را دیده بودیم. این اثر، اصلًا جزو ادبیات روسیه نیست. این رمان می‌توانست در دنیا پخش بشود. نمی‌شود گفت که آنجا پشت پرده‌ی آهنین بود، یا در زمان استالین بود؛ نه، چرا در دنیا پخش نشد؟ چرا به عنوان یک اثر برجسته در دنیا ظهور پیدا نکرد؛ در حالی که «دن آرام» در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است بحث روسیه نیست و به زبانهای زنده‌ی دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنی اثر انقلاب است.
من می‌خواهم به شماها این را بگویم، آن کسی که می‌گوید شماها هنرمند نیستید، او اشتباه می‌کند؛ ممکن است غرض هم نداشته باشد. او اصلًا طعم هنر زمان را نمی‌شناسد. هنر زمان، هنری است که در فضای انقلاب و از زمین انقلاب بروید؛ و او شما هستید؛ غیر از شما کس دیگری نیست.
من می‌خواهم عرض کنم که بچه‌های ما خوشبختانه در طول این ده سال خیلی رشد کردند. من وقتی کارهای این آقایان را که در سینما و در تلویزیون نشان می‌دهند، مشاهده می‌کنم، می‌بینم که هرکدام از آن‌ها که یک‌ذره به بچه‌های انقلاب وصل است، لطفی دارد. این، نه از جهت وابستگی انقلابی‌ است؛ نه، من اصلًا وقتی این فیلم را نگاه می‌کنم، نمی‌خواهم روی این خیلی تکیه کنم که در سلیقه‌ی من اثر بگذارد؛ خیر، آن چیزی که با انقلاب سروکار ندارد و دربست دست آن مجموعه‌ی بسته است، حتّی از لحاظ هنری‌ هم سطحش پایین است؛ در آن، تصنع و دروغ و چیزهای بی‌هنرانه هست، که من الآن نمونه‌هایی از همین فیلمها و سریالهایی که متأسفانه تلویزیون خودمان هم نشان داده، یادم هست؛ یکی از آن‌ها همان سریالی است که پارسال در ایام نوروز نشان می‌دادند «میهمان» چیزی که از اول تا آخرش هجو و چرند بود. بااینکه برخی از بازیگرانش خوب بودند، اما اصلًا هیچ‌چیز نداشت؛ یک چیز بی‌مضمون و بدمضمون و بی‌مزه و واقعاً چرند، که مخارج زیادی هم برایش صرف شده بود. این به خاطر آن است که پای بچه‌های انقلاب به این جاها نرسیده بود. آنجایی که در سناریو یا در بازیگری، یک‌ذره به بچه‌های مذهبی وصل می‌شود، روحی پیدا می‌کند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که استعداد هنری در این بچه‌های ماست، نه در آن گذشته‌ها. طبیعی است که آن‌ها تخطئه کنند؛ که حالا نمی‌خواهیم وارد این جزئیات بشویم.
تحلیل شما کاملًا درست است، و دردهایی هم که ذکر کردید، من همه‌اش را قبول می‌کنم که درست است. بعضی از آن‌ها را خود من همان‌طور که حدس می‌زنید می‌دانستم، بعضی دیگر را هم که از زبان شماها می‌شنوم، آن را احساس می‌کنم؛ یعنی خودم را که جای شماها می‌گذارم، می‌بینم کاملًا همین‌طوری است که شماها احساس می‌کنید؛ منتها دو نکته را باید در نظر داشته باشید:
یکی اینکه بین دو بخش مقولات هنری فاصله بگذارید؛ غیر از آن حدی که با اندکی تفاوت با آن مرزی که اول شما ذکر کردید. هنر انقلاب را در آن عده‌یی محصور کنید که مفاهیم انقلابی جزو ایمانشان است و آن را قبول دارند. این را بگوییم هنر انقلابی، و ماعدای آن را بگویم هنر غیر انقلابی، که شامل ضد انقلابی و بی‌تفاوت می‌شود. شما کوشش کنید که در این محدوده‌ی هنر معتقدان به انقلاب، تعارض به وجود نیاید؛ من این را می‌خواهم. حالا شما آقای آوینی را مثال زدید من بحثی ندارم من آقای آوینی را هم خیلی بیشتر از شما نمی‌شناسم. من می‌خواهم شماها کوشش کنید، این اختلاف سلیقه‌هایی که در این زمینه‌ها دارید، عمده و جاگیر نشود؛ نه در فضای ذهن، و نه در فضای عمل. ممکن است دو نفر با همدیگر همکاری نکنند؛ اشکالی هم ندارد. شما می‌گویید من با آن آقا نمی‌توانم همکاری کنم؛ خیلی خوب، مانعی ندارد. بر روح هنرمند نمی‌شود تحمیل کرد که باید شما اینجا همکاری کنید؛ لیکن نگذارید این اختلاف سلایق به تعارض و بگومگو برسد؛ این را واقعاً به عنوان یک اصل و یک شاخص در نظر داشته باشید.1370/09/04

لینک ثابت
هنر انقلابی

نکته‌ی دوم این‌که به طور جدی به فکر کار مثبت باشید؛ یعنی همان فرآورده‌ی هنری و ایجاد فضای هنری سالم. البته شما پشتیبانی لازم دارید. تا حدودی که برای من امکان داشته باشد و واقعاً در این زمینه‌ها از من کاری بربیاید، حاضرم پشتیبانی کنم. البته برای این‌که مشخص بشود که من چه کار می‌توانم بکنم، راهش این است که با دفتر ما و با بعضی از برادران این‌جا - یا آقای معزی، یا آقای حجازی - صحبت کنید و مسائلتان را در میان بگذارید، تا ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم که این مجموعه‌ی برادران شما بتوانند کار کنند. البته اگر بتوانید در داخل مجموعه‌ی حوزه‌ی هنری کار کنید، بهتر است؛ اگر آن هم نشود، بالاخره باید راهی پیدا کرد برای این‌که کار بشود؛ یعنی خلاقیت را نباید یک لحظه فراموش کنید.
اشاره کردید که کسی به شما - یا فرضاً یا واقعاً - گفته که بالاخره اسلام است دیگر، باید تحمل کنید. هرچند اعتراض شما هم بر آن شخص وارد است، زیرا بالاخره فضای جمهوری اسلامی است؛ اما در نهایت، در دوران انقلاب هم اگر کسی دچار یک سختی شد، باید به یاد بیاورد که نگهداشتن ایمان، مثل نگهداشتن آهن تفتیده در دست است؛ یعنی واقعاً سختی دارد. حالا اگر این سختی داشت، اعتراض بر آن که این سختی را به وجود آورده، وارد است؛ اما اگر من تسلیم این سختی بشوم، بر من هم اعتراض وارد خواهد بود؛ این را واقعاً قبول کنید.1370/09/04

لینک ثابت
برخورد حکیمانه امام(ره) در برخورد با بنی صدر

در دوران انقلاب هم اگر کسى دچار یک سختى شد، باید به یاد بیاورد که نگهداشتن ایمان، مثل نگهداشتن آهن تفتیده در دست است؛ یعنى واقعاً سختى دارد. حالا اگر این سختى داشت، اعتراض بر آن‌که این سختى را به وجود آورده، وارد است؛ اما اگر من تسلیم این سختى بشوم، بر من هم اعتراض وارد خواهد بود؛ این را واقعاً قبول کنید.
در زمان ریاست جمهورى بنى‌صدر، وقتى مأیوس شدیم از این‌که امام حرف ما را درباره‌ى آقاى بنى‌صدر قبول بکنند، خدمت ایشان رفتیم. ما یکى‌یکى مى‌رفتیم، چندنفرى مى‌رفتیم، نوشته‌یى مى‌گفتیم، زبانى مى‌گفتیم. من یک بار خدمت امام رفتم و صریحاً گفتم من به این نتیجه رسیده‌ام که چون دیگر نمى‌شود با آقاى بنى‌صدر برخورد بکنیم، من به همان روش قبل از انقلاب باید عمل بکنم. ما قبل از انقلاب حرفهایى مى‌زدیم، که وقتى کسى در آن حرفها مى‌اندیشید، موضعى نسبت به آن دستگاه پیدا مى‌کرد. من به ایشان گفتم مجبورم الان حرفهایى بزنم، که وقتى کسى درباره‌ى آنها اندیشید، موضعى علیه آقاى بنى‌صدر بگیرد. امام نگاه کردند و تبسمى کردند و هیچ چیز نگفتند.
در آن زمانها، گاهى مى‌شد که من با دل پُر خدمت امام مى‌رفتم؛ اما وقتى مى‌آمدم، به رفقا مى‌گفتم که امام دستى به سر و صورت ما کشیدند و لقمه‌ى حلوایى با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها کردند؛ بعد که مى‌آمدیم، باز در سخنرانى خودشان مى‌گفتند: آقاى رئیس جمهور، آقاى بنى‌صدر! یعنى همان، همان بود! ایشان مصلحت مى‌دیدند؛ چون بالاخره ایشان حکیم بودند. امام یک حکیم به معناى واقعى بود؛ یعنى واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را مى‌دید، که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم. ایشان چیزهاى خیلى ریزترى از آنچه که در حد دید ما بود و هست، مى‌دید.
ما وقتى در آن شرایط قرار مى‌گرفتیم، چه کار مى‌توانستیم بکنیم؟ نمى‌شد که ول کرد. بعضیها بریدند. این اسمش بریدن است. آدم که نباید ببُرد؛ باید بالاخره بایستد. دشمن دارد ما را مى‌بُراند؛ از انواع و اقسام وسایل هم استفاده مى‌کند. اگر ما هم بریدیم، به دشمن کمک کرده‌ایم.1370/09/04

لینک ثابت
متهم کردن روحانیون مبارز به بیسوادی در دوران مبارزات

اگر شما الان میبینید که از بچه‌مسلمانها به بی هنری، به تعصب، به دگم بودن، به پُرتوقع بودن و از این قبیل چیزها انتقاد میشود، این جزیی از طرح حمله[دشمن] است. ما وقتی بدانیم که این جزیی از طرح حمله است، طبیعی است که خودمان را در مقابل این حمله مصونیتی خواهیم بخشید.

در دوران مبارزات طولانی در آن سالهای اختناق - که شماها در دنیای مخصوص آخوندی و طلبگی ماها نبودید - یکی از کارهایی که معمول بود، این بود که روحانیون مبارز را به بیسوادی رمی کنند؛ در صورتی که اینها از خیلی از آنها باسوادتر بودند! ما در مشهد مسجدی به نام مسجد کرامت داشتیم، که اجتماع عظیمی از جوانان و نوجوانان در آن‌جا گرد میآمدند. من یک وقت در آن‌جا در خلال صحبت، به یکی از این حرفهایی که درباره‌ی ما گفته شده بود، اشاره میکردم، این شعر - که ظاهراً متعلق به میرزا حبیب است - به زبانم آمد:

زین علم که رسمی است پی بحث و جدل نیز

افزون ز تو چندین ورق باطله داریم‌

بعد گفتم اگر نوشته‌های علمی و نوشته‌های فقه و اصولیم را به سر هر کدامتان بزنم، سرتان میشکند؛ این‌قدر زیاد است!ببینید، یک وقت هست که من احساس میکنم که ای داد، من سرگرم مبارزه شدم، آنها درس را خواندند و بردند و من ماندم. اگر این احساس وارد ذهن من شد، این خوره است؛ این همان حل سیاسی است - یعنی در مبارزه حل شده است - باید مواظب بود که این پیش نیاید.

وقتی او به شما میگوید اصلاً نمیفهمید که هنر چیست، اگر هم به زبان نمیشود گفت، باید در دل گفت که آره تو بمیری، خودتی! میفهمم که قضیه چیست. نخیر، تو هم میدانی که من هنرمندم و اهل هنرم و هنر پیش من است. اصلاً هنر اصیل پیش شماست. من این را به صورت شعار نمیگویم؛ این استدلال من است؛ این یک امر منطقی است.1370/09/04

لینک ثابت
لزوم شناخت هنر مطابق با زمان و انقلاب توسط هنرمندان

هنرمند هر دوره، آن کسى است که متعلق به آن دوره و ساخته‌وپرداخته‌ى آن دوره و سراینده‌ى آن دوره است؛ والّا آن کسى که از دوره‌ى قبل مانده و به یاد آن دوره قلم مى‌زند، متعلق به این دوره و ادبیات این دوره که نیست.
 من اگر بخواهم یک نمونه‌ى کامل این موضوع را براى شما مطرح کنم، باید از یک رمان نام ببرم. من رمانى به نام «دل سگ» خواندم، که نویسنده‌اش روسى است. این رمان، داستانى علمى، تخیلى است و یک نمونه براى کار افرادى مثل ...(*) در امروز است که ممکن است آن‌گونه فیلم هم بسازند؛ اما اصلاً هنر امروز نیست؛ اصلاً غلط است، دروغ است؛ آن کپیه‌ى هنر قبل است. گیرم که کپیه‌ى کار امریکا و انگلیس و فرانسه نباشد، اما کپیه‌ى هنر دوران قبل از انقلاب اکتبر است و هنر این روزگار نیست. این رمان، رمان کوچکى هم هست؛ اما بسیار هم هنرمندانه است. این رمان در ایران هم ترجمه شده و چاپ گردیده است؛ ولى شماها اسمش را هم نشنیده‌اید. رمان «دل سگ»، یک رمان ضد انقلابى است که در حدود سالهاى 1925 یا 1926 - یعنى همان اوایل انقلاب روسیه - نوشته شده و نویسنده‌اش به انقلاب و به بعضى از کارها معترض است و آنها را مسخره کرده است؛ مثل همین کارهایى که در این‌جا هم نظیرش را دیده بودیم. این اثر، اصلاً جزو ادبیات روسیه نیست. این رمان مى‌توانست در دنیا پخش بشود. نمى‌شود گفت که آن‌جا پشت پرده‌ى آهنین بود، یا در زمان استالین بود؛ نه، چرا در دنیا پخش نشد؟ چرا به عنوان یک اثر برجسته در دنیا ظهور پیدا نکرد؛ در حالى که «دن آرام» در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است - بحث روسیه نیست - و به زبانهاى زنده‌ى دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنى اثر انقلاب است.
من مى‌خواهم به شماها این را بگویم، آن کسى که مى‌گوید شماها هنرمند نیستید، او اشتباه مى‌کند؛ ممکن است غرض هم نداشته باشد. او اصلاً طعم هنر زمان را نمى‌شناسد. هنر زمان، هنرى است که در فضاى انقلاب و از زمین انقلاب بروید؛ و او شما هستید؛ غیر از شما کس دیگرى نیست.
(*) نام این فیلمساز داخلى در آرشیو محفوظ است.1370/09/04

لینک ثابت
استعداد هنری و سینمایی بچه مذهبی‌ها

بچه‌هاى ما خوشبختانه در طول این ده سال خیلى رشد کردند. من وقتى کارهاى این آقایان را که در سینما و در تلویزیون نشان مى‌دهند، مشاهده مى‌کنم، مى‌بینم که هرکدام از آنها که یک ذره به بچه‌هاى انقلاب وصل است، لطفى دارد. این، نه از جهت وابستگى انقلابى است؛ نه، من اصلاً وقتى این فیلم را نگاه مى‌کنم، نمى‌خواهم روى این خیلى تکیه کنم که در سلیقه‌ى من اثر بگذارد؛ خیر، آن چیزى که با انقلاب سروکار ندارد و دربست دست آن مجموعه‌ى بسته است، حتّى از لحاظ هنرى هم سطحش پایین است؛ در آن، تصنع و دروغ و چیزهاى بى‌هنرانه هست، که من الان نمونه‌هایى از همین فیلمها و سریالهایى که متأسفانه تلویزیون خودمان هم نشان داده، یادم هست؛ یکى از آنها همان سریالى است که پارسال در ایام نوروز نشان مى‌دادند - «میهمان» - چیزى که از اول تا آخرش هجو و چرند بود. با این‌که برخى از بازیگرانش خوب بودند، اما اصلاً هیچ چیز نداشت؛ یک چیز بى‌مضمون و بدمضمون و بى‌مزه و واقعاً چرند، که مخارج زیادى هم برایش صرف شده بود. این به خاطر آن است که پاى بچه‌هاى انقلاب به این‌جاها نرسیده بود. آن‌جایى که در سناریو یا در بازیگرى، یک ذره به بچه‌هاى مذهبى وصل مى‌شود، روحى پیدا مى‌کند. این نشاندهنده‌ى آن است که استعداد هنرى در این بچه‌هاى ماست، نه در آن گذشته‌ها. طبیعى است که آنها تخطئه کنند؛ که حالا نمى‌خواهیم وارد این جزییات بشویم.1370/09/04
لینک ثابت
عید نوروز

بچه‌های ما خوشبختانه در طول این ده سال خیلی رشد کردند. من وقتی کارهای این آقایان را که در سینما و در تلویزیون نشان میدهند، مشاهده میکنم، میبینم که هرکدام از آنها که یک ذره به بچه‌های انقلاب وصل است، لطفی دارد. این، نه از جهت وابستگی انقلابی است؛ نه، من اصلاً وقتی این فیلم را نگاه میکنم، نمیخواهم روی این خیلی تکیه کنم که در سلیقه‌ی من اثر بگذارد؛ خیر، آن چیزی که با انقلاب سروکار ندارد و دربست دست آن مجموعه‌ی بسته است، حتّی از لحاظ هنری هم سطحش پایین است؛ در آن، تصنع و دروغ و چیزهای بیهنرانه هست، که من الان نمونه‌هایی از همین فیلمها و سریالهایی که متأسفانه تلویزیون خودمان هم نشان داده، یادم هست؛ یکی از آنها همان سریالی است که پارسال در ایام نوروز نشان میدادند - «میهمان» - چیزی که از اول تا آخرش هجو و چرند بود. با این‌که برخی از بازیگرانش خوب بودند، اما اصلاً هیچ چیز نداشت؛ یک چیز بیمضمون و بدمضمون و بیمزه و واقعاً چرند، که مخارج زیادی هم برایش صرف شده بود. این به خاطر آن است که پای بچه‌های انقلاب به این‌جاها نرسیده بود. آن‌جایی که در سناریو یا در بازیگری، یک ذره به بچه‌های مذهبی وصل میشود، روحی پیدا میکند. این نشاندهنده‌ی آن است که استعداد هنری در این بچه‌های ماست، نه در آن گذشته‌ها. طبیعی است که آنها تخطئه کنند؛ که حالا نمیخواهیم وارد این جزییات بشویم.1370/09/04
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

در زمان ریاست جمهوری بنیصدر، وقتی مأیوس شدیم از این‌که امام حرف ما را درباره‌ی آقای بنیصدر قبول بکنند، خدمت ایشان رفتیم. ما یکییکی میرفتیم، چندنفری میرفتیم، نوشته‌یی میگفتیم، زبانی میگفتیم. من یک بار خدمت امام رفتم و صریحاً گفتم من به این نتیجه رسیده‌ام که چون دیگر نمیشود با آقای بنیصدر برخورد بکنیم، من به همان روش قبل از انقلاب باید عمل بکنم. ما قبل از انقلاب حرفهایی میزدیم، که وقتی کسی در آن حرفها میاندیشید، موضعی نسبت به آن دستگاه پیدا میکرد. من به ایشان گفتم مجبورم الان حرفهایی بزنم، که وقتی کسی درباره‌ی آنها اندیشید، موضعی علیه آقای بنیصدر بگیرد. امام نگاه کردند و تبسمی کردند و هیچ چیز نگفتند. در آن زمانها، گاهی میشد که من با دل پُر خدمت امام میرفتم؛ اما وقتی میآمدم، به رفقا میگفتم که امام دستی به سر و صورت ما کشیدند و لقمه‌ی حلوایی با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها کردند؛ بعد که میآمدیم، باز در سخنرانی خودشان میگفتند: آقای رئیس جمهور، آقای بنیصدر! یعنی همان، همان بود! ایشان مصلحت میدیدند؛ چون بالاخره ایشان حکیم بودند. امام یک حکیم به معنای واقعی بود؛ یعنی واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را میدید، که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم. ایشان چیزهای خیلی ریزتری از آنچه که در حد دید ما بود و هست، میدید.1370/09/04
لینک ثابت
هنر

هنر انقلاب را در آن عده‌یی محصور کنید که مفاهیم انقلابی جزو ایمانشان است و آن را قبول دارند. این را بگوییم هنر انقلابی، ‌و ماعدای آن را بگویم هنر غیرانقلابی، که شامل ضد انقلابی و بیتفاوت میشود. شما کوشش کنید که در این ‌محدوده‌ی هنر معتقدان به انقلاب، تعارض به وجود نیاید؛ من این را میخواهم‌.‌1370/09/04
لینک ثابت
هنر انقلابی

هنر انقلاب را در آن عده‌یی محصور کنید که مفاهیم انقلابی جزو ایمانشان است و آن را قبول دارند. این را بگوییم هنر انقلابی، ‌و ماعدای آن را بگویم هنر غیرانقلابی، که شامل ضد انقلابی و بیتفاوت میشود. شما کوشش کنید که در این ‌محدوده‌ی هنر معتقدان به انقلاب، تعارض به وجود نیاید؛ من این را میخواهم‌.‌1370/09/04
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی