شما در پایان تیرماه سال ۱۳۸۸ به همراه تعدادی از فضلای حوزهی علمیهی قم، با حضرت آیتالله خامنهای دیدار داشتید؛ بهعنوان مقدمهی گفتوگو، لطفاً توضیح دهید چرا این دیدار انجام شد؟
رهبر معظم انقلاب از طرق مختلف با حوزه در ارتباط دوطرفه هستند؛ گاه این ارتباطها باواسطه و گاه بیواسطه است. یکی از روحانیونی که در این زمینه بسیار فعال هستند جناب آقای مروی (معاون امور حوزوی دفتر رهبری) است. ایشان در طول سال و بهطور مستمر با مراجع، علما و فضلای حوزه دیدار و جلسه دارند و ضمن رصد تحولات در موضوعات مبتلابه جامعه و نظام و حوزه با آنها رایزنی و مشورت میکنند و مسائل را به رهبر معظم انقلاب و یا دفتر ایشان منتقل میکنند.
جمعی که در آن تاریخ خدمت رهبر انقلاب رسیدند، بخشی از فضلای حوزه بودند که در ایام انتخابات ۸۸ و بعد از حوادث پیرامون آن، در درون حوزه به صوَری احساس مسئولیت میکردند و بهدنبال نوعی راهکار برای حل مسائل بودند و بعضاً دیدارهایی را با برخی از مراجع ترتیب داده بودند. آن روزها حوزه بسیار محل آمد و شد گروههای مختلف بود و خیلی از مسائل داشت رقم میخورد. هر کس احساس میکرد که نقشی را باید ایفا کند و نمیشد ساکت و منتظر ماند. برخی از این دوستان از طریق نوشتن نامه خطاب به آقا و برخی از طریق آقای مروی و حتی در مواردی از طریق دفتر، نظرات خود را در مورد مسائل پیشآمده مطرح کرده بودند. در این گفتوگوها و در آن نامهها بعضاً تقاضای دیداری خدمت ایشان هم مطرح شده بود و این دیدار در پایان تیرماه سال ۸۸ انجام شد.
فضای جلسه چگونه بود؟
در آن نشست، فضا کاملاً یک فضای طلبگی بود؛ یعنی مثل محیطهایی که طلبهها سرِ درس و بحث گفتوگو میکنند و با حفظ احترام و شئونی که وجود داشت. اصولاً جلسه، جلسهی رسمیای نبود. دوستان بعضاً هر چه به ذهنشان میرسید بیان میکردند. فضای گفتوگو بود؛ یعنی هیچ کدام از دوستان احساسشان این نبود که دارند یک کار رسمی میکنند؛ آمده بودند تا تحلیل خودشان را عرضه بکنند و بشنوند و بگویند؛ یعنی باز تحلیلشان نسبت به آنچه که از حضرت آقا میشنوند را هم بگویند.
برگزاری جلسه به این شیوه، نظر فضلا بود؟
دوطرفه بود؛ یعنی هرچند این شیوه مورد نظر ما بود اما عامل تحقق گفتوگو، حضرت آیتالله خامنهای بودند. استقبال ایشان از این گفتوگو هم بسیار مناسب و خوب بود؛ یعنی دامن زد به اینکه بحث به همین ترتیب تا آخر ادامه پیدا بکند. ایشان دو نکته را بیان کردند که جلسه را از یک جلسهی رسمی خارج و به جلسهی استاد و شاگردی تبدیل کرد: نکتهی اول ایشان این بود که ما همیشه در حوزه پُز شما را میدهیم و به تلاشهای شما در جهت تعالی روزافزون نقش و جایگاه و کارکرد حوزه امیدواریم و هر نوع حمایتی از آن میکنیم. بر همین اساس نکتهی دومی که نقل به مضمون بر آن تأکید فرمودند این بود که هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید.
جلسه در سه مقطع و سه بخش تقسیم میشد: بخش اول، تحلیلها و پرسشهایی بود که دوستان مطرح کردند؛ بخش دوم، پاسخی بود که آقا نسبت به مباحث مطروحه دادند و علاوه بر آن به منشاء مسائل پیشآمده پرداختند؛ و در بخش سوم، هر کدام از دوستان دومرتبه بر اساس پاسخی که ایشان دادند، اظهارنظر کردند.
محورها یا مسائلی که مدنظر دوستان بود -اعم از اینکه تحلیل داشتند، یا شبهه و ابهام و پرسش- چه بود؟
مطلب نخست این بود که آیا ایشان در این انتخاباتی که واقع شده بهدنبال یک جراحی و حذف جمعی هستند و یا اینکه یک رویکرد دیگری وجود دارد؟ البته نظر دوستان این بود که اگر اینطور چیزی هست گفتوگو دارند و قاعدتاً آنچنان که از رهبری حضرت امام
(رضواناللّهتعالی) سابقهای وجود دارد و از پیشینهای که در فعالیتهای خود حضرت آقا بویژه در دوران اصلاحات هست، نه اینچنین بوده و نه چنین توقعی میرود؛ و لذا واقعاً پرسش و ابهام بود. ابهام نه برای خود عزیزانی که آنجا بودند؛ این ابهامی بود که بعضاً در سطح جامعه هم مطرح میشد و سؤالی بود که نیاز داشت پاسخش از خود رهبر معظم انقلاب شنیده بشود و ببینیم که چه رویکردی وجود دارد.
محور دوم این بود که به نظر دوستان، برخی از مواضع و رفتارهای صورتگرفته در دولت آقای احمدینژاد یک نوع اختلال در مناسبات بین رهبری با جمعی از مراجع و بزرگان حوزه به وجود آورده است.
مسئلهی دیگری که اشاره شد، حضور یک جریان بیمنطق است که خیلی مواضع تند میگیرد و برخوردهای خشنی انجام میدهد که عملاً به سوی حذف برخیها پیش میروند؛ یعنی توقع دارند که یک برخورد حذفی و جراحیای نسبت به همهی افرادی باشد که بهنحوی در انتخابات ۸۸ به کاندیداهای غیرمنتخب رأی دادند یا در یک مسیر متفاوتی بودند و این برخوردهای نادرست گاه نسبت به شخصیتهای حوزوی دارد انجام میشود.
دربارهی برخی رخدادهای نادرست و تشنجات به وجود آمدهی پس از انتخابات مانند مجتمع سبحان و کهریزک و درگیریهای خیابانی هم گفتوگویی صورت گرفت؟
بله، البته پیامدهای اجتماعی این حوادث غیرقابل دفاع و چگونگی مدیریت مسائل مرتبط با انتخابات مدنظر دوستان بود. چون آنچه که اثر اجتماعی دارد متن خود واقعه به تنهایی نیست، این فضایی است که ایجاد میشود و برداشتی است که جامعه از این مسئله میکند؛ از اصل تقلب که در جامعه داشت القاء میشد، تا این حوادثی که بعد از آن اتفاق افتاده بود و عملکرد صداوسیما نسبت به این امر که احیاناً خوب مدیریت نمیشد و یا عملکرد نیروی انتظامی که باز ذهنیت جامعه را نسبت به حادثهای که داشت اتفاق میافتاد بیشتر مشوش میکرد.
به ادعای تقلب اشاره کردید که بنیان شروع فتنهی پس از انتخابات بر آن نهاده شد؛ چه مباحثی از سوی فضلا دربارهی ادعای تقلب مطرح شد؟
تقریباً این در ذهن دوستان کاملاً مسلّم بود که در انتخابات، تقلبی انجام نشده. به همین دلیل، عمدتاً مسائل پیرامون انتخابات در جلسه مطرح شد و اتفاقاً این آقا بودند که بعد بحث را متوجه اصل مسئلهی انتخابات کردند و راجع به آن هم صحبتهایی مطرح کردند؛ یعنی ایشان در پاسخگویی ضمن اینکه نسبت به آن چند محور پاسخ گفتند، تحلیل خودشان را نسبت به مسائل اصلی و فرعی انتخابات بیان کردند.
یعنی شما و دیگر فضلای قم، چون ادعای تقلب را نادرست میدانستید در این جلسه به آن نپرداختید؟
بله
بازگردیم به جلسه با رهبر معظم انقلاب؛ پاسخهای ایشان به مسائل مطرحشده چه بود؟
در مورد رابطه با مراجع، حضرت آقا به انواع ارتباطاتی که با مراجع دارند و آمد و شد هایی که وجود دارد و حتی روابط خصوصی و گرمی که با آنها دارند اشاره کردند و گفتند من نمیپذیرم که در این ارتباط مشکلی به وجود آمده باشد.
دربارهی ادعای جراحی بخشی از نیروهای سیاسی و در نتیجه محدود شدن چتر رهبری چه نکاتی بیان کردند؟
ایشان نسبت به این مسئله، خیلی صریح و شفاف نظراتشان را بیان کردند؛ البته توقع دوستان هم همین بود. ایشان نسبت به این مباحث وارد گفتوگو شدند و توضیح دادند که رویکرد و عملکردشان در گذشته چطور بوده و الان هم چتر رهبری برای همهی نیروهای انقلاب فراگیر است. البته اشاره کردند که درخصوص انقلاب و نظام با هیچ کس رودربایستی ندارند و اگر عدهای در برابر نظام اسلامی و مصالح مردم بایستند، آنها هستند که خواسته یا ناخواسته خودشان را از زیر چتر رهبری خارج کردهاند.
چه مصادیقی از گذشته بیان کردند؟
اشاره کردند بعد از رحلت امام و در آغاز دوران رهبریشان، یکی از پرچمداران یکی از دو جریان سیاسی فعال در کشور (به تعبیر آن روزها جناح راست) به نزد ایشان میروند و ضمن معرفی افرادی برای مسئولیتهای مختلف در دفتر رهبری، اعلام آمادگی میکنند که خودشان هم بهعنوان مسئول دفتر رهبری فعال شوند. آقا ادامه دادند که من موافقت نکردم. منظورشان این بود که میخواستند دفتر رهبری تعلق به یک جناح خاصی نداشته باشد و اشاره کردند به افرادی که برای ادارهی دفتر انتخاب کرده بودند. گفتند: اینها در جناحبندیهای موجود، علقهی خاصی نداشته و یا جامعه، اینها را منتسب به یک جناح خاص نمیشناخت.
باز اشاره کردند به کار دیگری که انجام شد و فرمودند کسانی را که بهعنوان جناح و جریان چپ شناخته میشدند -برای مثال از آقای موسوی خوئینیها نام بردند- بهعنوان مشاور انتخابشان کردند و امکانات در اختیارشان گذاشتند. حتی وقتی آقای خوئینیها نظر رهبری دربارهی برخی افرادی که قرار بود با وی کار کنند را میپرسند، آقا به ایشان گفتند: هر کسی را شما خواستید بیاورید. البته اضافه کردند که وی چند سالی هم آمد و بعد نیامد.
این جناح در آن شرایط بیشترین حملات را به آقای هاشمی رفسنجانی و دولت وی داشتند و از هیچ مخالفتی خودداری نمیکردند، درحالیکه رهبر انقلاب از دولت آقای هاشمی حمایت میکردند؛ یعنی بهرغم اینکه مواضع آنها را قبول نداشتند اما از حضور و فعالیتشان پشتیبانی میکردند.
اتفاقاً موارد مشخصی را هم در این خصوص بیان کردند؛ از جمله اینکه در اوایل دوران رهبریشان، دو روزنامهی «سلام» و «جهان اسلام» متعلق به جریان بهاصطلاح چپ و منتقد و معترض سیاستها و عملکرد دولت آقای هاشمی بودند و برخیها بهدنبال آن بودند تا با توصیهی رهبری به مسئولان قضایی، این دو روزنامه تعطیل شود که ایشان با آن مخالفت کردهاند. به مورد دیگری هم اشاره کردند که مربوط به دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی بود.
در دولت اول آقای هاشمی؟
همان موقعی که گرایشهای اقتصادی باز آقای هاشمی مشخص شده بود؛ رهبر انقلاب برای ما نقل کردند که روزی به آقای خاتمی گفتهاند: حضور جریان سیاسی شما را لازم میدانم. من حضور دو جریان معتقد به انقلاب با سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی را برای نظام لازم و مفید میدانم. همچنین ارتباطاتی را که با مجمع روحانیون داشتهاند یادآوری کردند و اینکه از ابتدای رهبریشان به مجمع روحانیون کمک مالی میکردهاند.
جمعبندی شما از این بخش چیست؟
خلاصهی بیانشان این بود که از ناحیهی رهبری این مراقبت وجود داشته است و بنا بر این نبوده و نیست و در عمل هم اینگونه نشده که رهبری چتر حمایتیاش را نسبت به جریانهای در خط انقلاب و مردم پوشش ندهد. صحبتشان این بود که از ناحیهی ما دعوت و تلاش بوده، اگر یک عده خودشان فاصله میگیرند از حوزهی رهبری، دیگر بر عهدهی ما نیست.
نکتهی دیگر این بود که تأکید داشتند چه در دوران امام و چه در دوران پس از امام، رویکرد و عملکرد رهبری بههیچوجه مبنی بر جراحی و حذف افراد و گروهها نبوده و نخواهد بود. منتها همه در معرض امتحان قرار داشته و دارند؛ متأسفانه عدهای در دورهی امام و جمعی هم در دورهی پس از امام با مواضع و عملکردشان، خودشان را از صف انقلاب جدا کردند و دچار ریزش شدند.
در مورد برخوردهای حذفیِ دیگران چه موضعی داشتند؟
ایشان برخوردهای غیرمنطقی و بعضاً توهینآمیزی که از ناحیهی نیروهای غیررسمی و به هر عنوان و بهانهای انجام میشد را نامرتبط با رهبری دانستند و صراحتاً آنها را نفی و مخالفت خود را بیان کردند. حتی وقتی یکی از دوستان گفتند که این رفتارهای نادرست دارد به جریان روشنفکری حوزوی آسیب میزند، آقا ضمن بیان این که من هر حمایتی را برای تحول در حوزه انجام میدهم، به صراحت فرمودند: من اجازه نمیدهم جریان روشنفکری در حوزه آسیب ببیند و یا منزوی شود و هر اقدامی که لازم باشد برای تقویت شما انجام میدهم.
دربارهی درگیریهای خیابانی و یا حوادثی مثل کهریزک چه گفتند؟
اولاً حوادثی مثل کوی سبحان و کهریزک و... را تأسفبار و غیر قابل دفاع دانستند و مثلاً راجع به کهریزک به پیگیریهایی که خودشان کرده بودند و دستوراتی که داده بودند اشاره کردند. ثانیاً بیان کردند وقتی در کف خیابان دارد حوادثی اتفاق میافتد، همه نمیتوانند در لحظه برای بهترین نوعی که میشود عمل کرد، تصمیم بگیرند. خطاها و اشتباههایی هم وجود دارد؛ آنچنان نیست که کارهایی که شده قابل دفاع باشد. از سوی دیگر اشاره به این مطلب هم کردند که حضرت امام خیلی از مواقع نسبت به شکایت از عملکرد مسئولان میفرمودند که اداره کردن خیلی سخت است؛ یعنی کسی که در متن واقعه دارد کار میکند، کار خیلی دشوار است. نمیشود کاری بدون نقص درآورد مخصوصاً وقتی که رقیبی دارد خیلی فعال عمل میکند.
افزودهای که ایشان بر تحلیل دوستان داشتند این بود که آنچه در متن حوادث داشت اتفاق میافتاد، فقط بازیگران آشکار نبودند که این حوادث را رقم میزدند بلکه مرکزی بهعنوان سازماندهی وجود داشت که در مقابل چارچوبهای جمهوری اسلامی و نظام فعالانه عمل میکرد؛ یعنی در صحنهای که رقیب معاند با نظام اسلامی بهصورت سازمانیافته دارد هوشمندانه بحرانسازی میکند، مدیریت بحران هیچ موقع خالی از خطا نیست و باید بهصورت جامع همهی جوانب دیده بشود و به تناسب آن با خطاها و کاستیها برخورد شود.
ظاهراً عدهای توقعشان قبل از انتخابات سال ۱۳۸۸ این بود که آقا از یک فرد دیگر بهعنوان کاندیدا که بهلحاظ گفتمانی محاسن رئیسجمهور را میداشت و بهلحاظ عملکردی معایب وی را نمیداشت حمایت میکردند تا رئیسجمهور شود.
در جلسه هم یکی از دوستان این مسئله را مطرح کرد که اگر از قبل روی یک فردی بهعنوان کاندیدا کار میشد که متوازنتر حرکت بکند و تشنجآفرینی نکند، کار به اینجا کشیده نمیشد.
پاسخ آقا چه بود؟
اولاً گفتند خب این کار را باید شماها میکردید، چرا نکردید؟ ثانیاً گفتند اما اینکه توقع داشته باشید رهبری این کار را بکند، من هرگز این کار را نمیکنم. مقصودشان این بود که هیچگاه رهبری تلاش نمیکند تا از قبل یک مهندسیای نسبت به انتخابات بشود.
مهندسی انتخابات در یک مشارکت حداقلی، امکانپذیرتر است تا مشارکت حداکثری.
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان که استدلال میکردند رویکرد و رویهشان تغییری نکرده بر این مطلب تأکید داشتند که من (رهبری) نهتنها در این انتخابات بلکه در گذشته هم معتقد و مُصر بر مشارکت حداکثری مردم در امور از جمله مشارکت حداکثری در انتخابات بودم. ایشان استناد کردند به اختلاف دیدگاهی که بر سر این قبیل موارد با برخی از آقایان داشتهاند و در جلسات متعدد روی آن بحث کردهاند؛ برای مثال اشاره کردند ظاهراً به دورهی دوم انتخاب آقای خاتمی و گفتند: من مثل سابق، اعتقادم این بود که باید مشارکت بالا باشد و بر آن اصرار داشتم، اما برخی از آقایان همیشه با آن مخالف بودند و معتقد بودند که لازم نیست مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد؛ اگر ده دوازده میلیون هم شرکت کنند رئیسجمهور مورد نظر ما انتخاب میشود.
با توضیحاتی که تا اینجا دادید مشخص شد شما بر مسائل قبل و بعد از انتخابات متمرکز شده بودید.
بله، اما رهبر انقلاب اشاره کردند که مسئلهی اساسی در انتخابات، اتهام تقلب و کشاندن مردم به خیابانها برای مقابله با نظام بهجای پیگیری ادعای خود از طریق قانون و مجاری قانونی بود. در واقع ایشان خواستند بگویند که اگر شما میخواهید آن چیزی را که دارد رخ میدهد، تحلیل کنید، باید ببینید که چرا این حادثه واقع شد؛ یعنی این هم باید در مرکز تحلیل شما باشد. شما فقط در این مسئله که نظر بخشی از افکار عمومی جامعه چیست متوقف نشوید؛ زیرا نزاع بر سر مسئلهی مهمتری است. آقا در تبیین نظرشان سیر مسائل و برخی اقدامات انجامشده از ناحیهی ایشان و دفترشان را بازگو کردند که برخی از آنها را بهطور خلاصه توضیح خواهم داد. بهگفتهی ایشان مشکل از آنجا آغاز شد که آقای موسوی حتی قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز انتخابات معرفی کردند. در روز انتخابات هم قبل از اینکه انتخابات تمام بشود، آقای موسوی اعلان کرد که پیروز قطعی انتخابات است. فردای آن روز هم دیدیم که ادعا کردند تقلب شده و باید انتخابات ابطال بشود.
چرا ابطال؟
پرسش مهم آقا هم این بود که اگر این افراد معتقد بودند آراء جابهجا و در انتخابات تقلب شده، چرا شعار ابطال انتخابات را دادند؟ چرا دنبال بازشماری آراء نیامدند؟ یعنی از تقلب نرفتند به سراغ اینکه باید صندوقها بازبینی بشود، بلکه رفتند سراغ اینکه آراء ابطال بشود و وقتی دیدند رهبری زیر بار حرف زور ابطال نمیرود رفراندوم را مطرح کردند.
گفته میشود ایشان برای بازگرداندن آقای موسوی به تمکین در برابر قانون و نیفتادن در دام مقابله با نظام، اقداماتی را انجام دادهاند؛ آیا اشارهای به آنها داشتند؟
نقل کردند فردای روز انتخابات که آقای موسوی اطلاعیهای مبنی بر تقلب را داده بود، ما پیغامی را برای وی فرستادیم با این مضمون که شما چرا تقلب را مطرح کردید؟ چهکار میخواهید بکنید؟ اگر معتقد به تقلب هستید راهکار قانونی دارد و آن بازشماری است و این راه هموار بود.
از قول آقای موسوی در محافل سیاسی ادعا شده که من مسئلهی ابطال انتخابات را در جلسهای با حضور آقای هاشمی و آقای خاتمی و... مطرح کردم و آنها هم با ابطال موافق بودند.
این نقل قول ظاهراً به گوش رهبری هم رسیده و ایشان هم به آن واکنش نشان دادهاند. خودشان در این جلسه نقل کردند من این ادعا را دنبال کردم. از طریق واسطهای از آقای هاشمی سؤال کردم آیا چنین چیزی صحت دارد؟ آقای هاشمی گفته بود آقای موسوی در جلسهی مورد اشاره بحث ابطال را مطرح کرد ولی من با آن مخالفت کردم.
دربارهی آقای خاتمی چه؟
فرمودند از آقای خاتمی هم توسط فردی پرسیده شد ولی او هم پاسخ داده بود که با نظر آقای موسوی مخالفت کرده است.
روز یکشنبه ۲۴ خرداد هم آقای موسوی با رهبر انقلاب دیدار کرد.
آقا گفتند: در این دیدار آقای موسوی بحث تقلب و ابطال را مطرح کرد و من تأکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچهها نده. ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادعاهایتان را از مسیر قانونی دنبال کنید و اگر مشخص شد تقلب یا تضییع حقی شده، من از استیفای حق شما دفاع خواهم کرد اما به او تأکید کردم طرح ابطال انتخابات بیمعناست و من زیر بار آن نمیروم.
آقای موسوی قبول کرده بود از طریق قانونی ادعایش را پیگیری کند؟
ظاهراً بله، آقای موسوی پذیرفت که از مسیر قانونی ادعایش را پیگیری کند اما بعد که رفتند، دومرتبه مردم را برای فردا (دوشنبه) به تظاهرات فراخواندند و به این که مسائل از طریق قانونی پیش برود تمکین نکردند.
همچنین آقا درخصوص دعوت مردم به شورش، به بخش دیگری از مصاحبهی روز قبل از انتخابات آقای موسوی با مجلهی آمریکایی تایم اشاره کردند: وقتی خبرنگار از وی میپرسد با اختیارات کمی که رئیسجمهور در برابر رهبری دارد چهکار میخواهید بکنید؟ آقای موسوی میگوید: حضور مردم در خیابان مسائل را حل میکند.
حضرت آیتالله خامنهای بارها دربارهی دلایل ناموجه و غیرقانونی بودن ابطال انتخابات در مجامع عمومی توضیح دادهاند؛ آیا در این خصوص مطلبی برای بازگویی دارید؟
از جمله مواردی که ایشان بیان کردند این بود که ما در دورههای قبل هم در برابر ابطال انتخابات ایستادیم و این کار را نکردیم؛ اشاره کردند به انتخابات مجلس ششم در تهران که در آن مورد، شورای نگهبان حکم به ابطال داد و بهلحاظ قانونی هم در حیطهی مسئولیت و شأن شورای نگهبان بود که این کار را بکند. اما رهبر انقلاب تصریح کردند که جلوی این کار ایستادم و اجازه ندادم انتخابات مجلس ششم در تهران باطل شود، بهرغم اینکه وجود تخلف محرز بود.
در مورد انتخابات دوم خرداد هم رهبری در جلسهی ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ با نمایندگان ستادهای کاندیداها اشاره کرده بودند که فردای دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی یکی از مسئولان دولتی پیش من آمد و گفت که انتخابات باید ابطال شود و من آنچنان با او برخورد کردم که انتظار نداشت.
یعنی رهبری با ابطال مخالفت کردهاند، صرفنظر از نتیجه...
بله، صرفنظر از نتیجهای که وجود دارد؛ چون در این دو انتخابات اصلاحطلبان رأی آورده بودند. ایشان تأکید کردند نهتنها زیر بار ابطال انتخابات نرفته و نخواهند رفت، حتی تأخیر در برگزاری انتخابات مجلس هفتم را هم که عدهای دنبال آن بودند نپذیرفتند؛ زیرا یک آسیب جدی به کشور و ایجاد بحران برای مردم و نظام است، همانطور که سیرهی امام هم نسبت به این مسئله اینگونه بوده است. یعنی اصل انتخابات آنچنان اصل مهمی است که حریم آن نباید به این سرعت و با بهانههای واهی و غیرقانونی و یا با اردوکشی خیابانی مخدوش شود.
ایشان گفتند اگر انتخابات باطل شود، باید ده بیست روز دیگر مجدداً برگزار شود. چه کسی باید انتخابات را برگزار کند؟ وزارت کشور و شورای نگهبان. خب آقایان میگویند به این دو تا که اعتماد نداریم، پس باید عوض شوند. وزیر کشور به مجلس معرفی شود، رأی بیاورد یا نیاورد. و سپس رئیس ستاد انتخابات و دیگر عناصر اصلی هم باید عوض شوند. از طرف دیگر اعضای شورای نگهبان هم باید عوض شوند؛ یعنی پنج شش ماه کشور تعطیل و دچار بحران شود.
به بیان رهبری، مسئلهی اصلی این بود که این افراد نمیخواستند تسلیم قانون شوند و فکر میکردند که میتوانند با کشاندن مردم به خیابانها، نظام را تسلیم خواست غیرقانونی و غیرمنطقی و بحرانآفرین خود کنند. وَالا اگر اینها در چارچوب قانون عمل میکردند، راه باز بود. همچنانکه بهگفتهی آقا: من به خودشان و نمایندگانشان و افراد بسیاری که خیرخواهانه برای حل و فصل مسائل، در ارتباط با این آقایان بودند گفتم دربارهی هر صندوقی که شکایت دارند بازشماری انجام شود. حتی موافقت کردم بهشکل تصادفی تعدادی از همهی صندوقها بازشماری شود و اگر تغییری ایجاد شد، تعداد بیشتری از صندوقها را ادامه دهند و برای این کار از شورای نگهبان خواستم زمان را برای بررسی زیاد کنند. البته آنها تن به بازشماری صندوقها ندادند ولی این کار هم انجام شد و نتیجهی بازشماری با آنچه اعلام شده بود، مغایرتی نداشت. به اعتقاد آقا معلوم بود دیگرانی هستند که پختوپز میکنند و این افراد را اداره میکنند.