treatise/content
دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب
نماهنگ | خالی کردن دل مردم جرم است
نماهنگ | درس و عبرت سوریه
سهشنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور
مستند «جاذبه»
صفحه اصلی
اخبار
صفحه اخبار
حاشیه دیدارها
دیدارنگار
بیانات
صفحه بيانات
گزیده بیانات
پیامها و نامهها
نقشه راه
مرور سریع
پیشخوان
ابلاغیه
موضوعی
قرآن
حدیث
نهجالبلاغه
خانواده ایرانی
استفتائات
صفحه استفتائات
رساله آموزشی
راهنمای فتاوا
دیگران
صفحه دیگران
يادداشت
گفتگو
خاطرات
گزارش
پرونده
مقالات جستار
آرشیو پیشرفته
جستجو
عکس
صفحه عکس
دیدارها
ویژه
گفتگو
لوح
صوت
صفحه صوت
صوت کامل بیانات
صوت گزیده بیانات
کلیپ صوتی
نسخه پادکست
فیلم
صفحه فیلم
فیلم دیدارها
گزیده دیدارها
نماهنگ
گزارش خبري
زندگی نامه
درس خارج
شرح حدیث
خاطرات
جستار
صفحه جستار
مقالات جستار
کلیدواژه
صفحه ویژه
کتاب
صفحه کتاب
تلمیحات و اشارات
کتابخانه
انتشارات
عضویت
ارتباط با ما
صفحه نخست
صفحه ویژه
دیگران
آرشیو پیشرفته
درباره ما
خبر
حاشیه دیدارها
دیدارنگار
زندگینامه
بيانات
گزیده بیانات
پیامها و نامهها
نقشه راه
مرور سریع
پیشخوان
ابلاغیه
موضوعی
قرآن
حدیث
نهجالبلاغه
خانواده ایرانی
استفتائات
رساله آموزشی
راهنمای فتاوا
درس خارج
شرح حدیث
آرشیو خاطرات
جستار
مقالات جستار
تلمیحات و اشارات
کتابخانه
انتشارات
دیدارها
ویژه
گفتگو
لوح
صوت کامل بیانات
صوت گزیده بیانات
کلیپ صوتی
نسخه پادکست
فیلم دیدارها
گزیده دیدارها
نماهنگ
گزارش خبري
استفتائات
احکام سفر
مناسک حج
احکام خمس
ارسال استفتاء
انفال
اجوبه الاستفتائات
س 1039: بر اساس قانون زمین شهری: 1 ـ زمینهای بایر جزء انفال محسوب و تحت تصرّف حکومت اسلامی است. 2 ـ زمینهای بایر و غیر آن در شهرها اگر مالک خصوصی داشته باشد، در صورت نیاز دولت و شهرداریها به آن میتوانند آن را به قیمت متعارف در آن منطقه از مالکین استملاک نمایند. سؤال این است: 1 ـ اگر شخصی زمین بایری را که سند آن به نام او بوده، ولی بر اثر قانون زمین شهری از اعتبار ساقط شده است به عنوان سهم امام(علیهالسلام) و سهم سادات بدهد، چه حکمی دارد؟ 2 ـ اگر شخصی زمینی اعم از بایر یا دایر داشته باشد و از طرف دولت یا شهرداری بر اساس قانون مجبور به فروش آن شود، ولی او آن را به عنوان سهم امام و سادات بدهد، چه حکمی دارد؟
ج: زمينى که در اصل موات است و شرعاً ملک کسى که سند به نام اوست، نيست، واگذارى آن به عنوان خمس و احتساب آن به جاى بدهى خمس صحيح نيست. همچنين زمين ملکى که گرفتن آن توسط دولت يا شهردارى، با عوض يا بدون عوض، بر اساس قانون جايز است، مالک آن نمىتواند آن را به عنوان خمس واگذار نمايد و به جاى بدهى خمس حساب کند.
س 1040: اگر شخصی زمینی را در کنار کارخانههای آجرسازی برای استفاده از فروش خاک آن بخرد، آیا از انفال محسوب میشود؟ بر فرض اینکه از انفال نباشد، با توجه به اینکه به نسبت ده درصد به شهرداری داده میشود، آیا دولت حق مطالبه مالیات برای خاک آن دارد؟
ج: زمين مورد معامله، اگر آباد و ملک خاص شرعى فروشنده باشد، گرچه با خريد آن ملک خاص خريدار مىشود و جزو أنفال محسوب نيست، ليکن پرداخت مالياتِ درآمدِ حاصل از فروش خاک آن، اگر مستند به قانون مصوب مجلس شوراى اسلامى (در ايران) و مورد تأييد شوراى نگهبان قانون اساسى باشد، لازم است و دولت حق مطالبه آن را دارد.
س 1041: آیا شهرداری حق بهرهبرداری اختصاصی از ماسهها و شنهای کف رودخانهها برای آبادانی و احداث شهر و غیر آن را دارد، و در صورتی که این حق را داشته باشند، اگر شخصی غیر از شهرداری مدعی مالکیت آن باشد، آیا دعوای او مسموع است یا خیر؟
ج: اين کار براى شهردارىها جايز است و ادعاهاى مالکيت خصوصى کف و بستر رودهاى بزرگ و عمومى از سوى اشخاص پذيرفته نيست.
س 1042: آیا حق اولویت عشائر در استفاده از چراگاههای خود (هر قبیلهای نسبت به چراگاه خودش) با کوچ کردن از آن و تصمیم به بازگشت دوباره به آنجا از بین میرود؟ با توجه به اینکه این کوچ کردن از قدیم بوده و در طول دهها سال ادامه داشته است.
ج: ثبوت حق اولويت شرعى براى آنان نسبت به چراگاه چهارپايانشان، بعد از کوچ کردن از آنجا، محل اشکال است و احتياط در اين مورد خوب است.
س 1043: روستایی از نظر چراگاه و زمینهای زراعی در مضیقه است و هزینههای عمومی آن از راه فروش علفهای چراگاه تأمین میشود، این وضعیت بعد از انقلاب اسلامی هم تاکنون استمرار داشته، ولی مسئولین آنان را از این کار منع کردهاند، با توجه به فقر مادی اهالی روستا و بایر بودن چراگاهها، آیا شورای روستا حق دارد که اهالی را از فروش علفهای چراگاه منع کرده و درآمد حاصل از فروش آن را برای تأمین هزینههای عمومی روستا اختصاص دهد؟
ج: علفهاى چراگاههاى عمومى طبيعى که سابقه ملکيت خصوصى ندارد، ملک اختصاصى کسى نيست و فروش آن از سوى کسى جايز نيست، ولى کسى که از طرفِ دولت، مسئول امور روستاست، مىتواند مبلغى را براى مصالح عمومى روستا از کسانى که اجازه چراندن چهارپايان در آن مراتع را دارند، بگيرد.
س 1044: آیا برای عشائر جایز است که چراگاههای تابستانی و زمستانی را که از دهها سال پیش بهصورت دورهای در آن تردد دارند، به مالکیت خود در آورند؟
ج: چراگاههاى طبيعى که کسى نسبت به آنها سابقه ملکيت اختصاصى ندارد، از انفال و اموال عمومى است که اختيار آن با ولىّ امر مسلمين است و سابقه تردد عشائر موجب مالکيت آنان نمىشود.
س 1045: خرید و فروش چراگاههای عشائری در چه زمانی صحیح است و در چه زمانی صحیح نیست؟
ج: خريد و فروش چراگاههايى که ملک کسى نيست و از انفال و اموال عمومى است، در هيچ حالى صحيح نيست.
س 1046: شغل ما دامداری است که چهارپایان خود را در یکی از جنگلها میچرانیم و بیشتر از پنجاه سال است که به این کار مشغول هستیم، سندی نزد ما وجود دارد که دلالت میکند که ما از طریق ارث مالک شرعی این جنگل هستیم، سند مزبور هم یک سند قانونی است، بعلاوه این جنگلها وقف امیرالمومنین و سیدالشهداء و ابوالفضل العباس(سلام الله علیهم اجمعین) است، و دامداران سالیانی است که در این جنگل زندگی میکنند و خانههای مسکونی و زمینهای زراعی و بستان دارند. اخیراً جنگلبانان تصمیم گرفتهاند ما را از آن اخراج نموده و بر آن مسلط شوند، آیا آنان حق اخراج ما را از این جنگل دارند؟
ج: از آنجايى که شرعاً صحّت وقف متوقف بر سابقه ملکيت شرعى است، همانگونه که انتقال از طريق ارث هم متوقف بر مالکيت شرعى مورّث است، لذا جنگلها و چراگاههاى طبيعى که تا به حال ملک کسى نبوده است و هيچگونه سابقه احيا و آباد کردن در آنها وجود ندارد، ملک اختصاصى کسى محسوب نمىشود تا وقفيّت آن صحيح باشد يا از طريق ارث انتقال يابد. به هر حال هر مقدار از جنگل که بهصورت مزرعه يا مسکن و مانند آن احيا شده و ملک شرعى گرديده، اگر وقف باشد، حق تصرّف در آن با متولّى شرعى آن است و اگر وقف نباشد حق تصرّف در آن با مالک آن است، و اما آن مقدار از جنگل و مراتع که بهصورت جنگل طبيعى يا مرتع طبيعى باقى مانده است، از انفال و اموال عمومى است و اختيار آن بر اساس مقررات قانونى، با دولت اسلامى است.
س 1047: دامدارانی که اجازه چراندن حیوانات خود را دارند، آیا جایز است که وارد مزرعههای خصوصی کنار چراگاه شده تا خود و چهارپایان آنان از آب مزرعه، بدون رضایت مالک آن بنوشند؟
ج: مجرد داشتن اجازه چراندن حيوانات در چراگاههاى مجاور املاک اشخاص، براى جواز ورود در ملک غير و استفاده از آب ملکى آن کافى نيست و اين کار براى آنان بدون رضايت مالک آن جايز نمىباشد.
جهاد
اجوبه الاستفتائات
س 1048: جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم(علیهالسلام) چه حکمی دارد؟ آیا جایز است که فقیه جامعالشرایط مبسوط الید (ولیّ امر مسلمین) حکم به آن کند؟
ج: بعيد نيست که حکم به جهاد ابتدايى توسط فقيه جامعالشرايطى که متصدّى ولايت امر مسلمين است، در صورتى که مصلحت آن را اقتضا کند، جايز باشد، بلکه اين نظر اقوى است.
س 1049: اقدام به دفاع از اسلام هنگام تشخیص خطر برای اسلام، بدون رضایت والدین چه حکمی دارد؟
ج: دفاع از اسلام و مسلمين واجب است و متوقف بر اذن والدين نيست، ولى در عين حال سزاوار است که انسان تا مىتواند رضايت آنان را جلب کند.
س 1050: آیا اهل کتابی که در کشورهای اسلامی زندگی میکنند، حکم اهل ذمّه را دارند؟
ج: آنان تا زمانى که مطيع قوانين و مقررات دولت اسلامى که در حمايت آن زندگى مىکنند، باشند و کارى که منافى با أمان است، انجام ندهند، حکم معاهد را دارند.
س 1051: آیا جایز است که یکی از مسلمانان یک کافر کتابی یا غیر کتابی، اعم از زن یا مرد را در سرزمین کفر یا سرزمین مسلمانان به تملک خود در آورد؟
ج: اين کار جايز نيست، هرگاه کفّار به سرزمين اسلامى حمله کنند و کسانى از آنان به دست مسلمين اسير شود، سرنوشت اسيران جنگى در دست حاکم اسلامى است و آحاد مسلمانان حق تعيين سرنوشت اسراء را ندارند.
س 1052: اگر فرض کنیم که حفظ اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) متوقف بر ریختن خون نفس محترمی باشد، آیا این کار جایز است؟
ج: ريختن به ناحقِ خونِ نفسِ محترمه شرعاً حرام است و با احکام اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) تعارض دارد. بنا بر اين سخن مزبور که حفظ اسلام ناب محمدى متوقف بر ريختن خون انسان بيگناهى باشد، بىمعنى است، ولى اگر منظور از آن اقدام مکلّف به جهاد فى سبيل الله عزّت آلاؤه و دفاع از اسلام ناب محمدى در مواردى که احتمال کشته شدن او وجود دارد، باشد، اين فرض موارد مختلفى دارد، اگر مکلف طبق تشخيص خود احساس کند که کيان اسلام در خطر است، بايد براى دفاع از اسلام قيام کند، حتى اگر در معرض کشته شدن باشد.
خیار تخلف شرط
اجوبه الاستفتائات
س 1567: شخصی کالایی را از فردی خریداری کرده است به این شرط که در طی دو ماه همه پول آن را بپردازد و مشتری تا آن زمان، خیار فسخ داشته باشد، ولی مشتری کالا را بعد از هفت ماه از تاریخ معامله به فروشنده بازگردانده است و فروشنده هم آن را پذیرفته به این شرط که درصدی از پول کالا به سبب تأخیر در فسخ از مدّت مقرّر که باعث ورود خسارت تخمینی شده است، کم شود، زیرا اگر معامله در مدّت مقرّر خود فسخ میشد، فروشنده کالا را درهمان زمان میفروخت واز پول آن در تجارتهای دیگر بهره میبرد، سؤال این است که آیا مشتری حق فسخ معامله را بعد از گذشت مهلت خیار دارد؟ و بر فروشنده قبول آن واجب است؟ و آیا فروشنده حق دارد قبول فسخ را معلّق به کسر درصدی از پول کالا کند؟
ج: ذوالخيار بعد از گذشت مدّت خيار، حقّ فسخ و پس دادن کالا را ندارد و همچنين نمیتواند فروشنده را ملزم به قبول فسخ کند، بله جايز است بر اقاله توافق کنند، ولی فروشنده نمیتواند قبول اقاله را مشروط به کسر درصدی از پول کند و در صورتی که با کم کردن از پول مشتری اقاله کند، باطل است.
س 1568: آیا هر یک از متبایعین میتوانند با ادّعای عدم تحقّق قصد و غرض آنان از معامله، آن را فسخ کنند؟
ج: عدم تحقّق غرض تا زمانی که بهصورت شرط در ضمن عقد ذکر نشود و يا انعقاد عقد، مبنی بر آن نباشد، شرعاً موجب ثبوت خيار فسخ نمیشود.
س 1569: اینجانب مغازه تجاری خود را با سند عادی با شرایطی فروختم از جمله اینکه مالیاتهای آن را خریدار بپردازد، ولی وی تاکنون از پرداخت آنها خودداری کرده است، آیا من حق فسخ معامله را دارم یا خیر؟
ج: اگر بهطور صريح در ضمن عقد شرط کرده باشند که در صورت عدم پراخت مالياتها توسط خريدار، فروشنده حق فسخ بيع را داشته باشد، و يا عقد مبتنی بر اين امر، واقع شده باشد، حق فسخ برای او ثابت است.
س 1570: فردی قطعه زمینی را خریده است به این شرط که اگر دولت از ثبت سند رسمی به نام او جلوگیری کند و یا معلوم شود که زمین در طرح شهرداری قرار دارد، حق فسخ داشته باشد و چون خریدار نتوانسته برای این زمین پروانه ساختمان بگیرد، در حال حاضر از فروشنده درخواست فسخ و بازگرداندن پول زمین را میکند، ولی به این شرط که اگر شهرداری اجازه ساختمان سازی دراین زمین را از زمان حاضر تا دو سال بعد بدهد، فروشنده دوباره زمین را به همان قیمت قبلی به او بفروشد، آیا اشتراط شرط مزبور توسط او صحیح است؟
ج: گر چه مشتری بر اساس شرط ضمن عقد که مورد قبول طرفين است میتواند معامله را فسخ کند و پول زمين را از فروشنده مطالبه نمايد ولی حق اشتراط چيزی را در ضمن فسخ عليه فروشنده ندارد.
س 1571: عقد بیعی بین فروشنده و خریدار با شروط معیّنی که مشتری به نفع فروشنده به آنها ملتزم شده، محقق شده است و مشتری قسمتی از ثمن معامله را به عنوان بیعانه به فروشنده پرداخت کرده ولی از عمل به بقیه شرطهای بیع خودداری میکند، آیا با این وضعیت او شرعاً حق الزام فروشنده به اتمام معامله را دارد؟
ج: فروشنده بايد تا زمانی که عقد را بر اثر تخلّف شرط فسخ نکرده، به آن وفا کند ولی اگر حق فسخ داشته باشد هرچند بدليل تخلّف مشتری از بعضی از شروط باشد، جايز است بيع را فسخ نمايد و در اين صورت مشتری حق ندارد فروشنده را به چيزی غير از بازگرداندن پولی که از او گرفته است، ملزم نمايد.
خیار تخلف شرط
استفتائات جدید
س: كسى خانهاى را بطور مشروط مىخرد بدين صورت كه با پرداخت سى ميليون تومان مدت يكسال در خانه سكونت كند و پس از يكسال اگر فروشندهى خانه، چهل ميليون به آن شخص پرداخت كند خانه را تخليه كند و اگر نتوانست، خانه از آن او شود. حكم شرعى اين معامله چگونه است؟ اگر فروشنده بعد از يكسال چهل ميليون بپردازد ده ميليون اضافى چه حكمى دارد؟
ج) اگر بيع شرط، حيله و وسيلهاى براى فرار از ربا باشد، حكم ربا دارد و معامله باطل است هر چند بيع شرط جدى اگر حيله نباشد، از معاملات شرعيه و صحيح است.
احکام متفرقه خیارات
اجوبه الاستفتائات
س 1572: آیا ترک مطالبه حق یا تأخیر در مطالبه آن مثلاً به مدّت دو سال شرعاً موجب سقوط حق میشود؟
ج: مجرّد عدم مطالبه حق، يا تأخير در آن برای مدّتی، موجب سقوط حق نمیشود مگر در صورتی که حق فینفسه محدود به زمان معيّنی باشد.
س 1573: شخصی ملکی را به قیمتی که مقداری از آن نسیه بود فروخت و بعد ازآنکه مقدار نقد آن را دریافت کرد و مبیع را به مشتری تحویل داد، فرد دیگری خواستار خرید همان مبیع به قیمت بیشتری شد، آیا جایز است بیع اول را فسخ نماید تا مبیع را به مشتری دوم به قیمت بیشتری بفروشد؟
ج: بعد از آنکه بيع به نحو صحيح محقق شد التزام به عقد و وفا به آن بر فروشنده واجب است و تا زمانی که بر اساس يکی از خيارات حق فسخ نداشته باشد، فسخ معامله و فروش مجدّد مبيع به شخص ديگر توسط او جايز نيست.
س 1574: زمینی را به شخصی فروختم به این شرط که پول آن را در طی چهار سال بپردازد، ولی ازهمان زمان معامله، از فروش زمین پشیمان شدم و بعد از گذشت یک سال از مشتری خواستم که زمین را به من برگرداند ولی او از انجام این کار امتناع ورزید، آیا راهی برای رجوع از این معامله وجود دارد؟
ج: مجرّد پشيمانی از بيع بعد از معامله از نظر شرعی اثری ندارد، بنا بر اين بعد از آنکه بيع بهطور صحيح واقع شد، شرعاً نسبت به انتقال مبيع به خريدار نافذ است و فروشنده حق ندارد مبيع را از او پس بگيرد مگر در صورتی که بر اثر تحقّق يکی از اسباب خيارات، خيار فسخ داشته باشد که در اين صورت میتواند بيع را فسخ نمايد.
س 1575: شخصی زمین مفروز خود را که دارای سند رسمی است با سند عادی و اسقاط جمیع خیارات فروخته است، ولی از اینکه سند رسمی به نام خود اوست سوء استفاده نموده و آن را دوباره به شخص دیگری هم فروخته است، آیا بیع دوّم او صحیح است؟
ج: بعد از تحقّق بيع زمين بر وجه صحيح و اسقاط همه خيارات، فروشنده حق فروش مجدّد زمين به شخص ديگر را ندارد، بلکه اين معامله او فضولی بوده و منوط به اجازه مشتری اوّل است.
س 1576: شخصی مقداری سیمان از کارخانهای خریداری نموده است به این شرط که آن را به تدریج و در چندین نوبت تحویل بگیرد و تمام پول آن را هم پرداخت کرده است، بعد از آنکه خریدار مقداری از سیمان را از کارخانه تحویل گرفت، قیمت آن در بازار به مقدار زیادی افزایش یافت، آیا کارخانه میتواند معامله را فسخ نموده و از تحویل بقیه سیمان به خریدار خودداری نماید؟
ج: بعد از آنکه بيع به نحو صحيحِ شرعی محقّق شد اعم از اينکه بصورت نقدی باشد يا نسيه و يا بيع سلف، تا زمانی که فروشنده يکی از خيارات شرعی را نداشته باشد، حق ندارد معامله را بهطور يک جانبه فسخ کند.
س 1577: اینجانب خانهای را با سند بیع عادی خریدم به این شرط که مقداری از پول آن را بهطور نقدی و بقیّه را تا موعد مقرّری بپردازم و سند آن در مدّت سه ماه بهطور رسمی به نام من شود، ولی من نتوانستم باقیمانده پول را در موعد مقرّر به فروشنده بدهم و او هم اعتراضی نکرد تا اینکه بعد از چهار ماه برای پرداخت آن مبلغ و دریافت مبیع به او مراجعه کردم، ولی او از تحویل آن خودداری نمود و ادّعا کرد که معامله را بعد از انقضاء موعد پرداخت پول، فسخ کرده است، با توجه به اینکه بعد از فسخ معامله، پولی را که از من گرفته بود باز نگردانده و خانه را هم در این مدّت اجاره داده و اجاره را هم دریافت کرده است، آیا به مجرّد اینکه باقیمانده پول را در موعد مقرّر نپرداختهام او حقّ فسخ دارد؟
ج: مجرّد عدم پرداخت مقداری از قيمت خانه در موعد مقرّر به فروشنده، موجب ثبوت حق فسخ برای او نمیشود. بنا بر اين اگر منزل به نحو صحيح شرعی خريداری شود، ولی تحت تصرّف فروشنده باقی بماند و بدون اينکه حق فسخ داشته باشد آن را اجاره دهد، عقد اجاره او فضولی بوده و متوقف بر اجازه مشتری است و واجب است علاوه بر تحويل مبيع به مشتری، آنچه را هم که از مستأجر به عنوان مبلغ اجاره دريافت کرده است به او تحويل دهد مگر اينکه اجازه عقد اجاره را ندهد که در اين صورت میتواند اجرتالمثل تصرّف در آن خانه در مدّت مذکور را مطالبه نمايد.
س 1578: آیا فروشنده بدون ثبوت خیار، حقّ فسخ معامله را دارد؟ و آیا میتواند بعد از تحقّق بیع، قیمت مبیع را افزایش دهد؟
ج: حق انجام هيچيک از موارد مذکور را ندارد.
س 1579: شخصی از فردی خانهای را خریداری کرده که او هم آن را از اداره مسکن خریده است و بعد از آنکه معامله تمام شد و فروشنده پول آن را از خریدار گرفت، اداره مزبور اعلام نمود که باید علاوه بر پولی که فروشنده به آن اداره پرداخت کرده است، مبلغی اضافی هم پرداخت شود، خریدار، فروشنده را از این مسأله آگاه کرد تا آن مبلغ اضافی را بپردازد و الا بیع را فسخ میکند و پول داده شده را هم پس خواهد گرفت، ولی فروشنده از پرداخت آن مبلغ اضافی امتناع ورزید و در نتیجه آن اداره هم مقرّر کرد که خانه مزبور به شخص دیگری داده شود، در این صورت، خریدار برای گرفتن پولی که داده به چه کسی باید مراجعه کند؟ به آن اداره یا فروشنده و یا کسی که به تازگی خانه به او واگذار شده است؟
ج: اگر بر اثر شرط و يا سبب ديگر معامله فسخ شود خريدار بايد پول را از فروشنده مطالبه کند.
س 1580: شخصی حیوانی را خرید و بعد آن را به بازار برد به این قصد که اگر مشتری برای آن حیوان یافت شد، آن را بفروشد و در غیر این صورت معامله را فسخ نماید، آیا با این قصد، حق فسخ برای او ثابت میشود؟
ج: در فرض سؤال که مبيع حيوان است تا سه روز از زمان معامله، خيار دارد.
س 1581: چند نفر ملکی را از شخصی خریدهاند و در چندین نوبت مقداری از پول آن را به او پرداختهاند و پرداخت مابقی آن هم مشروط به ثبت سند رسمی به نام آنان بوده است، ولی فروشنده در انجام آن کوتاهی کرده و از ثبت سند به نام آنان امتناع ورزیده و مدّعی فسخ بیع است، آیا او ملزم است به معامله عمل کند؟ یا اینکه فسخ معامله از جانب او صحیح است؟
ج: تا زمانی که يکی از موجبات خيار از قبيل شرط يا غبن و يا غير آنها برای فروشنده وجود نداشته باشد، فسخ معامله توسط او صحيح نخواهد بود بلکه بايد به بيع عمل نمايد و شرعاً ملزم به ثبت رسمی آن ملک به نام خريداران است.
س 1582: شخصی کالایی را از فردی خرید و بعد از آنکه مقداری از پول آن را پرداخت نمود، همان کالا را با مقداری سود به شخص دیگری فروخت، ولی مشتری دوّم بعد از تصرّف در آن وقتی از سود فروشنده آگاه شد، اعلام نمود که از خرید آن پشیمان شده است، آیا فسخ معامله بر اثر آن جایز است؟
ج: اگر يکی از اسباب خيار برای مشتری دوم وجود داشته باشد، جايز است معامله را فسخ کند و الا جايز نيست.
احکام متفرقه خیارات
استفتائات جدید
س: فردى ملک خود را به مبلغ 14 ميليون تومان مىفروشد. يکى از شروط قرارداد اسقاط خيار غبن فاحش براى طرفين عقد است. پس از بيع، فروشنده متوجه مىشود ارزش ملک او بيش از 200 ميليون تومان است. آيا در چنين فرضى حق فسخ دارد؟
ج) خيار غبن با شرط سقوط خيار ساقط مىشود ولى به همان اندازه که مورد نظر بوده است؛ در فرض مذکور در مسأله که غبن فاحش ساقط شده است آن مقدار غبنى که عرفاً نسبت به معامله مذکور فاحش باشد مثلاً در معامله چهارده ميليون تومانى تا دو برابر آن فاحش حساب مىشود نه پانزده برابر، بنابراين در فرض مذکور فروشنده حق فسخ دارد.
س: مدتى پيش اينجانب اقدام به فروش ملك خود نمودهام و در پايان قولنامه، اين مطلب نوشته شده است كه اگر هر كدام از طرفين، پشيمان شوند بايد مبلغ پنجاه هزار تومان بابت حق پشيمانى بپردازند آيا متن فوق خيار شرط است و من مىتوانم با توجه به پشيمان شدنم با پرداخت پنجاه هزار تومان معامله را فسخ كنم؟
ج) اين شرط، شرط خيار محسوب نمىشود بلکه شرط پرداخت مبلغى در صورت انصراف از اتمام و تکميل معامله است و اين شرط اگر در ضمن عقد لازم باشد و يا عقد مبتنى بر آن منعقد شود اشکال ندارد. ولى بايد براى اين قبيل شرطها که در قيمت مبيع مؤثّر هستند مدّت معيّنى ذکر شود و الا باطل است.
س: مدتى پيش اينجانب اقدام به فروش ملك خود نمودهام و در پايان قولنامه ذكر شده است كه در صورت پشيمانى هر يك از طرفين معامله، آن شخص بايد مبلغ معيّنى را به طرف مقابل بپردازد. متن فوق آيا شرط خيار است؟
ج) اين شرط، شرط خيار محسوب نمىشود بلکه شرط پرداخت مبلغى در صورت انصراف از اتمام و تکميل معامله است و اين شرط اگر در ضمن عقد لازم باشد و يا عقد مبتنى بر آن منعقد شود اشکال ندارد. ولى بايد براى اين قبيل شرطها که در قيمت مبيع مؤثّر هستند مدّت معيّنى ذکر شود و الا باطل است.
آيا بايع در حالات زير مىتواند كالاى خود را پس بگيرد؟ 1ـ وقتى معلوم شود كه كالا را خيلى كمتر از قيمت واقعى آن فروخته است. 2ـ وقتى بخاطر پيشگيرى از يك وضعيت حرجى آن را فروخته، ولى بعد از آن، وضعيت حرجى رفع شده باشد. 3ـ در صورتى كه مشترى از ابتدا براى انصراف بايع و قصد پس گرفتن او جريمه بگذارد مثلاً يك سند بدهى مدّتدار معتبر از او بگيرد.
ج1) اگر با ناآگاهى از قيمت عادله، به مقدارى معتنى به مغبون شود خيار غبن دارد. ج2) ارتفاع حرج و اضطرارى كه او را وادار به انجام معامله كرده موجب حق فسخ نمىشود. ج3) در مورد داشتن حق فسخ، تعيين جريمه بر فروشنده در ضمن عقد معامله، موجب سقوط حق فسخ او نيست.
س: آيا احكام خيار غبن در بيع مرابحه نيز جارى است؟
ج) خيار غبن در بيع مرابحه نيز تصوير دارد، بدين معنا که جنسى را با اعلام قيمت خريد به مشترى با سود مثلاً پنج درصد فروخته باشد و بعداً معلوم شود که سود عادله چنين متاعى در بازار چهل درصد است.
س: آپارتمانى خريده و 80% قيمت آن را پرداخته و در آن سكونت كردهام فروشنده مصادرهاى بودن زمين آپارتمان مورد معامله را در موقع تنظيم مبايعه نامه مخفى كرده و آپارتمان را به عنوان و قيمت غير مصادرهاى فروخته است. نظر به اينكه در موقع تنظيم بيعنامه موضوع مصادرهاى بودن زمين آپارتمان را از فروشنده سؤال كردهام، آيا مىتوانم معامله را فسخ نمايم؟ حكم چنين معاملهاى چيست؟
ج) در فرض سؤال، هم از باب عيب و هم از باب غبن حق فسخ داريد.
موسیقی و غنا
اجوبه الاستفتائات
س 1128: ملاک تمییز موسیقی حلال از حرام چیست؟ و آیا موسیقی کلاسیک حلال است؟ بسیار مناسب است که معیار آن را بیان فرمایید.
ج: هر موسیقی که به نظر عرف موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله که مناسب با مجالس عیش و نوش است باشد، موسیقی حرام محسوب میشود و فرقی نمیکند که موسیقی کلاسیک باشد یا غیر کلاسیک. تشخیص موضوع هم موکول به نظر عرفی مکلّف است و اگر موسیقی این گونه نباشد بخودی خود اشکال ندارد.
س 1129: گوشدادن به نوارهایی که توسط سازمان تبلیغات اسلامی و یا مؤسسه اسلامی دیگر مجاز اعلام شدهاند، چه حکمی دارد؟ و استفاده از آلات موسیقی مثل کمان، وِیولون و نَی چه حکمی دارد؟
ج: جواز گوشدادن به نوارها منوط به تشخیص خود مکلّف است که اگر تشخیص دهد مشتمل بر غنا و موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی و همچنین مطالب باطل نیست، گوشدادن به آن اشکال ندارد بنا بر این تجویز آن توسط سازمان تبلیغات اسلامی و یا هر مؤسسه اسلامی دیگر به تنهایی دلیل شرعی برای مباح بودن آن نیست و بکارگیری آلات موسیقی در موسیقی لهوی مطرب و مناسب با مجالس لهو و گناه جایز نمیباشد، ولی استفاده حلال از آنها برای اهداف عقلایی اشکال ندارد و تشخیص مصادیق هم موکول به نظر خود مکلّف است.
س 1130: منظور از موسیقی مطرب ولهوی چیست؟ و راه تشخیص موسیقی مطرب و لهوی از غیر آن چیست؟
ج: موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله آن است که به سبب ویژگیهایی که دارد انسان را از خداوند متعال و فضائل اخلاقی دور نموده و به سمت بیبندوباری و گناه سوق دهد و مرجع تشخیص موضوع عُرف است.
س 1131: آیا شخصیت نوازنده و محل نواختن و یا غرض و هدف از آن در حکم موسیقی تأثیر دارد؟
ج: موسیقی حرام، موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس لهو و گناه است و گاهی شخصیت نوازنده یا کلام همراه آهنگ یا مکان و یا سایر شرایط در اینکه موسیقی تحت عنوان موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و حرام و یا عنوان حرام دیگر قرار بگیرد مؤثر است مانند اینکه بر اثر آن امور، منجر به ترتّب فساد شود.
س 1132: آیا معیار حرمت موسیقی فقط مطرب و لهوی بودن آن است یا اینکه میزان تحریک و تهییج آن هم تأثیر دارد؟ و اگر باعث حزن و گریه شنونده شود، چه حکمی دارد؟ خواندن و شنیدن غزلهایی که بهصورت سه ضرب و همراه با موسیقی خوانده میشوند، چه حکمی دارد؟
ج: ملاک آن ملاحظه کیفیت نواختن موسیقی با در نظر گرفتن همه خصوصیات و ویژگیهای آن است و اینکه از نوع موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد، هر موسیقی که به حسب طبیعت خود از نوع موسیقی لهوی باشد، حرام است اعم از اینکه مهیّج باشد یا خیر و موجب ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا خیر و هرگاه غزلهایی که همراه با موسیقی خوانده می شوند بهصورت غنا و آواز لهوی مناسب مجالس لهو و لعب در آیند، خواندن و شنیدن آنها حرام است.
س 1133: غنا چیست؟ آیا غنا فقط شامل صدای انسان است یا اینکه شامل صداهای حاصل از آلات موسیقی هم میشود؟
ج: غنا عبارت است از صدای انسان در صورتی که با ترجیع همراه بوده و مناسب مجالس لهو و گناه باشد که خواندن به این صورت و گوشدادن به آن حرام است.
س 1134: آیا زدن بر ظرفها و سایر وسایلی که جزء آلات موسیقی نیستند، در عروسیها توسط زنان جایز است؟ اگر صدا به بیرون از مجلس برسد و مردان آن را بشنوند چه حکمی دارد؟
ج: جواز اين عمل بستگى به کيفيت نواختن دارد. اگر به شيوه متداول در عروسىهاى سنّتى باشد و لهو محسوب نشود و فسادى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد.
س 1135: دف زدن توسط زنان درعروسیها چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از آلات موسیقی برای نواختن موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله مطرب جایز نیست.
س 1136: آیا گوشدادن به غنا در خانه جایز است؟ اگر در فردی تأثیر نداشته باشد چه حکمی دارد؟
ج: گوشدادن به غنا بهطور مطلق حرام است، چه در خانه به تنهايى شنيده شود و يا در حضور ديگران و چه در او تأثير بگذارد يا خير.
س 1137: بعضی از جوانان که تازه به سن بلوغ رسیدهاند از مراجعی تقلید میکنند که فتوا به حرمت موسیقی بهطور مطلق دادهاند هرچند از رادیو و تلویزیون دولت اسلامی پخش شود، حکم این مسأله چیست؟ و آیا اگر ولیّ فقیه گوشدادن به موسیقی حلال را اجازه داده باشد، آیا تجویز او به خاطر احکام حکومتی برای جواز آن کافی است یا اینکه آنان باید به فتوای مرجع تقلید خود عمل کنند؟
ج: فتوا به جواز يا عدم جواز گوشدادن به موسيقى از احکام حکومتى نيست، بلکه حکم شرعى فقهى است و بر هر مکلّفى واجب است در اعمالش به فتواى مرجع تقليد خود مراجعه کند. ولى موسيقى اگر مناسب با مجالس لهو و گناه نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتّب نگردد، دليلى بر حرمت آن وجود ندارد.
س 1138: مقصود از موسیقی و غنا چیست؟
ج: غنا يعنى ترجيع صدا به نحوى که مناسب با مجالس لهو باشد که از گناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است. ولى موسيقى، نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد، هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است. و اگر به آن نحو نباشد، فىنفسه جايز است و اشکال ندارد.
س 1139: من در مکانی کار میکنم که صاحب آن همیشه به نوارهای غنا گوش میدهد و من هم مجبور به شنیدن آن هستم، آیا این کار برای من جایز است یاخیر؟
ج: اگر نوارها در بردارنده غنا يا موسيقى لهوى مناسب با مجالس لهو و معصيت باشند، گوشدادن آن جايز نيست. ولى اگر مجبور به حضور در آن مکان هستيد، رفتن به آنجا و کارکردن در آن براى شما اشکال ندارد ولى واجب است به غنا گوش ندهيد هرچند به گوش شما بخورد و آن را بشنويد.
س 1140: موسیقی که از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میشود، چه حکمی دارد؟ آیا این گفته که حضرت امام(قدّس سره) موسیقی را بهطور مطلق حلال اعلام کردهاند، صحیح است؟
ج: نسبت حلال دانستن موسیقی بهطور مطلق به راحل عظیم الشأن حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) کذب و افتراء است. امام(قدّس سرّه) معتقد به حرمت موسیقی مناسب با مجالس معصیت بودند و نظر ما هم همین است، ولی اختلاف در دیدگاهها از تشخیص موضوع نشأت میگیرد زیرا تشخیص موضوع موکول به نظر خود مکلّف است. گاهی نظر نوازنده با نظر شنونده تفاوت پیدا میکند که در این صورت موسیقی که به تشخیص مکلّف لهو و مناسب با مجالس گناه است بر او گوشدادن به آن حرام میباشد و امّا صداهای مشکوک محکوم به حلیّت هستند و پخش از رادیو و تلویزیون به تنهایی دلیل شرعی بر مباح و حلال بودن آنها محسوب نمیشود.
س 1141: گاهی از رادیو و تلویزیون آهنگهایی پخش میشود که به نظر من مناسب با مجالس لهو و فسق هستند، آیا بر من واجب است که از گوشدادن به آنها خودداری نموده و دیگران را هم از آن منع کنم؟
ج: اگر آنها را از نوع موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس لهو میدانید، جایز نیست به آنها گوش دهید، ولی نهی دیگران از باب نهی از منکر منوط به این است که احراز نمایید که آنان هم آهنگهای مزبور را از نوع موسیقی حرام میدانند.
س 1142: گوشدادن و توزیع غنا و موسیقی لهوی که محصول کشورهای غربی است، چه حکمی دارد؟
ج: در عدم جواز گوشدادن به موسیقی لهوی مناسب با مجالس لهو و باطل، فرقی بین زبانها و کشورهای محل تولید وجود ندارد. بنا بر این خرید و فروش و گوشدادن و توزیع این نوارها در صورتی که محتوی غنا یا موسیقی لهوی حرام باشند جایز نیست.
س 1143: خواندن بهصورت غنا توسط هر یک از مرد یا زن چه از طریق نوار کاست باشد و یا از طریق رادیو و چه همراه موسیقی باشد و یا نباشد، چه حکمی دارد؟
ج: غنا حرام است و خواندن بهصورت غنا و گوشدادن به آن جايز نيست اعم از اينکه توسط مرد باشد يا زن و بهطور مستقيم باشد يا از طريق نوار و همراه با نواختن آلات لهو باشد يا نه.
س 1144: نواختن موسیقی به منظور اهداف و اغراض عقلایی و حلال در مکان مقدّسی مانند مسجد چه حکمی دارد؟
ج: نواختن موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس لهو و گناه بهطور مطلق جایز نیست حتّی اگر در غیر مسجد و برای غرض عقلایی حلالی باشد، ولی اجرای سرودهای انقلابی و مانند آن همراه با نغمههای موسیقی در مکان مقدس و در مناسبتهایی که آن را اقتضا میکند، اشکال ندارد مشروط بر اینکه با احترام آن مکان منافات نداشته باشد و در مکانهایی مثل مسجد برای نمازگزاران مزاحمت ایجاد نکند.
س 1145: آیا آموختن موسیقی بهخصوص سنتور جایزاست؟ ترغیب و تشویق دیگران به آن چه حکمی دارد؟
ج: بکارگيرى آلات موسيقى براى نواختن موسيقى غيرلهوى، اگر براى اجراى سرودهاى انقلابى يا دينى و يا براى اجراى برنامههاى فرهنگى مفيد و برنامههاى ديگر با غرض عقلايى مباح باشد، اشکال ندارد به شرط اينکه مستلزم مفاسد ديگرى نباشد و همچنين آموختن و ياد دادن نوازندگى براى امر فوق فىنفسه اشکال ندارد. ولى ترويج موسيقى با اهداف عاليه نظام مقدس اسلامى سازگار نيست.
س 1146: گوشدادن به صدای زن هنگامی که شعر و غیر آن را به صورت دکلمه میخواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یاخیر، مذکر باشد یا مؤنث چه حکمی دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟
ج: اگر صدای زن بهصورت غنا نباشد و گوشدادن به صدای او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسدهای هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقی بین موارد فوق نیست.
س 1147: آیا موسیقی سنّتی که میراث ملی ایران میباشد، حرام است یا خیر؟
ج: چيزى که از نظر عرف، موسيقى لهوى مناسب با مجالس لهو و معصيت محسوب شود، بهطور مطلق حرام است و در اين مورد فرقى بين موسيقى ايرانى و غير ايرانى و موسيقى سنتى و غير آن نيست.
س 1148: گاهی از رادیوهای عربی بعضی ازآهنگهای موسیقی پخش میشود، آیا گوشدادن به آنها به خاطر علاقه به شنیدن زبان عربی جایز است؟
ج: گوشدادن به موسيقى لهوى متناسب با مجالس لهو و معصيت بهطور مطلق حرام است و علاقه به شنيدن زبان عربى مجوّز شرعى براى آن محسوب نمىشود.
س 1149: آیا تکرار اشعاری که بصورت آواز و بدون موسیقی خوانده میشوند جایز است؟
ج: غنا حرام است هرچند همراه بانواختن آلات موسیقی نباشد و منظور از غنا ترجیع صدا به نحوی است که مناسب با مجالس لهو مضل عن سبیل الله و فسق باشد، ولی صرف تکرار شعر اشکال ندارد.
س 1150: خرید و فروش آلات موسیقی چه حکمی دارد؟ و حدود استفاده از آنها کدام است؟
ج: خريد و فروش آلات مشترک براى نواختن موسيقى غير لهوى اشکال ندارد.
س 1151: آیا غنا در مثل قرآن و دعا و اذان جایز است؟
ج: غنا صوتی است که با ترجیع همراه بوده و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد که بهطور مطلق حرام است حتّی اگر در دعا و قرآن و اذان و مرثیه و غیره باشد.
س 1152: امروزه موسیقی برای معالجه بعضی از بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، مشکلات جنسی و سرد مزاجی زنان بکار میرود، حکم آن چیست؟
ج: اگر احراز شود که نظر پزشک متخصص و امين اين است که معالجه متوقف بر استفاده از موسيقى است، بکارگيرى آن به مقدارى که معالجه بيمار اقتضا مىکند اشکال ندارد.
س 1153: گوشدادن به غنا اگر باعث تمایل بیشتر انسان به همسرش شود، چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد افزايش تمايل به همسر مجوّز شرعى براى گوشدادن به غنا محسوب نمىشود.
س 1154: اجرای کنسرت توسط زن برای زنان با علم به اینکه گروه نوازندگان نیز زن هستند، چه حکمی دارد؟
ج: اگر اجرای کنسرت بهصورت ترجیع لهوی (غنا) باشد و یا موسیقی که نواخته میشود از نوع لهوی مضل عن سبیل الله و مناسب مجالس گناه باشد، حرام است.
س 1155: اگر معیار حرمت موسیقی، لهو بودن و مناسبت آن با مجالس لهو و گناه است، پس آوازها و سرودهایی که باعث ایجاد طرب در بعضی از مردم حتّی کودک غیر ممیّز میشوند، چه حکمی دارند؟ و آیا گوشدادن به نوارهای مبتذلی که در آنها زنان بهصورت غنا میخوانند ولی طربآور نیستند جایز است؟ همچنین مسافرینی که سوار اتوبوسهای عمومی که غالباً از این نوارها استفاده میکنند میشوند، چه تکلیفی دارند؟
ج: چنانچه موسيقى يا آوازى که با ترجيع و طرب همراه است از لحاظ کيفيت يا مضمون يا حالت خاص شخص نوازنده يا خواننده در خلال نواختن يا خواندن از نوع غنا يا موسيقى لهوى مناسب با مجالس لهو و معصيت باشد، گوش کردن به آن حرام است حتّى براى کسى که او را به طرب نيندازد و تحريک نکند و اگر در اتوبوسها و ماشينهاى ديگر نوار غنا يا موسيقى لهوى پخش شود، مسافرين بايد از گوشدادن به آن خوددارى نموده و نهى از منکر کنند.
س 1156: آیا جایز است مردی غنای زن اجنبیه را به قصد لذت بردن از حلال خود گوش کند؟ آیا غنای زن برای شوهر و برعکس جایز است؟ و آیا این گفته صحیح است که شارع مقدس غنا را به علت ملازمت آن با مجالس لهو و لعب و عدم انفکاک از آن دو حرام کرده و تحریم غنا ناشی از تحریم آن مجالس است؟
ج: گوشدادن به غنا که عبارت است از ترجیع صدا به نحوی که لهو مضل عن سبیل الله و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد، مطلقاً حرام است، حتّی غنای زن برای شوهرش و بالعکس و قصد لذت بردن از همسر، استماع غنا را مباح نمیکند و حرمت غنا و مانند آن، با تعبّد به شرع ثابت شده و از احکام ثابت فقه شیعه محسوب میشود و دائر مدار ملاکات فرضی و آثار روانی و اجتماعی نمیباشد، بلکه تا زمانی که این عنوان حرام بر آن صدق کند، حکم آن حرمت و وجوب اجتناب بهطور مطلق است.
س 1157: دانشجویان دانشکده علوم تربیتی باید در مرحله دروس اختصاصی در درس سرودها و آوازهای انقلابی شرکت کنند زیرا در آنجا قطعههای موسیقی را آموخته و بهطور اجمالی با آنها آشنا میشوند. وسیله اصلی فراگیری این درس ارگ است، آموختن این درس که جزء واحدهای اجباری است چه حکمی دارد؟ خرید و استفاده از وسیله مذکور برای ما چه حکمی دارد؟ و بهخصوص خواهران نسبت به اجرای تمرین در برابر مردها چه وظیفهای دارند؟
ج: استفاده از آلات موسیقی فینفسه برای اجرای سرودهای انقلابی و برنامههای دینی و فعالیتهای فرهنگی و تربیتی مفید، اشکال ندارد و خرید و فروش آلات نوازندگی و یاددادن و فراگیری آن برای استفاده در امور مذکور اشکال ندارد و خواهران میتوانند با رعایت حجاب واجب و ضوابط شرعی در کلاس درس حاضر شوند.
س 1158: بعضی از ترانه ها در ظاهر انقلابی هستند و عرف هم آنها را انقلابی میداند ولی نمیدانیم که آیا خواننده، قصد خواندن یک ترانه انقلابی را داشته یا یک ترانه طرب آور و لهو را، با توجه به اینکه خواننده مسلمان نیست ولی ترانه های او ملّی و متضمّن جملاتی برضد اشغال و همچنین تحریک مردم به مقاومت است، گوشدادن به این ترانه ها چه حکمی دارد؟
ج: اگر کیفیت آنها از نظر شنونده عرفاً، لهوی و مضل عن سبیل الله نباشد، گوشدادن به آنها اشکال ندارد و قصد و نیّت خواننده و مضمون چیزی که میخواند در اینباره تأثیری ندارد.
س 1159: جوانی بعنوان مربّی و داور بینالمللیِ بعضی از ورزشها بکار اشتغال دارد. شغل او اقتضا میکند که به بعضی از باشگاههایی وارد شود که غنا و موسیقی حرام در آنها پخش میشود، با توجه به اینکه این کار مقداری از هزینههای زندگی او را تأمین میکند و فرصتهای شغلی هم در محل زندگی او کم است، آیا این کار برای او جایز است؟
ج: اين شغل براى او اشکال ندارد هرچند گوشدادن به غنا و موسيقى لهوى براى او حرام است امّا در موارد اضطرارى جايز است داخل مجلس غنا و موسيقى حرام شود، ولى بايد از گوشدادن به آن اجتناب کند و آنچه که بدون اختيار به گوش او مىخورد، اشکال ندارد.
س 1160: آیا فقط گوشدادن به موسیقی، حرام است یا اینکه شنیدن آن هم حرام است؟
ج: شنیدن غنا یا موسیقی لهوی حکم گوشدادن را ندارد مگر در بعضی از موارد که شنیدن از نظر عرف گوشدادن محسوب میشود.
س 1161: آیا نواختن موسیقی همراه قرائت قرآن با غیر از آلاتی که استفاده از آنها در مجالس لهو و لعب معمول است، جایز است؟
ج: تلاوت قرآن کريم با صداى زيبا و صوت مناسب با شأنِ قرآن کريم اشکال ندارد، بلکه امر راجحى است مشروط براينکه به حدّ غناى حرام نرسد، ولى نواختن موسيقى با آن، وجه شرعى ندارد.
س 1162: طبل زدن در جشنهای میلاد و غیر آن چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از آلات نوازندگی و موسیقی به نحو لهوی و مناسب با مجالس لهو و گناه بهطور مطلق حرام است.
س 1163: آلات موسیقی که دانشآموزان مدارس عضو گروههای سرود آموزش و پرورش از آنها استفاده میکنند چه حکمی دارند؟
ج: آن دسته از آلات موسيقى که در نظر عرف از آلات مشترک قابل استفاده براى کارهاى حلال محسوب مىشوند، جايز است بهطور غير لهوى براى مقاصد حلال بکار گرفته شوند ولى آلاتى که عرفاً از آلات مخصوص لهو محسوب مىشوند جايز نيست مورد استفاده قرار گيرند.
س 1164: آیا ساخت سنتور که از آلات موسیقی محسوب میشود و کسب درآمد با آن به عنوان شغل جایز است؟ آیا بهرهگیری از اموال و کمک به ساخت سنتور به منظور توسعه و تکمیل صنعت سنتورسازی و تشویق نوازندگان به نواختن آن جایز است؟ و آیا آموزش موسیقی سنتی ایرانی به قصد نشر و احیای موسیقی اصیل جایز است؟
ج: استفاده از آلات نوازندگی موسیقی برای اجرای سرودهای ملّی یا انقلابی یا هر امر حلال و مفیدی تا زمانی که به حد لهو مناسب با مجالس معصیت نرسیده است اشکال ندارد. همچنین موسیقی و تعلیم و یادگرفتن و ساختن آلات آن برای اهداف مذکور فینفسه اشکال ندارد.
س 1165: چه آلاتی لهو محسوب میشوند و استفاده از آنها به هیچ وجه جایز نیست؟
ج. آلاتی که نوعا در لهو و لعب به کار می روند و منفعت حلالی دربرندارند.
س 1166: آیا گرفتن اجرت برای تکثیر نوارهای صوتی که محتوی امور حرامی هستند جایز است؟
ج. هر نوار صوتی که گوش دادن به آن حرام است، تکثير و گرفتن اجرت برای آن هم جايز نيست.
موسیقی و غنا
استفتائات جدید
س: من دانشجوى دانشگاه كشمير هستم. در اينجا سالانه همايشى برگزار مىشود كه دانشجويان به اين مناسبت، برنامههاى فرهنگى مثل آواز، مسابقه، غزل و ... را به گونهاى هماهنگ و سازگار ارائه مىكنند من هم مىخواهم در اين همايش غزل ارائه كنم. آيا اين تصميم من درست است. لطفاً نظرتان را براى چنين برنامههايى بفرماييد.
ج) غزل خوانى و آواز فى نفسه اشكال ندارد ولى چنانچه كيفيت خواندن آواز و غزل به صورتى است كه همراه با ترجيع و طرب همراه بوده و مناسبِ مجالس لهو و گناه باشد، جايز نيست و نيز موسيقىاى كه همراه با آواز و غزل خوانى نواخته مىشود چنانچه به گونهاى است كه متناسب با مجالس لهو و عيش و نوش است، جايز نيست.
س: شرکت در کلاسهاى ورزشى که در آنها موسيقى پخش مىشود چه حکمى دارد اگر از هدفن استفاده کنيم به نحوى که موسيقى را نشنويم يا به طور ضعيف بشنويم چطور؟
ج) اگر موسيقى مطرب لهوى نباشد مانعى ندارد و تشخيص آن به عهده خود مکلّف است.
س: گوش دادن به آواز زنان در صورتى كه از لحاظ شعر و موسيقى لهو و لغو نباشد چه حكمى دارد؟
ج) اگر آواز زنان بگونهاى باشد كه مهيج شهوت گردد و يا گوش دادن به آن موجب ترتب مفاسد باشد جايز نيست گوش كند.
س: اگر مردى صداى خود را چه خودش و يا با دستگاهى شبيه زن کرده و کاملاً مثل صداى زن شود چه حکمى دارد؟
ج) اينگونه رفتارها خالى از اشكال نيست.
س: تشخيص غنا و موسيقى حلال از حرام براى اينجانب مشكل است تكليف چيست؟
ج) تشخيص غنا و موسيقى لهوىِ حرام، با نظر عرفى شخص مکلّف است.
س: اگر در موردى صداى زن مصداق غنا نباشد گوش دادن آن چه حكمى دارد؟
ج) در حرمت غنا فرقى بين اين که مغنّى زن باشد يا مرد نيست و شنيدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد مگر آن که به قصد ريبه يا موجب ترتّب مفسده باشد ولى شنيدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جايز نيست.
س: با توجه به اينكه فرزندان ما هنوز به تكليف نرسيدهاند و در رفت و آمد با اقوامى که نوار غنا گوش مىدهند ممكن است به آن نوار علاقه پيدا كنند و با توجه به اينكه چنانچه آنها را محروم كنيم ممكن است پنهانى آن را گوش دهند تكليف چيست؟
ج) گرچه بچه نابالغ تکليف شرعى ندارد و استماع غنا و موسيقى حرام، بر او حرام نيست ليکن اقدام بزرگترها بر در اختيار گذاشتن نوار موسيقى حرام و غنا براى اطفال جايز نيست؛ و تکليف شرعىِ والدين کوشش در آشنا کردن اطفال پيش از بلوغ بر ضوابط و موازين و اخلاق شرعى است و جايز نيست به عذر اين که بچه تکليف ندارد او را در ارتکاب هر عملى آزاد بگذارند.
س: آيا مداحى براى بانوان جايز است؟
ج) مداحى زن در جايى که مىداند نامحرم صداى او را مىشنود اگر موجب جلب توجه و تهييج نامحرم و يا مفسده ديگرى گردد، جايز نيست.
س: اگر محتواى شعرى نااميدى از لطف حق باشد و با ترجيع خوانده شده باشد ولى براى عرف مناسب با مجالس لهو و مطرب به حساب نيايد و مکلّف را نيز به گناه سوق ندهد چه حکمى دارد؟
ج) اگر محتواى شعرى موجب نااميدى و يأس از رحمت خدا باشد خواندن آن در هر صورت حرام است ولى اگر محتواى شعر، محتواى صحيح و حلال باشد خواندن آن به صورت غنا باز در هر صورت حرام است و چنانچه غنا نباشد اشکال ندارد.
س: خواهشمند است حكم آوازخوانى زنان در مجالس عروسى (غنا در شب زفاف) را بيان فرماييد.
ج) در غنا و موسيقى حرام (كه عبارت است از آواز لهوى مضلّ عن سبيل الله) فرقى بين عروسى و غير آن نيست.
س: فروش و كرايه دادن فيلمهاى هندى كه آهنگهاى غيرمجاز هم دارند، چه حكمى دارد؟
ج) اگر مشتمل بر موسيقى لهوى متناسب با مجالس عيش و نوش و خوشگذرانى باشد، جايز نيست.
س. آواز زن برای شوهر خود چه حکمی دارد؟
ج. آواز خواندن زن برای شوهر اشکال ندارد مگر اینکه غناء یا همراه با موسیقی حرام باشد.
س. آیا مرد میتواند به تک خوانی زن گوش دهد؟
ج. گوش دادن به خوانندگی زن که غالباً مشتمل بر مفسده است، جایز نیست.
رقص
اجوبه الاستفتائات
س1167. آیا رقص محلی در عروسیها جایز است؟ شرکت در این مجالس چه حکمی دارد؟
ج. رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق كند، مثل اینكه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشكال است و احتیاط واجب در ترك آن است؛ در غیر اینصورت هم اگر بهگونه ای باشد كه باعث تحریك شهوت شده و یا مفسدهای بر آن مترتب شود و یا همراه با فعل حرام (مانند موسیقی و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمی حضور داشته باشد، حرام است؛ و در حكم فوق تفاوتی بین مجلس عروسی و غیر آن نیست و شرکت در مجالس رقص هم اگر به عنوان تأیید کار حرام دیگران محسوب شود و یا مستلزم کار حرامی باشد، جایز نیست و در غیر این صورت اشکال ندارد.
س 1168. رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ موسیقی حرام است یا حلال؟ و در صورتی که حرام باشد، آیا ترک مجلس بر شرکت کنندگان واجب است؟
ج. رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق كند مثل اینكه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشكال است و احتیاط واجب در ترك آن است؛ در غیر اینصورت هم اگر بهگونه ای باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم کار حرام و یاترتّب مفسده ای باشد، حرام است و تَرک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، چنانچه مصداق نهی از منکر محسوب شود، واجب است.
س 1169. رقص محلی مرد برای مرد و زن برای زن و یا مرد در بین زنان و زن در بین مردان، چه حکمی دارد؟
ج. رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق كند مثل اینكه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشكال است و احتیاط واجب در ترك آن است؛ در غیر اینصورت هم اگر بهگونه ای باشد كه باعث تحریك شهوت شده و یا مفسده ای بر آن مترتب شود و یا همراه با فعل حرام (مانند موسیقی و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمی حضور داشته باشد، حرام است.
س 1170. مشاهده رقص دستهجمعی مردان و رقص دختران خردسال از تلویزیون و غیر آن چه حکمی دارد؟
ج. نگاهکردن به آن اگر موجب تحریک شهوت شود و یا باعث تأییدِ فرد گناهکار و تجّری او و یا ترتّب فساد گردد، جایز نیست.
س 1171. اگر رفتن به عروسی بهخاطر احترام به عادتهای اجتماعی باشد آیا به علت احتمال وجود رقص اشکال شرعی دارد؟
ج. اصل شرکت در عروسی هایی که احتمال رقص در آنها وجود دارد تا زمانی که به عنوان تأییدِ مرتکب کار حرام محسوب نشود و موجب ابتلا به حرام هم نشود، اشکال ندارد.
س 1172. آیا رقص زن برای شوهرش یا مرد برای همسرش حرام است؟
ج. اگر رقص زن براى شوهرش يا برعکس، همراه ارتکاب حرامى نباشد، اشکال ندارد.
س 1173. آیا رقصیدن در جشن عروسی فرزندان جایز است هرچند توسط پدران یا مادران در مجالس عروسی فرزندانشان باشد؟
ج. اگر از نوع رقص حرام باشد، حرام است. هرچند توسط پدران و مادران در مجالس عروسى فرزندانشان باشد.
س 1174. زن شوهرداری در عروسیها بدون اطلاع شوهرش در برابر بیگانگان میرقصد و این عمل را چندین بار تکرار کرده و امر به معروف و نهی از منکر شوهرش در او اثر نمیکند، تکلیف چیست؟
ج. رقص زن در برابر بيگانگان مطلقاً حرام است و خارج شدن از منزل بدون اجازه شوهر هم فىنفسه حرام است و موجب نشوز و محروميت از استحقاق نفقه نيز مىگردد.
س 1175. رقص زنان در برابر مردان در مجالس عروسی روستایی که آلات موسیقی در آنها بهکار میرود چه حکمی دارد؟ و تکلیف ما دربرابر آن چیست؟
ج. رقص زنان در برابر بيگانگان و همچنين هر رقصى که موجب مفسده و برانگيختهشدن شهوت گردد، حرام است و بهکارگيرى آلات موسيقى و گوشدادن به آنها هم اگر بهصورت لهوى و مطرب باشد، حرام است و وظيفه مکلّفين در اين موارد نهى از منکر است.
س 1176. رقص کودک ممیّز در مجالس زنان یا مردان، اعم از اینکه پسر باشد یا دختر، چه حکمی دارد؟
ج. کودک غيربالغ چه پسر و چه دختر تکليفى ندارد ولى سزاوار نيست افراد بالغ او را تشويق به رقص کنند.
س 1177. ایجاد مراکزی برای آموزش رقص چه حکمی دارد؟
ج. ايجاد مراکز تعليم و ترويج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد.
س 1178. رقص مردان در برابر زنانی که از محارم آنان هستند و همچنین رقص زنان در برابر مردانی که از محارم آنان هستند، اعم از اینکه سببی باشند یا نسبی، چه حکمی دارد؟
ج. در رقص حرام فرقى بين مرد يا زن نيست و همچنين فرقى نمىکند که در برابر محرم باشد يا در برابر نامحرم.
س 1179. آیا مبارزه نمایشی با عصا در عروسیها جایز است؟ اگر همراه آن آلات موسیقی بهکار روند چه حکمی دارد؟
ج. اگر بهصورت بازى ورزشى تفريحى باشد و در آن خوف خطر بر جان انسان نباشد، فىنفسه اشکال ندارد، ولى بهکارگيرى آلات موسيقى به نحو لهوى و طربآور، به هيچ وجه جايز نيست.
س 1180. «دبکه» چه حکمی دارد؟ (نوعی رقص محلی است که در آن افراد دستها را بههم انداخته و بهگونهای هماهنگ پاهای خود را همراه با پرش و حرکات بدنی به زمین میکوبند که صدای شدید و منظمی ایجاد میکند.)
ج. اگر عرفاً رقص محسوب شود، حکم رقص را دارد.
رقص
استفتائات جدید
س: خواهشمند است حكم رقص، خواه رقص آقايان و خواه رقص بانوان را ـ ولو مهيج و تحريككننده نباشد ـ بيان فرماييد؛ و آيا حكم آن در مجلس عروسى تفاوت مىكند؟
ج) رقص مرد بنا بر احتياط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق كند مثل اينكه جلسه زنانه تبديل به مجلس رقص شود، محل اشكال است و احتياط واجب در ترك آن است و در حكم فوق تفاوتى بين مجلس عروسى و غير آن نيست.
س: 13 سال پيش در جشن ازدواج يكى از اقوام در حالى كه روسرى بر سر نداشتم در مقابل داماد كه نامحرم بود به همراه چند تن از دختران فاميل دقايقى رقصيدم كه از مراسم فيلمبرداى نيز به عمل آمد (البته با جهل از عقوبت عدم رعايت حجاب در مقابل نامحرم و حرام بودن رقصيدن). اما پس از آن به دليل آگاهى نسبت به مسائل شرعى، مسائل شرعى را كاملاً رعايت نموده، در مراسم جشن ازدواج كه احتمال عدم رعايت مسائل شرعى مىباشد، شركت نمىكنم. اما مدام اين فكر كه به خاطر آن کار حرام در روز حساب مورد بازخواست قرار خواهم گرفت، آزارم مىدهد و اينكه آيا هربار كه آن فيلم توسط افراد نامحرم فاميل ديده مىشود براى من گناهى ثبت مىشود؟
ج) با فرض اينكه شما از عمل گذشته خود پشيمان شده و توبه نمودهايد، إنشاءالله خداوند مهربان شما را مىبخشد و در صورتى كه مىتوانيد، فيلم را از بستگان جمعآورى كنيد و در صورت عدم امكان، تكليفى متوجه شما نيست.
دست زدن
اجوبه الاستفتائات
س 1181: آیا دست زدن برای زنان در مجالس شادی زنانه مانند ولادتها وعروسیها جایز است؟ و بر فرض جواز اگر، صدای آن به بیرون از مجلس برود بهطوری که به گوش مردان بیگانه برسد، چه حکمی دارد؟
ج: دست زدن به نحو متعارف اگر مفسدهاى بر آن مترتب نشود، اشکال ندارد حتّى اگر اجنبى صداى آن را بشنود.
س 1182: دست زدن همراه با شادی و خواندن و ذکر صلوات بر پیامبر اکرم و آل او(صلوات الله علیهم اجمعین) در جشنهایی که به مناسبت ایام ولادت ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و اعیاد وحدت و مبعث برگزار میشود چه حکمی دارد؟ اگر این جشنها در مکانهای عبادت مانند مسجد و نمازخانههای ادارات و مؤسسات دولتی و یا حسینیهها برگزار شوند، حکم آنها چیست؟
ج: بهطور کلى کفزدن فىنفسه به نحو متعارف در جشنهاى اعياد يا براى تشويق و تأييد و مانند آن اشکال ندارد ولى بهتر است فضاى مجالس دينى بهخصوص مراسمى که در مساجد و حسينيهها و نمازخانهها برگزار مىشود، به ذکر صلوات و تکبير معطّر گردد تا انسان به ثواب آنها برسد.
آنتنهای ماهواره ای
اجوبه الاستفتائات
س 1213: آیا خرید و نگهداری و استفاده از دستگاه گیرنده برنامههای تلویزیونی از ماهواره جایز است؟ و اگر دستگاه گیرنده مجانی به دست انسان برسد چه حکمی دارد؟
ج: دستگاه آنتن ماهوارهاى از اين جهت که صرفاً وسيلهاى براى دريافت برنامههاى تلويزيونى است که هم برنامههاى حلال دارد و هم برنامههاى حرام، حکم آلات مشترک را دارد. لذا خريد و فروش و نگهدارى آن براى استفاده در امور حرام، حرام است و براى استفادههاى حلال جايز است. ولى چون اين وسيله براى کسى که آن را در اختيار دارد زمينه دريافت برنامههاى حرام را کاملاً فراهم مىکند و گاهى نگهدارى آن مفاسد ديگرى را نيز در بر دارد، خريد و نگهدارى آن جايز نيست مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمىکند و بر تهيه و نگهدارى آن در خانهاش مفسدهاى هم مترتّب نمىشود. لکن اگر قانونى در اين مورد وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
س 1214: آیا خرید و فروش دستگاه دریافتکننده کانالهای ماهوارهای برای گرفتن کانالهای ماهوارهای جمهوری اسلامی برای کسی که در خارج از جمهوری اسلامی زندگی میکند، جایز است؟
ج: دستگاه مذکور هرچند از آلات مشترکى است که قابليت استفاده حلال را دارد ولى چون غالباً از آن بهرهبردارى حرام مىشود و علاوه بر اين بهرهگيرى از آن در خانه مفاسد ديگرى را هم در بر دارد، بنا بر اين خريد و استفاده از آن در خانه جايز نيست، مگر براى کسى که اطمينان دارد از آن بهرهبردارى حرام نمىکند و نصب آن در خانه نيز مفسده ديگرى را دربرندارد.
س 1215: اگر آنتن ماهوارهای علاوه بر دریافت کانالهای جمهوری اسلامی، اخبار و بعضی از برنامههای مفید کشورهای عربی و خلیج فارس و همه کانالهای غربی و فاسد را دریافت کند چه حکمی دارد؟
ج: معيار جواز استفاده از اين دستگاه براى گرفتن برنامههاى کانالهاى تلويزيونى، همان است که قبلاً گذشت بدون اينکه بين کانالهاى غربى و غير آن تفاوتى وجود داشته باشد.
س 1216: استفاده از آنتن ماهوارهای برای آگاهی از برنامههای علمی یا قرآنی و مانند آن که از طریق ماهواره توسط دولتهای غربی یا کشورهای مجاور خلیج فارس و غیر آنها پخش میشوند چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از اين دستگاه براى ديدن و شنيدن برنامههاى علمى يا قرآنى و مانند آن، هرچند فىنفسه مانعى ندارد، ولى به دليل اين که برنامههايى که از طريق ماهواره توسط دولتهاى غربى و بيشتر کشورهاى همسايه پخش مىشوند، غالباً در بردارنده آموزش افکار گمراهکننده و تحريف حقايق و همچنين برنامههاى لهو و فساد هستند و حتّى مشاهده برنامههاى علمى يا قرآن ازطريق آنها موجب وقوع در فساد و ارتکاب حرام مىگردد، بنا بر اين شرعاً استفاده از آنتنهاى مذکور براى ديدن آن برنامهها حرام است مگر آنکه برنامههاى مفيد علمى يا قرآنى محض باشند و مشاهده آنها مستلزم هيچ فساد يا ابتلا به عمل حرامى نباشد، البته اگر قانونى باشد بايد مراعات شود.
س 1217: شغل ما تعمیر دستگاههای گیرنده برنامههای رادیو و تلویزیونی است، در این اواخر مراجعات زیادی برای نصب قطعات و تعمیر آنتنهای ماهوارهای صورت میگیرد، تکلیف ما در اینباره چیست؟ خرید و فروش قطعات آنها چه حکمی دارد؟
ج: اگر از اين دستگاه براى امور حرام استفاده شود که غالباً همينطور است و يا شما علم داشته باشيد به اينکه کسى که قصد تهيه آنتن ماهوارهاى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مىکند، خريد و فروش و نصب قطعات و راهاندازى و تعمير و فروش قطعات آن جايز نيست.
آنتنهای ماهواره ای
استفتائات جدید
س. آیا دیش ماهواره مالیّت دارد (می توان فروخت)؟
ج. از آلات مشترک محسوب می شود و خرید و فروش آن برای استفاده در امور حرام، حرام و برای استفاده های حلال، جایز است. ولی با توجه به اینکه غالباً در کارهای حرام به کار می رود و مفاسدی را به دنبال دارد، خرید یا فروش یا نگهداری آن جایز نیست مگر برای کسی که مطمئن باشیم استفاده حرام از آن نمی کند و مفسده ندارد. لکن اگر قانونی در این مورد وجود دارد باید رعایت شود.
تئاتر و سینما
اجوبه الاستفتائات
س 1218: آیا در صورت لزوم، استفاده از لباس رسمی علمای دین و قضات در فیلمهای سینمایی جایز است؟ آیا تدوین و تولید فیلمهای سینمایی با صبغه دینی و عرفاًنی راجع به علمای گذشته یا معاصر با حفظ احترام آنان و حرمت اسلام و بدون اسائه ادب و بیاحترامی به آنان جایز است یا خیر؟ بهخصوص با توجه به اینکه هدف، ارائه ارزشهای والا و عمیق ترسیم شده توسط دین حنیف اسلام و بیان مفهوم عرفاًن و فرهنگ اصیلی که امتیاز امت اسلامی ما محسوب میشود و همچنین مقابله با فرهنگ مبتذل دشمن میباشد و بیان آنها با زبان سینما جذابیت و تأثیر زیادی بهخصوص بر نسل جوان دارد؟
ج: با توجه به اينکه سينما وسيلهاى براى آگاهى و تبليغ است، بنا بر اين به تصويرکشيدن و ارائه هر چيزى که ممکن است از آن براى رشد فکرى جوانان و غير آنان و ارتقاى آگاهى و ترويج فرهنگ اسلامى استفاده شود، اشکال ندارد. يکى از اين راهها معرفى شخصيت عالمان دين و زندگى اختصاصى آنان و همچنين ساير دانشمندان و صاحب منصبان و زندگى خصوصى آنان است، ولى رعايت شئونات اختصاصى و احترام آنان و همچنين حريم زندگى خصوصى آنان واجب است و همچنين نبايد از آن براى ارائه مفاهيم منافى با اسلام استفاده شود.
س 1219: ما تصمیم به ساخت یک فیلم داستانی و حماسی گرفتهایم که حادثه جاوید کربلا را ترسیم نموده و اهداف بزرگی را که امام حسین(علیهالسلام) به خاطر آنها به شهادت رسید، بیان کند، با توجه به اینکه شخصیت امام حسین(علیهالسلام) در این فیلم بهصورت یک فرد عادی و قابل رؤیت با چشم نشان داده نشده بلکه در تمامی مراحل فیلمبرداری و تولید و نورپردازی بهصورت یک شخصیت نورانی نشان داده شده است، آیا ساخت این فیلم و نشان دادن شخصیت امام حسین(علیهالسلام) با این کیفیت جایز است؟
ج: اگر فیلم بر اساس منابع مستند و با حفظ قداست موضوع و مراعات مقام و منزلت والای امام حسین(علیهالسلام) و اصحاب و اهل بیت گرامی او(سلامالله علیهم اجمعین) ساخته شود، اشکال ندارد، ولی چون حفظ قداست موضوع چنانکه شایسته آن است و حفظ حرمت سیدالشهدا و اصحاب او(سلام الله علیهم اجمعین) بسیار مشکل است بنا بر این باید در این زمینه احتیاط شود.
س 1220: پوشیدن لباس زنانه توسط مردان و برعکس، برای بازی در تئاتر و سینما چه حکمی دارد؟ تقلید صدای مردان توسط زنان و برعکس چه حکمی دارد؟
ج: پوشيدن لباس جنس مخالف و تقليد صداى او هنگام بازيگرى و بيان خصوصيات يک شخص حقيقى، اگر سبب فساد نگردد، بعيد نيست که جايز باشد.
س 1221: استفاده زنان از انواع کرم و لوازم آرایش در تئاترها و نمایشهایی که توسط مردان هم دیده میشوند، چه حکمی دارد؟
ج: اگر آرايش توسط خود آنان يا زنان و يا يکى از محارم ايشان صورت بگيرد و فسادى هم بر آن مترتّب نشود، اشکال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست. البته صورت آرايش شده بايد از نامحرم پوشانده شود.
تئاتر و سینما
استفتائات جدید
س: اينجانب در مجموعههاى نمايشى تلويزيون و سينمايى براى نمايشدادن و بهظهور رساندن شخصيتهاى غالباً منفى به اجبار و استلزام، بايد محاسن خود را از ته و با تيغ و يا غيره بتراشم، حكم لازم را مرقوم فرماييد.
ج) اگر عنوان تراشيدن ريش بر آن صدق كند، بنابر احتياط حرام است، ولى اگر كار هنرى شما، نياز ضرورى جامعه اسلامى محسوب شود، مبادرت به تراشيدن ريش به مقدار آن ضرورت، اشكال ندارد.
نقاشی و مجسمه سازی
اجوبه الاستفتائات
س 1222: ساخت عروسک و مجسمه و نقاشی و ترسیم چهره موجودات زنده اعم از گیاهان، حیوانات و انسان چه حکمی دارد؟ خرید و فروش و نگهداری و ارائه آنها در نمایشگاه چه حکمی دارد؟
ج: ساخت مجسمه و نقاشى و ترسيم چهره موجودات و لو ذىروح اشکال ندارد. همچنين خريد و فروش و نگهدارى نقاشى و مجسمه جايز است و ارائه آنها در نمايشگاه هم اشکال ندارد.
س 1223: در روش تحصیلی جدید، درسی با عنوان اعتماد به نفس وجود دارد که بخشی از آن مخصوص مجسمه سازی است، بعضی از معلمان به دانش آموزان دستور ساخت عروسک یا مجسمه سگ یا خرگوش و امثال آن را از پارچه یا چیز دیگری به عنوان صنایع دستی میدهند، حکم ساخت اشیاء مذکور چیست؟ امر معلّمان به دانشآموزان راجع به ساخت آنها چه حکمی دارد؟ آیا کامل بودن یا نبودن اجزای آنها در حکم تأثیر دارد؟
ج: ساخت مجسمه و نيز امر به ساخت آن، مانع ندارد.
س 1224: ترسیم و نقاشی قصههای قرآنی توسط کودکان و نوجوانان چه حکمی دارد؟ مثل اینکه از کودکان خواسته شود که بهطور مثال قصه اصحاب فیل یا شکافته شدن دریا برای حضرت موسی(علیهالسلام) و غیر آنها را رسم کنند؟
ج: اين کار فىنفسه اشکال ندارد ولى بايد بر اساس متن حقايق و وقايع باشد و از بيان امور مخالف واقع و يا امورى که موجب هتک حرمت هستند، اجتناب شود.
س 1225: آیا ساخت عروسک و یا مجسمه موجودات ذی روح اعم از انسان یا غیر آن به وسیله دستگاه مخصوص آن جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 1226: ساخت زیور آلات بهصورت مجسمه چه حکمی دارد و آیا موادّی که مجسمهها از آنها ساخته میشوند، در حکم به حرمت تأثیر دارند؟
ج: ساخت مجسمه اشکال ندارد و فرقى بين موادى که مجسمه از آنها ساخته مىشود نيز وجود ندارد.
س 1227: آیا بازگرداندن اعضای عروسک مانند دست و پا و سر، مشمول حکم حرمت مجسمهسازی است؟ و مجسمه سازی بر آن صدق میکند؟
ج: مجرّد ساخت اعضا يا بازگرداندن آنها، ساخت مجسمه محسوب نمىشود و در هر صورت ساخت مجسمه اشکال ندارد.
س 1228: عمل خالکوبی که نزد بعضی از مردم متعارف است و به این طریق عکسهایی بر روی بدن کشیده میشود بهطوری که ثابت باقی مانده و از بین نمیروند، چه حکمی دارد؟ آیا مانع از صحّت وضو یا غسل میشود؟
ج: خالکوبى حرام نيست و اثرى که از آن در زير پوست باقى مىماند مانع از رسيدن آب نيست و وضو و غسل با آن صحيح است.
س 1229: زن و شوهری از نقاشان معروف هستند و کار آنان ترمیم و بازسازی تابلوهای هنری است، بسیاری از آن تابلوها جامعه مسیحی را نشان میدهند و در بعضی از آنها شکل صلیب و حضرت مریم(علیهاالسلام) و حضرت مسیح(علیهالسلام) وجود دارد و صاحبان مؤسسات و شرکتها و برخی افراد از طرف کلیساها بعد از آنکه بر اثر قدمت یا غیر آن مقداری از آن تابلوها از بین رفته، برای مرمّت و اصلاح تابلوها به آنها رجوع میکنند، با توجه به اینکه بیشتر تابلوها به همین صورت هستند و مرمّت تابلو تنها شغل آنان است که با آن زندگی میکنند و به تعالیم دین حنیف اسلام هم پایبند هستند آیا ترمیم آن تابلوها و استفاده از اجرتی که برای این کار میگیرند، جایز است؟
ج: مجرّد مرمّت و بازسازى تابلوهاى هنرى اشکال ندارد حتّى اگر جامعه مسيحى را توصيف کند و يا مشتمل بر نقش حضرت مسيح(عليهالسلام) و يا حضرت مريم(عليهاالسلام) باشد و اجرت گرفتن در برابر آن هم اشکال ندارد و همچنين اتخاذ اين کار به عنوان شغل و زندگى با درآمد آن هم بدون اشکال است مگر آنکه ترويج باطل و گمراهى و يا مستلزم مفاسد ديگرى باشد.
نقاشی و مجسمه سازی
استفتائات جدید
س: براى يک موضوع هنرى، آيا مىتوان براى رساندن پيام، از حيوانات و يا انسان نقاشى كرد؟
ج) فى نفسه مانع ندارد.
س: ساختن مجسّمه همچنين تنديسهاى شهداء و نصب آن در ميادين چه حکمى دارد؟
ج) مانع ندارد.
سحر و شعبده و احضار ارواح و جن
اجوبه الاستفتائات
س 1230: یادگرفتن و یاددادن و دیدن شعبده و اقدام به بازیهایی که همراه با تردستی هستند، چه حکمی دارد؟
ج: یاددادن و یادگرفتن شعبدهای که از انواع سحر باشد، حرام است، ولی بازیهایی که همراه با سرعت حرکت و تردستی هستند و از انواع سحر محسوب نمی شوند، اشکال ندارد.
س 1231: آیا آموختن علم جفر و رمل و زیجها و علوم دیگری که از امور غیبی خبر میدهند، جایز است؟
ج: آنچه از اين علوم در حال حاضر نزد مردم است، غالباً تا اين حد که موجب يقين و اطمينان به کشف امور غيبى و خبردادن از آنها شوند، قابل اعتماد نيستند، ولى آموختن علومى مانند جفر و رمل بهطور صحيح اشکال ندارد به شرطى که مفسدهاى بر آنها مترتّب نشود.
س 1232: آیا یاد گرفتن سحر و عمل به آن جایز است؟ و آیا احضار ارواح و ملائکه و جن جایز است؟
ج: علم سحر و يادگرفتن آن حرام است مگر آنکه به منظور غرض عقلايى و مشروع باشد وامّا احضار ارواح و ملائکه و جن، برحسب اختلاف موارد و وسائل و اغراض، احکام مختلفى دارد.
س 1233: مراجعه مؤمنین به بعضی از کسانی که از طریق تسخیر ارواح و جن اقدام به معالجه میکنند، با توجه به اینکه یقین دارند که آنها فقط کار خیر انجام میدهند چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فىنفسه اشکال ندارد، مشروط بر اينکه از راههايى که شرعاً حلال هستند، اقدام شود.
س 1234: آیا فالگیری از طریق سنگریزه و کسب درآمد با آن جایز است؟
ج: اخبار به کذب جايز نيست.
بخت آزمایی
اجوبه الاستفتائات
س 1237: خرید و فروش بلیطهای بختآزمایی و جایزهای که مکلّف میبرد، چه حکمی دارد؟
ج: خرید و فروش بلیطهای بختآزمایی بنابر احتیاط واجب حرام است و شخصی که جایزه را برده است، مالک آن نمی شود و حق دریافت آن را ندارد.
س 1238: تهیه اوراقی که به نام ارمغان بهزیستی بین مردم منتشر میشود و پرداخت پول برای آنها و شرکت در قرعهکشی این برگهها، چه حکمیدارد؟
ج: توزيع و نشر اوراق جمعآورى تبرّعات از مردم براى صرف آن در امور خيريّه و تشويق و ترغيب متبرّعين با قيد قرعه منع شرعى ندارد و همچنين پرداخت وجه براى تهيّه اين اوراق به قصد شرکت در امور خير، مانعى ندارد.
س 1239: شخصی ماشینی دارد که آن را در معرض بخت آزمایی قرار داده است، به این صورت که فرد شرکتکننده در مسابقه اقدام به خرید برگهای که در تاریخ معیّن و به قیمت معیّنی قرعهکشی خواهد شد میکند و در پایان مدّت مذکور و شرکت کردن تعدادی از مردم، قرعهکشی صورت میگیرد و کسی که قرعه به نام او در آمده، برنده میشود و ماشین گران قیمت را تحویل میگیرد، آیا این روش برای فروش ماشین از طریق قرعهکشی شرعاً جایز است؟
ج: خرید و فروش آن بلیطها بنابر احتیاط حرام است و شخصی که جایزه را برده است، مالک جایزه (ماشین) نمیشود بلکه برای مالکیت لازم است مالک جایزه در ضمن یکی از عقود شرعی مانند بیع، هبه یا صلح، آن را به برنده تملیک کند.
س 1240: آیا فروش اوراق جمعآوری کمکهای خیرخواهانه عموم مردم به این صورت که بعداً قرعهکشی شده و قسمتی از مال جمعآوری شده به عنوان هدیه به برندگان داده شود و بقیه آن صرف کارهای عام المنفعه شود، جایز است؟
ج: نامگذارى اين عمل تحت عنوان «بيع» صحيح نيست، بله انتشار اين اوراق و جمعآورى کمکها براى امور خيريّه اشکال ندارد و تشويق مردم به کمککردن با وعده اعطاى جايزه به کسى که قرعه به نام او در آيد، جايز است. مشروط بر اين که مردم اين اوراق را به قصد شرکت در امور خير، تهيّه نمايند.
س 1241: آیا خرید اوراق قرعهکشی بختآزمایی(لوتو)، با توجه به اینکه تحت مالکیت شرکت خاصی است و 20٪ سود آن به مؤسسههای خیریّه زنان پرداخت میشود، جایز است یاخیر؟
ج: خرید و فروش آنها بنابر احتیاط واجب حرام است و مبلغی را که برندگان قرعه کشی این برگه ها دریافت می کنند، مالک نمیشوند.
رشوه
اجوبه الاستفتائات
س 1242: بعضی از مشتریان بانک برای انجام سریع کارهایشان و دریافت خدمات بهتر، اموالی را به کارمندان بانک میبخشند، با توجه به این که اگر کارمندان بانک آن کارها را برای آنان انجام ندهند، چیزی به آنان نمیدهند، آیا دراین حالت، گرفتن آن مال جایز است؟
ج: جايز نيست کارمندان در برابر انجام کار مشتريان که برای آن استخدام شدهاند و در برابر آن هر ماه حقوق دريافت میکنند، از مشتريان چيزی بگيرند و همچنين مشتريان بانک نبايد کارمندان را در برابر انجام کارهايشان با پول نقد يا غير آن تطميع کنند زيرا اين کار مستلزم فساد است.
س 1243: بعضی از مشتریان بانک براساس عادات رایج به کارمندان عیدی میدهند و اعتقاد دارند که اگر این هدیه را ندهند کارهایشان به شکل مطلوب انجام نمیشود، حکم این کار چیست؟
ج: اگر اين هدايا منجر به تبعيض در انجام خدمات بانکی به مشتريان شود و در نهايت باعث فساد و از بين رفتن حقوق ديگران گردد، مشتريان نبايد آن هدايا را به کارمندان بدهند و کارمندان هم حق گرفتن آنها را ندارند.
س 1244: چنانچه فردی از باب تشکر و قدردانی از کارمند، هدیهای به او اهداء کند، حکمش چیست؟ هرچند آن کارمند بدون هیچ گونه چشم داشتی، کاری را انجام داده باشد؟
ج: هديه در محيط کار و از جانب ارباب رجوع، يکی از خطرناکترين چيزها است و هر چه بيشتر از آن اجتناب کنيد، به صرفه دنيا و آخرت شما، خواهد بود. فقط در يک صورت، دريافت آن جايز است و آن، اين است که هديه دهنده، با اصرار زياد و با امتناع مأمور از قبول، بالآخره به نحوی آن را اهداء کند. آنهم بعد از انجام کار و بدون مذاکره و حتّی توقّع قبلی.
س 1245: هدایا اعم از نقدی، خوراکی و غیره که توسط ارباب رجوع با رضایت و طیب خاطر به کارمندان دولت داده میشوند، چه حکمی دارند؟ و اموالی که بهصورت رشوه به کارمندان داده میشوند اعم از اینکه بر اثر توقع انجام کاری برای پرداخت کننده باشد یا خیر، چه حکمی دارند؟ و اگر کارمند بر اثر طمع به دریافت رشوه، مرتکب عمل خلاف قانون شود، چه حکمی دارد؟
ج: بر کارمندان محترم واجب است که رابطه آنان با همه مراجعهکنندگان براساس قوانين و مقرّرات و ضوابط خاص اداره باشد و قبول هر گونه هديهای از مراجعهکنندگان به هر عنوانی که باشد برای آنان جايز نيست زيرا باعث فساد و سوءظن به آنان و تشويق و تحريک افراد طمعکار به عمل نکردن به قانون و تضييع حقوق ديگران میشود. اما رشوه، مسلم است که برای گيرنده و دهنده آن، حرام است و واجب است کسی که آن را دريافت کرده به صاحبش برگرداند و حق تصرّف در آن را ندارد.
س 1246: گاهی مشاهده میشود که بعضی از اشخاص از مراجعهکنندگان در برابر انجام کارشان تقاضای رشوه میکنند، آیا پرداخت رشوه به آنان جایز است؟
ج: هيچيک از مراجعهکنندگان به ادارات حق ندارند برای انجام کار خود پول يا خدمتی را بهطور غيرقانونی به کارمند اداری که مکلّف به خدمت به مراجعين است، ارائه دهند، همچنين کارمندان ادارات هم که از نظر قانونی موظف به انجام کار مردم هستند، حق ندارند هيچگونه مبلغی را بهطور غيرقانونی در برابر انجام کار مراجعهکنندگان درخواست و يا دريافت کنند و جايز نيست در اين مال تصرّف نمايند، بلکه بايد آن را به صاحبانش باز گردانند.
س 1247: پرداخت رشوه برای گرفتن حق با توجه به اینکه گاهی برای دیگران مشکل ایجاد میکند مثلاً باعث مقدم شمردن صاحب حق نسبت به افراد دیگر میشود، چه حکمی دارد؟
ج: پرداخت رشوه و گرفتن آن جايز نيست هرچند باعث ايجاد مشکل و زحمت برای ديگران نشود، چه رسد به موردی که بدون استحقاق، باعث ايجاد مزاحمت برای ديگران شود.
س 1248: اگر شخصی برای انجام کار قانونی خود مجبور به پرداخت مبلغی به کارمندان یکی از ادارات شود تا کار قانونی و شرعی او را به راحتی انجام دهند زیرا اعتقاد دارد که اگر این مبلغ را نپردازد، کارمندان آن اداره کار او را انجام نخواهند داد، آیا عنوان رشوه بر این مبلغ صدق میکند؟ و آیا این عمل حرام است یا اینکه اضطراری که باعث پرداخت آن برای انجام کار اداری او شده، عنوان رشوه را از آن بر میدارد و در نتیجه حرام نخواهد بود؟
ج: پرداخت پول يا اموال ديگر از طرف فرد مراجعهکننده به کارمندان ادارات که مکلّف به ارائه خدمات اداری به مردم هستند، و حتماً منجر به فساد ادارات خواهد شد، عملی است که از نظر شرعی حرام محسوب میشود و توهّم اضطرار، مجوّز او در انجام اين کار نيست.
س 1249: قاچاقچیان به بعضی از کارمندان مبالغی پول در برابر چشمپوشی آنان از مخالفت و نقض قانون پرداخت میکنند و در صورتی که کارمند درخواست آنان را قبول نکند تهدید به قتل میشود. در این صورت کارمند چه وظیفهای دارد؟
ج: دريافت هرگونه مبلغی در برابر تغافل و چشمپوشی از اَعمال خلاف قانون قاچاقچيان جايز نيست.
س 1250: مدیر بخش مالیات از مأمور محاسبه کننده درخواست نموده است که از میزان مالیات یکی از شرکتها مقداری کم نماید، باتوجه به اینکه اگر از این کار امتناع بورزد، مشکلات و گرفتاریهای سختی برای او پیش خواهد آمد، آیا اطاعت از دستور مدیر توسط مأمور مذکور در چنین مواردی واجب است؟ و آیا میتواند در برابر اجرای این دستور پولی را دریافت کند؟
ج: در اينگونه امور بايد مطابق ضوابط و مقرّرات قانونی عمل شود و تخلّف از آن جايز نيست. اعم از اينکه رايگان باشد يا در مقابل گرفتن وجه.
رشوه
استفتائات جدید
س: يکى از آشنايان ما در يک ادارهى دولتى مسؤليت مديريتى دارد (رئيس حسابدارى) بطورى که ارباب رجوع براى حل کارهايش به نظر مساعد او احتياج دارد. برخى اوقات براى او هدايايى مىآورند مثلاً در اواخر سال برايش سررسيدهاى تبليغاتى مىآورند (البته برخى اوقات مشاهده مىشود مثلاً وسط صفحات همان سالنامهها چک پولهايى هم هست که آنها را به صاحبانش عودت مىدهد و آن افراد هم ادعا مىکنند که فقط هديه دادهاند نه مثلاً رشوه و...) و او هم از همان هدايا به ما مىدهد. با توجه به اينکه آن شخص اهل رشوه گرفتن هم نيست آيا استفاده از اين هدايا براى ما جايز است؟
ج) اگر اين هدايا منجرّ به تبعيض در انجام خدمات ادارى به مشتريان شود و در نهايت باعث فساد و از بين رفتن حقوق ديگران گردد، مشتريان نبايد آن هدايا را به کارمندان بدهند و کارمندان هم حق گرفتن آنها را ندارند؛ هديه در محيط کار و از جانب ارباب رجوع يکى از خطرناکترين چيزهاست.
تعلیم و تعلم و آداب آن
اجوبه الاستفتائات
س 1319: آیا انسان با ترک فراگیری مسائل مورد ابتلای خود گناهکار محسوب میشود؟
ج: در صورتی که ياد نگرفتن آن مسائل منجر به ترک واجب يا ارتکاب حرام شود، گناهکار است.
س 1320: بعد از آن که طلبه علوم دینی مرحله سطح را تمام کرد و خود را قادر به تکمیل تحصیلات تا رسیدن به مرحله اجتهاد دید، آیا تکمیل تحصیل بر او واجب عینی است یا خیر؟
ج: شکی نيست که تحصيل علوم دينی و استمرار آن تا رسيدن به درجه اجتهاد، فینفسه فضيلت بزرگی محسوب میشود ولی مجرّد قدرت بر نيل به درجه اجتهاد، موجب وجوبِ عينی آن نمیشود.
س 1321: راههای تحصیل یقین به اصول دین کدام است؟
ج: يقين غالباً با براهين و ادلّه عقلی بدست میآيد، نهايت امر اينکه به حسب تفاوت مراتب درک مکلّفين، برهانها و دلايل هم متفاوت میشوند و بهر حال اگر برای شخصی يقين از راه ديگر حاصل شود همان کافی است.
س 1322: سستی و تنبلی در تحصیل علم و تلف کردن وقت چه حکمی دارد؟ آیا حرام است؟
ج: تضييع وقت به بطالت و بيکاری دارای اشکال است و دانشجو تا وقتی که از مزايای مخصوص دانشجويی استفاده میکند بايد از برنامههای درسی مخصوص دانشجويان متابعت کند و الا استفاده از آن مزايا از قبيل شهريه و کمک هزينه و غيره برای او جايز نيست.
س 1323: در خلال بعضی از دروس دانشکده اقتصاد، استاد به بحث در مورد بعضی از مسائل مربوط به قرض ربوی و مقایسه راههای تحصیل ربا در تجارت و صنعت و غیر آن میپردازد، تدریس این درس و اجرت گرفتن در برابر آن چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد تدريس و بررسیِ مسائل قرض ربوی، حرام نيست.
س 1324: روش صحیحی که متخصّصین متعهّد برای آموزش دیگران در جمهوری اسلامی باید اتّخاذ کنند کدام است؟ چه کسانی شایسته دستیابی به معلومات و علوم فنّی و تکنیکی حساس در ادارات هستند؟
ج: فراگيری هر علمی برای هر شخصی، اگر برای يک غرض عقلايی مشروعی باشد و خوف فساد و افساد در آن نباشد، بدون مانع است. مگر علوم و معلوماتی که دولت اسلامی ضوابط و مقرّرات خاصی راجع به تعليم و تعلّم آنها وضع کرده است.
س 1325: آیا تدریس و تحصیل فلسفه در حوزههای علمیه دینیّه جایز است؟
ج: يادگيری و تحصيل فلسفه برای کسی که اطمينان دارد که باعث تزلزل در اعتقادات دينیاش نمیشود اشکال ندارد و بلکه در بعضی از موارد واجب است.
س 1326: خرید و فروش کتابهای گمراه کننده مانند کتاب آیات شیطانی چه حکمی دارد؟
ج: خريد و فروش و نگهداری کتابهای گمراه کننده جايز نيست مگر برای پاسخگويی و ردّ مطالب آن برای کسی که قدرت علمی اين کار را داشته باشد.
س 1327: آموزش و حکایت قصههای خیالی راجع به زندگی حیوانات و مردم، در صورتی که دارای فایدهای باشد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر از قرائن معلوم باشد که داستان، تخيّلی است، اشکال ندارد.
س 1328: ورود به دانشگاه یا دانشکدهای که باعث اختلاط با زنانی که بدون پوشش برای تحصیل در آنجا حضور دارند میشود، چه حکمی دارد؟
ج: وارد شدن به مراکز آموزشی برای تعليم و تعلّم اشکال ندارد، ولی بر زنان و دختران حفظ حجاب واجب است و بر مردان هم واجب است از نگاه حرام خودداری نموده و همچنين از اختلاط که موجب خوف فتنه و فساد است، اجتناب نمايند.
س 1329: آیا برای زن، یاد گرفتن رانندگی به کمک مرد اجنبی در مکان مخصوص تعلیم رانندگی، با علم به این که آن زن حجاب و عفاف شرعی خود را حفظ میکند، جایز است؟
ج: آموختن رانندگی با کمک و راهنمايی مرد اجنبی در صورتی که با مواظبت بر حجاب و عفاف و اطمينان به عدم وقوع در مفاسد همراه باشد، اشکال ندارد، ولی درعين حال شايسته است که يکی از محارم وی همراه او باشد، بلکه اولی اين است که آموزش رانندگی به کمک مربّی زن يا يکی از محارم صورت بگيرد.
س 1330: جوانانی که در مدارس و دانشگاهها مشغول تحصیل هستند با دختران هم برخورد و ملاقات دارند و به حکم همکلاسی و همدرس بودن با آنان راجع به مسائل درس و غیر آن گفتگو میکنند که گاهی بعضی از صحبتها با خنده و شوخی همراه است که البته به قصد ریبه و لذت نیست آیا این کار جایز است؟
ج: اگر همراه با مراعات حجاب و بدون قصد ريبه و همراه با اطمينان به عدم وقوع در مفاسد باشد، اشکال ندارد، و الا جايز نيست.
س 1331: امروزه کدامیک از تخصصهای علمی برای اسلام و مسلمین مفیدتر است؟
ج: شايسته است که علما و اساتيد و دانشجويان دانشگاهها به همهی تخصصهای علمی مفيدی که مورد نياز مسلمانان است اهتمام بورزند تا از اجانب بهخصوص دشمنان اسلام و مسلمين بینياز شوند و تشخيص مفيدترين آنها با مسئولين ذیربط با درنظر گرفتن شرايط موجود میباشد.
س 1332: آگاه شدن از کتابهای گمراه کننده و کتابهای ادیان دیگر برای شناخت دین و عقاید آنها به قصد افزایش معرفت و اطلاعات چه حکمی دارد؟
ج: حکم به جواز خواندن اين کتب فقط به خاطر شناخت و افزايش اطلاعات، مشکل است، البته خواندن آنها برای کسی که قدرت شناخت و تشخيص مطالب باطل را دارد به قصد ابطال و ردّ آنها جايز است به شرطی که به خود مطمئن باشد که از حق منحرف نمیشود.
س 1333: فرستادن فرزندان به مدرسههایی که بعضی از عقائد فاسد در آنها تدریس میشود با فرض تأثیر نپذیرفتن آنان از آن افکار، چه حکمی دارد؟
ج: اگر خوفی نسبت به عقايد دينی آنان وجود نداشته باشد و ترويج باطل هم نباشد و آنان بتوانند از يادگيری مطالب باطل و فاسد و گمراهکننده دوری کنند، اشکال ندارد.
س 1334: دانشجویی به مدّت چهار سال است که در دانشکده پزشکی درس میخواند و علاقه شدیدی به فراگیری علوم دینی دارد، آیا ادامه تحصیل در رشته پزشکی برای او واجب است یا اینکه میتواند آن را رها کرده و به تحصیل علوم دینی بپردازد؟
ج: دانشجو در انتخاب رشته تحصيلیِ خود آزاد است ولی در اينجا نکتهای وجود دارد که شايسته است به آن توجه شود و آن اينکه اگر فراگيری علوم دينی به خاطر توانايی خدمت به جامعه اسلامی اهميّت دارد، تحصيل در رشته پزشکی هم به قصد آمادگی برای ارائه خدمات پزشکی به امّت اسلامی و درمان بيماری و نجات جان آنان از اهميّت زيادی برخوردار است.
س 1335: معلّمی دانش آموزی را در کلاس در برابر دانشآموزان دیگر به شدّت تنبیه کرده است آیا آن دانشآموز حق مقابله به مثل را دارد یا خیر؟
ج: دانشآموز حق مقابله و پاسخگويی بهگونهای که شايسته مقام استاد و معلّم نباشد ندارد و براو واجب است که حرمت معلم را حفظ نموده و نظم کلاس را رعايت کند و میتواند از راههای قانونی اقدام نمايد، همانگونه که بر معلّم هم واجب است احترام دانشآموز را در برابر همکلاسیهايش حفظ کرده و آداب تعليم اسلامی را رعايت نمايد.
تعلیم و تعلم و آداب آن
استفتائات جدید
س: آيا براى زن مسلمان تحصيل در دانشكده مختلط در غرب علىرغم وضع بد اخلاقى و رفتار ناهنجار دختران و پسران دانشجوى آنجا، جايز است؟
ج) با مراعات وظايف شرعى (از جمله حجاب) فى نفسه اشكال ندارد.
س: اينجانب يکى از مخترعين ايران عزيز اسلامى مىباشم و از طرف دانشگاه هاى آمريکايى براى تحصيل و پژوهش دعوتنامههايى دريافت کردهام عنايت فرموده و بفرماييد اجابت اين دعوتنامهها چه حکمى دارد و در صورت جواز، برگشت و يا عدم برگشت از اين کشورها پس از پايان تحصيلات چه احکامى را دارا مىباشد؟
ج) با توجه به موضعگيرى کشورى مثل آمريکا در برابر اسلام و کشورهاى اسلامى و قيام با جنگ فيزيکى و فرهنگى عليه بلاد اسلامى، در دعوت مغزهاى متفکر براى تحصيل به آمريکا دو هدف دارد: 1ـ جمع کردن نخبگان بشرى و مغزهاى متفکر عالم در کشور خود براى بهرهبرداراى از آنان. 2ـ خالى کردن کشورهاى اسلامى از مغزهاى متفکر به منظور فلج کردن آنان از هرگونه پيشرفت علمى و صنعتى. با اين حال پيداست که کشور دعوت کننده از شما قصد خير براى شما و کشور شما ندارد بلکه قصد خيانت دارد با اين وصف آيا باز مايليد که دعوت چنين کشور خيانتکار را اجابت کنيد؟ مگر آنکه تصميم جدّى براى حصول پيشرفت علمى براى خود و عزم قاطع به برگشتن به ايران عزيز جهت بکارگيرى معلومات بدست آمده در پيشرفت و سربلندى مسلمين و ايران اسلامى داشته باشيد.
س: از آنجايى كه شغل اينجانب (دامپزشكى) ايجاب مىكند در جريان روند بيماريهايى كه از حيوان به انسان سرايت مىكنند و سبب بيماريهاى گاهاً مهلك (مثل تب مالت يا آنفولانزاى مرغى) مىشوند باشم و از آنجايى كه دسترسى به متخصصين معتبر خارجى از راه اينترنت ساده بوده و جواب سريع اخذ مىگردد آيا تماس با دانشمندان آمريكايى و اروپايى جهت كسب اطلاعات مورد تأييد روز در خصوص وضعيت بيماريهايى از اين قبيل جايز مىباشد؟
ج) تماس با دانشمندان براى كسب اطلاع، بخودى خود منع شرعى ندارد.
س: آيا ترك وطن براى ادامه تحصيل و صرف تحقيق علمى در تحت نظارت كسانى كه دشمن بودن دولتشان با پيشرفتهاى علمى ما ثابت شده جايز مىباشد؟
ج) اگر احتمال بدهيد به لحاظ خصومتشان، يا چيزى به شما نياموزند و يا در صدد انحراف شما باشند، حضور در مجامع آنها وجه شرعى ندارد.
س: تقلّب در موارد درسى چه حکمى دارد؟
ج) تقلب مطلقاً جايز نيست.
س. آیا نفقه تحصیل فرزندان مثلاً تحصیل در مقطع ابتدایی و... جزء نفقه واجب بر عهده پدر می باشد؟
ج. اگر فرزند توانایی مالی ندارد، در حدّی که عرفاً محتاج به تحصیل است، از قبیل مقطع دوره ابتدایی، هزینههای تحصیل به عهده پدر میباشد.
حقوق چاپ، تألیف و کارهای هنری
اجوبه الاستفتائات
س 1336: تجدید چاپ کتابها و مقالههایی که از خارج وارد شده و یا در داخل جمهوری اسلامی چاپ میشوند، بدون اجازه ناشران آنها چه حکمی دارد؟
ج: مسأله تجديد چاپ کتابهايی که در خارج از جمهوری اسلامی منتشر شدهاند و يا تصويربرداری به طريق افست از آنها، تابع قراردادهايی است که راجع به آنها بين جمهوری اسلامی ايران و آن دولتها منعقد گشته است. و امّا کتابهايی که در داخل چاپ میشوند، احوط اين است که حق ناشر با کسب اجازه از او نسبت به تکرار و تجديد چاپ کتاب رعايت شود.
س 1337: آیا جایز است مؤلفان و مترجمان و صاحبان آثار هنری مبلغی را در برابر زحماتشان و یا به عنوان حق تألیف در مقابل تلاش و وقت و مالی که برای انجام آن کار صرف کردهاند، تقاضا نمایند؟
ج: آنان حق دارند در برابر واگذاری نسخه اوّل يا اصلی اثر علمی و هنری خود به ناشر، از وی هر مبلغی میخواهند، دريافت نمايند.
س 1338: اگر مؤلف یا مترجم یا هنرمند در برابر چاپ اول اثر خود مبلغی را دریافت کند ودرعین حال برای خود حقّی را نسبت به چاپهای بعدی شرط کند، آیا میتواند در چاپهای بعدی حق خود را از ناشر مطالبه نماید؟ دریافت این مبلغ چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که در ضمن قرارداد منعقده برای تحويل نسخه اول، دريافت مبلغی را در چاپهای بعدی شرط کرده باشد يا قانون آن را اقتضا کند، گرفتن آن مبلغ اشکال ندارد و بر ناشر عمل به شرط واجب است.
س 1339: اگر مصنف و مؤلف در اجازه چاپ اول چیزی درمورد چاپهای بعدی ذکر نکرده باشند، آیا جایز است ناشر بدون کسب اجازه مجدّد و پرداخت مبلغی به آنان مبادرت به تجدید چاپ نماید؟
ج: اگر قراردادی که در مورد اجازه چاپ بين آنان منعقد شده، فقط راجع به چاپ اول باشد، احوط اين است که حق مؤلف رعايت شود و برای چاپهای بعدی هم از او اجازه گرفته شود.
س 1340: در صورتی که مصنف به علت سفر یا فوت و مانند آن غایب شود درباره تجدید چاپ از چه کسی باید کسب اجازه شود و چه کسی باید پول را دریافت کند؟
ج: در اين مورد بايد به وکيل مصنف يا ولیّ شرعی او و يا در صورت فوت به وارث او مراجعه شود.
س 1341: آیا چاپ کتاب بدون اجازه صاحب آن و با وجود عبارت «حقوق چاپ برای مؤلف محفوظ است»، جایز است؟
ج: احوط این است که حقوق مؤلف و ناشر با کسب اجازه از آنان برای تجدید چاپ، رعایت شود. البته در مواردی که قانونی وجود دارد باید رعایت شود این امر در مسائل بعدی نیز باید مراعات گردد.
س 1342: بر روی بعضی از نوارهای قرآن و تواشیح عبارت «حقوق تکثیر محفوظ است» نوشته شده، آیا در این صورت جایز است آنها را تکثیر نموده و در اختیار دیگران قرار داد؟
ج: احوط اين است که از ناشر اصلی برای تکثير نوارها و نسخهبرداری از آنها اجازه گرفته شود.
س 1343: آیا نسخهبرداری از نوارهای کامپیوتری (Disk) جایزاست؟ و بر فرض حرمت، آیا این حکم مختص نوارهایی است که در ایران تدوین شدهاند یا شامل نوارهای بیگانه هم میشود؟ و با علم به اینکه بعضی از دیسکّهای کامپیوتری با توجه به اهمیّت محتوای آنها، بسیار گرانبها هستند؟
ج: احوط اين است که در نسخهبرداری و تکثير نوارهای کامپيوتری که در داخل توليد شده است، حقوق صاحبانشان از طريق کسب اجازه از آنان رعايت شود و در مورد خارج کشور، تابع قرارداد است.
س 1344: آیا عناوین و نامهای تجاری فروشگاهها و شرکتها مختص مالکان آنهاست بهطوری که دیگران حق نامگذاری فروشگاهها و شرکتهای خود را به آن نامها ندارند؟ به عنوان مثال فردی فروشگاهی به نامخانوادگیاش دارد آیا فرد دیگری از همان خانواده حق دارد فروشگاه خود را به آن اسم نامگذاری کند؟ و آیا فردی از خانوادههای دیگر حق نامگذاری فروشگاه خود به آن اسم را دارد؟
ج: اگر نامهای تجاری فروشگاهها و شرکتها از طرف دولت براساس قوانين جاری کشور به کسی اعطاء شود که زودتر از ديگران درخواست رسمی خود را در اين مورد به دولت داده و آن نام به اسم او در پروندههای دولتی ثبت شود، در اين صورت که اقتباس و استفاده از آن نام توسط ديگران بدون اجازه کسی که نام مذکور به اسم او و برای فروشگاه يا شرکت او ثبت شده جايز نيست و دراين حکم فرقی نمیکند که آن افراد از خانواده صاحب آن نام باشند يا خير و اگر بهصورت مذکور نباشد استفاده ديگران از اين نامها و عناوين اشکال ندارد.
س 1345: بعضی از اشخاص به مغازههایی که فتوکپی و زیراکس از اوراق و کتابها میگیرند مراجعه کرده و درخواست تصویر برداری از آنها را مینمایند و صاحب مغازه که از مؤمنین است تشخیص میدهد که کتاب یا اوراق و یا مجله فوق برای همه مؤمنین سودمند میباشد آیا جایز است بدون اجازه صاحب کتاب از آنها تصویربرداری کند و آیا اگر بداند که صاحب کتاب راضی به این کار نیست در حکم تفاوتی بوجود میآید؟
ج: احوط اين است که شخص بدون اجازه صاحب آن اوراق و کتابها مبادرت به تصويربرداری نکند.
س 1346: بعضی از مؤمنین نوارهای ویدئویی را از ویدئو کلوپها اجاره کرده و در صورتی که کاملاً مورد پسند آنان باشد، به این دلیل که حقوق چاپ نزد بسیاری از علما غیرمحفوظ است، بدون کسب اجازه از صاحب مغازه مبادرت به ضبط و تکثیر آن میکنند، آیا این کار جایز است؟ و بر فرض عدم جواز، اگر فردی اقدام به ضبط یا تکثیر آن نماید، آیا باید الآن صاحب مغازه را از کار خود مطلع نماید یا اینکه پاک کردن محتوای نوار تکثیر شده کافی است؟
ج: احوط ترک نسخهبرداری از نوار بدون اجازه صاحب آن است، ولی اگر بدون اجازه مبادرت به اين کار کرد، محو کردن محتوای نوار کافی است.
حقوق چاپ، تألیف و کارهای هنری
استفتائات جدید
س: نظر حضرتعالى راجع به شکستن قفل سى دى يا کپى رايت که الان بعضىها دست به چنين کارى مىزنند چيست و حكم خريد چنين سىدىهايى براى مردم چيست؟
ج) لازم است كه در نسخه بردارى و تكثير سى دى حقوق صاحبانش از طريق كسب اجازه از آنان رعايت شود و خريد آن خالى از اشكال نيست و رعايت مقررات و قوانين مربوط به آن لازم مىباشد.
از آنجايى كه تهاجم فرهنگى غرب از هر وسيلهاى براى حملهى خود كمك مىگيرد و امروز با ابزار رايانه، سىدى و اينترنت بيشتر اين تهاجم را انجام مىدهد، مىبينيم كه سىدى هاى مبتذل به صورت رايت شده و با قيمت خيلى نازل و فراوان در بازار عرضه مىشود و اين در حالى است كه سىدى هاى مذهبى با قيمتهاى گزاف عرضه مىشود كه خريد آن براى خيلىها مشكل است لذا افرادى قفل اين سىدى ها را شكسته و به صورت رايتى و با قيمت خيلى نازلتر عرضه مىكنند. حال با اين مقدمه چند سؤال از محضر شريف دارم: س1: استفاده از چنين سىدى هايى چه حكمى دارد؟ س2: آيا مىتوان سىدى رايتى را رايت كرد و از آن استفاده برد؟ س3: حكم سىدى رايتى هديهاى چيست؟ س4: سىدى هايى كه امانت مىدهند و سىدى امانتى در صورتى كه سىدى هاى آنها رايت شده باشد، استفاده از آن چه حكمى دارد؟ س5: با توجه به پيشرفت علم و تكنولوژى هر سال برنامههاى كامپيوترى پيشرفتهترى وارد بازار مىشود كه نسبت به برنامههاى ما قبلشان پيشرفتهتر و كاملتر هستند، آيا استفاده از سىدى هاى رايتى قديمىتر جايز مىباشد؟ س6: آيا در كل مسائل فوق مىتوان به مرجع ديگرى رجوع كرد؟
ج1) شكستن قفل سىدى و تكثير آن بدون اجازه ناشر اصلى آن جايز نيست و استفاده و خريد و فروش سىدى تكثير شده بدون اجازه ناشر اصلى جايز نيست. ج2) حكم همان است كه در پاسخ قبلى بيان شد. ج3) فرقى بين سىدى هديهاى و ابتياعى در اين باره نيست. ج4) حكم آن از بيان بالا روشن شد. ج5) بدون اذن ناشر اصلى اولى جايز نيست. ج6) مسأله از موارد رجوع به غير نيست.
تجارت با غیر مسلمان
اجوبه الاستفتائات
س 1347: آیا وارد کردن کالاهای اسرائیلی و ترویج آنها جایز است؟ در صورتی که این کار هرچند بر اثر اضطرار صورت بگیرد، آیا فروش آنها جایزاست؟
ج: بايد از معاملاتی که به نفع دولت غاصب اسرائيل که دشمن اسلام و مسلمين است، خودداری شود و وارد کردن و ترويج کالاهای آنان که از ساخت و فروش آن سود می برند، برای هيچکس جايز نيست و همچنين برای مسلمانان هم خريد آن کالاها به خاطر مفاسد و ضررهايی که برای اسلام و مسلمين دارد جايز نيست.
س 1348: آیا وارد کردن کالاهای اسرائیلی توسط تجار و ترویج آن در کشوری که تحریم اقتصادی اسرائیل را لغو کرده، جایزاست؟
ج: واجب است افراد از وارد کردن و ترويج کالاهايی که دولت حقير اسرائيل از ساخت و فروش آن منتفع میشود، خودداری کنند.
س 1349: آیا برای مسلمانان خرید کالاهای اسرائیلی که در سرزمین اسلامی به فروش میرسند، جایز است؟
ج: بر آحاد مسلمين واجب است که از خريد و استفاده از کالاهايی که سود توليد و فروش آنها عايد صهيونيستها که با اسلام و مسلمين در حال جنگ هستند، میشود، اجتناب کنند.
س 1350: آیا گشایش دفترهای مسافرت به اسرائیل در کشورهای اسلامی جایز است؟ و آیا برای مسلمانان تهیه بلیط از این دفاتر جایزاست؟
ج: اين کار به دليل ضررهايی که برای اسلام و مسلمين دارد، جايز نيست و همچنين مبادرت به انجام اعمالی که نقض تحريم مسلمانان عليه دولتِ دشمن و محارب اسرائيل محسوب شود، برای هيچکس جايز نيست.
س 1351: آیا خرید تولیدات شرکتهای یهودی یا امریکایی یا کانادایی با وجود این احتمال که شرکتهای مزبور به تقویت دولت اسرائیل میپردازند، جایز است؟
ج: اگر خريد و فروش اين توليدات موجب تقويت دولت حقير و غاصب اسرائيل شده و يا در راه دشمنی با اسلام و مسلمين بکار میروند، خريد و فروش آنها برای هيچکس جايز نيست و الا اشکال ندارد.
س 1352: اگر کالاهای اسرائیلی وارد کشورهای اسلامی شود، آیا جایز است تاجران بخشی از آنها را خریده و به مردم بفروشند و آنها را ترویج کنند؟
ج: اين کار برای آنان به علت مفاسدی که دارد، جايز نيست.
س 1353: اگر کالاهای اسرائیلی در فروشگاههای عمومی یک کشور اسلامی عرضه شود، آیا خرید آنها توسط مسلمانان در صورتیکه تهیه کالاهای غیراسرائیلی مورد نیاز که از کشورهای دیگر وارد شدهاند، امکان داشته باشد، جایز است؟
ج: بر آحاد مسلمين واجب است که از خريد و استفاده از کالاهايی که منفعت توليد و خريد آنها عائد صهيونيستها که محارب با اسلام و مسلمين هستند، میشود، اجتناب کنند.
س 1354: اگر بدانیم که کالاهای اسرائیلی بعد از تغییر گواهی مبدأ از طریق کشورهای دیگری مثل ترکیه، قبرس و غیره مجدّداً صادر میشوند تا خریداران مسلمان گمان کنند که آنها غیر اسرائیلی هستند، زیرا میدانند که اگر مسلمانان بدانند که آنها ساخت اسرائیل هستند، از خرید آنها خودداری میکنند، دراین صورت تکلیف مسلمانان چیست؟
ج: مسلمانان بايد از خريد و ترويج و استفاده از آن کالاها خودداری نمايند.
س 1355: خرید و فروش کالاهای امریکایی چه حکمی دارد و آیا این حکم شامل همه کشورهای غربی مثل فرانسه وانگلستان هم میشود؟ و آیا آن حکم مخصوص ایران است و یا در همه کشورها جاری است؟
ج: اگر خريد کالاهای وارداتی از کشورهای غيراسلامی و استفاده از آنها باعث تقويت دولتهای کافر و استعمارگر که دشمن اسلام و مسلمين هستند، شود و يا قدرت مالی آنها را برای هجوم به سرزمينهای اسلامی يا مسلمين در سرتاسر عالم، تقويت نمايد، واجب است که مسلمانان از خريد و بکارگيری و استفاده از آنها اجتناب کنند، بدون اينکه فرقی بين کالايی با کالای ديگر و دولتی با دولت ديگر از دولتهای کافری که دشمن اسلام و مسلمين هستند، وجود داشته باشد و اين حکم هم اختصاصی به مسلمانان ايران ندارد.
س 1356: کسانی که در کارخانهها و مؤسساتی کار میکنند که سود آنها به دولتهای کافر میرسد و باعث استحکام و تقویت آنها میشود، چه تکلیفی دارند؟
ج: کسب درآمد با کارهای مشروع فینفسه اشکال ندارد هرچند از اموری باشد که درآمد آن به دولت غيراسلامی میرسد، مگر زمانی که آن دولت در حال جنگ با اسلام و مسلمين باشد و از نتيجه کار مسلمانان در اين جنگ استفاده کند.
تجارت با غیر مسلمان
استفتائات جدید
س. فردی با شرکتی قرارداد کار سه ماهه بسته است، بعد از گذشت یک ماه متوجه می¬شود که ۳۰% سهام این شرکت متعلق به فرقه ضالّه بهاییت می¬باشد. تکلیف این شخص چیست؟
ج. از هر گونه کار و عمل یا ارتباط با فرقه ضالّه بهاییت که موجب انحراف اشخاص و تقویت آنها بر علیه مسلمین گردد، پرهیز شود.
کار کردن در دولت ظالم
اجوبه الاستفتائات
س 1357: آیا انجام وظیفه در حکومت غیر اسلامی جایز است؟
ج: جواز آن منوط بر اين است که خود آن وظيفه فینفسه جايز باشد.
س 1358: فردی در اداره راهنمایی و رانندگی یکی از کشورهای عربی کار میکند و مسئولیت او امضای پرونده کسانی است که قوانین عبور و مرور را نقض کردهاند تا بدین ترتیب به زندان بیفتند و پرونده هر یک از آنان را که امضا کند فرد ناقض قانون به زندان خواهد رفت. آیا این کار برای او جایز است؟ و حقوقی که در برابر کارش از دولت میگیرد چه حکمی دارد؟
ج: رعايت مقرّراتی که برای نظم جامعه وضع شدهاند در هر حال واجب است، هرچند آن قوانين توسط دولت غيراسلامی وضع شده باشند و دريافت حقوق در برابر عمل حلال، اشکال ندارد.
س 1359: بعد از آنکه مسلمانی تابعیت آمریکا یا کانادا را بدست آورد، آیا جایز است وارد ارتش یا پلیس شود؟ و آیا جایز است در ادارههای دولتی مثل شهرداری و سایر مؤسسات تابع دولت مشغول بکار شود؟
ج: اگر فسادی بر آن مُترتّب نشود و مستلزم ارتکاب حرام و ترک واجب نباشد، اشکال ندارد.
س 1360: آیا قاضی منصوب از طرف سلطان جائر، برای حکم کردن و قضاوت، مشروعیت دارد تا اطاعت از او واجب باشد؟
ج: جايز نيست غير از مجتهد جامعالشرايط ـ چنانچه از طرف کسی که حق نصب دارد منصوب نشده باشد ـ متصدّی امر قضا و فصل خصومات در بين مردم شود و بر مردم هم جايز نيست به او مراجعه کنند، و حکم او هم نافذ نمیباشد، مگر در حال ضرورت.
لباس شهرت و احکام پوشش
اجوبه الاستفتائات
س 1361: معیار لباس شهرت چیست؟
ج: لباس شهرت لباسی است که پوشيدن آن برای شخص، به خاطر رنگ يا کيفيت دوخت يا مندرس بودن آن و علل ديگر مناسب نيست، بهطوری که اگر آن را در برابر مردم بپوشد توجه آنان را به خود جلب نموده و انگشت نما میشود.
س 1362: صدایی که هنگام راه رفتن زنان از برخورد کفش آنان با زمین ایجاد میشود، چه حکمی دارد؟
ج: تا زمانی که باعث جلب توجه و ترتّب مفسده نشده است، فینفسه اشکال ندارد.
س 1363: آیا دختران میتوانند لباسی که رنگ آن مایل به آبی پررنگ است بپوشند؟
ج: فینفسه اشکال ندارد به شرطی که منجر به جلب توجه ديگران و ترتّب مفسده نشود.
س 1364: آیا برای زنان پوشیدن لباسهای تنگی که برجستگیهای بدن آنان را نشان میدهد و یا پوشیدن لباسهای بدن نما و عریان در عروسیها و مانند آن جایز است؟
ج: اگر از نگاه مردان اجنبی و ترتّب مفسده در امان و محفوظ باشند، اشکال ندارد در غير اين صورت جايز نيست.
س 1365: آیا پوشیدن کفش سیاه برّاق توسط زن مؤمن جایز است؟
ج: اشکال ندارد مگر آنکه رنگ و شکل آن باعث جلب توجه نامحرم و يا انگشتنما شدن او شود.
س 1366: آیا بر زنان واجب است در لباس مانند مقنعه، شلوار و پیراهن فقط رنگ سیاه را انتخاب کنند؟
ج: حکم لباس زن از جهت رنگ و شکل و کيفيت دوخت مانند کفش است که در جواب سؤال قبل بيان شد.
س 1367: آیا جایز است حجاب و لباس زن بهگونهای باشد که توجه دیگران را بخود جلب کند و یا باعث تهییج شهوت شود مثلاً طوری چادر سر کند که توجه دیگران را به خود جلب کند و یا پارچه و رنگ جوراب را بهگونهای انتخاب کند که شهوت برانگیز باشد؟
ج: پوشيدن چيزی که از جهت رنگ يا شکل و يا نحوه پوشيدن باعث جلب توجه اجنبی شود و موجب فساد و ارتکاب حرام گردد، جايز نيست.
س 1368: آیا پوشیدن چیزی که مخصوص زنان است توسط مردان و برعکس، در خانه بدون قصد تشبّه به جنس مخالف، جایز است؟
ج: تا زمانی که آن را به عنوان لباس برای خود انتخاب نکرده باشند، اشکال ندارد.
س 1369: فروش لباسهای زنانه داخلی توسط مردان چه حکمی دارد؟
ج: اگر موجب ترتّب مفاسد اخلاقی واجتماعی نباشد، اشکال ندارد.
س 1370: آیا بافندگی و خرید و فروش جوراب نازک شرعاً جایز است؟
ج: اگر توليد و خريد و فروش آن به قصد پوشيدن زنان در برابر مردان اجنبی نباشد، اشکال ندارد
س 1371: آیا جایز است افرادی که ازدواج نکردهاند با رعایت موازین شرعی و آداب اخلاقی، در فروشگاههای لباسهای زنانه و وسایل آرایش کار کنند؟
ج: جواز کارکردن و کسب درآمد حلال شرعاً مختص گروه خاصی ازمردم نيست، بلکه هر کس که موازين و آداب اسلامی را رعايت کند حق آن را دارد، ولی اگر برای دادن پروانه تجاری يا اجازه کار از طرف ادارات و نهادهای مسئول به خاطر رعايت مصالح عمومی برای بعضی از مشاغل شرايط خاصی وضع شده باشد بايد مراعات شود.
س 1372: انداختن زنجیر توسط مردان چه حکمی دارد؟
ج: اگر زنجير از طلا باشد و يا از چيزهايی باشد که استفاده از آنها مخصوص زنان است، انداختن آن برای مردان جايز نيست.
لباس شهرت و احکام پوشش
استفتائات جدید
س: در مسأله پوشش بانوان: الف: آيا بازگذاشتن وجه و كفين در ملأ عام، براى زن جايز است يا خير؟ ب: در صورتى كه جايز باشد، آيا نگاه مرد نامحرم به وجه و كفين بدون قصد لذت و خوف گناه، جايز است يا خير؟ ج: نگاه كردن به وجه و كفين گويندگان زن اخبار كه به صورت مستقيم پخش مىشود، چه حكمى دارد؟
ج) الف: در صورتى كه آرايش و زينت نداشته باشد، مانعى ندارد. ب: در فرض مرقوم اشكال ندارد. ج: اگر آرايش نشده باشد و نگاه همراه با لذت نباشد، اشكال ندارد.
س: اينجانب براى انجام و تكميل پروژه دكتراى خود نيازمند استفاده از فرصت مطالعاتى خارج از كشور هستم؛ بهطورى كه در غير اين صورت پاياننامه دكتراى خود را نمىتوانم انجام دهم. با توجه به دراز مدت بودن دوره خارج كشور بايد همسرم را هم با خود ببرم مسئولين سفارتخانه از خانم خواستهاند عكسى بگيرد كه در آن علاوه بر قرص صورت، دو گوش نيز پيدا باشند. آيا جايز است كه خانم چنين عكسى بگيرد؟
ج) در صورتى كه عكس توسط عكاس زن گرفته شود، مانعى ندارد.
س: اگر همسر حجاب را رعايت نکند آيا بايد شوهر، او را با دعوا و درگيرى به رعايت حجاب وادار کند؟
ج) در رعايت حجاب واجب و انجام ساير تکاليف شرعيه، شوهر حق دعوى و درگيرى و کتک کارى ندارد، و فقط مجاز است با ملايمت، امر به معروف و نهى از منکر زبانى نمايد.
س: زنان زيادى را ديدهام كه حجابهاى متفاوتى دارند حال مىخواهم بدانم پوشش زنان چگونه بايد باشد؟
ج) زنان بجز صورت به مقدارى که شستن آن در وضو واجب است و دستها از سر انگشتان تا مچ، بقيّه اعضاى بدن خود را بايد از نامحرم بپوشانند.
س: آيا زنان پير بايد رعايت حجاب كنند؟
ج) بلى واجب است.
س: دختران باكره قبل از ازدواج تا چه ميزان مىتوانند آرايش كنند؟ مثلاً آيا مجاز به گرفتن موهاى صورت و يا گرفتن ابرو هستند؟
ج) فى نفسه مانع ندارد ولى اگر بر اين کار مفسدهاى مترتب شود و يا در معرض ديد نامحرم باشند، جايز نيست.
س: آيا كسى كه عمل انحراف بينى همراه با عمل زيبايى انجام مىدهد موظف به پوشانيدن بينى خود مىشود؟
ج) در فرض سؤال پوشاندن بينى واجب نيست مگر آنکه عمل زيبايى، عرفاً زينت محسوب شود.
س: حكم حضرتعالى درباره تاتو كردن ابرو براى زنان چيست؟
ج) مانع ندارد، و اگر در نظر عرف زينت محسوب مىشود بايد از نامحرم بپوشانند.
س: آن مقدار از زيور زنان كه ظاهر است مثل حلقه نامزدى، آرايش معمولى ابروان و ... آيا واجب است پوشانده شود؟
ج) هر آنچه عرفاً زينت محسوب مىشود بايد از نگاه نامحرم پوشانيده شود.
س: پوشيدن لباس آستين کوتاه براى مرد چه حکمى دارد؟
ج) اگر مستلزم مفسده باشد، جايز نيست.
س: آيا چانه جزو محدوده حجاب زنان به حساب مىآيد؟ اگر به حساب مىآيد لطفاً محدوده آن را مشخص كنيد.
ج) چانه نيز جزو صورت محسوب شده و مقدارى از آن كه در ظاهر صورت قرار گرفته پوشش لازم نيست ولى زير چانه بايد پوشانده شود.
س: آيا براى خانمها استفاده از سرمهى چشم در صورت رؤيت آن توسط نامحرم اشکال دارد؟
ج) اگر زينت باشد و موجب جلب توجه نامحرم گردد، اشکال دارد.
س: استفاده مردان از سنگهايى از قبيل زمرد، فلوريت و... به عنوان دستبند يا مدال چه حكمى دارد؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد.
س: آيا زدن عينك دودى در فصل تابستان براى يك خانم چادرى اشكال دارد؟
ج) اشكال ندارد مگر آنكه بگونهاى باشد كه جلب توجه نامحرم نمايد.
س: زدن كرمهاى ضد آفتاب در فصل گرما با توجه به بوى آنها چه حكمى دارد؟ و زدن عطر در اين فصل براى جلوگيرى از بوى عرق بدن چه حكمى دارد؟
ج) فى نفسه مانع ندارد ولى اگر جلب توجه نامحرم مىكند بايد از كنار نامحرم عبور نكند.
س: آيا پوشاندن پا براى زنان واجب است؟ اگر بله، آيا بايستى در نماز هم پوشانده شود؟
ج) پوشاندن پا از نامحرم واجب است، ولى واجب نيست قدم پا براى نماز پوشانده شود.
س: استفاده از ساعتى كه آن را به جاى رنگ آب طلا دادهاند براى مرد چه حكمى دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س1: شركت در مجالس عروسى كه مىدانم در آن از موسيقىهاى غيرمجاز استفاده مىشود و رقص نيز در اينطور مجالس مرسوم است، چه حكمى دارد؟ س2: شركت در مجالس عروسى مختلط، در حالى كه بعضى زنان لباس مبتذل به تن دارند، با رعايت حجاب كامل خودم چگونه است؟ س3: اگر عدم شركت اينجانب در مجلس عروسى بىاحترامى به دعوت كننده محسوب شود، آيا لازم است با تقيّد، در مجلس آنها شركت كنم؟ س4: پوشيدن لباس نيمهلخت زن در مقابل زن و آرايش زن در بين زنان بهطورى كه تا حدى مورد توجه ديگر زنان شود، آيا جايز است؟
ج1) در فرض مرقوم شركت در آن جايز نيست. ج2) در صورتى كه حضور شما تأييد گناه محسوب شود، نبايد شركت كنيد. ج3) امر مذكور مجوز انجام گناه نمىشود. ج4) اگر مفسده نداشته باشد، مانعى ندارد.
س: با توجه به ممنوعيت حجاب شرعى در برخى از كشورهاى غيراسلامى، ادامهى اشتغال و تحصيل براى بسيارى از خواهران رهيافته با اشكال روبرو شده است؛ و از سوى ديگر نهى آنان از ادامه تحصيل و كار، سواى اين كه براى آنها خسارت معنوى و مادى در پى دارد موجب وهن مذهب نيز مىگردد. تكليف شرعى مؤمنات در اينگونه جوامع را بيان فرماييد.
ج) اگر ترك تحصيل، غيرقابل تحمل و يا حرجى باشد، ادامهى تحصيل مانع ندارد ولكن بايد در حفظ حجاب به مقدارى كه ميسّر است كوشش نمايد.
س: زن اگر ابروى خود را بردارد، آيا پوشيدن كل ابرو لازم است يا اينكه مقدارى از آن را بگيرد، كفايت مىكند؟
ج) در صورتى كه زينت محسوب شود بايد آن را بهطورى كه زينت معلوم نباشد، بپوشاند.
س: لطفاً بفرماييد پوشيدن لباس زنانه توسط مردان و برعكس براى بازيگرى چه حكمى دارد؟
ج) پوشيدن لباس جنس مخالف هنگام بازيگرى اگر سبب فساد نگردد اشکال ندارد.
س: به نظر جنابعالى کشيدن سرمه براى مرد چه حکمى دارد آيا مىتواند بکشد؟
ج) فى نفسه اشکالى ندارد.
س1: زدن كرمهاى ضد آفتاب در فصل تابستان با توجه به بوى آنها براى بانوان چه حكمى دارد؟ س2: زدن عطر در اين فصل براى جلوگيرى از بوى عرق بدن براى آنان چه حكمى دارد؟
ج1و2: فى نفسه مانعى ندارد ولى اگر جلب توجه نامحرم مىكند بايد از كنار نامحرم عبور نكنند.
س: آيا پوشيدن لباس مشكى جهت عزادارى امام حسين (عليه السلام) و ساير امامان استحباب دارد؟
ج) بطور كلى پوشيدن لباس مشكى اگر براى تعظيم شعائر باشد، داراى اجر و ثواب خواهد بود.
س: آيا کوتاه کردن موى سر در خانمها شبيه آقايان يا لباس پوشيدن شبيه آقايان و يا امورى از اين قبيل بدون قصد تشبه به آقايان براى خانمها اشکال دارد؟
ج) بدون قصد تشبه و بدون آن که شبيه مردان شوند، مانعى ندارد.
س. بلند کردن مو براى آقايان چه حکمى دارد؟
ج) اگر بخواهد خود را شبيه به زنان کند، جايز نيست.
س. حکم دست کردن انگشتر در دست چپ چیست؟
ج مانعیندارد؛ ولی بر طبق روایت انگشتر در دست راست از علائم مؤمن شمرده شده است.
تجسس و خبرچینی و افشاء اسرار
اجوبه الاستفتائات
س 1388: تعدادی گزارش کتبی راجع به اختلاس اموال دولتی توسط یکی از کارمندان دریافت گردیده که بعد از انجام تحقیقات در مورد این اتهام، صحّت بعضی از آن گزارشها برای ما آشکار شده است. ولی هنگام تحقیق از فرد متهم خود او همه اتهامات را انکار میکند، آیا ارسال این گزارشات به دادگاه با توجه به اینکه باعث از بین رفتن آبروی شخص میشود، جایز است یا خیر؟ و بر فرض عدم جواز، اشخاصی که ازاین مسأله مطلع هستند چه تکلیفی دارند؟
ج: اگر فردی که مسئول حمايت و حفظ بيتالمال و اموال دولتی است از اختلاس آن اموال توسط يکی از کارمندان يا غير او مطلع شود، از نظر شرعی و قانونی مکلّف است برای احقاق حق، اطّلاعات خود را در اين زمينه به نهادهای مربوطه ارائه دهد و ترس از بين رفتن آبروی متهم از نظر رسمی مجوّزی برای کوتاهی از احقاق حق جهت حفظ بيتالمال محسوب نمیشود و افراد ديگر، گزارشات خود را مستنداً به مسئولين مربوطه ارائه دهند تا ايشان بعد از تحقيق و تفحّص و اثبات مطلب، اقدام نمايند.
س 1389: مشاهده می کنیم که بعضی از مطبوعات اخباری از قبیل دستگیری سارقین، کلاهبرداران، گروههای رشوه گیرنده در ادارات و افرادی که اقدام به انجام اعمال منافی عفت میکنند و همچنین گروههای فساد و ابتذال و کلوپهای شبانه را چاپ میکنند، آیا چاپ و نشر این قبیل اخبار، به نوعی اشاعه فحشا محسوب نمیشود؟
ج: مجرّد نشر حوادث و وقايع در مطبوعات اشاعه فحشا محسوب نمیشود.
س 1390: آیا جایز است دانشجویان یکی از مراکز آموزشی گزارشهایی از منکراتی را که مشاهده میکنند به مسئولین فرهنگی ارائه دهند تا از ارتکاب آنها جلوگیری شود؟
ج: اگر گزارشها راجع به امور علنی باشد و عنوان تجسّس و غيبت بر آنها صدق نکند، اشکال ندارد و بلکه در صورتی که جزء مقدمات نهی از منکر باشد واجب است.
س 1391: آیا بیان ظلم یاخیانت بعضی از مسئولین ادارات در برابر مردم جایز است؟
ج: گزارش دادن ظلم به مراکز و مراجع مسئول برای پيگيری و تعقيب بعد از تحقيق و اطمينان نسبت به آن اشکال ندارد و حتّی اگر از مقدمات نهی از منکر محسوب شود واجب میگردد، ولی بيان آن در برابر مردم وجهی ندارد بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعيف دولت اسلامیشود حرام است.
س 1392: تحقیق از اموال مؤمنین و گزارش آن به دولت و حاکمِ ظالم بهخصوص اگر منجر به اذیت و ورود خسارت به آنها شود چه حکمی دارد؟
ج: اين قبيل اعمال از نظر شرعی حرام هستند و در صورتی که خسارت وارده به دليل خبرچينی از مؤمنين نزد ظالم باشد، موجب ضمان میگردد.
س 1393: آیا تجسّس در امور شخصی و غیر شخصی مؤمنین به دلیل امر به معروف و نهی از منکر، در صورتی که از آنان ارتکاب حرام یا ترک معروف مشاهده شود، جایز است؟ اشخاصی که برای کشف تخلفات مردم تجسّس می کنند با اینکه مکلف به این کار نیستند، چه حکمی دارند؟
ج: مبادرت به امر بررسی و تحقيق قانونی نسبت به کار اداری کارمندان و غير آنان توّسط مأموران رسمی تفحّص و تحقيق در چارچوب ضوابط و مقرّرات قانونی اشکال ندارد ولی تجسس در کار ديگران و يا تحقيق دراعمال و رفتار کارمندان برای کشف اسرار آنان در خارج از حدود و ضوابط قانونی برای آن مأموران هم جايز نيست.
س 1394: آیا سخن گفتن از اسرار شخصی و امور خصوصی و سرّی در برابر مردم جایز است؟
ج: کشف و بيان امور خصوصی و شخصی در برابر ديگران اگر به نحوی مربوط به افراد ديگر هم باشد و يا موجب ترتّب مفسده شود جايز نيست.
س 1395: روانپزشکان غالباً برای دستیابی به علل بیماری و راههای درمان آن سؤالاتی راجع به امور شخصی و خانوادگی بیمار از او میکنند، آیا برای بیمار پاسخ دادن به آن سؤالات جایز است؟
ج:اگر مفسدهای بر آن مترتّب نشود و غيبت و اهانت به شخص ديگری هم محسوب نشود، اشکال ندارد.
س 1396: گاهی بعضی از نیروهای امنیتی ورود به بعضی از مراکز و نفوذ در گروهها را برای کشف مراکز فحشا و گروههای تروریستی ضروری میدانند، همانگونه که روشهای تجسّس و تحقیق نیز همین را اقتضا میکنند، این کار از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
ج: اگر با اجازه مسئول مربوطه و با التزام به رعايت ضوابط و مقرّرات قانونی باشد و از آلوده شدن به گناه و ارتکاب فعل حرام اجتناب شود، اشکال ندارد و بر مسئولين نيز واجب است که بر کار آنان از اين جهت نظارت و توجه کامل داشته باشند.
س 1397: عدّهای در برابر دیگران مبادرت به طرح کمبودها و ضعفهایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد، میکنند، گوشدادن به این سخنان و حکایتها چه حکمی دارد؟
ج: واضح است هر عملی که موجب بدنامشدن چهره جمهوری اسلامی که در برابر کفر و استکبار جهانی ايستاده است، شود به نفع اسلام و مسلمين نيست. بنا بر اين، اگر اين سخنان موجب تضعيف نظام جمهوری اسلامی باشد جايز نيست.
تجسس و خبرچینی و افشاء اسرار
استفتائات جدید
افشاء اسامی مفسدین
يكى از دوستان اشاره كردند كه اميرالمؤمنين در فرمان خود به مالك اشتر فرمودهاند كه آدمهاى سوءاستفادهجو را رسوا كنيد؛ شما گفتهايد كه افشاء نكنيد. اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) نفرمودند موردى را كه اثبات نشده، افشاء كنيد. هيچ وقت چنين چيزى در بيان اميرالمؤمنين نيست، و اين قطعاً از اسلام نيست. ما چطور چيزى را كه اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء كنيم؟ ممكن است اينقدر حجم اتهام زياد و وسيع باشد كه يك عدهاى به چشم يك امر قطعى و واقعى به آن نگاه كنند، اما هيچ پشتوانهى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هيچ حجتى نداريم كه اين را بگوئيم. حتّى من در همان جلسهای كه اشاره كردند، از اين بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى كه ثابت شد، اصل نبايد بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره يك مجرمى است، يك غلطى كرده، مجازات هم ميشود؛ خانوادهى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نكردهاند؛ ما چرا بيخود اينها را رسوا كنيم؟ مگر آنجائى كه خود نفس افشاء كردن، يك مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، يك جائى هست كه نفس افشاگرى در يك مسئلهى ثابتشده، مصلحتى دارد؛ آنجا ايرادى ندارد. اين، منطق ماست. هيچ چيزى هم نه از اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) و نه از هيچيك از ائمهى هدى (عليهمالسّلام) برخلاف اين وجود ندارد. ما واقعاً حق نداريم افراد را به صرف گمان، متهم كنيم، مشهور كنيم؛ واقعاً جايز نيست؛ نه در سايت، نه در روزنامه، نه در تريبونهاى گوناگون. حيثيت افراد را بايد حفظ كرد. ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
«متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجههای بعضی از ولایات تقلید میکنند؛ این آیا غیبت محسوب می شود یا نه؟
این مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد -که مقوّم معنای غیبت محرم شرعی است- در این جا وجود ندارد. یکی از قیود، مستور بودن بود. خب، این مستور نیست. علاوه بر این که عیب نیست اصلاً. کسی این را به عنوان عیب ذکر میکند، ولی اصلاً عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلاً بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر این که امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمیکند. اما مسلماً حرام است. این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست. اینجا دیگر فرقی نمیکند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجهی یک شخصی را –به عنوان اینکه لهجهی او، لهجهی عموم است- تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همهی اینها محرّم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجهی عموم باشد، این میشود اهانت به همهی آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک اینها استحلال بکند. آنجایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال میکند. این بحث عیبجوئی است. اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می گیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گویندهای تقریبا تمام لهجات ایران را در یک برنامهی رادیویی بیان میکرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟! چون هم ترکی را مثل خود ترکها حرف میزد که ما میفهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدیها حرف میزد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم. پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما این که تقلید لهجهی یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی مینشیند و تماشا میکند که تقلیدش را دارند میکنند. خودش هم می خندد، خوشش می آید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آن جایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آن جا میشود محرّم.»
س: ورود به منازل ديگران و تصويربردارى و انتشار آن چه حكمى دارد؟
ج) ورود به حريم خصوصى اشخاص بدون اجازه، شرعاً جايز نيست، اگر چه عنوان تجسّس بر آن منطبق نباشد؛ و گرفتن فيلم و عكس و مانند آن به صورت مخفيانه شرعاً حرام و انتشار آن حرام دوم است.
س: آيا ضبط کردن صداى ديگران (بدون قصد هيچگونه استفاده سوء) نيازمند کسب اجازه و دادن اطلاع است؟ در مورد عکس و فيلم چطور؟
ج) موارد مختلف است، اگر صحبت و حضور در جلسه عمومى و در ملأ عام نباشد، ضبط صدا و برداشتن عكس و گرفتن فيلم بدون اجازه طرف جايز نيست.
مصرف دخانیات و مواد مخدر
اجوبه الاستفتائات
س 1398: استعمال دخانیات در ادارههای دولتی و اماکن عمومی چه حکمی دارد؟
ج: اگر بر خلاف مقرّرات داخلی ادارات و اماکن عمومی باشد و يا موجب اذيت و ناراحتی ديگران و يا ضرر رساندن به آنان شود، جايز نيست.
س 1399: برادر من معتاد به مواد مخدّر است و قاچاقچی مواد مخدّر نیز هست، آیا بر من واجب است او را به مقامات رسمی مربوطه معرفی کنم تا از کار او جلوگیری کنند؟
ج: بر شما نهی از منکر واجب است و بايد او را در ترک اعتياد ياری کنيد و همچنين او را از قاچاق و فروش و توزيع مواد مخدّر منع نماييد و اگر اعلام وضعيت او به مقامات مربوطه، به او در اينباره کمک کرده يا مقدمّه نهی از منکر محسوب شود واجب است اعلام نماييد.
س 1400: آیا استعمال انفیه جایز است؟ اعتیاد به آن چه حکمی دارد؟
ج: اگر ضرر قابل ملاحظهای داشته باشد استعمال و اعتياد به آن جايز نيست.
س 1401: خرید وفروش و استعمال تنباکو چه حکمی دارد؟
ج: خريد و فروش واستعمال تنباکو فینفسه اشکال ندارد ولی اگر ضرر قابل ملاحظهای برای شخص داشته باشد، استعمال و خريد و فروش آن جايز نيست.
س 1402: آیا حشیش پاک است؟ و آیا استعمال آن حرام است؟
ج: حشيش پاک است ولی استعمال آن حرام میباشد.
س 1403: استعمال مواد مخدّر از قبیل حشیش، تریاک، هروئین، مورفین، ماری جوانا و... بصورت خوردن، نوشیدن، کشیدن، تزریق و یا شیاف، چه حکمی دارد؟ خرید و فروش و سایر راههای کسب درآمد با آن مثل حمل و نقل و نگهداری و قاچاق آنها چه حکمی دارد؟
ج: استعمال مواد مخدر و استفاده از آنها با توجه به آثار سوءشان از قبيل ضررهای شخصی و اجتماعی قابل ملاحظهای که براستعمال آنها مترتّب میشود، حرام است و به همين دليل کسب درآمد با آنها از طريق حمل و نقل و نگهداری و خريد و فروش و غير آن هم حرام است.
س 1404: آیا معالجه و درمان بیماری بااستعمال مواد مخدّر جایز است؟ و بر فرض جواز، آیا بهطور مطلق جایز است یا فقط در صورتی جایز است که راه درمان منحصر به آن باشد؟
ج: اگر درمان و معالجه به نحوی متوقف براستعمال مواد مخدّر باشد و اين امر هم با تجويز پزشک مورد اطمينان صورت گيرد، اشکال ندارد.
س 1405: کاشت و پرورش گیاهانی از قبیل خشخاش، شاهدانه هندی، کویحا و... که از آنها تریاک، هروئین، مورفین و حشیش و کوکائین گرفته میشود چه حکمی دارد؟
ج: کاشت و پرورش اين نوع گياهان که بر خلاف مقرّرات نظام جمهوری اسلامی میباشد جايز نيست.
س 1406: آماده کردن و تهیه مواد مخدّر اعم از اینکه از مواد طبیعی باشند مثل مورفین، هروئین، حشیش و ماری جوانا، یا از مواد مصنوعی مثل L.S.D. و غیر آن چه حکمی دارد؟
ج: جايز نيست.
س 1407: آیا استعمال تنباکویی که بعضی از انواع خمر را بر روی آن پاشیدهاند جایز است؟ و آیا استنشاق دود آن جایز است؟
ج: اگر مصرف آن تنباکو از نظر عرف، استعمال خمر محسوب نشود و باعث مستی و وارد شدن ضرر قابل ملاحظهای نگردد اشکال ندارد، هرچند احوط ترک آن است.
س 1408: آیا شروع به استعمال دخانیات حرام است؟ اگر فرد معتاد مصرف دخانیات را به مدّت چند هفته یا بیشتر ترک کند آیا حرام است که دوباره به استعمال آن بپردازد؟
ج: حکم با اختلاف مراتب ضرری که بر استعمال دخانيات مترتب میشود، متفاوت می گردد و بهطور کلی استعمال دخانيات اگر به مقداری باشد که موجب ضرر قابل ملاحظهای برای بدن باشد، جايز نيست و اگر شخص میداند که با شروع آن به اين مرحله میرسد نيز جايز نمیباشد.
س 1409: اموالی که حرمت عین آنها معلوم است مانند اموال حاصل از تجارت مواد مخّدر چه حکمی دارند؟ آیا در صورتی که مالک آنها را نشناسیم، حکم اموال مجهولالمالک را دارند؟ اگر اینگونه باشند، آیا تصرّف در آنها با اجازه حاکم شرع یا وکیل عام او جایز است؟
ج: اگر انسان علم به حرام بودن عين مالی که تحصيل کرده داشته باشد، در صورتی که مالک شرعی آن را هرچند در تعداد محصوری بشناسد، واجب است آنرا به او برگرداند، و الا بايد آن را از طرف مالک شرعیاش به فقرا صدقه بدهد و اگر مال حرام با مال حلال او مخلوط شده باشد و مقدار و مالک شرعی آن را نشناسد، واجب است خمس آنرا به متولی خمس بپردازد.
مصرف دخانیات و مواد مخدر
استفتائات جدید
س: سيگار کشيدن چه حکمى دارد؟
ج) حکم، تابع ميزان ضرر آن است اگر داراى ضرر قابل ملاحظهاى باشد يا موجب اذيّت و آزار ديگران گردد، جايز نيست.
دعانویسی و استخاره
اجوبه الاستفتائات
س 1432: آیا پرداخت و دریافت پول در قبال نوشتن دعا جایز است؟
ج: دريافت يا پرداخت مبلغی به عنوان اجرت نوشتن دعاهای وارده اشکال ندارد.
س 1433: دعاهایی که نویسندگان آنها ادعا میکنند که در کتابهای قدیمی دعا نقل شدهاند، چه حکمی دارند؟ و آیا این ادعیه از نظر شرعی معتبر هستند؟ مراجعه به آنها چه حکمی دارد؟
ج: اگر دعاها از ائمه اطهار(عليهمالسلام) نقل و روايت شده باشند و يا مضامين آنها حق باشد، تبرّک جستن به آنها اشکال ندارد. همانگونه که تبرّک جستن به دعاهای مشکوک به اين اميد که از معصوم(عليهالسلام) باشند، اشکال ندارد.
س 1434: آیا عمل به استخاره واجب است؟
ج: الزام شرعی در عمل به استخاره وجود ندارد ولی بهتر است بر خلاف آن عمل نشود.
س 1435: بنا بر آنچه گفته میشود که در کارهای خیر نیازی به استخاره نیست. آیا در مورد کیفیت انجام آنها و یا در مورد مشکلات پیش بینی نشدهای که در خلال انجام آنها ممکن است پیش بیاید، استخاره جایز است؟ و آیا استخاره راهی برای شناخت غیب محسوب میشود یا اینکه فقط خدا از آن آگاه است؟
ج: استخاره برای رفع حيرت و ترديد در انجام کارهای مباح است، اعم از اينکه ترديد در اصل عمل باشد يا در چگونگی انجام آن. بنا بر اين در کارهای خير که در آنها حيرت وجود ندارد، استخاره لازم نيست و همچنين استخاره برای آگاهی از آينده شخص يا عمل نمیباشد.
س 1436: آیا در مواردی مثل تقاضای طلاق یا عدم آن استخاره با قرآن صحیح است؟ و در صورتی که شخصی استخاره کند ولی طبق آن عمل نکند، حکم چیست؟
ج: جواز استخاره با قرآن يا تسبيح اختصاص به مورد خاصی ندارد، بلکه در هر امر مباحی که شخص راجع به آن ترديد و حيرت داشته باشد بهطوری که قادر بر اتخاذ تصميم نباشد، میتوان استخاره گرفت و از نظر شرعی عمل به استخاره واجب نيست هرچند بهتر است انسان با آن مخالفت نکند.
س 1437: آیا استخاره با تسبیح یا قرآن در مسائل سرنوشت ساز مانند ازدواج جایز است؟
ج: شايسته است انسان در اموری که میخواهد راجع به آنها تصميم بگيرد، ابتدا تأمل و دقت کند و يا با افراد با تجربه و مورد اطمينان مشورت نمايد و در صورتی که با اين کارها تحيّر او برطرف نشد، میتواند استخاره کند.
س 1438: آیا چند بار استخاره برای یک کار صحیح است؟
ج: چون استخاره برای رفع حيرت است، بنا بر اين بعد از برطرف شدن حيرت با استخاره اول، تکرار آن معنی ندارد مگر آنکه موضوع تغيير کند.
س 1439: گاهی مشاهده میشود نوشتههایی که متضمّن معجزات امام رضا(علیهالسلام) هستند با قرار دادن آنها بین صفحههای کتابهای زیارت که در زیارتگاهها و مساجد وجود دارند، در بین مردم توزیع میشوند و ناشر آنها هم در زیر آنها نوشته است که هر کس آن معجزهها را بخواند واجب است آنها را به تعداد خاص بنویسد و در بین مردم توزیع کند تا به حاجت خود برسد، آیا این مطلب صحیح است؟ و آیا بر کسی که آنها را میخواند، واجب است که به درخواست ناشر عمل نماید؟
ج: از نظر شرعی دليلی بر اعتبار اين امور وجود ندارد و کسی هم که آنها را میخواند ملزم به عمل به درخواست ناشر مبنی بر نوشتن آنها نيست.
دعانویسی و استخاره
استفتائات جدید
س: آيا استخاره كه در برخى سايتها است مىتواند ملاک قرار گيرد؟
ج) اگر طبق روشهاى معمول است مانعى ندارد.
احیاء مناسبتهای دینی
استفتائات جدید
س: نظر شما راجع به برگزارى مراسمى به اسم عيدالزهراء (سلام الله عليها) چيست؟
ج) هر عملى که وسيله سوء استفاده دشمنان اسلام يا موجب تفرقه بين مسلمين شود، حرام و ممنوع است.
احتکار و اسراف
اجوبه الاستفتائات
س 1468: احتکار چه چیزهایی از نظر شرعی حرام است؟ آیا تعزیر مالیِ محتکران به نظر جنابعالی جایز است؟
ج: حرمتِ احتکار بر اساس آنچه در روايات آمده و نظر مشهور هم همان است، فقط در غلّاتِ چهارگانه و در روغن حيوانی و روغن نباتی است که طبقات مختلف جامعه به آن نياز دارند، ولی حکومت اسلامی هنگامی که مصلحت عمومی اقتضا کند، حق دارد از احتکار ساير احتياجات مردم هم جلوگيری کند و اجرای تعزير مالی بر محتکر در صورتی که حاکم صلاح بداند، اشکال ندارد.
س 1469: گفته میشود که استفاده از نیروی برق برای روشنایی بیشتر از مقدار نیاز، اسراف محسوب نمیشود، آیا این سخن صحیح است؟
ج: شکی نيست که استفاده و مصرف هر چيز حتّی نيروی برق و نور چراغ بيشتر از مقدار نياز، اسراف محسوب میشود. آنچه صحيح است سخن منقول از رسولالله(صلّیالله عليه وآله وسلّم) است که میفرمايد: «لاسَرَف في خير» در کار خير، اسراف وجود ندارد.
احتکار و اسراف
استفتائات جدید
س: انبار كردن چه چيزهايى احتکار محسوب مىشود؟ و احتکار در چه مواردى است؟
ج) علاوه بر حرمت احتکارِ اغذيه عمومى مردم، هر چه که احتکار آن در قانون غير مجاز باشد، جايز نيست.
اموال پیدا شده و مجهول الممالک و اعراض شده
استفتائات جدید
س: اگر وسيلهاى پيدا كنيم كه مشخص باشد آن را دور انداختهاند، اما آن وسيله براى ما كارآيى دارد، آيا مىتوانيم آن را برداريم يا نه؟
ج) با احراز آنكه از آن وسيله اعراض شده، تصرف در آن مانع ندارد.
س1: آيا تصرفات جزئى مثل رد شدن از روى مصالح ساختمانى کنار خيابان، يا بعضى چيزهاى کم ارزش ديگران که به دست ما مىرسد، اشکال دارد يا نه؟ س2: و استفاده از سبزى خوردکنهاى عمومى بازار يا آبغوره و آبميوه گيرى که مقدارى از مال شخص قبلى در آن به جا مانده است و با مال ما قاطى مى شوند اشکال دارد يا نه؟
ج1و2) در هر دو فرض مرقوم استفاده اشكالى ندارد.
س: احتراماً مسئول خوابگاههاى دانشجويى ضمن اسكان دانشجو در خوابگاهها با آنها شرط مىكند در صورتى كه بعد از تخليه خوابگاه وسايلى از آنها باقى بماند به بيرون منتقل خواهد شد (دور ريخته خواهد شد) آيا اين شرط براى بيرون ريختن وسايل به جا مانده از قبيل: كتاب، قاشق، پتو و... كفايت مىكند، با توجه به اينكه اگر خواسته باشيم وسايل به جا مانده را نگه داريم و بعداً اعلام نماييم مشقت دارد.
ج) پس از توافق، انتقال اين اموال به خارج از محل مذکور مانعى ندارد.
س: من دو سال قبل ساعتى از اماکن تفريحى خارج از شهر پيدا کردم و تا الان آن را نگه داشتهام آيا مىشود آن را به برادرم فروخته و مبلغ آن را صدقه دهم؟
ج) وظيفه شما اين است که در مکانى که آن را يافتهايد، از صاحبش تحقيق کنيد و پس از مأيوس شدن مىتوانيد خود ساعت يا پول آن را به فقير بدهيد
س: من پس از اتمام مجلسى، كفش خود را نيافتم و فقط كفشى را يافتم كه نوتر و بسيار شبيه به كفش خودم بود. اكنون يك هفته از آن ماجرا مىگذرد اما كسى جهت تعويض كفش مراجعه نكرده است. آيا با توجه به اينكه آن فرد اشتباه كرده است و هنوز مراجعه نكرده است آيا جايز است من در آن تصرف كنم؟ در صورت منفى بودن جواب بفرماييد من بايد با اين كفش و كفش مفقود شدهام چه كنم؟
ج) جايز نيست و حكم مجهولالمالك را دارد كه با يأس از پيدا شدن صاحب آن بنابر احتياط با اجازه حاكم شرع از طرف صاحبش به فقير صدقه دهيد مگر آنكه بدانيد صاحب آن رضايت داشته يا خود صاحبِ كفشِ باقى مانده، كفش را برده است و در صورت اخير اگر قيمت كفش موجود از كفش شما بيشتر باشد مابهالتفاوت را از طرف صاحب آن به فقير صدقه دهيد.
احکام ربا
اجوبه الاستفتائات
س 1619: رانندهای قصد دارد کامیونی بخرد و برای این کار پول مورد نیاز را از شخص دیگری گرفته تا به عنوان وکیلِ وی، آن را برای او خریداری کند، سپس صاحب پول آن را بهطور قسطی به راننده بفروشد، این معامله چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که راننده، اين معامله را به عنوان وکيل از طرف صاحب مال انجام دهد و سپس او هم آن را به خود راننده بهطور قسطی بفروشد، اگر قصد آنان حيله برای فرار از ربا نباشد و در هر دو معامله قصد جدّی خريد و فروش داشته باشند، اشکال ندارد.
س 1620: ربای قرضی چیست؟ آیا درصدی که سپردهگذاران به عنوان سود از بانکها دریافت میکنند، ربا محسوب میشود؟
ج: ربای قرضی آن مقدار اضافه بر مبلغ قرض است که قرض گيرنده به خاطر قرضی که میگيرد به قرض دهنده میدهد و امّا سود حاصل از کارکرد پولی که به عنوان سپرده به بانک داده شده تا به وکالت از طرف صاحب آن در يکی از عقود صحيح شرعی بکار گرفته شود، ربا نيست و اشکال ندارد.
س 1621: ملاک معامله ربوی چیست؟ آیا این سخن که ربا فقط در قرض محقق میشود نه در موارد دیگر، صحیح است؟
ج: ربا در معامله هم محقق میشود همانگونه که در قرض ممکن است تحقّق پيدا کند و ربای در معامله عبارت است از فروش کالايی که مکيل و موزون باشد در برابر کالای همجنس آن به مقدار زيادتر.
س 1622: چنانچه خوردن مردار در هنگام اضطرار برای کسی که از شدّت گرسنگی در خطر مرگ است و غیر از مردار چیزی برای خوردن و حفظ جان خود ندارد، شرعاً جایز است، آیا خوردن ربا نیز بر اثر اضطرار برای کسی که توان کار ندارد ولی سرمایه کمی دارد و ناچار است آن را در معامله ربوی بکار بگیرد تا با سود حاصل از آن زندگی کند، جایز است؟
ج: ربا حرام است و قياس آن به خوردن مردار در حال اضطرار قياس معالفارق است زيرا مضطرّ به خوردن مردار فعلاً چيزی جز آن در اختيار ندارد تا جان خود را با آن حفظ کند. ولی شخصی که توان کار ندارد میتواند سرمايه خود را تحت عنوان يکی از عقود اسلامی مثل مضاربه به کار بياندازد.
س 1623: گاهی تمبرهای پستی در معاملات تجاری به قیمتی بیش از نرخ تعیین شده فروخته میشوند، مثلاً تمبری که بیست ریال قیمت گذاری شده، به قیمت بیست و پنج ریال به فروش میرسد، آیا این معامله صحیح است؟
ج: اشکال ندارد و اين قبيل زيادی، ربا محسوب نمیشود زيرا معامله ربوی آن است که دو جنس که مکيل و موزون هستند با يکديگر معاوضه شوند و يکی از ديگری بيشتر باشد که اين نوع معامله، باطل است.
س 1624: آیا حرمت ربا برای همه اشخاص حقیقی و حقوقی بهطور یکسان ثابت است یا آنکه بعضی از موارد خاص، استثنا هستند؟
ج: ربا بهصورت کلی حرام است غير از ربای بين پدر و فرزند و زن و شوهر و همچنين ربايی که مسلمان از کافر غير ذمّی میگيرد.
س 1625: اگر در معاملهای خرید و فروش با مبلغ معیّنی صورت گیرد و دو طرف توافق کنند که در صورت پرداخت ثمن معامله بهصورت چک مدّت دار، خریدار مبلغی را علاوه بر قیمت تعیین شده به فروشنده بپردازد، آیا این کار برای آنان جایز است؟
ج: در صورتی که معامله با قيمت معيّن و مشخص انجام شود و مبلغ بيشتر به خاطر تأخير در پرداخت مبلغ اصلی باشد، اين همان ربايی است که شرعاً حرام میباشد و به مجرّد توافق آنان بر پرداخت مقدار اضافی، آن پول حلال نمیشود.
س 1626: اگر شخصی نیاز به مبلغی پول داشته باشد و کسی را پیدا نکند که به او قرضالحسنه بدهد، آیا جایز است برای دستیابی به آن مبلغ به این طریق عمل نماید که کالایی را بهصورت نسیه به بیش از نرخ حقیقی آن بخرد و سپس آن را در همان مجلس به قیمت کمتری به فروشنده بفروشد، مثلاً یک کیلوگرم زعفران را به مبلغ مشخصی به بهطور نسیه برای مدّت یک سال بخرد ودر همان مجلس آن را بهصورت نقد به شخص فروشنده به مبلغ دو سوم قیمت خرید بفروشد؟
ج: چنين معاملهای که در واقع نوعی حيله برای فرار از ربای قرضی است، شرعاً حرام و باطل است.
س 1627: اینجانب به منظور بهدست آوردن سود و فرار از ربا معامله زیر را انجام دادهام: خانهای را به مبلغ پانصد هزار تومان خریدم در حالی که بیش از این مبلغ ارزش داشت، در ضمن عقد شرط کردیم که فروشنده تا پنج ماه حق فسخ معامله را داشته باشد به شرط اینکه در صورت فسخ معامله مبلغ دریافتی (پول خانه) را برگرداند، بعد از اتمام معامله، همان خانه را به فروشنده به مبلغ ماهیانه پانزده هزار تومان اجاره دادم و اکنون بعد از گذشت چهار ماه از معامله از فتوای امام خمینی(قدّسسرّه) مطلع شدهام که حیله برای فرار از ربا را جایز نمیدانند، این مسأله به نظر حضرتعالی چه حکمی دارد؟
ج: اگر اين معامله با قصد جدّی صورت نگرفته بلکه صوری و ظاهری بوده و به اين منظور انجام شده که فروشنده وامی را دريافت کند و خريدار سودی ببرد، چنين معاملهای حيله برای فرار از ربای قرضی است که شرعاً حرام و باطل میباشد. در اين قبيل معاملات خريدار فقط حق دارد اصل مبلغی را که به عنوان قيمت خانه به فروشنده داده است، پس بگيرد.
س 1628: ضمیمه کردن چیزی به مال به قصد فرار از ربا چه حکمی دارد؟
ج: اين کار در جواز قرض ربوی اثری ندارد و با ضميمه کردن چيزی به آن حلال نمیشود.
س 1629: آیا حقوق بازنشستگی که کارمند در طول مدّت زمانی که مشغول کار است و مقداری از حقوق ماهیانهاش را برای پیری در صندوق بازنشستگی میگذارد و بعد از بازنشستگی همان را به اضافه مبلغی که از طرف دولت به آن افزوده میشود دریافت میکند، اشکال دارد یا خیر؟
ج: گرفتن حقوق بازنشستگی اشکال ندارد و مبلغی که دولت علاوه بر مقدار کسر شده از حقوق ماهيانه فرد بازنشسته به او میپردازد، سود حقوقهای او نيست و ربا محسوب نمیشود.
س 1630: بعضی از بانکها برای تعمیر خانهای که دارای سند رسمی است، وامی را به عنوان «جُعاله» میدهند به این شرط که گیرنده وام هم بدهی خود را همراه با چند درصد اضافه در مدّت مشخصی بهصورت اقساط بپردازد، آیا وام گرفتن به این صورت شرعاً جایز است؟ و چگونه در آن، جُعاله تصور میشود؟
ج: اگر اين مبلغ به عنوان قرض برای تعمير خانه در اختيار صاحب آن قرار بگيرد، جُعاله بودن آن معنا ندارد و شرط زياده هم در قرض جايز نيست هرچند اصل قرض در هر صورت صحيح است ولی مانعی ندارد که صاحب خانه برای بانک در تعميرخانه، جُعل(عوض) قرار دهد که در اين صورت جُعل(عوض) خصوص آنچه که بانک برای تعمير خانه مصرف کرده نيست بلکه مجموع چيزی است که بانک آن را در قبال تعمير خانه بهطور قسطی مطالبه میکند.
س 1631: آیا خرید کالایی بهطور نسیه به قیمتی بیشتر از قیمت نقدی آن جایز است؟ آیا این معامله، ربا محسوب میشود؟
ج: خريد و فروش نسيه کالا به مبلغی بيشتر از قيمت نقدی آن اشکال ندارد و تفاوت نقد و نسيه ربا محسوب نمیشود.
س 1632: شخصی خانهای دارد که آن را بهصورت بیع خیاری فروخته است، ولی تا سررسید موعد مقرّر نتوانسته است ثمن را به خریدار برگرداند، لذا شخص سوّمی مبادرت به پرداخت ثمن معامله به خریدار نموده است تا فروشنده بتواند معامله را فسخ کند، مشروط بر اینکه علاوه بر گرفتن پول خود، مبلغی را هم به عنوان مزد کار خود دریافت کند، این مسأله شرعاً چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که آن شخص از طرف فروشنده وکيل در برگرداندن ثمن معامله و فسخ آن باشد، بدين صورت که ابتدا به مقدار ثمن به فروشنده قرض بدهد و سپس به وکالت از طرف او آن را به خريدار بپردازد و معامله را فسخ نمايد، اين عمل او و گرفتن اجرت وکالت، اشکال ندارد، ولی اگر پولی را که به مشتری پرداخت کرده به عنوان قرض به فروشنده باشد، فقط مبلغی را میتواند از فروشنده مطالبه کند که از طرف او به عنوان ثمن معامله پرداخت کرده است.
احکام ربا
استفتائات جدید
س: با توجه به اينکه خريدارِِ بليط هواپيما، بليط را پس از پرداخت پول دريافت مىکند آيا قوانينى كه روى بليط هواپيما چاپ شده، معتبر و لازمالاجرا است و آيا قرارداد صحيح است؟
ج) رعايت شرايط مندرج در پشت بليط هواپيمايى براى خريدار بليط لازم است، علاوه بر اينكه اطلاع از مندرجات پشت برگ بليط، موقوف بر خريد بليط و پرداخت وجه آن از قبل نيست.
س: اگر دو چيز همجنس كه به لحاظ ارزش و قيمت متفاوت مىباشند و نيز فروش آنها بصورت وزنى و يا پيمانهاى مىباشد با هم معامله شوند آيا اين معامله صحيح است؟ اگر در اين معامله قصد ربا نباشد ولى اگر بخواهند يكى از آنها جنس خود را جداگانه بفروشد و بعد با پول حاصله جنس ديگرى را بخرد و اين روش برايش هزينه بردارد آيا در اين صورت مىتوانند آن اجناس را با هم معامله كنند؟
ج) اگر از نظر وزن مساوى باشند، اشکال ندارد ولى اگر از نظر وزن متفاوت باشند، ربا و حرام است مگر اينکه به آن که کمتر است يک چيز ديگر از جنس ديگر ضميمه کند.
س: آيا اگر طلاى مستعمل را با طلاى نو معاوضه كنيم و مبلغى را بابت خريد طلاى نو به طلافروش بپردازيم اشكال دارد؟
ج) طلاى مستعمل را به قيمت معيّنى به او بفروشيد و بعد طلاى نو را به قيمت معيّن بخريد.
س: اينجانب مبلغ يك ميليون تومان به كسى قرض دادهام و براى فرار از ربا همراه آن يك شيئ كم ارزش را به مبلغ دويست هزار تومان به او فروختهام و او هم به خاطر آن يك ميليون آن شيئ كم ارزش را خريده آيا اين چنين معاملاتى صحيح است؟
ج) چنين معاملهاى که در واقع نوعى حيله براى فرار از رباى قرضى است، شرعاً حرام و باطل است.
س: مبلغ پولى را به ربا خوارى بدهکارم آيا بايد به او پرداخت نمايم؟
ج) مقدار زائد بر بدهكارى را ضامن نيستيد.
س: در صورتی كه از تعاونی مصرفی ادارهای و يا حتی از طريق كوپن ارزاق عمومی مثلاً برنجی با كيفيت متوسط دريافت كنيم و بخواهيم اين برنج را با نوع بهتری تعويض نماييم حكم اين معاوضه چيست؟ آيا میشود آن را به صاحب برنج خوبتر داده و به عوض آن از نظر مقدار برنج بهتری اما كمتر از برنج اولی دريافت كرد؟ و يا اينكه بايستی برنج را فروخت و با پول آن برنج مرغوب را خريداری نمود؟ آيا معاملهی نوع اول از مصاديق ربا هست يا خير؟
ج) در فرض مرقوم، معامله نوع اول از مصاديق ربا است و نوع دوم صحيح و بدون اشکال است.
س. من به دلیل بدهکاری احتیاج به سه میلیون پول دارم. خواهرم هم پولی در بانک دارد. با توجه به این که ربا بین پدر و فرزند اشکالی ندارد آیا خواهرم میتواند پول را به پدرم قرض دهد و از پدرم سود بگیرد و مجدداً بنده این پول را از پدرم قرض گرفته و آن مبلغی که قرار شده سود بپردازد من آن مبلغ را به پدرم بپردازم. حکم شرعی چنین کاری چیست؟
ج. در فرض سؤال اگر قرض دادن به پدرتان صوری و حیلهای برای فرار از قرض ربوی باشد جایز نیست.
س. دفاتر خدماتی بعضاً به صورت نقد به قیمت مثلاً یک میلیون تومان و قسطی (مثلاً شش ماهه) به قیمت یک میلیون و دویست هزار تومان افراد را به زیارت می برند، آیا این اشکال دارد و ربوی است؟
ج. چنانچه دفاتر مذکور به عنوان کارگزار شرکت¬ های خدماتی و به نمایندگی از آنها فعالیت می کند و در زمان انعقاد قرارداد با مراجعه گنندگان ، مبلغ نقدی را از طرف آنها به شرکت های خدماتی نقداً می پردازند و سپس از مراجعه کننده آن مبلغ را به صورت قسطی و با مقداری اضافه تر دریافت می کنند ، در این صورت اخذ مبلغ اضافه در حکم ربا و حرام است. ولی چنانچه دفتر خدماتی از ابتدا به عنوان طرف قرارداد خدمات خود را به دو صورت نقد و اقساط و با مبالغ متفاوت ارائه کند، مبالغ اضافه اشکال ندارد.
س. آیا پدر بزرگ و نوه هم در مسأله معامله ربوی مانند پدر و پسر محسوب میشوند و از مستثنیات ربا هستند و اخذ ربا توسط پدر بزرگ از نوه مجاز میباشد؟
ج. احتیاط در اکتفاء به فرزند است.
حق شفعه
اجوبه الاستفتائات
س 1633: آیا حق شفعه در وقف در صورتی که برای دو نفر باشد و یکی از آن دو در موردی که حق فروش داشته باشد، سهم خود را به شخص سومی بفروشد، ثابت میشود؟ و همچنین اگر دو نفر ملک یا موقوفهای را اجاره کنند، سپس یکی از آن دو حق خود را از طریق صلح یا اجاره به شخص سوّمی واگذار کند، آیا حق شفعه در متعلّق اجاره ثابت میشود؟
ج: حق شفعه مربوط به جايی است که شراکت در مالکيت عين باشد و يکی از دو شريک سهم خود را به فرد سوّمی بفروشد، بنا بر اين در وقفی که برای دو نفر است، بر فرض که فروش آن هم جايز باشد و يکی از دو شريک سهم خود را به شخص ديگری بفروشد، حق شفعه وجود ندارد و همچنين در عين مورد اجاره هم اگر يکی از آن دو حق خود را به ديگری واگذار کند، حق شفعه وجود ندارد.
س 1634: از عبارتهای متون فقهی و مواد قانون مدنی در باب اخذ به شفعه بدست میآید که هر یک از دو شریک در صورتی که یکی از آنها سهم خود را به شخص سوّمی بفروشد، حق شفعه دارد. بنا بر این اگر یکی از دو شریک مشتری را تشویق به خرید سهم شریک خود نماید و یا تصریح کند به اینکه اگر سهم شریک او را بخرد، از حق شفعه استفاده نخواهد کرد، آیا این عمل، اسقاط حق شفعه محسوب میشود؟
ج: مجرّد مبادرت یکی از دو شریک به تشویق شخص سوم به خرید سهم شریک خود منافاتی با ثبوت حق شفعه برای او ندارد، بلکه اگر به او وعده بدهد که در صورت تحقّق معامله بین او و شریک دیگر اقدام به اخذ به شفعه نخواهد کرد، این هم موجب سقوط حق اخذ به شفعه توسط او بعد از تحقّق معامله نخواهد شد.
س 1635: آیا اسقاط حق شفعه قبل از مبادرت شریک به فروش سهم خود، از این جهت که اسقاط چیزی است که هنوز محقق نشده (اسقاط ما لم یجب) صحیح است یا خیر؟
ج: تا زمانی که حق شفعه محقق نشده و با اقدام يکی از دو شريک به فروش سهم خود به شخص سومی فعليت پيدا نکرده، اسقاط آن صحيح نيست، ولی اشکال ندارد که يکی از دو شريک در ضمن عقد لازمی ملتزم شود که اگر شريک او سهم خود را به فرد ديگری بفروشد، اخذ به شفعه نکند.
س 1636: شخصی یک طبقه از خانه دو طبقهای را که ملک دو برادری است که به او بدهکار هستند، اجاره نموده و آن دو برادر دو سال است که علیرغم مطالبه شدید او از پرداخت بدهی خود خودداری میکنند بهطوری که شرعاً باعث ثبوت حق تقاص برای او میشود، و قیمت خانه هم بیش از مبلغ طلب اوست. حال اگر به عنوان تقاص به مقدار طلب خود آن خانه را تصاحب کند و با آنان در آن شریک شود، آیا در مقدار باقیمانده حق شفعه دارد یا خیر؟
ج: در فرض مورد سؤال موضوع حق شفعه محقّق نيست، زيرا حق شفعه برای شريکی است که شريک او سهم خود را به شخص سومی بفروشد و شراکت هم قبل از بيع باشد، نه برای کسی که با خريد سهم يکی از دو شريک و يا تصاحب آن بر اثر تقاص، با ديگری شريک شود، بعلاوه حق شفعه در صورتی در فروش سهم يکی از دو شريک ثابت میشود که فقط دو نفر در آن ملک شريک باشند نه بيشتر.
س 1637: ملکی وجود دارد که بین دو نفر مشترک است و هر یک مالک نصف آن هستند و سند مالکیت هم به نام هر دو نفر است، بر اساس سند عادی تقسیمنامه که به خط آنان نوشته شده، ملک مزبور بین آنان به دو قسمت با حدود مشخصی تقسیم و توزیع شده است، آیا در صورتی که یکی از دو شریک سهم خود را بعد از تقسیم و اِفراز فقط به این دلیل که سند آن ملک، بین آنان مشترک است به شخص سومی بفروشد شریک دیگر حق شفعه دارد یا خیر؟
ج: اگر سهم فروخته شده در هنگام معامله از سهم شريک ديگر، مفروز و با حدود خاصی از آن جدا شده باشد، صِرف همجواری يا شراكت قبلی و يا اشتراک در سندِ ملک باعث ثبوت حق شفعه نمیشود.
حق شفعه
استفتائات جدید
س: ربا بين چه كسانى جايز است؟
ج) موارد جواز عبارتند از: 1- بين پدر و فرزند 2- بين زن و شوهر 3- بين مسلمان و كافرى كه در پناه اسلام نيست (يعنى ربا گرفتن مسلمان از كافر غيرذمى جايز است).
مشاغل
استفتائات جدید
س: آيا تمساح و کرکديل حرام هستند؟ آيا استفاده از پوست آنها براى ساخت کيف و کفش و مثل اينها که در نماز از آنها استفاده نمىشود حرام است؟ آيا پرورش اين حيوان که گوشت و پوست آن در خارج از کشور استفاده مىشود براى صادر کردن و ورود ارز به داخل کشور اشکال دارد؟
ج) تمساح و کرکديل حرام گوشتاند ولى اگر ذبح شرعى شوند، استفاده از پوست آنها اشکال ندارد ولى فروش گوشت آنها حتى به افرادى که خوردن آن را حرام نمىدانند، جايز نيست. و لکن تکثير و پرورش و فروش حيوانات حرام گوشت (مثل تمساح و کرکديل) اگر براى منفعت محلله مقصودهاى همچون استفاده از پوست آنها براى موارد مذکور در سؤال باشد و يا استفاده از گوشت اين حيوانات براى تعليف (خوراک) حيوانات ديگر باشد، اشکال شرعى ندارد.
س: در زمان خريد لوازم عقد با اصرار خانواده همسرم و با اکراه اجازه خريد انگشتر طلاى سفيد را دادم و فقط براى چند لحظه در شب عقد و عروسى آنرا بدست کردم. حال با توجه به مردانه بودن آن آيا میتوانم آنرا بفروشم و از پول آن استفاده نمايم؟ در صورت منفى بودن پاسخ آيا مأذون هستم که آن را با طلاى زنانه معاوضه نمايم؟ در صورت مثبت بودن، پرداخت يا دريافت وجه براى تعويض چه حکمى دارد؟
ج) اگر آن انگشتر قابل تغيير و تبديل باشد به شرطى که ندانيد خريدار و دريافت کننده آن را در مورد حرام بکار مىگيرد، در اين صورت واگذار کردن آن به ديگرى تحت عناوين مذکور در سؤال مانعى ندارد.
س: اگر كسى كافىنت داشته باشد و بداند كه برخى مشتريان براى چت (گفتگو) با افراد نامحرم و همچنين رفتن به سايتهاى غيراخلاقى به كافىنت مىآيند، در اين وضعيت تكليف او به عنوان صاحب كافىنت چيست و كسب درآمد از اين راه ( با شرايط ذكر شده) چه حكمى دارد؟
ج) با علم به اينكه مشترى از ابزارى كه در اختيار او قرار داده مىشود استفاده حرام مىکند، جايز نيست و كسب درآمد از اين طريق نيز اشكال دارد ولى در صورت شک در اينکه مشترى از آن بصورت حرام استفاده مىکند، اشكال ندارد.
س. آيا نگهدارى و خريد وسايل و لوازمى که داراى عکسهاى «باربى» که ساخت کشور آمريکا مىباشد که با اهداف خاصى توليد شده جايز مىباشد؟
ج) هرگونه خريد و فروش و نگهدارى وسايل و لوازمى که کمک به کشور غير مسلمان سازنده آن در جهت بهرهگيرى درآمد حاصل از ساخت آن در معارضه و مبارزه با اسلام و مسلمين باشد و يا موجب اشاعهى فساد گردد، جايز نيست.
س: آيا شخصى که به صورت واسطهاى معامله مىکند حتى اگر وجهى را مبادله نکند و صرفاً به دليل خوش سابقه بودنش معامله بدون وجه انجام مىدهد سودى را که بدست مىآورد مىتواند در آن دخل و تصرف کند؟
ج) اگر جنس را مىخرد و ثمن آن را به ذمّه مىگيرد و سپس آن را به ديگرى بفروشد، معامله مذکور بلامانع است.
س: شركتى براى انجام فعاليتهاى اقتصادى ـ توليدى در زمينههاى مشخص كشاورزى، صنعتى و خدماتى اقدام به جمع آورى سرمايه با عرضه سهام به سرمايه گذاران و در قالب عقود اسلامى جعاله، صلح، مضاربه و غيرذلك مىنمايد. اين شركت به منظور تشويق سهامداران موجود به جذب سرمايه گذاران جديد و توسعه سرمايه گذارى، از طريق اعطاى جايزهاى تحت عنوان "جايزه مشاركت در ايجاد امكان سرمايه گذارى مولد" به همه سهامدارانى كه تقدم خريد سهام داشته باشند، توسط سهامداران (كه متعاقباً آنها هم نسبت به بعديها تقدم پيدا مىكنند و جايزه دريافت خواهند كرد) نوعى گردش پول ايجاد مىنمايد. چنانچه اين موضوع با اطلاع و رضايت كامل همه سهامداران صورت گيرد و فعاليتهاى شركت هم در قالب عقود اسلامى و مشروع باشد آيا اين روش كار فاقد اشكال شرعى مىباشد؟
ج) روش كار مزبور با التفات به مفاد صدر و ذيل سؤال، صورت شرعى ندارد.
س: يک شرکت داخلى فروش کتاب، براى عضويت مبلغى دريافت مىکند و در ازاى آن کتابهاى درخواستى را با پست مجانى ارسال مىکند. همچنين اگر هر عضو، افراد ديگرى را به عضويت شرکت ترغيب کند، به ازاى هر دو نفر و با شرايط خاص، مبلغ دو هزار تومان به شخص معرفى کننده به عنوان حق بازار يابى پرداخت مىکند. عضويت افراد به صورت شبکهاى ثبت مىشود و هر شخص، داراى دو نفر زير مجموعه مىگردد. در صورت تشکيل يک زوج به عنوان زير مجموعه يک شخص، دو هزار تومان به او و همه افرادى که بالاتر از او مىباشند پرداخت مىگردد فرايند فوق چه حکمى دارد؟
ج) اينگونه معامله وجه شرعى ندارد.
س: برخى سايتهاى تبليغاتى براى اينکه تعداد بازديد کنندگانشان بالا برود، بابت بازديد ما از تبليغاتشان، مقدارى پول پرداخت مىکنند، و از اين راه با بالا رفتن تعداد بازديد کنندگان، از شرکتهاى توليدى سفارش تبليغات مىگيرند. با توجه به اينکه بازديد از تبليغات اين سايتها براى ما هم زمان مىبرد و هم هزينه، آيا گرفتن اين وجوه از اين سايتها مصداق اکل مال به باطل مىباشد؟ و آيا اصولاً اشکال ديگرى دارد؟
ج) اگر بازديد از سايتهاى تبليغاتى، ترويج فساد از قبيل نشر اكاذيب و ارائه مطالب باطله يا خوف وقوع در حرام نباشد، بازديد از سايتها و دريافت مبلغ مذكور اشكال ندارد.
س: آيا کسب درآمد و مصرف آن در زندگى از محلى که متعلق به عموم و همراه با ايجاد مزاحمت براى عابرين است حلال است؟
ج) تکليفاً مرتکب حرمت شده ولى پولى که تحصيل کرده، فىنفسه اشکال ندارد.
س: آيا دنبال كار و كسب درآمد رفتن واجب است؟
ج) براى تحصيل نفقه خود و عيال واجبالنفقه در صورت امکان در صورتى که کار مطابق آبروى او موجود باشد، واجب است کار کند.
س: در صورت حرام بودن آرايش زنى که خود را به نامحرم نشان مىدهد براى آرايشگر، آيا در مورد بچههاى كوچك نيز حكم همان است؟
ج) اگر به حدّى رسيدهاند كه موجب تحريك جنسى ديگران مىشود، حكم آرايش كردن افراد بالغ را دارد.
اجاره
اجوبه الاستفتائات
س 1638: اگر کاری که انسان برای مردم انجام میدهد از کارهایی باشد که فعالیت بدنی و فکری زیادی نخواهد و هزینه مادی هم نیاز نداشته باشد در صورتی که از طرف نهادهای مربوطه قیمت مشخصی تعیین نشده باشد و میانگین زمان صرف شده برای انجام آنها هم معیار عامی برای قیمت گذاری آنها نباشد، ملاک تعیین دستمزد کارهای مزبور بهطوری که منجر به اجحاف به مشتری نشود، چیست؟
ج: اجرت اين قبيل امور موکول به نظر عرف است و توافق دو طرف معامله بر مقدار معيّنی که مورد رضايت آنان است اشکال ندارد.
س 1639: اینجانب خانهای را اجاره کردم و سپس متوجه شدم که مقداری از پول خرید آن، از مال ربا بوده است، وظیفه من چیست؟
ج: تا زمانی که نمیدانيد موجر خانه را با عين مال ربا خريده است، تصرّف در آن اشکال ندارد.
س 1640: مؤسسه دولتی که در آن مشغول به کار هستم مرا برای یک مأموریت دو ماهه به خارج از کشور فرستاد و مبلغی ارز به عنوان اجرت این مأموریت به من داد که آن را از بانک مرکزی به قیمت بسیار ارزان تهیه نمودم، ولی به علل مشخصی مأموریت من بیشتر از یک ماه طول نکشید، بعد از مراجعت نصف ارز باقیمانده را به قیمتی بسیار بیشتر از قیمت خرید فروختم و الآن میخواهم با پرداخت آنچه بر عهدهام است به خزانه دولت، خود را برئالذمّه نمایم، آیا مبلغی که برای خرید ارز پرداختهام بر عهده من است یا مبلغی که با فروش آن بدست آوردهام؟
ج: اگر آن اجرت برای روزهای مأموريت به شما داده شده باشد، ضامن مبلغی که نسبت به روزهای باقیمانده زياد آمده، میباشيد و بايد عين آن و يا معادل قيمت کنونی آن را به دولت برگردانيد.
س 1641: شخصی بین صاحب کار و کارگران واسطه است، به این صورت که صاحب کار پولی را به عنوان دستمزد آنان به او میدهد و او هم مبلغی کمتر از آن را به کارگران میپردازد، این عمل او چه حکمی دارد؟
ج: واسطه اگر از جانب صاحب کار وکيل باشد واجب است، مقدار اضافه بر آن مبلغ را به مالک بپردازد و جايز نيست در آن تصرّف کند مگر آنکه علم به رضايت مالک داشته باشد.
س 1642: شخصی قطعه زمین موقوفهای را از متولّی شرعی و قانونی آن به مدّت ده سال اجاره کرده است و اجاره نامه رسمی هم در مورد آن تنظیم شده است، ولی بعد از فوت موجر، جانشین او ادعا میکند که متولّی سفیه بوده و اجاره او باطل است، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: تا زمانی که که بطلان تصرّفات موجر در زمين موقوفه ثابت نشده، اجاره دادن زمين توسط او محکوم به صحّت است.
س 1643: شخصی مغازهای از موقوفات مسجد جامع را به مدّت معلومی اجاره کرده است، ولی بعد از انقضاء مدّت اجاره، علاوه بر اینکه چند سال است اجاره مغازه را نپرداخته، از تخلیه آن هم خودداری میکند و در برابر تخلیه آن چند میلیون مطالبه میکند، آیا جایز است این مبلغ از اموال موقوفه مسجد به او پرداخت شود؟
ج: مستأجر بعد از پايان مدّت اجاره در عين مستأجره حقّی ندارد، بلکه بر او واجب است مغازه را تخليه نموده و به متولّی آن تحويل دهد ولی اگر از نظر قانونی، حقّی برای او منظور شده میتواند مطالبه کند و پرداخت آن از موقوفات مسجد مانعی ندارد.
س 1644: شخصی منزلی را به مبلغ معیّنی و برای مدّت مشخصی اجاره کرده، سپس مبلغی را به عنوان اجاره آن خانه برای مدّت مشخص دیگری بعد از پایان مهلت مقرّر، پیشاپیش به موجر پرداخت نموده که بیشتر از مقدار اجاره قبلی است، به این شرط که مالک تا مدّت معیّنی از او تقاضای تخلیه خانه را نکند و الا باید اجاره مدّت دوم راهم هنگام تخلیه مانند اجاره مدّت اول حساب کند و مبلغ مازاد را به او برگرداند ولی مالک قبل از پایان مدّت مزبور از او تقاضای تخلیه خانه را نمود و از بازگرداندن مبلغ اضافی هم خودداری کرد، حکم این مسأله چیست؟ و آیا جایز است مالک، مبلغی را از مستأجر در برابر هزینه رنگ کاری خانه بگیرد، با آنکه هیچ قراردادی در این زمینه بین آنان وجود ندارد؟
ج: در صورتی که در ضمن عقد اجاره شرط کرده باشند که اگر موجر قبل از موعد مقرّر تقاضای تخليه خانه را بنمايد، مستأجر بعد از پايان مدّت اجاره فقط موظّف به پرداخت همان اجاره زمان اول برای مدّت اجاره دوم است، موجر حق ندارد بر خلاف شرط خود مبلغ بيشتری را مطالبه کند و اگر مبلغی اضافی دريافت کرده بايد به مستأجر برگرداند و آنچه را هم صِرف رنگکاری و تعمير خانه نموده، بر عهده مستأجر نيست.
س 1645: شخصی دو اتاق را از مالک آنها به مبلغ معیّنی برای هر ماه اجاره کرده و موجر هم کلیدها را در اختیار او گذاشته و در نتیجه مستأجر مبادرت به حمل اثاثیه و لوازم منزل به آن دو اتاق نموده است. پس از آن به قصد آوردن خانواده اش رفته ولی برنگشته است، موجر نیز هیچگونه اطلاعی در مورد او و علت برنگشتن وی ندارد، آیا موجر حق تصرّف در اتاقها را دارد؟ همچنین نسبت به اثاث و لوازم خانگی مستأجر چه تکلیفی دارد؟
ج: اگر اجاره بر وجه صحيح شرعی محقق نشده باشد مانند اينکه مدّت را تعيين ننمودهاند مستأجر حقّی در متعلّق اجاره ندارد بلکه اختيار آن در دست مالک است و میتواند هر گونه که بخواهد در آن تصرّف کند، ولی اثاث مستأجر در نزد او امانت است و بايد آن را حفظ نمايد و هنگام بازگشت او میتواند اجرتالمثل اتاق را در مدّتی که با بستن درب آن و گذاشتن لوازم در آن تصرّف کرده، از مستأجر مطالبه کند، ولی در صورتی که اجاره به نحو صحيح شرعی محقق شده باشد، مالک بايد منتظر پايان مدّت اجاره بماند و حق مطالبه اجاره تمام آن مدّت را از مستأجر دارد و بعد از پايان مدّت، مستأجر ديگر حقی در آن خانه نداشته و مانند حالتی است که اجاره از اصل باطل باشد.
س 1646: ما جمعی از کارکنان یک شرکت هستیم که در ساختمانی که شرکت آن را از مالکش اجاره کرده زندگی میکنیم، در حال حاضر وکیل مالک ادّعا میکند که بین شرکت و مالک، راجع به مبلغ اجاره اختلاف وجود دارد و او تا صدور حکم دادگاه راضی به اقامه نماز و تصرّفات دیگر در آن نمی باشد، آیا اعاده نمازهای گذشته واجب است یا اینکه عدم اطلاع از موضوع، رافع تکلیف است؟
ج: بعد از تحقّق صحيح اجاره، تا مدّت آن پايان نيافته است، تصرّفات کارمندان شرکت در آن ساختمان احتياج به اجازه و موافقت جديد مالک ندارد و نماز خواندن در آن صحيح است، همچنين بر فرض بطلان اجاره يا انقضاء مدّت آن، اگر کارکنان بر اثر بیاطلاعی در آن نماز خوانده باشند، نمازهای آنان صحيح است و اعاده آن واجب نيست.
س 1647: کارمندی در محل کارش خانهای دارد که آن را اجاره داده و خودش در یکی از خانههای مسکونی مؤسسهای که در آن کار می کند ساکن شده است، در حالی که این کار او خلاف قانونی است که تصریح می کند به اینکه اگر کسی مالک خانهای باشد، حق استفاده از خانههای سازمانی وابسته به مؤسسه را ندارد، در صورتی که مستأجر بداند که کارمند بر خلاف قانون مؤسسه عمل کرده است، چه تکلیفی دارد؟
ج: استفاده از خانههای مسکونی وابسته به مؤسسه توسط افرادی که واجد شرايط نيستند، جايز نيست. ولی اين که کارمند ملک شخصی خود را به ديگری اجاره دهد و يا فرد ديگری آن را از او اجاره کند و همچنين تصرّفات مستأجر در آن ملک اشکال ندارد.
س 1648: مالک با مستأجر شرط کرده که در صورت عدم تخلیه خانه پس از پایان مدّت اجاره، باید برای هر روز مبلغی بیشتر از اجرت المثل آن زمان را بپردازد، آیا مستأجر که در ضمن عقد اجاره متعهد به پرداخت این مبلغ گردیده، باید آن را بپردازد؟
ج: وفا و عمل به شرطی که در ضمن عقد لازم، ذکر شده واجب است.
س 1649: شخصی مکانی را به دو نفر به نحو مشاع اجاره داده است، مشروط به اینکه آن دو مستأجر آن را بدون اجازه موجر به دیگری اجاره ندهند، ولی یکی از آن دو بدون اجازه موجر سهم خود را به شریک خود واگذار کرده است، آیا انتقال به غیر بر این مورد صدق می کند؟
ج: انتقال به غير بر آن صدق میکند مگر آنکه قرينهای وجود داشته باشد که موجب انصراف شرط از مورد انتقال به شريک ديگر شود.
س 1650: سهمی از آب و زمین را برای مدّت چهار سال اجاره کردم، به این شرط که موجر در ابتدای سال دوم حق فسخ داشته باشد، ولی موجر تا پایان سال دوم اقدام به فسخ نکرد و بلکه اجرت سال سوم را هم دریافت نموده و بابت آن رسید داد، آیا موجر یا کسی که مدّعی خرید آن ملک است، حق دارد قبل از انقضاء مدّت اجاره در عین مستأجره تصرّف و دخالت کند؟
ج: اگر موجر در زمانی که حق فسخ داشته عقد اجاره را فسخ نکند. بعد از آن جايز نيست آن را فسخ نمايد و اگر ملک را بعد از پايان مهلت خيار به شخص ديگری بفروشد، موجب بطلان عقد اجاره نمیشود، بلکه مالک جديد بايد منتظر بماند تا مدّت اجاره به پايان برسد.
س 1651: شخصی دو مغاره را اجاره کرده است به این شرط که از آنها برای فروش مواد غذایی استفاده کند، این شرط در قرارداد هم ذکر شده ولی مستأجر به آن عمل نکرده است، آیا این کار او در آن مغازهها حلال است؟ و آیا موجر بر اثر تخلف شرط، حق فسخ اجاره را دارد؟
ج: بر مستأجر واجب است طبق شرط مالک، عمل کند و در صورتی که تخلّف نمايد مالک بر اثر تخلّف شرط حق فسخ دارد.
س 1652: من در یکی از مؤسسات کار میکنم، مسئول مؤسسه متعهد شده که علاوه بر حقوق ماهیانه، آنچه را که امروزه متعارف است مثل تأمین مسکن، تعطیلات متعارف و بیمه اجتماعی، برایم تأمین نماید، ولی او بعد از گذشت چند سال به تعهدات خود عمل نکرد و چون قرارداد کتبی هم در این رابطه در اختیار ندارم قادر به استیفای حق خود نیستم. آیا شرعاً مجاز هستم که حقوق خود را از راههای قانونی مطالبه کنم؟
ج: استيفای حق از طريق مراجع قانونی، منعی ندارد.
س 1653: شخصی زمین زراعی موقوفهای را که با آب باران آبیاری میشده به مبلغ معیّنی اجاره کرده است ولی با توجه به اینکه بر اثر اتکاء به آب باران محصول کمی داشته، مبادرت به تبدیل آن به زمین آبی نموده و برای این کار مبالغ زیادی خرج کرده است، آیا با این وضعیت، او باید اجاره زمین آبی را بپردازد یا اجاره زمین دیمی را که با آب باران آبیاری میشود؟ و اگر این کار با کمک بخش دولتی انجام گرفته باشد چه حکمی دارد؟ و اگر واقف در وقف آن کیفیت مصرف اجاره را مشخص کرده باشد، به این صورت که مال الاجاره سالانه برای برپایی مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) به مدّت ده روز مصرف شود، آیا باید مال الاجاره در خصوص موردی که واقف معیّن کرده مصرف شود؟ و در صورتی که متولّی موقوفه از گرفتن اجاره زمین از مستأجر خودداری کند، آیا جایز است آن را به اداره اوقاف بپردازد؟
ج: حفر چاه يا قنات و امثال آن برای آبياری زراعت بجای استفاده از آب باران، اگر بعد از تحقّق اجاره بهطور صحيح باشد، موجب زيادی يا کمی اجرتی که تعيين شده است، نمیشود اعم از اينکه اين کار با نفقه متولّی وقف صورت گرفته باشد و يا بخش دولتی و يا با هزينه خود مستأجر. ولی اگر قبل از عقد اجاره و يا بعد از پايان مدّت اجاره سابق و قبل از تجديد مدّت آن صورت گرفته باشد واجب است متولی زمين موقوفه با ملاحظه همه امکاناتی که برای زمين فراهم کرده، اجاره آن را به قيمت عادلانه روز مشخص کند و مالالاجاره بايد در همان موردی که واقف، تعيين کرده صرف شود و مقدار اجاره وقف موکول به نظر متولّی شرعی است که بايد با ملاحظه نفع و مصلحت وقف در هنگام اجاره دادن صورت بگيرد و تصرّف در وقف هم بدون اجاره کردن از متولی شرعی وقف و بدون تحصيل اجازه و اذن او جايز نيست و غصب محسوب میشود و مجرّد پرداخت مبلغ اجاره به اداره اوقاف يا هر صندوق ديگری برای جواز تصرّف در وقف کافی نيست ولی اگر متولّی وقف در طول مدّت اجاره از دريافت مبلغ اجاره خودداری کند، استمرار بهرهبرداری مستأجر از آن اشکال ندارد و در اين صورت مال الاجاره با هماهنگی اداره اوقاف بايد صرف جهت وقف گردد.
س 1654: اگر مستأجر از موجر بخواهد که اصلاحات وتغییراتی در عین مستأجره ایجاد کند، مخارج آن بر عهده چه کسی است؟
ج: اگر عين مستأجره به همان صورتی که در زمان انعقاد عقد اجاره بوده باقی باشد، پذيرش درخواست مستأجر مبنی بر ايجاد بعضی از اصلاحات و تغييرات درآن بر موجر واجب نيست، ولی در صورتی که تقاضای او را بپذيرد، همه هزينههای اصلاح و تعمير و ايجاد بعضی از تغييرات در آن بر عهده خود اوست و درخواست مستأجر از مالک برای انجام آن امور موجب نمیشود که ضامن آن هزينهها باشد.
س 1655: شخصی از فردی تقاضا نموده که در مجلس عزاداری مقداری قرآن قرائت کند و مبلغی را هم به عنوان اجرت به او داده است، ولی این فرد فراموش کرده که هنگام قرائت قرآن کسی را که به او پول داده نیت کند، لذا بعد از فراغت از آن می خواهد کسی را که وصیت به قرائت قرآن نموده نیت کند، آیا این کار او صحیح است؟ و آیا استحقاق اجرت را دارد یا خیر؟
ج: در صورتی که در اثناء قرائت، نيّت او آن فرد نباشد، احتساب آن بعد از قرائت برای کسی که وصيت به خواندن قرآن نموده، صحيح نيست و استحقاق اجرت ندارد.
س 1656: همراه دلاّلی برای دیدن منزلی رفتیم که پس از بازدید، از خرید آن منصرف شدیم، سپس با شخص دیگری به دیدن همان منزل رفتیم و بدون اینکه دلاّل توسط فروشنده یا خریدار مطلع شود خانه را معامله کردیم، آیا دلاّل در این رابطه حقّی دارد یا خیر؟
ج: دلاّل حق دارد در برابر راهنمايی و همراهی کردن مشتری برای نشان دادن منزلی که در معرض فروش گذاشته شده، مطالبه اجرت کند، ولی در صورتی که واسطه در انجام معامله نباشد و در اين ارتباط نقشی نداشته باشد، حق مطالبه اجرت در برابر تحقّق معامله بين فروشنده و خريدار را ندارد و اگر در اين زمينه قانون ومقرّراتی وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
س 1657: شخصی برای فروش منزل خود به بنگاه معاملات ملکی مراجعه نموده و با کمک بنگاه موفق به یافتن مشتری و تعیین قیمت خانه شده است، ولی مشتری برای فرار از پرداخت حق دلاّلی، معامله را بدون واسطه با خود فروشنده انجام داده است، آیا پرداخت اجرت دلاّل بر عهده مشتری و فروشنده است؟
ج: مجرّد مراجعه به دلاّل موجب استحقاق او برای گرفتن اجرت معامله نمیشود، ولی اگر اقدام به انجام عملی برای هر يک از دو طرف معامله نموده باشد، مستحق گرفتن اجرةالمثل آن عمل از کسی که کار را برای او انجام داده میباشد.
س 1658: شخصی مغازهای را برای مدّت معیّن و به مبلغ مشخصی اجاره کرده است ولی بعد از گذشت مدّتی آن را فسخ نموده. آیا فسخ اجاره، توسط او صحیح است؟ و بر فرض صحّت فسخ، آیا موجر مستحق دریافت اجارهی روزهای قبل از فسخ هست یا خیر؟
ج: تا زمانی که مستأجر شرعاً حق فسخ نداشته باشد فسخ اجاره توسط او صحيح نيست و بر فرض ثبوت خيار برای او، اگر معامله را فسخ کند بايد اجاره روزهای قبل از فسخ را بپردازد.
س 1659: شخصی زمینی را برای زراعت اجاره نموده با این شرط که همه کارها و هزینههای حفر چاه عمیق و استخراج آب برای آبیاری زمین بر عهده او باشد، در نتیجه مستأجر بعد از طی مراحل قانونی و گرفتن اجازه برای حفر چاه به نام خودش، مبادرت به حفر چاه و استفاده از آن نموده، ولی مالک بعد از گذشت یک سال عقد اجاره را بهطور یکجانبه لغو کرده است، چاه و لوازم و مخارج آن چه حکمی دارد؟ آیا در ملک مستأجر باقی است یا اینکه در ملکیت تابع زمین است؟
ج: تا زمانی که مدّت اجاره به پايان نرسيده، هيچيک از دو طرف حق فسخ آن را ندارند، و به هر حال چاه تابع زمين و ملک صاحب آن است، مگر شرطی برخلاف آن شده باشد ولی ابزار و آلاتی که روی چاه نصب شدهاند و همچنين چيزهايی که مستأجر با مال خودش خريداری کرده، ملک او هستند و در صورتی که در عقد اجاره توافق کرده باشند که او حق انتفاع از چاه را داشته باشد، حق او ثابت است.
س 1660: اگر صاحبان مؤسسات و شرکتهای خصوصی از پرداخت بعضی از امتیازات مالی و مزایای کارگران مشمول قانون کار که توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و شورای نگهبان آن را تأیید کرده است، خودداری کنند، تکلیف چیست؟
ج: واجب است کارفرمايان به همه تعهدات مربوط به حقوقی که کارگران و کارمندان طبق مقرّرات و ضوابط قانونی از آن برخوردارند، عمل نمايند و کارگران حق دارند، حقوق قانونی خود را مطالبه کنند.
س 1661: آیا جایز است دو اداره دولتی با یکدیگر به این صورت قرارداد ببندند که قسمتی از ساختمان مربوط به یکی از آنها تا مدّت معیّنی در اختیار اداره دیگر قرار بگیرد مشروط بر اینکه آن اداره مقداری از بودجه خود را تا زمان تخلیه ساختمان بعد از انقضاء مهلت اجاره به حساب اداره اول واریز کند؟
ج: اگر اينکار با عقد صحيح اجاره و با موافقت مسئول قانونی آن ساختمان انجام پذيرد اشکالی ندارد و شرط ضمن عقد اجاره اگر خلاف شرع نباشد نافذ است.
س 1662: آنچه امروزه در بین مردم متعارف شده که هنگام اجاره دادن خانه مبلغی را جلوتر می گیرند، از نظر شرعی چه وجهی دارد؟
ج: در صورتی که مالک، خانه خود را به مدّت معيّن و اجرت مشخصی اجاره بدهد به اين شرط که مستأجر مبلغی را به عنوان قرض به او بپردازد، اشکال ندارد هرچند مالک با توجه به آن مبلغ اجاره خانه را از اجرتالمثل آن کمتر قرار دهد، ولی اگر از مستأجر قرض بگيرد به اين شرط که خانه خود را مجانی در اختيار او قرار دهد و يا خانهاش را به اجرت المثل يا کمتر و يا بيشتر از آن به او اجاره بدهد، بهطوری که آنچه در ابتدا بين آن دو محقق میشود قرض دادن و قرض گرفتن باشد و اجارهدادن خانه به مستأجر و يا قراردادن آن در اختيار او به عنوان شرط در قرض باشد، همه اين موارد حرام و باطل هستند.
س 1663: آیا مؤسسه حمل و نقلی که با دریافت اجرت معیّنی اقدام به حمل و رساندن کالا به مشتری میکند در صورتی که کالا در راه بر اثر سرقت یا آتش سوزی تلف شود و یا خسارت ببیند، ضامن کالاست؟
ج: اگر مؤسسهای که برای حمل و رساندن کالا به مقصد اجير شده، مبادرت به حفظ آن کالا بهطوری که در حمل و نقل آن متعارف است، نموده باشد و در اين زمينه مرتکب هيچگونه تعدّی و تفريطی نشده باشد، تا زمانی که شرط ضمان نشده ضامن نيست و الا ضامن است.
س 1664: اگر بعد از آنکه چوپان گله گوسفندان را در آغل قرار داد و درب آن را بست و به خانهاش که در سه فرسخی آغل قرار دارد رفت، گرگ در شب وارد آن شود و گوسفندان را بدرد، آیا چوپان ضامن آنهاست؟ بر اساس قرارداد باید هفت رأس از آن گوسفندان به عنوان اجرت به چوپان پرداخت شود، آیا در این حالت کسی که چوپان را برای چراندن گوسفندان اجیر کرده، باید اجرت او را بپردازد؟
ج: اگر چوپان مسئول حراست از آغل گوسفندان در شب نبوده و در ارتباط با وظيفه خود در حفظ گوسفندان مرتکب هيچگونه تعدی و تفريطی هم نشده، ضامن نيست و مستحق مطالبه همه اجرت خود برای چراندن آنها میباشد.
س 1665: شخصی خانهای دارد که همسایه اش بهطور مجانی و بدون اجاره یا بیع و یا رهن در آن به مدّت طولانی سکونت دارد، بعد از فوت مالک، ورثه او خانه را از آن فرد مطالبه میکنند ولی او از تحویل آن به آنها خودداری نموده و ادّعا میکند که خانه برای خود اوست و از طرفی دلیلی هم برای اثبات ادعای خود ندارد، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر ورثه از طريق شرعی ثابت کنند که خانه، ملک مورّث آنان بوده و يا کسی که در حال حاضر، خانه در تصرّف اوست به آن اعتراف نمايد ولی ادّعا کند که خانه به سببی از مالک آن به او انتقال پيدا کرده، تا وقتی که ادّعای خود را از طريق شرعی ثابت نکرده است، بايد خانه را به ورثه مالک برگرداند.
س 1666: شخصی ساعت خود را برای تعمیر به ساعت سازی داده و بعد از مدّتی ساعت از مغازه به سرقت رفته است، آیا صاحب مغازه ساعتسازی ضامن آن است؟
ج: اگر صاحب مغازه در نگهداری ساعت کوتاهی نکرده باشد، ضامن نيست.
س 1667: در اینجا یک شرکت خصوصی وجود دارد که مبادرت به وکالت از شرکتهای خارجی برای فروش کالاهای آنها میکند و در برابر آن درصدی از پول کالاها را برای خود بر می دارد، آیا شرعاً گرفتن این درصد جایز است؟و اگر یکی از کارمندان دولت با آن شرکت همکاری داشته باشد،جایز است مقداری از آن درصد را بگیرد؟
ج: اگر اين مقدار به عنوان اجرت وکالت در فروش کالای شرکتهای خارجی يا داخلی دولتی يا غير دولتی گرفته شود،گرفتن آن برای وکيل فینفسه اشکال ندارد، ولی کارمند دولتی حق دريافت اجرت ديگر و يا هديه در برابر ارائه خدمات دولتی که در برابر آن حقوق میگيرد را ندارد.
اجاره
استفتائات جدید
س: بنده پول يك جلسه آموزش رانندگى را به آموزشگاه بدهكار شدم، نصف پول را بدون اطلاع آموزشگاه به مربى پرداخت كردم، اما بعداً فهميدم كه طبق قانون نصف پول به آموزشگاه و نصفى به مربى تعلق دارد، آيا مىتوانم نصف ديگر را هم به مربى بپردازم؟
ج) بدهى را در هر صورت بايد بپردازيد و در پرداخت بدهى، آموزشگاه و مربى، هر دو را در جريان قرار دهيد تا بين خود به هر نحو که خواستند توافق کنند.
س: اگر کسى براى نماز و روزه شخصى اجير شده باشد و به هر دليلى نتواند آن روزه و نماز را بجا آورد و به شخص اجير كننده نيز دسترسى نداشته باشد، آيا مىتواند آن را به شخص ديگرى واگذار کند؟
ج) اگر احراز شود كه اجاره بر اصل انجام عمل واقع شده هر چند توسط غير شخص اجير صورت گيرد، واگذارى آن به ديگرى مانع ندارد هر چند احتياط آن است كه به كمتر از آنچه اجاره شده واگذار ننمايد.
س: چند سال پيش بابت انجام 15 سال نماز و روزه قضاى متوفى، مبلغ پانزده ميليون ريال به شخصى پرداخت کرديم. حال پس از گذشت هفت سال ايشان مراجعه و اعلام نموده که مقدارى از آن را بجا آورده و مابقى را انجام نمىدهد و مىخواهد اصل پول را به ما برگرداند. ليکن بنا به استعلام صورت گرفته براى انجام باقى ماندهى نماز و روزهى متوفى، بايستى مبلغ چهل ميليون ريال پرداخت نماييم. تکليف شرعى ايشان و ما را اعلام فرماييد.
ج) در فرض سؤال شخص اجير نمىتواند عقد اجاره را بهم بزند مگر آنکه صاحبان پول به اين امر، راضى باشند که در اين صورت نسبت به تفاوت ارزش، احوط مصالحه است.
س: در بين عموم رايج است كه در هنگام اجاره منزل مقدارى مبلغ تحت عنوان رهن به صاحب خانه مىپردازند و همچنين مقدارى به صورت اجاره پرداخت مىکنند و يا منزل را به صورت رهن كامل اجاره مى كنند. اولاً: حكم شرعى اين دو نوع معامله را بيان نمائيد. ثانياً: در صورت عدم صحت اين عمل روش صحيح براى اجاره كردن منزل را بيان نمائيد. ثالثاً: حكم وضو و نماز در منزلى كه به يكى از دو روش فوق معامله شده است چيست؟
ج) بطور کلّى اجاره به شرط قرض صحيح است (مثلاً اگر صاحب خانه به مستأجر بگويد: «خانهام را به اين مبلغ معيّن ـ مثلاً ده تومان ـ به شما اجاره دادم به شرط اينکه فلان مبلغ معيّن ـ مثلاً صد هزار تومان ـ به من قرضالحسنه بدهيد» و مستأجر قبول کند، اشکال شرعى ندارد)، ولى قرض به شرط اجاره، صحيح نيست، و در صورت اوّل هم بايد اجاره به نحو متعارف باشد، يعنى خانهاى که بطور متعارف اجارهاش از قرار ماهى مثلاً دويست هزار تومان است نمىشود بخاطر گرفتن قرض به ماهى هزار تومان تنزّل کند زيرا چنين اجارهاى متعارف نيست بلکه ممکن است آن را مثلاً به صد هزار تومان تقليل داد، و از همين جا معلوم شد اجاره به شرطِ رهنِ کامل (يعنى در قبال دريافت قرض، هيچ مبلغى را از مستأجر طلب نکند) نيز صحيح نمىباشد؛ و در هر صورت نماز و وضويى که در خانه با رضايت و اجازه صاحب خانه انجام شده صحيح است.
س: اجاره به شرط تمليک چه نوع قراردادى است؟ آيا اين قرارداد مشروعيت فقهى دارد؟ جايگاه فقهى حقوقى آن چيست؟
ج) اجاره به شرط تمليک عبارت است از واگذارى ملکى به اجاره ماهانه به مبلغ معيّنى تا مدّت مثلاً ده سال يا بيست سال يا کمتر يا بيشتر با شرط ضمنى تمليک آن به مستأجر در پايان مدّت اجاره مجاناً يا با دريافت مبلغ مختصرى که در ضمنِ شرط آن مبلغ را تعيين نمايند، چنين معاملهاى عبارت است از عقد اجاره به شرط تمليکِ عينِ مستاجره در پايان مدت اجاره به مستأجر و شرعاً صحيح و بىاشکال است و از نظر حقوقى مستأجر حق مطالبه تمليک عين مستأجره به خود را در پايان مدّت اجاره دارد و اجاره دهنده شرعاً و قانوناً مکلّف به عمل به چنين شرطى است.
س: اگر كسى ملكى را اجاره كرد و پس از مدت تعين شده تخليه نكرد چه حكمى دارد؟
ج) بدون اجازه مالک، بعد از مدّت اجاره، حکم غصب را دارد.
س: من راننده تاکسى هستم. آيا مىتوانم مسافرانى را كه مست هستند، سوار كنم؟
ج) در قرارداد اجاره و تعيين اجرت بايد طرفين قرارداد عاقل، بالغ و ملتفت باشند و شخص مست که مشاعرش کار نمىکند، صلاحيّت پرداخت اجرت به شما را ندارد.
س: به پيشنهاد مستأجر، اجاره يكسال بطور يكجا و در پايان زمان اجاره طى يك چك پرداخت مىشود. آيا اگر مبلغ چك، بيش از مجموع اجارههاى ماهانه باشد چنين كارى وجاهت شرعى دارد يا نه؟
ج) اگر از اول وجه اجاره را ـ به ملاحظه اينکه نسيه يکساله است ـ بيشتر از مقدار وجه اجاره نقد، در عقد اجاره تعيين کنند اشکال ندارد ولى افزودن مبلغى بر اجاره قراردادى در عقد اجاره به حساب مدت تأخير، ربا و حرام است.
س: آيا جايز است که در قرارداد اجاره که مستأجران قبل از رفتن به خانه بايد آن را امضاء کنند ذکر کنم: «چنانچه مستأجران مبلغ کامل اجاره را تا روز پنجم ماه ندهند بايستى براى هر روز تأخير مبلغى را به عنوان جريمه بپردازند به اضافه جريمه عدم پرداخت كه آنهم مستقلاً حساب مىشود و صاحبخانه نيز از حق دريافت کامل اجاره در تاريخ مورد نظر صرفنظر نخواهد کرد»؟
ج) جريمه تأخير در پرداخت وجه اجاره يا جريمه اصل امتناع از پرداخت وجه اجاره صورت شرعى ندارد هر چند در قرارداد اجاره شرط شود، و مستأجر بيش از مقدار اجاره که در قرار داد تعيين شده است و بايد حتماً بپردازد، چيز ديگرى بدهکار نيست.
س: اگر شخصى براى اجاره رستوران يا پذيرش مديريت آن شرط کند که در اين رستوران مشروب مىفروشد آيا اين شرط ضررى به عقد وارد مىکند؟ و آيا عقد اجاره صحيح است يا نه؟
ج) شرط استفاده حرام از ملك مورد اجاره، شرعاً باطل و بلا اثر است و اگر اجاره به منظور استفاده از چنين عمل حرامى هم باشد، چنين قرارداد اجارهاى باطل است.
س. اگر مستأجر پیش از موعد قرارداد، خانه را تخلیه کند تکلیف چیست؟ آیا بابت مدت اجاره باقیمانده در قرارداد، باید اجاره بدهد؟ آیا در این مسأله می توانیم به عرف رجوع کنیم؟
ج. چون اجاره عقد لازم است بنابراین تا موعد پایان نیافته باید اجاره را بپردازد. البته اگر اجاره را فسخ یا تراضی بر امری کنند مانعی ندارد.
ضمان
اجوبه الاستفتائات
س 1682: کسی که در حساب بانکی خود موجودی ندارد، آیا می تواند چکی را به عنوان وثیقه ضمانت از شخص دیگری، صادر کند؟
ج: ميزان در اين گونه امور قوانين نظام جمهوری اسلامی میباشد.
س 1683: از شخصی مقداری طلب داشتم که در پرداخت آن کوتاهی می کرد، در نتیجه یکی از اقوام او چک مدّت داری را به مقدار مبلغ قرض، به من داد به این شرط که به او در پرداخت بدهی مهلت بدهم، بدین ترتیب او ضامن شد که اگر بدهکار قرض خود را تا سرِ موعدِ چک ندهد، آن را بپردازد، سپس فرد بدهکار فرار کرد و مخفی شد و در حال حاضر دسترسی به او ندارم، آیا شرعاً جایز است که همه قرض را از ضامن بگیرم؟
ج: اگر بر وجه صحيح شرعی ضامن شده باشد جايز است بعد از رسيدن موعد، قرض خود را از او مطالبه کنيد و همه آن را از او بگيريد.
رهن
اجوبه الاستفتائات
س 1684: شخصی خانه خود را در برابر گرفتن وام نزد بانک گرو گذاشت، سپس قبل از پرداخت بدهی خود فوت کرد و ورثه صغیر او نتوانستند همه قرض را بپردازند، در نتیجه بانک اقدام به توقیف و مصادره خانه مزبور نمود باآنکه قیمت آن چندین برابر مبلغ بدهی بود، این مقدار زیادی چه حکمی دارد؟ نسبت به ورثه صغیر و حق آنان حکم چیست؟
ج: در مواردی که جايز است مُرتهن عين مرهونه را برای استيفاء دين از آن بفروشد، واجب است آن را به بالاترين قيمت ممکن بفروشد و او در صورتی که آن را به قيمتی بيش از مقدار طلب مُرتهن بفروشد، بايد بعد از استيفاء حق خود، باقیمانده آن را به مالک شرعی آن برگرداند، بنا بر اين مقدار زيادی در فرض سؤال به ورثه میرسد.
س 1685: آیا جایز است مکلّف مبلغ معیّنی را تا مدّتی از شخصی قرض کند و ملک خود را به خاطر قرض، نزد او گرو بگذارد و سپس همان خانه را از مُرتهن به مبلغ معیّن و برای مدّت مشخصی اجاره کند؟
ج: علاوه بر اشکالی که در اجاره کردن ملک توسط مالک آن وجود دارد، اين قبيل معاملات، حيله برای دستيابی به قرض ربوی بوده و شرعاً حرام و باطل هستند.
س 1686: شخصی قطعه زمین خود را نزد فرد دیگری در برابر بدهیش به او، گرو گذاشته است. بیشتر از چهل سال است که از این جریان گذشته تا اینکه راهن و مُرتهن هر دو فوت کردند، ورثه راهن بعد از فوت او چندین بار از ورثه مُرتهن زمین را مطالبه نمودند، ولی آنان با ردّ تقاضای ورثه راهن مدّعی شدند که زمین را از پدرشان به ارث بردهاند، آیا جایز است ورثه راهن زمین را از آنان پس بگیرند؟
ج: اگر ثابت شود که مُرتهن مجاز بوده که برای استيفاء طلب خود زمين را تملک کند و قيمت آن هم به مقدار قرض و يا کمتر از آن باشد و زمين نيز تا زمانی که فوت کرده تحت تصرّف او بوده، ظاهراً ملک اوست و با فوت او جزء ترکه وی بوده و ارث ورثه او محسوب میشود، و الا زمين به عنوان ارث به ورثه راهن میرسد و میتوانند آن را از آنان مطالبه کنند، و ورثه هم بايد بدهی راهن را از ترکه او به ورثه مُرتهن بپردازند.
س 1687: آیا جایز است کسی که خانهای را اجاره کرده آن را بابت دین خود به فرد دیگری رهن بدهد یا آنکه در صحّت رهن شرط است که عین مرهونه، ملک راهن باشد؟
ج: با اذن و اجازه صاحب خانه، اشکال ندارد.
س 1688: خانهای را به شخصی در برابر طلبی که از من داشت به مدّت یک سال رهن دادم و قراردادی در این زمینه نوشتیم ولی خارج از عقد به او وعده دادم که خانه به مدّت سه سال در اختیار او باشد، آیا در خصوص مدّت رهن، آنچه در قرارداد نوشته شده اعتبار دارد یا وعدهای که طبق تعارفات معمول به او دادم؟ و بر فرض بطلان رهن، راهن و مُرتهن چه تکلیفی دارند؟
ج: در خصوص مدّت رهن، نوشته يا وعده و مانند آن ملاک نيست بلکه معيار اصل عقد قرض است، در نتيجه اگر مشروط به مدّت معيّنی باشد، با حلول موعد آن منحل میشود، و الا بهصورت رهن باقی میماند تا آنکه با پرداخت قرض يا چشمپوشی طلبکار از طلب خود، از رهن آزاد شود و در صورتی که آن خانه از رهن آزاد شود، يا معلوم گردد که عقد رهن از اصل باطل بوده، راهن میتواند مال مرهونه را از مُرتهن طلب کند و او حق ندارد از برگرداندن آن خودداری نمايد و آثار رهن صحيح را بر آن مترتب کند.
س 1689: پدرم در حدود دو سال پیش یا بیشتر، تعدادی سکّه طلا را به شخصی در برابر بدهی که به او داشت به وی رهن داد و چند روز قبل از وفاتش به مُرتهن اجازه داد که آنها را بفروشد، ولی او را از این مطلب آگاه نکرد. سپس من بعد از فوت پدرم، مبلغ مذکور را قرض کرده و به مُرتهن دادم ولی قصدم پرداخت دین پدرم و برئالذمّه کردن او نبود بلکه میخواستم عین مرهونه را از او بگیرم و نزد شخص دیگری به رهن بگذارم، امّا مُرتهن، تحویل آن را منوط به توافق ورثه نمود که بعضی از آنان اجازه این کار را ندادند و در نتیجه برای گرفتن آن به مُرتهن مراجعه کردم ولی او با این ادعا که آن را در برابر طلب خود برداشته است، از تحویل آن خودداری نمود. این مسأله از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ آیا جایز است مُرتهن بعد از دریافت طلب خود از تحویل مال مرهونه خودداری کند؟ و با توجه به اینکه من مسئول پرداخت دین نبودهام و آنچه را هم که به او دادهام به عنوان پرداخت بدهی پدرم نبوده، آیا حق دارد آن مبلغ را در برابر طلب خود اخذ کند و برنگرداند؟ و آیا میتواند برگرداندن عین مرهونه را منوط به موافقت سایر ورثه نماید؟
ج: اگر پرداخت آن مبلغ به مُرتهن به قصد ادا دين ميّت باشد، ذمّه او برئ شده و رهن آزاد و عين مرهونه نزد مُرتهن تبديل به امانت میشود. ولی چون متعلّق به همه ورثه است، نبايد آن را بدون موافقت ديگران به بعضی از آنان بدهد و اگر احراز نشود که پرداخت مبلغ مزبور به قصد ادای بدهی ميّت است، خصوصا با اقرار مُرتهن به آن، نمیتواند آن را در برابر طلبش برای خود بردارد بلکه واجب است آن را به کسی که به او پرداخت کرده، برگرداند بهخصوص اگر آن را مطالبه کند و سکّههای طلا هم به عنوان رهن نزد او باقی میمانند تا ورثه بدهی ميّت را بپردازند و رهن را آزاد کنند و يا به مُرتهن اجازه دهند که آن را بفروشد و طلب خود را از آن بردارد.
س 1690: آیا راهن میتواند مالی را که به رهن گذاشته، قبل از آزاد شدن از رهن، نزد شخص دیگری در قبال بدهی خود به رهن بگذارد؟
ج: تا زمانی که رهن قبلی آزاد نشده، رهن دوّم از طرف راهن بدون اجازه مُرتهن اوّل، حکم فضولی را دارد و متوقف بر اجازه اوست.
س 1691: شخصی زمین خود را نزد فرد دیگری به رهن گذاشته تا مبلغ معیّنی را از او قرض بگیرد، ولی مُرتهن عذر آورده که مبلغ مذکور را ندارد و به جای آن ده رأس گوسفند به صاحب زمین داده است و اکنون دو طرف قصد دارند رهن را آزاد کنند و هر یک از راهن و مُرتهن مال خود را بردارند، ولی مُرتهن اصرار دارد که عین ده رأس گوسفند به او برگردانده شود، آیا شرعاً چنین حقّی را دارد؟
ج: رهن بايد در برابر دين ثابت و محقّق باشد نه دين و قرضی که بعداً محقق میشود و در فرض سؤال زمين و گوسفندان بايد به مالک آنها برگردانده شوند.
شرکت
اجوبه الاستفتائات
س 1692: با صاحب شرکتی در سرمایه آن شریک شدم به این صورت که او از طرف من در بکارگیری سرمایه وکیل باشد و هر ماه از سود سهام پنج هزار تومان به من بدهد، بعد از گذشت یک سال قطعه زمینی را بجای آن مال و سود آن از او گرفتم، زمین مزبور چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال که مشارکت در سرمايه گذاری و اذن در بکارگيری آن توسط صاحب شرکت بوده است اگر سود حاصل به نحوی که شرعاً حلال است بدست آمده باشد گرفتن آن اشکال ندارد.
س 1693: چند نفر بهطور مشترک چیزی را خریدهاند به این شرط که بین خود قرعه بیندازند و هر کس که قرعه به نام او در آمد آن چیز مال او باشد، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اگر منظور از قرعهکشی، اين باشد که همگی آنان سهم خود در مال مشترک را با رضايت به کسی که قرعه به نام او درآمده هبه کنند اشکال ندارد، ولی اگر منظور آنان اين باشد که مال مشترک با قرعهکشی، ملک کسی شود که قرعه به اسم او در آمده، از نظر شرعی صحيح نيست و همچنين اگر منظور اصلی ايشان بردوباخت باشد.
س 1694: دو نفر زمینی را خریدهاند و به مدّت بیست سال است که بهطور مشترک در آن زراعت میکنند، درحال حاضر یکی از آنان اقدام به فروش سهم خود به دیگران نموده است، آیا او چنین حقّی را دارد یا آنکه فقط شریک او حق خریدن آن را دارد؟ و آیا در صورتی که از فروش زمین به شریکش خودداری کند، شریک او حق اعتراض دارد؟
ج: شريک حق ندارد شريک ديگر خود را وادار به فروش سهم خود به او نمايد و در صورتی که آن را به ديگری هم بفروشد حق اعتراض ندارد، ولی بعد از انجام معامله بيع، در صورتی که همه شرايط حق شفعه در آن مورد وجود داشته باشد، میتواند اخذ به شفعه نمايد.
س 1695: خرید و فروش سهامی که شرکتهای صنعتی یا تجاری یا بعضی از بانکها در معرض فروش میگذارند، چه حکمی دارد؟ بدین ترتیب که شخصی یکی ازآن سهام را میخرد و در بازار بورس مورد خرید و فروش و معامله قرار میگیرد و در نتیجه قیمت آن از قیمت خرید بیشتر یا کمتر میشود و میدانیم که خود سهم مورد خرید و فروش قرار میگیرد نه سرمایه. همچنین در صورتی که شرکتهای مزبور فعالیتهای ربوی داشته باشند یا در این مورد شک داشته باشیم، مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر ارزش مالی سهام کارگاه، کارخانه، شرکت و يا بانک به اعتبار خود سهام و براثر اعطای اعتبار به آنها توسط کسی که انجام اين کار به وسيله او صحيح است، باشد، خريد و فروش آن اشکال ندارد و همچنين اگر به اعتبار قيمت کارگاه، شرکت، کارخانه و يا بانک و يا سرمايه آنها باشد، با توجه به اينکه هر سهمی بيانگر جزئی از آن است، در نتيجه خريد و فروش سهام اشکال ندارد به شرطی که علم به مجموع سهام شرکت و امور ديگری که عرفاً برای رفع غرر، علم به آنها لازم است داشته باشد و فعاليتهای شرکت يا کارِ کارخانه و کارگاه و يا بانک شرعاً حلال باشد.
س 1696: ما، سه نفر، در یک کشتارگاه مرغ و ملک تابع آن شریک هستیم و به علت عدم هماهنگی، تصمیم گرفتیم به شراکت پایان داده و از هم جدا شویم در نتیجه کشتارگاه و ملک مزبور را بین شرکاء به مزایده گذاشتیم که یکی از ما در مزایده برنده شد، ولی از آن زمان تاکنون هیچ پولی به ما نداده است، آیا این معامله از درجه اعتبار، ساقط میشود؟
ج: مجرّد اعلام مزايده و پيشنهاد قيمت بيشتر توسط يکی از شرکاء يا ديگران برای تحقّق بيع و انتقال ملکيّت کافی نيست و تا بيع سهام بر وجه صحيح شرعی محقق نشود، شراکت به حال خود باقی است ولی اگر بيع بهطور صحيح صورت گيرد تأخير خريدار در پرداخت پول آن، اثری در بطلان معامله ندارد.
س 1697: بعد از آنکه اقدام به تأسیس شرکت و ثبت رسمی آن نمودیم اینجانب با موافقت بقیه شرکاء از سهم خود چشم پوشی کرده و آن را به شخص دیگری فروختم و او هم پول آن را بهصورت چند فقره چک پرداخت نمود، ولی چکها محل نداشتند و در نتیجه به خریدار مراجعه کردم، او هم چکها را از من گرفت و سهم مرا از شرکت به خودم برگرداند ولی سند آن بهطور رسمی به نام خود او باقی ماند، سپس برایم آشکار شد که سهم مزبور را به شخص دیگری فروخته است، آیا این معامله او صحیح است یاآنکه من حق مطالبه سهم خود را دارم؟
ج: اگر بعد از فسخ معامله با شما اقدام به فروش آن به ديگری نموده است اين بيع فضولی و متوقّف بر اجازه شما است اما اگر قبل از فسخ آن سهم را به شخص ثالثی فروخته باشد محکوم به صحّت است.
س 1698: دو برادر خانهای را از پدرشان به ارث بردهاند و یکی از آنان میخواهد از طریق تقسیم خانه یا فروش آن از برادر دیگر جدا شود، ولی دیگری همه راههای آن را رد میکند بهطوری که نه راضی به تقسیم میشود و نه با خرید سهم برادرش و یا فروش سهم خود به او موافقت میکند. در نتیجه برادر اول قضیه را به دادگاه ارجاع داد و دادگاه هم رسیدگی به آن را منوط به تحقیق کارشناس قضایی در مورد خانه نمود، او هم اعلام کرد که خانه غیر قابل تقسیم است و برای خاتمه دادن به شراکت یا باید یکی از آن دو سهم خود را به دیگری بفروشد و یا خانه به شخص سومی فروخته شده و پول آن تحویل دو شریک شود، دادگاه هم نظر او را پذیرفت و خانه را در معرض مزایده علنی گذاشت و پس از فروش، پول آن را به آنان تسلیم کرد، آیا این بیع نافذ است و هر یک از آنان میتوانند سهم خود از پول خانه را دریافت کنند؟
ج: اشکال ندارد.
س 1699: یکی از شرکا، ملکی را با پولِ شرکت خریداری کرد و آن را به اسم همسرش نمود. آیا این خرید متعلّق به همه شرکاست و زمین هم مال همه آنان است؟ و آیا همسر آن فرد، شرعاً ملزم است که ملک مزبور را به اسم همه شرکا نماید حتّی اگر شوهرش اجازه این کار را به او ندهد؟
ج: اگر آن فرد، ملک مزبور را برای خود يا همسرش به قيمت کلّی که در ذمّه است خريده باشد و سپس اقدام به پرداخت پول آن از اموال شرکت نموده باشد، آن ملک متعلّق به او يا زوجهاش است و فقط به مقدار اموال ساير شرکا به آنان مديون است. ولی اگر آن را با عين اموال شرکت خريده باشد، معامله نسبت به سهم شرکا فضولی و متوقف بر اجازه آنان است.
س 1700: آیا جایز است بعضی از ورثه یا وکیل آنان بدون موافقت ورثه دیگر تصرّف خارجی یا معاملی در ملک مشاع نمایند؟
ج: جايز نيست هيچيک از شرکا در ملک مشترک تصرّف خارجی کنند مگر با اجازه يا رضايت بقيه آنان و همچنين تصرّف معاملی هر يک از آنان در ملک مشترک هم صحيح نيست مگر آنکه با اذن يا اجازه ساير شرکا باشد.
س 1701: اگر بعضی از شرکاء ملک مشاع را بفروشند ویا شخص دیگری آن را بفروشد و بعضی از آنان آن را اجازه بدهند؟ آیا این معامله بدون رضایت شرکای دیگر از طرف همه آنان صحیح و نافذ است یا اینکه نافذ بودن آن نسبت به آنان منوط به رضایت و موافقت همگی آنان میباشد؟ و اگر رضایت جمیع شرکاء شرط باشد، آیا بین اینکه شراکت در ملک در ضمن یک شرکت تجاری باشد و یا در ضمن یک شرکت مدنی، تفاوتی وجود دارد، به این معنا که رضایت همه شرکا در دوّمی شرط باشد و در اوّلی شرط نباشد؟
ج: معامله فقط نسبت به سهم کسی که حصّه خود را فروخته است، صحيح و نافذ میباشد و نسبت به حصّه هر يک از شرکای ديگر متوقف بر اجازه خود اوست، بدون آنکه فرقی بين اسباب حصول شرکت وجود داشته باشد.
س 1702: شخصی مبلغی پول از بانک وام گرفته، بر این اساس که در ساخت خانه با او مشارکت کند، بعد از ساختن خانه، آن را نزد بانک در برابر حوادث بیمه کرده است، در حال حاضر قسمتی از خانه بر اثر نفوذ آب باران یا چاه خراب شده و تعمیر آن نیاز به صرف مبلغی پول دارد، ولی بانک در این زمینه مسئولیتی نمی پذیرد و شرکت بیمه هم پرداخت این خسارت را خارج از چارچوب قرارداد می داند، در این میان چه کسی ضامن و مسئول است؟
ج: شرکت بيمه ضامن خسارات خارج از مقرّرات قرارداد بيمه نيست و مخارج تعمير ساختمان و پرداخت خسارتهايی که ديگری ضامن آن نيست بر عهده مالک است و بانک هم اگر شراکت مدنی در ساختمان داشته باشد بايد به مقدار سهمش هزينههای آن را بپردازد، مگر آنکه خسارت مستند به شخص خاصی باشد.
س 1703: سه نفر بهطور مشترک چند مکان تجاری را خریدهاند تا با هم در آنها مشغول به تجارت شوند، ولی یکی از شرکا از موافقت با دیگران نسبت به استفاده از آن مغازهها حتّی اجاره دادن یا فروش آنها خودداری میکند، سؤال این است: 1. آیا جایز است یکی از شرکا بدون اجازه دو شریک دیگر سهم خود را بفروشد یا اجاره دهد؟ 2. آیا جایز است بدون اجازه دو شریک دیگر در آن مکانها مشغول به کار شود؟ 3. آیا جایز است یکی از آن مکانها را برای خود بردارد و بقیه را به دو شریک دیگر بدهد؟
ج: 1. هر يک از شرکا میتوانند سهم مشاع خود را بفروشند بدون آنکه منوط به اذن ديگران باشد. 2. جايز نيست هيچيک از شرکا بدون رضايت بقيه آنان در مال مشترک تصرّف کنند. 3. هيچيک از شرکا نمیتوانند بهطور يکجانبه و بدون موافقت ديگران سهم خود از مال مشترک را جدا کنند.
س 1704: عدّهای از اهالی یک منطقه قصد دارند در زمینی که دارای درخت است حسینیهای بنا کنند، ولی بعضی از آنان که در زمین مزبور سهم دارند به این کار راضی نیستند، ساخت حسینیه در آن منطقه چه حکمی دارد؟ و اگر این احتمال وجود داشته باشد که زمین مزبور جزء انفال یا مکانهای عمومی شهر باشد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر زمين ملک مشاع اهالی باشد، تصرّف در آن بستگی به رضايت همه شرکا دارد، ولی اگر از انفال باشد، اختيار آن در دست دولت اسلامی است و تصرّف در آن بدون اجازه دولت جايز نيست و همچنين اگر از مکانهای عمومی شهر باشد.
س 1705: اگر یکی از ورثه، راضی به فروش سهم خود از باغ مشترک نشود، آیا جایز است شرکای دیگر یا یکی از مؤسسات دولتی او را ملزم به این کار کنند؟
ج: در صورتی که تقسيم و تفکيک سهام، امکان داشته باشد هيچيک از شرکا و افراد ديگر حق ندارند يکی از شرکا را مجبور به فروش سهم خود کنند و در اين موارد هر شريکی، فقط حق دارد از ديگران بخواهد که سهم او را جدا کنند، مگر آنکه مقرّرات قانونی خاصی از طرف حکومت اسلامی راجع به تقسيم و تفکيک باغی که دارای درخت است، وضع شده باشد که در اين صورت رعايت آن مقرّرات واجب است. ولی اگر ملک مشاع قابل تفکيک و تقسيم نباشد، هر يک از شرکا میتوانند به حاکم شرع مراجعه کنند تا شريک ديگر را به فروش سهم خود و يا خريد سهم او ملزم نمايد.
س 1706: چهار برادر از طریق اموال مشترکی که دارند با هم زندگی میکنند، بعد از چند سال دو نفر از آنان ازدواج کردند و متعهد شدند هر کدام، یکی از برادران صغیر خود را تکفّل نموده و مقدمات ازدواج او را فراهم کنند، ولی آنان به تعهد خود عمل نکردند، در نتیجه دو برادر صغیر تصمیم به جدایی از آنان گرفته و خواهان تقسیم مال مشترکشان شدند، از نظر شرعی مال مشترک چگونه باید بین آنان تقسیم شود؟
ج: اگر کسی مال مشترک را برای خودش مصرف کرده به همان مقدار بدهکار شرکای ديگری است که به مقدار او در برابر سهام خود، مال مشترک را به مصرف شخصی خود نرساندهاند. درنتيجه حق دارند از او بخواهند که عوض آن را از مال خودش بدهد و بقيه مال مشترک را بهطور مساوی بين خود تقسيم کنند و يا ابتدا از مال مشترک به همه کسانی که از آن استفادهای نکردهاند يا کمتر از ديگران از مال مشترک بهره بردهاند، به مقداری که همه در برداشت از مال مشترک مساوی شوند بدهند و سپس باقیمانده آن را بهطور مساوی بين خودشان تقسيم کنند.
س 1707: سازمان چای در شهرها فروشندگان چای را مجبور به شراکت و عضویت در سازمان میکند، آیا جایز است سازمان مزبور فروشندگان را وادار به مشارکت کند؟ و آیا این شراکت اجباری، صحیح است؟
ج: اگر وقتی که سازمان چای در شهرها امکانات در اختيار فروشندگان چای می گذارد و آن را برای توزيع به آنان تحويل میدهد و خدماتی از اين قبيل به آنان ارائه میکند، با آنان شرط کند که در سازمان مشارکت کنند و فقط با آن معامله نمايند، اين شرط مانعی ندارد و شراکت مزبور هم بدون اشکال است.
س 1708: آیا جایز است مدیران یا مسئولین شرکت، درآمدهای حاصل از آن را بدون کسب اجازه از صاحبان سهام در امور خیریه مصرف کنند؟
ج: اختيار سهم هر يک از شرکا از سود مال مشترک و انتخاب نوع مصرف آن در دست خود اوست، در نتيجه اگر شخص ديگری آن را بدون وکالت يا اجازه از طرف او مصرف کند، ضامن است هرچند آن را در امور خيريه مصرف کرده باشد.
س 1709: سه نفر در یک مکان تجاری شریک هستند بهطوری که شریک اول نصف سرمایه آن را و دو شریک دیگر هر کدام یکچهارم سرمایه آن را پرداخت کردهاند و قرار گذاشته اند که سود حاصل بهطور مساوی بین آنان تقسیم شود، ولی شریک دوم و سوم در مکان تجاری حضور فعال و دائمی دارند در حالی که شریک اول بسیار کم در آن کار می کند، آیا این شراکت با شرط مزبور صحیح است؟
ج: در عقد شرکت، تساوی هريک از شرکا در آنچه به عنوان سرمايه پرداخت کردهاند، شرط نيست و اشتراط توزيع برابر سود بين شرکا اشکال ندارد هرچند در مقدار سرمايهگذاری متفاوت باشند و اما در رابطه با کار در آن مکان، اگر چيزی راجع به آن در عقد شرکت، ذکر نشده باشد، هر يک از آنان به مقداری که کار انجام دادهاند، مستحق دريافت اجرتالمثل کارشان میباشند.
س 1710: شرکتی وجود دارد که توسط دو بخش عمومی و خصوصی ایجاد شده و نمایندگان سهامداران بر اداره امور آن نظارت دارند، آیا جایز است مدیران و سایر کارکنان آن برای کارهای شخصی خود بهطور متعارف از وسایل نقلیه شرکت استفاده کنند؟
ج: استفاده از وسايل نقليه و ساير اموال شرکت در غير کارهای مربوط به شرکت منوط به اذن و اجازه سهامداران يا نمايندگان آنان در اين رابطه است.
س 1711: بر اساس قانون و اساسنامه شرکت باید هیأت داوری برای حل و فصل موارد اختلاف تشکیل شود، ولی هیأت مذکور تا از طرف اعضا تشکیل نشده قادر به انجام وظیفه خود نیست و درحال حاضر هم به این دلیل که 51٪ سهامداران و شرکا از حقوق خود صرفنظر کردهاند، مبادرت به تشکیل آن نمیکنند. آیا بر کسانی که از حقوق خود صرفنظر کردهاند، واجب است برای حفظ حقوق سهامداران دیگر که از حقوق خود صرفنظر نکردهاند در تشکیل این هیأت مشارکت کنند؟
ج: اگر اعضای شرکت بر اساس قانون و مقرّرات داخلی شرکت تعهد داده باشند که در موارد مقتضی، هيأت داوری تشکيل دهند، واجب است به تعهد خود عمل کنند و صرفنظر کردن بعضی از اعضا از حق خود، مجوّز خودداری آنان از عمل به تعهدشان راجع به تشکيل هيأت داوری محسوب نمیشود.
س 1712: دو نفر با سرمایه مشترک در تجارت، در مکانی که سرقفلی آن هم مشترک است، شریک هستند و در پایان سال، سود و زیان رامعیّن نموده و بین خود تقسیم میکنند، اخیراً یکی از آن دو، کار روزانه خود را ترک کرده و سرمایه خود را برداشته است در حالی که شریک دیگر به انجام معاملات در آن مکان ادامه می دهد و در حال حاضر آن شریک مدّعی است که در معاملات خاصی که شریکش برای خودش انجام داده شریک است، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد شراکت در ملک يا سرقفلی محل تجاری، برای اشتراک در تجارت و سود حاصل از آن کافی نيست، بلکه ملاک آن اشتراک در سرمايه تجارت است، بنا بر اين اگر بعد از آنکه هر يک از دو شريک سهم خود در سرمايه مشترک را بهطور صحيح تقسيم کردند و يکی از آنان سرمايه خود را گرفت، شريک ديگر به تجارت در آن محل ادامه دهد، کسی که سرمايه خود را دريافت کرده حقّی در تجارت فرد ديگر ندارد و فقط میتواند به نسبت سهم خود از آن محل مطالبه اجاره يا اجرت المثل کند ولی اگر ادامه تجارت او در آن مکان قبل از تقسيم سرمايه مشترک باشد، شريک ديگر به نسبت شراکتش در سرمايه، در تجارت شريک اوّل حق دارد.
س 1713: با توجه به اینکه امکان دارد خواهرم اموال خود را در راه نشر و ترویج افکاری که از اسلام و مذهب حق منحرف هستند، مصرف کند، آیا بر من واجب است جلوی دستیابی خواهرم به اموالش را بگیرم و از جدا کردن سهم او در شرکت و پرداخت آن به او جلوگیری کنم؟
ج: هيچيک از شرکا حق ندارند مانع جدا شدن شريک ديگر از شراکت شوند و همچنين نمیتوانند به دليل ترس از اينکه اگر يکی از شرکاء اموالش را دريافت کند آنها را در راههای شرّ و گناه و اموری که مصرف مال در آنها جايز نيست، مصرف میکند، مانع دستيابی او به اموالش شوند. بلکه بر آنان واجب است خواسته او را در اين رابطه اجابت کنند، هرچند بر خود او حرام است که اموال خود را در راه فعاليتهای حرام بکار بگيرد، همچنان که بر ديگران نيز واجب است که اگر اموالش را در موارد غيرمجاز مصرف کرد، او را نهی از منکر نمايند.
س 1714: در روستای ما برکه آبی وجوددارد که مساحت آن به ده هکتار می رسد و ملک آباء و اجدادی کشاورزان بوده است و هرسال در زمستان آب در آن جمع میشود و برای آبیاری مزارع و باغها مورد استفاده قرار میگیرد. درحال حاضر، دولت اقدام به احداث جاده عریضی در وسط آن نموده و فقط پنج هکتار آن باقی مانده است، آیا مقدار باقیمانده، ملک شهرداری محسوب میشود یا ملک کشاورزان؟
ج: اگر برکه، ملک آباء و اجدادی کشاورزان بوده و از طريق ارث به آنان رسيده است، باقیمانده آن، ملک آنان محسوب میشود و شهرداری در آن حق ندارد، مگر آنکه دولت در اين رابطه قوانين خاصی داشته باشد.
شرکت
استفتائات جدید
س: در مغازهاى مشغول بکار هستم که سرمايه اوليه از کسى قرض گرفته شده و اصل سرمايه و سود آن به شخص برگردانده شده است. من هم اکنون يکى از شرکاى مغازهام. آيا رزقى که بدست مىآورم حلال مىباشد يا حرام؟
ج) در فرض مرقوم اشکال ندارد. هر چند شخصى كه قرض ربوى گرفته است كار حرامى مرتكب شده است.
س: اگر دو نفر در يك كار تجارى شريك شوند به شرط اينكه تأمين سرمايه از يكى و انجام امور به عهده ديگرى باشد و سود و زيان نصف شود و از هنگام شروع به درآمد زايى شريك دوم بطور اقساط از درآمد شركت سهم سرمايه گذارى را به نيابت از شريك اول پرداخت نمايد؛ آيا شريك سرمايه گذار حق دارد بجز هزينه هاى واقعى، مبلغ بيشترى به عنوان سود پول از شريك دوم طلب و دريافت نمايد؟
ج) اگر قرارداد مشارکت به عنوان مضاربه به نحو صحيح شرعى بسته شد و سهم هر يک از سود حاصله با درصد معيّنى تعيين گرديده است، هيچيک از طرفين حق مطالبه و برداشت زيادتر از سهم خود از سود را ندارد.
س: شخصى در شركتى بدون پرداخت مبلغ سرمايهگذارى اوليه شريك مىشود و بعداً از درآمد شركت سهم الشركه (سهم سرمايهگذارى) را مىپردازد آيا اين نحوه شراكت صحيح است؟ اين شخص قبل از سررسيد سال خمسى سهام خود را مىفروشد آيا مجاز است براى پرداخت خمس تا سال خمسى صبر كند يا اينكه بايد جداگانه خمس اين مبلغ را بپردازد؟
ج) بدون پرداخت سهم سرمايهگذارى، شرکت حاصل نمىشود و از سود حاصل از سرمايه ديگران سهمى ندارد و هر وقت مبالغى بابت سهم سرمايهگذارى پرداخته، به همان نسبت از سود حاصله سهم مىبرد؛ و مبالغ پرداختى بابت سهم سرمايهگذارى شرکت اگر متعلق خمس بوده و پيش از پرداخت خمس آن بابت سهم سرمايهگذارى پرداخته است، پول فروش سهام در سر سال خمسى خمس دارد ولى سود حاصل از فروش سهام جزو درآمد سال فروش محسوب است که اگر تا پايان آن سال خمسى نزد او باقى بماند، خمس دارد و چنانچه صَرف در مؤونه شده باشد، خمس آن را بدهکار نيست.
س: علاوه بر سرمايه شخصى مقدارى پول از چند نفر گرفتهام و در خريد و فروش چندين قلم كالا از آن استفاده مىكنم، آيا مىشود به هنگام دريافت سرمايه از مالك، بر پايه محاسبات رياضى و منطقى و با رضايت كامل طرفين، نرخ معقولى جهت سود علىالحساب تعيين و طبق آن عمل نمود؟ به شرط آنكه اگر سود حقيقتاً كمتر از نرخ توافقى باشد، عامل با رضايت كامل از سهم خود به مالك هديه نمايد. و اگر حقيقتاً سود حاصله بيشتر از نرخ توافقى باشد، مالك با رضايت كامل از سهم فروش به عامل هديه نمايد؟
ج) اگر کار با سرمايه خود و دريافتى از ديگران به عنوان مشارکت باشد پس از کسر حق الوکاله در بکار بستن سرمايه دريافتى از ديگران، بايد سود اختصاصى هر يک از شرکاء به نسبت سهم سرمايه بر مجموع سرمايه، حساب شود. و چنانچه کار شما مضاربه به نحو صحيح شرعى باشد بايد سهم سود صاحب سرمايه به صورت کسر مشاع (يعنى درصد) تعيين شود. در اين صورت توافق بعدى نسبت به مصالحه در مابهالتفاوت مبالغ پرداخت شده بصورت علىالحساب با سود واقعى اشکال ندارد، ولى اگر سهم سود صاحب سرمايه به صورت مبلغ معيّن تعيين شود چنين قراردادى شرعاً مضاربه نيست، در نتيجه قراردادِ تقسيمِ سود، باطل و سود حاصله از سرمايه هر کس تماماً به خودش اختصاص پيدا مىکند.
هبه
اجوبه الاستفتائات
س 1715: آیا شرعاً تصرّف در هدیهای که یتیم غیر بالغ اهدا میکند جایز است؟
ج: منوط به اجازه ولیّ شرعی اوست.
س 1716: دو برادر در قطعه زمینی شریک هستند و یکی از آنان سهم خود را به پسر برادربزرگش بصورت هبه معوّض بخشیده و تحویل او داده است، آیا فرزندان هبهکننده، حق دارند بعد از فوت پدرشان ادّعای ارث در آن مقدار از زمین را بکنند؟
ج: اگر ثابت شود برادری که فوت کرده سهم خود در آن زمين را در حال حيات به پسر برادرش بخشيده و تحويل او داده و آن را تحت اختيارش گذاشته است، ورثه او بعد از مرگش حقّی در آن ندارند.
س 1717: شخصی برای پدرش در زمین او خانه ساخته و با اجازه او در زمان حیاتش طبقهای را هم برای خودش بنا کرده است، با توجه به اینکه آن شخص چند سال بعد از وفات پدرش فوت کرده است و هیچگونه وصیت یا سندی هم که دلالت بر هبه یا کیفیت تصرّف در آن بکند وجود ندارد، آیا طبقه دوم ملک اوست و بعداز موت به ورثه او منتقل میشود؟
ج: اگر فرزند، مخارج ساخت طبقه دوم را که در تصرّف او قرار دارد، داده باشد و در طول حيات پدرش بدون وجود منازعی در اختيار او بوده، شرعاً حکم به ملکيّت او میشود و بعد از فوت هم جزء ترکه او محسوب میگردد و برای ورثه اوست.
س 1718: پدرم در زمانی که یازده سال داشتم، یکی از خانههای خود را بهطور رسمی به نام من کرد و یک زمین و نصف خانهای را هم به نام برادرم و نصف دیگر آنرا به اسم مادرم نمود، بعد از وفات پدرم سایر ورثه ادعا کردند که خانهای که پدرم به نام من ثبت کرده است، شرعاً ملک من نیست، آنان مدّعی هستند که پدرم برای جلوگیری از مصادره خانه، آنرا به اسم من کرده است و در عین حال اعتراف میکنند که املاکی که به اسم برادر و مادرم نموده، ملک آنان میباشد، با توجه به اینکه پدرم وصیتی نکرده و شاهدی هم بر این مسأله وجود ندارد، حکم چیست؟
ج: آنچه که پدر از املاک خود در زمان حياتش به بعضی از ورثه هبه کرده و تحويل او داده و برای ثبوت اين موضوع، سند رسمی آن را نيز به نام وی نموده، شرعاً ملک اوست و ساير ورثه، حق مزاحمت او را ندارند مگر آنکه به طريق معتبری ثابت کنند که پدرشان آن ملک را به او نبخشيده وثبت سند رسمی به نام او صوری بوده است.
س 1719: هنگامی که شوهرم مشغول خانهسازی بود، من هم به او کمک می کردم و همین، باعث تقلیل هزینههای آن و تمام شدن ساخت خانه شد، خود او هم چند بار گفت که من با او در خانه شریک هستم و بعد از پایان کار یك سوم آن را به نام من ثبت خواهد کرد، ولی او قبل از انجام این کار فوت نمود و الآن هم هیچ سند و وصیّتی که ادّعای مرا ثابت کند در اختیار ندارم، حکم این مسأله چیست؟
ج: صِرف کمک و ياری در ساخت خانه يا مجرّد وعده به اينکه شما را در خانه شريک خواهد کرد، باعث شراکت در ملک آن نمیشود، بنا بر اين تا از طريق معتبر ثابت نشود که همسر شما قسمتی از خانه را در زمان حيات خود به شما بخشيده است غير از سهم ارث خود حقّی در آن نداريد.
س 1720: شوهرم در حالی که از سلامت عقلی برخوردار بود مسئول بانک را خواست و پولی را که در حساب بانکیاش بود به من هبه کرد و سندی را که حق برداشت با من باشد امضا نمود بهطوری که رئیس بیمارستان و مسئول بانک شاهد آن بودند و بر همین اساس بانک به من دسته چک داد و در طول ماه مبلغی را از آن برداشت کردم، بعد از گذشت یک ماه و نیم پسرش او را به بانک برد و در آنجا در حالی که فاقد شعور و ادراک بود، از او پرسیدند که آیا آن مال برای همسرت است؟ او با سر جواب مثبت داد، دوباره از او سؤال کردند که آیا آن مال برای فرزندانت است؟ که به همان صورت جواب مثبت داد. آیا آن مال برای من است یا ملک فرزندان شوهرم میباشد؟
ج: از آنجا که در هبه، قبض، شرط حصول ملکيّت است و مجرّد امضا سند و دريافت چک برای قبض مالی که در بانک پسانداز شده کافی نيست، لذا صرف امضا و دريافت چک موجب حکم به صحّت اين هبه نمیشود، بنا بر اين آنچه را با اجازه شوهرتان و در حال سلامت عقلی او از بانک گرفتهايد، مال شماست و آنچه که ازاموال شوهرتان در بانک مانده، بعد از فوت او از ترکهاش محسوب میشود و برای ورثه اوست و اقرار او در زمان فقدان ادراک، اعتباری ندارد و اگر در اين زمينه قانونی وجود داشته باشد متبع است.
س 1721: آیا چیزهایی که فرزندان در زمان حیات مادرشان برای او می خرند تا ازآنها استفاده کند، از اموال شخصی او محسوب میشود بهطوری که بعد از وفاتش از ترکه او محسوب شود؟
ج: اگر فرزندان، اشياء مذکور را به مادرشان بخشيده و در اختيار او گذاشته باشند، ملک شخصی مادرشان است و بعد از وفات او جزء ترکهاش محسوب میشود.
س 1722: آیا زیورآلات طلا که شوهر برای همسرش میخرد، از اموال شوهر محسوب شده و بعداز وفاتش جزء ترکهاش محسوب میشود، بهطوری که بین ورثه تقسیم شده و همسر او سهم خود را میبرد یا آنکه ملک زوجه است؟
ج: اگر جواهرات در اختيار و تحت تصرّف همسرش باشد بهطوری که در آنها تصرّفات مالکانه داشته باشد، حکم به ملکيّت آن جواهرت برای او میشود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
س 1723: آیا هدایایی که در طول زندگی زناشویی زن و شوهر به آنان هدیه میشود، ملک شوهر است یا زن و یا هر دو؟
ج: مسأله با اختلاف هدايا از اين جهت که مختص مردان باشد يا زنان يا اينکه قابل استفاده برای هر دو باشد، يا برای يکی از آنان تفاوت پيدا میکند، آنچه که بر اساس ظواهر امر به خصوص يکی از زوجين هديه شده ملک خود اوست و آنچه که به هر دوی آنان بهطور مشترک هديه شده، ملک مشترک آنان است.
س 1724: آیا در صورتی که مردی زنش را طلاق دهد، جایز است آن زن اموالی را که خانوادهاش هنگام ازدواج به او دادهاند (مانند فرش، رختخواب، لباس ومانند اینها) از شوهرش مطالبه کند؟
ج: اگر از اشيايی باشند که زن از خانوادهاش گرفته و يا از چيزهای شخصی باشند که برای خودش خريده و يا به شخص او هبه شده باشند، ملک اوست و در صورتی که موجود باشند حق دارد آنها را از شوهرش مطالبه کند، ولی اگر از چيزهايی باشند که از طرف خانواده يا اقوام او به دامادشان که شوهر اوست، هديه شده باشند، نمیتواند آنها را از شوهرش مطالبه کند بلکه اختيار اين قبيل اموال در دست کسی است که آنها را به زوج هديه کرده است، که اگر عين آنها باقی مانده و زوج هم از ارحام آنان نباشد جايز است هديه کننده، هبه را فسخ کند و آن مال را پس بگيرد.
س 1725: بعد از آنکه همسرم را طلاق دادم، طلاها و زیورآلات و چیزهای دیگری را که با پول خودم و در دوران ازدواجمان به او داده بودم از وی پس گرفتم، آیا درحال حاضر تصرّف در آنها برای من جایز است؟
ج: اگر آنها را به عنوان عاريه به همسرتان دادهايد تا از آنها استفاده کند و يا آنها را به او هبه کردهايد و عين آنها نزد همسرتان به همان صورت موجود است و آن زن هم از ارحام شما نمیباشد، میتوانيد هبه را فسخ نموده و اموال هبه شده را پس بگيريد و در نتيجه جايز است در اشيايی که از او گرفتهايد تصرّف کنيد، و در غير اين صورت جايز نيست.
س 1726: پدرم قطعه زمینی را به من بخشید و سند آن را بهطور رسمی به نام من کرد، ولی بعد از یکسال از کار خود پشیمان شد، آیا جایز است در آن زمین، تصرّف کنم؟
ج: اگر پدرتان بعد از آنکه زمين را از او تحويل گرفتيد و بر آن استيلاء پيدا کرديد، از هبه خود پشيمان شد و رجوع نمود، رجوع او صحيح نيست و شرعاً زمين، ملک شماست. ولی اگر پشيمانی و رجوع او قبل از قبض زمين توسط شما باشد، حق دارد از هبه خود عدول نمايد و شما پس از آن ديگر در زمين مزبور حقّی نداريد و مجرّد ثبت سند به نام شما برای تحقّق قبضی که در هبه معتبر است، کافی نمیباشد.
س 1727: اینجانب زمینی را به فردی بخشیدم واو هم در قسمتی از آن، خانهای مسکونی بنا کرد، آیا جایز است عین یا قیمت آنچه را که به او بخشیدهام از او مطالبه کنم؟ و آیا جایز است آن مقدار از زمین را که ساختمان در آن بنا نکرده از او پس بگیرم؟
ج: بعد ازآنکه آن شخص با اذن شما زمين را قبض کرد و با ساختن ساختمان در آن تصرّف نمود، ديگر حق فسخ هبه و پس گرفتن اصل زمين يا قيمت آن را از او نداريد و اگر مساحت زمين به مقداری باشد که ساخت خانه در قسمتی از آن به نظر اهالی منطقه عرفاً تصرّف در همه زمين محسوب شود حق پس گرفتن هيچ مقداری از آن را نداريد.
س 1728: آیا جایز است شخصی همه اموال خود را به یکی از فرزندانش هبه کند و بقیه را از آن محروم نماید؟
ج: اگر اين کار موجب برانگيخته شدن فتنه و اختلاف در بين فرزندان شود، جايز نيست.
س 1729: شخصی خانهاش را بهصورت هبه معوّضه با سند رسمی به پنج نفر هبه کرد تا در زمین آن حسینیه بسازند به این شرط که آن را بعد از ساخت تا ده سال حبس کنند و بعد از آن اگر خواستند میتوانند آن را وقف نمایند، در نتیجه آنان با کمک مردم مبادرت به ساخت حسینیه کردند و اختیار تصدّی و نظارت بر حبس و امور مربوط به شروط عقد وقف، بعد از گذشت مدّت مزبور وتعیین متولی و ناظر بر وقف را خودشان برعهده گرفتند و سندی هم راجع به آن تنظیم نمودند، آیا در صورتی که قصد وقف کردن حسینیه محبوسه را داشته باشند، تبعیّت از نظر آنان راجع به انتخاب متولی و ناظر بر وقف واجب است؟ و آیا عدم التزام به این شروط شرعاً محذور دارد؟ و درصورتی که یکی از آن پنج نفر با وقف حسینیه مخالفت کند، مسأله چه حکمی پیدا میکند؟
ج: بر آنان واجب است طبق شرايطی که هبهکننده در ضمن عقد هبه معوّضه بر آنان شرط نموده عمل کنند و اگر از شرطهای او راجع به کيفيّت حبس يا وقف تخلّف کنند، هبه کننده يا ورثه او حق فسخ هبه معوّضه را خواهند داشت و امّا شرطهايی که آن پنج نفر راجع به اختيار تصدّی حبس و نظارت بر آن و همچنين در مورد وقف و متولّی و ناظر بر آن مقرّر و ثبت کردهاند در صورتی که با توافق هبه کننده در عقد هبه باشد به اين صورت که اختيار همه آن امور را به آنان واگذار کرده باشد، التزام و عمل به آنها واجب است و اگر بعضی از آنان از وقف کردن حسينيه خودداری کنند در صورتی که نظر هبه کننده اين بوده که آنان باهم در مورد وقف آن تصميم بگيرند، ساير افراد حق ندارند مبادرت به وقف آن نمايند.
س 1730: فردی ثلث خانه شخصیاش را به همسرش بخشیده است و بعد از یک سال همه آن را به مدت پانزده سال اجاره داده و سپس فوت نموده است و فرزندی هم ندارد، آیا این هبه در حالی که خانه را بعد از هبه، اجاره داده است، صحیح است و اگر بدهکار باشد آیا باید آن را از تمام خانه پرداخت کرد یا از دو ثلث آن و سپس بقیه را طبق قانون ارث بین ورثه تقسیم نمود؟ و آیا واجب است طلبکاران صبر کنند تا مدت اجاره به پایان برسد؟
ج: اگر هبه کننده آن مقدار از خانه را که به همسرش بخشيده قبل از اجاره دادن تمام آن، هرچند در ضمن تحويل کل خانه، به قبض او رسانده و همسرش نيز از ارحام او بوده و يا هبه معوّضه بوده، هبه در آن مقدار صحيح و نافذ است واجاره فقط نسبت به بقيه آن صحيح میباشد و در غير اين صورت هبه به اين دليل که تمام خانه بعداز آن اجاره داده شده است، باطل است البته اگر اجارهدادن به قصد رجوع از هبه باشد و فقط اجاره خانه که بعداز هبهصورت گرفته است صحيح است. بدهی ميّت هم بايد از آنچه که تا زمان فوتش مالک آن بوده است، پرداخت شود و آنچه که در زمان حياتش برای مدتی اجاره داده، منفعت آن در طول زمان اجاره برای مستأجر است و عين آن جزء ترکه محسوب میشود و بدهی او از آن کسر میگردد و باقیمانده آن، ارث ورثه است و تا انقضاء مدت اجاره نمیتوانند از آن استفادهای ببرند.
س 1731: شخصی در وصیتنامهاش نوشته است که همه اموال غیر منقول او متعلّق به یکی از فرزندانش باشد به این شرط که تا زمانی که زنده است هر سال مقداری برنج در برابر آن اموال به او و خانوادهاش بدهد، سپس بعد از گذشت یک سال همه آن اموال را به او بخشید، آیا این وصیت به علت تقدّم همچنان اعتبار دارد و در نتیجه در ثلث آن صحیح است و باقیمانده اموال بعد از موت او به همه ورثه به ارث میرسد؟ یا آنکه وصیت با تحقّق هبه بعد از آن باطل میشود؟ (قابل ذکر است که اموال مزبور در اختیار و تحت تصرّف موهوب له هستند.)
ج: اگر هبه که بعد از وصيت صورت گرفته با قبض و استيلاء بر مالِ هبه شده در زمان حيات هبه کننده و با اذن او محقق و قطعی شده باشد، وصيت که قبل از هبهصورت گرفته است، باطل میگردد زيرا هبه، رجوع از وصيت محسوب میشود، در نتيجه مال هبه شده، ملک فرزند است و بقيه ورثه در آن حقّی ندارند و در غير اين صورت تا زمانی که عدول موصی از وصيت احراز نشده باشد، وصيت اعتبار دارد.
س 1732: آیا جایز است وارثی که سهم خود را از ارث پدرش به دو برادر خود بخشیده است، بعداز چند سال آن را از آنان مطالبه کند؟ واگر آن دو از بازگرداندن سهم او خودداری کنند، مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر بعد از آنکه هبه با قبض و اقباض محقق شده، بخواهد از هبه خود رجوع کند، چنين حقّی را ندارد، ولی اگر رجوع او قبل از قبض واقباض باشد، صحيح و بلااشکال است.
س 1733: یکی از برادرانم بارضایت، سهم خود را از ارث به من بخشید، ولی بعد از مدتی قبل از آنکه ارث بین ورثه تقسیم شود از هبه خود رجوع کرد، مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر قبل از تحويل سهمالارث خود به شما از هبه رجوع کند، صحيح است و شما حقّی در آنچه که به شما هبه کرده است نداريد، ولی اگر بعد از آنکه آن را قبض کرديد از هبه خود رجوع کند، اثری ندارد و او در آنچه به شما بخشيده است حقّی ندارد.
س 1734: زنی زمین مزروعی خود را به شخصی بخشیده است تا بعد از موتش به نیابت از او فریضه حج را بجا آورد، به این گمان که حج بر او واجب شده است، ولی اقوام او با وی موافق نیستند. سپس برای بار دوم زمین را به یکی از نوههای خود هبه نمود و یک هفته بعد از هبه دوم فوت کرد، آیا هبه اول صحیح است یا هبه دوم؟ موهوبله اوّل، نسبت به انجام فریضه حج برای او چه تکلیفی دارد؟
ج: اگر شخص اول از ارحام هبه کننده بوده و عين موهوبه را با اجازه او قبض کرده باشد، هبه اوّل صحيح و لازم بوده و واجب است از طرف آن زن فريضه حج را انجام دهد و هبه دوم فضولی و متوقف بر اجازه موهوبله اوّل است، ولی اگر از اقوام آن زن نباشد و يا عين موهوبه را از او تحويل نگرفته باشد، هبه دوم صحيح است و رجوع از هبه اوّل، محسوب میگردد و بر اثر آن هبه اوّل، باطل میشود، در نتيجه شخص اوّل حقّی در زمين ندارد و واجب نيست از طرف هبهکننده فريضه حج را بجا آورد.
س 1735: آیا حق قبل از ثبوت، قابل هبه است؟ آیا اگر زن حقوق مالی خود را که در آینده از آن برخوردار میشود، هنگام عقد به شوهرش ببخشد، صحیح است؟
ج: در صحّت اين قبيل هبهها، اشکال و بلکه منع وجود دارد. در نتيجه اگر هبه حقوق آينده آن زن به شوهرش به صلح يا به شرط اسقاط آنها بعد از ثبوت برگردد، اشکال ندارد و الا هيچ فايده و اثری ندارد.
س 1736: گرفتن یا دادن هدیه به کفّار چه حکمی دارد؟
ج: فینفسه مانعی ندارد.
س 1737: شخصی در زمان حیاتش همه اموال خود را به نوهاش بخشیده است، آیا این هبه نسبت به همه اموالش حتّی آنچه که باید بعد از مردن او خرج کفن و دفن و امور دیگر شود، نافذ است؟
ج: اگر اموال هبه شده بعد از هبه و در زمان حيات هبه کننده و با اذن او قبض شده باشند، هبه نسبت به تمام آنچه که قبض شده، نافذ است.
س 1738: آیا اموالی که به جانبازان و مجروحین جنگ پرداخت میشود، هدیه محسوب میگردد؟
ج: بله. مگر آنچه که در برابر کار به بعضی از آنان پرداخت میشود که اجرت کار آنان است.
س 1739: اگر هدیهای به خانواده شهیدی تقدیم شود مال ورثه است یا کفیل و یا ولیّ آنان؟
ج: بستگی به نيّت هبه کننده دارد.
س 1740: برخی از شرکتها یا شخصیتهای حقیقی و حقوقی داخلی یا خارجی به بعضی از وکیلها و واسطهها هنگامی که اقدام به خرید و فروش کالا یا عقد قراردادهای صنعتیمیکنند، هدیههایی را میدهند، با وجود اینکه احتمال دارد گیرنده هدیه به نفع هدیهدهنده عمل کند و یا تصمیمی به نفع او اتخاذ نماید، آیا شرعاً جایز است این هدیهها را از او قبول کند؟
ج: وکيل يا واسطه در خريد و فروش و عقد قرارداد نبايد از طرف ديگر در برابر معامله با او هديه بگيرد.
س 1741: اگر هدیههایی که توسط شرکتها یا اشخاص داده میشود در برابر هدیهای باشد که از بیتالمال به آنان داده شده است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر عوض هديهای باشد که از بيتالمال داده شده، بايد به بيتالمال داده شود.
س 1742: اگر هدیه در گیرنده آن تأثیر بگذارد و موجب برقراری ارتباطات نامناسب و یا روابط مشکوک امنیتی شود، آیا گرفتن آن هدیه و تصرّف در آن جایز است؟
ج: گرفتن اين هديهها جايز نيست بلکه واجب است از قبول آنها خودداری شود.
س 1743: اگر احتمال داده شود که هدیه برای ترغیب و تشویق گیرنده آن برای انجام تبلیغات به نفع هدیه دهنده است، آیا گرفتن آن جایز است؟
ج: اگر تبليغات مورد نظر از جهت شرعی و قانونی جايز باشند، اشکال ندارد و قبول هديه در برابر آن هم بدون مانع است. البته در محيطهای اداری اين امر تابع قانون و مقرّرات مربوطه میباشد.
س 1744: درصورتی که هدیه برای چشم پوشی و تغافل و عدم مخالفت و یا برای جلب موافقت مسئول نسبت به انجام بعضی از امور باشد، قبول هدیه چه حکمی دارد؟
ج: قبول اين قبيل هديهها اشکال دارد و بلکه ممنوع است. بهطور کلّی اگر تقديم هديه به قصد دستيابی به هدفی خلاف شرع و قانون و يا به منظور ايجاد تمايل در مسئول قانونی به موافقت با چيزی که حق موافقت با آن را ندارد، صورت بگيرد، گرفتن آن هديه جايز نيست بلکه واجب است از قبول آن خودداری شود و بر مسئولين هم واجب است از آن جلوگيری نمايند.
س 1745: آیا جایز است جدّ پدری، همه یا بخشی از اموال خود را در زمان حیاتش به همسر فرزندش که از دنیا رفته و به فرزندان او ببخشد؟ آیا دختران او حق اعتراض به این کار را دارند؟
ج: او حق دارد که در زمان حياتش هر چه را بخواهد به نوههای خود و يا همسر پسرش ببخشد و دختران او حق اعتراض به کار او را ندارند.
س 1746: شخصی فرزند و خواهر و برادر و پدر و مادری ندارد و میخواهد اموال خود را به همسر یا اقوام او هبه کند، آیا شرعاً این کار برای او جایز است؟ آیا این کار مقدار مشخص و معیّنی دارد یا اینکه میتواند همه اموالش را هبه کند؟
ج: مانعی ندارد که مالک در زمان حياتش همه يا قسمتی از اموالش را به هر کس که میخواهد أعم از وارث و غير وارث ببخشد.
س 1747: بنیاد شهید مقداری پول و مواد غذایی جهت برگزاری مجلس فاتحه و یادبود فرزند شهیدم در اختیار من قرار داده است، آیا گرفتن آنها تبعات اخروی برای من بدنبال دارد؟ آیا موجب کم شدن ثواب و اجر شهید خواهد شد؟
ج: اشکال ندارد که خانوادههای عزيز شهدا آن کمکها را قبول کنند و تأثيری در اجر و پاداش شهيد و خانواده او ندارد.
س 1748: یک صندوق مشترک توسط نگهبانان و کارکنان هتل ایجاد شده تا چیزهایی که به عنوان انعام به آنان هدیه داده میشود در آن جمع آوری شده و بین آنان بهطور مساوی تقسیم گردد، ولی بعضی از آنان که دارای سمت ریاست و نائب رئیس هستند سهم بیشتری را مطالبه میکنندو این مسأله همیشه موجب اختلاف و تفرقه بین اعضای صندوق بوده است، حکم آن چیست؟
ج: اين مسأله بستگی به قصد کسی دارد که مال را به عنوان انعام پرداخت کرده است، در نتيجه آنچه را که به شخص خاصی داده است مال خود اوست و آنچه را که به همه داده است بايد بهطور مساوی بين آنان تقسيم شود.
س 1749: اموالی مانند عیدی که به کودک صغیر هدیه داده میشوند آیا ملک خود صغیر محسوب میشوند یا ملک پدر و مادر او؟
ج: اگر پدر به عنوان ولايت بر صغير، آنها را قبض کرده باشد، ملک صغير محسوب میشوند.
س 1750: مادری دو دختر دارد و میخواهد دارایی خود را که یک قطعه زمین کشاورزی است به نوهاش (یعنی پسر یکی از دو دخترش) هبه کند و درنتیجه دختر دوم او از ارث، محروم میشود، آیا این هبه او، صحیح است یا این که دختر دوّم میتواند بعد از مرگ مادرش، سهم خود را از آن زمین، مطالبه کند؟
ج: اگر مادر، در زمان حيات خود، ملکش را به نوهاش، بخشيده و تحويل او داده، در اين صورت، ملک از آنِ وی بوده و هيچ کس حق اعتراض ندارد، امّا اگر وصيّت کرده که بعد از او، آن ملک را به نوه دهند، وصيّت او تا مقدار ثلث، نافذ بوده و در مقدار زائد آن بستگی به اذن ورثه دارد.
س 1751: شخصی مقداری از زمین کشاورزیش را به پسر برادرش، هبه کرد به شرط این که او دو ربیبه خود را به عقد دو پسر هبهکننده، در آورد، ولی فرزند برادر، یکی از ربیبهها را به عقد یک پسر در آورد امّا از تزویج ربیبه دوّم امتناع نمود آیا این هبه با شرط مذکور، صحیح و لازم میباشد یا نه؟
ج: اين هبه، صحيح و لازم است، لکن شرط، باطل است زيرا ناپدری ولايتی بر ربيبهها ندارد بلکه ازدواج آنان، در صورتی که پدر يا جّد پدری نداشته باشند، منوط به رضايت خودشان است. بلی، اگر مراد از شرط مذکور اين است که پسر برادر با گفتگو و مذاکره، رضايت ربيبهها را برای ازدواج با پسران آن شخص، جلب کند، شرط صحيح و وفاء به آن لازم است و اگر به شرط عمل نکند هبه کننده، حق فسخ خواهد داشت.
س 1752: اینجانب یک آپارتمان مسکونی دارم که آن را به نام دختر صغیرم کردم، بعد از آنکه مادر او را طلاق دادم از هبه خود رجوع نموده و قبل از رسیدن او به سن هجده سالگی آن را به نام پسری که از همسر دوم خود دارم نمودم، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر ملک را حقيقتاً به دخترتان هبه کردهايد و آن را به ولايت از او قبض نمودهايد، هبه لازم است و قابل فسخ نيست، ولی اگر هبه حقيقی محقق نشده باشد، بلکه فقط سند آن را به نام دخترتان کرده باشيد اين برای تحقّق هبه و حصول مالکيت برای او کافی نيست، بلکه آن آپارتمان ملک شماست و اختيار آن نيز دردست شما میباشد.
س 1753: اینجانب بعد از ابتلا به یک بیماری شدید، همه املاکم را بین فرزندانم تقسیم کرده و سندی راجع به آن برای آنان تنظیم نمودم و بعد از بهبودی به آنان مراجعه کرده و درخواست نمودم که مقداری از اموالم را به من برگردانند، ولی آنان از انجام این کار خودداری نمودند، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد نوشتن سند برای حصول ملکيّت برای فرزندان کافی نيست در نتيجه اگر اموال و املاک خود را به آنان هبه کرده و تحويل آنان دادهايد بهطوری که در اختيار و تحت تصرّف مالکانه آنان قرار گرفته باشد، حق رجوع نسبت به آن را نداريد، ولی اگر اصلاً هبهای صورت نگرفته و يا بعد از هبه قبض و اقباض انجام نشده باشد، آن اموال بر ملکيّت شما باقی هستند و اختيار آنها با شماست.
س 1754: شخصی در وصیّتنامهاش آنچه را که در منزل دارد به زنش بخشیده است و در خانه کتابی هم به خط موصی وجود دارد، آیا همسر او علاوه بر ملکیت این کتاب، مالک حقوق ناشی از آن مانند حق چاپ و نشر هم میباشد یا اینکه ورثه دیگر هم نسبت به آن سهیم هستند؟
ج: حق چاپ و نشر کتابی که تأليف شده تابع ملک آن است، بنا بر اين کسی که مؤلف در زمان حياتش کتاب خود را به او هبه کرده و تحويل او داده است و يا وصيت کرده که متعلّق به او باشد، کتاب بعد از وفات مؤلف، متعلّق به آن شخص است و همه امتيازات وحقوق آن هم اختصاص به او پيدا میکند.
س 1755: بعضی از ادارات و مؤسسات به مناسبتهای مختلف هدایایی را به کارمندان خود میدهند که جهت آن معلوم نیست، آیا جایز است کارمندان آن را گرفته و در آن تصرّف کنند؟
ج: در صورتی که هديه دهنده بر اساس مقرّرات دولتی صلاحيت و اختيار آن را داشته باشد، دادن هديه از اموال دولتی مانعی ندارد واگر دريافت کننده احتمال قابل توجهی بدهد که هديه دهنده اين صلاحيت و اختيار را دارد، اشکال ندارد که آن را از او بگيرد.
س 1756: آیا در قبض هبه از هبه کننده، مجرّد دریافت هبه از او کافی است یا آنکه علاوه بر آن باید هبه را مخصوصا در مواردی مانند ماشین، خانه، زمین و مانند آن به نام آن شخص ثبت نماید؟
ج: منظور از اشتراط قبض در هبه، نوشتن قرارداد و امضای آن نيست، بلکه مقصود اين است که آن مال در خارج در اختيار و تحت تصرّف او قرار بگيرد و همين برای تحقّق هبه و حصول ملکيّت کافی است و فرقی بين اموالی که هبه میشوند، وجود ندارد.
س 1757: شخصی مالی را به مناسبت ازدواج یا تولد و یا امور دیگر به فرد دیگری هدیه داده است و بعد از گذشت سه یا چهار سال میخواهد آنها را پس بگیرد، آیا برگیرنده هبه واجب است آنها را به او برگرداند؟ و اگر شخصی مالی را برای مراسم عزاداری یا جشن های تولد ائمه(علیهمالسلام) بدهد، آیا حق دارد بعد از آن، اموال مزبور را پس بگیرد؟
ج: تا زمانی که عين هديه نزد آن شخص به حال خود باقی باشد، جايز است هبهکننده، آن را مطالبه کند و پس بگيرد، به شرطی که او از ارحام هبه کننده نبوده و هبه هم معوّضه نباشد، ولی در صورت تلف شدن هديه يا تغيير آن، نسبت به آنچه در زمان هبه به آن صورت بوده، حق مطالبه هديه و يا عوض آن را ندارد و همچنين پولی را که انسان به قصد قربت و برای رضای خدا، بدهد حق پس گرفتن آن را ندارد.
هبه
استفتائات جدید
س: هبهى معوضه چيست؟
ج) هبهاى است که در آن شرط ثواب و يا عوض شود چه در قالب صلح و يا هبه، مثل آنکه شرط شود در مقابل آن هبهاى که مىدهد هبه گيرنده نيز چيزى به واهب ببخشد و هکذا اگر شرط نشده ولى عملاً در مقابل هبه، هبه گيرنده نيز چيزى را به هبه دهنده ببخشد که در اين صورت معوضه مىشود و احکام خاص خود را دارد.
س: مادر زنى به دامادش دويست هزار روپيه بدون مطالبه داد بعد از مدتى بين طرفين اختلاف پيدا شد مادر زن از داماد خود پول را تقاضا نمود (بدليل اينکه پول مذکور قرض بود) ولى داماد مىگويد که اين پول هبه بود. جنابعالى نظر خود پيرامون مسأله بالا ايراد فرماييد.
ج) اگر داماد اقرار کرده که پول را از مادر زن گرفته است، مديون است آن را به مادر زن بپردازد مگر اينکه ثابت کند که به عنوان هبه گرفته است و مادر زن مبلغ را به او بخشيده است، اگر بينه نداشته باشد مادر زن نزد قاضى قسم مىخورد و يا قسم را به مدّعى ردّ مىکند.
س: مردى به زن خود هديهاى مىدهد. بعد از گذشت مدتى مرد هديه را طلب مىكند. اما به علت سهلانگارى محرز زن هديه به سرقت رفته است. آيا زن به مرد بدهكار مىشود؟
ج) اگر قبل از رجوع واهب عين موهوبه به سرقت رفته است، حقى بر زن ندارد و اگر بعد از رجوع و مطالبه آن، زوجه از پس دادن امتناع کرده است، ضامن است ولى احتياط آن است که مرد چيزى از او مطالبه نکند.
س: اگر وسيلهاى را از فردى هديه بگيرم و بعد از مدتى هديه دهنده اعلام نارضايتى كند حكمش چيست؟
ج) اگر موجود باشد و از ارحام هبه کننده نباشيد بايد برگردانيد.
1: شخصى ملک مسکونى خود را به فرزندش هبه نموده و شرط نموده اولاً آن را نفروشد ثانياً واهب تازمانى که زنده است حق داشته باشد در آن منزل سکونت نمايد. اما متهب با تخلّف از شرط، ملک را به ديگرى فروخته است. آيا خريدار ملک مىتواند واهب را از منزل بيرون کند؟ 2: آيا واهب مىتواند فقط عقد دوم را بهم بزند؟ در صورتى که واهب عقد هبه را به علت تخلّف شرط متهب بهم بزند آيا ملک از خريدار (متصرف بعدى) مسترد مىگردد؟
ج1) خريدار نمىتواند واهب را كه حق سكونت در آن منزل را دارد از آن منزل بيرون كند بلكه منزل مسلوبالمنفعة مادام حيات واهب، به خريدار منتقل مىشود و خريدار اگر از جريان اطلاع نداشته مىتواند معامله خريد خود را به استناد خيار عيب فسخ كند. ج2) واهب حق فسخ دوم را ندارد ولى مىتواند قرارداد هبه خود را به استناد تخلّف شرط فسخ كند كه در صورت فسخ ملك به خود واهب برمىگردد.
س: اگر انسان از کسى هديه درخواست بکند و شخص مقابل در رو در بايستى قرار بگيرد و از روى خجالت و به اكراه هديه را به شخص طلبكننده بدهد آيا اين هديه غصبى مىشود؟ حکم نماز خواندن با اين هديه چيست؟
ج) اگر بدانيد هديه دهنده راضى نيست، تصرف در آن جايز نيست و چنانچه لباس باشد، نماز با آن باطل است.
دین و قرض
اجوبه الاستفتائات
س 1758: صاحب یکی از کارخانهها مبلغی پول برای خرید مواد اولیه از من قرض گرفت و بعد از مدتی آن را با مقداری اضافی به من برگرداند و این مبلغ اضافی را از طرف خودش با رضایت کامل و بدون آنکه قبلاً شرط شده باشد و من توقع آن را داشته باشم به من پرداخت نمود، آیا جایز است آن مقدار زیادی را از او بگیرم؟
ج: در فرض سؤال که در قرض شرط پرداخت مبلغ اضافی نشده و آن مبلغ را قرضگيرنده با رضايت خود داده تصرّف شما در آن اشکال ندارد.
س 1759:اگر بدهکار از پرداخت بدهی خود امتناع ورزد و در نتیجه طلبکار برای دریافت مبلغ چک بر علیه او به دادگاه شکایت کند و بر اثر آن مجبور شود علاوه بر اصل قرض، مالیات اجرای حکم را هم به دولت بپردازد، آیا شرعاً وام دهنده مسئول آن است؟
ج: اگر بدهکاری که در پرداخت بدهی خود کوتاهی میکند، ملزم به پرداخت ماليات اجرای حکم به دولت باشد، چيزی در اين رابطه برعهده وام دهنده نيست.
س 1760: برادرم مقداری به من بدهکار است و هنگامی که خانه خریدم فرشی برایم آورد که خیال کردم هدیه است، ولی بعد از آنکه طلب خود را از او مطالبه کردم، ادعا نمود که آن فرش را به جای بدهیاش به من داده است، آیا با توجه به اینکه چیزی در این رابطه به من نگفته، صحیح است دادن فرش را به عنوان پرداخت قرض خود حساب کند؟ و اگر راضی نشوم که به جای بدهی او باشد، آیا باید آن فرش را به او برگردانم؟ آیا جایز است بر اثر تغییر قدرت خرید، مبلغ بیشتری را نسبت به اصل قرض از او مطالبه کنم زیرا قدرت خرید با آن پول در آن زمان بیشتر از زمان فعلی بوده است؟
ج: دادن فرش يا غير آن از چيزهايی که از جنس دين نيست به عنوان عوض دين، بدون موافقت قرض دهنده کافی نيست و تا شما راضی نشدهايد که فرش به جای قرض شما باشد بايد آن را به او برگردانيد زيرا در اين صورت آن فرش هنوز در ملک اوست و احتياط اين است که نسبت به تفاوت قدرت خريد با هم مصالحه کنيد.
س 1761: پرداخت مال حرام برای ادای دین چه حکمی دارد؟
ج: ادای دين با پرداخت مال ديگری، تحقّق پيدا نمیکند و ذمّه بدهکار با آن برئ نمیشود.
س 1762: زنی پولی معادل یك سوم قیمت خانهای که میخواهد بخرد قرض کرد و با وامدهنده قرار گذاشت که آن را بعد از بهبود وضعیت مالیاش به او برگرداند و در همان زمان پسر او چکی به مبلغ قرض به عنوان تضمین به او داد و اکنون بعد از گذشت چهار سال از فوت طرفین، ورثه آنان قصد حل و فصل مسأله را دارند، آیا ورثه آن زن باید یك سوم خانه را که با پول قرضی خریداری شدهاست به ورثه آن شخص بدهند یا آنکه پرداخت مبلغ چک به آنان کفایت میکند؟
ج: ورثه وامدهنده حق مطالبه چيزی از خانه را ندارند، بلکه فقط حق مطالبه مبلغی را دارند که آن زن از مورّث آنان برای خريد خانه، قرض گرفته است به شرط اينکه مالی را که برای پرداخت بدهیاش کفايت میکند به ارث گذاشته باشد و احتياط آن است که نسبت به تفاوت ارزش پول با هم مصالحه کنند.
س 1763: پولی را از شخصی قرض کردیم و بعد از مدتی آن فرد ناپدید شد و اکنون او را پیدا نمیکنیم، تکلیف ما نسبت به طلب او چیست؟
ج: بر شما واجب است منتظر بمانيد و برای پرداخت بدهی خود او را جستجو کنيد تا آن مبلغ را به او يا به ورثهاش بپردازيد و در صورتی که از يافتن او نااميد هستيد ميتوانيد در مورد آن به حاکم شرع مراجعه کنيد و يا از طرف صاحبش، صدقه دهيد.
س 1764: آیا جایز است هزینهها و مخارج دادگاه را که وام دهنده برای اثبات قرض و دریافت آن متحمل میشود از بدهکار مطالبه نمود؟
ج: بدهکار شرعاً ضامن هزينههای دادگاه که توسط طلبکار پرداخت شدهاست نمیباشد و در هر صورت در اين گونه امور قوانين نظام جمهوری اسلامی لازمالاجراء میباشد.
س 1765: اگر بدهکار بدهی خود را نپردازد و در ادای آن کوتاهی نماید، آیا جایز است طلبکار از مال او تقاص نماید مثلاً حق خود را بهطور پنهانی یا به طریق دیگر بردارد؟
ج: اگر بدهکار بدهی خود را انکار کند و یا بدون عذر در پرداخت آن کوتاهی نماید، طلبکار می تواند از اموال او تقاص نماید. لکن در صورتیکه شخص مزبور خود را بدهکار نمیداند و یا نمیداند که طلبکارش واقعاً حقّی بر گردن او دارد یا نه، در این صورت تقاص طلبکار از او محلّ اشکال است بلکه جایز نیست.
س 1766: آیا بدهی میّت جزء حق الناس محسوب میشود تا پرداخت آن از ترکه او بر ورثهاش واجب باشد؟
ج: بدهی اعم ازاينکه به اشخاص حقيقی باشد يا حقوقی، جزء حقالناس است و بر ورثه بدهکار واجب است آن را از ترکه ميّت به طلبکار يا ورثه او بپردازند و تا آن را نپردازند حق تصرّف در ترکه را ندارند.
س 1767: شخصی زمینی دارد که ساختمان موجود در آن، متعلّق به فرد دیگری است و صاحب زمین به دو نفر بدهکار است، آیا جایز است طلبکاران زمین و ساختمان موجود در آن را برای استیفای حقوق خود توقیف کنند یا آنکه فقط نسبت به زمین چنین حقّی را دارند؟
ج: آنان حق ندارند تقاضای توقيف چيزی را که ملک بدهکار نيست، بنمايند.
س 1768: آیا خانهای که بدهکار برای سکونت خود و خانوادهاش به آن نیاز دارد، از توقیف اموالش، مستثنی است؟
ج: آنچه را که بدهکار برای ادامه زندگی خود به آن نياز دارد مانند منزل و اثاثيه آن، ماشين، تلفن و ساير چيزهايی که جزء احتياجات زندگانی مناسب با شأن او محسوب میشوند، از حکم الزام به فروش، مستثنی است.
س 1769: اگر تاجری که بدهیهایش او را ناتوان ساخته است، ورشکسته شود و غیر از یک ساختمان چیزی نداشته باشد و آن را هم در معرض فروش گذاشته باشد ولی پول آن فقط جوابگوی نصف بدهی او باشد و نتواند بقیه بدهی خود را بپردازد، آیا جایز است طلبکاران او را مجبور به فروش آن ساختمان کنند یا آنکه باید به او مهلت بدهند تا بتواند بهطور تدریجی بدهی خود را بپردازد؟
ج: اگر آن ساختمان، خانه مسکونی خود و خانوادهاش نباشد، وادار کردن او به فروش آن برای پرداخت ديونش اشکال ندارد، هرچند برای پرداخت همه بدهیهايش کافی نباشد و واجب نيست طلبکاران برای آن مقدار به او مهلت بدهند، بلکه فقط نسبت به بقيه بدهیهای او بايد صبر کنند تا قدرت پرداخت آن را پيدا کند.
س 1770: آیا پرداخت پولی که یک مؤسسه دولتی از مؤسسه دولتی دیگر قرض میگیرد واجب است؟
ج: در وجوب پرداخت، حکم ساير ديون را دارد.
س 1771: اگر شخصی بدون تقاضای بدهکار، قرض او را بپردازد، آیا واجب است بدهکار عوض آنچه را که او پرداخت کرده بپردازد؟
ج: کسی که بدون تقاضای بدهکار اقدام به پرداخت بدهی او نموده است، حق مطالبه عوض آن را ندارد و بر بدهکار هم پرداخت عوض آنچه که آن شخص پرداخته است واجب نيست.
س 1772: اگر وام گیرنده پرداخت وام را از مهلت مقرّر به تأخیر بیندازد، آیا وامدهنده میتواند مبلغی بیشتر از مقدار وام را از او مطالبه کند؟
ج: وام دهنده از نظر شرعی حق مطالبه چيزی بيشتر از اصل وام را ندارد.
س 1773: پدرم در ضمن یک معامله صوری مبلغی پول به شخصی داد که در واقع به عنوان قرض بود و بدهکار هم هر ماه مبلغی به عنوان سود میپرداخت، بعد از وفات طلبکار(پدرم) هم بدهکار به پرداخت آن مقدار سود ادامه داد تا اینکه او هم فوت نمود، آیا پولهایی که به عنوان سود پرداخت شده است، ربا محسوب میشود و بر ورثه طلبکار واجب است که آنها را به ورثه بدهکار برگردانند؟
ج: با فرض اينکه پرداخت پول به او در واقع به عنوان قرض بوده، هر مبلغی که به عنوان سود مال پرداخت شده است ربا محسوب میشود و شرعاً حرام است و بايد عين يا عوض آن از ترکه طلبکار به بدهکار يا ورثه او پرداخت شود.
س 1774: آیا جایز است اشخاص، اموال خود را نزد افراد دیگر به ودیعه بگذارند و هر ماه سود دریافت کنند؟
ج: اگر سپردن اموال به ديگران برای بهرهبرداری از آن تحت عنوان يکی از عقدهای صحيح باشد، اشکال ندارد و سود حاصل از بکارگيری آن هم بدون اشکال است، ولی اگر به عنوان قرض باشد، هرچند اصل قرض صحيح است، ولی شرط سود در ضمن آن شرعاً باطل است و سودهای گرفته شده ربا وحرام است.
س 1775: شخصی پولی را برای انجام یک کار اقتصادی قرض گرفت، اگر آن کار برای او سودآور باشد، آیا جایز است مبلغی از سود آن را به قرض دهنده بپردازد؟ و آیا جایز است قرض دهنده آن را مطالبه کند؟
ج: قرض دهنده حقّی در سود حاصل از تجارت قرض گيرنده با مال قرضی ندارد و نمیتواند هيچ مقداری از آن سود را از او مطالبه کند، ولی اگر قرض گيرنده خودش بخواهد بدون هيچ قرار قبلی با پرداخت مبلغی زائد بر مقدار اصل قرض به قرضدهنده به او نيکی کند، اشکال ندارد، بلکه مستحب است.
س 1776: شخصی کالایی را سه ماهه بهطور نسیه خریده است و بعد از رسیدن موعد مقرّر از فروشنده درخواست نمود که مهلت را تا سه ماه دیگر تمدید کند به این شرط که او هم مبلغی زائد از پول کالا را به او بپردازد، آیا انجام این کار برای آن دو جایز است؟
ج: اين مقدار اضافی ربا میباشد و حرام است.
س 1777: اگر زید از عمر قرض ربوی بگیرد و شخص سومی قرارداد قرض و شروط آن را برای آنان بنویسد و شخص چهارمی هم که حسابدار نامیده میشود و کار او ثبت اسناد قراردادی در دفتر محاسبات است وجود داشته باشد، آیا حسابدار هم با آنان در انجام قرض ربوی شریک است و کار او و گرفتن اجرت در برابر آن هم حرام است؟ و همچنین شخص پنجمی هم وجود دارد که مأمور تحقیق است و کار او مراجعه به دفتر محاسبات است و بدون آنکه چیزی بنویسد و یا به دفتر منتقل کند، فقط آن را بررسی میکند که آیا در محاسبات معاملات ربوی اشتباهی رخ داده یا خیر، سپس نتیجه را به حسابدار اطلاع میدهد، آیا کار او نیز حرام است؟
ج: هر کاری که به نحوی در عقد قرض ربوی يا در انجام و تکميل آن و يا در تحصيل و دريافت ربا از قرض گيرنده دخيل باشد، شرعاً حرام است و انجام دهنده آن کار مستحق دريافت اجرت نيست.
س 1778: بیشتر مسلمانان به دلیل نداشتن سرمایه مجبور به گرفتن سرمایه از کفّار میشوند که مستلزم پرداخت ربا میباشد، دریافت قرض ربوی از کفّار یا بانک وابسته به دولت غیر اسلامی چه حکمی دارد؟
ج: قرض ربوی از نظر تکليفی، مطلقاً حرام است هرچند از غير مسلمان باشد، ولی اگر فردی چنين قرضی را گرفت، اصل قرض صحيح است.
س 1779: شخصی مبلغی را برای مدتی قرض گرفت، به این شرط که هزینههای سفر قرض دهنده مانند سفر حج را بپردازد، آیا این کار برای آنان جایز است؟
ج: شرط کردن پرداخت هزينههای سفر قرض دهنده و امثال آن در ضمن عقد قرض همان شرط دريافت سود و فائده بر قرض است که شرعاً حرام و باطل میباشد، ولی اصل قرض صحيح است.
س 1780: مؤسسات قرضالحسنه هنگام پرداخت وام شرط میکنند که اگر گیرنده وام پرداخت دو یا چند قسط را از موعد مقرّر به تأخیر بیندازد، صندوق حق خواهد داشت که همه وام را یکجا بگیرد، آیا وام دادن به این شرط جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 1781: یک شرکت تعاونی وجود دارد که اعضای آن مبلغی را به عنوان سرمایه آن میپردازند و شرکت هم مبادرت به پرداخت وام به اعضا میکند و از آنان هیچگونه سود یا اجرتی نمیگیرد و هدف آن هم کمک و یاری است، این کاری که اعضا به قصد صله رحم و یاری رساندن انجام میدهند، چه حکمی دارد؟
ج: در جواز و رجحان تعاون و مشارکت برای تأمين وام مؤمنين ترديدی وجود ندارد، هرچند بهصورتی باشد که در سؤال توضيح داده شده است، ولی اگر پرداخت پول به شرکت به عنوان قرضی باشد که مشروط به پرداخت وام در آينده به پرداخت کننده است، اين کار شرعاً جايز نيست هرچند اصل قرض از نظرحکم وضعی صحيح است.
س 1782: بعضی از مؤسسات قرضالحسنه اقدام به خرید املاک و چیزهای دیگر با پولهایی که مردم به عنوان امانت به آنان سپردهاند مینمایند، این معاملات چه حکمی دارند؟ با توجه به اینکه بعضی از سپردهگذاران موافق انجام این کارها نیستند، آیا مسئول مؤسسه حق دارد در آن اموال مثلاً با خرید و فروش تصرّف کند؟ آیا این کار شرعاً جایز است؟
ج: اگر سپردههای مردم مانند امانتهايی نزد مؤسسه قرضالحسنه باشند تا به هر کسی که مؤسسه خواست قرض بدهد، در اين صورت مصرف آن در خريد ملک و غير آن فضولی است و متوقف بر اجازه صاحبان آنان است، ولی اگر سپردهها به عنوان قرض به آن مؤسسه داده شده باشند، چنانچه مسئولين آنها بر اساس اختياراتی که به آنان داده شده است، مبادرت به خريد املاک و مانند آن مبادرت کنند، اشکال ندارد.
س 1783: عدّهای از اشخاص از دیگران مبلغی پول میگیرند و در برابر آن هر ماه مقداری سود به آنان میدهند بدون آنکه این کار را تحت عنوان یکی از عقود انجام دهند، بلکه فقط براساس توافق طرفین انجام میشود، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اين قبيل معاملات، قرض ربوی محسوب میشوند و شرط سود و فايده در آن باطل است و آن مقدار اضافی ربا بوده و شرعاً حرام میباشد و گرفتن آن جايز نيست.
س 1784: اگر کسی که از صندوق قرضالحسنه وام دریافت کرده است، هنگام پرداخت وام از طرف خودش بدون آنکه بر او شرط شده باشد، مقداری بیشتر از اصل وام را بپردازد، آیا گرفتن این مبلغ اضافی از او و صرف آن در کارهای عمرانی جایز است؟
ج: اگر قرض گيرنده آن مبلغ اضافی را خودش، با رضايت و به عنوان يک عملی که هنگام پرداخت قرض مستحب است بپردازد، دريافت آن از او اشکال ندارد و امّا تصرّفات مسئولين مؤسسه در آن از طريق مصرف آن در کارهای عمرانی و غيره تابع حدود اختيارات آنان در اينباره است.
س 1785: کادر اداری یک مؤسسه قرضالحسنه با پولی که از شخصی قرض گرفته شده، اقدام به خرید یک ساختمان نمود و بعد از یک ماه پول آن شخص را از طریق پساندازهای مردم، بدون رضایت آنان پرداخت کرد، آیا این معامله شرعی است؟ و چه کسی مالک آن ساختمان است؟
ج: خريد ساختمان برای مؤسسه با پولی که به مؤسسه قرض داده شده است، اگر طبق صلاحيتها واختيارات کادر اداری صورت گرفته باشد، اشکال ندارد و ساختمان خريداری شده ملک مؤسسه و صاحبان دارايی آن است و در غير اين صورت معامله فضولی و متوقف بر اجازه صاحبان پول است.
س 1786: پرداخت دستمزد به بانک هنگام گرفتن وام از آن چه حکمی دارد؟
ج: اگر وجه مذکور به عنوان اجرت عمل قرض دادن از قبيل ثبت در دفتر و ثبت سند و ساير مخارج صندوق مانند آب و برق و غيره باشد و به سود وام بازگشت نکند، دادن و گرفتن آن و همچنين دريافت وام اشکال ندارد.
س 1787: یک صندوق که وامهایی را در اختیار اعضای خود قرار میدهد، ولی برای دادن وام شرط میکند که متقاضی وام، مبلغی پول را به مدت سه یا شش ماه در صندوق بگذارد و بعد از گذشت این مدت به مقدار دو برابر پولی که به صندوق سپرده است به او وام میدهد و بعد از آنکه همه وام را پرداخت کرد، پولی که قبلاً در صندوق گذاشته بود به او مسترد میشود، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اگر دادن پول به صندوق به اين عنوان باشد که آن پول برای مدتی نزد صندوق بهصورت قرض بماند، به اين شرط که صندوق هم بعد از آن مدت، وامی دراختيار او قرار دهد و يا وام دادن صندوق مشروط به اين شرط باشد که او قبلاً مبلغی را در صندوق گذاشته باشد، اين شرط در حکم ربا بوده و شرعاً حرام و باطل است، ولی اصل قرض نسبت به هر دو طرف صحيح میباشد.
س 1788: صندوقهای قرضالحسنه برای دادن وام اموری را شرط میکنند که از جمله آنها عضویت در صندوق وداشتن مبلغی به عنوان پسانداز در آن است و همچنین متقاضی وام باید ساکن محلهای باشد که صندوق در آن قرار دارد و برخی شرایط دیگر، آیا این شرطها حکم ربا را دارند؟
ج: اشتراط عضويت يا سکونت در آن محله و شرطهای ديگری که باعث محدوديت پرداخت وام به اشخاص میشوند اشکال ندارد و شرط بازکردن حساب پسانداز در صندوق هم اگر به اين امر برگردد که اعطای وام اختصاص به آن اشخاص پيدا کند، بدون اشکال است، ولی اگر به اين برگردد که وام گرفتن از صندوق در آينده مشروط است به اينکه متقاضی وام قبلاً مبلغی پول در بانک گذاشته باشد، اين شرط منفعت حکمی در قرض است که باطل میباشد.
س 1789: آیا راهی برای فرار از ربا در معاملات بانکی وجود دارد؟
ج: راه حل، استفاده از عقود شرعی با رعايت کامل شرايط آنهاست.
س 1790: آیا جایز است قرضی را که بانک برای استفاده خاصی به اشخاص میدهد، در امور دیگر مصرف نمود؟
ج: اگر آنچه را که بانک به اشخاص میدهد واقعاً قرض باشد و شرط کند که حتماً بايد در مورد خاصی مصرف شود، تخلّف از اين شرط جايز نيست، و همچنين اگر آنچه را که از بانک دريافت میکند به عنوان سرمايه مضاربه يا شراکت و مانند آن باشد، حق ندارد آن را در غير کاری که بانک به خاطر آن پول را در اختيار او گذاشته است، مصرف نمايد.
س 1791: اگر یکی از مجروحین دفاع مقدس برای گرفتن وام به بانک مراجعه کند و گواهی بنیاد جانبازان را در مورد جانبازی خود به بانک ارائه دهد تا از طریق آن از تسهیلات و وامهای مخصوص مجروحین جنگ تحمیلی که به حسب درجه از کارافتادگی شان است استفاده کند و خود او میداند که درصد جانبازیاش کمتر از آن مقداری است که در آن گواهی ثبت شده است و گمان میکند که تشخیص پزشکان و متخصصان در مورد او اشتباه بوده است، آیا میتواند از شهادت آنان برای استفاده از آن تسهیلات ویژه بهره ببرد؟
ج: اگر تعيين درصد جانبازی توسط پزشکان متخصص که معاينات پزشکی را براساس نظر و تشخيص خودشان انجام میدهند، صورت گرفته باشد و از نظر قانونی نزد بانک برای اعطای تسهيلات همان نظر، ملاک باشد، استفاده او ازمزايای درصد جانبازی که پزشکان به آن شهادت دادهاند، اشکال ندارد، هرچند به نظر خود او درصد جانبازیاش کمتر از آن مقدار باشد.
دین و قرض
استفتائات جدید
س: آيا برداشتن اموال فرد بدهکار بدون اطلاع و اجازه وى جايز است؟
ج) تقاص از طلبكار در صورتى مجاز است كه بدهكار، بدهى خود را انكار كند يا در پرداخت آن كوتاهى كند و براى رسيدن به حق راهى جز تقاص باقى نباشد؛ در غير اين صورت برداشتن مال از او بدون اذن و تصرف در آن جايز نيست.
س: شخصى به کسى که در وضعيت مالى بدى گير کرده پول به عنوان قرض بدون بهره داده و به او پيشنهاد کرده که اين پول و مقدارى از پولهاى خودش را به کسى بدهد و بهره آن را بگيرد و مشکلش را حل کند و در آخر فقط عين پول او را پس بدهد: الف: اولاً آيا کار خطايى انجام داده يا خير؟ ب: دوماً آيا پولى که پس مىگيرد حرام است يا نه؟ ج: سوماً اگر مشکل دارد با توجه به اين که از مقدارى از اين پول براى حج واجب استفاده شده چه بايد کرد؟
الف: اگر پول را به او قرض داده که او بواسطه آن پول از ديگرى ربا بگيرد، اين عمل خطا محسوب مىشود. ب: پولى را که پس مىگيرد اگر علم ندارد که عين مال حرام است، مانعى ندارد. ج: در فرضى که علم به حرمت عين مال ندارد، چيزى بر او نيست و هزينه کردن آن در راه حجِّ واجب، مانعى ندارد.
س. از كسى مبلغى پول مىخواهيم قرض بگيريم يا بدهيم. شخص پول دهنده شرط مىكند به شرط آنكه يك ونيم برابر آن را در چند قسط از شما بگيرم پول را به شما مىدهم. الف) آيا پول اضافهاى كه وام دهنده مىگيرد حلال است يا حرام؟ ب) آيا براى قرض گيرنده شرعاً مشكلى پيش مىآيد؟
ج) روش مذکور ربا است و ربا دادن و ربا گرفتن حرام است.
س: اگر پولى را به فردى قرض بدهيم و بعداً متوجه شويم كه او پول را در يك كسب حرام به كار بسته است و از سود آن كار حرام مىخواهد پول ما را پس بدهد. تكليف چيست؟ مىشود پول را از او قبول كرد؟
ج) اگر از عين مال حرام است، نمىتوانيد آن را قبول کنيد
س: آيا تعيين مدت در اداء دين لازم است؟ آيا دائن میتواند قبل از رسيدن وقت، دين را مطالبه كند؟
ج) تعيين مدّت در ادای دَيْن لازم نيست و در دَيْن مؤجّل (مدّتدار)، دائن قبل از رسيدن اجلِ دَيْن حق مطالبه ندارد.
س: اگر فردى چند سال قبل مبلغى به دلار بدهکار شده باشد و الان قصد باز پرداخت آن را دارد ولى ارزش دلار در حال حاضر نسبت به زمان ايجاد بدهى بسيار افزايش پيدا کرده است آيا بدهکار لازم است بر اساس ارزش فعلى دلار پرداخت کند و يا واجب است مصالحه کند؟
ج) ميزان در فرض مذکور همان مقدار از ارز مورد نظر است که بدهکار بوديد و افزايش قيمت سبب کاهش مقدار پرداختن شما نمىشود.
س: حكم اداى دين پس از مدت طولانى با فرض تحقق تفاوت قدرت خريد و مطالبه ما بهالتفاوت از طرف مقرض چيست؟
ج) اگر دين پول باشد، در مقدار تفاوت فاحش قدرت خريد، احوط تصالح است.
س: به اتفاق چند نفر از دبيران پنج سال است كه يك صندوق قرض الحسنه تشكيل دادهايم به اين صورت كه هر ماه به ازاى هر سهم عضويت پنج هزار تومان به حساب صندوق واريز مىكنيم و از مجموع اين پولها و اقساط وامهاى قبل به قيد قرعه به يك نفر وام مىدهيم آيا اين وامها اشكال شرعى ندارند؟
ج) دادن وام با رضايت همه اعضاى صندوق به كسى كه قرعه به نام او درآمده است، اشكال ندارد.
س: بدهكار در برابر طلبكارى كه فوت شده است چه وظيفهاى دارد؟
ج) وظيفه او اين است كه بدهكارى خود را به ورثه ميّت به نسبت ارثى كه مىبرند بپردازد و يا اگر ميّت وصى عادلى دارد، به او بپردازد.
س: شخصى مبلغى پول در دست من دارد بعنوان قرضالحسنه و اينجانب تعهد کردهام در جبران اين کار مدّت چند سال نماز و روزه براى اموات ايشان بجا آورم بطورى که اگر اين تعهد من نبود اين مبلغ را بطور قرضالحسنه نمىداد حکم مسأله از نظر شرع چيست؟
ج) اين تعهد و شرطِ منفعتِ حکمى در قرض است و شرعاً حرام و باطل است هر چند اصل قرض صحيح است.
س: كسى كه در دوران تحصيل در مدرسه يا دانشگاه استفادهى بىمورد از وسايل اعم از گچ و ماژيك و آب و…كرده و همچنين كارهايى را انجام داده كه باعث آسيب رساندن به بيتالمال مىشود (مانند نوشتن روى ميزها و…) براى اداى دين چه كارى بايد انجام دهد؟ باتوجه به اينكه انجام اين كارها به دليل عدم آگاهى بوده و هم چنين مقدار ضررى كه به بيتالمال زدهايم براى ما نامعلوم است.
ج) ضامن است و مقدار ضرر يقينى را بايد به بيتالمال بازگرداند.
صلح
اجوبه الاستفتائات
س 1792: شخصی همه دارایی خود از قبیل مسکن، ماشین، فرش و لوازم منزلش را به همسرش صلح کرده است و همچنین او را وصیّ و قیم اولاد صغیر خود نیز قرار داده است، آیا پدر و مادر او بعد از وفات وی حق مطالبه چیزی از ترکه او را دارند؟
ج: اگر ثابت شود که ميّت در زمان حيات خود همه دارايیاش را به همسرش ياهر فرد ديگری صلح کرده است بهطوری که چيزی از آنها را برای خود تا زمان وفاتش باقی نگذاشته است، موضوعی برای ارث بردن پدر و مادر يا ساير ورثه باقی نمیماند، در نتيجه حق ندارند هيچيک از اموال او را که در زمان حياتش ملک همسرش شده است، از زوجه او مطالبه کنند.
س 1793: شخصی قسمتی از اموالش را به فرزند خود صلح کرده است ولی بعد از گذشت چند سال مبادرت به فروش آن اموال به همان فرزند خود نموده است و در حال حاضر ورثه او بر اساس گواهی پزشکی ادّعا میکنند که پدر آنان از مدتی قبل از فروش خانه تا زمان انجام آن، از سلامت عقلی برخوردار نبوده است. آیا فروش مال مورد مصالحه به خود مصالحله عدول از مصالحه محسوب میشود و حکم به صحّت بیع میشود؟ و بر فرض بقای صلح بر صحّت، آیا در ثلث مال مورد مصالحه صحیح است یا در تمام آن؟
ج: صلح قبلی محکوم به صحّت ونفوذ است و تا زمانی که در آن حق فسخ برای مصالح ثابت نشده باشد، محکوم به لزوم نيز هست، در نتيجه فروش بعدی مال مورد مصالحه توسط او صحيح نيست هرچند در هنگام فروش آن از سلامت عقلی برخوردار بوده باشد و صلحی که محقق شده و حکم به صحّت و لزوم آن شده است، نسبت به همه مالی که مورد مصالحه قرار گرفته، نافذ است.
س 1794: فردی همه اموال حتّی مطالبات و حقوق خود در مؤسسه خدمات بهداشتی را به همسرش مصالحه میکند، ولی مؤسسه مزبور اعلام میدارد که او از نظر قانونی حق مصالحه حقوق خود در آن مؤسسه را ندارد، در نتیجه از موافقت با او خودداری میکند، خود مصالح هم به آن اعتراف دارد و میگوید که به قصد فرار از پرداخت بدهی های خود به دیگران این کار را انجام دادم. این صلح چه حکمی دارد؟
ج: صلح بر مال ديگری و يا بر مالی که متعلّق حق ديگران است، فضولی و متوقف بر اجازه مالک يا صاحب حق است و اگر صلح بر ملک طلق و تام مصالح صورت بگيرد ولی هدف از صلح آن فرار از پرداخت ديون خود به ديگران باشد، صحّت و نفوذ اين صلح محل اشکال است، بهخصوص اگر هيچ اميدی به بدست آوردن اموال ديگر و پرداخت بدهیهای خود از آنها وجود نداشته باشد.
س 1795: در قرارداد صلحی آمده است که پدری بعضی از اموال خود را به فرزندش مصالحه کرده و به او تحویل داده است، آیا این سند از نظر شرعی و قانونی معتبر است؟
ج: مجرّد قرارداد صلح تا زمانی که ا طمينان به صحّت مضمون آن حاصل نشده است، دليل و حجت شرعی بر انشاء عقد صلح و کيفيت آن محسوب نمیشود، بله اگر بعد از احراز تحقّق صلح از طرف مالک، شک در وقوع آن به نحو صحيح شرعی داشته باشيم، عقد صلح شرعاً محکوم به صحّت است و آن مال ملک مصالحله میباشد.
س 1796: پدر شوهرم هنگام ازدواج من با پسرش قطعه زمینی را در برابر مقداری پول به من مصالحه کرد و آن را به من منتقل نمود و قراردادی راجع به آن در حضور تعدادی شاهد تنظیم کرد، ولی اکنون ادّعا میکند که آن معامله صوری بوده است، حکم این مسأله چیست؟
ج: مصالحه مذکور شرعاً محکوم به صحّت است و ادّعای صوری بودن آن تا از طرف مدّعی ثابت نشود، اثری ندارد.
س 1797: پدرم در زمان حیات خود همه اموال منقول و غیر منقول خود را به من صلح نمود، به این شرط که بعد از وفات او به هریک از خواهرانم مبلغی را بپردازم، آنان هم به این کار راضی شده و سند وصیّت را امضا کردند، بعد از وفات پدرم حق آنان را داده و بقیه اموال را گرفتم، آیا تصرّف در این اموال برای من جایز است؟ و اگر آنان به این کار راضی نباشند، حکم مسأله چیست؟
ج: اين صلح اشکال ندارد و مال مورد مصالحه در فرض مرقوم برای شما است و عدم رضايت ساير ورثه اثری ندارد.
س 1798: اگر فردی در غیاب بعضی از فرزندانش و بدون موافقت فرزندانی که حاضر هستند، اموالش را به یکی از پسران خود صلح کند، آیا این صلح صحیح است؟
ج: مصالحه کردن اموال توسط مالک در زمان حياتش به يکی از ورثه، منوط به موافقت ساير ورثه نيست و آنان حق اعتراض به آن را ندارند. بلی اگر اين کار موجب برانگيختن فتنه و اختلاف در بين فرزندان شود جايز نيست.
س 1799: اگر شخصی مقداری مال را به دیگری مصالحه کند به این شرط که فقط خودِ متصالح از آن استفاده کند، آیا جایز است متصالح آن را بدون رضایت مصالح برای همان انتفاع به شخص سومی بدهد و یا بدون رضایت او شخص دیگری را برای استفاده از آن با خود شریک کند؟ و در صورت صحیح بودن، آیا رجوع مصالح از صلح جایز است؟
ج: جايز نيست متصالح از شروطی که در ضمن عقد صلح به آنها ملتزم شده، تخلّف کند و در صورتی که از شروط تخلّف نمايد جايز است مصالح عقد صلح را فسخ کند.
س 1800: آیا جایز است مصالح بعد از تحقّق عقد صلح، از آن عدول کند و بدون اعلام به متصالح اول، دوباره مال را به فرد دیگری صلح نماید؟
ج: اگر صلح به نحو صحيح محقق شود، نسبت به مصالح لازم است و تا زمانی که برای خودش حق فسخ قرار نداده، حق رجوع از آن را ندارد، بنا بر اين اگر همان مال را به فرد ديگری صلح کند، فضولی است و متوقف بر اجازه متصالح اول است.
س 1801: بعد از تقسیم دارایی مادری بین پسران و دختران او و طیّ مراحل قانونی و گرفتن گواهی حصر وراثت و بعد از آنکه هر یک از ورثه سهم خود را گرفتند و مدت زمان طولانی از آن گذشت، یکی از دختران او ادعا میکند که مادرش در زمان حیات خود همه اموالش را به او مصالحه کرده و سند عادی هم راجع به آن تنظیم شده که فقط توسط او و شوهرش امضا شده است و اثر انگشتی هم در آن وجود دارد که منسوب به مادر اوست، آن دختر هم اکنون خواهان همه ترکه است، تکلیف چیست؟
ج: تا زمانی که ثابت نشده که مادر در زمان حيات خود اموالش را به آن دختر صلح کرده، او نسبت به آنچه ادعا میکند حقّی ندارد و صرف قرارداد صلح تا زمانی که مطابقت آن با واقع ثابت نشود اعتباری ندارد.
س 1802: پدری همه دارایی خود را به فرزندانش صلح کرده، به این شرط که تا زنده است در آنها اختیار تصرّف داشته باشد، با توجه به این مطالب، حکم موارد زیر چیست؟ الف: آیا این صلح با آن شرط صحیح و نافذ است؟ ب: و بر فرض صحّت و نفوذ، آیا جایز است مصالح از این صلح رجوع کند؟ و برفرض جواز، اگر بعد از صلح مبادرت به فروش قسمتی از اموال مورد مصالحه نماید، آیا این کار او عدول از صلح محسوب میشود؟ و بر فرض اینکه عدول از صلح باشد، آیا عدول از همه صلح است یا فقط عدول از صلح اموال فروخته شده است؟ ج: عبارت «اختیار تصرّف در طول مدت حیات» که در قرارداد صلح آمده، آیا به معنای حق فسخ است یا به معنای حق انتقال آن اموال به دیگری و یا به معنای حق تصرّف خارجی در آن اموال از طریق استفاده از آنها در طول مدت حیات است؟
ج: الف: صلح مذکور با آن شرط محکوم به صحّت و نفوذ است. ب: عقد صلح از عقود لازم است. درنتيجه تا زمانی که مصالح در آن حق فسخ نداشته باشد، فسخ آن توسط او صحيح نيست، بنا بر اين اگر بعد از آنکه اموال مزبور را صلح کرد، بدون آنکه حق فسخ صلح را داشته باشد، قسمتی از آن را به يکی از طرفهای صلح بفروشد، معامله نسبت به سهم مشتری باطل است و نسبت به سهام طرفهای ديگر صلح فضولی و متوقف بر اجازه آنان است. ج: ظاهر عبارت «اختيار تصرّف در طول مدت حيات» حق تصرّف خارجی است نه حق فسخ و نه حق انتقال آن اموال به ديگری.
وکالت
اجوبه الاستفتائات
س 1803: من وکیل یکی از شرکتها هستم و در برابر پولی که به عنوان اجرت به من میدهند، اعمالی مانند تبلیغات و خدمات پس از فروش وشرکت در نمایشگاههای بینالمللی و مانند اینها را انجام میدهم، پولی که از شرکت دریافت میکنم چه حکمی دارد؟
ج: گرفتن اجرت وکالت در برابر انجام کارهای مربوط به آن، در صورتی که از اعمال مباح باشند، اشکال ندارد.
س 1804: شخصی زمینی را از وکیل مالک بهطور قسطی خریده است و بعد از آنکه اقساط آن را پرداخت نمود، موکّل ادّعا میکند که معامله را فسخ کرده و آن را به مالکیت خود بازگردانده است، آیا این ادّعا توسط او صحیح است یا آنکه مشتری حق دارد مبیع را از او مطالبه نماید؟
ج: بيع زمين توسط وکيل به وکالت از مالک، محکوم به صحّت و لزوم است و مبيع، ملک مشتری است و موکّل بايد آن را به او تحويل دهد و تا زمانی که ثابت نکرده است که خيار دارد حق فسخ عقد و بازگرداندن زمين به ملکيّت خود را ندارد.
س 1805: شخصی چندین قطعه زمین را به وکالت از مالک آن با اسناد عادی فروخته و مالک با وکیل قرار گذاشته که به هیچکدام از خریداران سند رسمی داده نشود، بعد از فوت مالک، ورّاث او با اقرار به ملکیّت خریداران نسبت به زمین ها، ادعا میکنند که مسئولیت دادن سند رسمی به آنان با وکیل است و در حال حاضر با آنکه او پول زمینها را در آن زمان دریافت کرده و تحویل مالک داده است ولی سند رسمی و قیمت فعلی آن را از او مطالبه میکنند. با توجه به این مطالب آیا مسئولیت ثبت اسناد رسمی به نام خریداران با ورثه است یا وکیل؟ و آیا ورثه حق مطالبه قیمت یا مابهالتفاوت قیمت آن زمان با قیمت کنونی را از او دارند؟
ج: هيچيک از مسئوليتها و هزينههای ثبت سند رسمی به نامهای خريداران بر عهده وکيل نيست و در مورد پول زمينها هم اگر ثابت شود که آنها را از خريداران گرفته و تحويل موکّل خود يعنی همان مالک داده است، ورثه حق مطالبه آن را از او ندارند و خريداران نيز نمیتوانند چيزی را از او مطالبه کنند و همچنين ورثه حق مطالبه مابهالتفاوت قيمت زمينها و قيمت کنونی آنها را ندارند.
س 1806: آیا جایز است وکیلهایی که از طرف مجتهد مجاز هستند، حقوق شرعی را در زمان حیات آن مجتهد به مجتهد دیگر بدهند؟
ج: بر وکيل واجب است آنچه را به عنوان وکالت گرفته به خصوص کسی که به او وکالت در اخذ وجوهات داده تحويل دهد مگر آنکه مجاز در پرداخت آن به ديگری باشد.
س 1807: برادرم را وکیل کردم که تلفنی برایم بخرد و مبلغی را برای پرداخت قسط اول آن به او دادم که آن را به اداره مربوطه پرداخت کرد و بقیه قسطهای آن را خودم شخصاً پرداخت کردم، سپس برادرم فوت کرده و اکنون در اداره مربوطه تلفن به نام اوست، آیا ورثه او حق مطالبه تلفن را دارند؟
ج: اگر برادرتان با پرداخت قسط اول که به او داده بوديد، آن را به وکالت برای شما خريده است، تلفن متعلّق به شماست و ورثه او حقّی در آن ندارند. اما اگر اداره، تلفن را به شخصی كه درخواست كرده و به نامش ثبت شده واگذار میكند، شما حقی در آن نداريد و فقط میتوانيد هزينهای را كه پرداختهايد مطالبه كنيد.
س 1808: مبلغی به عنوان اجرت وکالت به وکیل داده و از اودرخواست رسید کردم، او جواب داد که به هیچکس در برابر وکالت رسید نمیدهد. بعد از مدتی وکیل مزبور قبل از انجام وکالت خود فوت کرد، آیا جایز است آن مبلغ را از ورثه او مطالبه کنم؟
ج: در فرض سؤال جايز است طلبی را که از وکيل داشتهايد از ورثه او مطالبه کنيد و پرداخت آن از دارايی او بر ورثهاش واجب است.
س 1809: آیا عقد وکالت با موت وکیل یا موکّل باطل میشود؟
ج: وکالت با فوت يکی از آن دو باطل میشود.
س 1810: مردی در سفر به یکی از کشورهای آسیایی بر اثر حادثه رانندگی فوت میکند و وراث او (مادر و همسرش) مرا برای پیگیری حادثه که مستلزم سفر به محل وقوع آن است وکیل کردند، آیا جایز است هزینههای سفرم به آن کشور برای پیگیری پرونده قضیه را از اصل ترکه بردارم یا اینکه باید مبلغ مزبور را از پولی که آن دولت به ورثه متوفّی میدهد، بردارم؟
ج: بر کسانی که شما را برای پيگيری قضيه وکيل کردهاند، واجب است اجرت عمل وکالت شما و ساير هزينههای مربوط به آن را از اموال خودشان بپردازند مگر اينکه قبلاً به نحو ديگری توافق نموده باشيد.
س 1811: در یک قرارداد وکالت طبق آنچه که امروزه متعارف است تصریح به بلاعزل بودن وکالت شده است، که البته یک وکالت ابتدایی مستقلی است نه اینکه بهصورت شرط ضمن عقد بین طرفین باشد، آیا به مجرّد نوشتن این جمله در قرارداد، وکالت از عقد جایز به عقد لازم تبدیل شده و حق عزل ساقط میشود؟
ج: وکالت لازم وکالتی است که در ضمن عقد لازمی بهصورت شرط نتيجه شرط شود و مجرّد نوشتن عبارت «وکالت بلاعزل است» تأثيری در تبديل آن به عقد لازم ندارد و حقّ عزل، ساقط نمیشود.
س 1812: آیا جایز است فردی کسی را که مجوّز قانونی وکالت در دادگاهها را ندارد برای پیگیری یک پرونده حقوقی یا جزائی در دادگاه وکیل کند؟ با توجه به اینکه کسانی که دارای پروانه وکالت از دادگستری هستند، باید شرایط و ضوابط خاصی را داشته باشند تا بتوانند برای وکالت اجرت بگیرند، آیا کسانی که فاقد این مجوّز هستند، در برابر پیگیری دعاوی موکّلین در دادگاهها استحقاق دریافت اجرت را دارند؟
ج: وکالت فینفسه در اموری که قابل توکيل و نيابت هستند از نظر شرعی اشکال ندارد و پيگيری دعاوی در دادگاهها از آن جمله است، تعيين اجرت هم بستگی به توافق دو طرف دارد، ولی اگر وکالت برای پيگيری پروندههای حقوقی يا جزايی که نيازمند مراجعه به ادارات رسمی و محاکم قضايی است، از نظر قانونی احتياج به مجوّز رسمی داشته باشد، وکيل کردن و قبول وکالت شخصی که اين مجوّز را ندارد جايز نيست، و در هر صورت اگر فردی که فاقد مجوّز رسمی است بنا به درخواست ديگری اقدام به انجام کاری کند که اجرت دارد، اجرتالمثل کارش بر عهده آن شخص است.
س 1813: با توجه به اینکه گاهی اقدام وکیل برای پیگیری موضوع یا دعوی یا انجام یک عملی علیرغم صرف وقت و سعی و تلاش و پرداخت هزینههای رفت و آمد، ثمره و نتیجهای به نفع موکّل ندارد، پرداخت پول و دریافت آن به عنوان اجرت وکالت او در رابطه با آن موضوع، چه حکمی دارد؟
ج: صحّت وکالت و استحقاق وکيل برای گرفتن اجرتالمسمّی يا اجرتالمثل در برابر عمل وکالت که بنا به درخواست موکّل صورت گرفته است، متوقف بر حصول نتيجه مطلوب و مورد انتظار موکّل نيست، مگر اينکه از اول به نحو ديگری با هم توافق کنند.
س 1814: شیوه متعارف در بسیاری از شعبههای رسمی دادگستری این است که حدود وکالت را مشخص میکنند. بهطور مثال مینویسند «وکیل در فروش فلان خانه که در فلان مکان واقع شده است» و همچنین امور دیگر را نیز مشخص مینمایند، ولی در بعضی از وکالتنامههای دستنویس عبارت ذیل ذکر میشود: «فلان شخص وکیل است در پیگیری همه امور مربوط به مورد وکالت» در نتیجه غالباً بین وکیل و موکّل اختلاف پیش میآید که آیا فلان کار یا تصرّف، داخل در وکالت هست یا خیر. سؤال این است که اگر برای وکیل نسبت به متعلّق وکالت اقدامات و اعمال خاصی معیّن نشود آیا جایز است وکیل نسبت به متعلّق وکالت هر اقدام و تصرّفی را انجام دهد؟
ج: واجب است وکيل در اقداماتی که برای آنها وکيل شده است، اکتفا به مواردی کند که عقد وکالت صريحاً يا ظاهراً هرچند به کمک قرائن حاليه يا مقاليه، شامل آن میشود، ولو اينکه آن قرينه، عادت جاری بر وجود تلازم بين وکالت در چيزی و بعضی از امور ديگر باشد و بهطور خلاصه وکالت به چند صورت تصور میشود: الف. وکالت از هر دو جهتِ عمل و متعلّق، خاص باشد. ب. از هر دو جهت عام باشد. ج. فقط از يک جهت عام باشد. د. فقط از جهت عمل و تصرّف، مطلق باشد، مثل اينکه بگويد: تو در مورد خانه من وکيل هستی. هـ . فقط از جهت متعلّق، مطلق باشد. مثلاً بگويد تو در فروش ملک من وکيل هستی. و. از هر دو جهت مطلق باشد، مثلاً بگويد: تو در تصرّف در مال من وکيل هستی. وکيل بايد در هر يک از اين موارد فقط به آنچه که عموم يا خصوص و يا اطلاق عقد وکالت شامل آن میشود، اکتفا کند و از آن تجاوز ننمايد.
س 1815: مردی به همسرش وکالت داده که یک قطعه زمین و بعضی از ساختمانهای او را بفروشد و با پول آن یک آپارتمان مسکونی برای فرزند صغیرش بخرد و آن را به نام او نماید، ولی او از وکالت خود سوء استفاده نموده و آپارتمان را به نام خودش کرده است، آیا کارهایی که او انجام داده، شرعاً صحیح هستند؟ با توجه به اینکه آپارتمان با پول حاصل از فروش اموال موکّل خریداری شده است، آیا بعد از وفات او آپارتمان فقط ملک فرزند صغیر اوست یا ملک همه ورثه؟
ج: اعمالی که آن زن بر اساس وکالتی که از شوهرش داشته است انجام داده از قبيل فروش زمين و بعضی از ساختمانها، صحيح و نافذ است و در مورد آپارتمان هم مجرّد ثبت آن به نام خودش شرعاً اثری برای او ندارد، بنا بر اين اگر آن را طبق وکالت، در زمان حيات موکّل و با پول او برای فرزند صغيرش خريده باشد، معامله صحيح و نافذ است و آپارتمان فقط اختصاص به فرزند صغير او دارد. و اگر آپارتمان را در زمان حيات موکّل و با عين پول او برای خودش خريده باشد و يا بعد از موت موکّل آن را برای آن کودک صغير بخرد، معامله فضولی و متوقف بر اجازه است؛ البته در مورد اول، اجازه ورثه بعد از فوت مورّثشان نافذ نيست چون هنگام خريد مالك قيمت نبودهاند، اما در مورد دوم اگر ورثه آن را اجازه بدهند، معامله برای آنان به نسبت سهم هر يک از ترکه، محقق میشود.
س 1816: زید از طرف برخی افراد، در اجیر گرفتن برای قضای نماز و روزه وکیل شد، یعنی مبلغی پول گرفت تا آن را به افرادی که اجیر میشوند بدهد، ولی او در امانت خیانت نمود و کسی را برای آن کار اجیر نکرد و در حال حاضر از عمل خود پشیمان است و میخواهد برئالذمّه شود، آیا باید عدّهای را برای آن کار اجیر کند یا اینکه اجرت آن کار را به قیمت فعلی آن به صاحبانشان برگرداند یا اینکه فقط به مقدار پولی که دریافت کرده است بدهکار است؟ و در صورتی که خود او اجیر در قضای نماز و روزه باشد و قبل از انجام آن بمیرد، تکلیف چیست؟
ج: اگر فردی که وکيل در استيجار است قبل از اقدام به اجير کردن کسی برای قضای نماز يا روزه، مدت وکالتش به پايان برسد، فقط ضامن مالی است که دريافت کرده است و در غير اين صورت مختار است بين اينکه با پولی که دريافت کرده کسی را برای قضای نماز و روزه اجير کند و يا وکالت را فسخ نموده و پول را به صاحبش برگرداند و در مورد اختلاف ارزش پول، بنا بر احتياط با هم مصالحه کنند و امّا شخصی که برای قضای نماز و روزه اجير شده است، اگر اجير شده باشد تا خودش آن کار را انجام دهد، در اين صورت با وفاتش اجاره فسخ میشود و پولی که دريافت کرده بايد از ترکهاش پرداخت شود. ولی اگر مباشرت خود او در انجام عمل شرط نباشد، مديون به انجام خود آن کار است و ورثه او بايد کسی را از ترکهاش برای انجام عمل اجير کنند البته اگر ترکهای داشته باشد، و الا چيزی در اين رابطه بر عهده آنان نيست.
س 1817: بعضی از شرکتها دارای وکلایی هستند که وظیفه آنان حضور در دادگاهها از طرف شرکت است تا پروندهها و شکایتها را پیگیری کنند، حال اگر شرکت، ادعایی داشته باشد که به نظر آنان اساس صحیحی ندارد، آیا جایز است در آن رابطه از شرکت دفاع نمایند؟ و در صورتی که وکیل در دعوایی که به نظر او باطل است، از شرکت دفاع کند، آیا نسبت به این دفاع، حتّی اگر دادگاه به نفع مدّعی علیه حکم صادر کند، وکیل مسئولیتی دارد؟ و آیا اجرتی که وکیل در برابر دفاع از چیزی که به نظرش باطل است میگیرد، سُحت و حرام است؟
ج: دفاع از باطل و سعی در اثبات حق بودن آن جايز نيست و واقعيت عمل حرام با صدور رأی توسط دادگاه به نفع مدّعیعليه تغيير پيدا نمیکند و اجرتی که در برابر دفاع از امر باطلی گرفته میشود، سُحت و حرام است.
س 1818: شخصی وکیل کسی شده به این شرط که قبل از اقدام به انجام کار، اجرت خود را از او دریافت کند، اگر وکیل هیچ کاری انجام ندهد، آیا شرعاً آن مال برای او حلال است؟
ج: وکيل به مجرّد تحقّق عقد وکالت، مالک اجرت المسمّی میشود و حتّی قبل از اقدام به انجام کاری که برای آن وکيل شده، حق مطالبه آن را دارد، ولی اگر کاری را که برای آن وکيل شده انجام ندهد تا اينکه وقت آن بگذرد و يا مدت وکالت به پايان برسد، وکالت بر اثر آن فسخ میشود و واجب است وکيل اجرتی را که گرفته به موکّل برگرداند.
وکالت
استفتائات جدید
س: عقد وكالتى بين اينجانب و شوهرم منعقد گرديد كه طى آن ايشان حق دخالت در تمام امور مالى و غير مالى مرا دارد (البته به استثناى فروش وسايل نقليه موتورى) و در ضمن عقد جايز وكالت شرط شده كه حق عزل او را از امر وكالت ندارم. آيا اشتراط چنين شرطى در عقد جايز از نظر شرعى صحيح مىباشد يا خير؟
ج) در مفروض سؤال شرط فى نفسه اشكال شرعى ندارد ولى لزوم عقد وكالت را موجب نمىشود و شما مىتوانيد عقد وكالت را فسخ كنيد كه بعد از فسخ، آن شرط، خودبخود باطل مىشود.
صدقه
اجوبه الاستفتائات
س 1820: کمیته امداد امام خمینی(قدّسسرّه) صندوقهایی را در منازل، خیابانها و اماکن عمومی شهر و روستا برای جمعآوری صدقات و خیرات و رساندن آنان به دست فقرا و مستحقان قرار داده است. آیا جایز است علاوه بر حقوق ماهیانه و مزایایی که کارکنان کمیته امداد از آن نهاد میگیرند، درصدی از پولهای آن صندوقها به عنوان پاداش به آنان داده شود؟ و آیا جایز است مقداری از آن پولها به افرادی داده شود که در جمعآوری آنها نقش دارند ولی از کارمندان کمیته امداد نیستند؟
ج: پرداخت مقداری از اموال صندوقهای صدقات به کارکنان و کارمندان کميته امداد به عنوان پاداش، علاوه بر حقوق ماهيانهای که از آن کميته میگيرند، اشکال دارد بلکه تا رضايت صاحبان اموال به اين کار احراز نشده، جايز نيست، ولی دادن مقداری از آن به کسانی که در جمعآوری موجودی صندوقها کمک میکنند به عنوان اجرتالمثل کارشان اشکال ندارد، به شرطی که برای جمعآوری و رساندن صدقات به افراد مستحق به کمک آنها نياز باشد، بهخصوص اگر ظاهر امر نشان دهد که صاحبان اموال راضی به اين کار هستند.
س 1821: آیا دادن صدقات به گدایانی که درب منازل را میزنند یا در خیابانها مینشینند جایز است یا اینکه بهتر است به یتیمان و مساکین داده شود و یا با ریختن آنها در صندوق صدقات در اختیار کمیته امداد قرار گیرد؟
ج: صدقات مستحبی بهتر است به فقير عفيف و متديّن داده شود و همچنين گذاشتن آن در اختيار کميته امداد هرچند با ريختن در صندوق صدقات هم باشد اشکال ندارد، ولی صدقات واجب بايد توسط خود شخص و يا به وسيله وکيل او به فقرايی که مستحق هستند داده شود و در صورتی که انسان بداند که مسئولين کميته امداد پولهای صندوقها را جمع آوری کرده و به فقرای مستحق میدهند، ريختن آن در صندوقهای صدقات اشکال ندارد.
س 1822: وظیفه انسان در برابر گدایانی که در برابر دیگران دست دراز میکنند و زندگی خود را با گدایی اداره مینمایند و چهره جامعه اسلامی را مشّوه جلوه میدهند، بهخصوص بعد از اقدام دولت به جمع آوری آنان، چیست؟ آیا کمک به آنان جایز است؟
ج: سعی کنيد صدقات را به فقرايی که متديّن و عفيف هستند بدهيد.
س 1823: اینجانب خادم مسجد هستم و کارم در ماه رمضان بیشتر میشود، به همین دلیل بعضی از افراد خیّر مبلغی به عنوان کمک به من میدهند، آیا گرفتن آن برای من جایز است؟
ج: آنچه که آنان به شما میدهند احسانی از طرف آنان به شماست، در نتيجه برای شما حلال است و پذيرفتن آن اشکال ندارد.
صدقه
استفتائات جدید
س: آيا دادن صدقه مستحبى به سيّد جايز است؟
ج) مانع ندارد.
س: اگر صدقه جمع شده با رضايت خودم به كسى قرض دهم تا مشكل طرف مقابل حل شود و بعد از حل مشكل به من برگرداند و براى صدقه استفاده كنم حكم آن چيست؟
ج) اگر مبلغ صدقه از خودتان بوده و جمع كردهايد و هنوز به فقير ندادهايد، از ملك شما خارج نشده و اختيار آن دست خود شماست مگر اينكه در صندوق كميته امداد ريخته باشيد.
عاریه و ودیعه
اجوبه الاستفتائات
س 1824: کارخانهای با همه محتویاتش یعنی مواد اولیه و ابزارآلات و کالاها و اجناسی که توسط برخی از افراد در آن به عنوان امانت سپرده شده، آتش گرفته است. آیا صاحب کارخانه ضامن آنهاست یا کسی که مسئولیت اداره آن را بر عهده دارد؟
ج: اگر آتشسوزی مستند به فعل کسی نباشد و کسی هم نسبت به حفظ کالاهای سپرده شده به کارخانه کوتاهی و تقصير نکرده باشد، هيچکس ضامن آنها نيست.
س 1825: شخصی متن وصیتنامه مکتوب خود را به فرد دیگری سپرد تا آن را بعد از فوتش به فرزند بزرگترش تحویل دهد، ولی او از تحویل آن به فرزند وی خودداری میکند، آیا این کار او خیانت در امانت محسوب میشود؟
ج: خودداری از ردّ امانت به کسی که امانتگذار معيّن کرده است، نوعی خيانت محسوب میشود.
س 1826: در دوران خدمت سربازی لوازمی را از ارتش برای استفاده شخصی تحویل گرفتم، ولی بعد از پایان مدّت خدمت آنها را تحویل ندادم. در حال حاضر وظیفه من نسبت به آنها چیست؟ آیا ریختن پول آنها به خزانه عمومی بانک مرکزی کفایت میکند.
ج: اگر اشيايی که از ارتش گرفتهايد به عنوان عاريه بوده، واجب است عين آنها را در صورتی که موجود باشند به مرکز خدمت خود برگردانيد و اگر در اثر تعدّی يا تفريط شما در حفظ آنها هرچند بر اثر تأخير در بازگرداندن از بين رفته باشند، بايد مثل يا قيمت آنها را به ارتش بدهيد و درغير اين صورت چيزی بر عهده شما نيست.
س 1827: مبلغی پول به شخص امینی برای انتقال به شهر دیگری داده شده است، ولی در راه به سرقت رفته است، آیا آن شخص ضامن آن پول است؟
ج: تا زمانی که تعدّی و تفريط شخص امين در حفظ و نگهداری آن ثابت نشده است، او ضامن نيست.
س 1828: مبلغی از تبرّعات اهالی محل را از هیأت امناء مسجد برای تعمیر مسجد و خرید مواد لازم برای بنّایی مانند آهن و غیره، تحویل گرفتم، ولی در راه همراه با وسایل شخصیام مفقود شد، وظیفه من چیست؟
ج: اگر در نگهداری آن، کوتاهی و تعدّی و تفريط نکردهايد، ضامن نيستيد.
وصیت
اجوبه الاستفتائات
س 1829: بعضی از شهدا وصیّت کردهاند که ثلث ترکه آنان برای حمایت از جبهههای دفاع مقدس مصرف شود، در حال حاضر که موضوع این وصیتها منتفی شده، این وصایا چه حکمی پیدا میکنند؟
ج: در صورتی که مورد عمل به وصيّتها منتفی شود، ارثِ ورثه آنان میشود و احوط آن است که با اذن ورثه در راههای خير مصرف شود.
س 1830: برادرم وصیّت کرده که ثلث مالش برای مهاجرین جنگی شهر خاصی مصرف شود، ولی درحال حاضر در شهر مزبور هیچ مهاجر جنگی یافت نمیشود، تکلیف چیست؟
ج: اگر احراز شود که مقصود موصی از مهاجرين جنگی کسانی هستند که در حال حاضر در آن شهر زندگی میکنند در اين صورت چون فعلاً مهاجری نيست مال، به ورثه میرسد و در غير اين صورت، بايد پول به مهاجرين جنگی که در آن شهر زندگی میکردهاند داده شود، اگر چه فعلاً کوچ کرده باشند.
س 1831: آیا جایز است کسی وصیت کند که بعد از فوتش نصف مالش را برای مجالس ختم و سوگواری او مصرف کنند، یا آنکه تعیین این مقدار جایز نیست، زیرا اسلام برای این موارد حد و حدود خاصی را معیّن کرده است؟
ج: وصيت به مال برای مصرف کردن در مراسم عزاداری و سوگواری موصی اشکال ندارد و شرعاً حد خاصی هم ندارد، ولی وصيت ميّت فقط نسبت به ثلث مجموع ترکه نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اذن و اجازه ورثه است.
س 1832: آیا وصیت کردن واجب است بهطوری که انسان با ترک آن مرتکب معصیت شود؟
ج: اگر وديعهها و امانتهای ديگران نزد او باشد و حقالناس يا حقاللّه تعالی بر عهده او باشد و در دوران حيات توانايی ادای آن را نداشته باشد، واجب است در مورد آنها وصيت کند و در غير اين صورت وصيت واجب نيست.
س 1833: مردی کمتر از ثلث اموالش را برای همسرش وصیّت کرده و پسر بزرگترش را وصیّ خود قرار داده است، ولی سایر ورثه به این وصیّت اعتراض دارند، وصیّ دراین حالت چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر وصيّت به مقدار ثلث ترکه ياکمتر از آن باشد، اعتراض ورثه به آن وجهی ندارد بلکه بر آنان واجب است طبق وصيّت عمل کنند.
س 1834: اگر ورّاث، وصیّت را بهطور مطلق انکار کنند، تکلیف چیست؟
ج: مدّعی وصيّت بايد آن را از راههای شرعی ثابت کند و در صورت اثبات آن اگر به مقدار ثلث ترکه يا کمتر از آن باشد، عمل بر طبق آن واجب است و انکار ورثه و اعتراض آنان اثری ندارد.
س 1835: شخصی در حضور افراد مورد اطمینان از جمله یکی از فرزندان ذکورش، وصیّت کرده است که برای ادای حقوق شرعی که بر عهده دارد از قبیل خمس و زکات و کفّارات و همچنین واجبات بدنی که بر عهده اوست مانند روزه، نماز و حج، بعضی از املاک او برای مصرف در موارد وصیّت از ترکه اش استثنا شوند، ولی بعضی از ورثه آن را رد کرده و خواهان تقسیم همه املاک بدون استثنا بین ورثه هستند. در این مورد تکلیف چیست؟
ج: بعد از فرض ثبوت وصيّت با دليل شرعی يا اقرار ورثه، در صورتی که ملک مورد وصيّت بيشتر از ثلث مجموع ترکه نباشد، آنان حق ندارند خواهان تقسيم آن شوند، بلکه واجب است با صرف آن در حقوق مالی و واجبات بدنی که ميّت به آنها وصيّت کرده، به وصيّت او عمل کنند. بلکه اگر از طريق شرعی يا با اعتراف ورثه ثابت شود که ميّت به مردم بدهکار است و يا حقوق مالی مربوط به خداوند مانند خمس و زکات و کفّارات و يا مالی و بدنی مانند حج بر عهده اوست، باز هم بر آنان واجب است همه ديون او را از اصل ترکه بپردازند و سپس باقیمانده آن بين ورثه تقسيم شود، هرچند نسبت به آنها وصيّتی نکرده باشد.
س 1836: فردی که مالک مقداری زمین زراعتی است، وصیّت کرده که آن را برای تعمیر مسجد مصرف کنند، ولی ورثه او آن را فروختهاند، آیا وصیّت متوفّی نافذ است؟ و آیا ورثه حق فروش آن ملک را دارند؟
ج: اگر مضمون وصيّت، اين باشد که خود زمين زراعتی، فروخته و در تعمير مسجد مصرف شود و قيمت زمين هم از ثلث ترکه، بيشتر نباشد، وصيّت نافذ است و فروش زمين، اشکال ندارد و اگر مقصود موصی، اين بوده که منافع زمين صرف تعمير مسجد شود، دراين صورت، ورثه حقّ فروش نداشتهاند.
س 1837: شخصی وصیّت کرده که یک قطعه از زمین هایش برای بجا آوردن نماز و روزه از طرف او و کارهای خیر مصرف شود، آیا فروش این زمین جایز است، یا آنکه وقف محسوب میشود؟
ج: تا زمانی که از شواهد و قرائن فهميده نشود که منظورش اين بوده که زمين به حال خود باقی بماند تا درآمدهای آن برای او مصرف شود، بلکه فقط وصيّت کرده که زمين برای خود او مصرف گردد، اين وصيّت در حکم وقف زمين نيست، درنتيجه اگر پول آن زائد بر ثلث نباشد، فروش و صرف پول آن برای خود او اشکال ندارد.
س 1838: آیا جایز است مالی به عنوان ثلث ترکه کنار گذاشته شود و یا نزد شخصی به ودیعه گذاشته شود تا بعد از وفات او به مصرف خودش برسد؟
ج: اين کار اشکال ندارد به شرط اينکه بعد از وفات او دو برابر آن مال برای ورثه باقی بماند.
س 1839: شخصی به پدرش وصیّت کرده که برای قضای چند ماه نماز و روزهای که بر عهدهاش است، اجیر بگیرد و درحال حاضر آن شخص مفقود شده است، آیا بر پدر او واجب است کسی را برای قضای نماز و روزه او اجیر کند؟
ج: تا زمانی که موت موصی با دليل شرعی و يا از طريق علم وصی ثابت نشده، استيجار از طرف او برای قضای نماز و روزه وی صحيح نيست.
س 1840: پدرم ثلث زمین خود را برای ساخت مسجد وصیّت کرده است، ولی با توجه به وجود دو مسجد در مجاورت این زمین و نیاز مبرم به ساخت مدرسه، آیا جایز است به جای مسجد، مدرسه در آن بسازیم؟
ج: تبديل وصيّت با ساخت مدرسه به جای مسجد جايز نيست، ولی اگر قصدايجاد مسجد در همان زمين نبوده، فروش و مصرف پول آن برای ساخت مسجد در مکانی که نيازمند مسجد است مانعی ندارد.
س 1841: آیا جایز است شخصی وصیّت کند که جسد او بعد از مردن در اختیار دانشجویان دانشکده پزشکی قرار گیرد تا برای تشریح و تعلیم و تعلّم مورد استفاده واقع شود یااین عمل به این جهت که موجب مثله شدن جسد میّت مسلمان میشود حرام است؟
ج: به نظر میرسد ادله تحريم مثله و امثال آن ناظر به امر ديگری است و از امثال مورد سؤال که مصلحت مهمی در تشريح جنازه ميّت وجود دارد منصرف است. اگر شرط احترام جسد ميّت مسلمان که بايد اصل مسلّم در نظائر اين مسأله قرار داده شود حاصل باشد ظاهراً کالبد شکافی اشکال نخواهد داشت.
س 1842: اگر فردی وصیّت نماید که بعضی از اعضای بدن او بعد از مردن به بیمارستان یا شخص دیگری هدیه شود، آیا این وصیّت صحیح و اجرای آن واجب است؟
ج: صحّت و نفوذ اين قبيل وصايا نسبت به اعضايی که جداکردن آنها از جسد ميت هتک حرمت او محسوب نمیشود، بعيد نيست و عمل به وصيّت در اين موارد مانعی ندارد.
س 1843: آیا اگر ورثه در زمان حیات موصی، وصیّت او را نسبت به بیشتر از ثلث اجازه بدهند، برای نفوذ آن کافی است؟ و بر فرض کفایت، آیا جایز است بعد از مردن موصی از اجازه خود عدول کنند؟
ج: اجازه ورثه در زمان حيات موصی نسبت به زائد بر ثلث، برای نفوذ و صحّت وصيّت کافی است و بعد از وفات موصی، حق رجوع از آن را ندارند و رجوع آنان هم اثری ندارد.
س 1844: یکی از شهدای عزیز در مورد قضای نماز و روزههایش وصیّت کرده است، ولی ترکهای ندارد و یا ترکه او فقط خانه و لوازم آن است که فروش آنها موجب عسر و حرج فرزندان صغیر او میشود، ورثه او در رابطه با این وصیّت چه تکلیفی دارند؟
ج: اگر آن شهيد عزيز ترکهای ندارد، عمل به وصيّت او واجب نيست، ولی بر پسر بزرگ او واجب است که بعد از رسيدن به سن بلوغ، نماز و روزههايی را که از پدرش فوت شده قضا نمايد، ولی اگر ترکهای دارد، واجب است ثلث آن در مورد وصيّت او مصرف شود و مجرّد نياز ورثه و صغير بودن آنان عذر شرعی برای عمل نکردن به وصيّت محسوب نمیشود.
س 1845: آیا وجود موصیله در هنگام وصیّت در صحّت و نفوذ وصیّت به مال شرط است؟
ج: وجود موصیله هنگام وصيّت در وصيّت تمليکی شرط است، هرچند بهصورت جنين در رحم مادرش باشد و يا حتّی جنينی باشد که هنوز روح در آن دميده نشده است، به شرط اينکه زنده به دنيا بيايد.
س 1846: موصی در وصیّت مکتوب خود علاوه بر نصب وصی برای اجرای وصیّتهایش، فردی را هم به عنوان ناظر تعیین کرده، ولی تصریح به اختیارات او نکرده است یعنی مشخص نیست که آیا نظارت او بر کار وصی فقط برای اطلاع از کارهای اوست تا بر خلاف آنچه موصی مقرّر کرده عمل نکند یا آنکه نسبت به اعمال وصی دارای رای و نظر است و کارهای او باید طبق نظر و صلاحدید ناظر صورت بگیرد، اختیارات ناظر در این صورت چگونه است؟
ج: با فرض اطلاق وصيّت، بر وصی واجب نيست درکارهايش با ناظر مشورت کند، هرچند احوط انجام آن است و وظيفه ناظر، نظارت بر وصی جهت اطلاع يافتن از کارهای اوست.
س 1847: فردی پسر بزرگ خود را وصی و مرا ناظر بر او قرار داده و از دنیا رفته است، سپس فرزند او نیز وفات یافته و من تنها فردمسئول اجرای وصیّت او شدهام، ولی درحال حاضر به علت وضعیت خاصی که دارم، اجرای اموری که به آنها وصیّت شده برای من مشکل میباشد، آیا تبدیل مورد وصیّت با پرداخت منافع حاصل از ثلث به اداره بهداشت جهت مصرف در امور خیریه و برای افراد نیازمندی که تحت تکفل آن اداره هستند ومستحق کمک و مساعدت میباشند، جایز است؟
ج: ناظر نمیتواند بهطور مستقل به اجرای وصايای ميّت بپردازد هرچند بعد از موت وصی باشد، مگر آنکه موصی بعد از موت وصی او را وصیّ قرار داده باشد و در غير اين صورت، بايد بعد از فوت وصی به حاکم شرع مراجعه کند تا فرد ديگری را به جای او تعيين نمايد و به هر حال تعدّی از وصيّت ميّت و تغيير و تبديل آن جايز نيست.
س 1848: اگر شخصی وصیّت کند که مقداری از اموال او برای تلاوت قرآن کریم در نجف اشرف مصرف شود و یا مالی را برای این کار وقف نماید وبرای وصی یا متولی وقف ارسال مال به نجف اشرف جهت اجیر کردن کسی برای قرائت قرآن ممکن نباشد، تکلیف او دراین مورد چیست؟
ج: اگر مصرف آن مال حتّی در آينده برای تلاوت قرآن کريم در نجف اشرف ممکن باشد، واجب است به وصيّت عمل شود.
س 1849: مادرم قبل از وفاتش وصیّت نمود که طلاهای او را شبهای جمعه در کارهای خیر مصرف کنم و من تاکنون این کار را برای او انجام دادهام، ولی در صورت مسافرت به کشورهای خارجی که ساکنین آنها به احتمال زیاد مسلمان نیستند، تکلیف من چیست؟
ج: تا زمانی که احراز نشود که مقصود او انفاق به عموم مردم اعم از مسلمان و غيرمسلمان بوده، واجب است آن مال فقط در امور خيريه مربوط به مسلمانان مصرف شود، هرچند با قرار دادن آن مال نزد فردی امين در سرزمين اسلامی باشد تا به مصرف مسلمانان برسد.
س 1850: شخصی وصیّت کرده که مقداری از زمینهایش برای مصرف پول آن در مراسم عزاداری و امور خیریه به فروش برسد، ولی فروش آن به غیر از ورثه موجب بروز مشکل و مشقت برای آنان میشود زیرا تفکیک زمین مزبور و زمینهای دیگر مشکلات زیادی ایجاد میکند، آیا جایز است که ورثه، این زمین را بهطور قسطی برای خودشان بخرند به این صورت که هر سال مبلغی از آن را بپردازند تا با نظارت وصی وناظر درمورد وصیّت به مصرف برسد؟
ج: اصل خريد زمين توسط ورثه برای خودشان اشکال ندارد، و خريد آن بهطور قسطی به قيمت عادلانه نيز، در صورتی که احراز نشود که قصد موصی فروش نقدی زمين و مصرف پول آن در همان سال اول درمورد وصيّت بوده، اشکال ندارد به شرط آنکه وصی و ناظر اين کار را به مصلحت ببينند و اقساط هم به گونهای نباشد که منجر به اهمال و عدم اجرای وصيّت شود.
س 1851: شخصی در بیماری منجر به موت، به دو نفر به عنوان وصی و نائب وصی وصیّت کرده و بعد از آن نظرش تغییر نموده و وصیّت را باطل کرده و وصی و نائب را از آن مطلع نموده است و وصیّتنامه دیگری نوشته و در آن یکی از نزدیکان خود را که غائب میباشد، وصی خود قرار داده است، آیا وصیّت اول بعد از عدول و تغییر آن به حال خود باقی میماند و اعتبار دارد؟ و اگر وصیّت دوم صحیح و شخص غائب وصی باشد در صورتی که وصی اوّل و نائب او که عزل شده اند به وصیّتی که موصی آن را باطل نموده استناد کنند و اقدام به اجرای آن نمایند، آیا تصرّفات آنان عدوانی محسوب میشود و واجب است آنچه را از مال میّت انفاق کردهاند به وصی دوم برگردانند؟
ج: بعد از آنکه ميّت در زمان حيات خود از وصيّت اول عدول نمود و وصیّ اول را عزل کرد، وصی معزول بعد از آگاهی از عزل خود حق ندارد به آن وصيّت استناد و عمل نمايد و تصرّفات او در مال مورد وصيّت، فضولی و متوقف بر اجازه وصیّ میباشد، درنتيجه اگر آن را اجازه نکند، وصی معزول ضامن اموالی است که مصرف کرده است.
س 1852: شخصی وصیّت کردهاست که یکی از املاک او متعلّق به یکی از فرزندانش باشد، سپس بعد از دو سال، وصیّت خود را بهطور کامل تغییر داده است، آیا عدول او از وصیّت قبلی به وصیّت بعدی شرعاً صحیح است؟ و در صورتی که این شخص بیمار و محتاج خدمت و مراقبت باشد، آیا این وظیفه فقط بر عهده وصی معیّن او یعنی پسر بزرگش است یا آنکه همه فرزندان او بهطور مساوی دارای این مسئولیت هستند؟
ج: عدول موصی از وصيّت تا زمانی که زنده است و از سلامت عقلی برخوردار است شرعاً اشکال ندارد و وصيّت صحيح و معتبر از نظر شرعی، وصيّت بعدی میباشد و مسئوليت مراقبت از شخص بيمار در صورتی که قادر به استخدام پرستار از مال خودش نباشد، بهطور مساوی بر عهده همه فرزندان اوست که توانايی مراقبت از او را دارند و وصی به تنهايی مسئول آن نيست.
س 1853: پدری ثلث اموالش را برای خودش وصیّت کرده و مرا وصیّ خود قرار داده است، بعد از تقسیم ترکه، ثلث آن کنار گذاشته شده، آیا جایز است برای اجرای وصایای او قسمتی از ثلث مال او را بفروشم؟
ج: اگر وصيّت کرده باشد که ثلث اموالش برای اجرای وصايای او مصرف شود، فروش آن بعد از جدا کردن از ترکه و مصرف آن در مواردی که در وصيّتنامه ذکر شده است، اشکال ندارد. ولی اگر وصيّت کرده که درآمدهای ثلث برای اجرای وصايای او مصرف شود، در اين صورت فروش عين ثلث جايز نيست هرچند برای مصرف در موارد وصيّت باشد.
س 1854: اگر موصی، وصیّ و ناظر را تعیین کند، ولی وظایف و اختیارات آنان را ذکر ننماید و همچنین متعرض ثلث اموال خود و مصارف آن نیز نشود، در این صورت وظیفه وصیّ چیست؟ آیا جایز است ثلث اموال موصی را از ترکه او جدا کند و در امور خیر مصرف نماید؟ و آیا مجرّد وصیّت و تعیین وصیّ برای استحقاق او نسبت به ثلث ترکهاش کافی است تا در نتیجه بر وصی، جدا کردن ثلث از ترکه و مصرف آن برای موصی واجب باشد؟
ج: اگر مقصود موصی از طريق قرائن و شواهد و يا عرف محلی خاص، فهميده شود، واجب است وصیّ به فهم خود نسبت به تشخيص مورد وصيّت و مقصود موصی که از اين طريق بدست آمده عمل کند و در غير اين صورت وصيّت به خاطر ابهام و عدم ذکر متعلّق آن، باطل و لغو است.
س 1855: شخصی اینگونه وصیّت کرده است : «همه پارچههای دوخته شده و دوخته نشده و غیره متعلّق به همسرم باشد» آیا مقصود از کلمه «غیره» اموال منقول اوست یا اینکه منظور چیزهایی است که کمتر از پارچه و لباس هستند مانند کفش و امثال آن؟
ج: تا زمانی که منظور از کلمه «غيره» که در وصيّتنامه آمده است معلوم نشود و از خارج هم مقصود موصی از آن فهميده نشود، اين جمله از وصيّتنامه با توجه به اجمال و ابهام آن قابل عمل و اجرا نيست و تطبيق آن بر يکی از احتمالاتی که در سؤال آمده، متوقف بر موافقت و رضايت ورثه است.
س 1856: زنی وصیّت کرده که از ثلث ترکهاش هشت سال نماز قضا برای او خوانده شود و بقیه آن برای ردّ مظالم و خمس و کارهای خیر مصرف گردد. باتوجه به اینکه زمان عمل به این وصیّت مصادف با دوران دفاع مقدس بوده که کمک به جبهه ضرورت بیشتری داشته و وصی هم یقین دارد که حتّی یک نماز قضا بر عهده آن زن نیست، ولی درعین حال شخصی را اجیر کرده که به مدت دو سال برای او نماز بخواند و مقداری از ثلث را به جبهه کمک کرده و باقیمانده را برای پرداخت خمس و ردّ مظالم مصرف نموده، آیا در مورد عمل به وصیّت، چیزی بر عهده وصی هست؟
ج: واجب است به وصيّت همانگونه که ميّت وصيّت کرده، عمل شود و جايز نيست وصی، عمل به آن را حتّی در بعضی از موارد ترک کند، بنا بر اين اگر حتّی مقداری از آن مال را در غير مورد وصيّت مصرف نمايد، به همان مقدار ضامن است.
س 1857: شخصی به دو نفر وصیّت کرده که بعد از وفات او طبق آنچه که در وصیّتنامه آمده است عمل کنند، در ماده سه آن مقرّر شده که همه ترکه موصی اعم از منقول و غیرمنقول و نقد و طلبهایی که از مردم دارد جمع شده و بعد از پرداخت بدهیهای او از اصل ترکه، ثلث آن از همه ترکه جدا شود و طبق مواد 4 و 5 و 6 که در وصیّتنامه آمده است مصرف گردد و بعد از گذشت هفده سال باقیمانده ثلث، خرج ورثه فقیر شود. ولی دو وصی از زمان فوت موصی تا پایان این مدت موفق به جدا کردن ثلث نشدهاند و عمل به مواد مذکور برای آنان امکان ندارد و ورثه هم مدّعی هستند که وصیّتنامه بعد از انقضای مدت مزبور باطل است و آن دو وصی هم حق دخالت در اموال موصی را ندارند، حکم این مسأله چیست؟ و این دو وصی چه وظیفهای دارند؟
ج: وصيّت و وصايت وصی با تأخير در اجرا باطل نمیشود، بلکه بر آن دو وصی واجب است به وصيّت عمل کنند هرچند مدت آن طولانی شود و تا زمانی که وصايت آنان مقيد به مهلت خاصی که به پايان رسيده است نباشد، ورثه حق ندارند مزاحم آن دو در اجرای وصيّت شوند.
س 1858: بعد از تقسیم ترکه میّت بین ورثه و صدور اسناد مالکیت به نامهای آنان و گذشت شش سال از آن، یکی از ورثه ادعا میکند که متوفّی بهطور شفاهی به او وصیّت کرده است که قسمتی از خانه به یکی از پسران او داده شود و بعضی از زنان هم به این امر شهادت میدهند، آیا بعد از گذشت مدت مزبور، ادعای او پذیرفته میشود؟
ج: مرور زمان و اتمام مراحل قانونی تقسيم ارث مانع از قبول وصيّت، در صورتی که مستند به دليل شرعی باشد نيست، در نتيجه اگر مدّعی وصيّت، ادعای خود را از طريق شرعی ثابت کند، بر همه واجب است که طبق آن عمل نمايند و در غير اين صورت هر کسی که اقرار به صحّت ادعای او کرده، واجب است به مضمون آن ملتزم باشد و به مقدار سهم خود از ارث بر طبق آن عمل نمايد.
س 1859: شخصی به دو نفر وصیّت کرده است که قطعهای از زمینهای او را بفروشند و به نیابت از او به حج بروند و در وصیّتنامه خود یکی از آن دو را به عنوان وصی و دیگری را ناظر بر او قرار داده است، سپس شخص سومی پیدا شده است که ادعا میکند که مناسک حج را بدون کسب اجازه از وصی و ناظر به نیابت از او بجا آورده است و درحال حاضر وصی هم از دنیا رفته و فقط ناظر زنده است، آیا ناظر باید دوباره با پول آن زمین از طرف میّت فریضه حج انجام دهد؟ یا آنکه واجب است پول زمین را به عنوان اجرت به کسی بدهد که ادعا میکند از طرف میّت حج را بجا آورده است؟ و یا چیزی در این رابطه بر او واجب نیست؟
ج: در صورتی که حج بر عهده ميّت باشد و بخواهد با وصيّت به انجام حج توسط نائب، برئالذمّه شود اگر شخص سومی به نيابت از ميّت حج بجا آورد، برای او کافی است ولی آن شخص حق مطالبه اجرت از هيچکس را ندارد و در غير اين صورت، ناظر و وصی بايد به وصيّت ميّت عمل کنند و با پول زمين از طرف او فريضه حج را بجا آورند و اگر وصی قبل از عمل به وصيّت بميرد، بر ناظر واجب است که برای عمل به وصيّت به حاکم شرع مراجعه کند.
س 1860: آیا جایز است ورثه، وصی را وادار به پرداخت مبلغ معیّنی برای قضای نماز و روزه از طرف میّت نمایند؟ و وصیّ در این مورد چه تکلیفی دارد؟
ج: عمل به وصايای ميّت جزء مسئوليتهای وصی و بر عهده اوست و بايد براساس مصلحتی که تشخيص میدهد به آن عمل کند و ورثه حق دخالت در آن را ندارند.
س 1861: سند وصیّت هنگام شهادت موصی در بمباران مخازن نفتی همراه او بوده و در نتیجه در آن حادثه سوخته و یا مفقود شده و کسی هم از مضمون آن آگاه نیست و در حال حاضر وصی نمیداند که آیا فقط او به تنهایی وصیّ است یا آنکه وصیّ دیگری نیز وجود دارد، وظیفه او چیست؟
ج: بعد از ثبوت اصل وصيّت، بر وصی واجب است در مواردی که يقين به حصول تغيير و تبديل در آنها ندارد، به وصيّت عمل نمايد و بر اين احتمال که ممکن است وصی ديگری نيز باشد اعتنا نکند.
س 1862: آیا جایز است موصی فردی غیر از ورثهاش را به عنوان وصی خود برگزیند؟ و آیا کسی حق دارد با این کار او مخالفت نماید؟
ج: انتخاب و تعيين وصی از بين کسانی که موصی، آنان را شايسته اين کار میداند، منوط به نظر خود او است و اشکال ندارد که فردی غير از ورثه را به عنوان وصی خود تعين کند و ورثه حق اعتراض به او را ندارند.
س 1863: آیا جایز است بعضی از ورثه بدون مشورت با دیگران و یا جلب موافقت وصی، از اموال میّت تحت عنوان ضیافت برای او انفاق کنند؟
ج: اگرقصد آنان از اين کار، عمل به وصيّت است، انجام آن بر عهده وصی ميّت است و آنان حق ندارند بدون موافقت وصی، خودسرانه اقدام به اين کار کنند و اگر قصد دارند که از ترکه ميّت به حساب ارث ورثه انفاق کنند، انجام آن منوط به اذن ساير ورثه است و اگر آنان راضی نباشند، نسبت به سهم ورثه ديگر اين کار حکم غصب را دارد.
س 1864: موصی در وصیّتنامهاش ذکرکرده است که فلانی وصی اول و زید وصی دوم او و عمرو وصیّ سوّم اوست، آیا هر سه نفر با هم وصیّ او هستند یا آنکه فقط نفر اول وصی اوست؟
ج: اين موضوع تابع قصد و نظر موصی است و تا از شواهد و قرائن بدست نيايد که مقصود او وصايت آن سه نفر به نحو اجتماعی است و يا وصايت آنان به نحو ترتيبی و تعاقبی است، بايد توافق کنند که در عمل به وصيّت به نحو اجتماعی عمل نمايند.
س 1865: اگر موصی سه نفر را به نحو اجتماعی وصی خود قرار دهد، ولی آنان در مورد روش عمل به وصیّت، به توافق نرسند، نزاع بین آنان چگونه باید از بین برود؟
ج: در موارد تعدّد وصیّ، در صورتی که راجع به چگونگی عمل به وصيّت اختلاف بروز کند، واجب است به حاکم شرع مراجعه نمايند.
س 1866: با توجه به اینکه من پسر بزرگ پدرم هستم و شرعاً باید قضای نماز و روزههای او را بجا بیاورم، در موردی که قضای نماز و روزه چند سال بر عهده پدرم باشد، ولی وصیّت کرده باشد که فقط قضای نماز و روزه یک سال برای او بجا آورده شود، تکلیف من چیست؟
ج: اگر ميّت وصيّت کرده باشد که قضای نماز و روزههای او از ثلث ترکه بجا آورده شود، جايز است از ثلث ترکه، شخصی را برای انجام آن اجير نماييد و اگر نماز و روزهای که بر ذمّه اوست بيشتر از مقداری باشد که وصيّت کرده است، بر شما واجب است که آنها را برای او قضا کنيد، هرچند با اجير کردن شخصی از مال خودتان برای انجام آن باشد.
س 1867: شخصی به پسر بزرگ خود وصیّت کرده است که قطعه معیّنی از زمینهای او را بفروشد و با پول آن از طرف او حج بجا بیاورد و او هم متعهد شده که این کار را برای پدرش انجام دهد، ولی با توجه به اینکه نتوانسته به موقع، مجوّز سفر حج را از سازمان حج و زیارت بگیرد و اخیراً هزینههای آن هم افزایش یافته است، بهطوری که پول آن زمین برای انجام سفر حج کفایت نمیکند، عمل به وصیّت توسط خود او غیر ممکن شده است، در نتیجه مجبور شده جهت انجام حج برای پدرش کسی را نائب بگیرد، ولی پول زمین برای اجرت نیابت کافی نیست، آیا بر بقیه ورثه واجب است که برای عمل به وصیّت پدر با او همکاری کنند یا آنکه انجام آن فقط وظیفه پسر بزرگتر است زیرا به هر حال او باید از طرف پدرش فریضه حج را انجام دهد؟
ج: در فرض مورد سؤال، پرداخت هيچيک از هزينههای حج بر ساير ورثه واجب نيست، ولی اگر حج بر ذمّه موصی مستقر شده باشد و پول زمينی که جهت انجام حج به نيابت از او معيّن کرده برای پرداخت هزينههای حج نيابتی هرچند از ميقات کافی نباشد، در اين صورت واجب است هزينههای حج ميقاتی از اصل ترکه تکميل شود.
س 1868: اگر قبضی وجود داشته باشد که نشان دهد میّت مبالغی را به عنوان حقوق شرعی خود پرداخته و یا عدهای شهادت دهند که او حقوق خود را میپرداخته است، آیا بر ورثه پرداخت حقوق شرعی او از ترکه واجب است؟
ج: مجرّد وجود قبض پرداخت مبالغی به حساب حقوق شرعی توسط ميّت و يا شهادت شهود به اينکه او حقوق شرعی خود را میپرداخته است، حجت شرعی بر برائت ذمّه او از آن حقوق و همچنين عدم تعلّق حقوق شرعی به اموال او محسوب نمیشود، در نتيجه اگر او در زمان حيات يا در وصيّتنامه اعتراف کرده باشد که مقداری به عنوان حقوق شرعی بدهکار است و يا در ترکه او وجود دارد و يا ورثه يقين به آن پيدا کنند، بر آنان واجب است آن مقدار را که ميّت به آن اقرار کرده و يا يقين به وجود آن دارند، از اصل ترکه ميّت بپردازند و در غير اين موارد چيزی بر آنان واجب نيست.
س 1869: شخصی ثلث اموالش را برای خودش وصیّت کرده و در حاشیه وصیّتنامه خود قید کرده است که خانه موجود در باغ برای تأمین مخارج ثلث است و وصی باید بعد از گذشت بیست سال از وفات او، آن را بفروشد و پول آن را برای او مصرف نماید. آیا ثلث باید از همه ترکه اعم از خانه و اموال دیگر محاسبه شود تا در صورتی که قیمت خانه کمتر از مقدار ثلث باشد، از سایر اموال میّت تکمیل شود، یا آنکه ثلث، فقط خانه است و اموال دیگری از ورثه به عنوان ثلث گرفته نمیشود؟
ج: اگر بخواهد با وصيّت و آنچه در حاشيه وصيّتنامه ذکر کرده، فقط خانه را به عنوان ثلث برای خودش تعيين کند و آن خانه هم از ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت بدهیهای ميّت بيشتر نباشد، در اين صورت فقط خانه ثلث است و اختصاص به ميّت دارد و همينطور است اگر قصد او بعد از وصيّت به ثلث ترکه برای خودش، تعيين خانه برای مصارف ثلث باشد و قيمت آن هم به مقدار ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت ديون باشد و درغير اين صورت بايد اموال ديگری از ترکه به خانه ضميمه شود، به مقداری که مجموع آنها به اندازه ثلث ترکه برسد.
س 1870: بعد از گذشت بیست سال از تقسیم ارث و گذشت چهار سال از اینکه دختر میّت سهم خود را فروخته است، مادر وصیّتنامهای را آشکار کرد که بر اساس آن همه اموال شوهر متعلّق به همسر اوست و همچنین اعتراف نمود که این وصیّتنامه از زمان فوت شوهرش نزد او بوده ولی تا کنون کسی را از وجود آن آگاه نکرده است، آیا با وجود آن حکم به بطلان تقسیم ارث و فروش سهم الارث توسط دختر میّت میشود؟ و بر فرض بطلان، آیا ابطال سند رسمی ملکی که شخص سومی آن را از دختر خریده، براثر اختلاف بین دختر و مادر در مورد آن صحیح است؟
ج: بر فرض صحّت وصيّت مزبور و ثبوت آن با دليل معتبر، چون مادر از زمان وفات شوهرش تا هنگام تقسيم ترکه علم به آن وصيّت داشته و هنگام دادن سهم دختر و فروش آن به ديگری توسط او، وصيّتنامه در دست مادر بوده و در عين حال نسبت به وصيّت سکوت کرده و از اعتراض نسبت به دادن سهم به دختر با فرض اين که محذوری از اعلام نداشته خودداری نموده و همچنين هنگامی که آن دختر سهم خود را فروخته، به فروش آن هم اعتراضی نکرده است، همه اينها رضايت او به گرفتن سهم الارث توسط دختر و فروش آن محسوب میشود و بعد از آن حق ندارد آنچه را به دخترش داده از او مطالبه کند و همچنين حق مطالبه چيزی را هم از مشتری ندارد و معاملهای که دختر او انجام داده محکوم به صحّت است و مبيع نيز مال مشتری است.
س 1871: یکی از شهدا به پدرش وصیّت کرده که اگر با حفظ خانه مسکونی او قادر به پرداخت بدهیهای او نیست، آن را بفروشد و با پول آن دیون او را ادا کند و همچنین وصیّت کرده که مبلغی در کارهای خیر مصرف شود و پول زمین هم به دایی او داده شود و مادرش را هم به حج بفرستد و قضای چند سال نماز و روزه از طرف او بجا آورده شود. سپس برادر وی با همسرش ازدواج نمود و با آگاهی از خرید قسمتی از خانه توسط همسر شهید درخانه او ساکن شد و مبلغی را برای تعمیر خانه پرداخت کرد و یک سکّه طلا هم از فرزند شهید گرفت تا برای تعمیر خانه مصرف کند، تصرّفات او در خانه شهید و اموال فرزند او چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه اقدام به تربیت و پرداخت نفقه فرزند شهید نموده، استفاده او از حقوق ماهانهای که مخصوص فرزند شهید است چه حکمی دارد؟
ج: واجب است همه اموال آن شهيد عزيز محاسبه شود و بعد از پرداخت همه ديون مالی او از آن، ثلث باقیمانده آن برای اجرای وصيّتهای او مانند قضای نماز و روزه از طرف او و پرداخت هزينه سفر حج به مادر و امثال آنها، مصرف شود، سپس دو ثلث ديگر و باقیمانده ثلث قبلی بين ورثه شهيد که عبارتند از پدر و مادر و فرزند و همسر او، طبق کتاب و سنت تقسيم شود و همه تصرّفات در خانه و وسايلی که مال آن شهيد هستند بايد با اذن ورثه و ولیّ شرعی صغير صورت بگيرد و برادر شهيد هم حق ندارد هزينه تعميراتی را که بدون اذن و اجازه ولیّ شرعی صغير در خانه انجام داده، از مال صغير بردارد و همچنين جايز نيست سکّه طلا و حقوق ماهانه صغير را برای تعمير خانه و مخارج خودش مصرف نمايد و حتّی نمیتواند آنها را برای انفاق بر خود صغير هم استفاده کند مگر با اذن و اجازه ولیّ شرعی او و در غير اين صورت ضامن آن مال است و بايد آن را به صغير بپردازد و همچنين خريد خانه هم بايد با اذن و اجازه ورثه و ولیّ شرعی صغير صورت بگيرد.
س 1872: موصی در وصیّتنامه خود نوشته است که همه اموال او که شامل سه هکتار باغ میوه است به این صورت مصالحه شدهاند که دو هکتار آن بعد از وفات او مال جمعی از فرزندانش باشد و هکتار سوم برای خودش باشد تا در وصایای او مصرف شود و بعد از فوت او معلوم شده که مجموع مساحت باغهای او کمتر از دو هکتار است، بنا بر این اولاً: آیا مطلبی که در وصیّتنامه نوشته، مصالحه بر اموال به آن صورت که او نوشته محسوب میشود یا آنکه وصیّت بر اموالش بعد از وفات اوست؟ و ثانیاً: بعد از آنکه معلوم شد که مساحت باغهای او کمتر از دو هکتار است، آیا همه آن اختصاص به فرزندان او دارد و موضوع یک هکتاری که اختصاص به خودش داده بود منتفی میشود یا آنکه بهگونه دیگری باید عمل شود؟
ج: تا زمانی که تحقّق صلح توسط او در زمان حياتش بر وجه صحيح شرعی که متوقف بر قبول مصالح له در زمان حيات مصالح است، احراز نشده باشد آنچه که او ذکر کرده بر وصيّت حمل میشود، در نتيجه وصيّت او راجع به اينکه باغهای ميوه برای جمعی از فرزندان او و خودش باشد در ثلث مجموع ترکه، نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اجازه ورثه است و در صورت عدم اجازه آنان، مقدار زائد بر ثلث، ارث آنان است.
س 1873: فردی همه اموال خود را به نام پسر خود نموده است به این شرط که بعد از وفات پدر، مقدار معیّنی پول نقد به هر یک از خواهرانش به جای سهم آنان از ارث بپردازد، ولی یکی از خواهران او هنگام فوت پدر حضور نداشت و در نتیجه نتوانست در آن زمان حق خود را بگیرد و هنگامی که به آن شهر مراجعت نمود، حق خود را از برادرش مطالبه کرد. ولی برادرش در آن زمان چیزی به او نپرداخت و در حال حاضر که چندین سال از آن میگذرد و قدرت خرید مبلغ مورد وصیّت بسیار کاهش پیدا کرده، اعلام نموده که حاضر است آن مبلغ را به او بپردازد، ولی خواهر او آن پول را با همان قدرت خریدش در آن زمان، مطالبه میکند و برادر او از پرداخت آن خودداری میکند و خواهرش را متّهم به مطالبه ربا مینماید. این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر اصل تحويل ترکه به فرزند مذکر و وصيّت به پرداخت مبالغی پول به فرزندان مونث بر وجه صحيح شرعی محقّق شده باشد، هر يک از خواهران فقط استحقاق دريافت مبلغ مورد وصيّت را دارند، ولی در صورتی که قدرت خريد هنگام پرداخت، از قدرت خريد در وقت فوت موصی کمتر شده باشد، احوط اين است که دو طرف در مورد مقدار تفاوت با هم مصالحه کنند و اين در حکم ربا نيست.
س 1874: پدر و مادرم در زمان حیاتشان و در حضور سایر فرزندان یک قطعه زمین کشاورزی را به عنوان ثلث اموالشان اختصاص دادند تا بعد از وفات برای پرداخت هزینههای کفن و دفن و روزه و نماز و غیره، مورد استفاده قرار گیرد و راجع به آن به من که تنها پسرشان هستم وصیّت کردند و با توجه به اینکه آنان بعد از وفات، پول نقدی نداشتند، هزینه همه آن امور را از پول خودم پرداخت کردم، آیا اکنون جایز است مقداری را که خرج کردهام از ثلث مذکور بردارم؟
ج: اگر آنچه را که برای ميّت خرج کردهايد به حساب وصيّت و به قصد برداشتن آن از ثلث پرداخته باشيد، جايز است آن را از ثلث اموال ميّت برداريد و در غير اينصورت جايز نيست.
س 1875: مردی وصیّت کرده که اگر همسرش بعد از وفات او ازدواج نکرد، ثلث خانهای که در آن سکونت دارد مال او باشد و با توجه به اینکه او بعد از انقضای عدّه، ازدواج نکرده و نشانهای هم مبنی بر قصد ازدواج او در آینده وجود ندارد، تکلیف وصی و سایر ورثه در مورد اجرای وصیّت موصی چیست؟
ج: بر آنان واجب است فعلاً ملک مورد وصيّت را به زوجه بدهند، ولی اين انتقال مشروط به عدم ازدواج است، در نتيجه اگر بعد از آن، ازدواج کند، ورثه حق فسخ و پس گرفتن ملک را دارند.
س 1876: هنگامی که میخواستیم ارثیه پدرمان را که او نیز از پدرش به ارث برده بود و بین ما و عمو و مادربزرگ ما مشترک بود و آنان نیز آن اموال را از جدّ ما، به ارث برده بودند، تقسیم کنیم آنان وصیّتنامه جدّم مربوط به سی سال قبل را ارائه دادند، که در آن به هر کدام از مادربزرگ و عمویم علاوه بر سهمشان از ترکه، مبلغ معیّنی پول نقد هم وصیّت کرده بود، ولی آن دو این مبلغ را به قیمت فعلی آن تبدیل نموده و در نتیجه چندین برابر مبلغ مورد وصیّت را از اموال مشترک به خود تخصیص دادند، آیا این کار آنان شرعاً صحیح است؟
ج: احتياط اين است که نسبت به تفاوت قدرت خريد پول، با هم مصالحه کنيد، و اگر در اين زمينه قانونی وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
س 1877: یکی از شهدای عزیز وصیّت کرده که فرشی را که برای خانهاش خریده است به حرم ابی عبدالله الحسین(علیهالسلام) در کربلای معلّی هدیه شود و در حال حاضر اگر بخواهیم آن را در خانه نگه داریم تا عمل به وصیّت ممکن شود، خوف این را داریم که فرش تلف شود، آیا جایز است برای جلوگیری از ضرر و خسارات، از آن در مسجد یا حسینیه محله استفاده کنیم؟
ج: اگر حفظ فرش تا زمانی که امکان عمل به وصيّت را پيدا کنيد، متوقف بر استفاده از آن بهطور موقت در مسجد يا حسينيه باشد، اشکال ندارد.
س 1878: شخصی وصیّت کرده که مقداری از درآمدهای بعضی از املاکش به مصرف مسجد و حسینیه و مجالس دینی و امور خیریه و مانند آن برسد، ولی ملک مذکور و املاک دیگر او غصب شدهاند و گرفتن آن از دست غاصب هزینههایی را در بردارد، آیا جایز است که آن هزینهها از موصی به برداشت شود؟ و آیا مجرّد امکان آزاد کردن ملک از غصب برای صحّت وصیّت کافی است؟
ج: برداشتن هزينههای گرفتن املاک از دست غاصب از درآمدهای ملک مورد وصيّت، به همان مقدار اشکال ندارد و برای صحّت وصيّت به ملک، قابليت آن برای استفاده در مورد وصيّت کافی است هرچند بعد از گرفتن آن از دست غاصب باشد و اين کار هم نيازمند صرف مال باشد.
س 1879: شخصی همه اموال منقول و غیر منقول خود را برای پسرش وصیّت کرده و با این کار شش دختر خود را از ارث محروم نموده است، آیا این وصیّت نافذ است؟ و در صورتی که نافذ نباشد، چگونه آن اموال بین شش دختر و یک پسر تقسیم میشود؟
ج: صحّت وصيّت مزبور فیالجمله مانعی ندارد، ولی فقط به مقدار ثلث مجموع ترکه نافذ است و در مقدار زائد بر آن، متوقف بر اجازه جميع ورثه است، در نتيجه اگر دخترها از اجازه آن خودداری کردند، هر يک از آنان سهمالارث خود را از دو سوم ترکه میبرند، بنا بر اين دارايی پدر به بيستوچهار قسمت تقسيم میشود و سهم پسر از آن به عنوان ثلث موصی به هشت بيستوچهارم و سهم او از دو سوّم باقیمانده چهار بيستوچهارم میشود و سهم هر يک از دخترها هم دو بيستوچهارم است و به عبارت ديگر نصف مجموع ترکه متعلّق به پسر است و نصف ديگر بين آن شش دختر تقسيم میشود.
وصیت
استفتائات جدید
س: اگر كه مادرى بميرد و وصيت كرده باشد كه سه سال نماز و روزه او را به جا آورند آيا عمل به آن وصيت بر پسر بزرگتر واجب است يا بر تمام فرزندان؟
ج) بر تمام فرزندان واجب است به وصيّت عمل نمايند، و اگر مالالإجاره به مقدار ثلث تمامى اموال ميّت باشد، اجازه ورثه لازم نيست ولى اگر زايد بر آن باشد، نسبت به مازاد بايد تمامى ورثه اجازه بدهند.
س: پدر و مادر از حقوق فرزند پسرشان كه فوت كرده ارث مىبرند يا نه؟
ج) مبلغ مذکور اگر به عنوان ترکه محسوب شود، بر اساس قانون ارث، والدين نيز از آن ارث مىبرند ولى اگر از نظر قانون و مقررات اين مبالغ پس از فوت به شخص يا اشخاص خاصى متعلق مىباشد در اين صورت به آنها اختصاص داشته و ديگران از آن سهمى ندارند.
س: پدر من در سال 71 فوت نموده و ثلث مالش را براى خودش وصيّت کرده بود. و منزلى که از او باقى مانده بود سال81 فروخته شد. آيا ما بايد ثلث مال را از قيمت منزل سال 71 حساب کنيم يا به قيمت منزل سال 81؟
ج) ثلث مال او به طور مشاع مربوط به وصيّت مىشود و مىبايست فوراً انجام داده باشيد و چون تأخير انداختهايد موقع فروش منزل ثلث قيمت آن را به قيمت روز فروش بايد به مصرف وصيّت برسانيد.
س: برادر بزرگ به وصيّت پدر عمل نكرده است. برادرها و يا خواهرهاى كوچكتر چه وظيفهاى دارند؟
ج) در وصيّت تمليکيّه (اگر وصيت کرده باشد که ثلث مالش را مثلاً صَرف کار خير کنند يا به افرادى بدهند) تا به وصيّت عمل نشود نمىتوان در ارث تصرف کرد و در وصيّت عهديّه هم بايد وصىّ را وادار کرد به آن عمل کند.
س: وصيّت کردن واجب است؟
ج) وصيّت به واجباتى که برگردن انسان است و ورّاث نمىدانند، واجب است.
س: مىخواستم بدانم متن وصيت نامه بايد شامل چه موضوعاتى باشد؟
ج) وصيّت يا تمليکيّه است و يا عهديّه، در تمليکيّه موصى (وصيت کننده) قسمتى از اموال خود را به ديگرى تميلک مىکند که پس از مرگ او مال آن شخص باشد که چنانچه موصىله (کسى که به نفع او وصيّت مىشود) قبول کرد پس از مرگ موصى مالک مىشود، و اين وصيت تا ثلث اموال موصى نافذ و بيش از آن را بايد ورثه اجازه بدهند. وصيت عهديّه هم يعنى موصى توصيه مىکند بعد از مرگ او کارى انجام دهند مثلاًً راجع به دفن و محل آن و يا راجع به نماز و روزه استيجارى و يا چيزهاى ديگر. بر انسان لازم است واجبات و ديون خود را وصيّت کند و براى اجراى آن وصىّ بگيرد.
س: آيا وصى در انجام كارها، به منزله ولى ورثه محسوب مىشود و درباره ورثه و ارثيه و صغار همان اختيارات ولىّ را دارد؟
ج) وصىِّ شرعى فقط در محدوده مفاد صريح وصيت، حق دخل و تصرف دارد.
س: پدرمان قبل از فوتش وصيّت كرده كه سهم دختران و پسرانش از ارث مساوى باشد آيا اين وصيّت نافذ است؟
ج) وصيت به پرداخت سهم دختر به مقدار سهم يك پسر از تركه نافذ نيست و باطل است، مگر آن كه مقدار زياده سهم دختر را از ثلث، وصيّت نمايد.
س: آيا مىتوانيم در صورت صلاحديد سهم خود را به صورت هديه به خواهر خود بدهيم؟
ج) اگر پسران بخواهند از سهم خود به خواهر به صورت هديه مبلغى را بپردازند تا مساوى با سهم پسر شود، اشكال ندارد.
س: ميّتى هزار متر زمين را ثلث خود قرار داده است ولى مشخص نكرده است كه آن زمين صرف چه مصارفى شود، حال فرزندان تصميم دارند كه اين هزار متر را خود خريدارى نمايند، آيا اين امكان براى فرزندان وجود دارد كه بتوانند اين پول در چند قسط و در طى چند سال، پرداخت نمايند، آيا اين كار از نظر شرعى اشكال دارد؟
ج) زمين مورد وصيت اگر براى او مصرف معيّنى از طرف ميّت تعيين نشده ليكن در عرف محل مال مورد وصيّت ميّت صَرف در قضاى نماز و روزه او و خيرات براى او مىشود بايد آن زمين را صَرف در همين جهت كند و مانع ندارد كه ورثه خودشان آن زمين را به قيمت عادله بخرند ولى پول آن را بايد نقداً در مصارفى كه ذكر شده است، صرف كنند و حق تقسيط تا چند سال و چند ماه را ندارند.
س: پدر اينجانب در سال 1379 فوت نمودهاند و كل هزينههاى مربوط به كفن و دفن و تشييع جنازه و مراسمات تا سالگرد مجموعاً چهل ميليون ريال شده است، كه طبق وصيت پدرم بايد از ثلث مالش كه عبارت از يك منزل مسكونى است، برداشته شود. در حال حاضر هشت سال از فوت ايشان مىگذرد و مىخواهيم منزل را فروخته و هزينههاى صرف شدهى مورد اشاره را از ثلث مال ميّت برداريم، با توجه به اينكه قيمت منزل نسبت به سال 1379 افزايش داشته است، مبلغ خرج شده را به چه نحوى بايد محاسبه كرد؟
ج) همان مبلغ هزينه شده از ثلث وجه فروش منزل ماترك ميّت برداشته مىشود، حق برداشت زائد را ندارند.
س: اگر خود متوفّی وصيّت نموده باشد كه اموالش بعد از فوت بين ورثه تقسيم نشود تا همه ورثه به حدّ رشد برسند چه حكمى دارد؟
ج) چنين وصيّتی نافذ نيست.
س: شخصى سالها پيش فوت شده و وصيت كرده كه جسدش به كربلا منتقل گردد اما تاكنون امكان انتقال نبوده است و جسد ميّت در جعبهاى روى خاك به امانت مىباشد آيا اكنون كه امكان سفر به كربلا فراهم شده با فرض اينكه وصى نيز در قيد حيات نمىباشد بر ديگران فرض است كه او را منتقل كنند؟
ج) اگر جسد ميت خاک نشده و بحال خود باقى است با فرض اينکه دفن شرعى نشده بلکه در جعبهاى روى خاک به امانت گذاشته شده است، دفن شرعى آن بر مؤمنين واجب مىباشد، و اما بردن جسد به کربلا براى عمل به وصيت با فرض اينکه وصى فوت کرده، بر ديگران واجب نيست، گرچه اگر ديگران خواستند اشكال ندارد جسد ميت را به کربلا منتقل کنند.
غصب
اجوبه الاستفتائات
س 1880: شخصی قطعه زمینی را به نام فرزند صغیرش خریداری کرده و سند عادی آن را به اسم او به این صورت تنظیم نموده است: «فروشنده فلان شخص است و خریدار هم فلان فرزندش میباشد» و بعد از آنکه آن کودک به سن بلوغ رسید زمین مزبور را به شخص دیگری فروخت، ولی ورثه پدر با این ادّعا که آن را از پدرشان به ارث بردهاند، با آنکه اسمی از پدرشان در سند عادی نیامده آن زمین را تصرّف کردند، آیا جایز است ورثه در این حالت برای مشتری دوم مزاحمت ایجاد کنند؟
ج: مجرّد ذکر نام فرزند صغير درقرارداد معامله به عنوان مشتری، ملاک مالکيت او نيست، بنا بر اين اگر ثابت شود که پدر زمينی را که با پول خودش خريده، به فرزندش هبه کرده و يا به او صلح نموده، زمين متعلّق به اوست و اگر آن را بعد از رسيدن به سنّ بلوغ به نحو صحيح شرعی به خريدار ديگری بفروشد، کسی حق مزاحمت و گرفتن زمين از دست او را ندارد.
س 1881: قطعه زمینی را که تعدادی از خریداران آن را خریده و فروختهاند، خریداری نموده و مبادرت به ساخت خانه در آن کردم و در حال حاضر شخصی ادعا میکند که آن زمین ملک اوست و سند آن هم بهطور رسمی قبل از انقلاب اسلامی به نام او ثبت شده است و به همین دلیل او بر علیه من و تعدادی از همسایگانم به دادگاه شکایت نموده است، آیا تصرّفات من دراین زمین با توجه به ادّعای او غصب محسوب میشود؟
ج: خريد زمين از ذواليَد قبلی طبق ظاهر شرع محکوم به صحّت است و زمين ملک خريدار است، در نتيجه تا زمانی که فردی که مدّعی مالکيّت قبلی زمين است، مالکيّت شرعی خود را در دادگاه ثابت نکند، حق مزاحمت متصرّف و ذواليَد فعلی را ندارد.
س 1882: زمینی در یک سند عادی به نام پدری است و بعد از مدتی سند رسمی آن به نام فرزند صغیرش صادر میشود، ولی هنوز زمین دراختیار پدر است و اکنون که فرزند به سن بلوغ رسیده، ادعا میکند که آن زمین ملک اوست زیرا سند رسمی به نام او ثبت شده است، ولی پدر او میگوید که زمین را با پول خودش و برای خودش خریده و فقط برای تخفیف مالیات، آن را به نام فرزندش نموده است. آیا اگر فرزند او زمین را بدون رضایت پدرش تصرّف کند غاصب محسوب میشود؟
ج: اگر پدری که زمين را با پول خودش خريده، تا بعد از بلوغ فرزند، متصرّف در آن بوده است، تا زمانی که فرزند ثابت نکرده که پدرش آن زمين را به او هبه کرده و مالکيّت آن را به او منتقل نموده، حق ندارد به مجرّد اينکه سند رسمی آن به نام اوست در مالکيّت و تصرّف در زمين و تسلط برآن، مزاحم پدرش شود.
س 1883: شخصی قطعه زمینی را پنجاه سال قبل خریده است و اکنون با استناد به اسم کوه بلندی که در سند مالکیت آن به عنوان محدوده زمین مذکور ذکر شده، ادعای مالکیت میلیونها متر از زمینهای عمومی و دهها خانه قدیمی را میکند که در منطقه واقع بین زمین خریداری شده و آن کوه ساخته شدهاند، همچنین مدّعی است که نماز اهالی آن منطقه در خانهها و زمینهای مزبور بر اثر غصب باطل است، قابل ذکر است که او در گذشته هیچ تصرّفی در آن زمینها و خانههای مسکونی قدیمی موجود در آن مکان نداشته و دلائلی هم که وضعیت آن زمینها را از صدها سال پیش مشخص کند وجود ندارد، با توجه به این مطالب مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر زمينهای واقع بين زمين خريداری شده و کوهی که به عنوان محدوده آن در سند ذکر شده، از زمينهای بايری باشد که مسبوق به مالکيت شخص خاصی نيست و يا از زمين هايی باشد که در اختيار متصرّفان قبلی بوده و از آنان به متصرّفان کنونی منتقل شده است، در اين صورت هر کس نسبت به هر مقدار از آن زمينها يا خانهها که در اختيار اوست و در آنها تصرّف مالکانه دارد، شرعاً مالک محسوب میشود و تا زمانی که مدّعی مالکيّت ادّعای خود را از طريق شرعی نزد مراجع قضايی ثابت نکرده، تصرّفات آنان در آن ملک محکوم به اباحة و حليّت است.
س 1884: آیا جایز است در زمینی که حاکم، حکم به مصادره آن کرده، بدون رضایت مالک قبلی آن، مسجد ساخته شود؟ و آیا خواندن نماز و برپایی سایر شعائر دینی در این قبیل مساجد جایز است؟
ج: اگر زمين مزبور به حکم حاکم شرع يا با استناد به قانون جاری دولت اسلامی از مالک قبلی آن گرفته شده باشد و يا سابقه مالکيت شرعی برای مدّعی آن ثابت نشود، تصرّف در آن متوقف بر اجازه مدّعی مالکيت و يا مالک قبلی آن نيست در نتيجه ساخت مسجد در آن و خواندن نماز و برپايی شعائر در آن اشکال ندارد.
س 1885: زمینی نسل به نسل از طریق ارث به ورثه رسیده است و سپس غاصبی آن را غصب کرده و به تملک خود در آورده است و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی حکومت، اقدام به پس گرفتن آن از غاصب نمودهاند، آیا شرعاً مالکیت آن به ورثه میرسد یا آنکه فقط در خرید آن از دولت حق تقدم دارند؟
ج: مجرّد سابقه تصرّفات از طريق ارث، مستلزم مالکيت و حق تقدم در خريد نيست، ولی تا زمانی که خلاف آن ثابت نشده، امارهای شرعی بر ملکيت است، بنا بر اين اگر ثابت شود که ورثه مالک زمين نيستند، و يا مالکيّت ديگران نسبت به آن زمين ثابت شود. ورثه حق مطالبه زمين يا عوض آن را ندارند و درغير اين صورت حق دارند به مقتضای ذواليَد بودن، عين زمين يا عوض آن را مطالبه کنند.
غصب
استفتائات جدید
س: اگر کسى در کودکى شيشه ساختمانى را بشکند ولى متوجه نباشد، آيا بعد از بلوغ بر کودک چيزى واجب مىشود؟
ج) ضامن است.
س: من قبلاً پولهاى حرامى برداشته و اکنون قصد بازگشت دارم بايد چه کار کنم؟
ج) بايد به صاحبانش برگردانيد و اگر نمىشناسيد مجهولالمالک است و بايد بنابر احتياط واجب با اذن حاکم شرع به نيّت صاحبش به فقير صدقه بدهيد.
س: مظالم چيست و کيفيت پرداخت آن چگونه است؟
ج) مظالم اصطلاحاً به اموال و بدهىهايى گفته مىشود که انسان از روى ظلم و بىعدالتى از بندگان خدا گرفته و نپرداخته است، و حکم شرعى آن اين است که اگر صاحب آنها را مىشناسد بايد عين اموال را به آنها برگرداند، و اگر صاحب آنها را نمىشناسد و معلوم نيستند، اين اموال و بدهىها را بايد از طرف آنها به فقرا صدقه بدهد و براى اين کار احوط آن است که از حاکم شرع اذن بگيرد.
س: سؤال من اين است كه اگر كسى به قصد سرقت وارد مغازه يا خانهاى شد و مقدارى اسباب و اثاثيه به سرقت برد و از خود چيزى مثل كيف يا پول يا اشيايى جا گذاشت آيا صاحب مغازه يا خانه مىتواند آن پول را براى خود بردارد؟
ج) صاحب مغازه نمىتواند در آن تصرف کند بلکه بايد نگهدارد تا وقتى از يافتن اجناس خود و پيدا کردن دزد مأيوس شود، آنگاه با اذن حاکم شرع مىتواند تقاصّ کند.
س: با توجه به قوانين نظام مقدس جمهورى اسلامى در خصوص منع حفر چاه غيرمجاز كشاورزى و استفاده غيرقانونى از نعمت آبهاى زيرزمينى، حكم حفر چاه غيرقانونى به لحاظ شرع مقدس چيست؟ درآمد حاصله از استفاده از اينگونه چاهها چه حكمى دارد؟ در صورت حرمت درآمد حاصله از اين طريق، كيفيت ردّ مظالم يا تطهير مال چگونه است؟
ج) حفر چاه جهت استفاده از آبهاى زيرزمينى بدون اخذ مجوز از اداره مربوطه قانوناً ممنوع و حرام است. ولى اگر خلاف كرد، آب استخراجى مباح مىباشد و درآمد حاصله از آن حلال است؛ ردّ مظالم و يا تطهير مال در اين رابطه مورد ندارد ليكن اگر چاه احداثى، آب چاههاى همجوار را، جذب بكند كه در نتيجه آب چاهِ ديگران خشك يا كم شود، در اين صورت استفاده از آب چنين چاهى حكم غصب را دارد كه بايد رضايت همسايه را تحصيل كند ولو به پرداخت خسارت.
س: فرض كنيد مردى مبلغ ده هزار دلار دزدى كرده و آن را در تجارتى سرمايهگذارى كرده و سودى از آن مثلاً يكصد هزار دلار در ده سال بدست آورده است. حالا آن مرد تصميم دارد كه پول را به صاحبش برگرداند، چه مبلغى را بايد برگرداند؟
ج) اگر صاحب اصلى پول همه معاملاتى را كه با آن پول انجام گرفته، امضا كند، اصل پول و تمام سود حاصله بايد به صاحب اصلى پول برگردانده شود و خودش هيچگونه حقى بابت انجام معاملات ندارد.
س: من در كودكى و نوجوانى از چند جا دزدى كردهام (از خانه، بستگان يا مغازه و...) ولى حالا كه مىخواهم جبران كنم، نمىدانم چكار كنم؟ چون خجالت مىكشم كه بگويم دزدى كردهام. آيا مىتوانم از طرف آنها صدقه بدهم؟
ج) اگر صاحبان اموال مسروقه، حتى ورثه آنها مشخص و موجود باشند، نسبت به آنها ضامن هستيد و به هر شكل مىتوانيد عين آنها و اگر عين تلف شده قيمت آنها را به صاحبانش برگردانيد و يا داخل اموال آنها بکنيد، و لازم نيست آنها مطلع شوند كه اين اموال از آنها به سرقت رفته است. اما اگر به صاحبان آن دسترسى نداريد مىتوانيد به نيت صاحبانش بنابر احتياط واجب با اذن حاکم شرعى به فقرا صدقه دهيد.
س. آیا تصرف و استفاده از آب چاه های غیر مجاز (توسط صاحب آن یا توسط مهمان یا رهگذر یا... و برای خوردن یا وضو یا شنا یا...) فقط تکلیفاً حرام است یا وضعاً هم اشکال دارد یعنی ضمان مالی می آورد؟
ج. در مواردی که آب چاهها سطحی محسوب نمیشود و ملک دولت اسلامی است، تخلف از مقررات نظام جایز نیست و موجب ضمان است.
ارث
استفتائات جدید
س: در چند مورد زن برابر مرد ارث مىبرد.
ج) بستگان مادرى مثل برادر و خواهر مادرى و يا دايى و خاله و امثال اينها مساوى ارث مىبرند.
س: آيا اتومبيل ميّت به عنوان حبوه به پسر بزرگ مىرسد؟
ج) ماشين و يا مرکب ديگر جزو حَبْوه نيست و جزو ميراث حساب مىشود و به همه ورّاث تعلق دارد.
س: جد مادرى من در زمان حيات، حق دو خواهرش را از ارث پدرىشان به صورت كامل به آنها واگذار نكرده آيا اكنون ورثه ايشان وظيفه دارند اين كار را بكنند يا نه؟
ج) اگر بدانيد حق آنان پرداخت نشده است، شما که ورثه او هستيد اگر از ميراث او به شما رسيده است، بايد حق ذىحق را بپردازيد و اگر خودشان نيستند به ورثه آنها طبق دستور ارث بپردازيد و بهتر آن است که با آنان مصالحه کنيد و رضايتشان را کسب کنيد.
س: اگر از ميت منزلى بجا مانده باشد و ورثهاى جز زوجه و فرزند نداشته باشد، آيا زوجه از زمين و ساختمان، هر دو، ارث مىبرد؟
ج) در فرض سؤال، زوجه فقط از قيمت زمين و قيمت ساختمان روى آن حق ارث دارد و از عين زمين ارث نمىبرد.
س: آيا امروزه مىتوان اتومبيل را بجاى اسب حساب كرد و آن را به پسر بزرگ خانواده داد؟
ج) اتومبيل جزو «حَبْوَه» محسوب نمىشود بلكه جزو تَرَكه متوفّى مىباشد.
س: در باب ارث زوجه از قيمت زمين دو فتوى بين فقهاى عظام وجود دارد و شنيدهايم كه نظر مبارك حضرتعالى اين است كه زوجه از قيمت زمين ارث مىبرد. خواهشمند است بفرماييد آيا در اين مسأله بين اينكه زوجه از ميّت، صاحب فرزند باشد يا خير تفاوتى وجود دارد؟
ج) زوجه خواه داراى فرزند از شوهرش باشد يا نباشد از قيمت زمين خواه زمين خانه يا مغازه يا زمين باغ يا مزرعه باشد ارث مىبرد.
س: سهم شوهر از زن متوفّى خود چه اندازه است؟
ج) اگر متوفّى اولاد داشته باشد، سهم شوهر يک چهارم اموال متوفى مىباشد.
س: اگر فرزند يك پدر زرتشتى، شيعه باشد آيا پس از مرگ پدر، فرزندان ديگر كه زرتشتى هستند از او ارث مىبرند؟
ج) در فرض سؤال، تنها وارث مسلمان از شخص متوفّى ارث مىبرد.
س: مردى فوت شده است که هم مردم از او طلب دارند و هم خمس مال او بايد داده شود و هم همسرش مهريه خودش را از اموال او طلب مىکند، کدام يک بر ديگرى مقدم است؟
ج) اگر مال او كفايت مىكند، بايد همه را از اصل مال بردارند والا بايد به نسبت، بين همه توزيع شود.
س: مهريه شخصى در سال 1352 مبلغ 3500 تومان بوده و شوهر زن در سال 1363 و زن در سال 1368 فوت نمودهاند حال پولى كه در سال 1384 بابت مهريه به وراث زن مىرسد چه مقدار مىباشد؟
ج) مهريه استحقاقى زن همان مبلغى است که در عقد نکاح تعيين و عقد بر آن واقع شده است ولکن با فرض تفاوت چشمگير قدرت خريد در زمان عقد نسبت به زمان حاضر، اگر طلب زن بابت مهريه تا به حال ادا نشده و ما تَرَک شوهر هم تقسيم نشده و به حال خود باقى است، احتياط در مصالحه مقدار تفاوت با ورثه زن مىباشد.
س: بدهى شخص ميّتى بيش از تركه اوست. و مورد بدهى او خمس، زكات، ديه، حج، رد مظالم و كفّاره است. تركه او را چگونه بايد صرف كرد؟
ج) اگر مالى که متعلق خمس يا زکات شده موجود باشد بايد اول مقدار بدهى بابت خمس و زکات را از ترکه بپردازند و بقيه تركه را بين بقيه واجبات توزيع نمايند، و اگر عين مال متعلق خمس يا زکات موجود نباشد، ترکه موجود را بين همه بدهىها به نسبت بايد توزيع نمايند و سهم حج اگر وافى به حج ميقاتى باشد لازم است صرف در حج شود وگرنه تکليف از زندهها در اين باره ساقط است.
س: اگر كسى قبل از پدرش فوت كند آيا بعد از فوت پدر به فرزندان او از سهمالارث پدرشان چيزى مىرسد يا نه؟
ج) در فرض سؤال ارث نمىبرند.
س: آيا ارثى كه از طريق مادر به فرزندان مىرسد همانند ارثى كه از طرف پدر مىرسد تقسيم مىشود؟ يعنى پسر دو سهم و دختر يك سهم مىبرد؟
ج) در حكم مذكور تفاوتى ميان تَرَكه پدر و مادر وجود ندارد.
س: در بين بعضى از مردم اين اعتقاد وجود دارد که طلاهاى متعلق به مادر پس از مرگش فقط به دختر تعلق دارد. مىخواستم ببينم آيا از نظر شرعى طلاهاى زينتى مادر پس از مرگش بين دختر و پسر تقسيم مىشود يا فقط به دختر مىرسد؟
ج) مطلب مذكور صحيح نيست و بايد بين ورثه ـ بر طبق قانون ارث که در رسالههاى عمليه مذکور است ـ تقسيم شود.
س: چنانچه دو يا چند نفر از يك خانواده در حادثه سقوط هواپيما در دريا و يا خشكى و يا غرق كشتى در دريا و يا غرق لنج و قايق در رودخانه و يا خرابى ناشى از بمباران، افتادن درخت، سقوط هواپيما در اثر برخورد موشك يا با زمين، برخورد و تصادم دو اتومبيل يا دو قطار يا دو هواپيما و... جان خود را از دست بدهند بطورى كه تأخر و تقدّم فوت آنها مشخص نباشد آيا از همديگر ارث مىبرند يا خير؟ آيا اين موارد را مىتوان شامل هدم و غرق دانست؟
ج) موارد مذكور حكم فوت در اثر غرق يا هدم را دارد كه ترتيب ارث آن در كتاب «تحريرالوسيله» مذكور است، مراجعه نماييد.
س1: پدر و فرزندى در سانحه رانندگى در آن واحد فوت نمودهاند و حسب نظريه (كمسيون پزشكى قانونى) تقدم و تأخر زمانى فوت نامبردگان مجهول مىباشد. اعلام فرماييد در مثل ما نحن فيه. اصل قاعده عدم توارث ثابت است يا اصل توارث؟ به بيان ديگر آيا متوفيان (پدر و پسر) از يكديگر ارث مىبرند يا خير؟ با توجه به اين كه زمان فوت نامبردگان مجهول و معلوم نمىباشد كه كداميك زودتر فوت نمودهاند. س2: با توجه به اينكه در ما نحن فيه، متوفيان از طبق اول ارث وارثى ندارند و صرفاً زوجه باقى است آيا تمام ماترك متعلق سهم زوجه است يا اينكه به طبق دوم ارث (برادر و خواهر متوفىٰ) نيز ارث تعلق مىگيرد؟ ميزان سهم هر يك نيز معيّن گردد؟
ج) در فرض سؤال يكى از دو متوفى خواه پدر باشد و يا پسر، فرض مىشود اول فوت كرده و ماترك او بين متوفاى ديگر و ساير ورثهى وى تقسيم مىشود، سپس فرض مىشود متوفاى ديگر اول فوت كرده و ماترك او بين ورثه تقسيم مىشود، ولى در اين فرض متوفاى دوم از آنچه از وى به متوفاى فرض اول ارث رسيده، ارث نمىبرد بلكه از باقى تركهاش ارث مىبرد و آنچه هر يك از همديگر ارث بردند از هر يك به ورثه شرعىاش هر كسى كه باشد، مىرسد و تعيين سهم هر يك را خودتان حساب نماييد.
شخصى به قتل مىرسد، ولى دم منحصر است به پدر و مادر مقتول، قبل از قصاص قاتل, مادرِ مقتول فوت مىنمايد: 1ـ آيا ورثه مادر در کنار پدرِ مقتول، «ولى دم» خواهند بود و حق درخواست قصاص دارند؟ 2- و يا در صورت مصالحه پدرِ مقتول به وصول ديه، ورثهى مادر ملزم به پذيرش قدرالسهم مادر خواهند بود؟ 3ـ در فرض مذکور، با وجود، پدر حق قصاص به طبقه بعد، از وراث خواهد رسيد يا خير؟
ج) با فوت مادر، ولىِّ دَمْ تنها پدر است و حق مادر به ورثهاش منتقل نمىشود و ورثه مادر سهمى در ديه تصالحى و يا حق قصاص ندارند.
س: اگر پدر و فرزندی همزمان با هم تصادف کرده و از دنيا بروند و مشخص هم نباشد که کدام يک از آنها زودتر از دنيا رفتهاند و تنها مادر زنده بماند، آيا تمام اموال به اين زن میرسد يا ساير افراد نظير خواهر و برادر مرد نيز چيزی به ارث مىبرند؟ به بيان ديگر آيا تصادف مصداق هدم میباشد؟
ج) با فرض شک در تقدم و تأخّر و تقارن موت پدر و فرزندش تَرَکهی پدر به خواهر و برادر مرد نمیرسد، و به همسر و فرزند منتقل و از فرزند به مادر میرسد و در نتيجه تمام تَرَکه او ملک مادر است که همسر متوفّیٰ است.
س. زن و شوهری کارمند بوده و پولهای خود را به صورت مشترک صرف در امور زندگی میکردهاند و مرد فوت کرده است، حال حکم این اموال چیست؟ آیا همه اموال، ترکه حساب شده و یک چهارم را زن میبرد و بقیه اموال (سه چهارم دیگری) مال سایر بستگان است یا اینکه نه. اینجا باید چطوری محاسبه کنیم؟
ج. زن اگر پول خود را هبه کرده جز ترکه محسوب می شود و اگر برای خودش خریده است مال خودش می باشد و در این صورت مواردی را که یقیناً زن با مال خود برای خود خریده است (یعنی علم داشته باشیم مثلاً این فرش با مال خودش برای خود خریده است) این مورد متعلق به زن است و بقیه ورثه در آن مورد حقی ندارند. و مواردی هم که با مال مشترک خریدهاند، به نسبت پول هر کدام محاسبه میشود و اگر نسبت مشکوک است و مشخص نیست، باید ورثه میت و این خانم مصالحه نمایند.
س. کسی در تصادفی که خودش مقصر بوده پدر و مادر یا فرزندش کشته شده است، آیا این قاتل از مقتول ارث می برد؟
ج. در فرض سؤال ارث میبرد.
س. در جایی که ورثه در ملکی از ترکه شریک باشند و با شرایط، بر اساس قرعه آن را تقسیم کنند آیا میتوانند با قرعه مخالفت کنند یا قرعه الزامآور است؟
ج. اگر قرعه به نحو شرعی انجام گرفته، الزام آور است و حق ابطال و فسخ و حتی اقاله آن را ندارند.
حجر و نشانههای بلوغ
اجوبه الاستفتائات
س 1886: پدری یک دختر و یک پسر بالغ سفیه دارد که تحت سرپرستی او است، آیا بعد از مرگ پدر جایز است خواهر به عنوان ولایت بر برادر سفیه در اموالش تصرّف کند؟
ج: خواهر و برادر نسبت به برادر سفيه خود ولايتی ندارند، بلکه ولايت بر برادر سفيه و اموالش در صورتی که جد پدری نداشته باشد و پدر هم به کسی برای ولايت بر او وصيّت نکرده باشد، با حاکم شرع است.
س 1887: آیا معیار در سن بلوغ پسران و دختران سال شمسی است یا قمری؟
ج: معيار، سال قمری است.
س 1888: برای تشخیص اینکه فردی به سن بلوغ رسیده یا نه، چگونه میتوان بر اساس سال قمری، تاریخ ولادت او را از نظر سال و ماه بدست آورد؟
ج: در صورتی که تاريخ تولد بر اساس سال شمسی معلوم باشد، میتوان آن را از طريق محاسبه اختلاف بين سال قمری و سال شمسی بدست آورد.
س 1889: آیا پسری که قبل از پانزده سالگی محتلم شده، حکم به بلوغ او میشود؟
ج: با احتلام، حکم به بلوغ او میشود زيرا احتلام شرعاً از نشانه های بلوغ است.
س 1890: اگر به مقدار ده درصد احتمال بدهیم که دو علامت دیگر بلوغ (غیر از سن تکلیف) زودتر ظاهر شدهاند، حکم چیست؟
ج: مجرّد احتمال اينکه آن دو نشانه زودتر ظاهر شدهاند، برای حکم به بلوغ کافی نيست.
س 1891: آیا جماع از نشانههای بلوغ محسوب میشود و با انجام آن، تکالیف شرعی واجب میگردند؟ و اگر فردی از آن آگاهی نداشته باشد و چندین سال بگذرد، آیا غسل جنابت بر او واجب میشود؟ و آیا اگر اعمال مشروط به طهارت مانند نماز و روزه را قبل از غسل جنابت انجام بدهد، آن اعمال باطل هستند و قضای آنها واجب است؟
ج: مجرّد جماع بدون انزال و خروج منی از نشانههای بلوغ نيست، ولی باعث جنابت میشود و واجب است هنگام رسيدن به سن بلوغ غسل کند و تا زمانی که يکی از نشانههای بلوغ در فردی تحقق پيدا نکرده، شرعاً حکم به بلوغ او نمیشود و مکلف به احکام شرعی نيست و کسی که در کودکی بر اثر جماع جنب شده و سپس بعد از رسيدن به سن بلوغ، بدون انجام غسل جنابت نماز خوانده و روزه گرفته، واجب است نمازهای خود را اعاده کند، ولی در صورتی که جهل به جنابت داشته، قضای روزههايش واجب نيست.
س 1892: تعدادی از دانشآموزان دختر و پسر مؤسسه ما طبق تاریخ تولدشان به سن بلوغ رسیدهاند و بر اثر مشاهده اختلال در حافظه و ضعف آن، مورد معاینات پزشکی قرار گرفتند تا هوش و حافظه آنان آزمایش شود، نتیجه آن بررسیها اثبات عقبماندگی ذهنی آنان از یک سال پیش یا بیشتر بود، ولی بعضی از آنان را نمیتوان مجنون محسوب کرد زیرا در حدّی هستند که مسائل اجتماعی و دینی را درک میکنند، آیا تشخیص این مرکز مانند تشخیص پزشکان اعتبار دارد و برای آن دانشآموزان ملاک است؟
ج: معيار توجه تکاليف شرعی به انسان اين است که او شرعاً بالغ و از نظر عرف عاقل باشد، ولی درجات درک و هوش معتبر نيست و دراين رابطه تأثيری ندارد.
س 1893: در بعضی از احکام در خصوص کودک ممیّز آمده است: «کودکی که خوب را از بد تشخیص میدهد» منظور از خوب و بد چیست؟ و سن تمییز چه سنی است؟
ج: منظور از خوب و بد چيزی است که عرف آن را خوب يا بد میداند و بايد در اين رابطه، شرايط زندگی کودک و عادات و آداب و سنتهای محلی هم ملاحظه شود و امّا سن تمييز، به تبع اختلاف اشخاص در استعداد و درک و هوش، مختلف است.
س 1894: آیا دیدن خونی که دارای صفات حیض است، توسط دختر قبل از اتمام نهسالگی، علامت بلوغ اوست؟
ج: اين خون علامت شرعی بلوغ دختر نيست و حکم حيض را ندارد هرچند صفات آن را داشته باشد.
س 1895: اگر فردی که به علتی توسط مراجع قضایی از تصرّف در اموال خود ممنوع شده، مقداری از اموال خود را قبل از وفات به عنوان تقدیر و تشکر از خدمات پسر برادرش به او بدهد و برادرزادهاش هم اموال مزبور را بعد از وفات عمویش خرج تجهیزو برآورده کردن نیازهای خاص او بکند، آیا جایز است مراجع قضایی، آن اموال را از او مطالبه کنند؟
ج: اگر اموالی که به برادرزادهاش داده، مشمول حجر بوده و يا ملک ديگری باشد، شرعاً حق ندارد آن را به او بدهد و برادرزادهاش هم نمیتواند در آن تصرّف کند وجايز است مراجع قضايی آن مال را از او مطالبه کنند و در غير اين صورت کسی حق ندارد آن مال را از او پس بگيرد.
حجر و نشانههای بلوغ
استفتائات جدید
س) سؤال اين است كه با توجه به وجهه غير مالى عقد نكاح و اين كه ولايت و قيموميت بر افراد محجور صرفاً در امور مالى است؟ آيا رضايت و اراده (قصد) فرد سفيه براى عقد نكاح وى تاثيرى دارد يا نه؟ به عبارت ديگر ولايت در اين مورد استقلالى براى ولى يا قيم است يا اشتراكى است؟
ج) ولايت ولىّ شرعى اختصاص به امور مالى ندارد و سفيه اگر بالغ شده و همچنان سفيه مانده است. همان ولايت سابق بر بلوغ براى پدر ثابت است و تمام تصرفات اين سفيه اعم از معاملات معاوضى و نكاح و غيره، امرش بدست ولى است، و اگر در زمان بلوغ رشيد بود و از ولايت پدر خارج شد ديگر پدر بر او ولايت ندارد مگر اينکه حاكم شرع حكم به حَجرش نمايد و در اين صورت مقدار حَجر و اختيارات سفيه، دائر مدار چگونگى حكم حجر وى از سوى حاكم شرع است.
س: پدرم مقدارى زمين به من هديه داده ولى او بيمارى روانى خاصى به اسم «كژپندارى» دارد كه دائماً فكر مىكند كسى مىخواهد او را بكشد و هميشه خودش را يك فرارى حساب مىكند آيا قبول كردن اين هديه صحيح است؟
ج: اگر در حدّ جنون عرفى نرسيده باشد قبول كردن هديه مانع ندارد ولكن ملك شما شدن متوقف بر قبض شما است.
س: آيا شخصى که به اغما (کما) رفته باشد و بيمار مبتلا به آن با تحريکات شديد هم امکان به هوش آمدنش نباشد چنين شخصى محجور شناخته مىشود يا خير؟ يعنى مىتوان حکم به عدم اهليت او داد؟
ج) نياز به اذن حاكم شرع دارد.
س: آيا عقيقه به چيزهاى خاصى تعلق مىگيريد؟ (مثلاً فقط گوسفند)
ج) شتر و گاو را نيز مىتواند عقيقه محسوب كرد ولى اقل آن يك گوسفند است.
س: در خصوص آداب عقيقه براى فرزند و ميزان تصرف در آن و آيا مىشود معادل آن را بجاى ذبح گوسفند بصورت نقدى به شخص يا اشخاص مستحق داد و بهترين شرايط استحقاق كدام است؟
ج) قيمت گوسفند را به فقرا دادن كفايت از عقيقه نمىكند و گوشت گوسفند عقيقه را لازم نيست به مستحقين داد بلكه مىتوان بين فقير و غنى تقسيم كرد البته بهتر آن است كه به مستحقين هم داده شود.
س: در دوران تدريس در دبيرستان احياناً دانشآموزى را تنبيه بدنى کرده بودم آيا از لحاظ شرعى کارم مشکل دارد يا نه و اگر دارد چکار بايد بکنم؟
ج) اگر بدن دانشآموزى سياه يا قرمز و يا کبود شده باشد، ديه دارد و نياز به کسب رضايت دارد مگر اينكه يقين به رضايت آنها داشته باشيد.
س: اقدام به تفتيش وسايل دانشآموزان بدون اجازه صاحب کيف جهت ناامن كردن محيط آموزشگاه براى متخلّفين و كسانى كه اقدام به آوردن سى دىها و عكسهاى مستهجن مىنمايند از نظر شرعى چه حکمى دارد؟ در صورتى که مشکل شرعى داشته باشد چنانچه قبلاً اينگونه تفتيشها به اطلاع آنها برسد حکمش چيست؟
ج) اگر در هنگام ثبتنام دانشآموزان با آنان شرط کنند که روزانه هنگام ورودتان به مدرسه کيفهاى شما تفتيش مىشود و اگر محتوى سىدى و يا نوار غيراخلاقى باشد ضبط خواهد شد و يا اگر دانشآموزان به حدّ بلوغ شرعى نرسيده باشند و چنين شرايطى را در زمان اسم نويسى با اولياى آنان در ميان گذاشته باشند و يا بعداً از آنان اجازه بگيرند، اين عمل اشکال شرعى ندارد.
س: دستمزد كارى كه فرزند در دوران كودكى، نوجوانى و جوانى در كنار پدر انجام داده متعلق به چه كسى است؟ به پدر يا فرزند؟
ج) به خود فرزند تعلق مىگيرد.
س: براى رفع حجر از غير بالغ، آيا رسيدن او به سن بلوغ كافىاست يا بايد رشد او نيز احراز شود؟
ج) شرط رفع حجر از غير بالغ، علاوه بر بلوغ، رشد او است. و صرف رسيدن به بلوغ شرعى امارهى رشد نيست، بلكه ولىّ طفل بايد رشد او را نيز احراز كند. و بر ولىّ لازم است كه اختبار از حصول رشد را در وقتى و به نحوى انجام دهد كه او بتواند به مجرّد بلوغ و حصول رشد در مال خود تصرف كند و بخاطر كوتاهى ولىّ در اختبار، ممنوع از تصرف در مال خود نگردد. و ظاهر آن است كه در نزد قاضى نيز رسيدن به بلوغ، امارهى رشد محسوب نمىشود و قاضى براى حكم به عدم حجر در مورد كسى كه مسبوق به عدم رشد است، بايد با امارات مقررهى شرعيه استناد كند.
س: اگر بچه مميز در هنگام احرام بستن پدر و مادر حضور داشته و آنان قصد محرم كردنش را نداشته باشند، ولى خود بچه همراه با بقيه ذكر نيت و لبيك را گفته باشد، محرم حساب مىشود؟
ج) اگر با التفات به خصوصيات احرام و با نيت احرام تلبيه را به نحو صحيح گفته باشد، احرامش صحيح است.
س: آيا ولى قهرى (پدر يا جدّ پدرى) يا قيم انتخابى دادگاه در فرضى كه اولياى دم مقتول در قتل عمدى، جملگى صغير يا مجنون باشند مىتوانند براى درخواست قصاص يا ديه اقدام كنند؟
ج) از مجموع ادلهى ولايت صغير و مجنون چنين استفاده مىشود كه جعل ولايت براى آنان از طرف شارع مقدس بخاطر حفظ مصلحت مولى عليه است. بنابراين در مسألهى مورد بحث كه اولياى دم صغير و مجنون مىباشد ولىّ شرعى آنان بايد با ملاحظهى غبطه و مصلحت آنان اقدام كند و انتخاب او نسبت به قصاص يا ديه يا عفو معالعوض يا بلاعوض نافذ است بديهى است كه تشخيص مصلحت صغير و مجنون بايد با ملاحظهى همهى جوانب و از جمله نزديك يا دور بودن او از سن بلوغ صورت گيرد.
مضاربه
اجوبه الاستفتائات
س 1896: آیا مضاربه با غیر از طلا و نقره جایز است؟
ج: مضاربه با اسکناسی که امروزه رايج است، اشکال ندارد، ولی مضاربه با کالا صحيح نيست.
س 1897: آیا استفاده از عقد مضاربه در کارهای تولیدی و خدماتی و توزیع و تجارت صحیح است؟ و آیا عقودی که امروزه تحت عنوان مضاربه در فعالیتهای غیرتجاری متعارف شدهاند، شرعاً صحیح هستند یا خیر؟
ج: عقد مضاربه فقط مختص بکارگيری سرمايه در تجارت از طريق خريد و فروش است، و استفاده از آن به عنوان مضاربه در زمينههای توليد و توزيع و خدمات و مانند آن، صحيح نيست. لکن مانعی ندارد که اين امور را تحت عنوان عقود شرعی ديگر مثل جعاله و صلح و غيرذلک انجام دهند.
س 1898: مبلغی پول از یکی از دوستانم به عنوان مضاربه گرفتم، به این شرط که آن مبلغ و مقداری اضافه را بعد از گذشت مدتی به او بپردازم و من هم قسمتی از آن را به یکی از دوستانم که به آن احتیاج داشت دادم و قرار شد یك سوم سود پول را او بپردازد. آیا این کار صحیح است؟
ج: گرفتن پول از کسی به اين شرط که اصل پول را همراه با مقداری اضافه، بعد از مدتی به او بپردازيد، عقد مضاربه نيست بلکه قرض ربوی حرام است، و امّا گرفتن آن پول به عنوان مضاربه، قرض از او محسوب نمیشود و پول نيز ملک عامل نمیگردد، بلکه بر ملکيت صاحب آن باقی میماند و عامل فقط حق تجارت با آن را دارد و هر دو بر اساس توافقی که کردهاند در سود آن شريک هستند و عامل حق ندارد بدون اذن صاحب مال، مقداری از آن را به ديگری قرض بدهد و يا به عنوان مضاربه در اختيار او بگذارد.
س 1899: قرض گرفتن پول به اسم مضاربه، از اشخاصی که پول را به عنوان مضاربه میدهند تا در برابر هر صدهزار تومان طبق قرارداد هر ماه در حدود چهار یا پنج هزار تومان سود دریافت کنند، چه حکمی دارد؟
ج: قرض گرفتن بهصورت مزبور مضاربه نيست، بلکه همان قرض ربوی است که از نظر تکليفی حرام است و با تغيير صوریِ عنوان، حلال نمیشود، هرچند اصل قرض صحيح است و قرض گيرنده مالک مال میشود.
س 1900: شخصی مبلغی پول به فردی داده تا با آن تجارت کند و هر ماه مبلغی را به عنوان سود آن به او بپردازد و همه خسارتها هم بر عهده او باشد، آیا این معامله صحیح است؟
ج: اگر قرارداد ببندند که با مال او به نحو صحيح شرعی مضاربهصورت بگيرد و بر عامل شرط کند که هر ماه مقداری از سهم او از سود آن را علی الحساب به او بدهد و اگر خسارتی متوجه سرمايه شد، عامل ضامن باشد، چنين معاملهای صحيح است.
س 1901: مبلغی پول برای خرید و وارد کردن و فروش وسایل نقلیه به شخصی دادم، به این شرط که سود حاصل از فروش آنها بهطور مساوی بین ما تقسیم شود و او هم بعد از گذشت مدتی مبلغی را به من داد و گفت: این سهم شما از سود است، آیا گرفتن آن مبلغ برای من جایز است؟
ج: اگر سرمايه را به عنوان مضاربه به او دادهايد و او هم با آن وسايل نقليه خريده و فروخته باشد و سهم شما از سود را بدهد، آن سود برای شما حلال است.
س 1902: شخصی مبلغی پول را برای تجارت با آن نزد فرد دیگری سپرده و هر ماه مبلغی را علی الحساب از او میگیرد و سر سال مبادرت به محاسبه سود و زیان میکنند، اگر صاحب پول و آن شخص با رضایت هم سود و زیان را به یکدیگر ببخشند، آیا انجام این کار توسط آنان صحیح است؟
ج: اگر آن مال را به عنوان انجام مضاربه بهطور صحيح، به او داده باشد، اشکال ندارد که صاحب سرمايه هر ماه مبلغی از سود را علیالحساب از عامل بگيرد و همچنين مصالحه آن دو نسبت به آنچه که هر کدام از آنان شرعاً مستحق دريافت آن از ديگری است، اشکال ندارد، ولی اگر به عنوان قرض باشد و شرط کند که قرض گيرنده هر ماه مقداری سود به قرض دهنده بدهد، سپس در آخر سال نسبت به آنچه که هر کدام از آنان مستحق دريافت آن از ديگری است، مصالحه کنند، اين همان قرض ربوی است که حرمت تکليفی دارد و شرط در ضمن آن هم باطل است، هرچند اصل قرض صحيح میباشد و اين کار به مجرّد توافق آن دو بر هبه سود و زيان به يکديگر حلال نمیشود، بنا بر اين قرض دهنده نمیتواند هيچ سودی بگيرد، همانگونه که ضامن هيچ خسارتی هم نيست.
س 1903: شخصی مالی را به عنوان مضاربه از فردی گرفته است، به این شرط که دو سوم سود برای او و یك سوم آن متعلّق به صاحب سرمایه باشد و با آن کالایی خریده و به شهر خود فرستاد، ولی آن کالا در راه به سرقت رفت، خسارت بر عهده چه کسی است؟
ج: تلف شدن تمام يا قسمتی از سرمايه يا مال التجاره در صورتی که ناشی از تعدّی و تفريط عامل يا شخص ديگری نباشد، بر عهده صاحب سرمايه است و با سود جبران میشود مگر آنکه شرط شود که خسارت صاحب سرمايه بر عهده عامل باشد.
س 1904: آیا جایز است مالی به قصد کسب و تجارت به کسی داده و یا از او گرفته شود، به این شرط که سود حاصل از آن بدون آنکه ربا باشد، بین آن دو با رضایت تقسیم شود؟
ج: اگر گرفتن يا دادن مال برای تجارت، به عنوان قرض باشد، همه سود آن متعلّق به وام گيرنده است. همچنانکه تلف و خسارت آن هم بر عهده اوست و صاحب مال فقط مستحق دريافت عوض آن از وام گيرنده است و جايز نيست هيچ سودی از او دريافت کند، و اگر به عنوان مضاربه باشد، برای دستيابی به نتايج آن، بايد عقد مضاربه بهطور صحيح بين آنان محقق شود و همچنين شرايطی که از نظر شرعی برای صحّت آن لازم است بايد رعايت شود، که از جمله آنها تعيين سهم هر يک از آنان از سود بهصورت کسر مشاع است و در غير اين صورت، آن مال و همه درآمد حاصل از تجارت با آن متعلّق به صاحب آن است و عامل فقط مستحق دريافت اجرتالمثل کار خود است.
س 1905: باتوجه به اینکه معاملات بانکها واقعاً مضاربه نیستند، زیرا بانک هیچ خسارتی را بر عهده نمیگیرد، آیامبلغی که سپردهگذاران هر ماه به عنوان سود پولشان از بانک میگیرند، حلال است؟
ج: صرف عدم تحمل خسارت توسط بانک، موجب بطلان مضاربه نمیشود. و همچنين دليل بر صوری و شکلی بودن عقد مضاربه هم نيست، زيرا شرعاً اشکال ندارد که مالک يا وکيل او در ضمن عقد مضاربه شرط کنند که عامل، ضامن ضرر و زيانهای صاحب سرمايه باشد، بنا بر اين تا زمانی که احراز نشود مضاربهای که بانک به عنوان وکيل سپردهگذاران ادعای انجام آن را دارد، صوری و به سببی باطل است، آن مضاربه محکوم به صحّت میباشد و سودهای حاصل از آن که به صاحبان اموال میدهد، برای آنان حلال است.
س 1906: مبلغ معیّنی پول به یک زرگر دادم تا آن را در خرید و فروش بکار بگیرد، و چون او همیشه سود میبرد و خسارت نمیبیند، آیا جایز است هر ماه مبلغ خاصی از سود را از او مطالبه کنم؟ و در صورتی که اشکال داشته باشد، آیا جایز است عوض آن مقداری جواهرات بگیرم؟ و آیا اگر آن مبلغ توسط شخصی که بین ما واسطه است پرداخت شود، اشکال برطرف میشود؟ و اگر مبلغی را به عنوان هدیه در برابر آن پول به من بدهد، باز هم اشکال دارد؟
ج: در مضاربه شرط است که تعيين سهم هر يک از صاحب سرمايه و عامل از سود بهصورت يکی از کسرهای ثلث و ربع و نصف و غيره باشد، بنا بر اين با تعيين مبلغ معيّنی به عنوان سود ماهيانه برای صاحب سرمايه، مضاربه صحيح نيست، اعم از اينکه سود ماهيانهای که معيّن شده پول نقد باشد يا کالا و يا جواهرات و نيز اعمّ از اين که خودش بهطور مستقيم آن را دريافت کند و ياتوسط شخص ديگری و همچنين فرقی نمیکند که آن را به عنوان سهم خود از سود دريافت کند يا عامل، آن را در برابر تجارتی که با پول صاحب سرمايه کرده به عنوان هديه به او بدهد، بله، میتوانند شرط کنند که صاحب سرمايه مقداری از سود را بعد از حصول آن، هر ماه بهطور علیالحساب دريافت کند تا در پايان مدت عقد مضاربه آن را محاسبه کنند.
س 1907: شخصی مبلغی پول به عنوان مضاربه از چند نفر برای تجارت گرفته است به این شرط که سود آن بین او و صاحبان اموال به نسبت پولشان تقسیم شود، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اگر روی هم گذاشتن پولها برای تجارت با اذن صاحبان آنها صورت بگيرد، اشکال ندارد.
س 1908: آیا جایز است در ضمن عقد لازم شرط شود که عامل هر ماه مبلغ معیّنی به صاحب سرمایه در برابر سهمی که از سود دارد بپردازد و نسبت به کم و زیاد آن مصالحه کنند؟ و به عبارت دیگر، آیا صحیح است در ضمن عقد لازم شرطی کنند که مخالف احکام مضاربه است؟
ج: اگر شرط همان صلح باشد به اين معنی که صاحب سرمايه سهم خود را از سود که با کسر مشاع معيّن شده پس از حصول آن به مبلغی که عامل هر ماه به او میدهد صلح کند، اشکال ندارد، ولی اگر شرط، تعيين سهم مالک از سود به مبلغی باشد که عامل میخواهد هرماه به او بپردازد، اين شرط خلاف مقتضای عقد مضاربه بوده و درنتيجه باطل است.
س 1909: تاجری مقداری پول از شخصی به عنوان سرمایه مضاربه گرفت، به این شرط که درصد معیّنی از سود تجارت با آن را به او بپردازد، در نتیجه آن پول و سرمایه خودش را روی هم گذاشت تا با مجموع آنها تجارت کند و هر دو از ابتدا میدانستند که تشخیص مقدار سود ماهانه این مبلغ مشکل است، به همین دلیل توافق کردند که مصالحه کنند، آیا عقد مضاربه در این حالت شرعاً صحیح است؟
ج: عدم امکان تشخيص مقدار سود ماهانه خصوص سرمايه مالک، ضرر به صحّت عقد مضاربه نمیزند، به شرط اينکه شرايط ديگر صحّت مضاربه رعايت شود، در نتيجه اگر عقد مضاربه را با رعايت شرايط شرعی آن منعقد کنند، سپس توافق نمايند که برای تقسيم سود بدست آمده مصالحه کنند، به اين صورت که بعد از دستيابی به سود، صاحب سرمايه سهم خود از آن را به مبلغ معيّنی صلح نمايد، اشکال ندارد.
س 1910: شخصی مبلغی پول را به عنوان مضاربه به فردی داده است، به این شرط که شخص سومی آن مال را ضمانت کند، در این صورت اگر عامل با آن پول فرار نماید، آیا کسی که پول را پرداخت کرده، حق دارد برای گرفتن آن به ضامن مراجعه کند؟
ج: شرط ضمانِ مال مورد مضاربه در صورت مذکور اشکال ندارد، در نتيجه اگر عامل با آن پولی که بعنوان سرمايه مضاربه گرفته است، فرار نمايد و يا آن را بر اثر تعدّی و تفريط تلف کند، صاحب سرمايه حق دارد برای گرفتن عوض آن به ضامن مراجعه نمايد.
س 1911: اگر عامل مقداری از سرمایه مضاربه را که از اشخاص متعدد برای تجارت گرفته است، بدون اجازه مالک آن به عنوان قرض به کسی بدهد، اعم از اینکه مجموع سرمایه باشد و یا از سرمایه فرد خاصی، آیا ید او نسبت به اموال دیگران که به عنوان مضاربه در اختیار او قرار گرفته است، یَد عُدوانی محسوب میشود؟
ج: يَد امانی او در مقداری که بدون اذن مالک آن به عنوان قرض به کسی داده است، تبديل به يَد عدوانی میشود و در نتيجه ضامن آن است، ولی نسبت به ساير اموال تا زمانی که در آنها تعدّی و تفريطی نکرده، يَد او يَد امانی باقی میماند.
مضاربه
استفتائات جدید
س: مضاربه صحيح چگونه اجرا مىشود؟
ج) عقد مضاربه مختص به کارگيرى سرمايه در تجارت است و در اين عقد شرط است که سهم صاحب سرمايه و عامل، از سود، به صورت کسر مشاع مانند نصف و ثلث و غيره باشد بلى اگر هر ماه، عامل مبلغى را به عنوان علىالحساب به صاحب سرمايه در ازاى سهم سود او بپردازد و در پايان مدت مضاربه نسبت به سود حاصله با يکديگر مصالحه نمايند، اشکال ندارد و نيز اگر شرط کنند که در صورت بروز خسارت به سرمايه، عامل ضامن باشد، اشکال ندارد.
س: اگر کسى مالى را به وکيلش بدهد تا با آن با شخص معينى مضاربه بنمايد و وکيل با عامل، قرارداد كند که اضافه بر مبلغى که مالک توقع سود بردن دارد از او بگيرد، آيا مقدار زياده به او تعلق دارد يا به مالك؟
ج) هر مقدار سود پول ولو با چانهزنىِ وکيل براى سرمايه منظور شده، اختصاص به مالکِ سرمايه دارد و وکيل در آن سهمى ندارد، ولى وکيل مىتواند بابت حقالزحمه وکالت خود چيزى از مالکِ سرمايه به عنوان مزد مطالبه نمايد.
احکام بانکها
اجوبه الاستفتائات
س 1912: در صورتی که بانکها برای دادن وام شرط کنند که وام گیرنده، مبلغی اضافی بپردازد، آیا مکلّف برای گرفتن چنین وامی باید از حاکم شرع یا وکیل او اذن بگیرد؟ آیا گرفتن این وام در صورت عدم ضرورت و نیاز، جایز است؟
ج: اصل وام گرفتن مشروط به اذن حاکم شرع نيست حتّی اگر از بانک دولتی باشد و از نظر حکم وضعی صحيح است هرچند ربوی باشد، ولی در صورت ربوی بودن، گرفتن آن از نظر تکليفی حرام است چه از مسلمان گرفته شود يا از غير مسلمان و چه از دولت اسلامی بگيرد يا از دولت غير اسلامی، مگر آنکه به حدّی مضطر باشد که ارتکاب حرام را مجاز کند و گرفتن وام حرام هم با اذن حاکم شرع حلال نمیشود، بلکه اذن او در اين رابطه موردی ندارد ولی شخص میتواند در اين صورت برای اينکه مرتکب حرام نشود پرداخت مبلغ اضافی را قصد نکند، هرچند بداند که آن را از او خواهند گرفت و جوازِ گرفتن وام در صورتی که ربوی نباشد اختصاص به حالت ضرورت و نياز ندارد.
س 1913: بانک مسکن جمهوری اسلامی وامهایی را برای خرید یا ساخت ویا تعمیر خانه به مردم میدهد و بعد از پایان خرید یا ساخت یا تعمیر خانه، وام را بهصورت اقساط پس میگیرد، ولی مجموع قسطهای دریافتی بیشتر از مبلغی است که به وام گیرنده داده شده است، آیا این مبلغ اضافی وجه شرعی دارد یا خیر؟
ج: پولهايی که بانک مسکن به منظور خريد يا ساخت خانه، میدهد، عنوان قرض ندارد بلکه آن را طبق يکی از عقود صحيح شرعی مانند شرکت يا جعاله يا اجاره و امثال آن پرداخت میکنند که اگر شرايط شرعی آن عقود را رعايت نمايند، اشکالی در صحّت آن نيست.
س 1914: بانکها به سپردههای مردم بین سه تا بیست درصد سود میدهند، آیا با توجه به سطح تورم، صحیح است این مبلغ اضافی را به عنوان عوض کاهش قدرت خرید سپردههای مردم در روز دریافت آن نسبت به روز سپردهگذاری محاسبه کرده تا بدینوسیله از عنوان ربا خارج شود؟
ج: اگر آن مبلغ اضافی و سودی که بانک میدهد از درآمد حاصل از بکارگيری سپرده به وکالت از سپردهگذار در ضمن يکی از عقود شرعی صحيح باشد، ربا نيست بلکه سود معامله شرعی است و اشکال ندارد.
س 1915: کارکردن در بانکهای ربوی برای کسی که به علت نبودن کار دیگر جهت امرار معاش، مجبور است در آنجا کار کند، چه حکمی دارد؟
ج: اگر کار در بانک به معاملات ربوی مرتبط باشد و به نحوی در تحقق آن موثر باشد، جايز نيست در آنجا کار کند و مجرّد پيدا نکردن کار حلال ديگری برای امرار معاش خود، مجوّز اشتغال به کار حرام نيست.
س 1916: بانک مسکن برای ما خانهای خریده است به این شرط که پول آن را بهطور ماهیانه بپردازیم. آیا این معامله شرعاً صحیح است و ما مالک آن خانه میشویم؟
ج: اگر بانک آن خانه را برای خودش خريده و سپس بهصورت اقساط به شما فروخته باشد، اشکال ندارد.
س 1917: بانکها برای ساختمانسازی به عنوان مشارکت یا عنوان دیگری از عناوین عقود معاملاتی وامهایی را میدهند و مبلغی در حدود پنج تا هشت درصد اضافی میگیرند، این وام و سود آن چه حکمی دارد؟
ج: گرفتن وام از بانک به عنوان شرکت يا يکی از معاملات شرعیِ صحيح، قرض دادن يا قرض گرفتن نيست و سودهايی که از طريق اين قبيل معاملات شرعی نصيب بانک میشود ربا محسوب نمیشود. درنتيجه گرفتن پول از بانک تحت يکی از عناوين برای خريد يا ساخت خانه و همچنين تصرّف در آن اشکال ندارد و بر فرض که به عنوان قرض و با شرط گرفتن مبلغی اضافی باشد، هرچند قرض ربوی از نظر تکليفی حرام است، ولی اصل قرض از نظر حکم وضعی برای وام گيرنده صحيح است و تصرّف او در آن اشکال ندارد.
س 1918: آیا گرفتن سود پولی که در بانکهای دولتهای غیر اسلامی گذاشته میشود جایز است؟ و آیا اگر آن را بگیرد تصرّف در آن اعم از اینکه صاحب بانک اهل کتاب باشد یا مشرک و هنگام سپردن پول، شرط دریافت سود کرده باشد یا خیر، جایز است؟
ج: در فرض مرقوم سود گرفتن جايز است حتّی اگر شرط دريافت سود کرده باشد.
س 1919: در فرض فوق اگر بعضی از صاحبان سرمایه بانک مسلمان باشند، آیا در این صورت گرفتن سود از این بانکها جایز است؟
ج: گرفتن سود نسبت به سهام غیر مسلمانان اشکال ندارد ولی نسبت به سهم مسلمان، در صورتی که سپردن پول به بانک همراه با شرط سود و ربا باشد، جایز نیست.
س 1920: گرفتن سود پولهایی که به بانکهای کشورهای اسلامی سپرده شده چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که سپرده گذاری بهصورت قرض و به شرط گرفتن سود و یا مبتنی بر آن باشد، گرفتن آن جایز نیست.
س 1921: اگر بانک برای وامی که میدهد ربا بگیرد، آیا در صورتی که مکلّف بخواهد از بانک وام بگیرد، صحیح است برای فرار از ربا به این صورت عمل کند که یک اسکناس هزار تومانی نقد را به مبلغ هزار و دویست تومان نسیه بخرد به این شرط که هر ماه صد تومان آن را بپردازد و برای آن دوازده فقره سفته صدتومانی به بانک بدهد و یا اینکه از بانک دوازده سفته مدتدار را که مجموع مبلغ آنها هزار و دویست تومان است به مبلغ هزار تومان بهصورت نقدی بخرد به این شرط که مبلغ آن سفتهها در مدّت دوازده ماه پرداخت شود؟
ج: اين قبيل معاملات که صوری و به قصد فرار از ربای قرضی هستند، شرعاً حرام وباطل میباشند.
س 1922: آیا معاملات بانکهای جمهوری اسلامی ایران محکوم به صحّت هستند؟ خرید مسکن و غیره با پولی که از بانکها گرفته میشود چه حکمی دارد؟ غسل کردن و نماز خواندن در خانهای که با این قبیل پولها خریداری شده چه حکمی دارد؟ و آیا گرفتن سود در برابر سپردههایی که مردم دربانک میگذارند، حلال است؟
ج: بهطور کلی معاملات بانکی که بانکها بر اساس قوانين مصوب مجلس شورای اسلامی و مورد تأييد شورای محترم نگهبان انجام می دهند،اشکال ندارد و محکوم به صحّت است و سود حاصل از بکارگيری سرمايه بر اساس يکی از عقود صحيحِ اسلامی، شرعاً حلال است، لذا در صورتی که گرفتن پول از بانک برای خريد مسکن و مانند آن تحت عنوان يکی از آن عقود باشد، بدون اشکال است ولی اگر بهصورت قرض ربوی باشد، هرچند گرفتن آن از نظر حکم تکليفی حرام است، ولی اصل قرض از نظر حکم وضعی صحيح است و آن مال، ملک قرض گيرنده میشود وجايز است در آن و در هر چيزی که با آن میخرد تصرّف نمايد.
س 1923: آیا بهرهای که بانکهای جمهوری اسلامی از مردم در برابر وامهایی که به آنان برای اموری مانند خرید مسکن و دامداری و کشاورزی و غیره میدهند، مطالبه میکنند، حلال است؟
ج: اگر اين مطلب صحيح باشد که آنچه که بانکها برای ساخت يا خريد مسکن و امور ديگر به مردم میدهند به عنوان قرض است، شکی نيست که گرفتن بهره در برابر آن شرعاً حرام است و بانک حق مطالبه آن را ندارد، ولی ظاهر اين است که بانکها آن را به عنوان قرض نمیدهند بلکه عمليّات بانکی از باب معامله تحت عنوان يکی از عقود معاملی حلال مثل مضاربه يا شرکت يا جعاله يا اجاره و مانند آن است. بهطور مثال بانک با پرداخت قسمتی از هزينه ساخت خانه در ملک آن شريک میشود و سپس سهم خود را با اقساط مثلاً بيست ماهه به شريک خود میفروشد و يا آن را برای مدت معيّنی و به مبلغ خاصی به او اجاره میدهد در نتيجه اين کار و سودی که بانک از اين قبيل معاملات بدست میآورد، اشکال ندارد و اين نوع معاملات ارتباطی با قرض و بهره آن ندارند.
س 1924: بعد از آنکه بانک مبلغی را برای مشارکت در پروژهای به من وام داد، نصف آن را به دوستم داده و با او شرط کردم که همه بهره بانکی آن وام را بپردازد، آیا در این رابطه چیزی بر من واجب است؟
ج: اگر بانک اين مبلغ را برای سهيم شدن و مشارکت با وام گيرنده در طرح خاصی که معيّن کردهاست، داده باشد، کسی که وام را دريافت میکند حق ندارد آن را برای کار ديگری مصرف نمايد چه رسد به اينکه آن را به کسی قرض بدهد. بلکه آن پول نزد او امانت است و بايد آن را در موردی که مشخص شده مصرف نمايد و يا عين آن را به بانک برگرداند.
س 1925: شخصی با اسناد جعلی مبلغی را از بانک به عنوان مضاربه دریافت کرده به این شرط که بعد از مدتی اصل پول وبهره آن را به بانک بپردازد، آیا در صورت عدم اطلاع بانک از جعلی بودن اسناد، این مبلغ قرض محسوب میشود و بهرهای هم که وام گیرنده به بانک میدهد در حکم رباست؟ و در صورتی که بانک با علم به جعلی بودن اسناد، آن مبلغ را به او بپردازد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر انجام عقد مضاربه توسط بانک مشروط به صحّت اسنادی باشد که عقد بر اساس آنها منعقد شده، عقد مذکور با فرض جعلی بودن اسناد، باطل است، و در نتيجه مبلغ دريافت شده از بانک قرض نيست همان طور که مضاربه هم نيست بلکه از جهت ضمان، حکم مقبوض به عقد فاسد را دارد و همه سود تجارت با آن متعلّق به بانک است. اين حکم در صورتی است که بانک جهل به وضعيت داشته باشد. ولی اگر بانک از جعلی بودن اسناد آگاه باشد، پولی که گرفته شده در حکم غصب است.
س 1926: آیا سپردهگذاری در بانک به قصد بکارگیری آن در یکی از معاملات حلال و بدون تعیین دقیق سهم سپردهگذار از سود، به این شرط که بانک هر شش ماه سهم او را از سود بپردازد، جایز است؟
ج: اگر سپردهگذاری در بانک به اين صورت باشد که سپردهگذار همه اختيارات را به بانک داده باشد حتّی انتخاب نوع فعاليت و تعيين سهم سپردهگذار از سود هم به عنوان وکالت در اختيار بانک باشد، اين سپردهگذاری و سود حاصل از بکارگيری پول در معامله حلال شرعی، اشکال ندارد و جهل صاحب مال به سهم خود در زمان سپردهگذاری ضرری به صحّت آن نمیزند.
س 1927: آیا گذاشتن پول در حسابهای سرمایهگذاری دراز مدت در بانکهای دولتهای غیر اسلامی که دشمن مسلمانان هستند و یا با دشمنان مسلمین هم پیمان میباشند، جایز است؟
ج: سپردهگذاری در بانکهای دولتهای غير اسلامی فینفسه اشکال ندارد به شرطی که موجب افزايش قدرت اقتصادی و سياسی آنان که از آن بر ضد اسلام و مسلمين استفاده میکنند نشود و در غير اين صورت جايز نيست.
س 1928: با توجه به اینکه بعضی از بانکهای موجود در کشورهای اسلامی مربوط به دولتهای ظالم هستند و بعضی هم وابسته به دولتهای کافر و بعضی هم متعلّق به مؤسسات خصوصی مسلمانان یا غیر آنان هستند، انجام هر نوع معاملهای با این بانکها چه حکمی دارد؟
ج: انجام معاملاتی که از نظر شرعی حلال هستند با اين بانکها اشکال ندارد ولی معاملات ربوی و گرفتن بهره قرض نسبت به بانکها ومؤسسات اسلامی جايز نيست مگر آنکه سرمايه بانک متعلّق به غير مسلمانان باشد.
س 1929: بانکهای اسلامی بر اساس مقررات به سرمایههایی که توسط صاحبان آنها در بانک گذاشته شده و بانک آنها را در زمینههای مختلف اقتصادی که دارای سود حلال شرعی هستند بکار میاندازد، سود میدهند، آیا جایز است به همین صورت عمل کرده و پولی را به افراد مورد اعتماد در بازار بدهیم تا همانند بانکها آن را در زمینههای مختلف اقتصادی بکار بیندازند؟
ج: اگر پرداخت پول به طرف مقابل به عنوان قرض باشد و شرط کند که هر ماه يا هر سال درصدی سود بگيرد، چنين معاملهای از نظر تکليفی حرام است هرچند اصل قرض از نظر حکم وضعی صحيح است و سودی که در برابر قرض دريافت میشود همان رباست که شرعاً حرام میباشد، ولی اگر پول را به طرف مقابل بدهد تا آن را در کاری که شرعاً حلال است بکار بگيرد، به اين شرط که سهم معيّنی از سود حاصل از بکارگيری آن در ضمن يکی از عقود شرعی به صاحب پول داده شود، چنين معاملهای صحيح و سود حاصل از آن هم حلال است و در اين جهت فرقی بين بانک و اشخاص حقيقی و حقوقی وجود ندارد.
س 1930: اگر نظام بانکی ربوی باشد، قرض دادن به بانک از طریق سرمایهگذاری و یا قرض گرفتن از آن چه حکمی دارد؟
ج: سپردهگذاری در بانک به عنوان قرضالحسنه و يا قرض گرفتن از آن بهصورت قرضالحسنه اشکال ندارد ولی قرض ربوی بهطور مطلق از نظر حکم تکليفی، حرام است هرچند اصل قرض از نظر حکم وضعی صحيح میباشد.
س 1931: مبلغی پول از بانک به عنوان مضاربه گرفتم، آیا جایز است از مال مضاربه برای خرید خانه استفاده کنم؟
ج: سرمايه مضاربه امانتی از طرف مالک آن در دست عامل است و او حق ندارد تصرّفی در آن کند مگر برای تجارت با آن به همان صورتی که توافق کردهاند، در نتيجه اگر آن را بهطور يکجانبه در کار ديگری مصرف نمايد، در حکم غصب است.
س 1932: کسی که سرمایهای را از بانک برای تجارت گرفته است، به این شرط که بانک در سود با او شریک باشد، اگر این فرد در کار خود زیان کند، آیا بانک هم با او در خسارت شریک است؟
ج: خسارت در مضاربه بر سرمايه و مالک آن وارد میشود و از محل سود جبران میگردد ولی اشکال ندارد که شرط کنند که عامل، ضامن تمام يا قسمتی از آن باشد.
س 1933: شخصی حساب پساندازی دریکی از بانکها افتتاح کرد و بعداز گذشت مدتی از افتتاح حساب، مقداری سود به او تعلّق گرفت، گرفتن این سود چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که اموال خود را به عنوان قرض و به شرط سود یا مبتنی بر آن در حساب پس انداز گذاشته باشد، گرفتن آن جایز نیست، زیرا این سود همان رباست که از نظر شرعی حرام است و در غیر این صورت گرفتن آن اشکال ندارد.
س 1934: در یکی از بانکها حسابی وجود دارد به این صورت که اگر شخصی هر ماه مبلغ خاصی را به مدت پنج سال در بانک بگذارد و در آن مدت چیزی از آن برداشت نکند، بانک هم بعد از پایان آن مدت هر ماه مبلغ خاصی را به آن حساب واریز کرده و تا صاحب حساب زنده است به او میدهد، این معامله چه حکمی دارد؟
ج: اين معامله وجه شرعی ندارد، بلکه ربوی است.
س 1935: سپردههای دراز مدت که درصدی سود به آنها تعلّق میگیرد چه حکمی دارند؟
ج: سپردهگذاری نزد بانکها به قصد بکارگيری آن در يکی از معاملات حلال و همچنين سود حاصل از آن اشکال ندارد.
س 1936: اگر انسان مبلغی پول از بانک برای کار خاصی بگیرد، در صورتی که گرفتن آن برای این کار صوری باشد و هدف بدست آوردن پول جهت مصرف در یکی از امور حیاتی دیگر باشد یا آنکه بعد از گرفتن پول تصمیم بگیرد که آن را در امور مهمتری مصرف نماید، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اگر دادن و گرفتن پول به عنوان قرض باشد، در هر صورتی صحيح است و آن پول ملک قرض گيرنده میشود و مصرف آن در هر موردی که بخواهد صحيح است هرچند اگر شرط شده باشد که آن را در مورد خاصی مصرف کند، از نظر حکم تکليفی، واجب است به آن شرط عمل نمايد. ولی اگر دادن يا گرفتن پول از بانک مثلاً به عنوان مضاربه يا شرکت باشد، عقد در صورتی که صوری باشد، صحيح نيست. در نتيجه آن مبلغ در ملکيت بانک باقی میماند و کسی که آن را گرفته، حق تصرّف در آن را ندارد و همچنين اگر در عقدی که پول را به عنوان آن از بانک گرفته قصد جدی داشته باشد، آن پول در دست او امانت است و جايز نيست آن را در غير موردی که به آن منظور گرفته است، مصرف نمايد.
س 1937: شخصی مبلغی را از بانک برای مضاربه گرفته است و بعد از مدتی اصل پول و سهم بانک از سود را بهطور قسطی به بانک برگردانده است، ولی کارمندی که مسئول دریافت اقساط او بوده آنها را برای خودش برمیداشته و بهطور صوری اسناد را باطل میکرده و در برابر دادگاه هم به این کار خود اعتراف کرده است، آیا هنوز پرداخت مال مضاربه بر عهده عامل است؟
ج: اگر اقساط با رعايت شرايط و مقررات پرداخت پول به بانک، پرداخت شده باشند و اختلاس اموال بانک توسط آن کارمند، ناشی از تقصير بدهکار در اجرای مقررات قانونی پرداخت بدهی نباشد، بعد از دادن اقساط او ضامن چيزی نيست بلکه کارمندی که مرتکب اختلاس شده ضامن است.
س 1938: آیا واجب است بانکها صاحبان حسابها را از جایزههایی که از طریق قرعه به آنان تعلّق گرفته مطلع نمایند؟
ج: تابع مقررات بانک است و اگر دادن جايزهها به صاحبان حسابها متوقف بر اين باشد که آنان را مطلع نمايند تا برای گرفتن آن مراجعه کنند، اعلام واجب است.
س 1939: آیا شرعاً جایز است مسئولین بانکها مقداری از سود سپردههای بانکی را به اشخاص اعمّ از حقیقی و حقوقی ببخشند؟
ج: اگر آن سودها ملک بانک باشد، در اين صورت تابع مقررات بانک است، ولی اگر متعلّق به صاحبان سپردهها باشد، حق تصرّف در آن برای سپردهگذاران است.
س 1940: بانکها هر ماه به سپردهگذاران در برابر سپردههای آنان مقداری سود و بهره میدهند، با توجه به اینکه مقدار سود حتّی قبل از بکارانداختن سرمایهها در فعالیتهای اقتصادی، معیّن است و صاحب سرمایه در خسارت ناشی از کار شریک نیست، آیا سپردهگذاری در این بانکها به قصد دستیابی به آن سود جایز است یا اینکه به علت ربوی بودن چنین معاملاتی حرام است؟
ج: در صورتی که سپردن این اموال به بانک به عنوان قرض و به شرط سود و یا مبتنی بر آن باشد، واضح است که این همان قرض ربوی است که از نظر تکلیفی حرام می باشد و سود مورد نظر هم همان رباست که شرعاً حرام می باشد، ولی اگر به عنوان قرض نباشد بلکه به قصد بکارانداختن پول توسط بانک در معاملات حلال شرعی باشد اشکال ندارد و تعیین مقدار سود قبل از شروع به کار با آن پولها و همچنین شریک نبودن صاحبان پولها در خسارت های احتمالی ضرری به صحّت قرارداد مذکور نمی زند.
س 1941: اگر مکلّف بداند که قوانین بانکی در مواردی مانند مضاربه و فروش قسطی، توسط بعضی از کارمندان بهطور صحیح اجرا نمیشود، آیا سپردهگذاری به قصد کسب سود برای او جایز است؟
ج: اگر فرض کنيم، مکلّف علم پيدا کند که کارمندان بانک، پول او را در معامله باطلی بکار گرفتهاند، دريافت و استفاده از سود آن برای او جايز نيست ولی با توجه به حجم سرمايههايی که توسط صاحبان آنها به بانک سپرده میشود و انواع معاملاتی که توسط بانک صورت میگيرد و میدانيم که بسياری از آنها از نظر شرعی صحيح هستند، تحقق چنين علمی برای مکلّف بسيار بعيد است.
س 1942: شرکت یا اداره دولتی طبق توافقی که با کارمندان خود نموده، هر ماه مبلغ معیّنی از حقوق آنان را کسر کرده و آن را برای بکارگیری در یکی از بانکها میگذارد و سود حاصل را بین کارمندان به نسبت سرمایهگذاریشان تقسیم میکند، آیا این معامله صحیح و جایز است؟ و این سود چه حکمی دارد؟
ج: اگر سپردهگذاری در بانک بصورت قرض دادن و همراه با شرط دريافت سود يا مبتنی بر آن و يا به قصد دستيابی به آن باشد، پسانداز کردن به اين صورت حرام است و سود آن نيز رباست که شرعاً حرام میباشد، درنتيجه گرفتن آن و تصرّف در آن جايز نيست، ولی اگر به قصد حفظ مال يا امر حلال ديگری باشد و دريافت سود شرط نشود و توقع دستيابی به آن را هم نداشته باشد و در عين حال بانک از طرف خودش چيزی به صاحب پول بدهد و يا سود در اثر بکارگيری آن پولها در يکی از معاملات حلال داده شود، اين سپردهگذاری و دريافت مبلغ اضافی اشکال ندارد و ملک او محسوب میشود.
س 1943: آیا صحیح است بانک برای تشویق مردم به سپردهگذاری در آن، به سپردهگذاران وعده بدهد که هر کس تا شش ماه از حسابش برداشت نکند، از طرف بانک به او تسهیلات بانکی اعطا خواهد شد؟
ج: دادن اين وعده و اعطای تسهيلات توسط بانک به منظور تشويق سپردهگذاران اشکال ندارد.
س 1944: گاهی مبلغی اضافه بر آنچه که پرداخت کننده باید بپردازد نزد کارمند بانک که مسئول دریافت وجوه قبض های آب و برق و غیره است باقی میماند، مثلاً کسی که باید هشتاد تومان بپردازد، صد تومان میدهد و بقیه آن را نمیگیرد و مطالبه هم نمیکند، آیا جایز است کارمند مزبور آن مبلغ را برای خودش بردارد؟
ج: آن مبالغ اضافی مال صاحبان آن است که آن را پرداخت کردهاند و بر کارمند دريافت کننده، واجب است که آن مبالغ را به صاحبانشان در صورتی که آنان را میشناسد برگرداند و اگر نمیشناسد درحکم مجهولالمالک هستند و جايز نيست آنها را برای خودش بردارد، مگر آنکه احراز نمايد که آنان مبالغ مزبور را به او بخشيده و يا از آن اعراض نمودهاند.
قوانین و مقررات دولتی
اجوبه الاستفتائات
س 1977: اگر کارگری در غیاب مسئول متخصص متصدی انجام کار او شود و از همین طریق کسب تخصص نماید، آیا جایز است برای گرفتن گواهی کتبی جهت اثبات تخصص خود به مسئولین بالاتر مراجعه کند تا از مزایای آن تخصص استفاده نماید؟
ج: استفاده از مزايای سابقه کار و تخصص و مبادرت به اثبات آن از طريق گرفتن گواهی از مسئولين، تابع مقررات قانونی مربوطه است، ولی اگر گواهی، غير حقيقی و يا بر خلاف ضوابط قانونی باشد، او نبايد برای گرفتن آن تلاش کند و همچنين نمیتواند از آن استفاده نمايد.
س 1978: اتاق بازرگانی که تابع وزارت بازرگانی است تعدادی لوازم منزل از قبیل فرش و یخچال و چیزهای دیگر را دراختیار یکی از فروشگاهها قرار داده تا آنها را به قیمت دولتی بفروشد، ولی با توجه به زیاد بودن تقاضا نسبت به عرضه، مسئول فروشگاه اقدام به چاپ کارتهای قرعهکشی نموده است تا کالاهای مزبور را از این طریق بفروشد و هر کارت قرعهکشی هم به قیمت معیّنی فروخته شده تا درآمد حاصل از آن درامور خیریه مصرف شود، آیا فروش آن کالاها از طریق قرعهکشی شرعاً اشکال دارد؟ و آیا فروختن کارتهای قرعهکشی که مربوط به کالاهای عرضه شده هستند، شرعاً دارای اشکال است؟
ج: واجب است مسئولين فروشگاه، کالاها را با همان شرايطی که از مسئولين مربوطه گرفتهاند به مشتريان عرضه نمايند و حق ندارند شرايط فروش را تغيير داده و از طرف خودشان شرطهای ديگری برای آن قرار دهند و قصد مصرف درآمد حاصل از فروش کارتهای قرعهکشی در امور خيريه، مجوّز قراردادن شرطهای ديگری برای فروش آن کالاها نيست.
س 1979: آیا فروش آرد یارانهای که از طرف دولت به نانوائیها داده میشود، جایز است؟
ج: اگر نانوا از طرف دولت مجاز در فروش آرد نباشد، جايز نيست آن را بفروشد و خريد آن هم توسط مردم جايز نمیباشد.
س 1980: اگر قیمت کالاهای موجود در مغازه بهطور طبیعی یا ناگهانی افزایش یابد، آیا فروش آنها به قیمت کنونی جایز است؟
ج: اگر از طرف دولت قيمتی برای آنها تعيين نشده باشد، فروش آنها به قيمت عادلانه فعلی اشکال ندارد.
س 1981: اگر حکم شریعت با قانون تعارض داشته باشد، همانگونه که در تملک زمینهای آباد مردم توسط دولت بدون رضایت مالکین آنها این تعارض وجود دارد. این خرید و تملّک چه حکمی دارد؟
ج: جواز تملک املاک ديگران توسط دولت بر طبق قوانين و مقررات خاص و با استناد به قانون خريد و استملاک زمينهايی که دولت و شهرداریها برای اجرای طرحهای عمومی به آنها نياز دارند، با مالکيت فردی و يا حقوق شرعی و قانونی مالک منافات ندارد.
س 1982: شخصی یک شئ عتیقهای را به فردی در برابر کار و تلاشهایش داده و بعد از وفات او این شئ عتیقه از طریق ارث به ورثه او منتقل شده است، آیا آن شئملک شرعی آنان محسوب میشود؟ و با توجه به اینکه بهتر است این شئ عتیقه در اختیار دولت قرار بگیرد، آیا ورثه او حق دارند در برابر دادن آن به دولت، چیزی مطالبه کنند؟
ج: عتيقه بودن يک شئ منافاتی با اين ندارد که ملک خاص کسی باشد و موجب نمیشود که از ملکيّت مالک شرعیاش خارج شود، مشروط بر آنکه آن را از طريق مشروعی بدست آورده باشد، بلکه بر ملکيت او باقی میماند و آثار شرعی ملک خاص بر آن مترتب میشود و اگر مقررات خاصی از طرف دولت برای حفظ اشيای نفيس و آثار تاريخی وضع شده باشد واجب است در عمل به آن حقوق شرعی مالک نيز مراعات شود و اما اگر آن شخص از طريق غيرمشروع و برخلاف مقررات دولت اسلامی که رعايت آنها واجب است، آن را به دست آورده باشد، در اين صورت مالک آن نيست.
س 1983: آیا قاچاق کالاهای مصرفی مانند لباس و پارچه و برنج و غیره از جمهوری اسلامی برای فروش به ساکنان کشورهای خلیج فارس جایز است؟
ج: مخالفت با قوانين نظام جمهوری اسلامی، جايز نيست.
س 1984: اگر زمانی ادارههای دولتی قوانینی وضع کنند که تا حدی با احکام اسلامی منافات داشته باشند، آیا جایز است کارمندان از عمل به این قوانین موضوعه خودداری کنند؟
ج: کسی در جمهوری اسلامی حق ندارد قانونی وضع کند و يا دستوری دهد که مخالف با احکام اسلامی باشد و به بهانه اطاعت از دستور رئيس اداره، مخالفت با احکام مسلّم الهی جايز نيست، ولی تا آنجايی که ما اطلاع داريم در قوانين حاکم بر ادارههای دولتی قانونی بر خلاف شريعت اسلامی وجود ندارد و اگر کسی از قانونی که مغاير با نظام اسلامی است اطلاع پيدا کند، واجب است برای حل اين مشکل و حذف قوانين مخالف با احکام اسلام، آن را به مقامات مسئول بالاتر اطلاع دهد.
س 1985: انجام اعمالی که به نظر کارمند مخالف قانون هستند و لی مسئول بالاتر ادعا میکند که اشکال ندارد و خواهان انجام آنهاست، چه حکمی دارد؟
ج: کسی حق عمل نکردن به قوانين و مقررات حاکم بر ادارههای دولتی و عمل بر خلاف آنها را ندارد و هيچ مسئولی نمیتواند از کارمند تقاضای انجام کاری خلاف قانون را بنمايد و نظر مسئول اداره در اين رابطه اثری ندارد.
س 1986: آیا قبول توصیه و سفارش از فردی برای بعضی از مراجعهکنندگان توسط کارمندان ادارههای دولتی جایز است؟
ج: بر کارمندان واجب است به تقاضاهای مراجعه کنندگان پاسخ داده و کارهای آنان را بر طبق قانون و مقررات انجام دهند و برای هيچيک از آنان قبول توصيه و سفارش از کسی، در صورتی که مخالف قانون باشد و يا موجب ضايع شدن حق ديگران شود، جايز نيست.
س 1987: مخالفت با قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و بهطور کلی همه قوانین دولتی چه حکمی دارد؟ و آیا موارد ترک عمل به قوانین از موارد امر به معروف ونهی از منکر محسوب میشوند؟
ج: مخالفت با قوانين و مقررات و دستورات دولت اسلامی که بهطور مستقيم توسط مجلس شورای اسلامی وضع شده و مورد تأييد شورای نگهبان قرار گرفتهاند و يا با استناد به اجازه قانونی نهادهای مربوطه وضع شدهاند، برای هيچکس جايز نيست و در صورت تحقّق مخالفت توسط فردی در اين خصوص، بر ديگران تذکر و راهنمايی و نهی از منکر لازم است (البته با وجود شرايط نهی از منکر).
س 1988: در بعضی از کشورهای خارجی، در صورتی که دانشجویان خارجی دانشگاه درخواست کنند که تابعیت اصلی آنان به تابعیت آن کشور تغییر کند، دانشجو از همه مزایا و امتیازاتی که هنگام تحصیل به دانشجویان آنجا داده میشود، برخوردار میگردد و بر اساس قوانین آن دولت، فرد میتواند تابعیت خود را تغییر دهد و دوباره به تابعیت اصلی که قبلاً داشته است، برگردد. حکم شرعی این کار چیست؟
ج: تغيير تابعيت برای اتباع دولت اسلامی، تا زمانی که بر خلاف قوانين لازمالاتباع نباشد و مفسدهای بر آن مترتّب نشود و موجب وهن دولت اسلامی هم نباشد، اشکال ندارد.
س 1989: آیا عدم رعایت مقررات شرکتهای خارجی توسط شخصی که در آنجا کار میکند و یا با آنان معامله انجام میدهد، بهخصوص اگر موجب سوءظن به اسلام و مسلمین شود، جایز است؟
ج: بر هر مکلّفی مراعات حقوق ديگران هرچند مربوط به غير مسلمانان باشد واجب است.
قوانین و مقررات دولتی
استفتائات جدید
س: اشغال بخشى از معبر عمومى که در حکم بيتالمال و متعلق به همه مردم است چه حکمى دارد؟
ج) اگر مزاحم عابرين بوده و يا مخالف مقررات باشد، جايز نيست.
س: براى خريد عينكى كه دكتر تجويز نموده بود پول كافى نداشتم. و پدرم هم به خاطر حقوق کم و عيال زياد نمىتوانست اين پول را تهيه كند. به همين خاطر از دفترچه بيمه برادرم كه كارمند بانك است براى اين کار استفاده نمودم. آيا اين کار من اشكال داشته است يا نه؟ نمازهايى كه با اين عينک خواندم چه حكمى دارد؟
ج) نمازهايى كه با عينك مذكور خواندهايد، صحيح است. شما با مراجعه به مسئولين بيمه مىتوانيد مسأله را حل كنيد.
س: اگر مالى حرام يا شبههناكى است ولى حق الناس نيست مىتوان آن را خرج مواد غير خوراكى و پوشاك كرد؟
ج) تصرف در مالِ حرام جايز نيست.
س: حق استفاده از آب رودخانه و آبهاى زير زمينى در صورت نياز مبرم و در حد نياز در مناطق مرتفع با اهالى همان منطقه است يا اهالى مناطقى كه دهها كيلومتر دورتر زندگى مىكنند؟
ج) اگر اهالى منطقه بالا ساختمان مسكونى يا مزرعهاى را پيش از اقدام اهالى منطقه پايين به اميد استفاده از آب رودخانه احداث نموده باشند، در اين صورت اهالى منطقه بالا در استفاده از آب رودخانه به مقدار نياز خودشان حق تقدم دارند و در مورد آبهاى زير زمينى، اگر حفر چاه در مناطق پايين، آب چاههاى بالا را به خودش جذب نكند، اهالى مناطق بالا حق ممانعت ندارند.
وقف
اجوبه الاستفتائات
س 1995: آیا اجرای صیغه وقف در صحّت آن شرط است؟ و بر فرض شرط بودن، آیا عربی بودن صیغه، شرط است؟
ج: انشاء لفظی در وقف، شرط نيست زيرا تحقق آن به معاطات هم ممکن است و همچنين در انشاء وقف به لفظ، عربی بودن صيغه آن هم شرط نيست.
س 1996: شخصی باغ خود را به این صورت وقف کرده که منافع آن تا پنجاه سال صرف گرفتن اجیر برای قضای نماز و روزههای واقف شود و بعد از پنجاه سال منافع آن در شبهای قدر به مصرف برسد و چهار پسر خود را هم متولّی وقف قرار داده است و در حال حاضر این باغ رو به خرابی است و به هیچ وجه قابل استفاده نیست، ولی اگر فروخته شود، میتوان با پول آن برای نماز و روزه واقف به مدت دویست سال اجیر گرفت و چهار پسر او هم با این کار موافق هستند، آیا جایز است باغ مزبور را بفروشند و پول آن را برای این کار مصرف کنند؟
ج: اگر قصد واقف از وقف بهصورت مذکور، اين بوده که باغ را به نحو ترتيب و تعاقب برای خود و ديگران وقف کند، وقف نسبت به خودش باطل است و نسبت به ديگران وقف منقطع الاوّل میشود که صحّت آن خالی از اشکال نيست و اگر واقف اراده کرده که منافع آن باغ را به مدت پنجاه سال برای خودش استثنا کند، صحّت اين کار شرعاً بدون اشکال است و بنا بر صحّت وقف مذکور، تا زمانی که حفظ باغ برای صرف منافع آن در جهت عمل به وصيّت و وقف هرچند با صرف مقداری از درآمد آن جهت حفظ و اصلاح باغ به قصد افزايش منافع آن، ممکن باشد و يا زمين آن هرچند با اجاره دادن برای ساختمان سازی و غيره و مصرف اجاره آن در جهت عمل به وصيّت و وقف قابل استفاده باشد، فروش و يا تبديل آن جايز نيست و در غير اين صورت فروش آن و خريد زمينی مرغوب با پول آن به قصد عمل به وصيت و وقف بدون اشکال است.
س 1997: اینحانب به فضل و توفیق الهی ساختمانی را به نیت مسجد در روستا بنا کردم، ولی با توجه به وجود دو مسجد و عدم وجود مرکز آموزشی در آنجا، روستای مزبور در حال حاضر نیازی به مسجد ندارد. با توجّه به اینکه هنوز صیغه وقف آن به عنوان مسجد جاری نشده و دو رکعت نماز به عنوان نماز در مسجد در آن خوانده نشده است، اینجانب آمادگی دارم در صورتی که اشکال شرعی نداشته باشد نیّت خود را تغییر داده و آن ساختمان را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهم، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد ساختن ساختمان به نيّت مسجد، بدون انشاء صيغه وقف و بدون تحويل آن به نمازگزاران برای خواندن نماز، برای تحقّق وقف و تماميّت آن کافی نيست، بلکه در ملک مالک باقی میماند و او حق دارد هر تصرّفی که میخواهد در آن بکند، در نتيجه تحويل آن ساختمان به اداره آموزش و پرورش اشکال ندارد.
س 1998: آیا مالی که برای خرید لوازم به حسینیهها بخشیده میشود، حکم وقف را دارد یا آنکه لوازمی که با آن مال خریداری میگردند احتیاج به اجرای صیغه وقف دارند؟
ج: مجرّد جمعآوری مال، وقف محسوب نمیشود، ولی بعد از خريدن لوازم حسينيه با آن اموال و قراردادن آنها در حسينيه برای استفاده، وقف معاطاتی محقق میشود و نيازی به اجرای صيغه وقف ندارد.
احکام قبرستان
اجوبه الاستفتائات
س 2101: به مالکیت در آوردن قبرستان عمومی مسلمانان و ساختن ساختمانهای شخصی در آن و ثبت آن بعنوان ملک به نام اشخاص چه حکمی دارد؟ و آیا قبرستان عمومی مسلمانان وقف محسوب میشود؟ و آیا تصرّف شخصی در آن غصب است؟ و آیا تصرّفکنندگان در آن باید اجرتالمثل تصرّفات خود را بپردازند؟ و بر فرض ضمان اجرتالمثل، آن اموال در چه موردی باید مصرف شوند؟ و ساختمانهایی که در آن ساخته شدهاند چه حکمی دارند؟
ج: مجرّد گرفتن سند مالکيّت قبرستان عمومی مسلمين، حجّت شرعی بر مالکيّت ويا دليل بر غصب کردن آن نيست، همانگونه که دفن اموات درقبرستان عمومی هم حجّت شرعی بر وقف بودن آن نيست بلکه اگر قبرستان از نظر عرف از توابع شهر برای استفاده اهالی جهت دفن اموات و غيره شمرده شود و يا دليل شرعی وجود داشته باشد که برای دفن اموات مسلمانان وقف شده است، تصرّفات شخصی که متصرّفين فعلی در آن برای خودشان انجام میدهند غصب و حرام است و بايد از زمين قبرستان رفع يَد کنند و ساختمان و هر چيزی که در آن ايجاد کردهاند خراب نموده و آن را به حالت قبلیاش برگردانند، ولی ضمان اجرتالمثل تصرّفات ثابت نيست.
س 2102: مقبرهای وجود دارد که عمر قبرهای آن تقریباً به سی و پنج سال میرسد و شهرداری آن را تبدیل به پارک عمومی کرده و در دوران حکومت سابق ساختمانهایی در قسمتهایی از آن ساخته است، آیا نهاد مربوطه میتواند ساختمانهای مورد نیاز خود را مجدّداً در این زمین بسازد؟
ج: اگر زمين قبرستان برای دفن اموات مسلمانان وقف شده باشد و يا احداث بنا در آن موجب نبش يا هتک حرمت قبور علما و صلحا و مؤمنين شود و يا زمين از مکانهای عمومی و مورد نياز شهر جهت استفاده اهالی باشد، ساخت تأسيسات و همچنين تصرّفات خصوصی در آن و تغيير و تبديل آن جايز نيست و در غير اين صورت آن کار فینفسه اشکال ندارد، لکن قوانين مربوطه در اين زمينه بايد مراعات گردد.
س 2103: زمینی برای دفن اموات وقف شده است و در وسط آن ضریح یکی از فرزندان ائمه (علیهمالسلام) قرار داد و در این اواخر اجساد تعدادی از شهدای عزیز در آن قبرستان دفن شده است، با توجّه به نبود زمین مناسبی برای بازیهای ورزشی جوانان، آیا جایز است با مراعات آداب اسلامی، در داخل قبرستان بازی کنند؟
ج: تبديل قبرستان به مکان بازيهای ورزشی و تصرّف در زمين موقوفه در غير جهت وقف جايز نيست و همچنين هتک حرمت قبور مسلمانان و شهدای عزيز هم جايز نيست.
س 2104: آیا جایز است زائران یکی از فرزندان ائمه(علیهمالسلام) وسایل نقلیه خود را داخل یک قبرستان قدیمی که در حدود صد سال از عمر آن میگذرد پارک کنند؟ با علم به اینکه قبرستان مزبور در گذشته محل دفن اموات اهالی قریه و غیره بوده و در حال حاضر مکان دیگری را برای دفن اموات خود برگزیدهاند؟
ج: تا زمانی که اين کار از نظر عرف، هتک قبور و مسلمانان محسوب نشود و مزاحمتی هم برای زائران مرقد آن امامزاده(عليهالسلام) ايجاد نکند، اشکال ندارد.
س 2105: اشخاصی در قبرستانهای عمومی از دفن اموات در کنار بعضی از قبور جلوگیری میکنند، آیا مانع شرعی برای دفن اموات در آنجا وجود دارد؟ و آیا آنها حق دارند از این کار جلوگیری کنند؟
ج: اگر قبرستان وقف باشد و يا دفن ميّت برای هر فردی در آن مباح باشد، کسی حق ندارد حريمی در اطراف قبر ميّت خود در قبرستان عمومی ايجاد کند و از دفن اموات مؤمنين در آن جلوگيری نمايد.
س 2106: در کنار مقبرهای که ظرفیت قبرهای آن تکمیل شده، زمینی وجود دارد که توسط دادگاه قضایی از شخص زمینداری مصادره شده و در حال حاضر به شخص دیگری واگذار شده است، آیا استفاده از آن زمین برای دفن اموات با کسب اجازه از صاحب فعلی آن جایز است؟
ج: اگر صاحب فعلی آن کسی است که مالک شرعی آن محسوب میشود، تصرّف در آن با رضايت و اذن او اشکال ندارد.
س 2107: شخصی زمینی را برای دفن اموات وقف کرده و آن را قبرستان عمومی مسلمانان قرار داده است، آیا جایز است هیأت امناء آن پول را از کسانی که اموات خود را دفن میکنند، بگیرند؟
ج: آنان حق مطالبه چيزی در برابر دفن اموات در قبرستان عمومی موقوفه را ندارند ولی اگر خدمات ديگری را به قبرستان يا صاحبان اموات برای دفن مردههای خود ارائه میکنند، گرفتن مبلغی به عنوان اجرت در برابر آن خدمات اشکال ندارد.
س 2108: ما قصد داریم مرکز مخابراتی در یکی از روستاها ایجاد کنیم و به همین دلیل از اهالی روستا خواستهایم زمینی را برای ساخت مرکز مخابرات در اختیار ما بگذارند، با توجّه به عدم وجود زمینی در وسط روستا برای این کار، آیا جایز است این مرکز در قسمت متروکه قبرستان قدیمی ساخته شود؟
ج: در صورتی که قبرستان عمومی مسلمانان وقف برای دفن اموات باشد و يا ساخت مرکز مخابرات در آن موجب نبش قبر يا هتک حرمت قبور مسلمانان شود جايز نيست و در غير اين صورت اشکال ندارد.
س 2109: ما تصمیم گرفته ایم که در کنار قبور شهدای مدفون در روستا سنگهایی به عنوان یادبود دیگر شهدای روستا که در مناطق دیگر دفن شدهاند، گذاشته شود تا در آینده مزار آنها باشد، آیا این کار جایز است؟
ج: ساخت صورتهای نمادين قبر به نام شهدای عزير اشکال ندارد، ولی در صورتی که آن مکان وقف برای دفن اموات باشد، ايجاد مزاحمت برای ديگران در دفن امواتشان جايز نيست.
س 2110: ما قصد داریم که یک مرکز بهداشتی در قسمتی از زمین بائری که در جوار یکی از قبرستانهاست بسازیم، ولی بعضی از اهالی ادّعا میکنند که این مکان جزئی از قبرستان است و برای مسئولین تشخیص اینکه زمین مذکور قبرستان هست یا خیر مشکل شده و بعضی از سالمندان آن منطقه شهادت میدهند که در آن زمینی که عدّهای مدعی وجود قبر در آن هستند، قبری وجود نداشته است، البته هر دو گروه شهادت میدهند که در اطراف زمینی که برای ساخت مرکز بهداشتی در نظر گرفته شده قبر وجود دارد، تکلیف ما چیست؟
ج: تا زمانی که احراز نشود آن زمين وقف برای دفن اموات مسلمانان است و زمين مزبور از مکانهای عمومی مورد نياز اهالی در مناسبتها نباشد و ساخت مرکز بهداشتی در آن هم مستلزم نبش قبر و هتک حرمت قبور مؤمنين نباشد، ايجاد آن مرکز در زمين مزبور اشکال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست.
س 2111: آیا جایز است قسمتی از قبرستان که هنوز مردهای در آن دفن نشده و خود قبرستان هم وسیع است و کیفیت وقف آن هم بهطور دقیق معلوم نیست، برای استفاده در مصالح عمومی مانند ساخت مسجد یا مراکز بهداشتی برای فرزندان منطقه اجاره داده شود. به این شرط که پول اجاره به نفع خود قبرستان استفاده شود؟ (قابل ذکر است که این منطقه به علت عدم وجود زمین خالی برای ساخت مراکز خدماتی در آن، نیاز به این قبیل خدمات دارد.)
ج: اگر زمين بهصورت وقف انتفاع برای خصوص دفن اموات در آن وقف شده باشد، اجاره دادن و استفاده از آن برای ساخت مسجد يامرکز بهداشتی يا غيره در آن جايز نيست، ولی اگر از قرائن ثابت نشود که آن زمين برای دفن اموات وقف شده و از مکانهای عمومی و مورد نياز منطقه برای استفاده اهالی جهت دفن اموات و مانند آن نباشد و خالی از قبر هم باشد و مالک خاصی هم برای آن شناخته نشود، در اين صورت انتفاع از آن در مصلحتی از مصالح عمومی اهالی منطقه اشکال ندارد.
س 2112: وزارت نیرو در نظر دارد چند سد آبی و تولید کننده برق بسازد که از جمله آنها سدّی در مسیر رود کارون برای ایجاد نیروگاه برق است، تأسیسات اولیه طرح، ایجاد شده و هزینههای آن هم تأمین شده است ولی در مرکز منطقه طرح، یک قبرستان قدیمی وجود دارد که قبرهای نسبتاً قدیمی و قبرهای جدید در آن وجود دارد و اجرای طرح هم متوقف بر تخریب این قبور است، حکم این مسأله چیست؟
ج: تخريب قبور قديمی که جسدهای موجود در آنها تبديل به خاک شدهاند اشکال ندارد، ولی تخريب و نبش قبور غير مندرس و آشکار کردن جسدهايی که هنوز تبديل به خاک نشدهاند، جايز نيست، البته اگر اجرای طرحهای توليد برق در آن مکان ضرورت اقتصادی و اجتماعی داشته باشد بهطوری که چارهای جز اجرای آنها نباشد و انتقال از آن مکان به مکان ديگر يا انحراف از قبرستان، کار سخت و مشکل و يا طاقت فرسايی باشد، ايجاد سدّ در آن مکان اشکال ندارد، ولی واجب است قبرهايی که تبديل به خاک نشدهاند با پرهيز از تحقق نبش قبر به مکان ديگری انتقال داده شوند هرچند با کندن خاک موجود در اطراف قبر و انتقال آن به مکان ديگر بدون تحقق نبش قبر باشد و اگر در اثناء کار، جسدی آشکار شود واجب است به مکان ديگری انتقال يابد و در آنجا دفن شود.
س 2113: زمینی در کنار یکی از قبرستانها وجود دارد که هیچ اثری از قبر در آن دیده نمیشود و احتمال دارد که یک قبرستان قدیمی باشد، آیا تصرّف در این زمین و ساختمان سازی در آن برای فعالیتهای اجتماعی جایز است؟
ج: اگر احراز شود آن زمين، جزئی از قبرستان عمومی موقوفه برای دفن اموات است و يا از نظر عرف حريم آن محسوب شود حکم قبرستان را دارد و تصرّف در آن جايز نيست.
س 2114: آیا جایز است انسان در دوران حیات خود قبری را به قصد تملک بخرد؟
ج: اگر مکان قبر، ملک شرعی ديگری باشد خريدن آن اشکال ندارد ولی اگر جزئی از زمينی باشد که وقف برای دفن اموات مؤمنين است، خريد و نگهداری آن برای خود انسان، چون بهطور قهری مستلزم منع ديگران از تصرّف در آن برای دفن اموات است، صحيح نيست.
س 2115: اگر ایجاد پیادهرو در یکی از خیابانها متوقف بر تخریب تعدادی از قبور مؤمنینی باشد که قبل از بیست سال پیش در قبرستان مجاور خیابان عمومی دفن شدهاند، آیا این کار جایز است؟
ج: اگر قبرستان مذکور وقف نباشد تبديل قبور به عنوان محل عبور افراد پياده تا زمانی که مستلزم نبش قبور مسلمانان و هتک حرمت آنها نباشد، اشکال ندارد.
س 2116: قبرستان متروکی در وسط شهر وجود دارد که وقفیت آن معلوم نیست، آیا ساخت مسجد در آن جایز است؟
ج: اگر قبرستان مذکور زمين وقفی و ملک خصوصی کسی نبوده و همچنين از مکانهای عمومی و مورد نياز و استفاده اهالی در مناسبتها نيز نباشد و ساخت مسجد هم در آن موجب هتک يا نبش قبرهای مسلمانان نشود، اشکال ندارد.
س 2117: قطعه زمینی وجود دارد که تقریباً از صد سال پیش تاکنون قبرستان عمومی بوده و چند سال پیش در عملیات حفاری چند قبر در آن مشاهده شده و بعد از عملیات حفاری و بردن خاکها بعضی از قبرها آشکار شدهاند و استخوان هم در داخل آن دیده شده، آیا جایز است شهرداری این زمین را بفروشد؟
ج: اگر قبرستان مزبور وقف باشد، خريد و فروش آن جايز نيست و به هر حال اگرعمليات حفاری موجب نبش قبور شود، آن هم حرام است.
س 2118: وزارت آموزش و پرورش قسمتی از یک قبرستان نسبتاً قدیمی را بدون کسب موافقت اهالی، برای ساخت مدرسه، تصرّف کرده و مدرسهای را در آن ساخته است که دانشآموزان در آن نماز میخوانند، این کار چه حکمی دارد؟
ج: تا زمانی که دليل معتبری بر اينکه زمين مدرسه برای دفن اموات وقف شده، اقامه نشده است و از مکانهای عمومی و مورد نياز شهر برای دفن اموات و غيره و همچنين ملک خصوصی کسی نباشد، استفاده از آن برای مدرسه و خواندن نماز در آن با مراعات ضوابط و مقرّرات قانونی اشکال ندارد.
احکام قبرستان
استفتائات جدید
س: اگر ندانيم قبرى متعلق به مسلمان است يا غير مسلمان، آيا مجازيم نبش قبر کنيم؟
ج) اگر در بلاد مسلمين باشد جايز نيست.
س: رفتن به قبرستان و خواندن فاتحه براى اموات در وقت غروب و يا شب چه حکمى دارد؟
ج) اشکال ندارد.
س1: از قبرهايى كه سى سال از تاريخ آنها مىگذرد، مىتوان جهت تدفين مجدد استفاده نمود؟ در اين صورت آيا كسب رضايت خانوادهى متوفى قبلى لازم است؟ س2: احداث قبور دو يا چند طبقه در نقاط بكر اين قبرستان از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ س3: در صورت مكانيابى در قبرستان، چنانچه به قبورى برخورد شود كه ضمن نداشتن آثار و علائم ظاهر، صاحب قبر و تاريخ تدفين آن نيز مشخص نباشد، لكن فقط استخوانهاى اموات موجود باشد، آيا مىتواند از آن به عنوان قبر جديد استفاده نمود؟
ج1) در صورت اطمينان به اينكه بدون متوفى در قبر تبديل به خاك شده و چيزى از اعضاى او باقى نمانده است، تدفين مجدد بلامانع است و كسب رضايت منوط به مالكيت قبر است. ج2) مانع ندارد. ج3) تا اطمينان به خاك شدن جسد حاصل نشود، نمىتوان آن قبر را براى دفن كسى مورد استفادهى مجدد قرار داد.
س: آيا خواندن نماز در قبرستان اشکال دارد يا خير؟
ج) اشكال ندارد، هر چند مكروه است.
س: در عمليات حفارى در قبرستان، حكم شرعى در مورد خاكهاى برداشته شده از محل چيست؟ آيا انتقال به قبرستان ديگر لازم است يا خير؟
ج) لازم نيست.
تراشیدن ریش
اجوبه الاستفتائات
س 1410: مراد از فک پائین که باقی گذاشتن موهای آن واجب است چیست؟ آیا شامل گونهها هم میشود؟
ج: معيار اين است که از نظر عرف، گذاشتن ريش صدق کند.
س 1411: ریش از نظر کوتاهی و بلندی باید چه مقدار باشد؟
ج: حد معيّنی ندارد، بلکه معيار اين است که عرفاً بر آن ريش صدق کند و بلندبودن آن بيشتر از قبضه دست کراهت دارد.
س 1412: بلندکردن سبیل و کوتاه کردن ریش چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد.
س 1413: بعضی از مردان موهای چانه خود را باقی گذاشته و باقیمانده را می تراشند، این کار چه حکمی دارد؟
ج: تراشيدن مقداری از ريش حکم تراشيدن تمام آن را دارد.
س 1414: آیا تراشیدن ریش فسق محسوب میشود؟
ج: تراشيدن ريش بنا بر احتياط حرام است و احوط اين است که احکام و آثار فسق بر آن مترتّب میشود.
س 1415: تراشیدن سبیل چه حکمی دارد؟ و آیا می توان آن را خیلی بلند کرد؟
ج: تراشيدن سبيل و باقی گذاشتن و بلند نمودن آن فینفسه اشکال ندارد، بله، بلند نمودن آن به مقداری که هنگام خوردن و آشاميدن با غذا يا آب برخورد کند، مکروه است.
س 1416: تراشیدن ریش با تیغ یا ماشین ریشتراشی برای هنرمندی که کارش آن را اقتضا میکند، چه حکمی دارد؟
ج: اگر عنوان تراشيدن ريش بر آن صدق کند بنا بر احتياط حرام است، ولی اگر کار هنری او نياز ضروری جامعه اسلامی محسوب شود، مبادرت به تراشيدن ريش به مقدار آن ضرورت، اشکال ندارد.
س 1417: من به اعتبار اینکه مسئول روابط عمومی یکی از شرکتهای تابع جمهوری اسلامی هستم، مجبور به خرید و ارائه لوازم اصلاح به مهمانها برای تراشیدن ریششان میباشم، تکلیف من چیست؟
ج: بنا بر احتياط خريد و ارائه لوازم ريشتراشی به ديگران جايز نيست مگر در مقام ضرورت.
س 1418: در صورتی که گذاشتن ریش مستلزم اهانت باشد، تراشیدن آن چه حکمی دارد؟
ج: گذاشتن ريش برای مسلمانی که به دينش اهميّت میدهد باعث سرشکستگی نيست و بنا بر احتياط، تراشيدن آن جايز نيست مگر در صورتی که گذاشتن ريش باعث ضرر يا حرج شود.
س 1419: آیا تراشیدن ریش در صورتی که گذاشتن آن مانع رسیدن به اهداف مشروع انسان شود جایز است؟
ج: بر مکلّفين واجب است حکم خداوند را امتثال کنند مگر در مواردی که حرج يا ضرر قابل ملاحظهای وجود داشته باشد.
س 1420: آیا خرید و فروش و تولید خمیر اصلاح که کاربرد اصلی آن برای اصلاح ریش است ولی گاهی برای اصلاح غیر از آن هم بکار می رود، جایز است؟
ج: اگر خمير مذکور غير از اصلاح ريش منافع حلال ديگری دارد، توليد و فروش آن بدين منظور اشکال ندارد.
س 1421: آیا منظور از حرمت تراشیدن ریش آن است که موهای صورت بهطور کامل روییده باشند و سپس تراشیده شوند یا اینکه شامل موردی که مقداری از موهای صورت درآمده باشند هم میشود؟
ج: بهطور کلی تراشيدن آن مقدار از موی صورت که بر آن عنوان تراشيدن ريش صدق میکند بنا بر احتياط حرام است ولی تراشيدن مقداری از آن که عنوان مزبور بر آن صدق نمیکند اشکال ندارد.
س 1422: آیا اجرتی که آرایشگر بابت تراشیدن ریش می گیرد، حرام است؟ و بر فرض حرمت، اگر با مال حلال مخلوط شود، آیا واجب است هنگام تخمیس آن، خمس آن را دوبار بپردازد یاخیر؟
ج: بنا بر احتياط، گرفتن اجرت در برابر تراشيدن ريش، حرام است و امّا در مورد مال مخلوط به حرام، اگر مقدار حرام و مالک آن را بشناسد واجب است آن را به او برگرداند و يارضايت وی را جلب کند و اگر مالک آن را هرچند درتعداد محصوری نشناسد، واجب است آن را به فقيران صدقه بدهد و اگر مقدار مال حرام را نداند ولی مالک آن را بشناسد واجب است به نحوی رضايت او را بهدست آورد و اگر مقدار آن را نداند و مالک را هم نشناسد واجب است خمس آن را بپردازد تامالش از حرام پاک شود و در صورتی که مقدار باقیمانده بعد از پرداخت خمس، از مؤونه سال زياد بيايد، پرداخت خمس آن به عنوان ادای خمس منفعت کسب، واجب است.
س 1423: گاهی بعضی از مشتریان برای تعمیر ماشین اصلاح خود به من مراجعه میکنند، با توجه به اینکه تراشیدن ریش از نظر شرعی حرام است، آیا انجام آن برای من جایز است؟
ج: از آنجا که وسيله مذکور غير از تراشيدن ريش استفادههای ديگری هم دارد، بنا بر اين اقدام به تعمير آن و گرفتن اجرت در برابر آن در صورتی که به قصد استفاده از آن برای تراشيدن ريش نباشد، اشکال ندارد.
س 1424: آیا اصلاح موی گونهها اعم از اینکه با نخ باشد یا با موچین، حرام است؟
ج: اصلاح موی گونهها هرچند با تراشيدن، حرام نيست.
تراشیدن ریش
استفتائات جدید
س: در صورت كشف بقاياى اجساد و برخى از اعضاى بدن اموات تكليف چيست؟
ج) بايد دفن شوند.
حضور در مجلس معصیت
اجوبه الاستفتائات
س 1425: گاهی مجالس جشن دستهجمعی از طرف اساتید یا دانشگاه کشورهای بیگانه برگزار میشود و از قبل معلوم است که مشروبات الکلی در آن مجالس وجود دارد، تکلیف شرعی دانشجویان که قصد شرکت در آن جشن را دارند چیست؟
ج: حضور در مجالسی که در آنها شراب نوشيده میشود برای هيچکس جايز نيست، در اين محافل شرکت نکنيد تا بفهمند که شما به علت مسلمان بودن در مجلس شرب خمر شرکت ننموده و مشروب نمیخوريد.
س 1426: حضور در مجالس عروسی چه حکمی دارد؟ آیا بر حضور در مجلس عروسی که خالی از رقص نیست، عنوان «الداخلُ فی عَملِ قومٍ فَهُو مِنهم» صدق میکند و لذا ترک آن مجلس واجب است یا اینکه حضور در آن مجلس بدون شرکت در رقص و مراسم دیگر، اشکال ندارد؟
ج: اگر مجلس به گونهای نباشد که عنوان مجلس لهو و حرام و معصيت بر آن صدق کند و حضور در آن مفسدهای نداشته باشد، حضور و نشستن در آن در صورتی که عرفاً تأييد عملی که جايز نيست، محسوب نشود، اشکال ندارد.
س 1427. 1. شرکت در جشنهایی که زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسیقی بهطور جداگانه میکنند چه حکمی دارد؟ 2. آیا شرکت در عروسیهایی که در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسیقی میشود، جایز است؟ 3. آیا نهی از منکر در مجالسی که در آنها رقص انجام میشود، در صورتی که امر به معروف ونهی از منکر در شرکت کنندگان تأثیری نداشته باشد، واجب است؟
ج. شرکت در مجلس معصيت اگر مستلزم ارتکاب حرام مانند گوشدادن به موسيقی لهوی مناسب با مجالس لهو و گناه باشد و يا مفسدهای بر آن مترتّب شود يا حضور در آن تأييد گناه محسوب شود، جايز نيست و امّا تکليف امر به معروف و نهی از منکر با عدم احتمال تأثير ساقط است.
س 1428: اگر مرد نامحرمی وارد جشن عروسی شود و در آنجا زن بدون حجابی حضور داشته باشد و مرد بداند که نهی از منکر در او تأثیری ندارد، آیا واجب است مجلس را ترک کند؟
ج: اگر خروج از مجلس معصيت به عنوان اعتراض مصداق نهی از منکر باشد، واجب است.
س 1429: آیا حضور در مجالس و محافلی که در آنها به نوارهای مبتذل غنا گوش داده میشود جایز است؟ در صورتی که در غنا بودن آن شک داشته باشد، با توجه به این که نمیتواند از پخش نوار جلوگیری کند، حکم چیست؟
ج: حضور در مجلس غنا و موسيقی مطرب و لهوی مناسب با مجالس لهو و گناه در صورتی که منجر به گوشدادن يا تأييد آن شود جايز نيست ولی در صورت شک در موضوع، حضور در آن مجلس و گوشدادن به آن فینفسه اشکال ندارد.
س 1430: شرکت در مجالس و محافلی که انسان در آنها گاهی مبتلا به شنیدن کلام غیرمناسبی از قبیل افترا بر مقامات دینی یا مسئولین جمهوری اسلامی یا مؤمنین دیگر میشود چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد حضور در آن مجالس تا زمانی که مستلزم ابتلا به عمل حرام مانند گوشدادن به غيبت و همچنين موجب تأييد و ترويج منکر نباشد، فینفسه اشکال ندارد ولی نهی از منکر با وجود شرايط آن واجب است.
س 1431: در جلسات و انجمنهایی که در بعضی از کشورهای غیر اسلامی تشکیل میشود، طبق عادت برای پذیرایی حاضران از مشروبات الکلی استفاده میشود، آیا شرکت در این جلسات و انجمنها جایز است؟
ج: حضور در مجلسی که در آن شراب خورده میشود جايز نيست و در صورت اضطرار واجب است به مقدار ضرورت اکتفا شود.
مسائل قضایی
استفتائات جدید
س. آیا گرفتن پول در ازاء رفع ید از شکایت از کسی که محکوم به زندان شده جایز است؟
ج. اگر شکایت او بر حق نبوده جایز نیست .
انتخابات
استفتائات جدید
آیا شرکت کردن در راهپیمائی های بیست و دوم بهمن و روز قدس واجب است و شرکت نکردن حرام شرعی است؟
ج) شرکت نکردن اگر موجب تضعیف نظام اسلامى شود، حرام است.
س1: آيا رأى دادن در انتخابات ملى در كشور كافر جايز است؟ س2: اگر جايز است، آيا مىتوان به كانديدايى رأى داد كه مسلمانان در برخى از موضوعات (مثلاً عقب نشينى از عراق) او را پشتيبانى و تأييد مىكنند و نه به شخص ديگرى؟
ج1و2) رأى دادن به كانديداهاى مجالس ملّى براى تصدّى امور اجتماعى و سياسىِ مشروع، مانع ندارد و فرقى در اين باره بين كانديداى مسلمان و غير مسلمان نيست.
س: آیا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرعا واجب است و عدم شرکت حرام است؟
ج) شرکت درانتخابات نظام جمهورى اسلامى براى افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعى، اسلامى و الهى است.
س: آیا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران واجب عینی است یا کفایی؟
ج) واجب عینى است.
س: با توجه به این که زن جهت شرکت در انتخابات میبایست از منزل خارج شود آیا واجب است از شوهر اجازه بگیرد ؟ و اگر شوهر به همسرش اجازه شرکت در انتخابات را ندهد یا رضایت نداشته باشد تکلیف زن چیست؟
ج) شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست.
س: حکم رأی دادن سفید و بی نام چیست؟ در صورت عدم شناخت و تحقیق ، یا تحقیق کافی و عدم وصول به نتیجه و تحیّر در انتخاب اصلح چطور؟
ج) در هر صورت اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.
س: در صورتی که به شخصی رأی داده شود و بعداً ایشان آن طور که باید به احکام اسلامی عمل نکند و موجب نارضایتی گردد ، آیا فرد رأی دهنده ، در محضر خداوند متعال مسئول خواهد بود یا خیر ؟
ج) اگر بر طبق موازین شرعی عمل کرده است، مسؤول نخواهد بود.
س: در ایام انتخابات جهت شناخت کاندیدای مناسب، میبایست نواقص و عیوب و امتیازات آنها را در گذشته و حال تفحص کرد تا فرد لایق را پیدا نمود، آیا صحبت کردن پشت سر کاندیداها برای انتخاب فرد اصلح، جایز است؟ ملاک چیست؟
ج) در امور مربوط به انتخابات در حد مشاوره، اشکال ندارد.
س: با توجه به نزدیکی زمان انتخابات آیا دعوت بسیج از کاندیداها برای تبیین مواضع خود در مسجد اشکال دارد؟
ج) باید بر طبق قوانین و مقررات نظام اسلامی عمل شود.
حکم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات سایر کشورها چیست؟ آیا در این حکم فرقی بین کشور اسلامی و غیر اسلامی و انتخابات رسمی کشوری و انتخابات غیر رسمی کوچک وجود دارد یا خیر؟ اگر فرق دارد، حکم هر کدام چیست؟
ج) به طور کلى شرکت در انتخاباتى که موجب جلوگیرى از فساد و یا فساد بیشتر شده و یا شرکت نکردن موجب تضعیف اسلام و مسلمین شود، واجب است.
ورزش، مسابقات و تفریحات
استفتائات جدید
س: اگر براى برگزارى يك دوره مسابقه، از شركت كنندگان پول (حق شركت يا ثبت نام) دريافت شود و قرار باشد كه از محل همان دريافتها جوايزى به شركت كنندگان برتر داده شود، با توجه به اينكه هدف شركت كنندگان به دست آوردن آن جايزه است، آيا اين رويه شرعاً ايراد دارد يا خير؟ يعنى مصداق شرط بندى پيدا خواهد كرد؟
ج) اگر به صورتى نباشد که از بازنده چيزى بگيرند که به برنده بدهند، مانعى ندارد والا صورت شرعى ندارد و همان شرط بندى است.
س: به دليل علاقه به ورزش به خصوص فوتبال در پيشبينى بازىهاى ايرانى و خارجى شركت مىكنم و از بابت شركت كردن در اين مسابقه مقدارى پول مىپردازم و اگر تمام پيشبينىهاى اين بازىها را درست انجام داده باشم، در ليست برندهها قرار مىگيرم. مىخواستم بدانم كه اگر يك روز برنده شدم و در ليست گيرندگان جايزه قرار گرفتم، آيا پولى را كه به دست مىآورم مىتوانم خرج كنم يا نه؟
ج) عمل مزبور جايز نيست و نمىتوان در جايزه تصرف نمود.
س: «توتو» به برگههايى گفته مىشود كه در آن تيمهاى بزرگ فوتبال باشگاهى و ملى جهان ذكر شده و افراد آن برگهها را تهيه كرده، برد و باخت تيمها را پيش بينى مىكنند و بابت آن پول مىدهند، هرچه مقدار پولى كه مىپردازند بيشتر باشد، مىتوانند مبالغ مضاعفى را ببرند. شركت در اين پيشبينى با پرداخت پول چه حكمى دارد؟ پول حاصل از برنده شدن در آن حرام است يا حلال؟
ج) اين عمل شرطبندى محسوب شده و در حكم قمار است و جايز نيست و دادن و گرفتن اين پول هم حرام است.
س: اگر در شرطبندى گفته شود هر كسى در فلان بازى برنده نشد يك ختم قرآن يا زيارت عاشورا و نظير اينها را بهجا آورد، آيا در اينگونه موارد نيز شرطبندى حرام است؟
ج) شرطبندى مطلقاً جايز نيست.
س: اگر با تبانى با داور يا با دادن رشوه به وى، يك تيم ورزشى را برنده اعلام نموده يا موجب برنده شدن تيمى شوند، آيا جايزهاى كه فدراسيون يا غيره به بازيكنان چنين تيمى مىدهد شرعاً براى آنان حلال است يا نه؟
ج) اگر استحقاق آن را نداشته و برخلاف مقررات است، جايز نيست.
س: با توجه به اين كه امروزه در جنگ و جهاد در راه خدا به جاى اسب و تير و كمان و شمشير، تفنگ، مسلسل و ديگر ادوات جنگى، همچنين موتورسيكلت و هواپيما استفاده مىشود، آيا مىتوان تيراندازى با تفنگ و مسلسل و ديگر ادوات جنگى را با رهان انجام داد؟
ج) در تيراندازى و همچنين مسابقه با تانك و هواپيما و ساير ادوات جنگى كه كاربرد نظامى و دفاعى دارند، اشكال ندارد.
س: جواز شرطبندى در مسابقات تيراندازى، اسبسوارى كه در روايات وارد شده، تنها به مردان اختصاص دارد يا شامل زنان نيز مىشود؟
ج) رهان و شرطبندى در مسابقات تيراندازى، اسبسوارى اشكال ندارد و اين حكم با مراعات جميع شرايط شرعى اختصاص به مردان ندارد.
س: در محلهها اعلام مىشود كه مىخواهند مسابقه برگزار كنند. از مسابقه دهندهها پول مىگيرند كه اين پول را صرف پول دادن به داور و خريدن جايزه براى برنده و... نمايند. آيا گرفتن اين پول اشكال دارد؟
ج) اگر پول را از بازيكنان [براى شركت در مسابقه] مىگيرند و بعد از مال خودشان به برنده جايزه مىدهند بهطورى كه طرف ديگر چيزى نباخته باشد، اشكال ندارد ولى اگر پول را از شركتكنندگان دريافت مىكنند كه به برنده بپردازند، قمار و حرام است.
س. ما در بعضى از مواقع که رفقا با هم هستيم قرعه مىزنيم و يکى از رفقا براى همه بچهها مواد خوراکى و يا نوشيدنى با پول خودش مىخرد آيا اين کار مشکل شرعى دارد؟
ج) اگر شرط ابتدايى بوده و به عنوان برد و باخت و شرط بندى نباشد، بلکه همه مايليد که براى ديگران خرج کنيد ولکن در هر نوبت شخص داوطلب را از طريق قرعه تعيين مىکنيد، منع شرعى ندارد.
س: آيا شنا كردن در ساحلى كه زنان و مردان بطور مختلط در آن شنا مىكنند، اشكالى دارد؟
ج) شنا كردن در دريا و غيره منعى ندارد، ولى اختلاط زن و مرد و يا نظر زن و مرد به بدن لخت همديگر حرام است.
س: اگر مربى ورزش با آموزش نادرست، موجب نقص عضو يا مرض قابل درمان يا غيرقابل درمان در افراد شود، ديه يا ارش به عهده کيست؟ آيا فدراسيون ورزشى مسئول پرداخت آن است يا آموزش و پرورش و دانشگاهى كه او را به عنوان مسئول ورزش قرار داده و يا به عهده خود مربى است؟
ج) ملاك در اينگونه امور قانون و مقررات مربوطه مىباشد و بايد طبق آن عمل شود.
س1: آيا مرد مىتواند مربى ورزشى بانوان باشد و آنان را براى ورزشهايى همچون ژيميناستيك، ورزشهاى رزمى، فوتسال و... آماده كند؟ س2: انجام حركات موزون و يا ناموزون ورزشى براى بانوان در سالنها در حالى كه مردان هم تماشا مىكنند، خصوصاً در كشورهاى غيراسلامى كه مسابقات در آنها انجام مىگيرد، چه حكمى دارد؟ س3: مسابقات شناى بانوان با زنان غيرمسلمان چه حكمى دارد؟ س4: حضور زنان ورزشكار در سالنهاى مسابقات ورزشى كه مردان هم در آن حضور دارند آن هم با پيراهنهاى ورزشى كه غالباً كوتاه و بالاتر از زانوى بانوان ورزشكار مىباشد چه حكمى دارد؟
ج) زنان بايد تمام سر و بدن خود را بهجز صورت و دستها تا مچ كه زينت و آرايش نشده باشد با لباسى كه توجه نامحرم را جلب نكند و حجم بدن او را آشكار ننمايد، بپوشانند و بر مردان و زنان حضور در مكانها و انجام امورى كه به گناه و فساد منجر مىشود، جايز نيست.
س: نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چيست؟
ج) علاوه بر آنکه هيچ مبناى شرعى ندارد مستلزم ضرر و فساد زيادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.
س. در ورزش های رزمی گاهی ورزشکاران به یکدیگر ضرباتی می زنند که باعث شکسته شدن مثلاً انگشت، گوش یا بینی می گردد. آیا جایز است؟ در صورت رضایت و عدم رضایت چه حکمی دارد؟
ج. اگر خوف خطر جانی و یا ضرر معتنی به در میان نباشد، با توافق طرفین مانع ندارد و اگر رضایت به مسابقه به معنای اعلام گذشت از دیه ـ در صورت تحقق موجب آن ـ باشد، ضامن دیه نیست و گرنه ضامن است.
س. حکم استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی را بیان فرمایید.
ج. به طور کلی اگر استفاده از شبکه های اجتماعی و مانند آن مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل، ضرر به اسلام و مسلمین) بوده یا خوف ارتکاب گناه باشد یا بر خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد، جایز نیست و تشخیص موضوع بر عهده مکلف می باشد.
احکام سفر
احکام سفر
احکام روزه مسافر
1. کسی که عمداً روزه خود را باطل کرده اگر پس از آن به سفر برود کفاره از او ساقط نمیشود. 2. کسی که چند روز از ماه رمضان را بهخاطر عذری روزه نگرفته، و تعداد آن روزها را نمیداند مثلاً نمیداند که آيا در روز بيست و پنجم ماه رمضان به سفر رفته تا روزهايی که از او فوت شده مثلاً شش روز باشد يا در روز بيست و ششم رفته که پنج روز باشد، میتواند مقدار کمتر را قضا کند و اما در صورتی که هنگام شروع عذر (مثلاً سفر) را میداند، مثلاً میداند که روز پنجم ماه به سفر رفته ولی نمیداند که در شب دهم برگشته تا پنج روز فوت شده باشد يا شب يازدهم برگشته تا شصت روز فوت شده باشد، در اين صورت احتياط آن است که مقدار بيشتر را قضا کند. 3. کسی که بهخاطر سفر، روزه ماه رمضان را نگرفته، اگر تا ماه رمضان سال بعد در وضعيت سفر باشد قضای رمضان گذشته از او ساقط نمیشود و بايد بعداً آن را بهجا آورد، و احتياط مستحب آن است که کفاره نيز بدهد. 4. اگر پدر و نيز بنابر احتياط واجب، مادر روزه خود را بهخاطر عذری ـ غير از سفر ـ بهجای نياورده و با اينکه میتوانسته آن را قضا کند، قضا نيز نکرده است بر پسر بزرگتر آنان واجب است که پس از مرگ آنان خودش يا بهوسيله اجير، قضای آن روزه را بهجا بياورد. و اما آنچه بهخاطر سفر بهجا نياوردهاند واجب است حتی در صورتی که فرصت و امکان قضا را هم نيافتهاند، آن را قضا کند. 5. کسی که در ماه رمضان مسافرت میکند در هر موردی که نماز را بايد شکسته بخواند نبايد روزه بگيرد. و در هر مورد که بايد نماز را چهار رکعتی (تمام) بخواند، مانند مسافری که ده روز در يک محل قصد ماندن میکند يا اينکه مسافرت شغل اوست، واجب است روزه را نيز به جا بياورد. 6. مسافرت در ماه رمضان هرچند برای فرار از روزه باشد جايز است. البته بهتر است به سفر نرود مگر اينکه سفر برای کار نيکو يا لازمی باشد.
حرمت سلاح کشتار جمعی
استفتائات جدید
پیام به نخستين كنفرانس بينالمللی خلع سلاح هستهای و عدم اشاعه سیدعلی خامنهای ۱۳۸۹/۰۱/۲۸ نداء الإمام الخامنئي للمؤتمر الدولي لنزع السلاح ۱/جمادیالاول/۱۴۳۱ Supreme Leader’s Message to International Conference on Nuclear Disarmament 17/04/2010 Mensaje del Líder Supremo a la Conferencia Internacional sobre Desarme Nuclear
به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاحها را حس میکند و آماده است همهی امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما كاربرد این سلاحها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفهی همگان میدانیم. نعتقد أنه فضلاً عن السلاح النووي تمثل سائر صنوف أسلحة الدمار الشامل كالأسلحة الكيمياوية و الميكروبية خطراً حقيقياً علی البشرية. و الشعب الإيراني باعتباره ضحية لاستخدام السلاح الكيمياوي يشعر أكثر من غيره من الشعوب بخطر إنتاج و تخزين هذه الأنواع من الأسلحة، و هو علی استعداد لوضع كافة إمكاناته في سبيل مواجهتها. إننا نعتبر استخدام هذه الأسلحة حراماً، و نری السعي لحماية أبناء البشر من هذا البلاء الكبير واجباً علی عاتق الجميع. We believe that besides nuclear weapons, other types of weapons of mass destruction such as chemical and biological weapons also pose a serious threat to humanity. The Iranian nation which is itself a victim of chemical weapons feels more than any other nation the danger that is caused by the production and stockpiling of such weapons and is prepared to make use of all its facilities to counter such threats. We consider the use of such weapons as haraam and believe that it is everyone's duty to make efforts to secure humanity against this great disaster. Creemos que además de las armas nucleares, otros tipos de armas de destrucción masiva como las armas químicas y biológicas también plantean una grave amenaza para la humanidad. La nación iraní - que a su vez es una víctima de las armas químicas - siente más que cualquier otra nación el peligro que es causado por la producción y el almacenamiento de dichas armas y está dispuesta a hacer uso de todos sus recursos para hacerle frente a dichas amenazas.
اصطلاحات فقهی
استفتائات جدید
س: منظور از جاهل قاصر چيست؟
ج) جاهل قاصر کسى است که احتمال نمىداده که کارش اشتباه است و يا امکان سؤال و دسترسى براى جواب نباشد.
س: در مورد روزه مستحبى گفته شده که اگر برادر مؤمنتان به شما غذا تعارف کرد بهتر است قبول کرده اما ثواب را کامل مىبريد حال منظور از برادر مؤمن چيست؟ يعنى مادر و خواهر شامل اين دسته نيستند؟ ملاک ايمان چيست؟ يعنى هر فردى را مىتوان مؤمن ناميد؟
ج) مؤمن يعنى کسى که شيعه اثنى عشرى است.
س: حقالناس چيست؟ و اگر صاحبان آن حق در دسترس نباشند چه بايد کرد؟
ج) «حقالناس» يعنى مالى که شخص از کسى تلف کرده يا جنايتى که موجب ديه است بر او وارد کرده و يا دينى از او بر گردن دارد و امثال اينها که در صورت دسترسى نداشتن به آنها ـ ولو در آينده و يا از طريق واسطه ـ بايد به ميزان حق مذکور با اذن حاکم شرعى بنابر احتياط واجب به فقير صدقه بدهد.
س: منظور از کلمه «فى نفسه» که در رسالههاى عمليه آمده است، چه مىباشد؟
ج) يعنى بدون ملاحظه جهات ديگر.
س: موضوع شناسى كار مجتهد است يا كار مقلد؟
ج) اگر موضوع از حقائق شرعيه و يا از موضوعات استنباطى از ادلّه شرعيه باشد، تشخيص آن با مجتهد است و در غير آن، موضوع شناسى وظيفه مقلّد است.
س: نيّت ما فىالذمه و نيّت رجاءً چيست؟
ج) «مافىالذمّه» يعنى انجام عمل به قصد وظيفهاى که بر عهده مکلّف است، و «رجاءً» يعنى انجام عمل به اميد مطلوبيّت يا درک ثواب.
س: منظور از ملاقى شبههى محصوره يعنى چه؟
ج) اگر يكى از چند چيز نجس باشد ولى ندانيم كداميك از آنهاست و چيز مرطوبى با يكى از آن چند چيز ملاقات كند، به آن چيز ملاقى شبهه محصوره گويند.
س: از آنجايى که بنا به فرموده شما ريا فقط در عبادت مصداق دارد بنابراين چه چيزى عبادت محسوب مىشود؟
ج) هرگونه عملى که صحت آن شرعاً موقوف بر قصد قربت باشد عبادت محسوب و ريا در آن موجب بطلان مىشود ولى ساير اعمالى که تحقق آن مشروط به قصد قربت نيست هر چند با قصد قربت عنوان عبادت پيدا مىکند و ثواب بر او مترتب مىشود، ولى آن عبادتى که ريا مضر به آن است نمىباشد.
س: مراد از روز در بحث محاسبه حيض و نماز و روزه مسافر، آيا از طلوع فجر ثانى تا اذان مغرب مىباشد يا يك شبانه روز كامل؟
ج) مراد از روز مابين طلوع فجر تا غروب خورشيد است ولى چون در تحقق حيض شرط است كه خون در سه روز متوالى استمرار داشته باشد لذا در سه روز اول تنها اگر شروع خون اول روز باشد دو شب وسط نيز داخل مىباشد و مراد از روز در باب نماز و روزه مسافر نيز از طلوع فجر تا غروب خورشيد است.
راههای سه گانه: احتیاط، اجتهاد، تقلید
اجوبه الاستفتائات
س 1: آیا تقلید، صرفاً یک مسأله عقلی است یا ادلّه شرعی نیز دارد؟
ج: تقليد، ادلّه شرعى دارد و عقل نيز حکم مىکند که شخص ناآگاه به احکام دين بايد به مجتهد جامعالشرايط مراجعه کند.
س 2: به نظر شریف حضرتعالی، عمل به احتیاط بهتر است یا تقلید؟
ج: چون عمل به احتياط مستلزم شناسايى موارد و چگونگى احتياط و صرف وقت بيشتر است، بهتر آن است که مکلّف در احکام دين از مجتهد جامعالشرايط تقليد کند.
س 3: قلمرو احتیاط در احکام دین در بین فتاوای فقها چه اندازه است؟ آیا رعایت آرای فقیهان گذشته نیز لازم است؟
ج: مراد از احتياط در موارد آن، رعايت همه احتمالات فقهى است؛ بهطورى که مکلّف مطمئن شود که به وظيفه خود عمل کرده است.
س 4: دخترم به زودی به سن تکلیف میرسد و باید برای خود مرجع تقلیدی انتخاب کند، اما درک مسأله تقلید برای او دشوار است، وظیفه ما نسبت به او چیست؟
ج: اگر وى به تنهايى نمىتواند وظيفه شرعى خود را در اينباره تشخيص دهد، وظيفه شما ارشاد و راهنمايى اوست.
س 5: نزد فقها معروف است که تشخیص موضوعات احکام به عهده خود مکلّف است و وظیفه مجتهد تشخیص حکم است، ولی در عین حال مجتهدین در بسیاری موارد، در تشخیص موضوعات احکام نیز اظهار نظر میکنند، آیا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نیز واجب است؟
ج: تشخيص موضوع، موکول به نظر خود مکلّف است و متابعت از مجتهد در تشخيص موضوع واجب نيست، مگر آنکه به آن تشخيص اطمينان پيدا کند و يا موضوع از موضوعاتى باشد که تشخيص آن نياز به استنباط دارد.
س 6: آیا کسی که در آموختن احکام دینیِ مورد نیاز خود کوتاهی میکند، گناهکار است؟
ج: اگر نياموختن احکام به ترک واجب يا ارتکاب حرام بيانجامد، گناهکار است.
س 7: گاهی از افراد کم اطلاع از مسائل دینی درباره مرجع تقلید شان پرسش میشود، میگویند نمیدانیم، یا اظهار میدارند که از فلان مجتهد تقلید میکنیم، ولی عملاً التزامی به خواندن رساله آن مجتهد و عمل به فتاوای او ندارند، اعمال اینگونه افراد چه حکمی دارد؟
ج: اگر اعمال آنان موافق احتياط يا مطابق با واقع يا با نظر مجتهدى باشد که وظيفه دارند از او تقليد کنند، محکوم به صحّت است.
س 8: با توجه به اینکه در مسائلی که مجتهد اعلم قائل به وجوب احتیاط است، میتوانیم به مجتهد اعلم بعد از وی مراجعه کنیم، اگر اعلم بعد از او نیز قائل به وجوب احتیاط در مسأله باشد، آیا رجوع به اعلم بعد از او جایز است؟ و اگر فتوای مجتهد سوم هم همانگونه بود، آیا میتوان به اعلم بعد از آنان مراجعه کرد؟ و همینطور...، لطفاً این مسأله را توضیح دهید.
ج: در مسائلى که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهدى که در آن مسأله احتياط نکرده است و فتواى صريح دارد، با رعايت ترتيب الاعلم فالاعلم، اشکال ندارد.
راههای سه گانه: احتیاط، اجتهاد، تقلید
استفتائات جدید
س: منظور از سن تمييز كه در بحث تكليف پسران مطرح مىباشد، چيست؟ آيا داشتن شهوت يا برانگيخته شدن شهوت در پسران مطرح مىباشد؟
ج) مقصود از تمييز، درك خوبى و بدى است و در صورتى كه نوجوان به مرحلهاى برسد كه نگاه او به نامحرم يا نگاه نامحرم به او موجب تحريك شهوت شود، در مقابل او حفظ حجاب لازم است.
س: چرا بايد مرجع تقليد داشته باشيم؟
ج) عقل حکم میکند که غیر متخصص به متخصص رجوع کند.
شروط تقلید
اجوبه الاستفتائات
س 9: آیا تقلید از مجتهدی که متصدی مقام مرجعیت نبوده و رساله عملیه هم ندارد، جایز است؟
ج: در صحّت تقليد از مجتهد جامعالشرايط، تصدّى مرجعيت يا داشتن رساله عمليه شرط نيست، لذا اگر براى مکلّفى که قصد تقليد از او را دارد، ثابت شود که وى مجتهد جامعالشرايط است، تقليد اشکال ندارد.
س 10: آیا تقلید از کسی که در یکی از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجهی اجتهاد رسیده، جایز است؟
ج: فتواى مجتهد متجزّى که تنها در برخى ابواب فقهى داراى فتوا و نظر اجتهادى است براى خودش حجت است، ولى جواز تقليد ديگران از او محل اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعيد نيست.
س 11: آیا تقلید از علمای کشورهای دیگر که دسترسی به آنان امکان ندارد، جایز است؟
ج: در تقليد از مجتهد جامعالشرايط شرط نيست که مجتهد اهل کشور مکلّف و يا ساکن در محل سکونت او باشد.
س 12: آیا عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقلید با عدالت معتبر در امام جماعت از حیث شدّت و ضعف تفاوت دارد؟
ج: با توجه به حسّاسيّت و اهميت منصب مرجعيت در فتوا، بنا بر احتياط واجب، شرط است که مجتهدِ مرجع تقليد علاوه بر عدالت، قدرت تسلّط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنيا نداشته باشد.
س 13: این که گفته میشود باید از مجتهدی تقلید نمود که عادل باشد، مقصود از عادل چه کسی است؟
ج: عادل کسى است که پرهيزگارى او به حدى رسيده باشد که از روى عمد مرتکب گناه نشود.
س 14: آیا اطلاع از اوضاع زمان و مکان از شرایط اجتهاد است؟
ج: ممکن است اين شرط در بعضى از مسائل دخيل باشد.
س 15: بنا بر نظر حضرت امام راحل(قدّسسرّه) مرجع تقلید باید علاوه بر علم به احکام عبادات و معاملات، نسبت به همه امور سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و رهبری، عالم و آگاه باشد. ما در گذشته مقلّد حضرت امام بودیم، بعد از رحلت ایشان با راهنمایی تعدادی از علما و تشخیص خودمان لازم دانستیم به جنابعالی رجوع نموده و از شما تقلید کنیم تا بین مرجعیت و رهبری جمع کرده باشیم، نظر شما در این مورد چیست؟
ج: شرايط صلاحيت مرجعيت تقليد، در تحرير الوسيله و رسالههاى ديگر به تفصيل ذکر شده است، و تشخيص فرد شايسته تقليد موکول به نظر خود مکلّف است.
س 16: آیا در تقلید، اعلمّیت مرجع شرط است یا خیر؟ معیار و ملاک اعلمیّت چیست؟
ج: در مسائلى که فتواى اعلم با فتواى غير اعلم اختلاف دارد، احتياط آن است که از اعلم تقليد کند و ملاک اعلميت اين است که آن مرجع نسبت به ساير مراجع قدرت بيشترى بر شناخت حکم الهى داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعيه را از أدلّه استنباط کند و همچنين نسبت به اوضاع زمان خود به مقدارى که در تشخيص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهى مؤثر است، آگاهتر باشد.
س 17: آیا تقلید کسی که از جهت احتمال عدم وجود شرایط معتبر تقلید در مجتهد اعلم، از مجتهد غیر اعلم تقلید کرده است، محکوم به بطلان است؟
ج: بنا بر احتياط، تقليد از غير اعلم در مسائل مورد اختلاف، به مجرد احتمال عدم وجود شرايط معتبر در اعلم، جايز نيست.
س 18: اگر ثابت شود که تعدادی از علما در بعضی از مسائل اعلم هستند، یعنی هر کدام از آنان در مسأله معیّنی اعلم باشند، آیا تقلید از هر یک از آنان جایز است؟
ج: تبعيض در تقليد اشکال ندارد و اگر اعلميّت هر يک از آنان در مسائلى که مکلف بنا دارد در آن مسائل از او تقليد کند محرز شود، بنا بر احتياط، تبعيض در تقليد در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نياز مقلّد، واجب است.
س 19: آیا با وجود اعلم، تقلید از غیر اعلم جایز است؟
ج: در مسائلى که فتواى غير اعلم مخالفِ فتواى اعلم نباشد، رجوع به غير اعلم اشکال ندارد.
س 20: نظر جنابعالی در اشتراط اعلمیت مرجع تقلید چیست و دلیل آن کدام است؟
ج: در صورت تعدّد فقهاى جامعالشرايط و اختلاف آنان در فتوا، بنا بر احتياط واجب، مکلّف بايد از اعلم تقليد نمايد، مگر آنکه احراز شود که فتواى وى مخالف احتياط است و فتواى غير اعلم موافق با احتياط. و دليل وجوب تقليد از اعلم بناى عقلا و حکم عقل است، زيرا که اعتبار فتواى اعلم براى مقلد يقينى و اعتبار قول غير اعلم احتمالى است.
س 21: از چه کسی باید تقلید کنیم؟
ج: از مجتهدى که جامع شرايطِ فتوا و مرجعيت است، و بنا بر احتياط بايد اعلم هم باشد.
س 22: آیا تقلید ابتدایی از میّت جایز است؟
ج: در تقليد ابتدايى، احتياط در تقليد از مجتهد زنده و اعلم نبايد ترک شود.
س 23: آیا تقلید ابتدایی از مجتهد میّت، متوقف بر تقلید از مجتهد زنده است؟
ج: تقليد ابتدايى از مجتهد ميّت يا بقا بر تقليد او بايد به تقليد از مجتهد زنده و اعلم باشد.
راههای اثبات اجتهاد، اعلمیت و به دست آوردن فتوا
اجوبه الاستفتائات
س 24: بعد از احراز صلاحیت مجتهدی برای مرجعیت تقلید به وسیله شهادت دو فرد عادل، آیا لازم است در اینباره از اشخاص دیگر نیز تحقیق کنم؟
ج: شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحيت و جامعالشرايط بودن مجتهد براى جواز تقليد از او کافى است و تحقيق از افراد ديگر لازم نيست.
س 25: راههای انتخاب مرجع و به دست آوردن فتوا کدام است؟
ج: احراز اجتهاد و اعلميت مرجع تقليد به وسيله امتحان يا تحصيل يقين ولو از شهرت مفيدِ علم يا اطمينان، يا با شهادت دو نفر عادل از اهل خبره صورت مىگيرد. راههاى به دست آوردن فتواى مجتهد عبارتند از: 1. شنيدن از خود مجتهد 2. شنيدن از دو يا يک فرد عادل 3. شنيدن از يک نفر مورد اطمينان 4. ديدن در رساله مجتهد، در صورتى که رساله وى مصون از اشتباه باشد.
س 26: آیا وکالت در انتخاب مرجع مثل وکالت پدر برای پسر و معلم برای شاگرد صحیح است؟
ج: اگر مراد از وکالت، سپردن وظيفه تحقيق و جستجو براى يافتن مجتهد جامعالشرايط به پدر، معلم، مربى و يا غير آنان باشد، اشکال ندارد و نظرشان در اين مورد اگر مفيدِ علم يا اطمينان و يا واجد شرايط بيّنه و شهادت باشد، از نظر شرعى معتبر و حجت است.
س 27: از تعدادی از علماء که خود مجتهد بودند، راجع به فرد اعلم سؤال شد. فرمودند که رجوع به فلان مجتهد دامت افاضاته باعث برائت ذمّه میگردد. آیا با آنکه شخصاً اطلاع از اعلمیت آن مجتهد ندارم و یا در اینباره شک دارم و یا اطمینان دارم که اعلم نیست، زیرا افراد دیگری که با دلیل و بینه مشابه اعلمیت آنان ثابت شده است، وجود دارند، میتوانم به گفته آنان اعتماد کرده و از آن مجتهد تقلید کنم؟
ج: اگر بيّنه شرعى بر اعلميت مجتهد جامعالشرايط اقامه شود، تا زمانى که بيّنه شرعى ديگرى که معارض آن باشد پيدا نشود، آن بيّنه حجت شرعى است و به آن اعتماد مىشود، اگر چه موجب حصول علم يا اطمينان نباشد، در اين صورت جستجو از بيّنه معارض و احراز عدم وجود آن لازم نيست.
س 28: آیا جایز است کسی که اجازه از مجتهد ندارد و در بعضی از موارد مرتکب اشتباه در نقل فتوا و احکام شرعی شده است، متصدی نقل فتوای مجتهد و بیان احکام شرعی شود؟ وظیفه ما در صورتی که این شخص احکام را از روی رساله عملیه نقل میکند، چیست؟
ج: در تصدى نقل فتواى مجتهد و بيان احکام شرعى، اجازه داشتن شرط نيست، ولى کسى که دچار خطا و اشتباه مىشود، جايز نيست متصدى اين کار شود و اگر در موردى اشتباه کرد، چنانچه متوجه اشتباه خود شد، بر او واجب است شنونده را از آن اشتباه آگاه نمايد. به هر حال، بر مستمع جايز نيست تا اطمينان به صحّت گفتار گوينده پيدا نکرده، به نقل او عمل کند.
عدول از مجتهدی به مجتهد دیگر
اجوبه الاستفتائات
س 29: تا به حال در بقا بر تقلید از میّت، به اجازه مجتهد غیر اعلم عمل میکردیم. اگر اجازه مجتهد اعلم شرط بقا بر تقلید از میّت است، آیا عدول به اعلم و طلب اجازه او برای بقا بر میّت بر ما واجب است؟
ج: اگر فتواى غير اعلم موافق با فتواى اعلم در اين مسأله باشد، عمل به فتواى غير اعلم اشکال ندارد و نيازى به عدول به اعلم نيست.
س 30: آیا در عدول از یکی از فتاوای امام خمینی(قدّسسرّه) واجب است به فتوای مجتهدی که از او برای بقا بر تقلید میّت اجازه گرفتهام، رجوع کنم یا آنکه به فتوای سایر مجتهدین هم میشود عمل کرد؟
ج: احتياط در رجوع به فتاواى همان مجتهد است، مگر آنکه مجتهد زنده ديگر اعلم از آن مجتهد و فتواى او در مسأله مورد عدول مخالف فتواى مجتهد اول باشد، که احتياط واجب در اين صورت، رجوع به مجتهد اعلم است.
س 31: آیا تغییر مرجع تقلید جایز است؟
ج) عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر بنا بر احتیاط واجب جایز نیست مگر این که اعلم یا محتمل الاعلمیه باشد.
س 32: جوانی هستم ملتزم به احکام شرعی، در گذشته قبل از رسیدن به سن تکلیف مقلد حضرت امام (ره) بودم، ولی این تقلید مبتنی بر بیّنه شرعی نبود بلکه بر این اساس بود که تقلید از امام سبب برائت ذمّه میگردد. بعد از مدّتی به مرجع دیگری عدول کردم، در حالی که این عدول هم صحیح نبود و بعد از درگذشت آن مرجع، به جنابعالی عدول کردم. لطفاً حکم تقلیدم از آن مرجع و حکم اعمالم در آن مدت و تکلیف فعلیام را بیان فرمایید.
ج: آن دسته از اعمال شما که بر اساس فتواى امام(قدّسسرّه)، چه در حال حيات با برکت وى و چه بعد از رحلت ايشان، بنا بر بقا بر تقليد از امام(قدّسسرّه) انجام گرفته، محکوم به صحّت است. ولى اعمالى که به تقليد غير منطبق با موازين شرعى از مرجع ديگرى انجام يافته، اگر منطبق با فتواى کسى که هم اکنون بايد از او تقليد کنيد، باشد، محکوم به صحّت و موجب برائت ذمّه است، والّا قضاى آنها بر شما واجب است. در حال حاضر شما بين بقا بر تقليد از امام راحل طاب ثراه و بين عدول به کسى که بر اساس موازين شرعى او را شايسته تقليد مىدانيد، مخيّر هستيد.
عدول از مجتهدی به مجتهد دیگر
استفتائات جدید
س: مىخواستم بدانم كه اگر شخصى بخواهد مرجع تقليد خود را به خاطر برخى ملاحظات عوض كند، آيا بايد اجازه مرجع تقليد را داشته باشد يا نه؟
ج) به طور کلی عدول از مجتهد زنده، به مجتهد زنده دیگر بنا بر احتیاط واجب جایز نیست؛ مگر این که اعلم یا محتمل الاعلمیه باشد.
بقا بر تقلید میت
اجوبه الاستفتائات
س 33: شخصی که مقلّد امام (رحمة الله علیه) بوده، پس از ارتحال ایشان از مرجع معیّنی تقلید نموده است. در حال حاضر میخواهد دوباره از امام تقلید نماید. آیا این تقلید جایز است؟
ج: رجوع از مجتهد زنده جامعالشرايط به مجتهد ميّت بنا بر احتياط، جايز نيست. ولى اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرايط نبوده است، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده، و اين فرد در حال حاضر اختيار دارد که همچنان بر تقليد امام (ره) باقى بماند و يا به مجتهد زندهاى که تقليدش جايز است، عدول کند.
س 34: من در زمان حیات امام خمینی (ره) به سن تکلیف رسیده و در بعضی از احکام از ایشان تقلید کردم، در حالی که مسأله تقلید به خوبی برایم معلوم نبود، اکنون چه تکلیفی دارم؟
ج: اگر در اعمال عبادى و غير عبادى در زمان حيات امام (ره) به فتاواى ايشان عمل نمودهايد، و عملاً مقلد ايشان، هرچند در بعضى از احکام، بودهايد، در حال حاضر بقا بر تقليد حضرت امام (ره) در همه مسائل براى شما جايز است.
س 35: حکم بقا بر تقلید میّت اگر اعلم باشد، چیست؟
ج: بقا بر تقليد ميّت در هر صورت جايز است. ولى سزاوار است که احتياط در بقا بر تقليد ميّتِ اعلم ترک نشود.
س 36: آیا در بقا بر تقلید میّت، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و یا اجازه هر مجتهدی کافی است؟
ج: در جواز بقا بر تقليد ميّت، در صورتى که مورد اتّفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نيست.
س 37: شخصی که از امام راحل(قدّسسرّه) تقلید میکرده و بعد از رحلت ایشان در بعضی از مسائل از مجتهد دیگری تقلید کرده است، اکنون آن مجتهد نیز وفات نموده است، این شخص چه تکلیفی دارد؟
ج: مىتواند مانند گذشته، بر تقليد از امام(قدّسسرّه)، در مسائلى که از ايشان عدول نکرده، باقى بماند. همچنان که مخيّر است در مسائلى که عدول نموده بر فتواى مجتهد دوم باقى بماند و يا به مجتهد زنده عدول کند.
س 38: بعد از وفات امام راحل(قدّسسرّه) گمان میکردم که بنا بر فتوای ایشان بقا بر تقلید میّت جایز نیست، لذا مجتهد زنده دیگری را برای تقلید انتخاب کردم. آیا میتوانم بار دیگر به تقلید از امام راحل رجوع کنم؟
ج: رجوع به تقلید از امام(قدّسسرّه) بعد از عدول از ایشان به مجتهد زنده در مسائلی که عدول نمودهاید، بنا بر احتیاط جایز نیست، مگر این که فتوای مجتهد زنده، وجوب بقا بر تقلید میّت اعلم باشد، و شما معتقد باشید که امام(ره) نسبت به مجتهد زنده اعلم است، که در این صورت بقا بر تقلید امام (ره) واجب است.
س 39: آیا جایز است که در یک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهی به فتوای مجتهد میّت رجوع کنم و گاهی به فتوای مجتهد زنده اعلم؟
ج: بقا بر تقلید میّت تا زمانی که به مجتهد زنده عدول نشده، جایز است و پس از عدول، رجوع مجدد به میّت بنا بر احتیاط جایز نیست.
س 40: آیا بر مقلّدین امام راحل(قدّسسرّه) و کسانی که قصد بقا بر تقلید از ایشان را دارند، اجازه گرفتن از یکی از مراجع زنده واجب است؟ یا این که اتّفاق اکثر مراجع و علمای اسلام بر جواز بقا بر میّت کافی است؟
ج: با فرض اتّفاق علما، مبنى بر جواز بقا بر تقليد از ميّت، بقا بر تقليد امام(ره) جايز است و در اين مورد نيازى به رجوع به مجتهد معيّنى نيست.
س 41: نظر شریف جنابعالی راجع به بقا بر تقلید از میّت در مسألهای که مکلّف در حال حیات مرجع به آن عمل کرده و یا نکرده، چیست؟
ج: بقا بر تقليد ميّت در همه مسائل حتى در مسائلى که تاکنون مکلّف به آنها عمل نکرده است، جايز و مجزىاست.
س 42: بنا بر جواز بقا بر تقلید از میّت، آیا این حکم شامل اشخاصی که در زمان حیات مجتهد مکلّف نبوده ولی به فتاوای آن مرجع عمل کردهاند، هم میشود؟
ج: اگر تقليد شخص غيربالغ از مجتهد جامعالشرايط به نحو صحيح محقق شده باشد، باقى ماندن بر تقليد همان مجتهد بعد از فوتش جايز است.
س 43: ما از مقلدین امام خمینی(قدّسسرّه) هستیم که بعد از رحلت جانسوز ایشان بر تقلید وی باقی ماندهایم. ولی چون در شرایط دشوار فعلی که ملت مسلمان با استکبار جهانی درگیر است، با مسائل شرعی تازهای روبرو میشویم و احساس میکنیم باید به حضرتعالی رجوع نمائیم و از شما تقلید کنیم، آیا این کار برای ما جایز است؟
ج: بقا بر تقليد از امام(قدّسسرّه) براى شما جايز است و فعلاً نيازى به عدول از تقليد ايشان نداريد، در صورت نياز به استعلام حکم شرعى در مسائل مستحدثه، مىتوانيد با دفتر ما مکاتبه نماييد.
س 44: وظیفه مقلد در قبال مرجع تقلید خود در صورتی که اعلمیت مرجع دیگری را احراز نماید، چیست؟
ج: بنا بر احتياط، واجب است در مسائلى که فتواى مرجع فعلى با فتواى مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نمايد.
س 45: 1. در چه صورتی جایز است، مقلد از مرجع تقلیدش عدول کند؟ 2. آیا عدول از اعلم به غیر اعلم در مواردی که فتاوای مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و یا عمل به آن بسیار دشوار باشد، جایز است؟
ج: 1. عدول از مرجع تقلید زنده در مسائلی که آن مرجع فتوا دارد به مجتهد دیگر، جایز نیست علی الاحوط، مگر در صورتی که مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتوای او در مسألهای مخالف فتوای مجتهد اول باشد. 2. تنها گمان به ناهماهنگی فتاوای مرجع تقلید با زمان و شرایط حاکم بر آن و یا دشواری عمل به فتاوای او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد دیگر نمیشود.
بقا بر تقلید میت
استفتائات جدید
س: اينجانب مقلّد حضرت امام خمينى (ره) مىباشم آيا مىتوانم در صورت لزوم بعضى مسائل جديد به مراجع ديگر مراجع نموده و در حالى كه به تقليد خود از حضرت امام (ره) باقى بمانم؟
ج) عدول از مجتهد متوفّی به مجتهد زنده جامع الشرایط ولو در بعض مسائل، بلا مانع است.
مسائل متفرقه تقلید
اجوبه الاستفتائات
س 46: مراد از جاهل مقصّر چه کسی است؟
ج: جاهل مقصر به کسى گفته مىشود که متوجه جهل خود بوده و راههاى رفع جهالت خود را هم مىداند، ولى در آموختن احکام کوتاهى مىکند.
س 47: جاهل قاصر کیست؟
ج: جاهل قاصر کسى است که اصلاً متوجه جهل خود نيست و يا راهى براى برطرف کردن جهل خود ندارد.
س 48: احتیاط واجب چه معنایی دارد؟
ج: يعنى وجوب انجام يا ترک فعلى از باب احتياط.
س 49: آیا عبارت «فیه اشکال» که در بعضی از فتاوی ذکر میشود، دلالت بر حرمت دارد؟
ج: بر حسب اختلاف موارد، معناى آن فرق مىکند. اگر اشکال در جواز باشد دلالت بر حرمت در مقام عمل دارد.
س 50: عبارتهای «فیه اشکال»، «مشکل»، «لایخلو من اشکال»، «لا اشکال فیه» فتواست یا احتیاط؟
ج: همه اين عبارتها دلالت بر احتياط دارند، مگر عبارت «لا اشکال فيه» که فتوا است.
س 51: فرق بین جایز نبودن و حرام چیست؟
ج: در مقام عمل بين آنها فرقى نيست.
مسائل متفرقه تقلید
استفتائات جدید
س: آیا کسی که در آموختن احکام دینیِ مورد نیاز خود کوتاهی میکند، گناهکار است؟
ج) اگر نیاموختن احکام به ترک واجب یا ارتکاب حرام بیانجامد، گناهکار است.
س: اگر شخصی فتوای مرجع تقلید را اشتباه برای دیگران نقل کند، چه تکلیفی دارد؟
ج) در صورت امکان واجب است اشتباهِ خود را اصلاح کند.
س: در مسائلى كه حضرتعالى بنا بر احتياط واجب حكم مىفرماييد تكليف مقلد چيست و اگر مقلد در صورت تمايل بتواند از مرجع تقليدى كه در آن زمينه حكم صريح داده تقليد كند آيا اجازه دارد و در صورت جواز آيا مرجع مورد نظر حتماً بايد اعلم بعد از مرجع تقليد مكلف باشد و اگر اينگونه است چگونه بايد آن مرجع را تعيين كرد؟
ج) در مسألهای که اعلم فتوا ندارد، رجوع به غیر اعلم جایز است و احتیاط واجب آن است که رعایت الاعلم فالاعلم را بنماید و مکلف با همان روشی که اعلم تعیین میشود فالاعلم را تعیین مینماید.
س: اگر فرد مسلمانى به تحقيق در مورد نظريات مربوط به اثبات يا ردّ وجود خداوند، آخرت، روح و... بپردازد، آيا مرتکب گناهى شده است؟ و آيا بر اعتقادات او ممکن است تاثيرگذار باشد؟ با توجه به اين که اکثريت ما جوانان بدون تحقيق اسلام آوردهايم؟
ج) تحقیق در مسائل اعتقادی مشروط به این که در سطح علمی و توان فکری او باشد امری مستحسن و گاهی لازم است، اما اگر شرط یاد شده را مراعات نکند به گونهای که شبهات باطل در او تأثیر سوء بگذارد و قدرت پاسخگویی نداشته باشد، جایز نیست.
س: مىخواهم بدانم اگر كسى مدت چند سال اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد حكم اعمال وى چه مىشود؟
ج) اگر اعمال وی موافق احتیاط یا با نظر مجتهدی باشد که وظیفه داشته یا دارد از او تقلید نماید محکوم به صحت است.
مرجعیت و رهبری
اجوبه الاستفتائات
س 52: در صورت تعارض فتوای ولی امر مسلمین با فتوای مرجعی در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وظیفه شرعی مسلمانان چیست؟ آیا معیاری برای تفکیک احکام صادره از طرف مراجع تقلید و ولی فقیه وجود دارد؟ مثلاً اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولی فقیه در مسأله موسیقی اختلاف داشته باشد، متابعت از کدامیک از آنان واجب و مجزی است؟ بهطور کلی احکام حکومتی که در آن نظر ولی فقیه بر فتوای مراجع تقلید برتری دارد، کدام است؟
ج: در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامى و امورى که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولى امر مسلمين بايد اطاعت شود. ولى در مسائل فردى محض، هر مکلفى بايد از فتواى مرجع تقليدش پيروى نمايد.
س 53: همانگونه که مطّلع هستید در اصول فقه از مسألهای تحت عنوان «اجتهاد متجزّی» بحث میشود، آیا اقدام امام خمینی(قدّسسرّه) در تفکیک مرجعیت و رهبری، گامی در تحقق تجزّی در اجتهاد محسوب نمیشود؟
ج: تفکيک بين رهبرى ولى فقيه و مرجعيت تقليد، ربطى به مسأله تجزّى در اجتهاد ندارد.
س 54: اگر مقلد یکی از مراجع باشم و در این حال ولی امر مسلمین اعلان جنگ یا جهاد بر ضد کفّار ظالم نماید و مرجع تقلید من اجازه شرکت در جنگ را ندهد، آیا ملزم به رعایت نظر وی هستم؟
ج: در مسائل عمومى جامعه اسلامى که يکى از آنها دفاع از اسلام و مسلمين بر ضد کفّار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولى امر مسلمين واجب است.
س 55: حکم یا فتوای ولی امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا میباشد؟ و در صورت تعارض با رأی مرجع تقلید اعلم، کدامیک مقدم است؟
ج: اطاعت از حکم ولى فقيه بر همگان واجب است و فتواى مرجع تقليد نمىتواند با آن معارضه کند.
ولایت فقیه و حکم حاکم
اجوبه الاستفتائات
س 56: آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلی است یا شرعی؟
ج: ولايت فقيه که عبارت است از حکومت فقيه عادل و دينشناس حکم شرعى تعبدى است که مورد تأييد عقل نيز مىباشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلايى وجود دارد که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بيان شده است.
س 57: آیا احکام شرعی در صورتی که ولی امر مسلمین به دلیل مصالح عمومی مسلمانان، بر خلاف آنها حکم نماید، قابل تغییر و تعطیل است؟
ج: موارد اين مسأله مختلف است.
س 58: آیا رسانههای گروهی در نظام حکومت اسلامی باید تحت نظارت ولی فقیه یا حوزههای علمیه و یا نهاد دیگری باشند؟
ج: اداره رسانههاى گروهى بايد تحت امر و اشراف ولى امر مسلمين باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمين و نشر معارف ارزشمند الهى به کار گمارده شود، و نيز در جهت پيشرفت فکرى جامعه اسلامى و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادرى در ميان مسلمين و امثال اينگونه امور از آن استفاده شود.
س 59: آیا کسی که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، مسلمان حقیقی محسوب میشود؟
ج: عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه، اعم از اين که بر اثر اجتهاد باشد يا تقليد، در عصر غيبت حضرت حجت(ارواحنا فداه) موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نمىشود.
س 60: آیا ولی فقیه ولایتی دارد که بر اساس آن بتواند احکام دینی را به هر دلیلی مانند مصلحت عمومی، نسخ نماید؟
ج: بعد از وفات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) امکان نسخ احکام دين اسلام وجود ندارد، و تغيير موضوع يا پيدايش حالت ضرورت و اضطرار يا وجود مانع موقتى براى اجراى حکم، نسخ محسوب نمىشود.
س 61: وظیفه ما در برابر کسانی که اعتقادی به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به اینکه بعضی از نمایندگان آنان این دیدگاه را ترویج میکنند، چیست؟
ج: ولايت فقيه در رهبرى جامعه اسلامى و اداره امور اجتماعى ملت اسلامى در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنىعشرى است که ريشه در اصل امامت دارد، اگر کسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسيده باشد، معذور است، ولى ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براى او جايز نيست.
س 62: آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسی که مقلد مرجعی است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟
ج: بر اساس مذهب شيعه همه مسلمانان بايد از اوامر ولايى ولى فقيه اطاعت نموده و تسليم امر و نهى او باشند، و اين حکم شامل فقهاى عظام هم مىشود، چه رسد به مقلدين آنان. به نظر ما التزام به ولايت فقيه قابل تفکيک از التزام به اسلام و ولايت ائمّه معصومين(عليهمالسلام) نيست.
س 63: کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این معنی استعمال شده است که اگر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سختترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، بهطور مثال اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به کسی دستور خودکشی بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؟
ج: مراد از ولايت مطلقه فقيه جامعالشرايط اين است که دين حنيف اسلام که آخرين دين آسمانى است و تا روز قيامت استمرار دارد دين حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامى ناگزير از داشتن ولى امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامى را از شر دشمنان اسلام و مسلمين حفظ نمايد، و از نظام جامعه اسلامى پاسدارى نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّى قوى بر ضعيف جلوگيرى نمايد، و وسائل پيشرفت و شکوفايى فرهنگى، سياسى و اجتماعى را تأمين کند. اين کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادى بعضى از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از اين که وظيفه خطير رهبرى را طبق موازين شرعى به عهده گرفت، بايد در هر مورد که لازم بداند تصميمات مقتضى بر اساس فقه اسلامى اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نمايد. تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است.
س 64: آیا همانگونه که بقا بر تقلید از میّت بنا بر فتوای فقها باید با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعی حکومتی هم که از رهبر متوفّی صادر شده است، برای استمرار و نافذ بودن احتیاج به اذن رهبر زنده دارد یا این که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابلیت اجرایی برخوردار است؟
ج: احکام ولايى و انتصابات صادره از طرف ولى امر مسلمين اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر اين که ولى امر جديد مصلحتى در نقض آنها ببيند و آنها را نقض کند.
س 65: آیا بر فقیهی که در کشور جمهوری اسلامی ایران زندگی میکند و اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از دستورات ولی فقیه واجب است؟ و اگر با ولی فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب میشود؟ و در صورتی که فقیهی اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد ولی خود را از او شایستهتر به مقام ولایت میداند، اگر با اوامر فقیهی که متصدی مقام ولایت امر است مخالفت نماید، فاسق است؟
ج: اطاعت از دستورات حکومتى ولى امر مسلمين بر هر مکلفى ولو اين که فقيه باشد، واجب است. و براى هيچ کسى جايز نيست که با متصدى امور ولايت به اين بهانه که خودش شايستهتر است، مخالفت نمايد. اين در صورتى است که متصدى منصب ولايت از راههاى قانونى شناخته شده به مقام ولايت رسيده باشد. ولى در غير اين صورت، مسأله بهطور کلى تفاوت خواهد کرد.
س 66: آیا مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت ولایت بر اجرای حدود دارد؟
ج: اجراى حدود در زمان غيبت هم واجب است و ولايت بر آن اختصاص به ولى امر مسلمين دارد.
س 67: آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدی است یا اعتقادی؟ و کسی که به آن اعتقاد ندارد چه حکمی دارد؟
ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب مىباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
س 68: گاهی از بعضی از مسئولین، مسألهای به عنوان «ولایت اداری» شنیده میشود که به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است. نظر جنابعالی در اینباره چیست؟ و وظیفه شرعی ما کدام است؟
ج: مخالفت با اوامر ادارى که بر اساس ضوابط و مقررات قانونى ادارى صادر شده باشد، جايز نيست. ولى در مفاهيم اسلامى چيزى به عنوان ولايت ادارى وجود ندارد.
س 69: آیا اطاعت از دستورات نماینده ولی فقیه در مواردی که داخل در قلمرو نمایندگی اوست، واجب است؟
ج: اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحيت و اختياراتى که از طرف ولى فقيه به او واگذار شده است، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جايز نيست.
تبعیض در تقلید
استفتائات جدید
س: در صورتی که مقلد از مرجع تقلید سؤال نماید ولی ایشان به دلایلی پاسخ ندهند و از سایر مراجع نیز جوابهای متفاوتی دریافت کرده باشد میتواند با رجوع به عقل خویش اقدام نماید؟
ج) در فرض مذکور جای رجوع به عقل نیست و باید احتیاط کند یا از مجتهد جامع الشرایط دیگری که در آن مورد فتوا دارد تقلید نماید.
احکام آبها
اجوبه الاستفتائات
س 70: اگر قسمت پایین آب قلیلی که بهطور سرازیر و بدون فشار به پایین میریزد، با نجاست برخورد کند، آیا قسمت بالای این آب همچنان پاک باقی میماند؟
ج: اگر سرازيرى آب بهگونهاى باشد که جريان از بالا به پايين بر آن صدق کند، قسمت بالاى آن پاک است.
س 71: آیا در شستن لباسهای نجس با آب کرّ و جاری، فشردن هم لازم است و یا این که بعد از زوال عین نجاست همین که آب آن را فرا گرفت، کفایت میکند.
ج: بايد بنا بر احتياط آن را فشار يا تکان دهند.
س 72: آیا در تطهیر لباس متنجّس با آب کر و جاری، فشار دادن خارج آب لازم است یا با همان فشار داخل آب پاک میشود؟
ج: فشار يا تکان دادن داخل آب، کافى است.
س 73: آیا گلیم یا فرش نجسی را که با آب لوله کشی متصل به منبع آب شهری شستشو میدهیم، به مجرد رسیدن آب لوله کشی به محل نجس، پاک میشوند یا باید آب غساله از آن جدا شود؟
ج: در تطهير با آب لوله کشى، جدا شدن آب غساله شرط نيست، بلکه به مجرد رسيدن آب به مکان نجس، بعد از زوال عين نجاست و حرکت غساله از جاى خود به وسيله دست کشيدن بر فرش در هنگام اتصال آب، طهارت حاصل مىشود.
س 74: حکم وضو و غسل با آبی که بهطور طبیعی غلیظ است چیست؟ مانند آب دریایی که بر اثر وجود املاح فراوان غلیظ شده است، مثل دریاچه ارومیه یا موارد دیگری که غلظت بیشتری دارند.
ج: مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نمىشود، و براى ترتب آثار شرعى آب مطلق، صدق عنوان آن در نظر عرف کافى است.
س 75: آیا برای ترتب آثار کر بودن آب، علم به کر بودن آن واجباست یا این که بناء بر کر بودن آب کافی است؟ (مانند آب موجود در دستشوئیهای قطار و غیره)
ج: اگر حالت سابقه کر بودن آب احراز شود، بنا گذاشتن بر کر بودن آن جايزاست.
س 76: در مسأله (147) رساله امام خمینی(قدّسسرّه) آمده است: «در طهارت و نجاست به گفته کودک ممیز تا زمان بلوغ اعتنا نمیشود». این فتوا تکلیف دشواری است. زیرا بهطور مثال مستلزم این است که پدر و مادر تطهیر فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگی به عهده بگیرند. لطفاً وظیفه شرعی ما را بیان فرمایید.
ج: قول کودکى که در آستانه بلوغ است در اينباره معتبر است.
س 77: گاهی به آب موادی اضافه میکنند که آن را به رنگ شیر در میآورد، آیا این آب مضاف است؟ حکم وضو و تطهیر با آن چیست؟
ج: آن آب حکم آب مضاف را ندارد.
س 78: در تطهیر، چه فرقی بین آب کر و آب جاری است؟
ج: هيچ تفاوتى با هم ندارند.
س 79: اگر آب شور جوشانده شود، آیا با آبی که از بخار آن بدست میآید، میتوان وضو گرفت؟
ج: اگر آب مطلق بر آن صدق کند، آثار آب مطلق را دارد.
س 80: برای پاک شدن کف پا یا کفش، راه رفتن به مقدار پانزده گام شرط است. آیا این کار باید بعد از زوال عین نجاست صورت بگیرد یا پانزده گام رفتن با وجود عین نجاست کافی است؟ آیا پس از آنکه عین نجاست با پانزده گام از بین رفت، کف پا یا کفش پاک میشود؟
ج: کسى که بر اثر راه رفتن روى زمين، کف پا يا کفش او، نجس شده است هرگاه تقريباً به قدر ده قدم روى زمين خشک و پاک راه برود، کف پا و کفش او پاک مىشود مشروط به اين که عين نجاست، زائل شود.
س 81: آیا کف پا یا ته کفش با راه رفتن روی زمینی که آسفالت شده، پاک میشود؟
ج: زمينهاى آسفالت و يا آغشته به قير، پاک کننده کف پا يا ته کفش نيستند.
س 82: آیا آفتاب از مطهّرات است؟ اگر هست، شرایط مطهّریت آن چیست؟
ج: تابيدن آفتاب باعث طهارت زمين و همه اشياء غير منقول از قبيل ساختمان و چيزهايى که در آن بکار رفته مانند چوب، در، پنجره و مانند آن مىشود، به شرطى که عين نجاست قبلاً از آنها زائل شده باشد و در موقع تابش آفتابتر باشند و به وسيله آفتاب خشک شوند.
س 83: لباسهای نجسی که در موقع تطهیر، آب را رنگین میکنند، چگونه پاک میشوند؟
ج: اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن آب نشود، لباسهاى نجس با ريختن آب بر آنها، پاک مىشوند.
س 84: کسی که برای غسل جنابت آب را در ظرفی میریزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف میچکد، آیا موجب نجس شدن آب میگردد؟ و آیا مانع از تمام کردن غسل با آن آب میشود؟
ج: اگر آب از آن قسمت بدن که پاک است به داخل ظرف بچکد، پاک است و مانعى براى تمام کردن غسل با آن وجود ندارد.
س 85: آیا تطهیر تنوری که با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است، امکان دارد؟
ج: ظاهر آن با شستن قابل تطهير است و طهارت ظاهر تنور که خمير به آن مىچسبد براى پختن نان کافى است.
س 86: آیا روغن نجس با انجام فعل و انفعالات شیمیایی بر روی آن بهطوری که مادهی آن دارای خواص جدیدی شود، بر نجاست خود باقی میماند یا این که حکم استحاله را پیدا میکند؟
ج: براى تطهير مواد نجس، مجرّد انجام فعل و انفعالات شيميايى که خاصيت جديدى به مواد ببخشد، کافى نيست.
س 87: در روستای ما حمامی وجود دارد که سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام کنندگان میچکد. آیا این قطرات پاک است؟ آیا غسل بعد از چکیدن این قطرات صحیح است؟
ج: بخار حمام و قطراتى که از سقف پاک مىچکد، محکوم به طهارت است، و چکيدن اين قطرات بر بدن باعث نجاست آن نمىشود و به صحّت غسل ضرر نمىرساند.
س 88: با توجه به اینکه بر اساس تحقیقات علمی، وزن آبهای فاضلابها در اثر اختلاط با مواد معدنی و آلودگی به میکرب 10٪ بیشتر از وزن طبیعی آب است، اگر در اینگونه آبها در تصفیهخانهها تغییراتی به وجود آید و به وسیله عملیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی، مواد معدنی آلوده و میکروبها را از آن جدا سازند. بهطوری که بعد از تصفیه کامل از جهت فیزیکی (رنگ، بو، طعم) و از جهت شیمیایی (مواد معدنی آلوده) و از جهت بهداشتی (میکروبهای مضر و تخم انگلها) بمراتب بهداشتیتر و بهتر از آبهای بسیاری از نهرها و دریاها بویژه آبهایی که برای آبیاری استفاده مینمایند، گردد. آیا این آبها که قبل از تصفیه نجس هستند، با اعمال مذکور پاک شده و حکم استحاله بر آنها جاری میگردد یا آنکه پس از تصفیه هم محکوم به نجاست هستند؟
ج: در فرض مذکور با مجرد جداسازى مواد معدنى آلوده و ميکربها و غير آن از آبهاى فاضلابها، استحاله تحقق پيدا نمىکند. مگر اين که عمل تصفيه با تبخير آب و تبديل دوباره بخار به آب، انجام شود.
احکام آبها
استفتائات جدید
س: جايى که ساکن هستيم، بيشتر اوقات آب به واحد ما نمىرسد. مجبوريم موتور پمپ حبابى را دقيقاً سر راه لوله آب نصب کنيم، تا هرگاه آب ضعيف بود آنرا پمپاژ کند. مدتى است متوجه شدم که موتور داراى شير يکطرفه است و هربار حباب خود را پر کرده و زمانى که آب را به بالا پمپاژ مىکند، توسط شير يکطرفه خود، آب شهر را قطع مىکند در اينصورت آب لوله ما کُر است يا خير؟
ج) اگر اتصال آن از آب شهرى قطع شود حکم آب کُر را ندارد مگر اينکه آب داخل لولهها و منبعى که بدان متّصل است، به اندازه کُر باشد.
س: اگر آب محلى از تانکر تأمين مىشود و کسى که در حال استفاده از آب است نداند که آيا مقدار آب تانکر کُر است يا نه چه حکمى دارد؟
ج: اگر به کُر بودن آن يقين داشته و شک دارد از کُر بودن افتاده باشد، بنا را بر کُر بودن بگذارد ولى اگر نمىدانسته کُر بوده يا نه، نمىتواند احکام کُر را بر آن جارى کند.
احکام تطهیر
استفتائات جدید
س: امروزه پشت قالیها موادی میزنند تا فرش محکم باشد، حال قسمتی از فرش با ادرار کودک نجس شد و تشتی زیر فرش گذاشتیم و با شلنگ متصل به آب شهری روی فرش آب ریختم به گمان اینکه آب از فرش عبور کرده، بعد از اینکه کمی با دست محل را فشار دادم، شیر آب را بستم و هنگامی که تشت را نگاه کردم دیدم اصلاً آبی از فرش عبور نکرده، حال فرش هنوز نجس است یا پاک شده؟
ج) اگر نجاست به داخل فرش نفوذ نکرده و ظاهر فرش نجس شده است، به صورت مذکور فرش پاک شده است و اگر به داخل فرش فرو رفته است، در صورتی که مطمئن باشید آب به همان محل نفوذ کرده و جابجا شده است، پاک شده است.
س. اگر داخل دهان به واسطه کشیدن دندان خونی شود، آیا تطهیر داخل دهان لازم است؟
ج. به طور کلی، با برطرف شدن عین نجاست از داخل دهان ـ هر چند با مستهلک شدن در آب دهان ـ دهان پاک میشود و نیازی به آب کشیدن نیست.
س: آیا برای تطهیر دهان وجود جرم و ذرات غذا روی دندان مانع از پاک شدن آن میشود یا باید علاوه بر تطهیر، دندانها هم تمیز شوند؟
ج) داخل دهان، با از بین رفتن عین نجاست، پاک میشود و نیاز به تطهیر ندارد.
س: اگر فرش یا مبل منزل که آب در آن نفوذ می کند با مدفوع بچه نجس شود چگونه باید آن را تطهیر کنیم؟
ج) بعد از برطرف نمودن عین نجاست به یکی از دو طریق میتوان تطهیر نمود: ۱ـ آب قلیل را روی محل نجس بریزد سپس آب غساله را با فشار دادن خارج کند. ۲ـ آب لوله را (که متصل به کر است) به محل نجس وصل کند به گونهای که همه آن محل را فرا بگیرد و بنا بر احتیاط واجب باید هنگام اتصال آب با دست کشیدن و مانند آن غساله از جای خود حرکت کند.
س: کیفیت تطهیر موکت چسبیده به زمین چگونه است؟
ج) بعد از زوال عین نجاست آب لوله را به جای نجس وصل کند بهگونهای که همه آن محل را فرا گیرد. و بنا بر احتیاط واجب با جابجا شدن آب در حین اتصال به کر هرچند با فشار آب و یا دست کشیدن، پاک میشود.
س: در صورت نجس شدن فضاى داخل بينى، آن را چگونه بايد تطهير کرد؟
ج) داخل بينى تطهير لازم ندارد و با زوال عين نجاست پاک مىشود.
س: لباسها و وسايل اتاق عمل که نجس مىشوند، در قسمت استريليزاسيون (C.S.R) با فشار و بخار آب تحت شرايط خاصى استريل مىگردند، آيا اين وسايل، علاوه بر استريل شدن، پاك نيز مىشوند؟
ج) چيز نجس با بخار پاک نمىگردد.
س: آيا با راه رفتن روى کاشى و موزائيک و سراميک هم پاى نجس پاک مىشود؟
ج) با راه رفتن روى کاشى و سراميک، پاى نجس پاک نمىشود ولى با راه رفتن روى موزائيک ـ با رعايت شرايط ـ پاى نجس پاک مىشود.
س: آيا آبهايى كه بواسطه باران در روى زمين جمع مىشود پاك كنندهى ته كفش پس از طى چند قدم مىباشد؟
ج) اگر موقع باريدن باران در آن آبها قدم بزنيد، در صورتى که عين نجاست از آن برطرف شود، پاک مىشود.
س: اگر دندانها به وسيلهى موادى پر شده باشند كه قابل جدا شدن از آنها نيستند، در صورتى که داخل دهان نجس شود، آيا نياز به آبکشى آن وجود دارد يا به صرف زوال عين نجاست، پاك مىشود؟
ج) اگر جزو دندان محسوب شود، پس از زوال عين نجاست پاك مىشود و آب كشيدن لازم نيست.
س: افرادى که داراى دندان پر شده يا با روکش ثابت هستند، در صورتى که داخل دهانشان با خون نجس شود آيا با از بين رفتن خون دهانشان پاک مىشود يا نياز به آب کشيدن دارد؟
ج) اگر بگونهاى باشد كه جزو دندان طبيعى محسوب شود، حكم دندان طبيعى را دارد و آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.
س: اگر سه بار دستمال مرطوب را روى محل نجس بکشيم آن قسمت پاک مىشود يا خير؟
ج) اگر آب زير دستمال جارى نشود پاك نمىشود.
س: کيفيت تطهير زمينى را که محل خروج آب ندارد و ناچار محل رفت و آمد نيز هست بيان فرمایید.
ج) بعد از زوال عین نجاست به یکى از دو نحو مىتوان آنجا را تطهیر نمود: ۱ـ آب لوله را وصل کند به جاى نجس بگونهاى كه همه آن محل را فرا بگیرد. ۲ـ آب قلیل بریزد جاى نجس که قهراً آب در یک گوشهاى جمع مىشود و مىماند، آب غساله را با پارچه و مانند آن بردارد و دوباره آب بریزد و غُساله را با پارچه و مانند آن بردارد و پاک مىشود.
س: در فرض اينکه چيز نجس را با آب قليل يك مرتبه بايد شست تا پاك شود، براى يك مرتبه حساب شدن، آيا كافى است كه بعد از زوال عين نجاست زير آب قليل، جريان آب ادامه يابد يا بايد بعد از زوال عين نجاست آب قطع و دوباره وصل شود تا يك مرتبه حساب شود؟
ج) استمرار آب بعد از زوال عين نجاست، کافى است.
س: اگر بعضى از قسمتهاى فرش نجس باشد و انسان دقيقاً محل آنها را نداند آيا اگر شيئ خيسى با قسمتی از آن فرش ملاقات كند مىتواند بگويد آن شيئ نجس نشده است؟ چون محل دقيق نجاست فرش را نمىدانسته است؟
ج) در فرض مرقوم شيئ ملاقات كننده محكوم به طهارت است.
س: آيا دندان پر شده در دهان جسم خارجى محسوب مىشود و اگر كسى با داشتن دندان پر شده دندان ديگر را بكشد بايد با آب جارى دهان را پاک كند يا خير؟ و اگر بچه باشد و نشود اينكار را كرد يا بزرگسال باشد و نداند، حكم چيست؟
ج) اگر به گونهاى است كه جزو دندان طبيعى محسوب مىشود، حكم دندان طبيعى را دارد و آب کشيدن داخل دهان لازم نيست، و در مورد دندانى که کشيده شده همان قدر که عين نجاست از داخل دهان زايل شود، دهان پاک است؛ و در اين مورد فرقى بين بچه و بزرگسال و جهلِ به حکم نيست.
س: چگونه مىتوان عسل، شيره و مانند آن را که در آن نجاستى افتاده پاک نمود؟
ج) اگر مايع نباشد، فقط همان قسمت نجس را با مقدارى از اطرافش برداريد و بقيهاش پاک است و اگر مايع باشد، قابل تطهير نيست.
س: اگر يک قطره ادرار به بدن يا به لباس بچکد و آن را نجس کند به چه صورتى پاک مىشود؟
ج) با آب قليل پس از زوال عين نجاست با دو بار شستن پس از خروج غُساله، پاک مىشود و با آب کر پس از زوال عين نجاست با يک بار شستن بطورى که آب به همه محل نجس برسد و از آنجا حرکت کند، پاک مىشود.
احکام تخلی
اجوبه الاستفتائات
س 89: عشایر بهخصوص در ایام کوچ کردن، آب کافی برای تطهیر در اختیار ندارند، آیا چوب و سنگریزه برای تطهیر مخرج بول کفایت میکند؟ آیا آنان میتوانند با این حال نماز بخوانند؟
ج: مخرج بول جز با آب پاک نمىشود. ولى نماز کسى که توانايى تطهير بدن خود با آب را ندارد، صحيح است.
س 90: حکم تطهیر مخرج بول و غائط با آب قلیل چیست؟
ج: براى طهارت مخرج بول با آب قليل دو بار شستن بنا بر احتياط لازم است، و براى طهارت مخرج غائط شستن تا مقدارى که عين نجاست و آثار آن از بين برود، لازم است.
س 91: بر حسب عادت، نمازگزار باید بعد از بول کردن استبراء نماید. در عورت من زخمی وجود دارد که هنگام استبراء بر اثر فشار از آن خون جاری شده و با آبی که برای تطهیر استفاده میکنم مخلوط میشود و باعث نجاست بدن و لباسم میگردد. اگر استبراء نکنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود یابد ولی با استبراء و فشاری که بر آن وارد میشود زخم باقی خواهد ماند و خوب شدن آن سه ماه طول خواهد کشید. خواهش میکنم بیان فرمایید که عمل استبراء را انجام بدهم یا خیر؟
ج: استبراء واجب نيست. و اگر موجب ضرر شود جايز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول کردن رطوبت مشتبه خارج شود، حکم بول را دارد.
س 92: گاهی بدون اختیار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتی خارج میشود که شبیه بول است. آیا این رطوبت نجس است یا پاک؟ اگر انسان بعد از مدتی بهطور اتفاقی متوجه این مسأله شود، نمازهای گذشتهاش چه حکمی دارد؟ آیا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج این رطوبت غیر اختیاری بررسی نماید؟
ج: اگر بعد از استبراء رطوبتى خارج شود که بول بودن آن مشکوک باشد، حکم بول را ندارد و محکوم به طهارت است، و بررسى و جستجو در اينباره لازم نيست.
س 93: لطف بفرمایید در صورت امکان راجع به اقسام رطوبتی که گاهی از انسان خارج میشود، توضیح دهید.
ج: رطوبتى که گاهى بعد از خروج منى از انسان خارج مىشود، وذى نام دارد، و رطوبتى که بعضى از اوقات بعد از بول خارج مىشود، ودى ناميده مىشود، و رطوبتى که بعد از ملاعبه زن و مرد با يکديگر خارج مىشود، مذى نام دارد. همه اين رطوبتها پاک است و باعث نقض طهارت نمىشود.
س 94: اگر کاسه توالتها در جهت مخالف سمتی که اعتقاد دارند قبله است، نصب شود و بعد از مدتی متوجه شویم که جهت کاسه با جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آیا تغییر جهت کاسه توالت واجب است یا خیر؟
ج: انحراف از قبله به مقدارى که انحراف از سمت قبله بر آن صدق کند، کافى است و اشکال ندارد.
س 95: بر اثر بیماری در مجاری ادرار، بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نمیشود و رطوبت میبینم. برای معالجه به پزشک مراجعه نموده و به دستورات او عمل کردم ولی بیماریام معالجه نشد. وظیفه شرعی من چیست؟
ج: بعد از استبراء، به شک در خروج بول اعتنا نمىشود، و اگر يقين داريد که بول بهصورت قطره قطره از شما خارج مىشود، بايد به وظيفه مسلوس که در رساله عمليه امام خمينى(قدّسسرّه) ذکر شده، عمل نماييد و تکليفى زائد بر آن نداريد.
س 96: کیفیت استبراء قبل از تطهیر مخرج غایط چگونه است؟
ج: تفاوتى بين استبراء قبل از تطهير مخرج غائط و بعد از تطهير آن، از نظر کيفيت وجود ندارد.
س 97: استخدام در بعضی از شرکتها و مؤسسات مستلزم معاینات پزشکی است که گاهی مشتمل بر کشف عورت است. آیا این عمل در صورت نیاز جایز است؟
ج: کشف عورت در برابر شخص دیگر، هرچند لازمه استخدام باشد جایز نیست، مگر در مواردی که پزشک احتمال دهد فرد مراجعه کننده دچار بیماری خاصی است که استخدام وی با داشتن این بیماری ممنوع است و راهی برای احراز عدم ابتلا به این بیماری جز با معاینه مستقیم وجود نداشته باشد که فقط در این صورت جایز است.
س 98: در هنگام تخلّی، مخرج بول با چند مرتبه شستن پاک میشود؟
ج: محل دفع بول بنا بر احتياط واجب با دو مرتبه شستن با آب قليل پاک مىشود.
س 99: مخرج مدفوع را چگونه میتوان تطهیر کرد؟
ج: مخرج مدفوع را به دوگونه مىتوان تطهير کرد: اول آنکه با آب بشويد تا نجاست زائل شود و پس از آن آب کشيدن لازم نيست. دوم آنکه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاک و امثال آن، نجاست را پاک نمايد و اگر با سه قطعه، نجاست زائل نشد با قطعات ديگرى آن را کاملاً پاک کند، و به جاى سه قطعه مىتواند از سه جاى يک قطعه سنگ يا پارچه استفاده کند.
شرایط وضو
استفتائات جدید
س: آیا جای چسب زخم برای وضو اشکالی دارد؟
ج) اگر مانع رسیدن آب به اعضای وضو باشد، باید برطرف شود.
س: آیا وجود کِرِم ضد آفتاب در اعضاء در حال وضوء اشکال دارد؟
ج) اگر کِرِم جذب پوست شده است و روی پوست چربی که مانع رسیدن آب به پوست باشد، باقی نمانده است، اشکال ندارد.
س: اگر بعد از گذشت مدتی از وضو، متوجه وجود مانع در اعضای وضو شوم و ندانم این مانع از قبل بوده یا خیر، آیا دوبار وضو بگیرم و نماز بخوانم؟
ج) اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است.
س: شخصی وضو گرفته و در نماز متوجه میشود اکلیل بر صورتش میباشد حکم نمازش چیست؟ و اگر بعد از نماز متوجه شود حکم نماز چیست؟ چون قبلش آرایش کرده بوده؟
ج) اگر یقین دارد که مانع، هنگام وضو بوده است فرقی بین قبل از نماز و بعد از نماز نیست و در هر صورت باید مانع را برطرف کرده و مجدداً وضو بگیرد و نماز خوانده شده را هم اعاده کند.
س: کسی که موی مصنوعی گذاشته است، آیا برای وضو مسح بر موی مصنوعی جایز است؟ وظیفه او نسبت به غسل چیست؟
ج) موی مصنوعی اگر به صورت کلاه گیس باشد، واجب است برای مسح برداشته شود، ولی اگر موی مصنوعی بر پوست سرکاشته شده باشد و مانع رسیدن رطوبت مسح بر کف سر یا بُن موهای واقعی شخص باشد و برداشتن آن باعث عسر و حرج باشد، مسح روی آن کافی است، حکم غسل نیز همین است.
س: اگر قبل از وضو شک کند که مانعی در اعضای وضو وجود دارد یا نه، چه وظیفهای دارد؟
ج) چنانچه احتمال وجود مانع در نظر مردم به جا باشد - مثل آن که بعد از گِلکاری احتمال بدهد که گِل به دست او چسبیده- باید بررسی کند یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده بر طرف شده و آب به زیر آن می رسد.
س: آیا وضو گرفتن در حالتی که روی ناخن انگشتهای پا، لاکی که مانع رسیدن آب مسح به ناخن است زده باشیم، صحیح است؟
ج) اگر یکی از انگشتان پا لاک نداشته باشد و مسح پا از سر آن انگشت تا مفصل ساق انجام شود، وضو صحیح است.
س: آیا امدادگر در منطقه سیلزده که آب مطلق و خالص وجود ندارد میتواند با آب سیل که گلآلود است وضو بگیرد؟
ج) اگر گلآلودگی آب بهحدی است که به آن آب مطلق گفته نمیشود در صورتی که وقت تنگ نیست باید صبر کند تا آب صاف شود و گرنه باید تیمم کند.
س: آیا وضو با گلاب مستحب است؟
ج) گلاب آب مضاف است، و وضو با آن باطل است.
س: بعد از کار دستم را تميز کرده و در آن مانعى نديدم بعد از مدتى فهميدم مانعى بر روى دست من بوده و من با آن نماز مىخواندم تکليف چيست؟
ج) اگر احتمال مىدهيد آن مانع بعد از وضو گرفتن واقع شده است، وضوهاى گذشته صحيح است ولى اگر بدانيد مانع حين وضو بوده است، وضو و نمازى که با آن خواندهايد، باطل بوده است.
س: اگر در هنگام وضو گرفتن، ساعت را از دستمان خارج نكنيم ولى آن را چند بار بچرخانيم تا آب به سطح پوست برسد، براى وضو اشكالى دارد؟
ج) اگر آب به پوست مىرسد و از بالا به پايين شسته مىشود اشكال ندارد.
س: آيا در وضو در حالى که بر روى دست آب مىريزيم مىتوان با همان دست شير آب را بست؟
ج) باز و بسته نمودن شیر آب در بین وضو اشکال ندارد.
س: شخصى وضو گرفته و در نماز متوجه مىشود اكليل بر صورتش مىباشد حكم نمازش چيست؟ و اگر بعد از نماز متوجه شود حكم نماز چيست؟ چون قبلش آرايش كرده بوده؟
ج) اگر يقين دارد که مانع، هنگام وضو بوده است فرقى بين قبل از نماز و بعد از نماز نيست و در هر صورت بايد مانع را برطرف کرده و مجدداً وضو بگيرد و نماز خوانده شده را هم اعاده کند.
س: وضو گرفتن از آبهاى خنك مسجدالحرام و اطراف آن- كه براى آشاميدن اختصاص دادهاند اعم از كلمنها و شيرها- چه حكمى دارد؟
ج) صحّت وضو با شك در اباحه آب براى وضو محل اشكال بلکه منع است.
س: آيا مسح بر موى مصنوعى جايز است؟
ج) اگر موى کاشته شده قابل برداشتن نبوده و يا ازاله آن مستلزم حرج و مشقّت باشد و با وجود موها، امکان مسح بر پوست سر نباشد، مسح روى همان موها کافى است.
س: آيا آثار باقيمانده از صابون بر روى دست مانع وضو و غسل است؟
ج) مجرّد وجود اثر صابون كه بعد از خشك شدن اعضا ظاهر مىشود، ضررى به وضو يا غسل نمىرساند، مگر اين كه داراى جِرمى باشد كه مانع از رسيدن آب به پوست مىشود.
س: آيا در باران مىشود وضو گرفت؟
ج) مانع ندارد مشروط بر اينکه قطرات بارانى که به اعضاى وضو مىرسد، با آن قصد وضو نمايد و هنگام مسح، باران به کف دستها اصابت نکند و محل مسح خشک باشد.
س: آيا مىتوان عمداً کارى کرد که وظيفه، وضو و غسل جبيره شود مانند کاشت ناخن يا جراحى بينى که صرفاً به خاطر زيبايى انجام مىگيرد و ضرورتى ندارد؟ اگر جايز نيست، افرادى که داراى شغلهايى هستند که سبب ايجاد مانع مىشود و برطرف کردن آن برايشان مشقت دارد آيا در صورت امکان تغيير شغل، وظيفه دارند که آن را تغيير دهند؟ (مانند نقاشها که گاهى پشت بدنشان هم رنگى مىشود و بايد کسى اين مانع را برايشان برطرف کند و يا رنگ بگونهاى است که به راحتى برطرف نمىشود.)
ج) ايجاد مانعى كه موجب تبدّل وظيفه وضو و غسل به وضو و غسل جبيرهاى مىشود، چنانچه در غير وقت نماز باشد، مانع ندارد ولى در وقت نماز بايد وضو يا غسل را انجام دهد سپس مبادرت به ايجاد مانع نمايد، و افراد مشتغل به كارهايى كه موجب ايجاد مانع مىشود (مانند نقاشى، يا گچكارى و امثال آن) چنانچه نتوانند در وقت وضو يا غسل آن مانع را برطرف كنند شستن روى همان مانع كفايت میکند.
س: اگر شخص وضو گيرنده در اثر عدم آگاهى هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو، اقدام به باز و بسته كردن شير آب نمايد؛ آنهم در موقعى كه رطوبت (خيسى) روى شير آب در مسح او تداخل نمايد وضوى او باطل است. حكم نمازهايى که با اين حالت خوانده شده چيست؟
ج) در حال حاضر تا يقين به بطلان وضو و نماز ندارد، محكوم به صحّت است و تكليفى ندارد.
کیفیت وضو
استفتائات جدید
س. مقدم کردن مسح پای چپ بر مسح پای راست چه حکمی دارد؟
ج. جایز نیست.
س. اگر در بین وضو، از نیت ادامهی وضو منصرف شویم آیا میتوانیم بدون به هم خوردن موالات، وضو را ادامه دهیم و اگر بعضی از اعمال وضو را به حالت تردید در نیت انجام دهیم حکم چیست؟
ج. اگر قبل از آن که موالات به هم بخورد به نیّت اول خود برگردد و بقیه اعمال را به آنچه که با نیّت آورده بود، ضمیمه کند وضو صحیح است.
س. وضو گرفتن در شرایطی که شخص دیگری آب را بریزد و ما وضو بگیریم چه حکمی دارد؟
ج. اگر دیگری صرفاً آب را بریزد و شخص خودش شستن را انجام می دهد اشکال ندارد.
س. در مسح سر و پا، آیا مسح با سر انگشت کافی است یا میبایست با کف دست مسح نمود؟
ج. مسح با رطوبت باقیمانده در کف دست انجام می شود و فرقی بین سر انگشت و سایر کف دست نیست.
س: آیا میتوان بین وضو ـ بدون اینکه یکی از مبطلات وضو واقع شود ـ وضو را رها کرد و بدون فوت موالات، وضوی جدید گرفت؟
ج) بنا بر احتیاط واجب، صحیح نیست.
س: برای وضو مسح پا را تا برآمدگی پا میکشیدم و اخیراً متوجه شدم باید تا مفصل بکشم، آیا نمازهایی که مسح را تا برآمدگی پا میکشیدم باطل بوده؟
ج) نسبت به نمازهای گذشته تکلیفی ندارید، ولی از این پس مسح پا را تا مفصل بکشید.
س: هنگام وضو، برای شستن صورت و دستها حتما باید روی اعضاء دست کشیده شود؟ مثلا اگر دست را زیر شیر آب بگیریم و اطمینان کنیم که آب تمام دست را فرا گرفته است، کافی است؟
ج) اگر به نیت وضو آب از بالا به پایین ریخته و تمام عضو شسته شود، کافی است، اما مستحب است شستن اعضاء همراه با دست کشیدن باشد.
س: ۱) اینجانب از مجروحین دفاع مقدس میباشم، دست راست بنده طوری است که در هنگام وضو نمیتوانم با آن آب روی دست چپم بریزم لذا دست چپم را به نیت وضو زیر شیر آب گرفته و با دست راست بر روی آن دست میکشم و مسح سر و هر دو پا را با دست چپ میکشم آیا وضوی بنده درست میباشد؟ ۲) در موقع تیمم هم پیشانی را فقط با دست چپ میکشم.
ج) ۱. در فرض مرقوم مسح با دست چپ اشکال ندارد. ۲. اگر بتوانید از ذراع (بالای مچ) دست راست استفاده کنید تیمم را با دست چپ و ذراع دست راست انجام دهید.
س: آیا در هنگام مسح پا در وضو باید انگشتان دست خم شده و پوست جلوی ناخنهای پا را نیز مسح کند یا اینکه منظور از سر انگشتان پا همان نوک ناخنهای پا میباشد؟
ج) محل مسح پا، روی پا، از سر یکی از انگشتان تا مفصل است و مسح جلوی انگشت لازم نیست.
س: لطفاً بفرمایید کسانی که بمناسبت شغل و کار روزانه با انواع رنگها و روغنهایی که به دستانشان میچسبد و معمولاً شستشوی آنها به سختی ممکن است و چه بسا شستن آنها با نفت و بنزین میسّر است و نتیجه این امر ضرر به دست است تکلیف این افراد برای وضو و غسل چیست؟
ج) در فرض مذکور باید به وظیفه جبیره عمل نمایند.
س: در هنگام وضو ريختن آب غير وضو بر روى دست چه حکمى دارد؟
ج) مانع ندارد، و مىتواند به قصد وضو با آن آب، موضع را بشويد. آنچه اشکال دارد اين است که با آب غير وضو مسح کشيده شود.
س: در خصوص وضو گرفتن براى بانوان بفرمائيد آيا براى ريختن آب بر روى دست بانوان بايد از جلوى آرنج بريزند و مردان از پشت آرنج چنانچه اين موضوع رعايت نشود و زنان هم مانند مردان از پشت دست آب بريزند حکم چيست؟
ج) عمل مذکور براى زنان و مردان استحباب دارد، و اگر رعايت نشود وضو صحيح است.
س: آيا براى مسح پا، مسح بر انگشت شست کافيست؟
ج) اگر از سر انگشت شَست تا مفصل ساقِ پا کشيده شود کافى است.
س: ظاهراً بر حسب فتواى جنابعالى مسح پا بايد تا مفصل کشيده شود. لطفاً توضيح فرماييد اگر شخصى مسح پا را تا روى برآمدگى مىکشيده است، آيا بايد نمازهايى را که با اين نوع وضو گرفتن خوانده است قضا نمايد؟ آيا اين شخص به تکليف خود عمل نکرده است؟
ج) نسبت به گذشته محکوم به صحّت است و از اين به بعد، تا مفصل، مسح نمايد.
س: من فکر مىکردم که شستن دستها تا مچ کفايت مىکند چون مچ دست هنگام وضو خود به خود شسته مىشود. نمازهايى که به اين ترتيب خواندهام چه حکمى دارد؟
ج) هر نمازى را که يقين داريد با وضوى ناقص خواندهايد (يعنى تا مچ دست را بيشتر نشستهايد)، بايد آن نمازها را قضا کنيد.
س: آيا رساندن آب به زير ناخن در وضو واجب است؟
ج) اگر بيشتر از حدّ معمول بلند نباشد، لازم نيست.
س: آيا بايد براى مسح پا حتماً انگشت شست مسح شود يا هر کدام از انگشتها کافى است؟
ج) در مسح پا، انگشت شست تعيّن ندارد و مسح بر هر يك از انگشتها تا اوّل ساق پا كافى است.
س: در صورتى كه هنگام شستن عضوى مانند دست آب از خارج روى آن بريزد (يا از شير آب و يا از عضو شسته شده) وضو چه حكمى دارد؟ آيا حكم مقدار كم و مقدار زياد آب ريخته شده از خارج فرق دارد؟
ج) در بين شستنها اشکال ندارد ولى پس از تکميل شستن دست چپ نبايد به کف دستها آب خارج بريزد که ممکن است موجب اشکال در مسحها شود.
س: آيا با لاک روى ناخن پا مىتوان وضو گرفت؟ به شرط آنكه يكى از ناخنها لاك نداشته باشد.
ج) اگر از سر انگشتی که ناخنش لاک ندارد تا مفصل مسح شود، مانع ندارد.
س: اگر موى سر خيس باشد و وقت تنگ باشد به صورتى كه وقت نباشد موى سر را خشك كرد و با همان حالت مسح سر را بكشيم آيا وضو صحيح مىباشد؟
ج) اگر سر طورى خيس باشد که رطوبت دست بر آن اثر نمىکند نبايد به آن وضو اکتفا کند و بايد تيمم هم بکند.
س: اگر هنگام وضو گرفتن دستمان به دمپايى يا شير آب برخورد كند آيا با همين دست مىتوان مسح كرد يا بايد از اول وضو را تكرار كرد اگر آرى نمازهايى را كه بدين صورت خواندهام بايد قضا كنم؟
ج) در فرض مرقوم وضو اشكالى ندارد بلى اگر مسح سر يا پا با رطوبت شير آب يا جاى ديگر باشد، وضو صحيح نيست.
احکام وضو
اجوبه الاستفتائات
س 100: به نیت طهارت برای نماز مغرب وضو گرفتم، آیا برای من با این وضو مسّ قرآن کریم و خواندن نماز عشا جایز است؟
ج: بعد از آنکه وضو بهطور صحيح محقّق شد، تا زمانى که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز است.
س 101: کسی که در جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت میافتد، آیا مسح بر موی مصنوعی برای او جایز است؟
ج: موى مصنوعى اگر به نحو کلاه گيس باشد، واجب است براى مسح آن را بردارد، ولى اگر موى مصنوعى بر پوست سرکاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوى سر باعث عسر و حرجى شود که عادتاً قابل تحمل نيست، مسح بر روى آن مجزى است.
س 102: شخصی گفته است که هنگام وضو فقط باید دو مشت آب بر صورت ریخته شود، و اگر بار سوم آب ریخته شود وضو باطل خواهد بود. آیا این سخن صحیح است؟
ج: شستن اعضاء در وضو، بار اوّل واجب و بار دوّم جايز و بيش از آن مشروع نيست لکن ملاک براى تعيين هر بار، قصد انسان است، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بريزد اشکال ندارد.
س 103: آیا در وضوی ارتماسی جایز است که چند بار دست و صورت را داخل آب کنیم یا این که فقط دوبار جایز است؟
ج: فقط دو بار مىتوان دست و صورت را وضوى ارتماسى داد بار اوّل واجب، و بار دوّم جايز است و بيش از آن، مشروع نيست. ولى در وضوى ارتماسى در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئى آنها هنگام خارج کردن آنها از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.
س 104: آیا چربیهایی که بهطور طبیعی در مو و صورت به وجود میآیند، مانع محسوب میشوند؟
ج: مانع محسوب نمىشود، مگر آنکه به حدّى باشد که مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.
س 105: مدت زمانی مسح پاهایم را از سر انگشتان انجام نمیدادم، بلکه فقط روی پا و مقداری از انگشتان را مسح میکردم؛ آیا این مسح صحیح بوده است؟ و در صورت عدم صحّت، نمازهایی را که خواندهام باید قضا کنم؟
ج: اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضاى نمازهاى خوانده شده، واجب است. ولى اگر انسان شک داشته باشد که آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح مىکرده است يا نه؟ در صورتى که مسأله را مىدانسته و احتمال مىدهد که از سر انگشتان مسح کرده باشد وضو و نمازهاى خوانده شده محکوم به صحّت هستند.
س 106: بر آمدگی روی پا که هنگام مسح، دست باید تا آنجا کشیده شود، کدام است؟
ج: بايد مسح پا را تا مفصل بکشند.
س 107: وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتی که دولت در سایر کشورهای اسلامی بنا میکند، چه حکمی دارد؟
ج: جايز است و مانع شرعى ندارد.
س 108: چشمهای است که سرچشمه آن در زمین ملکی شخصی قرار دارد. اگر بخواهیم آب آن را به وسیله لوله به منطقهای که چند کیلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهیم، باید لوله از زمینهای ملکی این شخص و افراد دیگر عبور نماید، آیا در صورت عدم رضایت مالکین زمینها، استفاده از آب چشمه برای وضو و غسل و سایر تطهیرات جایز است؟
ج: اگر چشمه، در کنار و خارج از ملک غير، خود به خود جوشيده و قبل از جريان آن بر زمين، وارد لوله شده و به منطقه منظور هدايت شود در صورتى که استفاده از آب عرفاً تصرّف در ملک غير محسوب نشود، اشکال ندارد.
س 109: سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولی در برخی از محلّهها فشار آب ضعیف است و ساکنان آن مجبورند که برای استفاده از آب در طبقات بالای ساختمانها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به این مسأله به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید؟
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟ ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ جذب مىشود چه حکمى دارد؟ ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست، و وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ به دست مىآيد، محل اشکال است.
س 110: نظر جنابعالی درباره وضو گرفتن قبل از داخل شد وقت نماز چیست؟ در پاسخ به یکی از استفتائات فرمودهاید که با وضویی که نزدیک اول وقت نماز گرفته میشود، میتوان نماز خواند. منظور شما از نزدیک اول وقت نماز، چه مقدار است؟
ج: ملاک صدق عرفى نزديکى وقت نماز است، و اگر در آن وقت براى نماز وضو گرفته شود، اشکال ندارد.
س 111: آیا شخصی که وضو میگیرد، مستحب است هنگام مسح قسمت پائین انگشتان پا یعنی جایی را که موقع راه رفتن با زمین تماس پیدا میکند، مسح نماید؟
ج: محل مسح پا عبارت است از روى پا از سر يکى از انگشتان تا مفصل ساق، و استحباب مسح پائين انگشتان پا ثابت نشده است.
س 112: اگر شخص وضو گیرنده، هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته کردن شیر آب نماید، این کار او چه حکمی دارد؟
ج: اشکال ندارد و به صحّت وضو لطمهاى نمىزند. ولى اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را روى شيرى که خيس است بگذارد و آب وضوى دست با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحّت مسح با رطوبتى که مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشکال مىباشد.
س 113: آیا برای مسح میتوان از غیر آب وضو استفاده کرد؟ و همچنین آیا مسح سر حتماً باید با دست راست و از بالا به پایین باشد؟
ج: مسح سر و پاها بايد با رطوبتى که از آب وضو در دستها مانده، کشيده شود و اگر رطوبتى باقى نمانده بايد از ريش يا ابرو رطوبت گرفته و مسح نمايد و احتياط آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولى کشيدن مسح از بالا به پايين لازم نيست.
س 114: بعضی از زنها ادعا میکنند که وجود رنگ روی ناخن مانع وضو نیست و مسح روی جوراب نازک هم جایز است. نظر شریف جنابعالی در اینباره چیست؟
ج: در صورتى که رنگ داراى جرم باشد، مانع از رسيدن آب به ناخن مىباشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازک باشد، صحيح نيست.
س 115: آیا مجروحان جنگی که قطع نخاع شدهاند و قدرت نگهداری بول را ندارند، جایز است در نماز جمعه شرکت کرده و به خطبهها گوش دهند و با عمل به وظیفه شخص مسلوس، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟
ج: شرکت آنان در نماز جمعه اشکال ندارد، ولى با توجه به اينکه بر آنان واجب است که بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زمانى، شروع به خواندن نماز کنند، بنا بر اين وضوى قبل از خطبههاى نماز جمعه در صورتى براى خواندن نماز جمعه کافى است که بعد از وضو حدثى از آنان سر نزند.
س 116: شخصی که قادر بر وضو گرفتن نیست، فرد دیگری را برای انجام وضو به نیابت میگیرد و خودش نیت نموده و با دست خود مسح میکند و اگر قادر بر مسح نباشد نایب دست او را گرفته و با آن مسح مینماید. اگر از این کار هم عاجز باشد، نائب از دست او رطوبت گرفته و مسح میکند. حال، اگر این شخص دست نداشته باشد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر اين شخص کف دست نداشته باشد، براى مسح، رطوبت از ساعد او گرفته مىشود، و اگر ساعد هم نداشته باشد، رطوبت از ريش يا ابروى او گرفته شده و سر و پا با آن مسح مىشوند.
س 117: در نزدیکی محل برگزاری نماز جمعه مکانی برای وضو گرفتن وجود دارد که تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غیر بودجه مسجد پرداخت میشود. آیا شرکت کنندگان در نماز جمعه جایز است که از آن آب استفاده کنند؟
ج: چون آب آن براى وضو گرفتنِ همه نمازگزاران بهطور مطلق قرارداده شده است، استفاده از آن اشکال ندارد.
س 118: آیا وضویی که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، برای خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به این که در این مدت هیچیک از مبطلات وضو از وی سرنزده است، کافی است؟ یا آنکه هر نمازی نیت و وضوی جداگانهای دارد؟
ج: براى هر نمازى وضوى جداگانه لازم نيست. با يک وضو تا زمانى که باطل نشده، مىتواند هر مقدار نماز که مىخواهد بخواند.
س 119: آیا وضو گرفتن به نیت نماز واجب قبل از داخل شدن به وقت آن جایز است؟
ج: وضو گرفتن براى خواندن نماز واجب، اگر نزديک داخل شدن به وقت آن باشد، اشکال ندارد.
س 120: به علت فلج شدن هر دو پایم به کمک کفش طبی و عصای چوبی راه میروم، و چون به هیچ وجه بیرون آوردن کفش هنگام وضو برایم امکان ندارد، امیدوارم وظیفه شرعی مرا در رابطه با مسح هر دو پا بیان فرمایید.
ج: اگر بيرون آوردن کفش براى مسح پاها براى شما خيلى سخت و دشوار است، مسح بر روى کفش کافى و مجزى است.
س 121: اگر بعد از رسیدن به مکانی تا چند فرسخی آن به جستجوی آب بپردازیم و آب آلوده و کثیفی را بیابیم، در این حالت تیمم برای ما واجب است یا وضو گرفتن با آن آب؟
ج: اگر آن آب پاک و مطلق باشد و استعمال آن ضررى نداشته باشد و خوف ضرر هم در بين نباشد، وضو واجب است و نوبت به تيمم نمىرسد.
س 122: آیا وضو به خودی خود مستحب است؟ و آیا میتوان قبل از داخل شدن به وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو نماز خواند؟
ج: وضو به قصد طهارت از نظر شرعى مستحب و مطلوب است و خواندن نماز با وضوى مستحب جايز است.
س 123: کسی که همیشه در وضویش شک میکند، چگونه میتواند به مسجد برود و نماز بخواند و به قرائت قرآن کریم و زیارت معصومین(علیهمالسلام) بپردازد؟
ج: شک در بقاى طهارت بعد از وضو اعتبار ندارد، و تا يقين به نقض وضو پيدا نکرده است مىتواند با آن نماز بخواند و قرآن قرائت کند و به زيارت برود.
س 124: آیا در صحّت وضو شرط است که آب بر همه قسمتهای دست جریان پیدا کند یا آنکه کشیدن دست تر بر آن کافی است؟
ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هرچند به وسيله دست کشيدن باشد. ولى مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهايى کافى نيست.
س 125: آیا در مسح سر، مرطوب شدن مو کافی است یا این که رطوبت باید به پوست سر هم برسد؟
ج: مسح سر را مىتواند بر روى پوست و يا موى قسمت جلوى سر بکشد، ولى اگر موى جاهاى ديگر سر در قسمت جلو جمع شده باشد يا موى جلوى سر به قدرى بلند باشد که بر روى صورت يا شانهها ريخته شده است، مسح بر آن کافى نيست و بايد فرق سر را باز کرده پوست يا بن موها را مسح کند.
س 126: کسی که از موی مصنوعی استفاده میکند مسح سر را چگونه انجام دهد؟ و وظیفه او راجع به غسل چیست؟
ج: اگر موى کاشته شده، قابل برداشتن نبوده و يا ازاله آن مستلزم ضرر و مشقت باشد و با وجود موها قدرت بر رساندن رطوبت به پوست سر نباشد، مسح بر روى همين موها کافى است، و غسل نيز همين حکم را دارد.
س 127: ایجاد فاصله زمانی در شستن اعضاء هنگام وضو یا غسل، چه حکمی دارد؟
ج: فاصله زمانى (عدم موالات) در غسل اشکال ندارد. ولى در وضو اگر فاصله به مقدارى باشد که اعضاى قبلى خشک شوند، وضو باطل است.
س 128: وضو و نماز کسی که پیدرپی از او باد به مقدار کم خارج میشود، چه حکمی دارد؟
ج: اگر نتواند وضوى خود را تا آخر نماز حفظ کند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براى او خيلى دشوار باشد، مىتواند با هر وضويى يک نماز بخواند، يعنى براى هر نماز به يک وضو اکتفا کند، هرچند وضوى او در بين نماز باطل شود.
س 129: بعضی از افرادی که در مجتمعهای مسکونی زندگی میکنند، از پرداخت هزینه خدماتی که از آنها استفاده میکنند از قبیل هزینه آب سرد و گرم، تهویه، نگهبانی و مانند آنها، خودداری میکنند. آیا روزه و نماز و سایر عبادات این افراد که بار مالی این خدمات را بدون رضایت همسایگان به دوش آنان میاندازند، از نظر شرعی باطل است؟
ج: هر یک از مشترکین از نظر شرعی به مقداری که از امکانات مشترک استفاده میکند، نسبت به هزینه خدمات مدیون است، و اگر قصد داشته باشد پول آب را نپردازد، وضو و غسل او باطل است
س 130: شخصی غسل جنابت نموده و بعد از گذشت سه تا چهار ساعت میخواهد نماز بخواند، ولی نمیداند غسلش باطل شده است یا خیر؟ اگر احتیاطاً وضو بگیرد، اشکال دارد یا خیر؟
ج: در فرض مذکور وضو واجب نيست، ولى احتياط هم مانعى ندارد.
س 131: آیا کودک نابالغ، محدث به حدث اصغر میشود؟ آیا میتوان قرآن را در دسترس او قرارداد تا آن را مسّ کند؟
ج: بله، با عارض شدن مبطلات وضو، کودک نابالغ هم محدث مىشود، ولى مس کتابت قرآن بر او حرام نيست و بر مکلّف واجب نيست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.
س 132: اگر عضوی از اعضای وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو، نجس شود، چه حکمی دارد؟
ج: نجس شدن آن عضو، به صحّت وضو ضرر نمىرساند، ولى تطهير آن عضو براى پاک شدن از نجاست به خاطر نماز واجب است.
س 133: آیا بودن چند قطره آب بر روی پا هنگام مسح، برای وضو ضرر دارد؟
ج: واجب است که محل مسح از آن قطرات خشک شود تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تأثير بگذارد نه بر عکس.
س 134: کسی که دست راست او از بالای مرفق قطع شده، آیا مسح پای راست از او ساقط است؟
ج: مسح پاى راست از او ساقط نمىشود، بلکه بايد با دست چپ بر آن مسح کند.
س 135: کسی که در اعضای وضوی او زخم یا شکستگی باشد، چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر در اعضاى وضو زخم يا شکستگى است و روى آن باز باشد و آب براى آن ضرر ندارد، بايد آن را بشويد و اگر شستن آن مضر است بايد اطراف آن را بشويد، و احتياط آن است که اگر کشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد.
س 136: کسی که محل مسح او زخم است، چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر نمىتواند روى زخم محل مسح دستِ تر بکشد بايد به جاى وضو تيمم کند. ولى در صورتى که مىتواند پارچهاى روى زخم قرار دهد و بر آن دست بکشد، احتياط آن است که علاوه بر تيمم، وضو نيز با چنين مسحى بگيرد.
س 137: کسی که جاهل به بطلان وضویش است و بعد از وضو متوجه آن میشود، چه حکمی دارد؟
ج: اعاده وضو براى اعمال مشروط به طهارت، واجب است، و اگر با وضوى باطل نماز خوانده باشد، اعاده آن نيز واجب مىباشد.
س 138: کسی که در یکی از اعضای وضویش زخمی وجود دارد که حتی اگر جبیره هم بر روی آن قرار دهد دائما از آن خون میآید، چگونه باید وضو بگیرد؟
ج: واجب است جبيرهاى را بر روى زخم بگذارد که خون از آن بيرون نمىآيد، مثل نايلون.
س 139: آیا خشک کردن رطوبت بعد از وضو مکروه است؟ در مقابل، آیا خشک نکردن آن مستحب است؟
ج: اگر دستمال يا پارچه معيّنى را مخصوص اين کار قرار دهد، اشکال ندارد.
س 140: آیا رنگ مصنوعی که زنها از آن برای رنگ کردن موی سر و ابروی شان استفاده میکنند، مانع از صحّت وضو و غسل است؟
ج: اگر صرفاً رنگ باشد و داراى جرمى نباشد که مانع از رسيدن آب به مو شود، وضو و غسل صحيح است.
س 141: آیا جوهر از موانعی است که وجود آن بر روی دست باعث بطلان وضو میشود؟
ج: اگر جوهر داراى جرم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست شود، وضو باطل است، و تشخيص اين موضوع بر عهده مکلّف مىباشد.
س 142: اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود، آیا وضو باطل میشود؟
ج: از آنجايى که مسح پاها بايد با رطوبتى که از آب وضو در کف دو دست باقى مانده صورت بگيرد، لذا بايد هنگام مسح سر، دست به قسمت بالاى پيشانى نرسد و با رطوبت صورت برخورد نکند تا اين که رطوبت دست که هنگام مسح پا به آن نياز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.
س 143: شخصی که وضویش نسبت به وضوی متعارف بین مردم وقت بیشتری میگیرد، برای یقین پیدا کردن به شستن اعضای وضو چه کاری باید انجام دهد؟
ج: بايد از وسوسه اجتناب نمايد، و براى اين که شيطان از او نااميد شود، بايد به وسوسهها اعتنا نکند و کوشش کند که همانند ساير اشخاص به مقدارى که از نظر شرعى واجب است، اکتفا نمايد.
س 144: بعضی از قسمتهای بدنم خالکوبی شده است، گفته میشود که غسل و وضو و نمازم باطل هستند و نمازی از من پذیرفته نمیشود. امیدوارم مرا در اینباره راهنمایی فرمایید.
ج: اگر خالکوبى مجرد رنگ باشد و يا در زير پوست بوده و بر ظاهر پوست چيزى که مانع از رسيدن آب بر آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل و نماز صحيح است.
س 145: اگر بعد از خروج بول، انسان استبراء کرد و وضو گرفت و سپس رطوبتی که مردد بین بول و منی است از او خارج شد، چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال، براى تحصيل يقين به طهارت از حدث، واجب است که هم غسل کند و هم وضو بگيرد.
س 146: لطفاً تفاوت وضوی زن و مرد را بیان فرمایید.
ج: بين زن و مرد در افعال و کيفيت وضو فرقى نيست، جز اين که براى مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بيرونى آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلى آن.
احکام وضو
استفتائات جدید
س. اگر کسی کاشت ناخن انجام داده و به جهت عسر و حرج و یا عدم توانایی در برداشتن آن وظیفهاش وضو و غسل جبیرهای باشد، حال اگر لاک بر روی آن ناخن کاشته شده باشد، آیا موظف به برطرف کردن آن است یا خیر؟
ج. اگر به گونهای نیست که جزو ناخن محسوب شود، برای وضو و غسل جبیرهای باید آن لاک را بر طرف نماید.
س. کسی که قدرت بر مسح دو پا ندارد و خجالت میکشد برای مسح، از دیگران کمک بگیرد، آیا مسح از او ساقط است؟ و یا تیمم بدل از وضو هم لازم است؟
ج. اگر خجالت به حدّ حرج و مشقّت شدید نرسد، عذر محسوب نمی شود و باید برای مسح نایب بگیرد. و در غیر این صورت مسح پاها ساقط است و انجام تیمم نیز موافق احتیاط است.
س. بعد از وضو و قبل از نماز، چیزی در اعضاء وضو می بینم و در مانعیت آن چیز در اعضاء وضو شک می کنم، آیا با این وضو می توان نماز خواند؟
ج) اگر نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است.
س. اگر موقع مسح پا، برای مسح، رطوبتی در کف دست نمانده باشد، آیا می توان دست را با آب تر کرد و مسح پا را کشید؟
ج) فقط می توان دست را با رطوبتی که در ریش یا ابرو باقی مانده است، تر کرد و مسح کشید.
س. میخواستم بدانم با لاک دائم (ژلیش) وضو باطل است یا خیر؟
ج. به طور کلی هر چیزی که جرمی دارد که مانع رسیدن آب به بدن و ناخن است، باید برطرف شود. و وضو و غسل با آن صحیح نیست و در نتيجه نماز باطل است و نیز روزه اگر محدث به حدث اکبر بوده باطل است.
س. اگر شخص وضو گیرنده در حین مسح سر متوجه شود که آب به قسمتی از دست نرسیده، آیا میتواند دست را از روی سر بردارد و آن قسمت را بشوید؟
ج) مانع ندارد ولی اگر دست راست بوده، باید دوباره دست چپ را بشوید و برای مسح هم قسمتی که مسح می کشد نباید مرطوب باشد.
س. اگر دست وضوگیرنده بعد از فراغت از مسح سر به قسمتی از رطوبت پیشانی تماس پیدا کند آیا در مسح پا اشکالی ایجاد مینماید؟
ج. اگر مسح پا با آن قسمتی از دست که با رطوبت پیشانی تماس پیدا کرده، انجام نشود، اشکال ندارد.
س: آيا با وضويى که براى نماز صبح گرفته شده مىتوان نماز ظهر را اقامه کرد؟
ج) وقتى وضوى صحيح گرفتيد (چه به قصد بجا آوردن نماز يا خواندن قرآن و دعا و يا به قصد طهارت)، تا وقتى که آن وضو باطل نشده است، مىتوانيد اعمالى را که نياز به وضو دارد انجام بدهيد اگر چه شک در باطل شدن آن داشته باشيد که در اين صورت مىتوانيد به شک اعتنا نکنيد و بگوييد وضويتان باقى است و باطل نشده است.
مبطلات وضو
استفتائات جدید
س: شخصى هستم كه نمىتوانم وضو خود را تا پايان نماز حفظ كنم (به علت باد معده) البته اگر تا پايان وقت نماز چندين بار وضو بگيرم و نماز بخوانم معمولاً مىتوانم نمازم را با وضوى سالم بخوانم. اما اين كار مستلزم عسر و حرج زيادى است به طورى كه علاوه بر خودم اطرافيان هم از نماز خواندن من خسته مىشوند و در واقع سختترين كار برايم نماز خواندن است. نماز اول وقت را نمىتوانم درك كنم و از مسجد و نماز جماعت هم محروم هستم حتى در بين نماز هم تمام توجهم به وضويم است؛ در واقع هيچ لذّتى از نماز خواندن نمىبرم لطفاً بفرماييد تكليف من چيست؟ راهى وجود دارد كه بتوانم در نماز جماعت شركت كنم؟ بفرماييد نمازهاى قضاى خود را با اين وضعى كه دارم به چه شكلى بخوانم؟
ج) با فرض اينكه وضو گرفتن در بين نماز موجب عسر و حرج است براى هر نماز يك وضو بگيريد و فوراً مشغول نماز شويد و با رعايت اين شرط مىتوانيد هم در جماعت شركت كنيد و هم نماز قضا بخوانيد و چنانچه مرض شما قابل علاج باشد، بنابر احتياط واجب هر چند خرج داشته باشد، بايد معالجه نماييد.
س: وضو و نماز كسى كه پى در پى و به مقدار كم از او باد خارج مىشود چه حكمى دارد؟
ج) اگر نمىتواند وضوى خود را تا آخر نماز حفظ كند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براى او خيلى دشوار باشد، مىتواند با هر وضويى يك نماز بخواند، يعنى براى هر نماز به يك وضو اكتفا كند، هر چند وضوى او در بين نماز باطل شود.
مسائل متفرقه وضو
استفتائات جدید
س: اگر كسى ناخن مصنوعى بكارد، براى وضو و غسلش چه بايد بكند؟
ج) در صورت كاشت ناخن، براى وضو و غسل بايد مانع ـ ولو با صرف هزينه ممكن ـ برطرف گردد و چنانچه میداند امكان برطرفکردن آن نيست و يا رفع آن با مشقّت غير قابل تحمّل همراه بوده و يا ضرر قابل توجهى دارد، در وقت نماز بايد وضو يا غسل را انجام دهد سپس مبادرت به اين كار كند و وضو و غسلهاى بعدى را بايد بهصورت جبيره انجام دهد(يعنى با دست مرطوب مانع را مسح نمايد)؛ اما در صورتى که امکان برطرف کردن آن ـ ولو در روزهاي بعد ـ باشد و برطرف نكند، وضو و غسل جبيره باطل خواهد بود.
س: شخصى دست راستش را بر اثر شكستگى گچ گرفتهاند لذا نمىتواند پاى راست و سر خود را مسح كند آيا مىتواند سر خود را با دست چپ و پاى راست را هم با دست چپ مسح كند يا اين كه بايد نايب بگيرد؟
ج) در فرض سؤال مسح کردن با دست چپ اشکال ندارد.
س: آيا مىشود با وضوى نماز صبح نماز ظهر را هم به جا آورد با توجه به اينكه نيت براى نماز صبح بوده است؟
ج) اگر وضو را باطل نکردهايد، اشکال ندارد.
س: اگر کسى احتمال بدهد يا يقين داشته باشد که در همراهى با يک گروه کوهنوردى، به جايى خواهد رسيد که آبى براى طهارت و وضو پيدا نخواهد کرد و وقت نماز هم مىگذرد، آيا مىتواند به اين برنامه کوهنوردى برود يا نبايد برود؟ ضمنا اين موضوع در اکثر برنامههاى کوهنوردى، وجود دارد.
ج) اگر قبل از وقت نماز عازم كوهنوردى شود، اشكال ندارد و چنانچه در وقت نماز آب براى وضو پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند، مانع ندارد.
س: وضويى كه به نيّت قرآن گرفته شده است، آيا با اين وضو مىشود قبل از خواندن قرآن، نماز خواند؟
ج) اشكال ندارد.
س: آيا شخص مسلوس و مبطون که براى نماز وضو يا تيمم گرفته، بعد از نماز تا زمانى که از او بول يا غائط خارج نشده مىتواند قرآن را مسح نمايد؟
ج) تا زمانى كه از او حدث سر نزده باشد، با همان تيمم، مسح قرآن كريم اشكال ندارد.
مس اسماء و آیات الهی
اجوبه الاستفتائات
س 147: مسّ ضمیرهایی که به ذات باری تعالی بر میگردند مثل ضمیر جمله «بسمه تعالی» چه حکمی دارد؟
ج: ضمیر حکم لفظ جلاله را ندارد
س 148: نوشتن اسم جلاله «اللّه» بهصورت «ا...» مرسوم شده است. کسانی که بدون وضو این کلمه را مسّ میکنند، چه حکمی دارند؟
ج: همزه و نقاط، حکم لفظ جلاله را ندارد، ومس آن بدون وضو، جايز است.
س 149: در جایی که من کار میکنم در مکاتبات خود کلمه «اللّه» را بهصورت «ا...» مینویسند.آیا نوشتن الف و سه نقطه بهجای لفظ جلاله «اللّه» از نظر شرعی صحیح است؟
ج: از نظر شرعى مانعى ندارد.
س 150: آیا جایز است به صرف احتمال مسّ لفظ جلاله «الله» توسط افراد بدون وضو، از نوشتن آن خودداری نموده و یا بصورت «ا...» نوشته شود؟
ج: مانعى ندارد.
س 151: نابینایان برای خواندن و نوشتن از خط برجستهای معروف به خط بریل که با لمس انگشتان خوانده میشود، استفاده میکنند. آیا بر نابینایان واجب است که هنگام فراگیری قرآن کریم و مسّ اسماء طاهره که با خط برجسته بریل نوشته شده است، وضو داشته باشند یا خیر؟
ج: اگر نقاط برجسته علامت حروف هستند، حکم آن حروف را ندارند ولى اگر در نظر عرف آگاه بعنوان خط محسوب شوند در مس آنها رعايت احتياط لازم است.
س 152: مسّ اسمهایی از قبیل عبداللّه و حبیب اللّه بدون وضو چه حکمی دارد؟
ج: مسّ لفظ جلاله بدون وضو جايز نيست، اگر چه جزيى از يک اسم مرکب باشد.
س 153: آیا جایز است که زن حائض گردنبندی را به گردن بیندازد که نام مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر آن نقش شده است؟
ج: به گردن آويختن آن اشکال ندارد، ولى بنا بر احتياط واجب است که اسم مبارک پيامبر(صلى الله عليه وآله) با بدن تماس نداشته باشد.
س 154: آیا حرمت مسّ نوشتههای قرآن بدون وضو اختصاص به موردی دارد که در قرآن کریم باشد، یا شامل مواردی که نوشته قرآنی در کتاب دیگری یا تابلو یا دیوار و غیر آنها هم باشد، میگردد؟
ج: حرمت مسّ کلمات و آيات قرآنى بدون وضو اختصاص به قرآن کريم ندارد. بلکه شامل همه کلمات و آيات قرآنى مىشود، هرچند در کتاب ديگرى يا در روزنامه، مجله، تابلو، و غير آنها باشد.
س 155: خانوادهای به قصد خیر و برکت هنگام خوردن برنج از ظرفی استفاده میکنند که آیات قرآنی از جمله آیةالکرسی روی آن نوشته شده است. آیا این کار اشکال دارد؟
ج: اگر با وضو باشند و يا غذا را با قاشق از ظرف بر مىدارند، اشکال ندارد.
س 156: آیا کسانی که به وسیله دستگاه تحریر اسماء جلاله یا آیات قرآنی و یا نامهای معصومین(علیهمالسلام) را مینویسند، باید در حال نوشتن آنها با وضو باشند؟
ج: اين کار مشروط به طهارت نيست، ولى نوشتهها را نبايد بدون وضو مسّ کرد.
س 157: آیا مسّ آرم جمهوری اسلامی ایران بدون وضوء، حرام است؟
ج: اگر در نظر عرف، اسم جلاله محسوب و خوانده شود، مسّ آن بدون طهارت حرام است و در غير اين صورت اشکال ندارد، اگر چه احوط ترک مس آن بدون طهارت است.
س 158: آیا چاپ آرم جمهوری اسلامی ایران بر روی اوراق اداری و استفاده از آن در مکاتبات و غیر آن، چه حکمی دارد؟
ج: نوشتن و چاپ لفظ جلاله يا آرم جمهورى اسلامى ايران اشکال ندارد، و احوط اين است که احکام لفظ جلاله در آرم جمهورى اسلامى ايران هم رعايت شود.
س 159: استفاده از تمبرهای پستی که بر روی آنها آیات قرآنی چاپ شده است، و یا چاپ لفظ جلاله و اسماء خداوند(عزّ وجلّ) و آیات قرآنی و یا چاپ آرم مؤسساتی که مشتمل بر آیاتی از قرآن کریم است، در روزنامهها و مجلات و نشریاتی که همه روزه منتشر میشوند، چه حکمی دارد؟
ج: طبع و نشر آيات قرآنى و اسماء جلاله وامثال آن اشکال ندارد، ولى بر کسى که به دستش مىرسد، واجب است که احکام شرعى آنها را رعايت نمايد و از بىاحترامى و نجس کردن و مسّ بدون وضوى آنها خوددارى کند.
س 160: در بعضی از روزنامهها اسم جلاله یا آیات قرآنی نوشته میشود، آیا پیچاندن غذا با آنها، یا نشستن بر آنها و یا استفاده از آنها به جای سفره و یا انداختن آنها در زباله، با توجه به مشکل بودن استفاده از راههای دیگر، جایز است یا خیر؟
ج: استفاده از اين روزنامهها در مواردى که از نظر عرف، بىاحترامى شمرده شود جايز نيست و اگر بىاحترامى محسوب نشود اشکال ندارد.
س 161: آیا مسّ نقش کلمات روی انگشترها، جایز است؟
ج: اگر از کلماتى باشد که شرط جواز مسّ آن طهارت است، مسّ آن بدون طهارت جايز نيست.
س 162: انداختن چیزی که مشتمل بر نامهای خداوند است در نهرها و جویها چه حکمی دارد؟ آیا این عمل اهانت محسوب میشود؟
ج: اگر انداختن آنها در نهرها و جويبارها از نظر عرف اهانت محسوب نشود، اشکال ندارد.
س 163: آیا هنگام انداختن اوراق امتحانی تصحیح شده در زباله یا آتش زدن آنها، باید اطمینان حاصل شود که نامهای خداوند و اسامی معصومین(علیهمالسلام) در آنها نباشد؟ آیا دور انداختن اوراقی که در یکی از دو طرف آن چیزی نوشته نشده است، اسراف محسوب میشود یا خیر؟
ج: فحص و بررسى لازم نيست و هنگامى که وجود اسماء جلاله در ورقه احراز نشود، انداختن آن در زباله اشکال ندارد. اما اوراقى که امکان استفاده از آن در صنعت کارتن سازى و مانند آن وجود دارد و يا بر يک طرف آن نوشته شده است و طرف ديگر آن قابل استفاده براى نوشتن است، سوزاندن و دور انداختن آنها به علت وجود شبهه اسراف، خالى از اشکال نيست.
س 164: اسامی مبارکی که احترام آنها واجب و مسّ بدون وضوی آنها حرام است، کدامند؟
ج: مسّ اسماء و صفات مخصوص ذات بارى تعالى بدون وضو حرام است، و احوط الحاق نامهاى انبياء عظام و ائمه معصومين(عليهمالسلام) به نامهاى خداوند متعال، در حکم مذکور است.
س 165: راههای شرعی محو کردن اسماء مبارک و آیات قرآنی هنگام نیاز کدامند؟ سوزندان اوراقی که در آن اسم جلاله و آیات قرآنی نوشته شده است، هنگام ضرورت برای حفظ اسرار چه حکمی دارد؟
ج: دفن آنها در خاک و يا تبديل آنها به خمير به وسيله آب اشکال ندارد. ولى جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بىاحترامى محسوب شود، جايز نيست، مگر در صورتى که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آيات قرآنى و نامهاى مبارک امکان نداشته باشد.
س 166: قطعه قطعه کردن اسماء مبارکة و آیات قرآنی به مقدار زیاد بهطوری که حتی دو حرف آنها به هم متصل نمانده، و غیر قابل خواندن شوند، چه حکمی دارد؟ آیا در محو کردن اسماء مبارکه و آیات قرآنی و ساقط شدن حکم آنها، تغییر صورت خطی آنها با حذف و اضافه کردن حروف، کافی است؟
ج: تقطيع به نحو مذکور اگر بىاحترامى محسوب شود جايز نيست و در غير اين صورت نيز اگر موجب محو نوشته لفظ جلاله و آيات قرآنى نشود، کافى نيست، همچنان که تغيير صورت خطى کلمات با اضافه يا کم کردن بعضى حروف نيز باعث زوال حکم شرعى حروفى که به قصد نوشتن لفظ جلاله به کار رفتهاند، نمىشود. بلى، زوال حکم بر اثر تغيير حروف به نحوى که ملحق به محو حروف گردد، بعيد نيست، هرچند احتياط، اجتناب از مسّ آن بدون وضو است.
مس اسماء و آیات الهی
استفتائات جدید
س: تايپ آيات قرآن يا اسامى معصومين و اسماءالله بدون وضو چه حکمى دارد به خصوص با توجه به اينکه روى دستگاه تايپ يا صفحه کليد کامپيوتر، حروف برجسته مىباشند؟
ج) اشكال ندارد.
س: در مواردى مشاهده مىشود بعضى از صنوف مانند رستورانها و آشپزخانهها جهت انجام تبليغات خود در قالب نام و عنوان رستوران مبادرت به چاپ اسماء مقدس قرآن مانند «القرآن» و يا «ولى عصر (ع)» بر روى ظروفهاى يكبار مصرف و كيسهها و... مىنمايند. لذا با توجه به اين كه اين ظروف و كيسهها و... پس از مصرف در سطلهاى زباله انداخته مىشود و اينكه حرمت اينگونه اسماء و كلمات بايد ملاحظه شود، خواهشمند است تكليف شرعى و دينى صاحبان اين نوع صنفها و نيز مشتريان و مصرفكنندگان را در برخورد با فرض مذكور بيان فرماييد
ج) بايد بهگونهاى عمل شود كه موجب هتك حرمت اسماء مقدسه نشود.
س: مس پرده نمايش يا ديوار بدون وضو در هنگام نشان دادن آيات قرآن و يا اسماء جلاله و يا اسامى ائمه معصومين (عليهمالسلام) چه حكمى دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س: جهت مفروش نمودن مسجد حضرت على(ع) حدود 400 متر فرش خريدارى شده كه در حاشيه اين فرشها «وقف مسجد على(ع)» نوشته شده كه طبعاً مردم روى آن مىنشينند و پا مىگذارند استدعا داريم در اين رابطه نظر مبارك را مرقوم فرماييد.
ج) نشستن و پا گذاشتن روى قسمتى كه نام مبارك اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(عليه السلام) بر آن مرقوم شده است هتك محسوب مىشود و جايز نيست.
س: سكهاى ده تومانى مزين به نام مبارك حضرت ثامن الحجج (ع) از جبيم افتاده و وارد چاه دستشويى شد؛ استدعا دارم وظيفه مرا در اين شرايط كه دستشوئى ديگرى در منزل نداريم و تمكّن مالى چندان مساعدى هم براى پر کردن چاه فعلى و حفر چاه مجدّد وجود ندارد، بهطور مستوفى بيان نماييد تا از وسوسههاى شيطانى رهايى يابم.
ج) اگر يقين پيدا كرديد كه سكه از بين رفته ولو با مراجعه به اهل فن، وظيفهاى نداريد و الا بايد يا آنجا را تخليه نموده و يا از آن استفاده ننماييد.
س: چنانچه نستجير بالله تلفن همراه حاوى اطلاعات فوق به چاه توالت يا مخزن نجاسات بيفتد تكليف چيست؟
ج) تكليفى نداريد.
س: نظر مبارك خود را در خصوص امحاى اسماء جلاله با دستگاههاى خرد كن برقى جهت بهرهمندى ابلاغ فرماييد.
ج) در صورتى كه عرفاً هتك و حرمت نباشد، منعى ندارد.
س: عكس كعبه و حرم مطهر ائمه (عليهم السلام) را كه در كارت دعوتها استفاده مىشود را مىتوان دور انداخت؟
ج) اگر بىاحترامى محسوب شود، جايز نيست.
س. آیا حرمت مسَ آیات قرآنی شامل مثل زبان که عضو ظاهری بدن نیست هم میشود؟
ج. شامل اعضای باطنی هم میشود.
کیفیت غسل
استفتائات جدید
س: آيا مىشود وسط غسل آن را رها كرد و بعد از مدتى (مثلاً 4 ساعت) ادامه داد؟
ج) اشکال ندارد و تفاوتى ميان مقدار فاصله نيست.
س: اگر كسى براى غسل واجب پارچهاى را به آب بزند و با آن تمام بدنش را (به ترتيب غسل) بشويد كافى است يا خير؟ ضمناً اگر قبل از اتمام شستن عضوى در غسل عضو قبلى خشك شود اشكال دارد يا خير؟
ج) اگر صدق شستن کند، کافى است و خشک شدن عضو قبلى اشکال ندارد.
س: آيا در اثناء غسل مىتوان دوباره نيّت همان غسل را كرد و از نو شروع كنيم؟
ج) اگر غسل باطل نبوده است، مشروع نيست مگر بخواهد احتياط کند که در اين صورت مىتواند در ميان غسل دوباره اعضاى شسته شده را به نيّت غسل احتياطاً بشويد به شرط آن که منجر به وسواس نشود.
س: آيا در غسل مانند وضو بايد آب را از بالا به پايين ريخت؟
ج) لازم نيست.
س: در غسل کردن آيا بايد آب روى بدن جارى شود يا اين که میتوان دست را خيس کرده و با دست خيس غسل کرد؟ اگر جواب سؤال بالا مثبت است آيا بايد ترى دست بيش از اعضاى غسل باشد؟
ج) ملاک، صدق شستن بدن به قصد غسل است و جريان آب بر بدن شرط نيست و بايد طورى باشد که معلوم شود بدن بسبب آبِ غسل شسته شده است.
س: اگر شخصى در هنگام شستن طرف چپ در غسل ترتيبى شک کند که آيا مقدارى از طرف راست را شسته يا شسته نشده، آيا بايد دوباره غسل کند؟
ج) در فرض سؤال، بنابر احتياط آن قسمت از سمت راست را که شک دارد، بشويد و بعد مقدار باقی مانده از سمت چپ را شسته و غسل صحيح است.
س: در اثر کهولت سن يا بعضى عوارض جسمى، قسمتى از ظاهر بدن بوسيله قسمتى از پوست بدن پوشيده شده، آيا بايد براى غسل قسمتى که پوشيده شده را نيز بشويند يا جزء باطن محسوب مىشود و نيازى به شستن ندارد؟
ج) اگر جزو ظاهر بدن محسوب مىشود بايد شسته شود و تشخيص آن موكول به نظر عرفى مكلّف است.
س: كسى كه از اول قصد غسل كردن داشته باشد ولى هنگام شستن نيت غسل را فراموش كند بعد از شستن خودش، نيت به خاطرش بيايد چه حكمى دارد؟ يعنى غسلش صحيح است؟
ج) اگر از نيّت غسل برنگشته باشد به نحوى كه هنگام شستن بدن اگر كسى از او مىپرسيد چه مىكنيد جواب مىداد دارم غسل مىكنم، غسلش صحيح است.
س: آيا مىتوان يك غسل را به چند نيّت انجام داد؟ مثلاً غسل روز جمعه و شهادت و جنابت را با هم انجام داد و يك غسل كنيم؟
ج) اشكال ندارد.
آداب و شرایط غسل
استفتائات جدید
س: اگر شخصى غسل جنابت بر او واجب شده باشد و غسل را انجام داده باشد و بعد از اتمام يافتن غسل متوجه شود كه مانعى بر روى بدن او وجود داشته باشد (تكهاى از منى) كه آب به آنجا نرسد بايد چه كارى انجام دهد.
ج) غسل او در فرض مرقوم ناقص است و بايد مانع را از بدن برطرف کرده و محل را تطهير نمايد و سپس به نيّت تکميل غسل، آن محل را آب بريزد و اگر در سمت راست بوده، مجدداً تمام سمت چپ را بنابر احتياط واجب به نيّت غسل بشويد.
س: لطفاً بفرماييد کسانى که بمناسبت شغل و کار روزانه با انواع رنگها و روغنهايى که به دستانشان مىچسبد و معمولاً شستشوى آنها به سختى ممکن است و چه بسا شستن آنها با نفت و بنزين ميسّر است و نتيجه اين امر ضرر به دست است تکليف اين افراد براى وضو و غسل چيست؟
ج) در فرض مذکور بايد به وظيفه جبيره عمل نمايند.
س: آيا در غسل چركهايى كه زير ناخن پا است مانع آب است؟ (حتى مقدار كمى از آن)
ج) اگر ناخن از حدّ معمول بلندتر باشد (جلوتر از گوشت انگشت آمده باشد) و زیر آن مقداری که از حدّ معمول بلندتر است چرکی باشد که مانع رسیدن آب به ناخن است، باید برطرف کند و اگر ناخن بلند نباشد، چرک زیر آن مانعی ندارد.
س: غسل در زير باران صحيح است؟
ج) غسل ترتیبی اشکال ندارد.
س: آيا حدث اصغر در اثناى غسل باعث باطل شدن غسل مىگردد؟
ج) حدث اصغر در اثناى غسل به صحّت غسل ضرر نمىرساند و لازم نيست که غسل از ابتدا شروع شود، ولى در غسل جنابت چنين غسلى کفايت از وضو براى نماز و ساير اعمالِ مشروط به طهارت از حدث اصغر نمىنمايد.
س. با توجه به مطالبی كه در رساله جنابعالی در رابطه با برطرف كردن موانع رسيدن آب به اعضای وضو مطرح شده در مورد كسانی كه مثلاً شغل آنها نقاشی است و خيلی از اوقات بعد از صرف وقت زيادى برای از بين بردن اين موانع، پس از نماز متوجه میشوند كه هنوز موانعِ كمی وجود دارد تكليف چيست؟
ج) بايد موانع را برطرف کنند و وضو بگيرند و اگر عسر و حرج باشد، مثل وضوی جبيره عمل کنند.
س: سربازى هستم كه در يكى از پادگانها خدمت مىكنم، با توجه به اينكه براى ما استحمام محدوديت دارد حدود شش روز با عذر شرعى و تيمم نماز را به جا آوردم. آيا نماز من صحيح است يا نه؟
ج) با توجه به اينكه براى غسل حتماً لازم نيست كه از حمام استفاده شود بلكه مىتوان با يك پارچ آب سر و گردن، بعد بنابر احتياط طرف راست و بعد طرف چپ بدن را غسل داد اگر واقعاً آبى براى غسل نبوده يا وقت براى غسل كافى نبوده، تيمم صحيح و نماز با آن هم بىاشكال است و الا كافى نيست.
س: خانمى صورتش آرايش دارد، بعد از انجام غسل متوجه مىشود كه هنوز موارد آرايشى پاك نشده است. البته هنگام غسل كردن اصلاً يادش نبوده كه صورتش آرايش دارد و بعداً متوجه مىشود، آيا غسل او درست است يا خير؟
ج) در صورتى كه مواد آرايشى مانع از رسيدن آب به بدن باشد، بايد دوباره غسل كند.
س: براى كسى كه در غسل طول مى دهد اما مىگويد من وسواس نشدهام بلكه براى اطمينان از رسيدن آب به همه جاى بدنم غسلم طول مىكشد چه نظرى داريد؟
ج) اگر از متعارف خارج باشد نبايد اعتنا کند.
احکام غسل جنابت
اجوبه الاستفتائات
س 167: آیا شخص جنب میتواند در صورت تنگی وقت با تیمم و نجاست بدن و لباس نماز بخواند یا این که باید بعد از تطهیر و غسل، نماز را قضا نماید؟
ج: اگر وقت به مقدارى نيست که بدن و لباسش را تطهير کند و يا لباس خود را عوض نمايد و به علت سردى هوا و مانند آن نمىتواند نماز خود را برهنه هم بخواند، بايد نماز را با تيمم بدل از غسل جنابت با همان لباس نجس بخواند. اين نماز مجزى است و قضاى آن بر او واجب نيست.
س 168: آیا رسیدن منی به داخل رحم بدون دخول، سبب جنابت زن میشود؟
ج: در اين صورت جنابت محقق نمىشود.
س 169: آیا بر زنان پس از انجام معاینات داخلی با وسائل طبی غسل واجب میگردد؟
ج: تا زمانى که منى خارج نشود، غسل واجب نيست.
س 170: اگر دخول به مقدار حشفه صورت بگیرد، ولی منی خارج نشود و زن نیز به مرحله اوج لذت نرسد، آیا غسل فقط بر زن واجب است یا فقط بر مرد یا بر هر دو؟
ج: با تحقق دخول، ولو به مقدار حشفه، غسل بر هر دو واجب است.
س 171: در مورد احتلام زنان، در چه صورتی غسل جنابت بر آنان واجب میشود؟ و آیا رطوبتی که هنگام ملاعبه و شوخی با همسر از آنان خارج میشود، حکم منی را دارد؟ و آیا بدون سست شدن بدن و رسیدن به اوج لذت، غسل بر آنها واجب میشود؟ بهطور کلی در زنان بدون نزدیکی، جنابت چگونه تحقق مییابد؟
ج: اگر زن به اوج لذت جنسى برسد و در آن حال مايعى از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او واجب مىشود و اگر شک کند که به اين مرحله رسيده يا نه و يا شک در خروج مايع داشته باشد، غسل واجب نيست.
س 172: آیا خواندن کتاب و یا دیدن فیلمهایی که موجب تحریک شهوت میشود، جایز است؟
ج: جايز نيست.
س 173: اگر زن بعد از نزدیکی همسرش با وی، در حالی که منی در رحم او باقی مانده است، بلافاصله غسل نماید و بعد از غسل، منی از رحم خارج شود، آیا غسل او صحیح است؟ آیا منی خارج شده بعد از غسل، پاک است یا نجس و موجب جنابت مجدد میشود یا خیر؟
ج: غسل او صحيح است و رطوبتى که بعد از غسل از او خارج مىشود، اگر منى باشد نجس است، ولى اگر منى مرد باشد، باعث جنابت مجدد نمىشود.
س 174: مدتی است که مبتلا به شک در غسل جنابت شدهام، بهطوری که با همسرم نزدیکی نمیکنم. با این حال حالتی غیرارادی به من دست میدهد که گمان میکنم غسل جنابت بر من واجب شده است و حتی هر روز دو یا سه بار غسل میکنم، و این شک مرا آزار میدهد، تکلیف من چیست؟
ج: با شک در جنابت حکم جنابت مترتب نمىشود، مگر اين که رطوبتى از شما خارج شود که همراه با علامتهاى شرعى خروج منى باشد يا يقين به خروج منى داشته باشيد.
س 175: آیا غسل جنابت در حال حیض صحیح است، بهطوری که مسقط تکلیف زن جنب باشد؟
ج: صحّت غسل در فرض مذکور محل اشکال است.
س 176: اگر زن در حال حیض، جنب یا در حال جنابت حایض شود، آیا بعد از پاک شدن از حیض هر دو غسل بر او واجب است؟ یا این که با حدوث جنابت در حال حیض، غسل جنابت بر او واجب نیست زیرا در موقع جنابت پاک نبوده است؟
ج: در هر دو صورت، علاوه بر غسل حيض، غسل جنابت هم واجب است، ولى جايز است که در مقام عمل، به غسل جنابت اکتفا کند، ليکن احوط اين است که نيت هر دو غسل را بنمايد.
س 177: در چه صورتی حکم میشود که رطوبت خارج شده از مرد منی است؟
ج: اگر همراه با شهوت، جستن و سست شدن بدن باشد، حکم منى را دارد.
س 178: گاهی اثر گچ یا صابون بعد از غسل کردن در اطراف ناخنهای دست و پا مشاهده میشود که در حمام هنگام غسل دیده نمیشد، ولی بعد از خروج از حمام و دقت، سفیدی صابون یا گچ آشکار میشود. در این حال تکلیف چیست؟ در حالی که بعضی از افراد هنگام غسل و وضو به این مسأله جاهل هستند و یا توجهی به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ یا صابون یقین به رسیدن آب به زیر آن حاصل نمیشود.
ج: مجرد وجود اثر گچ يا صابون که بعد از خشک شدن اعضاء ظاهر مىشود، ضررى به وضو يا غسل نمىرساند، مگر اين که داراى جرمى باشد که مانع از رسيدن آب به بشره شود.
س 179: یکی از برادران میگوید صحّت غسل مشروط به تطهیر بدن از نجاست، قبل از غسل است و اگر تطهیر آن از منی یا غیر آن در اثنای غسل باشد موجب بطلان غسل میشود. بر فرض صحّت گفته او و با توجه به این که من جاهل به این مسأله بوده ام، آیا نمازهای گذشته من باطل بوده و قضای آنها واجب است؟
ج: پاک بودن تمامی بدن قبل از غسل واجب نیست، بلکه پاک بودن هر عضوی هنگام غسل آن کافی است. بنا بر این اگر عضو، قبل از غسل آن، تطهیر شده باشد، غسل و نمازی که با آن خوانده شده، صحیح است. ولی اگر عضو نجس قبل از غسل آن تطهیر نشود، و با یک شستن بخواهد هم آن را پاک کند و هم غسل نماید، غسل باطل است و نمازی که با چنین غسلی خوانده، باطل و قضای آن واجب است.
س 180: آیا رطوبتی که از انسان در حال خواب خارج میشود، حکم منی را دارد؟ با آنکه میدانیم هیچیک از علامتهای سهگانه (جستن، شهوت و سستی بدن) را ندارد و شخص هم متوجه آن نمیشود مگر وقتی که بعد از بیداری لباسهای زیر خود را مرطوب ببیند.
ج: اگر علائم سهگانه يا يکى از آنها وجود نداشته باشد و يا شک در آن باشد، حکم منى را ندارد مگر اينکه از راه ديگرى يقين کند که منى است.
س 181: جوانی هستم که در خانواده فقیری زندگی میکنم و منی به دفعات زیاد از من خارج میشود و خجالت میکشم از پدرم تقاضای پول حمام بکنم، در خانه هم حمام نداریم. تقاضا میکنم مرا راهنمایی فرمایید.
ج: در انجام تکليف شرعى، حيا معنى ندارد. حيا، عذر شرعى براى ترک واجب نيست. به هر حال اگر غسل جنابت براى شما امکان ندارد، وظيفه شما براى نماز و روزه، تيمم بدل از غسل است.
س 182: اینجانب با مشکلی مواجه هستم، مشکل من این است که شستن بدنم، هرچند با یک قطره آب، برای بدنم ضرر دارد، حتی مسح هم همین طور است. هنگام شسستن بدنم ولو به مقدار کم، علاوه بر عوارض دیگر، تپش قلبم زیاد میشود، آیا با این وضعیت برای من جایز است با همسرم مقاربت نموده و برای چندین ماه تیمم بدل از غسل نمایم و با آن نماز خوانده و داخل مسجد شوم؟
ج: ترک مقاربت بر شما واجب نيست، و در صورت جنابت و معذور بودن از انجام غسل، وظيفه شرعى شما براى اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل جنابت است، و با آن تيمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مسّ نوشته قرآن کريم و بقيه اعمالى که انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است، اشکال ندارد.
س 183: استقبال قبله هنگام غسلِ واجب یا مستحب، واجب است یا خیر؟
ج: استقبال قبله در وقت غسل واجب نيست.
س 184: آیا غسل کردن با غُساله حدث اکبر با توجه به قلیل بودن آب و طهارت بدن قبل از غسل، صحیح است؟
ج: در فرض مرقوم، غسل کردن با آن مانعى ندارد.
س 185: اگر از کسی که مشغول غسل جنابت است، حدث اصغر سر بزند، آیا باید دوباره غسل نماید یا آنکه غسل را تمام کند و وضو بگیرد؟
ج: حدث اصغر در اثناى غسل به صحّت غسل ضرر نمىرساند و لازم نيست که غسل را از نو شروع کند، ولى چنين غسلى کفايت از وضو براى نماز و ساير اعمال مشروط به طهارت از حدث اصغر نمىکند.
س 186: اگر رطوبت غلیظی که شبیه منی است و انسان آن را بعد از بول مشاهده میکند، بدون شهوت و اراده از انسان خارج شود، آیا حکم منی را دارد؟
ج: حکم منى بر آن مترتب نيست، مگر اين که يقين به منى بودن آن حاصل شود يا اين که هنگام خروج، علامتهاى شرعى منى را داشته باشد.
س 187: کسی که غسلهای متعددی اعم از واجب یا مستحب بر ذمّه او باشد، آیا یک غسل، کفایت از غسلهای دیگر میکند؟
ج: اگر به نيت همه آنها يک غسل بجا آورد، کفايت مىکند و اگر در بين آنها غسل جنابت باشد و به نيت آن غسل کند، از بقيه غسلها هم کفايت مىکند. اگر چه احتياط اين است که همه آنها را نيّت نمايد.
س 188: غیر از غسل جنابت، آیا بقیه غسلها هم کفایت از وضو میکنند؟
ج: کفايت نمىکنند.
س 189: به نظر شریف جنابعالی آیا در غسل جنابت جریان آب بر بدن شرط است؟
ج: ملاک، صدق شستن بدن به قصد غسل است و جريان آب بر بدن شرط نيست.
س 190: کسی که میداند اگر با نزدیکی با همسرش خود را جنب کند، آبی برای غسل کردن نمییابد و یا وقت برای غسل و نماز ندارد، آیا میتواند با همسرش نزدیکی نماید؟
ج: در صورت عجز از غسل، اگر قدرت بر تيمم داشته باشد، مىتواند با همسرش نزديکى کند.
س 191: آیا در غسل جنابت مراعات ترتیب بین سر و سایر اعضای بدن کافی است یا این که باید بین طرف راست و چپ بدن هم ترتیب رعایت شود؟
ج: ترتیب بین دو طرف بدن با مقدم داشتن طرف راست بر چپ، بنا بر احتیاط واجب باید مراعات شود.
س 192: آیا هنگام غسل ترتیبی مانعی دارد ابتدا پشت خود را شسته و بعد نیت غسل ترتیبی نموده و آن را بجا آورم؟
ج: شستن پشت و يا هر عضوی از اعضای بدن قبل از نيت غسل و شروع آن، اشکال ندارد. کيفيت غسل ترتيبی به اين صورت است که بعد از تطهير بدن بايد نيت غسل نمود و اول سر و گردن را شست، و سپس بنابر احتياط واجب طرف راست بدن و در مرحله سوم طرف چپ بدن بايد شسته شود.
س 193: آیا بر زن واجب است هنگام غسل، اطراف موهایش را هم بشوید؟ و آیا با توجه به این که آب به تمام پوست سر رسیده است، نرسیدن آب هنگام غسل به تمام مو، باعث بطلان غسل میشود؟
ج: بنا بر احتياط واجب، بايد تمام مو شسته شود.
احکام غسل جنابت
استفتائات جدید
س: اگر انسان علم به جنب بودن خود نداشته باشد و چند روزى را با حالت جنب بگذراند و بعد از چند روز متوجه جنب بودن خود شود صحّت اعمال او نظير نماز و... چه حکمى دارد؟
ج) در فرض سؤال نمازهایی که در حال جنابت خوانده شده را باید قضا کند؛ ولی اگر در این ایام روزه گرفته باشد، روزههای او صحیح است، مگر این که روزهی قضای ماه رمضان گرفته باشد که در این صورت روزهاش صحیح نیست.
س: هرگاه شخصى از راه حرام جنب شود، و بدن خود را با آبگرم تطهير نمايد، و به خاطر گرماى حمام مجدداً در حين تطهير يا بعد از آن عرق كند آيا اين عرق وى حكم عرق جنابت از حرام را دارد و اگر در اين حال و بدون تطهير مجدد، غسل كند غسل او چه حكمى دارد؟
ج) عرق بدن او در فرض سؤال تا غسل نكرده عرق جنب از حرام محسوب است كه نجس نيست ولى نماز خواندن با آن بنابر احتياط صحيح نيست، بنابراين اگر بعداً بدون تطهير مجدد غسل كند، غسل او صحيح است.
احکام غسل باطل
اجوبه الاستفتائات
س 194: کسی که به سن تکلیف رسیده ولی جاهل به وجوب غسل و کیفیت آن بوده و بعد از گذشت مدتی در حدود ده سال متوجه مسأله تقلید و وجوب غسل بر او شده است، چه حکمی دارد؟ وظیفه او نسبت به قضای نمازها و روزههای گذشتهاش چیست؟
ج: قضاى نمازهايى که در حال جنابت خوانده، بر او واجب است، و همچنين قضاى روزه هم در صورتى که مىدانسته جنب است، ولى جاهل به وجوب غسل بر جنب براى روزه گرفتن بوده، بر او واجب است.
س 195: جوانی بر اثر نادانی قبل از چهارده سالگی و بعد از آن، اقدام به استمناء میکرده که بر اثر آن از او منی خارج میشده، ولی نمیدانسته که خروج منی باعث جنابت میشود و باید برای نماز و روزه غسل کند، تکلیف او چیست؟ آیا برای مدتی که استمناء میکرده و منی از او خارج میشده، غسل بر او واجب است؟ آیا نماز و روزههای او از گذشته تا حال که در حال جنابت انجام گرفته باطل بوده و قضای آنها واجب است؟
ج: براى هرچند بار خروج منى اگر تا به حال غسل نکرده است يک غسل جنابت کافى است، و بايد همه نمازهايى را که يقين دارد در حال جنابت خوانده است، قضا نمايد. و اگر اين عمل در شبهاى ماه رمضان انجام گرفته و جاهل به موضوع جنابت بوده، روزههاى او قضا ندارد و محکوم به صحّت است. ولى اگر عالم به خروج منى و جنابت بوده و نمىدانسته که براى صحّت روزه، غسل بر او واجب است، بايد روزه همه روزهايى را که در حال جنابت گرفته است قضا نمايد.
س 196: شخصی که بعد از جنابت، غسل خود را بهطور باطل و اشتباه انجام میدهد، با توجه به جهل او به این مسأله، نمازهایی را که با این غسل میخواند، چه حکمی دارند؟
ج: نماز با غسل باطل، باطل است و بايد اعاده يا قضا شود.
س 197: به قصد انجام یکی از غسلهای واجب غسل کردم. پس از خروج از حمام شک کردم که آیا ترتیب را رعایت کردهام یا نه، و چون احتمال میدادم که نیّت ترتیب کافی است، دوباره غسل نکردم. اکنون در کارم متحیّر هستم، آیا قضای همه نمازهایی که خواندهام، واجب است؟
ج: اگر احتمال صحّت غسل را مىدهيد و در وقت غسل متوجه انجام آنچه در صحّت غسل معتبر است بودهايد، چيزى بر عهده شما نيست. بله، اگر يقين به بطلان غسل پيدا کنيد، قضاى همه نمازها بر شما واجب است.
س 198: من غسل جنابت را به این ترتیب انجام میدادهام که ابتدا سمت راست بدن بعد سر و سپس قسمت چپ بدن را میشستم. در سؤال و تحقیق در این زمینه هم کوتاهی کردهام، نماز و روزهام چه حکمی دارند؟
ج: غسل به کيفيت مذکور باطل است و موجب رفع حدث نمىشود. لذا نمازهايى که با چنين غسلى خوانده شده، باطل و قضاى آنها واجب است. ولى روزهها با فرض اينکه معتقد به صحّت غسل بهصورت مذکور بودهايد و بقاى شما بر جنابت، عمدى نبوده است، محکوم به صحّت است.
س 199: آیا خواندن سورههایی که سجده واجب دارند، بر جنب حرام است؟
ج: از جمله کارهايى که بر جنب حرام است، خواندن خصوص آيات سجده اين سورهها است، ولى خواندن ساير آيات از اين سورهها اشکال ندارد.
مسائل متفرقه غسل
استفتائات جدید
س: اکليلهايى بر روى ناخنهاى پايم بود که در هنگام غسل واجب هر کار کردم نرفت و با همان اکليلها غسل کردم اکنون که اين اکليلها رفته است آيا بايد دوباره غسل خود را انجام دهم؟
ج) اگر در وقت غسل ازاله آن غير ممکن يا حرجى بوده، در صورتى که روى آن دست تر کشيده باشيد غسل شما جبيرهاى محسوب شده و صحيح است.
س. آیا برای ورود به حرم سیدالشهداء(علیه السلام) باید غسل کرد یا با گرد و غبار راه وارد حرم شد؟
ج. برای سفر زیارتی امام حسین (علیه السلام) غسل مستحب است و برای ورود به حرم رجائاً انجام شود.
س. اگر کسی هنگام غسل کردن ادرار کند آیا باید برای نماز وضو بگیرد یا خیر؟
ج. اگر غسل جنابت بوده است لازم است برای نماز وضو بگیرد، غسلهای دیگر هم کفایت از وضو نمی کند.
س. در غسل اگر چیزی روی ناخن باشد و شخص نداند که آن چیز، مانع آب است یا خیر، آیا تحقیق لازم است؟ آیا می توان اهمیت نداد؟
ج. باید تحقیق کند و نسبت به مانع نبودن آن مطمئن شود، وگرنه باید آب را به زیر آن برساند.
س. زنی که تتو انجام داده و ابرویش زخم یا جراحت دارد، می تواند به جای وضو یا غسل، تیمم کند؟
ج. اگر روی زخم باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید طبق معمول وضو و غسل انجام دهد و آن را بشوید و اگر آب برای آن ضرر دارد، باید اطراف آن را بشوید و احتیاط آن است که اگر ضرر نداشته باشد، روی آن دست تر بکشد.
س: اگر كسى ناخن مصنوعى بكارد، براى وضو و غسلش چه بايد بكند؟
ج) در صورت كاشت ناخن، براى وضو و غسل بايد مانع ـ ولو با صرف هزينه ممكن ـ برطرف گردد و چنانچه میداند امكان برطرفکردن آن نيست و يا رفع آن با مشقّت غير قابل تحمّل همراه بوده و يا ضرر قابل توجهى دارد، در وقت نماز بايد وضو يا غسل را انجام دهد سپس مبادرت به اين كار كند و وضو و غسلهاى بعدى را بايد بهصورت جبيره انجام دهد(يعنى با دست مرطوب مانع را مسح نمايد)؛ اما در صورتى که امکان برطرف کردن آن ـ ولو در روزهاي بعد ـ باشد و برطرف نكند، وضو و غسل جبيره باطل خواهد بود.
س: فردى كه دچار بيمارى پيسى است در نماز و غسلهاى واجب چه بايد بكند؟ آيا مىتواند براى بردن ثواب نماز اول وقت و ثواب نماز جماعت در نماز جماعت شركت كند؟
ج) تكليف او در نماز و غسلهاى واجب مثل ساير مكلفين است و اگر آب براى او ضرر دارد بايد بجاى وضو و غسل تيمم نمايد و شركت در نماز جماعت براى چنين شخصى اشكال ندارد.
س: در اثناى غسل جنابت يكى از مبطلات وضو پيش مىآيد، آيا در وسعت وقت مىتوان دوباره غسل كرد كه احتياج به وضو گرفتن مجدد نباشد و با همان غسل نماز خواند؟
ج) در فرض مرقوم بايد وضو بگيرد و تجديد غسل تأثيرى ندارد.
احکام تیمم
اجوبه الاستفتائات
س 200: اگر چیزهایی مثل خاک، گچ، سنگ که تیمم بر آنها صحیح است، به دیوار چسبیده باشند، آیا تیمم بر آنها صحیح است یا آنکه حتماً باید بر روی زمین باشند؟
ج: در صحّت تيمم، بودن آنها بر روى زمين شرط نيست.
س 201: در صورتی که جنب بر اثر عدم امکان رسیدن به حمام، چند روزی جنابتش استمرار داشته باشد، اگر بعد از نمازی که با تیمم بدل از غسل خوانده است، حدث اصغری از او سر بزند، آیا برای نماز بعدی باید دوباره تیمم بدل از غسل نماید؟ یا آنکه همان تیمم اول از جهت جنابت کفایت میکند، و برای نمازهای بعدی از جهت حدث اصغر وضو یا تیمم واجب است؟
ج: شخص جنب پس از آن که بهطور صحيح تيمم بدل از غسل جنابت کرد، اگر حدث اصغر از او سر بزند، تا زمانى که عذرِ شرعىِ مجوّز تيمم برطرف نشده است، بنا بر احتياط واجب بايد براى اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل نمايد و وضو هم بگيرد و اگر معذور از وضو باشد بايد تيمم ديگرى بدل از آن نمايد.
س 202: آیا تیمم بدل از غسل همان احکام قطعی و ثابت غسل را دارد؟ به این معنی که آیا با آن داخل مسجد شدن جایز است؟
ج: ترتيب همه آثار شرعى غسل بر تيمم بدل از غسل جايز است، مگر اين که تيمم بدل از غسل به علت تنگى وقت باشد.
س 203: شخصی که از مجروحین جنگی است و بر اثر قطع نخاع قادر به کنترل ادرار خود نیست، آیا میتواند به این دلیل که حمام رفتن برای او کمی مشقت دارد، برای انجام اعمال مستحبی مانند غسل جمعه و زیارت و غیر آنها تیمم بدل از غسل نماید؟
ج: صحّت تيمم بدل از غسل براى اعمالى که مشروط به طهارت نيست، مانند زيارت محل اشکال است، ولى انجام آن بجاى غسلهاى مستحبى در موارد عسر و حرج به قصد رجاء و مطلوبيت اشکال ندارد.
س 204: کسی که فاقد آب است و یا استعمال آب برایش ضرر دارد، آیا در صورت تیمم بدل از غسل جنابت، داخل مسجد شدن و خواندن نماز جماعت برای او جایز است؟ قرائت قرآن کریم چه حکمی دارد؟
ج: تا زمانى که عذر مجوّز تيمم باقى است و تيمم او باطل نشده، انجام همه اعمال مشروط به طهارت براى او جايز است.
س 205: رطوبتی از انسان در حال خواب خارج میشود و بعد از بیداری چیزی به یاد نمیآورد ولی لباس خود را مرطوب میبیند و وقت هم برای به یاد آوردن ندارد زیرا نماز صبح او قضا میشود. وظیفه انسان در این حالت چیست؟ چگونه نیت تیمم بدل از غسل نماید؟ حکم اصلی در اینباره چیست؟
ج: اگر مىداند که محتلم شده، جنب است و بايد غسل کند و در صورت تنگى وقت بايد بعد از تطهير بدنش تيمم نموده و نماز بخواند و سپس در وسعت وقت غسل نمايد، ولى در صورت شک در احتلام و جنابت، حکم جنابت بر آن جارى نمىشود.
س 206: شخصی که چندین شب متوالی جنب شده، با توجه به این که در حدیث شریف آمده است که چند روز متوالی حمام رفتن انسان را ضعیف میکند، چه تکلیفی دارد؟
ج: غسل بر او واجب است، مگر اين که استعمال آب براى او ضرر داشته باشد که در اين صورت بايد تيمم کند.
س 207: من در یک وضعیت غیرطبیعی به سر میبرم، بهطوری که از من چند دفعه بدون اختیار در نوبتهای متعدد منی خارج میشود که خروج آن همراه با لذت نیست. وظیفه من درباره هر نماز چیست؟
ج: اگر غسل کردن براى هر نماز ضرر دارد و يا تکليفِ خيلى دشوارى بر شماست، بعد از تطهير بدن با تيمم نماز بخوانيد.
س 208: کسی که غسل جنابت را برای نماز صبح انجام نداده است و به اعتقاد این که اگر غسل کند، مریض میشود، تیمم کرده است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر به اعتقاد او غسل برايش ضرر دارد، تيمم اشکال ندارد و نماز با آن صحيح است.
س 209: کیفیت تیمم چگونه است؟ آیا فرقی بین تیمم بدل از وضو و غسل هست؟
ج: تيمم بدين ترتيب است: ابتدا بايد نيت نمايد و سپس کف هر دو دست را بر چيزى که تيمم بر آن صحيح است بزند و آن را به تمام پيشانى و دو طرف آن از جايى که موى سر مىرويد تا ابروها و بالاى بينى بکشد، و سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام پشت دست چپ، بکشد و احتياط واجب اين است که بار ديگر دستها را به زمين بزند و سپس کف دست چپ را بر پشت دست راست وکف دست راست را بر پشت دست چپ بکشد. اين ترتيب در تيمم بدل از وضو و بدل از غسل يکسان است.
س 210: تیمم بر سنگ گچ و آهک و پخته شده آنها و آجر چه حکمی دارد؟
ج: تيمم بر هر آنچه از زمين محسوب شود مانند سنگ گچ و سنگ آهک، صحيح است. و بعيد نيست، تيمم بر گچ و آهک پخته و آجر و امثال آنها هم صحيح باشد.
س 211: فرمودهاید چیزی که بر آن تیمم میشود باید پاک باشد، آیا اعضاء تیمم (پیشانی و پشت دستها) هم باید پاک باشند؟
ج: احتياط آن است که در صورت امکان، پيشانى و پشت دستها پاک باشند و اگر فردى نتواند محل تيمم را تطهير کند، بدون آن تيمم نمايد؛ هرچند بعيد نيست که طهارت در هر صورت شرط نباشد.
س 212: اگر انسان نتواند وضو بگیرد و تیمم هم برای او امکان نداشته باشد، چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر انسان نتواند براى نماز وضو بگيرد و تيمم هم ممکن نباشد، بنا بر احتياط بايد نماز را در وقت بدون وضو و تيمم بخواند و سپس با وضو يا تيمم قضا کند.
س 213: من به بیماری پوستی مبتلا شدهام، بهطوری که هرگاه غسل میکنم پوست بدنم خشک میشود. حتی در صورت شستن دست و صورتم هم این خشکی به وجود میآید. بنا بر این مجبورم روغن به پوستم بمالم، در نتیجه هنگام وضو بهخصوص برای نماز صبح با مشکلاتی مواجه میشوم. آیا جایز است در نمازهای صبح به جای وضو تیمم کنم؟
ج: اگر استعمال آب براى شما ضرر داشته باشد، وضو گرفتن صحيح نيست، و بايد به جاى آن تيمم کنيد. و اگر ضرر ندارد و روغن مذکور مانع از رسيدن آب به اعضاى وضو نباشد، بايد وضو بگيريد و اگر مانع است و مىتوانيد روغن را پاک نموده و وضو بگيريد و سپس روغن بزنيد، نوبت به تيمم نمىرسد.
س 214: شخصی به خاطر تنگی وقت، نمازش را با تیمم خوانده است. بعد از فراغت از نماز برای او آشکار میشود که وقت برای وضو داشته است. نماز او چه حکمی دارد؟
ج: اعاده آن نماز بر او واجب است.
س 215: ما در منطقه سردسیری زندگی میکنیم که نه حمام دارد و نه مکانی برای استحمام، وقتی در ماه مبارک رمضان به حالت جنابت از خواب بیدار میشویم، با توجه به این که غسل کردن جوانان در نیمه شب در برابر مردم با آب مشک یا حوض عیب شمرده میشود و آب هم در آن وقت سرد است، تکلیف ما برای روزه فردا چیست؟ آیا تیمم جایز است؟ در صورتی که غسل نکند، افطار کردن روزه آن روز چه حکمی دارد؟
ج: مجرد مشقّت يا عيب شمرده شدن اغتسال جوانان در نيمه شب، عذر شرعى محسوب نمىشود، بلکه مادامى که غسل، حرجى و موجب ضرر براى مکلّف نشود، غسل کردن به هرصورتى که امکان دارد واجب است، و در صورت حرج يا ضرر بايد قبل از طلوع فجر تيمم کند و با تيمم بدل از غسل جنابت پيش از طلوع فجر روزهاش صحيح است، و اگر تيمم نکند روزهاش باطل است، ولى امساک در طول روز بر او واجب مىباشد.
احکام تیمم
استفتائات جدید
س. کسی که پیش از اذان صبح، با حالت احتلام از خواب بیدار می شود، آیا می تواند تا نزدیک اذان، غسل نکند و تیمّم کند؟
ج. اگر غسل را به تأخیر اندازد تا جایی که وقت تنگ شود، گناه کرده است. در این صورت باید پیش از اذان صبح، تیمّم کند، و روزه او صحیح است.
س. آیا تیمم روی انواع سیمان (سیمان و ماسه مخلوط که در ساخت و سازها کاربرد دارد) صحیح است؟
ج. اشکال ندارد. اگرچه احوط ترک تیمم بر سیمان و موزائیک است.
س. آیا تیمم روی سرامیک ساده یا طرح دار صحیح است؟
ج. تیمم بر سرامیک صحیح نیست.
س. آیا بعد از تیمم بدل از غسل برای ادای نماز واجب وضو هم لازم است؟
ج. اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد. ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم کند، باید وضو بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، باید بدل از وضو هم تیمم دیگری کند.
س: کسى که کف دو دستش را طورى گچ گرفتهاند که نمىتواند براى تيمم دستها را به صورت کامل به زمين بزند، (قسمتهايى از کف دست با زمين برخورد نمىکند و فقط اطراف کف دست به زمين مىخورد) براى تيمم چه بايد بکند؟
ج) اگر پشت دستها به زمين مىرسد بايد با پشت دستها تيمم كند، و اگر پشت دست را هم گچ گرفته است بگونهاى كه تمام آن به زمين نمىرسد، نوبت به تيمم با ذراعين است و احوط جمع بين تيمم با ذراعين و تيمم با بعض كف دست است.
س: آيا منظور از کشيدن کف دست بر پيشانى در تيمم تا سر انگشتان است يا فقط کف دست کافى است؟ همچنين بر پشت دستها؟
ج) کف دست به تنهايى کفايت نمىکند و کشيدن تا سر انگشتان لازم است، و نسبت به پشت دست هم بايد تا سر انگشتان باشد.
س: آيا در صورتى که هنگام تيمّم دست تر باشد تيمم باطل است؟
ج) مجرد مرطوب بودن دست لطمه ای به صحت تیمم نمی زند.
س: تيمم به سنگ نماى ساختمان كه بطور عمودى به ديوار نصب شده است صحيح يا خير؟
ج) مانع ندارد.
س: تيمم بر شن مرطوب صحيح است يا نه؟
ج) اشکال ندارد.
س: معمولاً در زير قالى كه در اتاق پهن است گرد و خاكهايى جمع مىشود آيا تيمم با اين نوع خاك صحيح است يا خير؟
ج) تا امكان تهيهى خاك وجود دارد، تيمم بر گرد و غبار صحيح نيست مگر به اندازهاى باشد كه عرفاً بر آن خاك صدق كند.
س: كوهنوردانى كه براى فتح قلهها مىروند و بخاطر سردى فوقالعاده هوا وضو گرفتن آنها با عسر و حرج همراه بوده و از جمله موجب مريضى است، آيا جايز است تيمم نمايند؟ و اگر كوه پر از برف بوده و تيمم ممكن نباشد، تكليف نماز و روزهشان چيست؟
ج) در فرض سؤال تيمم مانع ندارد و در صورت عدم دسترسى به چيزى كه تيمم بر آن صحيح است احتياط مستحب آن است كه اعضاى وضو را با برف مسح كنند و با آن تيمم هم بكنند و بنابر احتياط واجب نماز را در وقت آن به جا آورند و بعداً در زمان تمكن قضاى آن را هم بهجا آورند.
احکام بانوان
اجوبه الاستفتائات
س 216: مادرم از ذریّه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است. آیا من نیز از سادات محسوب میشوم؟ آیا میتوانم عادت ماهیانهام را تا شصت سالگی، حیض قرار دهم و در آن ایام نماز و روزه خود را انجام ندهم؟
ج: تعيين سن يائسگى محل تأمل و احتياط است؛ بانوان مىتوانند در اين مسأله به مجتهد جامعالشرايط ديگر مراجعه نمايند.
س 217: اگر زنی که به خاطر نذر روزه روز معیّنی روزهدار است، در حال روزه حیض شود، چه تکلیفی دارد؟
ج: روزهاش با عادت شدن، ولو در يک جزء از روز باشد، باطل مىشود و قضاى آن روز بعد از پاک شدن بر او واجب است.
س 218: لکههایی که زن بعد از یقین به پاک شدن میبیند، با توجه به این که آن لکهها نه اوصاف خون را دارند و نه خون مخلوط با آب را، چه حکمی دارد؟
ج: اگر خون نباشد حکم حيض را ندارد، و اگر خون باشد اگر چه بهصورت لکههاى زرد رنگ و از ده روز تجاوز نکند همه آن لکهها محکوم به حيض است، و تشخيص اين موضوع به عهده زناست.
س 219: جلوگیری از عادت ماهیانه به وسیله دارو به خاطر روزه ماه رمضان چه حکمی دارد؟
ج: اشکال ندارد.
س 220: اگر زنی در ایام بارداری به خونریزی کمی مبتلا شود ولی باعث سقط حمل او نگردد، آیا غسل بر او واجب میشود یا خیر؟ وظیفه او چیست؟
ج: خونى که زن در ايام باردارى مىبيند اگر صفات و شرايط حيض را داشته باشد، و يا در زمان عادت بوده و سه روز اگر چه در باطن استمرار داشته باشد خون حيض است و الا استحاضه خواهد بود.
س 221: زنی دارای عادت ماهیانه معیّنی مثلاً هفت روز است، به علت گذاشتن دستگاه جلوگیری از حاملگی، هر بار دوازده روز خون میبیند. آیا خونی که از روز هفتم به بعد میبیند خون حیض است یا استحاضه؟
ج: اگر خون تا روز دهم قطع نشود، خونى که در ايام عادت مىبيند خون حيض است و باقى استحاضه خواهد بود.
س 222: آیا جایز است زنی که در حال حیض و یا نفاس است داخل حرم امامزادگان(علیهمالسلام) شود؟
ج: جايز است.
س 223: زنی که عمل کورتاژ (سقط جنین) را انجام داده، در حال نفاس است یا خیر؟
ج: بعد از سقط جنين ولو بهصورت علقه باشد اگر خونى را مشاهده کرد، محکوم به نفاس است.
س 224: خونی که زن در سن یائسگی میبیند، چه حکمی دارد؟ و وظیفه شرعی او چیست؟
ج: محکوم به استحاضه است.
س 225: یکی از راههای جلوگیری از حاملگیهای ناخواسته، استفاده از داروهای ضد حاملگی است. زنهایی که از این داروها استفاده میکنند لکههای خونی را در ایام عادت و غیر آن مشاهده میکنند. این لکهها چه حکمی دارد؟
ج: اگر اين لکهها واجد شرايط شرعى حيض نباشد، حکم حيض را ندارد، بلکه محکوم به استحاضهاست.
احکام بانوان
استفتائات جدید
س. خانمی مطلقه برای زود سپری شدن عدّه، اقدام به خوردن قرص هایی می نماید که موجب می شود خانم زودتر از موعد، عادت ماهیانه شود؛ در این حال عادت دوم ایشان در روز نهم شروع شده است. با توجه به اینکه فاصله حیض دوم ۱۰ روز نبوده است، آیا این امر صحیح است؟
ج. خوردن قرص های مذکور فی نفسه اشکال ندارد، ولی در فرض مذکور که خون دوم شرایط حیض را نداشته، کفایت از اتمام عده نمی کند.
س: زنى كه داراى عادت استحاضه است و پس از پاك شدن بر اثر ندانستن مسأله در هنگام غسل به جاى گفتن «غسل استحاضه» از جمله «غسل حيض» استفاده كند و پس از چند هفته متوجه قضيه گردد بايد چه كند؟
ج) اگر نيت او غسل استحاضه بوده ولى در لفظ غسل حيض گفته است، غسل او اشكال ندارد.
احكام دوران عادت
استفتائات جدید
س. اگر خانم بارداری خونی در وقت عادت همیشگی ببیند که شرایط حیض دارد اما صفت آن را ندارد، آیا میتواند حیض قرار دهد؟
ج) حیض است.
س. اگر این خانم باردار مضطربه باشد و خون دارای صفت حیض نباشد، اگر تا سه روز این خون مستمر بود، میتواند حیض حساب کند و ترک عبادت نماید؟
ج) حیض است.
س. خانمی که دارای عادت وقتیه است و هر ماه، هفتم خون می¬دیده است، به مدت چهار ماه است که روزهای حیضش به این ترتیب شده است: ماه اول از این چهار ماه، روز ششم، ماه دوم روز نهم، ماه سوم روز پنجم، ماه چهارم روز هشتم خون دیده است و این ماه از روز هشتم خون دیده که بیش از ده روز است که ادامه دارد. (همه این ماهها یکی دو روز قبل یا بعد از عادت است) آیا این خانم هنوز صاحب عادت است تا براساس آن وقتش را تعیین کند یا مضطربه شده است که به وظیفهی مضطربه عمل نماید؟
ج) این مقدار اختلاف باعث به هم خوردن عادت نمیشود و عادت قبلی همچنان باقی است.
س: آيا زن در ايام قاعدگى مىتواند غذاى نذرى درست كند؟
ج) مانع ندارد.
س: آيا زن حائض مىتواند به حسينيه، مراسم عزادارى و نمازخانه و... وارد شود؟
ج) رفتن به حسينيه و مراسم عزادارى مانع ندارد ولى مكث در مساجد، گذاشتن چيزى در مسجد و رفتن در مسجدالحرام و مسجد النبى جايز نيست.
س: مىگويند براى قران خواندن در حالت حيض بايد وضو گرفت و قران خواند حال سوال من اين است که مگر حيض وضو را باطل نمىکند در اين حالت گرفتن و نگرفتن آن آيا فرقى هم مىكند و آيا اين وضو صحيح مىباشد و علت آن چيست؟
ج) وضوى مذکور صحيح است و مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نمايد و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگيرد و در جاى نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذکر و دعا و صلوات و تلاوت قرآن شود و در اين وقت تلاوت قرآن مکروه نيست.
س: مىخواستم بدانم حكم زنى كه حايض است و براى زيارت به مشهد مقدس رفته به چه نحو است؟ آيا مىتواند به زيارت بارگاه امام رضا (عليه السلام) برود يا نه؟
ج) بنابر احتياط واجب در حرم آن حضرت (عليه السلام) يعنى زير گنبد و اطراف ضريح مطهر، نمىتواند توقف نمايد ولى توقف در رواقها و قسمتهاى متّصل به حرم آن حضرت (عليه السلام) اگر مسجد نباشد، مانعى ندارد.
س: اگر زن روزهدار در روز مثلاً يك ساعت به غروب خون حيض مشاهده كند، تكليف روزهاش چگونه است؟
ج) روزه باطل میشود و بايد بعد از ماه رمضان، قضا كند.
س: خانم غیر وقتیهای که هفت روز خون باشرایط وصفات حیض دیده و هفت روز پاک بوده و سه روز به صفت استحاضه پیوسته خون دیده و بعد خونی با شرایط و صفات حیض دیده حکم این خون با صفات چیست؟ آیا اقل طهر با خون استحاضه که در سه روز آخر دیده تکمیل می شود؟
ج) اگر بعد از اتمام ده روز از پایان حیض، خون تغییر صفت دهد و دارای صفت حیض شود، حیض است.
س: بعضى از خانمهايى كه قرصهاى جلوگيرى از باردارى مصرف مىكنند قبل از تمام شدن يك بسته كامل از اين قرصها لكههاى خونى مىبينند كه البته مداوم نيست، اينگونه از زنان وظيفهشان چيست؟ استمرار خون بايد در داخل فرج باشد يا بايد بيرون بيايد؟
ج) اگر لكبينى محسوب مىشود و استمرار ندارد، حكم استحاضه را دارد و استمرار در باطن كافى است.
س: خانمى در ابتداى بلوغ به مدت حدود سه سال دوران قاعدگيش مشتمل بر سه روز بوده ولى بعد متوجه شده كه در دو روز بعد ترشحاتى دارد كه اگر چه مشخصات خون حيض را ندارد ولى مثل ايام پاكى او هم نيست و بناى دوران قاعدگىاش را بر پنج روز گذاشته است . پس از ازدواج اين اتفاق باز هم تكرار شده و آن خانم حالا دوران قاعدگىاش را هفت روز مىداند ولى كماكان معتقد است كه خون چند روز آخر، ويژگىهاى حيض را ندارد آيا بايد در آن ايام دستورات حائض را انجام دهد و از محرمات پرهيز كند، يا همچنان به سپرى شدن هفت روز اكتفا نمايد؟
ج) در فرض سؤال ترشحات مذكور اگر قبل از ده روز قطع نشود، حكم حيض را دارد و بايد از محرمات پرهيز نمايد.
س۱: عادت ماهانه من هفت روز بوده است، اما به علت ابتلا به بيمارى «كيست»، بعد از ايام عادت ماهانهام تا روز دهم لك بينى دارم، در ماه رمضان بعد از روز هفتم روزههايم را مىگيرم و نمازهايم را با غسل مىخوانم اما از كسى شنيدم كه گفت بعد از ماه رمضان بايد آن سه روز را دوباره قضا كنم، در اين مورد تكليفم چيست؟ س۲: گاهاً پيش مىآيد كه چند روزى قبل از عادت ماهانه لكهبينى دارم (يعنى چند ساعتى لكه و بعد پاك مىشوم و بعد از يكى دو روز عادت مىشوم) در اين روزها نماز خواندن چه حكمى دارد؟
ج۱) اگر لكبينى تا ده روز ادامه يافته و از ده روز تجاوز نمی کند، تمام ده روز محكوم به حيض است و در آن ايام نماز ساقط است و روزه صحیح نیست و بعد از پاک شدن و طهارت بايد قضاى روزهها گرفته شود ولى اگر مربوط به خون قروح و جروح است، حكم حيض را ندارد و نياز به غسل مجدد نيست و روزهها قضا ندارد. ج۲) حكم استحاضه را دارد که با مراعات احکامی که به تفصيل در رساله توضيح المسائل امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) گفته نماز خوانده می شود.
س: در چند سال ابتداى بلوغم نسبت به وجوب غسل بعد از حيض آگاه بودم منتها نمیدانستم بعد از مشاهده لكههايی كه اوصاف خون دارند قبل از ده روز بايد دوباره غسلم را تجديد كنم و اصلاً گمان نمیكردم اين كار اشكال داشته باشد تا اينكه استفتائات آقا را خواندم و به اين مطلب پی بردم. حال در مورد نمازها و روزههايی كه با اين غسل خواندهام حيرانم، آيا همهشان دوباره بايد مجدداً قضا شوند؟ آيا میتوانم بهجای قضا كردن كفارهی روزههايم را بدهم؟
ج) روزههايی را كه در ايام ديدن لك گرفتهايد، قضا نماييد ولی روزههايی را كه پس از قطع كامل خون بدون غسل گرفتهايد صحيح است و قضا ندارد ولى نمازهايی را كه پس از قطع كامل حيض بدون غسل خواندهايد، بايد قضا نماييد. ضمناً کفاره به جاى قضا کفايت نمىکند.
عبادات دوران عادت
استفتائات جدید
س. آیا زن حائض میتواند غسل مستحبی مانند غسل جمعه انجام دهد؟
ج. مانع ندارد، بلکه مستحب می باشد.
س: آيا زن در حال استحاضه قليله، مىتواند براى نماز جماعت وارد مسجد شود؟
ج) مانع ندارد.
س: آيا سجده زيارت عاشورا براى خانمهايى که عذر شرعى دارند، جايز است؟
ج) اشكال ندارد.
س: اگر زنى داراى عادت ماهانه حيض باشد، آيا قرآن خواندن براى آن زن جايز است؟
ج) خواندن قرآن بهجز آياتى كه سجده واجب دارد براى حائض جايز است اگر چه كراهت دارد.
احکام اموات
اجوبه الاستفتائات
س 226: آیا در غسل و کفن و دفن اموات، مماثلت و همجنس بودن شرط است یا هر یک از زن و مرد میتواند امور میت دیگر را انجام دهد؟
ج: همجنس بودن با ميّت فقط در غسل دادن او شرط است و در صورتى که غسل دادن ميّت به وسيله همجنس او امکان دارد، غسل دادن به وسيله غير همجنس صحيح نيست و غسل ميّت باطل است. ولى در تکفين و تدفين همجنس بودن شرط نيست.
س 227: امروزه در روستاها متعارف است که اموات را در منزل مسکونی غسل میدهند. گاهی میّت وصی نداشته و چند فرزند صغیر دارد. نظر مبارک راجع به این موارد چیست؟
ج: تصرّفات مورد نياز براى تجهيز ميّت از قبيل غسل و کفن و دفن، به مقدار متعارف، متوقف بر اذن ولى صغير نيست و اشکال از جهت وجود فرزندان صغير ايجاد نمىشود.
س 228: شخصی بر اثر تصادف یا سقوط از ارتفاع فوت کرده است و جسد او خونریزی دارد، آیا باید منتظر ماند تا خون، خود به خود یا با وسائل پزشکی بند بیاید یا این که با وجود خونریزی جایز است اقدام به دفن او نمایند؟
ج: تطهير بدن ميّت قبل از غسل در صورت امکان واجب است، و اگر انتظار براى توقف خونريزى يا منع آن ممکن باشد، واجب است.
س 229: استخوان مردهای که حدود چهل یا پنجاه سال از دفن آن میگذرد و مقبره او از بین رفته و تبدیل به میدان عمومی گردیده است، در اثر کندن نهری در آن میدان ظاهر شده است. آیا لمس کردن استخوانها برای دیدن آنها اشکال دارد؟ آیا استخوانها نجس هستند؟
ج: استخوان ميّت مسلمانى که غسل داده شده است، نجس نيست؛ ولى دفن مجدّد آن زير خاک واجب است.
س 230: آیا برای انسان جایز است که پدر یا مادر و یا یکی از بستگان خود را در کفنی که برای خودش خریده است، کفن کند؟
ج: اشکال ندارد.
س 231: یک تیم پزشکی برای انجام آزمایشها و تحقیقات پزشکی احتیاج دارند که قلب و بعضی از اعضای مرده را از جسد او جدا سازند و بعد از گذشت یک روز از انجام آزمایشها و مطالعات، اقدام به دفن آن کنند. امیدواریم لطف نموده به سؤالات زیر پاسخ فرمایید: 1. آیا با توجه به این که امواتی که این آزمایشها بر روی آنها اعمال میشود از مسلمانان هستند، اقدام به این کار برای ما جایز است؟ 2. آیا دفن قلب و بعضی از اعضای جسد جدای از بدن میّت جایز است؟ 3. آیا با توجه به این که دفن جداگانه قلب و بعضی از اعضا مشکلات فراوانی برای ما ایجاد میکند، دفن آن اعضاء با بدن میّت دیگر جایز است یا خیر؟
ج: در صورتى که نجات نفس محترمه يا دستيابى به تجارب علوم پزشکى که جامعه به آن محتاج است، و يا شناسايى نوعى بيمارى که حيات مردم را تهديد مىکند، متوقف بر تشريح باشد، تشريح جسد ميّت جايز است، لکن لازم است تا آنجا که استفاده از جسد غير مسلمان امکان دارد، از جسد مسلم استفاده نشود. حکم شرعى اعضايى که از جسد مسلمان جدا شدهاند، اين است که با بدن دفن شوند، و اگر امکان نداشت، دفن جداگانه آنها اشکال ندارد.
س 232: اگر شخصی برای خودش کفنی بخرد و همیشه در وقت نمازهای واجب یا مستحب یا هنگام قرائت قرآن کریم، آن را پهن نموده و روی آن نماز و قرآن بخواند و هنگام مرگ از آن به عنوان کفن استفاده کند. آیا این عمل جایز است؟ آیا از نظر اسلام صحیح است که انسان کفنی را برای خود بخرد و بر آن آیات قرآنی بنویسد و از آن فقط هنگام تکفین استفاده نماید؟
ج: موارد مذکور اشکال ندارد.
س 233: اخیراً جنازه زنی در یک قبر قدیمی که تاریخ آن به حدود هفتصد سال پیش بر میگردد، کشف شده است. این جنازه مشتمل بر اسکلت استخوانی عظیم کامل و سالمی است که بر جمجمه آن مقداری مو وجود دارد. به استناد گفتههای باستان شناسانی که آن را کشف کردهاند، جنازه متعلّق به یک زن مسلمان است. آیا جایز است این اسکلت استخوانی بزرگ و مشخص را از طرف موزه علوم طبیعی (بعد از بازسازی شکل قبر و قراردادن جنازه در آن) در معرض بازدید قرار داد تا موجب عبرت بازدید کنندگان از موزه علوم طبیعی گردد و یا با نوشتن آیات و احادیث مناسب باعث تذکر و موعظه دیدار کنندگان شود؟
ج: اگر ثابت شود که اسکلتِ استخوانى، متعلّق به بدن ميّت مسلمان است، دفن فورى آن واجب است.
س 234: گورستانی در روستایی وجود دارد که ملک خاص کسی نیست و وقف هم نشده است، آیا جایز است اهالی این روستا از دفن اموات شهر یا روستاهای دیگر یا میتی که وصیت کرده در آن قبرستان دفن شود، جلوگیری کنند؟
ج: اگر قبرستان عمومى مزبور ملک خاص کسى يا وقف خاص اهالى آن روستا نباشد، نمىتوانند از دفن اموات ديگران در آن قبرستان جلوگيرى کنند و اگر شخصى وصيت کرده است در آن دفن شود، واجب است طبق وصيت عمل شود.
س 235: روایاتی وجود دارد دال بر این که پاشیدن آب بر قبور مستحب است، مانند روایاتی که در کتاب «لآلی الاخبار» ذکر شده است، آیا این استحباب مخصوص روز دفن میّت است یا اطلاق دارد، چنانچه نظر مؤلف «لآلی الاَخبار» چنین است؟ نظر جنابعالی در اینباره چیست؟
ج: پاشيدن آب بر قبر در روز دفن مستحب است و بعد از آن نيز به قصد رجاء اشکال ندارد.
س 236: چرا میّت را شب دفن نمیکنند؟ آیا دفن میّت در شب حرام است؟
ج: دفن ميّت در شب اشکال ندارد.
س 237: شخصی بر اثر تصادف ماشین فوت کرده است، پس از غسل و کفن او را به قبرستان آوردند، ولی هنگام دفن متوجه شدند که تابوت و کفن آغشته به خونی است که از او جریان دارد، آیا عوض کردن کفن او در این حالت واجب است؟
ج: اگر شستن آن قسمت از کفن که به خون آغشته شده است يا بريدن و يا عوض کردن آن امکان داشته باشد، آن کار واجب است، ولى اگر امکان ندارد، دفن ميّت به همان صورت جايز است.
س 238: اگر سه ماه از دفن آن میّت با کفن آغشته به خون بگذرد، آیا نبش قبر در این حالت جایز است؟
ج: نبش قبر در فرض سؤال جايز نيست.
س 239: از حضرتعالی تقاضا میکنیم به سه سؤال زیر پاسخ فرمایید. 1. اگر زن حاملهای هنگام وضع حمل از دنیا برود، جنین موجود در رحم زن در موارد زیر چه حکمی دارد: الف: اگر روح به تازگی در او دمیده شده باشد (سه ماه یا بیشتر)، با توجه به این که احتمال مرگ جنین در صورت خارج کردن آن از رحم مادر بسیار زیاد است؟ ب: اگر عمر جنین هفت ماه یا بیشتر باشد؟ ج: اگر جنین در رحم مادر مرده باشد؟ 2. اگر زن حامله هنگام وضع حمل بمیرد، آیا بررسی کامل مرگ و زندگی جنین بر دیگران واجب است؟ 3. اگر زن حامله هنگام وضع حمل فوت کند و بچه در شکم او زنده بماند و شخصی بر خلاف متعارف با وجود زنده بودن جنین دستور دفن مادر با جنین را بدهد، نظر شما در اینباره چیست؟
ج: اگر جنين با مرگ مادرش فوت کند، و يا فوت مادر پيش از دميده شدن روح در جنين باشد، خارج کردن آن از شکم مادر واجب نيست، بلکه جايز هم نيست. ولى اگر روح در او دميده شده و در شکم مادرش که از دنيا رفته است، زنده باشد و احتمال زنده ماندنش تا زمان خارج کردن او از رحم مادر وجود داشته باشد، واجب است که سريعاً او را از شکم مادر خارج کنند، و تا وقتى که موت جنين در رحم احراز نشده است، دفن مادر همراه با جنين جايز نيست و اگر جنين زنده همراه مادرش دفن شد و حتى بعد از دفن هم احتمال زنده بودنش وجود داشته باشد، واجب است اقدام به نبش قبر و خارج کردن جنين زنده از شکم مادر نمايند. همچنين اگر حفظ حيات جنين در شکم مادرش متوقف بر دفن نکردن مادر باشد، ظاهر اين است که تأخير دفن مادر واجب است تا جان جنين حفظ شود، و اگر کسى بگويد دفن زن حامله با جنين زندهاى که در رحم او وجود دارد جايز است و ديگران به گمان صحّت نظر او اقدام به دفن نمايند و اين کار منجر به مرگ بچه در داخل قبر شود، پرداختن ديه بر کسى که مباشر دفن بوده، واجب است، مگر اين که مرگ جنين مستند به گفته آن شخص باشد که در اين صورت ديه بر او واجب است.
س 240: شهرداری برای استفاده بهینه از زمین، دستور داده است قبرها بهصورت دو طبقه ساخته شود. تمنّا میکنیم حکم شرعی آن را بیان فرمایید.
ج: جايز است که قبور مسلمانان در چندين طبقه ساخته شود، به شرطى که اين کار سبب نبش قبر و هتک حرمت مسلمان نشود.
س 241: کودکی در چاه سقوط کرده و مرده است. آب موجود در چاه مانع خارج کردن بدن او است، حکم آن چیست؟
ج: جسد کودک در همان چاه به حال خود رها مىشود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملک شخصى کسى نباشد و يا مالک آن به مسدود کردن آن راضى باشد، تعطيل کردن چاه و بستن آن واجب است.
س 242: در منطقه ما مرسوم است که مراسم سینهزنی و زنجیرزنی بهصورت سنتی آن فقط در عزاداری ائمه اطهار(علیهمالسلام) و شهدا و بزرگان دینی برگزار میشود. آیا برپایی این مراسم به خاطر در گذشت افرادی از نیروهای بسیج و یا از کسانی که به نحوی به حکومت اسلامی و این ملت مسلمان خدمات کردهاند، جایز است؟
ج: اين عمل اشکال ندارد.
س 243: با توجه به اینکه رفتن به قبرستان در شب مکروه است، اگر کسی با این اعتقاد که شبانه به قبرستان رفتن عامل مؤثری در تربیت اسلامی است، شبانه به قبرستان برود، چه حکمی دارد؟
ج: اشکال ندارد.
س 244: آیا شرکت در تشیع جنازه و حمل آن برای زنان جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 245: در میان بعضی از عشایر معمول است که هنگام مرگ بعضی از اشخاص، با قرض، اقدام به خرید تعداد زیادی گوسفند میکنند تا همه کسانی را که در مراسم عزاداری شرکت مینمایند، اطعام کنند. این کار باعث ضرر فراوانی به آنها میشود، آیا تحمل این ضررها برای حفظ عادات و رسوم جایز است؟
ج: اگر اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضايت آنها باشد، جايز است. ولى اگر اين کار موجب بروز مشکلات و ضررهاى مالى مىشود از آن اجتناب شود و اگر انفاق از اموال ميّت صورت بگيرد، بستگى به نحوه وصيت او دارد و بهطور کلّى در اين گونه امور بايد از اسراف و زياده روى که موجب تضييع نعم الهى مىشود پرهيز گردد.
س 246: اگر در زمان حاضر، شخصی در منطقهای بر اثر انفجار مین کشته شود، آیا احکام شهید را دارد؟
ج: سقوطِ تکليف غسل و کفن شهيد از احکام اختصاصى شهيدى است که در ميدان جنگ کشته شود.
س 247: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در محورهای شهرهای مرزی رفت و آمد میکنند، گاهی با کمینهایی که از طرف بعضی از عناصر ضد انقلاب اسلامی گذاشته میشود، مواجه میشوند که گاهی منجر به شهادت آنان میگردد. آیا غسل یا تیمم این شهدای عزیز واجب است یا این که آنجا میدان جنگ محسوب میشود؟
ج: اگر آن محورها و منطقه مزبور ميدان جنگ بين گروه حق و گروه باطل و ياغى باشد، افرادى که از گروه حق در آنجا به شهادت مىرسند، حکم شهيد را دارند.
س 248: آیا کسی که واجد شرایط امامت در نماز جماعت نیست، جایز است امامت نماز میّت بر جنازه یکی از مؤمنین را عهدهدار شود؟
ج: بعيد نيست که شرايط معتبر در جماعت و امامت جماعت در ساير نمازها در نماز ميّت شرط نباشد، هرچند احوط اين است که آن شرايط در نماز ميّت هم رعايت شود.
س 249: اگر مؤمنی در جایی از جهان در راه اجرای احکام اسلامی یا در تظاهرات و یا در راه اجرای فقه جعفری کشته شود، آیا شهید محسوب میشود؟
ج: چنين شهيدى اجر و ثواب شهيد را دارد، ولى احکام تجهيز شهيد اختصاص به کسى دارد که در ميدان جنگ، هنگام درگيرى و در معرکه نبرد به شهادت رسيده باشد.
س 250: اگر مسلمانی بر اساس قانون و تأیید قوه قضائیه به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شود و حکم اعدام درباره او اجرا گردد: 1. آیا نماز میّت بر او خوانده میشود؟ 2. شرکت در مجلس عزا و قرائت قرآن کریم و مصیبت خوانی برای اهل بیت(علیهمالسلام) که برای او برگزار میشود، چه حکمی دارد؟
ج: مسلمانى که حکم اعدام درباره او اجرا گرديده است، حکم ساير مسلمانان را دارد و همه احکام و آداب اسلامى ميّت در مورد او هم جارى است.
س 251: آیا مسّ کردن استخوانی که همراه با گوشت است و از بدن انسان زنده جدا شده، موجب غسل مسّ میّت میشود؟
ج: دست زدن به عضوى که از بدن شخص زنده جدا شده است، غسل ندارد.
س 252: آیا دست زدن به عضوی که از بدن انسان، مرده، جدا شده، غسل مسّ میت واجب میشود؟
ج: دست زدن به عضوى که از بدن مرده جدا شده، پس از سرد شدن و پيش از غسل دادن، در حکم دست زدن به بدن مرده است.
س 253: آیا شخص مسلمان را باید هنگام احتضار رو به قبله خواباند؟
ج: شايسته است که شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، بهطورى که کف پاى او به جانب قبله باشد. بسيارى از فقهاء اين عمل را برخود محتضر در صورتى که قادر باشد و بر ديگران، واجب دانستهاند و احتياط در انجام آن ترک نشود.
س 254: اگر هنگام کشیدن دندان مقداری از بافتهای لثه هم همراه آن کنده شود، آیا دست زدن به آنها موجب غسل مسّ میّت میشود؟
ج: مس آن موجب غسل مس ميت نمىشود.
س 255: آیا بر شهید مسلمانی که با لباسش دفن شده است، احکام مسّ میّت مترتب است؟
ج: با مسّ شهيدى که تغسيل و تکفين در حق او ساقط است، غسل مسّ ميّت واجب نمىشود.
س 256: اینجانب دانشجوی رشته پزشکی هستم. گاهی هنگام تشریح مجبور به مسّ جسد کسانیکه از دنیا رفتهاند میشویم و نمیدانیم که آن اموات مسلمان هستند یا خیر، و غسل داده شدهاند، یا خیر؟ ولی مسئولین میگویند که این اجساد غسل داده شدهاند. با توجه به این مطالب امیدواریم وظیفه ما نسبت به نماز و غیر آن را بعد از مسّ آن اجساد بیان فرمایید، و اینکه آیا بر اساس آنچه ذکر شد، غسل بر ما واجب میشود یا خیر؟
ج: اگر غسل دادن ميّت، احراز نشود و شما در آن شک داشته باشيد، با مسّ جسد يا اجزاء آن، غسل مسّ ميّت بر شما واجب مىشود، و نماز بدون غسل مسّ ميّت صحيح نيست. ولى اگر اصل غسل ميّت احراز شود با مسّ جسد يا بعضى از اجزاى آن، غسل مسّ ميّت واجب نمىشود، حتى اگر در صحّت غسل آن ميّت شک داشته باشيد.
س 257: شهیدی که نام و نشانی او معلوم نیست، با تعدادی از اطفال در یک قبر دفن شده است. بعد از مدتی شواهدی به دست آمد حاکی از این که آن شهید اهل شهری که در آن دفن شده، نیست. آیا نبش قبر او جهت حمل جسد شهید به شهر خودش جایز است؟
ج: اگر بر اساس موازين و احکام شرعى دفن گرديده، نبش قبر وى جايز نيست.
س 258: اگر آگاهی از داخل قبر و تصویر برداری تلویزیونی از آنچه در آن است، بدون کندن و خاکبرداری، ممکن باشد، آیا بر این عمل نبش قبر صدق میکند یا خیر؟
ج: بر تصويربردارى از بدن ميتى که در قبر دفن شده است بدون کندن و نبش قبر و آشکار شدن جنازه، عنوان نبش قبر صدق نمىکند.
س 259: شهرداری قصد دارد مقبرههای اطراف قبرستان را برای توسعه کوچهها، خراب نماید آیا این عمل جایز است؟ ثانیاً: آیا خارج کردن استخوانهای آن اموات و دفن آنها در مکانی دیگر جایز است؟
ج: تخريب قبور مومنين و نبش آنها جايز نيست، حتى اگر براى تعريض کوچهها باشد، و در صورت وقوع نبش قبر و آشکار شدن بدن ميّت مسلمان يا استخوانهاى آن که هنوز پوسيده نشدهاند، واجب است دوباره دفن شوند.
س 260: اگر شخصی بدون رعایت موازین شرعی اقدام به خراب کردن قبرستان مسلمانان کند، مسلمانهای دیگر در برابر او چه مسئولیتی دارند؟
ج: وظيفه ديگران در اينباره نهى از منکر با رعايت شرايط و مراتب آن است، و اگر در اثر تخريب قبور استخوان بدن ميت مسلمان ظاهر شود واجب است آن را مجدّداً دفن نمايند.
س 261: پدرم در حدود 36 سال است که در قبرستان دفن شده است. اکنون به فکر افتادهام که با کسب اجازه از اداره اوقاف از آن قبر برای خودم استفاده کنم. آیا با توجه به وقفی بودن قبرستان، اجازه گرفتن از برادرانم در اینباره لازم است؟
ج: اجازه گرفتن از ساير ورثه ميّت نسبت به قبرى که زمين آن وقف عام براى دفن اموات شده، شرط نيست. ولى قبل از تبديل استخوانهاى ميّت به خاک، نبش قبر براى دفن ميّت ديگرى در آن جايز نيست.
س 262: آیا راهی برای خراب کردن قبرستان مسلمانها و تبدیل آن به مراکز دیگر وجود دارد، توضیح دهید؟
ج: تغيير و تبديل قبرستان مسلمانان که براى دفن اموات مسلمين وقف شده، جايز نيست.
س 263: آیا نبش قبر و تبدیل قبرستانی که برای دفن اموات وقف گردیده، بعد از اخذ اجازه از مرجع تقلید جایز است؟
ج: در مواردى که نبش قبر و تبديلِ قبرستانِ وقف شده براى دفن اموات جايز نيست، اجازه مرجع تقليد اثرى ندارد. و اگر از موارد استثناء باشد اشکال ندارد.
س 264: مردی در حدود بیست سال پیش فوت نموده، چندی پیش هم زنی در همان روستا از دنیا رفت، اشتباهاً قبر آن مرد را حفر و زن رادر آن دفن کردند، با توجه به این که در داخل قبر هیچ اثری از جسد مرد مزبور وجود ندارد، وظیفه فعلی ما چیست؟
ج: در حال حاضر، با توجه به فرض سؤال، ديگران هيچ تکليفى ندارند و مجرد دفن ميّت در قبر ميّت ديگر موجب جواز نبش قبر براى انتقال جسد به قبر ديگر نمىشود.
س 265: در وسط خیابانی، چهار قبر وجود دارد که مانع ادامه جاده سازی هستند، از طرفی هم نبش قبر اشکال شرعی دارد. امیدواریم برای این که شهرداری مرتکب عمل خلاف شرعی نشود، وظیفه ما را بیان فرمایید.
ج: اگر احداث جاده متوقف بر حفر قبر و نبش آن نباشد و عبور جاده از روى قبرها امکان دارد، يا احداث جاده با وجود قبرها ضرورى و طبق قانون لازم باشد، احداث آن اشکال ندارد.
احکام اموات
استفتائات جدید
س: لمس اعضايى كه از ميّت يا از بدن شخص زنده جدا شده چه حكمى دارد؟
ج) دست زدن به عضوى كه از بدن مرده جدا شده در حكم دست زدن به بدن مرده است ولى دست زدن به عضوى كه از بدن شخص زنده جدا شده است غسل ندارد.
س. در غسل میت اگر مماثل نبود مثلاً زن فوت کرده و زن دیگری پیدا نمیشود و مرد محرمی هم وجود نداشته باشد و شوهر هم نیست اما مرد نامحرم موجود است، تکلیف چیست؟ آیا از روی لباس نامحرم میتواند غسل بدهد؟ آیا غسل ساقط میشود یا وظیفه تبدیل به تیمم میشود؟
ج. غسل ساقط می شود.
س. دو قلوهایی که برعکس به هم چسپیدهاند را بعد از فوت چگونه دفن کنند؟
ج. حکم به تخییر میشود.
س. در صورتی که میت از ناخن مصنوعی استفاده کرده باشد و امکان کندن آن مقدور نیست تکلیف غسل چیست؟
ج. اگر قابل برداشتن نیست غسل داده شود و بعد از غسل احتیاطاً تیمم هم داده شود.
س: آیا میتوان در صورت جراحت و خونریزی، میت را به صورت جبیرهای غسل یا تیمم داد؟
ج) غسل میت به صورت فوری واجب نیست؛ بنابراین باید میت را رها کنند تا خونریزی آن بند بیاید؛ و اگر خونریزی قطع نمیشود، با مواردی مانند گچ، خون را بند بیاورند، و بعد از شستشوی گچ، میت را غسل دهند.
س. با توجه به اینکه همجنس بودن به عنوان یکی از شرائط غسل دهنده میت، شمرده شده است، نسبت به غسل دادن افرادی که بر اثر بیماری های مسری خطرناک از دنیا رفتهاند و احیانا همجنس حاضر نباشد، چگونه باید عمل کرد؟
ج) اولاً غسل میت بر هر فردی که توان انجام آن را داشته باشد، واجب است و مجرد عدم دسترسی موقت به کسی که میت را غسل دهد، مجوز ترک این واجب الهی نیست. دوماً غسل میت باید توسط همجنس انجام شود، اما همسر میت ـ حتی با وجود همجنس ـ می تواند میت را غسل دهد. سوماً در صورتی که غسل توسط همجنس یا همسر ممکن نباشد، محارم می توانند میت را غسل دهند، اما در صورت امکان غسل توسط همجنس یا همسر، بنابر احتیاط واجب غسل توسط محارم صحیح نیست. چهارماً در صورتی که غسل توسط هیچیک از همجنس، همسر یا محرم، ممکن نباشد (حتی با صبر کردن و یا انتقال میت به مکان دیگر)، غسل ساقط است.
س. الف) در یک حادثه آتشسوزی چند نفر مسلمان و غیر مسلمان سوختهاند، و مخلوط شدهاند، و امکان تشخیص و شناسایی هر یک نیست، وظیفه نسبت به غسل و نماز و دفن آنها چیست؟ ب) در همین فرض نیز اگر خانمی هم بین آنهاست، و قابل شناسایی نباشد، تکلیف چیست؟
ج. الف) در فرض سؤال بنابر احتیاط، غسل دادن و کفن نمودن و سایر واجبات، برای تمامی آنها واجب است. ب) هر یک از زن و مرد مسلمان، آنها را از پشت لباس، غسل دهند.
س. اگر پس از غسل دادن میت، بول یا غائط از میت خارج شود، اعاده لازم است یا نه؟
ج. اعاده غسل واجب نیست؛ اگر چه احتیاط مستحب در صورت بیرون آمدن بول یا غائط در اثنای آن، اعاده غسل است. البته بنا بر احتیاط پاک نمودن بدن میّت از نجاست واجب است، هرچند که بعد از قرار دادن در قبر باشد، مگر آن که ممکن نباشد، و لو به خاطر این که بیرون آوردن او از قبر هتک حرمت محسوب شود.
س. آیا حنوط اختصاص به میتی دارد که او را غسل دادهاند یا در تیمم بدل از غسل هم هست؟
ج) بعد از تیمم هم حنوط واجب است.
س. حنوط بچه غیر بالغ واجب است یا خیر؟
ج) بله، واجب است.
س. میتی را عوض غسل، تیمم میدهند، بعد از تیمم، لمس بدن او غسل مس میت دارد یا نه؟
ج) اگر وظیفه تیمم دادن میت بوده است، چنانچه بدن میت را بعد از تیمم سوم مس کنند، غسل مس میت مبنی بر احتیاط مستحب است و واجب نیست.
س. آیا غسل میت باید بعد از سرد شدن بدن میت باشد یا قبل از سرد شدن هم میشود غسل داد؟
ج) قبل از سرد شدن هم میشود.
س. در مواقع بحرانی که با کمبود شدید آب و کفن مواجه هستیم و تأخیر در غسل، تیمم و کفن موجب وهن یا متعفن شدن اجساد میشود، حکم موارد زیر چیست؟ ۱) اگر آب به اندازه یک یا دو غسل باشد؟ ۲) اگر آب فقط برای غسل دادن تعدادی از اموات وجود دارد؟ آیا تنها همان چند نفر غسل کامل داده شوند و بقیه را تیمم دهند یا هر کدام را مثلا یک غسل و دو تیمم بدهند؟ ۳) اگر پارچه برای کفن نباشد آیا میتوان از پتو، پلاستیک یا لباس آلوده و نجس میت به عنوان کفن استفاده کرد؟
ج. ۱) اگر جز به مقدار یک غسل آب نداشته باشد، باید او را یک غسل و دو تیمّم بدهد، پس اگر سدر و کافور یا تنها سدر یا تنها کافور داشته باشد باید آب را به مصرف غسل اول رسانیده و دو تیمّم برای دو غسل آخری بدهد. و همچنین است اگر سدر و کافور هم نباشد. و اگر آبی که دارد برای دو غسل کافی باشد، باید آب را در دو غسل اول مصرف نماید، و عوض سومی تیمّم دهد. ۲) تنها چند نفر که آب به مقدار غسلشان است، غسل داده شده و بقیه تیمم داده میشوند. ۳) اگر چارهای جز آن نباشد، منعی ندارد.
س. اگر دست تیمم دهنده، قبل از غسل بر اثر برخورد با میت نجس شود، آیا تطهیر آن برای تمیمم میت لازم است یا خیر؟ و در صورتی که تطهیر ممکن نباشد، تکلیف چیست؟
ج) تطهیر آن لازم نیست.
س. اگر امکان غسل میت به هیچ نحو نباشد و اعضای تیمم میت خون آلود باشد و خونها خشک شده باشد، آیا تطهیر اعضای تیمم در صورت امکان لازم است؟ یا تیمم بر همان اعضاء نجس باید انجام شود یا میت تیمم جبیرهای داده شود یا تکلیف ساقط است؟
ج) در فرض سؤال در صورت امکان باید موانع را از مواضع تیمم برطرف نمود و بعد از برطرف نمودن موانع، صرف نجس ماندن اعضا ضرری به صحت تیمم نمیزند؛ البته بدن میت برای دفن در صورت امکان پاک نمودن نجاست، میبایست پاک گردد.
س. پوشاندن کفنهایی که به آیات قرآن مزین شده به میتی که بدن او به خونهای خشک آلوده است اشکال دارد یا خیر؟
ج) اگر امکان ازاله نجاست از بدن میت نباشد، چنانچه سبب سرایت نجاست به کفن نمیباشد و عرفاً هتک آیات محسوب نمیشود، اشکال ندارد.
س. الف) آیا میتوان بر چند میت مذکر و مونث و بالغ و نا بالغ یک نماز خواند؟ ب) در صورت جواز چینش اجساد چطور باید باشد؟ و مقدار فاصله از روبرو و دو طرف چه قدر باید باشد؟
ج. الف) بله اشکال ندارد و در این صورت بعد از تکبیر چهارم در عباراتی که نمازگزار می گوید باید تثنیه یا جمع بودن اموات را مراعات کند. ب) جنازه ها با رعایت محاذات، جلوی روی نمازگزار قرار داده میشوند.
س. اگر جنازهها متعدد و از جهت جنسیت مختلط باشند، برای نماز خواندن آنها،. الف) آیا لازم است که جنازه زن پشت سر مرد باشد؟ ب) آیا باید به جنازه زنها جداگانه نماز خواند؟
ج. الف) لازم نیست ولی چیدن جنازهها باید به گونهای باشد که اولاً واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند، بهطوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد. و ثانیاً فاصله آنها با نمازگزاران زیاد نباشد ولی کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متّصل باشد، اشکال ندارد. ب) لازم نیست.
س. در نماز بر جنازههای مختلط زن و مرد، ضمیرها چطور باید گفته شود؟
ج) فقط بعد از تکبیر چهارم باید مراعات تثنیه یا جمع بودن میت را بکند و بقیه نماز با نمازی که برای یک میت خوانده میشود تفاوتی ندارد. اگر دو جنازه باشد می گوید: «اللهم اغفر لهذین المیتین» و اگر سه جنازه یا بیشتر بود میگوید: «اللهم اغفر لهؤلاء الأموات».
س. ۱) حکم نماز میتی که بدون اذن ولی خوانده شده و امکان اذن گرفتن وجود داشته است چیست؟ ۲) آیا علم به رضایت و اجازه بعدی کفایت میکند؟ ۳) اگر اذن گرفتن از ولی برای نماز میت به دلیل عدم شناخت یا عدم دسترسی، ممکن نباشد تکلیف چیست؟
ج. الف) در فرض سؤال نماز باطل است. ب) علم به رضایت _ اگرچه از شاهد حال قطعی به دست بیاید _ کفایت میکند و لکن اجازه بعدی کفایت نمیکند. ج) اگر دسترسی به ولیّ میت ممکن نباشد، باید از حاکم شرع اجازه گرفت.
س. آیا اگر شخص فاسقی اقدام به اقامه نماز بر میت مسلمان کند، تکلیف از دیگران ساقط میشود یا خیر؟
ج) بله با وجود سایر شرایط، کفایت میکند.
س. در حوادث و سوانح که افراد زیادی کشته میشوند و ناچار باید اجساد به صورت دسته جمعی دفن شوند، چینش اجساد به چه صورتی باید باشد؟ اگر اجساد مختلط بین زن و مرد باشد، چگونه باید قرار داد؟
ج) دفن اجساد به صورت دسته جمعی اشکال ندارد اگرچه در حال اختیار مکروه میباشد. و در هر صورت باید شرایط دفن (مثل رو به قبله بودن) در هر میتی به صورت جداگانه مراعات گردد و چینش خاصی شرط نیست و اختلاط هم اشکال ندارد.
س. در شرایط بحرانی مانند زلزله، سیل و... میتوان اموات را شبانه دفن کرد یا خیر؟ در غیر این صورت حکم دفن اموات در شب چگونه است؟
ج) دفن اموات در شب، اشکال ندارد.
س. اگر هنگام دفن، به جهت گرد و غبار غلیظ یا مه گرفتگی شدید مستمر، جهت قبله مشخص نباشد و تأخیر در دفن نیز به دلائلی ممکن نباشد، وظیفه چیست؟
ج) در فرض مذکور اگر با تأخیری که ضرر به میت و سایرین ندارد بتوان جهت قبله را مراعات نمود، باید تأخیر انداخت وگرنه به طرفی که گمان به قبله دارند دفن کنند.
س. چنانچه شخص مسلمان یا غیر مسلمان در چاه سقوط کرده و مرده است و امکان خارج کردن او وجود ندارد حکم آن چیست؟ در صورتی که خارج کردن همراه با به خطر افتان جان امدادگران باشد یا باعث وارد آمدن ضرر و زیان به دیگران باشد، تکلیف چیست؟
ج) نسبت به غیر مسلمان وظیفه ای ندارید و نسبت به مسلمان با فرض عدم امکان خروج آن، در همان چاه به حال خود رها می شود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملک شخصی کسی نباشد و یا مالک آن به مسدود کردن آن راضی باشد، تعطیل کردن چاه و بستن آن واجب است.
س. الف) آیا نگهداری میت در الکل جایز است؟ ب) آیا مومیایی کردن جنازه جایز است؟
ج. الف) بعد از فوت شخص مسلمان، تجهیز جسد و دفن آن واجب است، بنابراین نگهداری آن با این نیت که آن را دفن نکنند جایز نیست. و همچنین اگر نگهداری جسد موجب هتک شود جایز نیست. ب) اگر منظور این است که اعضای فسادپذیر میت خارج شده و بعد مومیائی انجام میگیرد، جایز نیست و در هر صورت دفن میت مسلمان واجب است.
س. اگر جنازهای در قبرستان مسلمانان دفن کنیم و بعداً معلوم شود کافر بوده است، آیا باید نبش قبر نمود و سپس او را در جای دیگر دفن کرد یا وظیفه دیگری داریم؟
ج) باید نبش قبر شود، مخصوصاً اگر قبرستان وقف برای مسلمین باشد.
س. در وضعیت بحرانی پس از زلزله یا سیل که بسیاری از اموات بدون اذن ولی دفن شده اند، ولی آنها اصرار دارد میت را به محل دیگری انتقال دهند، آیا در اینگونه موارد نبش قبر جایز است یا خیر؟
ج) اگر با امکان دسترسی به ولیّ بدون اجازه او دفن کردهاند، ولیّ میتواند قبر را نبش کند البته در صورتی که برای دفن میت در مکان دیگر غرض عقلائی داشته باشد.
س. اگر میت بدون حنوط دفن شده باشد آیا نبش قبر برای حنوط کردن جایز است یا خیر؟
ج) اگر متمکن از حنوط بوده و بدون آن دفن شده است، چنانچه برای تدارک آن در صورتی که محذوری (از قبیل هتک حرمت میّت به خاطر آن که جسدش تباه شده و از قبیل حرج و مشقّت بر افراد زنده، به واسطه بو یا تجهیز او) نباشد، واجب است نبش قبر شود.
س. اگر به واسطه دیر رسیدن اهل فن و امدادگران به منطقه حادثه دیده، عده ای از مردم آن منطقه در اثر عدم آشنایی با دستورات شرعی و غیره برخی جنازه ها را بدون غسل و تیمم و کفن و نماز و یا در غیر مسیر قبله دفن کرده باشند، تکلیف چیست؟
ج) اگر غسل، تیمم و کفن ترک شده است، برای تدارک آن در صورتی که محذوری (از قبیل هتک حرمت میّت به خاطر آن که جسدش تباه شده و از قبیل حرج و مشقّت بر افراد زنده، به واسطه بو یا تجهیز او) نباشد، واجب است نبش قبر شود. و اگر نماز بر میت ترک شده و یا باطل خوانده شده است، نبش قبر میّت برای خواندن نماز جایز نیست، بلکه در صورتی که مدت زیادی از دفن نگذشته باشد و میّت در آن مدت متلاشی نشده و از اسم میّت بودن خارج نشده است، با مراعات شرایط از قبیل رو به قبله بودن و غیر آن نماز بر قبر او خوانده می شود.
س: فرد محتضرى را كه سنداژ شده است، بايد رو به قبله قرار داد يا خير؟
ج) شايسته است كه شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، بهطورى كه كف پاى او به جانب قبله باشد. بسيارى از فقها اين عمل را برخود محتضر ـ در صورتى كه قادر باشد ـ و بر ديگران واجب دانستهاند و احتياط در انجام آن ترك نشود.
س: با توجه به اينكه آناتومى از دروس رسمى دانشگاهى در رشته پزشكى مىباشد به نظر حضرتعالى لمس كردن استخوانهايى كه مربوط به مردهها مىباشد جهت آموزش موجب وجوب غسل ميت مىشود يا خير؟
ج) اگر مربوط به مسلمانى باشد که او را غسل ميّت داده باشند، غسل مس ميّت لازم نيست و در غير اين صورت واجب است.
س: دست زدن به بدن بيمار يا مجروحى که به خاطر سرما، بدنش سرد گرديده است و ناگهان مىميرد و سردى آن مربوط به قبض روح نمىباشد، چه حکمى دارد؟
ج) در فرض مرقوم، مس آن پس از مرگ غسل دارد.
س: شخصى در آب خفه شده و مدتى در آب مانده و بدنش متورم شده است در رابطه با غسل او چه بايد کرد؟
ج) اگر با غسل دادن، اعضاى ميّت متفرق و پراكنده نمىشوند، غسل دهند و اگر متفرق مىشود، تيمم دهند.
س: جسدى در اثر حادثه مجروح شده و با چسب و گچ نمىتوان جلوى خون را گرفت آيا صحيح است در چنين مواردى جسد را در کيسه پلاستيکى بگذاريم و از روى پلاستيک، لنگ و و پيراهن را بپوشانيم؟ چون بدون پلاستيک، کفن به خون آلوده مىشود؟
ج) اشكال ندارد.
س: آيا ميّت را مىتوان غسل ارتماسى داد؟
ج) بنابر احتیاط واجب، غسل ارتماسی در این سه غسل، به طوری که برای هر یک از آن ها یک مرتبه فرو برند، کفایت نمیکند، ولی در شستن هر عضوی از اعضای سه گانه در این سه غسل، فرو بردن آن عضو در آب کر با مراعات ترتیب جایز است.
س: در فرض فقدان آب براى غسل دادن ميّت، آيا مىتوان او را تيمم دارد؟ اگر مىشود چگونگى تيمم دادن ميّت را بفرماييد.
ج) اگر آب برای غسل دادن میّت موجود نباشد باید او را سه تیمّم بدل از سه غسل با مراعات ترتیب بدهند و بنابر احتیاط مستحب یک تیمّم دیگر بدل از هر سه غسل بدهند. احتياط ترک نشود، به اينکه تيمم هم با دست فرد زنده و هم در صورت امکان با دست خود ميّت باشد، گرچه بعيد نيست در صورت امکان فقط به دست ميّت اکتفا بتوان کرد. و کيفيت تيمم بدين ترتيب است؛ ابتدا بايد نيت نمايد و سپس کف هر دو دست را بر چيزى که تيمم بر آن صحيح است بزند و آن را به تمام پيشانى و دو طرف آن از جايى که موى سر میرويد تا ابروها و بالاى بينى بکشد، و سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام دست چپ، بکشد و احتياط واجب اين است که بار ديگر دستها را به زمين بزند و سپس کف دست چپ را بر پشت دست راست وکف دست راست را بر پشت دست چپ بکشد.
س: در صورتی که به نظر اهل فن از نظر بهداشتی، تیمم دادن میت موجب بیماری افراد تیمم دهنده یا سرایت بیماریهای خطرناک بشود، در این صورت تکلیف چیست؟ آیا میتوان با دستکش تیمم داد؟
ج) در صورت امکان تیمم میت با دست خود میّت، استفاده تیمم دهنده از دستکش منعی ندارد.
س: اگر ميتى كه بدن و صورتش سوخته باشد را نتوانيم غسل ترتيبى بدهيم، آيا بايد غسل ارتماسى بدهيم يا بايد ميت را تيمم بدهيم؟
ج) در فرض مرقوم اگر غسل ارتماسى ممكن باشد، غسل ارتماسى متعيّن است.
س: در غسل ارتماسى ميت آيا بايد مقدار آب به اندازه آب كر باشد يا در آب قليل هم اشكال ندارد؟
ج) میبایست ميت را در آب كر (یعنی تقریباً ۳۸۴ لیتر) يا جارى غسل ارتماسى دهند.
س: من دانشجوى پزشكى هستم. من بايد هر روز استخوان انسانهاى مرده را لمس كنم. من مىدانم كه مس بدن ميت غسل مس ميت دارد لكن آيا مس استخوان بدون گوشت به تنهايى هم غسل مس ميت دارد؟
ج) مس استخوان مردهاى كه غسل داده نشده موجب غسل مس ميت است.
س: آيا لمس بدن ميّت با دستکش موجب غسل مسّ ميّت مىگردد؟
ج) تماس با دستكش موجب غسل مس ميت نيست.
س: آيا مس زوايد باقيمانده از مرده مانند عرق، خون و... موجب غسل مىشود؟
ج) صِرف مسّ عرق و خون ميّت در صورتى که همراه با مسّ بدن او نباشد موجب غسل نمىشود و عرق ميّت اگر قبل از غسل دادن ميّت باشد، محکوم به نجاست است.
س: اگر جنين مادر قبل از اينكه روح در آن دميده شود سقط گردد آيا باز هم غسل مسّ ميت بر مادر واجب است؟
ج) اگر چهار ماه او تمام شده، مسّ آن، غسل مسّ ميّت دارد ولى اگر کمتر از آن است، غسل مسّ ميّت واجب نيست گرچه احتياط مستحب است.
س: در محل ما چند وقتى است كه مرسوم شده بالاى سر ميّت، جهت شروع نماز ميت، اذان يا اقامه يا يكى از آن دو را مىخوانند. آيا گفتن اذان يا اقامه در اين مورد صحيح و جايز است؟ و ديگر اينكه بعضى اوقات بعد از اتمام نماز ميت، اقدام به قرائت اذان مىنمايند آيا در اين مورد جايز است و اگر به قصد رجاء در پايان نماز خوانده شود، چه حكمى دارد؟
ج) مشروعيت اذان و اقامه، قبل و بعد از نماز ميّت ثابت نيست و مىتوانند قبل از نماز ميّت سه بار بگويند: «الصلاة».
س: آيا بايد براى كودكى كه در دوران جنينى مرده است، احكام ميّت را جارى كرد؟
ج) اگر كمتر از چهار ماه دارد، در پارچهاى پيچيده شده و بدون غسل دفن مىگردد ولى براى جنين چهار ماهه به بالا بايد احكام مزبور جارى شود. البته نماز ميت ندارد.
س: حكم كسى كه در ژاپن زندگى مىكند و همسرش نيز اهل اين كشور مىباشد و تا آخر عمر در آنجا ساكنند در صورتى كه فوت كنند چيست؟ زيرا در اين كشور به هيچ وجه اجازه تدفين به سبك مسلمين داده نمىشود و فقط اجساد را مىسوزانند.
ج) اگر مسلمانى در آن بلد حضور ندارد که بتواند ميت مسلمان را به دستور اسلامى تجهيز و دفن کند و تنها مسلمانى که در اين باره حضور دارد نيز تمکن از اقدام به تجهيز و تدفين ميّتِ مسلمان ندارد، تکليف از او ساقط است، ليکن مجاز به مساعدت و تهيه مقدمات براى سوزاندن بدن ميّت مسلمان نمىباشد.
س: آيا غسّال مىتواند تمام بدن ميت يا بعض از آن (از ناف تا زانو) را در پلاستيك بپيچد و سپس كفن كند؟
ج) مانعى ندارد.
س1: آيا در دفن دست يا پاى قطع شده، رو به قبله بودن شرط است؟ س2: آيا بر عضو كامل جدا شده، مانند دست يا پا يا قلب، به تنهايى نماز ميت واجب است؟
ج1) استقبال شرط نيست. ج2) اگر سينه يا مشتمل بر سينه باشد، نماز بر آن واجب است همچنين اگر بعضى از سينه كه جايگاه قلب است، باشد، نماز واجب است.
س: نبش قبر (یعنی شکافتن قبر) چه حكمى دارد؟
ج) نبش قبر میت مسلمان جایز نیست؛ مگر در موارد خاصی از جمله: ۱. ميت در زمين غصبى كه مالك آن راضى نيست، دفن شده باشد. ۲. كفن يا چيز ديگرى كه با ميت دفن شده است، غصبى باشد و مالك آن راضى به آن نباشد كه در قبر بماند. ۳. ميت بدون غسل يا كفن، دفن شده باشد يا روشن شود كه غسل او باطل بوده است، يا به غير دستور شرع كفن شده است، يا او را در قبر، رو به قبله نگذاشته باشند. در تمام اين موارد در صورتى شكافتن قبر جايز است كه بیحرمتی به ميت نشود. ۴. براى ثابت شدن حقّى، بخواهند بدن ميت را ببينند. ۵. ميت در جايى كه موجب بىاحترامى به اوست (مثل قبرستان كفار يا محل زباله) دفن شده باشد. ۶. اگر استخوانهای میّت تبدیل به خاک شود نبش قبر وی جایز است.
س1: در هنگام دفن ميتى استخوانهاى ميت قبلى ظاهر گرديده است، استخوانها را بايد چه كار كرد؟ آيا مىشود ميت را آنجا دفن نمود؟ س2: ميتى در حال حيات وصيت نموده مرا در داخل قبر فلان بستگانم دفن نماييد، آيا جايز است؟
ج1) استخوانهاى مذكور بايد دفن شود و دفن ميت در محل مذكور در صورتى كه براى دفن مباح باشد و برخلاف مقررات نباشد، فى نفسه اشكال ندارد. ج2) اگر بدن ميت از بين رفته و خاك شده باشد، فى نفسه اشكال ندارد.
س: کندن قبرهاى اهل تسنن توسط شيعيان وبالعكس چگونه است؟
ج) كندن قبر براى اموات مسلمانان فى نفسه اشكال ندارد.
س: آيا جابجايى قبر بدون اينكه نبش شود و حتى با بررسى كارشناسان امر، آسيبى به ساير قبور هم وارد نشود، از نظر حضرتعالى جايز است يا نه؟
ج) در فرض مرقوم جابجايى قبر بدون تحقق نبش و هتك حرمت اشكال ندارد.
س: بيرون آوردن دندانهاى مرده که از جنس طلا هستند چه حکمى دارد؟
ج) چنانچه موجب هتک و بىحرمتى به او نباشد، اشکال ندارد.
س: آيا مىتوان در مجلس ترحيم شخصى كه داراى فرزند صغير است چيزى خورد؟
ج) در مالى كه بچه صغير در آن شريك است نمىتوان تصرف كرد مگر با اجازه قيّم شرعى آن كودك كه به مصلحت او كار مىكند ولى اگر معلوم نيست كه مخارج مجلس از اموال صغير برداشته شده اشكال ندارد.
س: با فرض نبود امكانات پزشكى حکم زن حاملهاى که فوت نموده و معلوم نيست فرزند داخل رحم او چه وضعيتى دارد، چيست؟
ج) در صورتى كه چهار ماه تمام شده باشد بدون احراز مرگ فرزند، دفن آن زن جايز نيست.
س: آيا انسان مىتواند براى ختم قرآن به نيابت از ميّت اجير شود در حالى که قبل از اجاره بخشى از آن را بدون نيت قرائت کرده و از اين به بعد نسبت به قبل و بعد، نيت نيابت کند؟
ج) كافى نيست.
خون
استفتائات جدید
س: آیا خونی که به خاطر کوبیده شدن، زیر ناخن یا پوست میمیرد، نجس است؟
ج) اگر طوری باشد که به آن خون نگویند، پاک است و اگر به آن خون بگویند، در صورتی که آب به آن برسد، باید برای وضو و غسل ـ اگر مشقت نداشته باشد ـ خون را بیرون آورند و اگر مشقّت دارد، باید اطراف آن را بهطوری که نجاست زیاد نشود بشویند، و پارچه یا چیزی مثل پارچه، بر آن بگذارند و روی آن به نیت وضو یا غسل، دست تر بکشند.
س) بعضى اوقات روى صورت جوشهاى چرکى ظاهر مىشود آيا اين آبى که در اثر ترکاندن آنها بيرون مىآيد نجس است؟ اگر نجس باشد تکليف نمازهاى خوانده شده و مکانهايى که با دستم در ارتباط بوده چيست؟
ج) اگر با خون همراه نباشد، نجس نيست.
س: خونى که پس از کشيدن دندان در محل آن باقى مىماند و روى دستمال اثر مىگذارد ولى آب دهان را رنگين نمىکند چه حکمى دارد؟ آيا غذا خوردن در اين صورت اشکال دارد؟ يا ظرفى که با آن غذا مىخوريم نجس مىشود؟
ج) در فرض سؤال غذا خوردن اشكال ندارد و ظرف غذا هم مادامى كه به خون آلوده نشده است، پاک است.
س: حکم عفونتهايى که از جوشها خارج مىشوند چه حکمى دارند؟
ج) اگر همراه با خون نباشد، پاک است.
نجاست داخل بدن انسان و حیوان
استفتائات جدید
س۱. خون باقی مانده در گوشت حیوان ذبح شده، پاک است و خوردن آن چه حکمی دارد؟ س۲. اگر ندانیم از نوع خون پاک است يا نجس چه حكمى دارد؟
ج۱) اگر پس از ذبح، به صورت طبیعی از حیوان خون خارج شود، خونی که داخل بدن باقی میماند گرچه نجس نیست، ولی خوردن آن حرام است، مگر آنکه هنگام پخت در غذا مستهلک شود یا به صورتی در گوشت باشد، که جزو آن محسوب شود. ج۲) محکوم به طهارت است.
س: اگر دهان انسان به واسطه خون داخل دهان و يا خارج از آن و يا حتى هر گونه نجس ديگر مثل شراب نجس شود ولى نجاسات مذکور با آب دهان مخلوط شود و از بين برود آيا آب دهان محکوم به طهارت است يا خير؟ و حکم فرو بردن آن چيست؟
ج) محکوم به طهارت است و فرو بردن آن مانع ندارد.
س1: بعد از كشيدن دندان اگر از آن محل خون جارى نباشد ولى اثر خون آن دستمال را آغشته کند، حال حكم غذا و آب دهانى كه از فضاى دهان خارج مىشود، چيست؟ با اين توضيح كه غذا و آب دهان خارج شده خونى نباشد و ضمناً اگر برخى از دندانهاى اين شخص ترميم شده يا قاب گرفته شده باشد، حكم چيست؟ س2: اگر داخل بينى شخص خون منجمد شده باشد حكم ترشحات داخل بينى كه با اين خون منجمد شده ملاقات داشته و از بينى خارج مىشود چيست؟
ج1و2) به طور كلى ملاقات در باطن موجب تنجس نمىشود، بنابراين غذا، آب دهان و ترشحات بينى كه خارج مىشود در صورتى كه آغشته به خون نباشد، پاك است.
س: آيا آب کشيدن داخل دهان بعد از خونريزى کم لثه و پس از پر کردن دندان لازم است؟
ج) لازم نيست.
بول و غائط و منی
استفتائات جدید
س. آیا بعد از ادرار، استبراء واجب است و چه خاصیتی دارد؟
ج) استبراء عملی مستحب است که مردها بعد از ادرار انجام میدهند. استبراء دارای اقسامی است که روشهای آن در رسالههای عملیه ذکر شده است. فایده استبراء این است که اگر بعد از بول رطوبتی خارج شود که معلوم نیست بول است یا نه، در صورت استبراء، رطوبت مذکور پاک محسوب میشود.
س. ادرار و مدفوع حیوانی مثل لاک پشت چه حکمی دارد؟
ج. بول و غائط حیوانی که خون جهنده ندارد، پاک است. و تشخیص این که لاک پشت از کدام نوع است با مکلف است.
س. اگر در برنج پخته شده فضله موش پیدا شود حکمش چیست؟
ج. نجس و خوردن آن حرام است.
س: آيا مدفوع پرندگانى كه داراى نوك كج مىباشند مثل طوطى نجس است؟
ج) اگر از قسم حرام گوشت هم باشد فضله آن نجس نيست، وطوطى حلال گوشت نيست.
س: اينكه مىفرمايند رطوبت بعد از استبراء پاك مىباشد، فاصله زمانى بعد از استبراء تا ديدن رطوبت چقدر است؟
ج) فاصله خاصى معتبر نيست.
بخار آب نجس
استفتائات جدید
س: از ظرفى كه محتوى آب كمتر از كر باشد و با خون يا فرآوردههاى خونى نجس شده باشد و به جوش بيايد، آيا بخار آن پاك است؟ اگر با همين شرايط به جاى خون ادرار باشد، بخار آن پاك است يا نه؟
ج) بطور كلّى بخار چيز نجس، پاك مىباشد.
شک در نجاسات
استفتائات جدید
س. اگر در صنایع غذایی، سرکه حرارت دیده و بجوشد، نجس میشود؟
ج. نجس نیست.
س: چرمهای طبیعی وارداتی که شک داریم از حیوانی است که ذبح شرعی شده یا نه، آیا نجس میباشد؟
ج) اگر بداند یا احتمال دهد حیوان ذبح اسلامی شده است، پاک است، وگرنه محکوم به نجاست است.
س. آیا آب تاول نجس است؟
ج. اگر همراه با خون نباشد، پاک است.
س. آیا آب آکواریومی که ماهی در آن مرده باشد، پاک است یا نجس؟
ج. پاک است.
س: آيا عرق جنب نجس است در غير اين صورت آيا مىشود با لباسى که با عرق جنب آلوده است مىشود نماز خواند؟
ج) پاک است و لکن احتياط واجب آن است که با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود، بله اگر عرق موجود در لباس مذکور خشک شده و يا شسته شده باشد، نماز خواندن با آن مانع ندارد.
س: اگر عضوى از بدن انسان قطع شود ولى به وسيلهى پوست نازكى به بدن اتصال داشته باشد آيا آن عضو نجس است؟
ج) تا متصل باشد، نجس نيست.
س: با توجه به قاعدهاى که مىگويد متنجس سوم نجسکننده نمىباشد اگر کسى شک کند که شئ يا محلى متنجس دوم است يا متنجس سوم تکليف چيست؟
ج) با شك در قلّت واسطه و سرايت نجاست، اصل بر طهارت ملاقىٰ است، اگر چه احتياط خوب است.
س: آيا روغن مار نجس است؟ (روغن مارى که به منظور جلوگيرى از ريزش مو، به مو ماليده مىشود).
ج) پاك است ولى خوردن آن جايز نيست.
احکام متنجس
استفتائات جدید
س. اگر بدانیم چیزی نجس است، اما ندانیم کدام قسمت چه حکمی دارد؟
ج. برای تطهیر آن باید تمام قسمتهایی که احتمال می رود که نجاست در آن قسمت باشد را تطهیر کرد. البته تا تطهیر نشده هم، اگر چیز تری با بعضی از قسمتهای آن برخورد کند، نجس نمی شود.
س. آیا پاک کردن وسایل الکترونیکی مانند رایانه و موبایل که نجس شدهاند، واجب است؟
ج. آنچه واجب است تطهیر اشیای نجسی است که برای خوردن و آشامیدن و نماز خواندن، مورد استفاده قرار میگیرند.
س: اگر كودك دو و نيم ساله اقرار به نجس شدن جايى بنمايد در صورتى كه ما نيز شك داشته باشيم نظر شريف جنابعالى را خواستارم.
ج) قول كودك حجّت نيست.
س: اگر قسمتى از يک لباس نجس شده باشد و انسان نداند که دقيقاً کجاى آن است و سپس جسم ترى به قسمتى از آن لباس برسد آيا نجس میشود يا خير؟
ج) نجس نمىشود.
س: در هنگام شستشوى لباس با آب متصل به كر، آبى كه موقع فشار دادن لباس از آن خارج مىشود، چه حكمى دارد؟
ج) اگر آب شير متصل به كرّ به همه جاى لباس متنجّس برسد و پس از زوال عين نجاست از آن بريزد و از آن عبور كند و خارج شود، لباس پاك است و احتياج به فشار دادن ندارد و چنانچه پس از خصوصيات ذكر شده لباس را فشار دهند، آبى كه از آن مىريزد، پاك است.
احکام نجاسات
اجوبه الاستفتائات
س 266: آیا خون پاک است؟
ج: اگر از حيوانى باشد که خون جهنده دارد، نجس است.
س 267: آیا خونی که بر اثر کوبیدن شدید سر به دیوار در عزای امام حسین(علیهالسلام) از سر انسان جاری و به سر و صورت شرکت کنندگان در مراسم عزاداری پاشیده میشود، پاک است یا خیر؟
ج: خون انسان در هر صورت نجس است.
س 268: آیا اثر کم رنگ خون که بعد از شستن بر لباس باقی میماند، نجس است؟
ج: اگر عين خون نباشد و فقط رنگ آن باقى مانده باشد، پاک است.
س 269: لکه خونی که گاهی در تخم مرغ یافت میشود، چه حکمی دارد؟
ج: محکوم به طهارت است، ولى خوردن آن حرام است.
س 270: عرق جنب از حرام و عرق حیوان نجاست خوار چه حکمی دارد؟
ج: عرق شتر نجاست خوار نجس است، ولى عرق حيوانات ديگر نجاست خوار و همچنين عرق جنب از حرام بنا بر اقوى پاک است، لکن احتياط واجب اين است که با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود.
س 271: آیا قطرات آبی که از بدن میّت قبل از غسل با آب خالص و بعد از غسل با آب سدر و کافور بر زمین میریزد، پاک هستند یا خیر؟
ج: تا زمانى که غسل سوم کامل نشده باشد، بدن ميّت محکوم به نجاستاست.
س 272: پوستی که گاهی از لبها، دستها و یا پاها جدا میشود، محکوم به طهارت است یا نجاست؟
ج: پوست نازکى که خود بخود از دستها، لبها، پاها و ساير قسمتهاى بدن جدا مىشود، محکوم به طهارت است.
س 273: شخصی در جبهههای جنگ در وضعیتی قرار گرفت که مجبور به کشتن خوک و خوردن آن شد، آیا رطوبت بدن و آب دهان وی محکوم به نجاست است؟
ج: عرق بدن و آب دهان شخصى که گوشت حرام و نجس خورده، نجس نيست. ولى هر چيزى که با وجود رطوبت، با گوشت خوک برخورد کرده، محکوم به نجاست است.
س 274: با توجه به این که در نقاشی و نقشهکشی از قلم مو استفاده میشود و نوع خوب و مرغوب آن غالباً از موی خوک ساخته شده و از کشورهای غیر اسلامی وارد و در دسترس همگان بهخصوص مراکز تبلیغی و فرهنگی قرار میگیرد، استفاده از این قلم موها چه حکمی دارد؟
ج: موى خوک نجس است و استفاده از آن در امورى که مشروط به طهارت است، جايز نيست. ولى استفاده از آن در امرى که مشروط به طهارت نيست، اشکال ندارد و اگر معلوم نباشد که قلم مو از موى خوک ساخته شده است يا خير، استفاده از آن حتى در امورى هم که مشروط به طهارت است، اشکال ندارد.
س 275: آیا خوردن گوشتی که از کشورهای غیر اسلامی وارد میشود حلال است؟ حکم آن از جهت طهارت و نجاست چیست؟
ج: تا تذکيه شرعى آن احراز نشود خوردن آن حرام است، ولى از نظر طهارت، اگر يقين به عدم تذکيه نباشد پاک است.
س 276: در مورد چرم و اجزای حیوانی که از بلاد غیر اسلامی تهیه شده، نظر مبارک را مرقوم فرمایید.
ج: اگر احتمال دهيد که حيوان ذبح اسلامى شده، پاک است و اگر يقين داريد که ذبح اسلامى نشده، محکوم به نجاست است.
س 277: اگر لباس جنب با منی نجس شود، اولاً: حکم دست زدن به آن با وجود رطوبت چیست؟ ثانیاً: آیا جایز است جنب لباسهای خود را برای آب کشیدن به کس دیگری بدهد؟ آیا شخص محتلم باید نجس بودن لباسهایش را به کسی که میخواهد آنها را بشوید، اطلاع دهد؟
ج: منى نجس است و اگر با رطوبت مسريه با چيزى برخورد نمايد، آن را نجس مىکند. و آگاه کردن کسى که لباس را مىشويد از نجاست لباس، لازم نيست. ولى صاحب لباس تا يقين به طهارت آن حاصل نکند، نمىتواند آثار طهارت بر آن مترتب سازد.
س 278: اینجانب پس از بول، استبراء میکنم که همراه آن مایعی خارج میشود که بوی منی میدهد، آیا نجس است؟ وظیفه من نسبت به نماز چیست؟
ج: اگر به منى بودن آن يقين نداريد و خروج آن همراه با علامتهاى شرعى خروج منى نيست، حکم منى ندارد و پاک است.
س 279: آیا فضله پرندگان حرام گوشت؛ مانند کلاغ و زاغ و عقاب و طوطی نجس است؟
ج: فضله پرندگان حرام گوشت نجس نيست.
س 280: در رسالههای عملیه آمده است که مدفوع حیوانات و پرندگان حرام گوشت نجس است آیا مدفوع حیوانات حلال گوشت مانند، گاو، گوسفند و مرغ نجس است یا خیر؟
ج: مدفوع حيوانات حلال گوشت از پرندگان و غيره و همچنين مدفوع پرندگان حرام گوشت پاک است.
س 281: اگر نجاستی در اطراف یا داخل کاسه دستشویی باشد و آن جا با آب کریا قلیل شسته شود ولی عین نجاست باقی بماند، آیا آن قسمتی که عین نجاست در آن نیست و آن آب به آنجا رسیده، پاک است یا نجس؟
ج: مکانى که به آن آب نجس نرسيده باشد، محکوم به طهارت است.
س 282: آیا اگر مهمانی یکی از اثاثیههای میزبانش را نجس کند، مطلع کردن میزبان واجب است؟
ج: اطلاع دادن در غير از خوردنى و آشاميدنى و ظرفهاى غذا، لازم نيست.
س 283: آیا چیز پاکی که با متنجس برخورد نموده، نجس است یا خیر؟ در صورت نجس بودن، تا چند واسطه نجس است؟
ج: چيزى که با عين نجس تماس يافته و نجس شده است، اگر باز با چيزى که پاک است تماس پيدا کند و يکى از آنها تر باشد، آن چيز پاک را نجس مىکند، و باز اين چيزى که بر اثر ملاقات با متنجس نجس شده است، اگر با چيز پاکى برخورد نمايد، بنا بر احتياط واجب آن را نجس مىکند، ولى اين متنجس سوم هيچ چيزى را با ملاقات خود نجس نمىکند.
س 284: آیا هنگام استفاده از کفشی که از پوست حیوان غیر مذکی ساخته شد، همیشه واجب است که پاها قبل از وضو شسته شوند؟ عدهای میگویند که در صورت عرق کردن پا در کفش، شستن آن واجب است، و تجربه شده که پا در هر کفشی به مقدار کم یا زیاد، عرق میکند. نظر جنابعالی در اینباره چیست؟
ج: اگر يقين دارد که کفش او از پوست حيوانى است که تذکيه نشده است و احراز شود که پا در کفشهاى مذکور عرق کرده، شستن پاها براى نماز واجب است، ولى در صورت شک در عرق کردن پاها يا شک در تذکيه حيوانى که کفش از پوست آن دوخته شده است، محکوم به طهارت است.
س 285: کودکی که همیشه خود را نجس میکند، دستتر، آب دهان و باقیمانده غذایش چه حکمی دارد؟ کودکانی که دستتر خود را بر پاهایشان میگذارند، چه حکمی دارند؟
ج: تا زمانى که يقين به نجاست آن حاصل نشده، حکم به پاکى مىشود.
س 286: من مبتلا به بیماری لثه هستم و طبق دستور پزشک باید همیشه آن را مالش دهم، این کار باعث سیاهی بعضی از قسمتهای لثهام میشود مثل این که خونی در داخل آن جمع شده باشد. هنگامی که دستمال کاغذی روی آن میگذارم رنگ دستمال قرمز میشود، لذا اقدام به شستن دهانم با آب کر میکنم، ولی خون منجمد، مدت زمانی باقی میماند و با شستن از بین نمیرود. بعد از قطع آب کر، آیا آبی که وارد دهان شده و به آن قسمتها رسیده و سپس از دهان خارج شده، محکوم به نجاست است یا این که جزء آب دهان محسوب میشود و محکوم به طهارت است؟
ج: محکوم به طهارت است، هرچند احتياط اجتناب از آن است.
س 287: سؤال من این است که آیا غذایی که خوردهام و با اجزای خون منجمد شده در لثه تماس پیدا کرده، نجس است یا خیر؟ در صورت نجس شدن، آیا فضای دهان بعد از فرو بردن غذا، نجس باقی میماند؟
ج: غذا در فرض مزبور محکوم به نجاست نيست و فرو بردن آن اشکال ندارد و فضاى دهان پاک است.
س 288: مدتی است که شایع شده لوازم آرایشی را از ناف جنین که هنگام تولد از او جدا میکنند و یا از جنین مرده میسازند. ما گاهی از این لوازم استفاده کرده و حتی گاهی رژلب خورده میشود، آیا اینها نجس هستند؟
ج: شايعه دليل شرعى بر نجس بودن لوازم آرايشى نيست، و تا نجاست آنها از راه شرعى احراز نشود، استفاده از آنها اشکال ندارد.
س 289: از هر لباس یا پارچهای هنگام شستن، پرزهای ریزی میریزد که اگر به طشت نگاه کنیم آنها را میبینیم. وقتی که طشت پر از آب و متصل به آب شیر است، اگر لباس را داخل طشت فرو ببریم آب از اطراف آن سرازیر میشود. به علت وجود این تارها و پُرزهای ریز در آبی که از طشت به بیرون میریزد، از آن آب احتیاط کرده و همه جا را تطهیر میکنم. و یا وقتی لباسهای نجس بچهها را بیرون میآورم، همه جاهایی را که لباسها را در آنجا در آوردهام حتی اگر خشک هم باشد آب میکشم زیرا فکر میکنم تارها و پُرزهای ریز در آنجا افتادهاند. آیا این احتیاط لازم است؟
ج: لباسى که براى آب کشيدن در ظرفى گذاشته مىشود و آب لولهکشى روى آن ريخته شده و سراسر آن را فرا مىگيرد و از آن جدا شده و يا داخل آن جابجا مىشود، لباس و ظرف و آب و پرزهايى که از لباس جدا شده و بر روى آب ديده مىشود و همراه آب به بيرون مىريزد، همگى پاک هستند. پُرزها يا غبارى هم که از لباس نجس جدا مىشود پاک هستند، مگر اين که يقين حاصل شود که از قسمت نجس جدا شدهاند، و به مجرد شک در اصل جدا شدن آن از لباس نجس يا نجس بودن محل آن، احتياط لازم نيست.
س 290: مقدار رطوبتی که باعث سرایت از چیزی به چیز دیگر میشود، چقدر است؟
ج: ملاک رطوبت مسريه اين است که به مقدارى باشد که رطوبت هنگام برخورد از جسم مرطوب به جسم ديگر سرايت کند.
س 291: لباسهایی که به خشکشوییها داده میشود از نظر طهارت چه حکمی دارد؟ لازم به تذکر است که اقلیتهای دینی (یهود ونصاری و...) هم لباسهای خود را برای شستشو و اتو کردن به این خشکشوییها میدهند و میدانیم که صاحبان این مکانها برای شستن لباسها از مواد شیمیایی استفاده میکنند.
ج: اگر لباسهايى که به خشکشويىها داده مىشود از قبل نجس نباشند، محکوم به طهارت هستند، و تماس آن با لباسهاى پيروان اقليتهاى دينى (اهل کتاب) باعث نجاست نمىشود.
س 292: آیا لباسهایی که با لباسشویی تمام اتوماتیک شسته میشود، پاک میگردد یا خیر؟ نحوه کار این لباسشوییها به این صورت است که در مرحله اول که لباس با آب مخلوط با پودر لباسشویی شسته میشود، مقداری از آب و کف پودر بر شیشه درب لباسشویی و نوار پلاستیکی اطراف آن پاشیده میشود، و در مرتبه دوم آب غساله شستشو کشیده شده ولی کف پودر، درب و نوار پلاستیکی اطراف آن را بهطور کامل میپوشاند. در مراحل بعدی ماشین لباسشویی لباسها را در سه نوبت با آب قلیل میشوید و از آن پس آب غساله بیرون کشیده میشود، امیدواریم توضیح بفرمایید، لباسهایی که به این ترتیب شسته شدهاند، پاک هستند یا خیر؟
ج: اگر بعد از زوال عین نجاست، آب متصل به لوله در داخل ماشین لباسشویی به لباسها و همه قسمتهای داخل ماشین برسد و از آن جدا و خارج شود، محکوم به طهارت است.
س 293: اگر آب بر زمین یا در حوض یا حمامی که لباس در آن شسته میشود، ریخته شود و قطراتی از آن آب به لباس ترشح کند، آیا لباس نجس میشود یا خیر؟
ج: وقتی که آب بر مکان یا زمین پاکی بریزد، ترشح ناشی از آن هم پاک است و اگر شک داشته باشیم که آن مکان پاک است یا نجس، باز هم ترشح آن، پاک است.
س 294: آبی که از ماشینهای حمل زباله شهری در خیابان میریزد و گاهی بر اثر شدت باد به لباس مردم پاشیده میشود، محکوم به طهارت است یا نجاست؟
ج: آب مزبور محکوم به طهارت است، مگر این که فردی یقین پیدا کند که آن آب بر اثر برخورد با نجس، نجس شده است.
س 295: آیا آبهایی که در چالههای موجود در خیابانها جمع میشود، پاک است یا نجس؟
ج: این آبها محکوم به طهارت هستند.
س 296: رفت و آمدهای خانوادگی با اشخاصی که به طهارت و نجاست در خوردن و آشامیدن و مانند آن اهمیت نمیدهند، چه حکمی دارد؟
ج: بهطور کلّی در مورد طهارت و نجاست، حکم دین اسلام این است که هر چیزی که یقین به نجاست آن نباشد، از نظر شرعی محکوم به طهارت است.
س 297: استفراغ افراد زیر از جهت پاک یا نجس بودن، چه حکمی دارد؟ الف: طفل شیرخوار ب: طفلی که هم شیر میخورد و هم غذا ج: انسان بالغ
ج: در همه موارد پاک است.
س 298: ملاقی شبهه محصوره چه حکمی دارد؟
ج: اگر با بعضی از اطراف تماس پیدا کند، حکم متنجس را ندارد.
س 299: شخصی که دین او مشخص نیست و از کشور دیگری برای کار وارد کشور اسلامی شده و مغازه اغذیه فروشی دایر کرده و کار او فروش مواد خوراکی است، هنگام فروش، ماده غذایی با بدن او که رطوبت مسریه دارد تماس پیدا میکند، آیا باید از او درباره دینش سؤال کرد یا این که اصل پاک بودن اشیاء جاری میشود؟
ج: سؤال از دین او واجب نیست و اصلِ طهارتِ اشیاء نسبت به وی و چیزی که با وجود رطوبت با بدن او در تماس است، جاری میشود.
س 300: اگر یکی از اعضای خانواده یا شخصی که به منزل انسان رفت و آمد دارد به طهارت و نجاست اهمیت ندهد و باعث نجس شدن گسترده خانه و اثاثیه آن شود بهطوری که شستن و آب کشیدن آنها ممکن نباشد، تکلیف اهل منزل دراین باره چیست؟ و با این فرض چگونه ممکن است که انسان پاک بماند، بهخصوص در نماز که پاکی شرط صحّت آن است؟ حکم شرعی در این مورد چیست؟
ج: تطهیر تمام خانه لازم نیست و برای صحت نماز، پاک بودن لباس نمازگزار و محل گذاشتن پیشانی کافی است. نجاست خانه و اثاثیه آن موجب اثبات تکلیف بیشتری بر انسان غیر از لزوم رعایت طهارت در نماز و خوردن و آشامیدن، نمیشود.
احکام مسکرات
اجوبه الاستفتائات
س 301: آیا مشروبات الکلی نجس است؟
ج: مشروبات مستکننده بنا بر احتياط نجس است.
س 302: آب انگوری که با آتش جوشیده شده و دو ثلث آن کم نشده است، ولی مستکننده نیست، چه حکمی دارد؟
ج: خوردن آن حرام است، ولى نجس نيست.
س 303: گفته میشود که اگر مقداری غوره برای گرفتن آب آن جوشانده شود و همراه آن یک یا چند حبه انگور باشد، آنچه بعد از جوشاندن باقی میماند، حرام است. آیا این سخن صحیح است؟
ج: اگر حبههاى انگور بسيار کم باشد و آب آن در آب غوره مستهلک شود، بهطورى که آب انگور بر آن صدق نکند، حلال است. ولى اگر حبههاى انگور به تنهايى به وسيله آتش جوشانده شود، خوردن آن حرام است.
س 304: امروزه از الکل که در واقع مسکراست برای ساخت بسیاری از داروها بهخصوص داروهای نوشیدنی، عطرها بویژه انواع ادکلنهایی که از خارج وارد میشوند، استفاده میکنند. آیا به افراد آگاه یا جاهل به مسأله اجازه خرید و فروش و استفاده و بهرهگیریهای دیگر از آنها را میدهید؟
ج: الکلهايى که معلوم نيست در اصل از اقسام مايعات مستکننده باشند، محکوم به طهارت هستند، و خريد و فروش و استعمال مايعاتى که با آنها مخلوط شدهاند اشکال ندارد.
س 305: آیا استفاده از الکل سفید برای ضد عفونی کردن دست و لوازم پزشکی مثل دماسنج و غیر آن به خاطر استفاده از آنها در امور پزشکی و درمان توسط پزشک یا تیم پزشکی جایز است؟ الکل سفید همان الکل پزشکی است که قابل نوشیدن هم هست، آیا نماز خواندن با لباسی که یک یا چند قطره از این الکل بر آن ریخته شده، جایز است؟
ج: اگر از الکلى باشد که در اصل مايع نيست، هرچند مستکننده هم باشد، محکوم به طهارت است و نماز با لباسى که با اين الکل برخورد کرده صحيح است و احتياجى به تطهير ندارد. ولى اگر از الکل مايع بالاصالة و بر حسب تشخيص اهل فن مستکننده باشد، بنا بر احتياط نجس است و نماز با بدن يا لباسى که با آن برخورد کرده، موقوف بر تطهير است؛ ليکن استفاده از آن جهت ضد عفونى کردن ادوات پزشکى و مانند آن اشکال ندارد.
س 306: مادهای است به نام «کفیر» که در صنایع غذایی و داروسازی کاربرد دارد. هنگام تخمیر 5٪ یا 8٪ الکل در ماده بدست آمده بوجود میآید. این مقدار الکل سبب هیچ نوع مستی در مصرف کننده نمیشود. آیا از نظر شرعی استفاده از این ماده مانعی دارد یا خیر؟
ج: اگر الکل موجود در ماده بهدست آمده فىنفسه مستکننده باشد، بنا بر احتياط نجس و حرام است، هرچند به علت کمى آن و مخلوط شدن با ماده به دست آمده، نسبت به مصرف کننده مسکر نباشد، ولى اگر شک داشته باشيم که فىنفسه مستکننده و يا در اصل مايع است، حکم متفاوت مىشود.
س 307: 1ـ آیا الکل اتیلیک نجس است یا خیر؟ (ظاهراً این الکل در همه مست کنندهها وجود دارد و سبب مستی است). 2. ملاک نجس بودن الکل چیست؟ 3. روشی که مستکننده بودن مشروب را ثابت کند، کدام است؟
ج: 1. هر يک از اقسام الکل که مستکننده و در اصل مايع باشد، بنا بر احتياط نجس است. 2. ملاک نجاست الکل اين است که مستکننده و در اصل مايع باشد. 3. اگر خود مکلّف يقين نداشته باشد، خبردادن اهل خبره مورد اطمينان کافىاست.
س 308: نوشابههای موجود در بازار که بعضی از آنها مانند کوکاکولا و پپسی کولا و... در داخل تولید میشوند و گفته میشود که مواد اصلی آنها از خارج وارد میگردد و احتمال دارد از الکل در آنها استفاده شده باشد، چه حکمی دارد؟
ج: پاک و حلال است، مگر اين که مکلّف شخصاً يقين حاصل کند که آنها با الکل مست کنندهاى مخلوط اند که در اصل مايع است.
س 309: آیا اساساً هنگام خرید مواد غذایی، لازم است تحقیق شود که فروشنده یا سازنده غیر مسلمان کالا آنها را لمس کرده و یا در ساخت آنها الکل بکار برده است یا خیر؟
ج: سؤال و تحقيق لازم نيست.
س 310: اینجانب اقدام به ساخت «اسپری اتروپین سولفات» کردهام که الکل نقش اساسی در ترکیب فرمول دارویی آن دارد، بهطوری که اگر الکل به ترکیب مذکور اضافه نشود، ساخت آن اسپری ممکن نیست و از جهت عملی هم این اسپری ضد گازهای شیمیایی و جنگی اعصاب است که برای محافظت از نیروهای اسلام در برابر آنها کاربرد دارد. آیا از نظر جنابعالی استفاده از الکل به ترتیب مذکور در صنعت داروسازی، شرعاً جایز است؟
ج: اگر الکل مست کنندهاى باشد که در اصل مايع است، حرام و بنا بر احتياط نجس است، ولى استفاده از آن به عنوان دارو در هيچ يک از حالات اشکال ندارد.
احکام مسکرات
استفتائات جدید
س: عموى من بيمارى سختى به همراه درد كشنده و غير قابل تحمل دارد كه مربوط به مسائل مغزى و حملات قلبى است. بيمارى او در حد مرگ و كشنده است. دكتر وى توصيه كرده براى آرامش روزى دوبار «ويسكى*» با چاى بخورد. كه باعث تخفيف درد مىشود. وى مىخواهد بداند آيا در اين شرايط جايز است و اگر نه آيا در شرايطى كه درد كشنده او را كاهش مىدهد باز هم جايز نيست.
ج) استفاده از هرگونه خوردنى يا نوشيدنىِ حرام، شرعاً جايز نيست مگر در موارد ضرورت علاج آن هم فقط به مقدار ضرورت، ولكن در روايات آمده است كه: خداوند منان شفا را در خمر قرار نداده است. * نوعى نوشيدنى الكلى
س: آشاميدن نوشيدنىهايى که به نام ماء الشعير وجود دارد، چه حکمى دارد؟
ج) ماء الشعير طبّى پاک است و خوردن آن اشكال ندارد، و با آب جو (فقاع) كه حرام است فرق دارد.
س. کاغذ و توتون برخی سیگارها را توی شراب میخوابانند و بعد از خشک شدن از آن استفاده میکنند، حکم استفاده از این سیگارها چیست؟
ج. اگر سیگار مذکور مسکر باشد و لو به مقدار زیاد آن، استفاده از آن مطلقاً حرام است.
س. آیا میتوان برای درمان مسمومیت، از الکل (اتانول) یا همان مشروبات الکلی به صورت تزریقی مصرف نمود؟
ج. بنابر احتیاط واجب استفاده از مسکرات به صورت تزریقی، فقط در صورتی که درمان منحصر در آن باشد، به مقدار ضرورت جایز است.
س: الكلهايى كه به عنوان الكل صنعتى به رنگهاى مختلف (بىرنگ و قرمز) در كشور در مراكز مجاز توليد مىشود از نظر پاك بودن چه حكمى دارد؟ آيا تفاوتى بين آنها است؟
ج) الکلهایی که نمیدانید از اقسام مشروبات مست کننده است یا نه، پاک محسوب میشود اما اگر بدانید از مشروبات مست کننده محسوب میشود، بنا بر احتیاط واجب نجس است.
س: دارويى بنا به دستور پزشك به صورتم ميزنم كه داراى الكل است ولى با دارويى ديگر محلول شده كه قابل خوردن نيست آيا اين دارو نجس است؟ حکم نماز با بدن و لباس آغشته به آن چیست؟
ج) الکل هایی که نمی دانید از اقسام مشروبات مست کننده است، پاک محسوب می شود و استفاده از مایعاتی که با آن مخلوط شده است و نماز خواندن با لباس و بدن آغشته به آن اشکال ندارد، اما اگر بدانید از مشروبات مست کننده محسوب می شود، بنا بر احتیاط واجب نجس است.
وسوسه و درمان آن
اجوبه الاستفتائات
س 311: چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شدهام و این موضوع مرا بسیار عذاب میدهد، و روز به روز این حالت در من تشدید میشود تا جایی که در همه چیز شک میکنم و همه زندگیام بر پایه شک استوار گشته است. بیشترین شک من درباره غذا و اشیاء مرطوب است، به همین دلیل نمیتوانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم. وقتی داخل مکانی میشوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون میآورم زیرا فکر میکنم جورابهایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمیتوانم بنشینم. هر وقت بر آن مینشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند میشوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباسهایم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم. در گذشته چنین نبودم، اکنون از این کار هایم خجالت میکشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزهای رخ دهد و زندگیام را دگرگون نماید و به حالت گذشتهام برگردم. امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
ج: احکام طهارت و نجاست همان است که در رسالههاى عمليه ذکر شده است. از نظر شرعى همه اشياء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردى که شارع حکم به نجاست آنها کرده و براى انسان هم يقين به آن حاصل شده است. در اين صورت رهايى از بيمارى وسواس احتياج به رؤيا و معجزه ندارد، بلکه بايد مکلّف ذوق و سليقه شخصى خود را کنار گذاشته و متعبد و مؤمن به دستورات شرع مقدس باشد و چيزى را که يقين به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زيرا شما از کجا به نجاستِ در و ديوار و سجاده و ساير اشيايى که استفاده مىکنيد، يقين پيدا کردهايد؟ چگونه يقين پيدا کردهايد که پرزهاى سجادهاى که بر روى آن راه مىرويد يا مىنشينيد، نجس هستند و نجاست آنها به جوراب و لباس و بدن شما سرايت مىکند؟ لذا در اين صورت اعتنا به وسواس براى شما جايز نيست. مقدارى عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرين عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفيق خداوند خود را از وسواس نجات دهيد.
س 312: زنی هستم با تحصیلات عالی و دارای چندین فرزند، مشکلی که از آن رنج میبرم مسأله طهارت است. چون در خانوادهای متدین بزرگ شدهام، میخواهم همه تعالیم اسلامی را مراعات کنم. به علت داشتن فرزندان کوچک، همیشه با مسائل بول و غائط سر و کار دارم. هنگام تطهیر بول، ترشحات سیفون پراکنده شده و به پاها، صورت و حتی سرم برخورد میکنند و هر دفعه با مشکل تطهیر آن اعضاء مواجه هستم، و این باعث شده که در زندگی با سختیهای زیادی روبرو شوم. از طرفی هم نمیتوانم این امور را رعایت نکنم، زیرا مربوط به عقیده و دینم است. برای حل مشکل به پزشک روانشناس هم مراجعه کردم، ولی نتیجهای نگرفتم. بعلاوه موارد دیگری هم هست که از آنها رنج میبرم مثل غبار شیء نجس یا مراقبت از دستهای کودک که یا باید آنها را آب بکشم و یا از دست زدن بچه به اشیاء دیگر جلوگیری نمایم. با توجه به این که تطهیر شیء نجس برای من بسیار دشوار است ولی در همان وقت، شستن آن ظرفها و لباسها در صورتی که فقط کثیف باشند برایم راحت است. لذا از حضرتعالی میخواهم که با راهنماییهای خود زندگی را بر من آسان نمایید.
ج: 1. از نظر شرع مقدس، در طهارت و نجاست، اصل بر طهارت اشياء است. يعنى در هر موردى که کمترين ترديدى در نجس شدن آن براى شما حاصل شد، واجب است حکم به عدم نجاست کنيد. 2. کسانى که داراى حساسيت نفسانى شديدى در مورد نجاست هستند (به اين افراد در اصطلاح فقهى وسواسى گفته مىشود)، حتى اگر گاهى يقين به نجاست هم پيدا کردند، بايد حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردى که نجس شدن يک شىء را با چشمان خود ببينند، بهطورى که اگر فرد ديگرى هم آن را ببيند، يقين به سرايت نجاست پيدا کند، فقط در اين موارد بايد حکم به نجاست کنند. استمرار اجراى اين حکم در مورد افراد مزبور تا زمانى است که اين حساسيت بهطور کلى از بين برود. 3. هر شىء يا عضوى که نجس مىشود، براى تطهير آن، يکبار شستن با آب لولهکشى بعد از زوال عين نجاست کافى است. تکرار در شستن يا فرو بردن آن در آب لازم نيست، و اگر شىء نجس از قبيل پارچه و مانند آن باشد، بايد به مقدار متعارف فشار داده شود تا آب از آن خارج گردد. 4. از آنجايى که شما به اين حساسيت شديد در برابر نجاست مبتلا هستيد، بايد بدانيد که غبار نجس در هيچ صورتى نسبت به شما نجس نيست و نيز مراقبت از دستهاى کودک چه پاک باشد يا نجس و همچنين دقت در اين که خون از بدن زائل شده يا خير، لازم نيست. اين حکم درباره شما تا زمانى که اين حساسيت از بين نرفته، باقى است. 5. دين اسلام داراى احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشرى است، لذا آن را بر خود مشکل نکنيد و با اين کار باعث وارد شدن ضرر و اذيت به جسم و روحتان نگرديد. حالت دلهره و اضطراب در اين موارد زندگى را بر شما تلخ مىکند، و خداوند راضى به رنج و عذاب شما و کسانى که با شما ارتباط دارند، نيست. شکرگزار نعمت دين آسان باشيد و شکر اين نعمت، عمل بر اساس تعليمات خداوند تبارک و تعالى است. 6. اين حالت يک وضعيت گذرا و قابل علاجى است. افراد بسيارى بعد از ابتلا به آن، با روش مذکور از آن نجات يافتهاند. به خداوند توکل نماييد و نفس خود را با همت و اراده آرامش ببخشيد. انشاء الله موفق باشيد.
وسوسه و درمان آن
استفتائات جدید
س: اينكه حكم شده است كه فرد وسواس نبايد به شك خود اعتنا نمايد آيا منظور هر نوع از شك مىباشد؟ آيا مىتوان به هر نوع از شك كه براى فرد وسواس پيش مىآيد (چه شك در طهارت و نجاست و چه غير آن)، در حالى كه براى افراد عادى و غير وسواس اين نوع از شكها عرفاً وجود ندارد و يا كمتر پيش مى آيد اعتنا نكرد؟
ج) بله، هر نوع شكى را شامل مىشود.
احکام کافر
اجوبه الاستفتائات
س 313: بعضی از فقها اعتقاد به نجاست اهل کتاب دارند و بعضی دیگر به طهارت آنها، رأی جنابعالی چیست؟
ج: نجاست ذاتى اهل کتاب معلوم نيست. به نظر ما آنها محکوم به طهارت ذاتى هستند.
س 314: آیا آن دسته از اهل کتاب که از جهت اعتقادی ایمان به رسالت خاتم النبیین(صلیالله علیه وآله) دارند، ولی بر اساس روش و عادتهای پدران و اجدادشان عمل میکنند، در طهارت حکم کافر را دارند یا خیر؟
ج: مجرد اعتقاد به رسالت خاتم النبيين(صلى الله عليه وآله) براى اجراى حکم اسلام در مورد آنان کافى نيست. ولى اگر از اهل کتاب محسوب شوند، محکوم به طهارت هستند.
س 315: با جمعی از دوستان خانهای را اجاره کردیم و متوجه شدیم که یکی از آنها نماز نمیخواند. بعد از سؤال از وی، پاسخ داد که قلباً به خداوند تبارک و تعالی ایمان دارد، ولی نماز نمیخواند. با توجه به هم غذا بودن و ارتباط زیاد با وی، آیا باید او را نجس بدانیم؟
ج: مجرد ترک نماز و روزه و ساير واجبات شرعى باعث ارتداد مسلمان و کافر شدن و نجاست وى نمىگردد و تا زمانى که ارتداد وى احراز نشده است، حکم ساير مسلمانان را دارد.
س 316: مقصود از اهل کتاب چه کسانی است؟ معیاری که حدود معاشرت با آنها را مشخص کند چیست؟
ج: مقصود از اهل کتاب هر کسى است که اعتقاد به يکى از اديان الهى داشته و خود را از پيروان پيامبرى از پيامبران الهى(على نبينا وآله وعليهمالسلام) بداند و يکى از کتابهاى الهى را که بر انبياء عليهم السلام نازل شده، داشته باشند مانند يهود، نصارى، زرتشتىها و همچنين صابئين که بر اساس تحقيقات ما از اهل کتاب هستند و حکم آنها را دارند. معاشرت با پيروان اين اديان با رعايت ضوابط و اخلاق اسلامى اشکال ندارد.
س 317: فرقهای وجود دارد که خود را «علیاللهی» مینامند، یعنی امیرالمومنین علی بن ابی طالب(علیهالسلام) را خدا دانسته و به دعا و طلب حاجت به جای نماز و روزه اعتقاد دارند. آیا اینها نجس هستند؟
ج: اگر اعتقاد داشته باشند که امير المومنين على بن ابى طالب(عليهالسلام) خدا است «تعالى الله عن ذلک علوا کبيرا»، حکم آنها مانند غير مسلمانهايى است که اهل کتاب نباشند، يعنى کافر و نجس مىباشند.
س 318: فرقهای وجود دارد که خود را «علیاللهی» مینامند و معتقدند که حضرت علی(علیهالسلام) خدا نیست ولی کمتر از خدا هم نیست، این گروه چه حکمی دارند؟
ج: اگر قائل به شريکى براى خداوند واحد منان متعال نباشند، حکم مشرک را نخواهند داشت.
س 319: آنچه را که از طرف شیعیان دوازده امامی برای امام حسین(علیهالسلام) یا اصحاب کساء(صلوات الله علیهم اجمعین) نذر میشود، آیا جایز است به مراکزی که محل اجتماع پیروان فرقه «علی اللهی» است داده شود، بنحوی که باعث احیاء این مراکز گردد؟
ج: اعتقاد به خدا بودن مولىالموحدين(عليه الصلوة والسلام) عقيده باطلى است و موجب مىشود که کسى که به آن اعتقاد دارد، از اسلام خارج گردد. کمک به ترويج اين عقيده فاسد حرام است؛ بعلاوه مصرف مال نذرى در غير مورد نذر جايز نيست.
س 320: در اطراف منطقه ما و بعضی نواحی دیگر فرقهای وجود دارد که خود را اسماعیلیه مینامند و اعتقاد به امامت شش امام دارند، ولی به هیچیک از واجبات دینی و همچنین به ولایت فقیه معتقد نیستند. لذا امیدواریم جنابعالی روشن فرمایید که پیروان این فرقه نجس هستند یا پاک؟
ج: مجرد عدم اعتقاد آنان به شش امام ديگر از ائمه معصومين(عليهم السلام) و يا عدم اعتقادشان به واجبات دينى و احکام شرعى تا زمانى که به انکار اصل دين يا نبوت خاتم الانبياء(عليه وآله الصلاة والسلام) منجر نشود، موجب کفر و نجاست نمىشود، مگر اين که از آنها دشنام و اهانت به يکى از امامان معصوم(عليهم السلام) صادر شود.
س 321: در منطقه محل تحصیل و سکونت ما اکثریت مطلق مردم کفّار بودایی هستند. اگر دانشجویی، خانهای را از آنها اجاره نماید، آن خانه از نظر طهارت و نجاست چه حکمی دارد؟ آیا شستن و تطهیر منزل ضرورت دارد؟ قابل ذکر است که بسیاری از خانههای این منطقه از چوب ساخته شده و قابل شستن نیست. هتلها و اثاثیه و لوازم موجود در آنها چه حکمی دارند؟
ج: تا يقين به تماس اشياء مورد استفاده شما با دست و بدن مرطوب کافر غير کتابى حاصل نشده، حکم به نجاست نمىشود. در صورت يقين به نجاست هم آب کشيدن در و ديوار منازل و هتلها و اثاثيه و لوازم موجود در آن واجب نيست. آنچه واجب است تطهير اشياء نجسى است که براى خوردن و آشاميدن و نماز خواندن مورد استفاده قرار مىگيرند.
س 322: تعداد زیادی از مردم در خوزستان زندگی میکنند که خود را «صابئه» مینامند و ادعای پیروی از پیامبر خدا حضرت یحیی(علیهالسلام) را دارند و میگویند کتاب او نزد ما موجود است. نزد علمای ادیان ثابت شده که آنها همان صابئون هستند که در قرآن آمده است. لطفاً بیان فرمایید که این گروه از اهل کتاب هستند یا خیر؟
ج: گروه مذکور در حکم اهل کتاب هستند.
س 323: آیا این گفته که اگر خانهای به دست کافر ساخته شده باشد، نجس است و نماز خواندن در آن مکروه میباشد، صحیح است؟
ج: نماز خواندن در آن خانه مکروه نيست.
س 324: کار کردن نزد یهود و نصاری و فرقههای کافر دیگر و مزد گرفتن از آنها چه حکمی دارد؟
ج: کار کردن نزد کافر، فىنفسه اشکال ندارد، مشروط به اين که آن کار از کارهاى حرام و خلاف مصالح عمومى اسلام و مسلمانان نباشد.
س 325: در منطقهای که خدمت سربازی را انجام میدهم، عدهای از عشایر زندگی میکنند که پیرو فرقهای موسوم به اهل حق هستند. آیا استفاده از شیر و پنیر و کرهای که در اختیار آنها قرار دارد، جایز است؟
ج: اگر به اصول اسلام اعتقاد داشته باشند، در مسأله طهارت و نجاست، حکم ساير مسلمانان را دارند.
س 326: اهل روستایی که من در آن تدریس میکنم، نماز نمیخوانند؛ زیرا از فرقه اهل حق هستند و ما مجبور به خوردن غذا و نان آنها هستیم. چون شب و روز در آن روستا اقامت داریم، آیا نمازهای ما اشکال دارد؟
ج: اگر توحيد و نبوت و هيچيک از ضروريات دين اسلام را انکار نکنند و معتقد به نقصى در رسالت رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) نباشند، حکم به کفر و نجاست آنها نمىشود. در غير اين صورت بايد هنگام تماس با آنها يا خوردن غذاى آنان، مسأله طهارت و نجاست مراعات شود.
س 327: یکی از بستگان ما که کمونیست است، به ما در دوران کودکی اموال و لوازم زیادی بخشیده است. در صورتی که عین آنها در حال حاضر موجود باشد، چه حکمی دارند؟
ج: اگر کفر و ارتداد او ثابت شود و در سن بلوغ و قبل از اظهار اسلام، کفر را پذيرفته باشد، اموال او حکم اموال ساير کفّار را دارد.
س 328: لطفاً به سؤالات زیر پاسخ فرمایید: 1. معاشرت و همنشینی و دست دادن دانشآموزان مسلمان با دانش آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف، در داخل مدرسه یا خارج از آن، در دوران ابتدایی، متوسطه و پیش دانشگاهی، چه حکمی دارد؟ 2. رفتار استادان و مربیان با دانشآموزانی که بهایی بودن خود را آشکار میکنند و یا یقین داریم که بهایی هستند، چگونه باید باشد؟ 3. استفاده از وسایلی که همه دانشآموزان از آنها استفاده میکنند مانند شیر آب آشامیدنی، شیر توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم، چه حکمی دارد؟
ج: همه پيروان فرقه گمراه بهائيت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چيزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مديران و معلمان و مربيان با دانشآموزان بهايى بايد بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.
س 329: خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامی، بیان فرمایید.
ج: همه مؤمنين بايد با حيلهها و مفاسد فرقه گمراه بهائيت مقابله نموده و از انحراف و پيوستن ديگران به آن جلوگيرى کنند.
س 330: گاهی بعضی از پیروان فرقه گمراه بهائیت برای ما غذا یا چیز دیگری میآورند، آیا استفاده از آنها برای ما جایز است؟
ج: از هرگونه معاشرت با اين فرقه ضالّه مضلّه، اجتناب نماييد.
س 331: بهائیان بسیاری در اینجا کنار ما زندگی میکنند که رفت و آمد زیادی در خانههای ما دارند. عدهای میگویند که بهاییها نجس هستند و عدهای هم آنها را پاک میدانند. این گروه از بهاییها اخلاق خوبی از خود آشکار میکنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک؟
ج: آنها نجس و دشمن دين و ايمانِ شما هستند، پس فرزندان عزيزم جدا از آنها بپرهيزيد.
س 332: آیا صندلیهای ماشین و قطاری که مورد استفاده مشترک مسلمانان و کافران است، با این که کفّار در بعضی از مکانها بیشتر از مسلمانها هستند و حرارت هوا باعث ترشح عرق و حتی سرایت رطوبت میشود، محکوم به طهارت است؟
ج: کافر اهل کتاب محکوم به طهارت است، و در هر صورت در مورد اشياء مورد استفاده مشترک کفّار و مسلمين با عدم علم به نجاست، حکم به طهارت آنها مىشود.
س 333: زندگی دانشجویی در خارج مستلزم ارتباط و معاشرت با کفّار است، در چنین موردی استفاده از مواد غذایی ساخت آنها مشروط بر این که مواد حرام مثل گوشت تذکیه نشده در آنها نباشد، ولی احتمال تماس دست مرطوب کافر با آنها داده شود، چه حکمی دارد؟
ج: مجرد احتمال تماس دست مرطوب کافر با مواد غذايى، براى وجوب اجتناب کافى نيست، بلکه تا يقين به تماس حاصل نشود، حکم به طهارت مىشود. کافر اگر از اهل کتاب باشد، نجس ذاتى نيست و تماس دست مرطوب او باعث نجاست نمىشود.
س 334: اگر همه مخارج و هزینههای فرد مسلمانی که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکند با کاربرای شخص غیر مسلمانی که روابط صمیمی با او دارد، تأمین شود، آیا جایز است با این فرد مسلمان روابط محکم و خانوادگی برقرار کرد و گاهی از غذای او استفاده نمود؟
ج: روابط مسلمانان با مسلمان مذکور اشکال ندارد. ولى اگر شخص مسلمان در اثر کار براى غير مسلمان و ارتباط با وى خوف انحراف عقيدتى خود را داشته باشد، واجب است که اين کار را ترک کند. ديگران هم بايد او را نهى از منکر کنند.
س 335: متأسفانه برادر همسرم به علل مختلف فاسد گردیده و از دین بهطور کامل برگشته است، تا جایی که به بعضی از مقدسات دینی اهانت میکند. در حال حاضر بعد از گذشت چند سال از ارتداد او از اسلام، طی نامهای اظهار کرده که به اسلام ایمان دارد، ولی نه نماز میخواند و نه روزه میگیرد. رابطه پدر و مادرش و بقیه افراد خانواده با وی چگونه باید باشد؟ آیا عنوان کافر بر او صدق میکند؟ آیا باید او را نجس محسوب کرد؟
ج: بر فرض ثبوت ارتداد قبلى وى، اگر بعد از آن توبه کرده باشد، محکوم به طهارت است و ارتباط پدر و مادر و ساير خانواده با وى اشکال ندارد.
س 336: آیا اگر کسی بعضی از ضروریات دین مانند روزه و غیر آن را انکار کند، حکم کافر را دارد یا خیر؟
ج: اگر انکار هر يک از ضروريات دين به انکار رسالت يا تکذيب پيامبر اکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) يا وارد کردن نقصى به شريعت منجر شود، باعث کفر و ارتداد است.
س 337: آیا مجازاتهایی که برای مرتد و کفّار حربی وضع شده، از امور سیاسی و مسئولیتهای رهبری است یا این که مجازاتهای ثابتی تا روز قیامت هستند؟
ج: حکمِ شرعىِ الهى است.
اهمیت و شرایط نماز
اجوبه الاستفتائات
س 338: کسی که عمداً نماز را ترک کند یا سبک بشمارد، چه حکمی دارد؟
ج: نمازهاى روزانهاى که در پنج نوبت خوانده مىشود، از واجبات بسيار مهم شريعت اسلامى بوده و بلکه ستون دين است و ترک يا سبک شمردن آن شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
س 339: آیا بر کسی که آب و چیزی که تیمم بر آن صحیح است، در اختیار ندارد (فاقد الطهورین)، نماز واجب است؟
ج: بنا بر احتياط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو يا تيمم قضا نمايد.
س 340: به نظر شريف جنابعالی، موارد عدول در نماز واجب کدام است؟
ج: عدول در موارد زير واجب است: 1. از نماز عصر به نماز ظهر، قبل از وقت مخصوص عصر در صورتی که در بين نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است. 2. از نماز عشا به نماز مغرب، قبل از وقت مخصوص عشاء اگر در بين نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. 3. اگر دو نماز قضايی که در ادای آنها ترتيب معتبر است، (مثل نماز قضای ظهر و عصر از یک روز) بر عهده او باشد و بر اثر فراموشی قبل از ادای نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. و عدول در موارد زير مستحب است: 1. از نماز ادا به نماز قضای واجب، در صورتی که بر اثر آن وقت فضيلت ادا فوت نشود. 2. از نماز واجب به مستحب برای درک ثواب نماز جماعت. 3. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره ديگری را خوانده و به نصف رسيده و يا از آن گذشته است. البته در این مورد اگرچه عدول برای درک ثواب قرائت سورة جمعه موافق احتیاط استحبابی است لکن میتواند آن سوره را رها کند و سورة جمعه را بخواند.
س 341: نماز گزاری که میخواهد در روز جمعه بین نماز جمعه و ظهر جمع نماید، آیا باید برای هر یک بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت کند، یا این که برای یکی از آن دو هم قصد قربت نماید و هم قصد وجوب و برای دیگری فقط قصد قربت نماید و یا این که باید برای هر دو هم قصد وجوب کند و هم قصد قربت؟
ج: در هر يک از آن دو قصد قربت کافى است و قصد وجوب در هيچکدام واجب نيست.
س 342: اگر خونریزی از دهان یا بینی از اول وقت نماز تا نزدیک آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حکمی دارد؟
ج: اگر تطهير بدن ممکن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.
س 343: آیا هنگام خواندن ذکرهای مستحبی نماز، آرامش کامل بدن واجب است یا خیر؟
ج: فرقى بين ذکر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نيست. بلى، گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق در حال حرکت اشکال ندارد.
س 344: برای بعضی از افراد در بیمارستان لولههایی به نام سوند برای خروج بول قرار میدهند که در این صورت بول بدون اختیار از مریض در حالت خواب یا بیداری و یا در بین نماز خارج میشود، امیدواریم به این سؤال پاسخ فرمایید: آیا این فرد باید دوباره نماز را در وقت دیگری بخواند یا نمازی که در آن حالت خوانده، کافی است؟
ج: اگر در آن حالت نماز را طبق وظيفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحيح است و اعاده و قضاى آن واجب نيست.
اهمیت و شرایط نماز
استفتائات جدید
س. آیا اگر در نمازم مشکلی پیش بیاید که حکم آن را ندانم و یا به آنچه میدانم یقین نداشته باشم- اگرچه این مسأله در مقدمات نمازم باشد- میتوانم نمازم را تمام کرده واحتیاطاً دوباره آن را بخوانم؟
ج. در فرض سؤال باید به گونه ای عمل کند که مطابق احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نیست به آنچه گمان دارد عمل نماید و بعد از نماز حکم آن مورد را سؤال کند و طبق وظیفه اش عمل نماید و به طور کلی بر مکلف لازم است قبل از نماز مسائلی را که احتمال میدهد در نماز نیاز به آن پیدا میکند یاد بگیرد.
س. آیا با وضویی که برای نماز صبح گرفته شده میتوان نماز ظهر را اقامه کرد؟
ج. تا وقتی که وضو باطل نشده، مانع ندارد.
س. من تا امروز تیمم را به این صورت انجام میدادم که فقط کف دو دست بدون انگشتان را بر پیشانی مسح میکردم و امروز فهمیدم که باید تا سر انگشتان باشد. تکلیف من نسبت به گذشته چه میشود؟
ج. نمازهایی که با تیمّم باطل خوانده شده است قضا شود.
س: اگر كسى عمداً نماز خود را به تأخير اندازد و هميشه در آخر وقت بخواند. آيا اين عمل حرام است؟ عقاب اخروى دارد؟
ج) سبك شمردن نماز شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است و در غير اين صورت معصيتى نكرده، بلكه فضيلتى را از دست داده است.
وقت نماز
اجوبه الاستفتائات
س 345: دلیل مذهب شیعه در مورد وقت نمازهای روزانه چیست؟ همانگونه که میدانید اهل سنت، با داخل شدن وقت نماز عشا، نماز مغرب را قضا میدانند و همچنین در مورد نماز ظهر و عصر هم به همین ترتیب است. لذا معتقدند که وقتی وقت نماز عشا داخل شد و امام جماعت برای خواندن آن بپاخاست، مأموم نمیتواند همراه او، نماز مغرب را بخواند و نماز مغرب و عشا را در یک زمان بجا آورد.
ج: دليل شيعه، اطلاق آيات قرآنى و سنّت شريف است، به اضافه رواياتى که بهخصوص دلالت بر جواز جمع دارند. نزد اهل سنت هم رواياتى وجود دارد که دلالت بر جواز جمع بين دو نماز در وقت يکى از آن دو مىکند.
س 346: با توجه به این که آخر وقت نماز عصر، مغرب است و آخر وقت نماز ظهر نزدیک مغرب است به مقداری که برای خواندن نماز عصر به آن نیاز است، میخواهم سؤال کنم که منظور از مغرب چیست؟ آیا مراد زمان غروب خورشید است یا زمانی که اذان مغرب طبق افق هر مکانی گفته میشود؟
ج: وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است.
س 347: فاصله زمانی بین غروب خورشید و اذان مغرب چند دقیقه است؟
ج: ظاهر اين است که با اختلاف فصلهاى سال تفاوت مىکند.
س 348: من تا دیر وقت سر کارم هستم، بهطوری که ساعت یازده شب به منزل بر میگردم و در هنگام کارهم به خاطر کثرت مراجعه کنندگان وقت خواندن نماز مغرب و عشا را ندارم. آیا خواندن نماز مغرب و عشا بعد از ساعت یازده شب صحیح است؟
ج: اگر از نصف شب به تأخير نيفتد، اشکال ندارد، ولى تلاش کنيد که از ساعت يازده شب به تأخير نيفتد بلکه تا مىتوانيد نماز را در اول وقت آن بخوانيد.
س 349: چه مقدار از نماز اگر در وقت ادا واقع شود، نیت ادا صحیح است؟ در صورت شک در این که این مقدار، داخل وقت واقع شده یا خیر، وظیفه چیست؟
ج: وقوع يک رکعت نماز در داخل وقت براى اين که نماز، ادا محسوب شود، کافى است و در صورت شک در اين که وقت لااقل به مقدار يک رکعت باقى است يا خير، نماز را به قصد مافىالذمّه بخوانيد.
س 350: سفارتخانهها و کنسولگریهای جمهوری اسلامی ایران در خارج، جدولهای زمانی برای تعیین اوقات شرعی پایتختها و شهرهای بزرگ تهیه میکنند. سؤال این است که تا چه مقدار میتوان به این جدولها اعتماد کرد؟
ج: معيار در احراز دخول وقت، حصول اطمينان براى مکلّف است، و اگر براى او اطمينان به مطابقت اين جدولها با واقع حاصل نشود، بايد احتياط نموده و صبر کند تا يقين به داخل شدن وقت شرعى نمايد.
س 351: نظر شما درباره فجر صادق و کاذب چیست؟ و نمازگزار در این مورد چه تکلیفی دارد؟
ج: معيار شرعى در مورد وقت نماز و روزه، فجر صادق است و احراز آن موکول به تشخيص مکلّف است.
س 352: مسئولین یکی از دبیرستانهای تمام وقت، نماز جماعت ظهر و عصر را ساعت دو بعد از ظهر، کمی قبل از شروع درسهای شیفت عصر اقامه میکنند. علت تأخیر، این است که درسهای شیفت صبح، چهل و پنج دقیقه قبل از ظهر شرعی تعطیل میشود و نگهداشتن دانشآموزان تا ظهر شرعی مشکل است. با توجه به اهمیت اقامه نماز در اول وقت، نظر شریف خود را در اینباره بیان فرمایید.
ج: تأخير نماز جماعت براى اين که نمازگزاران در نماز حاضر شوند، با اين فرض که در اول وقت در مدرسه نيستند، اشکال ندارد.
س 353: آیا باید نماز ظهر بعد از اذان ظهر و نماز عصر بعد از دخول وقت آن خوانده شود؟ و همچنین آیا نماز مغرب و عشا هم باید هر کدام در وقت خود خوانده شوند؟
ج: بعد از داخل شدن وقت دو نماز، مکلّف در خواندن هر دو نماز پشت سر هم بهصورت جمع و يا خواندن هر يک در وقت فضيلت خود مخيّر است.
س 354: با توجه به این که امروزه با فراوانی ساعت، یقین به طلوع فجر ممکن است، آیا باید در شبهای مهتابی برای خواندن نماز صبح به مدت پانزده تا بیست دقیقه صبر کرد؟
ج: فرقى بين شبهاى مهتابى و غير مهتابى در طلوع فجر، وقت فريضه صبح و وجوب امساک براى روزه گرفتن نيست، هرچند احتياط در اين زمينه خوب است.
س 355: آیا مقدار اختلاف اوقات شرعی میان استانها که بر اثر اختلاف افقهای آنها به وجود میآید، در اوقات سه گانه نمازهای یومیه به یک اندازه است؟ مثلاً بین دو استان در وقت ظهر بیست و پنج دقیقه تفاوت است، آیا در بقیه وقتهای نماز هم این اختلاف وجود دارد و به همین مقدار است؟ یا این که مقدار آن در وقت نماز صبح و مغرب و عشا تفاوت میکند؟
ج: مجرّد يکى بودن مقدار تفاوت بين دو منطقه در طلوع فجر يا زوال آفتاب يا غروب خورشيد، مستلزم اتحاد در ساير اوقات نيست، بلکه غالباً مقدار اختلاف بين شهرها در اوقات سه گانه با هم تفاوت دارد.
س 356: اهل سنّت نماز مغرب را قبل از مغرب شرعی میخوانند، آیا جایز است در ایام حجّ و غیر آن به آنها اقتدا کرده و به همان نماز اکتفا کنیم؟
ج: معلوم نيست که نماز آنها قبل ازداخل شدن وقت باشد و شرکت در نماز جماعت آنها و اقتدا به آنان اشکال ندارد و مجزى است، ولى درک وقت نماز ضرورى است، مگر اين که خود وقت هم از موارد تقيه باشد.
س 357: خورشید در دانمارک و نروژ در تابستان ساعت چهار صبح طلوع نموده و ساعت 23 غروب میکند و با رعایت ذهاب حمره مشرقیه و بین الطلوعین، باید حدود 22 ساعت روزه گرفته شود. تکلیف من درباره نماز و روزه چیست؟
ج: مکلف باید در مورد اوقات نمازهای یومیه و روزه همان افق محل سکونت خود را رعایت کند، ولی اگر روزه گرفتن بر اثر طولانی بودن روز، غیر مقدور یا حرجی باشد، ادای آن ساقط و قضای آن واجب است.
س 358: رسیدن نور خورشید به زمین تقریباً هفت دقیقه طول میکشد. آیا ملاک پایان وقت نماز صبح، طلوع خورشید است یا رسیدن نور آن به زمین؟
ج: ملاک طلوع خورشيد، ديدن آن در افق مکان نمازگزار است.
س 359: رسانههای گروهی اوقات شرعی هر روز را یک روز قبل از آن اعلام میکنند، آیا اعتماد بر آن و بنا گذاشتن بر دخول وقت نماز بعد از پخش اذان از رادیو و تلویزون جایز است؟
ج: اگر براى مکلّف اطمينان به دخول وقت از طريق مذکور حاصل شود، مىتواند بر آن اعتماد کند.
س 360: آیا وقت نماز به مجرد شروع اذان آغاز میشود؟ یا این که باید صبر نمود تا اذان تمام شود و سپس شروع به خواندن نماز کرد؟ آیا روزهدار جایز است به مجرد شروع اذان افطار نماید یا این که باید صبر کند تا اذان تمام شود؟
ج: اگر اطمينان حاصل شود که اذان از هنگام داخل شدن وقت شروع شده، صبر کردن تا پايان اذان لازم نيست.
س 361: آیا نماز کسی که نماز دوم را بر اوّلی مقدّم داشته، مثلاً نماز عشا را جلوتر از مغرب خوانده، صحیح است؟
ج: اگر بر اثر اشتباه يا غفلت نماز دوم را مقدّم داشته و بعد از تمام شدن نماز متوجه شده، نماز او صحيح است. ولى اگر عمدى بوده، باطل است.
س 362: با عرض سلام و تحيت، در آستانه ماه شريف و مبارک رمضان و با توجه به توسعه شهرها وعدم امکان تشخيص دقيق لحظه طلوع فجر، خواهشمند است نظر شريف خود را در مورد زمان امساک برای روزه و اقامه نماز صبح اعلام فرماييد.
ج: مقتضی است که مؤمنين محترم ـ ايّدهم الله تعالی ـ جهت رعايت احتياط در مورد امساک روزه و وقت نماز صبح، همزمان با شروع اذان صبح از رسانهها برای روزه امساک نمايند و حدود ده دقیقه بعد از شروع اذان از رسانهها، نماز صبح را بخوانند.
س 363: وقت نماز عصر تا اذان مغرب است یا تا هنگام غروب آفتاب؟ نیمه شب شرعی برای نماز عشا و بیتوته در منی چه وقت است؟
ج: آخر وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است، و براى محاسبه نيمه شب، شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کنند، بنا بر اين تقريباً يازده ساعت و يک ربع بعد از ظهر شرعى آخر وقت نماز مغرب و عشا است.
س 364: اگر کسی در بين نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است، چه تکليفی دارد؟
ج: اگر به خيال اين که نماز ظهر را خوانده است به نيت نماز عصر مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد که قبلاً نماز ظهر را نخوانده است، در صورتی که در وقت مشترک نماز ظهر و عصر است، بايد بلافاصله نيت خود را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند و پس از آن، نماز عصر را بجا آورد، و اگر اين اتفاق در وقت مخصوص به نماز ظهر[1] افتاده باشد، احتياط واجب آن است که نيت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند ولی بعداً هر دو نماز (ظهر و عصر) را به ترتيب بجا آورد، و همين تکليف در مورد نماز مغرب و عشا نيز هست، در صورتی که وارد رکوع رکعت چهارم نشده باشد. ------------------------ 1. وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتی که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد که برای غير مسافر چهار رکعت و برای مسافر دو رکعت است.
وقت نماز
استفتائات جدید
س. با علم به عدم توقف اتوبوس در وقت نماز، سوار شدن جایز است؟
ج. اگر پیش از دخول وقت، سوار اتوبوس شده و موجب استخفاف و سبک شمردن نماز نمی شود، مانعی ندارد.
سؤال: در صورتی که برای نماز وقت کم باشد، کوتاهترین نماز که وقت کم نیاز داشته باشد، چگونه است؟
جواب: نماز بدون سوره، یک مرتبه تسبیحات اربعه در رکعتهای سوم و چهارم و حذف مستحبات مانند قنوت و اکتفاء به یک سلام در پایان نماز.
س: من در روز سفر نماز صبح را در فرودگاه كراچى خواندم و سپس در همان روز قبل از فجر، در قاهره فرود آمدم. آيا بايد دوباره نماز صبح را در فرودگاه قاهره بخوانم.
ج) واجب نيست.
س: اگر کسى عمداً وقت نماز خود را به تأخير اندازد آيا حرام است؟ آيا عقاب اخروى دارد؟
ج) اگر عمداً تأخير بيندازد تا قضا شود، گناه کرده و بايد قضاى آن نماز را بجا آورد و از گناهش توبه کند.
س: اگر شخصى به اشتباه گمان برد که وقت نماز صبح تمام شده و نماز خود را به نيّت قضا بخواند و هنگام نماز ظهر بفهمد که نماز صبح قضا نشده بود، حکم نمازى که خوانده چيست؟
ج) اگر به قصد وظيفه فعليه و آنچه بر عهده او مىباشد نماز را خوانده، صحيح است.
س: آيا در پايان وقت شرعى نيمه شب، نماز عشا قضا مىشود؟
ج) واجب است نماز عشا را تا قبل از نيمه شب شرعى بخوانند و بعد از آن به قصد قربت بجا آورده و نيت ادا و قضا نكنند.
س. اگر هنگام نماز صبح ندانیم آفتاب طلوع کرده یا نه، به چه نیتی نماز بخوانیم؟
ج. تا یقین نکردهاید که آفتاب طلوع کرده است، می توانید به نیت ادا نماز بخوانید و در هر صورت میتوانید به نیت نماز صبح همان روز – بدون نیت ادا و قضا - نماز را بجا آورید.
قبله
اجوبه الاستفتائات
س 365: خواهشمنديم به سؤالات زير پاسخ فرماييد: 1. به استناد بعضی از کتابهای فقهی، گفته شده که معمولاً در روزهای هفتم خرداد و بیست و پنجم تير[2] آفتاب بهطور عمودی بر کعبه میتابد. آيا در اين هنگام، تشخيص جهت قبله با نصب شاخص در زمانی که صدای اذان مکه بلند میشود، امکان دارد؟ اگر جهت قبله در محراب مساجد با جهت سايه شاخص اختلاف داشت، کداميک صحيحتر است؟ 2. آيا اعتماد بر قبله نما صحيح است؟
ج: اعتماد بر شاخص يا قبله نما در صورتی که موجب اطمينان برای مکلّف شود، صحيح است و بايد طبق آن عمل گردد، و در غير اين صورت به هر طرف که گمان بیشتر مییابد، نماز بخواند؛ مانند گمانی که از محراب به دست می آید. ------------------------- 2. يعنی در روز بيستوهشتم ماه پنجم و روز شانزدهم ماه هفتم از سال ميلادی
س 366: اگر شدت درگیری و جنگ مانع تعیین جهت قبله شود، آیا نماز خواندن به هر طرف صحیح است؟
ج: اگر گمانش به هيچ طرف نمىرود و وقت هم باشد بنا بر احتياط، بايد به چهار طرف نماز خوانده شود. ولى اگر وقت نباشد، به مقدار وسعت وقت به هر طرف که احتمال مىدهد قبله است، نماز بخواند.
س 367: اگر نقطه مقابل کعبه مکرّمه در طرف دیگر زمین مشخص شود بهطوری که اگر خط مستقیمی از وسط زمین کعبه عبور کند و زمین را شکافته و از مرکز آن بگذرد، از سمت دیگر این نقطه بیرون آید، در این جا چگونه میتوان رو به قبله ایستاد؟
ج: ملاک روبه قبله بودن اين است که انسان از سطح کره زمين به طرف بيت عتيق باشد، يعنى از طرف سطح زمين رو به طرف کعبه که روى زمين در مکه مکرّمه ساخته شده است، بايستد. بنا بر اين اگر انسان در يک نقطهاى از کره زمين باشد که اگر خطوط مستقيمى از چهار جهت آن مکان بر سطح کره زمين به طرف مکه مکرّمه ترسيم شود، از نظر مسافت با هم مساوى باشند، مخير است براى قبله به هر طرف که خواست بايستد و نماز بخواند. ولى اگر مسافت خطوط در بعضى از جهتها کمتر و کوتاهتر باشد به مقدارى که با آن، صدق عرفى رو به قبله بودن اختلاف پيدا کند، بر انسان واجب است جهت کوتاهتر را انتخاب کند.
س 368: اگر انسان در وضعیتی باشد که اصلاً جهت قبله را نداند و گمانش نیز به هیچ طرف نرود، وظیفهاش نسبت به نماز چیست، یعنی به کدام جهت نماز بخواند؟
ج: در مفروض سؤال بنا بر احتياط بايد به چهار طرف نماز بخواند و اگر براى چهار نماز وقت ندارد، به هر اندازه که وقت دارد، نماز بخواند.
س 369: تشخیص قبله در قطب شمال و جنوب چگونه است و نماز چگونه خوانده میشود؟
ج: ملاک تعيين جهت قبله در قطب شمالى و جنوبى، تعيين کوتاهترين خط از مکان نمازگزار از روى سطح زمين به طرف کعبه است، و پس از تعيين آن خط، بايد به همان طرف نماز خواند.
قبله
استفتائات جدید
س. آیا رعایت قبله در نمازهای مستحبی مثل نماز شب واجب است؟ آیا میشود نماز مستحبی را بدون رعایت قبله خواند؟
جواب: نماز نافله هم باید به طرف قبله خوانده شود، مگر اینکه در حال حرکت ـ راه رفتن یا سواره ـ خوانده شود، که رعایت قبله لازم نیست.
س. اگر امکان رعایت قبله برای نماز در وقت نباشد وظیفه چیست؟
ج. نباید نماز قضا شود و هر اندازه که می تواند باید در نماز فریضه رعایت قبله را بنماید و اگر فقط برای گفتن تکبیرة الاحرام یا برخی افعال نماز می تواند رو به قبله باشد به همان مقدار اکتفا می نماید و اگر اصلًا نتواند خود را رو به قبله کند رو به قبله بودن ساقط می شود، لیکن حتیالامکان به جهتی بایستد که نزدیکتر به جهت قبله است.
س. چنانچه نماز در هواپیما مانع استقرار و طمأنینه نشود و سایر شرایط، مثل قیام و رکوع و سجود مراعات گردد ولی جهت قبله را ندانند، آیا نماز در هواپیما جایز است و وظیفه چیست؟
ج. اگر میتواند علم و اطمینان به قبله پیدا کند و نماز را در وقت بخواند، باید صبر کند ولی اگر نماز قضا میشود به هر طرف که گمان بیشتر دارد، نماز بخواند و اگر هیچ راهی برای یافتن جهت قبله ندارد و گمانش هم به هیچ طرف نمیرود بنابر احتیاط باید به چهار طرف نماز بخواند و اگر برای چهار طرف وقت ندارد، به هر اندازه که وقت دارد نماز بخواند.
س. قبله یابی به کمک قواعد علمی (جهت یابی یا روشهای قبله یابی) و یا قبله نما یا قطب نما چه حکمی دارد؟
ج. اگر از قواعد علمی و یا قبلهنما اطمینان به جهت قبله حاصل شود مانع ندارد و میتوان به آن اعتماد کرد.
س: اگر در نماز سهواً صورت به طرف چپ يا راست برگردد آيا نماز باطل است؟
ج) اگر التفات صورت فاحش نيست به گونهاى که تمام صورت به طرف راست و يا چپ برگردانده نشود، اشکال ندارد.
س. میخواستم بدانم که در نماز انحراف از قبله تا چه حد مجاز است و به نماز لطمهای نمیزند؟
ج. در نماز نباید عمداً انحراف از قبله داشته باشد، اما اگر طبق دلیل معتبری به یک طرف به عنوان قبله نماز بخواند سپس روشن شود که آن طرف قبله نبوده است، چنانچه انحراف از قبله مابین طرف راست و چپ نمازگزار باشد نمازش صحیح است و اگر در اثنای نماز متوجه اشتباه و انحراف از قبله شود، آنچه که خوانده و گذشته صحیح است و در بقیه نمازها باید رو به قبله بایستد و فرقی بین باقی بودن وقت و عدم آن نیست. و چنانچه انحراف از قبله بیش از حد مابین راست و چپ او باشد، اگر وقت باقی است باید نماز را اعاده کند و اگر وقت گذشته، چیزی بر او نیست اگر چه معلوم شود پشت به قبله نماز خوانده است.
س: اهميت قبله در نماز چه قدر است و اگر در مکانى قرار داشتى که جهت قبله مشخص نبود وظیفه چیست؟
ج) نمازگزار باید به جهت قبله یقین و یا اطمینان پیدا کند، چه از راه قبلهنمای صحیح و معتبر یا از راه تابش خورشید و ستارگان (درصورتی که آشنا به استفاده از آنها باشد) یا از راههای دیگر، و اگر نمیتواند اطمینان پیدا کند به هر طرف که گمان بیشتر دارد، باید نماز بخواند؛ مانند گمانی که از محراب مسجد به دست میآید. کسی که برای یافتن جهت قبله هیچ راهی ندارد و گمانش هم به هیچ طرف نمیرود، بنابر احتیاط واجب باید به چهار طرف نماز بخواند و اگر برای چهار نماز وقت ندارد، به هر اندازهای که وقت دارد نماز را تکرار کند.
س. کسی که در حال اضطرار نمیتواند به طرف قبله نماز بخواند، آیا جهات غیر از قبله برایش یکسان است؟
ج. با امکان منحرف شدن به کمتر از ۹۰ درجه، انحراف تا حدّ ۹۰ درجه یا بیشتر جایز نیست و نماز مجزی نیست و هر گاه در حالتی باشد که به هیچ نحو نتواند رو به قبله یا رو به نقطه نزدیک به قبله نماز بخواند به همان حال که هست نماز بخواند و صحیح و مجزی است و قضا ندارد.
س: به نظر حضرتعالى خواندن نماز جماعت استدارهاى در مسجد الحرام صحيح است يا خير؟
ج) نماز کسانى که پشت سر يا دو طرف امام ايستادهاند، صحيح است لکن نماز افرادى که روبروى امام قرار دارند، صحيح نيست.
س: به من گفته شده كه در آمريكاى شمالى قبله به سمت شمال شرقى است. نظرتان در اين باره چيست؟
ج) ميزان در تشخيص قبله، خط امتدادى از جايگاه وقوف نمازگزار که بر روى کره زمين عبور کند و به کعبه معظمه برسد، مىباشد و تشخيص آن در هر مکانى با مکلف حاضر در آن مکان است که با ابزار علمى اطمينان بخش يا امارات شرعيه و يا شهادت شهود تشخيص دهد.
س: بنده در مسافرتهاى بين شهرى به قبلههاى سر راهى رستورانها اعتماد ندارم و از قبلهنما استفاده مىكنم، در يكى از مسافرتها قبلهاى كه من به سمت آن نماز مىخواندم با قبله اى كه از قبل در نمازخانه رستوران مشخص شده بود اختلاف زيادى داشت و بنده نيز چون يقين داشتم كه وظيفه اى نسبت به آگاه كردن بقيه مسافرها ندارم، حرفى نگفتم. آيا واقعاً بر گردن من حقى بوده است؟
ج) در فرض سؤال، شما وظيفهاى نسبت به ديگران نداريد.
س. شخصی برای مدتی به جهتی که توهم میکرده قبله است نماز خوانده و بعداً فهمیده که قبله کمی متمایل به راست یا چپ است چه حکمی دارد؟
ج. اگر طبق دلیل معتبری به یک طرف به عنوان قبله نماز خوانده سپس روشن شده که آن طرف قبله نبوده است، چنانچه انحراف از قبله مابین طرف راست و چپ نمازگزار بوده نمازش صحیح است و اگر دلیل معتبری برای جهت نمازش نداشته نمازهای گذشته صحیح نیست.
س: آيا امروزه مىشود از قبلهنما و يا خورشيد، براى نشان دادن قبله استفاده كرد و چه قدر قابل اعتبارند؟
ج) اگر موجب اطمينان است، مانعى ندارد.
س: در مدرسهاى براى تعيين جهت قبله و ساخت محراب از قبله نماهاى مدرج موجود در كشور استفاده شده است اما برخى معتقدند اعتماد به قبله نماى فوق معتبر نبوده و مىبايستى به شاخص رجوع كرد. نظر معظمله در خصوص اعتبار قبلهنما براى تعيين قبله چيست؟
ج) اگر اطمينان آور است، اعتماد به آن مانع ندارد.
مکان نمازگزار
اجوبه الاستفتائات
س 370: آیا نشستن و نماز خواندن یا عبور کردن از مکانهایی که دولت ظالم آنها را غصب میکند، جایز است؟
ج: در صورت علم به غصب، احکام و آثار مغصوب مترتب است.
س 371: نماز خواندن در زمینی که قبلاً وقف بوده و دولت آن را تصرّف نموده و در آن مدرسه ساخته است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر احتمال قابل توجهى داده شود که تصرّف مذکور مجوّز شرعى داشته است، نماز خواندن در آن مکان اشکال ندارد.
س 372: من نماز جماعت را در تعدادی از مدارس اقامه میکنم. زمین بعضی از این مدارس از صاحبان آن بدون رضایت آنها گرفته شده است. نماز من و دانشآموزان در این مدارس چه حکمی دارد؟
ج: اگر احتمال قابل توجهى داده شود که مسئول ذيربط به استناد مجوّز قانونى و شرعى اقدام به احداث مدارس در آن اراضى نموده، نماز خواندن در آن اشکال ندارد.
س 373: اگر شخصی مدتی بر سجاده یا با لباسی که خمس به آن تعلّق گرفته است، نماز بخواند، نمازهای او چه حکمی دارد؟
اگر جهل به تعلّق خمس به آن مال و یا به حکم تصرّف در آن داشته، نمازهایی که تا به حال در آن خوانده صحیح است.
س 374: آیا این گفته که باید مردان هنگام نماز جلوتر از زنان بایستند، صحیح است؟
ج: بنا بر احتياط واجب لازم است بين زن و مرد در حال نماز، حداقل يک وجب فاصله باشد و در اين صورت اگر زن و مرد محاذى يکديگر بايستند يا زن جلوتر از مرد بايستد نماز هر دو صحيح است.
س 375: نصب تصویر امام خمینی(قدّسسرّه) و شهدای انقلاب اسلامی در مساجد، با توجه به این که خود حضرت امام(قدّسسرّه) عدم تمایل خود را نسبت به نصب عکسشان در مساجد ابراز کرده و راجع به کراهت آن هم مطالبی وجود دارد، چه حکمی دارد؟
ج: اشکال ندارد لکن اگر در شبستان باشد بهتر است هنگام نماز، به طريقى روى آن پوشانده شود.
س 376: شخصی در یک خانه دولتی زندگی میکند که مدت سکونت وی در آن به پایان رسیده و حکم تخلیه نیز به او ابلاغ شده است. نماز و روزههای وی بعد از انقضای موعد مقرر تخلیه، چه حکمی دارد؟
ج: اگر از طرف مسئولين مربوطه مجاز به استفاده از آن خانه بعداً ز مهلت مقرر نباشد، تصرّفات او در آن، حکم غصب را دارد.
س 377: آیا نماز خواندن بر سجادهای که شکلهایی روی آن رسم شده و یا بر مهری که دارای نقش است، کراهت دارد؟
ج: فىنفسه اشکال ندارد، ولى اگر به گونهاى باشد که بهانه به دست کسانى دهد که تهمت به شيعه مىزنند، توليد آن و نماز خواندن بر آن جايز نيست. و همچنين اگر موجب تفرق حواس و از بين رفتن حضور قلب در نماز شود، کراهت دارد.
س 378: اگر مکان نمازگزار پاک نباشد ولی محل سجده پاک باشد، آیا نماز صحیح است؟
ج: اگر نجاست مکان نمازگزار به لباس يا بدن وى سرايت نکند و محل سجده هم پاک باشد، نماز در آن مکان اشکال ندارد.
س 379: ساختمان کنونی ادارهای که در آن کار میکنم، در گذشته قبرستان بود که چهل سال قبل متروکه شده و سی سال است که این ساختمان در آن ایجاد شده است. در حال حاضر ساختمان همه زمینهای اطراف اداره تمام گردیده و اثری از قبرستان باقی نمانده است. با توجه به مطالب مذکور امیدواریم پاسخ فرمایید که آیا اقامه نماز در این اداره توسط کارمندان آن از نظر شرعی صحیح است یا خیر؟
ج: نماز خواندن و تصرّفات ديگر در اين اداره اشکال ندارد، مگر اين که از طريق شرعى ثابت شود زمينى که ساختمان مذکور در آن ايجاد شده، وقف براى دفن اموات بوده و به طريق غير شرعى، تصرّف گرديده و در آن ساختمان سازى شده است.
س 380: جوانان مؤمن تصمیم گرفتهاند که به منظور امر به معروف، هفتهای یک یا دو روز نماز را در پارکها اقامه کنند، ولی بعضی اشکال میکنند که مالکیت زمینهای پارکها مشخص نیست. نماز خواندن در آنها چه حکمی دارد؟
ج: نماز خواندن در پارکهاى فعلى و غير آن اشکال ندارد و به صرف احتمال غصب توجهى نمىشود.
س 381: زمین یکی از دبیرستانهای این شهر ملک یکی از افراد است. این زمین طبق نقشه شهر باید به پارک تبدیل میشد، ولی به علت نیاز شدید و با موافقت مسئولین مربوطه، مقرر شد که تبدیل به مدرسه شود. از آنجایی که صاحب آن زمین راضی به تملک آن توسط دولت نیست و عدم رضایت خود را نسبت به اقامه نماز و مانند آن در زمین مذکور اعلام نموده است. امیدواریم نظر شریف خود را راجع به نماز خواندن در این مکان اعلام فرمایید.
ج: اگر گرفتن زمين از مالک شرعى آن طبق قانونى که توسط مجلس شوراى اسلامى وضع و به تأييد شوراى نگهبان رسيده است، انجام گرفته باشد، نماز خواندن و تصرّفات ديگر در آن مکان اشکال ندارد.
س 382: در شهر ما دو مسجد مجاور هم وجود دارد که دیوار بین آن دو آنها را از هم جدا میکند. مدتی پیش تعدادی از مؤمنین برای این که دو مسجد به هم وصل شوند، اقدام به خراب کردن قسمت زیادی از دیوار فاصل بین آن دو نمودند، و همین امر باعث شبهه برای بعضی در مورد اقامه نماز در آن دو مسجد شد و هنوز هم این شک برای آنان وجود دارد. امیدواریم راه حل این مشکل را بیان فرمایید.
ج: از ميان برداشتن ديوارى که بين دو مسجد فاصله انداخته، باعث اشکال در اقامه نماز در دو مسجد نيست.
س 383: در جادهها رستورانهایی وجود دارد که در کنار آنها مکانهایی برای خواندن نماز قرار دارد، اگر کسی در آن رستوران غذا نخورد، آیا جایز است در آن مکانها نماز بخواند یا این که ابتدا باید اجازه بگیرد؟
ج: اگر احتمال دهد نماز خانه ملک صاحب رستوران است و استفاده از آن مخصوص کسانى است که در آن رستوران غذا مىخورند، بايد اجازه بگيرد.
س 384: آیا نماز کسی که در زمین غصبی روی سجاده یا چوب و مانند آن نماز خوانده، صحیح است یا باطل؟
ج: نماز در زمين غصبى باطل است، هرچند روى جا نماز و تخت باشد.
س 385: در بعضی از شرکتها و مؤسسههایی که امروزه در اختیار دولت قرار دارد بعضی اعضای شرکت و کارمندان از شرکت در نماز جماعتی که در آنجا اقامه میشود خودداری میکنند، به این دلیل که آن مکانها توسط دادگاه شرع از صاحبان آنها مصادره شده است. خواهشمندیم نظر مبارک را در اینباره بیان فرمایید.
ج: اگر احتمال مىدهند که قاضى صادر کننده حکم مصادره، با صلاحيت قانونى و بر اساس موازين شرعى و قانونى اقدام به صدور حکم کرده است، عمل او شرعاً محکوم به صحّت است، وبنا بر اين تصرّف در آن مکان جايز است و حکم غصب بر آن منطبق نيست.
س 386: اگر مسجدی مجاور حسینیهای باشد، آیا اقامه نماز جماعت در حسینیه صحیحاست و آیا ثواب آن در هر دو برابر است؟
ج: شکى نيست که فضيلت نماز در مسجد بيشتر از فضيلت نماز درغير مسجد است، ولى خواندن نماز جماعت در حسينيه يا در هر مکان ديگرى اشکال شرعى ندارد.
س 387: آیا نماز خواندن در مکانی که موسیقی حرام پخش میشود، صحیح است یا خیر؟
ج: اگر نماز خواندن در آن محل مستلزم گوشدادن به موسيقى حرام باشد، توقف در آنجا جايز نيست، ولى نماز محکوم به صحّت است، و با فرض اين که موسيقى باعث عدم توجه و تمرکز حواس مىشود، نماز خواندن در آن مکان مکروه است.
س 388: نماز کسانی که با قایق به مأموریت فرستاده میشوند و وقت نماز آنها میرسد، بهطوری که اگر در همان زمان نماز نخوانند، بعد از آن نمیتوانند نماز خود را داخل وقت بخوانند، چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مزبور واجب است که نماز را در وقت آن به هر صورتى که ممکن است، ولو در داخل همان قايق، بخوانند.
مکان نمازگزار
استفتائات جدید
س: در برخى موارد، زائران بيتاللّه الحرام يا ساير مسافران، وقت نماز در هواپيما هستند، با توجه به اينكه نماز در هواپيما معمولاً مانع استقرار و طمأنينه نيست، در صورتى كه ساير شرايط، مثل قيام و قبله و ركوع و سجود مراعات شود، آيا در صورت علم يا احتمال اينكه پيش از اتمام وقت نماز به مقصد مىرسند و مىتوانند نماز را پس از پياده شدن از هواپيما بخوانند، نماز در هواپيما كفايت مىكند يا بايد تأخير بيندازند و در صورتى كه نماز را در آن حال خواندند و پيش از اتمام وقت نماز پياده شدند، اعاده نماز لازم است يا نه؟
ج) با تمكّن از استقرار و استقبال قبله، نماز صحيح و مجزى است، بلكه جهت درك فضيلت اوّل وقت افضل است.
س. آیا نماز خواندن اختیاری در ماشین، قطار، هواپیما و کشتی جایز است؟
ج. در صورتی که بتواند نماز را با رعایت احکام و شرایط آن از جمله طمأنینه بجا آورد مانعی ندارد.
س: کسى که نماز خوابيده مىخواند، در صورتى که ملحفه زير پايش نجس باشد آيا براى نماز اشکال دارد يا خير؟
ج) ملحفهى نجس اگر به صورت فرش زير پايش باشد، چنانچه نجاست مسريه نداشته باشد، نماز در آن حالت بر روى چنان ملحفهاى اشكال ندارد.
احکام مسجد
اجوبه الاستفتائات
س 389: با توجه به این که مستحب است انسان نماز را در مسجد محله خود بخواند، آیا خالی کردن مسجد محل و رفتن به مسجد جامع شهر برای خواندن نماز جماعت، اشکال دارد یا خیر؟
ج: اگر ترک مسجد محله براى خواندن نماز جماعت در مسجد ديگر بهخصوص مسجد جامع شهر باشد، اشکال ندارد.
س 390: نماز خواندن در مسجدی که سازندگان آن ادعا میکنند که آن را برای خود و قبیله خود ساختهاند، چه حکمی دارد؟
ج: مسجد پس از آنکه به عنوان مسجد ساخته شد، اختصاص به قوم و گروه و قبيله و اشخاص خاصى ندارد و همه مسلمانان مىتوانند از آن استفاده نمايند.
س 391: آیا زنها بهتر است نماز را در مسجد بخوانند یا در خانه؟
ج: فضيلت خواندن نماز در مسجد مختص مردان نيست.
س 392: در حال حاضر بین مسجدالحرام و محل سعی بین صفا و مروه دیوار کوتاهی وجود دارد که ارتفاع آن نیم متر و عرض آن یک متر است. این دیوار بین مسجد و مسعی مشترک است. آیا زنها در ایام عادت که حق داخل شدن به مسجد الحرام را ندارند، میتوانند روی این دیوار بنشینند؟
ج: اشکال ندارد، مگر اين که يقين حاصل شود که آن ديوار جزء مسجد است.
س 393: آیا انجام تمرینهای ورزشی در مسجد محل یا خوابیدن در آن جایز است؟ این کارها در مسجدهای دیگر چه حکمی دارد؟
ج: مسجد جاى ورزش و تمرين ورزشى نيست و از کارهايى که با شأن و منزلت مسجد منافات دارد، بايد پرهيز شود، و خوابيدن در مسجد هم مکروه است.
س 394: آيا استفاده از شبستان مسجد برای رشد فکری، فرهنگی و نظامی (با آموزشهای نظامی) جوانان جايز است؟ آيا با توجه به کمبود مکانهای اختصاصی میتوان اين کارها را در ايوان مسجد انجام داد؟
ج: کارهایی از قبیل کلاسهای آموزشی، اگر با شأن مسجد منافات ندارد و یا مزاحمتی برای برگزاری نماز جماعت و نمازگزاران ندارد، اشکال ندارد.
س 395: در بعضی از مناطق بهخصوص روستاها مجلس عروسی را در مساجد برگزار میکنند؛ به این صورت که مجلس رقص و آواز در خانه بر پا میشود، ولی نهار یا شام را در مسجد تناول میکنند. آیا این کار شرعاً جایز است یا خیر؟
ج: غذا دادن به دعوت شدگان در مسجد فىنفسه اشکال ندارد.
س 396: شرکتهای تعاونی مردمی اقدام به ساختن مناطق مسکونی میکنند، ابتدا توافق مینمایند که برای آن محلهها مکانهای عمومی مانند مسجد ساخته شود، اکنون که آن واحدها به سهامداران شرکت تعاونی تحویل داده شده است، آیا بعضی از آنان میتوانند هنگام تحویل گرفتن واحد مسکونی از توافق خود عدول کرده و بگویند ما راضی به ساختن مسجد نیستیم؟
ج: اگر شرکت با توافق همه اعضاء اقدام به ساخت مسجد نموده و مسجد هم ساخته شده و وقف گرديده است، عدول بعضى از اعضاء از موافقت اوليه خود اثرى ندارد. ولى اگر بعضى از آنان قبل از تحقق وقف شرعى مسجد از موافقت خود عدول کنند، ساخت مسجد با اموال آنان در زمين متعلّق به همه اعضاء بدون رضايت آنان جايز نيست، مگر اين که در ضمن عقد لازم بر همه آنها شرط شده باشد که بخشى از زمين شرکت براى ساخت مسجد تخصيص يابد و اعضاء اين شرط را پذيرفته باشند، در اين صورت حق عدول ندارند و عدول آنها هم تاثيرى ندارد.
س 397: برای مقابله با تهاجم فرهنگ غير اسلامی، حدود سی دانشآموز را از گروه ابتدايی و متوسطه به شکل گروه سرود در مسجد جمع کردهايم که اين افراد درسهايی از قرآن کريم، احکام و اخلاق اسلامی را به مقتضای سن و سطح فکری شان فرامیگيرند. اقدام به اين کار چه حکمی دارد؟ استفاده از آلت موسيقی اُرک توسط گروه چه حکمی دارد؟ انجام تمرين به وسيله آن در مسجد با رعايت موازين شرعی و مقررات مربوطه و متعارف راديو و تلويزيون و وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ايران دارای چه حکمی است؟
ج: تعليم قرآن و احکام و آموزش اخلاق اسلامی و تمرين سرودهای مذهبی و انقلابی در مسجد اشکال ندارد، ولی در هر حال مراعات شأن، قداست و جايگاه مسجد واجب است و از کارهایی که با شأن و منزلت مسجد منافات دارد پرهیز شود، و مزاحمت نماز گزاران جايز نيست.
س 398: آیا نمایش فیلمهای سینمایی که توسط وزارت ارشاد اسلامی ایران توزیع میشود، در مسجد برای شرکت کنندگان در جلسات قرآنی، اشکال شرعی دارد یا خیر؟
ج: تبديل مسجد به مکانى براى نمايش فيلمهاى سينمايى جايز نيست، ولى نمايش فيلمهاى مذهبى و انقلابى داراى محتواى مفيد و آموزنده به مناسبت خاصى و بر حسب نياز و تحت نظارت امام جماعت مسجد اشکال ندارد.
س 399: آیا پخش موسیقی شاد از مسجد به مناسبت جشن میلاد ائمه معصومین(علیهمالسلام) شرعاً اشکال دارد؟
ج: واضح است که مسجد جايگاه شرعى خاصى دارد، لذا اگر پخش موسيقى در آن منافى با حرمت مسجد باشد، حرام است، حتى اگر موسيقى غيرمطرب باشد.
س 400: استفاده از بلندگوهای مساجد که صدا را در خارج از مسجد پخش میکنند، تا چه وقت جایز است؟ پخش سرودهای انقلابی یا قرآن کریم قبل از اذان چه حکمی دارد؟
ج: پخش قرائت قرآن کريم براى چند دقيقه قبل از اذان در وقتهايى که باعث اذيت و آزار همسايگان و اهل محل نشود، اشکال ندارد.
س 401: مسجد جامع چه تعریفی دارد؟
ج: مسجد جامع مسجدى است که در شهر براى اجتماع همه اهل شهر بنا شده است، بدون اين که اختصاص به گروه و قشر خاصى داشته باشد.
س 402: قسمت سر پوشیدهای از یک مسجد حدود سی سال است که متروکه و تبدیل به خرابه شده و نماز در آن اقامه نمیشود و بخشی از آن به عنوان انبار مورد استفاده قرارمیگیرد. نیروهای بسیجی که حدود پانزده سال است در این قسمت سقف دار مستقر هستند، تعمیراتی را در آن انجام دادهاند، زیرا وضعیت بسیار نامناسبی داشت و سقف آن هم در معرض ریزش بود. چون برادران بسیجی آگاهی از احکام شرعی مسجد نداشتند و افراد مطلع هم آنها را آگاه نکردند، اقدام به ساختن چند اتاق در این قسمت نمودند که بر اثر آن مبالغ زیادی خرج شد و در حال حاضر کارهای ساختمانی رو به پایان است. امیدواریم حکم شرعی موارد زیر را بیان فرمایید: 1. بر فرض این که متصدیان این کار و گروه ناظر بر آن جاهل به مسأله باشند، آیا در برابر مخارجی که از بیتالمال صرف کردهاند ضامن هستند و آیا مرتکب گناه شدهاند؟ 2. با توجه به این که مخارج مزبور از بیتالمال بوده، آیا اجازه میدهید تا زمانی که مسجد به این قسمت احتیاج ندارد و نماز در آن اقامه نمیشود، از آن اتاقها با رعایت کامل احکام شرعی مسجد، برای فعالیتهای آموزشی مانند آموزش قرآن کریم و احکام شرعی و سایر امور مسجد استفاده شود؟ و آیا اقدام به تخریب اطاقها واجب است؟
ج: واجب است که قسمت سرپوشيده مسجد با خراب کردن اتاقهايى که در آن ساخته شده است، به حالت قبل برگردد، و اگر مخارج احداث اتاقها ناشى از تعدى و تفريط و عمد و تقصير نباشد، معلوم نيست که کسى ضامن آن باشد، و استفاده از قسمت سرپوشيده مسجد براى تشکيل جلسات آموزش قرآن کريم و احکام شرعى و معارف اسلامى و ساير مراسم دينى و مذهبى اگر مزاحمت براى نمازگزاران ايجاد نکند و تحت نظارت امام جماعت مسجد باشد اشکال ندارد، و بايد امام جماعت و نيروهاى بسيجى و ساير مسئولين مسجد با هم همکارى کنند تا حضور نيروهاى بسيجى در مسجد استمرار پيدا کند و خللى در انجام وظائف عبادى مانند نماز و غير آن هم پيش نيايد.
س 403: در طرح توسعه یکی از خیابانها، چند مسجد در مسیر طرح قرار میگیرد که باید بعضی از آنها بهطور کلی خراب شوند و در بقیه قسمتی از آنها تخریب گردد تا حرکت وسائط نقلیه براحتی صورت گیرد. خواهشمند است نظر شریف را بیان فرمایید.
ج: خراب کردن تمام مسجد يا قسمتى از آن جايز نيست، مگر در صورت وجود مصلحتى که اهميت ندادن و بىتوجهى به آن ممکن نباشد.
س 404: آیا استفاده شخصی و اندک از آب مساجد که مخصوص وضو گرفتن است، جایز است؟ مثل این که مغازهداران از آن برای نوشیدن، درست کردن چای و یا برای ماشین استفاده کنند، با توجه به این که آن مسجد واقف خاصی ندارد که از این اعمال جلوگیری نماید.
ج: اگر وقف آب براى خصوص وضو گرفتن نمازگزاران معلوم نباشد و عرف رايج در محله مسجد، اين باشد که همسايهها و عبور کنندگان هم از آب آن استفاده مىکنند، اشکال ندارد، هرچند احتياط در اين مورد، مطلوب است.
س 405: مسجدی در مجاورت قبرستانی، وجود دارد و هنگامی که بعضی از مؤمنین به زیارت اهل قبور میآیند، از آب مسجد برای پاشیدن روی قبرهای ارحام خود استفاده میکنند و ما نمیدانیم که این آب عمومی است یا وقف خاص مسجد، و بر فرض هم که وقف خاص مسجد نباشد، معلوم نیست که مخصوص وضو گرفتن و دستشویی رفتن است یا خیر، آیا استفاده مذکور از آن آب جایز است؟
ج: اگر استفاده از آب مسجد براى پاشيدن روى قبرهايى که خارج از آن قرار دارد، امر رايجى است و کسى به آن اعتراض نمىکند و دليلى هم بر وقف آن آب براى خصوص وضو و تطهير نيست، استفاده از آن براى امر مذکور اشکال ندارد.
س 406: اگر مسجد نیاز به تعمیر داشته باشد، آیا اجازه گرفتن از حاکم شرع یا وکیل او واجب است؟
ج: اگر تعمير، داوطلبانه و تبرّعى (از مالِ شخصىِ افراد خيّر) باشد، نيازى به اجازه حاکم شرع نيست.
س 407: آیا جایز است وصیت کنم که مرا بعد از مردن در مسجد محله که تلاش فراوانی برای آن کردهام، دفن نمایند. زیرا دوست دارم در داخل یا صحن آن دفن شوم؟
ج: اگر هنگام اجراى صيغه وقف، دفن ميّت استثناء نشده باشد، دفن در مسجد جايز نيست، و وصيت شما در اين مورد اعتبارى ندارد.
س 408: مسجدی حدود بیست سال پیش ساخته شده و به نام مبارک صاحب الزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زینت یافته است، ولی معلوم نیست که این اسم در صیغه وقف مسجد ذکر شده باشد. تغییر اسم مسجد از صاحب الزمان(عجّل الله فرجه الشریف) به مسجد جامع چه حکمی دارد؟
ج: مجرد تغيير اسم مسجد مانعى ندارد.
س 409: در مساجدی که از محل نذورات خاص مسجد و تبرعّات مؤمنین به برق و سیستم تهویه مجهز شدهاند، هنگامی که شخصی از اهالی محل فوت میکند، برای او مجلس فاتحه در مسجد برگزار میشود که در آن از برق و سیستم تهویه مسجد استفاده میگردد و برگزار کنندگان مراسم آن هزینهها را نمیپردازند. آیا این کار شرعاً جایز است؟
ج: جواز استفاده از امکانات مسجد در اقامه مجالس فواتح براى اموات و امثال آن منوط به کيفيت وقف و نذر آن امکانات براى مسجد است.
س 410: در روستایی مسجد نوسازی وجود دارد که در مکان مسجد قبلی بنا شده است. در گوشهای از این مسجد که زمین آن جزء مسجد قبلی است، بر اثر جهل به مسأله، اتاقی برای تهیه چای و مانند آن و کتابخانهای در نیم طبقه قسمتی از شبستان مسجد در داخل شبستان مسجد ساخته شده است. خواهشمندیم نظر خود را در اینباره و مسأله تکمیل و کیفیت استفاده از نصف دور داخلی مسجد، بیان فرمایید.
ج: ساختن اتاق مخصوص چاى در محل مسجد قبلى صحيح نيست و واجب است آن مکان به حالت مسجد بودن خود برگردد. نيم طبقه داخل شبستان مسجد هم در حکم مسجد است و همه احکام و آثار شرعى آن را دارد، ولى نصب قفسههاى کتاب و حضور در آنجا براى مطالعه اگر مزاحمتى براى نمازگزاران ايجاد نکند اشکال ندارد.
س 411: رأی جنابعالی در مورد مسأله ذیل چیست؟ در یکی از روستاها مسجدی وجود دارد که رو به خرابی است، ولی دلیلی برای خراب کردن آن وجود ندارد، زیرا مانع استمرار جاده نیست. آیا تخریب آن بهطور کامل جایز است؟ همچنین این مسجد دارای مقداری اثاثیه و اموال است، اینها باید به چه کسی داده شوند؟
ج: تخريب و ويران کردن مسجد جايز نيست و بهطور کلى خراب کردن مسجد آن را از مسجد بودن خارج نمىکند. اثاث و لوازم مسجد اگر مورد استفاده در آن مسجد نباشد، بردن آن به مساجد ديگر براى استفاده از آنها اشکال ندارد.
س 412: آیا شرعاً ساخت موزه در گوشهای از صحن مسجد بدون دخل و تصرّف در ساختمان آن جایز است، مثل کتابخانه که امروزه جزئی از مسجد را تشکیل میدهد؟
ج: ايجاد موزه يا کتابخانه در گوشه صحن مسجد اگر مخالف کيفيت وقف تالار و شبستان و صحن مسجد باشد و يا موجب تغيير ساختمان مسجد گردد، جايز نيست. بهتر اين است که مکانى در کنار مسجد براى اين منظور تهيه شود.
س 413: مکانی وقفی وجود دارد که در آن مسجد، مدرسه علوم دینی و کتابخانه عمومی بنا شده است که همگی آنها الان فعّال هستند. این مکان در حال حاضر جزء نقشه مکانهایی است که از طرف شهرداری باید خراب شوند. چگونه باید با شهرداری برای تخریب آن و گرفتن امکانات همکاری کرد تا بتوان آن را تبدیل به ساختمان بهتری نمود؟
ج: اگر شهردارى اقدام به تخريب آن و دادنِ عوض نمايد و آن را تحويل دهد، اشکال ندارد، ولى اصل خراب کردن مسجد و مدرسه وقفى فىنفسه جايز نيست، مگر در صورتى که مصلحتِ اهمِ غير قابل چشم پوشى اقتضا کند.
س 414: برای توسعه مسجد نیاز به کندن چند درخت از صحن آن است، آیا این عمل با توجه به بزرگ بودن صحن مسجد و وجود درختان زیاد در آنجا، جایز است؟
ج:اگر عمل مذکور تغيير و تبديل وقف شمرده نشود، اشکال ندارد.
س 415: زمينی که جزء قسمت سرپوشيده مسجد بوده و بر اثر واقع شدن مسجد در مسير طرح عمرانی شهرداری، در خيابان افتاده و قسمتی از آن به علت اضطرار تخريب شده، چه حکمی دارد؟
ج: اگر احتمال برگشت آن به حالت اوليه وجود نداشته باشد، آثار شرعی مسجد را ندارد.
س 416: مسجدی بوده که خراب شده، و آثار مسجدی از آن محو گرديده يا به جای آن بنای ديگری ساخته شده و اميدی هم به دوباره سازی آن وجود ندارد، مثل آنکه آن آبادی ويران شده و تغيير مکان پيدا کرده، آيا نجس کردن آن مکان حرام است و تطهير آن واجب است؟
ج: در فرض سؤال نجس کردن آن حرام نیست، گر چه احتياط آن است که نجس نکنند.
س 417: مدتی است که در یکی از مساجد، نماز جماعت اقامه میکنم و اطلاعی از کیفیت وقف مسجد ندارم. با توجه به این که مسجد از جهت هزینه با مشکلاتی روبرو است، آیا اجاره دادن زیرزمین مسجد برای کاری که مناسب با شأن مسجد باشد، جایز است؟
ج: اگر زير زمين عنوان مسجد را ندارد و جزء تأسيساتى نيست که مسجد به آن نياز داشته باشد و وقف آن هم وقف انتفاع نباشد، اشکال ندارد.
س 418: هیأت امنای مسجدی که املاکی برای اداره امور خود ندارد، تصمیم گرفتهاند زیرزمینی را در قسمت سقف دار مسجد برای ساختن کارگاه و تأسیسات عمومی برای خدمت به مسجد ایجاد نمایند، آیا این کار جایز است؟
ج: حفر زمين مسجد براى تأسيس کارگاه و مانند آن جايز نيست.
س 419: آیا بهطور مطلق جایز است که کفّار داخل مساجد مسلمانان شوند، هرچند برای مشاهده آثار تاریخی باشد؟
ج: ورود آنان به مسجد الحرام شرعاً ممنوع است و در ساير مساجد هم اگر هتک و بىحرمتى مسجد شمرده شود، جايز نيست، بلکه در ساير مساجد هم مطلقاً وارد نشوند.
س 420: آیا نماز خواندن در مسجدی که توسط کفّار ساخته شده، جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 421: اگر کافری داوطلبانه مالی را برای کمک به ساختمان مسجد بدهد و یا کمک دیگری نماید، آیا قبول آن جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 422: اگر کسی شب به مسجد بیاید و در آن بخوابد و محتلم شود و پس از بیداری خروج از مسجد برایش ممکن نباشد، چه تکلیفی دارد؟
ج: اگر قادر بر خروج از مسجد و رفتن به جاى ديگر نيست، واجب است که فوراً تيمم نمايد تا بقا در مسجد براى او حلال شود.
احکام مسجد
استفتائات جدید
س: آيا مىتوان قرآن را از مسجدالحرام جهت قرائت بيرون برد و مجدداً به مسجد بازگردانيد؟
ج) برداشتن آنها بدون اينكه از متصدى ذى ربط اجازه بگيرند جايز نيست.
س: آیا راه دادن بچههای کوچک به مسجد کراهت دارد؟
ج) راه دادن بچه به مسجد اگر به گونهای باشد که موجب مزاحمت برای نمازگزاران باشد یا احتمال دهند مسجد را نجس کند مکروه است و در غیر این دو صورت اگر باعث علاقهمندی آنان به مسجد و نماز شود مستحسن و نیکو است.
س: مسجدى وسايل مستعمل زيادى از قبيل منبر و درب و پنجره و ظروف اضافى و غيره دارد که مورد استفاده نمىباشد. آيا مىتوان آنها را جهت مخارج مسجد يا تعميرات آن فروخت و يا به مصرف حسينيه که در جنب مسجد است رساند؟
ج) اگر در همان مسجد قابل استفاده نيست بايد در مساجد ديگر به نحو اقرب فالاقرب استفاده شود و اگر اين هم ممکن نيست فروش آن جايز است ولى بايد در صورت امکان و نياز همان جنس فروخته شده تهيه شود.
س: حکم خواب در مسجد چيست؟
ج) خوابيدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد مكروه است.
س: مسجدى تجديد بنا گرديده و زير مسجد (محل اقامه نماز) زير زمين بنا شده اين زير زمين چه حكمى دارد و آيا آداب مسجد در آن مكان نيز بايد رعايت شود؟
ج) در فرض سؤال زيرزمين مسجد حکم مسجد را دارد و مسجد است.
س: بالكن مسجد چه حكمى دارد و آيا احكام مسجد بايد در آن مكان جارى شود؟
ج) بالکن اگر در داخل فضاى مسجد است، حکم همان مسجد را دارد.
س: استفاده از موقوفات مسجد بدون اذن متولّى آن چه حكمى دارد؟
ج) تصرف در موقوفه مسجد بايد در همان جهت وقف وبا اذن متولى شرعى وقف باشد.
س: در محل سكونت ما مسجدى است كه در نزديكى آن امامزادهاى واقع شده است. حرم امامزاده نياز به توسعه دارد و تنها مانع اين طرح مقدار مساحت كمى از اين مسجد مىباشد كه بايد خراب شود، شايان ذكر است در صورت تخريب، اين مسجد از طرف شرق و شمال قابل توسعه مىباشد كه نسبت به تجديد بنا اين مسجد اقدام خواهد شد با اين فرض آيا تخريب مسجد مجاز مىباشد؟
ج) تخريب مسجد ولو به مقدار مساحت كمى از آن جهت توسعه حرم امامزاده جايز نيست.
س. الف) قسمتی از زمین مسجد که کف زمین آن از خشت و گل هست نجس شده است با آب قلیل آن قسمت را شستهاند اما غساله آن به جای اینکه جمع آوری شود در زمین فرور رفته است.آیا نیازی به تطهیر زیر زمین که غساله آب قلیل در آن نفوذ کرده است می باشد؟ ب) در صورت مثبت بودن پاسخ راه حل تطهیر آن قسمت زمین مسجد چیست؟
ج. الف) در فرض سؤال لازم است باطن مسجد تطهیر شود. ب) اگر ممکن است با آب کر تطهیر شود و الا محل نجس را با مصالح پاک و مباح تعویض کنند.
احکام سایر مکانهای دینی
اجوبه الاستفتائات
س 423: آیا از نظر شرعی به ثبت رساندن حسینیه به نام اشخاص معیّن، جایز است؟
ج: ثبت ملکى حسينيهاى که جهت اقامه مجالس دينى وقف عام شده، جايز نيست، و ثبت وقفى آن به نام اشخاص ضرورتى ندارد. به هر حال، ثبت وقفى آن به اسم افراد خاص بهتر است با اجازه و موافقت همه افرادى باشد که در ساختن آن حسينيه مشارکت داشتهاند.
س 424: در رسالههای عملیه آمده است که جایز نیست شخص جنب و حائض داخل حرم ائمه(علیهمالسلام) شوند. خواهشمند است توضیح بفرمایید که منظور از حرم، همان زیر گنبد است یا این که شامل همه ساختمانهای ملحق به آن هم میشود؟
ج: مراد از حرم همان زير گنبد مبارک و جايى است که به آن حرم و مشهد شريف گفته مىشود، ولى ساختمانهاى ملحق به آن و شبستانها حکم حرم را ندارند و ورود جنب و حائض به آنجاها اشکال ندارد، مگر جاهايى که عنوان مسجد را داشته باشد.
س 425: حسینیهای در کنار مسجدی قدیمی ساخته شده است، در حال حاضر مسجد قدیم گنجایش نمازگزاران را ندارد، آیا میتوان حسینیه را در مسجد ادغام کرد و از آن به عنوان مسجد استفاده نمود؟
ج: نماز خواندن در حسينيه اشکال ندارد، ولى اگر حسينيه، به عنوان حسينيه، وقف صحيح شرعى شده، تبديل آن به مسجد جايز نيست و همچنين ضميمهکردن آن به مسجد به عنوان مسجد هم جايز نيست.
س 426: استفاده از فرشها و اجناس نذر شده برای مرقد یکی از فرزندان ائمه (علیهمالسلام) در مسجد جامع محله چه حکمی دارد؟
ج: اگر زائد بر نياز مرقد امامزاده(عليهالسلام) و زائران آن باشد، اشکال ندارد.
س 427: آیا تکایایی که به نام حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) و غیر آن تأسیس میشود، حکم مسجد را دارد؟ لطفاً احکام آن را بیان فرمایید.
ج: تکيهها و حسينيهها حکم مسجد را ندارند.
لباس نمازگزار
اجوبه الاستفتائات
س 428: آیا نماز خواندن در لباسی که شک در نجس بودن آن دارم، صحیح است؟
ج: لباسى که نجس بودن آن مشکوک است، محکوم به طهارت بوده و نماز خواندن با آن صحيح است.
س 429: آیا نماز خواندن در کمربند چرمی که از آلمان خریدهام و شک دارم که از پوست طبیعی است یا مصنوعی و از پوست حیوان تذکیه شده است یا خیر، اشکال شرعی دارد؟ نمازهایی که با آن خواندهام، چه حکمی دارد؟
ج: اگر شک در اين باشد که آن چرم طبيعى است يا مصنوعى، نماز با آن اشکال ندارد، ولى اگر بعد از احراز چرم طبيعى بودن آن، شک در اين باشد که آيا از حيوانى است که شرعاً تذکيه شده يا خير، نجس نيست، ولى نماز با آن باطل است، و نمازهاى گذشته که در حال جهل به اين حکم، خواندهايد، قضا ندارد.
س 430: اگر نمازگزار یقین داشته باشد که نجاستی بر بدن یا لباسش وجود ندارد و نماز بخواند، بعداً معلوم شود که بدن یا لباس او نجس بوده است. آیا نماز وی باطل است؟ اگر در حین نماز نجاست حاصل شود، نماز او چه حکمی دارد؟
ج: اگر اصلاً علم به نجس بودن لباس يا بدن نداشته باشد و بعد از نماز متوجه آن شود، نماز او صحيح است و اعاده و قضا واجب نيست. ولى اگر در اثناء نماز نجاست عارض شود، اگر براى وى ازاله نجاست از بدن يا در آوردن لباس نجس بدون ارتکاب عملى که منافات با نماز دارد، ممکن باشد، بايد نجاست بدن را برطرف يا لباس نجس را از خود دور کند و نماز خود را تکميل نمايد و اگر برطرف کردن نجاست با حفظ حالت نماز براى او امکان ندارد و وقت هم وسعت دارد، واجب است که نماز را قطع کند و با بدن و لباس پاک آن را اعاده نمايد.
س 431: فردی از مقلدین یکی از مراجع، مدت زمانی نماز خود را با پوست حیوانی که تذکیه آن مشکوک بوده و نماز با آن صحیح نیست، میخوانده است. طبق نظر مرجع تقلید او، اگر جزئی از حیوان حرام گوشت همراه او باشد، احتیاط واجب اعاده نماز خوانده شده است، آیا حیوانی که تذکیه آن مشکوک است، حکم حیوان حرام گوشت را دارد؟
ج: حيوانى که تذکيه آن مشکوک است، از لحاظ حرمت خوردن گوشت و عدم جواز نماز با پوست آن، در حکم ميته است، ولى نجس نيست، و نمازهاى گذشته اگر با جهل به اين حکم، انجام گرفته است، محکوم به صحّت است.
س 432: زنی در اثنای نماز متوجه میشود که مقداری از موهایش پیداست و فوراً آن را میپوشاند، آیا نماز خود را باید دوباره بخواند یا خیر؟
ج: تا زمانى که ظاهر شدن مو عمدى نباشد، اعاده واجب نيست.
س 433: شخصی به علت اضطرار مجبور به تطهیر مخرج بول با سنگ یا چوب و یا هر چیز دیگری میشود و هنگامی که به منزل مراجعت میکند، آن را با آب تطهیر مینماید، آیا هنگام نماز باید لباس زیر خود را عوض کرده یا تطهیر نماید؟
ج: اگر لباس او با رطوبت بول نجس نشده است، تطهير لباس واجب نيست.
س 434: به کار انداختن بعضی از دستگاههای صنعتی وارداتی با همکاری متخصصین بیگانه امکانپذیر است و آنها از دیدگاه فقه اسلامی کافر و نجس هستند، با توجه به این که به کار انداختن آن دستگاهها با استفاده از روغن و مواد دیگری که با دست ریخته میشوند، صورت میگیرد، بنا بر این پاک بودن آنها امکان ندارد. و همچنین با توجه به این که لباس و بدن کارگران هنگام کار با این دستگاهها در تماس است و در وقت نماز فرصت تطهیر لباس و بدن را بهطور کامل ندارند، تکلیف آنها نسبت به نماز چیست؟
ج: با احتمال اين که کافرى که اقدام به راه اندازى دستگاهها و وسائل مىکند، از اهل کتاب باشد که محکوم به طهارت هستند و يا در هنگام کار دستکش پوشيده باشد، به صرف اين که دستگاه به وسيله کافر راهاندازى شده است، يقين به نجاست حاصل نمىشود و با فرض يقين به نجاست دستگاه و تماس بدن و لباس کارگران با آن در حين کار با رطوبت مسريه، تطهير بدن براى نماز واجب است و لباس هم بايد عوض و يا تطهير شود.
س 435: اگر نمازگزار دستمال و امثال آن را که با خون نجس شدهاند، حمل کند و یا در جیب خود بگذارد، آیا نماز او باطل است؟
ج: اگر دستمال به قدرى کوچک باشد که نتوان عورت را با آن پوشاند، همراه بودن آن در نماز اشکال ندارد.
س 436: آیا نماز در لباس معطر به عطرهای امروزی که حاوی الکل است، صحیح است؟
ج: اگر علم به نجاست آن عطرها نداشته باشد، نماز در لباسهاى مذکور اشکال ندارد.
س 437: زنان چه مقدار از بدن خود را بايد هنگام نماز بپوشانند؟ آيا پوشيدن لباسهای آستين کوتاه و نپوشيدن جوراب اشکال دارد؟
ج: بر زنان واجب است در نماز تمام بدن و موی خود را به غير از صورت به مقداری که شستن آن در وضو واجب است و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا با پوششی که کاملاً بدن را میپوشاند، بپوشانند و در حضور نامحرم پاها را نيز بايد بپوشانند.
س 438: آيا بر زنان پوشاندن روی پاها هنگام نماز واجب است؟
ج: پوشاندن پاها تا مچ پا در صورتی که نامحرم حاضر نباشد، واجب نيست.
س 439: آیا پوشاندن کامل چانه هنگام حجاب و در نماز واجب است، یا این که فقط قسمت پائین آن باید پوشانده شود، و آیا وجوبِ پوشش چانه مقدمه پوشاندن صورت است که شرعاً واجب است؟
ج: پوشاندن قسمت پائين چانه واجب است نه خود آن، زيرا چانه جزئى از صورت است.
س 440: آیا حکم صحیح بودن نماز در متنجسی که کافی برای پوشش عورت محسوب نمیشود، اختصاص بهصورت نسیان و جهل نمازگزار به حکم یا موضوع دارد و یا شامل شبهه حکمیه و موضوعیه هم میشود؟
ج: اختصاص به دو صورت جهل و نسيان ندارد، بلکه نماز با متنجسى که کافى براى پوشش عورت نيست، حتى در صورت علم هم صحيح است.
س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او میشود؟
ج: بله، موجب بطلان نماز است.
لباس نمازگزار
استفتائات جدید
س. اگر عابری از کنار ذبح حیوان عبور کند و احتمال پاشیدن خون بدهد اما برسی نکند بعد از نماز متوجه شود خون بیشتر معفو در لباس است نماز خوانده شده صحیح است؟
ج. نماز صحیح است اگر چه احتیاط مستحب در صورت باقی بودن وقت، اعاده است.
س. حکم نماز کسی که به جهت جهل به حکم، پوشش لازم در نماز را مراعات ننموده چه میباشد؟
ج. در صورتی که جاهل به حکم باشد بنا براحتیاط واجب نماز باطل میباشد.
س. حکم نماز کسی که به جهت جهل به حکم، با بدن یا لباس نجس نماز خوانده چه میباشد؟
ج. کسی که نمیداند نماز با بدن و لباس نجس باطل است اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است. مگر اینکه غافل یا جاهل قاصر* باشد؛ یعنی حتی احتمال باطل بودن نماز با لباس نجس را ندهد. -------------------- * کسی که یا اصلاً متوجه جهل خود نیست و یا اگر متوجه است راهی برای برطرف کردن جهل خود ندارد.
س. اگر کسی نجاست چیزی را فراموش کند و دست خیس بر آن بگذارد و نماز را با آن دست نجس بخواند و بعد نماز متوجه شود، آیا نمازش صحیح است یا باطل؟
ج. در فرض سؤال، نماز محکوم به صحت است.
س. آیا برای زن پوشاندن موی مصنوعی در نماز واجب است؟
ج. اگر در معرض دید نامحرم نباشد، واجب نیست.
س: نمازگزارى در حال نماز خواندن و يا در پايان نماز متوجه مىشود که بخشى از لباسش و يا بخشى از فرش محل اقامه نمازش نجس مىباشد حکمش چيست؟ و تکليف نمازش چه مىباشد؟ لطفاً ما را راهنمائى کنيد.
ج) نجس بودن فرش ضررى به نماز نمىزند مگر در صورتى كه فرش و يا بدن و يا لباس نمازگزار، تر باشد به طورى كه نجاست فرش به بدن يا لباس سرايت كند. و در مورد لباس چنانچه بعد از نماز متوجه شود كه لباسش نجس بوده، نمازى كه خوانده صحيح است و اگر بین نماز متوجه نجاست بدن یا لباسش شود و بداند كه نجاست از پيش بوده، چنانچه در وسعت وقت است، نمازش باطل است و بايد بعد از تطهیر، نماز را اعاده كند و در تنگى وقت، اگر آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس يا بيرون آوردن آن، حالت نماز را به هم نمیزند، بايد در حال نماز اینگونه عمل کند و پس از آن نماز را ادامه دهد و درصورتی که با انجام این کارها حالت نماز بههم میخورد، بايد با همان حال نماز را ادامه دهد و نمازش صحیح است.
س: لباسى که داخلش پَر (پرندگان) باشد و در کشورهاى غيراسلامى دوخته شده باشد چه حکمى دارد؟
ج) پر تمامى پرندگان پاک است ولى در صورتى كه پر از پرندگان حرام گوشت باشد، همراه داشتن آن در نماز موجب بطلان است.
س. اگر هنگام نماز دچار خون دماغ شویم، نماز باطل است؟
جواب: اگر خون داخل بینی باشد و به بیرون سرایت نکند، اشکال ندارد وگرنه، در صورتی که برطرف کردن نجاست از بدن بدون انجام عملی که منافات با نماز دارد ممکن باشد، باید پس از تطهیر بدن، نماز تکمیل شود و اگر برطرف کردن نجاست با حفظ حالت نماز امکان ندارد و وقت هم وسعت دارد، واجب است نماز قطع شود و با بدن پاک نماز خوانده شود.
س: آيا استفاده از چادر در حين نماز خواندن واجب است و نماز خواندن با مانتو و مقنعه و يا روسرى در صورت پوشش قسمتهاى مربوطه مشکل ايجاد مىکند؟
ج) براى زن واجب است در حال نماز تمام بدن خود را بپوشاند، فقط باز گذاشتن گردى صورت و دستها تا مچ و پاها تا مفصل ساق پا (در صورتى که نامحرم نباشد) نماز را باطل نمىکند و پوشاندن لازم نيست با چادر باشد.
س: اگر در نماز خانمها، لحظهاى هرچند كوتاه، قسمتى از اعضايى كه خانمها بايد در حال نماز بپوشانند ديده شود حكم نماز آنها چيست؟ (منظور اينكه لحظهاى ديده شود و سپس فوراً توسط نمازگزار پوشانده شود.)
ج) در فرض مذکور اگر بىاختيار باشد، نمازش اشکال ندارد.
س: اگر بدانى لباس كسى نجس است و ممكن است با آن نماز بخواند و به او نگوييم اشكال دارد؟
ج) لازم نيست بگوييد.
س: آيا همانگونه كه موى حيوان حرام گوشت مانند گربه اگر در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است حكم پر پرندگان حرام گوشت مانند طوطی هم همين است؟
ج) در حكم مذكور تفاوتى بين حيوانات حرام گوشت وجود ندارد.
س: خون داخل بينى که بيرون نمىآيد ولى با آينه ديده مىشود، آيا براى نماز اشکال دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س: اگر دندانهاى مصنوعى به سبب خون دهان يا به سبب ديگر نجس شده باشد آيا شستن آن براى نماز لازم است؟
ج) اگر ظاهر دهان پاك باشد، نماز صحيح است.
س: اگر کسى بين نماز خون دماغ شد حکم نمازش چيست؟
ج) اگر امكان جلوگيرى از آن وجود دارد، جلوگيرى نمايد وگرنه چنانچه وقت نماز ضيق نباشد، نماز را بشكند و تطهير نمايد ولى اگر وقت ضيق باشد، مىتواند با همان حال نماز بخواند.
س: اگر در نماز وسيلهاى غصبى همراهمان باشد ولى جزئى از لباسمان نباشد، مثلاً يک تسبيح غصبى در جيبمان باشد، آيا نمازمان باطل مىشود و اشکال دارد يا خير؟
ج) اشکال ندارد.
س: فردى هنگام كشتن حيوانى حلال گوشت خون روى لباسش مىچكد، بعد با همان لباس نماز مىخواند، آيا نماز او صحيح است يا خير؟
ج) اگر به وجود خون روى لباسش جهل داشته و بعد از نماز فهميده و يا خون كمتر از درهم بوده، نمازش صحيح است و در غير اين صورت بايد نمازش را اعاده نمايد.
پوشیدن طلا و نقره و به کار بردن آن
اجوبه الاستفتائات
س 442: به دست کردن انگشتر طلا توسط مردان بهخصوص در نماز چه حکمی دارد؟
ج: به دست کردن انگشتر طلا براى مردان در هيچ حالى جايز نيست و نماز با آن هم بنا بر احتياط واجب، باطل است.
س 443: استفاده مردان از انگشتری که از جنس طلای سفید است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر چيزى که طلاى سفيد ناميده مىشود همان طلاى زرد است که بر اثر مخلوط کردن مادهاى رنگ آن سفيد شده، حرام است ولى اگر عنصر طلا در آن به قدرى کم است که عرفاً به آن طلا نمىگويند مانع ندارد و پلاتين نيز اشکال ندارد.
س 444: آیا استفاده از طلا بدون قصد زینت بهطوری که دیگران نبینند، اشکال شرعی دارد؟
ج: پوشيدن طلا، خواه حلقه انگشترى باشد يا غير آن، براى مردان مطلقاً حرام است هرچند به قصد زينت نباشد و از ديد ديگران مخفى باشد.
س 445: استفاده از طلا برای مردان به مدت کوتاه چه حکمی دارد؟ ما اشخاص بسیاری را مشاهده میکنیم که میگویند استفاده از آن برای مدت کوتاه، مثل لحظه عقد، اشکال ندارد.
ج: پوشيدن طلا براى مرد حرام است و فرقى بين مدت کم يا زياد نيست.
س 446: با توجه به احکام لباس نمازگزار و حرام بودن زینت کردن با طلا بر مردان، خواهشمندیم به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید: الف: آیا مقصود از زینت با طلا، مطلق استفاده از آن توسط مردان است هرچند برای جراحی استخوان و دندانسازی باشد؟ ب: با توجه به این که در شهر ما به دست کردن انگشتر طلای زرد توسط جوانانی که تازه ازدواج میکنند، مرسوم است و این امر از نظر عموم مردم برای مرد زینت محسوب نمیشود، بلکه علامت آغاز زندگی زناشویی فرد است، نظر حضرتعالی در اینباره چیست؟
ج: الف: ملاک حرمت استفاده از طلا براى پوشيدن يا به گردن آويختن توسط مردان، صدق زينت نيست، بلکه استفاده از آن به هر صورت و به هر قصدى حرام است هرچند انگشتر، حلقه، گردنبند و مانند آن باشد. ولى استفاده از آن توسط مردان براى جرّاحى استخوان و دندانسازى اشکال ندارد. ب: استفاده از انگشترى طلاى زرد توسط مردان در هر حال حرام است.
س 447: ساخت و فروش جواهرات طلا که مخصوص مردان است و زنان از آنها استفاده نمیکنند، چه حکمی دارد؟
ج: ساخت جواهرات طلا اگر به منظور استفاده مردان باشد، حرام است و خريد و فروش آن به اين قصد جايز نيست.
س 448: در بعضی از میهمانیها دیده میشود که شیرینیها را در ظرفهای نقرهای میگذارند، آیا این کار، خوردن غذا در ظرف نقره محسوب میشود، و حکم آن چیست؟
ج: اگر برداشتن غذا و مانند آن از ظرف نقره به قصد خوردن، استعمال ظرف نقره در خوردن و آشاميدن محسوب شود، حرام است.
س 449: آیا گذاشتن روکش طلا روی دندان اشکال دارد؟ روکش پلاتین چطور؟
ج: گذاشتن روکش طلا يا پلاتين روى دندان اشکال ندارد، ولى پوشاندن دندانهاى جلو با طلاى زرد، اگر به قصد زينت باشد، خالى از اشکال نيست.
پوشیدن طلا و نقره و به کار بردن آن
استفتائات جدید
س: بنده در هنگام عقد ازدواج به تصور آنکه منظور از طلاى سفيد همان پلاتين است که محل اشکال نيست، به جاى طلاى زرد، حلقه طلاى سفيد به دست کردم و مدت يک سال واندى در هنگام نماز در دست من بوده است. اکنون بر اثر تذکر يکى از دوستان و مراجعه به طلا فروشى متوجه گشتم طلاى سفيد با پلاتين فرق دارد و با مراجعه به سايت حضرتعالى فهميدم استعمال طلاى سفيد نيز براى مرد حرام است. حال با توجه به خطاى تصورى بنده در مورد يکى دانستن طلاى سفيد با پلاتين آيا بايد نمازهاى اين يک سال خود را از نو اعاده نمايم؟
ج) در فرض سؤال اعاده لازم نيست.
اذان و اقامه
اجوبه الاستفتائات
س 450: در روستای ما مؤذن همیشه اذان صبح را در ماه مبارک رمضان چند دقیقه قبل از وقت میگوید تا مردم بتوانند تا وسط یا آخر اذان به خوردن و آشامیدن ادامه دهند، آیا این کار صحیح است؟
ج: اگر گفتن اذان، مردم را به اشتباه نيندازد و به عنوان اعلام طلوع فجر نباشد، اشکال ندارد.
س 451: بعضی از افراد برای اعلان دخول وقت نماز، اقدام به گفتن اذان بهصورت دسته جمعی در معابر عمومی میکنند که الحمدللّه این کار اثر زیادی در جلوگیری از فساد علنی در منطقه داشته و موجب روی آوردن مردم بهخصوص جوانان به نماز اوّل وقت شده است. ولی فردی میگوید این عمل در دین اسلام وارد نشده و بدعت است و گفته او باعث ایجاد شبهه در این زمینه شده است. نظر شریف حضرتعالی چیست؟
ج: اذان اعلامى در اوّل وقت نمازهاى واجب يوميه و تکرار آن با صداى بلند از طرف شنوندگان از مستحبات شرعى موکد است و اذان گفتن بهصورت دستهجمعى در معابر عمومى، اگر موجب سدّ معبر و يا اذيّت ديگران نشود، اشکال ندارد.
س 452: از آنجا که اذان گفتن با صدای بلند یک عمل عبادی سیاسی است که ثواب زیادی دارد، تعدادی از مؤمنین تصمیم گرفتهاند که بدون بلندگو بالای بام خانههای خود بهخصوص برای نماز صبح، اذان بگویند. سؤال این است که در صورت اعتراض بعضی از همسایگان این عمل چه حکمی دارد؟
ج: اذان گفتن بر بالاى بام به نحو متعارف اشکال ندارد.
س 453: پخش برنامههای خاص سحرهای ماه مبارک رمضان از بلندگوی مسجد جهت شنیدن همگان، چه حکمی دارد؟
ج: در جاهايى که بيشتر مردم در شبهاى ماه مبارک رمضان براى قرائت قرآن و خواندن دعا و شرکت در مراسم دينى و امثال آن بيدار هستند، اشکال ندارد. ولى اگر سبب اذيت همسايگان مسجد شود، جايز نيست.
س 454: آيا پخش آيات قرآنی قبل از اذان صبح و دعا بعد از آن با صدای بلند به وسيله بلندگوی مسجد و ساير مراکز بهطوری که از چند کيلومتر دورتر قابل شنيدن باشد، جايز است؟ با توجه به اين که اين برنامه گاهی بيشتر از نيم ساعت طول میکشد.
ج: پخش اذان به نحو متعارف برای اعلام داخل شدن وقت نماز صبح به وسيله بلندگو اشکال ندارد، ولی پخش آيات قرآنی و دعا و غير آن از بلندگوی مسجد، اگر موجب اذيت همسايگان شود، جایز نیست.
س 455: آیا جایز است که مرد در نماز به اذان زن اکتفا کند؟
ج: اکتفا به اذان زن برای مردان نامحرم جایز نیست و برای مردان محرم محل اشکال است.
س 456: نظر شریف جنابعالی درباره شهادت سوم اذان که دلالت بر پیشوا بودن و ولایت سید الاوصیاء علی بن ابیطالب(صلوات الله علیه وعلیهم) میکند، در اذان و اقامه نماز واجب چیست؟
ج: گفتن «أشهد أنّ علياً ولي الله» به عنوان شعار تشيع خوب و مهم است و بايد به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولى جزو اذان و اقامه نيست.
س 457: مدتی است از درد کمر رنج میبرم ولی گاهی اوقات درد آن شدیدتر است به حدّی که نمیتوانم نمازهایم را ایستاده بخوانم، با توجه به این مسأله، اگر اوّل وقت بخواهم نماز بخوانم، باید نشسته بخوانم ولی اگر صبر کنم، شاید در آخر وقت بتوانم ایستاده نماز بخوانم، با این وضع وظیفه من چیست؟
ج: اگر احتمال مىدهيد که در آخر وقت بتوانيد نماز خود را ايستاده بخوانيد، بنا بر احتياط، بايد تا آن هنگام صبر کنيد، ولى اگر در اوّل وقت به خاطر عذرى نماز خود را نشسته خوانديد و سپس تا آخر وقت عذر شما برطرف نشد نمازى که خواندهايد صحيح است و اعاده لازم نيست و اگر در اوّل وقت قادر بر نماز ايستاده نبوديد و يقين داشتيد که ناتوانى شما از نماز تا آخر وقت ادامه خواهد يافت، ولى قبل از آخر وقت عذر شما برطرف شد و توانستيد ايستاده نماز بخوانيد بايد نماز را بهطور ايستاده اعاده کنيد.
اذان و اقامه
استفتائات جدید
س. در رسالههای عملیه گفته شده: «کسی که اذان و اقامه دیگری را شنیده، چه با او گفته باشد یا نه، در صورتی که بین اذان و اقامه و نمازی که میخواهد بخواند زیاد فاصله نشده باشد، میتواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.» اگر از تلویزیون یا رادیو بشنود هم این حکم جاری است؟
ج. اگر مستقیم پخش شود، حکم مذکور را دارد.
س: آيا مىتوان به جاى مؤذن از نوار ضبط صوت استفاده كرد؟
ج) اذانى كه به وسيله نوار ضبط صوت پخش مىشود حكم اذان موذن را ندارد.
س: آيا گفتن اذان قبل از اقامه لازم است؟
ج) گفتن اذان و اقامه قبل از نماز مستحب است و مىتواند فقط اقامه بگويد ولى اگر مىخواهد هر دو را بگويد بايد حتماً اذان قبل از اقامه باشد.
نیت
استفتائات جدید
س: اگر فرد بعد از تكبير نماز ظهر يادش بيايد كه نماز صبحش قضا شده مىتواند نيت را به نماز صبح برگرداند؟
ج) اگر وقت براى انجام نماز ظهر تنگ نباشد، تبديل نيّت در فرض سؤال ممکن بلکه مستحب است.
س: آيا تغيير نيّت در ميان نماز جايز است؟
ج) در چند جا عدول (يعنى برگرداندن نيّت) از نمازى به نماز ديگر جايز است: مورد اول: در نمازهايى كه دنبال هم قرار دارند (مانند ظهر و عصر و مانند مغرب و عشا) كه اگر مكلّف داخل در نماز دوم شده و يا فراموش كرده كه نماز اول را نخوانده است در صورتى كه در بين نماز متوجه شود و از محلِ عدول به نماز سابق، تجاوز نكرده باشد، واجب است نيّت را به نماز اول برگرداند و اما اگر بعد از تمام شدن نماز متوجه شود و يا از محلِ عدول تجاوز كرده باشد (مثل اينكه در ركوع ركعت چهارمِ نماز عشا باشد) ديگر نمىتواند عدول كند و در فرض اول كه بعد از نماز متوجه شده، نمازى كه خوانده بعنوان نماز دوم (يعنى عصر يا عشا) صحيح است و بايد نماز اول را بخواند؛ و اما در فرض دوم كه در ركعت چهارم در حال ركوع يا بعد از آن متوجه شده، نماز را تمام نموده و نماز قبلى را بعد از آن بياورد و نزديكتر به احتياط آن است كه از نو نماز مغرب و عشايى به دنبال آن نماز عشا بخواند. مورد دوم: از موارد جواز عدول اين است كه مشغول نماز يوميه شده و در بين نماز بيادش بيايد كه نماز قضايى بر گردنش هست كه در اينجا مستحب است در صورت بقاى محل عدول و وسعت وقت، عدول كند و نماز قضا را بخواند و سپس به نماز يوميه خود بپردازد مگر آن كه در اثر اين عدول وقت فضيلت نماز يوميهاش فوت شود كه در اينجا مستحب بودن عدول محل تأمل است بلكه مستحب نبودنش خالى از قوت نيست. مورد سوم: عدول كردن از نماز واجب به نماز مستحب است كه در دو جا جايز است يكى در نماز ظهر جمعه است براى كسى كه قرائت سوره جمعه را فراموش كرده و بجاى آن سورهاى ديگر خوانده و به نصف آن سوره رسيده و يا از نصف هم تجاوز كرده باشد كه در اين صورت مىتواند نيّت خود را به نافله برگرداند؛ و موضع دوم جايى است كه نمازگزار مشغول نماز واجب باشد و در بين نماز، جماعتى برپا شود و او از اين نگران باشد كه اگر نمازش را تمام كند به جماعت نرسد كه در چنين وضعى مىتواند نيّت خود را از نماز واجب به نافله برگرداند و دو ركعتى سلام بدهد و به جماعت برسد (و اما اگر از دو ركعت تجاوز كرده و به ركوع ركعت سوم رسيده باشد، عدول از آن جايز نيست).
س: آيا مىتوان در رکعت دوم و پيش از رکوع از نماز عصر به نماز ظهر عدول کرد؟
ج) بطور کلّى اگر مشغول نماز بعدى شد و يادش آمد که نماز قبلى را نخوانده و وقت وسعت دارد، مىتواند نيّت را به نماز قبلى برگرداند ولى عکس آن جايز نيست.
س: يك نماز صبح و يك نماز ظهر از دو روز مختلف به گردنم بود، به نيت نماز قضای صبح شروع به خواندن نماز کردم اما به اشتباه در بعد از تشهد رکعت دوم قيام نمودم، بعد از اينكه متوجه شدم نيت را به نماز ظهر قضايی که داشتم برگرداندم و نماز را چهار رکعتی به پايان بردم اين نماز صحيح است يا خير؟
ج) در فرض سؤال صحيح نيست.
تکبیرة الاحرام
استفتائات جدید
س: افرادى که نمىتوانند تکبيرةالاحرام بگويند، (مانند افراد کر و لال) تکليفشان چيست؟
ج) بايد به هر نحوى كه مىتوانند بگويند و اگر هيچ نمىتوانند بگويند، بايد در قلب خود بگذرانند و براى تكبير اشاره كنند و زبانشان را هم اگر مىتوانند حركت دهند.
س: حرکت دستها هنگام تکبيرة الاحرام اول نماز چگونه باشد؟
جواب: مستحب است نمازگزار هنگام تکبیرةالاحرام، دستها را تا مقابل گوشها یا صورت بالا ببرد، به این صورت که با آغاز تکبیر، دستها ـ در حالی که انگشتان به هم چسبده و کف دستها به سمت قبله است ـ را به سمت بالا ببرد و در پایان تکبیر، دستها را برابر گوش یا صورت برساند.
قیام
استفتائات جدید
س: ۱. منظور از قیام متصل به رکوع چیست؟ ۲. آیا پس از اتمام سوره و قبل از خم شدن برای رکوع یک لحظه صبر کردن و ایستادن کافی است؟
ج. ۱) قیام پیش از رکوع را قیام متصل به رکوع میگویند. ۲) صبر کردن و ایستادن در فرض سؤال لازم نیست؛ بلکه اگر از حالت ایستاده به رکوع برود، صحیح است.
س: بلند كردن پاشنه پا در نماز چه حكمى دارد؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد مگر اينكه با استقرار در نماز منافات داشته باشد و يا صورت نماز بهم بخورد.
س: اينجاب از مدتى پيش دچار كمر درد و ديسك كمر شدهام و مدتى است كه بر اثر فشارهاى ناشى از كمر درد از ناحيه هر دو زانوى پا نيز دچار مشكل گرديدهام بهگونهاى كه پزشك متخصص تأكيد نموده است كه به هيچ عنوان نبايد زانوهايم را خم كنم. لذا با توجه به مشكل به وجود آمده نمازم را بهطور ايستاده به سختى مىتوانم بخوانم كه اين امر باعث تشديد كمردرد و زانودردم مىشود. از چند نفر نيز سؤال نمودم كه گفتند هر طورى كه راحت هستم نماز بخوانم؛ بنابراين خواهشمند است جهت اداى صحيح نماز، راهنمايى لازم را بفرماييد.
ج) در فرض مرقوم، اگر بتوانيد با تكيه به ديوار يا عصا ايستاده نماز بخوانيد، بايد بايستيد و در صورتى كه ايستادن حتى با تكيه دادن موجب تشديد بيمارى و يا مشقّت شديده باشد، نماز را نشسته بخوانيد.
س. اگر کسی تعادلش را در نماز از دست داده و به پهلو یا با صورت به زمین بخورد ولی هنوز رو به قبله باشد، در مورد نمازش چه حکمی دارد؟
ج. اگر صورت نماز به هم نخورده، نماز را ادامه دهد و الا باید نماز را از اول بخواند.
قرائت و احکام آن
اجوبه الاستفتائات
س 458: نمازی که قرائت آن بلند خوانده نشده باشد، چه حکمی دارد؟
ج: بر مردان واجب است که حمد و سوره را در نمازهای صبح و مغرب و عشا بلند بخوانند. اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله آهسته بخوانند، نماز صحيح است، ولی اگر از روی عمد باشد، نماز باطل است.
س 459: آيا اگر قصد خواندن قضای نماز صبح را داشته باشيم بايد آن را بلند بخوانيم يا آهسته؟
ج: بر مردان واجب است که قرائت حمد و سوره آنها در نمازهای صبح و مغرب و عشا چه ادا باشد و چه قضاء در هر حالی بلند باشد، حتی اگر قضای آنها در روز خوانده شود، و اگر با علم و عمد بلند خوانده نشود، نماز باطل است.
س 460: میدانیم که یک رکعت از نماز متشکل از نیت، تکبیرةالاحرام، حمد، سوره، رکوع و سجده است، و از طرف دیگر در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز عشا آهسته خواندن واجب است. ولی در نماز جماعتی که از رادیو و تلویزیون مستقیماً پخش میکنند، مشاهده میشود که امام جماعت ذکر رکوع و سجده رکعت سوم را بلند میخواند. با توجه به اینکه آن رکوع و سجده دو جزء رکعتی هستند که آهسته خواندن در آن واجب است، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: وجوبِ بلند خواندن در نمازهاى مغرب و عشا و صبح و وجوبِ آهسته خواندن در نماز ظهر و عصر، مختص به قرائت حمد و سوره است. همانگونه که وجوب آهسته خواندن در غير از دو رکعت اول نماز مغرب و عشا، فقط مخصوص قرائت حمد يا تسبيحات در رکعت سوم و چهارم است. ولى در ذکر رکوع و سجده و تشهد و سلام و ديگر ذکرهاى واجب در نمازهاى پنجگانه، مکلّف بين آهسته يا بلند خواندن مخيّر است.
س 461: اگر شخص بخواهد علاوه بر هفده رکعت نماز واجب روزانه، هفده رکعت نماز قضاء احتیاطی هم بخواند، آیا قرائت دو رکعت اول و دوم نمازهای صبح و مغرب و عشا را باید بلند بخواند یا آهسته؟
ج: در وجوب جهر و اخفات در نمازهاى واجب فرقى بين نماز ادا و قضا وجود ندارد، هرچند نماز قضا احتياطى باشد.
س 462: میدانیم که کلمه «صلاة» به حرف «تاء» ختم میشود ولی در اذان «حیّ علی الصلاة» با «هاء» گفته میشود، آیا این صحیح است؟
ج: ختم لفظ صلوة به هاء، هنگام وقف اشکال ندارد، بلکه متعيّن است.
س 463: با توجه به نظر حضرت امام(قدّسسرّه) در تفسیر سوره مبارکه حمد مبنی بر راجح بودن لفظ «ملک» بر «مالک»، آیا هنگام قرائت این سوره مبارکه، احتیاط در قرائت به هر دو صورت در نمازهای واجب و غیر واجب، صحیح است؟
ج: احتياط در اين مورد اشکال ندارد.
س 464: آیا صحیح است که نمازگزار هنگام خواندن «غیر المغضوب علیهم» آن را بدون عطف فوری، با وقف بخواند و سپس «ولا الضالین» را قرائت نماید؟ آیا در تشهد وقف بر «محمد»(صلی الله علیه وآله) در جمله «اللهّم صلّ علی محمد» و سپس قرائت عبارت «آل محمد» صحیح است؟
ج: وقف و فاصله تا مقدارى که به وحدت جمله ضرر نزند، اشکال ندارد.
س 465: استفتاء زیر از حضرت امام(قدّسسرّه) شده است: با توجه به تعدد اقوال در تلفظ «الضاد» در علم تجوید، شما به کدام قول عمل میکنید؟ امام(قدّسسرّه) در پاسخ نوشتهاند: شناخت مخارج حروف بر اساس نظرات علمای تجوید، واجب نیست، بلکه باید تلفظ هر حرفی بهصورتی باشد که نزد عُرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده است. سؤال ما این است که اولاً: عبارت «نزد عرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده است» به چه معنی است؟ ثانیاً: آیا قواعد علم تجوید هم همانند قواعد علم صرف و نحو از عرف و کلام عرب استخراج نشده است؟ در این صورت چگونه میتوان قائل به جدایی آن دو از ریشه خود شد؟ ثالثاً: اگر برای کسی از طریق معتبر یقین حاصل شود که حروف را هنگام قرائت از مخارج صحیح خود ادا نمیکند و یا بهطور کلی حروف و کلمات را صحیح تلفظ نمینماید و زمینه مناسبی برای یادگیری از جمیع جهات دارد، مثل این که استعداد خوبی و یا فرصت مناسبی برای فراگیری این علم دارد، آیا واجب است در حد استعداد سعی در آموختن قرائت صحیح نماید؟
ج: ملاک در صحّت قرائت، موافقت آن با نحوه قرائت اهل لغتى است که قواعد تجويد از آنها گرفته شده است. بنا بر اين اگر اختلاف نظرات علماى تجويد در کيفيت تلفظ يکى از حروف ناشى از اختلاف آنان در فهم نحوه تلفظ اهل لغت باشد، مرجع حل اختلاف، خود عرف اهل لغت است. ولى اگر اختلاف نظرات آنان ناشى از اختلاف خود آنان در کيفيت تلفظ باشد، مکلّف در انتخاب هر يک از آن اقوال مخيّر است. کسى که قرائت خود را صحيح نمىداند، بايد در صورت تمکن براى يادگيرى قرائت صحيح اقدام نمايد.
س 466: کسی که از ابتدا و یا بر حسب عادت قصد خواندن سوره فاتحه و اخلاص را داشت و «بسم الله الرحمن الرحیم» را گفت ولی سهواً سوره را تعیین نکرد، آیا باید از اول، سوره معیّنی را قصد نماید و بعد «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت کند؟
ج: اعاده «بسم الله الرحمن الرحيم» واجب نيست، بلکه مىتواند براى خواندن هر سورهاى به آن اکتفا کند.
س 467: آيا ادای کامل الفاظ عربی در نماز واجب است؟ آيا اگر کلمات بهصورت عربی صحيح و کامل تلفظ نشود، نماز محکوم به صحّت است؟
ج: واجب است که همه ذکرهای واجب نماز از قبيل قرائت حمد و سوره و غير آنها بهطور صحيح قرائت شود و اگر نمازگزار کيفيت صحيح تلفظ کلمات عربی را نمیداند، واجب است که ياد بگيرد و اگر قادر به يادگيری نيست، معذور است، و باید هر طور که میتواند بخواند، و احتیاط مستحب آن است که نماز را به جماعت بهجا آورد.
س 468: آیا بر قرائت قلبی در نماز یعنی گذراندن کلمات در قلب بدون تلفظ آنها، قرائت صدق میکند یا خیر؟
ج: عنوان قرائت بر آن صدق نمىکند و در نماز واجب است که کلمات تلفظ شوند، بهطورى که قرائت بر آن صدق کند.
س 469: بنا بر نظر بعضی از مفسرین، تعدادی از سورههای قرآن کریم مثل سوره فیل، قریش، انشراح، وضحی یک سوره کامل محسوب نمیشوند. آنان میگویند: کسی که یکی از آن دو سوره مثل سوره فیل را در نماز قرائت کند، حتماً باید بعد از آن، سوره قریش را هم بخواند و همچنین دو سوره انشراح وضحی باید با هم قرائت شوند. بنا بر این اگر کسی بر اثر جهل به مسأله، سوره فیل یا انشراح را به تنهایی در نماز بخواند، وظیفه او چیست؟
ج: اگر در يادگيرى مسأله کوتاهى نکرده باشد، نمازهاى گذشته او محکوم به صحّت است.
س 470: اگر شخصی هنگام نماز بر اثر غفلت در رکعت سوم یا چهارم نماز ظهر، حمد و سوره بخواند و بعد از نماز متوجه شود، آیا اعاده نماز بر او واجب است، و اگر متوجه نشود، آیا نماز وی صحیح است؟
ج: در فرض سؤال، نمازش صحيح است.
س 471: آیا بانوان میتوانند، حمد و سوره نمازهای صبح و مغرب و عشا را بلند بخوانند؟
ج: مىتوانند بلند يا آهسته بخوانند ولى اگر نامحرم صدايشان را مىشنود، بهتر است آهسته بخوانند.
س 472: طبق نظر امام خمینی(قدّسسرّه) ملاک آهسته خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر، عدم جهر است و ما میدانیم که به استثنای ده حرف، بقیه حروف با صدا هستند، بنا بر این اگر نماز ظهر و عصر را آهسته و بدون صدا بخوانیم، هجده حرف صدادار درست تلفظ نخواهند شد، خواهشمند است این مسأله را توضیح فرمایید.
ج: ملاک اخفات (آهسته خواندن) عدم وجود جوهر صدا نيست، بلکه ملاک آشکار نکردن آن است و در مقابل، ملاک جهر (بلند خواندن) آشکار کردن جوهر صدا است.
س 473: افراد خارجی اعم از زن و مرد که مسلمان میشوند و شناختی نسبت به کلمات عربی ندارند، چگونه میتوانند واجبات دینی خود اعم از نماز و غیره را انجام دهند؟ و اصولاً نیازی به فراگیری عربی برای این کار وجود دارد؟
ج: يادگيرى تکبيرة الاحرام، حمد، سوره، تشهد و سلام نماز و هر چيزى که عربى بودن در آن شرط است، واجب است.
س 474: آیا دلیلی بر این که نافله نمازهایی که بلند خواندن قرائت در آنها واجب است، باید بلند خوانده شوند و نافله نمازهایی که آهسته خواندن آن واجب است، باید آهسته خوانده شوند، وجود دارد؟ اگر جواب مثبت باشد آیا اگر نافلههای نمازهای جهری آهسته خوانده شوند و همچنین برعکس، مجزی است؟
ج: قرائت در نافلههاى نمازهاى جهرى مستحب است که بلند باشد و در نمازهاى اخفاتى مستحب است که آهسته باشد و اگر بر عکس هم انجام شود، مجزى است.
س 475: آیا بعد از قرائت سوره حمد در نماز واجب است که یک سوره کامل خوانده شود یا تلاوت مقداری از قرآن کریم هم کافی است؟ و در صورت اول آیا بعد از قرائت سوره، خواندن بعضی از آیات قرآنی جایز است؟
ج: در نمازهای واجب یومیه، پس از حمد باید بنابر احتیاط واجب، یک سوره کامل قرائت شود و قرائت آیاتی از قرآن کریم به جای سوره کامل، مجزی نیست. ولی قرائت بعضی از آیات به قصد قرآن بعد از قرائت یک سوره کامل، اشکال ندارد.
س 476: اگر بر اثر سهل انگاری و يا لهجهای که انسان به آن تکلم میکند، اشتباهی در قرائت حمد و سوره و يا در اعراب و حرکات کلمات نماز رخ دهد مثلاً کلمه يولَد به جای فتح لام، به کسر لام خوانده شود، نماز چه حکمی دارد؟
ج: اگر عامد باشد نماز باطل است و اگر جاهل مقصر (قادر بر يادگيری) باشد نیز بنابر احتیاط واجب، نماز باطل است، و اگر جاهل قاصر باشد و نمازهای گذشته را با اعتقاد به صحّت، به صورت مذکور خوانده باشد، نمازش محکوم به صحّت است و اعاده و قضا ندارد.
س 477: شخصی است که حدود 35 یا 40 سال سن دارد و پدر و مادرش در دوران کودکی به او نماز یاد ندادهاند و سواد هم ندارد، اما سعی کرده است که نماز را بهصورت صحیح یاد بگیرد، ولی قادر بر ادای صحیح کلمات و ذکرهای نماز نیست و بعضی از کلمات را اصلاً نمیتواند تلفظ کند، آیا نماز او صحیح است؟
ج: اگر آنچه را که قادر بر تلفظ آن است، انجام دهد، نمازش محکوم به صحّت است.
س 478: من کلمات نماز را همانگونه که از پدر و مادرم آموختهام و در دبيرستان آموزش دادهاند، تلفظ میکردم. بعداً متوجه شدم که کلمات را اشتباه ادا میکردهام. آيا طبق فتوای امام(قدّس سرّه) اعاده نماز بر من واجب است يا آنکه همه نمازهايی را که به آن صورت خواندهام، صحيح هستند؟
ج: در فرض سؤال، که احتمال اشتباه نمیدادهاید و با اعتقاد به صحت خواندهاید تمامی نمازهای گذشته محکوم به صحّت است و اعاده و قضاء ندارد.
س 479: کسی که بر اثر ابتلا به بیماری لالی قادر بر تکلم نیست، ولی حواس سالمی دارد، اگر نمازش را با اشاره بخواند، آیا صحیح است؟
ج: نماز او در فرض مزبور صحيح و مجزى است.
قرائت و احکام آن
استفتائات جدید
س. بنده در تلفظ لغات در نمازخیلی دقت میکنم وسعی میکنم که درست تلفظ کنم. چند وقتی در نماز یومیه سوره کوثر را میخواندم و فکر میکردم عبارت «وانحر» با "ه" میباشد، برای همین آن را به صورت "ه" تلفظ میکردم. حکم نمازهای گذشتهی من چیست؟
ج. نمازهایی را که با اعتقاد به صحت به صورت مذکور خواندهاید، صحیح است.
س. با توجه به اینکه ملاک جهر(بلند خواندن)، آشکار کردن جوهر صدا و ملاک اخفات (آهسته خواندن) آشکار نکردن آن است؛ منظور از آشکار نکردن آن چیست؟
ج. ملاک آن است که جوهر صدا آشکار نشود، نه این که اصلاً شنیده نشود.
س. اگر ذکری اشتباه تلفظ شود و برای اصلاح فقط از حرفی که اشتباه بیان شده شروع شود صحیح است یا باید کل عبارت را از ابتدا تکرار کند؟ مثلاً در «بحول الله وقوته اقوم واقعد»، برای اصلاح تلفظ صحیح «ع» فقط، «عد» را تکرار کند؛ کسی که اینگونه نماز خوانده نمازش صحیح است؟
ج. در اذکار واجب نماز برای اصلاح کلمه ای که اشتباه تلفظ شده است، آن کلمه را تکرار کند و اگر کلمه «ال» مثل «المستقیم» دارد بنا بر احتیاط آن کلمه را با «ال» تکرار کند، همچنین اگر آن کلمه مضاف الیه بود مثل «المغضوب» احتیاطاً مضاف را هم تکرار کند؛ اما در قنوت و اذکار مستحب در صورتی که معنا تغییر نکرده باشد و غلط نیز از جهت ماده و اعراب، فاحش نباشد، تکرار لازم نیست. و در هر صورت چنانچه نمازهای قبلی را با اعتقاد به صحّت ، بهصورت غلط خوانده باشد، قضای آنها واجب نیست.
س. اگر کسی در نمازش عمداً یا سهواً یکی از سوره های سجده دار را بخواند حکم نمازش چیست و چه وظیفه ای دارد؟
ج. در نماز واجب، خواندن سورههای سجده دار جایز نیست و اگر عمداً یا سهواً یکی از آن سورهها را بخواند تا به آیهی سجده برسد باید بنابر احتیاط واجب سجدهی تلاوت را بجا آورد و برخیزد و اگر سوره تمام نشده آن را تمام کند و نماز را به آخر برساند سپس نماز را اعاده کند. و اگر قبل از رسیدن به آیهی سجده متوجه شد احتیاط واجب آن است که سوره را رها کند و سوره دیگری بخواند و نماز را تمام کند و سپس نماز را اعاده نماید.
س. برای قرائت در نماز اگر الفاظ گفته شود، اما صوت آن شنیده نشود، نماز اشکال دارد؟
ج. تکبیر و حمد و سوره و ذکر و دعا را باید طوری بخواند که خودش بشنود، و اگر به واسطه سنگینی یا کری گوش یا سر و صدای زیاد نمیشنود، باید طوری بگوید که اگر مانعی نباشد بشنود.
س. آیا در قرائت نماز قطع به حرکت جایز است؟
ج. وصل به سکون یا وقف به حرکت اشکال ندارد گرچه در مورد دوم احتیاط مستحب است که ترک نماید.
س: اگر در هنگام خواندن حمد و سوره انسان كمى حركت كند آيا نماز را بايد دوباره بخواند؟
ج) اگر مختصر و به نحوى باشد که با استقرار و آرامش نماز منافات نداشته باشد، موجب بطلان نماز نمىگردد.
س: آيا در نماز ظهر و عصر مىشود در رکعت اول و دوم «بسم الله الرحمن الرحيم» را بلند خواند؟
ج) مستحب است در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر «بسم الله» را بلند بگويد.
س. اگر در هنگام خواندن نمازهاى يوميه، خواندن حمد و سوره را در حين خميازه كشيدن ادامه دهيم، نماز ما چه حكمى دارد؟
ج) اگر قرائت صحيح خوانده شود، اشكال ندارد.
س: در جايى که سر و صدا زياد است اگر نماز ظهر يا عصر يا تسبيحات اربعه را آهسته بخوانم، صدايم به گوش خودم نمىرسد. آيا بايد آنها را بلند بخوانم؟
ج) بايد آهسته بخوانيد هر چند در مفروض سؤال.
س: اگر نمازگزار سهواً آيهاى از سوره را نخواند، حکم نماز او چيست؟
ج) اگر بعد از فوت محل تدارک متوجه شود، نمازش صحيح است.
س. مشغول خواندن نماز واجب یومیه هستیم کسی در خانه را میزند و کسی نیست که درِ خانه را باز کند. آیا میتوان قرائت سوره (منظور سورهای که بعد از حمد میخوانیم) را ترک کرد؟
ج. مورد مذکور فی نفسه از موارد جواز ترک سوره واجب نیست.
س: بلند خواندن قرائت حمد و سوره نماز ظهر روز جمعه چه حكمی دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س. آیا میتوان در نماز بعد از سوره حمد چند آیه از سورههای بزرگ مثل بقره را خواند؟
ج. در نمازهای واجب یومیه، قرائت آیاتی از قرآن کریم به جای سوره کامل، مجزی نیست. ولی قرائت بعضی از آیات به قصد قرآن، اشکال ندارد.
س: کسانى که دندانهاى طبيعى آنان افتاده است و به همين علت نمىتوانند قرائت نماز را بطور کامل ادا کنند آيا در صورت قدرت و تمکن بابد از دندانهاى مصنوعى استفاده کنند؟
ج) در صورتى که قرائت آنها بدون دندان اشکال دارد در صورت تمکّن بايد استفاده کنند.
س: من در چند نمازم بعد از سوره فاتحه (حمد) سورهى قدر را مىخواندم، و بعد از مدتى فهميدم كه سوره را كامل نمىخواندهام. آيا بايد نمازهايم را قضا كنم؟
ج) اگر نمازهاى گذشته را با اعتقاد به صحّت، به صورت مذکور خواندهايد، در هر صورت قضاى آنها واجب نيست.
ذکر نماز
اجوبه الاستفتائات
س 480: آيا قرائت عمدی ذکرهای رکوع و سجده به جای يکديگر اشکال دارد؟
ج: اگر آنها را به قصد مطلق ذکر خداوند عزوجل بگويد، اشکال ندارد و رکوع و سجده و نماز همگی صحيح هستند، ولی ذکر مخصوص آن را نیز باید بگوید.
س 481: اگر شخصی سهواً در سجده ذکر رکوع را بگوید و یا بر عکس، در رکوع ذکر سجده را بگوید و در همان حال متوجه اشتباه خود شده و آن را اصلاح نماید، آیا نماز او باطل است؟
ج: اشکال ندارد و نمازش صحيح است.
س 482: اگر نماز گزار در هنگام نماز و یا بعد از فراغت از آن متوجه شود که ذکر رکوع یا سجده را اشتباه گفته است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر بعد از رکوع و سجود متوجه شود، چيزى بر او واجب نيست.
س 483: آیا یک بار گفتن تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم نماز کافی است؟
ج: کافى است، هرچند احتياط اين است که سه مرتبه گفته شود.
س 484: تعداد تسبیحات اربعه در نماز سه مرتبه است، ولی فردی سهواً چهار بار گفته است، آیا نماز او در پیشگاه خداوند مقبول است؟
ج: اشکال ندارد.
س 485: کسی که نمیداند تسبیحات اربعه را در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه گفته یا بیشتر و یا کمتر، چه حکمی دارد؟
ج: يک مرتبه نيز کفايت مىکند و چيزى بر او واجب نيست، و تا به رکوع نرفته مىتواند بنا را بر اقل گذاشته و تسبيحات را تکرار نمايد تا يقين کند که آن را سه مرتبه گفته است.
س 486: آیا قرائت «بحول الله و قوته اقوم واقعد» هنگام نماز در حال حرکت جایز است و آیا گفتن آن در حال قیام صحیح است؟
ج: اشکال ندارد و اصولاً اين ذکر در حالت قيام براى رکعت بعدى گفته مىشود.
س 487: مراد از ذکر چیست؟ آیا شامل صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خاندان آن حضرت میشود؟
ج: هر عبارتى که متضمّن ذکر خداوند عزوجل باشد، ذکر محسوب مىشود و صلوات بر محمد و آل محمد(عليهم افضل صلوات الله) از بهترين ذکرهاست.
س 488: هنگامی که در نماز وتر که یک رکعت است دستها را برای قنوت بلند کرده و حاجات خود را از خداوند عزّوجلّ طلب میکنیم، آیا طلب حاجات به زبان فارسی اشکال دارد؟
ج: دعا در قنوت به زبان فارسى اشکال ندارد، بلکه هر دعايى را در قنوت مىتوان به هر زبانى خواند.
ذکر نماز
استفتائات جدید
س: اگر ذكرى در نماز در حالت خميازه گفته شود قبول است يا نه؟
ج) اگر ذكر بطور صحيح ادا شود، اشكال ندارد.
س: در مورد آرام بودن بدن در نماز توضيح دهيد.
ج) موقع گفتن اذکار واجب و مستحب، بدن بايد حرکت نداشته باشد، ولى حرکت مختصر دست و انگشتان اشکال ندارد.
س: اداى يک بار ذكر ركعت سوم و چهارم نماز به جاى سه بار در حالت عادى چگونه است اين كار در مواقع اضطرار مثلاً سرعت بخشيدن به نماز فرادا براى رسيدن به نماز جماعت چه حالتى دارد؟
ج) ذکر يک بار تسبيحات اربعه در رکعت سوم و چهارم نمازها حتى در حال اختيار مجزى است اگر چه مستحب، تکرار سه بار است.
س: اگر كسى به جاى تسبيحات اربعه حمد و سوره را بخواند آيا نمازش باطل مىشود؟
ج) اگر با قصد و اراده حمد را انتخاب كند و بخواند، اشكال ندارد ولى اگر فراموش كرد و بجاى تسبيحات اربعه حمد را خواند، اگر در حال ركوع يا بعد آن يادش آمد، نمازش صحيح است و اگر قبل از ركوع يادش آمد بايد مجدداً با اختيار و اراده يا حمد را بخواند و يا تسبيحات اربعه را بخواند؛ و در صورت انتخاب حمد بجاى تسبيحات، نبايد سوره را بخواند.
س: گفتن ذکر "بحول الله وقوته..." در هنگام بلند شدن درست است يا بايد بدن آرام باشد؟
ج) صحيح است و آرامش بدن لازم نيست.
س: در صورتى که مريض نتواند قرائت و ذکرهاى نماز را به حافظه بسپارد و همچنين قادر به خواندن از روى نوشته هم نباشد، آيا بر اطرافيان واجب است قرائت و ذکرهاى نماز را بلند بخوانند تا وى تکرار کند؟
ج) واجب نيست.
س1: تكرار كدام يك از اذكار، نماز را باطل مىكند؟ مثلاً ذكر تسبيحات اربعه يا ذكر ركوع و سجود را تا چند بار مجازيم تكرار كنيم؟ س2: ذكر قرائت حمد و سوره را چطور؟ مثلاً اگر اياك نعبد واياك نستعين را بد تلفظ كنيم مىتوانيم تكرار كنيم؟
ج1) تکرار ذکر به قصد مطلق ذکر اشکال ندارد. ج2) در فرض سؤال تکرار به قصد احتياط اگر منجر به وسواس نباشد، اشکال ندارد.
س: دو بار گفتن تسبيحات اربعه در ركعات سوم و چهارم نماز چه حكمى دارد؟
ج) يك بار كافى است و دو بار موجب بطلان نيست البته بار دوم را به نيّت مطلق ذكر بگويد.
س. اگر اذکار رکوع یا سجود در حال حرکت بدن گفته شوند، آیا نماز را باطل میکند؟
ج. در رکوع و سجود هنگامی که ذکر واجب را میگوید، باید بدن آرام باشد بلکه حتی در هنگامی که ذکری را به قصد استحباب آن در رکوع یا سجود میگوید (مانند تکرار «سبحان ربی...» و امثال آن)، احتیاط واجب آن است که بدن را آرام نگه دارد؛ و اگر در حالی که ذکر واجب رکوع یا سجود را میگوید، بدن او بیاختیار حرکت کند و حال طمأنینهی واجب را برهم بزند، باید پس از آرام گرفتن بدن، ذکر واجب را دوباره بگوید. ولی حرکت اندک بدن یا حرکت انگشتان و امثال آن اشکال ندارد.
س: برخى بهطور عرفى ياد گرفتهاند كه در حال برخاستن از ركوع يا سجده ذكر «الله اكبر» بگويند و چه بسا توجهى هم به اين ندارند كه از باب استحباب مىگويند يا به قصد ذكر مطلق و يا تفاوت مستحب بودن ذكر و قصد ذكر مطلق را نمىدانند، در اين موارد كه در حال حركت بدن ذكر «الله اكبر» را مىگويند، نمازشان چه حكمى دارد؟
ج) مانع ندارد.
س. آیا در اذکار نماز، قصد وجه لازم است به این صورت که شخص نیّت کند که این ذکر را به نیّت استحباب میگوید یا وجوب؟
ج. قصد وجه لازم نیست.
رکوع
استفتائات جدید
س. اگر بعد از رسیدن پیشانی به سجده و یا بین دو سجده، فرد یادش بیاید که رکوع نکرده است وظیفهاش چیست؟
ج. اگر پیش از آنکه وارد سجده دوّم شود یادش بیاید که رکوع نکرده است، باید برخیزد و پس از ایستادن، رکوع کند و پس از آن دو سجده را بهجا آورد و نماز را تمام کند و بعد از نماز بنابر احتیاط مستحب دو سجده سهو برای سجده زیادی انجام دهد.
س. اگر پس از قنوت اشتباهاً به سمت سجده برویم، پس از فهمیدن و در همان حالِ خمیده بازگشتن به رکوع چه حکمی دارد؟ وظیفهی ما چیست؟
ج. اگر رکوع را فراموش کند و پیش از آنکه به سجده برسد یادش بیاید، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع برود، و چنانچه به حالت خمیدگی به رکوع برگردد کافی نیست، و اگر به این رکوع اکتفاء کند نمازش باطل است.
سجده و احکام آن
اجوبه الاستفتائات
س 489: سجده و تیمم بر سیمان و موزائیک چه حکمی دارد؟
ج: سجده و تيمم بر آن دو اشکال ندارد. اگرچه احوط ترک تيمم بر سيمان و موزائيک است.
س 490: آیا گذاشتن دستها هنگام نماز بر موزائیکی که دارای سوراخهای ریزی است، اشکال دارد؟
ج: اشکال ندارد.
س 491: آیا سجده بر مهر که سیاه و چرک شده، بهطوری که لایهای از چرک روی آن را پوشانده و مانع چسبیدن پیشانی روی مهر است، اشکال دارد؟
ج: اگر چرک روى مهر به مقدارى باشد که حائل بين پيشانى و مهر شود، سجده و نماز باطل است.
س 492: آیا بر زنی که هنگام سجده بر مهر، پیشانی وی بهخصوص جای سجده با حجاب پوشیده شده است، اعاده نمازهایش واجب است؟
ج: اگر هنگام سجده متوجه وجود حائل نبوده، اعاده بر او واجب نيست.
س 493: زنی هنگام سجده، سر خود را روی مهر گذاشته، متوجه میشود که پیشانی وی بهطور کامل با مهر تماس ندارد، زیرا چادر یا روسری وی مانع از تماس کامل پیشانی با مهر است، لذا سرش را از روی آن بلند کرده و بعد از رفع مانع دوباره روی مهر گذاشته است، نماز او چه حکمی دارد؟ اگر عمل وی سجده مستقلی محسوب شود، نمازهایی که خوانده است، چه حکمی دارد؟
ج: واجب است بدون اين که سر خود را از زمين بلند کند، پيشانىاش را حرکت دهد تا روى مهر قرار بگيرد. اگر بلند کردن پيشانى از زمين براى سجده روى مهر بر اثر جهل يا فراموشى بوده و اين عمل را فقط در يکى از دو سجده يک رکعت انجام مىداده، نمازش صحيح است و اعاده واجب نيست. ولى اگر اين کار با علم و عمد بوده و يا در هر دو سجده يک رکعت آن را انجام داده، نمازش باطل و اعاده آن واجب است.
س 494: در سجده بايد هفت عضو از بدن روی زمين باشد، ولی ما به خاطر وضيعت خاص جسمی که داريم، قادر به انجام اين کار نيستيم، زيرا از معلولين جنگی که از صندلی چرخدار استفاده میکنند، هستيم و برای نماز يا مهر را به طرف پيشانی بلند میکنيم و يا آن را روی دسته صندلی چرخدار گذاشته و بر آن سجده میکنيم، آيا اين کار صحيح است يا خير؟
ج: اگر قادر به گذاشتن مهر روی دسته صندلی چرخدار يا چيز ديگر مانند بالشت يا چهار پايه و سجده بر آن هستيد، بايد سجده را بدين نحو انجام دهيد و نماز شما صحيح است. در غير اين صورت به هر نحو که میتوانيد هرچند با اشاره سر، سجده و رکوع را انجام دهيد و نماز شما صحيح است. انشاءالله موفق باشيد.
س 495: سجده بر سنگفرش مرمر مشاهد مشرفه چه حکمی دارد؟
ج: سجده بر سنگ مرمر اشکال ندارد.
س 496: آیا جایز است هنگام سجده علاوه بر انگشت بزرگ پا، بعضی از انگشتان دیگر آن را هم بر زمین بگذاریم؟
ج: اشکال ندارد.
س 497: امروزه مهری برای نماز ساخته شده که با شمارش رکعتها و سجدههای نمازگزار باعث میشود تا حدی شک او برطرف گردد. با توجه به این که هنگام گذاشتن پیشانی روی آن، مهر به خاطر دستگاه فلزی که زیر آن نصب شده است، به سمت پائین حرکت میکند، آیا با این توصیف سجده بر آن صحیح است؟ امیدواریم نظر شریف خود را بیان فرمایید.
ج: اگر محل گذاشتن پيشانى از چيزهايى باشد که سجده بر آن صحيح است و پس از گذاشتن پيشانى ثابت و بىحرکت بماند، سجده بر روى آن اشکال ندارد.
س 498: هنگام نشستن بعد از سجده کدام پا روی دیگری گذاشته میشود؟
ج: مستحب است که بر ران چپ بنشيند و روى پاى راست را بر کف پاى چپ بگذارد.
س 499: در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب، گفتن چه ذکری افضل است؟
ج: تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجتهاى دنيا و آخرت مستحب است.
س 500: شنیدن آیاتی که سجده در اثر شنیدن آنها واجب میشود از نوارهای قرآن که از ضبط صوت یا صدا و سیما پخش میشود چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مرقوم، سجده واجب است.
سجده و احکام آن
استفتائات جدید
س. آیا در سجده نماز میشود در مواقع اضطراری به پشت دست سجده کرد؟
ج. اگر در بین نماز چیزی که بر آن سجده میکند گم شود و چیزی که سجده بر آن صحیح است در دسترس نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت داشته باشد باید نماز را بشکند و اگر وقت تنگ است اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است ندارد، یا به واسطهی سرما یا گرما و مانند اینها نمیتواند بر آن سجده کند، چنانچه لباس او از جنس کتان است یا چیزی که جنس پنبه و کتان دارد باید بر آن سجده کند و احتیاط آن است که تا سجده بر لباسی که از پنبه و کتان باشد ممکن است بر غیر آن یعنی غیر لباسی که از این جنس باشد سجده نکند. اگر ندارد بنابر احتیاط واجب بر پشت دست خود سجده کند.
س. آیا سجده بر سنگ عقیق صحیح است. و در صورتی که نگین انگشتر باشد سجده بر آن چه حکمی دارد؟
ج. سجده بر عقیق اشکال ندارد، همچنین اگر انگشتر هم باشد با رعایت سایر شرایط سجده بر آن صحیح است.
س. آیا در سجده، انگشتان نیز جزئی از کف دست محسوب میشود، و لازم است بر زمین قرار گیرند؟
ج. انگشتان جزئی از کف دست است، و در سجده بنابر احتیاط واجب باید کف دست به گونهای بر روی زمین گذاشته شود که عرفاً صدق کند تمامی کف دست روی زمین است.
س. آیا موقع سجده، قرار دادن انگشتان دست بر روی زمین لازم است؟
ج. بنا بر احتیاط واجب لازم است.
س. در سجده اگر موقع ذکر، سهوا یا عمدا انگشتان دست را بردارند حکم چیست؟
ج. اگر هنگام ذکر واجب عمداً انگشتان را روی زمین قرار ندهد بنا بر احتیاط نمازش صحیح نیست و اگر سهوا روی زمین قرار نداده قبل از برداشتن سر از سجده، ذکر واجب را پس از قراردادن انگشتان بر زمین تکرار کند و اگر پس از برداشتن سر از سجده متوجه شد نماز صحیح است.
س. مشغول نماز خواندن بودم میخواستم به سجده بروم که پسر کوچکم مهر مرا برداشت و من از روی اجبار وقتی به سجده رفتم پیشانی را بر دو تا از انگشتانم گذاشتم آیا نمازم درست است؟
ج. اگر در یادگیری مسأله کوتاهی کرده بنا بر احتیاط واجب باید نماز را اعاده نمایید و در این گونه موارد وظیفه این است که اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است (مانند خاک و سنگ و چوب) در دسترس باشد باید بر همان سجده کند و اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است در دسترس نباشد اگر وقت وسعت دارد نماز را بشکند و دوباره با چیزی که میتوان بر آن سجده کرد نماز بخواند و اگر وقت تنگ است و نماز قضا میشود چنانچه لباس او از جنس پنبه یا کتان است باید بر آن سجده کند و احتیاط آن است که تا سجده بر لباسی که از پنبه و کتان باشد ممکن است بر غیر آن یعنی غیر لباسی که از این جنس باشد سجده نکند. و اگر ندارد بنابر احتیاط واجب بر پشت دست خود سجده کند.
س. شخصی که انگشت شست پایش باندپیچی شده است یا بطوری کج است که به راحتی روی زمین قرار نمیگیرد، آیا باید به همان نحو سجده کند یا میتواند سایر انگشتان را بر زمین بگذارد؟
ج. در فرض سؤال باید آن را به زمین بگذارد و اگر نتواند باید بقیه انگشتان را بگذارد.
س. اگر ناخن پا به حدی بلند باشد که در موقع سجده مانع رسیدن انگشت به زمین شود، اشکالی دارد؟
ج. گذاشتن ناخن به تنهایی، کفایت نمیکند.
س: آيا در نماز واجب نشستن بين دو سجده واجب است در نماز مستحب چطور؟
ج) واجب است و تفاوتى ميان نماز واجب و مستحب نيست.
س: آيا واجب است که حتماً در هنگام سجده دو انگشت شست پا روى زمين قرار گيرد. اگر دو انگشت کنارى شست پا بزرگتر باشد و در هنگام سجده آنها نيز با زمين تماس داشته باشند اشکالى دارد يا خير؟ و اينکه اگر شست پاى کسى قطع باشد طبيعتاً انگشت کنارى شست با زمين تماس خواهد داشت در اين حالت آيا اشکالى به نماز فرد وارد است؟
ج) اگر شست پا دارد حتماً بايد سر انگشت شست به زمين برسد و نسبت به بقيه انگشتان وظيفه خاصى ندارد و تماس آنها با زمين اشکالى ندارد و اگر شست پا ندارد به همان شکل مذکور در سؤال اگر سجده کند، صحيح است.
س. آیا میتوانم بر دستمال کاغذی سجده کنم؟
ج. اگر از چوب یا گیاهان (غیر از کتان و پنبه) ساخته شده، مانع ندارد.
س. اکمال سجدتین در نماز در چه مقطعی انجام میشود؟ به محض قرار دادن پیشانی روی محل سجده، بعد از تمام شدن ذکر سجده یا بعد از سر برداشتن از سجده یا زمانی دیگر؟
ج. بعد از سر برداشتن از سجده دوم اکمال سجدتین است.
س. اگر هنگام سجده، چادر یا کلاه روی صورت بیفتد و پیشانی با واسطه چادر یا کلاه روی مهر قرار بگیرد، یا پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح نیست، گذاشته شود، چه وظیفهای داریم؟
ج. باید بدون بلند شدن از سجده، مانع ـ چادر یا کلاه ـ را کنار بکشید تا پیشانی بر مهر قرار گیرد یا پیشانی را به طوری که سر بلند نشود، بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، قرار دهید.
س: اگر در هنگام سجده اول سر يک لحظه از مهر جدا شود و دوباره روى مهر قرار بگيرد آيا دو سجده محسوب مىشود و ديگر سجده دوم را نبايد بجا آورد يا اينکه موجب بطلان كل نماز مىشود؟
ج) اگر سر بىاختيار برگردد و به مهر برسد يک سجده حساب مىشود و چون بىاختيار بوده سبب بطلان نماز نمىشود.
س: اگر در سجده دست مرد تا آرنج روى زمين باشد چه حکمى دارد؟
ج) اشکال ندارد، هر چند براى مردان مستحب است آرنجها را از زمين جدا نگهدارند.
س. وظیفهی ما در مورد مهرهایی که سطح آنها تیره است، چیست؟
ج) صِرف تيره شدن، مانع سجده نيست، اگر چرکِ روى آن، ضخامت و جِرم دارد، بايد آن را برطرف کرد.
س. کسی که میتواند نماز را ایستاده بخواند، ولی نمیتواند به سجده رود، رکوع و سجده را چگونه انجام دهد؟
ج. پس از رکوع اگر میتواند روی زمین بنشیند ولی نمیتواند پیشانی را به زمین برساند باید به قدری که میتواند خم شود و مُهر یا چیزی دیگری را که سجده بر آن صحیح است، روی چیز بلندی گذاشته و طوری پیشانی بر آن بگذارد که بگویند سجده کرده است، ولی باید کف دستها و زانوها و انگشتان پا را اگر ممکن است بطور معمول بر زمین بگذارد و اگر چیزی که مهر را روی آن بگذارد وجود ندارد، باید آن را با دست بلند کند و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر نمیتواند روی زمین قرار بگیرد وظیفه او سجده با ایما و اشاره است.
تشهد و سلام
استفتائات جدید
س. اگر سهواً مقداری از تشهد را در رکعت اول بخوانیم، سجده سهو واجب میشود؟
جواب: واجب نیست، اما مستحب است برای هر کار یا ذکر اضافهی سهوی در نماز، سجده سهو انجام شود.
س. در نماز، اگر شخصی در صحت یکی از سلامهای نماز شک نماید، آیا در صورتی که منشأ شک وسواس نباشد، میتواند سلام را احتیاطاً تکرار کند؟
ج. در صورت شک در صحت هر کدام از سلامها، لازم نیست آنها را تکرار نماید، اما اگر تکرار کرد اشکال ندارد.
س: در سلام نماز اگر بجاى كلمه «ايها النبي» بگوييم «يا ايها النبي» اشكال دارد يا نه؟
ج) اگر سهواً بوده اشكال ندارد ولى عمداً نمىشود چيزى بر نماز افزود.
س: اگر كسى در نماز اشتباه كند و يك تشهد اضافه انجام دهد چه بايد بكند؟
ج) تشهد اضافى در صورتى كه از روى عمد نباشد، مخلّ به صحت نماز نيست.
س. نظر به اینکه سلام اول نماز مستحب است حکم دو سلام بعدی چه میباشد؟ آیا گفتن یکی از دو سلام باعث خاتمه یافتن نماز میشود؟
ج. سلام نماز به این است که بگوید: «السلام علیکم» و بهتر است که اضافه کند: «و رحمة الله و برکاته» یا بگوید: السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین. و مستحب است که پیش از آن بگوید: «السلام علیک أیها النبی و رحمة الله و برکاته».
س. در صورت فراموشی تشهد و یادآوری در ابتدای رکعت سوم وظیفه مکلّف چیست؟
ج. در فرض مذکور باید نشسته و تشهد خوانده شود و بعد از آن بقیه نماز انجام شود.
س: مىخواستم بدانم نمازگزار اگر بعد از صلوات تشهد وعجل فرجهم بگويد؟ آيا نماز باطل مىشود و اشكال دارد و يا خير؟
ج) به قصد ذکر و دعا مانع ندارد ولى نماز را به همان نحو که در رسالههاى عمليه بيان شده بجا آوريد.
س. اگر در نماز چهار رکعتی پس از خواندن تشهد رکعت دوم اشتباهاً سلام نماز را بگوییم، وظیفه ما در ادامه نماز چگونه است؟
ج. باید بر خیزد و نماز را ادامه دهد و اگر سهوا بگویید: "السلام علینا و علی عباد الله الصالحین" یا بگویید: "السلام علیکم " بنابر احتیاط باید دو سجده سهو بجا آورید، ولی اگر اشتباهاً مقداری از این دو سلام را بگویید، یا بگویید: "السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته" احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بجا آورید.
مبطلات نماز
اجوبه الاستفتائات
س 501: آیا نماز با ذکر شهادت به ولایت امیرالمومنین علی(علیهالسلام) در تشهد، باطل میشود؟
ج: نماز و از جمله تشهد را همان طور که مراجع عظام شيعه(کثّراللهامثالهم) در رسالههاى عمليّه بيان نمودهاند بخوانيد و چيزى بر آن اضافه نکنيد هرچند که کلام حق و صحيحى باشد.
س 502: شخصی در عبادات خود مبتلا به ریا است و در حال حاضر با نفس خود مبارزه میکند، آیا این عمل وی نیز ریا محسوب میشود؟ چگونه میتوان از ریا دوری کرد؟
ج: هر عملى که براى خدا انجام گيرد از جمله مبارزه با ريا، ريا محسوب نمىشود و براى رهايى از ريا بايد در عظمت خداوند متعال و ضعف و احتياج ديگران به خداوند تفکر نمايد و همچنين در بندگى خود و ديگر مردم براى خداوند تبارک و تعالى انديشه کند.
س 503: هنگام شرکت در نماز جماعت برادران اهل سنت، بعد از قرائت سوره حمد توسط امام جماعت، کلمه «آمین» با صدای بلند و بهصورت دسته جمعی گفته میشود، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اگر مقتضاى تقيه، گفتن آمين باشد، اشکال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست.
س 504: گاهی هنگام خواندن نماز واجب متوجه کودکی میشویم که در حال انجام کار خطرناکی است، آیا جایز است بعضی از کلمات سوره حمد یا سوره دیگر یا بعضی از ذکرها را بلند بخوانیم تا کودک یا کسانی که در خانه هستند، متوجه شوند و خطر رفع گردد؟ اگر هنگام قیام نماز دست یا ابرو را برای فهماندن چیزی به کسی و یا در جواب سؤال او تکان دهیم، آن نماز چه حکمی دارد؟
ج: اگر بلند کردن صدا هنگام قرائت آيات يا ذکرهاى نماز براى آگاه کردن ديگران، موجب خروج از هيأت نماز نشود، اشکال ندارد. مشروط به اين که قرائت و ذکر به نيت قرائت و ذکر باشد، و حرکت دادن دست يا چشم و ابرو اگر مختصر و به نحوى باشد که با استقرار و آرامش و يا هيأت نماز منافات نداشته باشد، موجب بطلان نماز نمىگردد.
س 505: آیا اگر کسی هنگام نماز به خاطر یادآوریِ حرف خندهدار یا پیدایش حالت خندهآوری بخندد، نمازش باطل میشود یا خیر؟
ج: اگر خنده با صدا (يعنى قهقهه) وعمدى باشد، نماز باطل است.
س 506: آیا مالیدن دستها بهصورت بعد از قنوت در حال نماز، موجب بطلان آن میگردد، و در صورتی که نماز را باطل کند، آیا معصیت و گناه محسوب می شود؟
ج: کراهت دارد ولى نماز را باطل نمىکند.
س 507: آیا بستن چشمها در نماز به این دلیل که باز بودن آنها فکر انسان را از نماز باز میدارد، جایز است؟
ج: بستن چشمها در نماز مانع شرعى ندارد، گر چه مکروه مىباشد.
س 508: من گاهی در هنگام نماز به یاد حالتهای ایمانی و معنوی که در دوران جنگ با نظام کافر بعثی داشتم میافتم که باعث افزایش حالت خشوع من میشود، آیا این کار نماز را باطل میکند؟
ج: به صحّت نماز ضرر نمىزند.
س 509: آیا ادامه قهر و دشمنی بین دو نفر، تا مدت سه روز موجب بطلان نماز و روزه آنها میگردد؟
ج: وقوع دشمنى و قهر بين دو نفر، نماز و روزه را باطل نمىکند، گرچه اين عمل شرعاً مذموم است.
مبطلات نماز
استفتائات جدید
س: در چه شرايطى مىتوان با کفش نماز خواند؟
ج) اگر مانع رسيدن انگشت شست پا باشد، جايز نيست مگر در نماز خوف.
س: در پايان سخنرانیها خطيب يا سخنران میگويد: «والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته» آيا جواب اين سلام همچون سلام تحيت واجب است يا خير؟
ج) اگر خطيب يا سخنران در پايان صحبت به عنوان سلام بر حاضرين «السلام علكيم ورحمة الله» گفته باشد، جواب واجب است ولی جواب يك نفر از بقيه كفايت میكند. لكن در غالب موارد، چنين جملهای دعا به حاضرين است نه سلام به آنان.
س: اقامه نماز در محلی كه موسيقی حرام پخش میشود يا به گوش میرسد چه حكمی دارد؟
ج) در فرض مرقوم نماز را در محل ديگری بخواند.
س: سلام دادن به اهل بيت (عليهم السلام) در نماز چه حكمی دارد؟
ج) سلام بر ائمه اطهار (عليهم السلام) در حال نماز، مبطل است.
س: گريه با صدا برای مصائب اهل بيت (عليهم السلام) در نماز چه حكمی دارد؟
ج) بنابر احتياط واجب ترك شود.
س: در صورت پاسخ به گوشی همراه با اذكاری چون تكبير و... نماز نمازگزار چه حكمی دارد؟
ج) به طور كلی اگر نمازگزار كلمهای را به قصد ذكر بگويد و هنگام گفتن ذكر، صدا را به قصد فهماندن مطلبی به ديگری بلند كند، اشكال ندارد ولی اگر فقط به قصد فهماندن به ديگری بگويد، نماز باطل میشود.
سلام کردن و جواب دادن
اجوبه الاستفتائات
س 510: نظر جنابعالی درباره ردّ تحیتی که به صیغه سلام نباشد، چیست؟
ج: اگر در حال نماز باشد، جواب دادن جايز نيست، ولى اگر در حال نماز نباشد، اگر کلامى است که عرف آن را تحيت محسوب مىکند، احتياط، جواب گفتن آن است.
س 511: آیا جواب سلام کودکان اعم از دختر و پسر واجب است؟
ج: جواب سلام کودکانِ مميز، اعم از پسر و دختر، مانند جواب سلام زنان و مردان واجب است.
س 512: اگر کسی سلام را بشنود، ولی به دلیل غفلت یا هر سبب دیگر جواب سلام را ندهد، بهطوری که زمان کمی فاصله شود، آیا بعد از آن گفتن جواب سلام واجب است؟
ج: اگر تأخير به مقدارى باشد که جواب سلام و ردّ تحيت بر آن صدق نکند، واجب نيست.
س 513: اگر شخصی به گروهی سلام کند و بگوید: «السلام علیکم جمیعاً»، و یکی از آنان مشغول نماز باشد، آیا بر او هم جواب سلام واجب است، حتی اگر دیگران جواب سلام را داده باشند؟
ج: اگر کس ديگرى جواب آن را بدهد، نماز گزار اقدام به جواب گفتن نکند.
س 514: اگر شخصی در یک زمان چند بار سلام کند و یا چند نفر سلام دهند، آیا یکبار جواب دادن از همه آنها کفایت میکند؟
ج: در صورت اول يک جواب کافى است، و در حالت دوم يک جواب به صيغهاى که شامل همه آنها گردد و به قصد جواب سلام آنان باشد، کفايت مىکند.
س 515: شخصی هنگام سلام دادن به جای «سلام علیکم» از لفظ «سلام» استفاده میکند، آیا جواب سلام او واجب است؟
ج: اگر عرفاً بر آن تحيت و سلام صدق نمايد، جواب دادن واجب است.
سلام کردن و جواب دادن
استفتائات جدید
س. اگر در وسط نماز کسی به انسان سلام کند، چطور باید پاسخ او را بدهد؟
ج. باید فوراً مثل سلامی که به او شده جواب بدهد، به گونهای که سلام مقدم باشد، مثلاً اگر به او گفت: «سلام علیکم» در جواب بگوید: «السَّلام عَلَیکم» یا «سَلامُ عَلَیکم» و نباید بگوید: «عَلَیکم السَلام».
س: اگر در نماز سلام كردند. آيا بايد جواب آنها را به عربى فصيح داد؟ يا مثلاً مىتوان گفت «سلام عليكم»؟ در جواب سلام در نماز اگر طرف گفته سلام آيا مى توان مثل او گفت: «سلام»؟
ج) اگر کسى در نماز سلام کند ولو به صورت غلط به گونهاى که عرفاً صدق سلام کند واجب است جواب او را با «سلام عليکم» به طورى که اهل لسان آن را صحيح بدانند بدهد.
شکیات نماز
اجوبه الاستفتائات
س 516: کسی که در رکعت سوم نماز شک کند که قنوت را بجا آورده یا خیر، چه حکمی دارد، آیا نمازش را تمام کند و یا از هنگام شک آن را قطع نماید؟
ج: به شک مذکور اعتنا نمىشود و نماز صحيح است، و در اين مورد چيزى بر مکلّف واجب نيست.
س 517: آیا در نماز نافله به شک در غیر از رکعتهای آن مثل شک در این که یک سجده انجام داده یا دو سجده، اعتنا میشود؟
ج: شک در اقوال و افعال نماز نافله همان حکم شک در اقوال و افعال نماز فريضه را دارد، يعنى اگر از محل آن تجاوز نکرده است، به آن اعتنا مىشود و اگر از محل انجام آن تجاوز کرده است، به آن اعتنا نمىشود.
س 518: با توجه به این که کثیر الشک نباید به شک خود اعتنا کند، اگر برای او در نماز شکی پیش آمد، وظیفهاش چیست؟
ج: بايد بنا بر انجام کارى بگذارد که در آن شک کرده است، مگر آنکه انجام آن موجب بطلان نماز شود که در اين صورت بنا بر عدم انجام آن مىگذارد، بدون اين که در اين مورد فرقى بين رکعتها و افعال و اقوال نماز باشد.
س 519: اگر شخصی بعد از چند سال متوجه بطلان عبادتهایش شود و یا در آن شک کند، وظیفهاش چیست؟
ج: به شک بعد از عمل اعتنا نمىشود، و در صورت علم به بطلان، واجب است عبادتهاى قابل تدارک را قضاء نمايد.
س 520: اگر شخصی سهواً بعضی از اجزاء نماز را به جای بعضی دیگر انجام دهد و یا در هنگام نماز نگاهش به جایی بیفتد یا سهواً حرف بزند، آیا نماز او باطل است؟ وظیفه او چیست؟
ج: عمل سهوى در نماز موجب بطلان آن نمىشود، ليکن در بعضى از موارد باعث وجوب سجده سهو مىگردد، مگر آنکه رکنى از نماز را کم يا زياد کند که موجب بطلان نماز مىشود.
س 521: اگر فردی یک رکعت از نماز را فراموش کند و در رکعت آخر یادش بیاید، مثلاً فکر میکرد که رکعت اول نمازش رکعت دوم است، لذا رکعت سوم و چهارم را هم بجا آورد، و در رکعت آخر متوجه شد که در رکعت سوم است، وظیفه او چیست؟
ج: واجب است هر رکعتی را که بجا نیاورده، قبل از سلام نماز بجا آورد و سپس سلام دهد و در این صورت که تشهد واجب نماز را در محل خود انجام نداده، واجب است برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو بجا آورد و احتیاط آن است که پیش از سجده سهو، تشهد فراموش شده را قضا کند.
س 522: برای مکلّف دانستن تعداد رکعتهای نماز احتیاط، که یک رکعت است یا دو رکعت، چگونه ممکن است؟
ج: تعداد رکعتهاى نماز احتياط به مقدار کمبود احتمالى در نماز است. بنا بر اين در شک بين دو و چهار، دو رکعت نماز احتياط، واجب است؛ و در شک بين سه و چهار، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته، واجب است.
س 523: اگر کلمهای از ذکرهای نماز یا آیات قرآنی یا دعاهای قنوت، سهواً غلط خوانده شود، آیا سجده سهو واجب میشود؟
ج: واجب نيست.
شکیات نماز
استفتائات جدید
س. آیا کسی که در هنگام قرائت حمد و سوره شک بین یک رکعت و دو رکعت میکند میتواند قرائت را تمام کند و بعد فکر کند و اگر چنین کرد آیا نمازش باطل است؟
ج. از حین عروض شک باید تروّی* کند و اگر بدون تروی به انتظار این که بعداً تروّی می کند تا ببیند وظیفه چیست به عمل ادامه دهد، چنانچه نشانههایی که به واسطه آنها ممکن است یقین یا گمان به یک طرف شکّ پیدا شود از بین نمی رود، عمل او در صورتی که موافق با وظیفه اش انجام گرفته باشد اشکال ندارد. ________________________________________ *. تفکّر در موارد مشکوک نماز (رکعات یا أفعال آن)، برای رفع شک.
س. اینکه می فرمایید اگر انسان در تعداد سجده یا رکوع گمان کند باید بنابر احتیاط سجده یا رکوع را دوباره به جا آورد و نماز را هم اعاده کند، این احتیاط مستحب است یا احتیاطی است که باید به آن عمل شود؟
ج. اگر گمان کند سجده یا رکوع را انجام داده است و چون مطمئن نیست سجده یا رکوع را انجام می دهد، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره نماز را بخواند، اما اگر گمان کند سجده یا رکوع را انجام نداده است و انجام بدهد، اعاده نماز لازم نیست.
سؤال: ۱) اگر در رکعت سوم یا چهارم شک کنیم که تسبیحات اربعه را دو بار گفتهایم یا سه بار وظیفه چیست؟ ۲) در صورتی که در این مورد بسیار شک کنیم و حالت وسواس باشد چه وظیفهای داریم؟
جواب: ۱) میتوانید یک مرتبه دیگر تسبیحات را بگویید. ۲) نباید به شک اعتنا کنید و باید بنا بگذارید بر این که تسبیحات اربعه سوم گفته شده است.
س. کسی شک میکند که این سجدهای که الآن رفت، سجده اول او بوده یا دوم، وظیفه او چیست؟
ج. اگر قبل از برخاستن براى ركعت دوم و چهارم يا قبل از شروع تشهد، شك كند يك سجده بهجا آورده يا دو سجده، باید یک سجده دیگر انجام دهد. همچنین اگر در حال برخاستن (قبل از ایستادن کامل) شك كند، بايد سجده را بهجا آورد.
س. در صورت فراموشی تشهد و یادآوری در ابتدای رکعت سوم وظیفه مکلّف چیست؟
ج. در فرض مذکور باید نشسته و تشهد خوانده شود و بعد از آن بقیه نماز انجام شود.
س. الف) نمازگزاری در رکعت سوم تشهّد و سلام را میگوید و بعد از گفتن ذکر سلام دوم متوجه میشود رکعت چهارم را نخوانده است. حال حکم نمازش چیست؟ ب) با توجه به سؤال قبل اگر بعد از اتمام ذکرِ سلام سوم سریعاً بفهمد رکعت چهارم را نخوانده است آیا باید نماز را دوباره بخواند؟
ج. الف) باید بلند شود و رکعت چهارم را بخواند و تشهّد و سلام نماز را بدهد و بعد بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سلام بیجا بجا آورد. ب) اگر هنوز کاری نکرده که نماز باطل شود، یعنی مثلاً پشت به قبله نکرده و وضوی خود را هم باطل نکرده، باید مثل مسأله قبل عمل کند.
س. شک در مورد تلفظ کلمات در غیر قرائت (حمد و سوره) مثلاً در تکبیرة الاحرام چگونه است؟
ج. در فرض مذکور اگر شک در وقوع آن دارد در صورتی که از محل نگذشته باشد، واجب است آن را بجاآورد و اگر از محل گذشته است به شک خود اعتنا نکند. ولی اگر شک در صحت و فساد آنچه که انجام داده دارد، نه شک در اصل وقوع آن، در این صورت حتی اگر هنوز در محل باشد به شک خود اعتنا نکند.
س: در مورد شک کردن زياد در نماز و وضو و... تکليف چيست، در مورد شک در ارکان نماز چطور، آيا شخص کثير الشک مى تواند به شک در ارکان نماز هم اعتنا نکند لطفاً به تفصيل و به طور کامل توضيح دهيد؟
ج) در هر موردى که زياد شک کند، نبايد اعتنا نمايد.
س. اگر بعد از سر برداشتن از سجده شک کند که یک سجده خوانده یا دو تا ولی احتمال بیشتر بدهد که دو سجده بجا آورده باید چه کار کند و حکم نمازهای گذشته که با احتمال دو سجده نماز را تمام کرده چیست؟
ج. اگر کثیر الشک نباشد، باید یک سجده دیگر به جا آورد و پس از تمام شدن نماز احتیاطاً نمازش را اعاده کند و احتیاطاً نمازهای گذشته را که میداند خلاف وظیفه عمل کرده است قضا کند.
س. برای ظن قوی در رکوع و سجود مطلبی را فرموده بودید. آیا کثیرالشک که ظن قوی پیدا میکند باید به آن دستورات عمل کند یا به حکم کثیرالشک؟
ج. اگر وسواس باشد ظن او هم حکم شک دارد و نباید به آن اعتنا کند.
س: لطفاً شک بعد از سلام را توضيح دهيد خصوصاً اگر بعد از سلام فراموش کنيم که چند رکعت نماز خواندهايم؟
ج) اگر بعد از سلام نماز در تعداد ركعات نماز شك كند در صورتى كه يك طرف شك او صحيح باشد مثلاً در نماز چهار ركعتى شك كند سه يا چهار يا پنج ركعت خوانده، اعتنا نمىكند ولى اگر هر دو طرف شك او باطل باشد مثلاً در نماز چهار ركعتى شك كند سه يا پنج ركعت خوانده است، نماز باطل است.
س: اگر نمازى را بخوانيم و بعد شک کنيم که آيا خواندهايم يا نه آيا بايد نماز را اعاده کنيم يا خير؟ و در فرض اعاده چگونه بايد نيّت شود؟
ج) اگر شک مذکور بعد از گذشتن وقت نماز باشد، اعاده لازم نيست ولى اگر قبل از آن باشد، بايد دوباره آن را بخواند؛ و نيّت آن مانند ساير نمازها است و گفتن آن به لفظ و گذراندن در ذهن لازم نيست.
س: اگر در بعد از برداشتن سر از سجده شک کنيم که يک سجده بجا آوردهايم يا دو سجده چه بايد کرد؟ در رکعات مختلف مثلاً رکعت سوم يا دوم تفاوتى دارد؟
ج) تا براى ركعت بعد بلند نشدهايد و يا وارد تشهد نشدهايد، بايد يک سجده ديگر بجا آوريد.
س. اگر كسى در سجدهاى شك كند كه آيا اين سجده شكر پس از نماز بوده يا سجده آخرين ركعت نماز وظيفه چيست؟
ج) در فرض سؤال اگر يقين به فراغ نداشته باشد، سجده آخرين رکعت قرار بدهد و نماز را تمام کند.
س: مواقعى، بعد از نماز يا وسط نماز شك مىكنم كه تشهد گفتهام يا نه. از يك نفر شنيدهام كه براى جبران سجده و تشهد فراموش شده، سجده سهو كافيست، ولى برادرم مىگويد اگر يقين نداشته باشيد كه گفتهايد، بايد نماز، دوباره خوانده شود. در اين مورد تكليف چيست؟
ج) شك در تشهد بعد از نماز يا شك در آن پس از قيام براى ركعت بعد، اعتبار ندارد و بهطور كلى به شك در چيزى كه محل آن گذشته و همچنين شك بعد از سلام اعتنا نمىشود.
س. در نمازهایم خیلی شکاک شدهام. در مورد تلفظ صحیح کلمات همیشه دو دل هستم و همیشه در آخر، سجده سهو بهجا میآورم. مخصوصاً در نمازهای ظهر و عصر که باید کلمات به آهستگی تلفظ شود، بیشتر شک میکنم. آیا در این نمازها اگر صدای ادای بعضی از حروف بلند شود، به وجوب اخفات در نماز ضرری نمیزند؟
ج. کثیرالشک به شک خود اعتنا نمیکند و همین که بهطور متعارف قرائت نماز را بر طبق لسان اهل زبان عربی بخوانید کافی است و رعایت محسنّات تجویدی لازم نیست و موارد سجدهی سهو موارد مشخصی است که در رسالههای عملیه مذکور است و در نمازهای اخفاتیه همین که در حال ادای حمد و سوره، جوهر صدا آشکار نشود، صحیح است.
س. آیا اگر در نمازم مشکلی پیش بیاید که حکم آن را ندانم و یا به آنچه میدانم یقین نداشته باشم- اگرچه این مسأله در مقدمات نمازم باشد- میتوانم نمازم را تمام کرده و احتیاطاً دوباره آن را بخوانم؟
ج. در فرض سؤال باید به گونهای عمل کند که مطابق احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نیست به آنچه گمان دارد عمل نماید و بعد از نماز حکم آن مورد را سؤال کند و طبق وظیفهاش عمل نماید و به طور کلی بر مکلف لازم است قبل از نماز مسائلی را که احتمال میدهد در نماز نیاز به آن پیدا میکند یاد بگیرد.
س. کثیرالشک به چه کسی میگویند؟ آیا منظور از شک این است که دو طرف برایش یک مقدار احتمال را داشته باشد؟ آیا اگر کسی در یک نماز دو بار و در نماز بعدی یک بار شک کرد، که مجموعاً در دو نماز پشت سر هم سه بار شک کرده است، آیا او کثیرالشک میشود؟ آیا برای اینکه کسی کثیرالشک تشخیص داده نشود، میبایست شکهای سهگانه او در یک مورد خاصی باشد یا صرف شک کردن مورد نظر است و مصادیق آن مطرح نیست؟
ج. شک یعنی این که طرفین احتمال مساوی باشد. مرجع در تشخیص کثیر الشک بودن عرف است که مردم بگویند زیاد شک میکند و بعید نیست کسی که سه نماز پشت سر هم را بدون شک نخواند، کثیر الشک شمرده شود. و در صدق کثیر الشک بودن شرط است که این شکها در اثر عوارضی؛ همچون ترس یا خشم یا ناراحتی و مانند اینها از چیزهایی که حواس را پرت میکند، نباشد.
س. منظور از ظن (گمان) در نماز چیست؟ حکم آن چه میباشد؟
ج. ظن همان احتمال راجح است. اگر ظنّ در رکعات نماز باشد، حکم یقین را دارد و بنا را بر آن بگذارد و اگر در افعال نماز باشد اگر وظیفهاش با شاک (شک کننده) مختلف است ـ مثل اینکه گمان به انجام دارد و در محل آن عمل است ـ بنا بر احتیاط واجب در مثل قرائت، باید قرائت را به قصد قربت مطلقه بخواند و نمازش صحیح است و در مثل رکوع احتیاطاً رکوع را انجام دهد و بعداً نماز را اعاده نماید.
سجده سهو
استفتائات جدید
سوال: آیا داشتن وضو برای سجده سهو، لازم است؟
جواب: لازم نیست، بلکه احتیاط مستحب است.
س: اگر در نماز جماعت در ركعت دوم بعد از تشهد اشتباهاً سلام داده شود آيا سجده سهو لازم است؟
ج) اگر سلام دوم يا سوم را گفته، بنابر احتياط واجب بايد دو سجده سهو نمايد.
س: نحوه دقيق سجده سهو در نماز چگونه است؟
ج) براى سجده سهو، بايد بعد از سلام نماز، فوراً به نيّت سجده سهو، پيشانى را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بنابر احتیاط بگويد: «بسم اللَّه و باللَّه، السلام عليك ايها النّبىُّ و رحمة اللَّه و بركاته» سپس سر از سجده بردارد و دوباره به سجده رود و ذكر را تكرار كند و پس از آن تشهد بخواند و سلام دهد.
س: اگر شخصى عمداً سجده سهو را انجام ندهد، نماز او چه حكمى دارد؟
ج) معصيت كرده ولى نمازش باطل نمىشود و بايد سجده سهو را انجام دهد.
س1: اگر شخصى سجده سهو را فراموش كند و بعد از شروع نماز دوم، يعنى در بين نماز يادش بيايد كه سجده سهو نماز اول را انجام نداده است چه وظيفهاى دارد؟ س2: اگر شخصى بعد از نماز اول، سجده سهوى را كه بر او واجب شده بود، فراموش كند و در بين نماز دوم يادش بيايد، در صورت وجوب سجده سهو مجدّد در نماز دوم، تكليف او چيست؟ آيا بايد اول سجده سهو مربوط به نماز دوم را بهجا آورد يا مربوط به نماز اول را؟
ج1) پس از اتمام نماز دوم، فوراً بهجا آورد. ج2) رعايت ترتيب لازم نيست ولى بهتر است سجده سهو نماز دوم را مقدّم بدارد.
س: تأخير در انجام سجده سهو عمداً يا سهواً چه حكمی دارد؟
ج) عمداً جايز نيست.
نماز احتیاط
استفتائات جدید
س: نحوه انجام نماز احتیاط چگونه است؟
ج) كسى كه نماز احتياط بر او واجب است، بايد بعد از سلام نماز (بدون آنكه از حالت نماز خارج شود) فوراً نيّت نماز احتياط كند و تكبير بگويد، سپس حمد را (بدون سوره) بخواند و به ركوع رود و دو سجده بهجا آورد، سپس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب است، پس از سجدهها تشهد بخواند و سلام دهد. اما اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب است، بايد بعد از انجام سجدهها، يك ركعت ديگر مانند ركعت اوّل بهجا آورد و آنگاه تشهد بخواند و سلام دهد. نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد و نيّت آن نبايد به زبان آورده شود و احتياط واجب آن است كه سوره حمد؛ حتى «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» آهسته خوانده شود.
س. در نماز احتیاط اگر علاوه بر سوره فاتحه سوره اخلاص هم بخوانم اشکالی دارد؟
ج. نماز احتیاط سوره ندارد و اگر به طور سهوی خوانده شود، اشکال ندارد.
س اگر بر نمازگزار خواندن يک رکعت نماز احتياط واجب شد و اشتباهاً در نماز احتياط، توحيد را خواند و بعد فهميد که توحيد را خوانده است وظيفه چيست؟ اگر در حين خواندن سوره توحيد متوجه شد که نماز احتياط است و خواندن توحيد لازم نيست وظيفه چيست؟
ج) اگر بعد از اتمام سوره فهميده، نمازش صحيح است و اگر در اثناى سوره فهميده همان جا سوره را رها كند و به ركوع رود و نمازش صحيح است.
س: در نماز ظهر بین رکعت سوم و چهارم شک کردم و یک رکعت نماز احتیاط بر من واجب شد، اما فراموش کردم آن را بخوانم. در رکعت چهارم نماز عصر متوجه «آن یک رکعت نماز احتیاط فراموش شده» شدم. تکلیف من چیست؟
ج. در فرض مرقوم چنانچه فوریت نماز احتیاط به هم خورده باشد باید نماز عصر را به ظهر عدول کند و بنابر احتیاط مستحب نماز ظهر را دوباره اعاده نماید.
س. در نماز احتیاطی که بهخاطر فریضه ظهر و عصر و عشا بر انسان واجب میشود، آیا جهر یا اخفات خواندن سوره حمد باید مراعات شود؟
ج. احتیاط واجب آن است که سورهی حمد و «بسم الله الرحمن الرحیم» آن در نماز احتیاط، آهسته خوانده شود.
نماز قضا
اجوبه الاستفتائات
س 524: من تا سن هفده سالگی با مسأله احتلام و غسل و مانند آن آشنا نبودم و از کسی هم درباره آنها چیزی نشنیده بودم و خودم هم معنای جنابت و وجوب غسل را نمیفهمیدم، لذا نماز و روزهام تا این سن اشکال دارد، امیدوارم وظیفه مرا بیان فرمایید.
ج: همه نمازهايى را که در حال جنابت خواندهايد، بايد قضا کنيد، ولى روزهاى را که در حال جنابت بدون علم به اصل جنابت گرفتهايد، صحيح و مجزى است و قضا ندارد.
س 525: متأسفانه من در گذشته بر اثر نادانی و ضعف اراده مبتلا به عمل شنیع استمناء بودم، لذا گاهی نماز نمیخواندم که مدت دقیق آن را به یاد ندارم. نماز نخواندن من بهصورت مستمر نبوده، بلکه مربوط به زمانی است که جنب بودم و غسل نکردهام که گمان میکنم حدود شش ماه باشد. تصمیم گرفتهام نمازهایم در این مدت را قضا کنم، آیا قضای آنها واجب است یا خیر؟
ج: هر مقدار از نمازهاى روزانهاى را که مىدانيد انجام ندادهايد و يا در حال جنابت خواندهايد، قضاى آن بر شما واجب است.
س 526: شخصی که نمیداند نماز قضا برذمّهاش هست یا خیر، اگر نماز مستحبی یا نافله بخواند، بر فرض که نماز قضا داشته باشد، آیا به عنوان نماز قضای او محسوب میشود؟
ج: نوافل و نمازهاى مستحب به جاى نماز قضا محسوب نمىشوند، و اگر نماز قضا بر عهده او باشد، واجب است که آن را به نيت نماز قضا بخواند.
س 527: من حدود شش ماه است که به سن تکلیف رسیدهام. چند هفته قبل از رسیدن به آن سن فکر میکردم تنها علامت بلوغ، تمام کردن پانزده سال هجری قمری است. ولی اکنون کتابی راجع به علامتهای بلوغ پسران خواندم که در آن علامتهای دیگری برای بلوغ ذکر شده که در من وجود دارند، ولی زمان پیدایش آنها را نمیدانم. آیا در حال حاضر قضای نماز و روزه بر عهده من هست یا خیر؟ با توجه به این که من گاهی نماز میخواندم و ماه رمضان سال گذشته را بهطور کامل روزه گرفتهام، وظیفه من در اینباره چیست؟
ج: قضاى همه نمازها و روزههايى که يقين به فوت آنها پس از رسيدن به سنّ بلوغ و تکليف شرعى داريد، واجب است.
س 528: اگر شخصی در ماه مبارک رمضان سه بار غسل جنابت کند، مثلاً در روزهای بیستم، بیست و پنجم و بیست و هفتم غسل نماید، و بعد یقین کند که یکی از آن غسلها باطل بوده است، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟
ج: روزهاش صحيح است، ولى بنا بر احتياط، قضاى نمازها بهطورى که يقين به فراغت ذمّه پيدا کند، واجب است.
س 529: شخصی بر اثر جهل به حکم شرعی، مدتی ترتیب را در غسل رعایت نکرده است، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟
ج: اگر غسل را به نحوى انجام داده که شرعاً باطل است، قضاى نمازهايى که در اين حالت با حدث اکبر خوانده، واجب است. ولى روزهاش، اگر در آن هنگام اعتقاد به صحّت غسل خود داشته، محکوم به صحّت است.
س 530: کسی که قصد دارد نماز قضای یک سال را بخواند، چگونه باید آن را انجام دهد؟
ج: مىتواند با يکى از نمازها شروع کند و به ترتيبى که نمازهاى پنجگانه يوميه را مىخواند، آن را ادامه دهد.
س 531: شخصی مدت زیادی نماز قضا بر عهده دارد، آیا میتواند آنها را به ترتیب زیر بجا آورد؟ 1ـ مثلاً بیست بار نماز صبح بخواند. 2ـ هر یک از نماز ظهر و عصر را بیست بار بخواند. 3ـ هر یک از نماز مغرب و عشا را بیست بار بخواند و تا یک سال به همین صورت ادامه دهد.
ج: قضاى نمازها به ترتيب مذکور اشکال ندارد.
س 532: شخصی از ناحیه سر مجروح شده و قسمتی از مغز وی آسیب دیده که بر اثر آن دست و پای چپ و زبانش فلج گشته است. همچنین نماز را فراموش کرده و قادر به یادگیری آن نیست، ولی میتواند اجزای نماز را با خواندن از کتاب و یا شنیدن از نوار، تشخیص دهد. در حال حاضر وی در رابطه با نماز دو مشکل دارد، یکی این که قدرت تطهیر محل بول و وضو گرفتن را ندارد، دوم این که در قرائت نماز مشکل دارد. تکلیف او چیست؟ همچنین نسبت به نمازهایی که تقریباً به مدت شش ماه از او فوت شده است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر بتواند هرچند با کمک ديگران، وضو بگيرد، يا تيمم نمايد، واجب است که نماز را به هر نحوى که مىتواند بخواند، اگرچه با شنيدن از نوار يا خواندن از روى نوشته و مانند آن باشد. و در مورد طهارت بدن، اگر قدرت بر تطهير آن هرچند به کمک ديگران ندارد، با همان بدن نجس نماز بخواند، و نمازش صحيح است. قضاى نمازهاى گذشتهاى هم که از وى فوت شده، واجب است، مگر نمازهايى که بر اثر بيهوشى که در تمام وقت نماز ادامه داشته، از او فوت شده باشد.
س 533: در دوران جوانی نمازهای ظهر و عصر من بیشتر از نمازهای مغرب و عشا و صبح قضا شدهاند که پشت سر هم بودن و تعداد و ترتیب آنها را نمی دانم. آیا در این مورد باید نماز دورهای خوانده شود؟ و نماز دورهای چیست؟ امیدواریم توضیح فرمایید.
ج: در نماز قضا مراعات ترتيب ـ غير از ظهر و عصر و مغرب و عشاء از يک روز ـ واجب نيست و خواندن مقدارى که يقين به قضا شدن آن داريد کافى است و دوره کردن به معناى تکرار نماز براى احراز ترتيب بر شما واجب نيست.
س 534: گاهی پس از ازدواج مایعی از من خارج میشد که اعتقاد به نجس بودن آن داشتم. لذا به نیت غسل جنابت غسل کرده و نمازم را بدون وضو میخواندم. در رسالههای عملیه این مایع، مذی نامیده شده است. اکنون نمیدانم نمازهایی را که بدون وضو و بیآنکه جنب باشم با غسل جنابت خواندهام، چه حکمی دارد؟
ج: قضاى همه نمازهايى که بعد از خروج آن مايع، بدون وضو و با غسل جنابت خواندهايد، واجب است.
س 535: کافری پس از مدتی اسلام آورده است، آیا قضای نماز و روزههائیکه انجام نداده، واجب است؟
ج: واجب نيست.
س 536: بعضی از افراد بر اثر تبلیغات گمراه کننده کمونیستها چندین سال نماز و واجبات خود را ترک کردهاند، ولی بعد از پیام تاریخی امام راحل به سران شوروی سابق پی به اشتباه خود بردند و به سوی خداوند توبه نمودهاند، آنها در حال حاضر قادر به قضای همه آن نمازها و روزهها نیستند، وظیفه آنها چیست؟
ج: بر آنان واجب است که نمازها و روزههاى فوت شده را به هر مقدار که قدرت دارند، قضا و هر مقدارى که قادر نيستند وصيت نمايند.
س 537: شخصی فوت کرده و قضای روزه ماه مبارک رمضان و نماز بر عهده اوست و فرزند ذکوری هم ندارد. مقداری مال به جا گذاشته که برای قضای یکی از نماز و روزه کفایت میکند. در این صورت قضای نماز مقدم است یا روزه؟
ج: ترجيحى بين نماز و روزه نيست و بر ورثه واجب نيست که ما ترک وى را صرف قضاى نماز و روزه او نمايند، مگر آنکه در اينباره وصيت کرده باشد، که در اين صورت بايد به وصيت او در اجير گرفتن از ثلث ترکه براى قضاى نماز و روزهاش به هر مقدار که کفايت مىکند، عمل کنند.
س 538: من در اکثر اوقات نماز خود را خوانده و در صورت فوت شدن نماز، آن را قضا کردهام، این نمازهای فوت شده هم مواردی بوده که یا من خواب ماندهام و یا بدن و لباسم نجس بوده و در تطهیر آنها کوتاهی کردهام. مقدار نمازهای قضا شده یومیه، آیات و قصر را که بر عهده من است، چگونه محاسبه نمایم؟
ج: قضاى نمازهايى که يقين به فوت شدن آنها داريد، کافى است، و از اين مقدار هر کدام را که يقين داريد نماز قصر يا آيات بوده، بايد بر وفق يقين خود آنها را بجا آوريد، و بقيه را به عنوان قضاى نمازهاى يوميه بخوانيد و چيزى بيشتر از اين مقدار بر شما واجب نيست.
نماز قضا
استفتائات جدید
س. اگر دکتر مریض را به دستور خود مریض بیهوش کند، آیا مریض نمازهای قضا شده را باید اعاده کند؟
ج. اگر بیهوشی مستند به خودش باشد یعنی خود او خواسته باشد که برای عمل بیهوش شود، قضای نمازهایش بنا بر احتیاط واجب است.
س: آيا نماز و روزه قضاى ميت مرد حتماً بايد توسط مرد بجا آورده شود يا اينكه زن هم مىتواند آن را به جا آورد؟
ج: زن مىتواند نماز و روزه ميت را ـ خواه مرد باشد يا زن ـ انجام دهد.
س: در نماز استيجارى اگر مثلاً شش ماه فقط نماز صبح و شش ماه نماز ظهر و عصر و شش ماه نماز مغرب و عشا خوانده شود صحيح است يا بايد به ترتيب روزانه باشد؟
ج) مانع ندارد مگر آن که در اجاره ترتيب خاصى شرط شده باشد.
س: در صورتى که فرد توانايى بجا آوردن قضاى روزه و نمازهاى فوت شده خود را نداشته باشد (نه از لحاظ مالى و نه جسمى) تکيف او چيست؟
ج) در مورد قضاى نماز اگر اميد به خوب شدن ندارد، واجب است به هر کيفيتى که مىتواند آن را انجام دهد و در هر صورت اگر انجام نداد بايد وصيّت کند تا پس از مرگ او بر طبق وظيفه عمل شود. ولى در صورت اميد به خوب شدن، احتياط آن است که تأخير بيندازد و در زمان خوب شدن آن را انجام دهد، ولى در مورد قضاى روزه اگر به هيچ وجه تا آخر عمر نتواند، بايد وصيّت کند که از مال خودش براى قضاى آنها اجير بگيرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد کسى بدون آن که چيزى بگيرد آنها را انجام مىدهد، باز هم واجب است وصيّت نمايد.
س: آيا نماز قضا را مىتوان نشسته خواند؟
ج) با تمكن از ايستادن، صحيح نيست.
س: اگر بخواهم احتياطاً نمازهاى گذشتهام را دوباره بخوانم بايد به چه نيتى بخوانم؟
ج) به نيّت قضاى احتياطى.
س: اگر مسافر نمازش قضا بشود و به شهر خود برسد بايد نمازش را شکسته بخواند يا کامل؟
ج) اگر تا آخر وقت در مسافرت بوده و در سفر نمازش قضا شده، بايد بطور شکسته قضا کند.
س: مادر بنده مدت دو سال است که به بيمارى زونا مبتلا شده و ايستادن برايش بسيار مشكل است. آيا مىتواند نمازهاى قضاى خود را نشسته بخواند؟
ج) اگر اميد به خوب شدن ندارد، مىتواند نشسته بخواند وگرنه احتياط آن است كه تأخير بيندازد و در زمان خوب شدن آن را انجام دهد.
س: اگر شخصى نداند که نماز وى در بيرون از حدّ ترخص قضا شده يا در داخل آن، قضاى آن را بايد شکسته بجا آورد يا کامل؟
ج) در مفروض سؤال براى تحصيل يقين به فراغ ذمّه، بايد بين قضاى قصر و قضاى اتمام جمع كند.
س: فردى كه به علت بيمارى نمىتواند از بيرون آمدن باد معده، موقع نماز جلوگيرى كند و هر چه معالجه كرده است نتيجه نبخشيده است و احساس مىكند با توجه به مشكلات زندگيش اگر بخواهد منتظر بهبودى بنشيند، نمىتواند نمازهاى قضايش را بهجا آورد، چنانچه نمازها را قضا كرد و بعداً بيمارىاش رفع شد آيا بايد دوباره نمازها را قضا كند؟ در صورتى كه مشقّت داشته باشد چهطور؟
ج) در فرض مرقوم كه اميدى به بهبودى نداشته، نماز قضاهايى كه خوانده، صحيح بوده و نياز به اعاده ندارد.
س. بعضی کتابهای ادعیه درباره کسانی که فراموش کردهاند که چهقدر نماز قضا دارند، دستورالعملی را بیان کرده با این ادعا که دلیل آن روایت است و کیفیت بدین صورت است که در روز معیّنی روزه گرفته میشود و شب بعد از افطار آن روز، پنجاه رکعت (دو رکعتی) نماز خوانده شود و بعد از خواندن این نمازها هرچه نماز قضا بر گردن او بوده همه برداشته میشود. آیا چنین دستورالعملی معتبر است و میتواند به آنچه در این نوع کتب دعا آوردهاند، اعتماد نمود؟
ج. انجام عمل مذکور موجب رفع تکلیف و برداشت ذمّه نسبت به نمازهایی که بر گردن دارند نمیشود و واجب است افراد مذکور به مقداری که یقین دارند، نمازهای قضا را بهجا آورند.
نماز قضای پدر و مادر
اجوبه الاستفتائات
س 539: پدرم سکته مغزی نموده و مدت دو سال مریض بود و بر اثر سکته قادر به تشخیص خوب و بد نبود، یعنی قدرت تفکر و تعقل از او سلب شده بود. در این دو سال نماز و روزه خود را انجام نداده است. آیا قضای نماز و روزه او بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، واجب است؟ البته میدانم که اگر وی بیماریهای مذکور را نداشت، قضای نماز و روزههای او بر من واجب بود. امیدوارم مرا در این مسأله راهنمایی فرمایید.
ج: اگر ضعف عقلى وى به حدى که عنوان جنون بر آن صدق کند، نرسيده و در تمام اوقات نماز در حال اغماء نبوده است، قضاى نمازها و روزههاى فوت شده او بر شما واجب است، و گرنه چيزى از بابت آن بر شما نيست.
س 540: اگر شخصی فوت کند، چه کسی باید کفّاره روزه او را بپردازد؟ آیا بر پسران و دختران وی دادن کفّاره واجب است یا شخص دیگری هم میتواند آن را بدهد؟
ج: کفّاره روزه که بر پدر واجب است، اگر به نحو تخييرى بوده است، يعنى وى هم توانايى روزه گرفتن را داشته و هم اطعام را، در اين صورت اگر بتوان آن را از تَرَکه خارج کرد، از آن برداشت مىشود و در غير اين صورت بنا بر احتياط بر پسر بزرگتر واجب است که روزه را بگيرد.
س 541: مرد بزرگسالی به دلایل مشخصی از خانوادهاش جدا شده و برقراری ارتباط با آنها برای او مقدور نیست. وی فرزند بزرگ خانواده هم هست و پدرش در این مدت فوت کرده است و نمیداند چه مقدار نماز قضا و غیر آن بر عهده پدرش است و مال کافی هم برای اجیر گرفتن در اختیار ندارد و خودش هم به علت سن زیاد نمیتواند آنها را بجا آورد، وظیفه وی چیست؟
ج: قضاى نمازهاى پدر واجب نيست، مگر آن مقدارى که پسر بزرگتر يقين به فوت آن دارد و بر پسر بزرگتر واجب است که نمازهاى پدرش را به هر صورتى که امکان دارد، قضا نمايد و اگر از انجام آن حتى از اجير گرفتن براى انجام آن هم عاجز باشد، معذور است.
س 542: اگر فرزند بزرگ میّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد، آیا قضای نمازها و روزههای پدر و مادر بر این پسر واجب است؟
ج: ملاک واجب بودن قضای نماز و روزه پدر و مادر این است که فرزند مذّکر از دیگر اولاد ذکور میّت ـ اگر میّت اولاد ذکور داشته باشد ـ بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضای نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم پدر است، واجب است و قضای نماز و روزهای که از مادر فوت شده، نیز بنابر احتیاط واجب است.
س 543: اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد یا غیر بالغ، قبل از پدر فوت کند. آیا قضای نمازهای پدر از فرزندان دیگر ساقط میشود؟
ج: تکليف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هرچند فرزند اول يا پسر اول پدر نباشد.
س 544: من پسر بزرگ خانواده هستم. آیا واجب است برای خواندن نمازهای قضای پدرم، تا زنده است از او تحقیق کنم یا این که بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نماید؟ در صورتی که مرا مطلع نکند، تکلیف من چیست؟
ج: تفحص و سؤال بر شما واجب نيست، ولى بر پدر واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصيت نمايد. به هرحال پسر بزرگ مکلّف است که بعد از فوت پدرش، آن مقدار از نماز و روزههايى را که يقين دارد از پدرش فوت شده است، قضا نمايد.
س 545: اگر شخصی فوت کند و همه دارایی او خانهای باشد که فرزندانش در آن سکونت دارند، و نماز و روزه بر ذمّه او باشد و پسر بزرگ او هم به علت کارهای روزانه قادر به قضای آن نباشد، آیا واجب است که این خانه را بفروشند و نماز و روزه او را قضا نمایند؟
ج: در فرض مرقوم، فروش خانه واجب نيست، ولى قضاى نماز و روزهاى که به عهده پدر است، در هر حالى بر پسر بزرگتر واجب است، مگر در صورتى که ميّت وصيت به اجير گرفتن از ثلث ترکهاش کرده باشد و ثلث ترکه هم براى انجام همه نماز و روزههاى او کفايت کند که در اين صورت ثلث ترکه بايد براى آن مصرف شود.
س 546: آیا اگر پسر بزرگ که قضای نماز پدر بر عهده اوست، فوت نماید، انجام آنها بر ذمّه وارث پسر بزرگ است یا این که به پسر بعدیِ پدر (برادرِ پسر بزرگ) منتقل میشود؟
ج: قضاى نماز و روزه پدر که بر پسر بزرگ واجب است، با فوت وى پس از فوت پدرش، بر پسر و يا برادر او واجب نمىشود.
س 547: اگر پدری اصلاً نماز نخوانده باشد، آیا همه نمازهای او قضا دارد و انجام آنها بر پسر بزرگ او واجب است؟
ج: بنا بر احتياط در اين صورت هم قضاى آنها واجب است.
س 548: پدری که همه اعمال عبادی خود را عمداً انجام نداده است، آیا بر پسر بزرگ قضای همه نمازها و روزههایی را که پدرش انجام نداده و به پنجاه سال میرسد، واجب است؟
ج: اگر ترک نماز و روزه بر اثر طغيان باشد، قضاى آنها بر پسر بزرگ واجب نيست. ولى در اين صورت هم احتياط در قضاى آنها ترک نشود.
س 549: اگر قضای نماز و روزه بر عهده پسر بزرگ باشد و قضای نماز و روزه پدر هم برآن اضافه گردد، کدام یک مقدّم است؟
ج: در اين صورت مخيّر است و شروع به انجام هر کدام کند، صحيح است.
س 550: پدرم مقداری نماز قضا دارد، ولی قدرت انجام آن را ندارد. آیا بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، جایز است در زمان حیات پدرم نمازهای فوت شده او را قضا نمایم و یا شخصی را اجیر کنم تا آن را انجام دهد؟
ج: نيابت از شخص زنده براى انجام نماز و روزه قضا صحيح نيست.
نماز قضای پدر و مادر
استفتائات جدید
س. اگر در وقت فوت پدر، فرزند پسرش هنوز به دنیا نیامده باشد و بعد از وفات او به دنیا بیاید و میت پسر دیگری هم نداشته باشد آیا این پسر در مورد نماز و روزه قضای او تکلیفی دارد؟
ج. در فرض سؤال نماز و روزه ی قضا شده میت، بعد از بلوغ بر پسر واجب است.
س. شخصی در خواندن نمازهای قضای پدرش تعلل کرده است و اکنون معذور شده است و نمازهای خود را نیز نشسته میخواند، آیا بر او واجب است در صورت تمکن، برای نمازهای پدر اجیر بگیرد؟
ج. اگر امید ندارد بتواند ایستاده بخواند، میتواند نشسته بخواند در هر صورت میتواند برای قضای نمازهای پدر اجیر بگیرد.
س. آیا نماز آیات پدر و مادر بر گردن پسر بزرگتر است؟
ج. قضای نماز آیات پدر و بنا بر احتیاط واجب مادر بر پسر بزرگ واجب میباشد.
س: در صورت فوت پسر بزرگ خانواده، آيا قضاى عبادات پدر بر پسر دوم نيز واجب مىشود؟
ج) تکليف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هر چند فرزند اول يا پسر اول پدر نباشد.
س: کسى که بيمارى آلزايمر داشته و اکنون فوت کرده آيا نماز و روزه بر او واجب بوده است؟ وظيفهى ما در اين باره چيست؟
ج) اگر به حدّى كه عنوان جنون بر آن صدق كند نرسيده، نماز و روزه بر او واجب بوده است و در صورتى كه از او نماز و روزه فوت شده، قضاى آن بر عهده پسر بزرگتر مىباشد مگر آنكه نسبت به آن وصيّت كرده باشد و از ثلث مال او هم تجاوز نكند كه در اين صورت مىتوانيد براى اين كار شخصى را اجير كنيد.
س. فردی که خودش نماز قضای واجب زیادی دارد؛ بهگونهای که قضا کردن آنها چند سال طول میکشد و از طرفی چون پسر بزرگ خانواده است نماز قضای والدینش نیز بر گردن اوست و بضاعت مالی هم ندارد که پول بدهد تا دیگران نماز والدینش را قضا کنند، چه تکلیفی دارد؟
ج. باید تا آنجا که توان دارد به هر دو وظیفه عمل کند و هم نمازهای قضای خود و هم قضای نماز پدر و بنا بر احتیاط واجب مادر را انجام دهد و مقداری از نمازهای قضای خود را که توان ندارد، وصیت کند.
نماز جماعت
اجوبه الاستفتائات
س 551: امام جماعت در نماز باید چه نیتی بکند؟ آیا نیت جماعت باید بکند یا نیت فرادی؟
ج: اگر بخواهد فضيلت نماز جماعت را درک کند، بايد قصد امامت و جماعت کند، و اگر بدون قصد امامت نماز، مشغول آن شود، نماز وى و اقتداى ديگران به او اشکال ندارد.
س 552: در اماکن نظامی هنگام بر پایی نماز جماعت که در وقت اداری است، تعدادی از نظامیان به خاطر شرایط کاری در آن شرکت نمیکنند، با آنکه انجام آن کارها بعد از وقت اداری و یا در روز بعد ممکن است. آیا این عمل سبک شمردن نماز است؟
ج: بهتر است براى درک فضيلت نماز اول وقت و جماعت، کارهاى ادارى به گونهاى تنظيم شود که آنها بتوانند اين فريضه الهى را بهصورت جماعت و در کمترين مدت بخوانند.
س 553: نظر جنابعالی درباره انجام کارهای مستحبی مثل نماز مستحب یا دعای توسل و یا سایر دعاهای طولانی که قبل یا بعد از نماز جماعت و یا در اثنای آن در نماز خانه ادارات دولتی برگزار میشود و بیشتر از نماز جماعت طول میکشد، چیست؟
ج: دعاها و اعمال مستحبى زائد بر فريضه الهى نماز جماعت که از شعائر اسلامى است، اگر منجر به تضييع وقت ادارى و تأخير در انجام کارهاى واجب شود، اشکال دارد.
س 554: آیا اقامه نماز جماعت دوم در نزدیکی مکانی که نماز جماعت در آن جا با حضور تعداد زیادی از نمازگزاران اقامه میشود، و صدای اذان و اقامه آن شنیده میشود، صحیح است؟
ج: اقامه نماز جماعت دوم اشکال ندارد، ولى مناسب است که مؤمنين در يک مکان اجتماع کرده و همگى در يک نماز جماعت شرکت کنند تا بر عظمت مراسم دينى نماز جماعت افزوده شود.
س 555: بعضی از اشخاص هنگام برپایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی میکنند، این کار چه حکمی دارد؟
ج: اين عمل اگر تضعيف نماز جماعت و اهانت و بىاحترامى به امام جماعتى که مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جايز نيست.
س 556: در محلهای چند مسجد وجود دارد که در همه آنها نماز جماعت اقامه میشود، خانهای بین دو مسجد واقع شده که فاصله آن از یک مسجد ده خانه و از دیگری دو خانه است، در این خانه هم نماز جماعت اقامه میشود، این نماز جماعت چه حکمی دارد؟
ج: سزاوار است که اقامه نماز جماعت وسيله وحدت و انس باشد، نه اينکه باعث ايجاد جو اختلاف و تفرقه گردد، در هر صورت اقامه نماز جماعت در خانه مجاور مسجد، اگر باعث اختلاف و پراکندگى نگردد، اشکال ندارد.
س 557: آیا جایز است شخصی بدون اجازه امام جماعت راتب مسجد که مورد تأیید مرکز اداره امور مساجد است، در آن مسجد نماز جماعت اقامه کند؟
ج: اقامه نماز جماعت متوقف بر اجازه امام جماعت راتب مسجد نيست، ولى بهتر است کسى مزاحم امام جماعت راتب مسجد هنگام حضور وى در آن مسجد براى اقامه نماز جماعت نشود، و حتى اگر ايجاد مزاحمت براى او موجب برانگيخته شدن فتنه و مانند آن شود، حرام است.
س 558: اگر گاهی امام جماعت سخنی بگوید و یا مزاحی کند که خوشایند و مناسب شأن عالم دینی نباشد، آیا با این کار از عدالت ساقط میشود؟
ج: اگر مخالف شرع نباشد، ضررى به عدالت نمىزند.
س 559: آیا اقتدا به امام جماعت بدون شناخت واقعی او جایز است؟
ج: اگر عدالت او نزد مأموم به هر طريقى ثابت باشد، اقتدا به او جايز و نماز جماعت صحيح است.
س 560: اگر شخصی اعتقاد به عدالت و تقوای فردی داشته باشد و در همان زمان معتقد باشد که شخص مزبور در مواردی به او ظلم کرده است، آیا میتواند او را بهطور کلی عادل بداند؟
ج: تا براى او احراز نشود که عمل آن امام جماعت که او آن را ظلم مىشمارد، با علم و اختيار و بدون مجوّز شرعى بوده، مجاز نيست که حکم به فسق او نمايد.
س 561: آیا اقتدا به امام جماعتی که میتواند امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی انجام نمیدهد، جایز است؟
ج: مجرد ترک امر به معروف و نهى از منکر که ممکن است بر اثر عذر مقبولى نزد مکلّف باشد، به عدالت ضرر نمىزند و مانع اقتدا به او نيست.
س 562: به نظر شما معنای عدالت چیست؟
ج: عدالت عبارت از حالت نفسانى است که باعث مىشود انسان هميشه تقوايى داشته باشد که مانع از ترک واجبات يا انجام محرمات شرعى است، و براى احراز آن، حسن ظاهر، کافى است.
س 563: ما تعدادی جوان هستیم که در تکیهها و حسینیهها دور هم جمع میشویم و هنگام رسیدن وقت نماز فرد عادلی را مقدم کرده و برای نماز به او اقتدا میکنیم. ولی بعضی از برادران به این کار اشکال نموده و میگویند امام راحل(قدّسسرّه) خواندن نماز پشت سر غیر عالم دینی را حرام میداند، وظیفه ما چیست؟
ج: با دسترسى به روحانى، به غير روحانى اقتداء نکنند.
س 564: آیا دو نفر میتوانند نماز جماعت اقامه کنند؟
ج: اگر مراد تشکيل نماز جماعتى است که مرکب از امام و يک مأموم باشد، اشکال ندارد.
س 565: اگر مأموم در نماز جماعت ظهر و عصر حمد و سوره را برای تمرکز ذهن قرائت کند با اینکه بر او واجب نیست، نماز او چه حکمی دارد؟
ج: در نمازى که بايد آهسته خوانده شود، مثل نماز ظهر و عصر، قرائت براى او جايز نيست حتى اگر براى تمرکز ذهن باشد.
س 566: اگر امام جماعت با دوچرخه برای اقامه نماز جماعت برود و همه قوانین عبور و مرور را رعایت کند، چه حکمی دارد؟
ج: اين کار به عدالت و صحّت امامت جماعت ضرر نمىزند.
س 567: اگر انسان نماز جماعت را بهطور کامل درک نکند و به آخر آن برسد و برای درک ثواب آن، تکبیرة الاحرام را گفته و بنشیند و تشهد را با امام بخواند و بعد از سلام او برخیزد و رکعت اول را بخواند، آیا این کار را در تشهد رکعت دوم نمازهای چهار رکعتی هم میتواند انجام دهد؟
ج: اين طريق مختص تشهد آخر نماز جماعت و براى درک ثواب جماعت است.
س 568: آیا جایز است امام جماعت برای نماز اجرت بگیرد؟
ج: مانعی ندارد.
س 569: آیا جایز است امام جماعت در یک زمان عهدهدار امامت دو نماز (دو نماز عید یا هر نمازی) گردد؟
ج: تکرار نماز جماعت براى يکبار به خاطر مأمومين ديگر در نمازهاى يوميه جايز و بلکه مستحب است. ولى جواز آن در نماز عيد مشکل است.
س 570: اگر امام جماعت در رکعت سوم یا چهارم نماز عشا باشد و مأموم در رکعت دوم، آیا بلند قرائت کردن حمد و سوره بر مأموم واجب است؟
ج: در فرض سؤال واجب است که حمد و سوره را آهسته بخواند.
س 571: در نماز جماعت بعد از سلام ابتدا آیه صلوات بر پیامبر تلاوت میشود و نمازگزاران سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیهم اجمعین) میفرستند، بعد از آن سه بار تکبیر میگویند و سپس شعارهای سیاسی بهصورت دعا و برائت توسط مؤمنین با صدای بلند داده میشود، آیا این کار اشکال دارد؟
ج: قرائت آيه و ذکر صلوات بر پيامبر و آل او(صلى الله عليهم اجمعين) نه تنها اشکال ندارد بلکه مطلوب بوده و ثواب دارد، و مواظبت بر شعارهاى اسلامى و شعار انقلاب اسلامى (تکبير و ملحقات آن) که يادآور رسالت و اهداف بلند انقلاب اسلامىاست، هم مطلوب است.
س 572: اگر شخصی در رکعت دوم نماز جماعت به مسجد برسد و بر اثر جهل به مسأله، تشهد و قنوت را که باید در رکعت بعد بجا آورد، انجام ندهد، آیا نماز وی صحیح است؟
ج: نماز صحیح است. ولیقضای تشهد را بجا آورد و دو سجده سهو، هم برای ترک تشهد بنابر احتیاط بر او واجب است.
س 573: آیا رضایت کسی که در نماز به او اقتدا میشود، شرط است؟ آیا اقتدا به مأموم صحیح است؟
ج: رضايت امام جماعت شرط صحّت اقتدا نيست، و اقتدا به مأموم تا وقتى که نمازش را به جماعت ادامه مىدهد، صحيح نيست.
س 574: دو نفر که یکی امام است و دیگری مأموم، اقامه نماز جماعت کردهاند. شخص سومی به تصور اینکه فرد دوم امام است، به او اقتدا میکند و بعد از نماز میفهمد که وی مأموم بوده نه امام، نماز شخص سوم چه حکمی دارد؟
ج: اقتدا به مأموم صحيح نيست، ولى زمانى که انسان نداند و به او اقتدا کند، اگر در رکوع و سجود به وظيفه نمازگزار منفرد عمل کرده، بدين معنى که رکنى را عمداً و يا سهواً کم يا زياد نکرده باشد، نمازش صحيح است.
س 575: کسی که قصدِ خواندن نماز عشا را دارد، آیا میتواند به کسی که نماز مغرب میخواند، اقتدا نماید؟
ج: اشکال ندارد.
س 576: آیا عدم رعایت ارتفاع محل نماز امام نسبت به مأمومین، موجب بطلان نماز آنها میشود یا خیر؟
ج: اگر بلندى جايگاه امام نسبت به جايگاه مأمومين، بيشتر از حدى باشد که شرعاً مجاز است، موجب بطلان نماز جماعت است.
س 577: اگر یکی از صفهای نماز جماعت بهطور کامل از افرادی تشکیل شده باشد که نمازشان قصر است و نماز همه افراد صف بعدی تمام باشد، اگر افراد صف جلو بعد از خواندن دو رکعت نماز فوراً برای خواندن دو رکعت بعدی اقتدا کنند، آیا نماز کسانی که در صف پشت سر آنها هستند، نسبت به دو رکعت آخر نماز، جماعت باقی میماند یا فرادی میشود؟
ج: اگر افراد صف جلو، بعد از خواندن دو رکعت نماز فورا برای خواندن دو رکعت بعدی اقتدا کنند، نماز افراد صفهای بعدی اشکال ندارد و در فرص سوال که بلافاصله اقتدا میکنند، نماز جماعت باقی میماند.
س 578: اگر مأموم در آخر یکی از دو طرف صف اول نماز ایستاده باشد، آیا میتواند قبل از مأمومینی که بین او و امام ایستادهاند، وارد نماز جماعت شود؟
ج: اگر مأمومينى که بين او و امام ايستادهاند، بعد از اينکه امام جماعت شروع به نماز کرد، بهطور کامل آماده اقتدا نمودن باشند، مىتواند به نيت جماعت وارد نماز شود.
س 579: کسی که به رکعت سوم نماز جماعت برسد و به خیال اینکه امام در رکعت اول است، چیزی نخواند، آیا اعاده نماز بر او واجب است؟
ج: اگر قبل از رکوع متوجه شود قرائت واجب است، ولى اگر بعد از اينکه داخل رکوع شد متوجه شود، نماز او صحيح است و چيزى بر او واجب نيست؛ هرچند احتياط مستحب اين است که دو سجده سهو براى ترک سهوى قرائت بجا آورد.
س 580: برای برگزاری نماز جماعت در ادارههای دولتی و دبیرستانها نیاز شدیدی به امام جماعت وجود دارد، و چون غیر از من عالم دیگری در منطقه وجود ندارد، مجبور هستم یک نماز را در مکانهای مختلف برای سه یا چهار بار به عنوان امام جماعت اقامه کنم و چون همه مراجع نماز جماعت دوم را اجازه میهند، آیا در بیشتر از آن نیت نماز قضای احتیاطی جایز است؟
ج: امامت به نيت نماز قضاى احتياطى صحيح نيست.
س 581: یکی از دانشگاهها اقدام به برگزاری نماز جماعت برای کارمندان خود در یکی از ساختمانهای مربوط به دانشگاه که در مجاورت یکی از مساجد شهر قرار دارد، کرده است، با توجه به اینکه در همان زمان در آن مسجد نماز جماعت اقامه میشود، شرکت در نماز جماعت دانشگاه چه حکمی دارد؟
ج: شرکت در نماز جماعتى که از نظر مأموم واجد شرايط اقتدا و جماعت است، اشکال ندارد، هرچند نزديک مسجدى باشد که در همان زمان در آن نماز جماعت برگزار مىشود.
س 582: آیا نماز خواندن پشت سر امام جماعتی که شغل قضاوت دارد، ولی مجتهد نیست، صحیح است؟
ج: اگر شغل قضاوت او بعد از نصب وى توسط کسى که صلاحيت نصب را دارد، باشد، مانع اقتدا به او در نماز نيست.
س 583: آیا کسی که در نماز مسافر مقلد امام خمینی(قدّسسرّه) است، میتواند به امام جماعتی که در آن مسأله مقلد مرجع دیگری است، بهخصوص در نماز جمعه، اقتدا نماید؟
ج: اختلاف در تقليد مانع از صحّت اقتدا نيست، ولى اقتدا در نمازى که طبق فتواى مرجع تقليدِ مأموم، قصر است و طبق فتواى مرجع تقليدِ امام جماعت، تمام است، يا بالعکس صحيح نيست.
س 584: اگرامام جماعت سهواً بعد از تکبیرةالاحرام به رکوع برود، وظیفه مأموم چیست؟
ج: اگر مأموم بعد از داخل شدن در نماز جماعت و پيش از رفتن به رکوع متوجه شود واجب است که نيت فرادى نموده و حمد و سوره را قرائت کند.
س 585: اگر تعدادی از دانشآموزان غیر بالغ مدارس بعد از صف سوم یا چهارم نماز جماعت ایستاده باشند و بعد از آنها تعدادی از افراد مکلّف ایستاده باشند، نماز مکلفین صفهای بعدی چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مذکور اشکال ندارد.
س 586: آیا تیمم بدل از غسل نسبت به امام جماعتی که معذور است، برای اقامه نماز جماعت کافی است؟
ج: اگر شرعاً معذور باشد، مىتواند با تيمم بدل از غسل، امام جماعت شود و اقتدا به او اشکال ندارد.
نماز جماعت
استفتائات جدید
س. آیا گفتن «الحمدلله رب العالمین» بعد از قرائت حمد توسط امام جماعت جایز و مستحب است؟
ج. استحباب گفتن (الحمد لله) در پایان سوره حمد مختص به کسی است که سوره حمد را قرائت نموده - خواه امام باشد، در جماعت و یا فرادا میخواند - و یا اینکه (مأموم) آن را شنیده است.
س. آیا حائل با نبودن یک نفر در بین صف نماز جماعت صدق میکند بطوری که ارتباط این طرف با آن طرف صف قطع شود؟
ج. اگر از جلو به امام متصل نباشد، و به واسطه کسی که طرف راست یا چپ او اقتدا کرده نیز به امام متصل نباشد، چنانچه بیشتر از یک قدم بزرگ فاصله نباشد، نمازش صحیح است.
س. آیا از نظر مقام معظم رهبری«دام ظله» در نماز جماعتی که عدّهای از مأمومین مسافر هستند و در وسط نماز جماعت سلام میدهند و بلافاصله اقتدا میکنند، اتصال نمازهای دیگران بهم میخورد یا نه؟
ج. اگر بلافاصله اقتدا کنند، جماعت باقی میماند.
س. در نماز جماعت مانند حرم مطهر رضوی و یا نماز جمعه گاهی اتفاق میافتد که اتصال آقایان به جماعت توسط بانوان انجام میگیرد، آیا اشکال دارد؟
ج. اشکال ندارد.
س. در صورتی که نماز امام جماعت تمام شده برای درک ثواب نماز هنگام تشهد اقتدا کند و بنشیند و تشهد بخواند. سؤال این است که منظور از نشستن، تجافی است یا نشستن معمولی؟
ج. نشستن معمولی مراد است.
س. در صف جماعت اگر اطراف مأموم بچه ممیز و غیر ممیز نمازگزار باشد، حکم نماز شخص مکلف چیست؟
ج. در فرض سؤال اگر بچه ممیز فاصله شود چنانچه بدانند نماز او صحیح است، نماز جماعت اشکال ندارد، همچنین اگر یک یا چند بچه غیر ممیز یا بچه ممیزی که نمازش باطل است فاصله شود ولی از جلو و یا طرف دیگر اتصال باشد و یا اینکه فاصله بین دو مأموم بیش از یک قدم نباشد، نماز جماعت اشکال ندارد.
س. آیا در نماز جماعت وجود دختر بچه درصف مأمومین مرد اشکال دارد؟
ج. اگر ممیز باشد بنا بر احتیاط واجب، لازم است در حال نماز، بین او و مردان حداقل یک وجب فاصله باشد.
س. کیفیت تبعیت از امام در نماز جماعت چگونه است؟
ج. متابعت مأموم از امام در افعال نماز واجب است؛ یعنی مأموم بايد افعال نماز را با امام يا كمى ديرتر از امام بهجا آورد و اگر عمداً از امام جماعت جلو بیفتد يا مدتى بعد از او (به نحوی که متابعت از امام صدق نکند) انجام دهد، نمازش فرادا میشود. اما نسبت به اقوال و اذکار ـ جز تکبیرة الاحرام ـ تبعیت واجب نیست، اما در تکبیرة الاحرام نبايد تكبيرة الاحرام را پيش از امام بگويد، بلكه احتياط واجب آن است كه تا تكبير امام تمام نشده تكبير نگويد.
س. اگر بعد از نماز جماعت معلوم شود، فردی بنا به دلایل مختلف نمازش صحیح نبوده است، آیا صدمه به نماز سایرین میزند؟
ج. اگر هنگام نماز، یقین به بطلان نماز او نداشتهاند یا از طریق دیگران اتصال صفوف جماعت بر قرار بوده است، نماز سایرین اشکال ندارد.
س. به دلیل مصلحتی عقلایی به امام جماعتی که عادل نمیدانم اقتدا میکنم و بعد نماز را اعاده میکنم، اگر من واسطهی اتصالِ امام به مامومین باشم، واجب است به آنها بگویم که نمازم را اعاده میکنم؟
ج. لازم نیست بگویید.
سؤال: ۱) اگر قرائت امام جماعت صحیح نباشد، مثلا بجای کسره، فتحه بخواند، آیا اقتدا صحیح است؟ ۲) تکلیف نمازهائی که قبلا به ایشان اقتدا کردهایم، چیست؟
جواب: ۱) اگر قرائت امام جماعت ـ حتی نسبت به حرکات حروف ـ صحیح نباشد، اقتداء صحیح نیست. ۲) اگر نمیدانستید قرائت امام جماعت اشکال دارد یا اعتقاد داشتید اقتداء صحیح است، نمازهای گذشته صحیح است.
س. در نماز جماعت اگر بعضی از افراد صفهای دوم یا سوم یا...، به واسطهی دیوار یا مانع دیگری، نتوانند هیچ یک از افراد صف جلو را ببینند ـ هر چند به واسطهی افراد کنارشان به جماعت متصل هستند ـ آیا اتصالشان به نماز جماعت صحیح است؟
ج. اتصال به جماعت، صحیح نیست.
س. آیا زن میتواند امام جماعت گروه متشکل از زن و مرد یا فقط یک گروه از این دو باشد؟
ج. امامت زن در نماز جماعت فقط برای زنان جایز است.
س. کسی که میخواهد نماز جماعتش را به فرادا تبدیل کند آیا در همه جای نماز مثلاً بعد از دو سجده میتواند این کار را بکند یا جاهای خاصی دارد؟
ج. محل خاصی معتبر نیست.
س. اگر شخصی شک کند که به رکوع امام (موقع اتصال به نماز جماعت) رسیده است یا خیر؟ وظیفهاش چیست؟
ج. اگر به مقدار رکوع خم شود و چنین شکی کند، نماز او به صورت فرادا صحیح است و رکعت اول نماز او حساب میشود و باید نماز را ادامه دهد.
س. کسی که یک دست معیوب دارد و نمیتواند در هنگام سجده دست خود را به صورت کامل بر زمین بگذارد، آیا میتواند به عنوان امام جماعت به برپائی نماز اقدام کند؟
ج. اگر بتواند تمام کف دست یا قسمت معتنابهی از آن را در حال سجده بر زمین بگذارد به نحوی که تکیه بر زمین داشته باشد، امامت او اشکال ندارد.
س. شخصی به علت بیماری که دارد نمیتواند نمازهای صبح و مغرب و عشا را با صدای بلند بخواند، آیا اقتدا به او در آن نمازها صحیح است؟
ج. محل اشکال است.
س. همسرم روشندل هستند و من دوست دارم که در منزل با ایشان نماز جماعت بخوانم آیا از نظر شرعی مانعی وجود ندارد؟
ج. اگر شرایط جماعت را مراعات کنید، مانع ندارد.
س. آیا جایز است در خانه برای نماز جماعت به پدر خود اقتدا کرد؟ اگر وی راضی نباشد و بدون اطلاع، به وی اقتدا کنیم حکم چیست؟
ج. با وجود شرایط امامت جماعت، اشکال ندارد بلکه مستحب است؛ البته با دسترسی به روحانی به غیر روحانی اقتدا نشود.
س: اگر گروهى از مؤمنين اصرار كنند كه بنده امام جماعت آنها شوم اما من هم پافشارى كنم كه نمىشوم چرا كه مىدانم عادل نيستم، آيا مىتوانم امام جماعت شوم (بدون نيت امام بودن)؟
ج) امامت شما براى كسانى كه شما را عادل مىدانند اشكال ندارد و جماعت صحيح است و در عين حال اگر خودتان نخواستيد قصد امامت كنيد باز نماز شما صحيح است و اقتداء مؤمنين به شما نيز اشكال ندارد.
س: مأمومى كه در هنگام ركوع امام جماعت تكبيرة الاحرام گفته ولى به ركوع امام نرسيده وظيفهاش چيست؟
ج) اگر مأموم به ركوع رفته، نمازش فرادا مىشود و صحيح است و مىتواند براى درک جماعت آن را به مستحبى تبديل کند و اگر به ركوع نرفته، مىتواند نيّت فرادا كند و مىتواند صبر كند تا امام براى ركعت بعد برخيزد و آن را ركعت اول خود حساب كند؛ ولى اگر برخاستن امام به قدرى طول بكشد كه نگويند اين شخص نماز جماعت مىخواند، بايد نيّت فرادا كند.
س: در نماز جماعت حرم امام رضا (ع) گاهى اتفاق مىافتد كه در اطراف فرد تا چند نفر نمازشان شكسته است و زودتر به پايان ميرسد، سؤال بنده اين است كه آيا اتصال ما از بين مىرود و بايد نماز را فرادى ادامه دهيم يا نه؟
ج) در نماز جماعت لازم است مأموم از سمت جلو و يا سمت راست و يا سمت چپ به امام جماعت و يا به مأمومين اتصال داشته باشد (يعنى فاصلهاش بيش از يک قدم نباشد)، پس اگر از هيچ يک از اين اطراف اتصال برقرار نباشد، نماز فرادا مىباشد.
س. شخصی وارد مسجد شد دید امام در رکوع است از فاصله چهارمتری بعد از گفتن تکبیرةالاحرام به سرعت حرکت کرده و در رکوع به امام و مأمومین ملحق شده است نماز او چگونه است؟
ج. اگر طوری است که میترسد به رکوع امام نرسد با فاصلهای که صدق اقتدا بکند تکبیر را میگوید اگر چه فاصله طوری است که در حال اختیار جایز نیست و بعد به رکوع میرود و بعد خود را به صف میرساند.
س. در مساجدی که به صورت گذری قصد اقتدا بر امام داریم به نظر میرسد امکان احراز عدالت فراهم نیست چون فقط به اندازه اقامهی نماز توقف داریم. در این صورت تکلیف چیست؟ آیا میتوان اقتدا کرد؟
ج. از هر راهی که اطمینان به عدالت حاصل شود اگر چه با اقتدای عدهای از اهل بصیرت و صلاح باشد کافی است بلکه حسن ظاهر نیز کفایت میکند.
س: اگر بالكن شبستان مسجد كه عدهاى از مردان در آن مكان به امام اقتدا مىكنند داراى ديوارى باشد كه نمازگزاران در صف اول بالکن نتوانند صف جماعت را ببينند آيا اين اتصال صحيح است.
ج) محل اشکال است و احتياط ترک نشود.
س: اگر امام جماعت كارى كند كه به فتواى مرجع تقليد ما مبطل نماز باشد ولى احتمال بدهيم كه مرجع تقليد امام جماعت آن را مبطل نداند حكم اقتدا به اين امام جماعت چيست؟
ج) در فرض مذكور اقتدا به امام جماعت صحيح نيست.
س. تعریف، مفهوم و محدوده اصطلاح حُسْن ظاهر در احراز عدالت امام جماعت را به صورت شفاف و روشن بیان بفرمایید.
ج. حسن ظاهر یعنی رفتار و کردار شخص به گونهای است که نشانه مواظبت او بر امور شرعی و طاعات و ترک محرمات است، و اگر لغزشی از او سر بزند فوراً پشیمان میشود و توبه میکند.
س: آيا اين سخن صحيح است كه مىگويند طلاب نمىتوانند به غير از طلبه براى نماز جماعت اقتدا كنند؟ منظور از روحانى چه کسى است؟
ج) با دسترسى به روحانى به غير روحانى اقتدا نکنند، و منظور از روحانى کسى است که علاوه بر داشتن صلاحيتهاى لازم، ملبس به لباس مقدّس روحانيت نيز باشد.
س: وقتى كه مىخواهيم به امام جماعت در ركوع متصل شويم آيا بايد صبر كنيم كه ايشان در ركوع قرار بگيرند و بعد تكبير را بگوييم يا مىتوان در حال رفتن امام به ركوع تكبير را گفت؟ و اگر شک در رسيدن به ركوع امام كرديم وظيفه ما چيست؟
ج) در ركعت اول و دوم خواه امام در حال قرائت يا در حال ركوع باشد داخل شدن در جماعت اشكال ندارد و در ركعت سوم و چهارم اگر پيش از ركوع امام به وى اقتداء نموده بايد حمد و سوره را خودش بخواند و اگر وقت براى خواندن سوره ندارد بايد لااقل حمد را تماماً بخواند و به ركوع امام برسد و اگر بداند كه با خواندن حمد به ركوع امام نمیرسد احوط آن است كه پيش از ركوع امام داخل نشود و اگر در حال ركوع امام اقتداء كرده و به مقدار ركوع خم شده و شک دارد كه به ركوع امام رسيده يا نه، نماز صحيح است ولى فرادا است.
س: آيا اگر مأموم مساوى با امام بايستد نماز كداميک باطل است؟
ج) بنابر احتياط جماعت باطل است و نماز امام در هر حال صحيح است و اگر مأموم به وظيفه منفرد عمل کند نمازش به طور فرادا صحيح است.
س: اگر کسى خودش مىداند که عدالت ندارد و گروهى مثلاً در يک ميهمانى خانوادگى به هنگام نماز او را به عنوان امام جماعت انتخاب کنند آيا مىتواند جلو بايستد و نماز بخواند يا بايد از اين کار پرهيز نمايد؟
ج) نماز آنان که او را عادل دانستهاند، صحيح است و بهتر آن است که قبول نکند ولى اگر قبول کرد هم نماز خودش و هم نماز مأمومين صحيح است.
س: اگر مأموم در قرائت ركعت اول اقتدا كند و به علت جمعيت زياد جماعت يا به علل ديگر رفتن ركوع امام را متوجه نشود و موقعى متوجه مىشود كه امام به سجده رفته در اين حال ركوع را انجام داده و خود را به سجده اول يا دوم امام مىرساند آيا در اين صورت نماز وى باطل است يا خير؟ اگر به سجده دوم امام هم نرسد و در تشهد به امام رسيد چه صورت دارد؟
ج) در فرض مذکور اگر خود را به سجده امام برساند، نمازش صحيح است و در غير اين صورت نماز جماعتش باطل شده و نماز فرادا مىشود و مکلّف بايد بقيه نماز را فرادا به آخر برساند.
س: اداى نماز در مساجد بصورت فرادا در هنگامى که نماز جماعت يوميه در آن توسط روحانى مسجد در حال برگزارى است چه حکمى دارد؟
ج) اين عمل اگر تضعيف نماز جماعت و اهانت و بىاحترامى به امام جماعت محسوب شود، جايز نيست.
س: گاهى مشاهده مىشود كه هنگام برپايى نماز جماعت در مسجدالحرام و مسجدالنبى، بعضى از حجاج از مسجد خارج مىشوند و يا در كنارى ايستاده و تماشا مىكنند، لطفا نظر مبارك را در اين باره مرقوم فرماييد.
ج) بايد جداً از اين كار اجتناب كنند.
س: برپايى نماز جماعت در ادارات چه حکمى دارد؟
ج) با توجه به اهميت خاص نمازهاى يوميه و تأکيد زيادى که بر اقامه نماز در اول وقت شده است و با توجه به فضيلت بسيار زياد نماز جماعت، مناسب است کارمندان، روشى را اتخاذ کنند که بتوانند در خلال ساعات کار ادارى نماز واجب را به صورت جماعت در اول وقت و در کمترين زمان بخوانند ولى بايد به گونهاى مقدمات اين کار را فراهم کنند که نماز جماعت در اول وقت بهانه و وسيله براى تأخير انداختن کارهاى مراجعهکنندگان نشود.
س: چگونه مىتوان به عدالت امام جماعت پى برد؟
ج) از هر راهى که اطمينان به عدالت حاصل شود، اگر چه با اقتداى عدّهاى از اهل بصيرت و صلاح باشد کافى است بلکه حسن ظاهر نيز کفايت مىکند و در صورتى که عدالت محرز بوده، شک و ترديد فعلى مانع اقتدا نيست.
س: آيا خواندن نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا در زمان فضيلت و بطور فرادا افضل است يا اينکه هر دو نماز در وقت نماز اول و به جماعت خوانده شود؟
ج) هر دو را با جماعت بخوانيد افضل است.
س: کسى که میخواهد نماز جماعتش را به فرادا تبديل کند آيا در همه جاى نماز مثلاً بعد از دو سجده مىتواند اين کار را بکند يا جاهاى خاصى دارد؟
ج) محل خاصى معتبر نيست.
س. در صورتی که در نماز جماعت، امام به قنوت (که مستحب است) برود و مأموم سهواً به رکوع رفته و به دلیل اصل تبعیت، مجدداً به همان قنوت ملحق شود، حکم چیست؟
ج. نماز مأموم در فرض مذکور صحیح است، هر چند احتیاط مستحب است که در این صورت نماز را اعاده کند.
س: در صورتى که نماز جماعت در مسجد ديگر غير از مسجد محله پربارتر باشد (از نظر تعداد شرکت کنندگان يا از نظر معنويت حاکم بر سخنرانى و يا فضاى مسجد) آيا براى شرکت در هر يک از اين مساجد (مسجد محله و مسجد ديگر) مختار هستيم و اساساً شرکت در کداميک افضل است؟
ج) نسبت به شركت در هر يك از اين مساجد مخيّريد، هر چند مسجدى كه جامع است يا جمعيت شركت كنندگان در نماز جماعت آن بيشترند افضل است.
س: آيا در نماز جماعت، امام بايد نيت جماعت بکند؟
ج) نيّت جماعت لازم نيست ولى اگر بخواهد فضيلت نماز جماعت را درک کند بايد قصد جماعت نمايد.
س: اگر شخصى شك كند كه به ركوع امام (موقع اتصال به نماز جماعت) رسيده است يا خير؟ وظيفهاش چيست؟
ج) اگر به مقدار ركوع خم شود و چنين شكى كند، نماز او به صورت فرادا صحيح است.
س: آيا اقتدا كردن به امام جماعتى كه نمازش شكسته است صحيح مىباشد؟
ج) مانع ندارد هر چند كراهت دارد.
س: در صورتى كه بخواهيم در روز جمعه نماز ظهر و عصر خود را به صورت فرادا در منزل بخوانيم آيا بايد صبر كنيم تا نماز جمعه تمام شود يا اينكه مىتوانيم در اول وقت نماز را بجاى بياوريم؟
ج) صبر كردن لازم نيست.
س: آيا هنگامى که امام جماعت نماز عصر را برگزار مىنمايد ، کسى که نماز ظهر را نخوانده مىتواند به امام جماعت اقتدا کند؟ اين مورد در خصوص نماز مغرب و عشا نيز مورد سؤال است.
ج) مانع ندارد.
س. آیا در نماز جماعت به محض قامت بستن امام میتوان اقتدا کرد یا باید منتظر شد تا صفهای جلوتر اقتدا کنند؟
ج. بعد از تکبیر امام اگر صف جلو آماده نماز و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد، کسی که در صف بعد ایستاده، میتواند تکبیر بگوید ولی احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا تکبیر صف جلو تمام شود.
س: موقع نماز جماعت آيا فرد مىتواند از جهت ارتفاع پايينتر از امام جماعت (تقريباً حدود 3 پله) قرار گيرد و به او اقتدا کند؟
ج) جايز نيست که مکان امام جماعت بلندتر از مکان مأمومين باشد.
س. در نماز جماعت فاصله بین صفها چند متر یا سانتی متر باید باشد؟
ج. اگر بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام بقدر گشادی بین دو قدم (حدود یک متر) فاصله باشد اشکال ندارد، و نیز اگر بین انسان و مأمومی که جلوی او ایستاده و انسان به وسیله او به امام متصل است به همین مقدار فاصله باشد، نمازش اشکال ندارد.
س: اگر امام جماعت به خاطر سنّ زيادش نتواند نماز را تند بخواند اگر ما ذکر را زودتر از او بگوييم، آيا اشکال دارد و از ثواب جماعت کم مىشود؟ من مثلاً مىخواهم ثواب زيادى در نماز جماعت بگيرم آيا درست است که ذکر بيشتر بگويم و به اين خاطر از امام جماعت جلو بزنم؟
ج) در اذکار نماز متابعت از امام جماعت لازم نيست ولى در افعال نماز لازم است.
س: تغيير نيّت در اثناى نماز جماعت به فرادا چه حكمى دارد؟
ج) اشکال ندارد.
س. اگر امام جماعت در حال قرائت تشهد باشد و مأموم یک رکعت دیرتر اقتدا کرده باشد، نشستن در حالت تجافی واجب است یا میتوان به صورت معمولی هم نشست؟ ذکر تشهد چه طور، قرائت آن واجب است یا خیر؟
ج. ذکر و تسبیح لازم نیست؛ ولی احوط آن است که تجافی کند و اگر نکرد جماعتش یا نمازش باطل نمیشود.
س: در نماز جماعت نماز امام تمام شده و يکى از مأمومين در حال ادامه نماز خود به صورت فرادا است آيا مىتوان به او اقتدا کرد؟
ج) اشكال ندارد.
س: اگر كسى تکبيرهالاحرام را قبل از امام بگويد حکمش چيست؟
ج) نماز خود را بايد به صورت فرادا بخواند.
س: در نماز جماعت آيا واجب است نيّت كنيم به فلان امام جماعت يا امام جماعت حاضر اقتدا مىكنيم؟
ج) بايد امام را معين نماييد ولى دانستن اسم او لازم نيست مثلاً اگر نيّت كنيد: «اقتدا مىكنم به امام حاضر» نمازتان صحيح است.
س: آيا مىتوان در نماز ادا به امام جماعتى كه نماز قضا را بجا مىآورد، اقتدا كرد؟
ج) اگر نماز قضاى حتمى باشد، مانع ندارد.
س. اگر در رکعت دوم نماز جماعت اقتدا کنیم، آیا در رکعت سوم امام(دوم خودمان)، باید هم حمد و هم سوره را بخوانیم، یا خواندن حمد به تنهایی کافی است؟ آیا باید به رکوع رکعت سوم امام، برسیم؟ اگر نرسیدیم چه؟
ج. اگر میدانید به رکوع امام میرسید باید حمد و سوره را بخوانید. و الا فقط حمد را بخوانید و اگر به رکوع امام هم نرسیدید خود را در سجده به امام برسانید و نماز به جماعت صحیح است و در صورت اخیر بهتر است که احتیاطا نماز را دوباره بخواند.
س. آیا اقتدا به امام جماعتی که حدود ۳۰ درجه از جهت قبله منحرف گردیده است، صحیح میباشد؟ و حدّ مجاز برای این مطلب چقدر است؟
ج. اگر امام جماعت با داشتن دلیل معتبر شرعی – مانند اطمینان یا بیّنه – به آن جهت ایستاده است، اقتدا اشکال ندارد، در غیر این صورت اقتدا صحیح نیست.
س: آيا مأمومى که بيمار است و روى تخت يا ويلچر نماز مىخواند، موجب قطع اتصال صفها مىشود؟
ج) مجرّد آن موجب قطع اتصال نمىشود.
س: آيا مأموم مرد تمام اذکار را بايد آرام بخواند يا اين که برخى اذکار (مثل قنوت يا ذکر رکوع و سجود) را مىتواند بلند بخواند؟
ج) مكروه است مأموم ذكرهاى نماز را طورى بگويد كه امام بشنود.
س: لطفاً بفرماييد در محلهاى شيعى که احتمال اختلاف نيست آيا مجاز هستيم در نماز جماعت بين حمد و سوره براى نشر سنت حقيقى پيامبر "الحمد لله" را بلند بگوييم؟
ج) مکروه است که مأموم ذکر را بگونهاى بگويد که امام بشنود و براى نشر سنّت حقيقى پيامبر «الحمدلله» را آهسته بگوييد.
س: اگر در انتهاى نماز جماعت هنگام ذكر سلام كمى جلوتر يا عقب تر از امام جماعت نماز را به پايان ببريم آيا در نيّت جماعت اشكالى ايجاد مىگردد؟
ج) اشكال ندارد.
س: در نمازهايى كه حمد و سوره در آنها بايد بلند خوانده شود اگر در نماز جماعت در ركعت آخر به امام ملحق شويم آيا پس از ايستادن براى ركعت دوم بايد حمد و سوره را بلند بخوانيم؟
ج) در فرض سؤال بايد قرائت را بلند بخوانيد.
س: آیا نمازگزار در بین نماز جماعت میتواند بدون آنکه حالت نماز خود را به هم بزند از صف عقبی به صف جلویی تغییر مکان دهد؟
ج. اگر در حال حرکت، اذکار واجب نماز را نگوید، اشکال ندارد.
س. شنیدهام که نظر مبارک در مورد کسی که نمازش را به جماعت خوانده این است که اعادهی آن نماز با جماعت دیگر وجهی ندارد، خواهشمند است در این خصوص و اینکه اگر جماعت دوم از جهاتی رجحان داشته باشد، آیا حکم همین است یا خیر؟
ج. نمازی که فرادا خوانده است میتواند با اقتدا به امام جماعتی اعاده نماید و یا اینکه برای جماعتی امامت کند و نمازی را که برای جماعتی امامت کرده میتواند یک بار دیگر برای جماعت دیگر امامت کند، در غیر این دو صورت اعاده وجهی ندارد؛ هر چند جماعت دوم دارای رجحان باشد.
س: اگر فرد از خاطرش برود كه گوشى تلفن همراه خود را قبل از نماز جماعت خاموش نمايد و در بين نماز، گوشى زنگ بزند، آيا مىتواند گوشى را از جيب در آورده و خاموش نمايد؟
ج) خاموش كردن آن اگر صورت نماز را بهم نزند اشكال ندارد.
س. در صورتی که امام جماعت، علاوه بر خواندن نماز بهصورت تمام، یکبار دیگر نماز را احتیاطاً شکسته هم بخواند، آیا میتوان در نماز احتیاطی شکسته اقتدا کرد؟
ج. اقتدا به نمازی که احتیاطاً خوانده میشود، صحیح نیست مگر اینکه مأموم هم همان احتیاط را بخواهد رعایت کند.
س. اگر قبل از اتمام تسبیحات اربعه در نماز جماعت، امام به رکوع رفت، آیا باید تسبیحات را تمام کرده سپس به رکوع برویم یا برای متابعت از جماعت تسبیحات را ناتمام بگذاریم؟
ج. چنانچه خوف آن را دارید که اگر تسبیحات را تمام کنید، به رکوع امام نمیرسید، در صورتی که یک بار آن را خواندهاید، باید آن را رها کرده و به رکوع بروید.
س: اگر نماز جماعت ظهر به امامت فردى و نماز جماعت عصر به امامت فرد ديگرى برگزار گرديد و پس از نماز عصر، امام جماعت اول (نماز ظهر) بيان کرد که من براى نماز وضو نداشتهام، وظيفه مأمومين در اين باره چيست؟ آيا دوباره بايد نماز ظهر و عصر را بجا آورند؟ و يا اينکه فقط نماز ظهر کافى است؟ و يا نماز مأمومين صحيح است؟
ج) در فرض سؤال نماز مأمومين صحيح است.
س: اگر بعد از نماز متوجه شوند که از اول نماز جماعت، اتصال صفوف برقرار نبوده است، نماز نمازگزاران چه حکمی دارد؟
ج. اگر نمازگزاران رکنی را – مانند رکوع – اضافه نکرده باشند، نمازشان صحیح است.
س: امام جماعت در ركعت سوم و مأموم ركعت دوم نماز است. در صورتىكه مأموم بخواهد سوره حمد را تا آخر بخواند امام سر از ركوع برمىدارد و وارد سجده مىشود. در اين حال آيا مأموم مىتواند سوره حمد را رها نموده و همراه امام ركوع را بهجا آورد؟ يا اينكه بايد سوره حمد را تا آخر بخواند و اگر به ركوع امام نرسيد، بعد از حمد سوره را نيز بخواند و نمازش را فرادا نمايد؟
ج) بايد حمد را تا آخر بخواند و اگر در سجده دوم هم به امام برسد، نماز جماعتش صحيح است.
س: در آخر نماز، امام جماعت سلام نماز را سريع مىخواند و سلام مأموم به طول مىكشد آيا مأموم پس از پايان نماز امام بايد نيت فرادا نمايد و يا اينكه خودبهخود و بدون عدول از جماعت به فرادا، تبديل به فرادا مىگردد؟
ج2) لازم نيست نيت فرادا كند.
س: در نماز جماعت براى اينكه مأموم به سجده امام برسد، آيا مىتواند در ذكر ركوع يك بار «سبحان الله» بگويد و به سجده برود يا خير؟
ج) بايد ذكر را كامل بگويد و خود را به سجده برساند و در صورتى كه به سجده اول نرسيده، در سجده دوم ملحق شود.
س: اگر به هنگام نماز جماعت مشكلى براى امام جماعت پيدا شود بهطورى كه نتواند به نماز ادامه دهد، در اين صورت وظيفه مأمومين چيست؟
ج) اگر در صف جلو فرد واجد شرايطى بود و جلو ايستاد مأموم مىتواند بقيه نماز را با او ادامه دهد يا فرادا بخواند.
س: اگر امام جماعت در حين نماز اشتباه كند مثلاً در ركعت دوم پس از سجده دوم بدون خواندن تشهد بلند شود در اين صورت چگونه بايد او را متوجه اشتباه كرد؟
ج) لازم نيست او را متوجه كنيد شما به وظيفه خود اقدام نماييد.
س: اگر كسى در ركعت چهارم نماز چهار ركعتى به امام اقتدا كرد، هنگامى كه امام تشهد و سلام را مىخواند آيا بايد تا پايان نماز امام جماعت به صورت تجافى بنشيند يا اين كه مىتوان قبل از خواندن تشهد از طرف امام بلند شده و ركعت دوم را شروع كند؟
ج) در ركعت آخر تجافى لازم نيست، گرچه موافق احتياط است.
س: اگر نماز امام و مأموم، هر دو احتياطى است يعنى هر دو براى يك ميّت نماز مىخوانند يا براى دو ميّت ولى هر دو نفر نماز فوت شده حتمى ندارند، آيا اين جماعت درست است يا نه؟
ج) اگر جهت احتياط امام و مأموم يكى باشد، اقتدا مانع ندارد.
س. در دعوایی، شخصی روحانی و امام جماعت میداند حق با کدام یک از متخاصمین است. اما برای ادای شهادت در محکمه حاضر نمیشود و از شهادت دادن کتبی نیز خودداری مینماید. عمل این روحانی از نظر شرعی چه حکمی دارد و آیا از عدالت ساقط میشود؟
ج. صِرف امر مذکور تا زمانی که احراز نشده شهادت ندادن او بدون مجوّز شرعی بوده، موجب سقوط عدالت نیست.
س. آیا بهواسطه افراد یا فرد ممیّز و غیر مکلّف اتصال نماز جماعت برقرار میشود؟ مکلّفین چگونه باید اتصال برقرار کنند تا نمازشان صحیح شود؟
ج. اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی بچهای که خوب و بد را میفهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است میتوانند اقتدا کنند.
س: اگر مأموم سهواً يا بهخاطر ندانستن مسأله در ركعت اول و دوم حمد و سوره را بخواند، آيا نمازش صحيح است يا بايد اعاده و قضا نمايد؟
ج) در فرض سؤال، اعاده و قضا ندارد.
س: برخى نمازگزاران، موقع اقامهى مثلاً نماز عصر به جماعت ملحق مىشوند و با اقتداى نماز ظهر خويش به امام، معمولاً زمان انجام قنوت در ركعت دوم از جماعت منفصل و بقيه نماز ظهر را به صورت فرادا اقامه كرده تا اين كه در ركعت سوم مجدداً به جماعت محلق و نيت اداى دو ركعت نماز عصر بنمايند. از آن جايى كه به نظر بعضىها اقامه نماز به شكل فوق محل اشكال است، مستلزم اعلام نظر مبارك حضرتعالى به مؤمنين مىباشد.
ج) اشكال ندارد.
س: اگر امام جماعتى بعد از [گفتن] تكبيرهالاحرام و اقتداى مأمومين، نمازش را به دليل اشتباهى بشكند و مجدّداً تكبيرهالاحرم بگويد، حكم نماز مأمومين چيست؟
ج) در فرض سؤال، نماز مأمومين به صورت فرادا صحيح است.
س. آیا مأمومی که میداند امام چند درجه [به میزان کم] از قبله منحرف ایستاده است میتواند به وی اقتدا کند؟ و در صورت صحّتِ اقتدا، وظیفهی مأموم در رعایت جهت قبله چیست و آیا مأموم وظیفه دارد امام را از انحرافش از قبله آگاه کند؟
ج. اگر انحراف امام به مقداری است که عرفا رو به قبله محسوب میشود، اقتدا مانع ندارد و لازم نیست جهت دقیق قبله را به امام اطلاع بدهد و مأموم باید جهت صحیح را مراعات نماید.
س: حداكثر فاصله ميان افراد در جماعت چه از بغل و چه از پشت تا چهقدر باشد نماز جماعت صحيح است؟
ج) اگر به اندازه گشادى بين دو قدم (حدود یک متر) فاصله باشد، اشكال ندارد.
س۱: چه ويژگىهايى را بايد در مسلمان مؤمن احراز كنيم تا بتوانيم نماز جماعت را به امامت او ادا كنيم؟ (صفات امام جماعت، اعم از صفات سلبى يا ثبوتى). س۲: در چه حالاتى نزد شارع، تبديل نماز جماعت به فرادا قبيح نيست؟ اگر بدون دليل نماز جماعت را تبديل به فرادا كنيم موجب بطلان و وجوب اعاده نماز مىشود؟
ج۱) امام جماعت بايد عاقل، عادل، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و بنابر احتیاط بالغ باشد و نماز را صحیح بخواند و اگر مأموم مرد است امام هم مرد باشد. ج۲) عدول از جماعت به فرادا در همه حالات نماز جایز است هر چند که اضطراری در بین نباشد ولی احتیاط آن است که تا ضرورتی هر چند دنیایی برایش پیش نیامده قصد فرادا نکند.
س. نظر مبارک تان راجع به روشن یا خاموش نمودن گوشی همراه، ضمن اقامه نماز چیست؟
ج. اگر از حالت نمازگزار خارج نشود، اشکال ندارد؛ لکن با توجه به اهمیت حضور قلب در نماز، شایسته است از کارهایی که با حضور قلب منافات دارد، اجتناب کند.
حکم امام جماعتی که قرائت وی صحیح نیست
اجوبه الاستفتائات
س 587: آیا در صحّت قرائت بین نماز فرادی و نماز مأموم یا امام تفاوت وجود دارد یا اینکه صحّت قرائت در هر حال مسأله واحدی است؟
ج: اگر قرائت مکلّف صحيح نباشد و قدرت بر يادگيرى هم نداشته باشد، نماز او صحيح است، ولى ديگران نمىتوانند به وى اقتدا کنند.
س 588: قرائت بعضی از ائمه جماعات از جهت مخارج حروف صحیح نیست. آیا کسی که حروف را بهطور صحیح از مخارج خود ادا میکند، میتواند به آنان اقتدا نماید؟ عدهای میگویند میتوانید نماز را به جماعت بخوانید، ولی باید بعداً اعاده نمایید، من که فرصت اعاده ندارم، وظیفهام چیست؟ آیا میتوانم در نماز جماعت شرکت نموده ولی حمد و سوره را آهسته بخوانم؟
ج: اگر قرائت امام از نظر مأموم صحيح نباشد، اقتدا و نماز جماعت او باطل است و اگر نمىتواند نماز را اعاده کند، اقتدا نکردن اشکال ندارد، ولى آهسته خواندن در قرائت نمازى که بايد بلند خوانده شود، براى اظهار اقتدا به امام جماعت صحيح و مجزى نيست.
س 589: عدهای معتقدند که قرائت بعضی از ائمه جمعه صحیح نیست، زیرا یا حروف را آنگونه که هست، ادا نمیکنند و یا حرکت آنها را طوری تغییر میدهند که دیگر آن حرف نیست. آیا اقتدا به آنان بدون اعاده نمازی که پشت سر آنان خوانده میشود، صحیح است؟
ج: ملاک صحّت قرائت عبارت است از رعايت قواعد زبان عربى و ادا حروف از مخارج آن بهطورى که اهل لسان آن را ادا آن حرف بدانند نه حرف ديگر؛ اگر مأموم قرائت امام را مطابق قواعد و صحيح نداند، نمىتواند به او اقتدا کند و در صورت اقتداء، نماز او صحيح نيست و اعاده آن واجب است.
س 590: اگر امام جماعت در اثنای نماز در کیفیت تلفظ کلمه پس از ادای آن شک کند و بعد از فراغت از نماز علم پیدا کند که در تلفظ آن کلمه اشتباه کرده است، نماز او و مأمومین چه حکمی دارد؟
ج: نماز محکوم به صحّت است.
س 591: وظیفه شرعی شخص بهخصوص معلم قرآن کریم که یقین دارد امام جماعت نماز خود را از جهت تجوید غلط میخواند چیست؟ در حالی که این فرد به دلیل عدم شرکت در نماز جماعت در معرض تهمتهای زیادی قرار گرفته است.
ج: رعايت محسنات تجويد لازم نيست ولى اگر قرائت امام جماعت از نظر مأموم صحيح نباشد و در نتيجه نماز او را صحيح نداند، نمىتواند به او اقتدا کند، لکن شرکت ظاهرى در نماز جماعت براى يک غرض عقلايى، اشکال ندارد.
حکم امام جماعتی که قرائت وی صحیح نیست
استفتائات جدید
س1) در نماز جماعت ظهر و عصر و يا در ديگر نمازها که قرائت امام به گوش نرسيده و صحت قرائت امام احراز نمىشود، وظيفه چيست؟ س2) آيا «عدالت» و «صحت قرائت» دو شرط اساسى براى امام جماعت مىباشد؟ س3) آيا داشتن «لهجه عربى» جزء «صحت قرائت» محسوب مىشود؟
ج1) اگر در صحّت قرائت امام شک داريد مىتوانيد اصل را بر صحّت گذاشته و وارد جماعت شويد. ج2) عدالت شرط اساسى براى امام جماعت است که مأموم بايد آن را قبل از ورود به جماعت ولو از راه حُسن ظاهر احراز نمايد ولى اگر پس از نماز، کشف خلاف شد، ضررى به نمازهاى قبلى نمىزند ولى صحت قرائت را مىشود قبل از ورود به جماعت با اصالة الصحة احراز کرد. ج3) داشتن لهجه عربى جزو «صحّت قرائت» نيست.
س. اگر امام جماعت تلفظ یکی از کلمات تشهد را یقیناً صحیح نخواند و علیرغم تذکر به وی اصلاح نکند حکم نماز چیست؟
ج. در فرض مذکور بنابراحتیاط اقتدا صحیح نیست.
س: اگر امام جماعت آيهاى از سوره را نخواند و مأموم در حين قرائت متوجه بشود، وظيفهى مأموم و حکم نماز امام جماعت چيست؟
ج) در فرض سؤال به نحوى ـ هر چند با گفتن ذکر يا خواندن آيه ـ امام جماعت را متوجه نمايد و در غير اين صورت مأموم نيت فرادا نمايد و سوره را بخواند.
س: نسبت به قرائت نماز بعضى از ائمه جماعات كه تلفظ حروفى مثل ذال، ضاد و ... را نمىتوانند فصيح و عربى ادا كنند، چه بايد كرد؟ اقتدا به ايشان به خصوص براى كسانى كه افصح هستند چه حكمى دارد؟ و آيا ايشان (ائمه جماعات) نسبت به عموم مردم در اين خصوص مسئوليتى ندارند؟
ج. رعایت نکات و محسّنات تجویدی لازم نیست؛ همین که قرائت او نزد اهل لسان (کسانی که عرب زبان هستند) صحیح باشد، اقتدا جایز است و در صورت شک نیز اقتدا صحیح است.
امامت شخص ناقص العضو
اجوبه الاستفتائات
س 592: اقتدا به معلولین عزیزی که دست یا پای آنها فلج است چه حکمی دارد؟
ج: احتیاط در ترک آن است.
س 593: من از طلاب علوم دینی هستم که دست راستم بر اثر عمل جراحی قطع شده است. به تازگی متوجه شدهام که امام خمینی(قدّسسرّه) امامت فرد ناقص برای کامل را جایز نمیداند. بنا بر این خواهشمندم حکم نمازهای مأمومینی را که تا به حال امام جماعت آنان بودهام، بیان فرمایید.
ج: نماز مأمومين که در گذشته بر اثر جهل به حکم شرعى به شما اقتدا کردهاند، محکوم به صحّت است و اعاده و قضا بر آنان واجب نيست.
س 594: من از طلاب علوم دینی هستم که در جریان جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران از ناحیه پا مجروح و انگشت شست پایم قطع شده است در حال حاضر امام جماعت یکی از حسینیهها هستم، آیا این کار اشکال شرعی دارد؟ لطفاً حکم آن را بیان فرمایید.
ج: اين مقدار نقص در امام، مضرّ به امامت جماعت نيست. بلى در مثل قطع کامل دست يا پا يا فلج آنها امامت محل اشکال است.
امامت شخص ناقص العضو
استفتائات جدید
س: همسرم روشندل هستند و من دوست دارم كه در منزل با ايشان نماز جماعت بخوانم آيا از نظر شرعى مانعى وجود ندارد؟
ج) مانع ندارد.
س: كسى كه يك دست معيوب دارد و نمىتواند در هنگام سجده دست خود را به صورت كامل بر زمين بگذارد، آيا مىتواند به عنوان امام جماعت به برپائى نماز اقدام كند؟
ج) اگر بتواند تمام کف دست يا قسمت معتنابهى از آن را در حال سجده بر زمين بگذارد به نحوى که تکيه بر زمين داشته باشد، امامت او اشکال ندارد.
س: شخصى به علت بيمارى که دارد نمىتواند نمازهاى صبح و مغرب و عشا را با صداى بلند بخواند، آيا اقتدا به او در آن نمازها صحيح است؟
ج) محل اشكال است.
شرکت زنان در نماز جماعت
اجوبه الاستفتائات
س 595: آیا شارع مقدس زنان را همانند مردان به شرکت در نماز جماعت مساجد یا نماز جمعه تشویق فرموده یا اینکه نماز خواندن آنها در خانه بهتر است؟
ج: شرکت زنان در نماز جمعه و جماعت اشکال ندارد و ثواب جماعت دارد.
س 596: در چه صورتی زن میتواند امام جماعت شود؟
ج: امامت زن در نماز جماعت فقط براى زنان جايز است.
س 597: شرکت زنان (مانند مردان) در نماز جماعت از جهت استحباب و کراهت چه حکمی دارد؟ شرکت آنها در صورتی که پشت سر مردان بایستند چه حکمی دارد؟ آیا در حالی که پشت سر مردان برای نماز جماعت ایستادهاند، احتیاج به پرده و ساتر است؟ اگر در نماز کنار مردان بایستند، از جهت حائل چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه پشت پرده بودن زنان هنگام نماز جماعت و سخنرانیها و مراسم دیگر، موجب تحقیر و اهانت به آنها میشود.
ج: حضور و شرکت زنان در نماز جماعت اشکال ندارد، و اگر پشت سر مردان بايستند، احتياجى به حائل و پرده نيست، ولى اگر در کنار مردان بايستند سزاوار است که حائلى بين آنها باشد تا کراهت کنار هم ايستادن مردان و زنان در نماز برطرف شود، و اينکه وجود حائل بين زنان و مردان در نماز موجب تحقير و توهين به شأن و کرامت زنان مىشود، توهم و خيالى بيش نيست و اساسى ندارد، بعلاوه دخالت دادن نظرات شخصى در فقه صحيح نيست.
س 598: کیفیت اتصال و عدم اتصال صفوف زنان و مردان در نماز در صورت نبودن پرده و حائل چگونه است؟
ج: زنان مىتوانند پشت سر مردان بدون فاصله بايستند.
شرکت زنان در نماز جماعت
استفتائات جدید
س: اين كه مىگويند زن در نماز مىتواند به شوهرش اقتدا كند، آيا به اين معنى است كه لازم نيست شوهر تمام شروط امام جماعت را داشته باشد؟
ج) در اقتداى زن به شوهر مثل ساير نمازهاى جماعت، تمام شرايط معتبر است.
س: بانوان در بالكن مسجدى كه به وسيله ديوارى آجرى كه تا سقف ادامه يافته و تنها سه باب پنجره يک متر در يک متر آن را از شبستان عمومى جدا مىکند، نماز جماعت را به جا مىآورند، اين در حالى است که امام جماعت و نمازگزارانِ مرد، قابل رؤيت نيستند. خواهشمند است نظر مقام معظم رهبرى (دام ظله) را در اين مورد اعلام فرماييد.
ج) در صورتى كه شبستان و بالكن مذكور عرفاً يك محل حساب شوند، نماز صحيح است.
اقتدا به اهل سنت
اجوبه الاستفتائات
س 599: آیا نماز جماعت پشت سر اهل سنت جایز است؟
ج: نماز جماعت براى حفظ وحدت اسلامى، جايز و صحيح است.
س 600: محل کار من در یکی مناطق کردنشین است که اکثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها چه حکمی دارد و آیا غیبت آنها جایز است؟
ج: مشارکت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت حفظ وحدت اشکال ندارد، و از غيبت بايد پرهيز شود.
س 601: در مکانهای مشارکت و رفت و آمد با برادران اهل سنت، هنگام شرکت در نمازهای روزانه، در بعضی از موارد مانند آنان عمل میکنیم، مثل نماز بهصورت تکتّف و عدم رعایت وقت و سجده بر فرش، آیا این نمازها احتیاج به اعاده دارند؟
ج: اگر حفظ وحدت مقتضى انجام آن کارها باشد، نماز صحيح و مجزى است، حتى اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولى تکتّف در نماز جايز نيست، مگر اينکه ضرورت آن را اقتضا کند.
س 602: در مکه و مدینه به استناد فتوای امام خمینی(قدّسسرّه) نماز جماعت را با برادران اهل سنت میخوانیم و گاهی برای درک فضیلت نماز در مسجد مثل ادای نماز عصر یا عشا بعد از نماز ظهر و مغرب آن را بهصورت فرادی در مساجد اهل سنت بدون مهر و با سجده بر فرش بجا میآوریم، این نمازها چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مذکور اگر با فريضه تقيّه، منافات نداشته باشد بايد بر چيزى که سجده بر آن صحيح است سجده کند.
س 603: مشارکت ما شیعیان در نماز جماعت مساجد کشورهای دیگر با برادران اهل سنت که دست بسته نماز میخوانند، چگونه است؟ آیا تبعیت از آنان در تکتف بر ما واجب است یا آن که باید نماز را بدون تکتف بخوانیم؟
ج: اقتدا به اهل سنت، براى رعايت وحدت جايز است و نماز خواندن با آنها صحيح و مجزى است، ولى تکتف واجب نيست و بلکه جايز نيست، مگر در صورتى که ضرورتى آن را اقتضا کند.
س 604: هنگام شرکت در نماز جماعت با برادران اهل سنت، چسباندن انگشتان کوچک پا در حال قیام به انگشتان پاهای دو نفری که در دو طرف نمازگزار ایستاده چنانچه آنان ملتزم هستند چه حکمی دارد؟
ج: اين کار واجب نيست، ولى انجام آن به صحّت نماز ضرر نمىرساند.
س 605: برادران اهل سنت در ایام حج یا غیر آن، نماز مغرب را قبل از اذان مغرب میخوانند، آیا برای ما اقتدا به آنان و اکتفا به آن نماز صحیح است؟
ج: معلوم نيست که آنان نماز را قبل از وقت بخوانند، ولى اگر مکلّف دخول وقت را احراز نکند، نمىتواند داخل شود، مگر آنکه رعايت وحدت آن را اقتضا کند که در اين صورت شرکت در نماز جماعت آنان و اکتفا به آن اشکال ندارد.
نماز جمعه
اجوبه الاستفتائات
س 606: نظر جنابعالی درباره شرکت در نماز جمعه با توجه به اینکه در عصر غیبت حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سر میبریم، چیست؟ اگر افرادی اعتقاد به عدالت امام جمعه نداشته باشند، آیا تکلیف شرکت در نماز جمعه از آنان ساقط میشود؟
ج: هرچند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخييرى است و حضور در آن واجب نيست، ولى با توجه به فوائد و آثار شرکت در آن، سزاوار نيست که مؤمنين خود را از برکات حضور در اين نماز به مجرد تشکيک در عدالت امام جمعه و يا عذرهاى واهى ديگر، محروم سازند.
س 607: معنای وجوب تخییری در مسأله نماز جمعه چیست؟
ج: معناى آن اين است که مکلّف در اداى فريضه واجب ظهر روز جمعه بين خواندن نماز جمعه يا نماز ظهر مخير است.
س 608: نظر جنابعالی در مورد شرکت نکردن در نماز جمعه بر اثر بیمبالاتی، چيست؟
ج: ترک حضور و شرکت نکردن در نماز عبادی سياسی جمعه به خاطر اهميت ندادن به آن، شرعاً ناپسند است.
س 609: بعضی از مردم به دليل عذرهای واهی و گاهی بر اثر اختلاف ديدگاهها، در نماز جمعه شرکت نمیکنند، نظر جنابعالی در اينباره چيست؟
ج: شركت نكردن در نماز جمعه به سبب اهميّت ندادن به آن، شرعاً ناپسند است.
س 610: آيا اقامه نماز جماعت ظهر همزمان با اقامه نماز جمعه در مکان ديگری نزديک محل اقامه نماز جمعه جايز است؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد و موجب برائت ذمّه مکلّف از فريضه ظهر جمعه میشود، زيرا در عصر حاضر، نماز جمعه واجب تخييری است، ولی با توجه به اينکه اقامه نماز جماعت ظهر در روز جمعه در مکانی نزديک محل اقامه نماز جمعه ممکن است باعث تفرقه صفوف مؤمنين شود و چه بسا در نظر مردم بیاحترامی و اهانت به امام جمعه و کاشف از بیاعتنايی به نماز جمعه محسوب شود، بنا بر اين سزاوار است که مؤمنين اقدام به انجام آن نکنند، و حتی در صورتی که مستلزم مفاسد و حرام باشد، واجب است از اقامه آن اجتناب کنند.
س 611: آیا خواندن نماز ظهر در فاصله زمانی بین نماز جمعه و نماز عصر، جایز است؟ اگر نماز عصر را شخصی غیر از امام جمعه بخواند، آیا اقتدا به او در نماز عصر جایز است؟
ج: نماز جمعه مجزى از نماز ظهر است، ولى خواندن آن بعد از نماز جمعه از باب احتياط اشکال ندارد و اقتدا در نماز عصر روز جمعه به غير امام جمعه اشکال ندارد، ولى هرگاه بخواهد با مراعات احتياط در خواندن نماز ظهر پس از خواندن نماز جمعه نماز عصر را به جماعت بخواند، احتياط کامل اين است که به کسى اقتدا نمايد که نماز ظهر را احتياطاً بعد از نماز جمعه خوانده است.
س 612: اگر امام جمعه نماز ظهر را بعد از نماز جمعه نخواند، آیا مأموم میتواند آن را احتیاطاً به جا آورد؟
ج: براى او جايز است.
س 613: آیا بر امام جمعه کسب اجازه از حاکم شرع واجب است؟ مراد از حاکم شرع چه کسی است؟ و آیا این حکم در شهرهای دور دست هم جاری است؟
ج: اصل جواز امامت براى اقامه نماز جمعه متوقف بر اين اجازه نيست، ولى ترتب احکام نصب وى براى امامت جمعه متوقف بر اين است که منصوب از طرف ولى امر مسلمين باشد و اين حکم شامل هر سرزمين و شهرى که ولى امر مسلمين در آن حاکم و مطاع است، مىشود.
س 614: آیا جایز است امام جمعه منصوب در صورت نبودن مانع یا معارض نماز جمعه را در غیر از مکانی که برای آنجا نصب شده، اقامه نماید؟
ج: اين عمل فىنفسه جايز است، ولى احکام انتصاب براى امامت جمعه بر آن مترتب نمىشود.
س 615: آیا انتخاب امام جمعه موقت باید به وسیله ولی فقیه باشد یا اینکه خود ائمه جمعه میتوانند افرادی را به عنوان امام جمعه موقت انتخاب نمایند؟
ج: جايز است امام جمعه منصوب شخصى را به عنوان جانشين موقت براى خودش انتخاب کند، ولى بر امامت فرد نائب، احکام انتصاب از طرف ولى فقيه مترتب نمىشود.
س 616: اگر مکلّف امام جمعه منصوب را عادل نداند و یادر عدالت او شک داشته باشد، آیا برای حفظ وحدت مسلمانان میتواند به او اقتدا کند؟ آیا کسی که در نماز جمعه شرکت نمیکند، جایز است دیگران را تشویق به عدم حضور در آن نماید؟
ج: اقتدا به کسى که او را عادل نمىداند و يا در عدالت وى شک دارد، صحيح نيست و نماز جماعت او هم صحيح نمىباشد، ولى حضور و شرکت در نماز جماعت براى حفظ وحدت اشکال ندارد، و در هر صورت حق ندارد ديگران را ترغيب و تشويق به عدم حضور در نماز جمعه کند.
س 617: شرکت نکردن در نماز جمعه که برای مکلّف دروغگویی امام جمعه آن ثابت شده است، چه حکمی دارد؟
ج: مجرد کشف خلاف چيزى که امام جمعه گفته، دليل بر دروغگويى او نيست، زيرا ممکن است گفته او از روى اشتباه يا خطا و يا توريه باشد، و سزاوار نيست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت، خود را از برکات نماز جمعه محروم نمايد.
س 618: آیا تشخیص و احراز عدالت امام جمعه منصوب از طرف امام راحل یا ولی فقیه عادل، بر مأموم واجب است، یا اینکه انتصاب او به امامت جمعه برای اثبات عدالت وی کافی است؟
ج: اگر نصب او به امامت جمعه موجب وثوق و اطمينان مأموم به عدالت وى شود، در صحّت اقتدا به او کافى است.
س 619: آیا تعیین امام جماعت برای مساجد از طرف علمای مورد اطمینان، یا تعیین ائمه جمعه از طرف ولیّ امر مسلمین، نوعی شهادت بر عدالت آنان محسوب میشود یا اینکه باید درباره عدالت آنان تحقیق شود؟
ج: اگر نصب امام جمعه يا جماعت موجب اطمينان به عدالت وى شود، اقتدا به او جايز است.
س 620: در صورت شک در عدالت امام جمعه و یا خدای نکرده یقین به عدم آن، آیا اعاده نمازهایی که پشت سر او خواندهایم، واجب است؟
ج: اگر شک در عدالت يا يقين به عدم عدالت بعد از فراغ از نماز باشد، نمازهاى خوانده شده صحيح است و اعاده آنها واجب نيست.
س 621: شرکت در نماز جمعه که از طرف دانشجویان کشورهای اسلامی در کشورهای اروپایی و غیر آنها برگزار میشود و بیشتر شرکت کنندگان در آن و همچنین امام جمعه از برادران اهل سنت هستند، چه حکمی دارد؟ و در این صورت آیا خواندن نماز ظهر بعد از اقامه نماز جمعه واجب است؟
ج: شرکت در آن براى حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان اشکال ندارد و خواندن نماز ظهر واجب نيست.
س 622: در یکی از شهرهای پاکستان مدت چهل سال است که نماز جمعه برگزار میشود. در حال حاضر شخصی بدون رعایت فاصله شرعی بین دو نماز جمعه، اقدام به برگزاری نماز جمعه دیگری نموده که منجر به بروز اختلاف بین نمازگزاران شده است، این عمل شرعاً چه حکمی دارد؟
ج: انجام هر گونه کارى که منجر به بروز اختلاف بين مؤمنين و پراکندگى صفوف آنان شود، جايز نيست، چه رسد به مثل نماز جمعه که از شعائر اسلامى و از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است.
س 623: خطیب مسجد جامع جعفری در راولپندی اعلام نموده که نماز جمعه به علت کارهای ساختمانی در آن برگزار نخواهد شد، و اکنون که عملیات تعمیر مسجد به پایان رسیده، با مشکلی مواجه شدهایم و آن اینکه در فاصله چهار کیلومتری ما نماز جمعه در مسجد دیگری اقامه میشود. با توجه به مسافت مزبور آیا اقامه نماز جمعه در مسجد جامع جعفری صحیح است یا خیر؟
ج: اگر فاصله بين دو نماز جمعه يک فرسخ شرعى نباشد، نماز جمعهاى که بعد از نماز جمعه اول برگزار مىشود، باطل است و در صورتى که مقارن هم اقامه شوند هر دو باطل مىباشند.
س 624: آیا خواندن نماز جمعه که بهصورت جماعت اقامه میشود، بهطور فرادی صحیح است؟ بدین معنی که شخصی نماز جمعه را بهصورت فرادی در کنار کسانی که آن را به نحو جماعت برگزار میکنند، بخواند.
ج: از شرايط صحّت نماز جمعه، اين است که بهصورت جماعت اقامه شود. نماز جمعه به نحو فرادى صحيح نيست.
س 625: کسی که نمازش شکسته است آیا میتواند آن را بهصورت جماعت پشت سر امام جمعه بخواند؟
ج: نماز جمعه از مأموم مسافر صحيح و مجزى از نماز ظهر است.
س 626: آیا ذکر نام مبارک حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به عنوان یکی از ائمه مسلمانان در خطبه دوم نماز جمعه واجب است؟ یا اینکه واجب است ذکر نام آن حضرت به قصد استحباب باشد؟
ج: عنوان ائمه مسلمين شامل حضرت زهراى مرضيه(عليهاالسلام) نمىشود و ذکر نام مبارک آن حضرت در خطبه نماز جمعه واجب نيست، ولى تبرک جستن به ذکر نام شريف آن حضرت اشکال ندارد، بلکه امرى پسنديده و موجب اجر و ثواب است.
س 627: در حالی که امام جمعه نماز جمعه را اقامه میکند، آیا مأموم میتواند برای خواندن نماز واجب دیگری به او اقتدا نماید؟
ج: صحّت آن، محل اشکال است.
س 628: آيا خواندن خطبههای نماز جمعه قبل از وقت ظهر شرعی صحيح است؟
ج: خواندن آن قبل از زوال جايز است.
س 629: اگر مأموم چيزی از خطبههای نماز جمعه را درک نکند، بلکه فقط هنگام نماز حاضر شود و به امام جمعه اقتدا نمايد. آيا نماز او صحيح و مجزی است؟
ج: نماز او صحيح و مجزی است، حتی لحظهای پیش از رکوع رکعت آخر نماز جمعه را درک کند.
س 630: نماز جمعه در شهر ما يک ساعت و نيم بعد از اذان ظهر اقامه میشود، آيا اين نماز مجزی از نماز ظهر است يا اينکه اعاده آن لازم است؟
ج: وقت نماز جمعه از اول زوال خورشيد شروع میشود و أحوط آن است که از اوائل عرفی زوال به تأخير نيفتد.
س 631: کسی که توانایی رفتن به نماز جمعه را ندارد، آیا میتواند نمار ظهر و عصر را در اوائل وقت بخواند یا اینکه باید صبر کند تا نماز جمعه تمام شود و بعد از آن نماز ظهر و عصر را بخواند؟
ج: صبر کردن بر او واجب نيست و مىتواند نماز ظهر و عصر را در اول وقت بخواند.
س 632: اگر امام جمعه منصوب، سالم و حاضر در محل برگزاری نماز جمعه باشد، آیا جایز است، که امام جمعه موقت را مکلّف به اقامه نماز جمعه نماید؟ آیا صحیح است به امام جمعه موقت اقتدا کند؟
ج: اقامه نماز جمعه به امامت نايب امام جمعه منصوب و اقتداى امام منصوب به نائب خود اشکال ندارد.
نماز جمعه
استفتائات جدید
س. آیا شرط امام جمعه بودن، مسافر نبودن است؟
ج. کسی که نمازش قصر است نمی تواند امامت جمعه کند.
س: نماز جمعه را چهطور بايد نيت کرد؟ (واجب قربة الى الله يا رجاء قربة الى الله و يا استحباباً قربة الى الله و يا هيچكدام نباشد تنها نماز جمعه يا جماعت مىخوانم قربة الى الله؟)
ج) گفتن نيت به زبان لازم نيست و قصد كافى است و در فرض مذكور مىتواند به قصد واجب و يا صرف خواندن نماز جمعه انجام دهد.
س: محضر جنابعالى عرض مىشود که آيا مىشود در نماز جمعه يك نفر خطبه نماز جمعه را بخواند و نفر ديگرى نماز جمعه را بخواند؟
ج) صحيح و مجزى نيست، بلكه بايد خطيب و امام هر دو يكى باشند.
1- آيا نماز جمعه واجب است؟ 2- در صورت واجب بودن اگر بيش از سه هفته به نماز نروم حكم چيست؟
ج1) نماز جمعه در عصر حاضر (زمان غيبت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف) واجب تخييرى است و احتیاط مستحب آن است که در این زمان که حکومت عدل اسلامی در ایران برقرار است حتی المقدور نماز جمعه ترک نشود. ج2) شركت نكردن در نماز جمعه به سبب اهميّت ندادن به آن، شرعاً ناپسند است.
س: خواندن و بجا آوردن نماز قضا يا نماز مستحبى از سوى شخص در هنگام خواندن خطبههاى نماز جمعه توسط امام جمعه چه حكمى دارد؟ آيا داراى ايراد مىباشد؟
ج) بطور کلى آنچه که موجب گوش ندادن و از بين رفتن فايده خطبه مىشود، بايد ترک شود.
س. اگر شخصی در رکعت دوم نماز جمعه برسد، حکم چیست و ادامه نماز او چگونه خواهد بود؟ و آیا کفایت از نماز ظهر میکند؟
ج. اگر لحظاتی پیش از ركوع ركعت آخر، نماز جمعه را درك كند، میتواند به نیت نماز جمعه اقتدا کند و رکعت دوم خود را مانند رکعت دوم نماز جمعه بخواند و این نماز از نماز ظهر کفایت میکند.
س: در صورتى كه بخواهيم در روز جمعه نماز ظهر و عصر خود را به صورت فرادا در منزل بخوانيم آيا بايد صبر كنيم تا نماز جمعه تمام شود يا اينكه مىتوانيم در اول وقت نماز را بجاى بياوريم؟
ج) صبر كردن لازم نيست.
س: آيا خواندن نماز واجب يا مستحبى بعد از اتمام خطبهها و قبل از اقامه نماز جمعه جايز است يا خير؟
ج) مانعى ندارد.
س: اگر خطيب جمعه مقدارى از خطبه اول را بعد از دخول وقت ايراد كند، بدون اينكه تحميد وصلوة را اعاده نمايد و بعد نماز جمعه را اقامه كند، نماز به اين صورت از ظهر مجزى است يا نه؟ و حکم خواندن خطبهها قبل از اذان ظهر چیست؟
ج) در فرض مزبور هم نماز جمعه مجزى از نماز ظهر است و به طور کلی امام جمعه میتواند خطبههای نماز جمعه را قبل از ظهر بیان کند.
س: اگر دو محل اقامهى نماز جمعه داراى دو طريق تردد باشد كه فاصله در يك طريق كمتر از يك فرسخ شرعى باشد، آيا اقامه نماز جمعه در هر دو محل صحيح است؟
ج) با فرض فاصله بين دو محل اقامهى نماز جمعه به كمتر از يك فرسخ شرعى ولو از يكى از دو طريق متعارف تردد بين دو محل، بيش از يك نماز جمعه صحيح نيست.
نماز عید فطر و عید قربان
اجوبه الاستفتائات
س 633: به نظر جنابعالی، نماز عید فطر و قربان و نماز جمعه، از کدام نوع از واجبات است؟
ج: در عصر حاضر نماز عيد فطر و قربان واجب نيست، بلکه مستحب است، ولى نماز جمعه واجب تخييرى است.
س 634: آیا کم و زیاد کردن قنوتهای نماز عید باعث بطلان آن میشود؟
ج: اگر مراد از کم و زياد نمودن، کوتاه يا طولانى خواندن قنوتها است اين کار موجب بطلان نمىشود و اگر مراد کم يا زياد نمودن تعداد آنها است، بايد نماز را همان طور که در کتب فقهى بيان شده، بجا آورد.
س 635: در گذشته معمول بودکه هر امام جماعتی نماز عید فطر را در مسجد خودش اقامه میکرد، آیا در حال حاضر اقامه نماز عید فطر و قربان توسط ائمه جماعات جایز است؟
ج: جايز است نمايندگان ولى فقيه که از طرف وى مجاز در اقامه نماز عيد هستند و همچنين ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عيد را در عصر حاضر بهصورت جماعت اقامه نمايند، ولى احوط اين است که غير آنان آن را فرادى بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشکال ندارد. بله، اگر مصلحت اقتضا کند که يک نماز عيد در شهر برگزار شود، بهتر است که غير از امام جمعه منصوب از طرف ولى فقيه، کسى متصدى اقامه آن نشود.
س 636: آیا نماز عید فطر قضا دارد؟
ج: قضا ندارد.
س 637: آیا نماز عید فطر اقامه دارد؟
ج: اقامه ندارد.
س 638: اگر امام جماعت برای نماز عید فطر، اقامه به جا آورد، نماز او و سایر نمازگزاران چه حکمی دارد؟
ج: به صحّت نماز عيد امام جماعت و مأمومين ضررى نمىرساند.
نماز عید فطر و عید قربان
استفتائات جدید
س: آيا در حال حاضر و بسط يد ولى فقيه، اقامه نماز عيد فطر و قربان فقط توسط ولى فقيه و نمايندگان وى که مجاز به اقامه هستند بايد انجام شود يا اين كه ائمه جماعات هم در مساجد و جاهاى ديگر مىتوانند اقامه نمايند؟
ج) اقامه نماز عيد براى غير منصوبان از طرف ولى فقيه به قصد رجا، نه به قصد ورود، اشكال ندارد ولى اگر مصلحت اقتضا كند كه يك نماز عيد در شهر برگزار شود، بهتر است كه غير از منصوب از طرف ولى فقيه كسى متصدّى اقامهى آن نشود.
س: اگر کسى به رکعت دوم نماز عيد فطر يا قربان و رکعت دوم نماز جمعه برسد چه وظيفهاى دارد؟
ج) باقى نماز را خودش بجا آورد.
س: اگر شخصى در تعداد قنوتهاى نمازهاى عيد سعيد فطر و قربان شك كند كه آيا پنج قنوت خوانده يا چهار قنوت، نمازش چه حكمى دارد؟
ج) اگر از محل آن تجاوز نكرده، بنا را بر اقلّ بگذارد.
نماز مسافر
اجوبه الاستفتائات
س 639: آیا وجوب قصر بر مسافر شامل همه نمازهای فریضه میشود یا اختصاص به بعضی از آنها دارد؟
ج: وجوب قصر فقط در خصوصِ نمازهاى روزانه چهار رکعتى است که عبارت از نمازهاى ظهر و عصر و عشا است و نماز صبح و مغرب قصر نمىشود.
س 640: شرایط وجوب قصر بر مسافر در نمازهای چهار رکعتی کدام است؟
ج: امور هشتگانه ذیل است: 1. سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی هم هشت فرسخ شرعی باشد، مشروط به اینکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد. 2. از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنا بر این اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جایی برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است، ولی از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند. 3. در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنا بر این اگر در بین راه، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمیشود، هرچند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود بهصورت شکسته خوانده، صحیح است. 4. قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جایی که میخواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند، نداشته باشد. 5. سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنا بر این اگر سفر معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خودِ سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد مثل سفر برای راهزنی، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است. 6. مسافر از کسانی که خانه بدوش هستند، نباشد مانند بعضی از صحرانشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش میکنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، میمانند. 7. مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غیره و کسی که شغل او در سفر است، ملحق به اینهاست. 8. به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمیشود.
نماز مسافر
استفتائات جدید
س. اگر مسافر از سفر بعد از نصف شب به وطن برگردد و نماز مغرب و عشاء نخوانده باشد، آیا باید نماز عشاء را به صورت تمام بخواند و یا شکسته و به چه نیت؟
ج. بنا بر احتیاط نماز مغرب به نیت ما فیالذمه خوانده می شود و اما نماز عشاء به صورت جمع میان قصر(شکسته) به نیت قضا و تمام به نیت ادا خوانده می شود.
س. مسافری که به جایی میرود که میخواهد ده روز در آنجا بماند، وقتی به حدّ ترخّص برسد، نمازش چگونه است؟
ج. رسیدن به حدّ ترخّص شهری که قصد ماندن ده روز را دارد، بنا بر احتیاط واجب موجب اتمام نیست. و احتیاط واجب در جمع بین قصر و اتمام و یا تأخیر در نماز تا ورود به شهر است.
آنکه شغلش مسافرت است یا سفر مقدمه شغل اوست
اجوبه الاستفتائات
س 641: کسی که سفر مقدمه شغل اوست، آیا در سفر نمازش تمام و روزهاش صحیح است یا آن که این حکم اختصاص به کسی دارد که شغل او حتماً مسافرت باشد؟ این گفته مرجع تقلید حضرت امام خمینی(قدّسسرّه) که میفرماید: کسی که شغل او مسافرت است چه معنایی دارد؟ آیا کسی یافت میشودکه خود سفر شغل او باشد؟ زیرا چوپان و راننده و ملوان و غیر آنها هم کارشان چوپانی و رانندگی و کشیترانی است و اصولاً کسی که سفر را به عنوان شغل خود برگزیده باشد، وجود ندارد.
ج: کسى که سفر مقدمه کار او است، اگر در خلال هر ده روز حداقل يک بار براى کار به محل کارش رفت و آمد نمايد، نمازش تمام و روزهاش صحيح است، و در کلمات فقها(رضواناللهعليهم) مراد از کسى که شغل او مسافرت است، کسى است که قوام کار او به سفر است مانند شغلهايى که در سؤال ذکر شده است.
س 642: نظر حضرتعالی درباره نماز و روزه کسانی که به مدت معیّنی بیش از یک سال در شهری برای کار اقامت میکنند و یا سربازانی که به مدت یک یا دو سال برای انجام خدمات سربازی در شهری میمانند، چیست؟ آیا بعد از هر سفری باید قصد اقامت ده روز کنند تا نمازشان تمام و روزه آنها صحیح باشد؟ و اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه آنها چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال نماز ایشان در آن شهر تمام و روزهشان صحیح است.
س 643: نماز و روزه خلبانان هواپیماهای جنگی که بیشتر روزها از پایگاههای هواییشان اقدام به پرواز کرده و مسافتی بسیار بیشتر از مسافت شرعی را میپیمایند و مرتب این عمل را تکرار میکنند، چه حکمی دارد؟
ج: حکم آنان همان حکم ساير رانندگان و ملوانان و خلبانان هواپيماهاست، يعنى نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحيح است.
س 644: آیا قبیلههایی که سه، چهار ماه از قشلاق به ییلاق یا بر عکس منتقل میشوند، ولی بقیه سال را در ییلاق یا قشلاق به سر میبرند، دارای دو وطن هستند؟ مسافرتهایی که در ایام اقامت خود در یکی از این دو مکان به مکان دیگر انجام میدهند، از جهت قصر یا تمام بودن نماز چه حکمی دارد؟
ج: اگر قصد نقل و انتقال همیشگی از ییلاق به قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهایی از سال را در یکی و روزهایی را در دیگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی دائمی خود انتخاب کرده باشند، هر یک از آن دو مکان وطن آنان محسوب میشود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جاری میگردد، و اگر فاصله بین آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از یکی به دیگری، حکم سایر مسافرین را دارند.
س 645: من کارمند یکی از ادارات دولتی شهر هستم. فاصله بین محل کار و محل سکونتم حدود سی و پنج کیلومتر است که هر روز این مسیر را برای رسیدن به محل کارم طی میکنم. اگر برای کار خاصی قصد کنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حکمی دارد، آیا واجب است نماز را تمام بخوانم یا خیر؟ به عنوان مثال هنگامی که در روز جمعه برای زیارت اقوام به شهر سمنان مسافرت میکنم، آیا واجب است نمازم را تمام بخوانم یا خیر؟
ج: اگر مسافرت به خاطر کارى که هر روز براى آن سفر مىکنيد، نباشد، حکم سفر شغلى را ندارد، ولى اگر سفر به خاطر شغلى که در محل کار داريد، باشد و در ضمنِ آن، اعمال خاصى از قبيل ديدن اقوام و دوستان را هم انجام مىدهيد و گاهى يک يا چند شب هم در آنجا مىمانيد، باعث تغيير حکم سفر شغلى نمىشود و نماز تمام و روزه صحيح است.
س 646: اگر من در محل کارم پس از پایان وقت اداری و انجام کارهای اداری که به خاطر آن مسافرت کردهام، به انجام کارهای شخصی بپردازم. مثلاً از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر کارهای اداری را انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام کارهای شخصی شوم، نماز و روزهام چه حکمی دارد؟
ج: انجام کارهاى خصوصى در سفر شغلى ادارى بعد از پايان کار ادارى، حکم سفر شغلى را تغيير نمىدهد.
س 647: نماز و روزه سربازانی که میدانند بیش از ده روز در مکانی میمانند، ولی از خود اختیاری ندارند، چه حکمی دارد؟ امیدواریم فتوای حضرت امام(قدّسسرّه) را هم بیان فرمایید.
ج: با اطمينان به اينکه ده روز يا بيشتر در يک مکان خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه بگيرند. فتواى امام(قدّسسرّه) هم همين است.
س 648: نماز و روزه نیروهای کادری که در استخدام ارتش یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند و بیشتر از ده روز در پادگان و بیشتر از ده روز در مناطق مرزی میمانند، چه حکمی دارد؟ خواهشمندم فتوای حضرت امام(قدّسسرّه) را هم بیان فرمایید.
ج: اگر قصد اقامت ده روز يا بيشتر را در مکانى دارند و يا مىدانند که ده روز يا بيشتر از آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگيرند. فتواى امام(قدّسسرّه) هم همين است.
س 649: در رساله عمليه امام خمينی در بحث نماز مسافر، شرط هفتم، آمده است: «واجب است راننده در غير از سفر اول نماز خود را تمام بخواند ولی در سفر اول نمازش شکسته است هرچند طولانی باشد»، آيا مقصود از سفر اول همان شروع حرکت از وطن تا بازگشت به آن است يا با رسيدن به مقصد سفر اوّل تمام میشود؟
ج: اگر رفت و برگشت در نظر عرف، يک سفر محسوب شود مثل رانندهای که یک مقصدِ واحدی دارد، و مثلا میخواهد باری را به شهری ببرد و برگردد در اين صورت، رفت و برگشت سفر اوّل محسوب میشود. و در صورتی که عرفاً يک سفر نباشد مثل رانندهای که برای حمل کالا به مقصدی حرکت کرده و از آنجا به مکان ديگری برای حمل مسافر يا کالای جديد سفر مینمايد یا از ابتدا قصدش چنین میباشد و سپس به وطن مراجعت میکند که در اين فرض، سفر اوّل با رسيدن به مقصد اول، تمام میشود.
س 650: کسی که رانندگی ماشین شغل ثابت و دائمی او نیست، ولی برای مدت کوتاهی وظیفه رانندگی به او محول میشود مثل سربازانی که وظیفه رانندگی را در پادگانها و پاسگاهها و غیر آنها بر عهده میگیرند، آیا این افراد حکم مسافر را دارند یا آنکه واجب است نماز خود را تمام خوانده و روزه بگیرند؟
ج: اگر از نظر عرف، رانندگى ماشين در آن مدت موقت شغل آنها محسوب شود، حکم ساير رانندگان را خواهند داشت.
س 651: اگر ماشینِ رانندهای بر اثر حادثهای برای مدتی متوقف شود و راننده برای تعمیر و خرید لوازم به شهر دیگری مسافرت نماید، با توجه به اینکه با ماشین خود سفر نکرده، آیا باید در مانند این سفر نمازش را تمام بخواند یا شکسته؟
ج: در فرض مرقوم نیز سفر شغلی است و نماز تمام است.
حکم دانشجویان و روحانیون
اجوبه الاستفتائات
س 652: دانشجويانی که هر هفته حداقل دو روز برای تحصيل مسافرت میکنند و يا کارمندانی که هر هفته برای کارشان سفر میکنند، چه حکمی دارند؟ با توجه به اينکه آنها هر هفته مسافرت مینمايند، ولی امکان دارد به خاطر تعطيلی دانشگاه يا کارشان به مدت يک ماه در وطن اصلی خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتی نمیکنند، آيا بعد از گذشت يک ماه که سفر خود را دوباره آغاز میکنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده شکسته و بعد از آن تمام است؟ اگر پیش از این سفر کاری، سفر شخصی رفته باشد چطور؟
ج. در سفر برای تحصيل علم، حكم نماز و روزه مبنی بر احتياط است(۱)، اعم از اين که سفرشان هفتگی باشد يا روزانه. ولی کسی که برای کار آزاد يا اداری، مسافرت میکند، اگر بين وطن يا محل سکونت و محل کارش هر ده روز حداقل یک مرتبه رفت و آمد نماید، بايد نماز خود را تمام بخواند و روزه او هم صحيح است، و اگر بين دو سفری که برای کار کردن میرود، ده روز در وطن يا جای ديگری بماند، در سفر اولی که بعد از اقامت ده روزه برای کار کردن می رود، نمازش شکسته است و نمیتواند روزه بگيرد. ولی چنانچه قبل از این سفر کاری، یک سفر شخصی رفته باشد، نماز در سفر شخصی شکسته و در سفر کاری پس از آن تمام است ولی با این حال، احتیاط به جمع بین قصر و تمام، در این سفر کاری، ترک نشود. -------------------------- ۱. افرادی که چنین وضعیتی دارند، با رعایت شرایط میتوانند به فتوای مجتهد دیگر رجوع کنند و در صورت عدم رجوع، مقتضای احتیاط جمع بین نماز قصر و تمام است و در ماه رمضان باید احتیاطاً روزه بگیرند و بعداً قضای آن روزه را نیز بگیرند.
س 653: دبیر شاغل در شهرستان رفسنجان میباشم با توجه به پذیرفته شدن در مرکز عالی ضمن خدمت و مأموریت به تحصیلی آموزش و پرورش، سه روز ابتدای هفته را در شهرستان کرمان اشتغال به تحصیل دارم و بقیه ایّام هفته را در شهرستان خود به خدمت مشغولم، نظر حضرتعالی در مورد احکام نماز و روزه اینجانب چه میباشد، آیا حکم دانشجو بودن بر ما جاری است یا خیر؟
ج: اگر مأمور به تحصیل هستید نماز شما تمام و روزه صحیح است.
س 654: اگر یکی از طلاب علوم دینی قصد داشته باشد تبلیغ را شغل خود قرار دهد، آیا با این فرض میتواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگیرد؟ اگر شخصی برای کاری غیر از تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر مسافرت نماید، نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
ج: اگر عرفاً تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهى از منکر شغل و کار او محسوب شود، در سفر براى انجام آن کارها حکم مسافرى را دارد که به خاطر شغل و کارش سفر مىکند، و اگر زمانى براى کارى غير از ارشاد و تبليغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند ساير مسافران نمازش شکسته است و روزه او صحيح نيست.
س 655: کسانی که مدت غیر معیّنی مسافرت میکنند مانند طلاب علوم دینی که برای درس خواندن به حوزه علمیه میروند و یا کارمندان دولت که برای کار به مدت غیر معیّنی به شهری اعزام میشوند، نماز و روزه این افراد چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مرقوم اگر بنا دارند مدت یکی دوسال در آنجا بمانند نمازشان تمام و روزهشان صحیح است.
س 656: طلبه علوم دینی در شهری که وطن او نیست زندگی میکند، اگر قبل از قصد اقامه ده روز میدانسته و یا قصد داشته که بهطور هفتگی به مسجدی که بیرون شهر واقع است برود، آیا میتواند قصد اقامت ده روز کند یا خیر؟
ج: هنگام قصد اقامت، قصد رفتن به کمتر از مسافت شرعی به مقداری که عرفاً منافات با ماندن ده روز در یک جا نداشته باشد ضرر به صحّت قصد اقامت نمیزند، مانند اینکه بخواهد در این ده روز سه دفعه و هر بار در حدود پنج ساعت، به کمتر از مسافت شرعی برود و برگردد.
قصد اقامت و مسافت شرعی
اجوبه الاستفتائات
س 657: من در جایی کار میکنم که کمتر از مسافت شرعی با شهر مجاور فاصله دارد و چون هیچیک از دو مکان، وطن من نیست، لذا در محل کارم قصد اقامت ده روز میکنم تا نمازم را تمام خوانده و بتوانم روزه بگیرم، و هنگامی که در محل کارم قصد اقامت ده روز میکنم، در خلال آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمیکنم، حکم شرعی من در حالتهای زیر چیست؟ ۱. اگر قبل از پايان ده روز به خاطر حادثه ای يا کاری به آن شهر بروم و بعد از تقريباً دو ساعت، به محل کارم برگردم؟ ۲. اگر بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معيّنی به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعی تجاوز نکنم و بعد از يک شب توقف، به محل اقامتم برگردم؟ ۳. بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معيّنی به آن شهر بروم، ولی بعد از رسيدن به آن محله، تصميم به رفتن به محله ديگری که با محل اقامت من بيشتر از مسافت شرعی فاصله دارد، بگيرم؟
ج. ۱و۲: اگر از ابتداء، قصد خروج نداشته باشيد، بعد از استقرار حکم تمام بودن نماز در محل اقامت هرچند با خواندن حداقل يک نماز چهار رکعتی در آن جا باشد، خارج شدن از آن جا به مقدار کمتر از مسافت شرعی، در يک يا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمی رساند، و در اين صورت فرقی نمی کند که خروج قبل از پايان ده روز باشد يا بعد از آن، و تا مسافرت جديدی انجام نشده، نماز تمام و روزه صحيح است. ۳. در فرض مرقوم که سفر شرعى محقق نشده، قصد اقامت به هم نمىخورد.
س 658: اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهی عبور کند که صدای اذان وطن اصلی خود را بشنود و یا دیوار خانههای آن را ببیند، آیا به مسافت شرعی ضرر میرساند؟
ج: تا از وطن خود عبور نکرده، ضررى به مسافت شرعى نمىرساند و مسافرتش قطع نمىشود، ولى تا در داخل محدوده بين وطن و حد ترخص آن هست، حکم مسافر بر او جارى نمىشود.
س 659: محل کار من که در آنجا سکونت هم دارم، غیر از وطن اصلی ام است و با آن بیش از مسافت شرعی فاصله دارد، و محل کارم را هم وطن خود قرار ندادهام و امکان دارد فقط برای چندین سال در آنجا بمانم. گاهی از آنجا برای انجام مأموریت اداری به مدت دو یا سه روز در ماه خارج میشوم، آیا هنگامی که از شهری که در آن سکونت دارم به مقداری بیش از مسافت شرعی خارج شده و بر میگردم، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز کنم یا خیر؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است، تا چه مسافتی میتوانم به اطراف شهر بروم؟
ج: در فرض مرقوم در آن مکان حکم مسافر را ندارید و نماز شما تمام و روزهتان صحیح است.
س 660: اگر شخصی برای چندین سال در چهار کیلومتری وطنش باشد و هر هفته به خانهاش برود، هنگامی که این شخص به محلی مسافرت کند که فاصله آن با وطنش بیست و پنج کیلومتر و با مکانی که چندین سال در آن درس خوانده است، بیست و دو کیلومتر است، نماز او چه حکمی دارد؟
ج: اگر از وطنش به آنجا مسافرت کند، نماز قصر است.
س 661: مسافری قصد رفتن به سه فرسخی را دارد، ولی از ابتدا در نظر دارد که در بين راه از راه فرعی برای انجام کار معيّنی به يک فرسخی برود و سپس به مسير اصلی برگشته و به سفر خود ادامه دهد، نماز و روزه اين مسافر چه حکمی دارد؟
ج: حکم مسافر را دارد و ضميمه کردن مقدار راهی که با خروج از مسير اصلی و بازگشت به آن پيموده، برای تکميل مسافت شرعی کافی است.
س 662: با توجه به فتوای امام خمینی(قدّسسرّه) مبنی بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخی، اگر مقدار رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد، ولی در بازگشت، به علت مشکلات راه و نبودن ماشین، مجبور به پیمودن مسافتی بیش از شش فرسخ شود، آیا باید نماز را شکسته خواند و روزه را افطار کرد؟
ج: اگر رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد و مسير بازگشت هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س 663: کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است، سفر کند و در خلال ایام هفته چندین بار از آن محل به محلههای دیگر برود، بهطوری که مجموع مسافت بیش از هشت فرسخ شود، چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پيمودن مسافت شرعى را نداشته و فاصله بين مقصد اول و محلههاى ديگر هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، حکم مسافر را ندارد.
س 664: اگر انسان به قصد رفتن به مکان معیّنی از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آیا این گردش جزء مسافتی که از منزل پیموده، محسوب میشود؟
ج: گردش در مقصد جزء مسافت محسوب نمىشود.
س 665: آیا هنگام قصد اقامت، جایز است نیّت خروج از محل اقامت به محل دیگری را که کمتر از چهار فرسخ با آن فاصله دارد بنمائیم؟
ج: قصد خروج از محل اقامت به اندازه کمتر از مسافت شرعی اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مانند اینکه بخواهد در این ده روز سه دفعه و هر بار حدود پنج ساعت، به کمتر از مسافت شرعی برود و برگردد، در این صورت، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمیزند.
س 666: با توجه به اینکه رفت و آمد از محل سکونت به محل کار که بیشتر از بیست و چهار کیلومتر از هم فاصله دارند، موجب میشود که نماز تمام خوانده شود، اگر من از شهری که در آن کار میکنم به خارج از آن و یا شهر دیگری که فاصله آن با محل کارم به مقدار مسافت شرعی نیست، بروم و قبل از ظهر یا بعد از ظهر به محل کارم برگردم، آیا باز هم نمازم تمام است؟
ج: به مجرد خارج شدن از محل کار به مقدار کمتر از مسافت شرعى، هرچند ارتباطى با کار روزانه شما نداشته باشد، حکم نماز و روزه شما در محل کار تغيير نمىکند، و فرقى هم نمىکند که قبل از ظهر به محل کارتان برگرديد يا بعد از ظهر.
س 667: شخصی از وطن به مقصد شهری مسافرت میکند که تا اول آن شهر مسافت شرعی نیست لکن تا نقطهای که مقصود اوست مسافت شرعی میباشد، آیا برای محاسبه مسافت شرعی اول شهر ملاک است یا نقطهای که در آن شهر مقصود فرد می باشد؟
ج: برای تعیین مسافت شرعی از آخر شهر مبدأ تا اول شهر مقصد محاسبه می شود، مگر اینکه قصد رفتن به مکان خاص و مستقلی در کنار شهر مقصد را داشته باشد به گونهای که عرفاً رسیدن به شهر رسیدن به مقصد محسوب نشود و شهر تنها طریقی برای رسیدن به مقصد باشد، مانند برخی دانشگاهها یا پادگانها یا بیمارستانهایی که در کنار شهر است، که در این صورت در محاسبه مسافت تا همان مکان خاص در نظر گرفته می شود.
س 668: من هر هفته برای زیارت حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم مسافرت میکنم، آیا در این سفر نمازم را تمام بخوانم یا شکسته؟
ج: در اين سفر حکم ساير مسافرين را داريد و نماز شما قصر است.
س 669: محل تولد من شهر کاشمر است و از سال 1345 هجری شمسی تا سال 1369 ساکن تهران بودهام و آنجا را وطن برای خود انتخاب کردم، و مدت سه سال است که همراه با خانوادهام برای ماموریت اداری به بندرعباس آمده و کمتر از یک سال دیگر به شهر تهران که وطن من است، باز خواهم گشت. با توجه به اینکه در مدتی که در بندرعباس هستم، هر لحظه امکان دارد برای مأموریت به شهرهای تابع بندرعباس بروم و مدتی در آنجا بمانم و زمان مأموریتهای اداری هم که به من ارجاع میشود، قابل پیش بینی نیست، خواهشمندم اولاً: حکم نماز و روزه مرا بیان فرمایید. ثانیاً: با توجه به اینکه در اغلب اوقات یا در بعضی از ماههای سال برای چند روز در مأموریت اداری به سر میبرم، آیا کثیر السفر محسوب میشوم یا خیر؟ ثالثاً: با توجه به اینکه همسرم خانه دار و متولد تهران است و با من به بندرعباس آمده و ساکن آن شده است، حکم شرعی نماز و روزه وی چیست؟
ج: در فرض مرقوم در آن مکان حکم مسافر را ندارید و نماز شما و همسرتان در آنجا تمام و روزهتان صحیح است.
س 670: شخصی قصد اقامت ده روز در جایی کرده است، به خاطر اینکه میدانسته که ده روز در آنجا میماند و یا تصمیم بر ماندن داشته است ولی بعد از آنکه با خواندن یک نماز چهار رکعتی، حکم تمام خواندن نماز بر او مترتب شد، مسافرتی غیر ضروری برای وی پیش میآید، آیا رفتن به آن سفر برای او جایز است؟
ج: سفر او اشکال ندارد، هرچند غير ضرورى باشد.
س 671: اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا(علیهالصلوةوالسلام) مسافرت نماید و با آنکه میداند کمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولی برای اینکه نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز میکند، این کار او چه حکمی دارد؟
ج: اگر مىداند که در آنجا ده روز نمىماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثرى ندارد و بايد در آنجا نمازش را شکسته بخواند.
س 672: مأمورین غیر محلی که هیچگاه ده روز در شهر محل کار نمیمانند، ولی مسافرت آنان کمتر از مسافت شرعی است، از جهت تمام یا شکسته بودن نماز چه وظیفهای دارند؟
ج. در فرض سؤال، هرگاه ده روز در جایی اقامت نکنند، سفرشان شغلی محسوب میشود و در محل سکونت، محل کار و بین آن دو نمازشان تمام است.
س 673: کسی که به جایی مسافرت کرده و نمیداند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز یا کمتر، چگونه باید نماز بخواند؟
ج: وظيفه شخص مردد تا سى روز قصر است و از آن به بعد بايد نمازش را تمام بخواند، هرچند در همان روز بخواهد برگردد.
س 674: کسی که در دو مکان تبلیغ میکند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
ج: اگر از نظر عرف دو مکان محسوب شوند، قصد اقامت در هر دو محل و يا در يکى از آن دو با قصد رفت و آمد به مکان ديگر در خلال ده روز، صحيح نيست.
قصد اقامت و مسافت شرعی
استفتائات جدید
س1. راههای ثابت شدن مقدار مسافت تا مقصد چیست؟ س2. اگر نسبت به مسافت بودن بین وطن و مقصد شک کنیم تکلیف نماز چیست؟
ج1. اگر علم یا اطمینان داشته باشد و یا دو نفر عادل بگویند که سفر او حداقل هشت فرسخ (یعنی 41 کیلومتر) است، باید نماز را قصر بخواند. ج2. در صورتی که تحقیق کردن برای او مشکل نباشد (مانند اینکه به کیلومترشمار نگاه کند یا از چند نفر بپرسد)، بنابر احتیاط واجب باید تحقیق کند و چنانچه به نتیجهای نرسد، نمازش تمام است.
س. کسی که قصد دارد به محل معینی برود و شک دارد که تا آنجا به مقدار مسافت شرعی است یا نه و یا معتقد است که مسافت نیست (که وظیفهی او در هر دو صورت، نمازِ تمام است)، چنانچه بین راه برای او ثابت شود به مقدار مسافت است چنانچه از جایی که علم به مسافت پیدا کرده، تا مقصد، به مقدار مسافت نباشد، وظیفه چیست؟
ج. از همان جا باید نماز را قصر بخواند.
حد ترخص
اجوبه الاستفتائات
س 675: در آلمان و بعضی از کشورهای اروپایی، گاهی فاصله بین بعضی از شهرها (یعنی فاصله تابلوهای خروجی شهری و ورودی شهر دیگر) به صد متر نمیرسد، حتی بعضی از خانهها و خیابانهای دو شهر کاملاً به هم متصل هستند، حد ترخص این موارد چگونه است؟
ج: با فرض اتصال يکى از دو شهر به ديگرى به نحوى که در سؤال آمده است، آن دو، حکم دو محله يک شهر را دارند که خروج از يکى به ديگرى مسافرت محسوب نمىشود تا نياز به حد ترخص باشد.
س 676: معیار حد ترخص شنیدن اذان و دیدن دیوارهای شهر است، آیا یکی از آن دو کافی است یا اینکه باید هر دو با هم وجود داشته باشند؟
ج: احوط، رعايت هر دو علامت است، هرچند بعيد نيست که شنيده نشدن اذان براى تعيين حد ترخص کافى باشد.
س 677: آیا معیار حد ترخص شنیدن صدای اذان از خانههای طرفی است که مسافر از آن طرف شهر خارج یا داخل آن میشود، یا اینکه معیار اذان وسط شهر است؟
ج: معيار، شنيدن اذان آخر شهر از طرفى است که مسافر از آن خارج و يا داخل آن مىشود.
س 678: در اینجا بین اهالی یکی از نواحی راجع به مسافت شرعی اختلاف وجود دارد. عدهای میگویند که دیوارهای آخرین خانههای منطقه که به هم متصل هستند، ملاک است. عدهای هم معتقدند که باید مسافت را از کارخانهها و شهرکهای پراکندهای که بعد از خانههای شهر واقع شده است، محاسبه کرد، سؤال این است که آخر شهر کجاست؟
ج: تعيين آخر شهر موکول به نظر عرف است. اگر در نظر عرف کارخانهها و شهرکهاى پراکنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از آخر خانههاى شهر بايد حساب نمود.
حد ترخص
استفتائات جدید
س. مسافری که به وطن خود میرود، وقتی به حدّ ترخّص برسد، نمازش چگونه است؟
ج. رسیدن به حدّ ترخّصِ وطن، برای تمام خواندن نماز، کافی است؛ گرچه احتیاط مستحب آن است که در حد فاصل بین حدترخص و ورود به شهر، نماز را به صورت جمع بین قصر و تمام بخواند.
س. روستایی دو جاده دارد، یکی به طرف شهر ۱۹ کیلومتر و دیگری ۲۲ کیلومتر است، اگرشخصی موقع رفتن از طرف ۱۹ کیلومتر برود و موقع برگشتن از طرف ۲۲ کیلومتر برگردد، نماز او به صورت تمام است یا شکسته؟
ج. با توجه به اینکه برای تحقق مسافت شرعی مسیر رفت باید کمتر از چهار فرسخ (۲۰.۵ کیلومتر) نباشد، نماز تمام است.
س. کسی که سی روز مردّد در محلی مانده و از روز سیویکم نماز را تمام میخواند، اگر به قصد پیمودن مسافت شرعی از آن مکان خارج شود حکم نماز خواندن قبل از خارج شدن از حد ترخص چیست؟
ج. بنابر احتیاط واجب قبل از حد ترخص بین قصر و تمام جمع کند.
س. اگر شخصی از محلی که قصد اقامت ده روز کرده به قصد پیمودن مسافت شرعی خارج شود و بعد از گذشتن از حد ترخص به دلیلی، دوباره به حدّ ترخص یا حتی به محل اقامت وارد شود حکم نماز در آنجا چیست؟
ج. اگر قصد اقامت ده روز نداشته باشد، نمازش قصر است.
سفر معصیت
اجوبه الاستفتائات
س 679: اگر انسان بداند در سفری که میخواهد برود، مرتکب معاصی و محرمات خواهد شد، آیا نمازش شکسته است یا تمام؟
ج: مادامى که سفر او به خاطر ترک واجب يا فعل حرامى نباشد، نماز او مانند ساير مسافران شکسته است.
س 680: کسی که بدون قصد معصیت مسافرت کند، ولی در بین راه برای ادامه و تکمیل سفر قصد ارتکاب معصیت نماید، آیا نمازش را باید تمام بخواند یا شکسته؟ آیا نمازهای شکستهای که در طول راه خوانده، صحیح است یا خیر؟
ج: واجب است از زمانى که قصد استمرار سفر به خاطر معصيت کرده، نمازش را تمام بخواند و نمازهايى را که پس از تصميم به ادامه سفر به قصد ارتکاب گناه، شکسته خوانده است، بايد اعاده کند و تمام بخواند.
س 681: سفر برای تفریح یا خرید مایحتاج زندگی با فرض فراهم نبودن مکانی برای نماز و مقدمات آن در مسافرت، چه حکمی دارد؟
ج: اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضى از واجبات نماز مىشود، احوط اين است که به آن سفر نرود، مگر آنکه ترک آن براى او ضرر يا مشقت داشته باشد. در هر صورت جايز نيست نماز را در هيچ حالى ترک نمايد.
سفر معصیت
استفتائات جدید
س. اگر سفر، موجب ترک کار واجبی شود، حکم نماز در آن سفر چیست؟
ج. چنانچه قصد او از سفر، ترک واجب باشد، مانند ترک ادای دین، در این صورت نماز تمام است. اما اگر قصد او ترک واجب نباشد؛ اگرچه قهراً واجب ترک شود، سفر معصیت محسوب نشده و نماز قصر است.
س. اگر با وسیلهی غصبی سفر کند آیا حکم سفر معصیت را دارد و نماز تمام است؟
ج. حکم سفر معصیت را ندارد و نماز قصر است؛ اگر چه احتیاط مستحب آن است که جمع بخواند.
س. اگر کسی سفرِ مباحی را شروع کند و بین راه (قبل از رسیدن به هشت فرسخ) طبق وظیفه، نماز را شکسته بخواند، سپس قصد او به حرام تبدیل شود، حکم نماز خوانده شده چیست؟
ج. باید نمازی را که به صورت شکسته خوانده، به صورت تمام در وقت اعاده و اگر وقت گذشته قضا کند.
س1. کسی که در ابتدای سفر، قصد معصیت دارد، چنانچه بین راه پشیمان شود و تصمیم بگیرد سفر را برای هدف مباح، ادامه دهد، حکم نماز در ادامه سفر چیست؟ س2. اگر در همان جایی که پشیمان شده بخواهد نماز بخواند تکلیف نمازش چه میباشد.
ج1. چنانچه باقی مانده مسیر، هشت فرسخ (امتدادی یا تلفیقی) باشد، نمازش قصر میشود، در غیر این صورت نماز تمام است؛ مگر آن که برگشت به تنهایی هشت فرسخ باشد که در این صورت از هنگامی که دوباره قصد مباح کرده، نمازش قصر است. ج2. نمازش تمام است، هرچند در این صورت احتیاط استحبابی در جمع بین قصر و تمام است.
س. آیا کسی که برای تفریح و تفرّج سفر میکند سفر حرام است و نماز تمام میباشد؟
ج. حرام نیست و نماز در آن شکسته است.
احکام وطن
اجوبه الاستفتائات
س 682: من متولد شهر تهران هستم و پدر و مادرم در اصل از اهالی شهر «مهدی شهر» هستند، لذا چندین بار در طول سال به آنجا سفر میکنند و من هم همراه آنان میروم، با توجه به اینکه من قصد بازگشت به «مهدی شهر» را برای سکونت ندارم، بلکه قصد دارم در تهران بمانم، نماز و روزهام چه حکمی دارند؟
ج: در فرض مذکور، نماز و روزه شما در وطن اصلى پدر و مادرتان، حکم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 683: من شش ماه از سال را در شهری و شش ماه را در شهر دیگری که محل تولدم و محل سکونت من و خانوادهام است، زندگی میکنم، ولی در شهر اول بهطور متوالی و مستمر ساکن نیستم، مثلاً دو هفته یا ده روز و یا کمتر در آن میمانم و سپس به محل تولد و سکونت خانوادهام بر میگردم، سؤال من این است که اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را در شهر اول داشته باشم، آیا حکم مسافر را دارم یا خیر؟
ج: اگر به مقداری در آنجا زندگی میکنید که عرفاً مسافر محسوب نمیشوید نماز شما در آنجا تمام و روزهتان صحیح است.
س 684: کسی که میخواهد سالیانی در مکانی بماند، تا چه مدتی بنای ماندن آنجا را داشته باشد، حکم وطن را دارد، و آیا بین ماندن در آنجا صرفاً به قصد زندگی یا برای کار یا هر دو، تفاوتی وجود دارد؟
ج: اگر بنای زندگی در جایی را به مدّت حداقل یکی دو سال داشته باشد نمازش در آنجا تمام و روزهاش صحیح است.
س 685: وطن شخصی تهران است و در حال حاضر قصد دارد در یکی از شهرهای نزدیک تهران ساکن شده و آن را وطن خود قرار دهد، ولی چون محل کسب و کار روزانهاش در تهران است، نمیتواند ده روز در آنجا بماند، چه رسد به شش ماه، بلکه هر روز به محل کارش میرود و شب به آنجا برمیگردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حکمی دارد؟
ج: شرط تحقق عنوان وطن جدید این نیست که انسان بعد از قصد توطّن و سکونت در شهری، بهطور مستمر مدتی در آنجا بماند، بلکه بعد از اینکه آنجا را به عنوان وطن جدید انتخاب نمود و با این قصد، مدتی (اگر چه فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب می شود؛ همچنین چنانچه کارهایی را انجام بدهد که عادتاً انسان برای توطّن در یک محلی آن کارها را انجام میدهد مثل تهیه منزل و انتخاب محل کسب و کار، ـ ولو زمانی هم نماند ـ وطن تحقّق پیدا میکند.
س 686: محل تولد من و همسرم شهر کاشمر است، ولی بعد از استخدام در یکی از ادارات دولتی، به نیشابور منتقل شدم، پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگی میکنند، در ابتدای رفتن به نیشابور، از وطن اصلی خود اعراض کردیم، ولی اکنون بعد از پانزده سال از این امر منصرف شدهایم، خواهشمندم به سؤالات زیر پاسخ فرمایید: 1 ـ هنگامی که به خانه پدر و مادرمان میرویم و چند روز نزد آنها میمانیم، وظیفه من و همسرم راجع به نماز چیست؟ 2 ـ فرزندان ما که در محل سکونت فعلی ما (نیشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسیدهاند، هنگامی که به شهر پدری مان (کاشمر) رفته و چند روز نزد آنها میمانیم، چه وظیفهای دارند؟
ج: بعد از آن که از وطن اصلی تان (کاشمر) اعراض کردید، دیگر حکم وطن در آن جا بر شما جاری نمی شود، مگر آن که دوباره برای زندگی به آن جا برگشته و با قصد زندگی دائم مدتی در آن جا اقامت کنید و این شهر نسبت به فرزندان شما هم حکم وطن را ندارد و همه شما در آن جا حکم مسافر را دارید.
س 687: شخصی دارای دو وطن است، در نتیجه نماز خود را در هر دو مکان تمام میخواند و روزه هم میگیرد، آیا واجب است که همسر و فرزندان تحت تکفل وی در این مسأله از سرپرست خود تبعیت نمایند یا اینکه میتوانند مستقل از او عمل کنند؟
ج: زن مىتواند وطن جديد شوهرش را وطن خود قرار ندهد، ولى فرزندان اگر صغير باشند و در تصميمگيرى و کسب درآمد مستقل نباشند و يا در اين مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جديد پدر، وطن آنها هم محسوب مىشود.
س 688: اگر زایشگاه خارج از وطن پدر باشد و مادر ناچار باشد که چند روزی برای وضع حمل به زایشگاه منتقل شود و بعد از تولد فرزند برگردد، وطن این طفل کجاست؟
ج: اگر زايشگاه در وطن پدر و مادر که در آن زندگى مىکنند قرار داشته باشد، همانجا وطن اصلى کودک هم خواهد بود، در غير اين صورت مجرد تولد در شهرى باعث نمىشود که آنجا وطن او شود، بلکه وطن وى همان وطن پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگى مىکند.
س 689: چند سال است که شخصی در شهر اهواز سکونت دارد ولی آنجا را به عنوان وطن دوم خود قرار نداده است، اگر از آن شهر به مقدار بیشتر یا کمتر از مسافت شرعی خارج شود، هنگام بازگشت مجدد به آنجا، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟
ج: در فرض مرقوم که در آن مکان عرفاً مسافر محسوب نمیشود نمازش تمام و روزه او صحیح است.
س 690: من فردی عراقی هستم که قصد اعراض از وطنم عراق را دارم، آیا همه ایران را وطن خود قرار دهم یا منطقهای را که در آن ساکن هستم و یابرای انتخاب وطن حتماً باید خانهای بخرم؟
ج: در وطن جديد، قصد توطن در شهر خاص و معيّن و سکونت در آن به مدتى که انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است، ولى تملک خانه يا غير آن شرط نيست.
س 691: کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر دیگری مهاجرت نماید و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن که به سن تکلیف رسیده، نسبت به نماز و روزهاش در آنجا چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر از محل تولد به تبعیت از پدرش مهاجرت کند و پدر وی قصد عدم بازگشت به آنجا را برای زندگی داشته باشد، آن مکان برای او هم حکم وطن را ندارد.
س 692: اگر شخصی وطنی داشته باشد که در حال حاضر در آن سکونت نمیکند، ولی گاهی با همسرش به آنجا میرود، آیا همسر او در آنجا باید مانند وی نمازش را تمام بخواند یا خیر؟ و اگر همسرش تنها به آنجا برود نمازش چه حکمی دارد؟
ج: مجرد اينکه آن مکان وطن شوهر اوست باعث نمىشود که وطن وى هم باشد و بر او در آنجا احکام وطن جارى شود.
س 693: آیا محل کار حکم وطن را دارد؟
ج: اشتغال به کاری در مکانی موجب نمی شود که آن مکان وطن گردد، ولی اگر در آنجا سکونت داشته باشد و بنا دارد حداقل مدت یکی دو سال در آنجا بماند حکم مسافر را نخواهد داشت و نمازش تمام و روزهاش صحیح است.
س 694: مراد از اعراض از وطن چیست؟ آیا مجرد ازدواج زن و رفتن وی همراه شوهر به هر جایی که او میخواهد، اعراض محسوب میشود یا خیر؟
ج: اعراض، با خروج از وطن با تصمیم بر عدم بازگشت به آنجا و همچنین با علم یا اطمینان به عدم امکان بازگشت، محقّق میشود و مجرد رفتن زن به خانة شوهر در شهر دیگر، مستلزم اعراض از وطن اصلیاش نیست.
س 695: خواهشمندیم نظر خود را درباره وطن اصلی و وطن دوم بیان فرمایید.
ج: وطن اصلی جایی است که انسان در ابتدای زندگی (یعنی دوران کودکی و نوجوانی) در آنجا رشد و نمو پیدا کند و بزرگ شود و وطن دوم هم جایی است که مکلّف آن را برای سکونت دائم، اگرچه برای چند ماه در سال یا مدت طولانی مثلاً چهل، پنجاه سال برگزیده است.
س 696: پدر و مادر من از اهالی شهر ساوه هستند و هر دو در کودکی به تهران آمده و در آن سکونت کردهاند. بعد از ازدواج به شهر چالوس رفته و در آن ساکن شدهاند، زیرا محل کار پدرم آنجا بوده است. بنا بر این من در تهران به دنیا آمده، ولی هرگز در آن اقامت نکردهام، در تهران و ساوه چگونه نماز بخوانم؟
ج: در فرض مرقوم در آنجا حکم سایر مسافرین را خواهید داشت.
س 697: شخصی از وطنش اعراض نکرده است و در حال حاضر حدود شش سال است که در شهر دیگری اقامت دارد، در صورتی که به وطن خود برگردد، با توجه به اینکه بر تقلید امام راحل(قدّسسرّه) باقی مانده، آیا نماز خود را باید تمام بخواند یا شکسته؟
ج: تا از وطن سابق خود اعراض نکرده، حکم وطن نسبت به او باقی است و نماز وی در آن جا تمام و روزه اش صحیح است.
س 698: دانشجویی خانهای را در شهر تبریز برای تحصیل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره کرده است، همچنین وی در صورت امکان، قصد ماندن دائمی در تبریز را دارد، در حال حاضر در ایام ماه مبارک رمضان گاهی به وطن اصلیاش رفت و آمد میکند، آیا آن دو مکان، برای او دو وطن محسوب میشوند؟
ج: اگر در حال حاضر قصد قطعى بر توطّن در محل تحصيل نداشته باشد، آنجا حکم وطن را براى او نخواهد داشت. ولى حکم وطن بودن وطن اصلى او تا زمانى که از آن اعراض نکرده، نسبت به وى باقى است.
س 699: من در شهر کرمانشاه به دنیا آمدهام و شش سال است که در تهران ساکن هستم و بدون اینکه از وطن اصلی خود اعراض کرده باشم، قصد توطن در تهران کردهام. اگر در هر یک یا دو سال از منطقهای به منطقه دیگری از مناطق تهران منتقل شوم، نماز و روزهام در آنجا چه حکمی دارد؟ و چون بیشتر از شش ماه است که در منطقه جدیدی از تهران ساکن هستیم، آیا آنجا برای ما حکم وطن را دارد یا خیر؟ هنگامی که در طول روز به مناطق مختلف تهران رفت و آمد میکنیم، نماز و روزه ما چه حکمی دارد؟
ج: اگر در تهران فعلى و يا محلهاى از آن قصد توطن نمودهايد، سراسر آنجا وطن شما محسوب مىشود، و در تمامى محلههاى تهران حکم وطن بر شما جارى است و نمازتان تمام و روزه شما صحيح است و تردد شما در تهران فعلى حکم سفر را ندارد.
س 700: محل کار و سکونت فعلی شخصی از اهالی روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگی میکنند و در آن ملک و آب دارند، این شخص برای دیدار و کمک به آنجا میرود، ولی تمایلی به بازگشت به آنجا برای سکونت ندارد، با توجه به اینکه آنجا زادگاه وی است، نماز و روزهاش در آنجا چه حکمی دارد؟
ج: اگر قصد مراجعت به آن روستا براى سکونت و زندگى ندارد، بلکه تصميم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جارى نمىشود.
س 701: آیا محل تولد شخص هرچند در آنجا ساکن نباشد، وطن محسوب میشود؟
ج: اگر در آنجا مدتی (یعنی دوران کودکی و نوجوانی) مانده و رشد و نمو کرده باشد، تا از آن اعراض نکرده است، حکم وطن را دارد و در غیر این صورت حکم وطن را ندارد.
س 702: نماز و روزه کسی که سالهای زیادی (نه سال) در سرزمینی که وطن او نیست، زندگی میکند، و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است، ولی یقین دارد که روزی به آن باز خواهد گشت، چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال بر این شخص، مسافر صدق نمیکند و نمازش در آنجا تمام و روزهاش صحیح است.
س 703: شش سال از عمرم را در روستایی و هشت سال را در شهری گذرانده و در حال حاضر برای تحصیل به مشهد آمدهام، نماز و روزهام در هر یک از این مکانها چه حکمی دارد؟
ج: روستای محل تولد اگر عرفاً وطن اصلی شما محسوب شود نماز شما در آنجا تمام و روزهتان صحیح است و در صورتیکه صدق وطن محل شک باشد جای احتیاط است و اگر در روستای مذکور به دنیا نیامده باشید در صورت شک در صدق وطن، احکام وطن را برای شما ندارد. شهری هم که چندین سال در آن ساکن بوده اید، اگر آن را به عنوان وطن انتخاب کرده باشید، تا از آن اعراض نکرده اید، حکم وطن را برای شما دارد ولی شهر مشهد اگر قصد توطن در آن را ندارید وطن شما محسوب نمیشود لکن اگر بنا دارید حداقل یکی دو سال در آنجا سکونت داشته باشید نمازتان در آنجا تمام و روزهتان صحیح است.
احکام وطن
استفتائات جدید
وطن اصلی چیست و چه مقدار بماند تا آنجا وطن اصلی او شود؟
ج. وطنِ اصلی مکانی است که انسان بخش عمدهای از اوایل زندگی (دوران کودکی و نوجوانی) را در آنجا رشد و نمو کرده باشد؛ و مقدار زمان لازم برای تحقق آن موکول به نظر عرف است؛ مثلاً اگر ده سال اول زندگی را در جایی گذرانده است، از نظر عرف وطن اصلی صدق میکند و اگر یکی دو سال مانده باشد، وطن صدق نمیکند.
س. چند وطن همزمان میتوان داشت؟
ج. داشتن دو یا سه وطن بالفعل اشکال ندارد؛ به این صورت که در هر یک خانه و زندگی دارد و در طول سال چند ماه در آن مکانها زندگی میکند؛ اما داشتن بیش از سه وطن بالفعل، محل اشکال است.
س. کسی که چند وطن دارد آیا لازم است در همه آنها به یک اندازه اقامت کند؟
ج. لازم نیست در همه آنها به یک اندازه اقامت داشته باشد، بنابراین کسی که دو وطن دارد اگر در یک مکان مثلاً پنج ماه و در مکان دیگر هفت ماه بماند و کسی که سه وطن دارد در یک مکان چهار ماه و در مکان دوم پنج ماه و مکان سوم، سه ماه بماند، در همه آنها احکام وطن جاری است.
س. اگر کسی همه ساله مدتی در شهری اقامت دارد آیا آنجا وطن او میباشد؟
ج. چنانچه قصد دارد برای همیشه یا سالیان متمادی سالی سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در آنجا زندگی کند، چنانچه وسائل زندگی مانند خانه و امثال آن را فراهم کند، آنجا از نظر عرف وطن دوم او محسوب میشود، اما اگر صرفا برای ییلاق و مانند آن، بدون قصد توطن و بدون فراهم آوردن لوازم زندگی آنجا برود، وطن او نمیشود.
تبعیت زن و اولاد در وطن
اجوبه الاستفتائات
س 704: آیا زن در وطن و اقامت تابع شوهر است؟
ج: مجرد زوجيّت موجب تبعيّت قهرى نمىشود، و زن مىتواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر خود نباشد. بله، اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده همسرش باشد، قصد شوهرش براى او کافى است و شهرى که همسرش با او براى زندگى دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وى هم محسوب مىشود و همچنين اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جايى ديگر، اعراض او از وطن هم محسوب مىگردد، و براى اقامت ده روز در سفر، اطلاع او از قصد شوهرش مبنى بر اقامت ده روز با اين فرض که وى تابع اراده شوهر است براى وى کافى است، بلکه اگر مجبور به همراهى با شوهرش در مدت اقامت در آنجا باشد، نيز حکم همين است.
س 705: جوانی با زنی از شهری دیگر ازدواج نموده است، هنگامی که این زن به خانه پدرش میرود، نمازش قصر است یا تمام؟
ج: تا زمانى که از وطن اصلى خود اعراض نکرده، نمازش در آنجا تمام است.
س 706: آیا زن و فرزندان مشمول مسأله «1284» رساله حضرت امام(قدّسسرّه) هستند؟ یعنی در تحقق سفر آنها قصد سفر توسط آنان شرط نیست؟ و آیا وطن پدر موجب تمام بودن نماز کسانی که تابع وی هستند، میگردد؟
ج: اگر در سفر تابع پدر ولو قهراً باشند، قصد پدر براى پيمودن مسافت در صورت اطلاع آنان از آن کافى است. ولى در انتخاب وطن و اعراض از آن، اگر در تصميمگيرى و زندگى مستقل نباشند، يعنى بر حسب طبيعت و ارتکازشان تابع اراده پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جديد که پدر با آنها براى زندگى دائمى به آنجا رفته است، تابع وى خواهند بود.
تبعیت زن و اولاد در وطن
استفتائات جدید
س. تبعیت در وطن، آیا مختص به فرزند است؟
ج. تبعیت در وطن، اختصاص به فرزند ندارد و عرفاً شامل هر کسی که تابع دیگری باشد نیز میشود، مانند خدمتکاری که استخدام شده تا همیشه همراه فردی باشد یا همسری که شرط توطّن در محل خاصی نکرده و همواره با شوهرش زندگی میکند.
س. اگر فرزندی که نانخور والدین است اگر همراه والدین به محلی برود که آنها قصد توطن دارند، اما او قصد عدم توطن دارد آیا آنجا حکم وطن را برای او دارد؟
ج. آنجا برای او وطن محسوب نمیشود؛ هر چند نانخور والدین باشد.
س. فرزندی که به تبع والدین در مکانی قصد توطن کرده، اگر بعد ازمدتی (مثلاً یکی دو ماه) از قصدش برگردد حکم نمازش در آنجا چیست؟
ج. تا زمانی که از آن مکان خارج نشده، اعراض محقق نشده و نمازش تمام است.
احکام بلاد کبیره
اجوبه الاستفتائات
س 707: نظر جنابعالی درباره شهرهای بزرگ از جهت قصد توطن یا اقامت ده روز در آنها چیست؟
ج: در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز فرقى بين شهرهاى بزرگ و معمولى نيست و حتى با قصد توطن در يک شهر بزرگ و مدتى در آنجا ماندن، بدون معيّن کردن محله خاصى از آن، تمام آن شهر حکم وطن را درباره او پيدا خواهد کرد. همچنين اگر قصد اقامت ده روز در مانند اين شهر نمايد، بدون اينکه محله خاصى از آن را قصد نمايد، حکم تمام بودن نماز و صحّت روزه در مورد او در تمام محلههاى آن شهر جارى خواهد بود.
س 708: شخصی از فتوای امام(قدّسسرّه) در مورد اینکه تهران از بلاد کبیره است، مطلع نبوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فتوای امام(قدّسسرّه) علم پیدا کرده است، نماز و روزهای را که به نحو متعارف به جا آورده، چه حکمی دارد؟
ج: اگر در حال حاضر بر تقليد امام(قدّسسرّه) در آن مسأله باقى باشد، واجب است که اعمال گذشتهاش را که با فتواى امام(قدّسسرّه) منطبق نيست، تدارک نمايد، به اين معنى که نمازهايى را که به جاى شکسته، تمام خوانده بهصورت شکسته قضا کند و روزههايى را که در حال مسافرت گرفته است، قضا نمايد.
نماز استیجاری
اجوبه الاستفتائات
س 709: من قادر بر خواندن نماز نیستم، آیا جایز است که شخصی به نیابت از من نماز بخواند؟ آیا فرقی بین اینکه نائب طلب اجرت کند و یا طلب اجرت نکند، وجود دارد؟
ج: شخص مکلف تا زنده است بايد نمازهاى واجبش را خودش، به هر نحو که مىتواند، انجام دهد و نماز نائب چه با اجرت و چه بدون اجرت براى او مجزى نيست.
س 710: کسی که نماز استیجاری میخواند: 1 ـ آیا گفتن اذان و اقامه و سلامهای سه گانه و تسبیحات اربعه بهطور کامل بر او واجب است؟ 2 ـ اگر یک روز مثلاً نماز ظهر و عصر را بخواند و در روز بعد نمازهای پنجگانه را بهطور کامل به جا آورد، آیا رعایت ترتیب لازم است؟ 3 ـ آیا در نماز استیجاری، ذکر خصوصیات میّت شرط است یا خیر؟
ج: ذکر خصوصیات میّت لازم نیست، و رعایت ترتیب فقط بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا شرط است، و هرگاه در عقد اجاره کیفیت خاصی بر اجیر شرط نشده باشد و کیفیت معهودی که اطلاق عقد اجاره به آن انصراف پیدا کند، هم وجود نداشته باشد، بر اجیر فقط لازم است که نماز را با واجبات آن انجام دهد.
نماز استیجاری
استفتائات جدید
س. کسی که تا ظهر مبطل روزه انجام نداده و نیت روزه هم از قبل نداشته میتواند قبل از ظهر نیت روزه استیجاری کند؟
ج. باید مورد اجاره طبق قرارداد اجاره و نیز آنچه متعارف بین مؤمنان است، انجام گیرد. در غیر این صورت باید به اجیر کننده مراجعه شود.
س: خواستم ببينم آيا در نماز استيجارى اكتفا به واجبات كافى است يا خير؟
ج) اگر برای نماز استیجاری، شرط خاصی قرار نداده باشند بر اجیر فقط لازم است که نماز را با واجبات آن انجام دهد.
س: اگر كسى چند روز نماز يا روزه استيجارى گرفته باشد اما اسم منوبعنه را فراموش كرده و امكان پرسيدن اسم او هم نباشد، وظيفهاش در اين باره چيست؟
ج) در فرض مذكور ذكر اسم منوبعنه لازم نيست بلكه همين مقدار كه اشاره به شخص خاصى شود، كفايت مىكند.
س: بنده از طرف وصى ميت اجير نشدم. بلكه شخصى اجير- با اذن يا بدون اذن- به علت كمبود وقت، مقدارى از نماز استيجارى خود را با مقدارى پول به بنده داد ، آيا اينگونه اجارهى نماز صحيح است يا خير؟ اگر صحيح نيست تكليف نمازهايى كه خوانده شده چيست؟
ج) شما نسبت به آن تكليفى نداريد.
س: شخصى نماز استيجارى گرفته بوده و بنده براى كمك به ايشان تبرعاً مقدارى از آن نماز را به عهده گرفتم. اولاً نمىدانم كه آن شخص اذن اين كار را داشته يا نه، دوماً نتوانستم سر مدت تعيين شده نماز را بخوانم و هنوز مقدارى از نماز باقى مانده است. آيا بنده بايد بقيه نمازها را خودم بخوانم يا به ايشان برگردانم؟ تكليف آن مقدار را كه نخواندهام چيست؟
ج) اگر اجير مجاز به اجاره غير هم بوده، نمازهايى را كه خواندهايد، صحيح است و نسبت به بقيه موضوع را به اطلاع اجير برسانيد.
س: پدر اينجانب شش سال نماز استيجارى گرفته بود كه خود آن مرحوم يكسال آن را خوانده ولى پنج سال ديگر باقى مانده است. به واسطه ناآگاهى از مسأله، چهار سال آن را بدون اجازه ورثهى كسى كه نماز از او قضا شده، خواندهايم و يك سال ديگر باقى است. اولاً تكليف ما در مورد آن چهار سالى که بدون اجازه ورثه خواندهايم چيست؟ و ثانياً براى خواندن يک سال باقى مانده، آيا بايد از ورثه آن مرحوم اجازه بگيريم ؟
ج) اگر اجاره مشروط به مباشرت پدرتان بوده است، نسبت به مقدار باقى مانده اجاره باطل مىشود و تابع رضايت و اجازهى صاحبان مبلغ مذكور مىباشد.
س: بنده به دليل مشكلات زياد مالى كه داشتم از دفتر حضرت امام خمينى (قدس سره) نماز و روزه گرفتم. ولى بعداً نتوانستم در سر قرار، آن را تمام كنم و حال پولى ندارم كه پس بدهم. وظيفهام چيست؟ بعد از وقت مىتوانم انجام دهم؟ با آن پول سجاده و لباس خريدهام آيا نمازم با آنها درست است يا خير؟
ج) اگر براى شما به منظور انجام نماز و روزه وقتى معيّن كردهاند در اين صورت انجام آن بعد از گذشت مدت صحيح نيست مگر با اجازه شخصى كه شما را اجير كرده است و اگر بدون اجازه انجام دهيد مستحّق اجرت نمىباشيد.
س: اگر شخصى به اجرت دويست هزار تومان، اجير شود تا يک سال نماز بخواند؛ الف: آيا آن شخص مىتواند نماز را به كسى ديگر بدهد تا تبرعاً بخواند ولى خودش آن مبلغ را بردارد؟ ب: آيا شخص مىتواند همه نمازها را به كسى ديگر بدهد و در مقابل سىهزار تومان اجرت به او بپردازد و صد و هفتاد هزار تومان براى خود بردارد؟ مرحوم حضرت امام (ره) در تحريرالوسيله [القول في صلاة الاستيجار مسأله 9] مىفرمايند: «لو تقبّل العمل من دون أن يؤاجر نفسه له يجوز أن يستأجر غيره له لكن حينئذٍ لا يجوز أن يستأجره بأقلّ من الأجرة المجعولة له على الأحوط، الا اذا أتي ببعض العمل و إن قلّ». آيا اين «إن قلّ» شامل «تلاش براى يافتن اجير ديگرى» مىشود؟ لطفاً توضيح دهيد.
ج1و2) اگر اجير شده است نمىتواند بدون اذن اجير كننده، كسى ديگرى را اجير كند و عبارت «بعض العمل و إن قلّ» شامل تلاش براى يافتن اجير ديگر نمىشود.
نماز آیات
اجوبه الاستفتائات
س 711: نماز آیات چیست و علت شرعی وجوب آن کدام است؟
ج: نماز آيات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعى وجوب آن عبارت است از: کسوف خورشيد و خسوف ماه، اگر چه مقدار کمى از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غيرعادى که باعث ترس بيشتر مردم شود مانند بادهاى سياه يا سرخ و يا زرد که غيرعادى باشند؛ تاريکى شديد، فرو رفتن زمين و ريختن کوه، صيحه آسمانى و آتشى که گاهى در آسمان ظاهر مىشود. در غير از کسوف و خسوف و زلزله، بايد آن حادثه موجب ترس و وحشت بيشتر مردم شود، و حادثهاى که ترس آور نباشد و يا موجب ترس و وحشت افراد نادرى گردد، اعتبار ندارد.
س 712: نماز آیات چگونه باید خوانده شود؟
ج: به چند صورت می توان آن را بجا آورد: صورت اول: بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همین طور ادامه دهد تا یک رکعت پنج رکوعی که قبل از هر رکوعی حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید و بعد برای رکعت دوم قیام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد. صورت دوم: بعد از نیت و تکبیرةالاحرام، حمد و یک آیه (البته احتساب بسمالله به عنوان یک آیه صحیح نیست) از سوره ای را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آیه دیگری از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگری از همان سوره را قرائت نماید و همین طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره ای که پیش از هر رکوع، یک آیه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، برای رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیه ای از یک سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد برای هر رکوعی به یک آیه از سوره ای اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند. البته هنگام تجزیه سوره، لازم نیست یک آیه کامل بخواند بلکه میتواند یک آیه (غیر از بسمالله) را نیز به دو قسمت تجزیه نماید. صورت سوم: یکی از رکعتها را به یکی از دو صورت و رکعت دیگر را به نحو دیگر بجا آورد. صورت چهارم: سوره ای را که آیه ای از آن را در قیام پیش از رکوع اول خوانده، در قیام پیش از رکوع دوم یا سوم یا چهارم تکمیل نماید، که در این صورت واجب است بعد از سر برداشتن از رکوع، سوره حمد را در قیام بعدی اعاده نموده و یک سوره یا آیه ای از آن را اگر پیش از رکوع سوم یا چهارم است، قرائت کند، و در این صورت واجب است که آن سوره را تا قبل از رکوع پنجم به آخر برساند.
س 713: آیا وجوب نماز آیات اختصاص به کسانی دارد که در شهر وقوع حادثه هستند و یا شامل همه مکلفینی که از آن مطلع شدهاند هرچند در آن شهر نباشند نیز میشود؟
ج: وجوب آن مختص کسانى است که در شهر وقوع حادثه هستند و کسى هم که در شهر متصل به شهرى که حادثه در آن رخ داده، بهطورى که مانند يک شهر محسوب شوند، زندگى مىکند، حکم آنها را دارد.
س 714: اگر شخصی هنگام وقوع زلزله بیهوش باشد و بعد از وقوع آن به هوش آید، آیا نماز آیات بر او واجب است؟
ج: اگر علم به وقوع زلزله پيدا نکند تا اينکه زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آيات واجب نيست، اگرچه احتياط آن است که بجا آورد.
س 715: بعد از وقوع زلزله در منطقهای، غالباً در مدت کمی دهها پس لرزه رخ میدهد، حکم نماز آیات در این موارد چیست؟
ج: هر زلزلهاى، چه شديد و چه خفيف، اگر زلزله مستقلى محسوب شود، نماز آيات جداگانهاى دارد.
س 716: اگر مرکز زلزله نگاری، وقوع لرزشهای خفیف زمین را با ذکر تعداد آن در منطقهای که ما زندگی میکنیم، اعلام نماید، ولی ما اصلاً آنها را احساس نکنیم، آیا در این حالت نماز آیات بر ما واجب میشود یا خیر؟
ج: اگر بهگونهای است که کسی آن را احساس نمیکند و فقط با دستگاهها، قابل درک باشد، نماز آیات واجب نیست.
نماز آیات
استفتائات جدید
س. اگر نمازگزار در بین نماز آیات بفهمد که وقت نماز یومیه تنگ است وظیفه اش چیست؟
ج. باید نماز آیات را قطع کند و نماز یومیه را بخواند اگر غیر از نماز یومیه کاری که منافات با نماز دارد، انجام نداده میتواند نماز آیات را از همان جائی که قطع کرده ادامه دهد و تمام کند و نیازی به شروع از اول نیست وگرنه باید دوباره نمازآیات را از اول بخواند.
س: آيا در نماز آياتى كه به جماعت اقامه مىشود، خواندن حمد و سوره بر مأمومين واجب است؟
ج) حكم جماعت در نماز آيات مانند جماعت در نمازهاى يوميه مىباشد كه قرائت امام از قرائت مأموم کفايت مىکند.
س: در شهرى كه زلزله اصلى رخ مىدهد آيا براى تمام پسلرزهها (حتى اگر بيش از 30 مورد باشد) نماز آيات لازم است خوانده شود؟ با توجه به اينكه فاصله بسيارى از پسلرزهها آنقدر كم است كه نمىتوان تشخيص داد چند پسلرزه رخ داده است.
ج) هر زلزله اى، چه شديد و چه خفيف، اگر زلزله مستقلى محسوب شود، نماز آيات جداگانه اى دارد.
س: نماز آیات در مورد زلزله و خورشیدگرفتگی اگر از وقت خود عقب بیافتد آیا با نیّت قضا باید خوانده شود یا خیر؟
ج) نماز آیات برای زلزله همیشه ادا است و باید در خواندن آن تعجیل کند و مسامحه نکند ولی در خورشیدگرفتگی (کلی) اگر بعداً آن را بجا آورده، باید نیّت قضا کند.
س: اگر براى زلزله نماز آيات خوانده نشده، آيا قضا دارد يا خير؟
ج) نماز آيات براى زلزله قضا نمىشود و هر وقت بخواند بايد به نيت ادا خوانده شود.
س: آيا در نماز آيات مىتوان اكتفا به «بسم الله الرحمن الرحيم» كرد و به ركوع رفت يا بايد همراه آن آيهاى ديگر قرائت شود؟
ج) بنابر احتياط، كفايت نمىكند و بايد همراه آيه ديگر ـ اگر چه نيمى از يك آيه ـ خوانده شود.
س: اينجانب متوجه شدهام حضرت آقا «بسم الله الرحمن الرحيم» را به تنهايی آيه در نظر نمیگيرند در صورتی كه بنده تا قبل از اين در نماز آيات، سوره توحيد را میخواندم و آن را به پنج آيه ـ با حساب بسم الله به عنوان يک آيه ـ تقسيم میکردم. تكليف نمازهای آياتی كه به اين صورت خوانده شده چگونه است؟
ج) نمازهايی را كه تاكنون خواندهايد، صحيح است لكن بعد از اين بنابر احتياط به «بسم الله الرحمن الرحيم» به عنوان يك آيه اكتفا ننماييد، بلكه آيهای ديگر يا بخشی از آيه را با آن بخوانيد.
س: آيا نماز آيات را مىتواند به جماعت خواند؟
ج) اشكال ندارد.
س: اين كه در رابطه با نماز آيات فرمودهايد، سوره را مىتوان به پنج قسمت تقسيم كرد، آيا منظور از هر قسمت، يك آيه است يا مىتوان آيهاى را به دو قسمت تقسيم كرد؛ مثل اين که «لم يلد» يك قسمت و «ولم يولد» يك قسمت باشد؟
ج) تقسيم به نحو ذكر شده در سؤال، اشكال ندارد.
س: اگر كسى به ركوع دوم ركعت اول نماز آيات جماعت برسد، نمازش را چهطور بايد بخواند؟
ج) در فرض مرقوم، داخل شدن در جماعت، محلّ اشكال است.
نوافل و نمازهای مستحبی
اجوبه الاستفتائات
س 717: آیا باید نمازهای نافله بلند خوانده شود یا آهسته؟
ج: مستحب است که نافلههاى روز آهسته و نافلههاى شب بلند خوانده شود.
س 718: آیا جایز است نماز شب را که دو رکعت دو رکعت خوانده میشود، بهصورت دو نماز چهار رکعتی و یک دو رکعتی و یک نماز وتر خواند؟
ج: خواندن نماز شب بهصورت نماز چهار رکعتى صحيح نيست.
س 719: آیا هنگام خواندن نماز شب، واجب است که کسی متوجه نماز شب خواندن ما نشود؟ آیا واجب است که آن را در تاریکی بخوانیم؟
ج: در تاريکى خواندن و مخفى کردن از ديگران شرط نيست، اما ريا هم در آن جايز نيست.
س 720: آیا خواندن نافله ظهر و عصر، پس از ادای نماز ظهر و عصر و در وقت نافله، باید به قصد قضا باشد و یا به قصد دیگری؟
ج: در اين هنگام، احوط اداى آن به قصد قربة الى الله، بدون قصد ادا و قضاء است.
س 721: خواهشمندیم کیفیت نماز شب را به تفصیل برای ما بیان فرمایید.
ج: نماز شب يازده رکعت است، هشت رکعت آن که بهصورت دو رکعتى دو رکعتى خوانده مىشود، نماز شب نام دارد و دو رکعت آن نماز شفع است که مانند نماز صبح خوانده مىشود، و يک رکعت هم نماز وتر نام دارد که در قنوت آن استغفار و دعا براى مؤمنين و طلب حاجات از خداوند منّان به ترتيبى که در کتابهاى ادعيه ذکر شده، مستحب است.
س 722: نماز شب به چه صورتی باید خوانده شود؟ یعنی کیفیت آن از جهت سوره و استغفار و دعا چگونه است؟
ج: در نماز شب سوره و استغفار و دعا به عنوان جزئيت شرط نيست، بلکه کافى است که در هر رکعت بعد از نيّت و تکبيرةالاحرام، سوره حمد قرائت شود، و اگر خواست بعد از قرائت حمد يک سوره از سورههاى قرآن را هم قرائت کند، و رکوع و سجود و ذکر آنها و تشهد و سلام بجا آورد.
نوافل و نمازهای مستحبی
استفتائات جدید
س. آیا میتوانیم نماز غفیله را به نیت یکی از نمازهای نافلهی مغرب بخوانیم که هم نافلهی مغرب حساب شود و هم غفیله؟
ج. نماز غفیله، کفایت از نافله مغرب نمیکند.
س. آیا در نماز نافله در حال سواره و راه رفتن و نیز در حال استقرار و اختیار میتوان رکوع و سجود را با ایماء و اشاره انجام داد و رو به قبله بودن را مراعات ننمود؟
ج. در حال سواره و راهرفتن لازم نیست قبله رعایت شود و رکوع و سجود با اشاره کافی میباشد. و اما در حال استقرار در مکانی باید هم قبله را مراعات کند و هم رکوع و سجود را به نحو صحیح انجام دهد ولی مانع ندارد نافله را در حال اختیار هم نشسته بخواند.
س: آيا جايز است كسى كه نماز قضا دارد، نماز مستحب بخواند؟
ج) مانعى ندارد.
س: اگر كسى اذكار مستحب نماز را غلط و يا ناقص تلفظ كند آيا نمازش صحيح است؟
ج) اگر غلط فاحش نباشد و موجب تغيير معنى نگردد، نماز باطل نيست.
س: طريقه بجا آوردن نوافل در حال حركت چگونه است؟ ركوع و سجود و تكبيرةالاحرام آن چگونه ادا مىشود؟
ج) در حال حركت به نيت ورود به نماز تكبيرة الاحرام گفته مىشود و پس از قرائت حمد و سوره ذكر ركوع به نيت ركوع و سپس ذكر سجود به نيت سجده انجام خواهد شد و براى انجام رکوع و سجود مىتوان به نيت رکوع کمى و براى سجود مقدارى بيشتر سر را خم کرد.
س: تعداد 40 نفر مؤمن که براى دعا در قنوت نماز وتر آمده است توقيفى است يا نمازگزار مىتواند تعداد بيشترى را هم دعا کند. البته منظور از سؤال اين است که آيا بر عدد 40 در اينجا مانند بسيارى از مواقع ديگر تأثيرى در نظر گرفته شده است يا خير؟ (مثلاً در تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) 34 بار بايد الله اکبر گفته شود و اگر عمداً 35 بار گفته شود با اين حال که الله اکبر ذکرى است مستحب اما ديگر اثر تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) را نخواهد داشت.)
ج) چهل نفر به قصد ورود بگويد و گفتن مازاد بر آن به قصد قربت مطلق، اشکال ندارد و بعيد نيست خصوص عدد چهل خصوصيتى داشته باشد.
س: آيا مىشود نماز مستحب را به نماز جماعت اقتدا كرد؟
ج) صحيح نيست.
س: آيا در نماز نافله در حال استقرار و اختيار مىتوان ركوع و سجود را با ايماء و اشاره انجام داد؟
ج) در حال استقرار در مكانى، بايد هم قبله را مراعات كند و هم ركوع و سجود را به نحو صحيح انجام دهد ولى مانع ندارد نافله را در حال اختيار هم نشسته بخواند.
س: بنده گاهی در ميان جوانان به عنوان امام جماعت قرار میگيرم؛ آيا ترک نوافل در اين شرائط برای جلوگيری از خستگی مأمومين جوان جايز است؟
ج) ترک نافله اشکالى ندارد ولى در فرض مرقوم مىتوانيد نافله را سريع ـ که وقت زيادى نگيرد ـ بخوانيد و به علاوه جوانان را نيز تشويق به انجام نافله بنماييد.
س: در صورت زيادی وقت، نماز غفيله مقدم است يا چهار ركعت نماز نافله مغرب؟ اگر بعد از نماز مغرب وقت كم باشد (در نماز جماعت) كداميك بهتر است بهجا آورده شود؟
ج) میتوانيد دو ركعت نافله مغرب را خوانده و دو ركعت ديگر را در قالب نماز غفيله بهجا آوريد.
س: اگر در نماز مستحبى شك ايجاد شود، چه حكمى دارد؟
ج) اگر شك در ركعات باشد، مخير است كه بنا را بر اقلّ بگذارد و يا بر اكثر لكن شك در افعال نافله، حكم شك در نماز واجب را دارد.
س: اگر يكى از مستحبات نماز، مثل قنوت را در نماز مستحبى نخوانيم، آيا اشكال دارد؟
ج) ترك قنوت مطلقاً مانع ندارد هر چند در نماز واجب باشد.
مسائل متفرقه نماز
اجوبه الاستفتائات
س 723: چگونه باید افراد خانواده را برای خواندن نماز صبح بیدار نمود؟
ج: در اين مورد کيفيت خاصى در رابطه با افراد خانواده وجود ندارد.
س. آیا تکرار ۳ یا ۴ بار یک عبارت در نماز به خاطر وسواس، نماز را باطل میکند؟
ج) تکرار اذکار نماز حتی اگر از روی وسواس باشد، موجب بطلان نماز نیست (غیر از تکبیرة الاحرام که صورتهای مختلفی دارد*) البته اگر تکرار ذکر به حدی برسد که موالات و یا صورت نماز را به هم بزند، موجب بطلان نماز میشود. --------------------------- * گفتن تکبیرة الاحرام کامل برای بار دوم و چهارم و... (در عددهای زوج) موجب بطلان نماز است ولی گفتن ناقص یا در عددهای فرد موجب بطلان نماز نمیشود.
س 724: نماز و روزه کسانی که به گروهها و طایفههای مختلفی منسوب هستند و نسبت به هم بغض و حسد و حتی دشمنی بدون دلیل دارند، چه حکمی دارد؟
ج: براى مکلّف اظهار حسد و کينه و دشمنى با ديگران جايز نيست، ولى اين امور باعث بطلان نماز و روزه نمىشود.
س 725: اگر رزمندهای در جبهه به علت شدت درگیری قادر بر قرائت فاتحه یا سجده و یا رکوع نباشد، چگونه باید نمازش را در آنجا بخواند؟
ج: بايد به هر نحوى که برايش امکان دارد، نماز بخواند. اگر قادر بر انجام رکوع و سجده نيست، ايماء و اشاره به جاى رکوع و سجود کافى است.
س 726: پدر و مادر به فرزندانشان در چه سنی احکام شرعی و عبادات را باید تعلیم دهند؟
ج: مستحب است که ولىّ اطفال احکام شرعى و عبادات را پس از رسيدن آنان به سن تميز به ايشان ياد دهد.
س 727: بعضی از رانندگان اتوبوسهای مسافربری که بین شهرها رانندگی میکنند، به نماز مسافران اهمیتی نمیدهند و به تقاضای آنان برای توقف اتوبوس جهت ادای نماز، توجهی نمیکنند، لذا گاهی نماز مسافرین قضا میشود. وظیفه رانندگان اتوبوسها در اینباره چیست؟ مسافران نسبت به نمازشان چه وظیفهای دارند؟
ج: بر مسافران واجب است که در صورت خوف از فوت وقت نماز، از راننده بخواهند که اتوبوس را در مکان مناسبى متوقف نمايد، و بر راننده اجابت درخواست آنان واجب است، و اگر به علت عذر مقبول و يا بدون دليل از توقف اتوبوس خوددارى کند، در اين صورت تکليف مسافران اگر خوف فوت وقت داشته باشند اين است که نماز را در اتوبوس در همان حال حرکت بخوانند و تا آنجا که امکان دارد جهت قبله، قيام، رکوع و سجود را رعايت کنند.
س 728: آیا مقصود از این گفته که «شارب خمر تا چهل روز نماز و روزهاش نماز و روزه نیست»، این است که در این مدت بر او واجب نیست نماز بخواند و بعداً باید آنها را قضا کند؟ یا اینکه مقصود جمع بین قضاء و ادا است و یا آنکه قضای آنها بر او واجب نیست بلکه ادا کافی است، ولی ثواب آن از نمازهای دیگر کمتر است؟
ج: منظور اين است که شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است، نه اينکه با شرب خمر وجوب اداى نماز و روزه ساقط شود و قضاء واجب گردد يا جمع بين ادا و قضاء لازم شود.
س 729: اگر مشاهده کنم که شخصی بعضی از افعال نمازش را اشتباه انجام میدهد، وظیفه شرعیام چیست؟
ج: در این مورد چیزی بر شما واجب نیست، مگر اینکه اشتباه ناشی از جهل او به آن حکم باشد که در این صورت ارشاد و راهنمایی وی واجب است.
س 730: نظر شریف جنابعالی درباره مصافحه نماز گزاران بعد از اتمام نماز چیست؟ قابل ذکر است که بعضی از علمای بزرگوار فرمودهاند «راجع به این موضوع چیزی از ائمه(علیهمالسلام) وارد نشده است»، لذا انگیزهای برای انجام مصافحه وجود ندارد. ولی در عین حال مشاهده میکنیم که مصافحه باعث افزایش دوستی و محبت بین نمازگزاران میشود.
ج: مصافحه بعد از سلام و فراغت از نماز اشکال ندارد و بهطور کلى مصافحه مؤمنين با هم مستحب است.
مسائل متفرقه نماز
استفتائات جدید
س: فرمودهاند در نماز مىشود قرآن تلاوت نمود؛ مستدعى است بفرماييد در چه مواضعى و تا چه ميزان؟
ج) قرآن خواندن در سجده مكروه است و در غير سجده (غير از آيات چهارگانه كه مشتمل بر سجده واجب مىباشند) اشكال ندارد.
س. با علم به عدم توقف اتوبوس در وقت نماز، سوار شدن جایز است؟
ج. اگر پیش از دخول وقت، سوار اتوبوس شده و موجب استخفاف و سبک شمردن نماز نمی شود، مانعی ندارد.
س. اگر در نماز آیه سجده را بشنود حکم چیست؟
ج. اگر در بین نماز آیهی سجده را بشنود، نمازش صحیح است و باید پس از شنیدن آیهی سجده، بجای سجده کردن، اشاره به سجده کند.
س: آيا مىتوان قضاى قنوت فراموش شده را بعد از رکوع يا آخر نماز بعد از سلام بجا آورد؟
ج) اگر در ركوع يادش بيايد، مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد، مستحب است بعد از سلام نماز، قضا نمايد.
س: آيا اگر در سجده دعايى را سهواً به فارسى بگوييم و بعد از نماز دو سجده سهو بجا آوريم نماز صحيح است؟
ج) دعا به صورت فارسى در نماز مانع ندارد و موجب سجده سهو نمىباشد.
س: آيا مىتوان در قنوت نماز به زبان فارسى دعا کرد؟ (واجب و مستحبى)
ج) مانع ندارد.
س: آيا در موقع قنوت نماز چرخاندن انگشتر و رو به صورت کردن انگشتر مستحب است يا واجب؟
ج) نه مستحب است و نه واجب؛ بلكه وجاهت چنين عملى شرعاً ثابت نيست.
س: چرخاندن سر به دو طرف بعد از گفتن سلام نماز چه حکمى دارد؟ آيا مستحب است يا خير؟
ج) مانع ندارد ولى استحباب آن ثابت نيست.
س: مىگويند در نماز به غير خدا نبايد توجه شود. سؤال من اين است که اگر در قنوت نماز، دعاى فرج (الهى عظم البلاء ..) خوانده شود که در آخر آن توسل به حضرت صاحبالزمان(عج) وجود دارد و نيز خوانده مىشود «يا محمدُ يا علي، يا علىُ يا محمد اكفياني ...»، آيا اين توجه به غير خدا محسوب مىشود يا خير؟ و حکم خواندن چنين دعايى در نماز چيست؟
ج) مخاطب قرار دادن غير خدا در نماز موجب بطلان نماز است.
س: در قنوت نماز، كشيدن دستها به صورت بعد از دعا چه حكمى دارد؟
ج) اين عمل كراهت دارد ولى نماز را باطل نمىكند.
س: فرمودهاند در نماز مىشود قرآن تلاوت نمود؛ مستدعى است بفرماييد در چه مواضعى و تا چه ميزان؟
ج) قرآن خواندن در سجده مكروه است و در غير سجده (غير از آيات چهارگانه كه مشتمل بر سجده واجب مىباشند) اشكال ندارد.
س: برنامه نمازگزاران در اين منطقه بدين صورت است كه بعد از نماز، تكبير و همان شعار معروف (اعلام انزجار از دشمنان) خوانده میشود و سپس تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) گفته میشود. عدهای از نمازگزاران بر اين اعتقادند كه تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) مقدم بر هر چيزی است و فضيلت آن در اين است كه بدون فاصله بعد از نماز گفته شود؛ ضمن اينكه اين افراد نيز دوست دارند كه اين شعارهای مذکور نيز داده شود و خود نيز بگويند، منتهی بعد از تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها)، تکليف ما چيست؟
ج) به هر نحو كه عمل شود، مانعی ندارد و فضيلت تسبيحات حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از همه تعقيبات بالاتر است لكن وارد نشده است كه بلافاصله بعد از نماز انجام گيرد بلكه آنچه وارد شده آن است كه نمازگزار تا از جای خودش برنخاسته، تعقيبات را بهجا آورد و بهتر است مؤمنين در اين مسائل با يكديگر اتحاد و اتفاق نموده و از اختلافات و تفرقه كه موجب تقويت دشمن و تضعيف دين میشود، پرهيز كنند.
س: آيا مىتوان هنگام اعمال واجب (مثلاً نماز واجب) نيّت کرد که ثواب آن را به کسى اهدا کنيم، يا اين کار فقط در مورد اعمال مستحب وارد است؟
ج) اهداى ثواب اعمال واجب به ديگران به اميد وصول به آنان، مانعى ندارد.
س: حکم نماز کسى که نمىتواند جلو ادرارش را بگيرد چيست؟
ج) اگر به بيمارى سلسالبول دچار شده است به طورى که هميشه قطرات بول بىاختيار از او خارج مىشود در صورتى که به اندازه خواندن نمازِ با طهارت و با بدن پاک وقت پيدا نمىکند، چنين شخصى براى هر نماز يک وضو بگيرد و با دستمال از رسيدن بول به لباس و بدن جلوگيرى کند و نماز را بخواند و نمازش صحيح است.
س: هنگام اذان مغرب، افطار كردن بهتر است، يا خواندن نماز مغرب و عشا؟
ج) خواندن نماز مغرب و عشا بهتر است؛ ولى اگر كسى منتظر او است يا بسيار گرسنه است كه نمىتواند نماز را با حضور قلب بخواند، افطار كردن بهتر است.
س: اگر کسى نماز خود را اشتباه بخواند آيا لازم است به او اطلاع بدهيم؟
ج) در اين مورد چيزى بر شما واجب نيست مگر اين که اشتباه ناشى از جهل او به حکم باشد که در اين صورت احوط ارشاد و راهنمايى وى است.
س: در صورت وجود عدم تمرکز در يک رکعت نماز واجب، آيا مىشود نيّت را به نماز مستحب برگرداند و نماز را تمام کرده دوباره نماز واجب را اعاده نماييم؟
ج) در فرض مذکور جايز نيست.
س: من معمولاً تکبير و قرائت را اعاده مىکنم و يا به قصد خواندن اقامه نماز را مىشکنم. آيا بايد نمازهايم را قضا کنم؟
ج) نماز واجب را پس از آنکه شروع کرديد، حق نداريد بشکنيد و در هر صورت اگر مرتکب خلاف شده و شکستيد و يا به يکى از مجوّزاتى که اجازه شکستن نماز را مىدهد تمسّک کرده و نماز واجب را شکستيد، بايد مجدّداً نماز را صحيحاً شروع کنيد و اگر بدون شکستنِ نماز، مجدّداً تکبيرةالاحرام را گفتهايد، نمازتان باطل شده است.
س: آيا مكبّر بودن ثواب نماز جماعت را دارد؟
ج) مکبّر بودن به قصد قربت کارى ارزشمند و داراى ثواب است ولى ثواب نماز جماعت اختصاص به شرکت در نماز جماعت دارد.
س: بهترين تعقيب مشترکه براى نمازها چيست (اگر شرايطى باشد که فقط امکان خواندن يک تعقيب وجود دارد)؟
ج) سعى کنيد تسبيح حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بجا آوريد.
س: اگر در نماز واجبى توجه نداشته باشيم آيا مىتوانيم دوباره آن نماز را بخوانيم؟
ج) چون تکليف به نماز با همان نماز اولى ساقط شده، نمىتوانيد مگر آنکه نماز را فرادا خوانده و بخواهيد به جماعت اعاده کنيد.
س: آيا شخص شرابخوار هم بايد نماز و روزهاش را بجا آورد؟
ج) با شرب خمر وجوب اداى نماز و روزه ساقط نمىشود بلكه شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است.
س: آيا خواندن نماز در مقابل نامحرم براى بانوان اشکال دارد؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد.
س: چنانچه بر طبق ضرورت در حال نماز به بيمار دارو خورانده شود، آيا اعاده نماز لازم است؟
ج) اگر بگونهاى است كه از حالت نمازگزار خارج شده باشد، اعاده لازم است وگرنه لازم نيست و نماز صحيح است.
س: اگر شخصى ناشنوا به دنيا آمده باشد و هيچگونه آموزشى براى صحبت کردن نديده باشد تکليف نماز آن شخص چيست؟
ج) واجب است که ياد بگيرد و نماز را انجام دهد و آنچه ذکر شده باعث سقوط تکليف نمىشود و اگر يادگيرى نماز موجب عسر و حرج شديد باشد به هر مقدارى که مىتواند بايد بخواند.
س: اگر كسى نماز ظهر را به هر دليلى غلط خوانده باشد و در هنگامى كه نماز عصر را مىخواند، متوجه شود كه نماز ظهرخوانده شده باطل است، آيا بعد از اين كه نماز ظهر را دوباره خواند بايد نماز عصر را هم اعاده کند؟
ج) اگر پس از نماز عصر متوجه شده باشد، اعاده عصر لازم نيست.
س: آيا میتوان به جهت بردن کودک به دستشويی و برای جلوگيری از نجسشدن اماکن متبرک، نماز را قطع نمود؟
ج) قطع نماز در مورد مذكور مانعی ندارد.
شرایط وجوب و صحت روزه
اجوبه الاستفتائات
س 731: دختری که به سن تکلیف رسیده، ولی به علت ضعف جسمانی توانایی روزه گرفتن ندارد، و بعد از ماه مبارک رمضان هم نمیتواند قضای آن را به جا آورد تا اینکه ماه رمضان سال بعد فرا میرسد، چه حکمی دارد؟
ج: ناتوانى از گرفتن روزه و قضاى آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضاى روزه نمىشود، بلکه قضاى روزههاى ماه رمضان که از او فوت شده، بر وى واجب است.
س 732: دخترانی که تازه به سن تکلیف رسیدهاند و روزه گرفتن بر آنها مقداری مشکل است، چه حکمی دارند؟ آیا سن بلوغ شرعی دختران اکمال نه سال قمری است؟
ج: بنا بر نظر مشهور، بلوغ شرعى دختران همان تکميل نه سال قمرى است که در اين هنگام روزه بر آنها واجب است و ترک آن به مجرد بعضى از عذرها جايز نيست، ولى اگر روزه گرفتن براى ايشان ضرر داشته باشد يا تحمل آن برايشان همراه با مشقت زياد باشد، افطار براى آنها جايز است.
س 733: من زمان دقیق رسیدن به سن تکلیف خود را نمیدانم، از جناب عالی خواهشمندم بیان فرمایید که از چه زمانی قضای نماز و روزه بر من واجب است؟
ج: فقط قضاى آن مقدار از نمازها و روزهها که يقين به فوت آن بعد از رسيدن به سن قطعى تکليف شرعى داريد، بر شما واجب است.
س 734: اگر دختر نه سالهای که روزه بر او واجب شده، به دلیل دشواری، روزهاش را افطار نماید، آیا قضا بر او واجب است یا خیر؟
ج: قضاى روزههايى که از ماه رمضان افطار کرده، بر او واجب است.
س 735: اگر فردی به خاطر عذری قوی، پنجاه درصد احتمال دهد که روزه بر او واجب نیست و به همین دلیل روزه نگیرد، ولی بعداً معلوم شود که روزه بر او واجب بوده، از جهت قضا و کفّاره چه حکمی دارد؟
ج: اگر افطار عمدى روزه ماه مبارک رمضان به مجرد احتمال عدم وجوب روزه بر وى باشد، در فرض سؤال علاوه بر قضا، کفّاره هم بر او واجب است. اما اگر افطار به علت ترس از ضرر باشد و ترس هم منشأ عقلايى داشته باشد، کفّاره واجب نيست، ولى قضا بر او واجب است.
س 736: شخصی مشغول انجام خدمت سربازی است و به علت مسافرت و حضور در محل خدمت، نمی تواند روزه ماه رمضان سال گذشته را بگیرد، و هنگام حلول ماه رمضان امسال نیز در محل خدمت است و احتمال دارد که باز هم نتواند روزه بگیرد، اگر پس از پایان دوره خدمت سربازی بخواهد روزه این دو ماه را قضا نماید، آیا کفّاره هم بر او واجب است یا خیر؟
ج: صرف حضور در محل خدمت، مجوز افطار روزه نیست، و اگر شرائط وجوب روزه موجود باشد باید روزه بگیرد، و الا قضا و کفاره بر او واجب می شود و اگر تا ماه رمضان آینده قضای روزه را به جا نیاورد باید کفاره تاخیر نیز بپردازد، اما اگر در محل خدمت، شرائط وجوب روزه موجود نباشد و بر اثر عذر مسافرت، روزه ماه رمضان از او فوت شده و آن عذر تا ماه رمضان سال آینده استمرار داشته، فقط قضای آن بر او واجب است و کفّاره تأخیر واجب نیست.
س 737: اگر شخص روزه دار جنب باشد و تا قبل از اذان ظهر متوجه آن نشود و پس از آن غسل ارتماسی نماید، آیا روزهاش باطل میشود؟ و اگر بعد از غسل متوجه شود که در حال روزه غسل ارتماسی نموده است، آیا قضای آن واجب است؟
ج: اگر غسل ارتماسى بر اثر فراموشى و غفلت از روزه دار بودن باشد، غسل و روزه او صحيح است و قضاى روزهاش بر او واجب نيست.
س 738: اگر شخصی بخواهد قبل از زوال به محل اقامتش برسد، ولی در راه به خاطر پیشامد حادثهای نتواند در زمان معیّن به مقصد برسد، آیا روزه او اشکال دارد و آیا کفّاره بر او واجب است یا فقط قضای روزه آن روز را باید به جا آورد؟
ج: روزهاش در سفر صحيح نيست و بر او فقط قضاى روزه آن روزى که پيش از ظهر به محل اقامتش نرسيده، واجب است و کفّارهاى هم ندارد.
س 739: اگر هواپیما در ارتفاع بالا و مسیر طولانی در حال پرواز باشد و پرواز حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول بکشد، مهماندار و خلبان هواپیما برای حفظ تعادل خود هر بیست دقیقه احتیاج به نوشیدن آب دارند، در این صورت آیا در ماه مبارک رمضان، کفّاره و قضای روزه بر آن ها واجب می شود؟
ج: اگر اشتغال به این کار (مهمانداری و خلبانی) برای این فرد ضروری باشد و نتواند در ماه مبارک مرخصی بگیرد یا از راه دیگری کسب درآمد کند و در این حال روزه برای آنها ضرر داشته باشد، جایز است که با نوشیدن آب افطار نمایند و قضای آن را بجا آورند و در این حالت کفّاره بر آنها واجب نیست.
س 740: اگر زن در ماه مبارک رمضان دو ساعت یا کمتر مانده به اذان مغرب حیض شود، آیا روزهاش باطل میشود؟
ج: روزهاش باطل است.
س 741: کسی که با پوشیدن لباس مخصوص (مانند لباس غواصی) بدون اینکه بدنش خیس شود، در آب فرو رود، روزهاش چه حکمی دارد؟
ج: اگر لباس به سر او چسبيده باشد، صحّت روزهاش محل اشکال است و بنا بر احتياط وجوبى قضاى آن لازم است.
س 742: آیا مسافرت عمدی در ماه رمضان به قصد افطار و فرار از روزه گرفتن، جایز است؟
ج: مسافرت در ماه رمضان هر چند برای فرار از روزه باشد، جایز است، البته بهتر است به سفر نرود؛ مگر اینکه سفر برای کار نیکو یا لازمی باشد، و در صورت مسافرت، ولو اینکه برای فرار از روزه باشد، افطار بر او واجب است.
س 743: شخصی که روزه واجب بر عهدهاش است و قصد دارد که آن را بگیرد، ولی بر اثر پیشامدی نتواند روزه بگیرد مثلاً بعد از طلوع خورشید آماده مسافرت شد و به سفر رفت و بعد از ظهر برگشت و در بین راه هم مرتکب هیچیک از مفطرات نشد، ولی وقت نیت روزه واجب از وی فوت شد، و آن روز هم از روزهایی است که روزه در آن مستحب است، آیا میتواند نیت روزه مستحبی کند یا خیر؟
ج: اگر قضاى روزه ماه رمضان بر ذمّهاش باشد، نيت روزه مستحبى حتى بعد از فوت وقت نيت روزه واجب، از وى صحيح نيست.
س 744: من معتاد به سیگار هستم و در ماه مبارک رمضان هر چه تلاش میکنم که تندخو نباشم نمیتوانم و همین باعث ناراحتی زیاد افراد خانوادهام شده است و خودم هم از وضعیت دشوارم رنج میبرم، تکلیف من چیست؟
ج: روزه ماه مبارک رمضان بر شما واجب است و بنا بر احتياط واجب جايز نيست در حال روزه سيگار بکشيد، و نبايد بدون دليل با ديگران تند برخورد کنيد.
زن باردار و شیرده
اجوبه الاستفتائات
س 745: آیا روزه گرفتن بر زن بارداری که نمیداند روزه برای جنین او ضرر دارد یا خیر، واجب است؟
ج: اگر بر اثر روزه، خوف ضرر بر جنین داشته باشد و خوف وی هم دارای منشأ عقلایی باشد، افطار بر او واجب است و در غیر این صورت واجب است که روزه بگیرد.
س 746: زنی که کودک خود را شیر میداده و باردار هم بوده و در همان حال روزه ماه رمضان را هم گرفته است، و هنگام زایمان فرزندش مرده به دنیا آمد، اگر از ابتدا احتمال ضرر را میداده و در عین حال روزه گرفته است: 1. آیا روزهاش صحیح است یا خیر؟ 2. آیا دیه بر ذمّه او هست یا خیر؟ 3. اگر احتمال ضرر نمیداده، ولی بعداً معلوم شده که روزه گرفتن برای جنین ضرر داشته، چه حکمی دارد؟
ج: اگر با وجود خوف از ضررى که داراى منشأ عقلايى است، روزه گرفته باشد و يا بعداً برايش معلوم شود که روزه براى وى يا براى جنيناش ضرر داشته، روزهاش صحيح نيست و قضاى آن بر او واجب است، ولى ثبوت ديه جنين متوقف بر اين است که ثابت شود فوت جنين مستند به روزه گرفتن وى است.
س 747: من به لطف خداوند متعال دارای فرزندی هستم که شیرخوار است. ان شاء الله تعالی بزودی ماه مبارک رمضان فرا خواهد رسید. در حال حاضر میتوانم روزه بگیرم ولی در صورت روزه گرفتن، شیرم خشک خواهد شد. با توجه به اینکه دارای بنیه ضعیفی هستم و کودکم هر ده دقیقه شیر میخواهد، چه وظیفهای دارم؟
ج: اگر به دليل کم يا خشک شدن شيرتان بر اثر روزه، خوف ضرر بر طفل خود داشته باشيد، روزهتان را افطار کنيد، ولى براى هر روزى بايد يک مدّ طعام به فقير بدهيد و قضاى روزه را هم بعداً بجا آوريد.
بیماری و منع پزشک
اجوبه الاستفتائات
س 748: بعضی از پزشکان که به مسائل شرعی ملتزم نیستند، بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع می کنند، آیا گفته این پزشکان حجت است یا خیر؟
ج: اگر پزشک امین نباشد و گفته او اطمینان آور نباشد و باعث خوف ضرر نشود یا مکلف با تجربه دریافته باشد که روزه ضرر ندارد، گفته او اعتباری ندارد و در غیر این صورت نباید روزه بگیرد.
س 749: مادرم تقریباً سیزده سال بیمار بود و به همین دلیل نمیتوانست روزه بگیرد. من دقیقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتیاج به مصرف دارو بوده است، امیدواریم ما را راهنمایی فرمایید که آیا قضای روزهها بر او واجب است؟
ج: اگر ناتوانى او از روزه گرفتن بر اثر بيمارى بوده، قضا ندارد.
س 750: من بر اثر ضعف جسمانی از ابتدای سن بلوغ تا دوازده سالگی روزه نگرفتهام، در حال حاضر چه تکلیفی دارم؟
ج: واجب است روزههايى را که در ماه مبارک رمضان نگرفتهايد با اينکه به سنّ تکليف رسيده بوديد، قضا کنيد، و اگر افطار روزه ماه رمضان عمدى و اختيارى و بدون عذر شرعى بوده، کفّاره هم بر شما واجب است.
س 751: چشم پزشک مرا از روزه گرفتن منع کرده و گفته است که به علت ناراحتی چشم به هیچ وجه نباید روزه بگیرم، ولی من به گفته او توجه نکرده و شروع به روزه گرفتن کردم که باعث بروز مشکلاتی برای من در اثنای ماه رمضان شد. به طوری که در بعضی از روزها هنگام عصر احساس ناراحتی می کنم، لذا متحیّر و مردّد هستم بین این که روزه نگیرم و یا ناراحتی ام را تحمل کرده و روزه را تا غروب ادامه دهم. سؤال این است که آیا اصولاً روزه گرفتن بر من واجب است؟ و در روزهایی که روزه می گیرم و نمی دانم قدرت ادامه آن را تا غروب دارم یا نه، آیا روزه ام را ادامه دهم؟ و نیت من چگونه باید باشد؟
ج: اگر از گفته پزشک متدیّن و امین اطمینان حاصل کنید که روزه برای چشم شما ضرر دارد و یا خوف ضرر داشته باشید، روزه گرفتن برای شما واجب نبوده و بلکه جایز هم نیست، و با خوف ضرر نیت روزه صحیح نیست و در صورت عدم خوف ضرر نیت روزه اشکال ندارد، ولی صحّت روزه متوقف بر این است که برای شما واقعاً ضرر نداشته باشد.
س 752: من از عینک طبی استفاده میکنم و در حال حاضر چشمانم بسیار ضعیف است. هنگامی که به پزشک مراجعه کردم به من گفت که اگر برای تقویت چشمانم تلاش نکنم، ضعیفتر خواهند شد، بنا بر این اگر از روزه ماه رمضان معذور باشم، چه وظیفهای دارم؟
ج: اگر روزه براى چشمان شما ضرر دارد، واجب نيست روزه بگيريد، بلکه واجب است افطار کنيد و اگر بيمارى شما تا ماه رمضان آينده استمرار پيدا کرد، قضاى روزه بر شما واجب نيست، ولى واجب است که عوض هر روز يک مدّ طعام به فقير بدهيد.
س 753: مادرم به بیماری شدیدی مبتلاست و پدرم نیز از ضعف جسمانی رنج میبرد و در عین حال هر دو روزه میگیرند که گاهی مشخص است که روزه باعث تشدید بیماری آنها میشود، تاکنون نتوانستهام آنها را قانع کنم که لااقل هنگام شدت بیماری روزه نگیرند. خواهشمندیم ما را در مورد حکم روزه آنها راهنمایی فرمایید.
ج: ملاک تأثير روزه در ايجاد بيمارى يا تشديد آن و عدم قدرت بر روزه گرفتن تشخيص خود روزه دار نسبت به خودش است و اگر بداند روزه براى او ضرر دارد يا خوف ضرر داشته باشد و در عين حال بخواهد روزه بگيرد، روزه گرفتن براى وى حرام است.
س 754: در سال گذشته توسط پزشک متخصص موردعمل جراحی کلیه قرار گرفتم. وی مرا از گرفتن روزه تا آخر عمر منع نمود، ولی در حال حاضر هیچ مشکل و دردی احساس نمیکنم و حتی بهطور طبیعی غذا میخورم وآب مینوشم و هیچیک از عوارض بیماری را هم حس نمیکنم، وظیفه من چیست؟
ج: اگر خود شما از ضرر روزه خوف نداريد و حجت شرعى هم بر آن نداريد، واجب است روزه ماه رمضان را بگيريد.
س 755: اگر پزشک شخصی را از روزه گرفتن منع کند آیا با توجه به اینکه بعضی از پزشکان اطلاعی از مسائل شرعی ندارند، عمل به گفته او واجب است؟
ج: اگر مکلّف از گفته پزشک يقين پيدا کند که روزه براى او ضرر دارد و يا از گفته وى يا منشأ عقلايى ديگرى براى او خوف از ضرر حاصل شود، روزه گرفتن براى او واجب نيست، بلکه جايز هم نيست.
س 756: در کلیههای من سنگ جمع میشود و تنها راه جلوگیری از جمع شدن سنگ در کلیه، نوشیدن مستمر مایعات است و از آنجایی که پزشکان معتقدند که من نباید روزه بگیرم، تکلیف واجب من نسبت به روزه ماه مبارک رمضان چیست؟
ج: اگر جلوگيرى از بيمارى کليه مستلزم نوشيدن آب يا ساير مايعات در طول روز باشد، روزه گرفتن بر شما واجب نيست.
س 757: از آنجا که مبتلایان به مرض قند مجبورند هر روز یک یا دو بار آمپول انسولین تزریق کنند و نباید در وعدههای غذایی آنها تأخیر و فاصله بیفتد، زیرا باعث پائین آمدن میزان قند خون و در نتیجه نوعی تشنج و بیهوشی میشود، لذا گاهی پزشکان به آنها توصیه میکنند که در روز چهار نوبت غذا بخورند، خواهشمندیم نظر شریف خود را درباره روزه این افراد بیان فرمایید.
ج: اگر بدانند که خوددارى از خوردن و آشاميدن از طلوع فجر تا غروب، به آنان ضرر مىرساند يا خوف ضرر داشته باشند، روزه گرفتن بر آنها واجب نبوده و بلکه جايز نيست.
مبطلات روزه
اجوبه الاستفتائات
س 758: من در روز ماه رمضان به علّت اغوای شیطان تصمیم گرفتم روزه ام را باطل کنم لکن قبل از این که عملی که روزه را باطل می کند انجام دهم، از تصمیم خود منصرف شدم حکم روزه ام چیست؟ و اگر این امر در روزه غیر ماه رمضان پیش آید چه حکمی دارد؟
ج: در روزه ماه رمضان اگر در اثنای روز[۱] از نیت روزه گرفتن بر گردد بهطوری که قصد ادامه روزه نداشته باشد، روزه اش باطل می شود و قصد دوباره او برای ادامه روزه فایده ندارد، البته تا اذان مغرب باید از کاری که روزه را باطل میکند خودداری کند. امّا اگر دچار تردید شود که روزه را ادامه دهد یا نه، یا تصمیم بگیرد کاری را که موجب باطل شدن روزه است صورت دهد و هنوز آن را انجام نداده در این دو صورت صحّت روزه او محل اشکال است و احتیاط واجب آن است که روزه را تمام کند و بعداً هم آن را قضا نماید. هر روزه واجب معیّن دیگر ـ مانند نذر معیّن و امثال آن ـ نیز دارای همین حکم است. ۱. ملاک در تعیین روز در مواردی که شارع مقدّس برای آن حدّی مشخص کرده است، تابع تحدید شارع است که در مانند روزه و اعتکاف از طلوع فجر تا مغرب میباشد و در غیر آن ملاک نظر عرف است که از طلوع آفتاب تا غروب میباشد.
س 759: آیا اگر از دهان شخص روزه دار خون بیاید، روزهاش باطل میشود؟
ج: روزه به سبب آن باطل نمىشود، ولى واجب است که از رسيدن خون به حلق جلوگيرى کند.
س 760: حکم استعمال دخانیات مانند سیگار در حال روزه چیست؟
ج: احتياط واجب آن است که روزهدار از دودهاى انواع دخانيات و نيز مواد مخدّرى که از راه بينى يا زير زبان جذب مىشود خوددارى کند.
س 761: آیا ماده «ناس» که از توتون و غیر آن ساخته میشود و برای چند دقیقه زیر زبان گذاشته شده و سپس از دهان بیرون انداخته میشود، مبطل روزه است یا خیر؟
ج: احتیاط واجب آن است که روزه دار از مواد مخدری که از راه بینی یا زیر زبان جذب میشود، خودداری کند.
س 762: نوعی داروی طبی برای اشخاص مبتلا به تنگی نفس شدید وجود دارد که عبارت است از یک قوطی که در آن مایع فشرده شده وجود دارد و با فشار دادن آن داروی مایع بصورت پودر گاز از طریق دهان وارد ریه شخص بیمار شده و موجب تسکین حال وی میگردد. گاهی بیمار مجبور میشود در یک روز چندین بار از آن استفاده کند، آیا با وجود استفاده از این دارو، روزه گرفتن جایز است؟ با توجه به اینکه بدون استفاده از آن روزه گرفتن غیرممکن و یا بسیار سخت خواهد بود.
ج: وسیله مذکور اگر صرفا برای بازکردن راه تنفسی استفاده میشود، مبطل روزه نیست.
س 763: من در بیشتر روزها آب دهانم با خونی که از لثههایم میآید مخلوط میشود و گاهی نمیدانم آب دهانی که فرو میبرم همراه با خون است یا خیر؟ روزهام با این حال چه حکمی دارد؟ امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
ج: اگر خون لثه در آب دهان مستهلک شود، محکوم به طهارت است و بلعيدن آن اشکال ندارد و مبطل روزه نيست، و همچنين در صورت شک در همراه بودن آب دهان با خون، فرو بردن آن اشکال ندارد و به صحّت روزه ضرر نمىزند.
س 764: در یکی از روزهای ماه رمضان روزه گرفتم ولی دندانهایم را مسواک نزدم، و بدون اینکه باقیمانده غذاهای لابلای دندانها را عمداً ببلعم، خودبخود بلعیده شده است. آیا قضای روزه آن روز بر من واجب است؟
ج: اگر علم به وجود باقىمانده غذا در بين دندانهايتان و يا علم به رسيدن آن به حلق نداشتهايد و فرو رفتن آن هم عمدى و با التفات نبوده، قضاى روزه بر شما واجب نيست.
س 765: از لثه شخص روزهداری خون زیادی خارج میشود، آیا روزهاش باطل میشود؟ آیا برای او ریختن آب با ظرف بر سرش جایز است؟
ج: با خروج خون از لثه تا آن را فرو نبرده است، روزه باطل نمىشود. همچنين ريختن آب بر روى سر توسط ظرف و مانند آن به صحّت روزه ضرر نمىرساند.
س 766: داروهای مخصوصی برای معالجه بعضی از بیماریهای زنان وجود دارد (شیافهای روغنی) که در داخل بدن گذاشته میشود، آیا استفاده از آن موجب بطلان روزه میشود؟
ج: استفاده از آن داروها به روزه ضرر نمىرساند.
س 767: نظر شریف جنابعالی درباره تزریق آمپول و سایر تزریقات نسبت به روزهداران در ماه مبارک رمضان، چیست؟
ج: احتياط واجب آن است که روزهدار از آمپولهاى مقوّى يا مغذّى و هر آمپولى که در رگ تزريق مىشود و نيز انواع سرمها خوددارى کند، لکن آمپولهاى دارويى که در عضله تزريق مىشود و نيز آمپولهايى که براى بىحسّ کردن به کار مىرود، مانعى ندارد.
س 768: آیا خوردن قرص فشار خون در حال روزه جایز است یا خیر؟
ج: اگر خوردن آن در ماه رمضان براى درمان فشار خون ضرورى باشد، اشکال ندارد، ولى با خوردن آن روزه باطل مىشود.
س 769: اگر من و بعضی از مردم بر این عقیده باشیم که بر استفاده از قرصها جهت مداوا عنوان خوردن و آشامیدن صدق نمیکند، آیا عمل به آن جایز است و به روزهام ضرر نمیزند؟
ج: خوردن قرص روزه را باطل مىکند.
س 770: اگر شوهر با همسر خود در ماه رمضان جماع نماید و زن نیز به آن راضی باشد چه حکمی دارد؟
ج: بر هر يک از آنان حکم افطار عمدى جارى است و علاوه بر قضا، کفّاره هم بر هر دو واجب است.
س 771: اگر مردی با همسرش در روز ماه رمضان شوخی و ملاعبه نماید، آیا به روزهاش ضرر میرساند؟
ج: اگر منجر به انزال منى نشود، به روزه خللى وارد نمىکند.
بقا بر جنابت
اجوبه الاستفتائات
س 772: اگر فردی به سبب برخی از مشکلات تا اذان صبح بر جنابت باقی بماند آیا روزه گرفتن در آن روز برای او جایز است؟
ج: در غير ماه رمضان و قضاى آن اشکال ندارد، ولى نسبت به روزه ماه رمضان و قضاى آن، اگر معذور از غسل است، تيمم کردن بر او واجب است و اگر تيمم هم نکند، روزهاش صحيح نيست.
س 773: اگر شخصی در حال جنابت چند روز روزه بگیرد و نداند که طهارت از جنابت شرط صحّت روزه است، آیا کفّاره روزههایی که در حال جنابت گرفته بر او واجب است یا اینکه قضای آنها کافی است؟
ج: در فرض مرقوم قضا کفايت مىکند.
س 774: آیا جایز است شخص جنب بعد از طلوع آفتاب غسل جنابت نماید و روزه قضا یا مستحب بگیرد؟
ج: اگر عمداً تا طلوع فجر بر جنابت باقى بماند، روزه ماه رمضان و قضاى آن از او صحيح نيست، ولى اقوى صحّت روزههاى ديگر بهخصوص روزه مستحبى است.
س 775: شخصی در ماه رمضان در جایی مهمان شد و شب را در آن منزل خوابید و در نیمههای شب محتلم گردید و چون مهمان بود و با خود لباسی نداشت، برای فرار از روزه، تصمیم گرفت بعد از طلوع فجر مسافرت نماید، لذا بعد از طلوع فجر بدون اینکه چیزی بخورد به قصد مسافرت، حرکت نمود. سؤال این است که آیا قصد سفر توسط او موجب سقوط کفّاره هست یا خیر؟
ج: اگر با حالت جنابت از خواب بيدار شود و علم به جنب بودن خود داشته باشد و قبل از فجر اقدام به غسل يا تيمم نکند، مجرد قصد سفر در شب و يا مسافرت در روز براى سقوط کفّاره از او کافى نيست.
س 776: کسی که آب در اختیار ندارد و یا به دلیل عذرهای دیگر غیر از تنگی وقت نمیتواند غسل جنابت بکند، آیا جایز است عمداً خود را در شبهای ماه مبارک رمضان جنب کند؟
ج: اگر وظيفه او تيمم باشد و بعد از اينکه خود را جنب کرده، وقت کافى براى تيمم داشته باشد، اين کار براى وى جايز است.
س 777: شخصی در ماه مبارک رمضان قبل از اذان صبح بیدار شده و متوجه محتلم شدن خود نشده و دوباره خوابیده و در اثنای اذان صبح بیدار شده و علم به جنابت خود پیدا میکند و یقین دارد که احتلامش قبل از اذان صبح بوده است، روزه او چه حکمی دارد؟
ج: اگر پيش از اذان صبح متوجه احتلام خود نشده است، روزهاش صحيح است.
س 778: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از اذان صبح بیدار شود و ببیند که محتلم شده است و دوباره پیش از اذان صبح به امید اینکه برای غسل کردن بیدار میشود بخوابد و تا بعد از طلوع آفتاب در خواب بماند و غسل خود را تا اذان ظهر به تأخیر بیندازد و بعد از اذان ظهر غسل کرده و نماز ظهر و عصر بخواند، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال که خوابِ اول است روزهاش صحيح است ولى اگر دوباره خوابيد و تا صبح بيدار نشد بايد قضاى آن روز را بجا آورد.
س 779: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از فجر شک کند که محتلم شده یا نه، ولی به شک خود اعتنا نکند و دوباره بخوابد و بعد از اذان صبح بیدار شود و متوجه گردد که قبل از طلوع فجر محتلم شده است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر بعد از بيدارى اول اثرى از احتلام در خود مشاهده نکند، بلکه فقط احتمال آن را بدهد و چيزى بر او کشف نشود و تا بعد از اذان بخوابد، روزهاش صحيح است، هرچند بعد از آن معلوم شود که احتلام او مربوط به قبل از اذان صبح است.
س 780: اگر شخصی در ماه مبارک رمضان با آب نجس غسل کند و بعد از یک هفته متوجه شود که آن آب نجس بوده است، نماز و روزه او در این مدت چه حکمی دارد؟
ج: نمازش باطل و قضاى آن واجب است، ولى روزههاى او محکوم به صحّت است.
س 781: شخصی مبتلا به بیماری بیرون آمدن مستمر قطرات بول بهصورت موقت است، یعنی بعد از بول کردن، به مدت یک ساعت یا بیشتر قطرات آن از او خارج میگردد. با توجه به اینکه وی در بعضی از شبها جنب شده و گاهی یک ساعت قبل از اذان بیدار میشود و احتمال میدهد که بعد از آن منی با قطرات بول خارج شود، نسبت به روزهاش چه تکلیفی دارد؟ وظیفه او برای اینکه با طهارت داخل وقت شود، چیست؟
ج: اگر قبل از اذان صبح، غسل جنابت و يا تيمم بدل از آن انجام داده، روزه او صحيح است، هرچند بعد از آن بدون اختيار از او منى خارج شود.
س 782: اگر شخصی قبل از اذان صبح یا بعد از آن بخوابد و در خواب جنب شده و بعد از اذان بیدار شود، چه مدتی برای غسل کردن وقت دارد؟
ج: در فرض سؤال، جنابت به روزه آن روز او ضرر نمىزند، ولى واجب است که براى نماز غسل کند و مىتواند غسل را تا وقت نماز به تأخير بيندازد.
س 783: اگر غسل جنابت برای روزه ماه رمضان یا روزههای دیگر فراموش شود و در اثناء روز به یاد انسان بیفتد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر در روزه ماه رمضان غسل جنابت را در شب تا طلوع فجر فراموش کند و با حالت جنابت صبح نمايد، روزهاش باطل است و احوط اين است که قضاى روزه ماه رمضان هم در اين حکم به آن ملحق شود. ولى در ساير روزهها، روزه بر اثر آن باطل نمىشود.
استمناء
اجوبه الاستفتائات
س 784: حکم کسی که با آمیزش جنسی حرام یا استمناء یا خوردن و نوشیدن حرام روزه خود را در ماه رمضان باطل نموده چیست؟
ج: در فرض مرقوم بايد شصت روز روزه بگيرد و يا شصت مسکين را اطعام نمايد و احتياط مستحب آن است که هر دو را انجام دهد.
س 785: اگر مکلّف علم داشته باشد به اینکه استمناء روزه را باطل میکند، ولی عمداً آن را انجام دهد، آیا کفّاره جمع بر او واجب میشود؟
ج: اگر عمداً استمناء کند و منى هم از او خارج شود، کفّاره جمع بر او واجب نمىشود لکن احتياط مستحب آن است که کفّاره جمع بپردازد.
س 786: در ماه مبارک رمضان بدون وجود هیچیک از آثار استمناء فقط بر اثر حالتی که هنگام مکالمه تلفنی با یک زن نامحرم در خود احساس کردم مایع منی از من خارج شد، با توجه به اینکه مکالمه با او به قصد لذت نبوده، خواهشمندم لطف نموده و به سؤالات من پاسخ فرمایید، آیا روزهام باطل است یا خیر؟ در صورت بطلان، آیا کفّاره هم بر من واجب است یا خیر؟
ج: اگر خروج منى بر اثر صحبت با يک زن جزء عادتهاى قبلى شما نبوده و بهطور غيرارادى از شما خارج شده است، موجب بطلان روزه نمىشود و چيزى هم بر اثر آن بر شما واجب نيست.
س 787: شخصی چندین سال عادت به استمناء در ماه رمضان و غیر آن داشته است، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟
ج: استمناء مطلقاً حرام است و اگر منجر به خروج منى شود، موجب غسل جنابت هم مىشود، و اگر اين عمل در حال روزه در روز ماه رمضان صورت بگيرد، در حکم افطار عمدى با حرام است، و اگر نماز و روزه را با حالت جنابت و بدون غسل و تيمم انجام دهد، نماز و روزهاش باطل و قضاى آنها واجب است.
س 788: آیا استمناء توسط همسر، حکم استمناء حرام را دارد؟
ج: اين کار، از موارد استمناء حرام نيست.
س 789: آیا جایز است شخص مجرد در صورتی که پزشک منی او را برای آزمایش بخواهد و راه دیگری هم برای خارج کردن منی نداشته باشد، استمناء نماید؟
ج: اگر معالجه متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد.
س 790: بعضی از مراکز پزشکی برای انجام آزمایشهای پزشکی بر روی منی از انسان میخواهند که استمناء کند تا معلوم شود که وی قادر بر بچهدار شدن هست یا خیر، آیا استمناء برای او جایز است.
ج: استمناء جايز نيست، هرچند براى تشخيص قدرت وى بر بچهدار شدن باشد، مگر آنکه ضرورتى ايجاب کند.
س 791: تخیّل به قصد برانگیختن شهوت در دو صورت زیر چه حکمی دارد؟ الف: تخیّل همسر ب: تخیّل زن اجنبی
ج: در فرض اول در صورتی که حرامی بر آن مترتّب نشود، اشکال ندارد و در فرض دوّم، احتیاط در ترک آن است.
س 792: شخصی در ابتدای سن بلوغ روزه میگرفته، ولی در اثناء روزه استمناء نموده و جنب شده و به همین صورت چند روز روزه گرفته است، در حالی که جهل داشته به اینکه برای روزه گرفتن تطهیر از جنابت واجب است. آیا قضای روزههای آن روزها کافی است یا اینکه تکلیف دیگری دارد؟
ج: اگر این عمل در حال روزه انجام گرفته و میدانسته که روزه را باطل میکند، در این صورت قضا و کفاره بر او واجب است و اگر نمیدانسته، ولی میدانسته که حرام است، علاوه بر قضا بنابر احتیاط واجب باید کفاره بدهد؛ ولی در مورد روزهای بعد از آن که نمیدانسته برای روزه گرفتن تطهیر از جنابت لازم است، قضای آن روزه ها کافی است.
س 793: شخص روزهداری در ماه رمضان به صحنه شهوت انگیزی نگاه کرده و جنب شده است. آیا با این کار روزهاش باطل میشود؟
ج: اگر نگاهکردن او به قصد انزال بوده و يا مىدانسته که اگر به آن منظره نگاه کند، جنب مىشود و يا عادت او بر اين بوده است و در عين حال عمداً نگاه کرده و جنب شده، حکم جنابت عمدى را دارد يعنى هم قضاء بر عهده او مىباشد و هم کفّاره.
س 794: انسان روزه داری که در یک روز بیش از یکبار کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد وظیفهاش چیست؟
ج: فقط يک کفّاره بر او واجب مىشود، بلى اگر اين کار آميزش جنسى يا استمناء باشد احتياط واجب آن است که بعدد دفعات آميزش جنسى يا استمناء کفّاره بدهد.
احکام مبطلات روزه
اجوبه الاستفتائات
س 795: آیا تبعیت از اهل سنت در وقت افطار روزه در مراسم عمومی و مجالس رسمی و غیر آن، جایز است؟ اگر مکلّف تشخیص دهد که این متابعت از موارد تقیه نیست و دلیلی برای التزام به آن وجود ندارد، وظیفهاش چیست؟
ج: تبعيت از ديگران در افطار روزه بدون احراز دخول وقت افطار، جايز نيست، و اگر از موارد تقيه باشد افطار جايز است، ولى روزه آن روز قضا دارد، و جايز نيست بهطور اختيارى افطار نمايد مگر بعد از آنکه داخل شدن شب و پايان يافتن روز را با يقين حسى و يا با حجت شرعى احراز نمايد.
س 796: اگر روزهدار باشم و مادرم مرا وادار به خوردن غذا یا نوشیدن کند، آیا روزهام باطل میشود؟
ج: خوردن و آشاميدن روزه را باطل مىکند، هرچند بر اثر درخواست و اصرار شخص ديگرى باشد.
س 797: اگر چیزی به زور وارد دهان روزه دار شود و یا سر او به همان صورت داخل آب گردد، آیا روزهاش باطل میشود؟ اگر وادار به باطل کردن روزهاش شود، مثلاً به او بگویند که اگر روزهات را نخوری، ضرری به خودت یا مالت وارد میسازیم، او هم برای دفع این ضرر غذا بخورد، آیا روزهاش صحیح است؟
ج: روزه شخص روزه دار با داخل شدن چيزى در حلقش بدون اختيار و يا با فرو بردن سرش به همان صورت به زير آب باطل نمىشود، ولى اگر خودش بر اثر اکراه ديگرى مرتکب مفطرى شود، روزهاش باطل خواهد شد.
س 798: اگر روزه دار جاهل باشد به اینکه تا به حد ترخص نرسیده، نباید قبل از زوال افطار کند، و قبل از حد ترخص به این اعتبار که مسافر است، افطار نماید، روزه این شخص چه حکمی دارد؟ آیا قضا بر او واجب است یا حکم دیگری دارد؟
ج: در فرض مرقوم، روزهاش باطل است و بايد آن را قضا کند لکن اگر از حکم مسأله، غافل بوده کفّاره ندارد.
س 799: هنگامی که مبتلا به بیماری زکام بودم، مقداری از اخلاط سر و سینه در دهانم جمع شده بود که به جای بیرون انداختن، آن را فرو بردم، آیا روزهام صحیح است یا خیر؟ در بعضی از روزهای ماه مبارک رمضان در منزل یکی از اقوام بودم که بر اثر زکام و خجالت و حیا مجبور شدم با خاک، تیمم بدل از غسل واجب بکنم و تا نزدیک ظهر غسل نکردم. این کار برای چند روز تکرار شد، آیا روزهام در آن روزها صحیح است یا خیر؟
ج: فرو بردن اخلاط سر و سينه ضررى به روزه نمىرساند، ولى اگر به فضاى دهان رسيده باشد بنا بر احتياط واجب بايد از فرو بردن آن خوددارى نمايد، و اما ترک غسل جنابت قبل از طلوع فجرِ روزى که مىخواهيد روزه بگيريد و انجام تيمم بدل از غسل به جاى آن، اگر به خاطر عذر شرعى باشد و يا تيمم در آخر وقت و به خاطر تنگى آن باشد، موجب بطلان روزه نيست و روزه شما با تيمم صحيح است. در غير اين صورت، روزه شما در آن روزها باطل است.
س 800: من در معدن آهن کار میکنم که طبیعت آن اقتضا میکند هر روز داخل معدن شده و در آن کار کنم و هنگام استفاده از ابزار کار غبار وارد دهانم میشود، بقیه ماههای سال هم به همین صورت بر من میگذرد، تکلیف من چیست؟ آیا روزه من در این حالت صحیح است؟
ج: فرو بردن غبار غليظ هنگام روزه بنا بر احتياط واجب موجب باطل شدن آن است و بايد از آن پرهيز نمود، ولى مجرد داخل شدن غبار در دهان و بينى بدون اينکه به حلق برسد، روزه را باطل نمىکند.
کفاره روزه و مقدار آن
اجوبه الاستفتائات
س 801: آیا دادن پول یک مدّ طعام به فقیر تا با آن غذایی برای خودش بخرد، کافی است؟
ج: اگر اطمينان داشته باشد که فقير به وکالت از او طعام خريده و سپس آن را به عنوان کفّاره قبول مىکند، اشکال ندارد.
س 802: اگر شخصی وکیل در غذا دادن به عدهای از مساکین شود، آیا میتواند اُجرت کار و پختن غذا را از اموالی که به عنوان کفّاره به او داده شده است، بردارد؟
ج: مطالبه اجرت کار و پخت غذا براى وى جايز است، ولى نمىتواند آن را بابت کفّاره حساب نمايد و يا از اموالى که بايد به عنوان کفّاره به فقرا داده شود، بردارد.
س 803: زنی به علت بارداری و نزدیکی وقت زایمان، نمیتواند روزه بگیرد و میداند که باید آنها را بعد از زایمان و قبل از ماه رمضان آینده قضا نماید، اگر بهطور عمدی یا غیرعمدی تا چند سال روزه نگیرد، آیا فقط کفّاره همان سال بر او واجب است یا آنکه کفّاره تمام سالهایی که روزه را به تأخیر انداخته، واجب است؟
ج: فديه تأخير قضاى روزه ماه رمضان هرچند به مدت چند سال هم به تأخير افتاده باشد، يکبار واجب است و آن عبارت است از يک مدّ طعام براى هر روزى، و فديه هم زمانى واجب مىشود که تأخير قضاى روزه ماه رمضان تا ماه رمضان ديگر بر اثر سهلانگارى و بدون عذر شرعى باشد، ولى اگر به خاطر عذرى باشد که شرعاً مانع صحّت روزه است، فديهاى ندارد.
س 804: زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آنها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفّاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟
ج: اگر افطار روزه ماه رمضان از جهت بيمارى و تأخير قضاى آن هم از جهت ادامه بيمارى بوده است، براى هر روز يک مدّ طعام به عنوان فديه بر خود زن واجب است و چيزى بر عهده شوهرش نيست.
س 805: شخصی ده روز روزه بر عهده دارد و در روز بیستم شعبان شروع به روزه گرفتن میکند، آیا در این صورت میتواند عمداً روزه خود را قبل یا بعد از زوال، افطار کند؟ در صورتی که قبل یا بعد از زوال افطار نماید، چه مقدار کفّاره دارد؟
ج: در فرض مذکور افطار عمدى براى او جايز نيست و اگر عمداً افطار کند، در صورتى که قبل از زوال باشد، کفّارهاى بر او واجب نيست و اگر بعد از زوال باشد، کفّاره بر او واجب است که عبارت است از غذا دادن به ده مسکين، و در صورت عدم تمکن، واجب است سه روز روزه بگيرد.
س 806: زنی در دو سال متوالی در ماه مبارک رمضان حامله بوده و قدرت روزه گرفتن در آن ایام را نداشته است، ولی در حال حاضر توانایی روزه گرفتن را دارد، حکم او چیست؟ آیا کفّاره جمع بر او و اجب است یا فقط قضای آن را باید به جا آورد؟ تأخیر او در قضای روزه چه حکمی دارد؟
ج: اگر بر اثر عذر شرعی روزه ماه رمضان را نگرفته، فقط قضا بر او واجب است، و در صورتی که عذر او در خوردن روزه خوف از ضرر روزه بر جنین یا کودکش بوده، باید علاوه بر قضا، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بپردازد، و اگر قضا را بعد از ماه رمضان تا ماه رمضان سال بعد، بدون عذر شرعی به تأخیر انداخته، فدیه دیگری هم بر او واجب است یعنی باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و در صورتی که عذر او خوف ضرر برای خودش بوده، حکم سایر موارد خوف ضرر را دارد که در صورت استمرار این خوف تا ماه رمضان سال بعد، قضا از وی ساقط است و فقط فدیه (یک مد طعام) بر او واجب است.
س 807: آیا رعایت ترتیب بین قضا و کفّاره، در کفّاره روزه واجب است یا خیر؟
ج: واجب نيست.
کفاره روزه و مقدار آن
استفتائات جدید
س. آیا لزوم انجام روزههای کفاره حنث قسم که به صورت پشت سرهم باشد، فتوا است یا احتیاط واجب؟ همچنین حکم نسبت به سه روز روزه کفاره افطار قضای روزه، فتوا است یا احتیاط واجب؟
ج. وجوب پشت سر هم بودن سه روز روزه ای که بعنوان کفاره ی قسم، یا به عنوان کفاره افطار قضای روزه می باشد، مبنی بر احتیاط است.
س. باتوجه به اینکه پرداخت کفاره عمدی درصورتی که توان پرداخت نباشد ساقط است آیا پرداخت کفاره غیرعمدی و فدیه هم درصورتی که توان پرداخت فعلی ندارد برای همیشه ساقط است یا هرگاه توان پیداکرد باید بپردازد؟
ج. حکم خصال کفاره را ندارد و هر زمان توانایی پیدا کرد، باید بپردازد.
قضای روزه
اجوبه الاستفتائات
س 808: هجده روز روزه به علت مسافرت در ماه رمضان برای انجام مأموریت دینی بر عهدهام میباشد، وظیفه من چیست؟ آیا قضای آنها بر من واجب است؟
ج: قضاى روزههاى ماه رمضان که بر اثر مسافرت از شما فوت شده، واجب است.
س 809: اگر کسی برای گرفتن روزه قضای ماه رمضان اجیر شود و بعد از زوال افطار کند، آیا کفّاره بر او واجب است یا خیر؟
ج: کفّاره بر او واجب نيست.
س 810: کسانی که در ماه رمضان برای انجام وظیفه دینی در مسافرت هستند و به همین دلیل نمیتوانند روزه بگیرند، اگر در حال حاضر بعد از چند سال تأخیر، بخواهند روزه بگیرند، آیا پرداخت کفّاره بر آنها واجب است؟
ج: اگر قضاى روزه ماه رمضان را به علت استمرار عذرى که مانع روزه گرفتن است، تا ماه رمضان سال آينده به تأخير انداخته باشند، قضاى روزههايى که از آنان فوت شده کافى است، و واجب نيست براى هر روزى يک مدّ طعام فديه بدهند، هرچند احتياط در جمع بين قضا و فديه است. ولى اگر تأخير در قضاى روزه به خاطر سهلانگارى و بدون عذر باشد، جمع بين قضا و فديه بر آنها واجب است.
س 811: شخصی به مدت ده سال بر اثر جهل نماز نخوانده و روزه نگرفته است، فعلاً توبه نموده و به سوی خدا بازگشته و تصمیم بر جبران آنها گرفته است، ولی توانایی قضای همه روزههای فوت شده را ندارد و مالی هم ندارد که با آن کفّارههایش را بپردازد، آیا صحیح است که فقط به استغفار اکتفا کند؟
ج: قضاى روزههاى فوت شده در هيچ صورتى ساقط نمىشود، ولى نسبت به کفّاره افطاره عمدى روزه ماه رمضان، چنانچه قدرت بر روزه دو ماه و يا اطعام شصت مسکين براى هر روز نداشته باشد، بايد به هر تعداد فقير که قادر است غذا بدهد و احتياط آن است که استغفار نيز بکند و اگر به هيچ وجه قادر به دادن غذا به فقرا نيست فقط کافى است که استغفار کند يعنى با دل و زبان خود بگويد: «استغفرالله (از خداوند بخشايش مىطلبم)».
س 812: من به علّت عدم قدرت مالی و بدنی نتوانستم برای انجام کفّارههایی که بر من واجب شده بود روزه بگیرم و یا به مساکین اطعام نمایم و در نتیجه، استغفار نمودم لکن به لطف الهی اکنون توان روزه گرفتن یا اطعام نمودن دارم، وظیفهام چیست؟
ج: در فرض مرقوم، انجام کفّاره لازم نيست گر چه احتياط مستحب آن است که انجام داده شود.
س 813: اگر شخصی بر اثر جهل به وجوب قضای روزه تا قبل از ماه رمضان سال آینده قضای روزههایش را به تأخیر اندازد، چه حکمی دارد؟
ج: فديه تأخير قضاى روزه تا ماه رمضان سال بعد، بر اثر جهل به وجوب آن ساقط نمىشود.
س 814: فردی که به مدت صدو بیست روز روزه نگرفته، چه وظیفهای دارد؟ آیا باید برای هر روز شصت روز روزه بگیرد؟ و آیا کفّاره بر او واجب است؟
ج: قضاى آنچه از ماه رمضان از او فوت شده، بر او واجب است، و اگر افطار عمدى و بدون عذر شرعى بوده، علاوه بر قضا، کفّاره هر روز هم واجب است که عبارت است از شصت روز روزه يا اطعام شصت فقير و يا دادن شصت مد طعام به شصت مسکين که سهم هر کدام يک مدّ است.
س 815: تقریباً یک ماه روزه گرفتهام به این نیت که اگر روزهای بر عهدهام باشد قضای آن محسوب شود و اگر روزهای بر عهدهام نیست به قصد قربت مطلق باشد، آیا این یک ماه روزه به حساب روزههای قضایی که بر ذمّه دارم، محسوب میشود؟
ج: اگر به نيت آنچه که در زمان روزه گرفتن شرعاً مأمور به آن بودهايد، اعم از روزه قضاء يا مستحبى، روزه گرفتهايد و روزه قضا هم برعهده شما باشد، به عنوان روزه قضاء محسوب مىشود.
س 816: کسی که نمیداند چه مقدار روزه قضا دارد و با فرض داشتن روزه قضا روزه مستحبی بگیرد، اگر معتقد باشد که روزه قضا ندارد، آیا به عنوان روزه قضا محسوب میشود؟
ج: روزههايى را که به نيت استحباب گرفته به جاى روزه قضايى که بر عهدهاش هست، محسوب نمىشود.
س 817: نظر شریف جنابعالی درباره شخصی که بر اثر جهل به مسأله، عمداً روزهاش را افطار کرده، چیست؟ آیا فقط قضا بر او واجب است یا اینکه کفّاره هم باید بدهد؟
ج: اگر به سبب بىاطلاعى از حکم شرعى، کارى را انجام دهد که روزه را باطل مىکند ـ مثل اينکه نمىدانست خوردن دارو نيز مانند ساير خوردنيها روزه را باطل مىکند و در روز ماه رمضان دارو خورد ـ روزهاش باطل است و بايد آن را قضا کند ولى کفّاره بر او واجب نيست.
س 818: کسی که در اوائل سن تکلیف بر اثر ضعف و عدم توانایی، نتوانسته روزه بگیرد، آیا فقط قضا بر او واجب است یا قضا و کفّاره با هم بر او واجب است؟
ج: اگر گرفتن روزه براى او حرجى نبوده و عمداً افطار کرده، علاوه بر قضا، کفّاره نيز بر او واجب است و اگر خوف داشته باشد که اگر روزه بگيرد مريض شود، فقط قضاى روزهها بر عهده او مىباشد.
س 819: کسی که تعداد روزهایی که روزه نگرفته و مقدار نمازهایی را که نخوانده نمیداند، وظیفهاش چیست؟ کسی هم که نمیداند روزهاش را بر اثر عذر شرعی افطار کرده و یا عمداً آن را خورده است، چه حکمی دارد؟
ج: جايز است که به قضاى آن مقدار از نماز و روزههايش که يقين به فوت آنها دارد، اکتفا نمايد، و در صورت شک در افطار عمدى کفّاره واجب نيست.
س 820: اگر شخصی که در ماه رمضان روزه دار است، در یکی از روزها برای خوردن سحری بیدار نشود و لذا نتواند روزه را تا غروب ادامه دهد و در وسط روز حادثهای برای او اتفاق بیفتد و روزه را افطار کند، آیا یک کفّاره بر او واجب است یا کفّاره جمع؟
ج: اگر روزه را تا حدى ادامه دهد که روزه بر اثر تشنگى و گرسنگى براى او حرجى شود و در نتيجه آن را افطار نمايد، فقط قضا بر او واجب است و کفّارهاى ندارد.
س 821: اگر شک کنم در اینکه اقدام به گرفتن قضای روزههایی را که بر عهدهام بوده، کردهام یا خیر تکلیف من چیست؟
ج: اگر يقين به اشتغال قبلى ذمّه خود داريد، واجب است به مقدارى که موجب يقين به انجام تکليف مىشود، روزه قضاء بگيريد.
س 822: کسی که هنگام بلوغ فقط یازده روز از ماه رمضان را روزه گرفته و یک روز را هم در موقع ظهر افطار کرده و در مجموع هجده روز روزه نگرفته است، و در مورد آن هجده روز نمیدانسته که با ترک عمدی روزه کفّاره بر او واجب است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر روزه ماه رمضان را از روى عمد و بدون عذر شرعى افطار کرده، بايد علاوه بر قضا، کفّاره هم بدهد اعم از اينکه هنگام خوردن روزه عالم به وجوب کفّاره و يا جاهل به آن باشد.
س 823: اگر پزشک به بیماری بگوید که روزه برای شما ضرر داد و او هم روزه نگیرد، ولی بعد از چند سال بفهمد که روزه برای وی ضرر نداشته و پزشک در تشخیص خود اشتباه کرده است، آیا قضا و کفّاره بر او واجب است؟
ج: اگر از گفته پزشک متخصص و امين و يا از منشأ عقلايى ديگر، خوف از ضرر پيدا کند و روزه نگيرد، فقط قضا بر او واجب است.
قضای روزه
استفتائات جدید
س. الف) اگر شخصی میداند که تا سال آینده عذرش باقی است و نمیتواند روزه بگیرد؛ آیا این شخص می تواند کفاره روزه را قبل از رسیدن ماه رمضان آینده پرداخت نماید یا خیر؟ ب) اگر این شخص قبل از ماه رمضان سال آینده بمیرد آیا ورثه او باید کفاره روزههایش را پرداخت کنند یا خیر؟
ج. الف) تا رمضان آینده باید صبر کنند. ب) ورثه وظیفهای ندارند.
مسائل متفرقه روزه
اجوبه الاستفتائات
س 824: اگر زنی در حال روزه نذری معیّن حیض شود، چه حکمی دارد؟
ج: روزه با عارض شدن حيض باطل مىشود و قضاى آن بعد از طهارت واجب است.
س 825: شخصی از اول ماه رمضان تا بیست و هفتم ماه را در وطن خود (بندر دیّر) روزه گرفته و در صبح روز بیست و هشتم به دبی مسافرت کرده و در روز بیست و نهم به آنجا رسیده و متوجه شده که در آنجا عید اعلام شده است، او اکنون به وطن خود برگشته، آیا قضای روزههایی که از وی فوت شده، واجب است؟ اگر یک روز قضا نماید، ماه رمضان نسبت به او بیست و هشت روز میشود و اگر بخواهد دو روز قضا کند، روز بیست و نهم در جایی بوده که در آنجا عید اعلام شده بود، این شخص چه حکمی دارد؟
ج: اگر اعلان عيد در روز بيست و نهم در آن مکان، به نحو شرعى و صحيح باشد، قضاى آن روز بر او واجب نيست، ولى با فرض اينکه افق دو محل يکى بوده اين امر کشف مىکند که يک روز روزه در اول ماه از او فوت شده، لذا واجب است قضاى روزهاى را که يقين به فوت آن دارد، بجا آورد.
س 826: اگر روزهداری هنگام غروب در سرزمینی افطار کرده باشد و سپس به جایی مسافرت کند که خورشید در آن هنوز غروب نکرده است، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟ آیا تناول مفطرات برای او در آنجا قبل از غروب خورشید جایز است؟
ج: روزه او صحيح است و تناول مفطرات در آن مکان قبل از غروب خورشيد با فرض اينکه در وقت غروب در سرزمين خود افطار کرده، براى او جايز است.
س 827: شهیدی به یکی از دوستانش وصیت نموده که احتیاطاً از طرف وی چند روز روزه قضا بگیرد، ولی ورثه شهید به این مسائل پایبند نیستند و طرح وصیت او هم برای آنها ممکن نیست و روزه گرفتن هم برای دوست آن شهید مشقت دارد، آیا راه حل دیگری وجود دارد؟
ج: اگر آن شهيد به دوست خود وصيت کرده که خودش شخصاً براى او روزه بگيرد، ورثه او در اين مورد تکليفى ندارند، و اگر براى آن فرد روزه گرفتن به نيابت از شهيد مشقت دارد، تکليف از او ساقط است.
س 828: من فردی کثیر الشک هستم و یا به تعبیر دقیقتر زیاد وسوسه میشوم، و در مسائل دینی بهخصوص فروع دین زیاد شک میکنم، یکی از موارد آن این است که در ماه رمضان گذشته شک کردم که آیا غبار غلیظی که وارد دهان من شده آن را فرو بردهام یا خیر؟ و یا آبی را که داخل دهانم کردم، خارج کرده و بیرون ریختم یا نه؟ در نتیجه آیا روزه من صحیح است یا خیر؟
ج: روزه شما در فرض سؤال محکوم به صحّت است و اين شکها اعتبارى ندارند.
س 829: آیا حدیث شریف کساء را که از حضرت فاطمه زهرا(سلاماللّهعلیها) نقل شده، حدیث معتبری میدانید؟ آیا نسبتدادن آن در حالت روزه به حضرت زهرای مرضیه(سلاماللّهعلیها) جایز است؟
ج: اگر نسبت دادن آن بهصورت حکايت و نقل از کتابهايى باشد که آن را نقل کردهاند، اشکال ندارد.
س 830: از بعضی از علما و غیر آنان شنیدهایم که اگر انسان هنگام روزه مستحبی به خوردن غذا دعوت شود، میتواند آن را قبول کرده و مقداری از غذا میل کند و با این کار روزهاش باطل نمیشود، بلکه ثواب هم دارد امیدواریم نظر شریف خود را در اینباره بیان فرمایید.
ج: قبول دعوت مؤمن در حال روزه مستحبى، شرعاً امرى پسنديده است و خوردن غذا به دعوت برادر مؤمن هرچند روزه را باطل مىکند، ولى او را از اجر و ثواب روزه محروم نمىسازد.
س 831: دعاهایی مخصوص ماه رمضان بهصورت دعای روز اول و روز دوم تا آخر ماه وارد شده است، قرائت آنها در صورت شک در صحّت شان چه حکمی دارد؟
ج: به هر حال اگر قرائت آنها به قصد رجاء ورود و مطلوبيت باشد، اشکال ندارد.
س 832: شخصی قصد داشت روزه بگیرد، ولی برای خوردن سحری بیدار نشد، لذا نتوانست روزه بگیرد. آیا گناه روزه نگرفتن او به عهده خود وی است یا کسی که او را بیدار نکرده است؟ اگر فردی بدون سحری روزه بگیرد، آیا روزهاش صحیح است؟
ج: در اين مورد چيزى بر عهده ديگران نيست، و روزه بدون خوردن سحرى هم صحيح است.
س 833: روزه روز سوم ایام اعتکاف در مسجدالحرام، چه حکمی دارد؟
ج: اگر مسافر باشد و قصد اقامت ده روز در مکه مکرّمه نمايد و يا نذر کرده باشد که در سفر روزه بگيرد، بر او واجب است بعد از اينکه دو روز روزه گرفت، اعتکاف خود را با روزه روز سوم کامل کند. ولى اگر قصد اقامت و يا نذر روزه در سفر نکرده باشد، روزه او در سفر صحيح نيست و با عدم صحّت روزه، اعتکاف هم صحيح نيست.
مسائل متفرقه روزه
استفتائات جدید
س. شخصی درماه مبارک رمضان به وطن می رسد ولی شک دارد که درهنگام اذان ظهر رسیده است و یا بعد از اذان آیا روزه آن روز او صحیح است؟
ج. اگر زمان رسیدن به وطن معلوم باشد اما نمیداند در آن موقع ظهر شده یا نه، روزه صحیح است.
رؤیت هلال
اجوبه الاستفتائات
س 834: همانطور که میدانید، وضعیت هلال در آخر یا اول ماه به یکی از حالتهای زیر است: 1. غروب هلال قبل از غروب خورشید باشد. 2. غروب هلال مقارن با غروب خورشید باشد. 3. غروب هلال بعد از غروب خورشید باشد. لطفاً بیان فرمایید کدام یک از حالات سه گانه فوق را میتوان برای تعیین اول ماه به حساب آورد؟
ج: در هر سه فرض، رؤيت هلال براى اثبات حلول ماه قمرى جديد از شبى که پس از رؤيت است کفايت مىکند.
س 835: آیا رؤیت تصویر هلال ماه با استفاده از دوربین CCD و انعکاس نور و بازخوانی اطلاعات ضبط شده توسط رایانه، برای اثبات اول ماه کفایت میکند؟
ج: رؤيت با وسيله، فرقى با رؤيت به طريق عادى ندارد و معتبر است. ملاک آن است که عنوان رؤيت محفوظ باشد. پس رؤيت با چشم و با عينک و با تلسکوپ محکوم به حکم واحدند. اما در مورد انعکاس به رايانه که درآن صدق عنوان رؤيت معلوم نيست محل اشکال است.
س 836: اگر هلال ماه شوال در یک شهر دیده نشود، ولی تلویزیون و رادیو از حلول آن خبر دهند، آیا کافی است یا تحقیق بیشتری واجب است؟
ج: اگر مفيد اطمينان به ثبوت هلال گردد يا صدور حکم به هلال از طرف ولى فقيه باشد، کافى است و نيازى به تحقيق نيست.
س 837: اگر تعیین اول ماه رمضان و عید سعید فطر به علت عدم امکان رؤیت هلال اول ماه به سبب وجود ابر در آسمان یا اسباب دیگر، ممکن نباشد و سی روز ماه شعبان یا ماه رمضان کامل نشده باشد، آیا برای ما که در ژاپن زندگی میکنیم، جایز است که به افق ایران عمل کرده و یا به تقویم اعتماد کنیم؟ وظیفه ما چیست؟
ج: اگر اول ماه از طريق رؤيت هلال حتى در افق شهرهاى مجاورى که اتحاد افق دارند، و يا از طريق شهادت دو فرد عادل و يا از طريق حکم حاکم ثابت نشود، بايد احتياط کرد تا اول ماه ثابت شود.
س 838: آیا اتحاد افق در رؤیت هلال شرط است یا خیر؟
ج: بلى شرط است.
س 839: مقصود از اتحاد افق چیست؟
ج: منظور از آن، شهرهايى است که از جهت احتمال رؤيت و عدم احتمال رؤيت هلال يکسان باشند.
س 840: اگر روز بیست و نهم ماه در تهران و خراسان عید باشد، آیا برای افرادی هم که در شهری مانند بوشهر مقیم هستند، جایز است افطار کنند؟ با توجه به اینکه افق تهران و خراسان با افق بوشهر یکی نیست.
ج. به طور کلّی اگر اختلاف بين افق دو شهر به مقداری باشد که با فرض رؤيت هلال در يکی، هلال در ديگری قابل رؤيت نباشد، رؤيت آن برای شهرهايی که احتمال رؤيت در آن به طور قطع و يقين منتفی باشد، کفايت نمی کند.
س 841: اگر بین علمای یک شهر راجع به ثبوت هلال یا عدم آن اختلاف رخ دهد و عدالت آنها هم نزد مکلّف ثابت بوده و به دقت همه آنها در استدلال خود مطمئن باشد، وظیفه واجب مکلّف چیست؟
ج: اگر اختلاف دو بيّنه بهصورت نفى و اثبات باشد، يعنى يکى مدعى ثبوت هلال و ديگرى مدعى عدم ثبوت آن باشد، اين اختلاف موجب تعارض دو بينه و تساقط هر دو است، و وظيفه مکلّف اين است که هر دو نظر را کنار گذاشته و درباره افطار کردن يا روزه گرفتن به آنچه که مقتضاى اصل است، عمل نمايد. ولى اگر بين ثبوت هلال و عدم علم به ثبوت آن اختلاف داشته باشند، به اين صورت که بعضى از آنها مدعى رؤيت هلال باشند و بعضى ديگر مدعى عدم مشاهده آن، قول کسانى که مدعى رؤيت هلال هستند، در صورت عادل بودن، حجت شرعى براى مکلّف است و بايد از آن متابعت کند، و همچنين اگر حاکم شرعى حکم به ثبوت هلال نمايد، حکم وى حجت شرعى براى همه مکلفين است و بايد از آن پيروى کنند.
س 842: اگر شخصی هلال ماه را ببیند و بداند که رؤیت هلال برای حاکم شرع شهر او به هر علتی ممکن نیست، آیا او مکلّف است که رؤیت هلال را به حاکم اطلاع دهد؟
ج: اعلام بر او واجب نيست مگر آنکه ترک آن مفسده داشته باشد.
س 843: همانگونه که میدانید اکثر فقهای بزرگوار پنج راه برای ثبوت اول ماه شوال در رسالههای عملیه خود بیان کردهاند که ثبوت نزد حاکم شرع در ضمن آنها نیست، بنا بر این چگونه بیشتر مؤمنین به مجرد ثبوت اول ماه شوال نزد مراجع، روزه خود را افطار میکنند؟ شخصی که از این راه اطمینان به ثبوت هلال پیدا نمیکند، چه تکلیفی دارد؟
ج: تا حاکم حکم به رؤيت هلال نکرده، مجرد ثبوت هلال نزد او، براى تبعيّت ديگران از وى کافى نيست، مگر آنکه اطمينان به ثبوت هلال حاصل نمايند.
س 844: اگر ولی امر مسلمین حکم نماید که فردا عید است و رادیو و تلویزیون اعلام کنند که هلال در چند شهر دیده شده است، آیا عید برای تمامی نواحی کشور ثابت میشود یا فقط برای شهرهایی که ماه در آنها دیده شده و شهرهای هم افق با آنها، ثابت میگردد؟
ج: اگر حکم حاکم شامل همه کشور باشد، حکم او شرعاً براى همه شهرها معتبر است.
س 845: آیا کوچکی هلال و باریک بودن و اتصاف آن به خصوصیات هلال شب اول، دلیل بر این محسوب میشود که شب قبل شب اول ماه نبوده، بلکه شب سیام ماه قبلی بوده است؟ اگر عید برای شخصی ثابت شود و از این راه یقین پیدا کند که روز قبل عید نبوده، آیا قضای روزه روز سیام ماه رمضان را باید به جا آورد؟
ج: مجرد کوچکى و پائين بودن هلال يا بزرگى و بالا بودن و يا پهن يا باريک بودن آن دليل شرعى شب اول يا دوم بودن نيست، ولى اگر مکلّف از آن علم به چيزى پيدا کند بايد به مقتضاى علم خود در اين زمينه عمل نمايد.
س 846: آیا استناد به شبی که در آن ماه بهصورت قرص کامل است (شب چهاردهم) و اعتبار آن به عنوان دلیل برای محاسبه اول ماه جایز است تا از این راه وضعیت یوم الشک معلوم شود که مثلاً روز سی ام ماه رمضان است و احکام روز ماه رمضان بر آن مترتب شود، مثلاً بر کسی که این روز را بر اساس بیّنه روزه نگرفته، حکم به وجوب قضای روزه شود و کسی هم که به دلیل استصحاب بقای ماه رمضان روزه گرفته، بریء الذمّه باشد؟
ج: امر مذکور حجت شرعى بر آنچه ذکر شد، نيست، ولى اگر مفيد علم به چيزى براى مکلّف باشد، واجب است که طبق آن عمل نمايد.
س 847: آیا استهلال در اول هر ماه واجب کفایی است یا احتیاط واجب؟
ج: استهلال فىنفسه واجب شرعى نيست.
س 848: آیا اول ماه مبارک رمضان و آخر آن با رؤیت هلال ثابت میشود یا با تقویم، هرچند ماه شعبان سی روز نباشد؟
ج: اول يا آخر ماه رمضان با رؤيت شخص مکلّف يا با شهادت دو فرد عادل يا با شهرتى که مفيد علم است يا با گذشت سى روز و يا به وسيله حکم حاکم ثابت مىشود.
س 849: اگر تبعیت از اعلام رؤیت هلال توسط یک دولت جایز شد، و آن اعلام معیاری علمی برای ثبوت هلال سرزمینهای دیگر را تشکیل دهد، آیا اسلامی بودن آن حکومت شرط است، یا اینکه عمل به آن حتی اگر حکومت ظالم و فاجر هم باشد، ممکن است؟
ج: ملاک در اين مورد، حصول اطمينان به رؤيت در منطقهاى است که نسبت به مکلّف کافى محسوب مىشود.
س 850: خواهشمند است نظر مبارک خود را در خصوص اعتکاف در مساجد (جامع و غیر جامع) غیر از مساجد اربعه بیان فرمایید.
ج: رجائاً اشکال ندارد.
هبه، هدیه، جایزه بانکی، مهر و ارث
اجوبه الاستفتائات
س 851: آیا هبه و هدیه عید (عیدی) خمس دارد؟
ج: هبه و هديه خمس ندارد، هرچند احوط اين است که اگر از مخارج سال زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود.
س 852: آیا به جایزههایی که توسط بانکها و صندوقهای قرضالحسنه به افراد پرداخت میشود، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: خمس در جايزهها و هديهها واجب نيست.
س 853: آیا مبالغی که بنیاد شهید به خانوادههای شهدا میپردازد، به مازاد از مخارج سال آن، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: چيزى که بنياد شهيد به خانوادههاى عزيز شهدا هديه مىکند، خمس ندارد.
س 854: آیا نفقهای که شخصی از طرف پدر یا برادر یا یکی از اقوام دریافت میکند، هدیه محسوب میشود یا خیر؟ در صورتی که نفقه دهنده خمس اموال خود را نپردازد، آیا بر نفقه گیرنده پرداخت خمس آنچه که از او میگیرد، واجب است؟
ج: تحقق عنوان هبه و هدیه تابع قصدِ دهنده است و در فرض سؤال بر نفقه گیرنده، پرداخت خمس آن واجب نیست.
س 855: به دخترم یک واحد مسکونی به عنوان جهیزیه عروسیش دادهام، آیا این واحد مسکونی خمس دارد؟
ج: اگر هبه واحد مسکونى که به دخترتان بخشيدهايد، عرفاً مطابق شأن شما محسوب شود، و در بين سال خمسى بخشيده باشيد، دادن خمس آن واجب نيست.
س 856: آیا جایز است که انسان مالی را قبل از گذشت یک سال بر آن، به همسرش هدیه دهد، با آنکه میداند وی آن مال را برای خرید خانه در آینده و یا مخارج ضروری، ذخیره خواهد کرد؟
ج: اين کار جايز است و مالى که به همسرتان بخشيدهايد، اگر به مقدارى باشد که عرفاً مناسب شأن شما و افراد مانند شماست و بخشش صورى و به قصد فرار از خمس هم نباشد، خمس ندارد.
س 857: زن و شوهری برای اینکه خمس به اموال آنها تعلّق نگیرد، قبل از رسیدن سال خمسیشان، اقدام به هدیه کردن سود سالانه خود به یکدیگر میکنند، امیدواریم حکم خمس آنها را بیان فرمایید.
ج: با اينگونه بخشش که صورى و براى فرار از خمس است، خمسِ واجب از آنان ساقط نمىشود.
س 858: شخصی برای رفتن به حج استحبابی مبلغی را به حساب سازمان حج واریز کرده، ولی قبل از تشرف به زیارت خانه خدا، فوت نموده است، این مبلغ چه حکمی دارد؟ آیا مصرف کردن آن در نیابت از حج میت واجب است؟ آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: فيش حج که در قبال مبلغى که به حساب سازمان حج واريز کرده، دريافت نموده، به قيمت فعلىاش از ترکه ميت محسوب مىشود، و ميت اگر حج برذمّه ندارد و وصيت به حج هم نکرده، صرف آن در حج نيابى براى ميت واجب نيست، و خمس آن اگر پرداخت نشده باشد، در فرض سؤال واجب است پرداخت شود.
س 859: باغ پدری از طریق بخشش یا ارث به پسرش منتقل شده است، آن باغ هنگام هدیه یا انتقال به او بابت ارث، قیمت زیادی نداشت، ولی در حال حاضر قیمت آن هنگام فروش با قیمت قبلی آن تفاوت زیادی کرده است، آیا به آن مقدار زیادی که بر اثر افزایش قیمت حاصل شده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: ارث و هبه و پول فروش آنها خمس ندارد، هرچند قيمت آنها افزايش يافته باشد، مگر اينکه نگهدارى آن به قصد تجارت و زياد شدن قيمت باشد؛ که در اين صورت، پس از فروش بنا بر احتياط واجب بايد خمس ارزش افزوده آن پرداخت شود.
س 860: اداره بیمه مبلغی را بابت هزینه درمان به من بدهکار است و مقرر شده که در همین روزها به من پرداخت شود، آیا به این مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر از درآمد هزینه کردهاید و بعد بیمه آن را برمیگرداند، خمس دارد.
س 861: آیا به پولی که از حقوق ماهیانهام برای خرید لوازم ازدواج در آینده، پسانداز میکنم، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر عين پولى را که بابت حقوق ماهيانه مىگيريد، پسانداز مىکنيد، بايد سر سال خمس آن پرداخت شود، مگر آنکه بخواهيد تا چند روز آينده صرف خريد لوازم ضرورى ازدواج نماييد.
س 862: در کتاب «تحریرالوسیله» آمده است که مهریه زن خمس ندارد و فرقی بین مهریه مدتدار و بدون مدت گذاشته نشده است، امیدواریم آن را توضیح فرمایید.
ج: در عدم وجوب خمس مهريه فرقى بين مهريه مدت دار و بدون مدت و بين پول نقد و کالا وجود ندارد.
س 863: دولت در ایام عید به کارمندان خود اجناسی را به عنوان عیدی داده که مقداری از آن تا سر سال باقی مانده است. با توجه به اینکه عیدی کارمندان خمس ندارد، ولی چون ما در برابر این اجناس مقداری پول پرداخت کردهایم، لذا آنچه به ما داده میشود هدیه به معنای دقیق آن نیست، بلکه با قیمت کمتری در برابر عوض داده شده است، آیا خمس آن مقدار از کالا که در برابر آن پول پرداخت شده، باید داده شود؟ یا اینکه باید قیمت واقعی آن در بازار آزاد محاسبه و خمس آن پرداخت شود؟ و یا چون عیدی است، هیچگونه خمسی ندارد؟
ج: در فرض مذکور نظر به اينکه قسمتى از اجناس در واقع از سوى دولت مجانى به کارمند داده مىشود و در برابر قسمتى پول دريافت مىکنند، فلذا از کالاى باقىمانده به نسبت مقدارى که پول در برابر آن پرداخت نمودهايد، واجب است که خمس عين اجناس باقىمانده يا قيمت فعلى آن را بپردازيد.
س 864: شخصی فوت نموده و هنگام حیات، خمسی را که بر ذمّهاش بوده در دفتر خود یادداشت کرده و تصمیم به پرداخت آن داشته است، در حال حاضر بعد از فوت وی همه افراد خانواده او به استثنای یکی از دخترانش از پرداخت خمس خودداری کرده و در ترکه متوفّی برای مخارج خود و میت و غیر آن، تصرّف میکنند، خواهشمندیم نظر خود را در رابطه با مسائل زیر بیان فرمایید: 1 ـ تصرّف در اموال منقول و غیرمنقول متوفّی توسط داماد یا یکی از ورّاث او، چه حکمی دارد؟ 2 ـ غذا خوردن داماد یا یکی از ورثه در خانه او چه حکمی دارد؟ 3 ـ تصرّفات قبلی این افراد در اموال میت و غذا خوردن آنها در خانه متوفّی چه حکمی دارد؟
ج: اگر ميّت وصيت کند که مقدارى از دارايى او به عنوان خمس پرداخت شود يا ورثه يقين پيدا کنند که وى مقدارى خمس بدهکار است، تا وصيت ميت و يا خمسى را که بر عهده دارد از ما ترک او ادا نکنند، نمىتوانند در ترکه او تصرّف نمايند، و تصرّفات آنان قبل از عمل به وصيت وى يا پرداخت دين او، نسبت به مقدار وصيت يادين در حکم غصب است و نسبت به تصرّفات قبلى نيز ضامن هستند.
قرض، حقوق ماهیانه، بیمه، و بازنشستگی
اجوبه الاستفتائات
س 865: آیا بر کارمندانی که گاهی مقداری مال از مخارج سالانه آنها زیاد میآید، با توجه به اینکه بدهیهای نقدی و قسطی دارند، خمس واجب است؟
ج: اگر بدهى بر اثر قرض کردن در طول سال براى مخارج همان سال يا خريد بعضى از مايحتاج سال بهصورت نسيه باشد، در صورتى که بخواهد دين خود را از منافع همان سال ادا نمايد، مقدار دين از باقىمانده درآمد آن سال استثنا مىشود، و در غير اين صورت، تمام درآمد باقىمانده خمس دارد.
س 866: آیا قرضی که برای حج تمتع گرفته میشود باید خمس آن داده شده باشد و بعد از پرداخت خمس، باقیمانده آن برای مخارج حج پرداخت شود؟
ج: مالى که قرض گرفته مىشود، خمس ندارد.
س 867: من در خلال پنج سال مبلغی را به بنیاد مسکن جهت گرفتن زمینی به امید تأمین مسکن پرداخت کردم، ولی تاکنون تصمیمی برای واگذاری زمین گرفته نشده است، لذا تصمیم دارم، آن مبالغ را از بنیاد مسکن باز پس بگیرم، با توجه به اینکه قسمتی از آن را قرض گرفتهام و قسمتی را هم از فروش فرش خانهام و باقیمانده آن را هم از حقوق همسرم که معلّم است، تهیه کردهام، امیدوارم به دو سؤال ذیل پاسخ فرمایید. 1 ـ اگر بتوانم مبلغ مزبور را پس بگیرم و آن را فقط برای تهیه مسکن (زمین یا خانه) مصرف کنم، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟ 2 ـ چه مقدار خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: در فرض مرقوم که پول از راه هديه يا قرض يا فروش لوازم زندگى تهيه شده، خمس آن واجب نيست.
س 868: چند سال پیش از بانک وام گرفته و آن را به مدت یک سال به حساب بانکیام واریز کردم، و بدون آنکه موفق به استفاده از آن وام شوم، هر ماه قسط آن را میپردازم، آیا به این وام، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: خمس آن مقدار از وام مزبور که اقساط آن را تا سر سال خمسى از منفعت کسب خود پرداخت کردهايد، واجب است.
س 869: اینجانب مبالغی به خاطر ساختمان منزل بدهکار هستم و این بدهکاری تا دوازده سال طول خواهد کشید، خواهشمندم مرا در رابطه با موضوع خمس راهنمایی فرمایید که آیا این بدهی از درآمد سال استثناء میشود؟
ج: اقساط بدهی ساخت مسکن و مانند آن را که مربوط به سال قبل است هرچند می توان از درآمد کسب بین سال پرداخت نمود، ولی در صورت عدم پرداخت، از درآمد سال استثنا نمی شود، بلکه به باقیمانده درآمد سر سال خمسی، خمس تعلّق می گیرد.
س 870: کتابهایی که دانشجو از مال پدر خود یا از وامی که دانشگاه به دانشجویان میدهد، میخرد و منبع درآمدی هم ندارد، آیا خمس دارد؟ در صورتی که بداند پدر خمس پول کتابها را نداده، آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج: کتابهایی که با پول وام و یا با پولی که پدر به او بخشیده، خریده شده است، خمس ندارد.
س 871: اگر شخصی مبلغی را قرض بگیرد و نتواند آن را قبل از آن سال ادا کند، آیا پرداخت خمس آن بر عهده قرض دهنده است یا قرض گیرنده؟
ج: بر قرض گيرنده خمس مال قرضى واجب نيست، ولى قرض دهنده اگر مال قرضى را از درآمد ساليانه کارش و قبل از پرداخت خمس آن قرض داده است، در صورتى که بتواند تا آخر سال قرضش را از بدهکار بگيرد، واجب است که هنگام رسيدن سال خمسىاش خمس آن را بپردازد، و اگر نتواند قرض خود را تا پايان سال بگيرد، فعلاً پرداخت خمس آن واجب نيست، ليکن هر وقت آن را وصول کرد بايد خمس آن را بدهد.
س 872: افراد بازنشسته که همچنان حقوق ماهیانه دریافت میکنند، آیا باید خمس حقوقی را که در طول سال دریافت میکنند، بپردازند؟
ج: در صورتى که از مخارج سال اضافه بيايد، پرداخت خمس آن واجب است.
س 873: اسیرانی که به پدر و مادر آنان از طرف جمهوری اسلامی در طول مدت اسارت، حقوق ماهیانه پرداخت شده و در بانک پسانداز گشته است، آیا به مال مزبور خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: پول مذکور خمس ندارد.
س 874: من به شخصی مبلغی پول بدهکارم، اگر سر سال برسد وطلبکار قرض خود را مطالبه نکند و مقداری از درآمد سالانه که با آن میتوانم قرض خود را ادا کنم، نزد من موجود باشد، آیا این بدهی از درآمد سالانه استثناء میشود یا خیر؟
ج: بدهى اعم از اينکه بر اثر قرض گرفتن باشد و يا بر اثر خريد نسيه لوازم خانگى، اگر به خاطر تأمين مخارج سالانه زندگى همان سال درآمد باشد اگر بخواهد پرداخت نمايد، از درآمد سال کسر مىشود، ولى اگر براى بدهىهاى سالهاى قبل باشد، هرچند مصرف درآمد سالانه براى پرداخت آن جايز است، ولى اگر تا پايان سال پرداخت نشود از درآمد سالانه استثنا نمىشود.
س 875: آیا خمس بر کسی که مالی در حساب سالانهاش باقی مانده، و در حالی سال خمسیاش رسیده که بدهکار است، با توجه به اینکه چند سال برای پرداخت قرضش فرصت دارد، واجب است؟
ج: بدهى پرداخت نشده چه بدون مدت باشد و چه مدت دار، از درآمد سالانه استثنا نمىشود، مگر اين که براى تأمين هزينههاى سال درآمد باشد که از درآمد آن سال مقدارى را که مىخواهد صرف بدهى خود کند، استثنا مىشود و به معادل آن از درآمد سالانه، خمس تعلّق نمىگيرد.
س 876: آیا به مالی که شرکتهای بیمه بر اساس قرارداد برای جبران خسارت به بیمه شده پرداخت میکنند، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: پولى که شرکتهاى بيمه به فرد بيمه شده پرداخت مىکنند، خمس ندارد.
س 877: در سال گذشته مبلغی را قرض گرفته و با آن زمینی خریدم به این امید که افزایش قیمت پیدا کند و بعد از فروش آن و خانه مسکونی فعلیام، مشکل مسکن خود را در آینده حل کنم، اکنون سال خمسی من فرا رسیده، سؤال من این است که آیا میتوانم آن بدهی را از منفعت کسب سال گذشتهام که خمس به آن تعلّق گرفته، استثنا کنم یا خیر؟
ج: با فرض اين که قرض مزبور جهت خريد زمين براى فروش آن در آينده بوده است، از منفعت کسب سالى که در آن قرض گرفتهايد، استثناء نمىشود، و پرداخت خمس درآمد سالانه کسب که از مخارج آن سال زياد آمده، واجب است.
س 878: من از بانک مقداری وام گرفتم که وقت پرداخت آن بعد از تاریخ سال خمسیام فرا میرسد و میترسم که اگر آن مبلغ را امسال نپردازم، سال آینده قادر به ادای آن نباشم، تکلیف من هنگام رسیدن سال خمسی ام در رابطه با پرداخت خمس چیست؟
ج: اگر درآمد سال را پيش از پايان آن در پرداخت قرض خود مصرف کنيد و قرض هم براى افزايش سرمايه نباشد، خمس ندارد، ولى اگر قرض براى افزايش سرمايه باشد و يا قصد پسانداز درآمد سالانه را داشته باشيد، پرداخت خمس آن بر شما واجب است.
س 879: معمول است که برای اجاره خانه مقداری پولِ پیش پرداخت میکنند، اگر این پول از منابع کسب باشد، و چند سال در نزد صاحب خانه بماند آیا پس از دریافت بلافاصله باید خمس آن پرداخت شود و در صورتی که بخواهد با همان پول در جای دیگر منزل اجاره کند، چطور؟
ج: خمس تعلّق میگیرد ولی اگر به این پول برای اجاره منزل نیاز دارد میتواند مهلت بگیرد و پس از رفع نیاز پرداخت نماید.
فروش خانه، وسائل نقلیه و زمین
اجوبه الاستفتائات
س 880: آیا به خانهای که قبلاً با مالی که خمس آن داده نشده، ساخته شده، خمس تعلّق میگیرد؟ بر فرض وجوب پرداخت خمس، آیا خمس بر اساس قیمت فعلی محاسبه میشود یا قیمت زمان ساخت آن؟
ج: اگر خانه از درآمد بين سال براى زندگى و سکونت ساخته شده و پس از سکونت در آن به فروش رفته است، پول فروش آن خمس ندارد، ولى اگر از درآمدى که سال بر آن گذشته، ساخته شده است، خمس پولى که در ساخت آن هزينه شده، بايد پرداخت شود.
س 881: مدتی قبل آپارتمان مسکونی خود را فروختم. این معامله هم زمان با رسیدن سال خمسی من بود و چون خود را موظف به ادای حقوق شرعی میدانم، بر اثر شرایط خاص زندگیام در این رابطه با مشکل مواجه شدهام، امیدوارم مرا در این رابطه راهنمایی فرمایید.
ج: اگر خانه مسکونى فروخته شده را با پولى که خمس نداشته و يا با درآمد بين سال خريدهايد، پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد.
س 882: خانه نیمه سازی در یکی از شهرها دارم که به علت سکونت در ساختمانهای دولتی نیازی به آن ندارم، لذا قصد دارم آن را فروخته و با پول آن ماشینی برای استفاده شخصی بخرم، آیا به پول آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر خانه مزبور را از درآمد سالانه و در بين سال به قصد سکونت در آن ساخته يا خريدهايد، و در همان سال آن را فروختهايد پول فروش آن اگر در همان سال فروش در مؤونه زندگى مصرف شود، خمس ندارد، و همچنين اگر بعد از سکونت در آن، در سال بعد آن را فروخته باشيد، پول فروش آن خمس ندارد.
س 883: تعدادی درب پروفیلی برای خانه مسکونیام خریداری کردم، ولی بعد از دو سال به علت عدم تمایل به استفاده، آنها را فروخته و پولش را به حساب شرکت آلومینیوم واریز کردم تا به جای دربهای قبلی، به همان قیمت برای من دربهای آلومینیومی بسازد، آیا به آن پول خمس تعلّق میگیرد؟
ج: در فرض مرقوم که مورد استفاده واقع نشده، پول فروش آن خمس دارد.
س 884: مبلغ صد هزار تومان به مؤسسهای پرداخت نمودم تا در آینده زمین مسکونی به من تحویل دهد و الآن یک سال از آن میگذرد و از طرفی قسمتی از آن پول مال خودم است و قسمت دیگر را قرض کرده و مقداری از قرض را هم پرداختهام، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟ مقدار آن چقدر است؟
ج: اگر گرفتن زمين براى ساخت مسکن مورد نياز متوقف بر پيش پرداخت مقدارى از پول آن باشد، مبلغ پرداخت شده خمس ندارد، حتى اگر از درآمد کسب شما باشد.
س 885: اگر شخصی خانه خود را فروخته و پول آن را برای استفاده از سود آن در بانک بگذارد و سپس سال خمسی اش فرا برسد، چه حکمی دارد؟ و اگر این پول را برای خرید خانه، پسانداز نماید، چه حکمی دارد؟
ج: اگر خانه را از درآمد سالانه شغلى براى سکونت و به حساب مخارج سالانه، ساخته يا خريده و بعد از سال خمسى آن را فروخته باشد، پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد.
س 886: آیا به اموالی که به تدریج برای خرید خانه یا سایر مایحتاج زندگی پسانداز میشود، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر خريد مايحتاج ضرورى زندگى برحسب وضع مالى شخص متوقّف بر پسانداز درآمد سال باشد، و بنا دارد پساندازها را در آينده نزديک (تا چند روز) صَرف خريد مايحتاج ضرورى زندگى نمايد، خمس ندارد.
س 887: چند سال پیش ماشینی خریدم که در حال حاضر فروش آن به چندین برابر قیمت ممکن است، با توجه به اینکه پول خرید آن، مخمّس نبوده است، و در صورت فروش و گرفتن قیمت فعلی آن، میخواهم خانهای برای سکونت بخرم، آیا به مجرد دریافت پول، همه آن خمس دارد یا فقط به پولی که با آن ماشین را خریدهام، خمس تعلّق میگیرد و مقدار باقیمانده که همان مقدار افزایش قیمت ماشین است، جزء درآمد سال فروش ماشین محسوب میشود که اگر تا پایان سال فروش در مخارج زندگی مصرف نشود، خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: اگر ماشین جزء مؤونه شما باشد و آن را از درآمد بین سال جهت استفاده شخصی در زندگی خریده باشید، پول فروش آن خمس ندارد. ولی اگر ماشین را برای کار کردن خریده اید، و قیمت آن را از درآمد کسب پرداختهاید و یا با قرض و نسیه خریدهاید و اقساط آن را از درآمد کسب پرداختهاید باید خمس قیمت خرید آن را بپردازید، البته در مورد تنزل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است.
س 888: من مالک خانه بسیار محقّری هستم، و به عللی تصمیم به خرید خانه دیگری گرفتم، ولی به علت بدهی مجبور به فروش ماشینی که از آن استفاده میکردم و گرفتن مبلغی وام از بانک استان و صندوق قرضالحسنه شهرمان شدم تا بتوانم پول خانه را بپردازم، با توجه به اینکه ماشین را قبل از تاریخ سال خمسیام فروخته و پول آن را برای پرداخت مقداری از بدهیهایم مصرف کردهام، آیا به پول حاصل از فروش ماشین خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: در فرض سؤال، پول حاصل از فروش ماشين خمس ندارد.
س 889: خانه، ماشین و لوازم مورد نیاز انسان یا خانواده او که از درآمد سال خریده شده است، اگر در اثر ضرورت و یا به منظور تبدیل به جنس بهتر فروخته شود، از جهت خمس چه حکمی دارد؟
ج: پول حاصل از فروش چيزى که از مؤونه بوده، خمس ندارد.
س 890: اگر خانه یا ماشین یا غیر آنها از احتیاجات زندگی با پولی که خمس آن پرداخت شده، جهت استفاده شخصی نه به قصد استفاده از آنها برای فروش یا تجارت خریداری شده و سپس به علتی فروخته شود، آیا به اضافه قیمت آنها که بر اثر افزایش قیمت بازار بوده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: سود حاصل از افزايش قيمت در فرض سؤال، خمس ندارد.
فروش خانه، وسائل نقلیه و زمین
استفتائات جدید
س. زمینی را برای احداث خانه مورد نیازم از درآمد بین سال خریدم، سپس ارثیهای به من رسید و با آن خانه خریدم و نیازم به احداث خانه برطرف شد، آیا زمین خمس دارد؟
ج. در فرض سؤال احتیاط در مصالحه با ولی امر خمس و یا وکیل مجاز از طرف ایشان است.
گنج، معدن و مال حلال مخلوط به حرام
اجوبه الاستفتائات
س 891: نظر حضرتعالی درباره گنجی که افراد در زمینی که مالک آن هستند، پیدا میکنند، چیست؟
ج: ميزان در اين گونه امور مقررات نظام جمهورى اسلامى است.
س 892: اگر مقداری سکّه نقره که تاریخ آن به حدود صد سال پیش بر میگردد، از زیر خاک ساختمان ملکی شخصی پیدا شود، آیا این سکّهها متعلّق به مالک فعلی آن ساختمان مانند وارث قانونی یا خریدار است یا خیر؟
ج: حکم گنج را دارد که قبلاً بیان شد.
س 893: شبهه زیر برای ما مطرح شده است: با توجه به اینکه خمس معادن استخراج شده در این زمان نیز واجب است، زیرا وجوب خمس معادن نزد فقهای گرانقدر از احکام مسلم است، حکم معادنی که دولت آن را استخراج میکند با التفات به اینکه مجرد اقدام دولت به انفاق آن میان مسلمانان بلاد اسلامی مانع از وجوب خمس نیست چیست؟ زیرا استخراج معادن یا توسط حکومت بالاصالة صورت میگیرد و آن را به مصرف ملت میرساند، در این حالت دولت مانند شخصی است که اقدام به استخراج معادن نموده و سپس آنها را به شخص دیگری میبخشد یا هدیه میدهد و یا بر او تصدق میکند، در هر صورت اطلاق ادله خمس شامل این فرض نیز میشود زیرا دلیلی بر تقیید وجود ندارد، و یا اینکه حکومت به وکالت از ملت، معادن را استخراج میکند که در این صورت در واقع استخراج کننده خود ملت است، در این فرض پرداخت خمس بر موکّل واجب است، و یا اینکه حکومت با ولایت بر ملت، معادن را استخراج مینماید که در این حالت استخراج کننده یا خود ولی است یا اینکه مانند نیابت است که بر اساس آن در واقع مولیّ علیه استخراج کننده است، به هر حال دلیلی بر خروج معادن از عمومات خمس نداریم، همانگونه که خود معدن اگر به حد نصاب برسد، متعلّق خمس است و مثل سایر درآمدهای شغلی نیست که با مصرف کردن یا هبه آن، جزء مؤونه سال محسوب گردد و از وجوب خمس استثنا شود، نظر حضرتعالی درباره این مسأله مهم چیست؟
ج: از شرایط وجوب خمس در معادن این است که شخص یا اشخاصی با مشارکت با یکدیگر آن را استخراج کنند، مشروط بر اینکه سهم هر یک به حد نصاب برسد و آنچه استخراج شده، ملک آنها شود، و معادنی که دولت استخراج میکند، نظر به اینکه ملک خاص شخص یا اشخاص نیست، بلکه ملک جهت است لذا شرط وجوب خمس را دارا نیست و در نتیجه جایی برای وجوب خمس بر دولت و حکومت باقی نمیماند، و این استثنایی بر وجوب خمس در معدن نیست. بله، معادنی که توسط شخص خاصی یا با مشارکت اشخاص با یکدیگر استخراج میشود، خمس در آن واجب است، مشروط بر اینکه آنچه آن شخص استخراج کرده و یا سهم هر یک از اشخاصی که با مشارکت با یکدیگر اقدام به استخراج کردهاند، بعد از کم کردن هزینههای استخراج و تصفیه، به مقدار بیست دینار طلا یا دویست درهم نقره یا معادل قیمت یکی از آن دو باشد.
س 894: اگر مال حرامی با مال انسان مخلوط شود، آن مال چه حکمی دارد و چگونه حلال میشود و در صورت علم به حرمت یا عدم علم به آن وظیفه انسان چیست؟
ج: اگر یقین به وجود مال حرام در اموالش دارد، ولی مقدار دقیق آن را نمیداند و صاحب آن را هم نمیشناسد، راه حلال کردن آنها این است که خمس آن را بپردازد، ولی اگر شک در مخلوط شدن مال حرام با اموال خود داشته باشد، چیزی بر عهده او نیست.
س 895: قبل از رسیدن سر سال خمسیام، مبلغی پول به شخصی قرض دادم، آن فرد قصد داشت آن پول را به کار بیندازد و سود آن بین ما بالمناصفه تقسیم شود، با توجه به اینکه آن مال در حال حاضر در دست من نیست و خمس آن را هم نپرداختهام، نظر حضرتعالی در اینباره چیست؟
ج: اگر آن مال را قرض دادهاید و سر سال خمسی قابل وصول نیست، فعلاً خمس آن بر شما واجب نیست، بلکه هنگامی واجب میشود که آن را دریافت کنید، ولی در این صورت شما حقی در سود حاصل از کار قرض گیرنده ندارید، و اگر چیزی از او مطالبه نمایید، ربا و حرام است، و اگر آن مال را به عنوان سرمایه مضاربه به او دادهاید، بر اساس قرارداد، در سود آن شریک هستید و واجب است که خمس سرمایه را بپردازید.
س 896: من در بانک کار میکنم، برای شروع به کار از روی اجبار مبلغ پانصد هزار تومان را در بانک به ودیعه گذاشتم، این مبلغ به اسم خودم و در یک حساب بلند مدت است که هر ماه سود آن به من پرداخت میشود، آیا پرداخت خمس این مال که درحساب بانکی گذاشته شده واجب است؟ قابل ذکر است که این پول به مدت چهار سال است که در بانک گذاشته شده است.
ج: اگر پس گرفتن این مبلغ در حال حاضر ممکن نیست تا آن را پس نگرفتهاید، خمس آن واجب نیست. ولی سود سالانه آن در زائد بر مؤونه سال خمس دارد.
س 897: روشی برای سپردهگذاری اموال در بانکها وجود دارد که براساس آن هیچگاه پول به دست استفاده کننده نمیرسد، ولی به حساب او در بانک طبق شماره معیّنی واریز میشود، آیا به این اموال خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: اگر مالی را که نزد بانک به ودیعه گذاشتهاید از منافع کسب شما باشد و هنگام رسیدن سال خمسی گرفتن آن مبلغ از بانک برای شما ممکن باشد، واجب است خمس آن در سر سال خمسی، پرداخت شود.
س 898: آیا خمس مالی که مستأجر به عنوان رهن به موجر میدهد، بر عهده مستأجر است یا موجر؟
ج: اگر از منفعت کسب مستأجر باشد، بر او واجب است که بعد از گرفتن آن از موجر، خمس آن را بپردازد، و خمس آن بر عهده موجر که آن مال را به عنوان قرض میگیرد، واجب نیست.
س 899: حقوق ماهیانه کارمندان که پرداخت آن توسط دولت چند سال به تأخیر افتاده، آیا هنگام دریافت، جزء درآمدهای همان سال (سال دریافت) محسوب میشود و محاسبه خمس آن در سر سال خمسی واجب است یا اینکه به این مال اصلاً خمس تعلّق نمیگیرد؟
ج: حقوق معوقه از درآمدهاى سال دريافت آن محسوب مىشود و در مقدار زائد بر مخارج آن سال، خمس واجب است.
مؤونه
اجوبه الاستفتائات
س 900: شخصی دارای کتابخانهای شخصی است که مدتی از آن کتابها استفاده مینموده است، فعلاً چند سال است که از آن استفاده نمیکند، ولی احتمال میدهد که در آینده از آن بهره ببرد، آیا در مدتی که از کتابها استفاده نمیکند، به آن خمس تعلّق میگیرد؟ و آیا در تعلّق خمس، فرقی بین اینکه خودش خریده باشد یا پدرش، وجود دارد؟
ج: اگر کتابها در زمان خريد آن مورد نياز او براى مراجعه و مطالعه بوده و مقدار آن هم مناسب شأن عرفى او باشد، خمس ندارد، حتى اگر پس از سال اول از آن استفاده نکند. همچنين اگر کتابها به او ارث رسيده و يا از طرف پدر و مادر و يا ديگران به او هديه شده باشد، خمس به آن تعلّق نمىگيرد.
س 901: آیا به طلایی که شوهر برای همسرش میخرد، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر به مقدار متعارف و مناسب شأن او باشد، از مؤونه سال محسوب مىشود و خمس ندارد.
س 902: آیا به پولی که برای خرید کتاب از نمایشگاه بینالمللی کتاب در تهران قبل از تحویل آن پرداخت شده، ولی هنوز کتابها ارسال نشده است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر کتابهاى مزبور، مورد نياز و به مقدار متناسب با شأن عرفى شخص باشد، خمس ندارد.
س 903: اگر فردی زمین دومی که مناسب شأن او و مورد نیاز جهت ساختمان مسکن برای عائله اوست داشته باشد، ولی در طول سال خمسی قدرت ساخت آن را ندارد و یا در یک سال نمیتواند آن را تکمیل کند، آیا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟
ج: در عدم وجوب خمس، در زمينى که براى ساخت مسکن بدان نياز دارد، فرقى بين اينکه يک قطعه باشد يا چند قطعه، و يا يک مسکن باشد يا چند مسکن، وجود ندارد، بلکه ملاک، صدق عنوان نياز به آن به مقتضاى موقعيت و شأن عرفى وى و همچنين وضع مالى او براى ساخت تدريجى آن است.
س 904: یک سرویس ظروف منزل وجود دارد، آیا استفاده از بعضی از آنها برای عدم تعلّق خمس به آن کافی است؟
ج: معيار عدم تعلّق خمس به لوازم منزل، صدق عنوان نياز به آن مطابق با شأن عرفى مناسب با انسان است، هرچند در طول سال از آن استفاده نشود.
س 905: اگر فرش و ظرفها اتفاقاً در طول سال مورد استفاده قرار نگیرد، ولی برای استفاده میهمان به آنها نیاز باشد، آیا خمس در آنها واجب است؟
ج: در فرض سؤال خمس در آنها واجب نيست.
س 906: با توجه به فتوای امام خمینی(قدّسسرّه) در مسأله جهیزیه عروس که دختر هنگام ازدواج به خانه شوهر میبرد، اگر در منطقهای رسم براین باشد که خانواده داماد اقدام به تهیه و تأمین اثاثیه و لوازم خانه کنند و به مرور زمان و به تدریج به تهیه آن لوازم بپردازند و سال بر آنها بگذرد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر تهيه اثاث و لوازم زندگى براى آينده، عرفاً جزء مؤونه محسوب شود، خمس ندارد.
س 907: آیا استفاده از یک جلد از دوره کتابی که از چندین جلد تشکیل شده (مانند وسائل الشیعه) باعث ساقط شدن خمس تمام آن دوره میشود یا اینکه باید از هر جلد کتاب یک صفحه خوانده شود؟
ج: اگر مجموع آن دوره مورد نياز باشد و يا خريد جلدى که به آن احتياج است متوقف بر خريد دوره کامل آن باشد، خمس ندارد، در غير اين صورت بايد خمس مجلّداتى که الآن مورد نياز نيست، پرداخت شود، و مجرد خواندن يک صفحه از هر جلد کتاب، براى ساقط شدن خمس کافى نيست.
س 908: داروهایی که از درآمد وسط سال خریده شده و پول آن توسط سازمان تأمین اجتماعی پرداخت میشود، اگر بدون فاسد شدن تا سر سال خمسی باقی بماند، خمس به آن تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: اگر خريد داروها جهت استفاده از آن در مواقع نياز باشد و در معرض احتياج هم باشد، خمس ندارد.
س 909: شخصی خانهای برای سکونت ندارد و برای خرید مسکن یا تهیه مایحتاج زندگی، مالی را پسانداز کرده است، آیا این مبلغ خمس دارد؟
ج: مال پسانداز شده از منفعت کسب اگر براى تأمين هزينههاى زندگى باشد، سر سال خمسى، خمس دارد مگر اين که پسانداز براى تهيّه لوازم ضرورى زندگى و يا تأمين هزينههاى لازم باشد که در اين صورت اگر بعد از سال خمسى در آينده نزديک (تا چند روز) در راههاى مذکور مصرف شود، خمس ندارد.
س 910: همسر من قالی میبافد که سرمایه آن متعلّق به خود ماست و برای تهیه آن قرض گرفتهایم، در حال حاضر قسمتی از فرش بافته شده است و از آنجا که سال خمسی من به پایان رسیده، آیا پس از تمام شدن فرش و فروش آن برای تهیه احتیاجات خانه، به مقدار بافته شده خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ سرمایه ما از جهت خمس چه وضعیتی دارد؟
ج: پس از استثناى سرمايه که قرض است از قيمت فروش قالى، باقىمانده جزء سود سال فروش محسوب مىشود، بنا بر اين اگر در سالى که بافت قالى تمام و فروخته شده، در مخارج زندگى مصرف شود، خمس ندارد.
س 911: تمام دارایی من ساختمان سه طبقهای است که هر طبقه آن دو اتاق دارد. در یک طبقه من زندگی میکنم و در دو طبقه دیگر فرزندانم سکونت دارند، آیا به این خانه در حال حیات من خمس تعلّق میگیرد یا اینکه بعد از وفات من خمس دارد تا به ورثهام وصیت کنم که بعد از مردنم خمس آن را بپردازند؟
ج: ساختمان مورد سؤال خمس ندارد، البته کسى که حساب سال نداشته است بايد به نحوى مصالحه نمايد.
س 912: خمس لوازم منزل چگونه محاسبه میشود؟
ج: لوازمى که با استفاده از آنها عين آن باقى مىماند مثل فرش و غير آن، خمس ندارد. ولى از نيازهاى مصرفى روزمره مانند برنج و روغن و غير آنها، آنچه اضافه بيايد و تا سر سال خمسى باقى بماند، خمس دارد.
س 913: شخصی خانه ملکی برای سکونت ندارد، لذا زمینی خریده تا در آن خانهای برای خودش بسازد، ولی چون پول کافی برای ساخت نداشته، سال بر آن گذشته و آن را به فروش هم نرسانده است، آیا خمس آن واجب است؟ بر فرض وجوب، آیا خمس پول خرید را باید بپردازد یا قیمت فعلی زمین را؟
ج: اگر زمين را از منفعت کسب سال، براى ساخت مسکن مورد نياز، خريده باشد، خمس ندارد.
س 914: در سؤال قبلی، اگر آن شخص شروع به ساختن خانه کند، ولی قبل از اتمام آن، سال خمسی برسد، آیا خمس آنچه در مصالح ساختمان مصرف کرده، واجب است؟
ج: در فرض سؤال، خمس ندارد.
س 915: اگر شخصی برای آینده فرزندانش، با اینکه خودش در طبقه اول زندگی میکند، اقدام به ساختن طبقه دوم کند، آیا با وجود عدم نیاز به آن تا چند سال دیگر پرداخت خمس آنچه در آن خرج کرده، واجب است؟
ج: اگر ساختن طبقه دوم براى آينده فرزندانش در حال حاضر از مخارج مناسب با شأن عرفى وى محسوب شود، آنچه به مصرف رسانده است، خمس ندارد و در صورتى که اين چنين نباشد و در حال حاضر هم، نه خودش و نه فرزندانش به آن نياز ندارند، پرداخت خمس آن واجب است.
س 916: شما میفرمایید آنچه از مخارج سال محسوب میشود، خمس ندارد، پس شخصی که خانهای برای سکونت ندارد، ولی مالکِ قطعه زمینی است که یک سال یا بیشتر بر آن گذشته و او نمیتواند آن را بسازد، پس چرا این از مخارج او محسوب نمیشود؟ امیدواریم توضیح بفرمایید.
ج: اگر زمين را براى ساخت مسکن مورد نياز، در آن، از درآمد بين سال خريده باشد، جزء مخارج کنونى وى محسوب مىشود و خمس آن واجب نيست.
س 917: سر سال خمسی من اول شهریور است، معمولاً امتحانات دانشگاهها و مدارس در اردیبهشت و خرداد برگزار میشود و بعد از شش ماه، اجرت اضافهکاری ما در ایام امتحانات پرداخت میشود، خواهشمندم توضیح فرمایید که اگر اجرت کاری را که قبل از پایان سال خمسی انجام دادهام، بعد از پایان سال دریافت کنم، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: حقوق معوّقه، جزئى از درآمدهاى سال دريافت آن محسوب مىشود نه سال اضافهکارى، و اگر در هزينههاى سالِ دريافت مصرف شود، خمس ندارد.
س 918: گاهی لوازم منزل مثل یخچال به قیمتی کمتر از قیمت بازار به ما فروخته میشود، این لوازم در آینده یعنی پس از ازدواج مورد نیاز ماست، با توجه به اینکه بعد از ازدواج باید آنها را به چند برابر قیمت فعلی تهیه کنیم، آیا به آنها که در حال حاضر بدون استفاده در خانه مانده است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر آنها را با منفعت کسب سال براى استفاده در آينده خريدهايد و در سال خريد مورد نياز شما نبوده، بايد خمس قيمت عادلانه آن را در سر سال خمسى بپردازيد، مگر آنکه به علت عدم توانايى از تهيه يک باره آن هنگام نياز، ناگزير از تهيه تدريجى و نگهدارى آن براى زمان احتياج باشيد، و مقدار آن هم به اندازه شأن عرفى شما باشد، که در اين صورت جزء مؤونه محسوب مىشود و خمس ندارد.
س 919: مبالغی را که انسان برای امور خیریه مانند کمک به مدارس، آسیبدیدگان از سیل و ملت فلسطین و بوسنی، انفاق میکند، آیا از مؤونه سال محسوب میشود و خمس ندارد؟
ج: اين چنين انفاقها از مخارج سال انفاق محسوب مىشود و خمس ندارد.
س 920: مبلغی را در سال گذشته برای خرید فرش پسانداز کردیم و در اواخر آن سال به چند فرش فروشی برای خرید آن مراجعه نمودیم تا اینکه قرار شد یکی از آنان فرش مناسب با ذوق و سلیقه ما را فراهم کند، این کار تا ماه دوم سال جدید طول کشید، با توجه به اینکه سر سال خمسی من ابتدای سال هجری شمسی است، آیا به آن مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج: مبلغ مذکور و فرش تهيه شده در فرض سؤال خمس ندارد.
س 921: تعدادی از اشخاص اقدام به تأسیس مدرسه خصوصی (غیرانتفاعی) کردهاند و بعد از استفاده از سرمایه کمی که اعضا داشتند، هیأت مؤسسّ تصمیم گرفت برای تأمین مخارج آن از بانک وام بگیرد و همچنین مقرر نمود که برای تکمیل سرمایه و پرداخت اقساط بانک، هریک از اعضا مبلغی را بهطور ماهیانه بپردازد. این مؤسسه هنوز به مرحله سوددهی نرسیده است، آیا به مبلغی که اعضا ماهیانه میپردازند، خمس تعلّق میگیرد؟ آیا مجموع سرمایه که همان قیمت مؤسسه است، خمس دارد؟
ج: بر هر يک از اعضا واجب است خمس سهم ماهانه خود را که به عنوان سرمايه شرکت مىپردازند، و همچنين خمس آنچه را که در ابتدا به عنوان سهم مشارکت در تأسيس مدرسه دادهاند، پرداخت نمايند، و پس از آنکه هر يک از اعضا خمس سهم خود از سرمايه شرکت را پرداخت نمود، ديگر مجموع سرمايه دوباره خمس ندارد.
س 922: جایی که در آن کار میکنم، چند سال است مبلغی به من بدهکار است که تاکنون آن را نپرداخته است، آیا به این مبلغ به مجرّد دریافت آن خمس تعلّق میگیرد یا اینکه باید یک سال بر آن بگذرد؟
ج: مبالغى که طلب داريد اگر بابت اجرت کار باشد و سر سال خمسى قابل دريافت نباشد، جزء درآمد سالِ دريافت آن محسوب مىشود، که اگر در همان سالِ دريافت در مؤونه مصرف شود، خمس ندارد.
س 923: آیا ملاک عدم وجوب خمس در مؤونه استفاده از آن در طول سال است یا اینکه نیاز به آن در طی سال کافی است، هرچند موردی برای استفاده از آن پیش نیاید؟
ج: ملاک در امثال لباس و فرش و مانند آن از چيزهايى که هنگام استفاده، عين آنها باقى مىماند، نياز به آنها است. ولى معيار در احتياجات مصرفى روزانه زندگى مانند برنج و روغن و غيره، مصرف است که هر چه از مصرف سالانه آنها زياد بيايد، خمس دارد.
س 924: شخصی برای آسایش و رفع نیازهای خانوادهاش اقدام به خرید ماشینی با مال غیر مخمّس و سودی که در وسط سال به دست آمده، نموده است. آیا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟ در صورتی که ماشین را برای انجام امور مربوط به کارش و یا به هر دو منظور خریده باشد، چه حکمی دارد؟
ج: ماشين اگر براى انجام امور مربوط به کار و کسب او باشد، حکم ابزار کار را در وجوب خمس دارد، ولى اگر براى رفع نيازهاى زندگى و جزء احتياجات مناسب با شأن عرفى او باشد، خمس ندارد. البته اگر به پول خريد آن خمس تعلّق گرفته بايد پرداخت شود، و در صورتى که براى هر دو منظور خريده باشد، به نسبت محاسبه شود.
مؤونه
استفتائات جدید
س. آیا مطلب زیر درست است؟ در مورد مواد غذایی مانند نخود و لوبیا و وسایل مانند کفش و لباس اضافه و کلا همه چیز که جزء موونه نبوده و یا اضافه میآید پرداخت خمس قیمت خرید یعنی خمس پولی که ما بابت خرید آنها پراخت کردیم کافی است. اما اگر هدف از خرید آنها تجارت و سود بردن بوده ما باید خمس قیمت بازار یعنی فروش انها در سر سال خمسی را بپردازیم چه قیمت کمتر شده باشد و چه بیشتر.
ج. تفاوتی نیست و به قیمت سر سال خمسی باید بپردازد.
دست گردان، مصالحه و مخلوط شدن خمس با غیر آن
اجوبه الاستفتائات
س 925: افرادی هستند که خمس بر آنها واجب است، ولی تاکنون آن را نپرداختهاند و در حال حاضر هم توانایی پرداخت آن را ندارند و یا بر آنها بسیار دشوار است، حکم آنان در اینباره چیست؟
ج: مجرد عدم توانايى يا دشوارى پرداخت خمس موجب برائت ذمّه و سقوط تکليف نيست، بلکه اداى آن تا حد امکان واجب است، چنين افرادى مىتوانند با دست گردانِ مبالغ بدهى خود با ولىّ امر خمس يا وکيل او، آن را به تدريج برحسب استطاعت خودشان از جهت مقدار و زمان بپردازند.
س 926: خانهای دارم که دارای وام قسط بندی شده است و مالک محلی تجاری هستم که در آن کاسبی میکنم و برای عمل به وظیفه شرعیام، سال خمسی برای خود تعیین کردهام، امیدوارم لطف فرموده و مرا از پرداخت خمس آن خانه معاف کنید. ولی توان پرداخت خمس محل تجاری را بهصورت قسطی دارم؟
ج: خانه مسکونى شما در فرض سؤالکه نسيه خريدارى شده خمس ندارد، ولى پرداخت خمس محل تجارىتان واجب است، مگر اينکه با پرداخت خمس کسب با بقيه وافى به هزينه زندگى شما نباشد و يا اينکه کسب با بقيه، کسبِ مناسب با شأن عرفى شما نباشد.
س 927: شخصی در خارج به سر میبرد که خمس اموالش را نمیپرداخته است و خانهای با مال غیر مخمّس خریده که در حال حاضر مال کافی برای ادای خمس آن ندارد، ولی هرسال مقداری بیشتر از خمس به جای خمسی که بدهکار است میپردازد، آیا این کار او صحیح است یا خیر؟
ج: در فرض سؤال بايد خمسى را که برعهده دارد، دست گردان کند تا بعداً آن را به تدريج بپردازد، و در مورد آنچه تا به حال پرداخته، به يکى از وکلاى ما مراجعه نمايد.
س 928: شخصی چندین سال است که خمس درآمد سالانه خود را نمیپرداخته، و فعلاً نمیداند چه مقدار بدهی از این بابت دارد، او در حال حاضر چگونه میتواند خود را از خمس بریالذمّه نماید؟
ج: واجب است تمام اموالى را که خمس به آنها تعلّق گرفته، حساب کند و خمس آنها را بپردازد، و در موارد مشکوک بايد با ولىّ امر خمس يا وکيل او مصالحه نمايد.
س 929: من جوانی هستم که با خانوادهام زندگی میکنم، پدرم خمس و زکاتش را نمیپردازد، حتی خانهای را با مال ربوی ساخته است و حرام بودن غذایی که در خانه میخورم، آشکار است. با توجه به اینکه نمیتوانم از خانواده ام جدا شوم، امیدوارم تکلیف مرا در اینباره بیان فرمایید.
ج: بر فرض که یقین داشته باشید که اموال پدرتان مخلوط با رباست و یا او خمس و زکات خود را نمیپردازد، لازمهاش یقین به حرمت چیزی که او مصرف میکند و یا اموال وی که شما در آن تصرّف میکنید، نیست، و تا یقین به حرمت این اموال پیدا نکردهاید، استفاده از آن برای شما اشکال ندارد. البته، اگر یقین به حرام بودن آنچه از اموال او مصرف میکنید، داشته باشید، استفاده از آن برای شما جایز نیست مگر آنکه جدایی از خانواده و قطع رابطه با آنان برای شما، حرجی باشد که در این صورت استفاده از اموال مخلوط به حرام آنان اشکال ندارد، ولی ضامن مال دیگران که در اموال مورد مصرف شما وجود دارد، هستید.
س 930: من اطمینان دارم که پدرم خمس و زکاتش را نمیپردازد، و وقتی به او تذکر میدهم، در پاسخ میگوید که ما مستحق هستیم و خمس و زکاتی بر ما واجب نیست، حکم این مسأله چیست؟
ج: اگر پدرتان مالى که خمس و زکات به آن تعلّق بگيرد، نداشته باشد، خمس و زکات بر او واجب نيست و تحقيق در اين زمينه بر شما لازم نيست.
س 931: ما با اشخاصی معامله میکنیم که خمس نمیدهند و حساب سال هم ندارند، با آنان خرید و فروش داریم و به دیدن آنان رفته و با آنان غذا میخوریم، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: تصرف در اموال ایشان برای شما اشکال ندارد.
س 932: اگر شخصی مالی را که خمس آن داده نشده، به مسجد ببخشد، آیا گرفتن آن مال از او جایز است؟
ج: گرفتن آن اشکال ندارد.
س 933: معاشرت با مسلمانانی که به امور دینی بهخصوص نماز و خمس پایبند نیستند، چه حکمی دارد؟ آیا غذا خوردن در خانههای آنان اشکال دارد؟ در صورت اشکال داشتن، کسی که چندین بار این کار را انجام داده، چه حکمی دارد؟
ج: اگر معاشرت با آنان مستلزم تأیید ایشان در عدم التزام به امور دینی نباشد، اشکال ندارد، مگر آنکه ترک معاشرت با آنان مؤثر در اهتمام ایشان به امور دینی باشد که در این صورت واجب است که معاشرت بهطور موقت از باب نهی از منکر ترک شود، ولی استفاده از اموال آنان از قبیل غذا و مانند آن، اشکال ندارد.
س 934: یکی از دوستانم مرا زیاد به صرف غذا دعوت میکند، به تازگی متوجه شدهام که شوهر او خمس نمیدهد، آیا خوردن غذای کسی که خمس نمیدهد، برای من جایز است؟
ج: خوردن آن اشکال ندارد.
س 935: فردی برای اولین بار میخواهد خمس اموالش را حساب کند، خانه مسکونی که نمیداند با چه مالی آن را خریده، چه حکمی دارد؟ در صورتی که بداند آن را با مالی که چند سال پسانداز شده، خریده است، حکم آن چیست؟
ج: خانه مسکونى يا ساير لوازم زندگى را اگر احتمال مىدهد که با مالى که شرعاً متعلّق خمس نبوده (مانند ارث يا هبه) خريده باشد چيزى از بابت خمس آن بر او نيست، ولى اگر يقين دارد که آن را با درآمد کسب خود خريده است، ليکن نمىداند که آيا درآمد کسب را در بين سال صرف خريد آن کرده است يا پس از پايان سال و پيش از پرداخت خمس درآمد، بايد با يکى از وکلاى ما مصالحه نمايد و اگر يقين دارد خانه را از درآمد کسبى که چند سال پسانداز کرده است پيش از پرداخت خمس آن خريده است، بايد خمس آن درآمد پسانداز شده را بپردازد. و در مورد تنزّل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است.
س 936: عالمی در یکی از شهرها مبلغی را به عنوان خمس دریافت کرده، ولی برای او انتقال عین آن مال به شما یا دفترتان مشکل است، آیا میتواند آن را از طریق بانک حواله کند؟ با توجه به اینکه مالی که از بانک گرفته میشود عین مالی که در آن شهر به بانک پرداخت شده، نیست؟
ج: تحويل خمس و ساير حقوق شرعى از طريق بانک اشکال ندارد.
س 937: اگر زمینی را با مال غیر مخمّس بخرم، آیا نماز خواندن در آن زمین جایز است یا خیر؟
ج: نماز خواندن در آن اشکال ندارد.
س 938: اگر مشتری بداند که به عین مالی که خریده، خمس تعلّق گرفته و فروشنده آن را نپرداخته است، آیا تصرّف در آن کالا برای او جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 939: اگر صاحب مغازهای نداند که مشتری که با او معامله میکند، خمس مالش را پرداخته است یا خیر، آیا دادن خمس آن اموال بر او واجب است؟
ج: چیزی برعهده او نیست و وظیفهای هم نسبت به فحص ندارد.
س 940: اگر مثلاً چهار نفر با هم صد هزار تومان به عنوان شراکت برای به کارگیری در یک کار تولیدی سرمایهگذاری کنند و یکی از آنها خمس ندهد، آیا شراکت با او صحیح است یا خیر؟ و آیا دیگر شریکان میتوانند مال فردی را که خمس نمیدهد به عنوان قرضالحسنه گرفته و به کار بیاندازند؟ و بهطور کلی اگر چند نفر با هم شریک باشند، آیا بر هر کدام از آنها واجب است خمس درآمد خود را بهطور مستقل بپردازد یا اینکه خمس باید از صندوق مشترک پرداخت شود؟
ج: شراکت با شخصی که به سرمایه اش خمس تعلّق گرفته ولی آن را نپرداخته است، اشکال ندارد.
س 941: اگر شرکای من حساب سال خمسی نداشته باشند، تکلیف من چیست؟
ج: بر هر یک از شرکاء واجب است که حقوق شرعی سهام خود را بپردازند و اگر بقیه شریکها آن را پرداخت نمیکنند، مجاز هستید به شراکت خود با آنان ادامه دهید.
سرمایه
اجوبه الاستفتائات
س 942: شرکتی از برادران فرهنگی به نام شرکت تعاونی فرهنگیان چندین سال است که تأسیس گردیده و سرمایه آن از همان ابتدا از سهم تعدادی از فرهنگیان تشکیل شده بود که هریک صد تومان پرداختند، در ابتدا سرمایه شرکت کم بود، ولی در حال حاضر با افزایش تعداد اعضا، سرمایه آن بالغ بر هجده میلیون تومان به اضافه ماشینهای شرکت است. سود آن بین سهامداران به نسبت سهمشان تقسیم میشود، و هریک از آنان براحتی میتواند سهم خود را دریافت نموده و با شرکت تسویه حساب نماید. تاکنون خمس سرمایه و سود آن پرداخت نشده است، آیا با توجه به موقعیت من به عنوان رئیس هیأت اداری شرکت، جایز است که اگر خمسی به حساب شرکت تعلّق بگیرد، اقدام به پرداخت آن کنم؟ آیا رضایت سهامداران در اینباره شرط است؟
ج: پرداخت خمس سرمايه شرکت و سود حاصل از آن، تکليف هريک از اعضا نسبت به سهم خود از مجموع دارايى شرکت است، و انجام اين کار توسط مسئول هيأت ادارى آن، متوقف بر کسب اجازه و وکالت از سهامداران شرکت است.
س 943: تعدادی از افراد تصمیم به ایجاد صندوق قرضالحسنه بین خود گرفتهاند تا هنگام نیاز به یکدیگر قرضالحسنه بدهند. هر عضو علاوه بر مبلغی که در ابتدای تشکیل پرداخته، بایستی هر ماه برای افزایش موجودی صندوق مبلغی را بپردازد، امیدواریم لطف فرموده چگونگی پرداخت خمس هر عضو را بیان فرمایید و در صورتی که سرمایه صندوق بهطور دائمی به عنوان قرض در دست اعضا باشد، ادای خمس آن چگونه خواهد بود؟
ج: اگر هر يک از افراد سهامدار سهم شراکت خود را از منفعت کسب يا از حقوق خود بعد از پايان سال خمسى پرداخته باشد، واجب است خمس آن را بپردازد. ولى اگر آن را در بين سال داده است، در صورتى که دريافت آن براى او در پايان سال خمسى وى ممکن باشد، بايد خمس آن را در پايان سال بدهد، و در غير اين صورت تا آن را از صندوق دريافت نکرده، پرداخت خمس آن بر او واجب نيست.
س 944: آیا صندوق قرضالحسنه شخصیت حقوقی مستقلی دارد؟ اگر داشته باشد، آیا به سود حاصل، خمس تعلّق میگیرد؟ اگر شخصیت حقوقی مستقلی نداشته باشد، کیفیت پرداخت خمس آن چگونه است؟
ج: اگر سرمايه صندوق ملک شخصى اشخاص به نحو اشتراک باشد، سود حاصل از آن، نسبت به سهم هريک از اعضا ملک شخصى او خواهد بود و بايد خمس آن را در زائد برمؤونه سالش بپردازد. ولى اگر سرمايه صندوق ملک شخص يا اشخاص نباشد مثل اينکه از مال وقف عام و مانند آن باشد، سود حاصل از آن، خمس ندارد.
س 945: تعداد دوازده نفر از مؤمنین توافق کردهاند که هریک از آنان هرماه مثلاً بیست دینار در صندوقی بریزند، و در هر ماه یک نفر آن مبلغ را برداشته و به مصرف هزینههای شخصی خود برساند، که بعد از دوازده ماه نوبت به آخرین نفر خواهد رسید، بدین معنی که او آنچه را در این مدت پرداخته که مقدار آن دویست و چهل دینار میشود، برمیدارد، آیا خمس بر او واجب است یا اینکه جزء مؤونه وی محسوب میشود؟ اگر این فرد سال خمسی معیّنی داشته باشد و مقداری از پولی که دریافت شده، پس از پایان سال نزد او بماند، آیا جایز است برای این قسمت از آن مبلغ، سال خمسی معیّنی قرار دهد تا از لزوم پرداخت خمس آن رهایی یابد؟
ج: آنچه را که افراد به صندوق می پردازند، اگر از درآمد سالانه شان در بین سال باشد، هر آنچه را که هر یک از افراد در نوبت خود از صندوق دریافت می نماید تا در مخارج سال صرف کند اگر مقداری از آن قرض از صندوق و مقداری معادل مبالغی باشد که از منافع همان سال به صندوق پرداخته است، خمس ندارد، ولی اگر از منافع سال قبل باشد، باید خمس آنچه را که از منافع سال قبل است، بپردازد، و اگر از منافع هر دو سال باشد، منفعت هرسالی حکم خاص خود را دارد، و چنانچه مبلغ دریافتی او از سهم خود که از منافع سال به صندوق واریز نموده، زائد بر مخارج آن سال باشد، نمی تواند برای رهایی از خمس مقدار زائد، سال خمسی مستقلی برای آن قرار دهد.
س 946: خانهای را با پرداخت مبلغی به عنوان رهن اجاره کردهام، آیا پس از گذشت یک سال به آن مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج: مبلغى را که به موجر قرض دادهايد، اگر از منفعت کسب باشد، خمس دارد.
س 947: ما برای انجام کارهای عمرانی احتیاج به هزینه زیادی داریم که پرداخت یکباره آن برای ما مشکل است، لذا اقدام به تأسیس صندوقی برای عمران کردهایم، و هر ماه مبلغی را در آن به ودیعه میگذاریم و بعد از آنکه مقداری جمع شد، آن را صرف کارهای عمرانی میکنیم، آیا به این مال پسانداز شده خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر مبالغ پرداخت شده از طرف هر شخص از درآمد سال او باشد و تا زمان مصرف آن در کارهای عمرانی تحت مالکیت او باقی بماند واجب است که خمس آن را بپردازد.
س 948: چند سال قبل اقدام به محاسبه اموالم و تعیین سال خمسی برای خودم نمودم، در آن زمان نود و هشت رأس گوسفند که خمس آنها داده شده بود و همچنین مقداری پول نقد و یک موتورسیکلت داشتم. چند سال است که گوسفندان من براثر فروش تدریجی آنها کم شده، ولی پول نقدم زیاد شده است. در حال حاضر شصت رأس گوسفند و مقداری پول نقد دارم، آیا پرداخت خمس این پول بر من واجب است یا اینکه فقط باید خمس مقدار زیادی آن را بدهم؟
ج: اگر مجموع قيمت گوسفندهاى موجود با اموال نقدى که داريد، بيشتر از مجموع قيمت نود و هشت رأس گوسفند با پول نقدى باشد که قبلاً خمس آن را پرداخت کردهايد، مقدار زائد خمس دارد.
س 949: فردی ملکی (خانه یا زمین) دارد که خمس به آن تعلّق گرفته است، آیا میتواند خمس آن را از درآمد سال بپردازد؟ یا اینکه واجب است اول خمس سود را بدهد و سپس خمس ملک را از سود مخمّس پرداخت کند؟
ج: اگر بخواهد خمس آن را از درآمد سال بپردازد، واجب است که خمس آن را هم بپردازد.
س 950: اموالی را از محل پولی که بنیاد شهید ماهیانه به فرزندان صغیر شهدای عزیز میپردازد یا از محل سود کارخانه یا زمین زراعی که ملک بعضی از شهدای عزیز جهت امرار معاش شان بوده، برای فرزندان شهدا پسانداز کردهایم و گاهی مقداری از این اموال پسانداز شده برای تأمین نیازهای ضروری آنان مصرف میشود. خواهشمندیم بیان فرمایید که آیا این سودها و حقوق پسانداز شده خمس دارد یا اینکه تا زمانی که بزرگ نشدهاند، خمس ندارد؟
ج: آنچه به فرزندان عزيز شهدا از پدران آنان به ارث مىرسد و يا توسط بنياد شهيد به آنان پرداخت مىشود، خمس ندارد، ولى از سود حاصل از ارث يا هديهاى که بنياد شهيد به آنان مىدهد، آن مقدارى که تا زمان رسيدن به بلوغ شرعى در ملک آنان باقى مىماند، بنا بر احتياط بر هريک از آنان واجب است که بعد از رسيدن به سن تکليف، خمس سود آن را بپردازد.
س 951: آیا به مالی که انسان برای تحصیل درآمد و انجام معاملات تجاری مصرف میکند، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج: آنچه را که از درآمد سال براى به دست آوردن درآمد از کارهاى تجارى و غير آن مصرف مىکند از قبيل هزينههاى انباردارى، حمل و نقل، وزن کردن، واسطه معامله و مانند آن، از درآمد همان سال استثنا مىشود و خمس ندارد.
س 952: آیا اصل سرمایه و سود آن خمس دارد؟
ج: اگر به مقدارى باشد که با پرداخت خمس آن، درآمد کسب با بقيه وافى به هزينهى زندگى او نيست و يا اينکه کسب با بقيه، مناسب با شأن عرفى او نباشد خمس ندارد.
س 953: اگر کسی طلای مسکوک داشته باشد و به حد نصاب هم برسد، آیا علاوه بر زکات، پرداخت خمس آن هم واجب است؟
ج: اگر جزء منفعت کسب محسوب شود، حکم ساير درآمدهاى کسب را در وجوب خمس دارد.
س 954: من و همسرم از کارمندان وزارت آموزش و پرورش هستیم، همسرم همیشه حقوق خود را به من هدیه میکند، و با مقداری پول در شرکت کشاورزی کارمندان آموزش و پرورش که عضو آن هستم، سهیم شدهام، ولی نمیدانم که آن مبلغ از حقوق خودم بوده یا همسرم، با توجه به اینکه پولی که از حقوق ماهیانه همسرم تا پایان سال خمسیام پسانداز شده کمتر از پولی است که او در طول سال میگیرد، آیا به مبلغ مذکور خمس تعلّق میگیرد؟
ج: آنچه از اموال پسانداز شده و از پولى که بابت خريد سهم الشرکه پرداختهايد که مربوط به حقوق خودتان است، خمس دارد، و آن قسمت که توسط همسرتان هديه شده، خمس ندارد، و آنچه را هم که شک داريد از حقوق خودتان است يا همسرتان، پرداخت خمس آن واجب نيست، اگر چه احوط پرداخت خمس و يا مصالحه آن است.
س 955: آیا به پولی که به مدت دو سال بهصورت قرضالحسنه در بانک بوده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: هر مقدارى که از منفعت کسب پسانداز مىشود، يکبار به آن خمس تعلّق مىگيرد و پسانداز آن در بانک بهصورت قرضالحسنه موجب سقوط خمس آن نمىشود. بله، قرضى که نمىتواند آن را تا سر سال خمسى از قرض گيرنده پس بگيرد، تا آن را پس نگرفته، پرداخت خمس آن واجب نيست.
س 956: شخصی که برخود یا خانواده تحت تکفّل خود سخت میگیرد تا بتواند مقداری پسانداز نماید و یا مقداری قرض میکند تا بتواند مشکلات زندگیاش را حلّ کند، اگر مال پسانداز شده و یا مالی که قرض گرفته، تا سر سال باقی بماند، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: پسانداز درآمدِ سال براى صَرف در مؤونه در سال بعد، اگر در آستانه صرف در مؤونه تا چند روز آينده باشد، پرداخت خمس آن واجب نيست و خمس پولى که قرض کرده است، برعهده قرضگيرنده نيست، ولى اگر از درآمد سال خود قسطهاى آن را بپردازد و عين مالى که قرض گرفته هنگام رسيدن سال خمسى نزد او باقى باشد، واجب است که خمس آن را به ميزان اقساطى که پرداخت نموده، بپردازد.
س 957: دو سال است قطعه زمینی را برای ساخت خانه خریدهام، اگر از مخارج روزمرّه پولی را برای ساختن خانه در آن پسانداز کنم، زیرا در حال حاضر مستأجر هستم، آیا در پایان سال به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج: اگر عين مال از درآمد سال را قبل از رسيدن سال خمسى به مصالح ساختمانى مورد نياز تبديل کنيد، و يا آنکه پول پسانداز شده از درآمد سال را مىخواهيد در آينده نزديک پس از پايان سال خمسى صرف ساختمان مسکن خود نماييد، خمس ندارد.
س 958: من تصمیم به ازدواج گرفتهام، و برای کسب درآمد، قسمتی از سرمایه خود را به دانشگاه سپردهام، آیا مصالحه در رابطه با خمس آن امکان دارد؟
ج: اگر مال مذکور از منفعت کسب شما باشد، با گذشت سال خمسى، پرداخت خمس آن واجب است و خمسِ قطعى قابل مصالحه نيست.
س 959: سازمان حج در سال گذشته اقدام به خرید همه اثاثیه و لوازم مورد نیاز کاروان حج که ملک اینجانب بود، کرد، من پول لوازم فروخته شدهام را که دویست و چهارده هزار تومان بود، در تابستان امسال دریافت کردم، علاوه بر آن، مبلغ هشتاد هزار تومان در سال گذشته گرفتهام، با توجه به اینکه سال خمسی برای خود تعیین کردهام و هر سال خمس زائد بر مؤونه را میپردازم، و با توجه به اینکه اثاثیه و لوازم مذکور مورد نیاز من در ایام عهده داری مدیریت کاروان حج جهت اداره حجّاج بوده است، و در وقت فروش آن ترقی قیمت نسبت به قیمت خرید آن داشته است، آیا پرداخت خمس پول فروش آن یا خمس تفاوت قیمت آن در حال حاضر واجب است؟
ج: اگر لوازم را با مال مخمّس خریده باشید، پول فروش آن خمس ندارد، در غیر این صورت، پرداخت خمس آن واجب است و در هر صورت تفاوت قیمت خرید و فروش "ترقی قیمت" پس از کسر مقدار تورم جزء درآمد سال فروش محسوب میشود.
س 960: من صاحب مغازهای هستم که هر سال پول نقد و جنسهای خود را محاسبه میکنم و چون بعضی از کالاها تا آخر سال خمسی فروخته نمیشود، آیا پرداخت خمس آن در آخر سال و قبل از فروش واجب است یا اینکه باید بعد از فروش، خمس آنها پرداخت شود؟ اگر خمس کالا را بدهم و سپس آن را بفروشم، چگونه باید در سال آینده محاسبه کنم؟ و اگر آن را به فروش نرسانم و قیمت آن تغییر کند، چه حکمی دارد؟
ج: کالايى که تا سر سال فروخته نشده و مشترى براى خريد آن پيدا نشده است، در حال حاضر پرداخت خمس افزايش قيمت آن واجب نيست بلکه سود حاصل از فروش آن در آينده از سود سال فروش محسوب مىشود، ولى کالايى که افزايش قيمت پيدا کرده و کسى هست که در طول سال آن را بخرد، ولى شما براى اينکه سود بيشترى ببريد، آن را تا پايان سال نفروختهايد، بايد با رسيدن سال خمسى، خمس افزايش قيمت آن را بپردازيد، و در اين صورت آن کالا به قيمتى که در سر سال خمسى ارزيابى شده و خمس افزايش قيمت آن پرداخت شده، در سال آينده استثناء مىشود.
س 961: سه برادر، خانه سه طبقهای خریداری نموده و در یک طبقه ساکن شده و دو طبقه دیگر را اجاره، دادهاند. آیا به دو طبقه مورد اجاره خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ و آیا جزء مؤونه آنها محسوب میشود؟
ج: اگر خانه را از محل درآمد سالانه شان براى سکونت تهيه نمودهاند و فعلاً به خاطر نياز به مخارج زندگى اجاره دادهاند، به آن خمس تعلّق نمىگيرد، ولى اگر بعضى طبقات آن را به قصد اجاره دادن ساخته يا تهيه کردهاند تا اجاره آن را صرف هزينههاى زندگى کنند، آن مقدار از خانه حکم سرمايه را دارد، که خمس دارد.
س 962: شخصی مالک مقداری گندم بوده که خمس آن را پرداخت نموده و هنگام برداشت محصول جدید، همان گندم مخمّس را مصرف میکرده و به جای آن گندم جدید میگذاشته و چندین سال به همین ترتیب عمل نموده است، آیا به گندمی که به جای گندم مصرف شده میگذاشته، خمس تعلّق میگیرد؟ و در صورت تعلّق خمس، آیا همه آن خمس دارد؟
ج: گندمى را که خمس آن را پرداخته، اگر مصرف کند، نمىتواند معادل آن از گندم جديد را از خمس استثنا کند. بنا بر اين آنچه را که از گندم جديد مصرف مؤونه سال خود کرده، خمس ندارد، و آنچه که از آن تا سر سال خمسى باقى مانده، خمس دارد.
س 963: من به توفیق خداوند هر سال خمس اموالم را میپردازم، ولی در طی سالهایی که اقدام به محاسبه خمس اموالم کردهام، همیشه در حساب آنها شک داشتهام، این شک چه حکمی دارد؟ آیا واجب است امسال همه اموال نقد خود را حساب کنم یا اینکه به شک در این مسأله اعتنا نمیشود؟
ج: اگر در صحّت حساب خمس منفعت کسب سالهاى گذشته شک داشته باشيد، به آن اعتنا نمىشود و پرداخت مجدد خمس بر شما واجب نيست. ولى اگر در منفعت کسب شک داشته باشيد که آيا جزء منفعت کسب سالهاى قبل است که خمس آن پرداخت شده، يا جزء منفعت کسب امسال است که خمس آن داده نشده، بر شما واجب است که احتياطاً خمس آن را بپردازيد، مگر اينکه احراز کنيد که خمس آن را قبلاً پرداختهايد.
س 964: اگر مثلاً فرشی را با مال مخمّس به قیمت ده هزار تومان بخرم و بعد از مدتی آن را به پانزده هزار تومان بفروشم، آیا پنج هزار تومان اضافه بر مال مخمّس، جزء منفعت کسب محسوب میشود و خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: اگر آن را به قصد فروش خريدهايد، آن مقدارى که بيشتر از قيمت خريد است، جزء منفعت کسب محسوب مىشود و در زائد بر مؤونه سال، خمس واجب است.
س 965: آیا کسی که برای هر یک از درآمدهای خود سال خمس جداگانهای قرارداده، جایز است خمس سودی را که سر سال خمسی آن رسیده، از سودهای دیگری که سال بر آنها نگذشته است، بپردازد؟ در صورتی که بداند این درآمدها بهطور کامل تا پایان سال باقی میمانند و چیزی از آنها صرف مؤونه نمیشود، چه حکمی دارد؟
ج: هرگاه بخواهد خمس منفعت يک کسب را از درآمد کسب ديگر بپردازد، بايد خمس مبلغ پرداختى را نيز بپردازد و درآمدهايى که چيزى از آن به مصرف هزينههاى زندگى نمىرسد، مخير است بين اينکه خمس آن را هنگام حصول آن بپردازد يا تا رسيدن سال خمسى، صبر کند.
س 966: شخصی مالک ساختمان دو طبقهای است، و خودش در طبقه بالا سکونت دارد و طبقه پایین را به شخص دیگری داده است و به علت بدهکاری مبلغی از او قرض گرفته بدون اینکه اجارهای بگیرد، آیا به این مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج: واگذارى استفاده مجانى از خانه به کسى بهخاطر اينکه مالى از او قرض گرفته است، وجه شرعى ندارد، و به هر حال مالى که قرض گرفته است، خمس ندارد.
س 967: مکانی را برای معاینه پزشکی بیماران از اداره اوقاف و متولی وقف به مبلغ معیّنی در هر ماه اجاره کردهام و مبلغی پول هم به عنوان پذیره از من گرفتهاند، با توجه به اینکه در حال حاضر این پول از ملک من خارج شده و هیچگاه مالک آن نخواهم شد، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: اگر پرداخت اين مبلغ در حکم قيمت انتقال سرقفلى باشد و از منفعت کسب باشد، واجب است که خمس آن پرداخت شود.
س 968: شخصی برای احیای زمین موات جهت کاشت درختان میوه به امید استفاده از حاصل آن اقدام به حفر چاه عمیق نموده است، با توجه به اینکه این درختان بعد از چند سال دیگر ثمر میدهند و هزینه زیادی هم دارند، این شخص مبلغی بیش از یک میلیون تومان صرف آن نموده است. وی تاکنون حساب سال نداشته، ولی در حال حاضر که تصمیم گرفته برای ادای خمس، اموالش را حساب کند، میبیند که قیمت چاه و زمین و باغ بر اثر تورم، معادل چندین برابر هزینه اولیه شده است، بنا بر این اگر مکلّف به پرداخت خمس قیمت فعلی آنها شود، توانایی آن را ندارد و اگر مکلّف به دادن خمس از عین زمین و باغ و غیر آن شود، در مضیقه و سختی میافتد، زیرا خود را به زحمت انداخته و به امید استفاده از ثمرات آن برای تأمین مخارج زندگی خود و خانوادهاش متحمل هزینهها و مشکلاتی شده است، تکلیف او نسبت به خمس اموالش چیست؟ چگونه خمس خود را حساب کند تا به راحتی بتواند آن را بپردازد؟
ج: فقط آنچه از درآمد صرف احیاء باغ نموده، خمس دارد، البته نسبت به تفاوت ارزش پول مصالحه انجام گیرد.
س 969: شخصی حساب سال برای خمس نداشته و اکنون تصمیم گرفته است که حساب سال داشته باشد، وی که از ابتدای ازدواج تا به حال بدهکار بوده است، خمس خود را چگونه محاسبه کند؟
ج: اگر از گذشته تا به حال درآمدى بيشتر از مخارج زندگى نداشته، نسبت به گذشته چيزى بر عهده او نيست.
س 970: منافع و محصولات زمین و اموال موقوفه، از جهت خمس و زکات چه حکمی دارد؟
ج: اعيان موقوفه مطلقاً خمس ندارد، حتى اگر وقف خاص باشد، ثمره و نماء آن هم مطلقاً خمس ندارد، و به نماء وقف عام قبل از قبض توسط موقوف عليه زکات تعلّق نمىگيرد، ولى بعد از قبض، پرداخت زکات آنچه از نماء وقف که قبض شده، در صورتى که واجد شرايط وجوب زکات باشد، واجب است، و در نماء وقف خاص هم اگر سهم هر يک از موقوف عليه به حد نصاب برسد، زکات واجب است.
س 971: آیا سهم سادات(کثّرهماللهتعالی) و سهم امام(علیهالسلام) به منفعت کسب کودکان تعلّق میگیرد؟
ج: بنا بر احتياط بر آنان واجب است که بعد از رسيدن به سن بلوغ خمس منفعت کسب خود را که قبل از بلوغ به دست آوردهاند و تا زمان بلوغ بر ملک ايشان باقى مانده است، بپردازند.
س 972: آیا به ابزاری که در کار و کسب استفاده میشود، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: ابزار و آلات کسب، حکم سرمايه را دارد که اگر از درآمد کسب تهيه شود، خمس دارد.
س 973: اخیراً طی توافقی که سازمان حج و زیارت با بانک ملی ایران بعمل آورده، متقاضیانِ حج تمتع با مراجعه به بانک، مبلغ یک میلیون تومان بهصورت قرارداد مضاربهای به نام خود به حسابی در بانک ملی واریز نموده، فیش آن را دریافت میدارند، این پول تا هنگام تشرف به نام واریز کننده و در حساب شخصی او باقی میماند و طبق قرارداد مکتوب مبلغی در حدود 17٪ به دارنده حساب در پایان هر سال منفعت مضاربه تعلّق میگیرد. سازمان حج و زیارت فقط برای کسانی که زودتر ثبت نام کردهاند اولویت قائل شده و پس از حدود سه سال نوبت اشخاص را اعلام و در صورت تمایل آنها را به حج اعزام میدارد. زمان اعزام که فرا رسید واریز کننده، پولی را که در حساب مضاربهای خود دارد از بانک اخذ و همراه با مانده هزینهها به حساب حج و زیات واریز می نماید و سپس به حج مشرف میشود. حال خواهشمند است با عنایت به اینکه قرارداد مذکور بهصورت کتبی بوده و شفاهاً گفتگویی بین صاحب پول و بانک رد و بدل نمیشود. بفرمایید مبلغ درصدی که صاحب مال به عنوان منفعت مضاربه دریافت میکند چه صورتی دارد؟
ج: عمليات بانکى بهصورت قرارداد کتبى به نحو فوق الاشاره بىاشکال است و سود حاصله از معاملهى مضاربهاى براى سپردهگذار حلال است، و اصل سپرده اگر از درآمد کسب غير مخمّس بوده خمس دارد، و سود حاصله اگر پيش از سال عزيمت به سفر حج قابل وصول نبوده، جزو درآمد سال وصول محسوب است، که اگر در همان سال هزينه سفر حج شود خمس ندارد.
س 974: کارمندانی که سر سال خمسی آنها در پایان ماه اسفند است و حقوق خود را پنج روز زودتر از سر سال خمسی میگیرند تا در ماه اول سال جدید مصرف کنند، آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج: اگر حقوقى را که قبل از پايان سال دريافت مىکنند تا آخر سال خمسى در مؤونه مصرف نکنند، پرداخت خمس آن واجب است البته اگر داشتن مبلغى پسانداز جزو مؤونه او محسوب شود خمس ندارد.
س 975: بسیاری از دانشجویان برای حل مشکلات غیرقابل پیش بینی خود در هزینه های زندگی صرفه جویی میکنند و در نتیجه مبلغ قابل توجهی از کمک هزینه تحصیلی که به آنها پرداخت میگردد، جمع میشود، سؤال این است که با توجه به این که این مبلغ از طریق صرفهجویی در پولی که وزارت آموزش عالی به آنها میپردازد، جمع میشود، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج: کمک هزینه تحصیلی خمس ندارد.
سرمایه
استفتائات جدید
س. این که در اجوبه سؤال ۹۵۲ با شرایطی گفته شده سرمایه خمس ندارد، حال اگر بعداً وضع این شخص از نظر مالی خوب شد، آیا در اینجا هم خمس ندارد؟
ج. در فرض سؤال که سرمایه مؤونه شده، با خروج از مؤونه، متعلق خمس نیست.
نحوه محاسبه خمس
اجوبه الاستفتائات
س 976: تأخیر پرداخت خمس تا سال آینده چه حکمی دارد؟
ج: تأخیر پرداخت خمس از سال خمسی به سال دیگر جایز نیست، هرچند هر وقت آن را بپردازد ادای بدهی حاصل میشود.
س 977: من مالک مالی هستم که مقداری از آن نقد و مقدار دیگر بهصورت قرضالحسنه نزد بعضی از افراد است و از طرفی به علت خرید زمین مسکونی مقروض هستم و باید یکی از چکهای آن را چند ماه دیگر بپردازم، آیا جایز است بدهی زمین را از مبلغ مذکور (نقد و قرضالحسنه) کم کنم و خمس باقیمانده را بپردازم؟ همچنین آیا زمینی که برای سکونت خریداری شده، خمس دارد؟
ج: مالى که از درآمد سال به بعضى افراد قرض دادهايد، اگر تا سر سال خمسى قابل وصول نباشد، پرداخت خمس آن تا وصول نشده است، واجب نيست و اموالى که از درآمد سال در دست شماست جايز است که از آن، قبل از رسيدن سر سال خمسى، بدهى خود را که مهلت آن چند ماه ديگر مىرسد، بپردازيد، ولى اگر در اثناى سال آن را در اداى قرض مصرف نکنيد و سر سال خمسى شما برسد، نمىتوانيد قرض خود را از آن مبلغ استثنا کنيد، بلکه واجب است خمس همه آن را بپردازيد. ولى اگر بنا داريد تمام يا قسمتى از آن را صَرف اداى بدهى خود نماييد و چنانچه بخواهيد خمس آن را بپردازيد، باقىمانده براى اداى بدهى کافى نيست و از اين بابت در زحمت و مشقّت قرار مىگيريد، در اين صورت پرداخت خمس آنچه را که مىخواهيد صرف اداى بدهى نماييد، واجب نيست. اما زمينى که براى سکونت مورد نياز از درآمد بين سال تهيه مىشود، خمس ندارد.
س 978: از آنجا که تا کنون ازدواج نکردهام، آیا جایز است مقداری از مالی را که در حال حاضر دارم، برای هزینههایی که در آینده به آنها نیاز دارم، پسانداز کنم؟
ج: پسانداز درآمد سال اگر براى هزينه ضرورى ازدواج در چند روز آينده باشد، خمس ندارد.
س 979: سر سال خمسی من آخر ماه دهم از هر سال است، آیا حقوق ماه دهم را که در آخر آن میگیرم، خمس دارد؟ اگر بعد از دریافت، مقدار باقیمانده آن را (که طبق عادت، هر ماه پسانداز میشود) به همسرم هدیه کنم، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج: حقوقی که قبل از سال خمسی دریافت میکنید و یا قبل از آخرین روز سال خمسی قابل دریافت است (و در ازاء آن کار کرده اید)، پرداخت خمس مقدار زائد بر مؤونه سال واجب است. اما آنچه به همسر خود یا به دیگری هدیه مینمایید، اگر صوری و به قصد فرار از خمس نباشد و به مقدار مناسب با شأن عرفی شما باشد، خمس ندارد.
س 980: پول یا کالای مخمّسی دارم که اقدام به مصرف آن کردهام، آیا جایز است در پایان سال، مقداری از درآمد سال به جای آن پول یا کالایی که خمس آن پرداخت شده، استثنا شود؟
ج: چيزى از درآمد سال به جاى مال مخمّسى که مصرف شده، استثنا نمىشود.
س 981: اگر مالی که خمس ندارد مانند جایزه و مانند آن، با سرمایه مخلوط شود، آیا در پایان سال خمسی جایز است که آن را از سرمایه استثنا کرد و سپس خمس بقیه اموال را پرداخت؟
ج: استثناى آن اشکال ندارد.
س 982: سه سال پیش مغازهای را با مالی که خمس آن پرداخت شده، افتتاح کردم و سر سال خمسیام هم پایان سال شمسی یعنی شب عید نوروز است، و تاکنون هرگاه سر سال خمسیام رسیده، مشاهده کردهام که همه سرمایهام بهصورت قرض بر عهده مردم است و در عین حال خودم هم مبلغ زیادی بدهکارم. امیدواریم ما را نسبت به تکلیفمان راهنمایی فرمایید.
ج: اگر سر سال خمسى چيزى از سرمايه و سود نزد شما نباشد و يا چيزى بر سرمايه شما افزوده نشده باشد، پرداخت خمس بر شما واجب نيست و طلبهاى شما که ناشى از فروش نسيه کالا به مردم است، جزء درآمد سالى محسوب مىشود که آنها را دريافت مىکنيد.
س 983: تعیین قیمت کالاهای موجود در مغازه، هنگام حساب سال خمسی، مشکل است، چگونه باید آن را حساب کرد؟
ج: تعيين قيمت اجناس موجود در مغازه به هر صورت ممکن هرچند با تخمين، براى محاسبه درآمد سال که بايد خمس آن پرداخت شود، واجب است.
س 984: اگر چند سال درآمد سالانهام را محاسبه نکنم تا اینکه اموال من نقد و سرمایهام زیاد شود و بعد از آن، خمس غیر از سرمایه قبلی ام را بپردازم، آیا این کار اشکال دارد؟
ج: اگر در اموال شما هنگام رسیدن هر سال خمسی، خمس هرچند به مقدار کم باشد، تاخیر در پرداخت آن جایز نیست.
س 985: خواهشمندیم آسانترین راه ممکن برای پرداخت خمس توسط صاحب مغازه را بیان فرمایید.
ج: هر چه کالا و پول نقد دارد، در سر سال خمسى حساب کرده و قيمت گذارى مىکند و سپس مجموعه آن را با سرمايه اصلى مىسنجد، اگر چيزى اضافه بر سرمايه موجود باشد، سود محسوب مىشود و به آن خمس تعلّق مىگيرد.
س 986: سر سال خمسیام را اول ماه سوم سال گذشته قرار دادهام و در همین تاریخ برای محاسبه خمس سود حساب بانکیام مراجعه کردم، آیا این روش برای حساب سال مالی درست است؟
ج: ابتداى سال خمسى شما، روزى است که براى اولين بار سود قابل دريافت براى شما حاصل شده است، و تأخير ابتداى سال از آن روز براى شما جايز نيست.
س 987: اگر وسائل و چیزهای مورد نیاز زندگی مانند ماشین، موتور، فرش که خمس آن داده نشده است، فروخته شود، آیا پس از فروش باید خمس آنها فوراً پرداخت شود؟
ج: وسايل ذکر شده اگر جزو احتياجات زندگى بوده و از درآمد بين سال آن را تهيه کرده است، و در سال بعد به فروش رفته است پول فروش آن خمس ندارد، ولى اگر وسايل را با پولى که سال بر آن گذشته بدون اداى خمس تهيه کرده، بايد خمس پول خريد آنها را بدهد، هرچند آن وسايل را نفروشد و اگر حساب سال نداشته در مورد پول خريد آنها بايد با يکى از نمايندگان ما مصالحه نمايد.
س 988: کسی که نیاز به تهیه یکی از لوازم خانگی مانند یخچال دارد و استطاعت خرید آن را یکجا ندارد و ماهیانه پولی پسانداز مینماید تا وقتی که پول به حد لازم رسید، آن را خریداری نماید، اکنون که سال خمسی او رسیده، آیا به پولی که به این منظور کنار گذاشته شده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: پول پسانداز شده اگر جهت تهيه مايحتاج ضرورى زندگى در آينده نزديک (تا چند روز) مورد نياز باشد، خمس ندارد.
س 989: اگر کسی قبل از سال خمسیاش، مقداری از درآمد خود را به کسی قرض دهد و بعد از گذشت چند ماه از سر سال خمسی خود آن را دریافت کند، این مبلغ چه حکمی دارد؟
ج: پرداخت خمس قرض پس از گرفتن آن از بدهکار، واجب است.
س 990: اشیایی را که انسان در طول سال خمسی میخرد و سپس آن را بعد از سال خمسیاش میفروشد، چه حکمی دارد؟
ج: اشياء ياد شده اگر جزو لوازم زندگى است و جهت استفاده شخصى خريده است، خمس ندارد؛ ولى اگر آن را براى فروش خريده و فروش آن هم تا سر سال خمسى ممکن است، پرداخت خمس سود آن واجب است. در غير اين صورت، تا آن را نفروخته، خمس ندارد و هنگامى که آن را فروخت، سود حاصل از فروش آن از درآمدهاى همان سال فروش محسوب مىشود.
س 991: اگر کارمندی حقوق سال خمسی خود را بعد از رسیدن آن دریافت کند، آیا دادن خمس بر او واجب است یا خیر؟
ج: اگر تا سر سال خمسى قابل دريافت باشد، پرداخت خمس آن واجب است، هرچند هنوز آن را نگرفته باشد؛ در غير اين صورت، جزء درآمدهاى سالى که آن را دريافت مىکند، محسوب مىشود.
س 992: خمس سکّههای طلا که قیمت آنها همیشه در حال تغییر است، چگونه است؟
ج: اگر قصد دارد خمس را از قيمت آنها بدهد، ملاک، قيمت روز پرداخت است.
س 993: اگر شخصی سال مالی خود را به قیمت طلا محاسبه نماید، بهطور مثال اگر همه سرمایهاش معادل با صد سکّه طلا از نوع بهار آزادی باشد که مقدار بیست سکّه از آن را به عنوان خمس پرداخته و هشتاد سکّه مخمّس باقی بماند و در سال بعد اگر قیمت سکّه افزایش یابد (ولی سرمایه او معادل همان هشتاد سکّه است)، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟ آیا واجب است که خمس افزایش قیمت را بپردازد؟
ج: اگر ترقی قیمت دارد و فروش آن در سر سال خمسی ممکن باشد، پس از کسر مقدر تورم خمس دارد.
تعیین سال مالی
اجوبه الاستفتائات
س 994: کسی که اطمینان دارد به اینکه چیزی از درآمد سالانهاش تا پایان سال باقی نمیماند، بلکه تمامی درآمد و منفعت او در خلال سال خرج هزینههای زندگی او میشود، آیا واجب است برای خود سال خمسی تعیین کند؟ کسی که بر اثر اطمینان به اینکه چیزی از درآمدش زیاد نمیآید، سال خمسی تعیین نکرده، چه حکمی دارد؟
ج: ابتداى سال خمسى با تعيين از جانب مکلّف مشخص نمىشود، بلکه يک امر واقعى است که براى کسى که شغل او کاسبى است با شروع کاسبى و براى کشاورز با رسيدن وقت برداشتِ محصول و براى کارگر و کارمند با دستيابى به اولين درآمد، آغاز مىشود. حساب سر سال خمسى و محاسبه درآمد سالانه واجب مستقلى نيست، بلکه راهى براى شناخت مقدار خمس است و وقتى محاسبه واجب مىشود که بداند خمسى به او تعلّق گرفته، ولى مقدار آن را نمىداند و اگر از منفعت کسب چيزى نزد او نماند و همه آن در مؤونه زندگى مصرف شود، خمس هيچکدام از آنها بر او واجب نيست.
س 995: آیا ابتدای سال مالی همان ماه اول کار است یا اولین ماهی که حقوق دریافت میکند؟
ج: شروع سال خمسى حقوق بگيران اعم از کارگران و کارمندان و غيره همان روز اولى است که مزد يا حقوق خود را دريافت مىکنند و يا مىتوانند دريافت نمايند.
س 996: تعیین ابتدای سال برای پرداخت خمس چگونه است؟
ج: شروع سال خمسى نياز به تعيين از سوى خود مکلف ندارد، بلکه خود بخود بر اساس چگونگى حصول درآمد سالانه متعيّن مىشود. بنا بر اين ابتداى سال خمسى امثال کارگران و کارمندان از اولين روز امکان دريافت اولين درآمد از درآمدهاى کار و کارمندى است، و سال خمسى تجّار و مغازه داران از تاريخ شروع به خريد و فروش و سال خمسى امثال کشاورزان از تاريخ برداشت اولين محصول کشاورزى سال شروع مىشود.
س 997: آیا تعیین سال خمسی بر جوانان مجردی که با پدر و مادر خود زندگی میکنند، واجب است؟ ابتدای سال خمسی آنان از چه زمانی است و چگونه باید آن را حساب کنند؟
ج: اگر جوان مجرد درآمد شخصى هرچند به مقدار کم داشته باشد، واجب است که سال خمسى تعيين نموده و درآمد سالانه خود را محاسبه کند تا در صورتى که چيزى از درآمد تا پايان سال باقى ماند، خمس آن را بپردازد و ابتداى سال خمسى او هنگام حصول اولين درآمد است.
س 998: آیا زن و شوهری که حقوق خود را بهطور مشترک در امور منزل مصرف میکنند، میتوانند سال خمسی مشترک داشته باشند؟
ج: هر يک از آنان سال خمسى مستقلى به حساب درآمد خودش دارد، و واجب است، هر کدام خمس باقىمانده حقوق و درآمد سالانه خود را در پايان سال خمسى بپردازد.
س 999: من زنی خانهدار و مقلد حضرت امام(قدّسسرّه) هستم و همسرم سال خمسی دارد که در آن هنگام خمس اموال خود را میپردازد و من نیز گاهی درآمدی دارم، آیا میتوانم برای خودسال خمسی جهت پرداخت خمس قرار دهم و ابتدای آن را زمان دستیابی به اولین سودی که خمس آن را ندادهام، قرار دهم و در پایان سال خمس باقیمانده را بعد از کم کردن مؤونه بپردازم؟ آیا به آنچه در طول سال خرج زیارت، هدیه و مانند آن کردهام، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: بر شما واجب است که زمان دستيابى به اولين درآمد سال را ابتداى سال خمسى خود قرار دهيد، و هر چه را در طول سال از منفعت کسب خرج مصارف شخصى خود از قبيل آنچه ذکر کردهايد، مىکنيد خمس ندارد و هر چه از منفعت کسب سال، از مؤونه و مخارج سالانهتان تا سر سال زياد بيايد، واجب است که خمس آن را بپردازيد.
س 1000: آیا سال خمسی باید شمسی باشد یا قمری؟
ج: مکلّف در اين مورد مخيّر است.
س 1001: شخصی میگوید که سر سال خمسیاش ماه یازدهم سال بوده است، ولی بر اثر فراموش کردن آن، قبل از پرداخت خمس در ماه دوازدهم برای خانهاش فرش و ساعت و موکت خریده است و در حال حاضر تصمیم گرفته که سال خمسی اش را به ماه رمضان تغییر دهد، اشاره به این نکته لازم است که این شخص مبلغ هشتاد و سه هزار تومان سهمین مربوط به سال گذشته و امسال بدهکار است که آن را بهصورت قسطی میپردازد، نظر شریف حضرتعالی راجع به سهم امام و سادات کالاهای مذکور چیست؟
ج: تأخیر سال خمسی جایز نیست مگر با اجازه ولی امر خمس و بعد از حساب مدت گذشته و مشروط است به اینکه موجب وارد شدن ضرر به صاحبان خمس نشود، و در مورد اجناسی که پول پرداختی بابت خرید آن از درآمد سال قبل بوده است، باید خمس آن پولها پرداخت شود.
س 1002: آیا انسان میتواند خودش خمس مالش را حساب نموده و سپس آنچه را بر او واجب است به وکلای جنابعالی بپردازد؟
ج: اشکال ندارد.
ولی امر خمس
اجوبه الاستفتائات
س 1003: با توجه به نظر مبارک حضرت امام راحل(قدّسسرّه) و نظر مبارک حضرتعالی و بعضی فقهای دیگر که امر و جوهات راجع به ولی امر مسلمین است، پرداخت وجوهات به غیر ولی امر چه حکمی دارد؟
ج: مقلدين هر يک از مراجع محترمِ تقليد(دامت برکاتهم)، اگر در پرداخت سهمين مبارکين به استناد فتواى مرجع تقليد خود عمل کنند، موجب برائت ذمّه مىشود.
س 1004: آیا مصرف سهم مبارک سادات در امور خیریه ماننه ازدواج سادات، جایز است؟
ج: سهم سادات مانند سهم مبارک امام(علیهالسلام) در اختیار ولیّ امر مسلمین است و در صورتی که اذن خاص باشد، مصرف سهم سادات در آنچه ذکر شده، اشکال ندارد.
س 1005: آیا اجازه گرفتن از مجتهدی که مقلد از او تقلید میکند، برای مصرف سهم امام(علیهالسلام) در عمل خیر مثلاً در حوزه علمیه یا دارالایتام، ضرورت دارد و یا اجازه هر مجتهدی کافی است؟ و اصولاً آیا اجازه مجتهد ضروری است؟
ج: اختیار سهمین مبارکین بهطور کلی مربوط به ولی امر مسلمین است و کسی که بر عهده او و یا در مال وی مقداری حق امام(علیهالسلام) یا سهم سادات باشد، باید آن را به ولیّ امر خمس یا وکیلی که از طرف او اجازه دارد، تسلیم کند، و اگر میخواهد آن را در یکی از موارد مقرر مصرف کند، باید ابتدا راجع به آن اجازه بگیرد، و در عین حال مکلّف باید فتوای مرجع تقلید خود را در آن رعایت نماید.
س 1006: آیا وکلای حضرتعالی یا اشخاصی که وکیل در اخذ حقوق شرعی نیستند، مکلّف به دادن قبض رسید سهمین به پرداخت کنندگان آن هستند یا خیر؟
ج: کسانی که حقوق شرعی خود را به وکلای محترم ما یا به اشخاص دیگر به قصد وصول به دفتر ما میدهند، از آنها قبضی را که دارای مهر ما میباشد، مطالبه کنند.
س 1007: هنگامی که خمس را به وکلای حضرتعالی در منطقه تحویل میدهیم، گاهی سهم امام(علیهالسلام) را به ما بر میگردانند و میگویند که از طرف حضرتعالی در این کار مجاز هستند، آیا مصرف مبلغی که به ما برگردانده شده، در امور خانواده جایز است؟
ج: اگر در اجازه کسی که مدعی اجازه است، شک دارید، میتوانید بهصورت محترمانه از او بخواهید که اجازه خطی خود را به شما نشان بدهد و یا از او قبض رسید را که مهر ما بر آن خورده، درخواست کنید، اگر آنان طبق اجازهای که از ما دارند عمل کردهاند، عملشان مورد تأیید است.
س 1008: شخصی ملکی را با مال غیر مخمّس به قیمت بالایی خریده و مبلغ زیادی هم خرج اصلاح و تعمیر آن کرده است و بعد آن را به فرزند غیر بالغ خود هبه کرده و بهطور رسمی به اسم او نموده است، با توجه به اینکه آن فرد در قید حیات است، مسأله خمس مکلّف مذکور چگونه است؟
ج: اگر آنچه را برای خرید ملک و اصلاح و تعمیر آن صرف کرده، از درآمدهای سال باشد و بخشش آن ملک به فرزندش در همان سال و متناسب با شأن عرفی او باشد، خمس ندارد. در غیر این صورت واجب است که خمس آن را بدهد.
سادات و انتساب به آنان
اجوبه الاستفتائات
س 1009: مادر من از سادات است، لطف فرموده امور ذیل را بیان فرمایید: 1 ـ آیا من هم از سادات محسوب میشوم؟ 2 ـ آیا فرزندان من هر چقدر پائین روند، از سادات شمرده میشوند؟ 3 ـ بین کسی که از طرف پدر سید است و کسی که از طرف مادر سید است، چه تفاوتی وجود دارد؟
ج: گرچه منتسبين به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از طرف مادر هم از اولاد رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) محسوب مىشوند، ولى ملاک ترتب آثار و احکام شرعى سيادت، انتساب از طرف پدر است.
س 1010: آیا فرزندان عباس بن علی بن ابیطالب(علیهم السلام) احکام سایر سادات را دارند، مثلاً آیا طلبه علوم دینی که منسوب به این خانواده است، میتواند ملبس به لباس سادات شود؟ آیا اولاد عقیل بن ابی طالب هم این حکم را دارند؟
ج: کسى که از طرف پدر به عباس بن على بن ابىطالب(عليهمالسلام) منسوب است، سيّد علوى مىباشد و همه سادات علوى و عقيلى، هاشمى هستند و حق استفاده از مزاياى خاص سادات هاشمى را دارند.
س 1011: به تازگی به سند شخصی یکی از فرزندان عموی پدرم دست یافتهام که در آن اسم صاحب سند شخصی با عنوان سید ذکر شده، بنا بر این و با توجه به اینکه در میان فامیل مشهور است که ما از سادات هستیم و با قرینه بودن دلیلی که اخیراً به آن دست یافتهام، خواهشمندم نظر مبارک خود را راجع به سیادت من بیان فرمایید.
ج: صرف ذکر عنوان سيّد در سندى که به نام يکى از اقوام نسبى شماست، حجت شرعى بر سيادت شما محسوب نمىشود، و تا زمانى که سيادت خود را با اطمينان يا با استناد به دليل شرعى احراز نکردهايد، احکام و آثار شرعى سيادت بر شما مترتب نمىشود.
س 1012: کودکی را به فرزندی پذیرفته و نام او را علی گذاشتهام و برای گرفتن شناسنامه به اداره ثبت احوال مراجعه کردم و در آنجا برای فرزند خواندهام لقب سید گذاشتند، ولی من به علت خوف از جدم رسول الله(صلی الله علیه وآله) آن را نپذیرفتم و در حال حاضر مردد هستم بین اینکه فرزند خواندگی آن طفل را رد کنم و یا اینکه مرتکب معصیت قبول سیادت کسی شوم که سید نیست، کدامیک از دو راه را انتخاب کنم؟ امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
ج: بر فرزند خواندگى آثار شرعى بنوّت مترتب نمىشود، و کسى هم که از طرف پدر واقعى اش سيّد نيست، آثار و احکام سيادت را ندارد، ولى به هر حال نگهدارى کودک بىسرپرست شرعاً عمل بسيار خوب و پسنديدهاى است.
موارد مصرف خمس، کسب اجازه، هدیه و شهریه حوزوی
اجوبه الاستفتائات
س 1013: بعضی از اشخاص از طرف خود اقدام به پرداخت قبض آب و برق سادات میکنند، آیا احتساب آن از خمس جایز است یا خیر؟
ج: آنچه را تا کنون به قصد سهم سادات پرداختند، مورد قبول است، ولى براى موارد بعدى، قبل از پرداخت، لازم است کسب اجازه کنند.
س 1014: آیا حضرتعالی مصرف ثلث سهم مبارک امام(علیهالسلام) را برای خرید و توزیع کتابهای دینی، اجازه میفرمایید؟
ج: اگر وکلاى مجاز ما تهيه و توزيع کتابهاى مفيد دينى را لازم بدانند، جايز است که از ثلثى که مجاز به صرف آن در موارد معيّن شرعى هستند، آن کار را انجام دهند.
س 1015: آیا جایز است سهم سادات به علویه فقیری که ازدواج کرده و فرزندانی دارد ولی شوهرش غیر علوی و فقیر است، داده شود، و آیا او میتواند آن را صرف فرزندان و شوهرش نماید؟
ج: اگر شوهر بر اثر فقر نتواند نفقه همسرش را بدهد و همسر وى هم شرعاً فقير باشد، مىتواند براى رفع نيازش، سهم سادات بگيرد و آن را براى خود و فرزندان و حتى شوهرش مصرف کند.
س 1016: گرفتن سهم امام(علیهالسلام) و سهم سادات توسط اشخاصی که علاوه بر شهریه حوزه درآمدهای دیگری که برای تأمین زندگی آنها کافی است داشته باشند، چه حکمی دارد؟
ج: کسى که شرعاً مستحق نبوده و مشمول مقررات شهريه حوزه هم نباشد، گرفتن سهمين براى او جايز نيست.
س 1017: زن علویهای ادعا میکند که پدرش در پرداخت هزینه خانوادهاش کوتاهی نموده و مجبور به گدایی در کنار مساجد شدهاند تا از این طریق مالی به دست آورده و مصرف کنند. اهالی منطقه هم آن سید را فردی ثروتمند، ولی خسیس نسبت به خانوادهاش میدانند، آیا دادن نفقه آنان از سهم سادات جایز است؟ و بر فرض که پدر بگوید که بر من فقط دادن هزینه پوشاک و خوراک واجب است، ولی پرداخت بقیه مخارج مثل لوازم اختصاصی زنان و پول روزانه کودکان، واجب نیست، آیا میتوان به مقدار رفع احتیاج از سهم سادات به آنان داد؟
ج: در صورت اول اگر نمىتوانند نفقه خود را از پدرشان بگيرند، جايز است به مقدار نفقه از سهم سادات به آنان داده شود. همچنين در صورت دوم، اگر علاوه بر خوراک و پوشاک، به چيز ديگرى که مناسب حالشان است، نياز داشته باشند، جايز است به مقدار رفع نياز از سهم سادات به آنان پرداخت شود.
س 1018: آیا اجازه میفرمایید که افرادی خودشان سهم سادات را به سادات فقیر بدهند؟
ج: کسى که سهم سادات بر عهده اوست، واجب است در پرداخت آن به مستحقين اجازه بگيرد.
س 1019: آیا مقلدین حضرتعالی در مصرف خمس میتوانند سهم سادات را به سید فقیر بدهند یا اینکه باید همه خمس یعنی سهم سادات و سهم امام(علیهالسلام) را تحویل وکیل شما بدهند تا در موارد شرعی آن مصرف کند؟
ج: در اين رابطه فرقى بين سهم سادات و سهم مبارک امام(عليهالسلام) نيست.
س 1020: آیا حقوق شرعی (خمس، ردّ مظالم، زکات) از شؤون حکومت است یا خیر؟ و کسی که خمس بر عهده اوست، آیا میتواند خودش سهم سادات و ردّ مظالم و زکات را به افراد مستحق بدهد؟
ج: در زکات و ردّ مظالم جایز است که خودش آنها را به فقرای متدین و عفیف بدهد، هرچند مطابق احتیاط، آن است که با اذن حاکم شرع باشد، ولی در خمس واجب است که همه آن را به دفتر ما و یا به یکی از وکلای مجاز ما تحویل دهد تا در موارد شرعی که برای آن مقرر شده، مصرف شود، و یا در پرداخت آن به مستحقین اجازه بگیرد.
س 1021: آیا ساداتی که دارای شغل و کسبی هستند، استحقاق خمس دارند یا خیر؟ امیدوارم توضیح فرمایید.
ج: اگر درآمد آنان براى زندگىشان بهطور متعارف و مناسب با شأن عرفىشان کافى باشد، مستحق خمس نيستند.
س 1022: جوانی بیست و پنج ساله و کارمند هستم، تا به حال مجرد بوده و با پدر و مادرم زندگی میکنم، پدرم پیرمردی کهنسال و از کار افتاده است که درآمدی ندارد و چهار سال است که همه مخارج زندگی را من تأمین میکنم. با توجه به اینکه نمیتوانم هم خمس درآمد سالانه را بدهم و هم مخارج زندگی را تأمین کنم، و مبلغ نوزده هزار تومان هم از خمس درآمد سالهای قبل بدهکارم و آن را یادداشت کردهام تا بعداً بپردازم، خواهشمندم توضیح فرمایید که آیا جایز است خمس درآمدهای سال را به نزدیکان خود مثل پدر و مادر بدهم؟
ج: اگر پدر و مادر شما قدرت مالى اداره امور زندگى خود را ندارند و شما توانايى کمک به آنان را داريد، کمک به آنان بر شما واجب مىشود، و آنچه را که جهت تأمين نفقه آنان مىپردازيد، جزو مؤونه شما محسوب است، ولى شرعاً نمىتوانيد آن را به جاى خمس که دادن آن هم واجب است، حساب نماييد.
س 1023: مبلغی بابت سهم مبارک امام(علیهالسلام) بر عهده من است که باید آن را به حضرتعالی بپردازم، و از طرفی مسجدی هست که احتیاج به کمک دارد، آیا اجازه میفرمایید که مبلغ مزبور را به امام جماعت آن مسجد بدهم تا در ساختمان و تکمیل آن مصرف نماید؟
ج: در حال حاضر، سهمين مبارکين براى اداره حوزههاى علميه مورد نياز است. براى ساختمان مسجد و تکميل آن مىتوان از کمکهاى مؤمنين استفاده کرد.
س 1024: با توجه به اینکه احتمال میدهیم پدر ما در زمان حیات خمس اموال خود را بهطور کامل نپرداخته باشد، و ما قطعهای از زمینهای او را برای ساخت بیمارستان بخشیدهایم، آیا میتوان آن زمین را از خمس اموال متوفّی حساب کرد؟
ج: زمين مذکور به عنوان خمس محسوب نمىشود.
س 1025: در چه مواردی بخشیدن خمس به کسی که آن را میدهد، جایز است؟
ج: سهم مبارک امام(عليهالسلام) و سهم سادات، قابل بخشش نيست.
س 1026: شخصی در پایان سال خمسی، بهطور مثال صد هزار تومان زائد بر مؤونه دارد که خمس آن را داده است، اگر در سال بعد مقدار آن به صد و پنجاه هزار تومان برسد، آیا در سال جدید باید خمس پنجاه هزار تومان را بپردازد یا اینکه باید دوباره خمس صد و پنجاه هزار تومان را بدهد؟
ج: اگر مالى که خمس آن داده شده، در سال جديد مصرف نشود و باقى بماند، دوباره خمس ندارد، و اگر درآمد آن سال بهطور مشترک با مال مخمّس در مؤونه سال مصرف شود، واجب است که خمس باقىمانده در پايان سال به نسبت غير مخمّس به مخمّس پرداخت شود.
س 1027: طلاب علوم دینی که هنوز ازدواج نکردهاند و مسکنی ندارند، اگر درآمدی از طریق تبلیغ و کار یا سهم امام(علیهالسلام) داشته باشند، آیا مشمول خمس است یا اینکه میتوانند بدون پرداخت خمس، آن را به این دلیل که از وجوب خمس استثنا شده، برای هزینههای ازدواج پسانداز کنند؟
ج: حقوق شرعى که از طرف مراجع به طلّاب محترمى اهدا مىشود که مشغول تحصيل در حوزههاى علوم دينى هستند، خمس ندارد، ولى ساير درآمدهايى که از راه تبليغ و کار دارند، اگر تا سر سال خمسى باقى بماند، خمس آن واجب است.
س 1028: اگر شخصی پساندازی داشته باشد که مخلوطی از مال مخمّس و غیر مخمّس است و گاهی از آن برای مخارج خود برداشت کرده و گاهی هم به آن اضافه میکند. با توجه به اینکه مقدار مال مخمّس معلوم است، آیا پرداخت خمس مجموع مبلغ باقیمانده واجب است یا اینکه باید فقط خمس مال غیر مخمّس را بدهد؟
ج: واجب است که خمس مبلغ باقىمانده را به نسبت مال غير مخمّس به مخمّس، بپردازد.
س 1029: کفنی را خریده و چندین سال مانده است، آیا پرداخت خمس آن واجب است یا اینکه فقط پرداخت خمس قیمت خرید آن واجب است؟
ج: پولى که با آن کفن خريده، اگر مخمّس باشد، ديگر خمس ندارد وگرنه بايد خمس پول خريد کفن را بپردازد. و در مورد تنزل ارزش پول به احتياط واجب با حاکم شرع مصالحه نمايد.
س 1030: من طلبه علوم دینی هستم، مقداری پول داشتم که با آن و کمک دیگران و استفاده از سهم سادات و گرفتن قرض، توانستم خانه کوچکی بخرم و اکنون آن را فروختهام، اگر بر پول آن سال بگذرد و خانهای نخرم، آیا به آن پول که آماده برای خرید خانه است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج: خانهاى که از شهريه حوزه علميه و کمک افراد خيّر و حقوق شرعى ديگر و قرض خريدارى شده، پول فروش آن خمس ندارد.
مسائل متفرقه خمس
اجوبه الاستفتائات
س 1031: من در سال 1341 شمسی از امام خمینی(قدّسسرّه) تقلید نموده و حقوق شرعی خود را طبق فتاوای ایشان به او میپرداختم. در سال 1346 امام(قدّسسرّه) در ضمن پاسخ به سؤالی درباره حقوق شرعی و مالیات، فرمودند که حقوق شرعی همان خمس و زکات است، ولی مالیات جزء حقوق شرعی نیست. در حال حاضر که در دوران جمهوری اسلامی به سر میبریم، خواهشمندیم وظیفه ما را نسبت به حقوق شرعی مالی و مالیات بیان فرمایید.
ج: مالياتى که حکومت جمهورى اسلامى بر اساس قوانين و مقررات وضع مىکند، هرچند پرداخت آن بر کسانى که قانون شامل آنان مىشود، واجب است، و مالياتِ پرداختى هر سال از مؤونه همان سال محسوب است، ولى از سهمين مبارکين محسوب نمىشود، بلکه بر آنان دادن خمس درآمد سالانهشان در زائد بر مؤونه سال بهطور مستقل، واجب است.
س 1032: آیا تبدیل حقوق شرعی به ارزی که دارای قیمت ثابت است، با توجه به عدم ثبات قیمت برابری پولهای دیگر، از نظر شرعی جایز است یا خیر؟
ج: اين کار براى شخصى که حقوق شرعى بر ذمّه دارد، جايز است، ولى بايد هنگام پرداختِ حقوقِ واجبِ شرعى خود، آن را به قيمت روزِ پرداخت محاسبه کند، ولى کسى که از طرف ولىّ امر در گرفتن حقوق شرعى وکيل است و به او اعتماد شده، نمىتواند آنچه را دريافت کرده، به پول ديگرى تبديل کند، مگر آنکه در اين کار مجاز باشد، و تغيير قيمت مجوّز شرعى تبديل آن نيست.
س 1033: در یک مؤسسه فرهنگی برای تأمین نیازهای مالی آن در آینده، واحدی تجاری تشکیل شده که سرمایه آن از حقوق شرعی است، آیا پرداخت خمس درآمد آن واجب است؟ آیا مصرف خمس آن به نفع مؤسسه جایز است؟
ج: تجارت با حقوق شرعى که واجب است به مصرف موارد مقرره شرعيه آن برسد و خوددارى از مصرف آن، هرچند به قصد استفاده از منافع آن در يک مؤسسه فرهنگى باشد، بدون اجازه ولىّ امر خمس اشکال دارد، و در صورتى که با آن تجارت شود، سود حاصله تابع سرمايه است که بايد در همان موارد مصرف سرمايه صرف شود و خمس ندارد. بله، تجارت با هدايايى که به مؤسسه داده مىشود، اشکال ندارد، و سود و درآمد آن در صورتى که سرمايه ملک مؤسسه باشد، خمس ندارد.
س 1034: اگر در چیزی شک داشته باشیم که خمس آن را دادهایم یا خیر، ولی ظنّ غالب به پرداخت خمس آن باشد، وظیفه ما چیست؟
ج: اگر مشکوک از چيزهايى باشد که خمس به آن تعلّق گرفته است، تحصيل يقين به پرداختِ خمس آن واجب است.
س 1035: هفت سال پیش مقداری خمس بر من واجب شد، و آن را با مجتهد دستگردان کرده و قسمتی از آن را پرداختم، بقیه آن بر ذمّهام باقی ماند و از آن تاریخ تاکنون نتوانستهام مبلغ باقیمانده را بپردازم، تکلیف من چیست؟
ج: مجرد عجز از پرداخت خمس، موجب فراغت ذمّه نمىشود، بلکه واجب است که هر زمانى که توانايى پرداختِ بدهى بابت خمس را داشتيد، آن را هرچند به تدريج بپردازيد.
س 1036: آیا مبلغی را که به عنوان خمس مالی که متعلّق خمس نبوده، پرداختم، میتوانم بابت خمس مالی که فعلاً بدهکارم، حساب کنم؟
ج: اگر در مصارف شرعى آن مصرف شده، بابت اداى بدهى کنونى شما از خمس محسوب نمىشود.ولى اگر عين آن موجود باشد مىتوانيد آن را مطالبه نماييد.
س 1037: آیا خمس و زکات بر کودکانی که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند، واجب میشود؟
ج: زکات مال بر شخص غيربالغ واجب نيست، ولى اگر خمس به مال او تعلّق بگيرد (مثل اينکه معدن يا حلال مخلوط به حرام باشد)، بر ولى شرعى او پرداخت آن واجب است، مگر خمسِ سودِ حاصل از تجارت با اموالِ او يا منافع کسبش که پرداخت آن بر ولى واجب نيست، بلکه بنا بر احتياط در صورتيکه سود حاصله باقى بماند اداى خمس آن بر خود طفل بعد از رسيدن به سن تکليف، واجب است.
س 1038: اگر شخصی مقداری از حقوق شرعی و سهم امام(علیهالسلام) و چیزهایی را که صرف آن در مصارف شرعیش باید با اجازه یکی از مراجع باشد، در یکی از مؤسسات دینی یا ساختمان مدرسه یا مسجد یا حسینیّه مصرف کند، آیا شرعاً حق دارد آنچه را که به عنوان ادای حقوق شرعی که بر عهده او بوده، به مصرف رسانده، پس بگیرد و یا زمین آن را پس بگیرد و یا اقدام به فروش ساختمان آن مؤسسه نماید یا خیر؟
ج: اگر اموال خود را طبق اجازه کسى که واجب بود حقوق شرعى خود را به او تسليم نمايد، به نيتِ پرداختِ حقوقِ شرعى که بر عهده داشت، براى تأسيس مدرسه و مانند آن به مصرف رسانده است، حق پس گرفتن و تصرّف مالکانه در آن را ندارد.
مسائل متفرقه خمس
استفتائات جدید
س. پول ثبت نام برای حج که با کسر مقداری از آن قابل استرداد است، خمس دارد؟
ج. اگر پس از سال خمسی است، با توجه به قوانین بانکی و قرارداد فیمابین مطلقاً خمس دارد.
موارد وجوب خمس
احکام خمس
معدن س1: شبهه زیر برای ما مطرح شده است: با توجه به اینکه خمس معادن استخراج شده در این زمان نیز واجب است، زیرا وجوب خمس معادن نزد فقهای گرانقدر از احکام مسلّم است، حکم معادنی که دولت آن را استخراج میکند با التفات به اینکه مجرد اقدام دولت به انفاق آن میان مسلمانان بلاد اسلامی مانع از وجوب خمس نیست چیست؟ زیرا استخراج معادن یا توسط حکومت بالاصاله صورت میگیرد و آن را به مصرف ملّت میرساند، در این حالت دولت مانند شخصی است که اقدام به استخراج معادن نموده و سپس آنها را به شخص دیگری میبخشد یا هدیه میدهد و یا بر او تصدق میکند، در هر صورت اطلاق ادلّه خمس شامل این فرض نیز میشود زیرا دلیلی بر تقیید وجود ندارد، و یا اینکه حکومت به وکالت از ملّت، معادن را استخراج میکند که در این صورت در واقع استخراج کننده خود ملّت است، در این فرض پرداخت خمس بر موکّل واجب است، و یا اینکه حکومت با ولایت بر ملّت، معادن را استخراج مینماید که در این حالت استخراج کننده یا خود ولی است یا اینکه مانند نیابت است که بر اساس آن در واقع مولیّ علیه استخراج کننده است. بههرحال دلیلی بر خروج معادن از عمومات خمس نداریم، همانگونه که خود معدن اگر به حدّ نصاب برسد، متعلّق خمس است و مثل سایر درآمدهای شغلی نیست که با مصرف کردن یا هبه آن، جزء مؤونه سال محسوب گردد و از وجوب خمس استثنا شود. نظر حضرتعالی درباره این مسأله مهم چیست؟
ج) از شرايط وجوب خمس در معادن اين است که شخص يا اشخاصی با مشارکت با يکديگر آن را استخراج کنند، مشروط بر اينکه سهم هر يک به حدّ نصاب برسد و آنچه استخراج شده، ملک آنها شود، و معادنی که دولت استخراج میکند، نظر به اينکه ملک خاص شخص يا اشخاص نيست، بلکه ملک جهت است لذا شرط وجوب خمس را دارا نيست و در نتيجه جايی برای وجوب خمس بر دولت و حکومت باقی نمیماند، و اين استثنايی بر وجوب خمس در معدن نيست. بله، معادنی که توسط شخص خاصی يا با مشارکت اشخاص با يکديگر استخراج میشود، خمس در آن واجب است، مشروط بر اينکه آنچه آن شخص استخراج کرده و يا سهم هر يک از اشخاصی که با مشارکت با يکديگر اقدام به استخراج کردهاند، بعد از کم کردن هزينههای استخراج و تصفيه، به مقدار بيست دينار طلا يا دويست درهم نقره يا معادل قيمت يکی از آن دو باشد.
گنج پیدا شده س2: نظر حضرتعالی درباره گنجی که افراد در زمینی که مالک آن هستند، پیدا میکنند، چیست؟
ج) ميزان در اينگونه امور، مقررات نظام جمهوری اسلامی است.
راه حلال شدنِ مال حلال مخلوط با حرام س3: اگر مال حرامی با مال انسان مخلوط شود، آن مال چه حکمی دارد و چگونه حلال میشود و در صورت علم به حرمت یا عدم علم به آن وظیفه انسان چیست؟
ج) اگر يقين به وجود مال حرام در اموالش دارد، ولی مقدار دقيق آن را نمیداند و صاحب آن را هم نمیشناسد، راه حلال کردن آنها اين است که خمس آن را بپردازد، ولی اگر شک در مخلوط شدن مال حرام با اموال خود داشته باشد، چيزی بر عهده او نيست.
س4: کسی كه اصل سرمایهاش حرام بوده و میخواهد زندگی خود را حلال کند تكلیفش چیست؟
ج) اگر صاحبان اموال حرام، معلوم هستند، بايد رضايت آنان را جلب کند و اگر صاحبان آن را نمیشناسد و يا به آنها دسترسی ندارد ولی مقدار مال حرام را میداند حکم مجهولالمالک را دارد كه بايد از طرف صاحبانش به فقير شرعی صدقه داده شود و در اين زمينه بنا بر احتياط از حاکم شرع اجازه گرفته شود و اگر مقدار مال حرام را نمیداند و صاحبان آن را هم نمیشناسد، بايد خمس آن را بپردازد.
س5: چنانچه محصول کشاورزی پس از سال خمسی بدست میآید، تکلیف کشاورز نسبت به ادای خمس زراعت چیست؟
ج) محصولاتی که پس از سال خمسی به دست میآيد، جزو درآمد سال آينده محسوب است که در آن سال در زائد بر مؤونه خمس دارد.
س6: تعدادی درب پروفیلی برای خانه مسکونیام خریداری کردم، ولی بعد از دو سال به علت عدم تمایل به استفاده، آنها را فروخته و پولش را به حساب شرکت آلومینیوم واریز کردم تا به جای دربهای قبلی، به همان قیمت برای من دربهای آلومینیومی بسازد، آیا به آن پول خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض مرقوم که مورد استفاده واقع نشده، پول فروش آن خمس دارد.
س7: حقوق ماهیانه کارمندان که پرداخت آن توسط دولت چند سال به تأخیر افتاده، آیا هنگام دریافت، جزء درآمدهای همان سال (سال دریافت) محسوب میشود و محاسبه خمس آن در سر سال خمسی واجب است یا اینکه به این مال اصلاً خمس تعلّق نمیگیرد؟
ج) حقوق معوقه از درآمدهای سال دريافت آن محسوب میشود و در مقدار زائد بر مخارج آن سال، خمس واجب است.
س8: جایی که در آن کار میکنم، چند سال است مبلغی به من بدهکار است که تاکنون آن را نپرداخته است، آیا به این مبلغ به مجرّد دریافت آن خمس تعلّق میگیرد یا اینکه باید یک سال بر آن بگذرد؟
ج) مبالغی که طلب داريد اگر بابت اجرت کار باشد و سر سال خمسی قابل دريافت نباشد، جزء درآمد سالِ دريافت آن محسوب میشود، که اگر در همان سالِ دريافت در مؤونه مصرف شود، خمس ندارد.
س9: سر سال خمسی من اول شهریور است، معمولا امتحانات دانشگاهها و مدارس در اردیبهشت و خرداد برگزار میشود و بعد از شش ماه، اجرت اضافهکاری ما در ایام امتحانات پرداخت میشود، خواهشمندم توضیح فرمایید که اگر اجرت کاری را که قبل از پایان سال خمسی انجام دادهام، بعد از پایان سال دریافت کنم، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) حقوق معوقه و اجرت اضافهكاری، جزئی از درآمدهای سال دريافت آن محسوب میشود و اگر در هزينههای سال دريافت مصرف شود، خمس ندارد.
س10: اگر کارمندی حقوق سال خمسی خود را بعد از رسیدن آن دریافت کند، آیا دادن خمس بر او واجب است یا خیر؟
ج) اگر تا سر سال خمسی قابل دريافت باشد، پرداخت خمس آن واجب است، هرچند هنوز آن را نگرفته باشد؛ در غير اين صورت، جزء درآمدهای سالی که آن را دريافت میکند، محسوب میشود.
س11: کارمندانی که سر سال خمسی آنها در پایان ماه اسفند است و حقوق خود را پنج روز زودتر از سر سال خمسی میگیرند تا در ماه اول سال جدید مصرف کنند، آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج) اگر حقوقی را که قبل از پايان سال دريافت میکنند تا آخر سال خمسی در مؤونه مصرف نکنند، پرداخت خمس آن واجب است.
پیشدریافتِ اجرت س12: اگر قبل از رسیدن سر سال خمسی پولی را به عنوان پیشپرداخت، دریافت کنیم و نیمی از کاری که باید انجام دهیم قبل از سر سال خمسی و نیمی دیگر پس از آن (در سال خمسی جدید) انجام شود، آیا پرداخت خمس کل پیشپرداخت واجب است؟
ج) مقداری كه در مقابل آن كار انجام گرفته است، پرداخت خمس آن مقدار واجب است.
حقوق بازنشستگی س13: افراد بازنشسته که همچنان حقوق ماهیانه دریافت میکنند، آیا باید خمس حقوقی را که در طول سال دریافت میکنند، بپردازند؟
ج) در صورتی که از مخارج سال اضافه بيايد، پرداخت خمس آن سر سال خمسی واجب است.
مبالغ پرداخت شده به بازنشستگان س14: مرسوم است به كارمندانی كه بازنشسته میشوند مبلغی اعطا میشود كه خود شامل سه بخش است: الف: مبلغی كه به عنوان پاداش به بازنشسته پرداخت میشود. ب: مبلغی كه از حقوق فرد ماه به ماه كم شده و در هنگام بازنشستگی دوبرابر آن به فرد داده میشود. ج: مبلغی كه در قبال مرخصیهایی كه فرد میتوانسته استفاده كند و استفاده نكرده است به او داده میشود. نظر شما در مورد خمس این مبالغ چیست؟
ج) مورد اول خمس ندارد و اما مورد دوم، آن مقدار كه از حقوق كسر شده و سر سال خمسی قابل استرداد بوده، پس از دريافت مشمول خمس است و اگر قابل استرداد نيست حکم مورد سوم را دارد؛ و مورد سوم، اگر تا فرا رسيدن سر سال خمسی باقی بماند، خمس دارد.
درآمد بهدست آمده از غیر مسلمانان س15: آیا بر حقوقی که با کار کردن در کشور غیر مسلمان از طرف غیر مسلمان بدست ما میآید، خمس واجب است؟
ج) با گذشت سال خمسی چنانچه صرف در مؤونه زندگی نشده باشد، پرداخت خمس آن واجب است.
درآمد مداحان س16: اگر کسی از راه مداحی کردن مبلغی به او دهند آیا به آن مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر از خرج سال او اضافه آمد، خمس دارد.
مبلغ كسر شده از حقوق بابت ضمانت س17: من ضامن فردی در یك وام بانكی هستم. وی پس از پرداخت چند قسط، سایر اقساط را نپرداخته و به همین دلیل اقساط وامش از فیش حقوقی بنده كسر گردیده است: الف: اگر وی مبالغ كسر شده از فیش حقوقی مرا پس از سال خمسی به من بپردازد، با توجه به اینكه مبالغ كسر شده از فیش حقوقیام، قبل از اینكه به دست بنده برسد به حساب بانك وام دهنده واریز شده است، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟ ب: اگر بنده برای خودداری از پرداخت هزینههای اضافی (سود وام)، سایر اقساط را یكجا به بانك بپردازم و وام گیرنده مبالغ كسر شده از فیش حقوقی مرا پس از سال خمسی به من بپردازد، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض سؤال مبالغ كسر شده از فيش حقوقی شما كه پس از سال خمسی، به دست شما میرسد در همان زمان دريافت بايد خمس آن را بپردازيد.
تبدیل درآمد به كالا قبل از سال خمسی س18: چنانچه انسان درآمد سال خمسی را در پایان سال خمسی تبدیل به كالا و یا سكّه نماید تا آن را در آینده جهت مصرف در مؤونه بفروشد، آیا وجوب تخمیس از او ساقط میشود یا نه؟
ج) تبديل درآمد سال در پايان سال خمسی به سكه يا كالای ديگر جهت فروش آن در آينده برای صرف آن در مؤونه موجب سقوط وجوب خمس آن نمیشود.
4. سرمایه و سود آن س19: آیا اصل سرمایه و سود آن خمس دارد؟
ج) اگر به مقداری باشد که با پرداخت خمس آن، درآمد کسب با بقيه وافی به هزينهی زندگی او نيست و يا اينکه کسب با بقيه مناسب با شأن عرفی او نباشد، خمس ندارد.
اوراق بهادار س20: در بورس اوراق بهادار خمس چگونه محاسبه میشود؟ با توجه به اینکه سر سال خمسی فرد دارای سهام چند شرکت است که معمولاً نماد معاملاتی چند تای آنها به دلایل رایج مثل حسابرسی متوقف است و معلوم نیست چه وقت و با چه قیمتی باز میشود یا اینکه سهم در قیمت روز خریدار ندارد و باید صبر کرد تا در روزهای آینده قیمت به حدی پایین بیاید که خریدار داشته باشد (طبق قانون هر روز قیمت فقط دو درصد میتواند تغییر کند) تا بتوان قیمت واقعی سهم را محاسبه کرد.
ج) با فرا رسيدن سر سال خمسی برای قيمتگذاری سهام مذکور اقدام گردد، هر زمان که امکان آن فراهم شد محاسبه خمس انجام میگيرد.
تجارت با حقوق شرعی كه سرمایه شده س21: در یک مؤسسه فرهنگی برای تأمین نیازهای مالی آن در آینده، واحدی تجاری تشکیل شده که سرمایه آن از حقوق شرعی است، آیا پرداخت خمس درآمد آن واجب است؟ آیا مصرف خمس آن به نفع مؤسسه جایز است؟
ج) تجارت با حقوق شرعی که واجب است به مصرف موارد مقرره شرعيه آن برسد و خودداری از مصرف آن، هرچند به قصد استفاده از منافع آن در يک مؤسسه فرهنگی باشد، بدون اجازه ولیّ امر خمس اشکال دارد، و در صورتی که با آن تجارت شود، سود حاصله تابع سرمايه است که بايد در همان موارد مصرف سرمايه صرف شود و خمس ندارد. بله، تجارت با هدايايی که به مؤسسه داده میشود، اشکال ندارد، و سود و درآمد آن در صورتی که سرمايه ملک مؤسسه باشد، خمس ندارد.
س22: خانهای دارم که دارای وام قسط بندی شده است و مالک محلی تجاری هستم که در آن کاسبی میکنم و برای عمل به وظیفه شرعیام، سال خمسی برای خود تعیین کردهام، امیدوارم لطف فرموده و مرا از پرداخت خمس آن خانه معاف کنید. ولی توان پرداخت خمس محل تجاری را بهصورت قسطی دارم.
ج) خانهای که در آن سکونت داريد در فرض سؤال که نسيه خريداری شده خمس ندارد، ولی پرداخت خمس محل تجاریتان واجب است، مگر اينکه با پرداخت خمس، کسب با بقيه، وافی به هزينه زندگی شما نباشد و يا اينکه کسب با بقيه، کسبِ مناسب با شأن عرفی شما نباشد.
س23: سازمان حج در سال گذشته اقدام به خرید همه اثاثیه و لوازم مورد نیاز کاروان حج که ملک اینجانب بود، کرد، من پول لوازم فروخته شدهام را که دویست و چهارده هزار تومان بود، در تابستان امسال دریافت کردم، علاوه بر آن، مبلغ هشتاد هزار تومان در سال گذشته گرفتهام، با توجه به اینکه سال خمسی برای خود تعیین کردهام و هر سال خمس زائد بر مؤونه را میپردازم، و با توجه به اینکه اثاثیه و لوازم مذکور مورد نیاز من در ایام عهدهداری مدیریت کاروان حج جهت اداره حجّاج بوده است، و در وقت فروش آن ترقّی قیمت نسبت به قیمت خرید آن داشته است، آیا پرداخت خمس پول فروش آن یا خمس تفاوت قیمت آن در حال حاضر واجب است؟
ج) اگر با پولی كه متعلّق خمس بوده خريداری شده و خمس آن پرداخت نشده، بايد خمس پول خريد پرداخت شود و ترقّی قيمت جزو درآمد سال فروش محسوب می شود که اگر تا سر سال باقی بماند بايد خمس آن پرداخت شود.
س24: حدود بیست سال قبل یك باب مغازه خریدهام در حالی كه سال خمسی نداشتهام، آیا خمس مبلغ پرداخت شده جهت خرید آن كافیست یا باید خمس قیمت روز پرداخته شود؟
ج) تا نفروختهايد پرداخت خمس پول خريد مغازه كافی است البته نسبت به تنزل ارزش پول، احوط مصالحه است.
پول رهن مستأجر س25: آیا خمس پولی که مستأجر به عنوان رهن (پولِ پیش) به موجر میدهد، بر عهده مستأجر است یا موجر؟
ج) اگر از منفعت کسب مستأجر باشد، بر او واجب است که بعد از گرفتن آن از موجر، خمس آن را بپردازد، و خمس آن بر عهده موجر که آن مال را به عنوان قرض میگيرد، واجب نيست.
س26: معمول است که برای اجارهی خانه مقداری پولِ پیش پرداخت میکنند، اگر این پول از منافع کسب باشد، و چند سال در نزد صاحب خانه بماند آیا پس از دریافت بلافاصله باید خمس آن پرداخت شود و در صورتی که بخواهد با همان پول در جای دیگر منزل اجاره کند، چهطور؟
ج) خمس آن بلافاصله بايد پرداخت گردد ولی اگر به اين پول برای اجارهی منزل نياز دارد میتواند با کسب اجازه پس از رفع نياز پرداخت نمايد.
س27: سه برادر، خانه سه طبقهای خریداری نموده و در یک طبقه ساکن شده و دو طبقه دیگر را اجاره، دادهاند. آیا به دو طبقه مورد اجاره خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ و آیا جزء مؤونه آنها محسوب میشود؟
ج) اگر خانه را از محل درآمد سالانهشان برای سکونت تهيه نمودهاند و فعلاً به خاطر نياز به مخارج زندگی اجاره دادهاند، به آن خمس تعلّق نمیگيرد، ولی اگر بعضی طبقات آن را از درآمد سالانه به قصد اجاره دادن ساخته يا تهيه کردهاند تا اجاره آن را صرف هزينههای زندگی کنند، آن مقدار از خانه حکم سرمايه را دارد، که خمس دارد.
س28: اگر مثلاً فرشی را با مال مخمّس به قیمت ده هزار تومان بخرم و بعد از مدتی آن را به پانزده هزار تومان بفروشم، آیا پنج هزار تومان اضافه بر مال مخمّس، جزء منفعت کسب محسوب میشود و خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) مقداری که بيشتر از قيمت خريد است، جزء منفعت کسب محسوب میشود و در زائد بر مؤونه سال، خمس واجب است.
س29: روشی برای سپردهگذاری اموال در بانکها وجود دارد که براساس آن هیچگاه پول به دست استفاده کننده نمیرسد، ولی به حساب او در بانک طبق شماره معیّنی واریز میشود، آیا به این اموال خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر مال ياد شده از درآمد سالانه باشد و وصول آن از بانک برای شما ممکن باشد، واجب است خمس آن در سر سال خمسی، پرداخت شود.
س30: من در بانک کار میکنم، برای شروع به کار از روی اجبار مبلغ پانصد هزار تومان را در بانک به ودیعه گذاشتم، این مبلغ به اسم خودم و در یک حساب بلندمدت است که هر ماه سود آن به من پرداخت میشود، آیا پرداخت خمس این مال که در حساب بانکی گذاشته شده واجب است؟ قابل ذکر است که این پول به مدت چهار سال است که در بانک گذاشته شده است.
ج) اگر پس گرفتن اين مبلغ در حال حاضر ممکن نيست تا آن را پس نگرفتهايد، خمس آن واجب نيست. ولی سود سالانه آن در زائد بر مؤونه سال خمس دارد.
س31: اگر کسی طلای مسکوک داشته باشد، آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج) اگر جزء منفعت کسب محسوب شود، حکم ساير درآمدهای کسب را در وجوب خمس دارد.
س32: در صورتی که تعدادی سکه بهار آزادی خریداری کرده باشیم به این نیت که قیمت آنها بالا رود حال در سر سال خمسی بخواهیم از عین همان سکهها یک پنجم سکهها را خمس دهیم به این نیت که چون از خود سکهها خمسشان را پرداختهایم دیگر در سالهای بعد به سکهها و مبلغ اضافه شده به قیمت آنها خمس تعلّق نگیرد. آیا این کار صحیح است؟
ج) مجرّد پرداخت خمس از عين موجب سقوط خمس نسبت به ترقّی قيمت سالانه آن نيست بلکه ترقّی قيمت سالانه آن هم متعلّق خمس میباشد.
س33: اگر شخصی طلا را به عنوان سرمایه نگه دارد یا در بانک ذخیره کند چه حکمیدارد؟
ج) در فرض مذكور پرداخت خمس واجب است.
س34: شخصی برای احیای زمین موات جهت کاشت درختان میوه به امید استفاده از حاصل آن اقدام به حفر چاه عمیق نموده است، با توجه به اینکه این درختان بعد از چند سال دیگر ثمر میدهند و هزینه زیادی هم دارند، این شخص مبلغی بیش از یک میلیون تومان صرف آن نموده است. وی تا کنون حساب سال نداشته، ولی در حال حاضر که تصمیم گرفته برای ادای خمس، اموالش را حساب کند، میبیند که قیمت چاه و زمین و باغ بر اثر تورم، معادل چندین برابر هزینه اولیه شده است، بنابراین اگر مکلّف به پرداخت خمس قیمت فعلی آنها شود، توانایی آن را ندارد و اگر مکلّف به دادن خمس از عین زمین و باغ و غیر آن شود، در مضیقه و سختی میافتد، زیرا خود را به زحمت انداخته و به امید استفاده از ثمرات آن برای تأمین مخارج زندگی خود و خانوادهاش متحمل هزینهها و مشکلاتی شده است، تکلیف او نسبت به خمس اموالش چیست؟ چگونه خمس خود را حساب کند تا بهراحتی بتواند آن را بپردازد؟
ج) زمين مواتی را که به قصد تبديل آن به باغ ميوه احياء نموده بعد از کم کردن مخارج احيای آن، خمس دارد، و مخيّر است که خمس زمين را از عين آن بدهد و يا از قيمت فعلی آن. و همچنين خمس هزينههايی كه بابت چاه، نهالها و کاشت و پرورش آن انجام داده بايد پرداخت شود، مگر اينکه به اين باغ برای هزينه زندگی نياز داشته باشد و با پرداخت خمس آن درآمدش وافی برای هزينه زندگی نباشد که در اين صورت خمس ندارد.
س35: مبلغی را بهعنوان پیشپرداخت خرید خودرو به ایران خودرو پرداخت كرده بودم اما در موقع تحویل چون مابقی قیمت خودرو را نداشتم امتیاز آن را به پدرم دادم و ایشان خودرو را خریداری كردند. اكنون بعد از یك سال پدرم میتوانند آن مبلغ را به من برگردانند. اگر بخواهم مبلغ مذكور را بهعنوان رهن خانه نزد صاحبخانه بگذارم آیا پرداخت خمس آن بهطور جداگانه است؟
ج) مبلغ مذکور اگر جزو درآمد بين سال بوده و سال خمسی بر آن گذشته، خمس دارد.ْ
س36: آیا به ابزاری که در کار و کسب استفاده میشود، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) ابزار و آلات کسب، حکم سرمايه را دارد که اگر از درآمد کسب تهيه شود، خمس دارد.
س37: آیا وسایل موجود در مطب و کلینیک از جمله میز صندلی فایل تابلو و غیره مورد خمس تعلّق میگیرد؟
ج) هر کدام جزو سرمايه شما حساب میشود، خمس دارد.
س38: سهام عدالت خمس دارد یا خیر؟
ج) اگر هديه دولت است خمس ندارد ولی اگر بهصورت اقساط واگذار شده، به مقدار اقساطی كه تا سر سال خمسی از درآمد پرداخت شده، مشمول خمس است.
س39: آیا پرداخت خمس اجناسی که انسان برای فروش در مغازه گذاشته، واجب است؟
ج) اگر از درآمد کسب خريداری شده، خمس آن واجب است.
س40: مقداری پول جهت رد مظالم در نزد خود نگه داشته بودم. و مدت یك سال از آن میگذرد و هنوز آن را به مرجع مربوطه ارائه ندادهام آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟ اگر این پول را در بانك گذاشته باشم آیا سود حاصله از این مبلغ هم مشمول خمس است؟
ج) مبلغ مذکور اگر از درآمد سال باشد سر سال خمسی بايد خمس آن و خمس سود حاصله از آن را بپردازيد
س41: اخیراً طی توافقی که سازمان حج و زیارت با بانک ملی ایران بعمل آورده، متقاضیانِ حج تمتع با مراجعه به بانک، مبلغ یک میلیون تومان به صورت قرارداد مضاربهای به نام خود به حسابی در بانک ملی واریز نموده، فیش آن را دریافت میدارند، این پول تا هنگام تشرف به نام واریز کننده و در حساب شخصی او باقی میماند و طبق قرارداد مکتوب مبلغی به دارنده حساب در پایان هر سال منفعت مضاربه تعلّق میگیرد. سازمان حج و زیارت فقط برای کسانی که زودتر ثبت نام کردهاند اولویت قائل شده و پس از حدود سه سال نوبت اشخاص را اعلام و در صورت تمایل آنها را به حج اعزام میدارد. زمان اعزام که فرا رسید واریز کننده، پولی را که در حساب مضاربهای خود دارد از بانک اخذ و همراه با مانده هزینهها به حساب حج و زیارت واریز مینماید و سپس به حج مشرف میشود. حال خواهشمند است با عنایت به اینکه قرارداد مذکور به صورت کتبی بوده و شفاهی گفتگویی بین صاحب پول و بانک رد و بدل نمیشود. بفرمایید مبلغ درصدی که صاحب مال به عنوان منفعت مضاربه دریافت میکند چه صورتی دارد؟
ج) عمليات بانکی به صورت قرارداد کتبی به نحو فوقالاشاره بیاشکال است و سود حاصله از معاملهی مضاربهای برای سپردهگذار حلال است، و اصل سپرده اگر از درآمد کسب غير مخمّس بوده خمس دارد، و سود حاصله اگر پيش از سال عزيمت به سفر حج قابل وصول نبوده، جزو درآمد سال وصول محسوب است، که اگر در همان سال هزينه سفر حج شود خمس ندارد.
س42: آیا به پولی که برای هزینه حج یا عمره کنار گذاشته شده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر از درآمدِ کاری بين سال باشد و تا سر سال خمسی هزينه نشده باشد، پرداخت خمس آن واجب است.
س43: تعدادی از اشخاص اقدام به تأسیس مدرسه خصوصی (غیرانتفاعی) کردهاند و بعد از استفاده از سرمایه کمی که اعضا داشتند، هیأت مؤسّس تصمیم گرفت برای تأمین مخارج آن از بانک وام بگیرد و همچنین مقرر نمود که برای تکمیل سرمایه و پرداخت اقساط بانک، هریک از اعضا مبلغی را بهطور ماهیانه بپردازد. این مؤسسه هنوز به مرحله سوددهی نرسیده است، آیا به مبلغی که اعضا ماهیانه میپردازند، خمس تعلّق میگیرد؟ آیا مجموع سرمایه که همان قیمت مؤسسه است، خمس دارد؟
ج) بر هر يک از اعضا واجب است خمس سهم ماهانه خود را که به عنوان سرمايه شرکت میپردازند، و همچنين خمس آنچه را که در ابتدا به عنوان سهم مشارکت در تأسيس مدرسه دادهاند، پرداخت نمايند، و پس از آنکه هر يک از اعضا خمس سهم خود از سرمايه شرکت را پرداخت نمود، ديگر مجموع سرمايه دوباره خمس ندارد.
س44: شرکتی از برادران فرهنگی به نام شرکت تعاونی فرهنگیان چندین سال است که تأسیس گردیده و سرمایه آن از همان ابتدا از سهم تعدادی از فرهنگیان تشکیل شده بود که هریک صد تومان پرداختند، در ابتدا سرمایه شرکت کم بود، ولی در حال حاضر با افزایش تعداد اعضا، سرمایه آن بالغ بر هجده میلیون تومان بهاضافه ماشینهای شرکت است. سود آن بین سهامداران به نسبت سهمشان تقسیم میشود، و هریک از آنان به راحتی میتواند سهم خود را دریافت نموده و با شرکت تسویه حساب نماید. تا کنون خمس سرمایه و سود آن پرداخت نشده است، آیا با توجه به موقعیت من به عنوان رئیس هیأت اداری شرکت، جایز است که اگر خمسی به حساب شرکت تعلّق بگیرد، اقدام به پرداخت آن کنم؟ آیا رضایت سهامداران در اینباره شرط است؟
ج) پرداخت خمس سرمايه شرکت و سود حاصل از آن، تکليف هريک از اعضا نسبت به سهم خود از مجموع دارايی شرکت است، و انجام اين کار توسط مسئول هيأت اداری آن، متوقف بر کسب اجازه و وکالت از سهامداران شرکت است.
س45: تعدادی از افراد تصمیم به ایجاد صندوق قرضالحسنه بین خود گرفتهاند تا هنگام نیاز به یکدیگر قرضالحسنه بدهند. هر عضو علاوه بر مبلغی که در ابتدای تشکیل پرداخته، بایستی هرماه برای افزایش موجودی صندوق مبلغی را بپردازد، امیدواریم لطف فرموده چگونگی پرداخت خمس هر عضو را بیان فرمایید و در صورتی که سرمایه صندوق بهطور دائمی به عنوان قرض در دست اعضا باشد، ادای خمس آن چگونه خواهد بود؟
ج) اگر هر يک از افراد که سهم خود را از منفعت کسب که سال خمسی بر آن گذشته پرداخته باشد، واجب است خمس آن را بپردازد. ولی اگر آن را در بين سال داده است، در صورتی که دريافت آن برای او در پايان سال خمسی وی ممکن باشد، بايد خمس آن را در پايان سال بدهد، و در غير اين صورت تا آن را از صندوق دريافت نکرده، پرداخت خمس آن بر او واجب نيست ولی پس از امکان دريافت بايد بلافاصله خمس آن را پرداخت کند.
س46: آیا صندوق قرضالحسنه شخصیت حقوقی مستقلی دارد؟ اگر داشته باشد، آیا به سود حاصل، خمس تعلّق میگیرد؟ اگر شخصیت حقوقی مستقلی نداشته باشد، کیفیت پرداخت خمس آن چگونه است؟
ج) اگر سرمايه صندوق ملک شخصی اشخاص به نحو اشتراک باشد، سود حاصل از آن، نسبت به سهم هر يک از اعضا ملک شخصی او خواهد بود و بايد خمس آن را در زائد برمؤونه سالش بپردازد. ولی اگر سرمايه صندوق ملک شخص يا اشخاص نباشد مثل اينکه از مال وقف عام و مانند آن باشد، سود حاصل از آن، خمس ندارد.
س47: تعداد ده نفر از مؤمنین توافق کردهاند که هر یک از آنان هر ماه مثلاً بیست هزار تومان در صندوقی بریزند، و در هر ماه یک نفر به قید قرعه آن مبلغ را برداشته و به مصرف هزینههای شخصی خود برساند، که بعد از دوازده ماه نوبت به آخرین نفر خواهد رسید، بدین معنی که او آنچه را در این مدت پرداخته که مقدار آن دویست هزار تومان میشود، برمیدارد، آیا خمس بر او واجب است یا اینکه جزء مؤونه وی محسوب میشود؟ اگر این فرد سال خمسی معیّنی داشته باشد و مقداری از پولی که دریافت شده، پس از پایان سال نزد او بماند، آیا جایز است برای این قسمت از آن مبلغ، سال خمسی معیّنی قرار دهد تا از لزوم پرداخت خمس آن رهایی یابد؟
ج) آنچه را که افراد به صندوق میپردازند، اگر از درآمد سالانهشان در بين سال باشد، هر آنچه را که هر يک از افراد در نوبت خود از صندوق دريافت مینمايد تا در مخارج سال صرف کند اگر مقداری از آن قرض از صندوق و مقداری معادل مبالغی باشد که از منافع همان سال به صندوق پرداخته است، خمس ندارد، ولی اگر از منافع سال قبل باشد، بايد خمس آنچه را که از منافع سال قبل است، بپردازد، و اگر از منافع هر دو سال باشد، منفعت هرسالی حکم خاص خود را دارد، و چنانچه مبلغ دريافتی او از سهم خود که از منافع سال به صندوق واريز نموده، زائد بر مخارج آن سال باشد، نمیتواند برای رهايی از خمس مقدار زائد، سال خمسی مستقلی برای آن قرار دهد، بلکه واجب است که برای همه منافع سالانه خود يک سال خمسی قرار دهد و خمس مازاد بر مؤونه آن سال را بپردازد.
س48: ما برای انجام کارهای عمرانی احتیاج به هزینه زیادی داریم که پرداخت یکباره آن برای ما مشکل است، لذا اقدام به تأسیس صندوقی برای عمران کردهایم، و هر ماه مبلغی را در آن به ودیعه میگذاریم و بعد از آنكه مقداری جمع شد، آن را صرف کارهای عمرانی میکنیم، آیا به این مال پسانداز شده خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر مبالغ پرداخت شده از طرف هر شخص از درآمد سال او باشد و تا زمان مصرف آن در کارهای عمرانی تحت مالکيت او باقی بماند، واجب است که خمس آن را بپردازد.
س49: به پولی که از فروش طرح نود و نه ساله در آینده سهم من میشود آیا خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) سود حاصله از آن در صورتی كه تا رسيدن سال خمسی صرف در مؤونه زندگی نشود، خمس دارد.
س50: كسی با زحمت و تلاش، بعد از سالها، كامیونی فراهم كرده كه با آن كار میكند و نتوانسته خمس آن را پرداخت نماید. الآن كه اقساط و بدهی ماشین تمام شده بهدلیل اینكه مدل ماشین پایین آمده و قوانین جاری او را مجبور به تعویض ماشین و خرید ماشین مدل بالاتر میكند، كه آن هم به نوبهی خود هزینهای را طلب مینماید، مجبور است برای مدت دیگری اقساط وام جدید را بپردازد، با توجه به اینكه درآمد ماشین جوابگوی هزینه زندگی، پرداخت اقساط و پرداخت خمس نیست، تكلیف او در مورد پرداخت بدهیاش چیست؟
ج) اگر قيمت ماشين به مقداری باشد كه در صورت پرداخت خمس آن، درآمد كسب با باقیمانده پول فروش آن، وافی به هزينه زندگی او نباشد، خمس ندارد.
س51: حكم خمس زمین کشاورزی كه بیست سال قبل با قیمت پایین خریداری شده و تاكنون كه قیمت آن حدود دو هزار برابر شده و خمس آن پرداخت نشده چیست؟
ج) اگر زمين را با منافع کسب يا حقوق خود خريده خمس مبلغ پرداختی بابت قيمت زمين را ضامن است و با فرض تفاوت چشمگير نسبت به قيمت فعلی، احوط مصالحه در مقدار تفاوت قيمت است.
س52: شخصی زمین زراعی یا غیر زراعی خریداری کرده تا پس از ترقی قیمت بفروشد، آیا با فرا رسیدن سال، با اینکه فعلاً قصد فروش ندارد، تخمیس زمین لازم است؟ در صورت لزوم به قیمت خرید باید خمسش را حساب كند یا به قیمت فعلی؟
ج) زمين را اگر با پول غيرمخمّس خريده، سر سال خمسی بايد خمس آن را بپردازد و اگر با پول مخمّس خريده، چنانچه سر سال خمسی ترقّی قيمت داشته و قابل فروش بوده، بايد خمس ترقّی قيمت را به قيمت سر سال خمسی بپردازد.
س53: اینجانب در یك شركت تولیدی وابسته به وزارت تعاون عضویت داشته و سهامدار بودم و هر سال وجوهات شرعی خود را با یكی از نمایندگان حضرتعالی تسویه نمودهام اینك سهم خود را واگذار نموده و با شركت تسویه حساب نمودهام آیا مبلغ دریافتی مشمول خمس میشود.
ج) اگر سهم خود از شرکت را با پول مخمّس، يا پول هبه يا ارث و امثال آن که خمس ندارد خريدهايد، پس از تسويه و دريافت وجه بابت سهام، پول دريافتی خمس ندارد. ولی تفاوت قيمت خريد و فروش، جزو درآمد سال واگذاری محسوب میشود که اگر تا سر سال خمسی در مؤونه مصرف نشود متعلّق خمس است.
س54: شخصی با پول مخمّس زمینی خریده است و بعد از چند سال زمین را فروخته است و پول آن را با مقداری پول دیگر زمین دیگری خریده است و الآن میخواهد زمین را بفروشد آیا خمس دارد؟
ج) اگر برای تجارت خريده است (يعنی خريده كه قيمتش بالا رود و بفروشد و سود ببرد) قيمت فعلی آن منهای مبلغی كه خمس آن را داده، خمس دارد.
س55: مكانی در ابتدا به عنوان پاركینگ مورد نیاز خودرو ساخته شده است ولی بعداً نیت عوض گردیده و جهت مكان تجاری در نظر گرفته شده است كه اجاره داده شود؛ آیا به پول ساخت آن خمس تعلّق میگیرد؟ و چه موقع؟
ج) اگر مكان مذكور در ابتدا پاركينگ احداث شده و حداقل تا پايان سال خمسی از آن به عنوان پاركينگ خصوصی استفاده میشده است، با تغيير كاربری خمس ندارد ولی اگر در وسط همان سالِ احداث پاركينگ تبديل به مكان تجاری شده است، در حكم سرمايه است كه خمس دارد.
س56: شخصی زمینی را جهت تجارت به باغ تبدیل کرده است، پس از فرارسیدن سال با اینکه درختان به ثمر نرسیدهاند، آیا فقط تخمیس زمین لازم است یا زمین و درختان؟ آیا در سالهای بعد تخمیس افزایش قیمت نیز لازم است؟
ج) اگر برای فروختن ميوهها زمين رابه باغ تبديل کرده خمس تمام مبلغی را که هزينه کرده و از درآمد سال بوده بايد بپردازد و زمين اگر متعلّق خمس نبوده و يا خمس آن را داده بود خمس ندارد و اگر میخواهد باغ را بفروشد در صورتی که باغ قابل فروش است سر سال بايد علاوه بر خمس مبالغ هزينه شده خمس افزايش قيمت نيز پرداخت شود.
س57: آیا خمس مبلغ دریافت شده بابت سرقفلی مغازه را كه توسط دادگاه تعیین شده بلافاصله باید پرداخت كرد یا اینكه میتوان تا سر سال خمسی یا تا سال بعد صبر كرد؟
ج) اگر دريافت آن شرعاً بهصورت حلال باشد، جزو درآمد سال وصول محسوب است که تا پايان سال خمسی اگر در مؤونه هزينه نشده باشد خمس دارد.
س58: اگر پولی به مضاربه در دست شخص دیگری باشد و زمان آن یک سال تعیین شده باشد و سال خمسی در اوایل این قرارداد قرار داشته باشد و همچنین اجازه مسترد کردن پول در هر زمانی که سرمایهگذار اراده کند وجود داشته باشد آیا سرمایهگذار موظف به قطع ادامه قرارداد و پرداخت خمس است؟
ج) پول واگذاری به ديگری بهعنوان مضاربه اگر از درآمد كسب بين سال باشد، سر سال خمسی بايد خمس آن پرداخت شود هرچند در اوايل يا اواسط مدت مضاربه باشد.
س59: افرادی كه پولشان را به بانك یا شخصی سپردهاند تا به صورت مضاربه با آن كار شود و سر سال خمسی، آن پول در دست عامل، تبدیل به كالا شده است، آیا اینگونه افراد نیز باید خمس پولشان را بپردازند؟
ج) اگر پول سپرده به بانك از منافع کسب و غيرمخمّس باشد و در سر سال خمسی قابل استرداد باشد يا کالايی که بوسيله عامل مضاربه خريداری شده قابل فروش و استرداد پولش باشد، پرداخت خمس آن پول در سر سال خمسی واجب است.
س60: من شغلم بساز و بفروشی ساختمان است و خمس هم میدهم زمینی را میخرم و در آن ساختمانی ساخته و میفروشم پول دریافتی حاصل از فروش شامل سه قسمت است (اصل سرمایهگذاری، تورم و سود). حال با توجه به اینکه شغل من بساز و بفروشی است و برای ادامه کار میبایست برای جایگزینی ساختمان مشابه ساختمان فروخته شده (که با پول خمس داده شده ساخته شده بود و فروختهام) اصل سرمایه بهاضافه تورّم را هزینه کنم آیا خمس را چگونه محاسبه کنم (آیا فقط به سود بدون در نظر گرفتن اصل سرمایه و تورّم خمس تعلّق میگیرد؟)
ج) سرمايهای که خمس آن پرداخته شده، خمس ندارد ولی آنچه عرفاً ربح و سود صدق میکند بايد خمس آن پرداخت شود. ولی مقداری از افزايش قيمت كه ناشی از تورّم باشد يعنی ارزش پول كم شده بهطوری كه همه اجناس با پول بيشتر معامله میشوند، خمس ندارد.
س61: آیا مقداری که بر اثر تورّم بر قیمت اجناس افزوده میشود، جزء ترقّی قیمت سوقیه محسوب میشود؟
ج) افزايش قيمت اگر ناشی از تورم باشد يعنی ارزش پول، کم شده و همهی اجناس با پول بيشتر معامله میشوند، ترقّی قيمت محسوب نمیشود و احکام آن بر آن جاری نيست.
س62: با توجه به وجود تورم، سودی که بانکها به سپردهگذاران میپردازند عملاً جبران افت و کاهش ارزش پول محسوب میگردد. با این حال، آیا به این سود خمس تعلّق میگیرد؟
ج) مقداری که سود محسوب میشود، سر سال خمسی متعلّق خمس است.
س63: همسر من قالی میبافد که سرمایه آن متعلّق به خود ماست و برای تهیه آن قرض گرفتهایم، در حال حاضر قسمتی از فرش بافته شده است و از آنجا که سال خمسی من به پایان رسیده، آیا پس از تمام شدن فرش و فروش آن برای تهیه احتیاجات خانه، به مقدار بافته شده خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ سرمایه ما از جهت خمس چه وضعیتی دارد؟
ج) پس از استثنای سرمايه که قرض است از قيمت فروش قالی، باقیمانده جزء سود سال فروش محسوب میشود، که اگر در مخارج زندگی مصرف نشود، سر سال خمس دارد.
س64: کشاورزی با بذری که خمس آن را نپرداخته زراعت کرده است؛ پس از نموّ، خمس فقط به محصول تعلّق میگیرد یا بایستی خمس بذر را نیز محاسبه نماید؟
ج) خمس بذر را ضامن است و محصول در زايد بر مؤونه سال نيز خمس دارد.
س65: چنانچه انسان مالی را به کسی قرض دهد و وصول آن پس از گذشت موعد سال خمسی باشد, پس از وصول، این مال جزء درآمد همان سال است یا اینکه جزء درآمد سالی که قرض داده است محسوب میگردد؟
ج) جزء درآمد سالی است كه قرض داده است بنابراين اگر بتواند تا آخر سال، قرضش را از بدهكار بگيرد، واجب است كه هنگام رسيدن سال خمسیاش خمس آن را بپردازد و اگر نتواند قرض خود را تا پايان سال بگيرد هر وقت آن را وصول كرد بايد فورا خمس آن را بدهد.
س66: اگر شخصی مبلغی را قرض بگیرد و نتواند آن را قبل از آن سال ادا کند، آیا پرداخت خمس آن بر عهده قرض دهنده است یا قرض گیرنده؟
ج) بر قرض گيرنده خمس مال قرضی واجب نيست مگر آن مقدار كه اقساط آن از درآمد سال پرداخت شده وآن مبلغ باقی است و يا سرمايه شده است، ولی قرض دهنده اگر مال قرضی را از درآمد ساليانه کارش و قبل از پرداخت خمس آن قرض داده است، در صورتی که بتواند تا آخر سال قرضش را از بدهکار بگيرد، واجب است که هنگام رسيدن سال خمسیاش خمس آن را بپردازد، و اگر نتواند قرض خود را تا پايان سال بگيرد، فعلاً پرداخت خمس آن واجب نيست، ليکن هر وقت آن را وصول کرد بايد خمس آن را بدهد.
س67: آیا به پولی که به مدت دو سال به صورت قرضالحسنه در بانک بوده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) هر مقداری که از منفعت کسب پسانداز میشود، يکبار به آن خمس تعلّق میگيرد و پسانداز آن در بانک به صورت قرضالحسنه موجب سقوط خمس آن نمیشود. بله، قرضی که نمیتواند آن را تا سر سال خمسی از قرض گيرنده پس بگيرد، تا آن را پس نگرفته، پرداخت خمس آن واجب نيست.
س68: قبل از رسیدن سر سال خمسیام، مبلغی پول به شخصی قرض دادم، آن فرد قصد داشت آن پول را به کار بیندازد و سود آن بین ما بالمناصفه تقسیم شود، با توجه به اینکه آن مال در حال حاضر در دست من نیست و خمس آن را هم نپرداختهام، نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
ج) اگر آن مال را قرض دادهايد و سر سال خمسی قابل وصول نيست، فعلاً خمس آن بر شما واجب نيست، بلکه هنگامی واجب میشود که آن را دريافت کنيد، ولی در اين صورت شما حقی در سود حاصل از کار قرض گيرنده نداريد، و اگر چيزی از او مطالبه نماييد، ربا و حرام است، و اگر آن مال را به عنوان سرمايه مضاربه به او دادهايد، بر اساس قرارداد، در سود آن شريک هستيد و واجب است که خمس سرمايه را بپردازيد.
س69: اگر کسی قبل از سال خمسیاش، مقداری از درآمدِ خود را به کسی قرض دهد و بعد از گذشت چند ماه از سر سال خمسی خود آن را دریافت کند، این مبلغ چه حکمی دارد؟
ج) پرداخت خمس قرض پس از گرفتن آن از بدهکار، واجب است.
س70: بنده مبلغی پول به کسی قرض داده بودم که بازپرداخت آن بعد از سال خمسیام بود و طبق نظر حضرتعالی بنا بود موقع گرفتن پول، خمس آن را بدهم. ولی کسی که پول را قرض گرفته بود، به طور توافقی به جای آن به بنده وسیلهای داد (یک دستگاه خودرو). مستدعی است بفرمایید حکم خمس آن چگونه است. آیا باید بلادرنگ آن را بپردازم یا در زمان دیگر؟
ج) واجب است فوراً خمس آن مقداری را كه متعلّق خمس بوده، بپردازيد.
س71: دو هفته دیگر سال خمسی من فرا میرسد و الان مقداری پول دارم که میبایست خمس آن را در زمان مذکور بپردازم. از طرفی باید با این پول برای یکی از آشنایان کالایی ضروری بخرم که بعد از سال خمسی، مبلغ آن را به من پرداخت میکند. آیا به این پولی که بعد از سال خمسی به دستم میرسد خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض سؤال هر وقت آن را وصول كرديد، بايد خمس آن را بدهيد.
س72: كسی كه از بانكی وام میگیرد و بانك نیز پس از اعطاء وام مبلغی را در حساب گیرنده وام مسدود میكند تا زمان تسویه حساب كامل كه اكثراً بیش از یك سال طول میكشد آیا به اینگونه وجوهی كه بیش از یك سال مسدود بوده خمس تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) اگر آن مبلغ مسدود شده از درآمد سال او باشد، پس از فرا رسيدن سال خمسی مشمول خمس میشود و وقتی كه آن قابل وصول شد، خمس آن را بپردازد.
مستثنیات خمس
احکام خمس
س73: بنده بعد از بازنشسته شدن هر ماه حقوقی را دریافت میكنم و هر مدت یكبار مبلغی را به عنوان حق همسر دریافت و به او پرداخت میكنم. ولی او آن را در بانك نگه میدارد. آیا به این پول خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) حق همسر كه از طرف اداره استخدامی مربوطه به او میپردازند، يا همسر به او هديه میکند خمس ندارد، اگرچه پسانداز كند و سال بر آن بگذرد.
س74: آیا به مالی که انسان برای تحصیل درآمد و انجام معاملات تجاری مصرف میکند، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) آنچه را که از درآمد سال برای بهدست آوردن درآمد از کارهای تجاری و غير آن مصرف میکند از قبيل هزينههای انبارداری، حمل و نقل، وزن کردن، واسطه معامله و مانند آن، از درآمد همان سال استثنا میشود و خمس ندارد.
س75: شخصی ملکی را با مال غیر مخمّس به قیمت بالایی خریده و مبلغ زیادی هم خرج اصلاح و تعمیر آن کرده است و بعد آن را به فرزند غیر بالغ خود هبه کرده و به طور رسمی به اسم او نموده است، با توجه به اینکه آن فرد در قید حیات است، مسأله خمس مکلّف مذکور چگونه است؟
ج) اگر آنچه را برای خريد ملک و اصلاح و تعمير آن صرف کرده، از درآمدهای سال باشد و بخشش آن ملک به فرزندش در همان سال و متناسب با شأن عرفی او باشد، خمس ندارد. در غير اين صورت واجب است که خمس آن را بدهد.
س76: آیا جایز است که انسان مالی را قبل از گذشت سال بر آن، به همسرش هدیه دهد، با آنكه میداند وی آن مال را برای خرید خانه در آینده و یا مخارج ضروری، ذخیره خواهد کرد؟
ج) اين کار جايز است و مالی که به همسرتان بخشيدهايد، اگر به مقداری باشد که عرفاً مناسب شأن شما و افراد مانند شماست و بخشش صوری و به قصد فرار از خمس هم نباشد، خمس ندارد.
س77: به دخترم یک واحد مسکونی به عنوان هدیه عروسیش دادهام، آیا این واحد مسکونی خمس دارد؟
ج) اگر هبه واحد مسکونی که به دخترتان بخشيدهايد، عرفاً مطابق شأن شما محسوب شود، و در بين سال خمسی بخشيده باشيد، دادن خمس آن واجب نيست.
س78: اگر به عنوان شیربها برای داماد اجناسی را تعیین كنند كه به عنوان جهیزیه بخرد آیا بر این اجناس كه بیشتر از یك سال بدون استفاده میمانند خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر اجناس مذکور را خريده و به عروس يا خانواده آنها تحويل داده است، خمس آن بر هيچ يک واجب نيست.
س79: بعضی اوقات تعدادی بن كالا یا بن كتاب به ما هدیه میدهند. از آنجا كه به هدیه خمس تعلّق نمیگیرد و بن بعنوان پول نقد برای فروشگاهها محسوب میشود، آیا میتوانم بنها را با پول نقد معادل آن از درآمد جاریام جابجا كرده و به عنوان پول مخمّس پسانداز كنم؟ یا با دستگردان كردن و خرید و فروش صوری یا واقعی با فردی دیگر این كار را انجام دهم؟
ج) عمل مذکور موجب سقوط خمس از درآمد نمیشود مگر در صورتی که واقعاً با رعايت مقررات مربوطه به ديگری فروخته شود که در اين صورت به پول فروش آن خمس تعلّق نمیگيرد.
س80: کتابهایی که دانشجو از مال پدر خود یا از وامی که دانشگاه به دانشجویان میدهد، میخرد و منبع درآمدی هم ندارد، آیا خمس دارد؟ در صورتی که بداند پدر خمس پول کتابها را نداده، آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج) کتابهايی که با پول وام و يا با پولی که پدر به او بخشيده، خريده شده است، خمس ندارد.
س81: اینجانب از آزادگان هستم. با عنایت به احتساب دو برابر مدت اسارت به عنوان سابقه خدمت اینك بازنشسته گردیدهام، خواهشمند است با توجه به مراتب فوقالذكر، بفرمائید به پاداش پایان خدمت من خمس چگونه تعلّق میگیرد؟
ج) خمس تعلّق نمیگيرد.
س82: آیا به بن کارمندی و یا به اجناسی که از طریق بن کارمندی خریداری میشود خمس تعلّق میگیرد؟
ج) هديه و بخشش خمس ندارد.
س83: دولت در ایام عید به کارمندان خود اجناسی را به عنوان عیدی داده که مقداری از آن تا سر سال باقی مانده است. با توجه به اینکه عیدی کارمندان خمس ندارد، ولی چون ما در برابر این اجناس مقداری پول پرداخت کردهایم، لذا آنچه به ما داده میشود هدیه به معنای دقیق آن نیست، بلکه با قیمت کمتری در برابر عوض داده شده است، آیا خمس آن مقدار از کالا که در برابر آن پول پرداخت شده، باید داده شود؟ یا اینکه باید قیمت واقعی آن در بازار آزاد محاسبه و خمس آن پرداخت شود؟ و یا چون عیدی است، هیچگونه خمسی ندارد؟
ج) در فرض مذکور نظر به اينکه قسمتی از اجناس در واقع از سوی دولت مجانی به کارمند داده میشود و در برابر قسمتی پول دريافت میکنند، فلذا از کالای باقیمانده به نسبت مقداری که پول در برابر آن پرداخت نمودهايد، واجب است که خمس قيمت فعلی آن را بپردازيد.
س84: آیا به حقوق جانبازی خمس تعلّق میگیرد؟ آنچه به همسر آنان پرداخت میشود، چه حکمی دارد؟
ج) آنچه که بنياد جانبازان به جانبازان عزيز هديه میکند اگر در مقابل کار نباشد، خمس ندارد و اگر در مقابل کار و يا طبق قانون استخدام باشد چنانچه از مخارج سال اضافه آيد خمس دارد و حقوقی که جهت پرستاری به همسر ايشان میدهند اگر در قبال کار پرستاری باشد (که اگر پرستاری نکند نمیدهند) چنانچه از مخارج سال اضافه آيد خمس دارد و در غير اين صورت خمس ندارد.
س85: دولت مدت مرخصی دوران اسارت آزادگان را محاسبه کرده و پول آن را داده است. آیا این وجوه درآمد محسوب میشود یا خیر؟ اگر درآمد محسوب شود خمس به آن تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) در فرض سؤال خمس تعلّق نمیگيرد.
س86: اسیرانی که به پدر و مادر آنان از طرف جمهوری اسلامی در طول مدت اسارت، حقوق ماهیانه پرداخت شده و در بانک پسانداز گشته است، آیا به مال مزبور خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) پول مذکور خمس ندارد.
س87: آیا مبالغی که بنیاد شهید به خانوادههای شهدا میپردازد، به مازاد از مخارج سال آن، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) چيزی که بنياد شهيد به خانوادههای عزيز شهدا هديه میکند، خمس ندارد.
س88: آیا یارانه مسکن که دولت به کارمندان خود میدهد مشمول خمس میشود؟
ج) اگر هديه است، خمس ندارد.
س89: دولت به كسانی كه وام خرید خانه از بانك مسكن گرفتهاند و الگوی مصرف را رعایت كرده باشند (زیر 75 متر) مبلغی را در سال به عنوان سوبسید (یارانه) پرداخت میكند. آیا به این مبلغ خمس تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) خمس ندارد.
س90: در ادارات مبالغی تحت عنوان کارانه بنا به نظر مسئول، بعضا آخر هر سال کاری پرداخت میگردد آیا شامل خمس میشوند یا نه؟
ج) اگر جزو حقوق باشد خمس دارد ولی اگر هديه باشد خمس ندارد.
س91: آیا هبه و هدیه عید (عیدی) خمس دارد؟
ج) هبه و هديه خمس ندارد، هرچند احوط اين است که اگر از مخارج سال زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود.
س92: آیا به جایزههایی که توسط بانکها و صندوقهای قرضالحسنه به افراد پرداخت میشود، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) خمس در جايزهها و هديهها واجب نيست.
س93: برای بازسازی ساختمان، سازندهای پیشنهاد پرداخت پولی را بابت ضرر و زیان بسته ماندن مغازه به ما و اهالی ساختمان داده است آیا به این پول خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض سؤال خمس ندارد.
س94: در کشور کانادا، دولت هر ساله پس از دریافت اظهارنامه مالیاتی افراد مثلاً در مورد مهد کودک برای افراد کم درآمد مقداری از هزینهها را برمیگرداند. در صورتی که پدر از مالی که به آن خمس تعلّق میگیرد این پول را بدهد و نهایتاً سال آینده دولت مقداری از آن را به مادر برگرداند (همواره در مورد مهد کودک پول به مادر برگردانده میشود و نه پدر) آیا به این پول خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر اول روی مبلغ معيّن قرارداد میبندند و در آخرِ کار آنها خودشان از مال خود میبخشند، خمس ندارد.
س95: من زنی خانه دارم كه همسرم برای خرجی خود و بچهها و خانه پول در اختیارم قرار میدهد، در واقع پول را به من میبخشد، چون هیچ وقت در رابطه با نحوهی خرج آن یا زیادی و كسری آن سؤالی نمیكند. حال لباسهایی كه با این پول خریداری میشود و یا وسایلی كه برای منزل تهیه میگردد (البته مورد نیاز و در حدّ شأن است) اگر مدتی بر آن بگذرد و استفاده نشود، مسألهی خمس آن چگونه است؟ آیا من هم باید سال خمسی جداگانه برای خود داشته باشم؟
ج) در فرض مرقوم لباسها و وسايل خريداری شده خمس ندارد و تعيين سال خمسی برای شما لازم نيست.
س96: بسیاری از دانشجویان برای حل مشکلات غیرقابل پیشبینی خود در هزینههای زندگی صرفهجوئی میکنند و در نتیجه مبلغ قابل توجهی از کمک هزینه تحصیلی که به آنها پرداخت میگردد، جمع میشود، سؤال این است که با توجه به این که این مبلغ از طریق صرفهجوئی در پولی که وزارت آموزش عالی به آنها میپردازد، جمع میشود، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) کمک هزينه تحصيلی خمس ندارد.
س97: آیا به شیربها و مهریه خانمها خمس تعلّق میگیرد؟
ج) مهريه خمس ندارد؛ و شيربها اگر به عنوان هديه باشد، خمس ندارد.
س98: تعدادی سكه نقره به من ارث رسیده آیا به این سكهها خمس یا زكات تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) مال الارث مشمول وجوب خمس نيست و سکههای مذکور چنانچه مسکوک به سکه رايج معاملی نباشند زکات هم ندارند.
س99: زمینی که سند آن را پدرم در زمان حیاتش به نام من کرده بعد از فوتش به من ارث رسیده، با توجه به آن که پدرم در وصیت نامهاش قید نموده که خمس اموالش داده شود آیا خمس آن بر من واجب است؟
ج) اگر پدر شما در خصوص پرداخت خمس اين زمين وصيتی کرده، اول بايد به وصيّت عمل شود و سپس آن زمين به ملک ورثه در میآيد و چنانچه در زمان حيات، زمين مذکور را به شما تمليک کرده و شما هم آن را قبض کردهايد در حالی که زمين متعلّق خمس بوده، هبه درست است ولی خمس آن مانند ساير ديون ميت بايد قبل از تقسيم ماترک پرداخت شود.
س100: باغ پدری از طریق بخشش یا ارث به پسرش منتقل شده است، آن باغ هنگام هدیه یا انتقال به او بابت ارث، قیمت زیادی نداشت، ولی در حال حاضر قیمت آن هنگام فروش با قیمت قبلی آن تفاوت زیادی کرده است، آیا به آن مقدار زیادی که بر اثر افزایش قیمت حاصل شده، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) ارث و هبه و پول فروش آنها خمس ندارد، هرچند قيمت آنها افزايش يافته باشد، مگر اين که نگهداری آن به قصد تجارت و زياد شدن قيمت باشد که در اينصورت ارتفاع قيمت سوقيهاش پس از فروش بنا بر احتياط واجب متعلّق خمس است.
س101: منافع و محصولات زمین و اموال موقوفه، از جهت خمس و زکات چه حکمی دارد؟
ج) اعيان موقوفه مطلقاً خمس ندارد، حتی اگر وقف خاص باشد، ثمره و نماء آن هم مطلقاً خمس ندارد، و به نماء وقف عام قبل از قبض توسط موقوف عليه زکات تعلّق نمیگيرد، ولی بعد از قبض، پرداخت زکات آنچه از نماء وقف که قبض شده، در صورتی که واجد شرايط وجوب زکات باشد، واجب است، و در نماء وقف خاص هم اگر سهم هر يک از موقوف عليه به حد نصاب برسد، زکات واجب است.
س102: اجداد مادری من اموال خود را وقف کردهاند و به من یک پولی از این راه میرسد. آیا باید خمس این پول را بدهم یا خیر؟
ج) مالی که از طريق وقف به موقوفعليه میرسد، مشمول وجوب خمس نيست، گرچه احوط است.
س103: اگر شوهری برای نفقه زن مقداری را معین نكند و بگوید هر چه میخواهی خودت بردار اگر زن بخشی از پول را به تدریج برداشته و برای روز مبادا كنار بگذارد آیا با فرا رسیدن سال خمسی به آن خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر پولهايی را كه زن برمیدارد، شوهر به عنوان نفقه واجب او میدهد و يا به او میبخشد، خمس ندارد و اگر زن را وكيل میكند كه از پولهای موجود برای مخارج منزل بردارد و به اصطلاح، زن مسئول خريد منزل باشد، در اين صورت مقدار اضافه آمده جزو اموال مرد بوده كه با تحقق شرايط، پرداختن خمس آن بر عهده مرد میباشد.
س104: مادری هستم که خرج زندگی من را بچههایم میدهند و سر سال خمسی مقداری زیاد میآید. آیا به من خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض سؤال خمس تعلّق نمیگيرد.
س105: آیا نفقهای که شخصی از طرف پدر یا برادر یا یکی از اقوام دریافت میکند، هدیه محسوب میشود یا خیر؟ در صورتی که نفقه دهنده خمس اموال خود را نپردازد، آیا بر نفقه گیرنده پرداخت خمس آنچه که از او میگیرد، واجب است؟
ج) تحقق عنوان هبه و هديه تابع قصدِ دهنده است و در هر صورت برای نفقه گيرنده پرداخت خمس آن واجب نيست.
س106: آیا خمس به بیمههای عمر و پسانداز تعلّق میگیرد؟ در مورد بیمه آتشسوزی و حوادث چطور؟ چه كسی باید این خمس را بدهد؟ (بیمهگذار، ذینفع، بیمه شده، بیمهگر).
ج) بيمهگذار آنچه را طبق قرارداد بيمه به عنوان حق بيمه به تدريج يا يكجا به بيمهگر میپردازد، اگر از درآمد همان سال پرداخت باشد، جزو مؤونهی او محسوب است و خمس ندارد و آنچه را كه از بيمهگر در پايان مدت يا در وقت حصول شرطی كه پرداخت خسارت موكول به آن شده دريافت مینمايد جزو درآمد كسب محسوب نيست و خمس ندارد و اما بيمهگر كه شغلِ او يك نوع تجارت است، آنچه را كه از بيمهگذاران بابت حق بيمه دريافت میدارد جزو درآمد سالانهی او محسوب است كه در زائد بر مؤونهی سالش خمس دارد. و ضمناً خسارتهايی كه در طول سال به بيمهگذاران طبق قرارداد بيمه میپردازد نيز جزو مؤونه قرارداد بيمه است كه از اصل مبالغ دريافتی از بيمهگذاران بابت حق بيمه كسر میشود و باقیمانده در سر سال جزو سود برای او محسوب است كه بايد خمس آن را بپردازد و بيمهگذار در اين باره تكليفی ندارد.
س107: آیا به مالی که شرکتهای بیمه بر اساس قرارداد برای جبران خسارت به بیمه شده پرداخت میکنند، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) پولی که شرکتهای بيمه به فرد بيمه شده پرداخت میکنند، خمس ندارد.
س108: شخصی از درآمد بین سال هزینه تحصیل فرزندش را به دانشگاه می پردازد و محل کار او طبق وعده قبلی 80 درصد آن هزینه را به ایشان عودت می دهد و یا فردی هزینه درمان خود را به بیمارستان پرداخت می کند و شرکت بیمه 80 درصد هزینه را طبق تعهدی که دارد به ایشان عودت می دهد ، حال اگر فرد مذکور پولی را که از محل کار یا بیمه دریافت نموده ، مصرف نکرده باشد وسال خمسی او به پایان برسد آیا این پول خمس دارد؟
ج) درفرض سؤال خمس دارد.
س109: آیا به دیه خمس تعلّق میگیرد؟
ج) ديه خمس ندارد.
س110: پول یا کالای مخمّسی دارم که اقدام به مصرف آن کردهام، آیا جایز است در پایان سال، مقداری از درآمد سال به جای آن پول یا کالایی که خمس آن پرداخت شده، استثنا شود؟
ج) چيزی از درآمد سال به جای مال مخمّسی که مصرف شده، استثنا نمیشود.
س111: شخصی مالک مقداری گندم بوده که خمس آن را پرداخت نموده و هنگام برداشت محصول جدید، همان گندم مخمّس را مصرف میکرده و به جای آن گندم جدید میگذاشته و چندین سال به همین ترتیب عمل نموده است، آیا به گندمی که به جای گندم مصرف شده میگذاشته، خمس تعلّق میگیرد؟ و در صورت تعلّق خمس، آیا همه آن خمس دارد؟
ج) گندمی را که خمس آن را پرداخته، اگر مصرف کند، نمیتواند معادل آن از گندم جديد را از خمس استثنا کند. بنابراين آنچه را که از گندم جديد مصرف مؤونه سال خود کرده، خمس ندارد، و آنچه که از آن تا سر سال خمسی باقی مانده، خمس دارد.
س112: من دو حساب بانکی جدا از هم دارم. حساب اول پول هبه است که به آن خمس تعلّق نمیگیرد و حساب دوم که حاصل کار من است و به آن خمس تعلّق میگیرد. من قسمتی از پول حساب اول را به اشتباه خرج کردهام به این نیت که این پول را از حساب دوم برداشت کردهام. آیا میتوانم آن مقداری را كه از حساب دوم (پول خمس نداده) خرج کردهام به حساب اول (پول هبه) منتقل کنم. یعنی آیا به این پول خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) مبلغ مذكور پس از خرج شدن، استثنا نمیشود.
س113: آیا ملاک عدم وجوب خمس در مؤونه استفاده از آن در طول سال است یا اینکه نیاز به آن در طی سال کافی است، هرچند موردی برای استفاده از آن پیش نیاید؟
ج) ملاک در امثال لباس و فرش و مانند آن از چيزهايی که هنگام استفاده، عين آنها باقی میماند، نياز به آنها است. ولی معيار در احتياجات مصرفی روزانه زندگی مانند برنج و روغن و غيره، مصرف است که هر چه از مصرف سالانه آنها زياد بيايد، خمس دارد.
س114: اگر فردی زمین دومی که مناسب شأن او و مورد نیاز جهت ساختمان مسکن برای عائله اوست داشته باشد، ولی در طول سال خمسی قدرت ساخت آن را ندارد و یا در یک سال نمیتواند آن را تکمیل کند، آیا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟
ج) در عدم وجوب خمس، در زمينی که برای ساخت مسکن بدان نياز دارد، فرقی بين اينکه يک قطعه باشد يا چند قطعه، و يا يک مسکن باشد يا چند مسکن، وجود ندارد؛ بلکه ملاک، صدق عنوان نياز به آن به مقتضای موقعيت و شأن عرفی وی و همچنين وضع مالی او برای ساخت تدريجی آن است.
س115: یک سرویس ظروف منزل وجود دارد، آیا استفاده از بعضی از آنها برای عدم تعلّق خمس به آن کافی است؟
ج) معيار عدم تعلّق خمس به لوازم منزل، صدق عنوان نياز به آن مطابق با شأن عرفی مناسب با انسان است، هرچند در طول سال از آن استفاده نشود.
س116: آیا به خانهای که قبلاً با مالی که خمس آن داده نشده، ساخته شده، خمس تعلّق میگیرد؟ بر فرض وجوب پرداخت خمس، آیا خمس بر اساس قیمت فعلی محاسبه میشود یا قیمت زمان ساخت آن؟
ج) اگر خانه از درآمد بين سال برای زندگی و سکونت ساخته شده است خمس ندارد، ولی اگر از درآمدی که سال بر آن گذشته، ساخته شده است، خمس پولی که در ساخت آن هزينه شده، بايد پرداخت شود.
س117: کفنی را خریده و چندین سال مانده است، آیا پرداخت خمس آن واجب است یا اینکه فقط پرداخت خمس قیمت خرید آن واجب است؟
ج) پولی که با آن کفن خريده، اگر مخمّس باشد، ديگر خمس ندارد وگرنه بايد خمس پول خريد کفن را بپردازد. و در مورد تنزل ارزش پول به احتياط واجب با حاکم شرع مصالحه نمايد
س118: اگر کسی برای فرار از خمس دادن قبل از اتمام سال خمسیاش شروع کند به خرج کردن اموال و داراییهایش مثلاً زیارت برود یا حج مستحبی یا خرید وسایل منزل که نیازی به آنها ندارد یا تعویض خودرو و... آیا این کار خمس را ساقط میکند؟ کار او چه حکمی دارد؟
ج) آنچه صَرف هزينه زندگی کرده ولو در فرض سؤال، خمس ندارد ولی اگر صرفاً به قصد فرار از خمس چيزی که به آن نياز ندارد را تهيه کند، وجوب خمس از او ساقط نمیشود.
س119: خمس لوازم منزل چگونه محاسبه میشود؟
ج) لوازمی که با استفاده از آنها عين آن باقی میماند مثل فرش و غير آن، خمس ندارد. ولی از نيازهای مصرفی روزمره مانند برنج و روغن و غير آنها، آنچه اضافه بيايد و تا سر سال خمسی باقی بماند، خمس دارد.
س120: چنانچه با پولی كه درآمد سال است، قبل از رسیدن سال خمسی، پول خودرو را بپردازیم و پس از سال خمسی خودرو را تحویل بگیریم، آیا خمسی به پول خودرو تعلّق میگیرد؟
ج) اگر خودرو مؤونه در حدّ شأن عرفی شما بوده و خريداری گرديده و پول پرداختی به عنوان بخشی از ثمن (قيمت) است، خمس ندارد وگرنه خمس دارد.
س121: مبلغ صد هزار تومان به مؤسسهای پرداخت نمودم تا در آینده زمین مسکونی به من تحویل دهد و الآن یک سال از آن میگذرد و از طرفی قسمتی از آن پول مال خودم است و قسمت دیگر را قرض کرده و مقداری از قرض را هم پرداختهام، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟ مقدار آن چقدر است؟
ج) اگر گرفتن زمين برای ساخت مسکن مورد نياز متوقف بر پيشپرداخت مقداری از پول آن باشد، مبلغ پرداخت شده خمس ندارد، حتی اگر از درآمد کسب شما باشد.
س122: آیا به پولی که برای خرید کتاب از نمایشگاه بینالمللی کتاب در تهران قبل از تحویل آن پرداخت شده، ولی هنوز کتابها ارسال نشده است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر کتابهای مزبور، مورد نياز و به مقدار متناسب با شأن عرفی شخص باشد، خمس ندارد.
س123: آیا استفاده از یک جلد از دوره کتابی که از چندین جلد تشکیل شده (مانند وسائل الشیعه) باعث ساقط شدن خمس تمام آن دوره میشود یا اینکه باید از هر جلد کتاب یک صفحه خوانده شود؟
ج) اگر مجموع آن دوره مورد نياز باشد و يا خريد جلدی که به آن احتياج است متوقف بر خريد دوره کامل آن باشد، خمس ندارد، در غير اين صورت بايد خمس مجلّداتی که الآن مورد نياز نيست، پرداخت شود، و مجرد خواندن يک صفحه از هر جلد کتاب، برای ساقط شدن خمس کافی نيست.
س124: آیا كتابهای درسی كه طلاب برای سالهای بعد میخرند سر سال باید تخمیس شود؟
ج) اگر مناسب شأن آنها باشد خمس ندارد.
س125: آیا به طلایی که شوهر برای همسرش میخرد، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر به مقدار متعارف و مناسب شأن او باشد، از مؤونه سال محسوب میشود و خمس ندارد.
س126: اگر مقداری پول برای بچه کنار گذاشته شود و کلاً به عنوان هبه به او بخشیده شود آیا پول هبه شده خمس دارد یا نه؟
ج) اگر بخشش، صحيح انجام گرفته و به قصد فرار از خمس نبوده، متعلّق خمس نيست.
س127: گاهی در سفرهای زیارتی مقداری لباس و وسایل جهت سوغات تهیه میكنیم ولی مورد آن پیش نمیآید و آن را برای زمانی دیگر كه بخواهیم سوغات دهیم نگه میداریم. وضعیت خمس این موارد چگونه است؟
ج) اگر وسايل مذكور كه با درآمد خريداری میشود تا سر سال خمسی به اشخاص سوغات داده شود، خمس ندارد و در غير اين صورت بايد خمس آن پرداخت شود.
س128: آیا اگر زن و شوهر پول خود را برای تهیه مسكن به هم ببخشند تا خمس به آن تعلّق نگیرد اشكال شرعی دارد؟
ج) فرار از خمس از طريق مذکور موجب سقوط تکليف نمیشود.
س129: سر سال خمسی من آخر ماه دهم از هر سال است، آیا حقوق ماه دهم را که در آخر آن میگیرم، خمس دارد؟ اگر بعد از دریافت، مقدار باقیمانده آن را (که طبق عادت، هر ماه پسانداز میشود) به همسرم هدیه کنم، آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) حقوقی که قبل از سال خمسی دريافت میکنيد و يا قبل از آخرين روز سال خمسی قابل دريافت است، پرداخت خمس مقدار زائد بر مؤونه آن سال واجب است. اما آنچه به همسر خود يا به ديگری هديه مینماييد، اگر صوری و به قصد فرار از خمس نباشد و به مقدار مناسب با شأن عرفی شما باشد، خمس ندارد.
س130: زن و شوهری برای اینکه خمس به اموال آنها تعلّق نگیرد، قبل از رسیدن سال خمسیشان، اقدام به هدیه کردن سود سالانه خود به یکدیگر میکنند، امیدواریم حکم خمس آنها را بیان فرمایید.
ج) با اينگونه بخشش که صوری و برای فرار از خمس است، خمسِ واجب از آنان ساقط نمیشود.
س131: بنده دختری 9 ساله دارم كه از هم اكنون حسابی در بانك برای او باز نموده و ماهیانه مبلغی كم به این حساب واریز مینمایم به این نیت كه برای تهیه جهیزیه از آن استفاده كنم آیا به این وجه نیز خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر واقعاً به او هبه كنند و مناسب شأن هبهكننده باشد، خمس ندارد اما اگر هبه نشده است و صِرفاً پسانداز به نام وی است خمس دارد.
س132: آیا وسیلهای که ابتدا به نیت جهیزیه تهیه شده است میتوان بعد از چند سال برای مصرف دیگری استفاده کرد؟ آیا به این وسیله خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر در راه ديگر مصرف شود، حکم جهيزيه را ندارد.
س133: کسی که جهاز را به تدریج خریده و الآن از مد افتاده و قصد تبدیل به احسن دارد آیا موقع فروش جهاز از مد افتاده خمس آن را بدهد یا خیر؟
ج) اگر همان را تبديل میكند، خمس ندارد ولی اگر بفروشد و چيز ديگری بخرد و يا پول آن را در زندگی خود هزينه كند (با فرض اين كه سال خمسی بر آن گذشته باشد) مشمول وجوب خمس است.
س134: اگر پدر دختر جهیزیه را برای خودش برداشته و در زندگی مصرف كند و كالای مرغوبتری را برای دختر تهیه كند، چه حكمی دارد؟
ج) اگر به دختر بخشيده و تحويل او داده و حالا دختر پس بدهد، خمس ندارد وگرنه در فرض مرقوم خمس دارد.
س135: اگر پول جهیزیه را به خود دختر بدهیم تا بعداً با آن جهیزیه بخرد آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) آنچه را كه هديه كردهايد اگر مناسب با شأن عرفی و قبل از فرا رسيدن سال خمسی باشد، خمس ندارد.
س136: در صورتی كه جهیزیه پس از گذشت چند سال از خرید آن به دختر تحویل نشده بلكه به فرد فقیری بخشیده شود، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر از راه درآمد کاری تهيه شده در فرض مزبور خمس دارد.
س137: با توجه به فتوای امام خمینی (قدّس سرّه) در مسأله جهیزیه عروس که دختر هنگام ازدواج به خانه شوهر میبرد، اگر در منطقهای رسم بر این باشد که خانواده داماد اقدام به تهیه و تأمین اثاثیه و لوازم خانه کنند و به مرور زمان و به تدریج به تهیه آن لوازم بپردازند و سال بر آن بگذرد، چه حکمی دارد؟
ج) اگر تهيه اثاثيه و لوازم زندگی برای آينده، عرفاً جزء مؤونه محسوب شود، خمس ندارد.
س138: اگر فردی با توجه به شأن خود هر ماه از درآمدش طلا بخرد آیا این طلاها خمس دارد؟
ج) در فرض سؤال اگر طلا برای زينت در حدّ شأن عرفی باشد، خمس ندارد.
س139: كسی كه در منزل پرنده نگهمیدارد یا آكواریوم ماهی دارد آیا پرندگان یا ماهیها خمس دارد خصوصاً اگر گرانقیمت باشد یا جنبهی زینتی داشته باشد؟
ج) اگر زايد بر مؤونه و شأن عرفی شخص باشد و از درآمد بين سال تهيه شده باشد، خمس دارد و در غير اين صورت خمس ندارد.
س140: مبالغی را که انسان برای امور خیریه مانند کمک به مدارس، آسیبدیدگان از سیل و... انفاق میکند، آیا از مؤونه سال محسوب میشود و خمس ندارد؟
ج) اين چنين انفاقها از مخارج سال انفاق محسوب میشود و خمس ندارد.
س141: در سال 82 خمس یکساله سرمایه مغازه خود را حساب كردم. در سال 83 كه میخواستم خمس یكساله خود را حساب كنم متوجه شدم كه بایستی مالیات سال 81 و82 را پرداخت كنم. سوال این است كه آیا در محاسبه خمس 83 میتوانم مالیات سالهای81 و82 را از سرمایه كم كنم، باتوجه به اینكه جاهل به مسأله مالیات بودم؟
ج) بدهی هر سال از درآمد همان سال كم میشود و باقیمانده اگر زائد بر مؤونه باشد خمس دارد. ولی اگر بدهی مالياتی سالهای قبل را قبل از رسيدن سال خمسی پرداخت نماييد از مؤونه شما محسوب میشود.
س142: شخصی برای رفتن به حج استحبابی مبلغی را به حساب سازمان حج واریز کرده، ولی قبل از تشرف به زیارت خانه خدا، فوت نموده است، این مبلغ چه حکمی دارد؟ آیا مصرف کردن آن در نیابت از حج میت واجب است؟ آیا خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) فيش حج که در قبال مبلغی که به حساب سازمان حج واريز کرده، دريافت نموده، به قيمت فعلیاش از ترکه ميت محسوب میشود، و ميت اگر حج برذمّه ندارد و وصيت به حج هم نکرده، صرف آن در حج نيابی برای ميت واجب نيست، و خمس آن اگر پرداخت نشده باشد، در فرض سؤال واجب است پرداخت شود.
س143: اگر كسی مهمان است و کلیه هزینههایش توسط دیگری پرداخت میشود، آیا میزبان باید خمس مخارج را بدهد؟
ج) هزينههای مذكور در حد متعارف مشمول خمس نمیباشد.
س144: اینجانب كارمندی بازنشستهام كه قبل از بازنشستگی با استفاده از وام بانكی و غیربانكی آپارتمانی در مشهد خریداری نموده به این نیت كه پس از بازنشستگی از توفیق همجواری حضرت ثامنالحج (علیه السلام) بهرهمند شوم، همچنین به اتفاق تعدادی از همكاران قطعه زمینی آن هم بهصورت اقساط از یكی از ملاكین شمال با كاربری مسكونی خریداری نمودیم. پس از بازنشستگی دولت محترم بر اساس قانون، مبلغی به اینجانب پرداخت نمود كه اقساط بانكی آپارتمان مشهد و تمامی بدهی به فروشنده ملك شمال را پرداخت نمودم ولی بابت وام غیر بانكی آپارتمان ماهیانه 75 هزار تومان تا سالهای آتی میبایست بپردازم. از طرفی بحمدالله چون هنوز توان كاری دارم در جای دیگر مشغول هستم. با عنایت به اینكه اولاً توفیق زندگی در مشهد حاصل نشد و فقط در سال چند بار خود و خانواده و برخی از بستگان از آن استفاده مینماییم و ثانیاً قطعه زمین شمال پس از تفكیك با شركا به همان وضع باقی است و توان ساخت و استفاده از آن را ندارم؛ الف: آیا املاك اینجانب مشمول خمس میباشد؟ ب: اگر چنین است آیا باید به قیمت خرید محاسبه نمایم و یا قیمت روز؟
ج) الف: اگر شأن شما اقتضا دارد در مشهد نيز خانه داشته باشيد خمس ندارد ولی اگر ساختمان مشهد و ملك ديگر مورد شان عرفی شما محسوب نمیشود به مقداری از پول آنها كه از درآمد پرداخت كردهايد، خمس تعلّق گرفته است. ب: در فرض سؤال اگر برای ترقّی قيمت و سود بردن خريداری نشده باشد بر فرض تعلق خمس تا نفروختهايد، به قيمت خريد خمس دارد و در صورت فروش تفاوت قيمت خريد و فروش، جزو درآمد سال فروش محسوب میشود که اگر تا سر سال خمسی صرف در مؤونه نشود، متعلّق خمس است.
س145: به قصد استفاده خانواده و تأمین نیاز مادی و تفریحی خانواده قطعه زمینی (كشاورزی) خریداری نمودم. آیا مشمول خمس میشود یا خیر؟ در صورت تعلّق خمس، آیا به هزینههایی كه برای آن زمین شده، مثل حصاركشی و درختكاری، نیز خمس تعلّق میگیرد؟ ضمناً بخشی از پول این ملك از طریق وام و مابقی از درآمد سال، قبل ازسال خمسی، تأمین و پرداخت شده است.
ج) اگر مورد نياز شما بوده ـ ولو برای استراحت و تفريح ـ و از درآمد سال تهيه کردهايد، خمس ندارد.
س146: زمانی كه كسی منزلی بگیرد كه آن منزل یك مغازه داخل كوچه داشته باشد و هدف خرید منزل باشد درمورد آن مغازه خمس تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) اگر مغازه را به قصد کسب نخريده و فعلاً هم از آن کسب درآمد نمیکند و جزو منزل محسوب میشود، آن مغازه حکم مستقلی ندارد بلکه ملحق به منزل میباشد.
س147: شخصی خانه ملکی برای سکونت ندارد، لذا زمینی خریده تا در آن خانهای برای خودش بسازد، ولی چون پول کافی برای ساخت نداشته، سال بر آن گذشته و آن را به فروش هم نرسانده است، آیا خمس آن واجب است؟ بر فرض وجوب، آیا خمس پول خرید را باید بپردازد یا قیمت فعلی زمین را؟
ج) اگر زمين را از منفعت کسب سال، برای ساخت مسکن مورد نياز، خريده باشد، خمس ندارد.
س148: در سؤال قبلی، اگر آن شخص شروع به ساختن خانه کند، ولی قبل از اتمام آن، سال خمسی برسد، آیا خمس آنچه در مصالح ساختمان مصرف کرده، واجب است؟
ج) در فرض سؤال، خمس ندارد.
س149: زمینی را به قصد ساخت باغ خریداری نمودهام كه تاكنون موفق به ساخت آن نشدهام، در صورت رسیدن سال خمسی آیا شامل خمس خواهد شد و در صورت مثبت بودن پاسخ، خمس آن چگونه محاسبه خواهد شد؟
ج) اگر زمين مذكور را از درآمد بين سال برای احداث باغ جهت نياز شخصی و به عنوان محلی برای استراحت تهيه كردهايد، و مازاد بر شأن و موقعيت عرفی شما نباشد، خمس ندارد.
س150: اگر شخصی برای آینده فرزندانش، با اینکه خودش در طبقه اول زندگی میکند، اقدام به ساختن طبقه دوم کند، آیا با وجود عدم نیاز به آن تا چند سال دیگر پرداخت خمس آنچه در آن خرج کرده، واجب است؟
ج) اگر ساختن طبقه دوم برای آينده فرزندانش در حال حاضر از مخارج مناسب با شأن عرفی وی محسوب شود، آنچه به مصرف رسانده است، خمس ندارد و در صورتی که اين چنين نباشد و در حال حاضر هم، نه خودش و نه فرزندانش به آن نياز ندارند، پرداخت خمس آن واجب است.
س151: شما میفرمایید آنچه از مخارج سال محسوب میشود، خمس ندارد، پس شخصی که خانهای برای سکونت ندارد، ولی مالک قطعه زمینی است که یک سال یا بیشتر بر آن گذشته و او نمیتواند آن را بسازد، پس چرا این از مخارج او محسوب نمیشود؟ امیدواریم توضیح بفرمایید.
ج) اگر زمين را برای ساخت مسکن مورد نياز در آن، از درآمد بين سال خريده باشد، جزء مخارج کنونی وی محسوب میشود و خمس آن واجب نيست.
س152: اگر فرش و ظرفها اتفاقاً در طول سال مورد استفاده قرار نگیرد، ولی برای استفاده میهمان به آنها نیاز باشد، آیا خمس در آنها واجب است؟
ج) در فرض سؤال خمس واجب نيست.
س153: داروهایی که از درآمد وسط سال خریده شده و تا سر سال خمسی باقی بماند، خمس به آن تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر خريد داروها جهت استفاده از آن در مواقع نياز باشد و در معرض احتياج هم باشد، خمس ندارد.
س154: شخصی برای آسایش و رفع نیازهای خانوادهاش اقدام به خرید ماشینی با مال غیر مخمّس و سودی که در وسط سال به دست آمده، نموده است، آیا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟ در صورتی که ماشین را برای انجام امور مربوط به کارش خریده باشد، چه حکمی دارد؟
ج) ماشين اگر برای انجام امور مربوط به کار و کسب او باشد، حکم ابزار کار را در وجوب خمس دارد، ولی اگر برای رفع نيازهای زندگی و جزء احتياجات مناسب با شأن عرفی او باشد، خمس ندارد. البته اگر بر پول خريد آن سال خمسی گذشته، خمس پرداخت شود.
س155: اگر برنجكاران بعد از برداشت محصول برنج، مقداری از آن را فروخته و هزینهی زندگی نمایند و مقدار دیگری را نیز برای مصرف سالیانه خود نگهدارند، آیا به مقدار برنجی كه برای مصرف سال از تابستان نگهداری شده است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) مقدار زائد بر مؤونه در سر سال خمسی، متعلّق خمس است.
س156: من دانشجو هستم و قصد ازدواج دارم و میخواهم برای زندگی آیندهام وسایل زندگی تهیه كنم میخواستم سؤال كنم كه اگر من از اكنون شروع به تهیه وسایل كنم در صورتی كه یک سال از خرید آن بگذرد و استفاده نكرده باشم آیا باید برای آن خمس بدهم؟
ج) اگر تهيه لوازم زندگی برای آينده، عرفاً جزو مؤونه شما محسوب میشود و تهيه يکباره وسائل در آينده، برای شما مقدور نيست، خمس ندارد.
س157: گاهی لوازم منزل مثل یخچال به قیمتی کمتر از قیمت بازار به ما فروخته میشود، این لوازم در آینده یعنی پس از ازدواج مورد نیاز ماست، با توجه به اینکه بعد از ازدواج باید آنها را به چند برابر قیمت فعلی تهیه کنیم، آیا به آنها که در حال حاضر بدون استفاده در خانه مانده است، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر آنها را با منفعت کسب سال برای استفاده در آينده خريدهايد و در سال خريد مورد نياز شما نبوده، بايد خمس قيمت خريد آن را در سر سال خمسی بپردازيد، مگر آنكه به علت عدم توانايی از تهيه يک باره آن هنگام نياز، ناگزير از تهيه تدريجی و نگهداری آن برای زمان احتياج باشيد، و مقدار آن هم به اندازه شأن عرفی شما باشد، که در اين صورت جزء مؤونه محسوب میشود و خمس ندارد.
س158: هر سال در اسفند ماه نمایشگاهی تشكیل میشود و چون قیمت آن مناسب است مایحتاج یك سالمان را از آنجا خریداری میكنیم (خصوصاً لباسهای زمستانه و تابستانهی بچهها را). آیا به اینها خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر در وقت خريد، لباسهای مذكور مورد نياز و در حدّ شأن خانواده باشد، خمس ندارد.
س159: اینجانب دارای یك واحد مسكونی کوچک بودم سپس از طریق تعاونی مسكن محل كارم با پرداخت تدریجی و وامهای متعدد یك منزل آپارتمانی دیگری احداث كردم. بعد از آن، منزل قبلی را اجاره داده و از كرایه آن اقساط منزل جدید را پرداخت نمودم آیا به این دو واحد مسكونی خمس تعلّق میگیرد؟
ج) منزل قبلی اگر از درآمد بين سال تهيه شده و حداقل تا پايان سال خمسی در آن سکونت داشتيد، خمس ندارد؛ و منزل دوم که فعلاً منزل مسکونی مورد نياز شما محسوب میشود نيز خمس ندارد.
س160: آیا اگر وسیلهای در معرض استفاده باشد ولی تا یک سال از آن استفاده نشود به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر مورد نيازتان بوده و از درآمد سال پولش را دادهايد، خمس ندارد اگرچه استفاده نکردهايد.
س161: آیا به لوازمالتحریر خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر مورد نياز (در حد شأن عرفی) باشد و از درآمد بين سال تهيه شده باشد، خمس ندارد. مگر لوازم التحرير مصرفی که از مصرف سال اضافه آمده باشد و عرفاً ماليت داشته باشد که خمس آن بايد پرداخت شود.
س162: حكم قلم، خودكار، لوازم آرایش زنانه، عطر و ادكلن كه قسمتی از آن استفاده شده و قسمتی از آن باقی مانده و بر آن سال گذشته، چیست؟
ج) اگر از درآمدِ بين سال تهيه شده و مقدار باقیمانده عرفاً ماليت داشته باشد، مشمول وجوب خمس است.
س163: بنده برای خرید سیم كارت تلفن همراه پول واریز نمودهام و سال مالی بنده نیز نزدیك است آیا برای وجه واریزی كه فعلاً سیم كارت را تحویل نگرفتهام خمس تعلّق میگیرد یا نه؟
ج) اگر از درآمد بين سال واريز شده و مبلغ مزبور به عنوان خريد بكار رفته (نه به عنوان سرمايهگذاری) و مورد نياز و مطابق با شأن عرفی باشد، خمس ندارد.
س164: به اعتبار باقیمانده کارتهای تلفن و شارژ موبایل اعتباری خمس تعلّق میگیرد؟
ج) شارژ موبايل را اگر با درآمد بين سال پرداخته است، اعتبار باقیمانده در كارت سر سال خمسی خمس دارد.
س165: افراد کشاورز برای امرار معاش محتاج به نگهداری از حیواناتی مانند گاو و گوسفند و مانند آنها هستند تا اینكه از منافع منفصله آنها در مؤونه زندگی خود استفاده نمایند. آیا به این حیوانات و نماءات منفصل آن خمس تعلق میگیرد؟
ج) خود آن حيوانات چنانچه زايد بر شأن نبوده و مورد نياز باشند و از درآمد کاری يا منافع کسب که سال بر آن نگذشته تهيه شده باشند، خمس ندارد ولی به نماءات منفصل (از قبيل روغن و پشم و...) که تا سر سال خمسی مصرف نشده خمس تعلّق میگيرد.
س166: اگر شخصی خانه خود را فروخته و پول آن را برای استفاده از سود آن در بانک بگذارد و سپس سال خمسی اش فرا برسد، چه حکمی دارد؟ و اگر این پول را برای خرید خانه، پس انداز نماید، چه حکمی دارد؟
ج) اگر خانه را از درآمد سالانه شغلی برای سکونت و به حساب مخارج سالانه، ساخته يا خريده و بعد از سال خمسی آن را فروخته باشد، پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد.
س167: اگر وسائل و چیزهای مورد نیاز زندگی مانند ماشین، موتور، فرش که خمس آن داده نشده است، فروخته شود، آیا پس از فروش باید خمس آنها فوراً پرداخت شود؟
ج) وسايل ذکر شده اگر جزو احتياجات زندگی بوده و از درآمد بين سال آن را تهيه کرده است، و در سال بعد به فروش رفته است پول فروش آن خمس ندارد، ولی اگر وسايل را با پولی که سال بر آن گذشته بدون ادای خمس تهيه کرده، بايد خمس پول خريد آنها را بدهد، هرچند آن وسايل را نفروشد و اگر حساب سال نداشته و نمیداند که به هنگام صرف پول در خريد مايحتاج، آيا سال خمسی بر آن گذشته يا نه، در مورد پول خريد آنها بايد با يکی از نمايندگان ما مصالحه نمايد.
س168: چند سال پیش ماشینی خریدم که در حال حاضر فروش آن به چندین برابر قیمت ممکن است، با توجه به اینکه پول خرید آن، مخمّس نبوده است، و در صورت فروش و گرفتن قیمت فعلی آن، میخواهم خانهای برای سکونت بخرم، آیا به مجرد دریافت پول، همه آن خمس دارد یا فقط به پولی که با آن ماشین را خریدهام، خمس تعلّق میگیرد و مقدار باقیمانده که همان مقدار افزایش قیمت ماشین است، جزء درآمد سال فروش ماشین محسوب میشود که اگر تا پایان سال فروش در مخارج زندگی مصرف نشود، خمس به آن تعلّق میگیرد؟
ج) اگر ماشين جزء مؤونه شما باشد و آن را از درآمد بين سال جهت استفاده شخصی زندگی خريده باشيد، پول فروش آن خمس ندارد. ولی اگر ماشين را برای کار کردن خريدهايد، خمس مالی که برای خريد آن صرف کردهايد، واجب است، البته در مورد تنزّل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است و ترقّی قيمت ربح سال فروش محسوب میشود.
س169: با توجه به اینکه اگر وسایل خانه یا طلای همسر که در شأن اوست بعد از سال خمسی فروخته شود خمس ندارد اگر پول حاصل به مدت چند سال خرج نشود آیا باز هم خمس ندارد؟
ج) خمس ندارد.
س170: اگر مؤونه مثل خانه بعد از سال خمسی تبدیل به سرمایه شود خمس دارد یا نه؟ ج) در فرض مذكور خمس ندارد.
ج) در فرض مذكور خمس ندارد.
س171: اینجانب با پول مخمّس قطعه زمینی را به این نیّت خریداری كردم كه اگر توانستم در آن زمین خانهای بسازم و زندگی كنم، و اگر نتوانستم آن را بفروشم و خانهای بخرم. بعد از چند سال كه زمین ترقی كرد، آن را فروختم و بلافاصله با اضافه مقداری از اندوختهی خود خانهای خریدم. آیا به پول این خانه خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض مرقوم، به اين خانه خمس تعلّق نمیگيرد مگر به مبلغی كه پسانداز كرده بوديد در صورتی كه از درآمد سال بوده و سال بر آن گذشته و خمس آن پرداخت نشده باشد.
س172: اگر مکلّف از درآمد سال، زمینی را جهت تهیه منزل خریده و بعد از گذشت سال، آن را بفروشد تا پولش را صَرف خرید مسکن نماید، آیا پول فروش زمین متعلّق خمس است؟
ج) اگر با درآمد سال زمينی را برای بنای مسکن خريداری کند و پس از انقضای سال، عين يا قيمت آن را صَرف تهيهی مسکن ديگری کند، خمس ندارد و درآمد جديد محسوب نمیشود.
س173: شخصی دارای کتابخانهای شخصی است که مدتی از آن کتابها استفاده مینموده و فعلاً چند سال است که از آن استفاده نمیکند، ولی احتمال میدهد که در آینده از آن بهره ببرد، آیا در مدتی که از کتابها استفاده نمیکند، به آن خمس تعلّق میگیرد؟ و آیا در تعلّق خمس، فرقی بین اینکه خودش خریده باشد یا پدرش، وجود دارد؟
ج) اگر کتابها در زمان خريد آن مورد نياز او برای مراجعه و مطالعه بوده و مقدار آن هم مناسب شأن عرفی او باشد، خمس ندارد، حتی اگر پس از سال اول از آن استفاده نکند. همچنين اگر کتابها به او ارث رسيده و يا از طرف پدر و مادر و يا ديگران به او هديه شده باشد، خمس به آن تعلّق نمیگيرد.
س174: در طبقه بالای خانه مسکونیمان دو واحد آپارتمان جهت سکونت فرزندانمان بنا نهادهایم. اما اکنون در دست مستأجر است. محاسبه خمس این واحدها چگونه است؟
ج) اگر ساختن طبقه دوم برای فرزندان در حال حاضر از مخارجِ مناسبِ با شأن عرفی شما محسوب شود، خمس ندارد و در صورتی که اين چنين نباشد و در حال حاضر هم، نه خود شما و نه فرزندان شما به آن نياز ندارند، پرداخت خمس آن واجب است؛ و محاسبه آن به قيمت تمام شده كفايت میكند.
س175: چند روز پیش از سر سال خمسی یك تخته فرش جدید برای منزل گرفتم و فرش قبلی كنار گذاشته شد. آیا خمس بر این تخته فرش كنار گذاشته شده تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر فرش جديد مورد نياز شما بوده، خمس ندارد و همچنين بر فرشی که از سال قبل مورد استفاده بوده و اکنون کنار گذاشتهايد، خمس تعلّق نمیگيرد.
س176: چند سال پیش از بانک وام گرفته و آن را به مدت یک سال به حساب بانکیام واریز کردم، و بدون آنكه موفق به استفاده از آن وام شوم، هر ماه قسط آن را میپردازم، آیا به این وام، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) خمس آن مقدار از وام مزبور که اقساط آن را تا سر سال خمسی از منفعت کسب خود پرداخت کردهايد، واجب است.
س177: اینجانب مبالغی به خاطر ساختمان منزل بدهکار هستم و این بدهکاری تا دوازده سال طول خواهد کشید، خواهشمندم مرا در رابطه با موضوع خمس راهنمایی فرمایید که آیا این بدهی از درآمد سال استثناء میشود؟
ج) اقساط بدهی ساخت مسکن و مانند آن را هرچند میتوان از درآمد کسب همان سال پرداخت نمود، ولی در صورت عدم پرداخت، از در آمد آن سال استثنا نمیشود، بلکه به باقیمانده درآمد سر سال خمسی، خمس تعلّق میگيرد.
س178: در سال گذشته مبلغی را قرض گرفته و با آن زمینی خریدم به این امید که افزایش قیمت پیدا کند و بعد از فروش آن و خانه مسکونی فعلیام، مشکل مسکن خود را در آینده حل کنم، اکنون سال خمسی من فرا رسیده، سؤال من این است که آیا میتوانم آن بدهی را از منفعت کسب سال گذشتهام که خمس به آن تعلّق گرفته، استثنا کنم یا خیر؟
ج) با فرض اين که قرض مزبور جهت خريد زمين برای فروش آن در آينده بوده است، از منفعت کسب سالی که در آن قرض گرفتهايد، استثناء نمیشود، و پرداخت خمس درآمد سالانه کسب که از مخارج آن سال زياد آمده، واجب است.
س179: اینجانب خانم معلم بازنشسته آموزش و پرورش هستم. چند سال پیش یک واحد آپارتمان خریداری نمودهام که نیمی از قیمت آن بابت پاداش بازنشستگی میباشد که خمس شامل آن نمیشود، و نیمی هم از بانک وام گرفتهام که باید به مدت 10 سال ماهیانه قسط آن را پرداخت نمایم. هدف اینجانب از خرید این واحد آپارتمان واگذاری به فرزندانم میباشد و هم اکنون هم فرزندم در آن ساکن است. آیا به این اقساط، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ و اگر تعلّق میگیرد، هر ماهه باید پرداخت شود یا یكباره؟
ج) اگر واحد آپارتمانی را به فرزندانتان بخشيدهايد، اقساط پرداختی بابت وامِ خريد آن واحد آپارتمانی خمس ندارد ولی اگر ساختمان را به فرزندان واگذار نکرديد، و مؤونه شما هم به حساب نمیآيد اقساط پرداختی وام آن در هر سال، سر سال خمسی، خمس دارد.
س180: شخصی با سرمایهای که خمس آن را پرداخت کرده، یک مرکز شغلی ایجاد کرده و ماهانه درآمدی دریافت میکند وضع شخصیاش بدین صورت است که هم خودش به دیگران بدهکار است وهم از دیگران طلبی دارد و خانه مستقل ندارد به دیگران کمک مالی بلاعوض هم میدهد آیا به درآمد ماهانهاش خمس تعلّق میگیرد؟
ج) سودی که از سرمايه مخمّس او حاصل میشود چنانچه پس از صَرف در هزينههای لازم زندگی و صَرف در خيرات و صدقات، سر سال خمسی اضافه بيايد و پسانداز شود، مقدار پسانداز شده خمس دارد؛ بدهکاریهايی که دارد اگر در رابطه با کسب يا در رابطه با خريد لوازم زندگی در همان سال باشد از درآمد او کسر میشود و اگر مربوط به سالهای قبل باشد نمیتواند کسر کند و طلبهايی که از مردم دارد اگر ناشی از فروش نسيه کالا است جزء درآمد سال وصول محسوب میشود.
س181: بفرمایید كسی كه شغل وی تاكسیداری است، تكلیف وی در سال خمسی یا در صورت نداشتن سال خمسی چیست و آیا تاكسی را كه با وام مثلاً 5 میلیونی خریده مشمول آن میگردد؟
ج) اگر با پرداخت خمس آن [مقدار اقساطی که تاکنون پرداخت شده] زندگی او اداره نمیشود، خمس ندارد، وگرنه دادن خمس آن مقدار از اقساط كه پرداخت شده واجب است و همينطور اگر درآمد او از سال خمسی اضافه آمد و چيزی پسانداز کرد، خمس دارد.
س182: اینجانب امتیاز واگذاری زمینی را از شخصی كه عضو تعاونی میباشد به قیمت 4200000 تومان خریداری نمودهام كه مبلغ 2000000 تومان آن را قرض كرده و پرداخت نمودهام. با توجه به اینكه بنده هنوز زمینی دریافت نكرده و سال خمسی نیز فرا رسیده است آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) در فرض سؤال اگر برای ساخت مسکن مورد نياز تهيه شده متعلّق خمس نيست و پولی هم كه قرض كردهايد، خمس ندارد.
س183: شخصی مالک ساختمان دو طبقهای است، و خودش در طبقه بالا سکونت دارد و طبقه پایین را به شخص دیگری داده است و به علت بدهکاری مبلغی از او قرض گرفته بدون اینکه اجارهای بگیرد، آیا به این مبلغ خمس تعلّق میگیرد؟
ج) واگذاری استفاده مجانی از خانه به کسی بهخاطر اينکه مالی از او قرض گرفته است، وجه شرعی ندارد، و به هر حال مالی که قرض گرفته است، خمس ندارد.
س184: آیا قرضی که برای حج تمتع گرفته میشود باید خمس آن داده شده باشد و بعد از پرداخت خمس، باقیمانده آن برای مخارج حج پرداخت شود؟
ج) در فرض سؤال مالی که قرض گرفته میشود خمس ندارد، مگر آن مقدار از اقساط آن كه تا سر سال خمسی پرداخت شده باشد و آن مال صرف در مؤونه نشده باشد.
س185: من در خلال پنج سال مبلغی را به بنیاد مسکن جهت گرفتن زمینی به امید تأمین مسکن پرداخت کردم، ولی تاکنون تصمیمی برای واگذاری زمین گرفته نشده است، لذا تصمیم دارم، آن مبالغ را از بنیاد مسکن باز پس بگیرم، با توجه به اینکه قسمتی از آن را قرض گرفتهام و قسمتی را هم از فروش فرش خانهام و باقیمانده آن را هم از حقوق همسرم که معلّم است، تهیه کردهام. اگر بتوانم مبلغ مزبور را پس بگیرم و آن را فقط برای تهیه مسکن (زمین یا خانه) مصرف کنم، آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟ و چه مقدار؟
ج) در فرض مرقوم که پول از راه هديه يا قرض يا فروش لوازم زندگی تهيه شده، خمس آن واجب نيست.
س186: كسانی كه قرض دارند آیا پرداخت خمس بر آنها واجب است؟
ج) با وجود شرايط، داشتن قرض فی نفسه مانع از تعلّق خمس نيست.
س187: اینجانب یك خودرو بهصورت اقساط خریدهام حال كه سال خمسی فرا رسیده است آیا میتوانم مبلغ بدهی خود را از سرمایهام كسر و سپس خمس آن را محاسبه كنم؟ لازم به ذكر است كه اقساط آن بیش از یكسال است.
ج) اقساطی را که تا سر سال خمسی پرداخت میشود میتوان از درآمد همان سال کسر نمود.
س188: هنگام ثبتنام فرزندم بابت پرداخت شهریه او، مهلت گرفته و مبلغ را در طی دو فقره چک چهار و شش ماهه پرداخت كردهام. آیا موقع سر رسید سال مالی، این مبلغ جزو بدهی منظور میشود یا پرداخت آن را باید از محل درآمد سال بعد تأمین کرد؟
ج) در فرض سؤال جزو مؤونه سال بعد محسوب میشود. مگر اينكه قبل از پايان سال خمسی پرداخت كنيد.
س189: آیا مهریه زن که هر آن امکان مطالبه را دارد در سر سال خمسی برای مرد جزو بدهی حساب میشود؟
ج) مهريه را میتوان از درآمد كسب پرداخت نمود ولی در صورت عدم پرداخت، از درآمد آن سال استثنا نمیشود و تمام درآمد متعلّق خمس است.
س190: آیا بر کارمندانی که گاهی مقداری مال از مخارج سالانه آنها زیاد میاید، با توجه به اینکه بدهیهای نقدی و قسطی دارند، خمس واجب است؟
ج) اگر بدهی بر اثر قرض کردن در طول سال برای مخارج همان سال يا خريد بعضی از مايحتاج سال به صورت نسيه باشد، در صورتی که بخواهد دين خود را از منافع همان سال ادا نمايد، مقدار دين از باقیمانده درآمد آن سال استثنا میشود، و در غير اين صورت، تمام درآمد باقیمانده كه مصرف نشده خمس دارد.
س191: من به شخصی مبلغی پول بدهکارم، اگر سر سال برسد و طلبکار قرض خود را مطالبه نکند و مقداری از درآمد سالانه که با آن میتوانم قرض خود را ادا کنم، نزد من موجود باشد، آیا این بدهی از درآمد سالانه استثناء میشود یا خیر؟
ج) بدهی اعم از اينکه بر اثر قرض گرفتن باشد و يا بر اثر خريد نسيه لوازم خانگی، اگر بهخاطر تأمين مخارج سالانه زندگی همان سال درآمد باشد اگر بخواهد پرداخت نمايد، از درآمد سال کسر میشود، ولی اگر برای بدهیهای سالهای قبل باشد، هرچند مصرف در آمد سالانه برای پرداخت آن جايز است، ولی اگر تا پايان سال پرداخت نشود از درآمد سالانه استثنا نمیشود.
س192: آیا خمس بر کسی که مالی در حساب سالانهاش باقی مانده، و در حالی سال خمسیاش رسیده که بدهکار است، با توجه به اینکه چند سال برای پرداخت قرضش فرصت دارد، واجب است؟
ج) بدهی پرداخت نشده چه بدون مدت باشد و چه مدتدار، از درآمد سالانه استثنا نمیشود، مگر اينکه برای تأمين هزينههای سال درآمد باشد که از درآمد آن سال مقداری را که میخواهد صرف بدهی خود کند، استثنا میشود و به معادل آن از درآمد سالانه، خمس تعلّق نمیگيرد.
س193: من از بانک مقداری وام گرفتم که وقت پرداخت آن بعد از تاریخ سال خمسیام فرا میرسد و میترسم که اگر آن مبلغ را امسال نپردازم، سال آینده قادر به ادای آن نباشم، تکلیف من هنگام رسیدن سال خمسیام در رابطه با پرداخت خمس چیست؟
ج) اگر درآمد سال را پيش از پايان آن در پرداخت قرض خود مصرف کنيد و قرض هم برای افزايش سرمايه نباشد، خمس ندارد، ولی اگر قرض برای افزايش سرمايه باشد و يا قصد پسانداز درآمد سالانه را داشته باشيد، پرداخت خمس آن بر شما واجب است.
س194: اگر وامی دریافت كنیم و قسطهای آن سالهای متمادی طول بكشد آیا قسطهای پرداخت شده در هر سال خمس دارد؟
ج) اگر وام برای مؤونه زندگی بوده و در هر سال خمسی از درآمد همان سال ادای دَيْن كردهايد، اقساط پرداختی مشمول وجوب خمس نيست، آری اگر خود وام موجود باشد به مقداری که از راه درآمدِ کار قسط آن را پرداخته مشمول وجوب خمس است.
س195: آیا پرداخت خمس برای کسی که مبلغی طلب دارد و به همان میزان بدهکار است ولی قصد دارد مبلغ طلب را به بدهی اختصاص دهد واجب است؟
ج) اگر بدهکاری مربوط به هزينههای زندگی همان سال او باشد در فرض سؤال اگر آن را بپردازد، از درآمد کسر میشود.
س196: بنده چون کارمند هستم و در انتهای هر ماه حقوق میگیرم و سال خمسیام را اول مهر تعیین کردهام. آیا میتوانم هزینههای منزل و اقساط واقع در ماه مهر را از در آمد سال کسر کنم یا خیر؟
ج) پسانداز درآمد سال برای صَرف در مؤونه در سال بعد، اگر در آستانه صَرف در مؤونه تا چند روز آينده باشد و با پرداخت خمس نتواند مايحتاج را تهيه کند و اقساط را بپردازد، خمس ندارد، وگرنه بايد خمس آن را بپردازد.
س197: اشخاصی كه پول برای فرزندان پسانداز میكنند و هدف آنها فرار از خمس نیست؛ الف: اگر فرزندان آنها بالغ نباشند چون پدر حق وكالت و اجازه دخل و تصرّف دارد، آیا به این پول خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟ ب: اگر به علت نیاز زندگی از پول پسانداز فرزندان استفاده شود و مجدداً جایگزین شود، آیا به پول اولیه، خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) اگر واقعاً به آنها هبه كنند و مناسب شأن هبه كننده باشد، خمس ندارد ولی دخل و تصرّف در آن منوط به اين است که برای طفل زيان يا مفسدهای نداشته باشد اما اگر هبه نشده است و صِرفاً پسانداز به نام آنهاست خمس دارد.
س198: آیا پسانداز درآمد کسب برای تهیه ضروریات زندگی به مجرّد رسیدن سال خمسی متعلّق خمس است، یا پس از گذشت مدّتی؟
ج) پسانداز درآمد سال برای صَرف در مؤونه در سال بعد، اگر در آستانه صرف در مؤونه تا چند روز آينده باشد، خمس ندارد، وگرنه بايد خمس آن را بپردازد.
س199: آیا پسانداز درآمد برای تهیه مایحتاج در آینده تا چند روز و یا چند ماه دیگر جایز است با چه شرایطی و تا چه مدتی؟
ج) اگر از درآمد بين سال نياز دارد که صرف خريد يکی از مايحتاج زندگی نمايد و مبلغ به مقداری باشد که با ادای خمس آن باقیمانده وافی برای تهيه مايحتاج مورد نظر نيست در اين صورت مجاز است بدون پرداخت خمس پس انداز، آن را تا يکی دو ماه پس از اتمام سال خمسی صرف در تهيه مايحتاج مورد نظر نمايد، به شرط آن که در خلال مدت ياد شده در اولين روزی که امکان صرف آن در تهيه مايحتاج مورد نظر حاصل شده مصرف نمايد، ولی چنانچه مثلاً در هفته اول میتواند صرف در تهيه مايحتاج مورد نظر نمايد و در عين حال بدون عذر موجه پول را پيش خود نگه دارد تا بعداً صرف در تهيه مايحتاج مورد نظر کند در اين صورت بايد خمس آن را بپردازد.
س200: آیا به پولی که از حقوق ماهیانهام برای خرید لوازم ازدواج در آینده، پس انداز میکنم، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر عين پولی را که بابت حقوق ماهيانه میگيريد، پس انداز میکنيد، بايد سر سال، خمس آن پرداخت شود، مگر آنكه با فرا رسيدن سال خمسی در آستانهی خريد لوازم ضروری ازدواج باشيد و زودتر از آن امکان خريد آن را نداشتيد و با پرداخت خمس آن نتوانيد لوازم مورد نياز را تهيه کنيد.
س201: از آنجا که تا کنون ازدواج نکردهام، آیا جایز است مقداری از مالی را که در حال حاضر دارم، برای هزینههایی که در آینده به آنها نیاز دارم، پسانداز کنم؟
ج) پسانداز درآمد سال اگر برای هزينه ضروری ازدواج در چند روز آينده باشد، خمس ندارد.
س202: طلاب علوم دینی که هنوز ازدواج نکردهاند و مسکنی ندارند، اگر درآمدی از طریق تبلیغ و کار یا سهم امام (علیهالسلام) داشته باشند، آیا مشمول خمس است یا اینکه میتوانند بدون پرداخت خمس، آن را به این دلیل که از وجوب خمس استثنا شده، برای هزینههای ازدواج پسانداز کنند؟
ج) حقوق شرعی که از طرف مراجع به طلّاب محترمی اهدا میشود که مشغول تحصيل در حوزههای علوم دينی هستند، خمس ندارد، ولی ساير درآمدهايی که از راه تبليغ و کار دارند، اگر تا سر سال خمسی باقی بماند، خمس آن واجب است.
س203: دو سال است قطعه زمینی را برای ساخت خانه خریدهام، اگر از مخارج روزمره پولی را برای ساختن خانه در آن پس انداز کنم، زیرا در حال حاضر مستأجر هستم، آیا در پایان سال به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) اگر درآمد سال را قبل از رسيدن سال خمسی به مصالح ساختمانی مورد نياز تبديل کنيد، و يا آن که در آستانه صرف آن در ساختمان مسکن خود تا چند روز آينده باشيد، خمس ندارد.
فروعات مسئله
احکام خمس
س204: آیا پرداخت خمس واجب فوری است؟ (یعنی اگر شخص، سر سال خمسی، خمس اموالش را جدا نموده باشد، آیا لازم است همان وقت آن را به مرجع خود تحویل دهد یا اینكه فاصله بین جدا كردن و پرداخت كردن اگر متعارف باشد، اشكال ندارد؟
ج) پرداخت خمس فوريّت دارد و اگر پرداخت فوری مشکل است میتواند تا زمان امکان پرداخت، از طريق تماس تلفنی اجازه بگيرد.
س205: تأخیر پرداخت خمس تا سال آینده چه حکمی دارد؟
ج) تأخير پرداخت خمس از سال خمسی به سال ديگر جايز نيست، هرچند هر وقت آن را بپردازد ادای بدهی حاصل میشود.
س206: آیا به خمسی که با تأخیر پرداخت شود جریمه تعلّق میگیرد؟
ج) اگر خمس سال قبل از درآمد سال جديد پرداخت شود، واجب است که خمس درآمد سال جديد نيز پرداخت شود.
س207: آیا بعد از رسیدن سال خمسی میتوان خمس را از منفعت استثنا نمود و تا مدت كوتاهی (مثلاً دو هفته) كه نماینده را ببیند نزد خود نگهدارد؟
ج) بايد سر سال بپردازيد مگر دسترسی نداشته باشيد و جدا ساختن، مجوّزی برای تأخير در پرداخت خمس نمیشود.
س208: اینجانب در ابتدای سال خمسی خمس خود را كنار گذاشته ولی مقداری از آن را استفاده كردم به این شرط كه بعداً سر جایش بگذارم. آیا این حبس حساب میشود اگر حبس حساب میشود وظیفه من چیست؟
ج) بطور کلّی تکليف به ادای خمس با کنار گذاشتن ساقط نمیشود، بنابراين تصرّف در آن مال کنار گذاشته شده حکم تصرّف در بقيه درآمد را دارد و بايد در سر سال خمسی مقدار خمس را به ولیّ امر خمس و يا نماينده او در امر وجوهات پرداخت نموده و يا کسب مهلت نمايد.
س209: سال گذشته مقداری پول جهت خمس جدا كرده بودم تا در قم به دفتر مقام معظم رهبری بدهم ولی در شهرستان بابت معاملهی خانه به عنوان بیعانه به بنگاهی پرداختم حال آیا این پول عین پول غیر مخمّس بوده و این معامله با این وصف به اجازه معظم له نیازمند است.
ج) جدا نمودن مبلغی به عنوان خمس اموال تا به مرجع يا نماينده او پرداخت نشده، خمس محسوب نمیشود.
س210: كسی كه سال خمسیاش نزدیك است و یكباره پول هنگفتی كه مورد نیاز است بدست میآورد (از محل کسب و رهن منزل) آیا برای این پول میتواند یك سال خمسی جدا در نظر بگیرد یا باید در پایان همان سال خمسش را بدهد؟
ج) با مجموع درآمد همان سال روی هم حساب میشود و در زائد بر مؤونه خمس دارد، ولی پول بابت رهن منزل اگر منزل خود را اجاره داده و از مستأجر پولی به اسم رهن گرفته، آن پول در واقع قرض است و خمس ندارد.
س211: آیا کسی که برای هر یک از درآمدهای خود سال خمسی جداگانهای قرارداده، جایز است خمس سودی را که سر سال خمسی آن رسیده، از سودهای دیگری که سال بر آنها نگذشته است، بپردازد؟ در صورتی که بداند این درآمدها به طور کامل تا پایان سال باقی میمانند و چیزی از آنها صرف مؤونه نمیشود، چه حکمی دارد؟
ج) هرگاه بخواهد خمس منفعت يک کسب را از درآمد کسب ديگر بپردازد، بايد خمس مبلغ پرداختی را نيز بپردازد و درآمدهايی که چيزی از آن به مصرف هزينههای زندگی نمیرسد، مخير است بين اينکه خمس آن را هنگام حصول آن بپردازد يا تا رسيدن سال خمسی، صبر کند.
س212: آیا انسان میتواند خودش خمس مالش را حساب نموده و سپس آنچه را بر او واجب است به وکلای جنابعالی بپردازد؟
ج) اشکال ندارد.
س213: فردی ملکی (خانه یا زمین) دارد که خمس به آن تعلّق گرفته است، آیا میتواند خمس آن را از درآمد سال بپردازد؟ یا اینکه واجب است اول خمس سود را بدهد و سپس خمس ملک را از سود مخمّس پرداخت کند؟
ج) اگر بخواهد خمس آن را از درآمد سال بپردازد، واجب است که خمس آن را هم بپردازد.
س214: سال قبل اقدام به محاسبه اموالم و تعیین سال خمسی برای خودم نمودم، در آن زمان نود و هشت رأس گوسفند که خمس آنها داده شده بود و همچنین مقداری پول نقد و یک موتورسیکلت داشتم. گوسفندان من براثر فروش تدریجی آنها کم شده، ولی پول نقدم زیاد شده است. در حال حاضر شصت رأس گوسفند و مقداری پول نقد دارم، آیا پرداخت خمس این پول بر من واجب است یا اینکه فقط باید خمس مقدار زیادی آن را بدهم؟
ج) اگر مجموع قيمت گوسفندهای موجود با اموال نقدی که داريد، بيشتر از مجموع قيمت نود و هشت رأس گوسفند با پول نقدی باشد که قبلاً خمس آن را پرداخت کردهايد، مقدار زائد خمس دارد.
س215: اگر فردی با دریافت هر درآمدی خمس آن را بپردازد آیا اگر با آن پول وسایل زندگی مانند خوراک و پوشاک و کتاب و... تهیه کند، در صورتی که از سال بگذرد به آنها خمس تعلّق میگیرد یا خیر؟
ج) خمس تعلّق نمیگيرد.
س216: من دو سال پیش وامی به مبلغ پنج میلیون تومان گرفتم و با آن سهام خریدم ولی پس از خرید ارزش سهام کاهش یافت و حدود سه میلیون تومان گشت و اقساط وام هم تمام شد حالا سؤال این است که من باید خمس پنج میلیون را بدهم یا ۳ میلیون؟
ج) خمس سه ميليون کفايت میکند.
س217: روش محاسبه خمس اینجانب تاكنون به صورت زیر بوده است: ابتدای سال خمسی را اولین درآمد مشخص نمودم سپس هرسال آنچه موجودی ریالی و خوراكی و ... مصرف نشده بود محاسبه و با موجودی سال گذشته مقایسه مینمودم و آنچه اضافه شده بود خمس آنرا پرداخت مینمودهام آیا این روش صحیح بوده است یا نه؟
ج) روش مذكور در صورتی كه موجودیهای گذشته نمانده و مصرف شده باشد، صحيح نيست و بايد تمام موجودی بدون كسر چيزی محاسبه شود.
س218: برای پرداخت خمس نمیخواهم منتظر بمانم كه ملك بفروش برود الان یك قسمت از ملك را میخواهم خمس بدهم در زمان فروش ملك، قیمت افزایش یافته، ملك واگذارشده بابت خمس را به چه نرخی حساب كنم؟
ج) میتوانيد خود زمين را با اجازه ولیّ خمس به قيمتی که فعلاً میخرند بابت خمس حساب کنيد.
س219: اگر شخص چکی صادر کند که موعد آن همان روز سال خمسی است، باید مبلغ چک را در محاسبه میزان خمس کدام سال وارد نماید؟
ج) اگر بابت بدهی مؤونه همان سالِ درآمد باشد، میتواند استثناء کند.
س220: اگر شخصی در اثناء سال خمسی از دنیا برود تخمیس ربح بین سال با وجود داشتن صغار واجب است یا نه؟
ج) همان موقع مرگ، آخر سال او محسوب میشود و بايد خمس درآمد آن سال پرداخت شود.
س221: خواهشمندیم آسانترین راه ممکن برای پرداخت خمس توسط صاحب مغازه را بیان فرمایید.
ج) هر چه کالا و پول نقد دارد، در سر سال خمسی حساب کرده و قيمتگذاری میکند و سپس مجموعه آن را با سرمايه اصلی میسنجد، اگر چيزی اضافه بر سرمايه موجود باشد، سود محسوب میشود و به آن خمس تعلّق میگيرد.
س222: تعیین قیمت کالاهای موجود در مغازه، هنگام حساب سال خمسی، مشکل است، چگونه باید آن را حساب کرد؟
ج) تعيين قيمت اجناس موجود در مغازه به هر صورت ممکن هرچند با تخمين، برای محاسبه درآمد سال که بايد خمس آن پرداخت شود، واجب است.
س223: من صاحب مغازهای هستم که هر سال پول نقد و جنسهای خود را محاسبه میکنم و چون بعضی از کالاها تا آخر سال خمسی فروخته نمیشود، آیا پرداخت خمس آن در آخر سال و قبل از فروش واجب است یا اینکه باید بعد از فروش، خمس آنها پرداخت شود؟ اگر خمس کالا را بدهم و سپس آن را بفروشم، چگونه باید در سال آینده محاسبه کنم؟ و اگر آن را به فروش نرسانم و قیمت آن تغییر کند، چه حکمی دارد؟
ج) کالايی که تا سر سال فروخته نشده و مشتری برای خريد آن پيدا نشده است، در حال حاضر پرداخت خمس افزايش قيمت آن واجب نيست بلکه سود حاصل از فروش آن در آينده از سود سال فروش محسوب میشود، ولی کالايی که افزايش قيمت پيدا کرده و کسی هست که در طول سال آن را بخرد، ولی شما برای اينکه سود بيشتری ببريد، آن را تا پايان سال نفروختهايد، بايد با رسيدن سال خمسی، خمس افزايش قيمت آن را بپردازيد، و در اين صورت آن کالا به قيمتی که در سر سال خمسی ارزيابی شده و خمس افزايش قيمت آن پرداخت شده، در سال آينده استثناء میشود.
س224: كاسبی هستم كه نزدیك یك سال و سه ماه هست كه كسبم را شروع كردهام. چندین سؤال پیرامون مسأله خمس داشتم: 1. آیا به جنسی كه یك سال است خریداری نموده و در انبار مانده و فروش نرفته است و به قولی بنجل شده و باید حتی زیر قیمت خرید رد شود و در واقع ضرر كاسب محسوب میشود هم خمس تعلّق میگیرد؟ 2. آیا اگر امروز جنسی را خریداری نموده و فردا سال خمسی من باشد به این جنس خمس تعلّق میگیرد یا باید یك سال بگذرد؟ 3. اگر جنس به صورت چكی مثلاً پول آن برای شش ماه دیگر باشد چطور؟ در واقع سرمایه از آن كس دیگری باشد؟ 4. اگر خمس اصل سرمایه را داده باشم مثلاً اصل سرمایه 10 میلیون باشد و پول آن یا هدیه باشد یا خمس آن را پرداخت كرده باشم و در گردش باشد باز هم به اجناسی كه سر سال خمسی باقی میماند خمس تعلّق میگیرد؟
ج1) اگر از درآمد کسب خريداری شده باشد، سر سال خمسی به قيمتی که امکان فروش دارد، خمس دارد. ج2) اگر از درآمد کسب خريداری شده، سر سال خمسی بايد خمس آن را بپردازيد. ج3) اگر تمام پول آن تا سر سال خمسی پرداخت نشده باشد، خمس ندارد وگرنه به مقداری که پرداخت شده است، خمس دارد. ج4) در فرض سؤال تا حد 10 ميليون خمس به آن تعلّق نمیگيرد.
س225: اگر مالی که خمس ندارد مانند جایزه و مانند آن، با سرمایه مخلوط شود، آیا در پایان سال خمسی جایز است که آن را از سرمایه استثنا کرد و سپس خمس بقیه اموال را پرداخت؟
ج) استثنای آن اشکال ندارد.
س226: سه سال پیش مغازهای را با مالی که خمس آن پرداخت شده، افتتاح کردم و سر سال خمسیام هم پایان سال شمسی یعنی شب عید نوروز است، و تاکنون هرگاه سر سال خمسیام رسیده، مشاهده کردهام که همه سرمایهام به صورت قرض بر عهده مردم است و در عین حال خودم هم مبلغ زیادی بدهکارم. امیدواریم ما را نسبت به تکلیفمان راهنمایی فرمایید.
ج) اگر سر سال خمسی چيزی از سرمايه و سود نزد شما نباشد و يا چيزی بر سرمايه شما افزوده نشده باشد، پرداخت خمس بر شما واجب نيست و طلبهای شما که ناشی از فروش نسيه کالا به مردم است، جزء درآمد سالی محسوب میشود که آنها را دريافت میکنيد.
س227: من مالک مالی هستم که مقداری از آن نقد و مقدار دیگر به صورت قرض الحسنه نزد بعضی از افراد است و از طرفی به علت خرید زمین مسکونی مقروض هستم و باید یکی از چکهای آن را چند ماه دیگر بپردازم، آیا جایز است بدهی زمین را از مبلغ مذکور (نقد و قرض الحسنه) کم کنم و خمس باقیمانده را بپردازم؟ همچنین آیا زمینی که برای سکونت خریداری شده، خمس دارد؟
ج) مالی که از درآمد سال به بعضی افراد قرض دادهايد، اگر تا سر سال خمسی قابل وصول نباشد، پرداخت خمس آن تا وصول نشده است، واجب نيست و اموالی که از درآمد سال در دست شماست جايز است که از آن، قبل از رسيدن سر سال خمسی، بدهی خود را که مهلت آن چند ماه ديگر میرسد، بپردازيد، ولی اگر در اثنای سال آن را در ادای قرض مصرف نکنيد و سر سال خمسی شما برسد، نمیتوانيد قرض خود را از آن مبلغ استثنا کنيد، بلکه واجب است خمس همه آن را بپردازيد. ولی اگر بنا داريد تمام يا قسمتی از آن را در آينده نزديک صرف ادای بدهی خود نماييد و چنانچه بخواهيد خمس آن را بپردازيد، باقیمانده برای ادای بدهی کافی نيست و از اين بابت در زحمت و مشقت قرار میگيريد، در اين صورت پرداخت خمس آنچه را که میخواهيد صرف ادای بدهی نماييد، واجب نيست. اما زمينی که برای سکونت مورد نياز از درآمد بين سال تهيه میشود، خمس ندارد.
س228: شخصی حساب سال برای خمس نداشته و اکنون تصمیم گرفته است که حساب سال داشته باشد، وی که از ابتدای ازدواج تا به حال بدهکار بوده است، خمس خود را چگونه محاسبه کند؟
ج) اگر از گذشته تا به حال درآمدی بيشتر از مخارج زندگی نداشته، نسبت به گذشته چيزی بر عهده او نيست.
س229: اگر کسی سر سال خمسیاش رسید، از طرفی مالش مخلوط به حرام بود و منفعت کسب هم داشت و نیز میخواهد که مقداری از اموالش را راس المال تجارت برای کارهای دیگر قرار دهد آیا این فرد باید این اموال را 3 بار تخمیس کند؟
ج) يک خمس برای مخلوط به حرام بودن بدهد و يک خمس هم برای درآمد سال که از مخارج اضافه آمده است، و اگر پس از تخميس همين مال مخمّس را رأسالمال قرار دهد، خمس ندارد.
س230: آیا میشود خمس مواد خوردنی را به صورت پول حساب كرد و داد یا باید مثلاً همان برنج را داد؟
ج) مانع ندارد و لازم نيست که خمس از عين مال پرداخت شود.
س231: اینجانب در محاسبات خمس سال گذشته، مبلغی را بدهکار شدم و در طول سال، مقداری از آن بدهی را پرداخت کردهام. آیا باقیمانده بدهی فوق جزء مؤونه محسوب میشود یا خیر؟
ج) آن بدهی جزء مؤونه سال جديد محسوب نمیشود. و بايد خمس هر مقدار از درآمد خود را كه صرف ادای خمس سال قبل كردهايد پرداخت نمائيد.
س232: آیا اگر كسی مقداری پول در حساب قرضالحسنه داشته باشد و خمس به او تعلّق بگیرد ولی به آن پول دست نزند و از پولی كه نزد خودش است بخواهد خمس آن را بدهد، وظیفهاش چیست؟
ج) اگر آن پول هم از درآمد است، بايد خمس آن را نيز محاسبه كند و سپس بدهی مربوط به خمس را ادا نمايد.
س233: فردی برای اولین بار میخواهد خمس اموالش را حساب کند، خانه مسکونی که نمیداند با چه مالی آن را خریده، چه حکمی دارد؟ در صورتی که بداند آن را با مالی که چند سال پسانداز شده، خریده است، حکم آن چیست؟
ج) خانه مسکونی يا ساير لوازم زندگی را اگر احتمال میدهد که با مالی که شرعاً متعلّق خمس نبوده (مانند ارث يا هبه) خريده باشد چيزی از بابت خمس آن بر او نيست، ولی اگر يقين دارد که آن را با درآمد کسب خود خريده است، ليکن نمیداند که آيا درآمد کسب را در بين سال صرف خريد آن کرده است يا پس از پايان سال و پيش از پرداخت خمس درآمد، بايد با يکی از وکلای ما مصالحه نمايد و اگر يقين دارد خانه را از درآمد کسبی که چند سال پس انداز کرده است پيش از پرداخت خمس آن خريده است، بايد خمس آن درآمد پس انداز شده را بپردازد. و در مورد تنزّل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است.
س234: در محاسبه خمس سالانه خود به نتیجه رسیده بودم که بایستی مبلغی را بابت خمس پرداخت نمایم و پرداخت نمودم و از آن بابت 4 برابرهمان مبلغ را بعنوان مال مخمّس جدا و در حساب قرض الحسنه نگهداشتهام. در رسیدگی و کنترل سال بعد متوجه شدم که سال قبل واجد شرایط پرداخت خمس نبودهام. با عنایت بمراتب فوق الذکر و خمس پرداخت شده آیا وجه در نظر گرفته و جدا شده بعنوان مال مخمّس محسوب میشود یا خیر؟
ج) آنچه پرداخت کردهايد بابت خمس حساب نمیشود و آنچه باقی مانده تا سر سال خمسی بعد اگر مشمول خمس بوده، بايد خمس آن را بپردازيد و پرداخت قبلی در فرض سؤال کفايت از پرداخت فعلی نمیکند.
س235: آیا مبلغی را که به عنوان خمس مالی که متعلّق خمس نبوده، پرداختم، میتوانم بابت خمس مالی که فعلاً بدهکارم، حساب کنم؟
ج) اگر در مصارف شرعی آن مصرف شده، بابت ادای بدهی کنونی شما از خمس محسوب نمیشود.ولی اگر عين آن موجود باشد میتوانيد آن را مطالبه نماييد.
س236: در صورتی كه شخصی خمس اضافه در سال مالی پرداخت كرده است، آیا میتواند در سالهای بعد آن مبلغ را بابت خمس حساب نماید؟
ج) اگر پول پرداختی بابت خمس اضافی، در دست گيرنده در سال بعد موجود نباشد، نمیتواند آن را بابت بدهی خمس سال آينده حساب نمايد.
س237: آیا میتوان با نیت پولی را که هنوز سال خمسی آن نرسیده با پولی که خمس داده شده است عوض کرد؟
ج) در هر صورت اگر پولی که خمس آن داده نشده تا سر سال خمسی باقی بماند متعلّق خمس است.
س238: اگر صاحب مغازهای نداند که مشتری که با او معامله میکند، خمس مالش را پرداخته است یا خیر، آیا دادن خمس آن اموال بر او واجب است؟
ج) چيزی برعهده او نيست و وظيفهای هم نسبت به فحص ندارد.
س239: اگر در چیزی شک داشته باشیم که خمس آن را دادهایم یا خیر، ولی ظنّ غالب به پرداخت خمس آن باشد، وظیفه ما چیست؟
ج) اگر مشکوک از چيزهايی باشد که خمس به آن تعلّق گرفته است، تحصيل يقين به پرداختِ خمس آن واجب است.
س240: من به توفیق خداوند هر سال خمس اموالم را میپردازم، ولی در طی سالهایی که اقدام به محاسبه خمس اموالم کردهام، همیشه در حساب آنها شک داشتهام، این شک چه حکمی دارد؟ آیا واجب است امسال همه اموال نقد خود را حساب کنم یا اینکه به شک در این مسأله اعتنا نمیشود؟
ج) اگر در صحّت حساب خمس منفعت کسب سالهای گذشته شک داشته باشيد، به آن اعتنا نمیشود و پرداخت مجدد خمس بر شما واجب نيست. ولی اگر در منفعت کسب شک داشته باشيد که آيا جزء منفعت کسب سالهای قبل است که خمس آن پرداخت شده، يا جزء منفعت کسب امسال است که خمس آن داده نشده، بر شما واجب است که احتياطاً خمس آن را بپردازيد، مگر اينکه احراز کنيد که خمس آن را قبلاً پرداختهايد.
س241: اگر در حساب پسانداز (بدون سود)، مثلاً 1000 تومان مبلغ مخمّس داشته باشیم و پس از آن، 500 تومان غیر مخمّس هم بر مبلغ قبلی بیفزاییم، در صورتی كه در طول سال مقداری از آن پول برداشت كنیم، آیا در پایان سال خمسی لازم است تا خمس مجموع را محاسبه كنیم یا این كه تنها لازم است خمس مقدار اضافه را که باقیمانده است، پرداخت نماییم؟
ج) اگر مالی كه خمس آن داده شده، در سال جديد مصرف نشود و باقی بماند، دوباره خمس ندارد، و اگر درآمد آن سال بهطور مشترک با مال مخمّس در مؤونه سال مصرف شود، واجب است كه خمس باقیمانده در پايان سال به نسبت غير مخمّس به مخمّس پرداخت شود.
س242: پس از پرداخت خمس در فروردین امسال مبلغ 5500000 ریال در حساب اینجانب باقی ماند، به مرور حقوق ماههای بعد هم اضافه شده بهطوری که پول خمس داده شده و نشده باهم مخلوط شده است. وظیفه من در هنگام هزینه کردن این پولها چیست؟
ج) با نيّت خود میتوانيد مشخص كنيد كه پول مخمّس را از حساب خود دريافت میكنيد يا پول مربوط به حقوق سال جديد را.
س243: مالی متشکل از هدیه عروسی و وام ازدواج و حقوق شخص است اگر از کل پول به اندازه خود وام و هدیه مانده باشد آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) واجب است که خمس مبلغ باقیمانده را به نسبت مال غير مخمّس به مخمّس، بپردازد. مگر اينكه هنگام برداشت به قصد حقوق برداشت كرده باشد.
س244: اگر شخصی پساندازی داشته باشد که مخلوطی از مال مخمّس و غیر مخمّس است و گاهی از آن برای مخارج خود برداشت کرده و گاهی هم به آن اضافه میکند. با توجه به اینکه مقدار مال مخمّس معلوم است، آیا پرداخت خمس مجموع مبلغ باقیمانده واجب است یا اینکه باید فقط خمس مال غیر مخمّس را بدهد؟
ج) واجب است که خمس مبلغ باقیمانده را به نسبت مال غير مخمّس به مخمّس، بپردازد.
س245: طبق فتوای جنابعالی تفکیک مال مخمّس و غیرمخمّس موجود در یک حساب بانکی واحد با نیت میسر است آیا نیت کلی برای این امر کفایت میکند؟ مثلاً فردی مایل است که اموال مخمّس به حال خود باقی مانده و در طول سال تنها از در آمد جاری استفاده کند. ولی به طور موردی در برداشتها این امر را نیت نکرده است. در این شرایط تکلیف شرعی چگونه است؟
ج) چنانچه ابتداءً نيّت کند که هر چه از بانک برداشت میکند از اموال غير مخمّس باشد، مادامی که خلاف آن را قصد نکرده لازم نيست بهطور موردی در هر مرتبه چنين نيتی داشته باشد.
س246: مقصود از سال خمسی چیست و چگونه سال خمسی قرار میدهند؟
ج) سال خمسی، قراردادی نيست بلکه يک امر قهری و واقعی است(1) يعنی تاريخ دريافت اولين درآمد، ابتدای سال خمسی شما بوده و در هر سال همان روز سر سال خمسی شماست و آنچه از درآمد بين سال در زندگی مورد نياز و در حدّ شأن صرف شده، خمس ندارد و آنچه تا سر سال خمسی باقی مانده به اضافه جنسهای مصرفی از قبيل برنج، نخود و امثال آن که تا آخر سال مصرف نشده و چيزهای خريداری شده که مورد نياز نبوده يا بيش از حدّ شأن بوده، متعلّق خمس هستند؛ البته مهريه، ارث، هديه، عيدی و پاداش، خمس ندارد با اين وجود اگر در محاسبه خمس مشکلی داريد میتوانيد به دفتر يا يکی از نمايندگان مجاز مقام معظم رهبری «دام ظله» در امر وجوهات مراجعه و محاسبه نماييد. (1) معنای جمله مذکور اين است که ابتدای سال خمسی با تعيين از جانب مكلّف مشخص نمیشود، بلكه يك امر واقعی است كه برای كسی كه شغل او كاسبی است با شروع كاسبی و برای كشاورز با رسيدن وقت برداشتِ محصول و برای كارگر و كارمند با دستيابی به اولين درآمد، آغاز میشود.
س242: اگر در حساب پسانداز (بدون سود)، مثلاً 1000 تومان مبلغ مخمّس داشته باشیم و پس از آن، 500 تومان غیر مخمّس هم بر مبلغ قبلی بیفزاییم، در صورتی كه در طول سال مقداری از آن پول برداشت كنیم، آیا در پایان سال خمسی لازم است تا خمس مجموع را محاسبه كنیم یا این كه تنها لازم است خمس مقدار اضافه را که باقیمانده است، پرداخت نماییم؟
ج) اگر مالی كه خمس آن داده شده، در سال جديد مصرف نشود و باقی بماند، دوباره خمس ندارد، و اگر درآمد آن سال بهطور مشترک با مال مخمّس در مؤونه سال مصرف شود، واجب است كه خمس باقیمانده در پايان سال به نسبت غير مخمّس به مخمّس پرداخت شود.
س248: سر سال خمسیام را اول ماه سوم سال گذشته قرار دادهام و در همین تاریخ برای محاسبه خمس سود حساب بانکیام مراجعه کردم، آیا این روش برای حساب سال مالی درست است؟
ج) ابتدای سال خمسی شما، روزی است که برای اولين بار سود قابل دريافت برای شما حاصل شده است، و تأخير ابتدای سال از آن روز برای شما جايز نيست.
س247: تعیین ابتدای سال برای پرداخت خمس چگونه است؟
ج) شروع سال خمسی نياز به تعيين از سوی خود مکلف ندارد، بلکه قهراً بر اساس چگونگی حصول درآمد سالانه متعيّن میشود. بنابراين ابتدای سال خمسی امثال کارگران و کارمندان از اولين روز امکان دريافت اولين درآمد از درآمدهای کار و کارمندی است، و سال خمسی تجّار و مغازهداران از تاريخ شروع به خريد و فروش و سال خمسی امثال کشاورزان از تاريخ برداشت اولين محصول کشاورزی سال شروع میشود.
س249: کسی که اطمینان دارد به اینکه چیزی از درآمد سالانهاش تا پایان سال باقی نمیماند، بلکه تمامی درآمد و منفعت او در خلال سال خرج هزینههای زندگی او میشود، آیا واجب است برای خود سال خمسی تعیین کند؟ کسی که بر اثر اطمینان به اینکه چیزی از درآمدش زیاد نمیاید، سال خمسی تعیین نکرده، چه حکمی دارد؟
ج) ابتدای سال خمسی با تعيين از جانب مکلّف مشخص نمیشود، بلکه يک امر واقعی است که برای کسی که شغل او کاسبی است با شروع کاسبی و برای کشاورز با رسيدن وقت برداشتِ محصول و برای کارگر و کارمند با دستيابی به اولين درآمد، آغاز میشود. حساب سر سال خمسی و محاسبه درآمد سالانه واجب مستقلی نيست، بلکه راهی برای شناخت مقدار خمس است و وقتی محاسبه واجب میشود که بداند خمسی به او تعلّق گرفته، ولی مقدار آن را نمیداند و اگر از منفعت کسب چيزی نزد او نماند و همه آن در مؤونه زندگی مصرف شود، خمس هيچکدام از آنها بر او واجب نيست.
س250: آیا ابتدای سال مالی همان ماه اول کار است یا اولین ماهی که حقوق دریافت میکند؟
ج) شروع سال خمسی حقوق بگيران اعم از کارگران و کارمندان و غيره همان روز اولی است که مزد يا حقوق خود را دريافت میکنند و يا میتوانند دريافت نمايند.
س251: آیا تاریخ گرفتن اولین چك را باید برای سال خمسی در نظر گرفت یا تاریخ نقد شدن آن را؟
ج) سال خمسی زمانی است که امکان دريافت وجه باشد.
س252: آیا سال خمسی باید شمسی باشد یا قمری؟
ج) مکلّف در اين مورد مخيّر است.
س253: شخصی میگوید که سر سال خمسیاش ماه دهم سال بوده است، ولی بر اثر فراموش کردن آن، قبل از پرداخت خمس در ماه دوازدهم برای خانهاش فرش و ساعت و موکت خریده است و در حال حاضر تصمیم گرفته که سال خمسیاش را به ماه رمضان تغییر دهد، نظر شریف حضرتعالی راجع به سهم امام و سادات کالاهای مذکور چیست؟
ج) تقديم و تأخير سال خمسی جايز نيست مگر با اجازه ولی امر خمس و بعد از حساب مدت گذشته و مشروط است به اينکه موجب وارد شدن ضرر به صاحبان خمس نشود، و در مورد اجناسی که پول پرداختی بابت خريد آن از درآمد سال قبل بوده است، بايد خمس آن پولها پرداخت شود.
س254: قصد دارم به محض کسب هر گونه درآمد خمس آن را پرداخت نمایم تا نیاز به تعیین سال خمسی و محاسبه اموال باقیمانده نباشد آیا این کار صحیح است و کفایت از خمس میکند؟
ج) مانع ندارد ولی چون ممکن است در پرتو چنين محاسباتی بخاطر کثرت و تنوع آنها دچار مشکل شويد، لازم نيست اين کار را بکنيد بلکه ميتوانيد اولين درآمدی که بدست آورديد، همان روز را اول سال خمسی خود قرار دهيد و خرجهای لازم را از درآمد خود برداريد و سر سال خمسی خمس آنچه که از مخارج اضافه آمده را بپردازيد.
س255: من در دوران دانشجویی خودم چند بار بهصورت موردی كاری انجام داده و حقوق دریافتی را در طی همان سال مصرف کردهام در حال حاضر هم فقط دانشجو میباشم، آیا باید سال خمسی تعیین میكردم؟
ج) سال خمسی، قراردادی نيست بلكه يك امر قهری و واقعی است يعنی تاريخ دريافتِ اولين درآمد، ابتدای سال خمسی شما بوده و در هر سال همان روز سر سال خمسی شماست.
س256: آیا تعیین سال خمسی بر جوانان مجردی که با پدر و مادر خود زندگی میکنند، واجب است؟ ابتدای سال خمسی آنان از چه زمانی است و چگونه باید آن را حساب کنند؟
ج) اگر جوان مجرد درآمد شخصی هرچند به مقدار کم داشته باشد، واجب است که سال خمسی تعيين نموده و درآمد سالانه خود را محاسبه کند تا در صورتی که چيزی از درآمد تا پايان سال باقی ماند، خمس آن را بپردازد و ابتدای سال خمسی او هنگام حصول اولين درآمد است.
س257: آیا زن و شوهری که حقوق خود را به طور مشترک در امور منزل مصرف میکنند، میتوانند سال خمسی مشترک داشته باشند؟
ج) هر يک از آنان سال خمسی مستقلی به حساب درآمد خودش دارد، و واجب است، هر کدام خمس باقیمانده حقوق و درآمد سالانه خود را در پايان سال خمسی بپردازد.
س258: من زنی خانهدار و مقلد حضرت امام (قدس سره) هستم و همسرم سال خمسی دارد که در آن هنگام خمس اموال خود را میپردازد و من نیز گاهی درآمدی دارم، آیا میتوانم برای خود سال خمسی جهت پرداخت خمس قرار دهم و ابتدای آن را زمان دستیابی به اولین سودی که خمس آن را ندادهام، قرار دهم و در پایان سال خمس باقیمانده را بعد از کم کردن مؤونه بپردازم؟ آیا به آنچه در طول سال خرج زیارت، هدیه و مانند آن کردهام، خمس تعلّق میگیرد؟
ج) بر شما واجب است که زمان دستيابی به اولين درآمد سال را ابتدای سال خمسی خود قرار دهيد، و هر چه را در طول سال از منفعت کسب خرج مصارف شخصی خود از قبيل آنچه ذکر کردهايد، میکنيد خمس ندارد و هر چه از منفعت کسب سال، از مؤونه و مخارج سالانهتان تا سر سال زياد بيايد، واجب است که خمس آن را بپردازيد.
س259: اینجانب به تازگی در یکی از نهادهای دولتی مشغول به کار شدهام. در اول آبان 83 برای گذراندن دوره آموزشی معرفی شدیم و دوره آموزشی ما حدود پنج ماه بود در مدت این پنج ماه ما حقوق آموزشی میگرفتیم. در فروردین ماه بود که حقوق من کامل شد حال سؤال من این است که سال خمسی من از چه تاریخی شروع میشود از اولی که حقوق کامل دریافت کردهام یا قبل از آن از زمانی که حقوق آموزشی میگرفتم؟
ج) اگر حقوق دوره آموزش به عنوان اجرت به شما داده شده است، از همان زمانی که اوّلين حقوق را دريافت کردهايد اول سال خمسی شماست، ولی اگر به شکل کمک و هديه بوده است، خمس نداشته و اول سال خمسی شما زمانی است که اولين حقوق رسمی خود را دريافت میکنيد.
س260: کسانی که در زمان امام خمینی (رحمةاللهعلیه) اجازهی دریافت خمس را از مردم داشتند آیا در زمان حضرت آیتاللهخامنهای اجازه دوباره لازم است یا نه؟
ج) آری اجازه لازم است.
س261: چنانچه میتوانم در مورد خمس از شما تقلید كنم تكلیف من در مورد گذشته كه از آیت الله اراكی(ره) تقلید مینمودهام چیست؟ آیا باید خمس هدیهها و جوایزی را كه قبلاً دریافت كردهام كه بنا به فتوای ایشان مشمول خمس است باید مبلغی را به عنوان خمس پرداخت كنم؟
ج) اگر خمس را پرداخت نکردهايد میتوانيد طبق فتوای مجتهد زنده عمل کنيد. و در اين صورت پرداخت خمس هديه بر شما واجب نيست.
س263: با توجه به نظر مبارک حضرت امام راحل (قدس سره) و نظر مبارک حضرتعالی و بعضی فقهای دیگر که امر وجوهات راجع به ولی امر مسلمین است، پرداخت وجوهات به غیر ولی امر چه حکمی دارد؟
ج) مقلّدين هر يک از مراجع محترمِ تقليد (دامت برکاتهم)، اگر در پرداخت سهمين مبارکين به استناد فتوای مرجع تقليد خود عمل کنند، موجب برائت ذمه میشود.
س262: با توجه به اینكه نظر حضرت امام خمینی (قدس سره) در مورد خمس مؤونه بعد از فروش، پرداخت فوری آن است و در سالهایی كه بنده مقلد ایشان بودهام به این مسأله واقف نبودهام و به آن عمل نكردهام. اكنون سالهاست مقلد حضرتعالی هستم و سال خمسی هم داشته و دارم و خمس مالم را سعی كردهام تمام و كمال پرداخت نمایم. لذا از حضرتعالی استدعا دارم نسبت به سالهایی كه مقلد حضرت امام (قدس سره) بودهام و احیاناً به این مسأله عمل نكردهام، بنده را بریالذمه بفرمایید.
ج) فعلاً نسبت به آنها تكليفی نداريد.
س264: آیا اجازه گرفتن از مجتهدی که مقلد از او تقلید میکند، برای مصرف سهم امام (علیه السلام) در عمل خیر مثلاً در حوزه علمیه یا دارالایتام، ضرورت دارد و یا اجازه هر مجتهدی کافی است؟ و اصولاً آیا اجازه مجتهد ضروری است؟
ج) اختيار سهمين مبارکين به طور کلی مربوط به ولی امر مسلمين است و کسی که بر عهده او و يا در مال وی مقداری حق امام (عليه السلام) يا سهم سادات باشد، بايد آن را به ولیّ امر خمس يا وکيلی که از طرف او اجازه دارد، تسليم کند، و اگر میخواهد آن را در يکی از موارد مقرر مصرف کند، بايد ابتدا راجع به آن اجازه بگيرد، و در عين حال مکلّف بايد فتوای مرجع تقليد خود را در آن رعايت نمايد.
س265: آیا وکلای حضرتعالی یا اشخاصی که وکیل در اخذ حقوق شرعی نیستند، مکلّف به دادن قبض رسید سهمین به پرداختکنندگان آن هستند یا خیر؟
ج) کسانی که حقوق شرعی خود را به وکلای محترم ما يا به اشخاص ديگر به قصد وصول به دفتر ما میدهند، از آنها قبضی را که دارای مهر ما میباشد، مطالبه کنند.
س266: در چه مواردی بخشیدن خمس به کسی که آن را میدهد، جایز است؟
ج) سهم مبارک امام (عليه السلام) و سهم سادات، قابل بخشش نيست.
س267: من در منطقه حقوق شرعی جمعآوری میکنم و مجاز به این کار هستم. بعضی اوقات که بانکها بسته میشوند بعضی افراد پیش من میآیند تا چكهایشان را نقد كنم آیا برای من جایز است كه عین پول خمس را بدهم و در عوض آن چک بگیرم تا شخصی که نیاز فوری به پول دارد، نیاز خود را برطرف کند؟
ج) شما مجاز نيستيد امانات دريافتی بابت حقوق شرعيه را به کسی بدهيد؛ مگر آنكه از سوی مرجعی که از او وکالت داريد، اجازه داشته باشيد.
س268: افرادی هستند که خمس بر آنها واجب است، ولی تاکنون آن را نپرداختهاند و در حال حاضر هم توانایی پرداخت آن را ندارند و یا بر آنها بسیار دشوار است، حکم آنان در این باره چیست؟
ج) مجرد عدم توانايی يا دشواری پرداخت خمس موجب برائت ذمه و سقوط تکليف نيست، بلکه ادای آن تا حد امکان واجب است، چنين افرادی میتوانند با دستگردانِ مبالغ بدهی خود با ولیّ امر خمس يا وکيل او، آن را به تدريج برحسب استطاعت خودشان از جهت مقدار و زمان بپردازند.
س269: شخصی در خارج به سر میبرد که خمس اموالش را نمیپرداخته و خانهای با مال غیر مخمّس خریده که در حال حاضر مال کافی برای ادای خمس آن ندارد، ولی هر سال مقداری بیشتر از خمس به جای خمسی که بدهکار است میپردازد، آیا این کار او صحیح است یا خیر؟
ج) در فرض سؤال بايد خمسی را که برعهده دارد، دستگردان کند تا بعداً آن را به تدريج بپردازد، و در مورد آنچه تا به حال پرداخته، به يکی از وکلای ما مراجعه نمايد.
س270: شخصی چندین سال است که خمس درآمد سالانه خود را نمیپرداخته و فعلاً نمیداند چه مقدار بدهی از این بابت دارد، او در حال حاضر چگونه میتواند خود را از خمس بریالذمّه نماید؟
ج) واجب است تمام اموالی را که خمس به آنها تعلّق گرفته، حساب کند و خمس آنها را بپردازد، و در موارد مشکوک بايد با ولیّ امر خمس يا وکيل او مصالحه نمايد.
س271: اگر خمس را دستگردان کنیم موقع پرداخت مابقی خمس در سال بعد یا سالهای بعد، آیا همان مبلغ دستگردان را باید بپردازیم یا چون از در آمد بین سال بعد است به آن مبلغ نیز خمس تعلّق میگیرد یعنی خمس در خمس میشود؟
ج) بايد خمس مبلغ مذکور را هم بپردازيد.
س272: هفت سال پیش مقداری خمس بر من واجب شد، و آن را با مجتهد دستگردان کرده و قسمتی از آن را پرداختم، بقیه آن بر ذمّهام باقی ماند و از آن تاریخ تاکنون نتوانستهام مبلغ باقیمانده را بپردازم، تکلیف من چیست؟
ج) مجرد عجز از پرداخت خمس، موجب فراغت ذمّه نمیشود، بلکه واجب است که هر زمانی که توانايی پرداختِ بدهی بابت خمس را داشتيد، آن را هرچند به تدريج بپردازيد.
س273: من تصمیم به ازدواج گرفتهام، و برای کسب درآمد، قسمتی از سرمایه خود را به دانشگاه سپردهام، آیا مصالحه در رابطه با خمس آن امکان دارد؟
ج) اگر مال مذکور از منفعت کسب شما باشد، با گذشت سال خمسی، پرداخت خمس آن واجب است و خمسِ قطعی قابل مصالحه نيست.
س274: آیا وكیل یك مجتهد میتواند با مقلد مجتهد دیگر دستگردان نماید؟
ج) در فرض سؤال عمل دستگردان كافی نيست.
س275: در سال 1368 به یکی از نمایندگان محترم جنابعالی برای تعیین خمس مراجعه کردهام و مبلغی از بدهکاری خود را همان موقع پرداختم و مانده آن را تاکنون نپرداختهام و امسال باید به حج تمتّع مشرف شوم. آیا باقی مانده را به مبلغ همان روز باید بپردازم یا باید به نرخ امروز محاسبه شود تکلیف چست؟
ج) در مورد تنزّل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است و اگر بخواهيد بدهکاری خمسی خود را از درآمد سال بپردازيد، واجب است که خمس آن را هم بپردازيد.
س276: اگر مقداری برنج پوست نشده در انبار داشته باشیم و سال خمسی آنها هم گذشته باشد آیا میتوان فقط خمس آن مقداری را كه برای مصرف از انبار خارج میشود، پرداخت نمود؟
ج) در فرض سؤال، پرداخت خمس تمام آنها واجب است.
س277: اینجانب مبلغی خمس بدهکار هستم و از دفتر حضرتعالی تا یک سال مهلت گرفتهام. آیا جایز است طی این مدت گاهی اوقات صدقه بدهم یا باید پولها را جمع کرده زودتر خمس را بدهم و بعد از آن صدقه بدهم؟ مخصوصاً اگر دادن صدقات باعث احتمال کمبود پول خمس در وقت مقرّر شود؟
ج) صدقه دادن در حدّ شأن، مانع ندارد به شرطی که مستلزم سهلانگاری در پرداخت خمس واجب نگردد.
س278: مطرح شده است كه در هر دفتری كه پول خمس را دستگردان كردهایم باید خمس را بعداً به همان دفتر پرداخت نماییم. آیا اینگونه است یا اجازه میفرمائید كه بعد از دستگردان به هر یك از نمایندگان شما در استانها پول خمس داده شود؟
ج) بدهی بابت دستگردان، بدهی به صندوق سهمين مباركين است نه به شخصی كه دستگردان كرده است لذا به هر يک از نمايندگان مجاز مقام معظم رهبری (دام ظله) بپردازيد کافی است.
س279: آیا میشود فردی جهت یک نفر دیگر در خصوص خمس دستگردان کند؟
ج) با داشتن وکالت از طرف صاحب پول مانع ندارد.
س280: اگر فردی مستطیع شده و سال خمسیاش نیز قبل از ثبت نام حج تمتّع فرا میرسد، اگر بخواهد خمس بپردازد دیگر وجه كافی برای ثبت نام نخواهد داشت. آیا خمس به آن تعلّق می گیرد؟ و آیا این فرد از استطاعت ساقط میشود؟
ج) اگر قبلاً استطاعت حاصل شده در فرض سؤال بايد مبلغ مذکور را با وکيل مجاز ولیّ امر خمس دستگردان کرده و بدهی خويش را به تدريج بپردازد.
س281: اگر فردی مبلغی را به عنوان پول خمس به دیگری بدهد تا وی آنرا به دفتر مرجعش برساند و در بین راه پول مورد نظر گم شده و یا به سرقت رود چه کسی ضامن است؟ آیا در چنین شرایطی تکلیف پرداخت خمس از عهده فرد بدهکار ساقط است؟
ج) در فرض سؤال اگر شخص واسطه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد، ضامن نيست و در صورتی که گيرنده وکيل مرجع تقليد نباشد خمس از عهدهی بدهكار ساقط نيست و بايد بپردازد.
س282: شخصی زمینهای خود را بین فرزندان تقسیم نموده و به آنها گفته است كه من خمس زمینها را ندادهام و لذا باید هر كسی سهم خمس زمین دریافتی را بپردازد و فرزندان نیز با همین شرط زمینها را گرفتهاند. حال اگر فرزندان خمس زمینها را نپردازند، آیا این شخص بریالذمه میگردد؟
ج) در فرض سؤال، مادامی كه خمس را به وكالت از طرف او نپرداختهاند، بریالذمّه نمیشود. و اگر خمس به خود زمينها تعلق گرفته تا خمس آن را پرداخت ننمايند حق تصرف ندارند.
س283: آیا اجازه میفرمایید که افرادی خودشان سهم سادات را به سادات فقیر بدهند؟
ج) کسی که سهم سادات بر عهده اوست، واجب است در پرداخت آن به مستحقين اجازه بگيرد.
س284: آیا مقلدین حضرتعالی در مصرف خمس میتوانند سهم سادات را به سید فقیر بدهند یا اینکه باید همه خمس یعنی سهم سادات و سهم امام (علیه السلام) را تحویل وکیل شما بدهند تا در موارد شرعی آن مصرف کند؟
ج) در اين رابطه فرقی بين سهم سادات و سهم مبارک امام (عليه السلام) نيست.
س285: آیا حقوق شرعی (خمس، ردّ مظالم، زکات) از شئون حکومت است یا خیر؟ و کسی که خمس بر عهده اوست، آیا میتواند خودش سهم سادات و ردّ مظالم و زکات را به افراد مستحق بدهد؟
ج) در زکات جايز است که خودش آنها را به فقرای متديّن و عفيف بدهد، و در ردّ مظالم احوط آن است که با اذن حاکم شرع باشد، ولی در خمس واجب است که همه آن را به دفتر ما و يا به يکی از وکلای مجاز ما تحويل دهد تا در موارد شرعی که برای آن مقرر شده، مصرف شود، و يا در پرداخت آن به مستحقين اجازه بگيرد.
مصارف خمس و مستحقین آن
احکام خمس
س286: آیا میشود خمس را به مدارس دولتی داد؟
ج) در حال حاضر، سهمين مباركين (خمس) برای اداره حوزههای علميه، مورد نياز است؛ برای اينگونه امور از وجوه بريّه و كمكهای مؤمنين استفاده شود.
س287: آیا مصرف سهم مبارک سادات در امور خیریه مانند ازدواج سادات، جایز است؟
ج) سهم سادات مانند سهم مبارک امام (عليه السلام) در اختيار ولیّ امر مسلمين است و در صورتی که اذن خاص باشد، مصرف سهم سادات در آنچه ذکر شده، اشکال ندارد.
س288: بعضی از اشخاص از طرف خود اقدام به پرداخت قبض آب و برق سادات میکنند، آیا احتساب آن از خمس جایز است یا خیر؟
ج) آنچه را تا کنون به قصد سهم سادات پرداختند، مورد قبول است، ولی برای موارد بعدی، قبل از پرداخت، لازم است کسب اجازه کنند.
س289: آیا حضرتعالی مصرف ثلث سهم مبارک امام (علیه السلام) را برای خرید و توزیع کتابهای دینی، اجازه میفرمایید؟
ج) اگر وکلای مجاز ما تهيه و توزيع کتابهای مفيد دينی را لازم بدانند، جايز است که از ثلثی که مجاز به صرف آن در موارد معيّن شرعی هستند، آن کار را انجام دهند.
س290: مبلغی بابت سهم مبارک امام (علیه السلام) بر عهده من است که باید آن را به حضرتعالی بپردازم، و از طرفی مسجدی هست که احتیاج به کمک دارد، آیا اجازه میفرمایید که مبلغ مزبور را به امام جماعت آن مسجد بدهم تا در ساختمان و تکمیل آن مصرف نماید؟
ج) در حال حاضر، سهمين مبارکين برای اداره حوزههای علميه مورد نياز است. برای ساختمان مسجد و تکميل آن میتوان از کمکهای مؤمنين استفاده کرد.
س291: با توجه به اینکه احتمال میدهیم پدر ما در زمان حیات خمس اموال خود را بهطور کامل نپرداخته باشد، و ما قطعهای از زمینهای او را برای ساخت بیمارستان بخشیدهایم، آیا میتوان آن زمین را از خمس اموال متوفّی حساب کرد؟
ج) زمين مذکور به عنوان خمس محسوب نمیشود.
س292: آیا جایز است پس از كسب اجازه از ولی امر خمس سهم سادات به علویه فقیری که ازدواج کرده و فرزندانی دارد ولی شوهرش غیر علوی و فقیر است، داده شود، و آیا او میتواند آن را صرف فرزندان و شوهرش نماید؟
ج) اگر شوهر بر اثر فقر نتواند نفقه همسرش را بدهد و همسر وی هم شرعاً فقير باشد، میتواند برای رفع نيازش، سهم سادات بگيرد و آن را برای خود و فرزندان و حتی شوهرش مصرف کند.
س293: گرفتن سهم امام (علیه السلام) و سهم سادات توسط اشخاصی که علاوه بر شهریه حوزه درآمدهای دیگری که برای تأمین زندگی آنها کافی است داشته باشند، چه حکمی دارد؟
ج) کسی که شرعاً مستحق نبوده و مشمول مقررات شهريه حوزه هم نباشد، گرفتن سهمين برای او جايز نيست.
س294: زن علویهای ادعا میکند که پدرش در پرداخت هزینه خانوادهاش کوتاهی نموده و مجبور به گدایی در کنار مساجد شدهاند تا از این طریق مالی بهدست آورده و مصرف کنند. اهالی منطقه هم آن سید را فردی ثروتمند، ولی خسیس نسبت به خانوادهاش میدانند، آیا دادن نفقه آنان از سهم سادات جایز است؟ و بر فرض که پدر بگوید که بر من فقط دادن هزینه پوشاک و خوراک واجب است، ولی پرداخت بقیه مخارج مثل لوازم اختصاصی زنان و پول روزانه کودکان، واجب نیست، آیا میتوان به مقدار رفع احتیاج از سهم سادات به آنان داد؟
ج) در صورت اول اگر نمیتوانند نفقه خود را از پدرشان بگيرند، جايز است به مقدار نفقه از سهم سادات به آنان داده شود. همچنين در صورت دوم، اگر علاوه بر خوراک و پوشاک، به چيز ديگری که مناسب حالشان است، نياز داشته باشند، جايز است به مقدار رفع نياز از سهم سادات به آنان پرداخت شود.
س295: آیا ساداتی که دارای شغل و کسبی هستند، استحقاق خمس دارند یا خیر؟ امیدوارم توضیح فرمایید.
ج) اگر درآمد آنان برای زندگیشان بهطور متعارف و مناسب با شأن عرفیشان کافی باشد، مستحق خمس نيستند.
س296: جوانی بیستوپنج ساله و کارمند هستم، تا به حال مجرد بوده و با پدر و مادرم زندگی میکنم، پدرم پیرمردی کهنسال و از کارافتاده است که درآمدی ندارد و چهار سال است که همه مخارج زندگی را من تأمین میکنم. با توجه به اینکه نمیتوانم هم خمس درآمد سالانه را بدهم و هم مخارج زندگی را تأمین کنم، و مبلغ نوزده هزار تومان هم از خمس درآمد سالهای قبل بدهکارم و آن را یادداشت کردهام تا بعداً بپردازم، خواهشمندم توضیح فرمایید که آیا جایز است خمس درآمدهای سال را به نزدیکان خود مثل پدر و مادر بدهم؟
ج) اگر پدر و مادر شما قدرت مالی اداره امور زندگی خود را ندارند و شما توانايی کمک به آنان را داريد، کمک به آنان بر شما واجب میشود، و آنچه را که جهت تأمين نفقه آنان میپردازيد، جزو مؤونه شما محسوب است، ولی شرعاً نمیتوانيد آن را به جای خمس که دادن آن هم واجب است، حساب نماييد.
خمس افراد نابالغ
احکام خمس
س297: آیا خمس و زکات بر کودکانی که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند، واجب میشود؟
ج) زکات مال بر شخص غيربالغ واجب نيست، ولی اگر خمس به مال او تعلّق بگيرد (مثل اينکه معدن يا حلال مخلوط به حرام باشد)، بر ولی شرعی او پرداخت آن واجب است، مگر خمسِ سودِ حاصل از تجارت با اموالِ او يا منافع کسبش که پرداخت آن بر ولی واجب نيست، بلکه بنابر احتياط در صورتی که سود حاصله باقی بماند ادای خمس آن بر خود طفل بعد از رسيدن به سن تکليف، واجب است.
س298: آیا سهم سادات «کثرهم الله تعالی» و سهم امام «علیه السلام» به منفعت کسب کودکان تعلّق میگیرد؟
ج) بنابر احتياط بر آنان واجب است که بعد از رسيدن به سن بلوغ خمس منفعت کسب خود را که قبل از بلوغ به دست آوردهاند و تا زمان بلوغ بر ملک ايشان باقی مانده است، بپردازند.
س299: اموالی را از محل پولی که بنیاد شهید ماهیانه به فرزندان صغیر شهدای عزیز میپردازد یا از محل سود کارخانه یا زمین زراعی که ملک بعضی از شهدای عزیز جهت امرار معاششان بوده، برای فرزندان شهدا پسانداز کردهایم و گاهی مقداری از این اموال پس انداز شده برای تأمین نیازهای ضروری آنان مصرف میشود. خواهشمندیم بیان فرمایید که آیا این سودها و حقوق پسانداز شده خمس دارد یا اینکه تا زمانی که بزرگ نشدهاند، خمس ندارد؟
ج) آنچه به فرزندان عزيز شهدا از پدران آنان به ارث میرسد و يا توسط بنياد شهيد به آنان پرداخت میشود، خمس ندارد، ولی از سود حاصل از ارث يا هديهای که بنياد شهيد به آنان میدهد، آن مقداری که تا زمان رسيدن به بلوغ شرعی در ملک آنان باقی میماند، بنابر احتياط بر هريک از آنان واجب است که بعد از رسيدن به سن تکليف، خمس آن را بپردازد.
س300: من دختری 10 ساله هستم شهریور سال 83 به سن تكلیف رسیدهام از زمان بچگی تاكنون هرچه عیدی گرفتهام یا دیگران به من بخشیدهاند توسط پدر و مادرم در حساب بلند مدت پسانداز و مقداری سود به آن تعلّق گرفته است حالا میخواستم بدانم شهریور امسال كه یك سال از سن تكلیف من میگذرد چگونه باید خمس مالم را حساب كنم.
ج) در فرض سؤال پرداخت خمس سودی كه قبل از به تكليف رسيدن شما بدست آمده و الان باقی است بنابر احتياط پس از رسيدن به سن تکليف بر شما واجب است. و همينطور پرداخت خمس سودی كه بعد از بلوغ برای شما حاصل ميشود واجب است.
تصرف در مال متعلق خمس
احکام خمس
س301: من به صورت ماهیانه حقوق میگیرم آیا میتوانم این پولها را بدون پرداخت خمسشان در حساب سرمایهگذاری در بانک قرار دهم و در عوض هنگامیکه خواستم از پول داخل بانک استفاده کنم خمس اصل و سود آن را یکجا و باهم بدهم؟
ج) اگر پول مشمول خمس شده، مقدار خمس بايد سر سال پرداخت شود و تأخير در پرداخت خمس جايز نيست.
س302: شخصی فوت نموده و هنگام حیات، خمسی را که بر ذمهاش بوده در دفتر خود یادداشت کرده و تصمیم به پرداخت آن داشته است، در حال حاضر بعد از فوت وی همه افراد خانواده او به استثنای یکی از دخترانش از پرداخت خمس خودداری کرده و در ترکه متوفّی برای مخارج خود و میت و غیر آن، تصرّف میکنند، خواهشمندیم نظر خود را بیان فرمایید.
ج) اگر ميّت وصيت کند که مقداری از دارايی او به عنوان خمس پرداخت شود يا ورثه يقين پيدا کنند که وی مقداری خمس بدهکار است، تا وصيت ميت و يا خمسی را که بر عهده دارد از ما ترک او ادا نکنند، نمیتوانند در ترکه او تصرّف نمايند، و تصرّفات آنان قبل از عمل به وصيت وی يا پرداخت دين او، نسبت به مقدار وصيت يا دين در حکم غصب است و نسبت به تصرّفات قبلی نيز ضامن هستند.
س303: من اطمینان دارم که پدرم خمس و زکاتش را نمیپردازد، و وقتی به او تذکر میدهم، در پاسخ میگوید که ما مستحق هستیم و خمس و زکاتی بر ما واجب نیست، حکم این مسأله چیست؟
ج) اگر پدرتان مالی که خمس و زکات به آن تعلّق بگيرد، نداشته باشد، خمس و زکات بر او واجب نيست و تحقيق در اين زمينه بر شما لازم نيست.
س304: من جوانی هستم که با خانوادهام زندگی میکنم، پدرم خمس و زکاتش را نمیپردازد، حتی خانهای را با مال ربوی ساخته است و حرام بودن غذایی که در خانه میخورم، آشکار است. با توجه به اینکه نمیتوانم از خانوادهام جدا شوم، امیدوارم تکلیف مرا در این باره بیان فرمایید؟
ج) بر فرض که يقين داشته باشيد که اموال پدرتان مخلوط با رباست و يا او خمس و زکات خود را نمیپردازد، لازمهاش يقين به حرمت چيزی که او مصرف میکند و يا اموال وی که شما در آن تصرّف میکنيد، نيست، و تا يقين به حرمت اين اموال پيدا نکردهايد، استفاده از آن برای شما اشکال ندارد. البته، اگر يقين به حرام بودن آنچه از اموال او مصرف میکنيد، داشته باشيد، استفاده از آن برای شما جايز نيست مگر آنكه جدايی از خانواده و قطع رابطه با آنان برای شما، حرجی باشد که در اين صورت استفاده از اموال مخلوط به حرام آنان اشکال ندارد، ولی ضامن مال ديگران که در اموال مورد مصرف شما وجود دارد، هستيد.
س305: ما با اشخاصی معامله میکنیم که خمس نمیدهند و حساب سال هم ندارند، با آنان خرید و فروش داریم و به دیدن آنان رفته و با آنان غذا میخوریم، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج) در فرض سؤال شما غير از امر به معروف و نهی از منکر وظيفهی ديگری نداريد.
س306: معاشرت با مسلمانانی که به امور دینی بخصوص نماز و خمس پایبند نیستند، چه حکمی دارد؟ آیا غذا خوردن در خانههای آنان اشکال دارد؟ در صورت اشکال داشتن، کسی که چندین بار این کار را انجام داده، چه حکمی دارد؟
ج) اگر معاشرت با آنان مستلزم تأييد ايشان در عدم التزام به امور دينی نباشد، اشکال ندارد، مگر آنکه ترک معاشرت با آنان مؤثر در اهتمام ايشان به امور دينی باشد که در اين صورت واجب است که معاشرت بهطور موقت از باب نهی از منکر ترک شود، ولی استفاده از اموال آنان از قبيل غذا و مانند آن، تا يقين به تعلّق خمس به آن نداشته باشيد، اشکال ندارد.
س307: اگر چند سال درآمد سالانهام را محاسبه نکنم تا اینکه اموال من نقد و سرمایهام زیاد شود و بعد از آن، خمس غیر از سرمایه قبلیام را بپردازم، آیا این کار اشکال دارد؟
ج) اگر در اموال شما هنگام رسيدن سال خمسی، خمس هرچند به مقدار کم باشد بايد پرداخت شود و تأخير آن جايز نيست.
س308: اگر مشتری بداند که به عین مالی که خریده، خمس تعلّق گرفته و فروشنده آن را نپرداخته است، آیا تصرّف در آن کالا برای او جایز است؟
ج) برای مشتری تصرف در آن اشکال ندارد.
س309: اگر شرکای من حساب سال خمسی نداشته باشند، تکلیف من چیست؟
ج) بر هر يک از شرکاء واجب است که حقوق شرعی سهام خود را بپردازند و اگر بقيه شريکها آن را پرداخت نمیکنند شما بايد به وظيفه خود عمل نموده و خمس خود را پرداخت کنيد.
س310: اگر چند نفر با هم شریک باشند، آیا بر هر کدام از آنها واجب است خمس درآمد خود را به طور مستقل بپردازد یا اینکه خمس باید از صندوق مشترک پرداخت شود؟
ج) هنگامی که شرکاء سود حاصل از سرمايه مشترک را دريافت میکنند يا قابل دريافت است، هرکدام از آنان مکلّف هستند خمس مازاد بر مؤونه از سهم خود را سر سال خمسی بپردازند.
س311: اگر شخصی مالی را که خمس آن داده نشده، به مسجد ببخشد، آیا گرفتن آن مال از او جایز است؟
ج) اگر يقين به وجود خمس در عين آن مال ندارند، گرفتن آن جايز است.
س312: اگر به ملکی خمس تعلّق بگیرد و بدون پرداخت خمس، آن را اجاره دهد آیا یك پنجم اجاره هر ماه مال موجر نیست یا این پول مثل بقیه درآمدهاست؟ (یعنی اگر از مخارج سال زیاد بیاید یک پنجم آن متعلّق خمس است؟
ج) در فرض مذكور، صحّت اجاره در مقدار خمس، منوط به اجازه ولیّ امر خمس میباشد و بدون اجازه، اجاره باطل است.
متفرقات خمس
احکام خمس
س313: اگر ندانیم پولی كه در اختیار داریم مشمول خمس میشود یا خیر، تكلیف چیست؟
ج) اگر از جهت دانستن حكم آن شبهه نباشد وظيفهای نداريد.
س314: اگر پول شخصی به عنوان امانت نزد ما باشد آیا به آن خمس تعلّق میگیرد؟
ج) خمس آن به عهده شما نيست.
س315: من در سال 1341 شمسی از امام خمینی (قدس سره) تقلید نموده و حقوق شرعی خود را طبق فتاوای ایشان به او میپرداختم. در سال 1346 امام (قدس سره) در ضمن پاسخ به سؤالی درباره حقوق شرعی و مالیات، فرمودند که حقوق شرعی همان خمس و زکات است، ولی مالیات جزء حقوق شرعی نیست. در حال حاضر که در دوران جمهوری اسلامی به سر میبریم، خواهشمندیم وظیفه ما را نسبت به حقوق شرعی مالی و مالیات بیان فرمایید.
ج) مالياتی که حکومت جمهوری اسلامی بر اساس قوانين و مقررات وضع میکند، هرچند پرداخت آن بر کسانی که قانون شامل آنان میشود، واجب است، و مالياتِ پرداختی هر سال از مؤونه همان سال محسوب است، ولی از سهمين مبارکين محسوب نمیشود، بلکه بر آنان دادن خمس درآمد سالانهشان در زائد بر مؤونه سال به طور مستقل، واجب است.
س316: اگر شخصی مقداری از حقوق شرعی و سهم امام (علیه السلام) و چیزهایی را که صرف آن در مصارف شرعیاش باید با اجازه مراجع باشد، در یکی از مؤسسات دینی یا ساختمان مدرسه یا مسجد یا حسینیّه مصرف کند، آیا شرعاً حق دارد آنچه را که به عنوان ادای حقوق شرعی که بر عهده او بوده، به مصرف رسانده، پس بگیرد و یا زمین آن را پس بگیرد و یا اقدام به فروش ساختمان آن مؤسسه نماید یا خیر؟
ج) اگر اموال خود را طبق اجازه کسی که واجب بود حقوق شرعی خود را به او تسليم نمايد، به نيتِ پرداختِ حقوقِ شرعی که بر عهده داشت، برای تأسيس مدرسه و مانند آن به مصرف رسانده است، حق پس گرفتن و تصرّف مالکانه در آن را ندارد.
س317: عالمی در یکی از شهرها مبلغی را به عنوان خمس دریافت کرده، ولی برای او انتقال عین آن مال به شما یا دفترتان مشکل است، آیا میتواند آن را از طریق بانک حواله کند؟ با توجه به اینکه مالی که از بانک گرفته میشود عین مالی که در آن شهر به بانک پرداخت شده، نیست؟
ج) تحويل خمس و ساير حقوق شرعی از طريق بانک اشکال ندارد.
س318: آیا برای کسی که دارای چهار دختر است خمس واجب است؟ در اصطلاح عامه مردم رایج است که هر کس صاحب سه دختر باشد خمس برای وی واجب نیست؟
ج) چنين چيزی صحّت ندارد؛ در هر صورت هر چيزی كه از درآمد كسب باشد، و در بين سال مؤونه نشود و پسانداز شود سر سال خمسی متعلّق خمس است.
س319: شخصی در حال صحّت، پولی به فرزندش میدهد كه به عنوان خمس بپردازد هنگامی كه فرزند میخواهد این پول را بدهد، مطلع میشود كه پدر مشاعرش را از دست داده است. آیا این مبلغ را میتوان به عنوان خمس، قبول نمود؟
ج) اگر پدر، فاقد مشاعر در حدّ سقوط تكليف باشد، تصرّفات او در مال خودش به پرداخت خمس و غيره نافذ و صحيح نيست ولی اگر چنين شخصی فوت كند، ورثه مكلّفاند بدهی بابت خمس او را از تركه جدا نموده و بپردازند تا بتوانند در تركه تصرّف كنند.
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
اجوبه الاستفتائات
س 1053: اگر امر به معروف و نهی از منکر مستلزم بیآبرویی کسی که واجب را ترک کرده و یا فعل حرام را به جا آورده باشد، و موجب کاسته شدن احترام او در برابر مردم گردد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر در امر به معروف و نهى از منکر، شرايط و آداب آن رعايت شود و از حدود آن تجاوز نشود، اشکال ندارد.
س 1054: بنا بر اینکه وظیفه مردم در امر به معروف و نهی از منکر در نظام جمهوری اسلامی، اکتفا به امر به معروف و نهی از منکر زبانی است و مراتب دیگر آن بر عهده مسئولین است، آیا این نظریه، حکم از طرف دولت است یا فتوا؟
ج: فتواى فقهى است.
س 1055: آیا در مواردی که راه جلوگیری از وقوع منکر منحصر به ایجاد مانع بین فعل حرام و فاعل آن، و آن هم متوقف بر کتک زدن وی یا زندانی کردن و سخت گرفتن بر او و یا تصرّف در اموال وی هرچند با تلف کردن آن باشد، میتوان بدون کسب اجازه از حاکم، اقدام به آن از باب نهی از منکر نمود؟
ج: اين موضوع حالات و موارد مختلفى دارد، بهطور کلى مراتب امر به معروف و نهى از منکر، اگر متوقف بر تصرّف در نفس يا مال کسى که فعل حرام را بجا آورده نباشد، احتياج به کسب اجازه از کسى ندارد، بلکه اين مقدار بر همه مکلّفين واجب است. ولى مواردى که امر به معروف و نهى از منکر متوقف بر چيزى بيشتر از امر و نهى زبانى باشد، اگر در سرزمينى باشد که داراى نظام و حکومت اسلامى است و به اين فريضه اسلامى اهميت داده مىشود، احتياج به اذن حاکم و مسئولين ذيربط و پليس محلى و دادگاههاى صالح دارد.
س 1056: اگر نهی از منکر در امور بسیار مهم مانند حفظ نفس محترمه، متوقف بر کتک زدنی که منجر به زخمی شدن مهاجم و احیاناً قتل او باشد، آیا در این موارد هم اذن حاکم شرط است؟
ج: اگر حفظ نفس محترمه و جلوگيرى از وقوع قتل، مستلزم دخالت فورى و مستقيم باشد، جايز بلکه شرعاً از باب وجوب حفظ جان نفس محترمه واجب است و از جهت ثبوتى متوقف بر کسب اجازه از حاکم و يا وجود امر به آن نيست، مگر آنکه دفاع از نفس محترمه متوقف بر قتل مهاجم باشد که صورتهاى متعددى دارد که احکام آنها هم ممکن است متفاوت باشد.
س 1057: کسی که میخواهد شخصی را امر به معروف و نهی از منکر نماید، آیا باید قدرت بر آن را داشته باشد؟ در چه زمانی امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب میشود؟
ج: آمر به معروف و نهى کننده از منکر بايد عالم به معروف و منکر باشد، و همچنين بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مىشود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مىشود که احتمال تأثير امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در اين مورد بايد تناسب بين ضرر احتمالى و اهميت معروفى را که به آن امر مىنمايد يا منکرى که از آن نهى مىکند، ملاحظه نمايد. در غير اين صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نيست.
س 1058: اگر یکی از اقوام انسان مبادرت به ارتکاب معصیت کند و نسبت به آن لاابالی باشد، تکلیف ما نسبت به رابطه با او چیست؟
ج: اگر احتمال بدهيد که ترک معاشرت با او موقتا موجب خوددارى او از ارتکاب معصيت مىشود، به عنوان امر به معروف و نهى از منکر واجب است، و در غير اين صورت، قطع رحم جايز نيست.
س 1059: آیا ترک امر به معروف و نهی از منکر بر اثر ترس از اخراج از کار، جایز است؟ مثلاً با اینکه میبیند مسئول یکی از مراکز آموزشی که با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد، مرتکب اعمال خلاف شرع میشود و یا زمینه ارتکاب گناه در آن مکان را فراهم میآورد. اگر او را نهی از منکر نماید ترس آن دارد که از طرف مسئول مقدمات اخراج او از کار فراهم شود.
ج: بهطور کلى اگر خوف دارد که در صورت اقدام به امر به معروف و نهى از منکر ضرر قابل توجهى متوجه خود او شود، انجام آن واجب نيست.
س 1060: اگر در بعضی از محیطهای دانشگاهی معروف ترک شود و معصیت رواج پیدا کند و شرایط امر به معروف و نهی از منکر هم وجود داشته باشد و امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر شخصی مجرّد باشد که هنوز ازدواج نکرده است آیا به خاطر مجرّد بودن، امر به معروف و نهی از منکر از او ساقط میشود یا خیر؟
ج: اگر موضوع و شرايط امر به معروف و نهى از منکر محقق باشد، تکليف شرعى و وظيفه واجب اجتماعى و انسانى همه مکلفين است، و حالتهاى مختلف مکلّف مانند مجرّد يا متأهل بودن در آن تاثير ندارد، و به صرف اينکه مکلّف مجرد است، تکليف از او ساقط نمىشود.
س 1061: اگر شخصی دارای نفوذ و موقعیت اجتماعی خاصی باشد که اگر بخواهد میتواند بر معترضین به خود ضرر وارد سازد، و شواهدی هم دلالت کند بر اینکه وی مرتکب گناه و کارهای خلاف و دروغگویی میشود، با این وضع، آیا جایز است امر به معروف و نهی از منکر را در مورد او ترک کنیم یا اینکه با وجود ترس از ضرر رساندن او، واجب است او را امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟
ج: اگر ترس از ضرر منشأ عقلايى داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهى از منکر واجب نيست، بلکه تکليف از شما ساقط مىشود. ولى سزاوار نيست کسى به مجرد ملاحظه مقام کسى که واجب را ترک کرده و يا مرتکب فعل حرام شده و يا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر کمى از طرف او، تذکر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترک کند.
س 1062: گاهی در اثنای امر به معروف و نهی از منکر مواردی پیش میآید که شخص گناهگار بر اثر عدم آگاهی از واجبات و احکام اسلامی، با نهی از منکر، نسبت به اسلام بدبین میشود، و اگر هم او را به حال خود رها کنیم، زمینه فساد و ارتکاب گناه توسط دیگران را فراهم میکند، تکلیف ما در این موارد چیست؟
ج: امر به معروف و نهى از منکر با رعايت شرايط آن يک تکليف شرعى عمومى براى حفظ احکام اسلام و سلامت جامعه است، و مجرّد توهم اينکه موجب بدبينى فاعل منکر يا بعضى از مردم نسبت به اسلام مىگردد، باعث نمىشود که اين وظيفه بسيار مهم ترک شود.
س 1063: اگر مأمورانی که از طرف دولت وظیفه جلوگیری از فساد را بر عهده دارند، در انجام وظیفه خود کوتاهی کنند، آیا خود مردم میتوانند اقدام به این کار کنند؟
ج: دخالت اشخاص ديگر در امورى که از وظائف نيروهاى امنيتى و قضايى محسوب مىشود، جايز نيست، ولى مبادرت مردم به امر به معروف و نهى از منکر با رعايت حدود و شرايط آن، اشکال ندارد.
س 1064: آیا وظیفه افراد در امر به معروف و نهی از منکر این است که فقط به امر به معروف و نهی از منکر زبانی اکتفا کنند؟ و اگر اکتفا به تذکر زبانی واجب باشد، این امر با آنچه در رسالههای عملیه بهخصوص تحریر الوسیله آمده است، منافات دارد، و اگر مراتب دیگرِ امر به معروف و نهی از منکر هم برای افراد در موارد لزوم جایز باشد، آیا در صورت نیاز میتوان همه مراتب مذکور در تحریر الوسیله را انجام داد؟
ج: با توجه به اينکه در زمان حاکميت و اقتدار حکومت اسلامى مىتوان مراتب ديگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نيروهاى امنيتى داخلى (پليس) و قوه قضائيه واگذار کرد، بهخصوص در مواردى که براى جلوگيرى از ارتکاب معصيت چارهاى جز اعمال قدرت از طريق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مىدهد يا تعزير و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زمانى با حاکميت و اقتدار چنين حکومت اسلامى، واجب است مکلفين در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسئولين ذيربط در نيروى انتظامى و قوه قضائيه ارجاع دهند و اين منافاتى با فتاواى امام راحل(قدّسسرّه) در اين رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکميت و اقتدار با حکومت اسلامى نيست، بر مکلفين واجب است که در صورت وجود شرايط، جميع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.
س 1065: بعضی از رانندگان از نوارهای موسیقی غنا و حرام استفاده میکنند و علیرغم نصیحتها و راهنماییها آن را خاموش نمیکنند، خواهشمندیم نحوه برخورد مناسب با این موارد و این افراد را بیان فرمایید، آیا برخورد شدید با آنان جایز است یا خیر؟
ج: با تحقق شرايط نهى از منکر، بر شما بيشتر از نهى زبانى از منکر واجب نيست، و در صورتى که مؤثر واقع نشود، واجب است که از گوشدادن به غنا و موسيقى حرام اجتناب کنيد، و اگر بهطور غير ارادى صداى موسيقى حرام و غنا به گوش شما برسد، چيزى بر شما نيست.
س 1066: من در یکی از بیمارستانها به کار مقدس پرستاری مشغولم، گاهی در بعضی از قسمتهای محل کارم ملاحظه میکنم که تعدادی از بیماران به نوارهای موسیقی مبتذل و حرام گوش میدهند، من آنان را نصیحت میکنم که این کار را نکنند و بعد از نصیحت مجدّد آنان، چنانچه بیاثر باشد، نوار را از ضبط صوت بیرون آورده و پس از پاک کردن، آن را به آنان بر میگردانم، آیا اینگونه برخورد جایز است یا خیر؟
ج: محو محتويات باطل براى جلوگيرى از استفاده حرام از نوار، جايز است، ولى اين کار منوط به اجازه مالک يا حاکم شرع است.
س 1067: از بعضی از منازل صدای موسیقی شنیده میشود که معلوم نیست جایز است یا خیر، و گاهی صدای آن بلند است بهطوری که باعث اذیت و آزار مؤمنین میشود، وظیفه ما در برابر آن چیست؟
ج: تعرض به داخل خانههاى مردم جايز نيست، و امر به معروف و نهى از منکر متوقف بر تشخيص موضوع و تحقق شرايط آن است.
س 1068: امر و نهی زنانی که حجاب کامل ندارند، چه حکمی دارد، و در صورتی که انسان هنگام نهی زبانی از تحریک شهوت خود بترسد، چه حکمی دارد؟
ج: نهى از منکر متوقف بر نگاه با ريبه به زن نامحرم نيست، و بر هر مکلفى واجب است که از حرام اجتناب کند، بهخصوص زمانى که مبادرت به انجام فريضه نهى از منکر مىکند.
کیفیت امر به معروف و نهی از منکر
اجوبه الاستفتائات
س 1069: وظیفه فرزند در برابر پدر و مادر و یا زن در برابر شوهرش، اگر خمس یا زکات اموال را نپردازند، چیست؟ آیا برای آنان تصرّف در مالی که خمس یا زکات آن پرداخت نشده و مخلوط به حرام است با توجه به تأکیدات وارد در روایات مبنی بر عدم استفاده از آن، به سبب آلوده کردن روح انسان جایز است؟
ج: بر آنان واجب است که هنگام مشاهده ترک معروف یا انجام حرام توسط پدر و مادر یا شوهر، به امر به معروف و نهی از منکر در صورت تحقق شرایط آن مبادرت کنند، ولی تصرّف در اموال آنان اشکال ندارد.
س 1070: روش مناسبی که بهتر است فرزند در برابر پدر و مادری که بر اثر عدم اعتقاد کامل به تکالیف دینی، به آنها اهمیت نمیدهند، اتخاذ نماید، کدام است؟
ج: واجب است که با زبان نرم و مراعات احترام ايشان به عنوان پدر و مادر، آنان را امر به معروف و نهى از منکر کند.
س 1071: برادر من مسائل شرعی و اخلاقی را رعایت نمیکند و تاکنون نصیحت در او تأثیری نداشته است، وظیفه من هنگام مشاهده رفتارهای او چیست؟
ج: واجب است از اعمال خلاف شرع وى اظهار تنفر کنيد و او را به هر روش برادرانهاى که مفيد و مؤثر مىدانيد، موعظه کنيد، ولى قطع رحم، جايز نيست.
س 1072: رابطه با اشخاصی که در گذشته مرتکب اعمال حرامی مانند شرب خمر شدهاند، چگونه باید باشد؟
ج: معيار وضعيت فعلى اشخاص است، اگر از آنچه انجام دادهاند، توبه کرده باشند، معاشرت با آنان مانند معاشرت با ساير مؤمنين است. ولى کسى که در حال حاضر هم مرتکب حرام مىشود، بايد او را از طريق نهى از منکر از آن کار منع کرد، و اگر از انجام فعل حرام اجتناب نمىکند مگر با دورى جستن از او، قطع رابطه و ترک معاشرت با وى از باب نهى از منکر واجب مىشود.
س 1073: با توجه به هجوم مستمر فرهنگ غربی که در تضاد با اخلاق اسلامی است، و رواج بعضی از عادتهای غیراسلامی، مثل به گردن آویختن صلیب طلایی توسط بعضی از مردان، و یا استفاده بعضی از زنان از مانتو با رنگهای زننده، و یا استفاده بعضی از مردان و زنان، از زیورآلات و عینکهای تیره و ساعت هایی که جلب نظر میکند و استفاده از آنها نزد عرف مردم قبیح است، و عدهای از آنها حتی بعد از امر به معروف و نهی از منکر هم اصرار بر کار خود دارند، امیدواریم حضرتعالی روشی را که باید در برابر این افراد در پیش گرفت، بیان فرمایید.
ج: پوشيدن طلا يا آويختن آن به گردن بر مردان مطلقاً حرام است، و پوشيدن لباسهايى که از نظر دوخت يا رنگ يا غير آن تقليد و ترويج فرهنگ مهاجمِ غير مسلمانان در نظر عرف محسوب مىشود، جايز نيست. همچنين استفاده از زيورآلاتى که استعمال آن تقليد از فرهنگ تهاجمى دشمنان اسلام و مسلمين محسوب شود، جايز نيست، و بر ديگران واجب است که در برابر اينگونه مظاهر فرهنگى تقليدى از بيگانگان مبادرت به نهى از منکر زبانى کنند.
س 1074: گاهی مشاهده میکنیم که دانشجوی دانشگاهی و یا کارمندی مرتکب فعل حرام میشود، حتی بعد از تذکرات و راهنماییهای مکرر هم از کار خود دست برنمیدارد، بلکه بر انجام کارهای زشت که باعث ایجاد جو فاسد در دانشگاه است، اصرار میورزد، نظر شریف جنابعالی درباره اِعمال بعضی از مجازاتهای اداری مؤثر مثل ثبت در پرونده آنها چیست؟
ج: با مراعات نظام داخلى دانشگاه اشکال ندارد، و بر جوانان عزيز لازم است که مسأله امر به معروف و نهى از منکر را جدى گرفته و شرايط و احکام شرعى آن را به دقت بياموزند و اين اصل را عام و فراگير نموده و روشهاى اخلاقى و مؤثر را براى تشويق فعل معروف و جلوگيرى از ارتکاب محرمات به کار بگيرند، و از استفاده از آن براى اغراض شخصى بايد خوددارى نمايند و بدانند که اين راه بهترين و مؤثرترين روش براى ترويج کار خير و جلوگيرى از شرّ است. خداوند شما را به آنچه رضاى او در آن است، موفق بدارد.
س 1075: آیا جواب ندادن به سلام کسی که فعل حرام انجام میدهد، برای تنبیه او جایز است؟
ج: جوابِ سلامِ مسلمان شرعاً واجب است، ولى اگر بر خوددارى از جواب سلام به قصد نهى از منکر، عرفاً نهى و منع از منکر صدق کند، جايز است.
س 1076: اگر برای مسئولین بهطور قطعی ثابت شود که بعضی از کارمندان ادارات در خواندن نماز کوتاهی کرده و یا اصلاً نماز نمیخوانند و نصیحت و راهنمایی هم تأثیری نداشته باشد، در برابر اینگونه افراد چه وظیفهای دارند؟
ج: در عين حال واجب است که از تأثير مداومت بر امر به معروف و نهى از منکر با رعايت شرايط آن غفلت نکنند، در صورت نااميدى از تأثير امر به معروف نسبت به آنان، اگر بر حسب مقررات قانونى محروم ساختن اينگونه افراد از مزاياى شغلى مجاز باشد، بايد در مورد آنان اجرا شود و به آنان تذکر هم داده شود که اين محروميت بر اثر سستى و کوتاهىشان در انجام اين فريضه الهى اتخاذ شده است.
مسائل متفرقه امر به معروف و نهی از منکر
اجوبه الاستفتائات
س 1077: خواهرم مدتی است با مردی ازدواج کرده که نماز نمیخواند و چون همیشه در جمع ما حضور دارد، مجبور به صحبت و معاشرت با وی هستم و گاهی بنا به درخواست خودش او را در بعضی از کارها کمک میکنم، سؤال من این است که آیا شرعاً برای من سخن گفتن با وی و معاشرت و یاری کردن او جایز است؟ و نسبت به او چه تکلیفی دارم؟
ج: بر شما به جز مداومت بر امر او به معروف و نهى وى از منکر، در صورت تحقق شرايط آن، چيزى واجب نيست، و معاشرت و يارى کردن او اگر سبب تشويق بيشتر او بر ترک نماز نباشد، اشکال ندارد.
س 1078: اگر رفت و آمد و معاشرت علمای اعلام با ظالمین و سلاطین جور باعث کاهش ظلمشان شود، آیا جایز است یا خیر؟
ج: اگر براى عالم در اين موارد ثابت شود که ارتباط او با ظالم منجر به منع ظلم او مىشود و در نهى وى از منکر مؤثر است و يا مسأله مهمى مستلزم اهتمام و پيگيرى آن نزد ظالم باشد، اشکال ندارد.
س 1079: چند سالی است که ازدواج کردهام و به مسائل شرعی و امور دینی اهمیت فراوانی میدهم و مقلد امام راحل(قدّسسرّه) هستم، ولی متأسفانه همسرم به مسائل دینی اهمیت چندانی نمیدهد، گاهی بعد از مشاجره لفظی، یک بار نماز میخواند، ولی باز دوباره ترک میکند و این رفتار او مرا بسیار رنج میدهد، وظیفه من در برابر او چیست؟
ج: وظيفه شما فراهم نمودن زمينه اصلاح او به هر وسيله ممکن است، و بايد از هرگونه خشونت که حاکى از بداخلاقى و ناسازگارى شما باشد، خوددارى کنيد، و اطمينان داشته باشيد که شرکت در مجالس دينى و رفت و آمد با خانوادههاى متديّن تأثير بسيار زيادى در اصلاح او دارد.
س 1080: اگر مرد مسلمانی با استناد به قرائنی اطلاع پیدا کند که همسرش با اینکه چندین فرزند دارد، بهطور پنهانی مرتکب اعمال خلاف عفت میشود، ولی دلیل شرعی برای اثبات آن مثل شاهدی که حاضر به شهادت دادن باشد، در اختیار ندارد. با توجه به اینکه فرزندان او تحت تربیت چنین زنی هستند، رفتار وی با او چگونه باید باشد؟ در صورت شناسایی فرد یا افرادی که مرتکب این عمل شنیع و مخالف احکام الهی شدهاند، با توجه به اینکه ادلّه قابل ارائه به دادگاه شرعی بر علیهشان وجود ندارد، چگونه باید با آنان برخورد کرد؟
ج: واجب است از سوء ظن و استناد به قرائن و شواهد ظنى اجتناب شود، و در صورت احراز ارتکاب فعلى که شرعاً حرام است، جلوگيرى از آن از طريق تذکر و نصيحت و نهى از منکر واجب است، و اگر نهى از منکر مؤثر نباشد، در صورت وجود دلائل اثبات کننده، مىتوان به مراجع قضايى مراجعه کرد.
س 1081: آیا دختر میتواند پسر جوانی را راهنمایی کرده و با رعایت موازین اسلامی به او در درس و غیر آن کمک کند؟
ج: در فرض سؤال اشکال ندارد، ولى بايد از فريب و وسوسههاى شيطانى جداً پرهيز شود، و احکام شرع در اين رابطه مانند خلوت نکردن با اجنبى مراعات گردد.
س 1082: اگر کارکنان ادارات و مؤسسات در محل کار خود ارتکاب تخلفات اداری و شرعی را توسط مسئولین مافوق مشاهده کنند، چه وظیفهای دارند؟ اگر کارمندی خوف داشته باشد که در صورت مبادرت به نهی از منکر ضرری از طرف مسئولین بالاتر متوجه او شود، آیا تکلیف از او ساقط میشود؟
ج: اگر شرايط امر به معروف و نهى از منکر وجود داشته باشد، بايد امر به معروف و نهى از منکر کنند، در غير اين صورت تکليفى در آن مورد ندارند. همچنين با وجود خوف از ضرر قابل توجه هم تکليف از آنان ساقط مىشود، اين حکم در مواردى است که حکومت اسلامى حاکم نباشد. ولى با وجود حکومت اسلامى که اهتمام به اجراى اين فريضه الهى دارد، بر کسى که قادر بر امر به معروف و نهى از منکر نيست، واجب است که نهادهاى مربوطه را که از طرف حکومت براى اين کار اختصاص يافتهاند، مطلع نمايد و تا کندهشدن ريشههاى فاسد که فسادآور هم هستند، موضوع را پيگيرى کند.
س 1083: اگر در یکی از ادارههای دولتی اختلاس از بیتالمال صورت بگیرد و این اختلاس استمرار داشته باشد و شخصی این توانایی را در خود ببیند که اگر مسئولیت آن اداره را بر عهده بگیرد، میتواند این وضع را اصلاح کند، و این کار هم فقط از طریق دادن رشوه به یکی از کسانی که مسئول آن هستند، امکانپذیر است، آیا دادن رشوه برای جلوگیری از اختلاس در بیتالمال، که در حقیقت دفع افسد به فاسد است، جایز است یا خیر؟
ج: وظيفه اشخاصى که از تخلفات قانونى مطلع مىشوند، نهى از منکر با رعايت شرايط و ضوابط شرعى آن است، و توسل به رشوه و راههاى غيرقانونى براى هر عملى هرچند به منظور جلوگيرى از فساد، جايز نيست. البته، با فرض وقوع چنين عملِ خلافِ شرع و قانون در کشورى که نظام اسلامى بر آن حاکم است، وظيفه مردم به مجرد عجز شخصى از امر به معروف و نهى از منکر ساقط نمىشود، بلکه واجب است که به نهادهاى مربوط اطلاع داده و موضوع را پيگيرى نمايند.
س 1084: آیا منکرات امور نسبی هستند تا با مقایسه محیط دانشگاه مثلاً با محیطهای بدتر از آن، نهی از منکر نسبت به بعضی از منکرات ترک شود و جلوی آن به دلیل اینکه نسبت به سایر منکرات حرام و منکر محسوب نمیشود، گرفته نشود؟
ج: منکرات از اين جهت که منکر هستند، فرقى بين آنها نيست، ولى در عين حال ممکن است که بعضى از آنها در مقايسه با منکرات ديگر داراى حرمت شديدترى باشد. به هرحال نهى از منکر براى کسى که شرايط آن را احراز کرده، يک وظيفه شرعى است و ترک آن جايز نيست، و در اين حکم بين منکرات و محيطهاى دانشگاهى و غير دانشگاهى تفاوتى وجود ندارد.
س 1085: مشروبات الکلی که در حوزههای مأموریتی متخصصینِ بیگانه که گاهی در بعضی از مؤسسات کشور اسلامی کار میکنند، یافت میشود و آن را در منازل یا محل اختصاصی سکونت خود تناول میکنند، و همچنین آماده کردن گوشت خوک و خوردن آن توسط آنان چه حکمی دارد؟ و ارتکاب اعمال منافی عفت و ارزشهای حاکم بر مردم، توسط آنان دارای چه حکمی است؟ مسئولین کارخانهها و اشخاصی که با آنان در ارتباط هستند، چه تکلیفی دارند؟ بعد از اعلام به مسئولین کارخانهها و نهادهای مربوطه در آن استان، اگر هیچگونه اقدامی انجام ندهند، تکلیف چیست؟
ج: بر مسئولين مربوطه واجب است که به آنان دستور دهند که از تظاهر به امورى مثل شرابخوارى، خوردن گوشتهاى حرام خوددارى کنند و آنان را از خوردن علنى آنها منع نمايند. ولى امورى که با عفت عمومى منافات دارد، به هيچ وجه نبايد به آنان اجازه انجام آن داده شود. به هر حال، از طرف مسئولين مربوطه بايد تدابير مناسبى در اينباره اتخاذ شود.
س 1086: بعضی از برادران برای امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت و ارشاد به مکانهایی میروند که ممکن است زنان بیحجاب در آنجا حضور داشته باشند، آیا از آنجا که برای امر به معروف به آنجا رفتهاند، نگاهکردن به زنهای بیحجاب برای آنان جایز است؟
ج: نگاهِ اول اگر بدون قصد باشد، اشکال ندارد، ولى نگاه عمدى به غير از صورت و دستها تا مچ جايز نيست، هرچند به قصد امر به معروف باشد.
س 1087: وظیفه جوانان مؤمن در دانشگاههای مختلط در برابر مفاسدی که در بعضی از آن مکانها مشاهده میکنند، چیست؟
ج: بر آنان واجب است که ضمن دورى جستن از ابتلا به مفاسد، در صورت تمکن و تحقق شرايط امر به معروف و نهى از منکر مبادرت به انجام اين فريضه کنند.
خرید و فروش اعیان نجس
اجوبه الاستفتائات
س 1088: آیا خرید خوکهای وحشی که توسط اداره صید و کشاورزان منطقه به دلیل حفاظت از مراتع و مزارع شکار میشوند، به منظور کنسرو سازی و صادر کردن آن به کشورهای غیر اسلامی جایز است؟
ج: خريد و فروش گوشت خوک براى استفادههاى غذايى انسان جايز نيست هرچند خريدار مسلمان نباشد، ولى اگر داراى منفعت عقلايى حلال و قابل توجهى مانند استفاده از آن براى تغذيه حيوانات و يا بکارگيرى چربى آن در صنعت صابونسازى و مانند آن باشد، دراين صورت خريد و فروش آن اشکال ندارد.
س 1089: آیا کار کردن در کارخانه کنسرو گوشت خوک یا کابارههای شبانه و یا مراکز فساد جایز است؟ و درآمد حاصل از آن چه حکمی دارد؟
ج: اشتغال به کارهاى حرام مثل فروش گوشت خوک، شراب، ايجاد و اداره کابارههاى شبانه، مراکز فساد و فحشا و قمار و شرابخوارى و مانند آن، جايز نيست و کسب درآمد از طريق آنها حرام است و انسان، مالک اجرتى که در برابر آن مىگيرد نمىشود.
س 1090: آیا فروش و هدیه کردن شراب یا گوشت خوک و یا هر چیزی که خوردن آن حرام است به کسی که آن را حلال می داند، صحیح است؟
ج: فروش و هديه کردن چيزى که خوردن يا آشاميدن آن حرام است، اگر به قصد خوردن و آشاميدن باشد و يا انسان بداند که خريدار آن را براى خوردن و آشاميدن مصرف مىکند جايز نيست، هرچند خريدار خوردن آن را حلال بداند.
س 1091: ما یک شرکت تعاونی برای فروش مواد غذایی و مصرفی داریم و از آنجا که بعضی از مواد غذایی موجود در آن فروشگاه از مردار یا چیزهایی که خوردن آنها حرام است میباشند بنا بر این درآمدهای سالانه حاصل از آنها که بین سهامداران توزیع میشوند چه حکمی دارند؟
ج: خريد و فروش آن دسته از مواد غذايى که خوردن آنها حرام است، حرام و باطل مىباشد و پول و درآمد حاصل از آنها هم حرام است و توزيع آن در بين سهامداران جايز نيست و در صورتى که اموال شرکت تعاونى با آن مخلوط شده باشد، حکم مالِ مخلوط به حرام را دارد که اقسام آن در رسالههاى عمليه ذکر شده است.
س 1092: اگر شخص مسلمانی هتلی را در یک کشور غیراسلامی تأسیس کند و ناچار باشد بعضی از انواع شراب و غذاهای حرام را نیز بفروشد، زیرا اکثریت مردم آن کشور مسیحی هستند که با غذا شراب مینوشند و به هتلی که همراه غذا شراب ندهد نمیروند، با توجّه به اینکه شخص مزبور قصد دارد تمام درآمد حاصل از امور حرام را به حاکم شرع بپردازد آیا این کار برای او جایز است؟
ج: تأسيس هتل يا غذاخورى در کشورهاى غيراسلامى اشکال ندارد، ولى فروش شراب و غذاهاى حرام جايز نيست، هرچند خريدار آنها را حلال بداند و گرفتن پول آنها جايز نيست هرچند آن شخص قصد داشته باشد آن پول را به حاکم شرع بپردازد.
س 1093: الف) ماهی فلسدار که داخل تور بمیرد چه حکمی دارد؟ ب) خرید و فروش حیوانات آبزیِ حرام گوشت، چه صورت دارد؟ آیا فروش آنها به کسی که آنها را حلال میداند جایز است؟ آیا خرید و فروش آنها برای تغذیه غیر انسان مثل تغذیه پرندگان و حیوانات و همچنین برای استفاده های صنعتی جایز است؟
ج: الف) ماهی فلسدار که داخل تور صیاد بمیرد حلال است. ب) چیزی که خوردن آن حرام است، خرید و فروش آن برای خوردن جایز نیست هرچند خریدار، خوردن آن را حلال بداند، ولی اگر غیر از خوردن، منافع عقلایی حلال مثل استفادههای پزشکی یا صنعتی و یا تغذیه پرندگان و چارپایان و مانند آن داشته باشد، خرید و فروش آن به قصد مزبور اشکال ندارد.
س 1094: آیا اشتغال درامر حمل و نقل آن دسته از مواد غذایی که گوشت تذکیه نشده هم در بین آنها وجود دارد، جایز است؟ آیا بینِ بردن آنها برای کسی که خوردن آنها را حلال میداند و کسی که حلال نمیداند، تفاوتی وجود دارد؟
ج: حمل گوشت تذکيه نشده براى کسى که قصد خوردن آن را دارد، جايز نيست و فرقى نمىکند که مشترى خوردن آن را حلال بداند يا خير.
س 1095: آیا فروش خون به کسی که از آن استفاده میکند، جایز است؟
ج: فروش خون اگر به قصد عقلايى مشروع باشد، اشکال ندارد.
س 1096: آیا برای یک فرد مسلمان جایز است که غذای حرام (مانند غذایی که محتوی گوشت خوک یا مردار است) و مشروبات الکلی را در سرزمین کفر به غیر مسلمان عرضه کند؟ حکم آن در صورتهای زیر چیست؟ الف ـ اگر غذاها و مشروبات الکلی متعلّق به او نباشند و در برابر فروش آنها هم سودی نبرد بلکه کار او فقط عرضه آنها و غذاهای حلال به مشتری باشد. ب ـ اگر با فرد غیرمسلمان در محل شریک باشد، به این صورت که فرد مسلمان مالک اجناس حلال و شریک غیر مسلمان مالک مشروبات الکلی و غذاهای حرام باشد و هر کدام بهطور جداگانه از کالاهای خود سود ببرند. ج ـ اگر فرد مسلمان در محلی که مواد غذایی حرام و مشروبات الکلی فروخته میشود، فقط کار کند و مزد ثابتی بگیرد، چه صاحب آن محل مسلمان باشد و چه غیر مسلمان. د ـ اگر فرد مسلمان در محل فروش مواد غذایی حرام و مشروبات الکلی به عنوان کارگر یا شریک کار کند ولی دخالتی در خرید و فروش آنها نداشته و آن مواد متعلّق به او هم نباشند، بلکه او فقط در تهیه و فروش مواد غذایی نقش داشته باشد، با توجه به اینکه مشتریها مشروبات الکلی را در همان محل نمیخورند، کار او چه حکمی دارد؟
ج: عرضه و فروش مشروبات الکلى مستکننده و غذاهاى حرام و کار در محل فروش آنها و مشارکت در ساخت و خريد و فروش آنها و اطاعت از ديگران در اين موارد، شرعاً حرام است، اعم از اينکه انسان شريک در سرمايه بوده و يا کارگر روزانه باشد و نيز اعم از آن که فقط مواد غذايى حرام و مشروبات الکلى عرضه و فروخته شوند يا اينکه فروش همراه با مواد غذايى حلال باشد و همچنين اعم از اينکه کار انسان همراه با گرفتن سود و مزد باشد و يا مجانى و دراين مورد فرقى نمىکند که صاحب کار يا شريک او مسلمان باشد يا غيرمسلمان و به مسلمان عرضه و فروخته شود يا به غير مسلمان، و بهطور کلّى بر هر مسلمانى واجب است که از ساخت و خريد و فروش آن دسته از مواد غذايى که خوردن آنها حرام است به منظور خوردن اجتناب کند و همچنين از ساخت و خريد و فروش مشروبات الکلى مستکننده و کسب منفعت از اين طريق خوددارى کند.
س 1097: آیا کسب درآمد از طریق تعمیر کامیونهای حمل مشروبات الکلی جایز است؟
ج: اگر کاميونها براى حمل مشروبات الکلى مورد استفاده قرار بگيرند دراين صورت اشتغال به تعمير آنها جايز نيست.
س 1098: یک شرکت تجاری با شعبههای فرعی برای فروش مواد غذایی به مردم وجود دارد که بعضی از مواد غذایی آن شرعاً حرام میباشد (مانند آن دسته از گوشتهای وارداتی که مردار هستند) در نتیجه بخشی از اموال شرکت، از نظر شرعی حرام محسوب میشود، آیا خرید مایحتاج از شعبههای این شرکت که هم کالای حرام دارد و هم کالای حلال، جایز است؟ و بر فرض جواز، آیا گرفتن باقیمانده پولی که به فروشنده داده میشود، به دلیل اینکه مجهولالمالک است، احتیاج به اجازه حاکم شرع دارد؟ و بر فرض که احتیاج به اجازه داشته باشد، آیا به کسی که کالاهای مورد نیاز خود را از آن شعبهها خریداری میکند، این اجازه را میدهید؟
ج: علم اجمالى به وجود مال حرام در اموال شرکت تا زمانى که همه آنها مورد ابتلاى مکلف نباشند مانع از صحّت خريد کالاهاى مورد نياز از آن شرکت نيست، بنا بر اين خريدارى کالاهاى مورد نياز از آن براى همه مردم بدون اشکال است و همچنين دريافت باقىمانده پول، تا زمانى که همه اموال شرکت مورد ابتلاى شخص مشترى نباشند اشکال ندارد و همچنين تا زمانى که انسان علم به وجود مال حرام در عين کالايى که از شرکت خريده است نداشته باشد، اشکال ندارد و احتياجى به اجازه حاکم شرع براى تصرّف در کالا و پولى که از شرکت دريافت مىکند، نيست.
س 1099: آیا اشتغال به سوزاندن اموات غیرمسلمان و اجرت گرفتن در برابر آن، جایز است؟
ج: سوزاندن اجساد اموات غيرمسلمان، حرام نيست بنا بر اين اشتغال به آن و گرفتن اجرت در برابر آن، اشکال ندارد.
س 1100: آیا جایز است کسی که میتواند کار کند، از مردم درخواست کمک کرده و با کمکهای آنان زندگی نماید؟
ج: سزاوار نيست اين کار را بکند.
س 1101: آیا برای زنان جایز است که با فروش جواهرات در بازار زرگرها و غیر آن کسب درآمد کنند؟
ج: با رعايت حدود شرعى اشکال ندارد.
س 1102: تزئین منازل (دکور) در صورتی که برای کارهای حرام بکار گرفته شوند، بهخصوص اگر بعضی از اتاقها برای پرستش بت مورد استفاده قرار بگیرند، چه حکمی دارد؟ و آیا ساخت سالن در صورتی که احتمال داده شود که برای رقص و مانند آن استفاده شود، جایز است یا خیر؟
ج: تزئين خانه به خودى خود در صورتى که به منظور استفاده در کارهاى حرام نباشد، اشکال ندارد، ولى تزئين اتاق مخصوص پرستش بت، مثلاً چيدن لوازم آن اتاق و تعيين محلى براى قرار دادن بت و مانند آن، شرعاً جايز نيست و ساخت سالن براى استفاده حرام، جايز نيست ولى مجرّد احتمال مانعى ندارد.
س 1103: آیا ساخت بنایی که شامل زندان و مرکز پلیس است و تحویل آن به دولت ظالم، جایز است؟ و آیا اشتغال در کارهای ساختمانی آن نیز جایز است؟
ج: ساخت بنا با اوصاف مذکور اشکال ندارد به شرطى که به قصد برگزارى جلسات دادگاه ظلم در آن و ايجاد محلى براى زندانى کردن بىگناهان نباشد و همچنين به نظر کسى که آن را مىسازد، بهطور معمول در معرض استفادههاى مزبور قرار نداشته باشد که در اين صورت گرفتن اجرت نيز در برابر ساختن آن اشکال ندارد.
س 1104: شغل من گاوبازی در برابر تماشاگران است و آنان مبلغی را به عنوان هدیه در برابر تماشای آن به من میپردازند، آیا نفس این کار جایز است؟
ج: عمل مذکور شرعاً مذموم است ولى گرفتن هدايا از تماشاگران چنانچه پرداخت آن با اختيار و رضايت تماشاگران صورت گيرد، اشکال ندارد.
س 1105: بعضی از افراد لباسهای نظامی مخصوص ارتش را میفروشند، آیا خرید این لباسها و استفاده از آنها جایز است؟
ج: اگر احتمال بدهيد که اين لباسها را از طريق قانونى بدست آوردهاند و يا مجاز به فروش آنها هستند، در اين صورت خريد و استفاده از آنها در مواردى که خلاف مقرّرات نباشد، اشکال ندارد.
س 1106: استفاده از ترقّه و مواد قابل انفجار و ساخت و خرید و فروش آنها اعم از اینکه موجب اذیّت و آزار بشوند یا خیر، چه حکمی دارد؟
ج: در صورتى که موجب اذيّت و آزار ديگران باشد و يا تبذير مال محسوب شود ويا خلاف قانون و مقرّرات نظام جمهورى اسلامى باشد، جايز نيست.
س 1107: کار پلیس و مأموران راهنمایی و رانندگی و گمرک و اداره مالیات بر درآمد در جمهوری اسلامی چه حکمی دارد؟ آیا آنچه در بعضی از روایات آمده است که دعای مأموری که کار افراد را به حکومت گزارش میدهد و دعای مأمور مالیات و گمرک مستجاب نمیشود، شامل آنان هم میگردد؟
ج: کار آنان فىنفسه در صورتى که بر اساس مقرّرات قانونى باشد، اشکال ندارد و ظاهراً مراد از «عريف» و «عشّار» در روايات افرادى هستند که انجام اين کارها را در حکومت هاى طاغوتى و ظالم برعهده دارند.
س 1108: بعضی از زنان برای تأمین هزینههای زندگی خانوادگی خود در آرایشگاهها کار میکنند، آیا این کار ترویج بیعفّتی و یا تهدیدی برای عفّت جامعهی اسلامی محسوب نمیشود؟
ج: آرایش کردن زنان فینفسه و اجرت گرفتن در برابر آن اشکال ندارد به شرطی که به منظور نشان دادن به نامحرم نباشد.
س 1109: آیا جایز است شرکتها در برابر واسطهگری و مقاطعهکاری که بین صاحب کار از طرفی و کارگران و بنّاها از طرف دیگر، انجام میدهند، اجرت دریافت کنند؟
ج: گرفتن اجرت در برابر عمل مباح اشکال ندارد.
س 1110: آیا اجرتی که دلاّل میگیرد، حلال است؟
ج: اگر در برابر انجام عمل مباحى و بنا به درخواست کسى باشد، اشکال ندارد.
اجرت گرفتن در برابر واجبات
اجوبه الاستفتائات
س 1111: حقوق اساتیدی که در دانشکده الهیّات، فقه و اصول تدریس میکنند، چه حکمی دارد؟
ج: وجوب تدریس و آموزش چیزی که یاددادن آن واجب کفایی است، مانع گرفتن حقوق در برابر آن نیست.
س 1112: آموزش مسائل شرعی چه حکمی دارد؟ آیا جایز است روحانیون دربرابر یاددادن مسائل شرعی به مردم، اجرت بگیرند؟
ج: آموزش مسائل حلال و حرام واجب است و اجرت گرفتن در برابر آن اشکال ندارد.
س 1113: آیا دریافت حقوق ماهانه برای اقامه نماز جماعت و راهنمایی و ارشاد دینی در نهادها و ادارههای دولتی جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
س 1114: آیا گرفتن اجرت برای غسل دادن میّت جایز است؟
ج: جایز است.
س 1115: آیا گرفتن اجرت برای جاری کردن عقد نکاح جایز است؟
ج: اشکال ندارد.
شطرنج و بیلیارد
اجوبه الاستفتائات
س 1116: با توجه به اینکه در بیشتر مدارس بازی با شطرنج رواج دارد آیا بازی با آن و برگزاری دورههای آموزشی آن جایز است؟
ج: اگر به نظر مکلّف، شطرنج در حال حاضر از آلات قمار محسوب نشود در اين صورت بازى با آن بدون شرطبندى اشکال ندارد.
س 1117: بازی با وسایل سرگرمی از جمله پاسور چه حکمی دارد؟ و آیا بازی با آنها برای سرگرمی و بدون شرطبندی جایز است؟
ج: بازى با چيزى که عرفاً از آلات قمار محسوب مىشود، مطلقاً حرام است هرچند براى سرگرمى و بدون شرطبندى باشد.
س 1118: شطرنج در موارد زیر چه حکمی دارد؟ 1 ـ ساخت و خرید و فروش آن؛ 2 ـ بازی شطرنج با شرطبندی و بدون آن؛ 3 ـ ایجاد مراکزی در محافل عمومی و غیر آن برای آموزش شطرنج و بازی با آن و تشویق مردم به آن.
ج: اگر مکلّف تشخیص دهد که در حال حاضر شطرنج از آلات قمار محسوب نمیشود، ساخت و خرید و فروش و بازی با آن بدون شرطبندی، اشکال ندارد، همچنین با فرض مذکور، آموزش آن هم بدون اشکال است.
س 1119: آیا از تأیید برگزاری مسابقات شطرنج توسط مدیریت آموزش ریاضی معلوم میشود که شطرنج جزء آلات قمار نیست؟ و آیا جایز است مکلّف به آن اعتماد کند؟
ج: معيار در تعيين موضوعات احکام، تشخيص خود مکلّف و يا اقامه دليل شرعى بر آن نزد خود اوست.
س 1120: بازی با آلاتی مثل شطرنج و بیلیارد با کفّار در کشورهای خارجی چه حکمی دارد؟ مصرف مال برای استفاده از این آلات بدون شرطبندی چه حکمی دارد؟
ج: حکم بازی با شطرنج و آلات قمار در مسائل قبلی بیان شد و در حکم مذکور فرقی بین بازی با آنها در کشورهای اسلامی یا غیراسلامی و بین بازی با مسلمان یا کافر وجود ندارد و خرید و فروش آلات قمار و مصرف مال در این موارد هم جایز نیست.
آلات قمار
اجوبه الاستفتائات
س 1121. آیا اگر افراد بدون شرط بندی و قصد قمار و بُرد و باخت و کسب درآمد بلکه فقط برای سرگرمی و مشغول بودن، مبادرت به بازی با ورق کنند، آن افراد مرتکب حرام شدهاند؟ حضور در مجالس بازی با ورق برای تفریح چه حکمی دارد؟
ج. بازى با ورقى که عرفاً از آلات قمار محسوب مىشود، بهطور مطلق حرام است و جايز نيست انسان با اختيار در مجلس قمار يا بازى با آلات قمار شرکت کند.
س 1122. آیا استفاده از ورقهای پاسور در صورتی که برای بازیهای فکری محض که بدون شرط بندی بوده و متضمّن مفاهیم علمی و دینی باشند، جایز است؟ بازی با ورقهایی که با چیدن آنها به نحو خاصی، بعضی از شکلها مثل موتورسیکلت یا ماشین و مانند آن ایجاد میشود و در عین حال استفاده از آنها برای شرطبندی و مسابقه هم ممکن است، چه حکمی دارد؟
ج. بازى با ورقهايى که عرفاً، آلات قمار محسوب مىشوند، مطلقاً جايز نيست ولى بازى با ورقهايى که عرفاً آلت قمار محسوب نمىشوند، بدون شرط بندى اشکال ندارد. و بهطور کلى بازى با هر چيزى که مکلّف تشخيص دهد از آلات قمار است و يا در آن شرط بندى شود، به هيچ وجه، جايز نيست. و بازى با هر وسيله اى که جزء آلات قمار به حساب نيايد، بدون شرط بندى، اشکال ندارد.
س 1123. بازی باگردو و تخممرغ و چیزهای دیگری که شرعاً مالیّت دارند، چه حکمی دارد؟ آیا این بازیها برای کودکان جایز است؟
ج. اگر بازى قمار و شرط بندى باشد، شرعاً حرام است و طرف برنده، مالک چيزى که برده و از طرف مقابل گرفته است، نمىشود. ولى اگر بازىکنندگان غيربالغ باشند شرعاً مکلّف نبوده و تکليفى ندارند، هرچند که مالک چيزى که مىبرند نمىشوند.
س 1124. آیا شرط بندی با پول یا غیر آن در بازی با غیر آلات قمار جایز است؟
ج. شرط بندى در بازى جايز نيست هرچند بازى با غير آلات قمار باشد.
س 1125. بازی با آلات قمار مانند پاسور و غیر آن از طریق کامپیوتر چه حکمی دارد؟
ج: اگر بازی بین دو نفر باشد، حکم بازی با آلات قمار را دارد و اگر به تنهایی بازی میکند، در صورتیکه مفسده ای بر آن مترتب نباشد، اشکال ندارد.
س 1126. بازی با «أنو» چه حکمی دارد؟
ج. اگر به نظر عرف از آلات قمار محسوب شوند، بازى با آنها جايز نيست هرچند بدون شرط بندى باشد.
س 1127. اگر بعضی از وسیله های بازی در شهری از آلات قمار محسوب شوند ولی در شهر دیگری از آلات قمار محسوب نشوند، آیا بازی با آنها جایز است؟
ج. بايد عرف هر دو مکان رعايت شود به اين معنى که اگر آن وسيلهها در يکى از دو شهر از آلات قمار محسوب شوند و در گذشته هم در هر دو مکان از آلات قمار بوده اند، در حال حاضر هم بازى با آنها حرام است.
آلات قمار
استفتائات جدید
س: بعضى از سايتهاى خارجى بازیهاى اينترنتى دارند که بايد ابتدا مقدارى پول داد تا وارد بازى شد اگر ببريم اصل پولمان و جايزه به ما تعلق مىگيرد و اگر ببازيم پول خود را از دست مىدهيم. بازى کردن و پول دادن به اين سايتها چگونه است؟
ج) جايز نيست.
س) تماشاى پاسور بازى ديگران چه حکمى دارد؟
ج) اگر مستلزم مفسده و يا تأييد عملى آن محسوب شود، جايز نيست.
س: من فروشنده انواع صنايع دستى هستم تخته شطرنجى را خريد و فروش مىکنم که تماماً خاتمکارى شده و در وحله اول جنبه تزئينى دارد و چنانچه کسى هم بخواهد مىتواند براحتى با آن بازى کند. داخل اين شطرنج طورى است که اگر کسى مهرهها و يک جفت تاس تهيه کند (من اين دو قلم را نمىفروشم) مىتواند با آن تخته نرد بازى کند. لطفاً به من بگوييد با توجه به اين که اصل اين کالا تخته شطرنج است و من هم آن را با همين نام و با مهرههاى شطرنج به فروش مىرسانم و در عرف نيز با همين نام و با هدف شطرنج بازى تهيه و مورد استفاده قرار مىگيرد. حال از نظر شرعى خريد و فروش اين تخته شطرنج براى من چه حکمى دارد؟
ج) اگر مکلّف تشخيص دهد که در حال حاضر شطرنج عرفاً از آلات قمار محسوب نمىشود، خريد و فروش آن مانع ندارد و همچنين آلاتى که استفاده از آنها مشترک بين حلال و حرام است اگر به قصد حلال خريد و فروش شود، مانعى ندارد.
س: اخيراً ورزش بيليارد در سطع وسيعى رايج شده است نظر حضرتعالى درباره آن چيست؟
ج. اگر با برد و باخت و يا موجب ترتب مفاسد اخلاقى يا اجتماعى و يا مستلزم همراه بودن با محرّمى از محرّمات الهى باشد، جايز نيست.
هیپنوتیزم
اجوبه الاستفتائات
س 1235: آیا هیپنوتیزم جایز است؟
ج: اگر به منظور غرض عقلايى و بارضايت کسى که مىخواهد هيپنوتيزم شود صورت بگيرد و همراه با کار حرامى هم نباشد، اشکال ندارد.
س1236: عدّهای نه به قصد درمان بلکه به منظور نشان دادن قدرت روحی انسان مبادرت به هیپنوتیزم میکنند، آیا این عمل جایز است؟ آیا افرادی که در این زمینه صاحب تجربه هستند ولی متخصّص آن نیستند، جایز است اقدام به این کار کنند؟
ج: بهطور کلى يادگيرى هيپنوتيزم و استفاده از آن به غرض عقلايى حلال و قابل ملاحظه اشکال ندارد به شرط اينکه با رضايت و موافقت کسى باشد که مىخواهد به خواب مصنوعى برود و ضرر معتنابهى هم براى او نداشته باشد.
مأمور خرید و فروش
اجوبه الاستفتائات
س1251: اموالی که بعضی از فروشندگان به مأموران خرید ادارات یا شرکتها بدون آنکه آنها را به قیمت تثبیت شده اضافه کنند، به خاطر برقرار کردن ارتباط میپردازند، نسبت به فروشنده و نسبت به مأمور خرید چه حکمی دارند؟
ج: پرداخت اين اموال توسط فروشنده به مأمور خريد جايز نيست و برای مأمور هم دريافت آنها جايز نيست و آنچه را که دريافت میکند بايد به اداره يا شرکتی که مأمور خريدِ آن است، تسليم کند.
س 1252: آیا کارمند یا کارگر شرکت دولتی یا خصوصی که وظیفهاش وکالت در تأمین نیازهای اداره یا شرکت از مکانهای فروش است، میتواند بر کسی که کالاهای موردنیاز را میفروشد، شرط کند که درصدی از سود حاصل از خرید، از آن او باشد؟ آیا دریافت این سود برای او جایز است؟ در صورتی که مسئول مافوق چنین شرطی را اجازه دهد چه حکمی دارد؟
ج: اين شرط از طرف کارمند صحيح نبوده و او نمیتواند سودی را که به نفع خود شرط کرده، دريافت کند و مسئول بالاتر هم حق اجازه چنين شرطی را نداشته و اجازه او در اينباره اثری ندارد.
س 1253: اگر کسی که از طرف اداره یا شرکت، وکیل در خرید مایحتاج است، کالایی را که در بازار قیمت معیّنی دارد، به طمع دریافت کمک مالی از فروشنده به قیمت بالاتری بخرد، آیا این خرید صحیح است؟ و آیا جایز است که از فروشنده به علت این کار، کمک دریافت کند؟
ج: اگر کالا را به قيمتی بيشتر از قيمت عادلانه بازار بخرد و يا خريداری و تهيه آن از بازار به قيمت کمتر برای او امکان داشته باشد، اصل عقدی که به قيمت بالاتر منعقد کرده، فضولی است و متوقّف بر اجازه مسئول قانونی مربوطه است و به هر حال حق ندارد از فروشنده به خاطر خريد از او، چيزی برای خودش بگيرد.
س1254: اگر فرد شاغل در ادارهای (اعّم از خصوصی و یا دولتی) که وظیفه او تهیّه جنس میباشد، علیرغم وجود مراکز مختلف، به آشنا مراجعه و شرط کند که اگر کالا را از تو خریداری کنم، درصدی از سود حاصله را شریک خواهم بود. 1 ـ این شرط، شرعاً چه حکمی دارد؟ 2 ـ در صورت وجود مجوّز رئیس یا مسئول بالای تشکیلات در این خصوص حکم شرعی آن چیست؟ 3 ـ اگر قیمتی بیش از آنچه جنس مذکور در عرف بازار دارد، توسط طرف قرارداد به اداره پیشنهاد و قرارداد منعقد گردد، چه حکمی دارد؟ 4ـ پرداخت سهمی که بعضی از فروشندگان به مأمور خرید ادارات علیرغم قیمت مندرج در فاکتور میدهند، چه حکمی برای فروشنده و چه حکمی برای مأمور خرید دارد؟ 5 ـ اگر فرد مذکور، علاوه بر مسئولیت در اداره، بازاریاب شرکتی هم باشد و در خرید اجناس اداره، برای آن شرکت بازاریابی نماید، آیا میتواند درصدی به عنوان سود از آن شرکت دریافت نماید؟ 6 ـ اگر فردی از طریق مسائل فوق، سودی به دست آورد، وظیفه شرعی او نسبت به این سود، چیست؟
ج: 1 ـ صورت شرعی ندارد و باطل است. 2 ـ اجازه رئيس يا مسئول بالای تشکيلات در اينباره به لحاظ اينکه فاقد وجاهت شرعی و قانونی است فاقد اعتبار میباشد. 3ـ اگر بيش از قيمت عادله بازار باشد، و يا به کمتر از آن بتوان جنس را از بازار تهيّه نمود، در اين صورت اصل قراردادی که منعقد شده نافذ نيست. 4 ـ جايز نيست، و هر چه که مأمور خريد در اين رابطه دريافت دارد بايد به اداره مربوطهای که از طرف آن مأمور خريد بوده، تحويل دهد. 5ـ حق دريافت هيچ درصدی ندارد، و هر چه دريافت کند بايد به اداره مربوطه تحويل دهد و اگر قراردادی که منعقد میسازد خلاف غبطه و مصلحت اداره باشد از اساس باطل است. 6 ـ دريافتیهای غير مشروع را بايد به اداره مربوطهای که از طرف آن مأمور خريد بوده، تسليم نمايد.
جلوگیری از بارداری
اجوبه الاستفتائات
س 1255: 1 ـ آیا برای زنی که سالم است، جلوگیری از بارداری بهطور موقت از طریق بکارگیری وسایل و موادی که از انعقاد نطفه جلوگیری میکنند، جایز است؟ 2 ـ استفاده از یکی از دستگاههای جلوگیری از بارداری که چگونگی جلوگیری از حاملگی توسط آن تا به امروز معلوم نشده، ولی به عنوان وسیلهای برای جلوگیری از بارداری شناخته شده است، چه حکمی دارد؟ 3 ـ آیا جلوگیری دائم از حاملگی برای زنی که از خطر بارداری خوف دارد، جایز است؟ 4 ـ آیا جلوگیری دائمی از بارداری برای زنانی که زمینه مساعدی برای به دنیا آوردن فرزندانی معیوب یا مبتلا به بیماریهای ارثی جسمی و روانی دارند، جایز است؟
ج: 1 ـ اگر با موافقت شوهر باشد، اشکال ندارد. 2 ـ اگر موجب از بين رفتن نطفه بعد از استقرار آن در رحم شود و يا مستلزم نگاه و لمس حرام باشد، جايز نيست. 3 ـ جلوگيری از بارداری در فرض مذکور اشکال ندارد بلکه اگر حاملگی برای حيات مادر خطر داشته باشد، باردار شدن بهطور اختياری جايز نيست. 4 ـ اگر با يک غرض عقلايی صورت بگيرد و ضرر قابل توجهی هم نداشته باشد و با اجازه شوهر باشد، اشکال ندارد.
س 1256: بستن لولههای منی مرد برای جلوگیری از افزایش جمعیت چه حکمی دارد؟
ج: اگر این کار با یک غرض عقلایی صورت بگیرد و ضرر قابل ملاحظه ای هم نداشته باشد، فی نفسه اشکال ندارد، اما انجام این عمل امر مذمومی است.
س 1257: آیا زن سالمی که حاملگی برای او ضرری ندارد، جایز است از طریق عزل یا دستگاه دیافراگم یا خوردن دارو و یا بستن لولههای رحم، از بارداری جلوگیری کند، و آیا جایز است شوهرش او را وادار به استفاده از یکی از این راهها غیر از عزل نماید؟
ج: جلوگيری از بارداری فینفسه به طريق عزل، اشکال ندارد و همچنين استفاده از راههای ديگر هم اگر با يک غرض عقلايی صورت گيرد و ضرر قابل ملاحظهای هم نداشته و با اجازه شوهر بوده و مستلزم لمس و نظر حرام نباشد، اشکال ندارد ولی شوهر حق ندارد همسر خود را به اين کار وادار نمايد.
س 1258: آیا جایز است زن بارداری که قصد دارد لولههای رحم خود را ببندد، از طریق عمل سزارین فرزند خود را به دنیا آورد تا در هنگام آن عمل، لولههای خود را هم ببندد؟
ج: حکم بستن لولههای رحم قبلاً گذشت، ولی جواز عمل سزارين متوقف بر نياز به آن يا درخواست خود زن باردار است و به هر حال لمس و نظر مرد اجنبی به زن هنگام عمل سزارين و بستن لولههای رحم حرام است. مگر در حال ضرورت.
س 1259: آیا جایز است زن بدون اجازه شوهرش از وسائل پیشگیری از بارداری استفاده نماید؟
ج: محل اشکال است.
س 1260: مردی که دارای چهار فرزند است اقدام به بستن لولههای منی خود کرده است، آیا در صورت عدم رضایت زن، آن مرد گناهکار محسوب میشود؟
ج: جواز اين کار متوقف بر رضايت زوجة نيست و چيزی بر عهده مرد نمیباشد.
جلوگیری از بارداری
استفتائات جدید
س: قرار دادن «نورپلانت» توسط پزشک مرد در صورتى که فقط سطح خارجى بازو مشاهده شود، چه حکمى دارد؟
ج) با وجود پزشك زن، پزشك مرد مبادرت به اين عمل ننمايد مگر آنكه ضرورتى در كار باشد مانند اينكه پزشك زن وجود نداشته، واين عمل براى آن زن لازم باشد.
س: آيا در صورتى که بچهدار شدن موجب بروز خطراتى براى مادر باشد، زن مىتواند با اذن شوهر از انعقاد نطفه جلوگيرى کند؟ بدون اذن شوهر چطور؟
ج) مانعى ندارد اما درصورتى که باردارشدن براى او خطر قابل توجه داشته وحرجى باشد بدون اذن شوهر نيز مىتواند مانع انعقاد نطفه شود.
س: شخصى با عمل جراحى خود را عقيم کرده، آيا واجب است دوباره خود را معالجه کند تا در صورت امکان به حالت اول درآيد؟
ج) واجب نيست.
س: در صورتى که بستن لولههاى زن يا مرد اجازه داده شود، حق تقدم با کدام يکى است؟
ج) در صورت رعايت شروط شرعى حق تقدمى در کار نيست و از جهت تفاوت موقعيت افراد با پزشک مشورت شود.
س: با توجه به اينکه در قرار دادن آى.يو.دى، در حال حاضر، لمس و نظر صورت مىگيرد. آيا انجام دادن اين عمل توسط پزشک زن، جايز است؟
ج) در فرض مرقوم جايز نيست مگر در مقام ضرورت.
س: از آنجايى که فرزند متولد شده از زوجى ديگر را مىتوان به فرزندى قبول نمود و فرزند خواندگى توسط شرع مقدس، تأييد شده است و سن مولود اهميتى در فرزند خواندگى ندارد آيا مىتوان جنين حاصل از نطفهى شوهر (اسپرم شوهر) و تخمک همسرش را پس از انعقاد نطفه و تشکيل شدن جنين در همان يکى دو روز اول در رحم مادرخواندهاش قرار داد که پس از تولد او را بزرگ نمايد؟
ج) فى نفسه منعى ندارد لکن بايد از لمس و نظر حرام اجتناب شود و فرزند ملحق به صاحب نطفه و تخمک مىباشد.
س: اجاره دادن يا اجاره کردن رحم زن براى تلقيح نطفهى مرد اجنبى، چه حکمى دارد؟
ج) عمل مذكور فىنفسه اشكال ندارد ولى واجب است از مقدمات حرام مانند لمس و نظر اجتناب شود.
س: نگهدارى اسپرم غير شوهر (اعم از محارم زن يا غير محرم با زن) در بانك اسپرم يا محل نگهدارى دراز مدت اسپرم مرد و استفاده از آن در مواقع لزوم براى زن، چه حكمى دارد؟
ج) تلقيح زن از طريق نطفه مرد نامحرم فىنفسه اشكال ندارد ولى بايد از مقدمات حرام از قبيل نگاه و لمس حرام و غير آنها اجتناب شود و به هر حال در صورتى كه با اين روش كودكى به دنيا بيايد، ملحق به شوهر آن زن نمىشود بلكه ملحق به صاحب نطفه و به زنى است كه صاحب رحم و تخمك است.
س: بعد از انتقال تخم لقاح يافته تعدادى از آنها در آزمايشگاه باقى مىماند. حکم استفاده از آنها براى زن و شوهر نازاى ديگر و يا دور ريختن يا کارهاى آزمايشگاهى مانند مطالعات ژنتيک بر روى آنها چيست؟
ج) اشکال ندارد.
س: از آنجايى که در انجام لقاح آزمايشگاهى، جهت آبستنى مصنوعى، گرفتن اسپرم (نطفه) از شوهر و نيز برداشت تخمک از تخمدان زن ضرورت دارد، نظر مبارک حضرت عالى در موارد ذيل چيست؟ 1ـ برداشت تخمک از تخمدان با هدايت سونوگرافى (دستگاه تصويربردارى با کمک امواج ماوراء صوت) از طريق مهبل (واژن) زن، که اين کار توسط متخصص زنان و در اتاق عمل تحت شرايط کاملا استريل (بهداشتى) و با ضرورت نگاه به عورت زن انجام مى پذيرد. 2ـ برداشت تخمک با هدايت سونوگرافى، ولى از طريق لاپاراسکوپى (يعنى بازکردن شکاف کوچک در جدار شکم) که مستلزم نگاه به عورت زن نيست. شايان ذکر است در سالهاى اخير به خاطر پرخطر و پرهزينه بودن، از اين روش استفاده نمىشود.
ج) در تمامى موارد عمل مذكور فىنفسه اشكال ندارد ولى واجب است از مقدمات حرام مانند لمس و نظر اجتناب شود.
س: تخمکهاى زنى ضعيف مىباشد و لذا فرزندان ناقص الخلقهاى به دنيا مىآورد آيا جايز است تخمک زن دومى را در آزمايشگاه با اسپرم شوهر زن اول لقاح دهند و سپس جنين را به رحم زن اول منتقل نمود؟
ج) فى نفسه منعى ندارد.
س: نظر اسلام در مورد كنترل توالد چيست؟ آيا مسلمانان مىتوانند از آن استفاده كنند؟ آيا استفاده از كاندوم و... صحيح است؟
ج) كنترل توالد و ازدياد اولاد واستفاده از كاندوم فى نفسه اشكال ندارد.
س: بر فرض جواز بارورى مصنوعى زن با اسپرم غير شوهر، پدر بچه کيست؟ شوهر يا فرد صاحب اسپرم؟ و بر فرض اگر صاحب اسپرم پدر تلقى شود و فرزند نيز دختر باشد، آيا شوهر زن به اين دختر محرم است؟ در صورتى که پسر باشد آيا زن به اين پسر محرم است؟
ج) پدر او فرد صاحب اسپرم است ـ در صورتى که عمل زناشويى بين زن و شوهر انجام شده اين دختر ربيبه او محسوب شده و به او محرم مى باشد ـ در فرض مذکور که تخمک از زن است به او محرم مىباشد.
س: استفاده از وسايل ضد باردارى که انسان بداند يا احتمال صحيح بدهد که ضرر دارند (مثل قرصهاى ضد باردارى که مشخصاً مخرب قلب و عروق هستند) چگونه است؟
ج: در صورتى که به تشخيص پزشک حاذق داراى ضرر چشمگير باشد جايز نيست.
اخيراً نطفه زن و مرد را گرفته، در خارج از رحم با هم لقاح مىدهند و در رحم زن قرار مىدهند: س1: آيا اين عمل در صورتى که زن و مرد، همسر هم باشند، جايز است؟
ج) عمل مزبور فى حد نفسه اشکال ندارد.
رحم بانويى به هر علت قادر به نگاهدارى جنين نيست و سقط مىکند. با آميزش نطفهى وى و شوهرش در آزمايشگاه و انتقال جنين به رحم زن ديگر که به اصطلاح مادر جانشين و يا مادر قائم مقام ناميده مىشود، بچه رشد مىکند و به موقع متولد مىشود و برابر قرارداد مزد معينى به مادر جانشين داده مىشود تا کودک تحويل زن و شوهر گردد: س1: آيا اين امر مىتواند جايز باشد؟ س2: اگر اين عمل چه جايز باشد و يا نه، به هر حال انجام بگيرد و با وجود اينکه، اين کودک در رحم مادر جانشين بزرگ شده است، اما داراى صفات ارثى زن اول مىباشد. با توجه به آيه دوم سوره مبارکه ى مجادله به کدام يک از اين دو زن تعلق دارد و وارث کدام يک از آنهاست؟
ج1) اين عمل فى حد نفسه منعى ندارد و بايد از لمس و نظر حرام اجتناب شود وگرفتن اجرت براى رحم مستاجره منعى ندارد. ج2) بچه ملحق به صاحب اسپرم وتخمک مى باشد و در زمينه احکام شرعى نسبت به رحم اجارهاى احتياط رعايت شود البته اگر اين زن با رعايت شرايط رضاع به بچه شير دهد محرميت حاصل مىشود.
س: اگر روش پيشگيرى از فرزنددار شدن، متوقف بر حرامى باشد، مانند نگاه پزشک غير مماثل (زن براى مرد و مرد براى زن) در چه حالتى اين حرمت برداشته مىشود. آيا محدود به صورتى مىشود که تنها استفاده از اين روش منحصر باشد، و يا در هر صورت براى حفظ مصالح عمومى اين حرمت برداشته مىشود؟
ج) در هر صورت بايد از روشهايى استفاده شود که مستلزم لمس و نظر حرام نباشد و منحصر بودن روش، مجوز ارتکاب اين عمل نمى باشد مگر در مقام ضرورت.
س. خانمی که مشکوک به بارداری است، آیا جایز است قرص ضد بارداری مصرف کند؟
ج. مادامی که یقین به انعقاد نطفه نداشته باشد مانع ندارد.
سقط جنین (کورتاژ)
اجوبه الاستفتائات
س 1261: آیا سقط جنین بر اثر مشکلات اقتصادی جایز است؟
ج: سقط جنين به مجرّد وجود مشکلات و سختیهای اقتصادی جايز نمیشود.
س 1262: پزشک بعد از معاینه در ماههای اول حاملگی به زن گفته است که استمرار بارداری احتمال خطر جانی برای او دارد و در صورتی که حاملگی ادامه پیدا کند، فرزندش ناقصالخلقه متولد خواهد شد و به همین دلیل پزشک دستور سقط جنین داده است، آیا این کار جایز است؟ و آیا سقط جنین قبل از دمیده شدن روح به آن جایز است؟
ج: ناقصالخلقه بودن جنين، مجوّز شرعی برای سقط جنين حتّی قبل از ولوج روح در آن محسوب نمیشود، ولی اگر تهديد حيات مادر بر اثر استمرار حاملگی مستند به نظر پزشک متخصص و مورد اطمينان باشد، سقط جنين قبل از ولوج روح در آن اشکال ندارد.
س 1263: پزشکان متخصص میتوانند از طریق استفاده از روشها و دستگاههای جدید، نواقص جنین در دوران بارداری را تشخیص دهند و با توجه به مشکلاتی که افراد ناقصالخلقه بعد از تولد در دوران زندگی با آن مواجه میشوند، آیا سقط جنینی که پزشک متخصص و مورد اطمینان آن را ناقصالخلقه تشخیص داده، جایز است؟
ج: سقط جنين در هر سنّی به مجرّد ناقصالخلقه بودن آن و يا مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه میشود، جايز نمیشود.
س 1264: آیا از بین بردن نطفه منعقدشدهای که در رحم مستقر شده، قبل رسیدن به مرحله علقه که تقریباً چهل روز طول میکشد، جایز است؟ و اصولاً در کدامیک از مراحل ذیل سقط جنین حرام است: 1 ـ نطفه استقرار یافته در رحم، 2 ـ علقه، 3 ـ مضغه، 4 ـ عظام (قبل از دمیدن روح).
ج: از بين بردن نطفه بعد از استقرار آن در رحم و همچنين سقط جنين در هيچيک از مراحل بعدی جايز نيست.
س 1265: بعضی از زوجها، مبتلا به بیماریهای خونی بوده و دارای ژن معیوب میباشند و در نتیجه ناقل بیماری به فرزندان خود هستند و احتمال این که این فرزندان مبتلا به بیماریهای شدید باشند، بسیار زیاد است و چنین کودکانی از بدو تولّد تا پایان عمر، دائما در وضع مشقّت باری به سر خواهند برد. مثلاً بیماران هموفیلی همواره ممکن است با کوچکترین ضربهای دچار خونریزی شدید منجر به فوت و فلج شوند. حال آیا با توجّه به این که تشخیص این بیماری در هفتههای اوّل بارداری ممکن است آیا سقط جنین در چنین مواردی جایز است؟
ج: اگر تشخيص بيماری در جنين قطعی است و داشتن و نگهداشتن چنين فرزندی موجب حرج میباشد، در اين صورت جايز است قبل از دميده شدن روح، جنين را اسقاط کنند ولی بنا بر احتياط، ديه آن بايد پرداخت شود.
س 1266: سقط جنین فینفسه چه حکمی دارد؟ و در صورتی که ادامه بارداری برای زندگی مادر خطر داشته باشد، حکم آن چیست؟
ج: سقط جنين شرعاً حرام است و در هيچ حالتی جايز نيست مگر آنکه استمرار حاملگی برای حيات مادر خطرناک باشد که در اين صورت سقط جنين قبل از ولوج روح، اشکال ندارد، ولی بعد از دميدن روح جايز نيست حتّی اگر ادامه حاملگی برای حيات مادر خطرناک باشد مگر آنکه استمرار بارداری، حيات مادر و جنين هر دو را تهديد کند و نجات زندگی طفل به هيچ وجه ممکن نباشد ولی نجات زندگی مادر به تنهايی با سقط جنين امکان داشته باشد.
س 1267: زنی جنین هفت ماهه خود را که ناشی از زنا بوده بنا به درخواست پدرش سقط کردهاست، آیا دیه بر او واجب است؟ و بر فرض ثبوت دیه، پرداخت آن بر عهده مادر است یا پدر او؟ و در حال حاضر به نظر شما مقدار آن چقدر است؟
ج: سقط جنين حرام است هرچند بر اثر زنا باشد و درخواست پدر باعث جواز آن نمیشود و در صورتی که مادر مباشر در سقط جنين باشد ديه بر عهده مادر است امّا در مقدار ديه جنين در فرض سؤال ترديد وجود دارد و احوط اين است که مصالحه شود و اين ديه در حکم ارث کسی است که وارث ندارد.
س 1268: مقدار دیه جنینی که دو ماه و نیم عمر دارد، در صورتی که عمداً سقط شود چقدر است و دیه باید یه چه كسی پرداخت شود؟
ج: اگر علقه باشد ديه آن چهل دينار است و اگر مضغه باشد شصت دينار است و اگر استخوان بدون گوشت باشد هشتاد دينار است و ديه به وارث جنين با رعايت طبقات ارث پرداخت میشود ولی وارثی که مباشر سقط جنين بوده از آن، سهمی ندارد.
س 1269: اگر زن بارداری مجبور به معالجه لثه یا دندانهایش شود و بر اساس تشخیص پزشک متخصص نیاز به عمل جراحی پیدا کند، آیا با توجه به اینکه بیهوشی و عکسبرداری با اشعه باعث نقص جنین در رحم میشود، سقط جنین برای او جایز است؟
ج: دليل مذکور مجوّزی برای سقط جنين محسوب نمیشود.
س 1270: اگر جنین در رحم، مشرف به موت حتمی باشد و باقی ماندن آن در رحم به همان حال برای زندگی مادر خطرناک باشد، آیا سقط آن جایز است و اگر شوهر آن زن مقلّد کسی باشد که سقط جنین در حالت مذکور را جایز نمیداند، ولی زن و اقوام او از کسی تقلید میکنند که آن را جایز میداند، تکلیف مرد در این حالت چیست؟
ج: چون در فرض سؤال امر دائر است بين مرگ حتمی طفل به تنهايی و بين مرگ حتمی طفل و مادر او، بنا بر اين چارهای جز اين نيست که لااقل زندگی مادر با سقط جنين نجات داده شود و در فرض سؤال، شوهر حق ندارد همسرش را از اين کار منع کند، ولی واجب است تا حد امکان بهگونهای عمل شود که قتل طفل مستند به کسی نشود.
س 1271: آیا سقط جنینی که نطفهاش با وطی به شبهه توسط فرد غیرمسلمان و یا با زنا منعقد شده، جایز است؟
ج: جايز نيست.
سقط جنین (کورتاژ)
استفتائات جدید
س: اگر باردارى باعث خجالت و آبروريزى من يا خانوادهام شود، آيا مىتوانم در سه ماهه اول آن را سقط كنم؟
ج) سقط جنين شرعاً حرام است و آنچه در سؤال ذكر شده مجوّز آن نمىباشد.
س: اينجانب زنى باردار هستم با توجه به وضعيت نامناسب جسمانى و ترس از تشديد کمخونى، ناراحتى معده و ضعف کلى بدن مايل به سقط جنين هستم. لطفاً حکم شرعى را بيان کنيد.
ج) سقط جنين جايز نيست و موارد مذکور موجب حليّت آن نمىباشد.
س: با پيشرفت علوم پزشکى و جنين شناسى در دوران باردارى اطباء ناقص الخلقه بودن جنين را تشخيص مىدهند و اگر بخواهند ناقص الخلقه بودن جنين را به اطلاع والدين برسانند ممکن است آنها اقدام به سقط جنين يا اقدام به رفع نقص جنين نمايند در حالى که احتمال بهبودى بسيار ضعيف است. در فرض سؤال اطلاع دادن دکتر جايز است يا نه؟
ج) اطلاع دادن فى نفسه واجب نيست مگر آنکه قانونى در اين زمينه موجود باشد، يا غرض از مراجعه به طبيب و پرداخت پول به او اطلاع از حال جنين باشد.
س: ديهى سقط جنين که با رضايت کامل پدر و مادر، و از راههاى مختلف انجام مىشود، به عهده كيست؟
ج: ديه بر عهده مباشر سقط مىباشد. اگر دکتر مستقيماً سقط را انجام دهد ديه بر عهده اوست و اگر پرستار تزريق نمايد به عهده اوست و اگر مادر دارو را خورده بر عهده مادر مىباشد و در همه موارد ديه بايد به ورثه طفل پرداخت شود که در موارد اول و دوم پدر و مادر و در مورد سوم پدر است که اگر ايشان عفو نمايند ساقط مىشود هر چند گناه آن که قتل نفس يا مشابه آن باشد ثابت است.
س: من در هفته دهم حاملگى عمداً جنين را سقط کردهام. نسبت به سقط جنين چه بايد بکنم؟
ج) سقط جنين بر شما حرام بوده است که مرتکب شديد ولى کفاره ندارد ليکن ديه شرعى جنين را ضامن هستيد، و بايد ديه را به وارث شرعى او بپردازيد و خودتان از اين ديه ارث نمىبريد.
س: آيا مىتوان با تشخيص قطعى بيمارى در جنينهايى كه دچار عيوب ژنتيك بوده و يا مادر آنها در طى باردارى بر اثر ابتلاء به بعضى بيمارىهاى عفونى بيمار شدهاند، قبل از دميده شدن روح (چهار ماه و ده روز) جنين را سقط نمود؟ لازم به ذكر است اين كودكان از بدو تولد تا پايان عمر دائماً در وضع مشقّتبارى به سر خواهند برد و خانواده و جامعه نيز بهاى گزافى را از نظر روانى و مادى بايد به دوش بكشند.
ج) اگر نگهدارى و بزرگ كردن طفل معلول و عقبمانده و ناقصالخلقه براى والدين داراى زحمت و مشقت بيش از متعارف باشد به مقدارى كه در عسر و حرج واقع مىشود، اسقاط جنين پيش از دميده شدن روح در او مانع ندارد.
س: زنى که از ابتدا نمىخواسته آبستن شود ولى بر اثر اصرار شوهر آبستن شده، اگر در غياب شوهر کارى کند که موجب سقط جنين شود، آيا ضامن خونبهاى اوست؟
ج) در فرض مرقوم گناهکاراست و علاوه بر آن ضامن ديه نيز مىباشد.
س: اگر طبيبى متوجه شد که جنينى درون شکم مادرى داراى نقص عضو مىباشد که در صورت اطلاع دادن به والدين او احتمال زياد مىدهد آنان اقدام به سقط جنين بنمايند و شايد هم در مقام معالجهى نقص عضو جنين برآيند که احتمال بهبودى بسيار کمى دارد، و در ضمن اگر اطلاع ندهد، در معرض شکايت والدين، نسبت به عدم اطلاع به آنان از وضعيت جنين قرار خواهد گرفت. بفرماييد وظيفهى طبيب در اينجا چيست؟
ج) فى نفسه اطلاع دادن واجب نيست مگر آنکه قانونى باشد يا غرض از مراجعه به طبيب و پرداخت پول به او اطلاع از حال جنين باشد.
س: اگر دكتر متخصص تشخيص دهد كه اگر جنين با عمل جراحى خارج شده و در دستگاه نگهدارى شود به حيات خود ادامه خواهد داد، آيا جايز است كه اقدام به عمل جراحى شود؟ آيا حكم مسأله قبل از ولوج روح و بعد از آن فرق دارد يا نه؟
ج) با فرض اينكه جنين در دستگاه زنده خواهد ماند، بيرون آوردن آن اشكالى ندارد و فرقى بين قبل از ولوج روح و بعد از ولوج روح نيست.
س: پدر و مادرى جنين چهل روزهاى را سقط كردهاند چون مادر بيمار بوده و پزشكان به صورت شفاهى گفته بودند كه زايمان براى مادر خطر دارد و از باردار شدن منع شده بوده است، آيا به عمل فوق ديه تعلق مىگيرد يا خير؟ در صورتى كه جواب مثبت است قيمت امروزى چقدر است و به چه جايى يا كسى پرداخت گردد؟
ج) جنين چهل روزه اگر بصورت علقه درآمده بود، ديهى اسقاط آن سى مثقال [بازارى] طلا است و ديه به عهده كسى است كه مباشر در سقط آن بوده است و به شخص مباشر اسقاط نمىرسد بلكه به ساير ورثه جنين از پدر يا مادر يا برادر و خواهر ارث مىرسد.
س: آيا خارج کردن جنين از رحم مادر، زودتر از موعد مقرر، و رشد آن تحت مراقبتهاى ويژه و يا در دستگاه مخصوص (انکوباتور)، جايز است؟
ج) عمل فوق فى نفسه اشکال ندارد.
تلقیح مصنوعی
اجوبه الاستفتائات
س 1272: الف ـ آیا لقاح آزمایشگاهی در صورتی که اسپرم و تخمک از زن و شوهر شرعی باشد، جایز است؟ ب ـ بر فرض جواز، آیا جایز است این کار توسط پزشکان اجنبی صورت بگیرد؟ و آیا فرزندی که از این طریق به دنیا میآید ملحق به زن و شوهری است که صاحب اسپرم و تخمک هستند؟ ج ـ بر فرض که عمل مذکور فینفسه جایز نباشد، آیا موردی که نجات زندگی زناشویی متوقف بر آن باشد، از حکم عدم جواز استثنا میشود؟
ج: الف ـ عمل مذکور فینفسه اشکال ندارد ولی واجب است از مقدمات حرام مانند لمس و نظر اجتناب شود. ب ـ کودکی که از اين طريق متولد میشود ملحق به زن و شوهری است که صاحب اسپرم و تخمک هستند. ج ـ گفته شد که عمل مذکور فینفسه جايز است.
س 1273: گاهی بعضی از زوجها به علت عدم تخمک گذاری در زن که وجود آن برای عمل لقاح ضروری است، مجبور به جدایی شده و یا به علت عدم امکان درمان بیماری و بچهدار نشدن، با مشکلات زناشویی و روحی مواجه میشوند، آیا در این صورت جایز است که به روش علمی از تخمکگذاری زن دیگری برای انجام عمل لقاح با نطفه شوهر در خارج از رحم استفاده شود و سپس نطفه لقاح یافته به رحم آن زن منتقل گردد؟
ج: عمل مذکور هرچند فینفسه اشکال ندارد ولی کودکی که از این طریق متولد میشود ملحق به صاحب نطفه و تخمک بوده و الحاق آن به زنی که صاحب رحم است مشکل میباشد لذا باید نسبت به احکام شرعی مربوط به نسب، احتیاط رعایت شود.
س 1274: اگر نطفه از شوهر گرفته شود و بعد از وفات او با تخمک همسرش لقاح شده و سپس به رحم او منتقل شود، اولاً آیا این عمل شرعاً جایز است؟ ثانیاً آیا کودکی که متولد میشود فرزند آن مرد است و از نظر شرعی به او ملحق میشود؟ و ثالثاً آیا فرزندی که به دنیا میآید از صاحب نطفه ارث میبرد؟
ج: عمل مذکور فینفسه اشکال ندارد و کودک به صاحب تخمک و رحم ملحق میشود و الحاق آن به صاحب نطفه هم بعید نیست ولی از او ارث نمیبرد.
س 1275: آیا تلقیح نطفه مردی اجنبی به همسر مردی که بچهدار نمیشود، از طریق قراردادن نطفه در رحم او جایز است؟
ج: تلقیح زن از طریق نطفه مرد اجنبی فینفسه اشکال ندارد ولی باید از مقدمات حرام از قبیل نگاه و لمس حرام و غیر آنها اجتناب شود و به هر حال در صورتی که با این روش کودکی به دنیا بیاید، ملحق به شوهر آن زن نمیشود بلکه ملحق به صاحب نطفه و به زنی است که صاحب رحم و تخمک است.
س 1276: اگر زن شوهرداری به علت یائسگی یا غیر آن تخمکگذاری نکند، آیا جایز است تخمکی از زن دوم شوهرش بعد از تلقیح با نطفه شوهر به رحم او منتقل شود؟ و آیا در این مورد تفاوتی هست بین اینکه او یا زن دوم همسر دائم باشند یا موقت؟ 2 ـ کدامیک از دو زن مادر کودک خواهند بود؟ صاحب تخمک یا صاحب رحم؟ 3 ـ آیا این عمل در صورتی که نیاز به تخمک همسر دیگر به خاطر ضعف تخمک زن صاحب رحم باشد به حدّی که در صورت لقاح نطفه شوهر با آن، خوف این وجود داشته باشد که کودک معیوب متولد شود، نیز جایز است؟
ج: 1 ـ اصل عمل مذکور شرعاً مانعی ندارد و در این حکم، فرقی نیست بین اینکه نکاح آنان دائم باشد یا منقطع و یا یکی دائم باشد و یکی منقطع. 2 ـ کودک ملحق به صاحب اسپرم و تخمک است و الحاق او به صاحب رحم هم، مشکل است، بنا بر این باید در ترتیب آثار نسب، نسبت به وی احتیاط مراعات شود. 3 ـ این کار فینفسه جایز است.
س 1277: آیا در صورتهای زیر تلقیح زن با نطفه شوهرش که از دنیا رفته، جایز است؟ الف ـ بعد از وفات شوهر ولی قبل از انقضای عدّة ب ـ بعد از وفات او و بعد از انقضای عدّة ج ـ اگر آن زن بعد از فوت شوهرش با مرد دیگری ازدواج نماید، آیا جایز است خود را با نطفه شوهر اولش تلقیح کند؟ و آیا در صورت فوت شوهر دوم، جایز است خود را با نطقه شوهر اولش بارور کند؟
ج: این عمل فینفسه اشکال ندارد و فرقی نمیکند که قبل از انقضای عدّة باشد یا بعد از آن و همچنین فرقی نیست بین اینکه ازدواج کرده باشد یاخیر، و در صورت ازدواج هم فرقی نمیکند که لقاح با نطفه شوهر اولش بعد از وفات شوهر دومش باشد یا در حال حیات او، ولی اگر شوهر دوم او زنده باشد باید این کار با اجازه و اذن او صورت بگیرد.
س 1278: امروزه میتوان تخمکهایی را که در خارج از رحم بارور شدهاند در مکانهای مخصوصی بهطور زنده نگهداری کرد و در صورت نیاز آنها را در رحم صاحب تخمک قرار داد، آیا این کار جایز است؟
ج. اين عمل فی نفسه اشکال ندارد.
تغییر جنسیت
اجوبه الاستفتائات
س 1279: برخی از افراد در ظاهر مذکر هستند ولی از جهات روحی و روانی ویژگیهای جنس مونّث را دارند و تمایلات جنسی زنانه در آنان بهطور کامل وجود دارد و اگر مبادرت به تغییر جنسیت نکنند به فساد میافتند. آیا معالجه آنان از طریق انجام عمل جراحی جایز است؟
ج: تغییر جنسیت جایز نیست مگر در صورتی که از راههای علمی و عرفی اطمینانآور، ثابت شود که شخص متقاضی تبدیل جنسیت، متعلق به جنس مخالف است که در این صورت عمل تبدیل جنسیت او - صرف نظر از احکام ثانوی مثل لمس و نگاه به عورت نامحرم - جایز است. همچنین در صورتی که تعلق او به جنس مخالف ثابت نشود ولی خلاف آن هم ثابت نشود و این شخص در وضیعت اضطرار شدید روحی قرار داشته باشد، جواز عمل مزبور بعید نیست.
س 1280: انجام عمل جراحی برای الحاق فرد خنثی به زن یا مرد چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد، ولی واجب است از مقدمات حرام پرهيز شود.
تشریح میت و پیوند اعضا
اجوبه الاستفتائات
س 1281: بررسی بیماریهای قلب و عروق و برگزاری سلسله مباحث راجع به آن، برای کشف مسائل جدید، مستلزم دستیابی به قلب و عروق افرادی است که از دنیا رفتهاند، تا معاینه و آزمایش بر روی آنها انجام شود، با توجه به اینکه آنان بعد از آزمایشات و بررسیها بعد از یک روز یا بیشتر اقدام به دفن آنها میکنند، سؤال این است: 1. آیا انجام این بررسیها بر روی جسد فرد مسلمان جایز است؟ 2. آیا دفن قلب و عروقی که از جسد میّت برداشته شدهاند، جدا از آن جسد، جایز است؟ 3. با توجه به مشکلات دفن قلب و عروق بهطور جداگانه، آیا دفن آنها همراه با جسد دیگر، جایزاست؟
ج: اگر نجات نفس محترمی يا کشف مطالب جديد علم پزشکی که موردنياز جامعه است و يا دستيابی به اطلاعاتی راجع به بيماری که زندگی مردم را تهديد میکند، منوط به آن باشد، تشريح جسد ميّت اشکال ندارد، ولی واجب است تا حد امکان از جسد ميّت مسلمان استفاده نشود و اجزايی هم که از جسد فرد مسلمان جدا شدهاند، در صورتی که دفن آنها با جسد، حرج يا محذوری نداشته باشد واجب است با خود جسد دفن شود و الا دفن آنها بهطور جداگانه و يا با جسد ميّت ديگر جايز است.
س 1282: آیا تشریح برای تحقیق درعلت مرگ در صورت مشکوک بودن، مانند شک در اینکه میّت بر اثر سم مرده یا خفگی و یا غیر آن، جایز است یا خیر؟
ج: اگر کشف حقيقت متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد.
س 1283: تشریح جنین سقط شده در تمامی مراحل عمرش، برای دستیابی به اطلاعاتی در علم بافت شناسی، با توجه به اینکه وجود درس تشریح در دانشکده پزشکی ضروری است، چه حکمی دارد؟
ج: اگر نجات جان نفس محترمی یا کشف مطالب پزشکی جدیدی که جامعه به آن نیازمند است و یا دستیابی به اطلاعاتی راجع به یک بیماری که زندگی مردم را تهدید می کند، منوط به تشریح جنین سقط شده باشد، این عمل جایز است لکن تا ممکن است از جنین مسلمانی که روح در او دمیده شده استفاده نشود.
س 1284: آیا استخراج قطعه پلاتین از بدن میّت مسلمان از طریق تشریح جسد قبل از دفن، به علت قیمت و کمبود آن، جایز است؟
ج: استخراج پلاتين در فرض سؤال، به شرطی که بیاحترامی به ميّت محسوب نشود جايز است.
س 1285: آیا نبش قبور اموات اعم از اینکه در قبرستان مسلمانان باشند یا غیر آنها، برای دستیابی به استخوان آنان به منظور استفادههای آموزشی در دانشکده پزشکی جایز است؟
ج: نبش قبور مسلمانان برای اينکار جايز نيست مگر آنکه نياز فوری پزشکی برای دستيابی به آنها وجود داشته باشد و دسترسی به استخوان ميّت غيرمسلمان هم ممکن نباشد.
س 1286: آیا کاشت مو در سر برای کسی که موهای سرش سوخته است و در انظار عمومی مردم از این جهت رنج میبرد، جایز است؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد به شرط اينکه از موی حيوان حلال گوشت و يا موی انسان باشد.
س 1287: اگر شخصی مبتلا به بیماری شود و پزشکان از درمان وی ناامید گردند و اعلام نمایند که او بزودی از دنیا خواهد رفت، در این صورت آیا برداشتن اعضای حیاتی بدن او مثل قلب و کلیه و غیره قبل از وفات وی و پیوند آنها به بدن شخص دیگر جایز است؟
ج: اگر برداشتن اعضای بدن او منجر به مرگ وی شود حکم قتل او را دارد، و در غير اين صورت اگر با اجازه خود او باشد اشکال ندارد.
س 1288: آیا استفاده از عروق و رگهای جسد شخص متوفّی برای پیوند به بدن یک فرد بیمار، جایز است؟
ج: اگر با اذن ميّت در دوران حياتش و يا با اذن اوليای او بعد از مردنش باشد و يا نجات جان نفس محترمی منوط به آن باشد، اشکال ندارد.
س 1289: آیا در قرنیّهای که از بدن میّت جدا شده و به بدن انسان دیگری پیوند زده میشود و در حالی که این کار غالباً بدون اجازه اولیاء میّت انجام میشود، دیه واجب است؟ و بر فرض وجوب، مقدار دیه هر یک از چشم و قرنیّه چقدر است؟
ج: برداشتن قرنيّه از بدن ميّت مسلمان حرام است و موجب ديه میشود که مقدار آن پنجاه دينار است ولی اگر با رضايت و اذن ميّت قبل از مرگش، برداشته شود اشکال ندارد و موجب ديه نيست.
س 1290: یکی از مجروحین جنگ از ناحیه بیضههایش زخمی شده، بهطوری که منجر به قطع آنها گشته است، آیا استفاده از داروهای هورمونی برای حفظ قدرت جنسی و ظاهر مردانهاش برای او جایز است؟ و اگر تنها راه دستیابی به نتایج مذکور و پیدا کردن قدرت بچهدار شدن، پیوند بیضه فرد دیگری به او باشد، حکم آن چیست؟
ج: اگر پيوند بيضه به بدن او ممکن باشد بهطوری که بعد از پيوند و التيام، جزئی از بدن او شود، از جهت طهارت و نجاست اشکال ندارد و همچنين از جهت قدرت بچهدار شدن و الحاق فرزند به او هم مشکلی نيست. استعمال داروهای هورمونی برای حفظ قدرت جنسی و ظاهر مردانگیاش هم اشکال ندارد.
س 1291: با توجه به اهمیّت پیوند کلیه برای نجات جان بیماران، پزشکان به فکر افتادهاند که یک بانک کلیه ایجاد کنند و این بدین معنی است که افراد زیادی بهطور اختیاری مبادرت به اهداء یا فروش کلیه میکنند، آیا فروش یا اهدای کلیه یا هر عضو دیگری از بدن بهطور اختیاری جایز است؟ این عمل هنگام ضرورت چه حکمی دارد؟
ج: مبادرت مکلّف در هنگام حيات، به فروش يا هديه کردن کليه يا هر عضو ديگری از بدن خود برای استفاده بيماران از آنها در صورتی که ضرر معتنابه برای او نداشته باشد اشکال ندارد، بلکه در مواردی که نجات جان نفس محترمی متوقف بر آن باشد، اگر هيچگونه حرج يا ضرری برای خود آن شخص نداشته باشد، واجب میشود.
س 1292: بعضی از افراد دچار ضایعات مغزی غیر قابل درمان و برگشت میشوند که بر اثر آن، همه فعالیتهای مغزی آنان از بین رفته و به حالت اغمای کامل فرو میروند و همچنین فاقد تنفس و پاسخ به محرّکات نوری و فیزیکی میشوند، دراین گونه موارد احتمال بازگشت فعالیتهای مذکور به وضع طبیعی کاملاً از بین میرود و ضربان خودکار قلب مریض باقی میماند که موقّت است و به کمک دستگاه تنفس مصنوعی انجام میگیرد و این حالت به مدّت چند ساعت و یا حداکثر چند روز ادامه پیدا میکند، وضعیت مزبور در علم پزشکی مرگ مغزی نامیده میشود که باعث فقدان و از دست رفتن هر نوع شعور و احساس و حرکتهای ارادی میگردد و از طرفی بیمارانی وجود دارند که نجات جان آنان منوط به استفاده از اعضای مبتلایان به مرگ مغزی است، بنا بر این آیا استفاده از اعضای مبتلا به مرگ برای نجات جان بیماران دیگر جایز است؟
ج: اگر استفاده از اعضای بدن بيمارانی که در سؤال توصيف شدهاند برای معالجه بيماران ديگر، باعث تسريع در مرگ و قطع حيات آنان شود جايز نيست، در غير اين صورت اگر عمل مزبور با اذن قبلی وی صورت بگيرد و يا نجات نفس محترمی متوقف بر آن عضو مورد نياز باشد، اشکال ندارد.
س 1293: علاقمند هستم اعضای خود را هدیه کرده و از بدن من بعد از مردنم استفاده شود و تمایل خود را هم به اطلاع مسئولین رساندهام. آنان نیز از من خواستهاند که آن را در وصیّتنامه خود نوشته و ورثه را هم از خواست خود آگاه کنم، آیا چنین حقّی را دارم؟
ج: استفاده از اعضای ميّت برای پيوند به بدن شخص ديگر برای نجات جان او يا درمان بيماری وی اشکال ندارد و وصيّت به اين مطالب هم مانعی ندارد مگر در اعضايی که برداشتن آنها از بدن ميّت، موجب صدق عنوان مثله باشد و يا عرفاً هتک حرمت ميّت محسوب شود.
س 1294: انجام عمل جراحی برای زیبایی چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد.
س 1295: آیا معاینه عورت افراد توسط یک مؤسسه نظامی جایز است؟
ج: کشف عورت دیگران و نگاهکردن به آن و وادار کردن صاحب عورت به کشف عورت در برابر دیگران جایز نیست مگر آنکه ضرورتی مثل رعایت قانون و یا معالجه، آن را اقتضا کند.
س 1296: کلمه «ضرورت» به عنوان شرط جواز لمس زن یا نظر به او توسط پزشک، زیاد تکرار میشود، «ضرورت» چه معنایی دارد و حدود آن کدام است؟
ج: مراد از ضرورت در فرض سؤال اين است که تشخيص بيماری و درمان آن متوقف بر لمس و نظر باشد و حدود ضرورت هم بستگی به مقدار، نياز دارد.
س 1297: آیا برای پزشک زن نگاهکردن و لمس عورت زن برای معاینه و تشخیص بیماری جایز است؟
ج: جايز نيست مگر در موارد ضرورت.
س 1298: آیا لمسِ بدن زن و نگاهکردن به آن توسط پزشک مرد هنگام معاینه، جایز است؟
ج: درصورتی که درمان منوط به برهنه کردن بدن زن در برابر پزشک مرد و لمس و نگاهکردن به آن باشد و معالجه با مراجعه به پزشک زن امکان نداشته باشد، اشکال ندارد.
س 1299: نگاهکردن پزشک زن به عورت زن دیگر و لمس آن در صورتی که معاینه آن به وسیله آینه امکان داشته باشد، چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که نگاهکردن با آينه ممکن باشد و نگاهکردن مستقيم و لمس ضرورتی نداشته باشد، جايز نيست.
س 1300: اگر برای پرستار غیر مماثل (غیر همجنس با بیمار) هنگام گرفتن نبض (فشارخون) و چیزهای دیگری که احتیاج به لمس بدن بیمار دارند، دست کردن دستکش امکان داشته باشد، آیا انجام آن اعمال بدون دستکشهایی که پزشک هنگام درمان بیمار ازآنها استفاده میکند، جایز است؟
ج: با امکان لمس از روی لباس يا با دست کردن دستکش هنگام معالجه، ضرورتی به لمس بدن مريض غير مماثل (غير هم جنس) وجود ندارد و بنا بر اين جايز نيست.
س 1301: در صورتی که عمل جراحی زیبایی برای زنان توسط پزشک مرد مستلزم نگاهکردن و لمس باشد آیا انجام آن جایز است؟
ج: عمل جراحی زيبايی، درمان بيماری محسوب نمیشود و نگاهکردن و لمسِ حرام به خاطر آن جايز نيست مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاهکردن باشد.
س 1302: آیا غیر از شوهر، نگاهکردن افراد دیگر به عورت زن حتّی پزشک، بهطور مطلق حرام است؟
ج: نگاهکردن غير از شوهر حتّی پزشک و بلکه پزشک زن به عورت زن حرام است، مگر هنگام اضطرار و برای درمان بيماری.
س 1303: آیا مراجعه زنان به پزشک مرد که متخصص بیماریهای زنان است در صورتی که تخصص او از پزشکان زن بیشتر باشد و یا مراجعه به پزشک زن مشقّت داشته باشد، جایز است؟
ج: اگر معاينه و درمان منوط به نظر و لمسِ حرام باشد، جايز نيست به پزشک مرد مراجعه کنند، مگر در صورتی که مراجعه به پزشک زن حاذق و متخصّص غيرممکن و يا خيلی سخت باشد.
س 1304: آیا انجام عمل استمنا به دستور پزشک برای آزمایش و معاینه منی جایز است؟
ج: در مقام معالجه، در صورتی که درمان منوط به آن بوده و استمناء به وسيله همسر ممکن نباشد، اشکال ندارد.
تشریح میت و پیوند اعضا
استفتائات جدید
س: آيا مىتوان براى تشخيص جرم در مرگهاى مشکوک، کالبد شکافى کرد يا نه؟ آيا قاضى شرع، بدون رضايت ولى مىتواند اقدام کند؟
ج) اگر کشف حقيقت متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد و اجازه ولى شرط است مگر اينکه کشف حقيقت متوقف بر آن بوده و قاضى نيز آن را لازم بداند.
س: با توجه به اينکه در شرايط فعلى به دست آوردن جسد انسان کافر ممکن نيست و از طرفى جامعهى اسلامى هم محتاج پزشکانى ماهر و زبردست است تا از اين نظر به خودکفايى برسد، لذا خواهشمند است نظر مبارک خود را در مورد تشريح در شرايط فعلى مرقوم فرماييد.
ج) اگر نجات نفس محترمى يا کشف مطالب پزشکى جديدى که جامعه به آن نيازمند است ويا دستيابى به اطلاعاتى راجع به يک بيمارى که زندگى مردم را تهديد مىکند منوط به تشريح باشد، اين عمل جايز است. ولى سزاوار است که تا حد امکان از جسد متعلق به مسلمانان استفاده نشود لكن در صورت عدم امكان، مانعى ندارد.
س: در تعليم و تعلم طب، تشريح جسد معمول، بلكه ضرورى است. آيا براى اين موضوع مهم اجتماعى، تشريح جسد مسلمان جايز است يا نه؟ و آيا موجب ديه مىشود يا نه؟
ج) در صورت امکان استفاده از بدن غير مسلمان، از بدن مسلمان استفاده نشود و در صورت لزوم ديه ندارد.
س: آيا وصيت قبلى مسلمان در زمان حيات، در مورد استفاده از بدن او براى تشريح يا استفاده از بعضى اعضاى او مانند کليه، قلب و چشم، اثرى در حکم جواز و رفع ديه دارد يا نه؟
ج) در مورد تشريح، در صورت لزوم تأثيرى ندارد لکن در استفاده از اعضاء اگر با رضايت و اذن ميت قبل از مرگش و يا با اذن اولياء او بعد از مردنش باشد اشکال ندارد و موجب ديه نيست.
س: آيا تشريح جسدى كه در اسلام او ترديد است، جايز مىباشد؟
ج) تشريح مرده مشکوک که راهى براى حکم به اسلام او نباشد مانعى ندارد.
س: آيا دانشجوى پزشکى که موظف به تشريح است بايد از کم و کيف چگونگى تهيه اجساد براى تشريح آگاهى يابد يعنى تجسس کند که آيا مسائل شرعى رعايت شده يا نه؟ جسد مربوط به مسلمان است يا نه؟
ج) تجسس، لازم نيست.
س: در صورت جايز بودن کالبد شکافى، حکم عورتين و نگاه نامحرم به بدن ميت و مس ميت موقع کالبد شکافى را بيان فرمائيد؟
ج) اگر درمان بيماريها و يا نجات نفس محترمى متوقف بر آموزشى باشد که ياد گرفتن آن مستلزم نگاه به عورت ديگران است، اشکال ندارد. اگرميت را غسل نداده باشند در صورت مس كردن آن غسل واجب بر آن مترتب است.
س: آيا تفاوتى بين اهل تسنن و اهل تشيع، در عدم جواز تشريح جسد، وجود دارد؟
ج) تفاوتى بين مسلمانان، چه اهل تشيّع و چه اهل تسنّن نيست.
س: آيا مىتوان جسد افراد به ظاهر مسلمان (مسلمان شناسنامهاى) را که به خاطر ارتداد، فساد اخلاقى، قاچاق مواد مخدر، مسائل سياسى و ... اعدام شدهاند، تشريح کرد؟
ج) از اجساد متعلق به مسلمانان و يا کسى که محکوم به اسلام است استفاده نشود مگر آن که ضرورت باشد اما ارتداد محکوم به کفر است و استفاده از جسد او مانع ندارد.
س: در دانشگاههاى علوم پزشکى، از اجساد افرادى که صاحب ندارند، براى تشريح و يادگيرى دانشجويان استفاده مىشود و يا اعضاى آنها را مثل قلب، کبد و کليه اغلب بدون اجازه ى صاحبان ميت در شيشهها نگهدارى مىکنند، لطفاً نظرتان را در اين مورد بيان فرماييد؟
ج) نداشتن صاحب، دليل بر جواز امر مذكور نيست.
س: با وجود امکان تهيه جسد کافر از خارج که مستلزم تعيين بودجه و خريد آن است، آيا واجب است که مسئولين ذيربط به آن اقدام نمايند تا از تشريح ميت مسلمان جلوگيرى شود يا خير؟
ج) واجب است تا حد امکان از جسد ميت مسلمان استفاده نشود.
س: آيا مىتوان براى پيوند اعضا از اعضاى حيوانات چه حرام گوشت چه حلال گوشت وچه نجس العين براى انسان استفاده کرد لطفاً نظرتان را در اين مورد بفرماييد.
ج) مانع ندارد ولى نماز خواندن با آن اشکال دارد مگر اينکه از قبيل چيزهايى باشد که داراى حيات است که با پيوند آن به بدن انسان حيات پيدا کند و جزو بدن انسان گردد. و در حکم مذکور تفاوتى ميان انواع حيوانات، حتى نجسالعين نيست.
س: پس از پيوند عضو حکم آن از نظر طهارت و نجاست در حالات زير چگونه است؟ الف) در ابتداى عمل جراحى که پيوند صددرصد برقرار نشده است. ب) با گذشت زمان که پيوند صددرصد برقرار شده است.
ج: الف) اگر هنوز ميته باشد، نجس است. ب) چنانچه صدق ميته به آن نکند، پاک است.
س: گاهى اوقات ممکن است جسد مجهول الهويهاى پيدا شود که هيچ اطلاعى از مليت و مذهب او وجود ندارد؟ آيا چنين اجسادى قابل تشريح هستند يا نه؟
ج) اگر در بلاد اسلامى، باشد جايز نيست. چون حکم اسلام بر او مترتب است.
س: پيوند اعضاى مسلمان به غير مسلمان و برعكس چه حكمى دارد؟
ج) در اهداى عضو جهت پيوند، فرقى نيست كه گيرنده مسلمان باشد يا غير مسلمان.
س: در مواردى كه تحليل استخوانى فك شديد است نياز به پيوند استخوان مىباشد، شركتهايى هستند كه استخوانهاى ميت را فرآورى كرده و به فروش مىرسانند. آيا مىشود از اين استخوانها استفاده نمود؟ در صورت جواز آيا فرقى ميان استخوان ميت مسلمان و كافر و ميتى كه اطلاعى از هويت او نداريم وجود دارد؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد و تفاوتى ميان انواع استخوان نيست، هر چند بهتر است با وجود استخوان ميت كافر از استخوان ديگر استفاده نشود.
س: قطع اعضاى غير رئيسه از شخص زنده چه حکمى دارد؟
ج) اگر حفظ نفس محترمى موقوف بر آن باشد جايز است.
س: قطع اعضاى مرده در صورتهاى ذيل چه حکمى دارد؟ ۱: وصيت کرده بر اينکه اعضاى او را پس از مرگ براى پيوند جدا کنند؟ ۲: وصيت نکرده ولى حفظ جان مسلمان بر آن متوقف است؟
ج1) با اجازه ولىّ ميّت مانع ندارد. ج2) در اين صورت اشکالى نيست.
س: پول گرفتن در برابر اعضاى جدا شده چه حکمى دارد؟
ج) مانع ندارد و مىتواند در مقابل واگذارى حق اختصاص يا در مقابل اجازه دادن پول بگيرد.
س: آيا انتقال خون بين مسلمان و غيرمسلمان، جايز است يا نه؟
ج) جايز است.
س: فروش خون چه حکمى دارد؟
ج) با فرض اينکه انتقال خون داراى منفعت عقلايى است فروش آن مانعى ندارد.
س: با توجه به اتفاق فقها در حکم "حرمت اضرار به نفس" مبناى حکم جواز "پيوند اعضاء" چيست؟ چنانچه مبناى اين حکم اهميت "حفظ جان مسلمان" در برابر "حرمت اضرار به نفس" باشد، اين سؤال مطرح مىشود که اگر شخص اهدا کننده عضو شيعه و شخص گيرنده عضو، غير شيعه يا غير مسلم باشد، آيا باز هم "حفظ جان چنين شخصى" از "اضرار به نفس يک شيعه" مهمتر است؟
ج) مطلق اضرار به نفس دليل بر حرمت ندارد و اهداى عضو جهت پيوند به بدن شخص ديگر از مصاديق اضرار به نفس به نحو کلى نيست زيرا ممکن است براى کثيرى از افراد ضرر به همراه نداشته باشد و در اهداى عضو جهت پيوند فرقى نيست که گيرنده مسلمانِ هممذهب باشد يا غير مسلمان، و اگر نجات جان گيرنده مسلمان متوقف بر پيوند عضو باشد چنانچه براى دهنده ضرر معتنابه نداشته باشد چه بسا واجب است که اهدا کند و يا بفروشد.
س: آيا وصيت به اهدا يا فروش اعضاى بدن، بعد از مرگ مغزى يا مرگ قطعى جايز است؟
ج) استفاده از اعضاى ميت براى پيوند به بدن شخص ديگر براى نجات جان او يا درمان بيمارى وى اشكال ندارد و وصيت به اين مطالب هم مانعى ندارد مگر در اعضايى كه برداشتن آنها از بدن ميت موجب صدق مُثله باشد و يا عرفاً هتك حرمت ميت محسوب شود.
س: آيا قطع عضو ميت در صورتى كه منفعت مورد اعتنايى براى ديگران داشته باشد، جايز است يا خير؟ و اگر جايز است، ديه دارد يا خير و در صورت وجوب، ديه بر عهده كيست آمر، پزشك يا استفاده كننده از عضو؟
ج) قطع عضو بدن ميّت مسلمان حرام است و موجب ديه مىشود و ديه بر عهده كسى است كه عضو را قطع كرده، ولى اگر با رضايت و اذن ميت قبل از مرگش برداشته شود، اشكال ندارد و موجب ديه نيست همچنين اگر نجات نفس محترمى متوقف بر اين امر باشد، اشكال ندارد.
ختنه
اجوبه الاستفتائات
س 1305: آیا ختنه کردن واجب است؟
ج: ختنه پسران واجب است و شرط صحّت طواف در حج و عمره میباشد و اگر تا بعد از بلوغ به تأخير بيفتد، بر خود آنان واجب است که ختنه کنند.
س 1306: شخصی ختنه نکرده ولی حشفهاش بهطور کامل از غلاف بیرون است، آیا ختنه کردن بر او واجب است؟
ج: اگر بر روی حشفه هيچ مقداری از غلاف که قطع آن واجب است وجود نداشته باشد، ختنهی واجب موردی ندارد.
س 1307: آیا ختنه کردن دختران واجب است یا خیر؟
ج: واجب نيست.
آموزش پزشکی
اجوبه الاستفتائات
س 1308: دانشجویان دانشگاه پزشکی (دختر یا پسر) برای آموزش چارهای جز معاینه فرد اجنبی از طریق لمس و نظر ندارند و چون این معاینات جزء برنامه درسی است و برای کارآموزی و آمادگی آنان برای معالجه بیماران در آینده مورد نیاز است و عدم انجام آن باعث میشود از تشخیص بیماری افراد مریض عاجز باشند و این امر منجر به طولانی شدن دوران بیماری افراد بیمار و گاهی فوت آنان میشود، بنا بر این آیا این معاینات جایز است یا خیر؟
ج: اگر از موارد ضروری برای کسب تجربه و آگاهی از نحوه درمان بيماران و نجات جان آنان باشد، اشکال ندارد.
س 1309: در صورتی که هنگام ضرورت، معاینه بیمارانی که محرم نیستند، توسط دانشجویان رشته پزشکی جایز باشد، مرجع تشخیص این ضرورت چه کسی است؟
ج: تشخيص ضرورت موکول به نظر دانشجو با ملاحظه شرايط است.
س 1310: گاهی در هنگام آموزش با مسأله معاینه غیرمحارم مواجه میشویم و نمیدانیم این کار برای آینده ضرورت دارد یا خیر؟ ولی بهر حال جزئی از روش درسی دانشگاهها و وظیفه دانشجویی رشته پزشکی و یا حتّی تکلیفی از طرف استاد است با توجه به این مطالب آیا انجام معاینات مزبور برای ما جایز است؟
ج: مجّرد اين که معاينه پزشکی، از برنامههای آموزشی و يا از تکاليف استاد به دانشجو است، مجوّز شرعی برای ارتکاب امر خلاف شرع محسوب نمیشود بلکه ملاک دراين زمينه فقط نياز آموزشی برای نجات جان انسان و يا اقتضاء ضرورت میباشد.
س 1311: آیا در معاینه نامحرم که بهخاطر ضرورت آموزش پزشکی وکسب تجربه و مهارت صورت میگیرد، بین معاینه اعضای تناسلی و سایر اعضای بدن تفاوت وجود دارد؟ بعضی از دانشجویان که بعد از اتمام تحصیل برای معالجه بیماران به روستاها و نقاط دوردست میروند، گاهی مجبور به زایمان زن و یا درمان آثار آن از قبیل خونریزی شدید میشوند، این کار چه حکمی دارد؟ بدیهی است که اگر این خونریزی و بیماریهای دیگر بسرعت درمان نشود حیات زنی که تازه زایمان کرده، در خطر خواهد بود، با علم به اینکه شناخت راههای معالجه این بیماریها مستلزم کارآموزی در هنگام تحصیل علم پزشکی میباشد؟
ج: هنگام ضرورت فرقی، بين حکم معاينه اعضای تناسلی و غير آنها نيست و ملاک کلی، احتياج به تمرين و فراگيری علم پزشکی برای نجات جان انسان میباشد و در اين موارد بايد به مقدار ضرورت اکتفا شود.
س 1312: غالباً در معاینه اعضای تناسلی اعم از اینکه توسط فرد مماثل صورت بگیرد یا خیر، احکام شرعی مانند نگاهکردن پزشک یا دانشجو از طریق آینه، رعایت نمیشود و چون ما برای فراگیری چگونگی تشخیص بیماریها از آنان تبعیت میکنیم، وظیفه ما چیست؟
ج: تحصيل و فراگيری علم پزشکی از طريق معايناتی که فینفسه حرام هستند، در مواردی که يادگرفتن اين علم و شناخت راههای درمان بيماريها متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد، مشروط بر اينکه دانشجو اطمينان داشته باشد که توانايی نجات جان انسانها در آينده متوقف بر اطلاعاتی است که از اين طريق بدست میآيد و همچنين مطمئن باشد که در آينده درمعرض مراجعه بيماران بوده و مسئوليت نجات جان آنان را بر عهده خواهد داشت.
س 1313: آیا نگاهکردن به عکس مردان و زنان غیرمسلمان که در کتابهای اختصاصی رشته درسی ما بهصورت نیمه عریان وجود دارد جایز است؟
ج: اگر به قصد ريبه نباشد و خوف ترتّب مفسده هم در آن وجود نداشته باشد، اشکال ندارد.
س 1314: دانشجویان رشته پزشکی در خلال تحصیل، عکسها و فیلمهای مختلفی را از اعضای تناسلی بدن به قصد آموزش میبینند، آیا این عمل جایز است یا خیر؟ دیدن عورت غیر مماثل چه حکمی دارد؟
ج: نگاهکردن به فيلمها و تصاوير فینفسه اشکال ندارد به شرط اينکه به قصد لذت نبوده و خوف ارتکاب حرام هم وجود نداشته باشد. آنچه حرام است نگاه به بدن غير مماثل و لمس آن است و نگاه به فيلم يا عکس عورت ديگران هم خالی از اشکال نيست.
س 1315: زن در هنگام وضع حمل چه تکلیفی دارد؟ و زنان پرستار که به زنهای دیگر در هنگام وضع حمل کمک میکنند، نسبت به کشف عورت و نگاهکردن به آن چه تکلیفی دارند؟
ج: جايز نيست زنان پرستار عمداً و بدون اضطرار، به عورت زنان در هنگام وضع حمل نگاه کنند و همچنين پزشک هم بايد از نگاهکردن و لمس بدن زنی که بيمار است، تا زمانی که اضطرار پيدا نکرده، خودداری کند و بر زنان واجب است که در صورت توجه و توانايی، بدن خود را بپوشانند و يا از کس ديگری بخواهند اين کار را انجام دهد.
س 1316: در خلال تحصیلات دانشگاهی، برای آموزش از دستگاههای تناسلی مصنوعی که از مواد پلاستیکی ساخته شدهاند استفاده میکنند، نگاهکردن و لمس آنها چه حکمی دارد؟
ج: آلت و عورت مصنوعی حکم عورت واقعی را ندارد و نگاهکردن و لمس آنها اشکال ندارد مگر آنکه به قصد ريبه بوده و يا موجب تحريک شهوت گردد.
س 1317: مباحث من راجع به تحقیقاتی است که در محافل علمی غرب راجع به تسکین درد از طریق معالجه با موسیقی، معالجه با لمس، معالجه با رقص، معالجه با دارو و معالجه از طریق الکتریسیته مطرح است و مباحث آنان در این زمینه نتیجه هم داده است، آیا شرعاً مبادرت به این تحقیقات جایز است؟
ج: تحقيق راجع به امور مذکور و آزمايش مقدار تأثير آنها در درمان بيماريها شرعاً اشکال ندارد به شرطی که مستلزم ارتکاب اعمالی که شرعاً حرام هستند نباشد.
س 1318: آیا در صورتی که آموزش اقتضا کند، جایز است زنان پرستار به عورت زن دیگر نگاه کنند؟
ج: اگر درمان بيماريها و يا نجات نفس محترمی متوقف بر درسی باشد که ياد گرفتن آن مستلزم نگاه به عورت ديگران است، اشکال ندارد.
آموزش پزشکی
استفتائات جدید
س: اگر آزمايشات طبى روى حيوانات انجام شود و در پايان، حيوانات از بين بروند، صرف نظر از ضمان، آيا چنين کارى براى پيشرفت پزشکى جايز است؟
ج) فى نفسه منعى ندارد لکن بايد طورى عمل شود که موجب اذيت و آزار حيوان نشود.
س: با توجه به مراجعه زنان به برخى پزشکان مرد و آثار مترتب بر آن، آيا بر زنانى که استعداد يادگيرى علوم پزشکى مربوط به زنان را دارند، واجب است که اين علوم را ياد بگيرند؟
ج) يادگيرى درحد رفع نيازهاى ضرورى، واجب كفائى است
س: اگر فايده آزمايشها به سود تمامى افراد بشر باشد، آيا مىتواند خود را در معرض چنين آزمايشهايى قرار دهد، با فرض اينکه علم به ضرر يا احتمال ضرر و يا عدم علم به ضرر داشته باشد؟
ج) جايز نيست مگر ضرورت پزشکى و مصلحت اهم اقتضا نمايد و تأمين اين ضرورت از راههاى ديگر و بىخطر و يا کمخطرتر امکانپذير نباشد.
س: در صورتى که آزمايش خاص پزشكى براى پيشرفت علم هيچگونه ضررى براى بيمار نداشته باشد، آيا پزشک بدون اطلاع به بيمار و بدون کسب اجازه او مىتواند چنين اقدامى نمايد؟
ج) جايز نيست.
س: آيا جهت امر آموزش بالينى دانشجويان و انترنها و رزيدنتها مجاز هستيم شرح حال مريض و بعضاً اسرار وى را در جمع پزشکان مطرح کنيم يا خير؟
ج) اگر اين امر به مصلحت بيمار بوده و يا براى آموزش دانشجويان مفيد باشد مانعى ندارد.
س: انجام دادن تحقيق و پژوهش در مورد حجامت و فصد (و ساير موضوعات پزشکى مشابه که در روايات موجود است)، مطابق با استانداردهاى علمى بين المللى و بررسى آمارى نتايج حاصل از آن، از نظر شرعى چه وجهى دارد؟
ج) با رعايت اصول و موازين پزشکى روز بلامانع مىباشد.
س: با توجه به مصيبتبار بودن بيمارى ايدز، آيا آموزش گروههاى مختلف سنى را در مورد راههاى انتقال و نحوه پيشگيرى از بيمارى ايدز، جايز مىدانيد؟
ج) فى نفسه منعى ندارد مگر آنكه مستلزم مفسده بوده و نتايج سوئى داشته باشد.
س: نگاه به عکسهاى عريان که در کتب پزشکى هست، اگر به قصد آموزش باشد جايز است يا خير؟ آيا بايد قدر ضرورت اکتفا نمود؟ اگر ريبهآور باشد، ولو براى آموزش، جايز است يا خير؟ اگر ريبهآور نباشد، آيا بدون قصد آموزش هم جايز است يا خير؟
ج: نگاه به عکسهاى مذکور اگر همراه با لذت نبوده و مستلزم مفسده هم نباشد مانعى ندارد. در غير اينصورت جايز نيست مگر آنکه ضرورتى مثل آموزش لازم در کار باشد.
س: آيا در صورتى که شخصى نداند جسدى را که تشريح مىکند مسلمان است يا نه و اگر مسلمان است غسل داده شده يا نه و آن را لمس کند غسل دارد؟
ج) غسل واجب است.
لمس و نظر پزشک
استفتائات جدید
س: اگر براى ازدواج، نياز به آزمايش خون باشد، چنانچه دکتر زن براى اين کار نباشد آيا دکتر مرد که نامحرم است مىتواند اين کار را انجام دهد؟ در صورتى كه دکتر زن وجود دارد ولى در اثر بىتوجهى و امثال آن، دکتر مرد اقدام به اين کار مىکند تکليف چيست؟
ج) اگر ضرورت باشد مانعى ندارد لکن سهلانگارى و بىتوجهى مجوز اين امر نيست.
س: آيا معاينه افراد غير بيمار براى کنترل سلامتى آنها، توسط پزشك نامحرم جايز است؟
ج) اگر ضرورت نباشد جايز نيست.
س: نگاه به جسد همجنس و غيرهمجنس، مسلمان باشد يا غيرمسلمان تا چه حدى جايز است؟
ج) نگاه به جسد همجنس غير از عورتين اشکال ندارد و در غير همجنس حکم زمان حيات را دارد
س: آيا نازايى حکم مرض را دارد تا مراجعه به دكتر مرد حاذقتر، مجاز باشد؟ و با توجه به بالا رفتن سن بنده و اينکه تا جايى که توانستهام نزد دکترهاى مجرب زن رفتهام، فعلاً مجاز به معاينه شدن توسط دکتر مرد هستم يا خير؟
ج) نازائى فى نفسه، بيمارى محسوب نمىشود و مجوز مراجعه به پزشک نامحرم براى لمس و نظر حرام نمىگردد بلى اگر احتمال عقلايى مىدهيد که نازايى شما ناشى از بيمارى قابل علاج باشد و دسترسى به پزشک زن که بتواند شما را معالجه و معاينه کند نداريد، مراجعه به پزشک مرد جهت معاينه و معالجه اشکال ندارد.
س: اگر بيمار خانمى که جانش در خطر است به تنها پزشک يک روستاى دورافتاده که مرد است، مراجعه کند آيا اين پزشک مجاز است هرگونه معاينه ضرورى را در مورد بيمار انجام دهد؟
ج) چنانچه مورد ضرورت باشد اشکال ندارد.
س: اگر زنى دچار بيمارى خفيفى شده بطورى كه جانش در خطر نيست، با فرض دورى او از شهر و وجود پزشك مرد در روستا حتماً بايد به پزشک خانم در شهر مراجعه کند و يا در همان جا پزشک مرد مجاز است با انجام معاينات ضرورى، اقدام به تشخيص و درمان نمايد؟
ج) چنانچه به طور عادى و بدون حرج و مشقت، رفتن به شهر ميسّر است، بايد در شهر به پزشک زن مراجعه نمايد.
س: در صورتى که شکم بيمار توسط دستيار زن باز شود، با توجه به اينکه نظر به پوست و ظاهر شکم صورت نمىگيرد و بيشتر داخل شکم مشاهده مىشود، آيا پزشک مرد مىتواند به عمل بستن لولهها بپردازد؟
ج) نگاه به باطن بدن زن و ظاهر آن فرقى ندارد و در هر دو صورت اگر ضرورت باشد جايز است و در غير اين صورت جايز نيست.
س: آيا به خاطر حفظ فضاى استريل اتاق عمل مىتوان مجروح را برهنه کرده و از مقابل انظار پزشکان و پيراپزشکان عبور داد؟
ج) مىتوان از لباسها يا ملحفهاى که قبلاً استريل شده، بعد از بيرون آوردن لباسهاى بيمار استفاده نمود تا بيمار برهنه نباشد.
س: بفرماييد در صورتى كه زنى نباشد تا به زائو در وضع حمل كمك كند، آيا مرد مىتواند دخالت كند؟
ج) اگر عدم دخالت مرد موجب تهديد حيات مادر يا كودك باشد، مانعى ندارد.
1- آيا مرد مىتواند نزد زن نامحرم حجامت کند؟ 2- آيا مرد مىتواند نزد دکتر زن نامحرم رود؟ (با لمس بدن)
ج1) با توجه به اينكه حجامت مستلزم نظر به بدن مرد و احياناً لمس است جايز نيست. ج2) با امكان لمس از روى لباس يا با دست كردن دستكش هنگام معالجه مانع ندارد و بهتر است اگر ضرورت ندارد مرد به دكتر زن مراجعه نكند وچنانچه مستلزم لمس يا نظر حرام باشد، جايز نيست.
س: با عنايت به اينکه زن نبايد به بدن مرد نامحرم نگاه کند، بفرماييد در مورد دختران جوان رشتههاى پزشکى و پرستارى و ... که به تناسب رشته خود گاه به بدن مرد نامحرم آمپول تزريق مىکنند و گاهى جهت آموزش و... ، از آنها خواسته مىشود سوند مثانه مرد نامحرم را بگذارند، در حالى که عمل مزبور مستلزم لمس عورت بيمار (نامحرم) است، تکليف چيست؟ نگاه کردن به عمل مزبور چه حکمى دارد، اگر ضرورت مجوز است، چه چيزى مىتواند ضرورت باشد؟ آيا صرف تحصيل در رشتههاى مزبور ضرورت محسوب مىشود؟ اصولا تحصيل در چنين رشتههايى براى خواهران چه حکمى دارد؟
ج: در جمهورى اسلامى لازم است به نحوى ترتيب اين کارها داده شود که دختر دانشجو مجبور نباشد به کارى که شرعاً حرام است، دست بزند. بلى، در موارد اضطرارى يعنى آنجايى که مرد نيست يا براى يادگرفتن چيزى که نجات جان مردان متوقف بر آن است مانع ندارد.
س: همانطور که مستحضر مىباشيد تخصصهاى علوم پزشکى بسيار زياد است و متخصصين خانم در هر رشته معمولاً در حال حاضر در ايران به جز در برخى رشتهها يا نادر يا کم مىباشند، فلذا در شهرهاى کوچک و بزرگ نيز بايد به خاطر تعداد زياد بيماران و تعداد کم پزشک، بيماران زن به پزشک مرد مراجعه کنند. در اين صورت وظيفه پزشک مورد مراجعه چيست؟ آيا اگر بتواند و يا احتمال دهد که مىتواند با معاينات مختلف و ضرورى بيمارى را تشخيص و درمان کند، مکلّف است چنين کارى را انجام دهد و يا بايد وى را به يک پزشک خانم ارجاع دهد؟ در شرايطى که خيلى از بيماران به دلايل فوق قادر به اين کار نيستند، آيا در صورت ارجاع و تأخير در تشخيص و درمان بيمارى وى، اين پزشک مسئول نيست؟
ج) به طور کلى با وجود پزشک مماثل رجوع به غير مماثل در صورتى که مستلزم لمس يا نظر حرام باشد جايز نيست ولى اگر پزشک مماثل در مورد يک بيمارى وجود نداشته و يا تخصص کافى را نداشته باشد، رجوع به غير مماثل اشکال ندارد لکن بايد به مقدار ضرورت اکتفا شود.
س: آيا براى درمان نابارورى زنان به روش تلقيح مصنوعى كه مستلزم نظر و لمس است، آيا ضرورت، مجوز اين نظر و لمس مىباشد؟
ج) ضرورت، مجوز لمس و نظر حرام مىباشد مشروط به اينكه به مقدار نياز و در حدّ ضرورت اكتفا شود و معناى ضرورت آن است كه انجام كارى اجتنابناپذير باشد به گونهاى كه ترك آن موجب وقوع مشكلات و وارد آمدن خسارات و ضررهاى سنگين و قابل ملاحظه باشد كه عادتاً قابل تحمل نيست و تشخيص آن بر عهده عرف مىباشد.
مسائل متفرقه پزشكى
استفتائات جدید
س: جراحى بينى و يا گوش جهت زيبايى شرعاً چه حکمى دارد؟
ج) اگر موجب ضرر قابل اعتنا و چشمگير نباشد، فى نفسه منعى ندارد.
س: با توجه به اينکه برخى از داروهاى ضرورى و حياتى از منابع حرام يا نجس مثل اعضاى انسان يا حيوان و غير آنها تهيه مى شوند و معمولا اين گونه داروها از کشورهاى خارجى و غيرمسلمان وارد مى شوند، حکم شرعى مصرف اين گونه داروها براى انسان و نيز معامله بر روى آنها چيست؟
ج) اگر معالجه بيمارى متوقف و منحصر در آن باشد اشكال ندارد.
س: دانستن مسائل شرعى براى پزشکان، دندانپزشکان، داروسازان، پرستاران و به طور کلى پيراپزشکان، در حين آموزش و کار تا چه حدّى لازم است؟
ج) اگر نياموختن احكام به ترك واجب يا ارتكاب حرام بيانجامد، گناهكار است.
س: در صورتى که فتواى مراجع با عملکرد و گفتار بعضى از رؤساى بيمارستانهاى آموزشى يا آزمايشگاهها مطابق نباشد، تکليف دانشجويانى که موظف به اجراى دستور اساتيد و پزشکان در امر معاينهاند، چيست؟ آيا بايد از اساتيد تبعيت کنند يا خير؟
ج) در اين زمينه دانشجويان بايد به مسئولين مافوق مراجعه کنند تا آنها هماهنگىهاى لازم را انجام دهند و در صورت عدم هماهنگى موارد آن مختلف است و در هر جا که ضرورت باشد بايد بر اساس آن عمل نمود.
س: با توجه به امکان نجس شدن لباس و بدن بيمار، آيا لازم است نجس بودن وسايل مورد استفاده در مصارف پزشکى (از قبيل: تخت معاينه، وسايل پزشكى، يونيت و ...) را به وى تذکر دهيم؟
ج) لازم نيست
س: اينجانب به علت نياز به عمل جراحى مجبور شدم به يکى از بيمارستانهاى خارج از کشور بروم. آيا تختى که بيماران روى آن استراحت مىکنند، نجس است؟ حکم خود بيمارستان از لحاظ طهارت و نجاست چيست؟
ج) تا يقين به نجاست آنها نباشد، محكوم به طهارت هستند.
س: آيا مىتوان پروندهاى را که اسرار بيمار در آن بايگانى مىشود، در اختيار پزشکان ديگر غير از پزشک معالج يا بستگان بيمار قرار داد؟
ج) موارد آن مختلف است و در صورتى که اين عمل باعث دستيابى به معالجه بيمار و يا نجات جان بيماران ديگر باشد مانعى ندارد و بلکه در مواردى لازم است.
س: اگر بيمار نارضايتى خود را از افشاى بيمارى خود اعلام نمايد، ولى ضرورت درمان اقتضا مىکند که نوع بيمارى براى بستگانش فاش شود، وظيفه پزشک معالج در اين صورت چيست؟
ج) در صورتى كه نجات جان او بستگى به آن داشته باشد، لازم است.
س: استفاده پزشك از نخهاى بخيه که احياناً بعضى از آنها از اجزاى حيوانات حرام گوشت به دست آمده است، چه حکمى دارد؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد.
س: در مواردى که به علل غيرمربوط به کار پزشک (مثل اختلال در دستگاهها و رفتن برق و ...) به بيمار لطمهاى وارد مىشود، ضامن کيست؟
ج) در فرض مرقوم پزشک ضامن نيست و کسى که در بررسى دستگاهها و وصل برق ذخيره و از اين قبيل کوتاهى کرده ضامن مىباشد.
س: برخى از بيماران عاقل و بالغ که نيازمند عمل جراحى هستند، به علت ترس يا هر توجيه ديگرى حاضرند درد و رنج را تحمل نمايند، ولى تن به عمل ندهند، و اين در حالى است که پزشک مىداند که در صورت عمل نکردن، بيمار به زودى خواهد مرد يا دچار عوارض سختى خواهد شد. با اين فرض، آيا پزشک مىتواند با تصميم خود، او را عمل جراحى کند؟ اگر على رغم مخالفت بيمار، بستگان وى چنين اجازهاى را صادر کنند، تکليف پزشک چيست؟
ج) اگر نجات بيمار از مرگ مستلزم عمل جراحى است، اشكال ندارد.
س: برخى از خانمهاى حامله كه مىتوانند به وضع طبيعى زايمان كنند، اصرار دارند كه سزارين شوند تا درد كمترى را تحمل كنند. در اين زمينه نظر حضرت عالى چيست؟
ج) اگر ضررى براى خود مادر يا كودك نداشته باشد، منعى ندارد.
س: اگر دكتر متخصص تشخيص دهد كه اگر جنين با عمل جراحى خارج شده و در دستگاه نگهدارى شود به حيات خود ادامه خواهد داد، آيا جايز است كه اقدام به عمل جراحى شود؟ آيا حكم مسأله قبل از ولوج روح و بعد از آن فرق دارد يا نه؟
ج) با فرض اينكه جنين در دستگاه زنده خواهد ماند، بيرون آوردن آن اشكالى ندارد و فرقى بين قبل از ولوج روح و بعد از ولوج روح نيست
س: اگر بدانيم يا احتمال بدهيم بيمارى در اثر بيمارىاى مثل لوسمى، و يا متاستاز يا برخى از سرطانها و برخى تومورها به زودى خواهد مرد، آيا مجازيم براى افزايش طول عمر او (در حد چند ماه) از شيوههاى درمانى پرخطر و پرعارضه، مانند شيمى درمانى که اغلب عوارض آن بسيار شديدتر از بيمارى اوليه است، استفاده نمائيم؟
ج) اشكال ندارد بلكه بعيد نيست در برخى موارد لازم باشد.
س: نظر حضرتعالى در خصوص کاربرد «هيپنوتيزم» در علوم پزشکى و درمان بيماريهاى قابل علاج با اين روش چيست؟
ج) اگر به منظور غرض عقلايى و با رضايت كسى كه ميخواهد هيپنوتيزم شود صورت بگيرد و همراه با كار حرامى هم نباشد اشكال ندارد.
س: آيا استفاده از سلولهاى بنيادين استخراج شده از جنين انسان قبل از لانه گزينى در رحم براى مقاصد درمانى، جايزاست؟ (لازم به يادآورى است که مراکز تحقيقاتى معمولاً نمونههاى خود را از جنينهاى دور ريخته شده در موسسههاى بارورى (IVF) به دست مىآورند)
ج) فى نفسه منعى ندارد.
س: آيا تغيير ژنتيکى جنين انسان به منظور اصلاح نژاد و ايجاد اوصاف دلخواه در آن، مانند انتخاب رنگ پوست، افزايش ضريب هوشى و غيره، جايز است؟
ج) اگر مستلزم مفسدهاى نباشد، فى نفسه منعى ندارد.
س: بيمارانى که از نظر عرف، مرده به حساب مى آيند اما از نظر علم پزشکى زنده مىباشند و يا بالعکس چه حکمى دارند؟
ج) حكم انسان زنده را دارد.
س: گاهى به جهت تعجيل در راحت شدن محتضر، به او مواد مهلکه (کشنده) تزريق مىکنند؛ آيا اين عمل جايز است يا نه؟ و در صورت عدم جواز، آيا عاملان اينکار، در قتل او شريکند؟
ج) جايز نيست و در صورتى كه موجب قتل شود قصاص يا ديه آن واجب مىگردد.
س: گاهى به جهت تعجيل در راحت شدن محتضر، به او مواد مهلکه (کشنده) تزريق مىکنند؛ آيا اين عمل جايز است يا نه؟ و در صورت عدم جواز، آيا عاملان اينکار، در قتل او شريکند؟
ج) جايز نيست و در صورتى كه موجب قتل شود قصاص يا ديه آن واجب مىگردد.
س: بنا بر تشخيص اطباء حاذق در صورت ترک نمودن عمل جراحى بيمار، به زودى خواهد مرد و در صورت اقدام به عمل جراحى، به احتمال قوى زنده مىماند ولى تا پايان عمر دچار درد و رنج شديد و توانفرسا مىشود، تکليف اين بيمار چيست؟
ج) در فرض مذكور كه ترك عمل و معالجه موجب مرگ مىشود اقدام به عمل واجب است.
س: اگر بيمار روانىاى که هر زمان احتمال دارد دست به آدمکشى بزند، بيمارى ديگرى هم پيدا کرد، آيا جايز است براى اينکه جان افرادى تــوسط وى به خــطر نيفتد، از درمان بيمارى جديد او اعراض نموده و او را مورد معالجه قرار نداد؟
ج) در هر صورت حفظ جان انسان لازم است و ترك درمان در صورتى كه موجب مرگ شود، جايز نيست لكن بايد او را طورى نگهدارى كنند كه موجب آزار ديگران نشود.
س: شخصى که در اثر آسيب مغزى درک وشعور و شنوايى و بينايى و حس خود را از دست داده و فقط قلب او مىزند و حرکت مىکند: 1. اگر کسى او را در اين شرايط بکشد، آيا بايد ديه کامل بپردازد؟ 2. آيا مىتوان اين بيمار را به همان حال باقى نهاد تا قلب او هم از کار بيفتد؟
ج1) بلى ديه دارد. ج2) اگر دستگاهى به او وصل شده و برداشتن دستگاه موجب مرگ وى مىشود، نمىتوان چنين كارى را انجام داد.
س: آتانازى بر سه قسم است: 1) نوع فعّال (با تجويز داروى كشنده از طرف پزشك به زندگى بيمار خاتمه داده مىشود). 2) نوع انفعالى (به صورت خوددارى از ادامه مداوا و زنده نگاه داشتن بيمار محتضر) 3) نوع غير مستقيم (با قرار دادن داروهاى به مقدار زياد در دسترس بيمار تا بيمار شخصاً به زندگى پر رنج خويش پايان دهد) استفاده از كداميك بلااشكال است؟
ج) حفظ محتضر و تأخير مرگ او واجب نيست، بنابراين قسم دوّم مانع ندارد ولى هر كارى كه موجب مردن او باشد، مثل دو قسم ديگر جايز نيست.
س: نظر به اينکه قانوناً تجويز دارو به عهدهى داروساز نمىباشد، به استثناى داروهاى بدون نسخه، چنانچه مريض به حال اضطرار مراجعه کند و با توجه به فوريت، در صورت ندادن دارو، منجر به نقص، جرح يا فوت بيمار گردد، آيا داروساز در عواقب فوق متهم به قصور است؟
ج) با فرض اينکه طبق قانون رفتار کرده تکليفى متوجه او نيست.
س: با توجه به اينکه تشخيص بيمارى و تجويز دارو به عهده پزشک معالج واگذار شده و طبق قوانين موجود، داروساز موظف به تحويل داروى تجويزى مىباشد، آيا داروساز نسبت به عواقب يا عوارض ضررهاى ناشى از تجويز غيرعلمى يا غيرضرورى و احياناً تجويز بر اساس سودجويى و غيره ضامن است؟
ج) در فرض مرقوم ضامن نيست مگر اينکه بداند اين دارو عوارض و ضرر چشمگير براى بيمار دارد.
س: با توجه به اين که حق طبابت از لحاظ مادى، غيرقابل تعيين مىباشد؛ به نظر حضرت عالى بهترين راه تعيين ميزان حق طبابت چيست؟ آيا مقدار تعيين شده توسط دولت، در هر شرايطى قابل دريافت است و پزشک مديون نخواهد بود؟
ج) اگر طبق تعرفههاى معين شده، گرفته شود منعى ندارد.
س: آيا دريافت حق طبابت قبل از بهبودى بيمارى، طبق روش مرسوم صحيح است؟
ج) فى نفسه منعى ندارد.
س: اگر پزشک در طبابت خود کمال دقت و تلاش را براى بهبودى بيمار انجام دهد ولى بهبودى براى وى حاصل نشود، آيا پزشک نسبت به حق ويزيت مديون است يا نه؟
ج) در فرض سوال مديون نيست.
س: آيا دريافت حق طبابت و يا عمل جراحى، قبل از انجام آن کارها، جايز است؟
ج) اگر بر اساس توافق طرفين و مطابق مقرّرات نظام پزشكى باشد اشکال ندارد.
س: برخى از افراد به پزشک مراجعه مىکنند و از او تقاضاى گواهى پزشکى براى محل کار و… مىنمايند. مثلاً مىگويند که به علت سرماخوردگى دو روز به اداره نرفتهاند. آيا در صورت اطمينان به صحت گفتار آنها مىتوان گواهى برايشان صادر کرد؟
ج) در فرض مرقوم که پزشک اطمينان به بيمارى آنها دارد، اگر خلاف قانون و مقررات مربوطه نباشد، صدور گواهى مانعى ندارد.
س: صدور گواهى نادرست از طرف پزشک براى بيمار، سهواً يا عمداً، چه حکمى دارد؟
ج) عمداً جايز نيست و در صورت سهو بايد در صورت امکان آن را تدارک و جبران کند.
س: آيا گذاشتن روکش طلا روى دندان اشکال دارد؟ روکش پلاتين چطور؟
ج) گذاشتن روکش طلا يا پلاتين روى دندان اشکال ندارد، ولى پوشاندن دندانهاى جلو با طلاى زرد، اگر به قصد زينت باشد، خالى ازاشکال نيست.
س: کسى که دندانش را پر مىکند، هنگامى که دهانش خونى مىشود لازم است داخل دهان را نيز آب بکشد يا نه؟
ج) بطورکلى باطن بدن انسان با زوال عين نجاست پاک مىشود.
س: مراجعه بيمار زن به دندانپزشک مرد جهت معالجات دندانپزشکى چه حکمى دارد؟
ج) اگر براى اينگونه کارها، دسترسى به پزشک زن دارند، مراجعه به پزشک مرد (اگر مستلزم نظر و لمس حرام باشد) جايز نيست.
س: ورود مجدد و مکرر وسيلهاى که در اثر ترشحات آلوده به خون دهان خود بيمار نجس گرديده به داخل دهان او چه حکمى دارد؟
ج) ورود مجدد وسيله نجس به دهان بيمار اشکال ندارد.
س: در مواردى براى درمان بيمار، پزشك ناچار به ايراد لطمهاى ديگر به بيمار مىشود. مثلاً براى احياى قلب بيمار سكته كرده، ماساژ مىدهد كه منجر به شكستن دندهها مىشود يا براى تحريك رفلكس بيمار به او سيلى مىزند و پردهى گوشش پاره مىشود، آيا در موارد فوق پزشك ضامن است؟
ج) اگر نجات جان بيمار، مستلزم ايراد آسيبى بر وى باشد، پزشك ضامن نيست.
س: در مراكز آموزشى كه براى آينده پزشك متخصص تربيت مىنمايند و به دليل كمى مهارت دستياران و دانشجويان، عوارض و خطراتى متوجه جان بيمار مىگردد، اگر احياناً نقص عضو و فوتى واقع شود، آيا دستيار مربوطه ضامن است يا پزشك مسئول و استاديار مربوطه؟
ج) در فرض مزبور دستيار يا هر كس كه به بيمار آسيب رسانده، ضامن است.
س: آيا استفاده از ميوهها و مواد غذايى حاصله از تغييرات ژنتيکى، جايز است؟
ج) مانعى ندارد.
س: آيا کلونينگ (شبيه سازى) حيوانات، جايز است؟
ج) فى نفسه منعى ندارد.
س: نظر به اينکه قانوناً تجويز دارو به عهدهى داروساز نمىباشد، به استثناى داروهاى بدون نسخه، چنانچه مريض به حال اضطرار مراجعه کند و با توجه به فوريت، در صورت ندادن دارو، منجر به نقص، جرح يا فوت بيمار گردد، آيا داروساز در عواقب فوق متهم به قصور است؟
ج) با فرض اينکه طبق قانون رفتار کرده تکليفى متوجه او نيست.
س: اگر پزشك منتظر اجازه بستگان بيمار براى عمل جراحى شود ممكن است بيمار دچار نقص يا از كار افتادگى عضو شود در اين صورت آيا پزشك مىتواند بدون اجازه اقدام به عمل جراحى كند؟
ج) اگر خطر فوت بيمار در ميان باشد، تأخير جايز نيست. در مواردى که پزشک ضامن ديه است، بايد از مال خود بپردازد.
س: آيا تعيين جنسيّت جنين به كمك رژيم غذايى جايز است؟ و آيا اين عمل دخالت در، طبيعت و خواست الهى محسوب نمىشود؟
ج) فى نفسه اشكال ندارد.
س: با توجه به اينکه تمام مراجع بر اين عقيدهاند که خانمها نمىتوانند آستين خود را براى آمپول يا فشار خون يا نبض گرفتن و غيره در مقابل نامحرم بالا بزنند، مگر در مقام اضطرار، لطفاً اضطرار را توضيح دهيد.
ج) اضطرار يک مفهوم عرفى است و تشخيص آن مختلف است گاهى با عرف و گاهى به عهده متخصص در امور پزشکى و غيره مىباشد.
س: با توجه به محدوديت مکان و از طرفى لزوم شستن دستها تا آرنج به طرز مخصوص، آيا جايز است پرسنل زن و مرد در کنار هم دست بشويند؟
ج) در صورتى که بتوان سرويس هاى شستشو را اضافه نموده که زن و مرد در مکانهاى مجزا دستهاى خود را بشويند و يا شستن دستها با فاصله انجام شود لازم است اينگونه عمل شود و در غير اينصورت، اگر ضرورت ايجاب کند، مانعى ندارد.
س: اگر براى تشخيص حيات يا مرگ مصدومى، تنها راه شکافتن يکى از شريانهاى وى باشد، بفرماييد: ۱) آيا انجام دادن اين کار جايز است يا خير؟ ۲) آيا انجام دادن اين عمل، در صورت ضرورت، مستلزم پرداخت ديه است يا خير؟
ج) با اذن ولى جايزاست و ديه ندارد.
س: دندان گذاشتن شخص غير مسلمان براى مسلمان از نظر شرع مقدس اسلام چگونه است؟
ج) فى نفسه مانعى ندارد
س: اگر كسى براى بهبودى موقتى يا رفع درد از داروئى استفاده كند كه مرگ را بطور قابل ملاحظهاى جلو بيندازد حكم چيست؟ مثلا از «كورتيكو استرئيد» و يا «زيدودين» يا «سيكلو سپورين» استفاده شود.
ج) اگر موجب مرگ زود رس باشد علاج نيست و در هر صورت اگر ضرر معتنىبه عقلايى نداشته باشد در مقام علاج فى نفسه اشكال ندارد.
س: برخی پزشكان از بيمارانى كه مىخواهند عمل كنند مبلغى پول به عنوان حق الزحمه عمل جراحى (كه به زيرميزى مشهور شده) مىگيرند، حال مىخواستم بدانم اين پول چه حكمى دارد؟ حلال است يا حرام است؟
ج) پزشك اگر كارمند دولت در بيمارستان باشد كه حقوق خود را از صندوق دولت دريافت مىكند و يا عمل جراحى را بر اساس دريافت اجرت عمل از شركت بيمه دريافت مىنمايد، حق مطالبه مبلغ اضافى از بيمار را ندارد.
س: آيا فروش داروهاى كه مصرف آنها عوارض شديد در بردارد، بدون تجويز پزشك جايز است؟
ج) بدون تجويز دکتر، نفروشيد.
س: از آتا نازى در فارسى به (قتل از روى ترحم) و (بيماركشى با ترحم) تعبير مىشود و به منظور كوتاه كردن مدت درد و رنج بيمار لاعلاجى است كه بر اساس دانش پزشكى امروز هيچ اميدى به شفا و يا بهبود او وجود ندارد اقدام به اين كار چه حكمى دارد؟ آيا سرپرست يا نزديكان بيمار مىتوانند به پزشك همچين اجازهاى بدهند؟
ج) جايز نيست و قتل نفس محسوب مىشود.
امدادرسانی
استفتائات جدید
س: آيا وجوب امدادرسانى به مصدومين و آسيبديدگان، فقط اختصاص به اقدام و تلاش براى نجات جان آنها دارد يا كمكهاى مالى، همچنين نگهدارى از اموال آسيبديدگان را نيز شامل مىشود؟ حكم كلى در اين خصوص چيست؟
ج) اگر كمك مالى و نگهدارى اموال آسيبديده براى حفظ جان مصدوم لازم باشد اين نيز واجب است و در غير اين صورت نيز اگر نيروى امدادى از نظر مقررات ادارى موظّف به آن باشد واجب است عمل كند.
س: آيا اهمال و مسامحه در امداد كه منجر به نقص عضو يا موت مصدوم گردد، موجب ضمان و ديه مىباشد؟
ج) هرچند مسامحه در اينگونه امور گناه محسوب مىشود ولى موجب ضمان و ديه نيست.
س: چنانچه برخى سازمانها يا امدادگران ما را از اقدام امدادگرى و امدادرسانى نهى نمايند ولى اطمينان داريم كه مىتوانيم مصدوم را نجات دهيم و يا در نجات مصدوم كمك كنيم، وظيفه شرعى چيست؟
ج) اگر خلاف مقررات يا دستور مسئولين مربوطه نباشد بر فرض اطمينان به توانايى بر نجات مصدوم، اقدام واجب است.
س: اگر در حال انتقال اجساد، بر اثر پرت شدن جسد يا انباشته شدن آنها يا به سببى ديگر، جسدى آسيب ببيند، آيا امدادگر ضامن است؟ در صورت ضمان، آيا بين مواردى كه امدادگر از روى قصور يا تقصير يا ناچارى اقدام نموده تفاوتى وجود دارد؟
ج) اگر در انجام وظيفه خود كوتاهى نكرده باشد، ضامن نيست.
س: آيا در وجوب امداد و نجات مصدومين تفاوتى بين مسلمان و غير مسلمان وجود دارد؟
ج) امداد و نجات مسلمان واجب و غيرمسلمانى كه در حال جنگ با مسلمانان نباشد، مستحب است.
س: در مقام تزاحم امداد، ترجيح با چه مصدومينى مىباشد؟ در اينگونه موارد معيارهاى ترجيح را چه مىدانيد؟
ج) در وجوب امداد و نجات مسلمان تفاوتى بين افراد نيست مگر آنكه نسبت به فرد يا افرادى مصلحتى اهم وجود داشته باشد
س: اگر نجات انسان مشروط به تخريب با استفاده از اموال ديگران باشد، ضامن اموال كيست؟ اگر امدادگر ضامن باشد ممكن است در خيلى از موارد به همين علت از نجات مصدوم خوددارى كند، تكليف چيست؟
ج) در فرض سؤال، خسارت وارده بايد از بيتالمال پرداخته شود.
س: آيا چشمپوشى از حيات بعضى مصدومين يا عدم امدادرسانى به آنان كه بهمنظور از بين بردن بيمارىهاى مهلك و مُسرى و پيشگيرى از تلف شدن جمع زيادى از مردم آن منطقه صورت مىگيرد، جايز است يا نه؟ در صورت جواز، ديه دارد يا نه و بر عهده چه كسى مىباشد؟
ج) نجات مصدوم واجب است و در صورت امكان بايد مردم را از آنجا كوچ داد يا به طريقى ديگر از آسيب ديدن ديگران جلوگيرى كرد ولى در فرض يقين به اينكه با امدادرسانى به مصدوم، جمع زيادى تلف مىشوند و هيچ راهى جز ترك امداد وجود ندارد، تكليف ساقط است.
س: آيا تشخيص و گواهى اطبّا مبنى بر فوت افراد داراى مرگ مشكوك در حوادث و بلايا (صاعقه، زلزله، سكته و...) كفايت مىكند يا اينكه براى يقين به موت بايد تا مدتى صبر كرد؟ اگر نگهدارى ممكن نباشد، تكليف چيست؟
ج) بايد يقين حاصل شود هرچند به گفته طبيب باشد.
س: اگر متخصّصين براى كنترل يك بيمارى مسرى، مُصرّ به سوزاندن جسد ميّت مسلمان باشند، آيا سوزاندن آن جايز است؟ در صورت جواز آيا ديه هم دارد؟ اگر ديه دارد به عهده چه كسى است؟
ج) در صورت ضرورت و اضطرار اشكال ندارد ولى ديهى آن از بيتالمال پرداخته مىشود.
س: براى نجات افراد حادثه ديده و نيز بيرون آوردن مصدومين و جنازهها از زير آوار و عدم وجود امدادگر مَحرم، و عدم امكان پوشاندن بدنهاى عريان، ناچار به نگاه به بدن نامحرم يا لمس آن هستيم، وظيفه چيست؟
ج) در صورت ضرورت، به قدر ضرورت اشكال ندارد.
س: اگر مصدوم يا قيّم و بستگان او مانع امداد و نجات حادثه ديده شوند، تكليف امدادگر چيست؟
ج) اگر جان وى در خطر باشد، نجات دادن مصدوم واجب است و نهى ديگران تأثيرى ندارد.
س: تنفس دهان به دهان (CPR) نامحرم توسط امدادگر در موارد ذيل چه حكمى دارد: 1) در صورت نبود همجنس و مَحرم. 2) عدم آشنايى همجنس و مَحرم با امور امدادى 3) حادّ بودن حال مصدوم و عدم مجال رسيدن مَحرم و همجنس.
ج) در فرض نبود همجنس يا مَحرمِ آشناى به اين امور و ضرورت نجات مصدوم از اين طريق، جايز بلكه لازم است ولى اگر به هر طريق بتواند بدون لمس بدن نامحرم اين وظيفه را انجام دهد، لمس جايز نيست.
س: اگر شخص نامحرمى در حمام يا استخر مصدوم شده باشد آيا پوشاندن بدن وى، پيش از نجات در صورتى كه پوشاندن برايش مضرّ باشد، مثل گرمازده باز هم واجب است؟ همچنين اگر پوشاندن بدن باعث تأخير در نجات مصدوم و يا منجر به مرگ وى شود، چهطور؟
ج) اگر پوشاندن بدن مصدوم ضرر معتنابهى براى او داشته باشد يا سبب تأخير در نجات وى شده و ممكن است منجر به مرگ او بشود، لازم نبوده بلكه جايز نيست.
س: اگر نجات يك مصدوم متوقّف بر امرى غير شرعى (مثل خوراندن مشروب الكلى براى مسموميت با گازهاى خاص) باشد، وظيفه چيست؟
ج) اگر نجات جان مصدوم متوقف و منحصر به اين امر باشد به مقدار ضرورت اشكال ندارد ولى در صورتى كه راه ديگرى وجود دارد اقدام به عمل حرام براى نجات وى جايز نيست.
س: يكى از راههاى اضطرارى امداد سرمازده، ايجاد تماس بدنى وسيع با بدن امدادگر است در اين صورت اگر امدادگر به جهت تماس با مصدوم سرمازدهى نامحرم خوف وقوع در مفسده را داشته باشد يا در ملأ عام صورت خوشى ندارد، وظيفه چيست؟
ج) در غير مقام ضرورت جايز نيست و بايد براى نجات مصدوم از راه ديگرى اقدام شود و امكانات لازم را قبلاً فراهم نمايند.
س: اگر انسان زندهاى كه از زير آوار بيرون آورده مىشود، بر اثر نخوردن غذا و غيره (مثلاً كودكى كه بر اثر نبود شير و دارو) ممكن است جان بدهد، آيا مىتوان از مواد غذايى، دارو و وسايل ديگران بدون اذن آنها براى نجات اينگونه افراد استفاده كرد؟ ضمانت مال به عهده چه كسى است؟
ج) اگر هيچ راهى جز استفاده از اموال ديگران براى نجات مصدوم نباشد، جايز است ولى ضمان دارد و در صورتى كه مأمور امداد طبق وظيفه ادارى و حكومتى عمل كرده باشد، از بيتالمال پرداخته مىشود.
س: آيا استفاده از امكانات دولتى يا خصوصى در منطقه حادثه ديده بدون اجازه (چون امكان كسب اجازه نيست) جهت امدادرسانى حادثه ديدگان جايز است؟ در صورت ضمان آيا اجرةالمثل به عهده امدادگر است يا دولت؟
ج) در فرض ضرورت، استفاده از آنها اشكال ندارد و چنانچه امدادگر طبق وظيفه ادارى و استخدامى عمل كرده باشد، اجرةالمثل آن از بيتالمال جبران مىشود.
س: آيا نيروهاى امدادى كه به منطقه حادثه ديده رفتهاند، مىتوانند در حدّ ضرورت از ميوههاى درختان منطقه و مواد غذايى مغازهها و منازل ويران شده مجهولالمالك يا مالكين كه امكان اجازه از آنها نيست استفاده كنند؟ آيا استفاده موجب ضمان است يا خير؟
ج) در فرض ضرورت، مثلاً خوف مرگ يا ضرر نفسى غيرقابل تحمل يا اينكه اجناس در معرض فاسد شدن باشد، اشكال ندارد ولى ضمان دارد.
س: حكم استفاده نيروهاى امدادى از كمكهاى مردمى كه معلوم نيست فقط جهت استفادهى حادثهديدهگان فرستاده شده است يا نيروهاى امدادى هم حق استفاده از آنها را دارند، چيست؟
ج) جايز نيست مگر از قرائن معلوم شود كه اهداكنندگان راضى هستند.
س: آيا اشخاص مصدوم يا مصيبتزده را كه در محل حادثه هستند و مانع امداد و نجات ديگران مىشوند مىتوان اجباراً از منطقه خارج نمود يا با علم از نبود خطر جانى، آنها را چند ساعتى بيهوش كرد؟
ج) در فرض ضرورت خارج نمودن آنها از منطقه اشكال ندارد.
س: حكم اشتباه عمدى و غير عمدى امدادگر كه منجر به فوت يا نقص عضو مصدوم مىشود چيست؟ در صورت ضمان، اين ضمان به عهده امدادگر است يا دولت؟
ج) اگر فوت يا نقص عضوِ مصدوم، به سبب قصور يا تقصير امدادگر باشد ضامن است و در غير اين صورت اگر به وظيفه امدادگرى عمل كرده باشد، بر بيتالمال است.
س: اگر مصدومى زير آوار مانده و پايش گير كرده و احتمال ريزش بقيه آوار هم هست و ممكن است تلف شود و ما مىتوانيم با قطع كردن پايش او را نجات دهيم، در صورتى كه اين كار در تخصص ما نباشد، تكليف چيست؟ و در صورتى كه متخصص، پاى چنين فردى را براى نجات جان او قطع كرد آيا ضمان دارد يا خير و اگر ضمان دارد به عهده اقدام كننده است يا حكومت؟
ج) اگر براى نجات مصدوم از مرگ راهى جز قطع پاى او وجود ندارد، قطع پاى او جايز بلكه واجب است و با توجه به اينكه راهى غير از اين براى نجات مصدوم وجود نداشته، ضمان ندارد.
س: اگر بيرون آوردن زيورآلات ميّت موجب مجروح شدن بدن او يا قطع انگشت وى شود، وظيفه چيست؟
ج) اگر ارزش چندانى ندارد با او دفن شود، ولى اگر ارزشمند است بايد آن را بريده و درآورند و اگر راهى جز آنچه در سؤال ذكر شده براى بيرون آوردن آنها نيست اشكال ندارد.
س: 1) مرگ از ديدگاه فقهى چيست؟ آيا مرگ مغزى هم مرگ شرعى است؟ آيا مبتلاى به مرگ مغزى را مىتوان دفن كرد؟ 2) آيا قطع معالجه بيمار مبتلا به مرگ مغزى مانند جدا كردن دستگاه تنفس دهنده از بيمار جايز است؟
ج) اگر قطع معالجه و استفاده از اعضاى بدن بيمارانى كه در سؤال توصيف شدهاند براى معالجه بيماران ديگر، باعث تسريع در مرگ و قطع حيات آنان شود جايز نيست و در غير اين صورت اگر عمل مزبور با اذن قبلى وى صورت بگيرد و يا نجات نفس محترمى متوقف بر آن عضو مورد نياز باشد، اشكال ندارد.
س: آيا مرگ ترحمى (كشتن بيمارى كه مبتلا به مرض غيرقابل علاج شده است و از درد رنج مىبرد چه با موافقت بيمار يا بستگانش يا بدون اطلاع و موافقت آنها) جايز است؟ در صورت عدم جواز، ديه بر عهده كيست؟ و آيا قصاص دارد يا خير؟
ج) جايز نيست و موافقت بيمار يا بستگان وى حتى امر آنها تأثيرى در مسأله ندارد و در صورت اقدام به چنين عملى ديه بر مباشر عمل است و در فرض عمدى بودن موجب قصاص است.
س. در برخی ازحوادث غیرمترقبه مثل زلزله و تصادف که اشخاص زیر آوار قرار می گیرند، ما مجبوریم برای نجات آنها، با دست یا ابزار، آنها را بیرون بکشیم ولی در بین عملیات به بدن آنها آسیب وارد می شود. حال سؤال این است که آیا باید دیه آنها را بدهیم (البته در این موارد در حدّ معمول، دقت را انجام داده ایم)؟
ج. در فرض سؤال که نجات جان مستلزم آن بوده و کوتاهی نکرده، ضامن نیست.
تشبه به کفار و ترویج فرهنگ آنان
اجوبه الاستفتائات
س 1373: آیا پوشیدن لباسهایی که بر روی آن حروف و تصاویر خارجی چاپ شده، جایز است و آیا این لباسها ترویج فرهنگ غربی محسوب میشوند؟
ج: اگر مفاسد اجتماعی نداشته باشند پوشيدن آنها فینفسه اشکال ندارد و امّا اينکه ترويج فرهنگ غربیِ معارض با فرهنگ اسلامی محسوب میشود يا خير، موکول به نظر عرف است.
س 1374: امروزه وارد کردن لباسهای خارجی و خرید و فروش و استفاده از آنها در داخل شهرها متداول شده است، با توجه به افزایش تهاجم فرهنگی غرب به انقلاب اسلامی، این کار چه حکمی دارد؟
ج: واردات و خريد وفروش واستفاده از آنها به مجرّد اينکه از کشورهای غيراسلامی وارد شدهاند، اشکال ندارد، ولی آنچه که پوشيدن آن با عفّت و اخلاق اسلامی منافات داشته باشد و يا ترويج فرهنگ غربی که دشمن فرهنگ اسلامی است، محسوب میشود، واردات و خريد وفروش و پوشيدن آن جايز نيست و دراين مورد بايد به مسئولين مربوطه مراجعه شود تا از آن جلوگيری کنند.
س 1375: تقلید از مدهای غربی در کوتاه کردن مو چه حکمی دارد؟
ج: معيارهای حرمت در اين موارد، شبيه شدن به دشمنان اسلام و ترويج فرهنگ آنهاست و اين موضوع با توجه به کشورها و زمانها و اشخاص مختلف، فرق میکند و اين امر مختص به غرب هم نمیباشد.
س 1376: آیا جایز است مربّیان مدارس موهای دانش آموزانی را که موهای سر خود را به شکلهای غربی که مخالف آداب اسلامی و تشبه به کفّار است، اصلاح و آرایش میکنند، بتراشند؟ با علم به اینکه راهنمایی و نصیحت آنان فایدهای ندارد؟ و آنان ظواهر اسلامی را در مدرسه رعایت میکنند ولی پس از خروج از مدرسه تغییر وضعیت میدهند، وظیفه ما چیست؟
ج: تراشيدن موی سر دانش آموزان توسّط مربّيان شايسته نيست. اگر مسئولين مدرسه تشخيص دادند که بعضی از کارهای دانش آموزان با آداب و فرهنگ اسلامی تناسب ندارد، بهتر است آنان را نصيحت و راهنمايیهای پدرانه نمايند و در صورت نياز اوليای آنان را برای کمک به حل مشکل، از وضعيت دانش آموزان خود آگاه نمايند و البته مراعات قوانين آموزش و پرورش، لازم است.
س 1377: پوشیدن لباس آمریکایی چه حکمی دارد؟
ج: پوشيدن لباسهايی که توسط دولتهای استعماری توليد شدهاند، ازاين جهت که ساخت دشمنان اسلام است، فینفسه اشکال ندارد، ولی اگر اين کار مستلزم ترويج فرهنگ غيراسلامی دشمن باشد و ياباعث تقويت اقتصاد آنان برای استعمار و استثمار سرزمينهای اسلامیشود و يا منجر به وارد شدن ضرر اقتصادی به دولت اسلامی گردد، دارای اشکال است و حتّی در بعضی از موارد جايز نيست.
س 1378: آیا برای زنان، شرکت درمراسم استقبال و خوشآمدگویی و تقدیم دسته گل که توسّط وزارتخانهها و ادارات دولتی و غیر آنها، ترتیب داده میشود، جایز است و آیا صحیح است که شرکت آنان را در این مراسم، این گونه توجیه کنیم که هدف ما نشان دادن حرّیت و احترام زن در جوامع اسلامی است؟
ج: دعوت از زنان برای مشارکت درمراسم استقبال و خوش آمدگويی به مهمانان خارجی وجهی ندارد و در صورتی که موجب فساد و ترويج فرهنگ غيراسلامی شود، جايز نيست.
س 1379: پوشیدن کروات چه حکمی دارد؟
ج: بهطور کلی پوشيدن کروات و ديگر لباسهايی که پوشش و لباس غير مسلمانان محسوب میشوند بهطوری که پوشيدن آنها منجر به ترويج فرهنگ منحطّ غربی شود جايز نيست.
س 1380: فروش کلیه عکسها و کتابها و مجلاتی که بهطور آشکار مشتمل بر امور قبیح و مبتذل نیستند ولی بهطور ضمنی باعث ایجاد جوّ فرهنگی فاسد و غیر اسلامی بهخصوص در بین جوانان می شوند، چه حکمی دارد؟
ج: خريد و فروش و ترويج اموری از اين قبيل که منجر به انحراف جوانان و فساد آنان و باعث پيدايش جوّ فرهنگی فاسدی می شوند، جايز نيست و واجب است از آنها اجتناب شود.
س 1381: امروزه وظیفه زنان برای مقابله با تهاجم فرهنگی به جامعه اسلامی ما چیست؟
ج: يکی از مهمترين وظايف آنان حفظ حجاب اسلامی و ترويج آن و پرهيز از لباسهايی است که پوشيدن آنها تقليد از فرهنگ دشمن محسوب میشود.
س 1382: بعضی از مسلمانان عیدهای مسیحیان را جشن میگیرند، آیا این کار اشکال ندارد؟
ج: جشن گرفتن ميلاد حضرت عيسی مسيح(علی نبيّنا وآله وعليهالسلام) اشکال ندارد.
س 1383: آیا پوشیدن لباسی که تبلیغ و تشویق شراب روی آن وجود دارد، جایز است؟
ج: جايز نيست.
مهاجرت و پناهندگی سیاسی
اجوبه الاستفتائات
س 1384: پناهندگی سیاسی به کشورهای خارجی چه حکمی دارد؟ آیا جعل داستان غیرواقعی برای دستیابی به پناهندگی سیاسی، جایز است؟
ج: پناهندگی سياسی به دولت غير مسلمان تا زمانی که مفسدهای بر آن مترتّب نشود، فینفسه اشکال ندارد. ولی برای دستيابی به آن، توسل به دروغ و جعل چيزی که واقعيت ندارد، جايز نيست.
س 1385: آیا برای یک شخص مسلمان مهاجرت به کشورهای غیر اسلامی جایز است؟
ج: اگر خوف انحراف از دين وجود نداشته باشد اين کار اشکال ندارد و واجب است در آنجا بعد از رعايت احتياط و مواظبت نسبت به دين ومذهب به مقداری که توانايی دارد مبادرت به دفاع از اسلام و مسلمين نمايد.
س 1386: آیا مهاجرت به سرزمین اسلام بر زنانی که در سرزمین کفر اسلام آوردهاند، به دلیل اینکه بر اثر خُوف از خانواده و جامعه نمیتوانند اسلام خود را آشکار کنند، واجب است؟
ج: در صورتی که مهاجرت به سرزمين اسلام برای آنان حَرَج داشته باشد واجب نيست، ولی واجب است تا حد امکان نسبت به نماز و روزه و ساير واجبات مراقبت نمايند.
س 1387: زندگی در کشوری که اسباب معصیت مانند برهنگی و گوشدادن به نوارهای مبتذل موسیقی و غیره در آن فراهم است، چه حکمی دارد؟ کسی که در آنجا تازه به سن تکلیف رسیده چه حکمی دارد؟
ج: اقامت و زندگی آنها، فینفسه اشکال ندارد، ولی بايد از اموری که از نظر شرعی بر او حرام هستند اجتناب کند و اگر نمیتواند بايد به کشورهای اسلامی مسافرت نمايد.
مراسم عزاداری
اجوبه الاستفتائات
س 1440: در حسینیهها و مساجد بیشتر مناطق بهخصوص روستاها مراسم شبیهخوانی (1) به اعتبار اینکه از سنتهای قدیمی است برگزار میشود که گاهی اثر مثبتی در نفوس مردم دارد، این مراسم چه حکمی دارند؟
ج: اگر مراسم شبيهخوانی مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشند و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضيات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند، اشکال ندارند، ولی در عين حال بهتر است که به جای آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذکر مصائب حسينی و مرثيه خوانی بر پا شود.
س 1441: استفاده از طبل و سنج و شیپور و همچنین زنجیرهایی که دارای تیغ هستند در مجالس و دستههای عزاداری چه حکمی دارد؟
ج: اگر استفاده از زنجيرهای مزبور موجب وهن مذهب در برابر مردم شود و يا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد، جايز نيست ولی استفاده از شيپور و طبل و سنج به نحو متعارف اشکال ندارد.
س 1442: در بعضی از مساجد در ایام عزاداری از عَلَمهای(2) متعددی استفاده میشود که دارای تزئینات زیاد و گرانبهایی است و گاهی موجب سؤال متدینین از اصل فلسفه آنها میگردد و در برنامههای تبلیغی خلل ایجاد میکند و حتّی با اهداف مقدس مسجد تعارض دارد، حکم شرعی در این رابطه چیست؟
ج: اگر قرار دادن آنها در مسجد با شئونات عرفی مسجد منافات داشته باشد و يا برای نمازگزاران مزاحمت ايجاد کند، اشکال دارد.
س 1443: اگر شخصی عَلَمی را برای عزاداری سیدالشهدا(علیهالسلام) نذر کرده باشد، آیا جایز است مسئولین حسینیه از قبول آن خودداری کنند؟
ج: اين نذر، متولّی حسينيه و هيأت امناء آن را ملزم به قبول عَلَم نمیکند.
س 1444: استفاده از عَلَم در مراسم عزاداری سیدالشهدا(علیهالسلام) با قرار دادن آن در مجلس عزا یا حمل آن در دسته عزاداری چه حکمی دارد؟
ج: فینفسه اشکال ندارد ولی نبايد اين امور جزء دين شمرده شوند.
س 1445: اگر بعضی از واجبات از مکلّف به سبب شرکت در مجالس عزاداری فوت شود مثلاً نماز صبح قضا شود، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا اینکه عدم شرکت او باعث دوری از اهل بیت(علیهمالسلام) میشود؟
ج: بديهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضيلت شرکت در مجالس عزاداری اهلبيت(عليهمالسلام) است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری امام حسين(عليهالسلام) جايز نيست، ولی شرکت در عزاداری بهگونهای که مزاحم نماز نباشد ممکن و از مستحبات مؤکد است.
س 1446: در بعضی از هیأتهای مذهبی مصیبتهایی خوانده میشود که مستند به مقتل معتبری نیست و از هیچ عالم یا مرجعی هم شنیده نشده است و هنگامی که از خواننده مصیبت از منبع آن سؤال میشود، پاسخ میدهند که اهل بیت(علیهمالسلام) اینگونه به ما فهماندهاند و یا ما را راهنمایی کردهاند و واقعه کربلا فقط در مقاتل نیست و منبع آن هم فقط گفتههای علما نمیباشد بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف میشود، سؤال من این است که آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است یا خیر؟ و در صورتی که صحیح نباشد، تکلیف شنوندگان چیست؟
ج: نقل مطالب بهصورت مزبور بدون اينکه مستند به روايتی باشد و يا در تاريخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بيان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد و تکليف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرايط آن نزد آنان ثابت شده باشد.
س 1447: از ساختمان حسینیه صدای قرائت قرآن و مجالس حسینی بسیار بلند پخش میشود بهطوری که صدای آن از بیرون شهر هم شنیده میشود واین امر منجر به سلب آسایش همسایگان شده است و مسئولین و سخنرانان حسینیه اصرار به ادامه آن دارند، این عمل چه حکمی دارد؟
ج: اگر چه اقامه مراسم و شعائر دينی در زمانهای مناسب در حسينيه از بهترين کارها و جزو مستحبات مؤکد میباشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذيّت و ايجاد مزاحمت برای همسايگان بپرهيزند هرچند با کمکردن صدای بلندگو و تغيير جهت آن به طرف داخل حسينيه باشد.
س 1448: نظر شریف حضرتعالی نسبت به ادامه حرکت دستههای عزاداری در شبهای محرم تا نصف شب همراه با استفاده از طبل و نی چیست؟
ج: به راه انداختن دستههای عزاداری برای سيدالشهدا و اصحاب او(عليهمالسلام) و شرکت در امثال اين مراسم امر بسيار پسنديده ومطلوبی است و از بزرگترين اعمالی است که انسان را به خداوند نزديک میکند، ولی بايد از هر عملی که باعث اذيّت ديگران میشود و يا فینفسه از نظر شرعی حرام است، پرهيز کرد.
س 1449: استفاده از آلات موسیقی مانند اُرگ (از آلات موسیقی و شبیه پیانو است) و سنج و غیر آنها در مراسم عزاداری چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از آلات موسيقی، مناسب با عزاداری سالار شهيدان نيست و شايسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قديم متداول بوده برگزار شود.
س 1450: آیا آنچه متداول شده که به عنوان عزاداری برای امام حسین(علیهالسلام) گوشت بدن را سوراخ کرده و قفل و سنگ کیلو به آن آویزان میکنند، جایز است؟
ج: اين گونه اعمال که موجب وهن مذهب میشوند جايز نيست.
س 1451: اگر انسان در زیارتگاههای ائمه(علیهمالسلام) خود را به زمین بیندازد و همانند بعضی از مردم که صورت و سینه خود را برزمین میمالند تا از آن خون جاری شود و به همان حالت وارد حرم میشوند، عمل کند چه حکمی دارد؟
ج: اين اعمال که به عنوان اظهار حزن و عزاداری سنّتی و محبت ائمه(عليهمالسلام) محسوب نمیشوند از نظر شرعی اعتباری ندارند، بلکه اگر منجر به ضرر بدنی قابل توجه و يا وهن مذهب شوند، جايز نيست.
س 1452: در بعضی از مناطق زنان مراسمی را به اسم سفره حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) برای اجرای برنامههایی به عنوان جشن عروسی حضرت فاطمه(علیهاالسلام) برگزار میکنند و در آن شعرهای عروسی خوانده و کف میزنند و سپس شروع به رقص میکنند، انجام این امور چه حکمی دارد؟
ج: برگزاری این جشنها و مراسم اگر همراه با ذکر اکاذیب و مطالب باطل نبوده و موجب وهن مذهب نشود، فی نفسه اشکال ندارد و اما رقص حکم آن در مسأله 1167 گذشت.
س 1453: باقیمانده اموالی که به عنوان هزینههای مراسم عاشورای امام حسین(علیهالسلام) جمعآوری میشود، در چه موردی باید خرج شود؟
ج: میتوان اموال باقیمانده را با کسب اجازه اهداء کنندگان آنها در امور خيريه مصرف کرد و يا آنها را برای مصرف در مجالس عزاداری آينده نگه داشت.
س 1454: آیا جایز است در ایام محرم از افراد خیّر اموالی را جمع آوری کرد و با تقسیم آنها به سهمهای مختلف، قسمتی را به قاری قرآن و مرثیهخوان و سخنران داد و باقیمانده را برای برگزاری مجالس مصرف کرد؟
ج: اگر با رضايت و موافقت صاحبان اموال باشد، اشکال ندارد.
س 1455: آیا جایز است زنان با حفظ حجاب و پوشیدن لباس خاصی که بدن آنان را بپوشاند، در دستههای سینهزنی و زنجیرزنی شرکت کنند؟
ج: شرکت زنان در دستههای سينه زنی و زنجير زنی شايسته نيست.
س 1456: اگر قمه زدن در عزاداری ائمه(علیهمالسلام) موجب مرگ شخص شود، آیا این عمل خودکشی محسوب میشود؟
ج: اگر اين عمل عادتا منجر به فوت نمیشود حکم خودکشی را ندارد ولی اگر از همان ابتدا خوف خطر جانی برای او وجود داشته و در عين حال اين کار را انجام داده و منجر به فوت وی شده است، حکم خودکشی را دارد.
س 1457: آیا شرکت در مجالس فاتحهای که برای مسلمانی که با خودکشی از دنیا رفته، برگزار میشود جایز است؟ قرائت فاتحه برای آنان بر سر قبرشان چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فینفسه اشکال ندارد.
س 1458: خواندن مرثیه و مدیحههایی که شنوندگان را در جشنهای تولد ائمه(علیهمالسلام) و عید مبعث به گریه بیندازد چه حکمی دارد؟ ریختن پول بر سر حاضرین چه حکمی دارد؟
ج: خواندن مرثيه و مديحه در جشنهای اعياد دينی اشکال ندارد و پاشيدن پول بر سر حاضرين هم بدون اشکال است بلکه اگر به قصد اظهار شادی و سرور و شادکردن قلوب مؤمنين باشد، ثواب هم دارد.
س 1459: آیا خواندن زن در مجالس عزاداری با علم او به اینکه مردان نامحرم صدای او را میشوند جایز است؟
ج: اگر خوف مفسده باشد بايد از آن اجتناب شود.
س 1460: در روز عاشورا مراسمی مانند قمه زنی و پابرهنه وارد آتش و ذغال روشن شدن برگزار میشود که علاوه بر اینکه باعث بدنام شدن مذهب شیعه اثنی عشری در انظار علما و پیروان مذاهب اسلامی و مردم جهان میشود، ضررهای جسمی و روحی هم به این اشخاص وارد میکند و همچنین موجب توهین به مذهب میگردد، نظر شریف حضرتعالی در اینباره چیست؟
ج: هر کاری که برای انسان ضرر داشته و يا باعث وهن دين و مذهب گردد حرام است و مؤمنين بايد از آن اجتناب کنند و مخفی نيست که بيشتر اين امور باعث بدنامی و وهن مذهب اهل بيت(عليهمالسلام) میشود و اين از بزرگترين ضررها و خسارتهاست.
س 1461: آیا قمه زدن بهطور مخفی حلال است یا اینکه فتوای شریف حضرت عالی عمومیت دارد؟
ج: قمه زنی علاوه بر اينکه از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود و سابقهای در عصر ائمه(عليهمالسلام) و زمانهای بعد از آن ندارد و تأييدی هم به شکل خاص يا عام از معصوم(عليهالسلام) در مورد آن نرسيده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب میشود بنا بر اين در هيچ حالتی جايز نيست.
س 1462: معیار شرعی ضرر اعم از جسمی یا روحی چیست؟
ج: معيار، ضرری است که در نظر عرف، قابل توّجه و معتنابه باشد.
س 1463: زنجیرزدن به بدن همانگونه که بعضی از مسلمانان انجام میدهند، چه حکمی دارد؟
ج: اگر به نحو متعارف و بهگونهای باشد که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه در عزاداری محسوب شود اشکال ندارد.
مراسم عزاداری
استفتائات جدید
س. آیا میشود «اضافهخرج» مراسم فاطمیه را در محرم خرج کرد؟
ج. اگر نذر خاص نشده باشد که در مراسم فاطمیه مصرف شود و یا خلاف نظر اهدا کنندگان نباشد، اشکال ندارد.
س: آیا می توان از اموال بیت المال برای مراسم عزاداری استفاده کرد؟
ج. بطور کلی این گونه امور تابع قوانین و مقررات اداره مربوطه می باشد و تخلف از آن جایز نیست؛ و اگر بر طبق قوانین و مقررات باشد، مانع ندارد.
س. آیا سیاه پوش کردن مسجد و پوشیدن لباس مشکی در مراسم عزاداری کراهت دارد؟
ج. سیاهپوش کردن مساجد و پوشیدن لباس مشکی در ایام عزاداری خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) به منظور تعظیم شعائر الهی و اظهار حزن و اندوه موجب ترتب ثواب الهی است در هر صورت کراهت پوشیدن لباس سیاه در غیر نماز ثابت نیست.
س. آیا مالیدن گِل به سر و صورت در ایام عزاداری اشکال دارد؟
ج.اگر به نحو متعارف و به گونه ای باشد که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه در عزاداری محسوب شود، اشکال ندارد.
س. شنیدن صدای گریه و شیون نامحرم که در عزای اهل بیت علیهم السلام است (باتوجه به کنار هم بودن قسمت زنانه و مردانه هیئت) برایمردان چه حکمی دارد؟
ج. در صورتی که مفسده ای نداشته باشد، فی نفسه اشکال ندارد.
س. برهنه شدن در سینه زنی به شرط اینکه نامحرم نباشد اشکال دارد؟
ج. شایسته است عزاداری به شیوه مرسوم و سنتی ـ که با لباس انجام می گرفته ـ برگزار گردد.
س. آیا لطمه زدن به بدن در عزاداری ها جایز است؟
ج. لطمه زدن در عزاداری اگر ضرر قابل توجهی بر بدن داشته باشد و یا موجب وهن مذهب یا مؤمنین یا مراسم عزاداری معصومین (علیهم السلام) باشد، جایز نیست و در هر حال بهتر است مؤمنین مراعات شؤون عزاداری معصومین (علیهم السلام) بویژه سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را بنمایند.
س. هروله کردن و گفتن ذکر ائمه بصورت تند و پشت سر هم (شور) جایز است؟
ج. اگر موجب وهن مذهب یا مراسم عزاداری معصومین «علیهم السلام» نباشد فی نفسه اشکال ندارد
س. آیا استفاده از برخی از الفاظ مانند من سگ حسینم در عزاداری اشکال دارد؟
ج. گفتن این الفاظ شایسته نیست و در هر حال بهتر است مؤمنین مراعات شؤون عزاداری معصومین «علیهم السلام» بویژه سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین «علیه السلام» را بنمایند.
س. خرید و فروش در روزهای تاسوعا و عاشورا چه حکمی دارد؟
ج. فی نفسه حرام نیست، لکن شایسته است شخص به عزاداری اشتغال داشته باشد و خود را از ثواب بزرگ محروم نسازد.
س. پولهای ریخته شده در گهوارهی علیاصغر(سلام الله علیه) را صرف چه کارهایی میتوان نمود؟ آیا میتوان صرف مسجد یا صرف خرید دستگاه پرژکتور برای مسجد نمود؟
ج. باید در همان جهتی که نذر کننده یا هدیه کننده منظور نموده(مانند برگزاری مجالس روضهخوانی برای آن حضرت)، مصرف شود.
س. اگر شخصی در روضه ابا عبد الله(علیه السلام) از خود بی خود شده و به سر و صورت خود لطمه وارد کند و ضرر قابل توجهی به بدن خود وارد سازد، آیا این کار اشکال دارد؟
ج. اگر در موقع لطمه زدن حقیقتاً بیاختیار بوده، اشکال ندارد.
س. در برخی از هیئت ها، مراسم عزا داری برای مدافعان حرم یا مسائلی از این قبیل شکل میگیرد حال سوال این است که آیا سینه زدن برای این شهدای بزرگوار جایز است یا فقط میتوانیم برای ائمه(ع) سینه زنی کنیم؟
ج. اشکالی ندارد، یاد شهدا، یاد ائمه(علیهم السلام) و یاد خدا محسوب می شود.
ولادتها و اعیاد
اجوبه الاستفتائات
س 1464: آیا انشای عقد اخوّت در ایّامی غیر از روز عید غدیر خم جایز است؟
ج: انحصار آن به روز مبارک عید غدیر خم معلوم نیست هرچند اولی و احوط است.
س 1466: نظر حضرتعالی راجع به عید نوروز چیست؟ آیا همانند عیدهایی که مسلمانان آنها را جدی میگیرند مثل عید فطر و قربان، از نظر شرعی ثابت شده است یا اینکه فقط روز مبارکی محسوب میشود مثل روز جمعه و مناسبتهای دیگر؟
ج: هرچند نصّ معتبری مبنی بر اينکه عيد نوروز از اعياد دينی يا ايام مبارک شرعی باشد، وارد نشده است، ولی جشن گرفتن و ديد و بازديد در آن روز، اشکال ندارد، بلکه از اين جهت که صله رحم میباشد مستحسن است.
س 1467: آیا آنچه راجع به عید نوروز و فضیلت و اعمال آن وارد شده، صحیح است؟ آیا انجام آن اعمال (اعم از نماز و دعا و غیره) به قصد ورود جایز است؟
ج: انجام آن اعمال به قصد ورود، محل تأمل و اشکال است، بله انجام آنها به قصد رجاء و اميد مطلوب بودن، اشکال ندارد.
ولادتها و اعیاد
استفتائات جدید
س. چند سالى است در شب اول ماه ربيعالاول حركتى در بعضى مساجد باب شده است شائبه بدعت و يا ترويج نوعى خرافه در آن مىرود، ماجرا از اين قرار است كه در شب اول ماه ربيعالاول از حدود نيمهشب تا اذان صبح افرادى كه غالباً خانمها هستند با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد مراجعه و با كوبيدن به درب مساجد و خواندن اذكارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مىنمايند، البته اين عمل را تا هفت مسجد ادامه مىدهند و خصوصاً اين حال توسل در هنگام اذان صبح به اوج خود مىرسد و معتقد هستند بدينوسيله اتمام ماه صفر و آمدن ماه ربيعالاول را خبر مىدهند نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟
ج) عمل مذكور مستند روايى ندارد و شيوهاى قابل تأييد نيست. اگر چه اصل اذكار و ادعيه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسنديدهاى است، لكن اشكال در شيوه عمل به نحو ياد شده است، آقايان علماى اعلام (دامت افاضاتهم) و مؤمنين (ايدهم الله تعالى) با پند و اندرز و موعظه و نصيحت از رواج چنين رفتارهايى كه چه بسا ممكن است منتهى به وَهْن مذهب گردد، جلوگيرى نمايند.
شروط عقد
اجوبه الاستفتائات
س 1470: آیا معامله معاطاتی در خرید و فروش و سایر معاملات، همانند معامله عقدی محکوم به لزوم است؟
ج: بين معامله عقدی و معامله معاطاتی در لزوم، تفاوتی وجود ندارد.
س 1471: اگر زمین و خانه از طریق بیع یا مصالحه بین افراد خانواده با سند عادی خطی بدون ثبت رسمی و بدون انشای صیغه به وسیله یکی ازعلمای دینی، معامله شود، آیا این معامله از نظر شرعی و قانونی صحیح است؟
ج: بعد از آنکه معامله بر وجه شرعی واقع شد، محکوم به صحّت و لزوم است و عدم ثبت رسمی آن و عدم انشای صيغه ضرری به صحّت آن نمیزند.
س 1472: آیا مجرّد خرید ملکی که دارای سند رسمی است با سند عادی و بدون ثبت سند رسمی آن به نام مشتری، شرعاً جایز است؟
ج: در تحقّق اصل خريد و فروش، تنظيم سند رسمی و ثبت آن شرط نيست بلکه معيار، وقوع نقل و انتقال از طرف مالک يا وکيل و يا ولیّ او است به نحوی که شرعاً صحيح باشد هرچند در آن مورد اصلاً سندی تنظيم نشود.
س 1473: آیا مجرّد تنظیم سند عادی بین فروشنده و خریدار برای تحقّق بیع کافی است و سند آن محسوب میشود؟ و آیا قصد طرفین به انجام عقد بیع برای انعقاد آن و الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی و تسلیم مبیع کافی است؟
ج: مجرّد قصد بيع يا تنظيم سند عادی در مورد آن برای تحقّق بيع و انتقال مالکيت مبيع به مشتری کافی نيست و تا معامله به نحو صحيح شرعی واقع نشود، تنظيم سند رسمی به نام مشتری و درخواست تحويل کالا از سوی مالک لزومی ندارد.
س 1474: اگر دو نفر راجع به معاملهای گفتگو کرده و به توافق برسند و مشتری مبلغی را به عنوان بیعانه به فروشنده بپردازد و راجع به آن، سند کتبی تنظیم کنند و در آن شرط نمایند که اگر یکی از آنان از تمام کردن معامله خودداری کند باید مبلغی به دیگری بپردازد، آیا این مدرک به تنهایی به عنوان سند بیع محسوب میشود؟ به این معنا که مجرّد توافق و اراده طرفین بر انجام بیع، برای انعقاد و تحقّق آثار آن کافی باشد تا اینکه اگر یکی از آنان از قطعی کردن معامله خودداری کند، طرف دیگر حق داشته باشد او را ملزم به عمل به شرط نماید؟
ج: مجرّد قصد بيع يا توافق بر آن و يا وعده انجام آن هرچند با نوشتن سند کتبی راجع به آن همراه باشد، بيع محسوب نمیشود و برای تحقّق آن هم کافی نيست و شرط هم تا در ضمن عقد و معامله نباشد و يا عقد مبتنی بر آن منعقد نشود اثری ندارد، بنا بر اين تا بيع و نقل و انتقال بر وجه صحيح شرعی منعقد نشود، هيچيک از طرفين نسبت به طرف ديگر از جهت توافق و وعده انجام معامله، حقّی پيدا نمیکنند.
شرایط خریدار و فروشنده
اجوبه الاستفتائات
س 1475: اگر شخصی از طرف دولت یا به حکم حاکم، وادار به فروش زمین و لوازم خانهاش شود، آیا برای کسی که میداند او مجبور به فروش شده، جایز است آنها را از او خریداری کند؟
ج: اگر وادار کردن او به فروش زمين و لوازم خانه به حق باشد و توسط شخصی که شرعاً چنين حقّی را دارد، صورت بگيرد، خريد آنها توسط ديگران ازاو اشکال ندارد، در غير اينصورت منوط بر اين است که بعد از معامله، اجازه آن را بدهد.
س 1476: بعد از آنکه زید، مِلک خود را به عمرو، فروخت و پول آن را دریافت کرد و همچنین بعد از فروش آن توسط عمرو، به خالد و دریافت پول آن و مصرف آن در هزینههای او، حکم به توقیف و مصادره اموال زید شده، آیا این حکم، شامل مِلکی که قبل از آن توسط زید فروخته شده، میشود و کشف از بطلانِ فروش آن میکند؟
ج: اگر ثابت شود که فروشنده بر اثر حکم حاکم نسبت به توقيف اموالش از زمان معامله، حق فروش آنها را نداشته و يا با آنکه ذواليد بوده ولی مالک مبيع نبوده بلکه مبيع از چيزهايی بوده که حاکم حق مصادره آن را داشته، حکم مصادره که متاخّر از بيع است، شامل مبيع هم شده و حکم به بطلان بيعی که قبل از صدور حکم صورت گرفته، میشود و در غير اين صورت، بيعی که قبل از صدور حکم انجام شده، مشمول مصادره اموال نشده و محکوم به صحّت است.
س 1477: پیچیدگی روابط اجتماعی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم، گاهی آنان را وادار به انجام معاملات اضطراری میکند که زیانبار و غیرعادلانه و یا لااقل از نظر عرف مذموم محسوب میشوند، آیا اضطرار از نظر شرعی موجب بطلان معامله است یا خیر؟
ج: اضطرار از نظر فقهی ضرری به صحّت و نفوذ معامله اعم از خريد و فروش و غير آنها که همراه با رضايت و طيب خاطر باشد، نمیزند. ولی از نظر اخلاقی و انسانی برطرف ديگر واجب است که از شرايط به وجود آمده برای شخص مضطرّ سوءاستفاده نکند.
بیع فضولی
اجوبه الاستفتائات
س 1478: اینجانب قسمتی از یک زمین زراعی را از برادرم به نحو بیعِ شرط خریدهام، ولی برادرم اقدام به فروش مجدّد آن به شخص دیگری نموده است، آیا معامله دوّم او صحیح است؟
ج: اگر بيع اوّل بر وجه صحيح شرعی محقق شده باشد، فروشنده حق فروش آن را به شخص ديگر قبل از فسخ بيع اول ندارد و اگر اين کار را انجام دهد، بيع دوم فضولی و منوط بر اجازه مشتری اول است.
س 1479: اعضای یک شرکت تعاونی قطعه زمینی را برای سکونت خریدهاند که پول آن را خودشان پرداختهاند ولی سند رسمی آن به نام شرکت ثبت شده است، اخیراً هیأت اداری شرکت که در خرید و تأمین پول زمین نقشی نداشتهاند، به عضویت شرکت در آمده و بدون کسب رضایت اعضای قبلی اقدام به فروش زمین به قیمتی کمتر از قیمت واقعی آن کردهاست، آیا این بیع جایز است؟
ج: اگر اشخاص معيّنی با پول خود زمين را برای خودشان خريدهاند، زمين، ملک آنان است و کس ديگری در آن حقّی ندارد و فروش آن به ديگران توسط هيأت اداری شرکت، بدون اجازه مالکان آن، فضولی است ولی اگر آن را با سرمايه شرکت که يک شخصيت حقوقی است، برای خود شرکت خريدهاند، جزء اموال شرکت تعاونی خواهد بود و در اين صورت جايز است هيأت اداری بر اساس مقرّرات شرکت در آن تصرّف نمايد.
س 1480: شخصی در هنگام سفر، برادرش را وکیل رسمی نموده تا خانهاش را به هر کسی حتّی خودش بفروشد،ولی بعد از بازگشت از سفر از تصمیم خود مبنی بر فروش خانه منصرف شد و انصراف خود را بهطور شفاهی به برادرش اطلاع داد، ولی برادر او به استناد وکالت رسمی مذکور، خانه را به خود منتقل نمود و سند آن را به نام خود ثبت کرد بدون آنکه پول را به موکّل بدهد و یا خانه را از او تحویل بگیرد، آیا این بیع صحیح است؟
ج: اگر ثابت شود که وکيل بعد از اطلاع از عزل خود هرچند بهطور شفاهی، اقدام به فروش خانه به خودش نموده است، بيع، فضولی و منوط به اجازه موکّل است.
س 1481: اگر مالکی کالای خود را به کسی بفروشد و سپس مجدّداً آن را بدون آنکه حق فسخ بیع اول را داشته باشد به شخص دیگری بفروشد، آیا این بیع او صحیح است؟ و در صورتی که کالای فروخته شده نزد او موجود باشد، آیا جایز است مشتری دوم به استناد بیع دوّم، آن را مطالبه کند؟
ج: بعد از اتمام بيع اول کالا، فروش مجدّد آن به شخص ديگر بدون اجازه مشتری اول، فضولی و منوط به اجازه او خواهد بود و تا بيع دوم را اجازه نداده است، حق دارد کالا را در هر جايی که يافت، اخذ کند و مشتری دوم حق ندارد آن را از فروشنده مطالبه کند.
س 1482: شخصی زمینی را با اموال شخص دیگری خریده است، آیا این زمین ملک او محسوب میشود یا ملک صاحب مال؟
ج: اگر زمين را با عين مال شخص ديگری خريده باشد، در صورتی که صاحب مال، معامله را اجازه دهد، بيع از طرف او واقع میشود و خريدار حقّی در آن ندارد و اگر اجازه ندهد، بيع، باطل است. برخلاف زمانی که زمين را برای خودش و در ذمّه بخرد و سپس پول آن را از مال شخص ديگری بدهد، در اين صورت زمين ملک خود او خواهد بود ولی پول آن را به فروشنده بدهکار است و همچنين ضامن مال شخصی که پول او را به فروشنده داده است، میباشد و بر فروشنده هم واجب است که آنچه را در ابتدا به عنوان قيمت زمين دريافت کرده است به مالک آن برگرداند.
س 1483: اگر شخصی مال دیگری را بهطور فضولی بفروشد و پول آن را گرفته و برای احتیاجات خود مصرف نماید و سپس بعد از گذشت مدّت زیادی بخواهد عوض آن را به صاحب مال بدهد، آیا باید همان مبلغی را که از فروش مال او بدست آورده است به او بدهد یا قیمت آن را در آن زمان و یا در زمان پرداختِ عوض به او بپردارد؟
ج: اگر مالک بعد از اجازه اصل بيع، اجازه قبض ثمن را هم بدهد، بايد همان مبلغی را که به عنوان ثمن از مشتری گرفته، به مالک بدهد و اگر اصل بيع را رد کند بايد در صورت امکان، عين مال مالک را به او برگرداند و در صورت عدم امکان بايد عوض آن را اعم از مثل يا قيمت به او بدهد و احوط اين است که با مالک در مورد تفاوت قيمت زمان معامله و روز ادا، مصالحه نمايد.
بیع فضولی
استفتائات جدید
س: اگر فضولى ملك غير را بفروشد و ثمن آن را هم دريافت نمايد مالك بعد از اطلاع آن را اجازه نمايد براى دريافت ثمن آيا مخير است به هر كدام از آنها يعنى مشترى و بايع فضولى رجوع نمايد يا اينكه فقط حق رجوع به بايع فضول را دارد؟
ج) اگر ثمن كلّى باشد و مالك اصلى قبض بايع را امضا كرده باشد، به بايع مراجعه كند والا به مشترى مراجعه كند.
س: در چنين فرضى اگر او براى دريافت ثمن به مشترى رجوع كند آيا مشترى مىتواند معامله را بهم بزند و ثمن را از بايع فضولى مسترد كند؟
ج) با فرض امضا، بيع لازم بوده و موجبى براى خيار فسخ موجود نمىباشد.
س: اگر فردى پولى را از ديگران بردارد مثلا 5000 تومان و از آن پول استفادههاى زيادى ببرد آيا به اندازهى همان پول مسؤول است يا به اندازهى استفادههايى که از آن مىبرد؟
ج) تمام معاملاتى که با پول ديگرى بدون اجازه صاحب پول انجام داده، فضولى و موقوف بر اجازه صاحب پول است و در صورت اجازه صاحب پول، تمام سودهاى حاصله اختصاص به صاحب پول دارد و شخص فضولى حتى استحقاق اجرت المثل را هم ندارد.
اولیای تصرف
اجوبه الاستفتائات
س 1484: اگر پدری برای فرزندان صغیرش املاکی را خریداری نماید و صیغه شرعیِ عقد بیع هم جاری شود، آیا بیع با قبض و اقباض پدر بر اثر ولایتی که بر آنان دارد، محقق میشود؟
ج: بعد از تحقّق صحيح معامله از طرف پدر برای فرزند صغيرش، قبض مبيع توسط پدر به عنوان ولايت بر فرزند صغير خود، برای ترتّب آثار آن کافی است.
س 1485: سرپرست اینجانب در دوران کودکی اقدام به فروش زمینم نموده ومبلغی را به عنوان بیعانه از مشتری گرفته است و نمیدانم که معامله بین آنان تمام شده یا خیر، ولی زمین بهطور دائم در اختیار مشتری است و در آن تصرّف میکند، آیا این بیع، صحیح و بر من نافذ است، یا اینکه جایز است خودم به عنوان مالک اصلی زمین را از او پس بگیرم؟
ج: اگر ثابت شود که ولیّ شرعی شما زمينتان را به دليل ولايتی که در آن زمان بر شما داشته، فروخته است، بيع، شرعاً محکوم به صحّت است و شما در حال حاضر تا زمانی که فسخِ آن بيع، ثابت نشده است، حق مطالبه زمين را نداريد.
س 1486: اگر از دارایی میّت مقداری پول نقد باقی بماند و قیّم، آن را نزد خود نگهداری کند و به کار نیندازد، آیا سود مال به مقداری که بانکها پرداخت میکنند (مثلاً 13٪) یا هر مقداری که در بازار و عرف، متعارف میباشد، بر عهده اوست؟ و در صورتی که با مال مذکور تجارت کند و سودی را که مقدار آن مشخص نیست بدست آورد، حکم چیست؟
ج: قيّم، ضامن سودهای فرضی اموال صغار نيست، ولی اگر با مال صغير تجارت کند، همه درآمدهای حاصله، متعلّق به صغير است و قيّم در صورتی که شرعاً برای تجارت با مال صغير مجاز باشد، فقط مستحق اجرةالمثلِ کار خود میباشد.
س 1487: آیا جایز است داماد و فرزندانِ شخصِ زنده غیر محجور، اموال و املاک او را بدون وکالت و کسب اجازه از او بفروشند؟
ج: فروش مِلک ديگری بدون اذن او فضولی بوده و منوط به اجازه اوست هرچند فروشنده داماد يا فرزند مالک باشد، بنا بر اين تا مالک اجازه ندهد اثری بر آن معامله مترتّب نمیشود.
س 1488: شخصی دچار سکته مغزی و اختلال حواس شده است، دراین حالت فرزندان چگونه میتوانند در اموال وی تصرّف کنند؟ تصرّف یکی از فرزندان بدون اذن حاکم شرعی و بدون اجازه فرزندان دیگرش چه حکمی دارد؟
ج: اگر اختلال حواس او به حدّی باشد که به نظر عرف مجنون محسوب شود، ولايت بر او و اموالش با حاکم شرع، است و برای هيچکس حتّی فرزندانش تصرّف دراموال او بدون اذن حاکم شرع، جايز نيست و اگر قبل از کسب اجازه ازحاکم در اموال وی تصرّف شود، غصب و موجب ضمان است و تصرّفات معاملی در آنها فضولی و منوط به اجازه حاکم است.
س 1489: آیا اگر کسی با همسر شهیدی ازدواج کند و عهدهدار سرپرستی او شود، برای او و فرزندان و همسرش (مادر فرزندان شهید) استفاده از اشیای خریداری شده با پول بنیاد شهید که به فرزندان او میدهد، جایز است؟ حقوقی که برای فرزندان شهید مقرّر شده است و کمکهای جنسی و نقدی که بنیاد شهید به آنان میکند، چگونه باید مصرف شود؟ آیا واجب است آنها را جدا نموده و بهطور دقیق فقط برای فرزندان شهید مصرف نمایند؟
ج: تصرّف در اموال مخصوص فرزندان صغير شهيد، اعم از اينکه برای مصرف در هزينههای خود آنان باشد و يا برای استفاده ديگران، هرچند به مصلحت کودکان صغير شهيد باشد، بايد به اذن ولیّ شرعی آنان صورت بگيرد.
س 1490: اشیایی که دوستان شهید هنگام دیدار از خانواده او به آنان هدیه میدهند چه حکمی دارند؟ آیا جزئی از اموال فرزندان شهید محسوب میشود؟
ج: اگر هدايا برای فرزندان شهيد باشد، با قبول ولیّ شرعی جزء اموال آنان محسوب میشود و تصرّف ديگران در آنها منوط به اذن ولیّ شرعی آنان است.
س 1491: پدرم صاحب یک غرفه تجاری بود که بعد از وفاتش عموهایم آن را اداره میکردند و مبلغ معیّنی را به عنوان اجاره به ما میدادند، بعد از گذشت مدّتی مادرم که قیّم ما بود مبلغی پول از یکی از عموهایم قرض گرفت و آنان هم پرداخت اجاره آن را به حساب مبلغی که از آنان قرض گرفتهایم قطع کردند و سپس آن غرفه تجاری را برخلاف قانون حفظ و نگهداری اموال کودکان صغیر تا رسیدن به سنّ بلوغ از مادرم خریدند و معامله بهطور رسمی در دوران حکومت قبلی با کمک بعضی از افراد که تابع آن حکومت بودند، قطعی و تمام شد، تکلیف ما در حال حاضر چیست؟ آیا آن تصرّفات و معامله محکوم به صحّت هستند یا اینکه ما از نظر شرعی حق فسخ آن معامله را داریم؟ و آیا حق صغیر با مرور زمان از بین میرود؟
ج: اجاره غرفه و قطع پرداخت مالالاجاره به جهت مبلغی که قرض گرفته شده و همچنين فروش آن محکوم به صحّت است، مگر آنکه از طريق شرعی و قانونی ثابت شود که فروش سهم کودکان صغير در آن زمان به مصلحتشان نبوده و يا قيّم آنان مجاز در فروش آن نبوده است و کودکان هم بعد از بلوغ آن معامله را اجازه ندادهاند و بر فرض اثبات بطلان معامله، مروز زمان اثری در سقوط حق افراد صغير ندارد.
س 1492: شوهرم در یک حادثه رانندگی که یکی از دوستانش راننده ماشین بود کشته شد و من قیّم شرعی و قانونی فرزندان صغیرم شدم.اولاً: آیا من باید از راننده، مطالبه دیه و یا پیگیری مسأله دریافت حق بیمه را بکنم؟ ثانیاً: آیا جایز است در مال مخصوص فرزندان برای برگزاری مراسم عزاداری پدرشان تصرّف کنم؟ ثالثاً: آیا برای من جایز است از حق کودکان صغیر نسبت به دیه کوتاه بیایم؟ رابعاً: اگر از حق آنان کوتاه بیایم و آنان بعد از بلوغ به آن راضی نشوند، آیا من ضامن دیه هستم؟
ج: اگر راننده يا فرد ديگری ازنظر شرعی ضامن ديه باشد، بر شما واجب است که به عنوان ولايت بر کودکان صغير حق آنان را با مطالبه از کسی که ديه بر عهده اوست، حفظ کنيد و همچنين در مسأله حق بيمه هم اگر کودکان به موجب قانون چنين حقّی را داشته باشند، همين وظيفه را داريد. 2. مصرف اموال صغير در هزينههای مجالس ترحيم پدرشان جايز نيست هرچند به طريق ارث از پدرشان به آنان رسيده باشد. 3 و 4. گذشت شما از حق فرزندان که خلاف مصلحت آنان میباشد جايز نيست و آنان میتوانند بعد از بلوغ ديه را مطالبه کنند.
س 1493: شوهرم که چند کودک صغیر دارد فوت کرده است و به استناد رأی دادگاه جدّ پدری آنان ولیّ و قیّم همگی آنان شده است، آیا در صورتی که یکی از فرزندان به سنّ بلوغ برسد، قیّم برادران دیگرش میشود؟ و اگر اینگونه نباشد، آیا من حق دارم سرپرست فرزندانم باشم؟ و از طرفی جدّ آنان به استناد رأی دادگاه قصد دارد سُدس اموال میّت را بگیرد، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: قيمومت و ولايت بر ايتام صغير تا زمان بلوغ و رشد آنان با جدّ پدری ايشان است بدون اينکه نياز به نصب از طرف دادگاه باشد، ولی تصرّفات او در اموال آنان بايد طبق مصلحت و منفعت ايشان باشد و اگر اقدام به عملی بر خلاف مصلحت کودکان صغير کرد، حق دارند در آن مورد برای پيگيری و بررسی به دادگاه مراجعه کنند و هر يک از آنان که به سن بلوغ برسد و رشيد شود از ولايت و قيمومت جدّ پدری خارج میشود و اختيار امور خود را بدست میگيرد ولی نه او و نه مادرش ولايت و قيمومت بر فرزندان صغير ديگر پيدا نمیکنند و چون جدّ آنان از اموال پدرشان به مقدار سُدس ارث میبرد، بنا بر اين اشکال ندارد که سُدس اموال ميّت را برای خود دريافت کند.
س 1494: زن شوهرداری که دارای پدر و مادر و شوهر و سه فرزند صغیر است به قتل رسیده است و دادگاه حکم صادر کرده که قاتل آن زن برادر شوهر اوست و باید به اولیای دم دیه بپردازد، ولی پدر کودکان صغیر که ولیّ شرعی آنان هم هست برادر خود را قاتل نمیداند و لذا از دریافت دیه از برادرش برای خود و فرزندانش خودداری میکند، آیا این عمل او جایز است؟ و همچنین آیا با وجود پدر و جدّ پدری کودکان صغیر، آیا کس دیگری به هر عنوانی حق دخالت دراین امر و اصرار بر گرفتن دیه برای فرزندان آن زن از عموی آنان را دارد یا خیر؟
ج: 1. اگر پدر صغار يقين داشته باشد که برادرش که متهم به قتل همسرش است قاتل و مديون حقيقی به ديه نيست، جايز نيست از او ديه بگيرد و به عنوان گرفتن حقّ اولاد صغيرش از او ديه مطالبه کند. 2. با وجود پدر يا جدّ پدری که بر صغار ولايت و قيمومت دارند، کس ديگری حق دخالت در امور آنان را ندارد.
س 1495: اگر مقتول فقط اولاد صغیری داشته باشد و قیّمی که بر آنان نصب شده از اولیای دم نباشد، آیا برای او عفو قاتل یا تبدیل قصاص به دیه جایز است؟
ج: اگر اختيارات ولّی شرعی به قيّم منصوب واگذار شده، میتواند با رعايت مصلحت و غبطه صغير نسبت به عفو قاتل يا تبديل قصاص به ديه اقدام نمايد.
س 1496: مبلغی پول از یک صغیر در بانک وجود دارد و قیّم او قصد دارد به منظور تجارت برای او مقداری از آن را از بانک بگیرد تا بدین ترتیب هزینههای فرد صغیر را تأمین کند، آیا این کار برای او جایز است؟
ج: برای ولیّ و قیّم صغیر جایز است با رعایت مصلحت و غبطه صغیر با مال او برای خود او به عنوان مضاربه کار کنند یا آن را به دیگری بدهند تا با آن کار کند به شرط اینکه عامل مورد اطمینان و امین باشد و الّا ضامن مال صغیر هستند.
س 1497: اگر اولیای دم یا بعضی از آنان صغیر باشند و ولایت بر آنان در مطالبه حقشان با حاکم باشد، آیا در صورتی که حاکم اعسار جانی را احراز کند، جایز است او را با تبدیل قصاص به دیه، از قصاص عفو کند؟
ج: در صورتی که حاکم شرع، غبطه و مصلحت صغار را در تبديل بداند، جايز است حقّ قصاص را تبديل به ديه نمايد.
س 1498: آیا جایز است حاکم، ولیّ قهری طفل را بعد از ثبوت ضرر رساندن او به اموال طفل عزل کند؟
ج: اگر برای حاکم هرچند از طريق قرائن و شواهد آشکار شود که استمرار ولايت ولیّ قهری طفل و تصرّفات وی در اموال طفل به ضرر او است، عزل وی بر حاکم واجب است.
س 1499: آیا خودداری ولیّ از قبول هبه و صلح غیر معوّض و موارد دیگری از همین قبیل که به نفع صغیر هستند، ضرر زدن به صغیر یا عدم رعایت مصلحت او محسوب میشود؟
ج: مجرّد خودداری از قبول هبه و صلح غیر معوّض برای صغیر، ضرر زدن به او و عدم رعایت مصلحت وی محسوب نمیشود؛ بنابراین فینفسه اشکال ندارد زیرا بر ولیّ تحصیل مال برای صغیر واجب نیست بلکه ممکن است به نظر ولیّ، خودداری او از پذیرفتن در بعضی موارد به مصلحت طفل باشد.
س 1500: اگر دولت، زمین یا اموالی را به فرزندان شهدا اختصاص دهد و تصویب کند که به نام آنان به ثبت برسد، امّا ولیّ صغار از امضای اسناد آنها خودداری کند. آیا حاکم میتواند این کار را به ولایت از صغار انجام دهد؟
ج: اگر تحصيل اموال برای صغار منوط بر امضای ولیّ باشد، انجام آن بر او واجب نيست و حاکم با وجود ولیّ شرعی، ولايتی بر آنان ندارد، ولی اگر حفظ اموال مخصوص صغار، منوط بر امضای ولیّ باشد، او حق ندارد از انجام آن امتناع کند و اگر از انجام آن خودداری نمايد، حاکم بايد او را وادار به امضا کرده و يا خود به عنوان ولايت بر صغار اين کار را انجام دهد.
س 1501: آیا عدالت در ولایت بر طفل شرط است؟ و اگر ولیّ طفل فاسق باشد و خوف فساد طفل یا از بین رفتن اموال او وجودداشته باشد، حاکم چه وظیفهای دارد؟
ج: عدالت، شرط ولايت پدر و جدّ پدری بر طفل نيست، ولی اگر برای حاکم هرچند با قرائن حاليه ثابت شود که پدر و يا جدّ پدری باعث ضرر برای طفل خواهند شد، بايد آنان را عزل نموده و از تصرّف دراموال طفل منع کند.
س 1502: اگر در قتل عمد، همه اولیاء دم مقتول، صغیر یا مجنون باشند، آیا ولّی قهری (پدر یا جدّ پدری) یا قیّم انتخابی دادگاه حق درخواست قصاص یا مطالبه دیه را دارند؟
ج: از مجموعه ادّله ولايت اولياء صغير و مجنون، چنين استفاده میشود که جعل ولايت برای آنان از طرف شارع مقدّس به خاطر حفظ مصلحت مولّی عليه است. بنا بر اين در مسأله مورد بحث، ولّی شرعی آنان بايد با ملاحظه غبطه و مصلحت آنان اقدام کند و انتخاب او نسبت به قصاص يا ديه يا عفو معالعوض يا بلاعوض، نافذ است. بديهی است که تشخيص مصلحت صغير و مجنون بايد با ملاحظه همه جوانب و از جمله، نزديک يا دوربودن او از سنّ بلوغ صورت گيرد.
س 1503: اگر جنایتی بر انسان کاملی واقع شود، آیا پدر یا جدّ پدری او حقّ تقاضای دیه و گرفتن آن برای مجنی علیه بدون اذن او را دارند؟ یعنی آیا بر جانی واجب است که هنگام مطالبه پدر یا جدّ پدری دیه را به مجنی علیه پرداخت کند؟
ج: آنان ولايتی بر مجنی عليه بالغ و عاقل ندارند، لذا نمیتوانند بدون اذن او حقّ وی را مطالبه کنند.
س 1504: آیا برای ولیّ صغار جایز است به عنوان ولایت بر آنان، وصیت مورّث ایشان در زائد بر ثلث را اجازه دهد؟
ج: ولیّ شرعی، میتواند با رعايت غبطه و مصلحت صغار، اجازه دهد.
س 1505: آیا پدر نسبت به مادر در رابطه با فرزند، ذیحقتر و دارای اولویت است؟ و اگر پدر یا جدّ پدری اولویتی ندارند بلکه پدر و مادر هر دو به یک مقدار صاحب حق هستند، آیا هنگام اختلاف، قول پدر مقدّم است یا قول مادر؟
ج: پاسخ با اختلاف حقوق مختلف میشود، ولايت بر صغير به عهده پدر و جدّ پدری است و حضانت فرزند پسر تا دو سالگی و فرزند دختر تا هفت سالگی با مادر است و بعد از آن با پدر است و حقّ اطاعت و حرمت اذيّت پدر و مادر توسط فرزند به يک مقدار است و فرزند بايد حال مادر را بيشتر مراعات کند، در روايات وارد شده که بهشت زير پای مادران است.
س 1506: شوهرم که دو فرزند از او دارم به شهادت رسیده است، برادر و مادر شوهرم آن دو کودک و لوازم زندگی و تمام اموالشان را گرفته و از دادن آنان به من خودداری میکنند، با توجه به اینکه من به خاطر آنان ازدواج نکرده و ازدواج هم نخواهم کرد، چه کسی حق نظارت بر آنان و اموالشان را دارد؟
ج: نگهداری اطفال يتيم تا رسيدن به سنّ تکليف شرعی حقّ مادرشان است، ولی ولايت بر اموال آنان با قيّم شرعی آنان است و در صورت نبودن قيّم با حاکم شرع است و عموی صغار و مادربزرگشان حق حضانت و ولايت برآنان و اموالشان را ندارند.
س 1507: بعضی از اولیای کودکان صغیر بعد از ازدواج همسر میّت، مانع استفاده مادر و فرزندان تحت حضانت او از سهم صغار از ارثیه پدرشان از قبیل خانه و سایر لوازم مورد نیازشان میشوند، آیا مجوّز شرعی وجود دارد که آنان را وادار به تسلیم سهم صغار به مادرشان که حضانت آنان را بر عهده دارد، نماید؟
ج: اقدامات ولّی شرعی صغار بايد با ملاحظه مصلحت و غبطه آنان باشد و تشخيص مصلحت با او است و چنانچه بر خلاف، عمل کند و سبب بروز اختلاف گردد، بايد به حاکم شرع رجوع شود.
س 1508: آیا تجارت قیّم صغار با اموال ایشان به نحوی که منافع آنان حفظ شود، صحیح است؟
ج: با مراعات مصلحت و غبطه صغار اشکال ندارد.
س 1509: هنگام وجودجدّ، عمو، دایی و همسر، حقّ ولایت و قیمومت با کدامیک از آنان است؟
ج: ولايت شرعی بر صغير يتيم و اموال او با جدّ پدری است و حقّ حضانت او هم فقط با مادراست و عمو و دايی حقّ ولايت و حضانت ندارند.
س 1510: آیا جایز است اموال یتیمان با اذن دادستان کلّ در قبال قبول حضانت آنان، دراختیار مادر قرار گیرد، بهطوری که جدّ پدری آنان فقط حقّ اشراف ونظارت داشته باشد و حق دخالت مستقیم نداشته باشد؟
ج: اين کار بدون موافقت جدّ پدری که ولیّ شرعی کودکان است، جايز نيست مگر آنکه باقی ماندن اموال ايتام دراختيار جدّشان موجب ضرر به آنان شود که در اين صورت حاکم بايد جلوی آن را بگيرد و ولايت بر اموال آنان را به کسی بسپارد که او را شايسته آن میداند اعم از اينکه مادر باشد يا غير او.
س 1511: آیا بر ولیّ طفل دریافت دیهای که طفل استحقاق گرفتن آن را دارد، از کسی که دیه بر عهده اوست، واجب است؟ و آیا بکارگیری سهم صغیر از دیه هرچند با گذاشتن در حساب سرمایه گذاری بانکی در صورتی که به نفع صغیر باشد، بر او واجب است؟
ج: بر ولیّ طفل واجب است در صورتی که جنايت موجب ديه باشد، آن را برای صغير از فرد جانی مطالبه و اخذ نمايد و برای او تا رسيدن به سنّ بلوغ و رشد حفظ کند، امّا ملزم به تجارت و بهره برداری از آن برای صغير نيست، ولی انجام آن در صورتی که به مصلحت صغير باشد، اشکال ندارد.
س 1512: اگر یکی از اعضای شرکت که ورثه صغیری دارد فوت کند، و ورثه او بر اثر سهمی که دراموال شرکت پیدا میکنند با اعضای دیگر شریک شوند، سایر اعضا نسبت به تصرّفاتشان دراموال شرکت چه تکلیفی دارند؟
ج: واجب است در مورد سهم صغار به ولیّ شرعی يا حاکم شرع مراجعه شود.
س 1513: آیا به مقتضای ولایت جدّ پدری بر ایتام و اموال آنان، واجب است اموالشان که از طریق ارث از ما ترک میّت به آنان رسیده، برای محفوظ ماندن، به جدّ پدری تحویل داده شود؟ و بر فرض وجوب آن، اطفال با مادرشان در کجا باید سکونت کنند؟ و با توجه به اینکه آنان یا مشغول به تحصیل هستند و یا صغیرند و مادرشان هم فقط خانه دار است، از چه منبعی باید ارتزاق کنند؟
ج: ولايت بر صغار به معنای لزوم تسليم اموالشان به ولیّ و محروميت آنان از استفاده از اموال تا رسيدن به سنّ بلوغ نيست، بلکه به معنای لزوم نظارت ولیّ بر آنان و اموالشان و مسئوليت او نسبت به حفظ اموالشان است و تصرّف در اموال آنان هم موقوف بر اذن اوست، و بر ولیّ هم واجب است که از اموال صغار به مقدار نيازشان به آنان بپردازد و در صورتی که مصلحت ببيند که اموال را در اختيار مادر و اطفال بگذارد تا از آن استفاده کنند، میتواند اين کار را انجام دهد.
س 1514: تا چه مقدار جایز است پدر در اموال فرزند بالغ و عاقل خود که مستقل از اوست تصرّف کند؟ و آیا اگر تصرّفی کند که مجاز به آن نیست، ضامن است؟
ج: برای پدر جايز نيست در اموال فرزند بالغ و عاقل خود تصرّف کند مگر با اجازه و رضايت او و تصرّف بدون رضايت او حرام و موجب ضمان است مگر در مواردی که استنثا شده است.
س 1515: یکی از مؤمنین که سرپرستی برادران یتیم خود را بر عهده دارد و اموالی از آنان در نزد او موجود است با مال آنان اقدام به خرید زمینی بدون سند و مدرک برای ایشان کرده است به این امید که در آینده برای آن سند بگیرد و یا آن را به مبلغی بیشتر از قیمت خرید بفروشد ولی اکنون خوف آن را دارد که کسی ادعای مالکیّت زمین را کند و یا کسی آن را تصرّف نماید و اگر در حال حاضر مبادرت به فروش آن کند پول خرید آن هم بدست نمیآید، آیا در صورتی که آن را به قیمتی کمتر از قیمت خرید بفروشد و یا غاصبی آن را غصب کند، ضامن پول ایتام است؟
ج: اگر شرعاً قيّم يتيمان باشد و با رعايت مصلحت و منفعت آنان اقدام به خريد زمين برای آنان کرده باشد، چيزی بر عهده او نيست و در غير اين صورت معامله فضولی و منوط به اجازه ولّی شرعی يا اجازه خودشان بعد از رسيدن به سنّ بلوغ میباشد و او هم ضامن مال يتيمان است.
س 1516: آیا جایز است پدر از اموال طفل برای خودش به عنوان قرض بردارد و یا به دیگری قرض بدهد؟
ج: اگر با رعايت غبطه و مصلحت او باشد، اشکال ندارد.
س 1517: اگر به کودکی لباس یا چیزهای دیگر مثل اسباببازی هدیه داده شود و بعداز بزرگ شدن کودک و یا به علتهای دیگر برای او غیر قابل استفاده گردد، آیا جایز است ولیّ او آنها را صدقه بدهد؟
ج: جايز است ولیّ طفل با رعايت غبطه و مصلحت او هر گونه که صلاح میداند در آنها تصرّف کند.
اولیای تصرف
استفتائات جدید
س. برای تصرف در اموال مریض مبتلا به آلزایمر، باید از طرف حاکم شرع قیم تعیین شود و تصرف در اموال او مشروط به قیم است؟ حدود و اختیارات او چیست؟
ج. صور مختلفی دارد و هر کدام حکم مخصوص به خود را دارد: صورت اول: چنانچه بیماری او در حدّی است که عرفاً مجنون محسوب میشود، شرعاً محجور است و تصرفات او نافذ نیست و تصرفات دیگران نیز در اموال وی نیازمند اذن حاکم شرع است. صورت دوم: چنانچه بیماری او در حدّ جنون نیست ولی طوری است که در معاملات و تصرفات نمیتواند خودش را از ضرر و فریب نگه دارد، سفیه محسوب شده و چنانچه از زمان بلوغ این بیماری ادامه داشته، شرعاً محجور است که اگر پدر داشته نیاز به اذن پدر دارد. اما اگر بیماری بعد از بلوغ ایجاد شده است، مادامی که حاکم شرع او را از تصرف در اموال منع ننموده، حق تصرف در اموال خود را دارد و تصرفات دیگران هم با اجازه او صحیح است. صورت سوم: چنانچه بیماری او در حدّ دو مورد بالا نباشد، مانند افراد بالغ و عاقل است و تصرفات او نافذ می باشد.
شرایط جنس و عوض آن
اجوبه الاستفتائات
س 1518: آیا جایز است انسان بعضی از اعضای بدنش (مثل کلیه) را به شخصی که به آن نیاز دارد، بفروشد؟
ج: اگر آن عضو از اعضايی باشد که برداشتن آن از بدن خطر و يا ضرر قابل ملاحظهای برای اهداء کننده عضو نداشته باشد، اشکال ندارد.
س 1519: اشیایی که فایده و اهمیّتی نزد عموم مردم ندارند ولی نزد گروه خاصی از ارزش و اهمیّت برخوردار هستند مانند حشرات و زنبورها و مانند آنها که برای مراکز تحقیقی و دانشگاهها ارزش تحقیقاتی دارند، آیا این اشیا دارای مالیّت هستند و احکام اشیایی که مالیّت دارند از قبیل مالکیّت، جواز خرید و فروش، ضمان بر اثر اتلاف و غیره، بر آنها هم جاری میشود؟
ج: هر چيز که به خاطر منافع حلال آن موجب رغبت عقلاء ولو گروهی از آنان باشد، ماليّت داشته و همه احکام و آثار اموال مانند مالکيّت و جواز خريد و فروش و ضمان بر اثر يَد يا اتلاف و غيره بر آن مترتّب میشود مگر احکام و آثاری که دليلی بر عدم ترتّب آنها از نظر شرعی وجود دارد، هرچند احوط اين است که در معاوضه چيزهايی مثل زنبور و حشرات، عوض در برابر حق اختصاص و رفع يَد از اين اشيا قرار داده شود.
س 1520: بنا بر اشتراط عین بودن مبیع همانگونه که بسیاری از فقها به آن معتقدند، آیا فروش علوم فنی آنگونه که امروزه در قراردادهایی که بین دولتها راجع به مبادله آن منعقد میشود، صحیح است؟
ج: مبادله آنها از طريق مصالحه اشکال ندارد.
س 1521: فروش زمین یا کالای دیگر به شخصی که مشهور به دزدی است و این احتمال وجود دارد که مالی را که به عنوان ثمن به فروشنده میپردازد، از اموال مسروقه باشد، چه حکمی دارد؟
ج: معامله با کسی که مشهور به کسب مال از راه حرام است، به صرف احتمال مذکور، اشکال ندارد و اگر يقين داشته باشد پولی که به او میپردازد از اموال حرام است، گرفتن آن جايز نيست.
س 1522: من یک قطعه زمین زراعی دارم که مهریهام بوده است، و اخیراً اقدام به فروش آن کردهام، در حال حاضر مردی ادّعا میکند که آن زمین بیشتر از دویست سال است که وقف میباشد، تکلیف من در مورد فروش آن چیست؟ و شوهرم که این زمین را به عنوان مهریه به من داده است چه تکلیفی دارد؟ و مشتری که آن را از من خریده است چه تکلیفی دارد؟
ج: همه معاملاتی که بر زمين مذکور صورت گرفته، محکوم به صحّت هستند مگر آنکه مدّعی وقفيّت، ادّعای خود را در دادگاه شرعی ثابت کند و همچنين ثابت شود که اين وقف از مواردی است که فروش آن جايز نيست و بر فرض ثبوت هر دو امر، حکم به بطلان همه معاملاتی میشود که بر روی آن صورت گرفته است و در اين صورت شما بايد ثمن را به مشتری برگردانيد و زمين هم واجب است به حالت وقفيّت برگردد و شوهر شما هم ضامن مهريه است.
س 1523: واردات گوسفندان و چارپایان از جزایر ایرانی مجاور به دولتهای خلیج فارس افزایش پیدا کرده است و نزد تجّار معروف است که صادرات آنها از جمهوری اسلامی ممنوع میباشد و به شکل غیر قانونی قاچاق میشوند، بنا بر این آیا خرید آنها از بازارهای دولتهای مزبور جایز است؟
ج: انتقال و صادرات گوسفند و چارپايان ديگر به کشورهای خارجی از راههای غيرقانونی و برخلاف مقرّرات دولت اسلامی شرعاً ممنوع است.
س 1524: پدرم یک ساعت از سهم آبیاری خود و زمینهای تابع آن را بر اساس قانون اصلاحات ارضی که او را ملزم به فروش زمین میکرد به زارع فروخته است بدون آنکه به اعتراف خریدار، چیزی در برابر آن دریافت کند و از پدرم هم کلامی که دلالت بر هبه آن کند، شنیده نشده است، آیا جایز است پول آن را از خریدار مطالبه کنیم؟
ج: بهطور کلی اگر حق آبياری و زمينهای تابع آن شرعاً ملک فروشنده باشد، خود او و همچنين ورثه او بعد از فوت وی حق دارند از مشتری پول مبيع را مطالبه کنند، ولی امر زمينهای اصلاحات ارضی تابع قانون مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخيص مصلحت نظام است.
س 1525: آیا کسی که جواز واردات یا خرید از یک غرفه تجاری را بدست آورده، جایز است بدون انجام کاری آن را در بازار آزاد به شخص دیگری بفروشد؟
ج: اين کار در صورتی که مخالف مقرّرات دولت اسلامی نباشد، فینفسه اشکال ندارد.
س 1526: آیا فروش یا اجاره دادن پروانه کار تجاری که هموطنان از دولت میگیرند جایز است؟
ج: انتقال حق انتفاع از پروانه کار به ديگری بهطور مجانی يا در برابر عوض، تابع مقرّرات دولت جمهوری اسلامی است.
س 1527: جنسی که به مقتضای قانون باید فروش آن بهصورت مزایده علنی باشد، اگر برای فروش در مزایده عرضه شود، آیا فروختن آن به قیمتی کمتر از قیمتی که کارشناس روی آن گذاشته است، در صورتی که به آن قیمت، مشتری نداشته باشد، جایز است یا خیر؟
ج: قيمتی که توسط کارشناس معيّن شده، معيار فروش در مزايده نمیباشد، لذا اگر جنسی در مزايده به نحو صحيح از نظر شرعی و قانونی برای فروش عرضه شود، فروش آن به بالاترين قيمتی که در مزايده مشتری دارد، محکوم به صحّت است.
س 1528: در زمین مجهولالمالکی یک منزل مسکونی بنا کردهایم. آیا فروش زمین همراه با ساختمان موجود در آن با رضایت مشتری و علم او به اینکه مجهولالمالک بوده و فروشنده، فقط مالک ساختمان آن است، جایز است؟
ج: اگر ساخت بنا در زمين مجهول المالک با اذن حاکم شرع باشد، مالک ساختمان فقط میتواند مبادرت به فروش ساختمان بکند و حقّ فروش زمين را ندارد.
س 1529: اینجانب خانهام را به مردی فروختهام و او هم چکی را به مبلغ معیّنی به عنوان قسمتی از پول به من داده است، ولی با توجه به عدم وجود پول در حسابش از نقد کردن چک خودداری میکند، با در نظر گرفتن نسبت تورّم وبالا رفتن قیمت خانه با گذشت زمان و همچنین با توجه به اینکه طی مراحل پیگیری قانونی و محکومیت مشتری برای دستیابی به مبلغ چک، مدّتی طول میکشد، آیا من فقط حق دریافت مبلغ چک را دارم یا میتوانم تفاوت قدرت خرید نسبت به روز دریافت مبلغ چک را هم از او مطالبه کنم؟
ج: فروشنده حق مطالبه مبلغی بيشتر از قيمت معيّن شده مبيع در معامله را ندارد، ولی در صورتی که بر اثر کوتاهی خريدار در پرداخت پول، قدرت خريد فروشنده و ارزش پول پايين بيايد ومتضرر شود، احوط اين است که با مشتری در مقدار مابهالتفاوت مصالحه کند.
س 1530: اینجانب یک آپارتمان مسکونی را از شخصی خریدهام به این شرط که آن را در مدّت معیّنی به من تحویل دهد و در ضمن عقد بر امکان افزایش قیمت آن تا 15٪ توافق کردهایم، ولی اکنون فروشنده، بهطور یکجانبه، قیمت را تا 31٪ افزایش داده است واعلام کرده است که تسلیم و تجهیز آپارتمان مشروط به پرداخت آن مقدار میباشد، آیا انجام این کار برای او جایز است؟
ج: اگر قيمت نهايی و قطعی درهنگام اجرای عقد معيّن نشده باشد و ياتعيين قيمت، موکول به ملاحظه قيمت روزِ تحويل شده باشد، بيع باطل است و فروشنده میتواند از انجام معامله خودداری نموده و هر قيمتی را که میخواهد معيّن کند و مجرّد توافق و تراضی بعدی خريدار و فروشنده بر تعيين قيمت قطعی به قيمت روز تسليم مبيع، برای صحّت بيع کافی نيست.
س 1531: اینجانب یکپنجم از سهم مشاع یک کارخانه پلاستیک سازی را به مبلغ معیّنی خریدهام ویکچهارم قیمت آن را بصورت نقد وسهچهارم آن را در سه فقره چک که مبلغ هر کدام یکچهارم قیمت است، پرداخت نمودهام، امّا کارخانه و وجوه نقدی و چکها همه در دست فروشنده هستند، آیا شرعاً با آن بیع محقّق میشود و من حق مطالبه سهم خود از سود کارخانه را از فروشنده دارم؟
ج: قبض مبیع و پرداخت نقدی همه قیمت به فروشنده در صحّت خرید و فروش شرط نیست، بنا بر این اگر خرید یکپنجم کارخانه از مالک شرعی آن و یا وکیل یا ولیّ او بر وجه صحیح محقّق شود، آن مقدار بر اثر معامله مزبور، ملک مشتری محسوب شده و آثار ملکیّت او برآن مترتّب میشود و درنتیجه حق مطالبه سهم خود از سود کارخانه را خواهد داشت.
شروط ضمن عقد
اجوبه الاستفتائات
س 1532: شخصی باغ خود را به این شرط که تا وقتی که زنده است منافع آن متعلّق به خود او باشد، به فرد دیگری فروخته است، آیا این بیع با شرط مذکور صحیح است؟
ج: فروش مبيع به نحوی که برای مدّتی مسلوب المنفعة باشد اشکال ندارد به شرطی که ماليّت شرعی و عرفی داشته و قابل انتفاع باشد، هرچند بعد از پايان مدّتی که منفعت آن استثنا شده است. ولی اگر استثنای منافع تا مدّتی نامعيّن، منجر به جهل به ثمن يا مثمن شود، بيع به علت غرر باطل است.
س 1533: اگر در ضمن عقد با فروشنده شرط شود که در صورت تأخیر تسلیم مبیع از مدّت مقرّر، مبلغ معیّنی را به مشتری بپردازد، آیا
عمل به اين شرط شرعاً بر عهده او هست ياخير؟ ج: شرط مذکور اشکال ندارد و بر فروشنده واجب است در صورت تأخير تسليم مبيع، به آن شرط عمل کند و مشتری هم میتواند خواستار عمل به شرط شود.
عمل به این شرط شرعاً بر عهده او هست یاخیر؟
ج: بعد از استثناء پشت بام مغازه در معامله، مشتری حقّی در آن ندارد.
س 1534: شخصی یک مغازه تجاری را به این شرط که پشت بام آن ملک خود او باقی بماند و حق ساخت بنا در بالای آن را داشته باشد، فروخته است، آیا با وجود این شرط و با علم به اینکه اگر آن شرط نبود اصلاً آن رانمیفروخت، مشتری حقّی، نسبت به پشت بام مغازه دارد یا خیر؟
ج: بر فروشنده واجب است به تعهدّی که هنگام خريد و فروش نموده، عمل کرده، مبيع را به مشتری تحويل دهد و سند آن را به نام او نمايد و حق ندارد چيزی را بيشتر از آنچه که عقد مبتنی بر آن منعقد شده، مطالبه کند مگر آنکه بنا به درخواست مشتری مبادرت به انجام عملی کند که از نظر عرف دارای ارزش بوده و زائد بر اعمالی باشد که در ضمن عقد بر آن توافق شده است.
س 1535: شخصی خانهای را که هنوز تکمیل نشده، خریده است، به این شرط که فروشنده در ازای ثبت آن به نام مشتری از او مبلغی را مطالبه نکند، ولی اکنون در قبال ثبت سند به نام مشتری از او مبلغی را مطالبه میکند، آیا چنین حقّی را دارد؟ و آیا پرداخت آن بر مشتری واجب است؟
ج: بر فروشنده واجب است بعد از تحقّق خريد و فروش به نحو صحيح شرعی به عقد بيع و همه اموری که در ضمن آن به نفع مشتری ملتزم شده عمل کند و حق ندارد از او مبلغی را بيشتر از آنچه به آن ملتزم شده است مطالبه کند.
س 1536: زمینی به قیمت معیّنی فروخته شده و تمام پول آن هم به فروشنده پرداخت شده است و در ضمن عقد مقرّر گشته است که مشتری مبلغ معیّنی را به فروشنده در برابر اقدام به ثبت سند رسمی به نام مشتری بپردازد. همه این امور در یک سند عادی نوشته شده است ولی در حال حاضر فروشنده در برابر تسلیم سند رسمی به مشتری مبلغ بیشتری را نسبت به مبلغ نوشته شده در سند عادی مطالبه میکند، آیا او حق این کار را دارد؟
ج: شرط مذکور شرط خيار فسخ يا اقاله نيست بلکه شرط پرداخت مبلغی در صورت انصراف از انجام معامله است و اين قبيل شروط به مجرّد ذکر و ثبت آنها در ضمن تنظيم قرارداد بيع و امضای آن، تا زمانی که در ضمن عقد ذکر نشوند، اثری ندارند، ولی با ذکر در ضمن عقد يا انعقاد عقد مبتنی بر آن صحيح بوده و وفا به آن هم واجب است و گرفتن مالی که به اين ترتيب بدست میآيد، اشکال ندارد.
س 1537: اگر خریدار و فروشنده در ضمن تنظیم قرارداد بیع ملتزم شوند که حق عدول از معامله را نداشته باشند و در صورتی که مشتری بعد از امضای قرارداد از انجام معامله منصرف شود، حق مطالبه بیعانهای را که به فروشنده داده است ندارد و همچنین اگر فروشنده بعد از امضای قرارداد منصرف شود، باید علاوه بر برگرداندن بیعانه مذکور، مبلغ معیّنی را هم به عنوان ضرر و خسارت به مشتری بپردازد، آیا شرط خیار یا اقاله توسط آنان بهصورت مذکور صحیح است؟و آیا مالی که از این طریق بدست میآید برای آنان حلال است؟
ج: اين شرط، شرط خيار محسوب نمیشود بلکه شرط پرداخت مبلغی در صورت انصراف از اتمام و تکميل معامله است و اين شرط اگر در ضمن عقد لازم باشد و يا عقد مبتنی بر آن منعقد شود اشکال ندارد. ولی بايد برای اين قبيل شرطها که در قيمت مبيع مؤثّر هستند مدّت معيّنی ذکر شود و الا باطل است.
شروط ضمن عقد
استفتائات جدید
س: در عقد بيع براى تحويل جزئى از ثمن موعد معين گرديده و شرط شده هرگاه مشترى تا موعد مقرر باقيمانده ثمن را تحويل ندهد معامله بخودى خود منفسخ مىگردد، آيا چنين شرطى در معاملات صحيح است؟
ج) شرط انفساخ عقد بيع به نحو شرطِ نتيجه، دليلى بر صحّت ندارد.
س: شخصى به علت نياز به پول جهت تكميل ساختمان و جلوگيرى از نزول، تعدادى از واحدهاى ساختمان نيمه تمام خود را در غالب بيع پيشفروش فرضاً به قيمت مترى سيصد هزار تومان معامله كرده است و در ضمن آن شرط كرده كه پس از مدتى معين در صورت توانايى فروشنده، همان واحدهاى فروخته شده را با محاسبه سود سه درصد بنا به آنچه در عرف بازار است مثلاً به قيمت مترى سيصد و ده هزار تومان بخرد و در غير اين صورت معامله به قوت خود باقى بماند، آيا معامله مذكور صحيح است؟
ج) فروش به نحو مذكور با تعيين مشخصات دقيق واحدهاى مورد فروش و شرط خريد از خريدار به مبلغ قراردادى در آينده اشكال شرعى ندارد به شرط آنكه فروش و خريد جدّى باشد نه فرار از رباى قرضى كه بخواهد پولى از خريدار اسمى بگيرد و بعداً همان پول را با سود برگرداند.
س: آيا فروشنده مىتواند ضمن عقد شرط کند که خريدار مورد معامله را براى منظور خاصى استفاده کند مثلاً شخصى زمينى را به کسى بفروشد و با خريدار شرط کند که او زمين را فقط براى کشاورزى استفاده کند؟
ج) مىتواند شرط كند و خريدار پس از قبول شرط، مكلّف است كه بر طبق آن عمل نمايد و تخلّف نكند.
مسائل متفرقه بیع
اجوبه الاستفتائات
س 1539: بعضی از افراد اقدام به فروش بعضی از املاک خود میکنند به این شرط که دوباره آن را از همان مشتری به قیمتی بیشتر از قیمتی که خریده است خریداری کنند، آیا این بیع صحیح است؟
ج: اين نوع بيع صوری و وسيلهای برای دستيابی به قرض ربوی میباشد و لذا حرام و باطل است، بله اگر ملک خود را بهطور جدّی و به نحو صحيح شرعی بفروشند و سپس اقدام به خريد نقدی يا نسيه آن به همان قيمت يا بيشتر از مشتری نمايند، اشکال ندارد.
س 1540: بعضی از تجّار به نیابت از تجّار دیگر اقدام به واردات کالا از طریق اسناد اعتباری بانکی نموده و سپس به نیابت از آنان مبادرت به پرداخت قیمت کالا به بانک بعد از دریافت اسناد آن میکنند و در برابر این کار درصد معیّنی را که قبلاً بر آن توافق شده از آنان میگیرند، آیا این معامله صحیح است یاخیر؟
ج: اگر تاجر، کالا را برای خودش وارد کند و سپس آن را با سودی که به نسبت درصدی از قيمت کالا مشخص میشود به کسی که میخواهد، بفروشد، اشکال ندارد و همچنين اگر کالا را برای کسی که از او درخواست کرده است به عنوان جُعاله همراه با عوض و اجرت عمل که آن را به نسبت درصدی از قيمت کالا معيّن میکند، وارد کند، اشکال ندارد. ولی اگر آن را به وكالت از درخواستكننده برای گرفتن اجرت وكالت وارد كرده است، برای صحّت وكالت بايد مقدار اجرت معلوم باشد.
س 1541: بعد از وفات همسرم بعضی از لوازم منزل را فروخته و مبلغی روی پول آن گذاشتم و لوازم دیگری خریدم، آیا استفاده از این لوازم در خانه همسر دوّمم جایز است؟
ج: اگر لوازمی را که فروختهايد، ملک شما بوده، آنچه را هم که با پول آنها خريدهايد، ملک شما محسوب میشود و در غير اين صورت، فروش آنها منوط به اجازه ساير ورثه میباشد.
س 1542: شخصی یک محل تجاری را از مالکی که آن را بدون اخذ پروانه ساخت از شهرداری، بنا نموده، اجاره کرده است و شهرداری جریمه تخلّف از قوانین ساختوساز در آن مکان را مطالبه میکند، آیا این جریمه را باید مستأجر بپردازد یا مالک محل تجاری که آن را بدون پروانه ساخته است؟
ج: پرداخت اين جريمه بر عهده مالک است که در ساخت آن مکان از قوانين ساختمان سازی، تخلّف کرده است.
س 1543: زمینی را از کسی که در آن تصرّف کرده و زراعت میکند و آن را به موجب قانون اصلاحات اراضی نظام سابق بدست آورده است، خریداری کردهام، ولی نمیدانم فروشنده، همان مالک شرعی آن است یا خیر؟ و مدّت زمان طولانی است که فوت کرده و ورثه او الآن پول آن را از من مطالبه میکنند، حکم این مسأله چیست؟
ج: امر زمينهای اصلاحات ارضی تابع قانون مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخيص مصلحت نظام است.
س 1544: ملکی را از شخصی خریده و به فرد دیگری فروختم، ولی فروشنده بعد از آنکه قرارداد معامله را از من گرفت، اقدام به فروش مجدّد آن به شخص دیگری نمود، با این فرض که من نمیتوانم ثابت کنم که او سند معامله را از من گرفته است، آیا معاملهای که من انجام دادهام، صحیح است یا معاملهای که او انجام داده است؟
ج: با فرض تحقّق خريد از مالک به وجه صحيح شرعی، اختيار مبيع در دست مشتری است و فروش آن توسط او به هر شخصی که میخواهد، صحيح است و فروشنده اوّل حق تصرّف در آن را ندارد و بيع مجدّد او به فرد ديگر فضولی و منوط به اجازه مشتری اوّل است.
س 1545: من به فرزند برادرم قول دادم که قسمتی از زمین هایم را زمانی که تمام پول آن را به من پرداخت به او بفروشم، ولی به سبب بعضی از مشکلات اداری سند زمین را قبل از بیع به نام او کردم و خود وی هم اقرار نمود که مالک زمین نیست، ولی بعد از مدّتی به استناد ثبت سند به نام او مبادرت به مطالبه زمین نموده است، آیا من باید خواسته او را اجابت کنم؟
ج: مدّعی خريد زمين تا زمانی که تحقّق آن را بر وجه صحيح شرعی ثابت نکرده است، حقّی در آن زمين نخواهد داشت و با فرض اقرار صريح او به عدم مالکيّت هنگام ثبت سند به نام او، نمیتواند به سند آن ملک استناد کند.
س 1546: شخصی مالک قطعه زمینی بوده که شرکت تعاونی اداره ما مبادرت به تصرّف و توزیع آن بین کارمندان اداره نموده است و همچنین از کارمندان هم مبلغی پول گرفته و ادّعا میکند که آنها را به صاحب زمین داده و رضایت او را جلب کرده است، ولی بعضی از آنان ادّعا میکنند که بهطور مستقیم از مالک شنیدهاند که راضی نیست، از طرفی در آن زمین، مسجد و خانههای مسکونی هم ساخته شده است، با توجه به مطالب مذکور سؤالات زیر را مطرح میکنیم: 1. آیا نسبت به زمین مسجد و استمرار ساخت آن احتیاج به کسب اجازه از صاحب زمین است یا خیر؟ 2. تکلیف کارمندان نسبت به زمینهایی که خانههای خود را در آن ساختهاند چییست؟
ج: اگر ثابت شود که نمايندگان شرکت تعاونی (که مکلّف به خريد زمين از مالک بودهاند) به طريق صحيح اقدام به معامله کرده و رضايت مالک را تحصيل نمودهاند، خريد زمين توسط آنان از مالک محکوم به صحّت است و همچنين اگر هنگام تقسيم زمين بين کارمندان ادّعا کنند که آن را به نحو شرعی از مالک آن گرفتهاند، تا زمانی که کذب سخن آنان ثابت نشده است، گفته آنان و توزيع زمين توسط آنان حمل بر صحّت میشود و ترتيب اثر دادن به آن صحيح است و تصرّف در آن زمين برای کسانی که از شرکت مذکور گرفتهاند، اشکال ندارد و همچنين ساخت مسجد در قسمتی از آن زمين با اذن مشتريانی که در آن شريک هستند، اشکال ندارد.
س 1547: شخصی از همسر شهیدی خواسته است که تقاضای دریافت امتیازی را که به فرزندان شهدا در خرید ماشین داده میشود، بنماید تا با خرید ماشین برای خودش از آن استفاده کند. همسر شهید هم به اعتبار اینکه قیّم فرزندان شهید میباشد با آن موافقت کرده است، ولی فرزندان شهید بعد از خرید ماشین ادّعا میکنند که متعلّق به آنان است زیرا خرید آن بر اثر امتیازی بوده که به آنان داده شده است. آیا این ادّعا مسموع است؟
ج: اگر فروشنده ماشين آن را هرچند بر اثر ارائه گواهی امتياز خريد، به خود مشتری فروخته است و او هم ماشين را برای خود و با مال خود خريده است، ماشين ملک او محسوب میشود، هرچند ضامن قيمت امتيازی است که به خانواده آن شهيد عزيز داده شده است.
س 1548: زمینی را به وکالت از مالک آن با سند عادی به شخصی فروخته و مقداری از پول آن را گرفتم و قرار شد بعد از پرداخت باقیمانده آن اقدام به ثبت رسمی سند به نام مشتری نماییم، ولی او باقیمانده پول را نپرداخت و در نتیجه سند رسمی ملک به اسم موکّل من باقی ماند و تا به حال در دفتر ثبت اسناد رسمی به نام مشتری نشده است. در خلال این مدّت مشتری، اقدام به ساخت بدون مجوّز چند مغازه در آن برای کسب و تجارت نموده است و به همین دلیل مالیاتهای غیر قابل انتظاری مثل مالیات اجاره و تعاون به آن تعلّق گرفته است، در حالی که این زمین که دوازده سال پیش با سند عادی فروخته شده، یک زمین خالی بوده و بعلاوه در قرارداد بیع تصریح شده است که هنگام ثبت سند رسمی به نام مشتری همه هزینهها به عهده اوست، آیا مالیاتهای مذکور، شرعاً بر عهده فروشنده است یا خریدار؟
ج: مالياتها و هزينههايی که به اصل زمين و يا به فروش آن تعلّق گرفته، بر عهده فروشنده است و آنچه به ساختمانی که در زمين ساخته شده و يا به زمين به خاطر ساختمان سازی در آن تعلّق گرفته، بر عهده خريدار است که آن مغازههای تجاری را در زمين ساخته است و اگر در ضمن عقد شرط و توافق شده که هزينهها بر عهده يک طرف باشد بايد به همان صورت عمل نمايند.
س 1549: شخصی یک آپارتمان مسکونی را از فردی بهطور نقدی و قسطی بعد از توافق دوطرف بر قیمت و شرایط بیع و اقساط خریده است و سپس آن را با همان شرایط به شخص دیگری فروخته است، به این شرط که پرداخت مابقی اقساط آن به عهده مشتری دوّم باشد، آیا برای فروشنده اوّل عدول از شروط معامله و قرارداد قبلی جایز است؟
ج: مالياتها و هزينههايی که به اصل زمين و يا به فروش آن تعلّق گرفته، بر عهده فروشنده است و آنچه به ساختمانی که در زمين ساخته شده و يا به زمين به خاطر ساختمان سازی در آن تعلّق گرفته، بر عهده خريدار است که آن مغازههای تجاری را در زمين ساخته است و اگر در ضمن عقد شرط و توافق شده که هزينهها بر عهده يک طرف باشد بايد به همان صورت عمل نمايند.
س 1550: در یکی از فروشگاهها یک دستگاه تلویزیون برای فروش به هر کسی که قرعه به نام او در آید عرضه شده است، با من صدو سی نفر در این قرعهکشی شرکت کردهاند که قرعه به نام من در آمده و تلویزیون را خریدم، آیا این معامله صحیح است؟ و آیا استفاده از آن برای من جایز است؟
ج: فروشنده بعد از تحقّق بيع حقّ عدول از آن و شروط آن را ندارد و همچنين اقدام مشتری به فروش مبيع به شخص ديگر قبل از پرداخت قسطهای آن اشکال ندارد، ولی شرط پرداخت اقساط توسّط مشتری دوّم، صحيح نيست مگر آنکه فروشنده آن را قبول کند.
س 1551: شخصی یکی از زمینهای خود را به فردی فروخته و مشتری هم آن را به شخص سومی فروخته است، با توجه به اینکه به هر یک از معاملههای مربوط به آن زمین طبق قانون رایج، عوارض دولتی تعلّق میگیرد، آیا واجب است ابتدا فروشنده اوّل مبیع را به نام مشتری اوّل کند و سپس او اقدام به ثبت آن به نام مشتری دوّم نماید یا آنکه جایز است مستقیماً آن را به نام مشتری دوّم کند تا مشتری اوّل از مالیاتهای معامله، معاف شود؟ و اگر اقدام به ثبت آن به اسم مشتری اوّل کند، آیا ضامن ضررهایی که بر اثر مالیاتهای مأخوذه به مشتری اوّل وارد میشود هست یا خیر؟ و آیا بر او اجابت خواست مشتری اوّل، مبنی بر ثبت مستقیم مبیع به نام مشتری دوّم واجب است؟
ج: اگر انعقاد بيع بعد از اصابت قرعه به نام شما باشد، آن معامله و استفاده از مبيع اشکال ندارد.
شرایط صحت بیع
استفتائات جدید
س: اگر در کشورم رستورانى راه اندازى كنم، آيا مىتوانم از غذاهايى كه حاوى خرچنگ، صدف و ماهىهاى بدون فلس است طبخ نموده و به برادران سنى و يا غير مسلمانان بفروشم؟
ج) فروش آن دسته از مواد غذايى كه خوردن آن حرام مىباشد باطل است و پول و درآمد حاصل از آنها نيز حرام مىباشد هر چند خريدار آنها را حلال بداند.
س: آيا خريدن کالاهاى شانسى جايز است؟
ج) اگر مورد معامله، همان كالاى داخل جعبه باشد، اشكال ندارد. ولو به اميد يافتن جايزه باشد. اما اگر مورد معامله چيز مجهولالخصوصية والمقدار باشد، چنين بيعى باطل است.
س. آيا خريد امتياز و مالکيت مغازهاى که غذاى حرام هم مىفروشد جايز است؟
ج) اگر امتياز، امتياز صرفاً اغذيه فروشى است، خريد امتياز محل کسب و ملک آن اشکال شرعى ندارد ولى شرعاً مجاز به فروش اغذيه حرام نيست.
س: آيا ملكيت زمانى، براى مدت محدودى در سال به اشخاص حقيقى يا حقوقى قابل واگذارى است؟
ج) واگذارى منفعت ملك به شخص حقيقى يا حقوقى براى مدّت محدود در يك سال يا براى همان مدّت محدود در چند سال به صورت اجاره يا صلح منفعت اشكال شرعى ندارد خواه واگذارى تمام منفعت به يك شخص و يا واگذارى منفعت به چند نفر به نحو مشاع كه در همان زمان واگذارى، همه افراد مورد نظر مالك آن منفعت باشند، لكن مشروط به اينكه بين خود توافق كنند كه هر فردى به تنهايى در يك زمان معين از آن استفاده كند. ولى ملكيت زمانى عين به نحوى كه عين را مالك باشد تا زمان مشخصى، اين صورت شرعى ندارد خواه به صورت فردى و خواه به صورت جمعى به نحو اشاعه، به نحوى كه نفر اول فقط در زمان اول و نفر دوم در زمان دوم مالك عين باشد و يا چند نفر مجموعاً به نحو مشاع تا زمان خاصى مالك آن عين باشد، اين صورت شرعى ندارد.
س: گاهى مردم عادى يا بنگاههاى اقتصادى براى تهيه كالاهاى مورد نياز خود به سازنده آن كالاها سفارش ساخت مىدهند. مانند سفارش ساخت در، پنجره، اتومبيل، كشتى، هواپيما، خانه، بيمارستان و... در اين موارد سازنده طى قراردادى متعهد مىشود كالاى مورد نظر را با مشخصات معين ساخته در تاريخ مشخص تحويل دهد و سفارش دهنده نيز متعهد مىشود مبلغ معينى را طبق زمانبندى مشخص بپردازد (براى مثال 25٪ پيش پرداخت، 50٪ زمان تحويل و 25٪ بعد از دو ماه پس از تحويل). در اين قراردادها بطور معمول مواد اوليه و مصالح به عهده سازنده است. مستدعى است نسبت به سؤالات زير راهنمايى فرماييد: س1: آيا چنين قراردادى صحيح است؟ س2: ايا اين قرارداد كه در كشورهاى عربى به عقد استصناع معروف است در قالب يكى از عقود متعارف قرار مىگيرد يا عقد مستقلى است؟ س3: در صورتى كه عقد استصناع عقد مستقل باشد، آيا عقد لازم است يا عقد جايز؟ س4: در صورتى كه عقد استصناع عقد مستقل باشد، چه نوع خياراتى در آن جارى است؟ س5: در صورتى كه عقد استصناع عقد مستقل باشد، شرايط صحّت آن چيست؟ س6: آيا سازنده مىتواند ساخت كالاى مورد نظر را به ديگرى واگذار نمايد؟ س7: آيا سازنده مىتواند كالاى ساخته شدهاى را خريدارى و به سفارش دهنده تحويل دهد؟
ج1) قرارداد مزبور از مصاديق بيع و شراء است و مشمول ادلهى صحّت و نفوذ بيع است. ج2) عنوان بيع و شراء بر آن منطبق است اگر چه شرايط بيع نسيه و بيع سلف را ندارد، زيرا شرايط مذكوره شرايط حكم است نه قصد مقوم موضوع. ج3) باز عقد لازم است. ج4) خيار شرط و خيار غبن در آن جريان دارد. ج5) همان شرايط عامهى صحّت بيع است. ج6) اگر شرط مباشرت خودش نشده باشد، مىتواند به ديگرى واگذار كند. ج7) اگر شرط مباشرت شخص خودش در ساخت آن نشده باشد، مانع ندارد ساختهى دست ديگرى را تهيه نمايد و تحويل مشترى دهد.
س: من در شرکتى کار مىکنم که محصولات آن مشابه خارجى دارد و البته عمدتاً نمونه خارجى، کيفيتى برتر يا مساوى و قيمتى گرانتر دارد. به درخواست يکى از نمايندگىهاى فروش، محصول توليدى اين شرکت بنام يک شرکت خارجى و به قيمت آن به مردم عرضه مىشود. با توجه به اينکه مصرف کننده، يقيناً بعنوان جنس خارجى اين محصول را خريدارى و مصرف مىکند در حالى که واقعاً اينطور نبوده و محصول کاملاً ايرانى است و مصرف کننده به همين خيال پول بيشترى نسبت به جنس ايرانى پرداخته است لطفاً مشخص نماييد که اين کار چه حکمى دارد؟
ج) اگر داخلى يا خارجى بودن خود آن وسيله با مشاهده براى مشترى قابل شناسايى و تميز باشد، بر ساخت آنها عنوان تقلّب و تدليس صدق نمىکند ولى اعلان و اخبار خلافِ واقع راجع به آنها کذب و حرام است و اگر بيع بر کالاى مذکور با وصفى که مخالف واقع است صورت بگيرد، معامله صحيح است ليکن اگر مشترى بعد از آن از واقعيت امر مطلّع شود، اختيار فسخ خواهد داشت.
س: خريد و فروش سگ چه حکمى دارد، آيا جايز است؟
ج) خريد و فروش سگ نگهبان و سگ گله و سگ شكارى اشكال ندارد ولى در غير اين موارد جايز نيست.
توابع مبیع
اجوبه الاستفتائات
س 1583: شخصی خانهاش را فروخته و بعد از فروش، مبادرت به برداشتن چراغها و آبگرمکن و اشیایی از این قبیل نموده است، این عمل چه حکمی دارد؟
ج: اشياء مذکور و مانند آنها اگر هنگام فروش خانه، از نظر عرف، تابع آن محسوب نشوند، تا زمانی که بر فروشنده شرط نشده باشد که آنها را به همان صورت در خانه باقی بگذارد، مبادرت او به برداشتن آنها برای خودش، اشکال ندارد.
س 1584: اینجانب خانهای را با پارکنیگ ماشین و سایر لوازم از فردی خریدم، ولی او فقط خانه را به من تحویل داد و از سند معامله چیزهایی را که دلالت میکرد به این که پارکنیگ ماشین جزء معامله بوده، حذف کرد. در حالی که در برابر پارکینگ و سایر چیزهایی که در سند معامله ذکر شده، پول دریافت کرده است، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: بر فروشنده واجب است مبيع را با همه ملحقات و توابع آن که معامله روی آن صورت گرفته است تحويل دهد، اعم از اينکه در برابر آن، پول پرداخت شده باشد يا آنکه انضمام آن به مبيع شرط شده باشد و جايز است مشتری او را ملزم به اين کار نمايد.
س 1585: کولر طبقه اول ساختمانی که خریدهام درهنگام خرید آن طبقه، در بالکن قرار داشت و هنوز هم در همانجاست و آب آن از طریق لولهای که از لوله اصلی موجود در طبقه همکف منشعب میشود، گرفته شده است، این لوله از کنار دیوار تا کولر امتداد دارد، در حال حاضر مالک طبقه همکف به این دلیل که استفاده از آن طبقه، مختص اوست مبادرت به قطع آب کولر نموده است، این عمل او چه حکمی دارد؟
ج: اگر در عقد بيع ذکر نشده که شما حق استفاده از لوله آب موجود در حياط طبقه همکف را داريد، حق نداريد مالک آن طبقه را ملزم به آن نماييد.
تسلیم مبیع و تأدیه ثمن
اجوبه الاستفتائات
س 1586: فردی از اقوام اینجانب یکی از کلیههای خود را از دست داد و شخصی اعلام آمادگی نمود که حاضر است یکی از کلیههای خود را در برابر مبلغ معیّنی به او اهدا کند، ولی بعد از انجام آزمایشهای پزشکی آشکار شد که کلیه این شخص قابل پیوند به بیمار نیست، آیا شخص مزبور حق دارد به خاطر چند روز بیکار شدن، مبلغ مذکور را از بیمار مطالبه کند؟
ج: اگر مبلغ مورد توافق در برابر کليه باشد، در صورتی که عدم قابليت کليه برای پيوند به بدن بيمار بعد از جدا کردن و برداشتن آن از بدن فرد اهدا کننده باشد، میتواند تمامی مبلغ مورد توافق را مطالبه کند هرچند بيمار از کليه او استفاده نکند، ولی اگر قبل از قطع و جدا کردن کليه از بدن او معلوم شود و بيمار او را مطلع نمايد، حق مطالبه چيزی را از بيمار ندارد.
س 1587: اینجانب آپارتمان مسکونی خود را با سند عادی فروخته و مقداری از پول آن را گرفتم و قرار بر این شد که باقیمانده آن را هنگام ثبت سند رسمی به نام مشتری از او بگیرم، ولی اکنون از فروش خانه خود پشیمان هستم و از طرفی مشتری هم اصرار میکند که خانه را تخلیه کنم، حکم این مسأله چیست؟
ج: اگر بيع بر وجه صحيح شرعی محقّق شده باشد، فروشنده تا زمانی که حق فسخ نداشته باشد، نمیتواند به مجرّد پشيمانی و نياز به مبيع، از تسليم آن به خريدار خودداری نمايد.
س 1588: حوالهای را از مرکز معادن سنگ برای دریافت سنگهای معدنی از آن گرفتم، بعد از دریافت کالا برایم معلوم شد که قیمت قطعی سنگها را معیّن نکردهاند، برای تعیین قیمت به آن مرکز مراجعه کردم، در پاسخ گفتند که بزودی قیمت قطعی آنها با تفاوت کمی توسط اداره مربوطه اعلام خواهد شد، ولی آن اداره قیمت را چندین برابر قیمت قبلی اعلام کرد و من هم نپذیرفتم، با توجه به اینکه درآن وقت سنگها را بریده و فروختهام، حکم این مسأله چیست؟
ج: از شرايط صحّت معامله، تعيين مبيع وقيمت آن است بهطوری که غرر و جهل برطرف شود، بنا بر اين اگر معامله در روز تحويل و دريافت سنگها به نحو صحيح شرعی محقّق نشده باشد، مشتری ضامن سنگها به قيمت روزی که آنها را بريده و فروخته است، میباشد.
س 1589: شخصی از دختر خود ساختمانی را خریده است که در تصرّف شوهرش میباشد و پول آن راهم به دختر خود پرداخته است، شوهرش او را عمداً اذیت نموده و تهدید کرده است که اگر آن معامله را انکار نکند او را طلاق خواهد داد و به همین دلیل تسلیم مبیع، متعذّر شده است، آیا تسلیم مبیع یا بازگرداندن پول آن به خریدار بر عهده آن زن است که ساختمان را فروخته یا بر عهده شوهر اوست؟
ج: تحويل مبيع يا بازگرداندن پول آن به مشتری بر خود فروشنده واجب است.
س 1590: اینجانب خانهای را با سند عادی خریده و بر فروشنده شرط کردم که باید در دفتر ثبت اسناد رسمی حاضر شود و خانه را بهطور کامل به نام من کند، ولی فروشنده به تعهّد خود عمل نکرد و از تحویل خانه و ثبت سند آن به نام من خودداری نمود، آیا حق دارم انجام آن را از او مطالبه کنم؟
ج: اگر آنچه بين شما محقّق شده و قرارداد عادی راجع به آن تنظيم کردهايد، خريد و فروش خانه به نحو صحيح شرعی بوده، فروشنده حق رجوع از معامله و خودداری از عمل به آن را ندارد، بلکه شرعاً ملزم است خانه را به شما تحويل داده و همه اقدامات لازم برای انتقال سند را نيز انجام دهد و شما حق داريد از او بخواهيد که به قرارداد عمل کند.
س 1591: بر اساس معامله تجاری که بین فروشنده و خریدار منعقد شده است، خریدار متعهد شده که مبلغی از پول کالایی را که از فروشنده خریده و تحویل گرفته است، بهطور هفتگی بپردازد و هر مبلغی را که به فروشنده میپرداخته در دفتر خود ثبت میکرده است، فروشنده هم هرمبلغی را که از او تحویل میگرفته در دفتر خود ثبت مینموده و دفتر او را در زیر هر مبلغ دریافتی امضا میکرده است، بعد از گذشت تقریباً چهار ماه مبادرت به محاسبه پولهایی که مشتری در چندین نوبت پرداخت کرده، نمودند که بر اثر آن معلوم شد در مقدار بدهی مشتری اختلاف وجود دارد، مشتری مدّعی پرداخت آن است و فروشنده منکر آن، با توجه به اینکه آن مبلغِ مورد اختلاف در هیچیک از دو دفتر ثبت نشده است، حکم این مسأله چیست؟
ج: اگر ثابت شود که مشتری آنچه را که ادّعا میکند به فروشنده داده، پرداخت کرده است، چيزی بر عهده او نيست، و الا سخن فروشنده که منکر دريافت آن مبلغ است، مقدّم میباشد.
بیع نقد و نسیه
اجوبه الاستفتائات
س 1592: خرید کالا بهطور نسیه به مدّت یک سال به قیمتی بیشتر، از قیمت نقدی آن چه حکمی دارد؟ و همچنین فروش چک به قیمتی بیشتر یا کمتر از مبلغ آن برای مدّت معیّنی چه حکمی دارد؟
ج: خرید و فروش کالا بهصورت نسیه به قیمتی بیشتر از قیمت نقد اشکال ندارد و حکم خرید و فروش چک در مساله 1950 ذکر شده است.
س 1593: اگر فروشنده ماشینی بگوید که قیمت نقدی آن، این مقدار است و قیمت قسطی دهماهه آن فلان مقدار است و مشتری هم گمان کند که آن مقدار زیادی در فروش قسطی، سود پول آن در مدّت ده ماه است و بر همین اساس معامله صورت بگیرد، با توجه به آنچه در ذهن مشتری خطور کرده که مقدار اضافه بر قیمت نقد را به عنوان سود پول میپردازد و معامله ربوی است، آیا اساساً معامله، ربوی و باطل محسوب نمیشود؟
ج: اين معامله در صورتی که بصورت نسيه باشد و پول آن بهطور اقساط پرداخت شود، اشکال ندارد و اين قبيل معاملات، ربوی محسوب نمیشوند.
س 1594: در عقد بیعی برای ثمن و مثمن به این نحو مدّت ذکر شده است که پرداخت ثمن به نحو اقساط معیّنی در طول یک سال صورت بگیرد و کالا هم بعد از گذشت یک سال از پرداخت اولین قسط آن توسط مشتری، به او تحویل داده شود، در صورتی که پرداخت قسط اول آن به مقدار زیادی از موعد مقرّر به تأخیر افتاده باشد، آیا فروشنده، خیار تأخیر دارد؟
ج: در مفروض سؤال که معامله بهصورت بيع سلم است ثمن بايد هنگام عقد بيع نقد باشد و الا بيع از اساس باطل است.
س 1595: در صورتی که پرداخت قسط اول ثمن از وقت متعارف خود به تأخیر بیفتد، آیا با آنکه معامله مهلت معیّنی نداشته و شرط خیار هم در صورت تأخیر در پرداخت ثمن برای فروشنده ذکر نشده باشد، به مجرّد تأخیر مذکور برای او خیار ثابت میشود یا خیر؟
ج: بايد در بيع نسيه، مهلت پرداخت ثمن معيّن شود، بنا بر اين اگر بدون معيّن کردن مهلت اقساط ثمن، بيع نسيه صورت بگيرد از اساس باطل است، ولی اگر زمان پرداخت معيّن شود و مشتری پرداخت آن را از موعد مقرّر به تأخير بيندازد، مجرّد اين تأخير موجب ثبوت خيار برای فروشنده نمیشود.
س 1596: یک مؤسسه فنّی در زمینی ساخته شده به این شرط که وزارت آموزش و پرورش پول آن را به صاحبانش بپردازد، ولی آن وزارتخانه بعد از اتمام ساختمان مؤسسه از پرداخت پول زمین به صاحبان آن خودداری میکند، صاحبان زمین هم بعد از آن اعلام کردند که رضایت به این عمل ندارند و ساختمان را غصبی میدانند و نماز در آن باطل است، این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: بعد از آنکه صاحبان زمين با تحويل دادن آن برای ساخت مؤسسه موافقت کردند و به اين شرط که پول آن را از وزارت آموزش و پرورش بگيرند به وزارتخانه مزبور واگذار نمودند، ديگر حقّی در آن ندارند و زمين مزبور غصبی نيست، بله آنان حق دارند پول زمين را از وزارت آموزش و پرورش مطالبه کنند و براين اساس تحصيل کردن و نماز خواندن در آن ساختمان شرعاً اشکال ندارد و منوط به رضايت صاحبان قبلی زمين نيست.
بیع نقد و نسیه
استفتائات جدید
س: آيا فروش كالايى به مبلغى بيش از قيمت روز در ازاى دريافت چک ده روزه بنا به تصميم و اختيار خريدار اشكال ربوى دارد؟
ج) نسيه فروختن اشکالى ندارد اگر چه از قيمت نقد بيشتر بگيرد.
س: جنسى كه بصورت قسطى فروخته مى شود و روى هر قسط آن سود كشيده مى شود چه حكمى دارد؟ آيا اين سود بايد به مقدار مشخص باشد؟
ج) اگر به هنگام فروش جنس، قيمت آن را به طور نسيه و يا قسطى تعيين كنند، معامله صحيح است، هر چند قيمت قسطى بيشتر از قيمت نقدى باشد. ولى اگر معامله بر قيمت نقد انجام گيرد و در تقسيط پرداخت ثمن چيزى بر آن بيفزايد، چنين قراردادى حرام و باطل است.
س: فعاليت اينجانب فروش اجناس به صورت قسطى مىباشد و خريدار ضرر و زيان عدم پرداخت بدهى خود را متقبل شده است آيا مىتوان از خريدار ضرر و زيان وارده را وصول نمود؟
ج) التزام به پرداخت ضرر و زيان ديرکرد و دريافت آن، صورت شرعى ندارد ولى فروشنده مىتواند شرط خيار براى خود در صورت تأخير پرداخت بدهى از مورد مقرر نمايد که اگر بدهى در وقت مقرر پرداخت نشده، اصل معامله انجام شده را فسخ نمايد.
س: اگر فروشندهاى به خريدارى بگويد كه اگر فلان كالا را نقداً بخرى قيمتش فلان است و اگر به صورت اقساط بخرى بايد علاوه بر قيمت اصلى ماهى مثلاً 4000 تومان اضافه بپردازى آيا پرداخت اين مبلغ اضافه اشكال دارد؟ در صورت اشكال اگر اين كار را انجام دادهايم بايد چه كنيم؟
ج) فروختن كالا به صورت اقساط به قيمتى بيشتر از قيمت نقد با تراضى طرفين اشكال ندارد.
س: شخصى ملك معينى را از ديگرى خريدارى مىكند. براى پرداخت ثمن اجل تعيين مىشود و براى تسليم مبيع نيز مدّت معين مىگردد، آيا اين بيع از نوع بيعالدين بالدين (كالى بكالى) است و باطل مىباشد؟
ج) با فرض اين كه مبيع، عين شخصى خاص باشد معامله به نحو مذكور اشكال ندارد.
بیع سلف
اجوبه الاستفتائات
س 1597: اینجانب یک آپارتمان مسکونی را از شرکتی بهطور بیع سلف خریداری کردم و مقداری از پول آن را بهصورت اقساط پرداخته و رسید گرفتم و هنوز هم نسبت به باقیمانده پول آن بدهکار هستم، سپس شرکت مزبور مبادرت به فروش آپارتمان من به بانک مسکن نمود و مقرّر کرد که آپارتمان دیگری به قیمت امروز که معادل چهار برابر قیمت قبلی آن بود تحویل بگیرم، حکم این مسأله چیست؟
ج: خريد آپارتمان مزبور بصورت قسطی از اساس باطل است، زيرا از شرايط صحّت بيع سلف، پرداخت نقدی همه ثمن به فروشنده در همان مجلس بيع است، بنا بر اين اگر آپارتمان مزبور بصورت بيع سلف خريداری شده و همه ثمن در مجلس بيع، نقد باشد، فروشنده بايد آنچه را که مبيع با تمامی اوصافش بر آن صادق است به خريدار تحويل دهد و حق ندارد از او برای تحويل مصداق مبيع پول بيشتری را مطالبه کند، همانگونه که نمیتواند چيزی را که مصداق مبيع نيست به او تحويل دهد و مشتری هم ملزم به قبول آن نيست هرچند آن را به همان قيمت به او بدهد چه رسد به اينکه مبلغ بيشتری را از او مطالبه نمايد.
س 1598: اینجانب یک آپارتمان مسکونی را که هنوز ساختمان آن تکمیل نشده بود بهطور قسطی خریدم و سپس قبل از آنکه ساختمان آن تکمیل شود و آن را از فروشنده تحویل بگیرم، مبادرت به فروش آن به شخص دیگری نمودم، آیا این خرید و فروش صحیح است؟
ج: اگر آپارتمان خريداری شده يک آپارتمان مشخص و جزئی (معيّن) باشد که بهصورت نسيه و قسطی آن را خريدهايد به اين شرط که فروشنده اقدام به تکميل آن کند، خريد و همچنين فروش آن قبل از تکميل شدن ساختمان آن و تحويل گرفتن آن از فروشنده اشکال ندارد.
س 1599: اینجانب از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران تعدادی کتاب بصورت بیع سلف خریدم که نصف پول آن را از من گرفته و نصف دیگر را هنگام تحویل کتابها میگیرند، و زمان پرداخت هم مشخص نیست، آیا این معامله صحیح است؟
ج: اگر مبلغی که قبلاً پرداخت شده به عنوان بيعانه باشد و بيع از زمان تسليم کتابها و پرداخت باقیمانده پول آنها صورت بگيرد اشکال ندارد، ولی اگر بيع از هنگام پرداخت مقداری از ثمن و بهصورت نسيه باشد و زمانی هم برای پرداخت آن معيّن نشود و يا بصورت بيع سلف باشد ولی تمامی ثمن در مجلس بيع، نقد نباشد آن معامله، شرعاً باطل است، البته در سلف معامله به همان مقدار که پول پرداخت کرده صحيح است ولی فروشنده میتواند در همان مقدار هم معامله را به هم بزند.
س 1600: شخصی کالایی را از فرد دیگری میخرد به این شرط که بعد از مدّتی آن را تحویل بگیرد، امّا بعد از آنکه موعد مقرّر رسید کالای مزبور ارزش مالی خود را از دست داده است، آیا خریدار مستحق عین کالاست یا آنکه باید قیمت آن را بگیرد؟
ج: اگر مبلغی که قبلاً پرداخت شده به عنوان بيعانه باشد و بيع از زمان تسليم کتابها و پرداخت باقیمانده پول آنها صورت بگيرد اشکال ندارد، ولی اگر بيع از هنگام پرداخت مقداری از ثمن و بهصورت نسيه باشد و زمانی هم برای پرداخت آن معيّن نشود و يا بصورت بيع سلف باشد ولی تمامی ثمن در مجلس بيع، نقد نباشد آن معامله، شرعاً باطل است، البته در سلف معامله به همان مقدار که پول پرداخت کرده صحيح است ولی فروشنده میتواند در همان مقدار هم معامله را به هم بزند.
بیع سلف
استفتائات جدید
س: قصد دارم كليه محصول گندم مزرعه خود را به صورت سلف به خريدار بفروشم با توجه به اين كه قيمت دقيق ارزش گندم با جوايز متعلقه به آن معلوم نيست و هنگام تحويل به دولت مشخص مىگردد با خريدار توافق نمودهام که 200ريال كمتر از خريد دولت، كليه محصول به خريدار تعلق گيرد و هم اكنون مبلغى به عنوان على الحساب از خريدار دريافت نمايم آيا اين معامله صحيح است؟
ج) در هر صورت اگر قيمت گندمى را كه به صورت سلف مىفروشد مشخص نباشد و در همان زمان فروش از خريدار تحويل نگيرد، معامله باطل است.
س: من در آمريکا راننده تاکسى هستم و ماهانه دو هزار دلار بعنوان اجاره (تاكسي) پرداخت مىكنم. اگر به صورت قسطى همراه با بهره اين ماشين را بخرم، بعد از 5 سال صاحب تاكسى مىشوم. همچنين در آپارتمانى مستأجرم و ماهى 800 دلار مىپردازم اگر آپارتمان را به همين صورت قسطى همراه با بهره بخرم، در آينده صاحب آپارتمان مىشوم. آيا دادن سود در اين مسايل درست است، راهنمايى فرماييد.
ج) اگر مقصود، خريد تاكسى يا آپارتمان به صورت نسيه و اقساطى باشد كه قيمت اقساطى آن بيش از قيمت نقدى است چنين تفاوتى ربا نيست و خريد بدين صورت اشكال شرعى ندارد، و اگر بخواهيد پول با بهره قرض كنيد و با پول قرضى ماشين يا مسكن بخريد و قسط قرض را با بهره بپردازيد چنين قرضى شرعاً حرام است ولى اصل قرض صحيح است و خريد ماشين يا منزل يا ساير احتياجات زندگى با پول قرض اين چنينى، اشكال ندارد.
خرید و فروش طلا، نقره و پول
اجوبه الاستفتائات
س 1601: اگر شمش طلا به قیمت روز به مبلغ معیّنی بهطور نقدی فروخته شود، آیا جایز است که با رضایت دو طرف یک ماهه به مبلغی بیشتر از قیمت امروزی آن فروخته شود؟ و آیا سود حاصل از فروش این شمش، حلال است یا خیر؟
ج: تعيين قيمت در عقد بيع اعم از اينکه نقدی باشد يا نسيه، وابسته به توافق دو طرف است، بنا بر اين معامله مذکور و سود حاصل از آن، اشکال ندارد، بله معامله طلا در برابر طلا، بصورت نسيه و يا گرفتن اضافه در برابر آن، جايز نيست.
س 1602: طلاسازی چه حکمی دارد؟ و در معامله طلا چه اموری شرط است؟
ج: ساخت و فروش طلا اشکال ندارد ولی در معامله طلا در برابر طلا شرط است که بهصورت نقد بوده و ثمن و مثمن مساوی باشند و قبض هم در مجلس معامله صورت بگيرد.
س 1603: خرید و فروش اسکناس بصورت نسیه به مبلغی بیشتر از مبلغ آن چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که معاملهی مذکور، به قصد جدّی و با غرض عقلايی باشد مثل اين که اسکناسها از نظر کهنه و نو بودن با يکديگر فرق داشته و يا دارای علامتهای مخصوص بوده و يا نرخ آنها با يکديگر، تفاوت داشته باشد، اشکال ندارد ولی اگر معامله، صوری و برای فرار از ربا بوده و در واقع برای دستيابی به سود پول باشد، شرعاً حرام و باطل است.
س 1604: افرادی دراینجا وجود دارند که سکّههای پول را که برای مکالمات تلفنی عمومی کاربرد دارند، به مبلغی بیشتر از قیمت آنها میفروشند مثلاً سی و پنج تومان از سکّههای پول فلزی را میدهند و پنجاه تومان پول اسکناس میگیرند، خرید و فروش این پولها چه وجهی دارد؟
ج: خريد و فروش سکّههای پول فلزی به قيمتی بيشتر از مبلغ آنها برای استفاده در مکالمات تلفنی و مانند آن، اشکال ندارد.
س 1605: اگر فردی پول قدیمی را به قیمت پول جدید و رایج بفروشد و یا بخرد و نداند که ارزش آن نصف ارزش پول جدید است و خریدار هم آن را به قیمت پول جدید به شخص دیگری بفروشد، آیا باید غابن، مغبون را از غبن خود آگاه کند؟ و آیا این معاملاتِ غبنی صحیح هستند و آیا تصرّف در اموالی که ازاین راه بدست میآید جایز است یا آنکه در حکم اموال مجهولالمالک و یا مال حلال مخلوط به حرام هستند؟
ج: خريد پولهای قديمی به مبلغی که فروشنده و خريدار بر آن توافق میکنند، اشکال ندارد، هرچند که قيمت آنها بسيار کمتر از قيمت پولهای جديد و رايج باشد و بعد از آنکه مبيع ماليّت داشته و در بازار قيمت و ارزشی هرچند کمتر از پول رايج داشته باشد، معامله صحيح است هرچند غبنی باشد، و بر غابن واجب نيست مغبون را از غبن خود آگاه کند و مالی که از طريق معامله غبنی برای غابن حاصل میشود در حکم ساير اموال اوست و تا زمانی که مغبون معامله را فسخ نکرده، جايز است در آنها تصرّف کند.
س 1606: خرید و فروش بعضی از اسکناسها نه به این عنوان که مال هستند و یا حکایت از مالیّت و اعتبار میکنند، بلکه از این جهت که برگههای خاصی هستند چه حکمی دارد؟ مثل اینکه پول اسکناس سبز هزار تومانی که دارای تصویر امام خمینی(قدّسسرّه) است، به مبلغ بیشتری فروخته و یا خریده شود.
ج: در صورتی که خريد و فروش اين اسکناسها به قصد جدّی و به غرض عقلايی باشد، اشکال ندارد، ولی اگر بيع صوری و برای فرار از ربای قرضی باشد حرام و باطل است.
س 1607: شغل صرّافی و خرید و فروش ارزهای کمیاب چه حکمی دارد؟
ج: فینفسه اشکال ندارد.
س 1608: خرید اوراق قرضه دولتی چه حکمی دارد؟ و آیا شرعاً خرید و فروش این اوراق جایز است؟
ج: اگر مقصود استقراض دولت از ملّت از طریق چاپ و فروش اوراق قرضه ملّی باشد، مشارکت مردم در قرض دادن به دولت از طریق خرید این اوراق اشکال ندارد و فروش این اوراق به دیگران نیز اگر خلاف مقررات نباشد اشکال ندارد.
مسائل متفرقه تجارت
اجوبه الاستفتائات
س 1609: در بعضی از کارخانهها اقدام به ترکیب و ساخت وسایل از قطعات مختلفی که در کارخانههای دیگر ساخته شدهاند، نموده و به اسم محصول یکی از دولتهای معروف خارجی برای فروش به بازار عرضه میکنند، آیا عمل مذکور غشّ و تدلیس محسوب میشود؟ و بر فرض که اینگونه باشد، آیا در صورت جهل مشتری به موضوع، معاملهای که بر روی این وسایل صورت گرفته، صحیح است یا باطل؟
ج: اگر داخلی يا خارجی بودن قطعههای مزبور و يا خود آن وسيله با مشاهده برای مشتری قابل شناسايی و تميز باشند، بر ترکيب و ساخت آنها عنوان تقلّب و تدليس صدق نمیکند ولی اعلان و اخبار خلافِ واقع راجع به آنها کذب و حرام است و اگر بيع بر کالای مذکور با وصفی که مخالف واقع است صورت بگيرد، معامله صحيح است ليکن اگر مشتری بعد از آن از واقعيت امر مطلّع شود، اختيار فسخ خواهد داشت.
س 1610: آیا جایز است صاحبان کارخانهها و فروشگاهها حروف خارجی بر تابلوهای فروشگاههای خود بنویسند؟ و یا برای جلب توجه مشتریان و خریداران بر روی لباسهای کودکان، حروف و تصاویر خارجی چاپ کنند؟
ج: اگر به قصد فريب و گول زدن مشتری نباشد و ترويج فرهنگ بيگانه نيز به حساب نيايد، اشکال ندارد ولی مراعات قوانين جمهوری اسلامی لازم است.
س 1611: تقلّب و دروغ و فریب در معامله با غیر مسلمانان برای دستیابی به فائده مالی یا علمی بیشتر (درصورتی که متوجه نباشند) چه حکمی دارد؟
ج: دروغ و فريب و تقلّب در معاملات جايز نيست، هرچند طرف مقابل غيرمسلمان باشد.
س 1612: گرفتن چه مقدار سود در فروش کالا مجاز است؟
ج: سود گرفتن حدّ معيّنی ندارد، بنا بر اين تا وقتی که به حدّ اجحاف نرسيده و بر خلاف مقرّرات دولت هم نباشد، اشکال ندارد، ولی افضل بلکه مستحب آن است که فروشنده به آن مقدار سودی که هزينههايش را تأمين میکند، اکتفا نمايد.
س 1613: شخصی اقدام به فروش آبِتحت مالکیت خود به اشخاص متعدد با قیمتهای مختلف نموده است، مثلاً قسمتی از آن را به فردی به قیمت ده هزارتومان فروخته و قسمت دیگر به همان مقدار را به فرد دیگری به قیمت پانزده هزار تومان فروخته است با توجه به اینکه همه آنها از یک قنات یا چاه هستند، آیا ما حق اعتراض به تفاوت قیمت آبها را داریم؟
ج: اگر فروشنده، مالک آب و يا شرعاً نسبت به آن ذيحق باشد، ديگران حق اعتراض به تفاوت قيمتها را ندارند.
س 1614: اگر کالایی را از یک شرکت تعاونی به قیمت دولتی که کمتر از قیمت آن در بازار آزاد است، خریداری کنم، آیا جایز است این کالا را در بازار آزاد به قیمتی بیشتر از قیمت خرید حتّی سه برابر آن، به فروش برسانم؟
ج: در صورتی که فروش آن از طرف دولت ممنوع نباشد و افزايش قيمت آن هم به حدّ اجحاف به مشتری نرسد، اشکال ندارد.
س 1615: اینجانب از تولید کنندگان وسایل الکترونیکی هستم، آیا جایز است آنها را به هر قیمتی که میخواهم و بازار عرضه و تقاضا، آن را قبول میکند، بفروشم؟
ج: فروش کالايی که قيمت معيّنی از طرف دولت ندارد، به قيمتی که مورد توافق خريدار و فروشنده است و اجحاف به خريدار هم نباشد، اشکال ندارد.
س 1616: سرمایهداری از نظر اسلام چه حکمی دارد و حدود آن کدام است؟ آیا امکان دارد فردی با وجود پرداخت حقوق فقرا و مساکین بسیار ثروتمند شود؟ و آیا مبارزه اسلام با سرمایهداری، فقط شامل افرادی میشود که خمس و زکات نمیدهند یا اینکه شامل مسلمانانی که خمس و زکات میدهند، هم میشود؟ و آیا اصولاً ممکن است انسان با پرداخت حقوق شرعی اموالش، به اوج ثروت برسد؟
ج: حقوق شرعی متعلّق به اموال ثروتمندان، منحصر به خمس و زکات نيست و اسلام نيز مخالف افزايش ثروت نيست به شرطی که جمع آوری مال از راههای مشروع صورت بگيرد و فرد هم ملتزم به پرداخت همه حقوق متعلّق به اموالش باشد و آن را در راههايی که شرعاً حلال و به نفع اسلام و مسلمين هستند، بکار بگيرد و اشکال ندارد که انسان با رعايت اين امور به ثروت بالايی دست يابد.
س 1617: نزد ما متعارف است که شخصی فرد دیگری را مکلّف به خرید ماشینی برای او کند و وی هم ماشین را مثلاً به قیمت یک میلیون تومان بخرد، سپس به آن شخص میگوید که ماشین را به قیمت یک میلیون و صد هزار تومان خریده است و آن مقدار زیادی را در برابر کوشش و زحمتی که برای خرید ماشین کشیده است در نظر میگیرد، آیا این معامله صحیح است؟
ج: اگر از طرف فرد ديگری، وکيل در خريد ماشين برای او باشد، در اين صورت خريد ماشين به قيمت مورد معامله برای موکّل واقع میشود و وکيل حق ندارد مبلغ بيشتری را از او مطالبه کند. بله، میتواند برای وکالت خود، مطالبه اجرت نمايد، ولی اگر ماشين را برای خودش خريده باشد و سپس بخواهد آن را به فردی که به او توصيه خريد ماشين نموده بود بفروشد، میتواند به قيمتی که بر آن توافق میکنند به او بفروشد و جايز نيست نسبت به قيمت خريد ماشين دروغ بگويد، اگر چه دروغ گفتن معامله را باطل نمیکند.
س 1618: بعضی از برادران در تعمیرگاههای ماشین کار میکنند، گاهی فروشندگان ماشین به آنان مراجعه کرده و درخواست تعمیر سطحی ماشین خود را میکنند تا هزینه کمتری داشته باشد، به این گمان که سالم بودن ظاهر ماشین برای فروش به مشتری کافی است، آیا اقدام به انجام آن کار توسط تعمیرکاران جایز است؟
ج: اگر منجر به تدليس شود و تعميرکار بداند که صاحب ماشين آن را از مشتری مخفی میکند، جايز نيست.
مسائل متفرقه تجارت
استفتائات جدید
س: خريدن ماهى به منظور خوردن و غير خوردن، از بازار اهل تسنن يا اديان ديگر در صورتى كه ندانيم داراى فلس بوده يا تذكيه شده جايز است؟
ج) خريد از بازار مسلمين جايز است و از بازار کفّار در صورتى جايز است که بدانيد فلس دارد و زنده از آب گرفتهاند و در خارج آب مرده است، و خريد براى غير خوردن چنانچه منفعت عقلايى داشته باشد، مانعى ندارد.
س: آيا در كشور اسلامى كه اكثريت جمعيت آن مسلمان هستند، نيازى به تحقيق و سؤال در مورد گوشت است يا شخص مىتواند در هر جايى گوشت بخورد؟
ج) اگر از بازار مسلمين تهيه شود محكوم به حليت است و فحص لازم نيست.
س: اگر فروشندهاى به خريدارى بگويد كه اگر فلان كالا را نقداً بخرى قيمتش فلان است و اگر به صورت اقساط بخرى بايد علاوه بر قيمت اصلى ماهى مثلاً 4000 تومان اضافه بپردازى آيا پرداخت اين مبلغ اضافه اشكال دارد؟ در صورت اشكال اگر اين كار را انجام دادهايم بايد چه كنيم؟
ج) فروختن كالا به صورت اقساط به قيمتى بيشتر از قيمت نقد با تراضى طرفين اشكال ندارد.
س: اگر کسى بدون آنکه متوجه باشد به بازار رفته و پول تقلّبى را خرج کرده است و حتى نمىداند که به چه کسانى و چه مبلغى داده است خواهشمند است من را راهنمائى کنيد.
ج) كسى كه با پول تقلبى (ولو ندانسته) جنسى خريده و مصرف كرده، ضامن قيمتِ جنسِ خريدارى شده، براى فروشنده است.
س: اگر مورد معامله بذر پياز باشد لكن بعد از زرع معلوم شود بذر محصول ديگرى است آيا بايع مىتواند معامله را بهم بزند و با رد ثمن محصول را تملک كند؟ مشترى مىتواند تفاوت قيمت بذر را از بايع مطالبه كند؟ در فساد بيع آيا مشترى مىتواند غرامتى را كه در نتيجه زرع به او وارد شده از بايع مطالبه كند؟
ج) چون بذر دريافت شده توسط مشترى، مورد معامله نبوده است، در ملک بايع باقى است و اگر بايع بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد ولکن بايد خسارت وارده به مشترى را جبران کند کما اينکه مشترى و بايع مىتوانند در اين مورد با يکديگر مصالحه کنند به اين شکل که، مشترى بذر پيازى را که از بايع طلب دارد با اين بذر موجود مصالحه کند، و در هر صورت اين معامله از موارد قابل فسخ نيست.
س: برادر من يک ماست بندى دارد. براى ماست کردن اول اينکه شير جوش بيايد، شير را برمىداريم. براى اينکه ميکروب تب مالت از بين برود بايد حدود نيم ساعت شير را بجوشانيم. حال آيا ما مىتوانيم به اندازه نيم ساعت جوشيدن (بخار آب) در شير آب بريزيم. و به جاى 5 دقيقه جوشيدن، 30 دقيقه بجوشانيم تا ميکروب تب مالت از بين برود. و خداى نکرده مردم تب مالت نگيرند؟
ج) اگر مشترى مطلع باشد مانعى ندارد.
س: مكانى مصادره سپس توسط دولت واگذار و آپارتمان سازى شده است پس از خريد و سكونت مطلع شدم. عدم رضايت خود را به فروشنده اعلام كردهام. آيا حق فسخ معامله را دارم؟
ج) صِرف عدم رضايت سبب فسخ معامله مذکور نيست.
س: خريد، فروش و استفاده از کالاهاى ساخته شده از چرم مثل کفش و کلاه و کمربند که احتمال تماس بدن و لباس خيس با آن مىرود چه حکمى دارد؟
ج) كالاهاى چرمى موجود در بازار مسلمين يا كشورهاى اسلامى در حكم مذكى(1) است خريد و فروش و استفاده آن اشكال ندارد و هم چنين اگر كشور سازنده آن كشور اسلامى باشد؛ ولى اگر از بازار غير مسلمين و از كشور غير اسلامى براى فروش عرضه شود، خريد و استفاده از آن در صورتى كه يقين داريد غير مذكى هست جايز نيست و اگر نمىدانيد كه مذكى يا غير مذكى است، محكوم به طهارت است و خريد و فروش و استفاده از آن اشكال ندارد اما نماز خواندن با آن صحيح نيست. 1- حيوانى كه ذبح شرعى شده است.
س: آيا انسان مىتواند در قبال گرفتن پول به نيازمندى خون بدهد يا خير؟
ج) پول گرفتن براى اينکه حاضر مىشود خون بدهد، اشکال ندارد.
س: خريد و فروش ماهىهاى بدون فلس در بازار جهت خوردن انسان يا جهت خوراك دام و طيور جايز است؟
ج) خريد و فروش ماهىهاى بدون فلس براى خوردن جايز نيست ولى اگر منافع عقلايىِ حلال مثل خوراک دام و طيور داشته باشد، خريد و فروش آن به قصد مزبور مانع ندارد.
س: فروش و صادرات آبزيان حرام گوشت يا حلال گوشتى كه در آب مرده به كسانى كه در دين و مذهبشان خوردن آنها را جايز مىدانند، جايز است؟ اگر جهت امرى غير از خوردن فروخته شود چه حكمى دارد؟
ج) فروش آن براى خوردن، جايز نيست اما براى مصارف حلال و عقلائى ديگر، منع شرعى ندارد.
س: آيا مىتوان ماهىهايى را که در تور ماهىگيرى و داخل آب مردهاند به کسى فروخت که آن را حلال مىداند؟
ج) براى استفادههاى غذايى انسان جايز نيست هر چند خريدار خوردن آن را حلال بداند.
س: آيا خريد امتياز و مالکيت مغازهاى که غذاى حرام هم مىفروشد جايز است؟
ج) اگر امتياز، امتياز صرفاً اغذيه فروشى است، خريد امتياز محل کسب و ملک آن اشکال شرعى ندارد ولى شرعاً مجاز به فروش اغذيه حرام نيست.
س: آيا پولى که در جابجايى دانشگاهها گرفته مىشود و با توافق طرفين همراه است اشکال دارد؟ (با توجه به اين مطلب که شخص در حقيقت حاصل تلاش خودش را مىفروشد) در حالت اضطرار چطور؟
ج) اگر به عنوان صلح در مقابل رفع يد از حقش و يا به عنوان هبه باشد، مانع ندارد.
س: آيا خريدن ماهى جهت خوردن از صياد مسلمانى كه رعايت مسائل شرعى را نمىكند جايز است؟
ج) جايز است، مگر بدانيد مرده از آب گرفته است و يا بدانيد فلس ندارد.
س: سايتهاى آموزشى خاصى در اينترنت ايجاد شده كه شركتهاى بزرگ تجارى در مقابل بازديد روزانه عدهاى از تبليغشان از طريق اين سايت هزينهاى را به آن سايت پرداخت مىنمايند. سايت آموزشى هم با ثبت نام عدهاى به ازاى بازديد روزانه اين افراد از سايت وجهى را پرداخت مىكند. مىخواستم بدانم اگر من هم جزو ثبت نام كنندگان اين سايت باشم و ماهيانه پولى را به خاطر همين بازديدها دريافت كنم اشكال شرعى دارد يا خير؟
ج) اگر بازديد از سايتهاى تبليغاتى، ترويج فساد از قبيل نشر اکاذيب و ارائهى مطالب باطله نباشد و مبلغ دريافتى به عنوان هديه باشد، بازديد از سايتها و دريافت مبلغ مذکور اشکال ندارد.
س. حکم خرید و فروش زمین های مصادره ای یا زمین های ستاد فرمان حضرت امام (ره) چیست؟ آیا می شود در آنها مسجد بنا کرد؟
ج. اگر احتمال می دهد حکم مصادره بر طبق موازین شرعی و قانونی بوده است، تصرفات مذکور بلااشکال می باشد.
خیار مجلس
اجوبه الاستفتائات
س 1552: شخصی ساختمانی را خریداری نموده و مبلغی را به عنوان بیعانه به فروشنده پرداخت کرده است و فروشنده بعد از سه ساعت اقدام به فسخ بیع نموده و از تحویل ساختمان به خریدار خودداری کرده است، این کار او چه حکمی دارد؟
ج: اگر فسخ او بعد از متفرّق شدن از مجلس بيع و بدون ثبوت يکی از موجبات شرعی خيار فسخ صورت گرفته باشد، باطل و بدون اثر است و الا حکم به صحّت و نفوذ فسخ میشود.
خیار عیب
اجوبه الاستفتائات
س 1553: اگر ادارههای رسمی از ثبت مِلک به نام خریدار خودداری کنند، آیا باعث ثبوت حق فسخ برای او میشود؟
ج: اگر بعد از معامله آشکار شود که انتقال رسمی مبيع به ديگری ممنوع است با فرض اين که اين امر عرفاً عيب محسوب میشود، موجب ثبوت خيار برای خريدار میگردد.
س 1554: اگر ثبت رسمی سند به نام خریدار در زمان معامله ممنوع باشد و او به آن علم داشته باشد، آیا موجب بطلان معامله میشود یا خیر؟
ج: اين امر باعث بطلان بيع نشده و در فرض مذکور موجب ثبوت حق فسخ هم برای او نمیشود.
خیار تأخیر
اجوبه الاستفتائات
س 1555: شخصی خانهای را از فردی به قیمت معیّنی خریده و پرداخت پول آن را برعهده گرفته است ولی بدون آنکه شرط تأخیر پرداخت ثمن را داشته باشد آن را نپرداخته است تا اینکه دو سال از زمان انجام معامله گذشته و فروشنده هم خانه را تحویل خریدار نداده است، آیا این بیع، باطل محسوب میشود؟
ج: مجرّد تأخير مشتری در پرداخت ثمن به فروشنده و دريافت مبيع از او بيع را باطل نمیکند هرچند آن را با فروشنده شرط نکرده باشد. ولی بعداز گذشت سه روز از اين بيع، فروشنده خيار فسخ دارد.
خیار شرط
اجوبه الاستفتائات
س 1556: اینجانب یک آپارتمان مسکونی را بهصورت بیع لازم به شخصی فروختم به این شرط که اگر در موعد مقرّر برای ثبت سند آپارتمانی به نام او و دریافت باقیمانده آن از او در دفتر ثبت اسناد رسمی حاضر نشود، حق فسخ معامله و فروش آپارتمان به قیمت روز به شخص دیگر را داشته باشم و چون خریدار در موعد مقرّر در دفتر ثبت اسناد رسمی حاضر نشد، بیع را فسخ نموده و آپارتمان را به شخص دیگری فروختم. آیا این بیع دوم شرعاً صحیح است؟
ج: مبادرت به فسخ بيع و فروش مجدّد مبيع به شخص ديگر طبق شروطی که دو طرف در ضمن عقد لازم به آن ملتزم شدهاند، اشکال ندارد.
خیار رؤیت
اجوبه الاستفتائات
س 1557: اگر فروشنده زمین به خریدار بگوید که مساحت آن، فلان متر مربع است و سند بیع بر همان اساس تنظیم شود و سپس خریدار متوجه شود که مساحت زمین بسیار کمتر از آن مقداری است که فروشنده گفته است، آیا این بیع از نظر شرعی صحیح است؟ و آیا خریدار حق فسخ دارد؟
ج: اگر مشتری قطعه زمين را ببيند و آن را با اعتماد به شخص فروشنده نسبت به مقدار مساحت آن، خريداری کند، معامله صحيح است، ولی خريدار به علت تخلف وصف، حق فسخ دارد، امّا اگر به اين گمان که مساحت آن زمين فلان مقدار است هر متری از آن را به قيمت معيّنی بخرد و بعد مشخص شود که متراژ آن از مقدار گفته شده کمتر است بيع نسبت به مساحت موجود صحيح است و خريدار حق دارد پول مقدار ناقصی زمين را از فروشنده مطالبه کند و يا بيع را فسخ نموده و تمام ثمن را پس بگيرد.
خیار غبن
اجوبه الاستفتائات
س 1558: اگر مشتری پرداخت قیمت مبیع را از زمان آن به تأخیر بیندازد و قیمت مبیع نسبت به روز معامله افزایش پیدا کند، آیا این امر باعث ثبوت خیار غبن برای فروشنده میشود یا اینکه با تأخیر در پرداخت قیمت از موعد آن، خیار تأخیر برای او ثابت میشود؟
ج: معيار ثبوت خيار غبن حصول غبن نسبت به قيمت عادلانه در زمان معامله است مثل اينکه کالايی را به قيمتی کمتر از قيمت زمان بيع به مقداری که عرفاً، قابل مسامحه نيست بفروشد، ولی افزايش قيمت بعد از تحقّق عقد، معيار غبنی که موجب خيار است، نمیباشد، همانگونه که مجرّد تأخير در پرداخت ثمن موجب ثبوت خيار برای فروشنده نمیشود.
س 1559: زمینی را به مبلغی فروختم، شخصی به من گفت که در این معامله مغبون شدهاید، آیا با گفته او خیار غبن برای من ثابت میشود؟
ج: تا زمانی که ثابت نشده شما آن را بدون اطلاع، به قيمتی کمتر از قيمت زمان فروش به مقداری که قابل مسامحه نيست، فروختهايد، خيار غبن نداريد.
س 1560: شخصی زمینی را به مساحت معیّنی میفروشد و سپس معلوم میشود که متراژ واقعی زمین مورد معامله، بیشتر از مقداری است که فروخته و پول آن را گرفته است، آیا او حق مطالبه مقدار زیادی زمین را دارد؟
ج: اگر تمام آن قطعه زمين را به تصور اينکه متراژ معيّنی دارد به قيمت معيّنی بفروشد و سپس معلوم شود که مساحت آن بيشتر است و در نتيجه ارزش آن بيشتر از قيمتی است که زمين را به آن قيمت فروخته است، بر اثر ثبوت خيار غبن، حق فسخ دارد، ولی اگر زمين را هر متری به قيمت معيّنی بفروشد، میتواند قيمت چند متر زائد را مطالبه کند.
س 1561: اگر بین دو نفر معاملهای صورت بگیرد به این شرط که خریدار پول مبیع را برای مدّتی نپردازد تا معلوم شود که در این معامله مغبون شده یا خیر، آیا این معامله شرعاً صحیح است؟ و بر فرض صحّت آیا خریدار حق فسخ دارد؟
ج: بيع با شرط تأخير در پرداخت ثمن تا مدّت معيّن اشکال ندارد هرچند به غرض کشف اين امر باشد که مغبون شده است يا خير، ولی تا زمانی که غبن او ثابت نشده، حق فسخ ندارد.
س 1562: معامله غبنی در صورتی که طرف مغبون غیر مسلمان باشد، چه حکمی دارد؟
ج: در ثبوت خيار غبن برای مغبون فرقی بين مسلمان و غير مسلمان نيست.
س 1563: اینجانب خانهای را به شخصی فروختم، وی بعد از تسلیم پول آن و تحویل گرفتن مبیع اعلام کرد که مغبون شده و معامله را فسخ کرد، ولی از آن زمان به دلایل مختلف از تخلیه خانه و دریافت پولی که به من پرداخته است، خودداری میکند و بعد از گذشت دو سال ادعا میکند که من معامله را در مورد نصف خانه فسخ کردهام و در حال حاضر هم نصف پول را از من مطالبه میکند. آیا با علم به اینکه او مدّعی غبن است و بر اثر آن اقدام به فسخ بیع کرده، شرعاً جایز است ادّعای مالکیّت نصف خانه را بنماید؟
ج: در صورتی که غبن مغبون ثابت شود، فقط حق فسخ بيع در تمام مبيع و استرداد مالی را که پرداخت کرده است، دارد، و حق فسخ بيع در جزئی از مبيع يا حق مطالبه مبلغی بيشتر از مالی را که پرداخت کرده است ندارد.
س 1564: معاملهای بین دو نفر واقع شده که سند عادی در مورد آن تنظیم نموده و در ضمن عقد شرط کردهاند که اگر هر یک از آنان از معامله پشیمان شود باید مبلغ معیّنی را به طرف دیگر بپردازد، آیا اگر یکی از طرفین بر اثر غبن از معامله پشیمان شود، حق فسخ آن را دارد؟ و اگر معامله را بر اثر غبن فسخ کند، آیا باید به آن شرط عمل نماید؟
ج: هرچند شرط پرداخت پول، توسط کسی که از اتمام معامله، خودداری کند اگر ضمن عقد بيع بوده و يا عقد مبتنی بر آن باشد، فینفسه صحيح و وفا به آن واجب است، لکن شامل موردی که معامله را میتوان با خيار غبن فسخ نمود، نمیشود.
س 1565: بعد از گذشت یک هفته از خرید خانهای آشکار شد که در آن معامله مغبون شدهام، لذا برای فسخ آن به فروشنده مراجعه کردم، و او با فسخ و برگرداندن پول من موافقت نکرد و در نتیجه خانه دراختیار و تحت تصرّف من باقی ماند، سپس قیمت خانه گران شد و فروشنده هم درخواست فسخ معامله و تخلیه خانه را نمود ولی من از پذیرش درخواست او خودداری کردم و از او تقاضای موافقت با پرداخت مبلغی بیشتر از پولی که به او داده بودم نمودم، ولی او از پرداخت مبلغ زائد خودداری کرد. آیا مجرّد رجوع من به فروشنده بعد از ثبوت غبن برای فسخ معامله و یا قبول فسخ توسط من در صورتی که او مبلغی را بیشتر از پولی که به او داده بودم به من بپردازد، فسخ معامله محسوب میشود یاخیر؟
ج: مجرّد مراجعه ذوالخيار به طرف ديگر معامله برای توافق بر فسخ آن و يا صرفِ رضايت او به بازگرداندن مبيع به فروشنده در مقابل دريافت مبلغی زائد از او، فسخ معامله محسوب نمیشود، ولی چون فسخ معامله توسط ذوالخيار منوط به موافقت طرف ديگر و بازگرداندن مبيع به او نيست، بنا بر اين اگر هنگامی که از غبن مطلع شديد، واقعاً معامله را فسخ کنيد، شرعاً صحيح است و بعد از آن، مالک خانه مزبور نيستيد بلکه بر شما واجب است که از آن رفع يد کنيد و آن را به فروشنده، تحويل دهيد.
بیع خیاری (بیع شرط)
اجوبه الاستفتائات
س 1566: اگر شخصی چیزی را به فردی بهصورت بیع خیاری بفروشد، آیا قبل از تسلیم مبیع به مشتری، جایز است او یا مشتری آن را به فرد دیگری بفروشند؟
ج: مبيع بعد از تحقّق بيع خياری تا زمانی که فسخ نشده، ملک مشتری است و فروشنده تا معامله اول را فسخ نکرده، حق فروش مجدّد آن را به فرد ديگر ندارد و مشتری میتواند، بعد از پايان مهلت خيار، آن را به فرد ديگری بفروشد هرچند هنوز آن را قبض نکرده باشد. مشروط بر اينکه فروشنده معامله را در مدّت خيار فسخ نکرده باشد.
بیع خیاری (بیع شرط)
استفتائات جدید
س: كسى خانهاى را بطور مشروط مىخرد بدين صورت كه با پرداخت سى ميليون تومان مدت يكسال در خانه سكونت كند و پس از يكسال اگر فروشندهى خانه، چهل ميليون به آن شخص پرداخت كند خانه را تخليه كند و اگر نتوانست، خانه از آن او شود. حكم شرعى اين معامله چگونه است؟ اگر فروشنده بعد از يكسال چهل ميليون بپردازد ده ميليون اضافى چه حكمى دارد؟
ج) اگر بيع شرط، حيله و وسيلهاى براى فرار از ربا باشد، حكم ربا دارد و معامله باطل است هر چند بيع شرط جدى اگر حيله نباشد، از معاملات شرعيه و صحيح است.
احکام سرقفلی
اجوبه الاستفتائات
س 1668: آیا مستأجری كه مغازهای را برای تجارت در آن و یا كار دیگری به مدّت معیّنی اجاره كرده، جایز است بعد از پایان مهلت اجاره در صورتی كه مالك آن را تجدید نكند، از تخلیه مغازه خودداری نموده و حق سرقفلی را مطالبه نماید؟ و آیا با توجه به اینكه حق واگذاری عین مستاجره را به كس دیگری ندارد، جایز است نسبت به آن، ادّعای حق شغل و حرفه كند؟
ج: مستأجر حق ندارد بعد از انقضاء مدّت اجاره، عين مستأجره رادر تصرف خود نگهدارد و از تسليم آن به مالك خودداری كند، ولی اگر نسبت به آن حق سرقفلی داشته باشد كه از مالك به او منتقل شده و يا مغازه از مكانهايی باشد كه از نظر قانونی برای مستأجر در آن حقی ايجاد میشود، در اين صورت میتواند عوض حق خود را از مالك مطالبه كند.
س 1669: اینجانب یك مكان تجاری را اجاره كردم و مبلغی را برای دستیابی به حق سرقفلی به مالك آن پرداخت كردم و مبلغ زیادی را هم برای برق كشی و سنگفرشكردن زمین آن و امور دیگر خرج كردم و مقداری هم برای گرفتن پروانه كار پرداختم، بعد از گذشت ده سال ورثه مالك خواهان استرداد آن مكان شده اند، آیا بر من واجب است كه با تخلیه مغازه خواسته آنان را اجابت كنم؟ و بر فرض وجوب تخلیه، آیا جایز است اموالی را كه برای آن مكان هزینه كردهام از آنان مطالبه كنم؟ و آیا حق مطالبه عوض سرقفلی به قیمت روز را دارم؟
ج: وجوب تجديد اجاره بر مالك يا جواز مطالبه تخليه و لزوم انجام آن و همچنين ضمان اموالی كه برای مكان استيجاری خرج شده، تابع قوانين جاری كشور و يا شرايط مذكور در ضمن عقد اجاره بين موجر و مستأجر است و امّا سرقفلی آن مكان در صورتی كه از مالك بر وجه شرعی به مستأجر منتقل شده باشد و يا به مقتضای قانون برای او ثابت باشد، حق مطالبه آن به قيمت روز را دارد.
س 1670: مالك یكی از شركتها ساختمانی را اجاره داده بدون آنكه از مستأجر چیزی در برابر سرقفلی آن بگیرد، آیا هنگام تخلیه ساختمان توسط مستأجر باید مبلغی را به عنوان سرقفلی به او بپردازد؟ و اگر موجر آن را به مستأجر بفروشد، آیا باید مبلغی را به عنوان حق سرقفلی از قیمت آن كم نماید؟
ج: تا زمانی كه سرقفلی آن به وجه مشروعی مانند خريد يا صلح يا شرط ضمن عقد لازم و يا طبق قانونی كه تصريح به آن كند، ملك مستأجر نشده باشد، حق ندارد در برابر آن از مالك چيزی را مطالبه كند و همچنين اگر آن ساختمان را از مالك بخرد نمیتواند مبلغی را به عنوان عوض سرقفلی از قيمت آن كم نمايد.
س 1671: پدرم چند مغازه تجاری را برای سه تن از فرزندانش خریده و اسناد آنها را در همان زمان به نام آنان كرده است، در نتیجه آن مغازه ها در حال حاضر شرعا و قانونا متعلّق به آنان است. این مغازهها قبل از وفات پدرم تحت تصرف او بودند و در آنها مشغول كسب و تجارت بود، آیا سرقفلی این مغازه ها فقط برای مالكین آنهاست یا اینكه سرقفلی آنها مستقل از ملك است و تعلّق به همه ورثه است؟
ج: سرقفلی مغازهها تابع ملك آن است و تا زمانی كه از طريق شرعی به شخص ديگری منتقل نشده اختصاص به مالك آن دارد.
س 1672: اگر مستأجر هنگام اجاره مغازه مبلغی را به عنوان سرقفلی به مالك بپردازد، آیا در صورتی كه مستأجر به هر علتی بخواهد آنجا را تخلیه كند، مالك فقط باید همان مقدار را به مستأجر بپردازد یا آنكه واجب است قیمت سرقفلی را به قیمت روز تخلیه به او بدهد؟
ج: اگر حق سرقفلی مغازه شرعا برای مستأجر باشد، میتواند قيمت فعلی آن را طبق قيمت عادلانه روز، مطالبه كند و بر مالك هم واجب است قيمت فعلی آن را به او بپردازد، ولی اگر مبلغی را نزد مالك به وديعه گذاشته تا هنگام تخليه آن مكان به او برگرداند در اين صورت فقط حق مطالبه معادل مبلغی را دارد كه هنگام اجاره آن مكان به مالك پرداخته است و نسبت به تفاوت ارزش پول احتياط در مصالحه است.
س 1673: اینجانب مغازهای را از مالك آن اجاره كردم بدون آنكه مبلغی را در برابر سرقفلی آن بپردازم زیرا در آن زمان پرداخت سرقفلی در شهر ما متعارف نبود و الآن كه موجر فوت كرده و مغازه، ملك یكی از فرزندانش شده، درخواست تخلیه آن را دارد و از طرفی در خلال مدّت اجاره اقدام به انجام بعضی از كارها از قبیل كشیدن برق ، تلفن و تعویض درب و نگهداری آن نموده ام و مردم بر اثر معامله با من در این مكان به من بدهكار هستند، آیا بر من واجب است خواسته مالك فعلی را اجابت نموده و آن مكان را بدون آنكه استحقاق چیزی را داشته باشم تخلیه نموده و به او تحویل بدهم؟ و در صورتی كه حقّی داشته باشم مقدار آن چقدر است؟
ج: شما بعد از انقضاء مدّت اجاره قبلی حق نداريد بدون تجديد اجاره توسط مالك فعلی در آن تصرّف نماييد و از تسليم آن به او خودداری كنيد ولی لزوم پاسخ مثبت مالك فعلی به درخواست تجديد اجاره و يا جواز مطالبه تخليه محل و لزوم اجابت آن، تابع قوانين جاری يا شروط ضمن عقد است و امّا اينكه هنگام تخليه در برابر سرقفلی چيزی را مطالبه كنيد، با اين فرض كه در زمان انعقاد اجاره قبلی ثبوت حق سرقفلی برای مستأجر در آن منطقه متعارف نبوده و حق سرقفلی آن مكان هم از مالك به شما انتقال پيدا نكرده، بنابر اين در مقابل تخليه محل و تسليم آن به مالك فعلی آن، حق نداريد نسبت به سرقفلی آن چيزی از مالك مطالبه كنيد مگر آنكه قانون به شما اين اجازه را بدهد و امّا نسبت به كشيدن برق و تلفن و امور ديگری كه با هزينه خود انجام دادهايد همه آنها ملك شما هستند مگر آنچه را كه عرف يا قانون جاری بطور مجانی و يا در صورت پرداخت هزينههای آن توسط مالك ، تابع ملك بداند.
س 1674: 1 - مكانی به مدّت بیست سال بطور مستمر به عنوان محل كار اجاره داده شده است آیا مستأجر در خلال مدّت اجاره یا بعد از انقضاء آن حق دارد حق سرقفلی مكان مزبور را با پرداخت مالیاتهای سرقفلی و رعایت همه امور قانونی به مستأجر دیگری واگذار كند؟ 2 - اگر سرقفلی آن مكان را به شكل رسمی و با رعایت همه ضوابط قانونی به مستأجر دیگری انتقال بدهد، آیا مالك حق دارد به سبب عدم قبول آن از مستأجر دوم بخواهد مكان مزبور را تخلیه كند؟
ج: اگر سرقفلی آن مكان از سوی مالك و يا طبق قانون به او منتقل نشده باشد حق فروش و واگذاری آنرا به غير، ندارد و اگر چنين كاری كند فضولی و متوقّف بر اجازه مالك است.
س 1675: مورّث من همه سهم خود از هتل و لوازم آن اعم از اعیان و حقوق را با من مصالحه كرده است، آیا این مصالحه شامل حق سرقفلی آن هتل هم میشود؟
ج: اگر حق سرقفلی هتل متعلّق به او باشد و مصالحه بر همه مايملك او در هتل اعم از اعيان و حقوق بدون استثناء چيزی صورت گرفته باشد، حق سرقفلی آن نيز داخل در اين مصالحه است.
س 1676: فردی مكانی را اجاره كرده است به این شرط كه هنگام مطالبه مالك، آن را تخلیه كند، بعد از انقضاء مدّت اجاره و درخواست مالك مبنی بر تخلیه آن، مستأجر حق سرقفلی آنرا مطالبه می كند، آیا پرداخت آن به او بر مالك واجب است؟
ج: در فرض مسأله كه شرط تخليه مكان توسط مستأجر هنگام مطالبه مالك شده است و ظاهرا حق سرقفلی از مالك به مستأجر منتقل نشده، حق مطالبه چيزی را نخواهد داشت مگر طبق قوانين نظام اسلامی.
س 1677: سر قفلی مكانی را كه اجاره داده ام به مبلغ معیّنی به مستأجر آن فروختم و او هم در برابر آن یك فقره چك به من داد كه به علت عدم وجود پول در حساب بانكی او موفق به نقد كردن آن نشدم، و مكان مزبور هنوز هم در اختیار مستأجر است و با آنكه من تاكنون پول سرقفلی را از او نگرفتهام ادعای مالكیّت آن را میكند، آیا سرقفلی آن مكان متعلّق به اوست یا آنكه معامله سرقفلی بر اثر عدم دستیابی من به پول آن باطل است؟
ج: بعد از تحقّق معامله سرقفلی بر وجه صحيح ، مجرّد عدم موجودی در حساب صاحب چك كه آن را در برابر سرقفلی داده،موجب بطلان معامله آن نمیشود بلكه حق سرقفلی متعلّق به مشتری است و فروشنده كه همان موجر است حق دارد مبلغ چك را از او مطالبه كند.
س 1678: اگر مستأجر هنگام تخلیه مغازه حق مطالبه عوض سرقفلی را داشته باشد، ولی مالك بر خلاف آنچه كه عرفا و قانونا متداول است از پرداخت آن خودداری كند، باقی ماندن مستأجر در آن ملك بدون رضایت مالك تا زمانی كه عوض سرقفلی را دریافت كند چه حكمی دارد؟ و بر فرض كه ماندن مستأجر در آن مكان جایز نباشد و غصب باشد، آیا در آمدی كه از آنجا بدست می آید شرعا حلال است؟
ج: تا زمانی كه تخليه مغازه را مشروط به پرداخت عوض سرقفلی به مستأجر نكرده باشند، مجرّد استحقاق مطالبه عوض سرقفلی هنگام تخليه مغازه، برای جواز استمرار تصرف در آن مكان بعد از پايان مدّت اجاره كافی نيست و به هر حال درآمد حاصل از كسب و كار در آن مغازه شرعا حلال است.
س 1679: شخصی مغازهای را به مبلغ معیّنی اجاره نموده و مبلغ دیگری را هم به عنوان سرقفلی پرداخته است، سپس مالك شروع به زیاد كردن اجاره آن نموده تا اینكه به دو برابر اجاره اولیه رسیده است و در حال حاضر مستأجر قصد دارد مغازه را با سرقفلی بیشتری در اختیار مستأجر دیگری قرار دهد ولی مالك پانزده درصد سرقفلی را مطالبه میكند و قصد افزایش اجاره ماهانه را تا ده برابر دارد در حالی كه اجارهی مغازههای مجاور كمتر ازآن مقدار است، آیا مالك شرعاً و قانوناً حق مطالبه درصد مذكور و اضافه كردن اجاره تا آن مقدار را دارد؟
ج: اگر سرقفلی مغازه متعلّق به مستأجر باشد و مجاز باشد آن را به هر كسی كه میخواهد منتقل كند، مالك حق ندارد چيزی از آنچه را كه مستأجر به عنوان عوض سرقفلی میگيرد از او مطالبه كند. ولی نسبت به مال الاجاره، تعيين مقدار آن بستگی به توافق مالك و مستأجر هنگام تجديد عقد اجاره دارد.
س 1680: اگر شخصی مغازهای را اجاره كند و علاوه بر اجاره ماهانه مبلغی را به عنوان سرقفلی بپردازد و شرط نماید كه موجر هنگام تخلیه محل مبلغ سرقفلی را به قیمت فعلی آن بپردازد والاّ مستأجر حق خواهد داشت كه سر قفلی آن مكان را به شخص دیگری بفروشد و آنجا را برای او تخلیه نماید، آیا این شرط صحیح است؟ و آیا واجب است موجر با پرداخت قیمت كنونی آن به مستأجر و یا با رضایت به واگذاری آن مكان به دیگری، به آن شرط وفا كند؟
ج: اشتراط چنين شرطی در ضمن عقد اجاره اشكال ندارد و بر موجر واجب است كه به آن عمل كند و در صورتی كه راضی به خريد سرقفلی از مستأجر نشود، حق اعتراض به فروش آن به شخص ديگر و واگذاری مكان مزبور را به او ندارد.
س 1681: خانهای را خریدهایم كه مغازه تجاری آن در اجاره شخص دیگری است و مالك، سرقفلی آن را به مستأجر فروخته و مستأجر مزبور هم حق خود را به شخص دیگری فروخته است، آیا درصورتی كه بعد از انقضاء مدّت اجاره از مستأجر اخیر تقاضای تخلیه مغازه را بكنیم باید عوض سرقفلی را ما به او بپردازیم یا مالك سابق و یا مستأجر قبلی كه پول سرقفلی را گرفتهاند باید آن را به او بپردازند؟
ج: بعد از آنكه مستأجر اخير به نحو شرعی مالك سرقفلی مغازه شد، كسی كه در حال حاضر می خواهد آن را از او بخرد بايد قيمت سرقفلی را به او بپردازد.
حواله
اجوبه الاستفتائات
س 1819: شخصی زمینی را به مبلغ معیّنی خریده است و به مقدار قیمت مبیع از فرد سومی طلب دارد، لذا فروشنده را به بدهکار حواله کرد تا پول زمین را از او بگیرد، ولی آن شخص ثالث که بدهکار و محالعلیه است بدون اطلاع خریدار با پرداخت پول زمین به فروشنده آن را برای خودش خرید، آیا معامله اوّل که فروشنده با حواله پول آن به شخص ثالث موافقت کرده بود. صحیح است یا معامله دوم؟
ج: معامله دوم فضولی است و متوقف بر اجازه خريدار اول است، مگر آنکه معامله دوم بعد از فسخ مشروع معامله اول صورت گرفته باشد.
جایزه های بانکی
اجوبه الاستفتائات
س 1945: مبلغی را در بانک ملی پسانداز کردم و بعد از مدتی مبلغی را به عنوان جایزه به من دادند، گرفتن آن چه حکمی دارد؟
ج: گرفتن جايزه و تصرّف در آن اشکال ندارد.
س 1946: جوایزی به سپردههای قرضالحسنه تعلّق میگیرد، گرفتن آنها چه حکمی دارد؟ و بر فرض جواز آیا خمس به آنها تعلّق میگیرد؟
ج: پساندازهای قرضالحسنه و جايزههای آن اشکال ندارد و در جايزه، خمس واجب نيست.
س 1947: در صورتی که صاحبان حسابهای پسانداز به علت عدم اطلاع یا دلایل دیگر برای دریافت جایزههای خود به بانک مراجعه نکنند، آیا جایز است بانک در آنها تصرّف کند و یا آنها را بین کارمندان بانک توزیع نماید؟
ج: بانک و کارکنان آن حق ندارند جايزههايی را که مخصوص برندگان هستند، بدون اذن آنان به تملّک خود درآورند.
کارکردن در بانک
اجوبه الاستفتائات
س 1948: اینجانب از کارمندان بانک هستم و در شعبه خارج از کشور کار میکنم، دولت آن کشور ما را مؤظف به پیروی از قوانین بانکی که شامل معاملات ربوی و غیر ربوی میشود، نموده است. آیا قبول این مسئولیت و کار در آن نظام بانکی جایز است؟ همچنین حقوقی که از درآمد شعبه بانکی مذکور دریافت میکنم چه حکمی دارد؟
ج: اصل انجام اين وظيفه اشکال ندارد ولی اشتغال به عمليات بانکی که مربوط به معاملات ربوی است جايز نيست و انسان در برابر انجام آن مستحق گرفتن اجرت و حقوق نيست و امّا دريافت حقوق از درآمد شعبه بانکی در صورتی که شخص علم به وجود مال حرام در آنچه که دريافت میشود نداشته باشد، اشکال ندارد.
س 1949: آیا گرفتن حقوق در برابر کار کردن در قسمت اعتبارات، حسابرسی و مدیریت بانک، جایز است؟
ج: کارکردن در بخشهای بانکی مذکور و گرفتن حقوق در برابر آن اگر به نحوی با معاملاتی که شرعاً حرام هستند مرتبط نباشد، اشکال ندارد.
وام و معاملات بانکی
استفتائات جدید
س: صاحب حساب جارى بانكى در صورتى كه در حساب او موجودى كافى باشد، مىتواند از حساب خود برداشت كند. البته، بانك حتى اگر در حساب، اعتبارى نباشد نيز اجازه مىدهد صاحب حساب مقدار خاصى از حساب برداشت كند اين مسأله با اطمينان به مشترى انجام مىشود (جلب توجه مشترى). بانك نيز بر مقدار برداشت شده (بهره) سود وارد مىكند [بر حسب مدت]. اين مسأله را اضافه برداشت مىگويند. آيا در اين حالت برداشت بيشتر از حساب جايز است؟ در چه حالتى جايز است؟
ج) اگر اين كار در قالب يكى از عقود اسلامى باشد اشكال ندارد ولى اگر به قصد اقتراض از بانك با بناى پرداخت بهره باشد ربوى و حرام است.
س: در انگلستان، به دانشجويان وام پرداخت مىشود. يكى از شرايط اين وام اين است كه دانشجو موظف به بازپرداخت وام نيست تا وقتى كه بعد از فارغ التحصيلى پول دريافتى و حقوق سالانه او بالاتر از حد معين شود. هر چند قرض وام هم هر ماه افزايش پيدا مىكند و بر اساس نرخ تورم اقتصاد انگلستان اين رشد صورت مىگيرد. حال آيا قرض گرفتن اين پول براى تحصيل كه بر اساس سود مذكور است جايز مىباشد؟
ج) قرض مذكور كه شرط سود در آن شده از نظر تكليفى حرام است ولكن وام گيرنده مالك آن مىشود و تصرف در آن جايز است.
س: آيا فروش وام مسکن شرعاً اشکال دارد؟
ج) اگر از طريق شرعى حق وام پيدا شده باشد و از نظر قانونى منعى نداشته باشد، مصالحه امتياز آن مانع ندارد.
س: در صورتى كه گيرنده وام قصد مصرف آن در مورد قرارداد را ـ كه تعمير خانه است ـ نداشته باشد، حكم وضعى و تكليفى آن را بيان فرماييد؟
ج) اگر بانک وامى را براى کسى که مىخواهد خانهاش را تعمير کند اختصاص داده، شخص دريافت کننده اگر قصد تعمير منزل را ندارد از همان ابتداء حق گرفتن چنين مبلغى را نداشته و مالک آن نمىشود. و از تسهيلات بانكى بايد در همان جهتى كه تعيين شده استفاده كنند و در غير آن جايز نيست.
س: گرفتن کارمزد توسط صندوقهاى قرضالحسنه چه حکمى دارد؟
ج) کارمزد به عنوان مخارج صندوق، گرفته مىشود لذا مسئولين محترم صندوق بايد طورى محاسبه کنند که کارمزد به مقدار هزينههاى جارى صندوق مانند آب و برق و حقوق کارمندان و امثال آن باشد حال اگر اين محاسبه صورت گرفت و احياناً مبلغى اضافه آمد، مصرف آن بستگى به نظر مسئولين صندوق دارد.
س: در بين مردم باب شده كه تعدادى از افراد، مثلاً بيست نفر، ماهانه هر كدام ده هزار تومان طبق قراردادى كه همه آن را قبول كردهاند، روى هم مىگذارند و هر ماه آن را به قيد قرعه براى رفع گرفتارىهاى مالى به يكى از افراد مىدهند و فردى كه پول را مىگيرد همه ماهه همان ده هزار تومان را تا تمام شدن قسط مىپردازد و بقيه نيز به قيد قرعه و نوبت پول را مىگيرند و هيچگونه سود يا كارمزد به هيچ كس تعلق نمىگيرد، لطفاً حكم شرعى اين مسأله را بفرماييد.
ج) مشاركت در قرض دادن به اعضاى صندوق به شرح مذكور اشكال ندارد.
س: اينجانب براى خريد خودرو از صندوق قرضالحسنه مبلغى را به عنوان وام درخواست نمودهام، صندوق پرداخت مبلغ مذكور را مشروط به باز نمودن حساب با موجودى مبلغ يك ميليون تومان اعلام داشته، ضمن اينكه اين مبلغ تا پايان پرداخت اقساط وام (48 ماه) قابل برداشت نبوده و هيچ سودى هم در قبال اين مبلغ به دريافت كننده وام پرداخت نخواهد شد.
ج) اگر پرداخت وام در قرارداد وام مشروط به سپردن مبلغى به صندوق باشد، چنين قراردادى ربوى و حرام است، ولى اصل قرض صحيح و پول قرضى حلال است، و چنانچه از باب تخصيص اعطاى وام به كسانى باشد كه در صندوق سپرده دارند، اشكال ندارد.
س. وام هایی که برای خرید کالا دریافت میکنند و در موارد دیگر مصرف میکنند، برای رهایی از عمل انجام شده حکم شرعی آن شفاف نیست؟
ج. تابع مقررات مشروع و اختیارات قانونی مسئولان ذی ربط است.
احکام چک و سفته
اجوبه الاستفتائات
س 1950: معامله چک و سفته مدتدار بهصورت نقد به قیمتی کمتر از مبلغ آن که امروزه رایج است، چه حکمی دارد؟
ج: فروش چک مدّتدار به دیگری به کمتر یا بیشتر از مبلغ مندرج در چک جایز است و اشکال ندارد آنچه اشکال دارد و جایز نیست این است که مبلغی از کسی قرض بگیرد و در برابر آن چک مدّتدار به مبلغ بیشتر از مبلغ قرض به وی بدهد. این عمل قرض ربوی بوده و حرام است؛ اگرچه بعید نیست اصل قرض صحیح باشد.
س 1951: آیا چک به منزله پول نقد است بهطوری که اگر بدهکار آن را به طلبکار بدهد برئالذمّه میشود؟
ج: چک به منزله پول نقد نيست و تحقق ادای دين يا ثمن با دادن آن به طلبکار يا فروشنده متوقف بر اين است که عرفاً قبض چک، قبض مبلغ آن محسوب شود و اين با تفاوت موارد و اشخاص تفاوت پيدا میکند.
احکام چک و سفته
استفتائات جدید
س: من از کارت دستگاه خودپرداز بانک استفاده مىکنم، که گاه (بدون اينکه پولى در حسابم باشد) از پول اعتبارى کارت خرج مىکنم ولى بايد يک درصدى اضافه بها به صورت ماهانه، نسبت به آن مقدار پولى که از کارت استفاده کردهام بپردازم. اگر اين بهره حساب مىشود، کفاره اين گناه چيست و چگونه مىتوانم خود و خانوادهام را از اين گناه در آينده خلاص کنم، چرا که بايد در طى بيست ماه آينده اين پول اعتبارى را با اضافه بها پس بدهم.
ج) اگر با استفاده از کارت اعتبارى پول را به عنوان قرض دريافت کردهايد که بعداً با بهره بپردازيد، اصل قرض صحيح است و پول قرضى حلال است، ولى درصد اضافه، اگر بابت كارمزد نباشد ربا و حرام است و شما شرعاً بدهکار آن نيستيد اگرچه بانک خواه و ناخواه از شما خواهد گرفت.
بیمه
اجوبه الاستفتائات
س 1952: بیمه عمر چه حکمی دارد؟
ج: شرعاً مانعی ندارد.
س 1953: آیا استفاده از دفترچه بیمه درمانی برای کسی که جزء خانواده صاحب دفترچه نیست جایز است؟ و آیا جایز است صاحب دفترچه آن را در اختیار دیگران بگذارد؟
ج: استفاده از دفترچه بيمه درمانی فقط برای کسی جايز است که شرکت بيمه نسبت به ارائه خدمات به او تعهد کرده است و استفاده ديگران از آن موجب ضمان است.
س 1954: شرکت بیمه در ضمن قرارداد بیمه عمر که با بیمه گزار منعقد نموده، متعهد شده است که بعد از وفات بیمه گزار، مبلغی پول به کسانی که او معیّن میکند بپردازد، حال اگر این شخص بدهکار باشد و دارایی او برای پرداخت بدهیاش کافی نباشد، آیا طلبکاران حق دارند طلب خود را از مبلغی که شرکت بیمه پرداخت میکند بردارند؟
ج: اين امر تابع توافق آنان در قرارداد بيمه است، اگر قرار آنان بر اين باشد که شرکت بيمه مبلغ مقرر را بعد از وفات بيمهگزار به شخص يا اشخاصی که او مشخص کرده بدهد، در اين صورت آنچه شرکت میپردازد، حکم ترکه ميّت را ندارد، بلکه مختص کسانی است که برای دريافت اين مبلغ مشخص شدهاند.
بیمه
استفتائات جدید
س: آيا دريافت و تصرف ديه و مخارج درمان ـ که ناشى از حکم نادرست قاضى است و از بيمه پرداخت مىگردد ـ براى مصدومى كه از عمل قاضى مطلع است، جايز مىباشد همچنين آيا وى مالک اين ديه مىشود يا خير؟
ج) دريافت و تصرف ديه و مخارج درمان به استناد حکم غير قانونى و باطل قاضى، جايز نيست و شرعاً موجب ضمان است.
س: در صورتى که قاضى نسبت به تغيير صحنه تصادف علم دارد، آيا حکم به پرداخت ديه و مخارج مصدوم از بيمه براى او، جايز است؟ و بر فرض عدم جواز آيا حكم مزبور، صحيح و نافذ مىباشد؟
ج) حکم پرداخت ديه و مخارج مصدوم از بيمه در فرض سؤال، فاقد اعتبار و غير نافذ مىباشد.
س: در صورتى که خودروى شخصى در سانحه تصادف، بيمه نبوده و اين شخص نيز توانايى پرداخت ديه و مخارج مصدوم را ندارد، آيا جايز است که به گونهاى خودروى پدر يا ديگرى را که داراى بيمه است با خودروى فاقد بيمه خود در همان سانحه جابجا کند تا از بيمه آن بهره مند گردد؟
ج) جابجايى براى سوء استفاده از بيمه جايز نيست.
س: در اداره ما برگههايى توزيع شد كه در آن مىتوان سهم هر نفر از وراث را از حقوق پس از مرگ و يا خسارت بيمه عمر بنا به دلخواه مشخص نمود (قرارداد بيمه عمر) و سازمان نيز موظف به رعايت آن مىشود. آيا با وجود در قيد حيات بودن همه ورثه مىتوان سهم هر يك را بر خلاف دستور ارث مشخص نمود مثلاً پدر را بخاطر عدم نياز مالى حذف و سهم او را به يكى از فرزندان و يا همسر واگذار كرد؟ آيا اصلاً اين قرارداد بيمه عمر تابع قوانين شرعى ارث است؟
ج) پرداختى شرکتهاى بيمه، در بيمه عمر و ساير خسارتها تابع چگونگى عقد قرارداد بيمهگذار با شرکت بيمه است، به هر نحو که قرارداد را منعقد سازند، اشکال ندارد؛ و اين موضوع ربطى به ماترک ميّت، ورّاث و ورثه بر طبق کتاب و سنّت ندارد.
س: برخى از شركتهاى بيمه خصوصى در ضمن عقد بيمه عمر قرارداد مىنمايند كه مثلاً با دريافت مبلغ سالانه يك ميليون تومان طى 15 سال شخصى را بيمه نمايند چنانچه شركت مزبور مدعى سرمايهگذارى در امور بازرگانى و يا بازار بورس باشد و تعهد نمايد مبلغى را به عنوان سود قطعى به بيمهپذير بپردازد و در صورتى كه در هر مقطع شخص به هر دليل فوت نمايد مبلغى قطعى مثلاً 40.000.000 تومان به ورثه پرداخت نمايد و در صورت عدم فوت و پرداخت حق بيمه به مدّت 15 سال، مبلغ 200.000.000 تومان بپردازد آيا پرداخت وجه به شركت مزبور و دريافت مبالغ فوق بدين شكل وجاهت شرعى دارد و يا خير؟
ج) قرارداد بيمه به نحو مذکور در سؤال صورت شرعى ندارد، ولى اگر قرارداد شرکت بين بيمه شونده و بيمه کننده و يا قرارداد مضاربه بين آن دو منعقد شود اشکال ندارد و هر يک از دو قرارداد ياد شده، احکام و آثار شرعى خاص خود را دارد.
س: شخصى براى پرداخت مهريه همسر خود از طريق بيمه مهريه با سازمان بيمه به اين نحو قرارداد بسته است كه بعد از پرداخت اقساطى طى چند سال، در پايان دوره، سرمايه بيمه را كه بيش از دو برابر مبلغ اقساط پرداخت شده مىباشد دريافت كند. آيا سر سال خمسى بايد خمس اقساط پرداختى را داد؟
ج) بيمه به نحو فوق الذكر صورت شرعى ندارد ولى اگر شركت بيمه بعد از دريافت حق بيمه متقابلاً مسؤول به پرداخت مهريه همسرش باشد، نه آنكه پول دريافتى اقساطى را ثانياً به بيمه شونده مسترد بدارد در اين صورت بيمه بدين نحو اشكال ندارد و اقساط پرداختى ماهانه جزو مؤونه بيمه شونده محسوب است كه خمس ندارد.
س. اینجانب تصادف کرده ام و مقصر بوده ام و بیمه پاسخگوی شخص مقابل بوده ولی ایشان از من بابت افت ماشین شکایت نموده اند. آیا بنده ضامن افت قیمت ماشین طرف مقابل هم هستم یا همان مبلغی که بیمه به عنوان خسارت میدهد کفایت میکند؟
ج. ضامن تفاوت قیمت هستید.
اموال دولتی
اجوبه الاستفتائات
س 1955: چندین سال است که مقداری از اموال مربوط به بیتالمال نزد من است و اکنون میخواهم خود را برئالذمّه نمایم، وظیفه من چیست؟
ج: اگر آنچه که از اموال بيتالمال نزد شماست، از اموال دولتی مختص به اداره خاصی از ادارههای دولتی باشد بايد در صورت امکان به همان اداره برگردانيد و الا بايد به خزانه عمومی دولت تحويل بدهيد.
س 1956: اینجانب اقدام به استفاده شخصی از بیتالمال کردهام، وظیفه من برای برئالذمّه شدن چیست؟ استفاده شخصی از امکانات بیتالمال تا چه حدّی برای کارمندان جایز است؟ و در صورتی که با اذن مسئولین مربوطه باشد، چه حکمی دارد؟
ج: استفاده کارمندان از امکانات بيتالمال در ساعات رسمی کار به مقدار متعارفی که مورد ضرورت و نياز است و شرايط کاری بيانگر اذن به کارمندان در اين مقدار از استفاده است، اشکال ندارد و همچنين استفاده از امکانات بيتالمال با اذن کسی که از نظر شرعی و قانونی حق اذن دارد، بدون اشکال است. در نتيجه اگر تصرّفات شخصی شما در بيتالمال به يکی از دو صورت مذکور باشد، چيزی در اين رابطه به عهده شما نيست، ولی اگر از اموال بيتالمال استفاده غير متعارف کرده باشيد و يا بدون اذن کسی که حق اذن دارد، بيشتر از مقدار متعارف استفاده نماييد، ضامن آن هستيد و بايد عين آن را اگر موجود باشد به بيتالمال برگردانيد و اگر تلف شده باشد، بايد عوض آن را بدهيد و همچنين بايد اجرت المثل استفاده از آن را هم در صورتی که اجرت داشته باشد به بيتالمال بپردازيد.
س 1957: بعد از آنکه تیم پزشکی مأمور معاینه، درصد از کار افتادگی مرا تعیین کرد مبلغی را به عنوان مساعدت از دولت دریافت کردم، ولی احتمال میدهم که مستحق دریافت این مقدار نباشم و پزشکان به علت آشنایی و رابطه با من، مراعات مرا کرده باشند، باتوجه به اینکه جراحاتم بسیار زیاد است و امکان دارد مستحق دریافت مبلغی بیشتر از آن مقدار باشم، تکلیف من در این حالت چیست؟
ج: دريافت مبلغی به عنوان درصد از کارافتادگی که توسط تيم پزشکی مأمور معاينه، معيّن شده و به شما پرداخت میشود اشکال ندارد مگر آنکه يقين داشته باشيد که از نظر قانونی استحقاق دريافت آن را نداريد.
س 1958: مبلغی معادل دو ماه حقوق ماهانهام را بر اثر اشتباه از حسابدار دریافت کردم و مسئول مؤسسه را هم مطلع نمودم، ولی مبلغ اضافی را برنگرداندم و در حال حاضر حدود چهار سال از آن میگذرد، با توجه به اینکه جزء بودجه مالی سالانه مؤسسات دولتی است، چگونه میتوانم آن مبلغ را به حساب مؤسسه برگردانم؟
ج: اشتباه حسابدار مجوّز قانونی برای دريافت مبلغی بيشتر از مقدار مورد استحقاق نيست و واجب است مبلغ اضافی را به آن مؤسسه برگردانيد هرچند جزء بودجه سال قبل آن باشد.
س 1959: براساس مقرّرات، مجروحین جنگی که درصد از کارافتادگی آنان بیشتر از 25٪ است، میتوانند از تسهیلات دریافت وام از مؤسسه استفاده کنند، آیا کسی که درصد معلولیت و از کارافتادگی او کمتر از این مقدار است، میتواند از این تسهیلات استفاده کند؟ و اگر از آنها استفاده کرد و مبلغی از مؤسسه وام گرفت، آیا جایز است درآن تصرّف کند؟
ج: کسی که شرايط دريافت وام از بيتالمال را ندارد، جايز نيست به اعتبار آن شرايط و مزايا از بيتالمال وام بگيرد و اگر به اين عنوان چيزی دريافت کرد، تصرّف در آن جايز نيست.
س 1960: با در نظر گرفتن این مطلب که کالاهای دولتی با پولی که از بودجه دولت است خریداری میشوند، آیا جایز است شرکت یا کارخانه یا ادارهای که بودجه دولتی دارد لوازم و مواد اولیه و کالاهای مورد نیاز خود را از شرکت یا کارخانه یا ادارهای خریداری کند که بودجه او هم از اموال دولت است؟
ج: اگر معامله بر طبق ضوابط شرعی و مقررات قانونی صورت بگيرد، اشکال ندارد.
س 1961: اموال دولت اسلامی یا غیر اسلامی که در اختیار دولت و حکومت و یا کارخانهها و شرکتها و مؤسسات تابع دولت هستند، چه حکمی دارند؟ آیا آنها جزء اموال مجهولالمالک هستند یا اینکه ملک دولت محسوب میشوند؟
ج: اموال دولت هرچند غير اسلامی باشد، شرعاً ملک دولت محسوب میشوند و با آنها مانند ملکی که مالک آن معلوم است رفتار میشود و جواز تصرّف در آنها هم متوقف بر اذن فرد مسئولی است که حق تصرّف در اين اموال را دارد.
س 1962: آیا رعایت حقوق دولت در املاک عمومی و حقوق مالکین در املاک خصوصی در سرزمینهای کفر واجب است؟ آیا استفاده از امکانات مراکز آموزشی در غیر مواردی که مقررات قانونی آنها اجازه میدهد جایز است؟
ج: در وجوب مراعات احترام مال ديگری و حرمت تصرّف در آن بدون اذن او، فرقی بين املاک اشخاص و اموال دولت نيست چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان و همچنين فرقی بين اينکه در سرزمين کفر باشند و يا در سرزمين اسلامی و مالک آن مسلمان باشد يا کافر، وجود ندارد و بهطور کلی استفاده و تصرّف در اموال و املاک ديگران که شرعاً جايز نيست، غصب و حرام و موجب ضمان است.
س 1963: اگر اعتبار فیشهای غذا که به دانشجویان دانشگاهها داده میشود، در صورت عدم دریافت غذا در روز معیّن، بدون برگرداندن پول آن باطل شود، آیا جایز است فیشهای باطل را به جای فیشهای معتبر برای دریافت غذا ارائه بدهیم؟ و غذایی که به این طریق گرفته میشود چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از فيشهايی که از اعتبار ساقط شدهاند برای دريافت غذا جايز نيست و غذايی که با آنها گرفته میشود غصب است و تصرّف در آن حرام و موجب ضمان قيمت آن است.
س 1964: در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی امکاناتی مانند غذا و لوازم مورد نیاز دانشگاهی به دانشجویان داده میشود که توسط وزارت بازرگانی و مؤسسات دیگر به دانشجویان مشغول به تحصیل در آن دانشگاه اختصاص یافته است، آیا توزیع آنها بین سایر کارمندان مشغول به کار در دانشگاه نیز جایز است؟
ج: توزيع نيازمنديهای مورد مصرف و مختص به دانشجويان مشغول به تحصيل در دانشگاه بين ساير اشخاصی که در آنجا کار میکنند، جايز نيست.
س 1965: از طرف نهادهای مربوطه ماشینهایی در اختیار مدیران مؤسسات و مسئولین نظامی قرار میگیرد تا از آنها در امور اداری استفاده کنند، آیا شرعاً جایز است از آنها برای کارهای شخصی و غیراداری استفاده شود؟
ج: جايز نيست مديران و مسئولين و ساير کارمندان در هيچيک از اموال دولتی تصرّفات شخصی کنند مگر آنکه با اجازه قانونی نهاد مربوطه باشد.
س 1966: اگر بعضی از مسئولین از بودجهای که جهت خرید غذا و میوه برای میهمانهای رسمی اداری در اختیار آنان گذاشته میشود، سوءاستفاده کنند و آن را در موارد دیگری مصرف نمایند، این کار چه حکمی دارد؟
ج: مصرف نمودن اموال دولتی در غير مواردی که اجازه داده شده، در حکم غصب است و موجب ضمان میباشد، مگر آنکه با اجازه قانونی مقام مسئول بالاتر صورت بگيرد.
س 1967: اگر شخصی مقداری حقوق یا مزایای خاصی که بهطور قانونی به او اعطا شده از دولت طلب داشته باشد، ولی دلائل قانونی برای اثبات حق خود در اختیار نداشته باشد و یا قادر بر مطالبه آن نباشد، آیا جایز است به مقدار حق خود از اموال دولتی که در اختیار دارد به عنوان تقاص بردارد؟
ج: جايز نيست اموال دولتی را که بعنوان امانت در اختيار و تحت تصرّف او هستند به قصد تقاص برای خود بردارد، در نتيجه اگر مال يا حقّی از دولت طلب دارد و میخواهد آن را بگيرد برای اثبات و مطالبه آن بايد از راههای قانونی اقدام نمايد.
س 1968: سازمان آب مبادرت به ریختن ماهی در آب سدّی نموده که آب رودهایی که خود دارایِ ماهی هستند به آن میریزد ولی سازمان آب ماهیهای آب سد را فقط بین کارمندان خود تقسیم میکند و از صید آنها توسط سایر مردم جلوگیری مینماید، آیا جایز است دیگران هم این ماهیها را برای خودشان صید کنند؟
ج: ماهیهای موجود در آبهايی که پشت سد جمع شدهاند هرچند ماهیهای آبهايی باشند که به سد میريزند، تابع آبی هستند که اختيار آن در دست سازمان آب است و در نتيجه صيد ماهيها و استفاده از آنها منوط به اجازه سازمان آب است.
اموال دولتی
استفتائات جدید
به استحضار مىرساند جهت مصارف عمومى در يكى از مساجد تهران چند سالى از آب و برق عمومى بدون نصب كنتور و پرداخت پول استفاده شده است و پس از تخريب و تجديد بناى مسجد بخش عمدهاى از آب و برق استفاده شده در عمليات ساخت نيز آب و برق عمومى بوده است. در حال حاضر به دليل ساخت و ساز انجام شده، مسجد مبلغ بالايى مقروض مىباشد و با مشكلاتى حق انشعاب آب و برق پرداخت و كمتر نصب گرديده است. لطفاً بفرماييد: س1: تكليف افرادى كه در طول اين مدت از آب و برق عمومى در مسجد استفاده نمودهاند چيست؟ س2: تكليف وضو و نمازهايى كه افراد با شرايط مذكور در مسجد بهجا آوردهاند چيست؟ س3: در حال حاضر با توجه به اينكه مسجد با آب و برق عمومى بنا گرديده اقامه نماز در آن داراى چه حكمى است؟
ج1) افرادى كه اطلاع نداشتهاند وضو و نمازشان صحيح است. ج2و3) نمازهاى خوانده شده از اين جهت اشكال ندارد و صحيح است لكن در همه صور در حال حاضر بايد حقوق بيتالمال را جبران نمايند.
س: با توجه به اينكه مساجد شهرها از حق انشعاب معاف و از سوى قانون مكلف به پرداخت آببها مىباشند مشاهده مىشود كه بعضى از مساجد حق آببها را پرداخت نمىنمايند. نظرتان را در خصوص وضو در اين مساجد و تكليف هيئت امنا و امام جماعت مساجد اعلام فرماييد.
ج) امتناع از پرداخت آببها جايز نيست و در صورت علم، موجب بطلان وضو مىباشد و متصديان امور مساجد موظفند نسبت به انجام وظايف شرعى و قانونى اقدام كنند.
س1: چنانچه برخى افراد آببهاى منزل خود را پرداخت ننمايند و از آن آب علاوه بر استفاده گوناگون غسل واجب نموده و يا براى اداى نماز وضو بگيرند استفاده از آن آب مخصوصاً غسل و وضوى آنان چه حكمى دارد؟ س2: چنانچه برخى افراد هزينه برق مصرفى خانه و يا محل كار خود را پرداخت ننمايند از نظر شرعى چه حكمى دارد؟
ج1) امتناع از پرداخت آببها جايز نيست و موجب بطلان وضو و غسل مىشود. ج2) جايز نيست و موجب ضمان مىشود.
س: زندگى کردن در خانه کسى که بطور غير قانونى از آب و برق شهرى استفاده مىکند چه حکمى دارد؟
ج) استفاده از آب و برق سازمان آب و شرکت برق بدون اجازه و نصب کنتور انشعاب از طرف سازمانهاى مربوطه حکم غصب را دارد که حرام و انجام اعمال عبادى با چنين آبى باطل است، مگر آنکه در گذشته خودش غاصب نبوده، و موضوعاً اطلاع از غصب نداشته است که در اين صورت اعمال گذشته محکوم به صحّت است ولى ضامن هزينه آب و برق مصرفى است.
س: آيا مىتوان از برق شهرى براى چراغانى كردن هيأتهايى كه در ماه محرم برپا مىشود استفاده كرد؟
ج: اگر برخلاف مقررات باشد، اشکال دارد و موجب ضمان است.
س: من مبلغى را از دانشگاه جهت برپايى بازديد علمى دانشجويان از دانشگاه گرفتم و آن را صرف خريد غذا و تهيه ماشين بچهها کردم و مقدارى پول و مواد غذايى اضافه مانده است. آيا مىتوان اين مقدار اضافى را در حالى که بنده تمام کارها و زحمات اردو را کشيدهام به عنوان حقالزحمه بدون اجازه آنها بردارم؟
ج) اگر از انجام امور مذکور قصد مجانيّت نکردهايد، دريافت هرگونه حقالزحمهاى بايد با اجازه کسانى باشد که مبلغ را پرداخت کردهاند مگر آنکه اختيار تام به شما داده باشند.
س: برخى يگانهاى نظامى دولت به دليل مشكلات مالى، هزينه آب بهاى مصرفى خود را به سازمان آب و فاضلاب نمىپردازند و حتى گاهاً آب مصرفى بعضى از يگانها بصورت غيرقانونى به شبكه آب متصل است. خواهشمند است بفرماييد آيا با اين آب (كه متعلق به دولت است و ما نيز جزئى از دولت محسوب مىگرديم و در جهت خدمت به مردم تلاش مىكنيم) مىتوان وضو و غسل انجام داد يا بايد تيمم كرد؟
ج) بر مسئولين يگانها لازم است اجازه سازمان آب و فاضلاب را راجع به استفاده از آن آب تحصيل نمايند، ولى پرسنل اگر نمىتوانند از آب ديگرى كه مباح باشد استفاده نمايند مانع ندارد از آن آب براى وضو، و غسل و ساير تصرفات استفاده كنند.
س: شخصى بدون مجوز از سازمان آب، لولهاى از خيابان به منزل خود كشيده است، حكم غسل و وضوى انجام شده با آن آب چيست؟
ج) در فرض سؤال حكم غصب را دارد.
س: استفاده از خانههاى سازمانى دولتى براى کسانى که امکان مالى دارند يا خانه شخصى دارند از نظر شرعى چه حکمى دارد؟ و اگر به وسيله پارتى بازى و... به آن دست يابيم خواندن نماز در آن اشکال دارد يا خير؟
ج) اگر برخلاف مقررات است، جايز نيست و اگر از طريق نامشروع اشغال شده است، نماز در آن حکم غصب را دارد.
کار در مؤسسات دولتی
اجوبه الاستفتائات
س 1969: آیا برپایی نماز جماعت توسط کارمندان در ساعات رسمی کار جایز است؟ و بر فرض عدم جواز، اگر ملتزم شوند که بعد از پایان ساعات رسمی، آن مقدار وقتی را که به نماز خواندن اختصاص دادهاند جبران کنند، آیا در این صورت، اقامه نماز در ساعات رسمی کار برای آنان جایز است؟
ج: با توجه به اهميّت خاص نمازهای يوميه و تأکيد زيادی که بر اقامه نماز در اول وقت شده است و با توجه به فضيلت نماز جماعت، مناسب است کارمندان روشی را اتخاذ کنند که بتوانند در خلال ساعات کار اداری نماز واجب را بهطور جماعت در اول وقت و در کمترين زمان بخوانند، ولی بايد بهگونهای مقدمات اين کار را فراهم کنند که نماز جماعت در اول وقت بهانه و وسيلهای برای به تأخيرانداختن کارهای مراجعهکنندگان نشود.
س 1970: در بعضی از مراکز تعلیم و تربیت مشاهده میشود که معلّم یا مدیری که کارمند یکی از بخشهای اداری است، با موافقت مسئول اداری مستقیم خود در ساعات رسمی کارش مبادرت به تدریس در مدارس دیگر میکند و علاوه برحقوق ماهانه خود، اجرت این تدریس را هم دریافت میکند، آیا این کار و گرفتن اجرت در برابر آن جایز است؟
ج: موافقت مسئول مستقيم کارمند با تدريس او در اثناء ساعات رسمی کارش، تابع حدود اختيارات قانونی فرد مسئول است، ولی با اين فرض که کارمند دولت در برابر ساعات رسمی کارش هر ماه حقوق دريافت میکند، حق ندارد در برابر تدريس در مدارس ديگر در همان ساعات رسمی کارش حقوق ديگری دريافت نمايد.
س 1971: باتوجه به اینکه ساعات رسمی کار ممکن است حتّی تا ساعت 5 /2 طول بکشد، خوردن یک وعده غذا در اثناء کار در اداره چه حکمی دارد؟
ج: اگر وقت زيادی نگيرد و منجر به تعطيلی کار اداری نشود، اشکال ندارد.
س 1972: اگر کارمند در محل کار خود در اداره، ساعات بیکاری زیادی داشته باشد و مجاز نباشد که در این ساعات در بخشهای دیگر کار نماید، آیا جایز است در اوقات بیکاری کارهای شخصی مربوط به خودش را انجام دهد؟
ج: اقدام به انجام کارهای شخصی در اثناء کار در محل کار، تابع مقررات و اجازه قانونی مسئول مربوطه است.
س 1973: آیا جایز است کارمندان در ادارهها و مؤسسات دولتی اقامه نماز جماعت داشته و یا مجالس عزاداری برپا کنند؟
ج: اقامه نماز و بيان احکام و معارف و امثال آن در هنگام اجتماع برای نماز درخصوص ماه مبارک رمضان و ساير ايّامالله مانع ندارد، مشروط بر اينکه حقوق مراجعين تضييع نشود.
س 1974: ما در یک مؤسسه نظامی کار میکنیم و محل کارمان در دو مکان جداگانه است و بعضی از برادران در مسیر رفتن از یک مکان به مکان دیگر کارهای شخصی انجام میدهند که وقت زیادی میگیرد، آیا برای انجام این کارها باید اجازه گرفت یا خیر؟
ج: اشتغال به انجام کارهای شخصی در ساعات رسمی مقرر برای کار، احتياج به اجازه مسئول بالاتر، که اين حق را داشته باشد، دارد.
س 1975: در نزدیکی اداره ما مسجدی وجود دارد، آیا جایز است در اثناء ساعات رسمی کار برای شرکت در نماز جماعت به آنجا برویم؟
ج: خارج شدن از اداره برای رفتن به مسجد جهت شرکت در نماز جماعت در اول وقت، در صورتی که نماز جماعت در خود اداره بر پا نشود، اشکال ندارد، ولی بايد مقدمات نماز به گونهای فراهم شود که مدت غيبت از اداره در ساعات رسمی کار برای ادای فريضه نماز جماعت، کاملاً کاهش پيدا کند.
س 1976: اگر کارمندی هر ماه در حدود سی یا چهل ساعت در اداره اضافهکاری نماید، آیا جایز است مسئول اداره برای تشویق کارمندان ساعات اضافه کاری آنان را دوبرابر حساب کند، مثلاً هر ماه برای آنان صد و بیست ساعت محاسبه کند؟ و در صورتی که اشکال داشته باشد، اجرتی که برای اضافهکاریهای قبلی گرفته شده چه حکمی دارد؟
ج: نوشتن گزارشهای غيرواقعی و دريافت پول در برابر ساعات اضافهای که کاری در آنها انجام نشده جايز نيست و واجب است پولهای اضافهای که کارمند مستحق دريافت آنها نبوده، بازگردانده شود، ولی اگر قانونی وجود داشته باشد که به مسئول اداره اجازه دهد تا ساعات اضافه کاری کارمندی را که اضافه کاری انجام داده، دو برابر نمايد جايز است اين کار را انجام دهد و در اين صورت دريافت اجرت توسط کارمند طبق گزارشی که مسئول اداره از ساعات اضافه کاری او نوشته، جايز است.
کار در مؤسسات دولتی
استفتائات جدید
س: آيا در محل کار و در ساعت کارى در زمانى که کار خاصى براى انجام دادن وجود ندارد مىتوان به کارهاى ديگر پرداخت؟
ج) شخصى که موظّف است در وقت معيّنى کارى انجام دهد، حتى در وقت بيکارى هم نبايد وقت خود را صَرف در کارهايى که مربوط به آنجا نيست بکند، مگر با اذن مسئولى که شرعاً و قانوناً حق اذن دادن داشته باشد.
س: حقوق كارمند در خارج از كشور مطابق قانون ايران به ارز خارجى مشخص شده است. اگر حقوق ماهيانه را نقداً يا به صورت چک به كارمند پرداخت كنند دقيقاً همان مقدار معلوم را دريافت مىكند. اما اگر حقوق ماهيانه را به حساب بانكى او (عليرغم عدم رضايت كارمند) بريزند كارمند براى دريافت حقوق ماهيانهاش از بانک بايد مقدارى را به عنوان كارمزد پرداخت كند. در اين صورت ديگر حقوق ماهيانهاش مطابق آن مقدار معلوم شده نيست بلكه به دليل كارمزد پرداخت شده كمتر است. آيا عمل به اين رويه كه متضمن ضرر به اصل حقوق كارمند مىباشد صحيح است؟
ج) هر طور که در قرارداد اوليه قيد مىشود بايد عمل شود و در غير اين صورت بايد با توافق طرفين باشد.
س: اينجانب، مدتى با اطلاع مدير مربوطه در محل كارم حضور نداشتهام. ليكن ايشان اين مدت را براى بنده حضور ثبت كرده و در نتيجه حقوق پرداخت شده است. البته اينجانب در مبلغ مذكور تصرف نكردهام و اكنون بر آن سال گذشته است. استدعا دارم در مورد چگونگى تصرف در مبلغ مذكور و پرداخت وجوهات آن، با توجه به اينكه بازگشت آن از نظر سيستم غير ممكن است، راهنمايى نماييد.
ج) تابع مقررات قانونى اداره مربوطه است و در صورتى که مقررات اجازه تملّک آن مال را به شما داده باشد، جزو درآمد شما محسوب شده و سر سال خمسى اداى خمس آن واجب است.
س: من يکى از کارکنان نيروهاى مسلح هستم و به علت مشکلات شخصى نمىتوانم خوب خدمت کنم وظيفه من چيست؟
ج) بايد به اطلاع مسئول آن اداره برسانيد و طبق مقررات عمل کنيد.
س: در صورتى که کارفرما مبلغ حقوق کارگران را طورى در نظر گرفته باشد که خرج زندگى آنها را تأمين نکند و کارگران علىرغم اينکه کارى ندارند اضافهکارى بمانند با توجه به اينکه در آن ساعات کارى انجام نمىدهند، آيا حقوق مربوط به اضافهکارى حلال است و مشکلى ندارد؟
ج) در مفروض سؤال اضافهکارى وجه شرعى ندارد و حقوق و مزدى که بابت آن دريافت مىشود اشکال دارد.
مالیات و عوارض
اجوبه الاستفتائات
س 1990: بعضی از افراد و شرکتها و مؤسسات خصوصی و دولتی برای فرار از پرداخت مالیات و عوارضی که دولت مستحق دریافت آن است، از راههای مختلف مبادرت به مخفی کردن بعضی از حقایق میکنند، آیا این کار برای آنان جایز است؟
ج: خودداری کردن از اجرای قوانين دولت جمهوری اسلامی و عدم پرداخت ماليات وعوارض و ساير حقوق قانونی دولت اسلامی برای هيچکس جايز نيست.
س 1991: شخصی از طریق انعقاد قرارداد مضاربه با یکی از بانکها مبادرت به کسب درآمد میکند و طبق قرارداد، مقداری از درآمد حاصله را به بانک میدهد، آیا جایز است اداره مالیات از او بخواهد که علاوه بر پرداخت مالیات سهم خودش از درآمد، مالیات سهم بانک را هم بپردازد؟
ج: اين امر تابع قوانين و مقررات ماليات بر درآمد است، بنا بر اين اگر مکلّف از نظر قانونی فقط ملزم به پرداخت ماليات سهم خود از درآمد باشد، ضامن ماليات سهم شريک از درآمد نمیباشد.
س 1992: خانهای را از فردی خریدم به این شرط که مالیات معامله خانه را نصف به نصف بپردازیم. فروشنده از من خواست که قیمت خانه را به مأمور مالیات کمتر از قیمت خرید بگویم تا مالیات کمتری پرداخت شود، آیا پرداخت مالیات مقدار تفاوت بین قیمت خانه و قیمتی که من به مأمور مالیات گفتهام، بر من واجب است؟
ج: پرداخت بقيه سهم خودتان از مالياتِ مربوط به قيمت واقعی خانه بر شما واجب است.
س 1993: بین اهالی منطقه ما مشهور است که پرداخت پول آب و برق به دولت غیراسلامی که سعی در آزار مردم مسلمان خود دارد واجب نیست، بهخصوص اگر در رفتار با ملّت خود بین پیروان اهل بیت(علیهمالسلام) و دیگران تبعیض قائل شود، آیا جایز است از پرداخت قبض آب و برق به این دولت خودداری کنیم؟
ج: اين کار جايز نيست، بلکه بر هر کسی که از آب و برق دولتی استفاده میکند، پرداخت پول آن به دولت واجب است هرچند دولت غير اسلامی باشد.
س 1994: شوهرم که در حساب بانکیاش مقداری پول وجود دارد، فوت نموده است و بانک هم بعد از آگاه شدن از وفات او حساب بانکی او را بسته است و ازطرفی هم شهرداری اعلام کرده که وی باید عوارض محل تجاری خود را در برابر صدور پروانه ساختمانسازی و غیره بپردازد و در صورت عدم پرداخت مبادرت به بستن آن اماکن خواهد کرد و همه فرزندان ما هم صغیر هستند و قدرت پرداخت آن عوارض را نداریم، آیا پرداخت مالیاتها وعوارض مزبور بر ما واجب است؟
ج: عوارض شهرداری و مالياتهای رسمی بايد طبق مقررات دولت پرداخت شوند، در نتيجه اگر اين عوارض و مالياتها بر عهده ميّت باشد، واجب است قبل از جدا کردن ثلث و تقسيم ميراث از اصل ترکه پرداخت شوند و اگر مربوط به ورثه باشد واجب است از اموال آنان پرداخت شوند.
شرایط وقف
اجوبه الاستفتائات
س 1999: آیا وقف از کسی که اکراه بر آن شده صحیح است؟
ج: اگر واقف اکراه بر وقف شده باشد، تا زمانی که اجازه او به آن ملحق نشود وقف صحیح نیست.
س 2000: بعضی از زرتشتیها بیمارستانی ساختهاند و آن را به مدّت هزار سال در راه خیر وقف کردهاند، با توجّه به ضوابط و مقررات وقف در فقه امامیه، آیا جایز است متولّی وقف در حال حاضر بر خلاف شرایط وقفنامه که در آن تصریح شده است: «اگر درآمد بیمارستان از هزینههای آن بیشتر شود باید با آن تعدادی تخت خریده و به تختهای موجود در بیمارستان اضافه شود»، عمل نماید؟
ج: در مواردی که وقف از مسلمان صحيح است از غير مسلمان ـ اعم از کتابی و غير کتابی ـ هم صحيح است، در نتيجه وقف بيمارستان برای استفاده در راه خير تا هزار سال، هرچند وقف منقطعالآخر است، ولی صحّت آن از نظر شرعی بدون اشکال است، لذا عمل به شرايط واقف بر متولّی موقوفه واجب است و او حق اهمال آن شرايط و تعدّی از آنها را ندارد.
شرایط متولی وقف
اجوبه الاستفتائات
س 2001: آیا جایز است متولّی وقف که از طرف واقف یا حاکم نصب شده، در برابر کارهایی که برای اداره شئون وقف انجام میدهد برای خودش اجرت بردارد و یا به دیگری بدهد تا آن کارها را به نیابت از او انجام دهد؟
ج: متولّی وقف اعم از اينکه از طرف واقف نصب شده باشد و يا از طرف حاکم، در صورتی که اجرت خاصی از طرف واقف برای او در برابر اداره امور وقف معيّن نشده باشد، میتواند اجرتالمثل را از درآمدهای وقف برای خودش بردارد.
س 2002: دادگاه مدنی خاص شخصی را به عنوان امین در کنار متولّی وقف برای نظارت بر اعمال او در اداره امور وقف نصب کرده است، در این قبیل موارد، اگر متولّی حق تعیین متولّی بعد از خود را داشته باشد، آیا میتواند بدون مشورت و تصویب آن شخص که توسط دادگاه نصب شده مبادرت به تعیین متولّی کند؟
ج: اگر حکم به ضمّ امين به متولّی شرعی برای نظارت بر اعمال او عام باشد و شامل همه اعمال مربوط به اداره وقف حتّی تعيين متولّی وقف برای بعد از خودش هم بشود، حق ندارد در تعيين متولّی بعدی بدون مشورت با امينِ ناظر، خود سرانه به رأی خودش عمل نمايد.
س 2003: صاحبان خانهها و زمینهای مجاور یکی از مساجد، املاک خود را به قصد توسعه آن بهطور مجانی به مسجد دادهاند تا به آن ضمیمه شود و امام جمعه هم بعد از مشورت با علما تصمیم به تنظیم سند مستقلی برای وقف آنها گرفته است و همه کسانی که زمینهای خود را به مسجد بخشیدهاند با این کار موافقت کردهاند، ولی بانی مسجد قدیمی با آن کار مخالفت میکند و خواهان آن است که وقف اراضی جدید در سند وقف قبلی ثبت شود و خود او متولّی همه وقف باشد، آیا او حق این کار را دارد؟ و آیا پاسخ مثبت به خواسته او بر ما واجب است؟
ج: اختيار وقف و تنظيم وقفنامه و تعيين متولّی خاص زمينهايی که به تازگی به مسجد ضميمه شدهاند با وقفکنندگان جديد است و بانی مسجد قديمی حق مخالفت با آن را ندارد.
س 2004: اگر متولّیان حسینیه بعد از اتمام وقف، یک نظام داخلی برای آن تنظیم کنند، ولی بعضی از بندهای آن با مقتضای وقفیّت آن معارض باشد، آیا شرعاً عمل به آن بندها جایز است؟
ج: متولّی موقوفه حق ندارد چيزی را وضع کند که با مقتضای وقف در تعارض باشد و شرعاً هم عمل به آن جايز نيست.
س 2005: اگر چند نفر به عنوان متولّی وقف نصب شده باشند، آیا شرعاً صحیح است که بعضی از آنان بدون جلب نظر دیگران بهطور انفرادی به تصدّی امور وقف بپردازند؟ و اگر بین آنان راجع به اداره امور موقوفه اختلاف رأی بروز کند، آیا جایز است هر یک از آنان خودسرانه به رأی خود عمل نمایند یا آنکه واجب است توقف نموده و به حاکم مراجعه کنند؟
ج: اگر واقف، توليت آنان را بهطور مطلق بيان کرده و قرائنی که دلالت بر استقلال بعضی از آنان حتّی اکثريت بنمايد وجود نداشته باشد، هيچکدام از آنان حتّی اکثريت حق ندارند در اداره امور وقف هرچند مقداری از آن، بنحو مستقل عمل نمايند، بلکه بايد برای اداره امور وقف، از طريق مشورت با يکديگر و اتخاذ رأی واحد، مجتمعا عمل نمايند و اگر بين آنان اختلاف ونزاعی رخ دهد، واجب است در آن مورد به حاکم شرع مراجعه کنند تا آنان را ملزم به اجتماع نمايد.
س 2006: آیا عزل بعضی از متولّیان وقف توسط متولّیان دیگر از نظر شرعی صحیح است؟
ج: صحيح نيست مگر جايی که واقف برای او چنين حقی را قرار داده باشد.
س 2007: اگر بعضی از متولّیان ادعا کنند که متولیان دیگر خائن هستند و اصرار بر عزل آنان داشته باشند، حکم شرعی چیست؟
ج: واجب است بررسی اتهام کسانی را که متهم به خيانت هستند، به حاکم شرع ارجاع دهند.
س 2008: اگر فردی زمین خود را وقف عام کند و تولیت آن را تا زنده است برای خودش و بعد از مردن برای اکبر اولاد ذکورش قرار دهد و اختیارات خاصی هم در اداره موقوفه برای او قرار دهد، آیا مدیریت اداره اوقاف و امور خیریه حق دارد همه یا بعضی از آن صلاحیتها و اختیارات را از متولّی سلب کند؟
ج: تا زمانی که متولّی منصوب از طرف واقف، از حدود اختيارات توليت وقف خارج نشده، اداره امور وقف همانگونه که واقف در انشاء وقف برای او مقرر کرده دراختيار اوست و از نظر شرعی تغيير و تبديل اختيارات او که در ضمن صيغه وقف توسط واقف مقرر گشته، صحيح نيست.
س 2009: فردی قطعه زمینی را برای مسجد وقف کرده و تولیت آن را برای فرزندان خود نسلا بعد نسلٍ و بعد از انقراض آنان برای امام جماعتی که نمازهای پنجگانه را در آن مسجد میخواند، قرار داده است. بر همین اساس بعد از انقراض نسل متولّی، تولیت آن را عالمی که نمازهای پنجگانه را برای مدّتی در آن مسجد میخوانده بر عهده گرفته است ولی او هم سکته نموده و قادر به اقامه نماز جماعت نیست، در نتیجه شورای ائمه جماعات، عالم دیگری را به عنوان امام جماعت کنونی مسجد تعیین کرده است، آیا با این کار عالم قبلی از تولیت عزل میشود یا آنکه حق دارد برای اقامه نماز جماعت فردی را به عنوان وکیل یا نایب خود تعیین کند و خودش به عنوان تولیت باقی بماند؟
ج: اگر فرض بر اين باشد که توليت آن عالم به اين عنوان است که او امام جماعت مسجد در نمازهای پنجگانه است، با عجز او از امامت جماعت درمسجد به علت بيماری يا هر علت ديگر، توليت از او ساقط میشود.
س 2010: شخصی املاک خود را وقف نموده تا درآمد آنها در موارد خاصی از کارهای خیر مانند کمک به سادات و اقامه مجالس عزاداری مصرف شود و در حال حاضر با افزایش قیمت اجاره آن املاک که جزء منافع وقف است، بعضی از مؤسسات یا اشخاص به دلیل عدم وجود امکانات در آنها یا دلائل فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی و یا دینی خواهان اجاره ملک موقوفه به قیمت ناچیزی هستند، آیا جایز است مدیریت اوقاف آنها را به قیمتی کمتر از قیمت روز اجاره دهد؟
ج: بر متولّی شرعی و مسئول اداره امور وقف واجب است در اجاره دادن به کسی که خواهان آن است و در تعيين مبلغ اجاره رعايت مصلحت و منفعت وقف را بنمايد، در نتيجه اگر در تخفيف مبلغ اجاره به سبب اوضاع و احوال خاص مستأجر يا اهميت کاری که وقف برای آن اجاره داده میشود، نفع و مصلحت وقف باشد اشکال ندارد و الا جايز نيست.
س 2011: بر طبق نظر امام راحل(قدّسسرّه) که مسجد متولّی ندارد، آیا این حکم شامل املاکی که برای مسجد وقف شدهاند مثل املاکی که برای اقامه مجالس وعظ و ارشاد و تبلیغ احکام در مسجد وقف شدهاند هم میشود؟ و بر فرض شمول، با توجه به اینکه بسیاری از مساجد، املاک موقوفهای دارند که متولّی قانونی و شرعی دائمی دارند و اداره اوقاف هم با آنان به عنوان متولّی رفتار میکند، آیا جایز است متولّیان این اوقاف از تولیت آنها دست بردارند و از انجام وظائف خود نسبت به اداره آنها خودداری کنند با آنکه در استفتایی از حضرت امام(رضوان الله علیه) نقل شده که متولّی حق اعراض از تولیت وقف را ندارد بلکه واجب است طبق آنچه واقف مقرر کرده عمل کند و در اینباره کوتاهی ننماید؟
ج: حکم به این که مسجد، تولیت بردار نیست مختص به خود مسجد است و شامل موقوفههایی که برای مسجد وقف شدهاند نمیشود. در نتیجه به طریق اولی شامل موقوفههایی که برای اموری از قبیل تبلیغ احکام و موعظه و ارشاد و مانند آن در مسجد وقف شدهاند، نمیشود، بنا بر این تعیین متولّی برای اوقاف خاص و عام، حتّی در مثل وقف ملک برای رفع نیازهای مسجد از قبیل لوازم و روشنایی و آب و نظافت مسجد و غیره، بدون اشکال است و متولّی منصوب، بنا بر احتیاط واجب حق اعراض از تولیت این قبیل اوقاف را ندارد بلکه واجب است مبادرت به اداره امور وقف همانگونه که واقف در صیغه آن مقرر کرده بنماید هرچند با گرفتن نایب برای این کار باشد و کسی حق ندارد برای او در اداره وقف ایجاد مزاحمت و مشکل کند.
س 2012: آیا جایز است فردی غیر از متولّی شرعی وقف با دخالت در امور وقف و تصرّف در آن و تغییر شرطهایی که در صیغه وقف ذکر شده برای متولّی شرعی آن ایجاد مزاحمت کند، و آیا جایز است از متولّی بخواهد تا زمین موقوفه را به شخصی که متولّی، او را صالح نمیداند، تحویل دهد؟
ج: اداره امور وقف طبق آنچه که واقف در انشاء وقف مقرر کرده فقط بر عهده متولّی شرعی خاص است و اگر متولّی خاصی از طرف واقف نصب نشده باشد، اداره امور وقف بر عهده حاکم مسلمين است و کسی حق دخالت در آن را ندارد، همچنانکه کسی حتّی متولّی شرعی، حق تغيير وقف از جهت آن و همچنين تغيير و تبديل شرايط مذکور در انشاء وقف را ندارد.
س 2013: اگر واقف شخصی را به عنوان ناظر و مراقب وقف تعیین کند و شرط نماید که فقط ولیّ امر مسلمین بتواند او را از نظارت و اشراف بر وقف عزل کند، آیا جایز است او خودش را از این کار عزل کند؟
ج: به احتياط واجب جايز نيست ناظر وقف بعد از قبول نظارت، خودش را از نظارت بر وقف عزل کند، همانگونه که برای متولّی وقف هم اين کار جايز نيست.
س 2014: وقفی وجود دارد که قسمتی از آن خاص و قسمتی از آن عام است و واقف راجع به تولیت آن اینگونه گفته است:«بعد از فوت هر یک، تولیت وقف بر عهده فرد اکبر واصلح از اولاد ذکور نسلا بعد نسلٍ و عقبا بعد عقبٍ با تقدم نسل اول بر نسل دوم است.» در این صورت اگر در بین افراد یک طبقه، شخص جامعالشرایطی باشد، ولی از پذیرش تولیت وقف امتناع بورزد ولی با تولیت فرزند کوچکتری که او را اصلح و شایسته برای این کار میداند، موافقت نماید، آیا جایز است فرزند کوچکتر در صورتی که سایر شرایط در او باشد، تولیت آن وقف را قبول کند؟
ج: فردی که واجد شرایط تولیت است میتواند از قبول تولیت امتناع ورزد لکن اگر تولیت را پذیرفت، بنا بر احتیاط جایز نیست خود را عزل کند ولی در صورتیکه شرط مباشرت نشده باشد، اشکال ندارد که فرد دیگری را در صورتی که امین و شایسته باشد برای اداره امور وقف وکیل نماید و همچنین جایز نیست فردی از طبقه بعدی با وجود فردی واجد شرایط از طبقه قبلی و قبول تولیت توسط او تولیت امور وقف را بر عهده بگیرد.
س 2015: اگر افرادی از موقوف علیهم که در صورت داشتن شرایط حق تولیت دارند، به حاکم شرع مراجعه کنند و از او بخواهند که آنان را به عنوان متولّی نصب نماید و حاکم شرع هم تقاضای آنان را به دلیل عدم وجود شرایط در آنان رد کند، آیا جایز است آنان با تعیین فرد واجد شرایط، به این دلیل که سن کمتری دارد مخالفت کنند؟
ج: کسی که فاقد شرايط است حق تصدّی توليت وقف و مخالفت با فرد واجد شرايط را ندارد.
س 2016: اگر متولّی منصوب برای اداره امور وقف به علتی در انجام وظیفه خود کوتاهی و سهلانگاری کند، آیا برکناری او از منصب خود و تعیین فرد دیگری برای تصدّی تولیت وقف جایز است؟
ج: مجرّد کوتاهی و سهلانگاری در اداره امور وقف مجوّز شرعی برای برکناری و عزل متولّی منصوب و تعيين فرد ديگری بجای او نيست، بلکه بايد در اين رابطه به حاکم مراجعه کرد تا او را وادار نمايد که کارهای وقف را انجام دهد و اگر الزام او ممکن نباشد از وی بخواهد که وکيل صالحی را برای اداره امور وقف از طرف خود انتخاب کند و يا اينکه خود حاکم فرد امينی را به او ضميمه نمايد.
س 2017: ولایت تصرّف برای حفظ و تعمیر و اصلاح و جمعآوری نذورات و تبرّعات مرقدهای فرزندان ائمه(علیهمالسلام) که در شهرها و روستاهای ایران هستند و سالهای زیادی بر آنها گذشته و وقف خاص هم نیستند و متولّیخاصی هم ندارند، با چه کسی است؟ آیا کسی حق دارد ادّعای مالکیت زمین مرقد و حرم فرزندان ائمه(علیهمالسلام) را که از زمانهای قدیم محل دفن اموات بوده، بنماید؟
ج: توليت بقاع مبارکه و اوقاف عام که متولّی خاصی ندارند با حاکم و ولیّ امر مسلمين است و اين توليت در حال حاضر به نماينده ولی فقيه در اداره اوقاف و امور خيريه واگذار شده است و زمين صحن و مرقد فرزندان ائمه(عليهمالسلام) و حرم ايشان که از زمانهای گذشته برای دفن اموات مسلمانان در نظر گرفته شده، حکم وقف عام را دارد مگر آنکه خلاف آن از طريق شرعی نزد حاکم ثابت شود.
س 2018: آیا جایز است کسانی که از وقف استفاده میکنند و همگی هم مسلمان هستند، فرد غیرمسلمانی را به اداره اوقاف برای صدور حکم تعیین او به عنوان متولّی وقف معرفی کنند؟
ج: توليت وقف مسلمانان توسط غير مسلمان جايز نيست.
س 2019: متولّی منصوب از طرف واقف و غیر منصوب از طرف او چه کسی است؟ و اگر واقف شخص معیّنی را به عنوان متولّی وقف معیّن کند و تعیین متولّی بعدی را هم بر عهده او قرار دهد، آیا کسی را هم که متولّی اوّل به عنوان متولّی بعدی تعیین میکند، متولّی منصوب محسوب میشود؟
ج: متولّی منصوب کسی است که واقف او را هنگام انشاء صيغه وقف به عنوان متولی آن معيّن میکند و اگر هنگام انشاء وقف حق تعيين متولّی بعدی را به متولّی که نصب کرده واگذار کند، مبادرت او به تعيين متولّی بعدی اشکال ندارد و شخصیکه او برایتوليت وقف معيّنمیکند در حکم متولّی منصوب از طرف واقف است.
س 2020: آیا جایز است اداره اوقاف جمهوری اسلامی متولّی وقف را بر کنار کند؟ و در صورتی که جایز باشد شرایط آن چیست؟
ج: اداره اوقاف به مقداری که مقررات قانونی به او اجازه میدهد حق دارد در وقفهايی که متولّی خاصی دارند، دخالت نمايد.
س 2021: آیا جایز است متولّی وقف تولیت خود را به اداره اوقاف و امور خیریه واگذار نماید؟
ج: متولّی وقف حق اين کار را ندارد، ولی اشکال ندارد که اداره اوقاف يا شخص ديگری را برای انجام امور وقف وکيل کند.
س 2022: دادگاه، شخصی را به عنوان امین ناظر برای نظارت بر اعمال متولّی وقف که متهم به کوتاهی در اداره امور آن میباشد، تعیین نموده است و سپس متولّی بعد از ثبوت برائت ذمّهاش از آن اتهامات فوت نموده است، آیا امین ناظر مزبور حق دارد با امضاء و تنفیذ یا فسخ و ابطال قرارها و تصمیمهایی که متولّی چند سال قبل از انتخاب او به عنوان ناظر اتخاذ کرده، در آنها دخالت و اظهارنظر کند یا آنکه مسئولیت و حق نظارت او فقط مربوط به فاصله زمانی بین صدور قرار تعیین او به عنوان ناظر تا تاریخ وفات متولّی است؟ و با توجّه به اینکه هنوز از تاریخ صدور حکم برائت متولّی هیچ اقدامی برای عزل امین صورت نگرفته، آیا اختیارات و مسئولیت او با صدور حکم برائت متولّی از آن اتهامات پایان میپذیرد یا آنکه متوقف بر عزل از طرف دادگاه است؟
ج: اگر ضمّ امين به متولّی شرعی به خاطر توجّه اتهام به او در مورد اداره امور وقف باشد، او فقط حق دخالت و اظهار نظر در اموری را دارد که برای نظارت بر آنها معيّن شده است و صلاحيت او در نظارت بر کارهای متولّی متّهم، با صدور حکم به برائت او و رفع اتهام از وی به پايان میرسد، همانگونه که بعد از وفات متولّی قبلی و انتقال توليت وقف بعد از او به شخص ديگر، امين مزبور حق دخالت در امور وقف و اعمال متولّی جديد را ندارد.
شرط صحت و لزوم وقف
استفتائات جدید
س: آيا احكام مسجد صرفاً با خواندن صيغه مسجد لازم الاجراء است؟
ج) احداث مكانى به نام مسجد و واگذار كردن آن به نمازگزاران و خواندن ولو دو ركعت نماز، در تحقق وقفيّت آن كفايت مىكند.
س: وقف عقد است يا ايقاع مثلاً اگر در وقف محصور، چيزى را به كسى وقف كنند او مىتواند رد كند؟
ج) وقف ايقاع است ولى در صحّت وقف، قبض موقوف عليه شرط است، فلذا در فرض سؤال اگر شخص «ب» عين موقوفه را تحويل نگيرد، وقف محقق نمىشود.
س: اگر زمينى چند وارث داشته باشد و يکى از ورّاث که در قيد حيات نمىباشد بدون اجازه بقيه ورّاث آن ملک را وقف نموده باشد حکم اين وقف چه مىباشد؟
ج) در فرض سؤال وقف آن ملک صحيح نيست.
س: آيا جمعآورى مبالغى با هماهنگى سازمانها و افراد خيّر براى اهداى جوايز به محققان دانشگاهى و نگهدارى آن وجوه بصورت وقف در حسابى ويژه براى استفاده از منافع سالانه آن جايز است؟
ج) تطبيق عنوان وقف با اين مورد محل شبهه است لكن دانشگاه مىتواند با اجازه صاحبان پول يا با اخذ وكالت از آنان، مبالغ مزبور را به شكل مورد نظر خود سپردهگذارى كند.
س: نحوه واگذارى زمين براى احداث مسجد و حسينيه از طرف مالكان حقوقى چگونه است؟
ج) وقف اموال از سوى مالك حقوقى مثل وقف املاك دولتى بوسيله دولت با لحاظ شرايط لازم، جايز است.
س: آيا کسى مىتواند ادعاى وقف بودن زمين مجهولى را داشته باشد؟
ج) براى ثبوت وقفيّت، وجود وقفنامه شرط نيست بلکه اعتراف ذواليد (که وقف در تصرّف آنان است) يا اعتراف ورثهى ذواليد بعد از فوت او، به وقف بودن آن ملک، کافى است و همچنين احراز سابقه رفتار با آن ملک به عنوان وقف يا شهادت دو مرد عادل بر وقف بودن آن و يا شهرت وقفيّت آن ملک بين مردم بخصوص افراد کهنسال به گونهاى که مفيد علم يا اطمينان باشد هم وقف بودن را ثابت مىکند. در نتيجه با وجود يکى از اين دلائل وقفيّت، حکم به وقف بودن مىشود و درغير اين صورت وقف محقق نيست.
س: قطعه زمينى وقفى در مجاورت مسجد قرار دارد كه سالها است بلااستفاده مانده است و هيچگونه دخل و تصرف معقول و منقول و يا حتى عرفى در آن نمىگردد، خواهشمند است نظر خويش را در مورد تبديل اين زمين موقوفه يا حداقل زير زمين آن را براى استفاده بهتر از قبيل حوزه علميه، حسينيه، كتابخانه، محل انجام فعاليتهاى فرهنگى ـ ورزشى ـ و يا منبع درآمد اقتصادى براى مسجد بيان فرماييد.
ج) با فرض اينكه آن قطعه زمين به عنوان مسجد وقف شده و با نماز خواندن اهالى محل در آنجا به عنوان مسجد به قبض مسجد درآمده و عنوان مسجديت تحقق پيدا كرده، حكم مسجد بر آن مترتب است، و استفادههاى ديگر از آن شرعاً جايز نيست ولى وصل كردن آن به مسجد جنب آن جهت توسعهى مسجد مانع ندارد.
س: زمينى وقفى در طرح تعريض خيابان قرار گرفته و شهردارى زمينى به عنوان معوض تعيين و تحويل داده است. آيا زمين معوض خودبخود وقف است يا نياز به صيغه وقفيت دارد؟ اگر متولى زمين معوض را به ديگرى بفروشد، معامله چه حکمى دارد؟
ج) انشاء لفظى در وقف شرط نيست زيرا تحقق آن به معاطات هم ممکن است و لذا اگر با تحقق قبض محقق شده باشد، حکم وقف را دارد و فروش آن جايز نيست.
س: زمينى است که ساليان گذشته در حوالى شهر بوده و وقف منفعت براى استفادههاى کشاورزى بوده، و حال در محدوده شهر قرار گرفته و مىخواهند در آن مسجد بسازند، آيا مىتوانند اين زمينها را وقف مسجد کنند؟ عدهاى مىگويند زمينهاى وقفى که وقف منفعت است را نمىتوان وقف مجدد کرد؛ نظر مقام معظم رهبرى را در اين زمينه بيان نماييد.
ج) وقف مجدد صحيح نيست، لکن اگر زمين را براى مدت طولانى اجاره کنند و در آن مسجد احداث نمايند، حکم مسجد بر آن مترتّب است.
س: كسى كه در مكانى زندگى مىكند كه وقف نامهاى دارد مثلاً طبق وقف بايد فرد هر روز يک جزء قرآن بخواند ولى به آن عمل نكرده وظيفه او چيست؟
ج) تخلّف از مورد و جهت وقف حرام است و نمىتواند در مکان مذکور تصرف نمايد.
شرایط عین موقوفه
اجوبه الاستفتائات
س 2023: اگر افرادی اقدام به جمع آوری پول از نیکوکاران و خرید خانهای با آن به قصد حسینیه کنند، آیا اقدام آنان برای جمع آوری پول برای این کار کافی است تا حق وقف آن خانه را به عنوان حسینیه داشته باشند یا آنکه باید برای این کار از صاحبان پولها وکالت بگیرند؟ و از آنجا که در واقف شرط است که یا مالک باشد و یا در حکم مالک، و این افراد مالک نیستند، آیا به صرف جمعآوری پول توسط آنان، بر آنان حکم مالک صدق میکند تا حق وقف داشته باشند؟
ج: اگر از طرف افراد خيّر وکيل باشند تا خانه را بعد از خريد، به عنوان حسينيه وقف کنند، وقف آنان به وکالت از مالکين صحيح است.
س 2024: آیا جنگلها و مراتع طبیعی که انسان دخالتی در ایجاد آنها ندارد و همانگونه که اصل چهل و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح کرده از انفال محسوب میشوند، قابل وقف هستند؟
ج: در صحّت وقف، سابقه مالکيت شرعی خاص واقف شرط است و چون جنگلها و مراتع طبيعی که از انفال و اموال عمومی هستند، ملک خاص کسی نيستند، در نتيجه وقف آنها توسط هيچ فردی صحيح نيست.
س 2025: فردی سهم مشاعی از یک زمین زراعی را خریده و آن را بهطور رسمی به نام پسرش نموده، آیا جایز است این زمین را که برای پسرش خریده است، وقف کند؟
ج: مجرّد ثبت ملک به نام کسی، ملاک مالکيّت شرعی فردی که ملک به نام او به ثبت رسيده، نيست، در نتيجه اگر پدر بعد از خريد زمين و ثبت آن به نام پسرش، آن را به او هبه کرده و قبض آن نيز بهطور صحيح محقق شدهباشد، در اين صورت حق ندارد آن را وقف کند زيرا مالک آن نيست، ولی اگر فقط سند زمين را به نام او کرده و زمين در مالکيّت خودش باقی مانده باشد، او از نظر شرعی مالک آن است و حق دارد آن را وقف کند.
س 2026: اگر مسئولین شرکت نفت و سازمان زمین شهری مقداری از زمینهای تحت اختیار خود را برای ساخت مساجد و مدارس علمیه اختصاص بدهند و علاوه بر انشاء صیغه وقف، قبض و اقباض هم صورت بگیرد، آیا این زمینها موقوفه محسوب میشوند و احکام وقف بر آنها مترتب میگردد؟
ج: اگر اين زمينها از اموال عمومی دولت باشند و مصرف خاصی برای آنها تعيين شده باشد قابل وقف نيستند ولی اگر از اراضی مواتی باشند که ملک کسی نيستند و در اختيار دولت يا شرکت نفت و يا سازمان زمين شهری باشند، احياء آنها با اجازه مسئولين مربوطه به عنوان مسجد يا مدرسه و مانند آن اشکال ندارد.
س 2027: آیا شهرداری حق دارد بعضی از املاک خود را در جهت مصالح عمومی وقف نماید؟
ج: اين امر تابع حدود اختيارات قانونی شهرداری و خصوصيت ملک است، بنا بر اين اگر از املاکی باشد که شهرداری از نظر قانونی حق دارد آنها را به مصالح عمومی شهر از قبيل درمانگاه يا بيمارستان يا مسجد و يا امور ديگر اختصاص بدهد، در اين صورت اشکال ندارد، ولی اگر از املاکی باشد که مخصوص استفاده برای امور مربوط به شهرداری است، حق ندارد آنها را وقف کند.
شرایط موقوف علیه
اجوبه الاستفتائات
س 2028: اهالی منطقهای بعد از ساخت یک مسجد در قطعه زمینی که از سازمان زمین شهری گرفته بودند، در مورد کیفیت وقف آن که عام باشد یا خاص، اختلاف پیدا کردند، عدّهای از آنان معتقد بودند که باید به عنوان وقف خاص ثبت شود، تعدادی هم اعتقاد داشتند که چون همه اهالی در ساختن آن مشارکت داشته اند باید وقف عام باشد، حکم این مسأله چیست؟
ج: مسجد جزء وقف های عام است و نمیتوان آن را برای گروه يا طائفه خاصّی، وقف نمود، ولی در نامگذاری، نسبت دادن آن به يک مناسبتی به شخص يا اشخاصی اشکال ندارد، ولی شايسته نيست مؤمنينی که در ساخت مسجد مشارکت داشتهاند، در اين رابطه نزاع کنند.
س 2029: رئیس فرقه منحرفی املاک خود را به این فرقه وقف کرده است و با توجه به اینکه مشروعیت جهت وقف در صحّت آن شرط است و از طرفی اهداف و اعتقادات و اعمال این فرقه منحرفه فاسد و گمراه کننده و باطل هستند، آیا این وقف صحیح است؟ و آیا استفاده از این اموال به نفع فرقه مذکور جایز است؟
ج: اگر ثابت شود جهتی که ملک برای آن وقف شده، جهتی حرام و از مصاديق اعانه بر گناه و معصيت است، چنين وقفی باطل بوده و استفاده از آن اموال در جهتی که شرعاً حرام است، صحيح نمیباشد.
عبارتهای وقف
اجوبه الاستفتائات
س 2030: آیا شرکت کنندگان در مجالس عزاداری و اهالی منطقهای که حسینیه برای آنان تأسیس شده، حق دخالت در تفسیر فقرات و قفنامه را دارند؟
ج: برای فهم مفاد وقفنامه، در صورتی که اجمال يا ابهام داشته باشند، بايد به شواهد و قرائن حاليه و مقاليه و يا به عرف مراجعه کرد و کسی حق ندارد آنها را از طرف خودش تفسير به رأی کند.
س 2031: اگر مکانی برای تعلیم و تحصیل علوم دینیه وقف شده باشد، آیا با وجود طلاب مشغول به تحصیل در آن مکان، جایز است افراد عادی و مسافران از امکانات آنجا استفاده نمایند؟
ج: اگر آن مکان وقف خصوص طلاب علوم دينی و يا به منظور تدريس و تحصيل علوم دينی در آن باشد، جايز نيست ديگران از آنجا استفاده کنند.
س 2032: عبارت زیر در وقفنامهای آمده است: «در صیغه وقف شرط شده که هیأتی از عموم اهالی به عنوان هیأت امناء انتخاب شود.» آیا این عبارت دلالت بر تعیین انتخابکنندگان میکند؟ و بر فرض عدم دلالت بر تعیین انتخاب کنندگان، حق انتخاب هیأت امناء با چه کسانی است؟
ج: ظاهر عبارت مذکور، لزوم مشارکت عموم اهالی در انتخاب هيأت امناء میباشد. به هر حال، اگر واقف در وقفش انتخابكننده يا انتخابكنندگانِ هيأت امنا را معيّن نكرده باشد، در صورتی كه وقف متولّی خاصی داشته باشد، انتخاب هيأت امنا با اوست و در صورتی كه چند متولّی خاص داشته باشد كه با هم اختلافنظر داشته باشند يا اصلاً از طرف واقف متولّی تعيين نشده باشد، بايد در اين مسأله به حاكم شرع رجوع شود.
س 2033: اگر وصف «ارشد و اصلح» در تولیت فرزند ذکوری که از جهت سنی در بین موقوف علیهم از همه بزرگتر است، شرط باشد، آیا اثبات رشد و صالح بودن هم واجب است یا اینکه مجرّد بزرگتر بودن او از جهت سنی باعث میشود که اصل بر اصلح و ارشد بودن او گذاشته شود؟
ج: بايد همه شروط تصدّی توليت احراز شود.
س 2034: شخصی املاک خود را برای مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) در ایّام محرّم و غیر آن وقف کرده است و بعد از خودش فرزندان خود را تا ابد، متولّی آن قرار داده و ثلث منافع املاک را هم برای متولّی قرار داده است، اگر در زمانی واقف، اولاد مذکر و مؤنّث از طبقه اوّل و دوّم و سوّم داشته باشد، آیا تولیت وقف برای همه آنان بهطور مشترک است و حق تولیت بین آنان تقسیم میشود؟ و بر فرض تقسیم بین همه آنان، آیا بین فرزندان مذکر و مؤنّث بهطور مساوی تقسیم میشود یا با تفاوت؟
ج: اگر قرينهای که دلالت بر ترتيب بر حسب طبقات ارث و تقديم نسل سابق بر لاحق بکند، وجود نداشته باشد، همه طبقات موجود در هر زمانی بهطور مشترک و مساوی متولّی وقف هستند و حق توليت بدون آنکه تفاوتی بين مذکر و مونّث باشد، بهطور مساوی بين آنان تقسيم میشود.
س 2035: اگر واقف، تولیت وقف را بعد از خودش برای مطلق علما و مجتهدین قرار دهد، آیا یکی از علمایی که مجتهد نیست حق دارد امور تولیت را در اختیار بگیرد؟
ج: تا زمانی که احراز نشود که مقصود واقف از علما خصوص مجتهدين است، توليت وقف توسط عالم دينی اشکال ندارد هرچند حائز رتبه اجتهاد نباشد.
احکام وقف
اجوبه الاستفتائات
س 2036: عدّهای از افراد بدون اجازه متولّی خاص، اقدام به تخریب کتابخانه واقع بین اتاق مدرسه مسجد جامع و آشپزخانه حسینیه که متصل به مسجد است نمودهاند و آن را جزء مسجد کردهاند، آیا این کار آنان صحیح است؟ و آیا نماز خواندن در آن مکان جایز است؟
ج: اگر ثابت شود که زمين کتابخانه، فقط برای کتابخانه وقف شده است، کسی حق تغيير و تبديل آن به مسجد را ندارد و نماز خواندن در آن جايز نيست و هر کسی که ساختمان آن را خراب کرده، واجب است آن را به حالت اوليه اش برگرداند، ولی اگر وقف آن برای خصوص کتابخانه ثابت نشود، نماز خواندن در آن اشکال ندارد.
س 2037: آیا جایز است مکانی برای مدّت موقتی مثلاً ده سال به عنوان مسجد وقف شود و بعد از انقضای این مدّت دوباره به ملکیّت واقف یا ورثه او برگردد؟
ج: اگر زمین را به مدت طولانی مثلا پنجاه سال و بیشتر اجاره کنند و در آن مسجد احداث کنند، در این مدت حکم مسجد دارد.
س 2038: زمین موقوفهای در کنار قبرستانی که برای دفن اموات اهالی کافی نیست، وجود دارد و موقعیت آن برای تبدیل به قبرستان مناسب است، آیا تبدیل آن به قبرستان جایز است؟
ج: تبديل زمينی که برای جهتی غير از دفن اموات وقف شده، به قبرستان بهطور رايگان جايز نيست، ولی اگر وقف آن از قبيل وقف منفعت باشد، متولّی شرعی آن میتواند در صورتی که به مصلحت و نفع وقف بداند آن را برای دفن اموات اجاره دهد.
س 2039: بعضی از زمینهای وقفی در مسیر طرحهای توسعه و احداث خیابانها و پارکهای ملّی و ساختمان های دولتی قرار میگیرند و بدون اجازه متولّی شرعی و بدون پرداخت اجاره و پول آنها، توسط بعضی از مؤسسات و ادارههای دولتی مصادره میشوند، آیا انجام این کار برای آنان جایز است؟ آیا کسی که در این زمینهای موقوفه تصرّف میکند باید عوض یا قیمت آنها را بپردازد؟ و آیا باید اجرت المثل تصرّفاتش را از هنگام تصرّف بپردازد؟ و آیا در پرداخت قیمت موقوفه و یا دادن عین دیگری به جای آن توسط مؤسسات و ادارات، اذن گرفتن از حاکم شرع واجب است یا این که جایز است اداره اوقاف یا متولّی وقف با رعایت مصلحت و نفع وقف با آنان در مورد عوض یا قیمت آن توافق نماید؟
ج: جايز نيست کسی بدون اذن و اجازه متولّی شرعی در وقف تصرّف کند، همانگونه که اگر وقف از قبيل وقف منفعت باشد، تصرّف در آن هم فقط بعد از اجاره کردن آن از متولّی جايز است همچنين فروش و تبديل وقفی که قابليت انتفاع در جهت وقف را دارد، جايز نيست و اگر شخصی آن را تلف کند ضامن آن است و اگر بدون اجازه متولّی شرعی، در آن تصرّف نمايد، ضامن اجرتالمثل آن است و بايد آن را به متولّی شرعی وقف بپردازد تا در جهت وقف مصرف نمايد و در اين رابطه فرقی بين اشخاص و مؤسسات و ادارههای دولتی نيست و جايز است متولّی وقف، بدون مراجعه به حاکم با متصرّف يا تلفکننده با رعايت مصلحت وقف، در مورد اجرت يا عوض آن توافق نمايد.
س 2040: زمین موقوفهای وجود دارد که دارای راهی است که فقط برای عبور چارپایان مناسب است و در حال حاضر به سبب ساخت و ساز خانه در کنار آن باید راه مزبور توسعه پیدا کند، آیا توسعه آن از دو طرف بهطوری که به مقدار مساوی از زمین وقفی و املاک شخصی را در بر بگیرد جایز است؟ و بر فرض عدم جواز، آیا جایز است برای توسعه راه، آن مقدار از زمین وقفی از متولّی آن اجاره شود؟
ج: تغيير وقف به محل عبور و جاده جايز نيست، مگر آنکه ضرورت الزامآوری آن را اقتضا کند و يا خود موقوفه برای انتفاع از آن نياز به آن راه داشته باشد، ولی اجاره زمينی که وقف منفعت است برای توسعه راه عبور و مرور با رعايت مصلحت وقف اشکال ندارد.
س 2041: زمینی بیست سال پیش وقف اهالی منطقهای شده تا اموات خود را در آن دفن کنند و واقف تولیت آن را برای خودش و سپس برای یکی از علمای شهر که در وقفنامه ذکر کرده قرار داده و کیفیت انتخاب متولّی بعد از عالم مزبور را هم معیّن نموده است، آیا متولّی کنونی حق تغییر وقف یا تغییر بعضی از شرایط آن و یا اضافه کردن شرایط دیگر به آن را دارد؟ و اگر این تغییر بر جهتی که زمین برای آن وقف شده تأثیر بگذارد، مثل اینکه آن را ایستگاه ماشین نماید، آیا موضوع وقف به حال خود باقی میماند؟
ج: با اين فرض که وقف از نظر شرعی با تحقق قبض، محقق و نافذ شده است، ديگر تغيير و تبديل آن و همچنين تغيير بعضی از شرايط و يا اضافه کردن شرايط جديد به آن توسط واقف يا متولّی جايز نيست و با تغيير وقف از حالت قبلیاش، وقفيّت آن زايل نمیشود.
س 2042: فردی مغازه خود را برای ایجاد صندوق قرضالحسنه وابسته به مسجد وقف کرده و از دنیا رفته است و چندین سال است که آن مکان بسته مانده و در حال حاضر در معرض خرابی است، آیا استفاده از آن برای کارهای دیگر جایز است؟
ج: اگر وقف مغازه برای ايجاد صندوق قرضالحسنه در آن، محقق شده باشد، و فعلاً نيازی به ايجاد صندوق قرضالحسنه در آن مسجد نباشد، استفاده از آن برای صندوقهای قرضالحسنهای که وابسته به مساجد ديگر باشد، اشکال ندارد و اگر اين هم ممکن نباشد استفاده از آن در هر کار خيری جايز است.
س 2043: شخصی قطعه زمینی را با سهم آب آن برای خواندن تعزیه امام حسین(علیهالسلام) که در یکی از شبهای محرم یا صفر و در شب شهادت امیرالمومنین(علیهالسلام) در مسجد «الحّی» برگزار میشود، وقف نموده است و بعداً به یکی از ورثهاش وصیّت کرده که آن زمین را در اختیار وزارت بهداشت قرار بدهد تا بیمارستانی در آن ساخته شود، این کار چه حکمی دارد؟
ج: تغيير و تبديل وقف از وقف منفعت به وقف انتفاع، جايز نيست، ولی اجاره دادن آن برای ساخت بيمارستان و مصرف اجاره آن در جهت وقف، به شرطی که به مصلحت وقف باشد، اشکال ندارد.
س 2044: آیا میتوان در زمینهای وقفی مصلّی یا حسینیه ساخت؟
ج: زمينهای وقفی، قابل وقف مجدّد به عنوان مسجد يا حسينيه و غيره نيستند و واگذاری آنها بهطور مجانی برای ساخت مصلّی يا يکی از مؤسسات عمومی مورد نياز مردم برای هيچکس جايز نيست، ولی اجاره دادن آنها توسط متولّی شرعی برای ساختن مصلّی يا مدرسه يا حسينيه در آنها اشکال ندارد و مبلغ اجاره زمينهای مزبور بايد در جهاتی که برای وقف معيّن شده است، مصرف شود.
س 2045: معنای وقف عام و وقف خاص چیست؟ عدّهای میگویند: تغییر وقف خاص برخلاف قصد واقف و تبدیل آن به ملک خاص جایز است، آیا این سخن صحیح است؟
ج: عموم و خصوص در وقف با ملاحظه موقوف علیه است، بنا بر این وقف خاص، وقف بر شخص یا اشخاص معیّن است مانند وقف بر اولاد و یا وقف بر زید و فرزندان او و وقف عام وقف بر جهات و مصالح عمومی مانند مساجد و مکانهای استراحت و مدارس و امور مشابه دیگر و یا وقف بر عناوین کلی مثل فقرا و ایتام و بیماران و کسانی که در راه ماندهاند و مانند آن است و این اقسام سه گانه تفاوتی از جهت اصل وقف ندارند، هرچند از حیث احکام و آثار تفاوت دارند، مثلاً در وقف بر جهات و مصالح عمومی و همچنین در وقف بر عناوین عمومی وجود مصداق موقوف علیهم در خارج هنگام اجرای صیغه وقف شرط نیست، در حالی که در وقف خاص این امر شرط است و همچنین در وقف بر جهات و مصالح عمومی که بهصورت وقف انتفاع هستند از قبیل مساجد و مدارس و قبرستانها و پلها و مانند آنها، وقف به هیچ وجه قابل فروش نیست حتّی اگر خراب شود، بر خلاف وقف خاص و وقف بر عناوین کلّی بهصورت وقف منفعت که فروش و تبدیل آنها در بعضی از حالتهای استثنایی جایز است.
س 2046: یک نسخه خطی قرآن مربوط به سنه 1263 هـ ش وقف یک مسجد شده و در حال حاضر در معرضِ از بین رفتن است. آیا جلد کردن و نگهداری این اثر مقدس و ارزشمند نیاز به اجازه شرعی دارد؟
ج: اقدام به جلد کردن و اصلاح جلد و ورقهای قرآن مجيد و نگهداری آن در همان مسجد، احتياج به اجازه خاصّی از طرف حاکم شرع ندارد.
س 2047: آیا غصب وقف و تصرّف در آن در غیر جهت وقف موجب ضمان اجرتالمثل است؟ و آیا تلف کردن وقف مثل اینکه ساختمان آن تخریب گردد و یا زمین موقوفه تبدیل به خیابان شود، موجب ضمان مثل یا قیمت آن میگردد؟
ج: در وقف خاص مانند وقف بر اولاد و همچنين در وقف عامّی که بهصورت وقف منفعت است، غصب و تصرّف در غير جهت وقف يا بدون اذن موقوف عليهم در اوّلی و بدون اذن متولّی شرعی در دوّمی، موجب ضمان عين و منفعت است و ردّ عوض منافع استيفا شده و استيفا نشده هم واجب است و همچنين ردّ عين در صورتی که موجود باشد و ردّ عوض آن در صورتی که در دست او يا بر اثر فعل او تلف شده باشد واجب است و عوض منافع بايد در جهت وقف و عوض عين موقوفه در بدل وقفی که تلف شده مصرف شود و در وقف عامی که بصورت وقف انتفاع است مثل مساجد و مدارس و کاروانسراها و پلها و مقبرهها و مانند آنها که وقف بر جهات يا عناوين عمومی هستند تا موقوف عليهم از آنها انتفاع ببرند در صورتی که توسط غاصب غصب شوند و آنها را در جهتی غير از منافعی که برای آنها وقف شدهاند بکار ببرد بايد اجرت المثل تصرّفاتش در چيزهايی از قبيل مدارس و کاروانسراها و حمامها را بپردازد بر خلاف مساجد و مقبرهها و زيارتگاهها و پلها که ضامن اجرتالمثل تصرّفاتش در آنها نيست و اگر عين اين موقوفات را تلف کند بايد عوض مثلی يا قيمی آنها را بدهند که آن هم در بدل وقف تلف شده مصرف میشود.
س 2048: شخصی ملک خود را برای برپایی مجالس عزاداری سیدالشهداء(علیهالسلام) در روستا وقف کرده است، ولی در حال حاضر متولّی وقف، توانایی اقامه عزا در روستای مذکور در وقفنامه را ندارد، آیا جایز است در شهری که در آن اقامت دارد مجالس عزاداری برگزار کند؟
ج: اگر وقف، مخصوص اقامه مجالس عزاداری در همان روستا باشد، تا زمانی که عمل به وقف هرچند با گرفتن وکيل برای آن، درهمان روستا ممکن باشد، حق ندارد آن مجالس را به جای ديگر انتقال دهد بلکه واجب است فردی را نايب بگيرد تا در آن روستا مجالس عزاداری برپا کند.
س 2049: آیا جایز است همسایگان مسجد از برق آن برای جوشکاری آهن ساختمانهای خود استفاده کنند و پول مصرف برق و حتّی بیشتر از آن را به مسئولین اداره امور مسجد بپردازند؟ و آیا جایز است مسئولین مسجد، اجازه استفاده از برق آن را بدهند؟
ج: استفاده از برق مسجد برای کارهای شخصی جايز نيست و مسئولين مسجد هم جايز نيست چنين اجازهای را بدهند.
س 2050: چشمه آب موقوفهای وجود دارد که در طول سالهای متمادی مورد استفاده مردم بوده است، آیا لوله کشی از آن به مکانهای متعدّد و یا به منازل شخصی جایز است؟
ج: اگر کشيدن لوله از آن، تغيير وقف و يا انتفاع درغير جهت وقف نباشد و مانع استفاده بقيّهی موقوف عليهم از آب آن نشود، اشکال ندارد و الا جايز نيست.
س 2051: زمینی برای تعزیه خوانی و طلاب علوم دینی وقف شده است، این زمین در کنار راه اصلی روستا قرار دارد، در حال حاضر بعضی از اهالی روستا قصد دارند راه دیگری را در آن بسازند که در طرف دیگر زمین مزبور واقع میشود، اگر فرض کنیم که کشیدن این راه در افزایش قیمت زمین مؤثر باشد، آیا انجام این کارجایز است؟
ج: مجرّد افزايش قيمت زمين موقوفه بر اثر کشيدن جاده در قسمتی از آن، مجوّز شرعی تصرّف در زمين وقفی يا تبديل آن به راه نيست.
س 2052: در نزدیکی یک مسجد خانهای وجود دارد که صاحبش آن را برای سکونت امام جماعت مسجد وقف کرده است، ولی در حال حاضر به علت کثرت عائله و مراجعه کنندگان و دلائل دیگر مناسب سکونت او نیست و خود امام جماعت هم منزلی دارد که در آن زندگی میکند و احتیاج به تعمیرات دارد و برای ساخت آن مقداری وام گرفته است، آیا جایز است خانه موقوفه را اجاره دهد و پول اجاره آن را برای پرداخت بدهیهای خانهای که در آن ساکن است و انجام تعمیرات آن، مصرف نماید؟
ج: اگر خانه بهصورت وقف انتفاع، برای سکونت امام جماعت مسجد وقف شده باشد، شرعاً او حق اجاره دادن آن را ندارد هرچند به قصد استفاده از اجاره آن برای پرداخت ديون و تعمير منزل مسکونیاش باشد و اگر آن خانه به خاطر کوچکی، نياز او را برای سکونت خانوادهاش و آمدن مهمان و پاسخگويی به مراجعهکنندگان برطرف نمیکند، میتواند از آن در بعضی از ساعات روز يا شب مثلاً برای پاسخگويی به مراجعه کنندگان استفاده کند و يا آنکه خانه مزبور را به امام جماعت ديگری بدهد تا در آن سکونت کند.
س 2053: ساختمان کاروانسرایی که برای استراحت کاروانها اجاره داده میشود، وقف است و تولیت آن با امام راتب فعلی مسجدی است که در مقابل آن مکان قرار دارد و به علت اینکه مسأله بهطور دقیق نزد مراجع بیان نشده، ساختمان کاروانسرا خراب شده و بجای آن حسینیهای ساخته شده است، آیا منافع این مکان به همان صورت قبل از تغییر باقی میماند؟
ج: تبديل کاروانسرايیکه وقف منفعت است به حسينيّه که وقف انتفاع است، جايز نيست، بلکه ساختمان کاروانسرا بايد به همان صورت قبلی خود برگشت داده شود تا به کاروانها و مسافران اجاره داده شود و درآمد اجاره آن در همان جهتی که واقف تعيين کرده به مصرف برسد، ولی اگر متولّی شرعی تشخيص دهد که مصلحت کوتاه مدّت و دراز مدّت وقف اقتضا میکند که آن مکان به همين صورت فعلی برای برپايی شعائر دينی اجاره داده شود و اجاره آن در جهت وقف به مصرف برسد، جايز است اين کار را انجام دهد.
س 2054: آیا فروش سرقفلی مغازهای که در زمین صحن مسجد ساخته شده جایز است؟
ج: در صورتی که ايجاد مغازه در صحن مسجد، شرعاً، مجاز بوده فروش سرقفلی آن با رعايت مصلحت و نفع وقف، بااذن متولّی شرعی مانعی ندارد و در غير اين صورت واجب است ساختمان مغازه خراب شود و زمين آن به همان صورت اوّل به حياط مسجد اضافه شود.
س 2055: گاهی بعضی از مؤسسات دولتی و غیر دولتی به سبب مسائل فنی و طراحی از قبیل ساختن سدها و نیروگاههای برق و پارکهای عمومی و مانند آن، مجبور به تصرّف در زمینهای وقفی میشوند، آیا مجری این طرحها از نظر شرعی ملزم به پرداخت عوض یا اجرت وقف است؟
ج: در اوقاف خاص بايد برای اجاره يا خريد وقف به موقوف عليهم مراجعه کرد و در وقف بر عناوين عمومی که به نحو وقف منفعت وقف شدهاند تا منافع آنها در جهت وقف مصرف شود برای تصرّف در آن بايد از متولّی شرعی آن اجاره شوند و مالالاجاره هم بايد به او پرداخت شود تا آن را در جهت وقف مصرف کند، و اگر تصرّفات در اين قبيل وقفها در حکم تلف کردن عين باشد موجب ضمان است و بر متصرّف واجب است که عوض عين موقوفه را به متولّی وقف بدهد تا با آن ملک ديگری بخرد و آن را بجای وقف اوّل وقف نمايد تا درآمدهای آن در جهت وقف به مصرف برسد.
س 2056: شخصی چندین سال قبل مغازهای را قبل از تکمیل ساختمان آن اجاره نمود و پول سرقفلی آن را در همان زمان پرداخت کرد و سپس با اجازه مالک، آن را با پول اجاره همان مغازه تکمیل نمود و در طول مدّت اجاره، نصف ساختمان را با سند رسمی از مالک خرید و در حال حاضر مدّعی است که ساختمان مزبور وقف است و نائب تولیت هم ادّعا میکند که باید سرقفلی آن دوباره پرداخت شود، حکم این مسأله چیست؟
ج: اگر وقف بودن زمين آن ساختمان، ثابت شود و يا مستأجر به آن اعتراف نمايد، در اين صورت هيچيک از امتيازاتی که از مدّعی مالکيت زمين ساختمان موقوفه گرفته است اعتباری ندارد، بلکه بايد برای ادامه تصرّف در ساختمان مذکور قرارداد جديدی با متولّی شرعی وقف منعقد نمايد، و پول خود را میتواند از کسی که ادّعای مالکيّت داشته، پس بگيرد.
س 2057: اگر وقفی بودن زمین محرز باشد ولی جهت وقف معلوم نباشد، ساکنین و زراعت کنندگان در آن زمین چه تکلیفی دارند؟
ج: اگر زمين موقوفه، متولّی خاص داشته باشد، واجب است تصرّفکنندگان به او مراجعه کنند و زمين را از او اجاره نمايند و اگر متولّی خاصی نداشته باشد، ولايت بر آن با حاکم شرع است و تصرّفکنندگان بايد به وی مراجعه نمايند و اما نسبت به مصرف درآمد وقف که متردّد بين محتملات است، اگر محتملات متصادق و غيرمتباين باشند مثل سادات و فقرا و علما و اهل فلان شهر، واجب است درآمد وقف در قدر متيقّن آنها مصرف شود، ولی اگر احتمالات، متباين و غير متصادق باشند، در اين صورت اگر محصور در امور معيّنی باشند، واجب است مصرف وقف با قرعه معيّن شود و اگر احتمال بين امور غيرمحصوره باشد، در صورتی که بين عناوين يا اشخاص غير محصوره باشد مثل اينکه بدانيم زمين موقوفه وقف بر ذرّيه است ولی ندانيم که ذرّيه کدام شخص از اشخاص غير محصوره مراد است، در اين صورت منافع وقف در حکم مجهول المالک است و واجب است به فقرا صدقه داده شود، ولی اگر احتمال بين جهات غير محصوره باشد مثل اينکه مردد بين وقف برای مسجد يا زيارتگاه يا پل يا کمک به زائران و مانند آن باشد، در اين صورت واجب است درآمدهای وقف به شرط عدم خروج از آن محتملات در امور خيريه مصرف شود.
س 2058: زمینی وجود دارد که از زمانهای طولانی محل دفن اموات اهالی بوده و یکی از اولاد ائمه (علیهمالسلام) نیز در آن مدفون است و قبل از سی سال پیش مکانی را برای غسل دادن اموات در آن ساختهاند، ولی معلوم نیست که این زمین وقف برای دفن اموات شده یا آنکه وقف برای امامزاده مدفون در آن است. همچنین نمیدانیم ساخت غسّالخانه در آن برای غسل اموات مشروع است یا خیر؟ بنا بر این آیا جایز است اهالی آنجا اموات خود را در آن مکان غسل بدهند؟
ج: جايز است همانند گذشته، اموات را در آن غسّالخانه، غسل داده و در آن زمين که از توابع صحن امامزاده است، دفن کنند مگر اين که علم به مغايرت آن، با جهت وقف زمين، پيدا کنند.
س 2059: زمین هایی در منطقه ما وجود دارد که مردم، اقدام به زراعت و کاشت درخت در آنها میکنند و بین اهالی مشهور است که وقف حرم یکی از امامزادگان(علیهمالسلام) مدفون در منطقه میباشند و متولّی وقف هم سادات ساکن در آنجا هستند ولی دلیلی بر وقف بودن آن زمینها وجود ندارد و گفته میشود که در گذشته وقفنامهای وجود داشته ولی در آتش سوزی از بین رفته است و مردم در حکومت سابق برای جلوگیری از تقسیم زمینها شهادت به وقفیّت آنها دادهاند و عدّهای هم میگویند که یکی از حاکمان منطقه که علاقه به سادات داشت، آن زمینها را برای معاف شدن از مالیات وقف آنانکرد، در حال حاضر این زمینها چه حکمی دارند؟
ج: برای ثبوت وقفيّت، وجود وقفنامه شرط نيست بلکه اعتراف ذواليد که وقف در تصرّف آنان است يا اعتراف ورثه ذواليد بعد از فوت او، به وقف بودن آن ملک، کافی است و همچنين احراز سابقه رفتار با آن ملک به عنوان وقف يا شهادت دو مرد عادل بر وقف بودن آن و يا شهرت وقفيّت آن به گونهای که مفيد علم يا اطمينان باشد هم وقف بودن را ثابت میکند. در نتيجه با وجود يکی از اين دلائل وقفيّت، حکم به وقف بودن میشود و درغير اين صورت حکم به مالکيت متصرّف نسبت به آنچه در اختيار دارد میشود.
س 2060: وقفنامه ملکی که مربوط به پانصد سال پیش است پیدا شده، آیا اکنون حکم به وقفیت آن ملک میشود؟
ج: مجرّد سند وقف تا زمانی که موجب اطمينان به درستی مضمون آن نشود، حجت شرعی بر وقفيّت نيست، ولی اگر وقف بودن آن ملک بين مردم بهخصوص افراد کهنسال شايع باشد، بهطوری که مفيد علم يا اطمينان به وقفيت آن شود و يا ذواليد به آن اقرار کند و يا احراز شود که در سابق با آن به عنوان وقف رفتار میشده، ملک مزبور محکوم به وقفيّت است و به هر حال مرور زمان موجب خروج ملک موقوفه از وقفيّت نمیشود.
س 2061: سه سهم از آب نهر را از پدرم به ارث بردم و اکنون متوجه شدهام که این سه سهمی که پدرم خریداری کرده جزء صد سهمی است که پانزده سهم آن موقوفه است و الآن مشخص نیست که این سه سهم داخل در کدامیک است، آیا جزء وقف است یا ملک فروشنده؟ تکلیف من در این رابطه چیست؟ آیا خرید این سه سهم باطل بوده و من حق مطالبه پول آنها را از فروشنده اوّل که هنوز زنده است دارم؟
ج: اگر فروشنده هنگام فروش، مالک شرعی آن مقدار از آب مشترک که فروخته است بوده و معلوم نباشد که آيا آن مقداری را که مالک آن است فروخته يا سهم مشاع بين وقف و ملک را به فروش رسانده است، در اين صورت بيع محکوم به صحّت است و حکم به مالکيّت مشتری نسبت به مبيع و انتقال آن از طريق ارث به ورثه او میشود.
س 2062: یکی از علما بخشی از دارایی خود از قبیل مزرعه و باغ را وقف خاص نمود و وقفنامهای راجع به آن تنظیم کرد و در آن تصریح نمود که همه شرایط وقف را عمل کرده و صیغه شرعی وقف را هم اجرا نموده است و ده نفر از اهل علم هم آن را امضاء کردهاند آیا با وجود آن وقفنامه، حکم به وقفیّت این اموال میشود؟
ج: اگر ثابت شود که علاوه بر انشاء صيغه وقف، عين موقوفه را هم تحويل موقوف عليهم يا متولّی شرعی وقف داده و به آنان منتقل نموده است، وقف مذکور محکوم به صحّت ولزوم است.
س 2063: زمینی به اداره بهداشت هدیه شده تا بیمارستان یا مرکز بهداشتی در آن ساخته شود ولی مسئولین اداره بهداشت تاکنون اقدام به ساخت بیمارستان یا مرکز بهداشتی در آن نکردهاند، آیا جایز است واقف زمین را پس بگیرد؟ و آیا مجرّد تسلیم زمین به مسئولین اداره بهداشت برای تحقق وقفیت، کافی است یا آنکه ساخت ساختمان در آن هم شرط است؟
ج: اگر تحويل زمين توسط مالک به مسئولين اداره بهداشت بعد از انشاء وقف به وجه شرعی، به عنوان تسليم به متولّيان شرعی وقف باشد، حق رجوع و پس گرفتن آن را ندارد، ولی اگر يکی از دو امر مذکور تحقق پيدا نکند حق دارد زمين خود را از آنان پس بگيرد.
س 2064: زمینی وجود دارد که مالکش آن را در حضور عالم منطقه و دو نفر شاهد عادل برای ساختن مسجد وقف کرده است و بعد از مدتی اشخاصی بر آن تسلط پیدا کرده و خانههای مسکونی در آن بنا نمودهاند، وظیفه آن اشخاص و متولّی چیست؟
ج: اگر بعد از انشاء وقف زمين، قبض عين موقوفه با اذن واقف تحقّق پيدا کرده باشد، همه احکام وقف بر آن مترتّب میشود و ساخت خانههای مسکونی توسط ديگران در آن برای خودشان غصب است و بر آنان واجب است ساختمان خود را از بين ببرند و زمين را تخليه کنند و به متولّی شرعی آن تحويل دهند و درغير اين صورت زمين بر ملک مالک شرعی آن باقی و تصرّفات ديگران در آن متوقف بر اجازه مالک است.
س 2065: شخصی زمینی را هشتاد سال پیش خریده و بعد از وفات او، ورثهاش چندین معامله روی آن انجام دادهاند و خریدارانی که این زمین را از مشتری اول خریدهاند همگی فوت کردهاند و در نتیجه زمین در اختیار ورثه آنان قرار گرفته است و گروه اخیر حدود چهل سال است که زمین را بهطور رسمی به نام خود کردهاند و بعد از گرفتن سند رسمی مالکیت، خانههای مسکونی برای خود در آن ساختهاند و اکنون یکی از افراد ادّعا میکند که این زمین وقف بر اولاد مالک بوده و آنان حق فروش آن را نداشتهاند، حال با توجّه به اینکه در طول هشتاد سال کسی چنین ادعایی نکرده و سند مکتوبی که دلالت بر وقفیّت بکند هم وجود ندارد و کسی هم شهادت به آن نداده است، مالکان فعلی چه تکلیفی دارند؟
ج: تا زمانی که مدّعی وقفيّت و مدّعی عدم جواز بيع، ادعای خود را به طريق معتبری ثابت نکرده، حکم به صحّت معاملاتی که روی زمين واقع شده است و همچنين حکم به ملکيت آن برای افرادی که فعلاً نسبت به زمين ذواليد و متصرّف در آن هستند، میشود.
س 2066: زمین موقوفهای وجود دارد که دارای سه قنات است و شهرداری به علت خشکسالی مستمر چند ساله، دو عدد از قناتها را برای تأمین آب آشامیدنی مردم منطقه اجاره کرده است و آب قنات سوم که وقف طلاب منطقه و فرزندان واقف بوده به زمین فرو رفته و خشک شده و در نتیجه زمینهایی که با آب آن آبیاری میشدند تبدیل به زمینهای بایر شدهاند و درحال حاضر سازمان زمین شهری ادعا میکند که این زمینها موات هستند، آیا این زمینها به علت اینکه چندین سال کشت و زرع نشدهاند ملحق به موات هستند؟
ج: زمين موقوفه با ترک کشت و زرع آن به مدّت چندين سال، از وقفيّت خارج نمیشود.
س 2067: زمینهای موقوفهای وجود دارد که وقف حرم مقدس رضوی(علیهالسلام) هستند و در حریم بعضی از این املاک مراتع و جنگل نیز وجود دارد، ولی بعضی از نهادهای مسئول با استناد به مقررات قانونی مربوط مراتع و جنگلها حکم انفال را بر این جنگلها و مراتع جاری کردهاند، آیا مراتع و جنگلهای واقع در حریم املاک موقوفه مانند سایر زمینهای واقع در حریم آنها دارای احکام وقف هستند و واجب است در مورد آنها عمل به وقفیّت شود؟
ج: مراتع و جنگلهای واقع در جوار اراضی موقوفه در صورتی که جزء حريم آنها شمرده شوند، در حکم موقوفه و تابع آن هستند و حکم انفال و املاک عمومی در مورد آنها جاری نمیشود و مرجع تشخيص حريم و مقدار آن هم عرف محل و نظر افرادی است که در اين امر متخصّص هستند.
س 2068: چند زمین از چهل سال پیش برای ساخت خانه جهت سرپرستی و نگهداری ایتام وقف شدهاند و عمل به این وقف از آن زمان تاکنون استمرار داشته است و متولّی معیّنی هم دارد که مورد تأیید اداره اوقاف است، ولی اخیراً سند عادی ارائه شده که ادّعا میشود که از سند قدیمی استنساخ شده است و در آن تصریح شده که این زمینها از سیصد سال پیش تاکنون وقف شدهاند، با توجّه به عدم وجود سند اصلی وقف که ادعا میشود قدیمیتر است و با توجّه به اینکه نسخه موجود ناقص است و در آن متولّیتعیین نشده و سابقه عمل به وقف هم نسبت به آنها وجود ندارد، بهخصوص که ذوالید و تصرّفکنندگان هم منکر این ادّعا هستند و اشتهار به وقفیّت قبلی مورد ادّعا هم وجود ندارد، آیا این سند میتواند مانع از عمل به وقف جدید در جهتی که اکنون به آن برای سرپرستی و نگهداری و اسکان ایتام عمل میشود باشد؟
ج: مجرّد سند وقف اعم از اينکه اصلی باشد يا از روی آن استنساخ شده باشد، حجت شرعی بر وقف نيست، در نتيجه تا وقف قبلی با حجت معتبر ثابت نشود، وقف جديدی که در حال حاضر به آن عمل میشود، محکوم به صحّت و نفوذ و جواز عمل است.
س 2069: مردی زمینی را برای ساخت حسینیه سید الشهدا(علیهالسلام) وقف کرده ولی زمین مزبور تبدیل به راه عمومی روستا شده است و درحال حاضر از کل زمین حسینیه تقریباً چهل و دو متر مربع باقی مانده است، این زمین چه حکمی دارد؟ آیا جایز است واقف آن را به ملکیت خود برگرداند؟
ج: اگر اين کار بعد از انشاء وقف بر وجه شرعی و تحويل موقوفه به متولّی آن يا جهت وقف صورت گرفته باشد، آن مساحت باقیمانده از وقف بر وقفيّت باقی میماند و جايز نيست واقف نسبت به آن رجوع کند و در غير اين صورت بر ملکيّت او باقی است و اختيار آن با اوست.
س 2070: آیا جایز است بعضی از ورثه که در ترکه سهم دارند، همه آن را وقف کنند؟ و آیا اجرای صیغه وقف به نام آن عدّه صحیح است؟
ج: وقف ايشان فقط در سهم خودشان از ترکه صحيح است، ولی نسبت به سهام ساير ورثه فضولی و متوقف بر اجازه آنان است.
س 2071: شخصی زمینی را بر اولاد ذکورش وقف کرده و بعد از وفات او اداره ثبت اوقاف بدون اطلاع از کیفیت آن اقدام به ثبت زمین مذکور به نام فرزندان ذکور و اناث نموده، آیا این کار موجب مشارکت اولاد اناث با اولاد ذکور در انتفاع از این زمین میشود؟
ج: مجرّد ثبت زمين مذکور به نام اولاد اناث، توسط اداره اوقاف موجب مشارکت آنان با اولاد ذکور در وقف نمیشود، در نتيجه اگر ثابت شود که زمين وقف بر خصوص اولاد ذکور است، فقط مختص آنان خواهد بود.
س 2072: ملکی وجود دارد که در مسیر نهر آب واقع شده و صد سال پیش وقف عام شده است و بنا بر قانون ابطال بیع زمینهای موقوفه، سند رسمی برای آن به عنوان وقف صادر شده است، ولی در حال حاضر این ملک برای استخراج سنگهای معدنی مورد استفاده دولت است، آیا الآن جزء انفال محسوب میشود یا آنکه وقف است؟
ج: اگر اصل وقف بودن آن بر وجه شرعی ثابت شود جايز نيست شخص يا دولت آن را به مالکيّت خود در آورد، بلکه بر وقفيّت باقی میماند و همه احکام وقف بر آن مترتّب میشود.
س 2073: در ساختمان یک مرکز آموزشی اطاقی وجود دارد که در حال حاضر از آن بهعنوان آزمایشگاه آموزشی استفاده میشود و زمین آن جزء قبرستان مجاور است که در سالهای قبل از قبرستان جدا شده است، باتوجّه به اینکه قبرستان مجاور هنوز مورد استفاده قرار میگیرد، معلّمان و دانشآموزانی که در آن آزمایشگاه نماز میخوانند چه تکلیفی دارند؟
ج: تا زمانی که ثابت نشود که زمين آزمايشگاه برای دفن اموات وقف شده، نماز خواندن و ساير تصرّفات در آن اشکال ندارد، ولی اگر با دليل معتبری ثابت شود که فقط برای دفن اموات در آن، وقف شده، واجب است به حالت قبلی خود برگشت داده شده و برای دفن اموات تخليه شود و تأسيسات ساخته شده در آن محکوم به غصب میباشد.
س 2074: دو مغازه مجاور هم وجود دارند که هر یک موقوفه مستقلی از حیث واقف و مصرف هستند و هر کدام مفروز و منفصل از دیگری است، آیا مستأجر آن دو مغازه حق دارد از یکی از آن دو دربی به دیگری و یا به محل عبور خاص آن باز کند؟
ج: انتفاع از وقف و تصرّف در آن هرچند به مصلحت وقف ديگر باشد واجب است طبق شرايط وقف و با اجازه متولّی صورت بگيرد و مستأجر هر يک از آن دو مغازه وقفی مجاور هم، حق ندارد به عنوان اينکه مغازه ديگر هم وقف است با بازکردن درب از يکی به ديگری و قراردادن راه از آن به مغازه ديگر، در وقف تصرّف کند.
س 2075: باتوجّه به اینکه کتابهای نفیس موجود در بعضی از مراکز و خانهها در معرض تلف شدن بوده و نگهداری آنها مشکل است، عدّهای پیشنهاد دادهاند که قسمتی از کتابخانه مرکزی شهر در اختیار این مراکز قرار بگیرد تا کتابها با حفظ وقفیّت آنها به همان صورتی که در مکان اول بودهاند، به آن بخش منتقل شوند، آیا این کار جایز است؟
ج: اگر ثابت شود که انتفاع از آن کتابهای وقفی نفيس مشروط به استفاده در مکان خاصی است، تا زمانی که رعايت آن با حفظ کتابها از ضايع شدن و تلف ممکن باشد، انتقال آنها از آن مکان خاص به محل ديگر جايز نيست و در غير اين صورت بيرون بردن آنها از آن مکان به مکانی که اطمينان به حفظ کتابها در آنجا وجود دارد، بدون اشکال است.
س 2076: زمینی وجود دارد که فقط قابلیت استفاده به عنوان مرتع را دارد و صاحبش آن را برای اماکن مقدس وقف کرده است و متولّی آن هم قسمتی از آن را به چند نفر اجاره داده و مستأجرها هم به تدریج اقدام به ساخت مسکن و مکانهایی برای معیشت خود در قسمتهایی از آن که قابل مرتع بودن نیست، نمودهاند و همچنین قسمتهای مناسب زراعت را تبدیل به زمین زراعی و باغ کردهاند، اولا: با توجّه به اینکه مرتع طبیعی از انفال و اموال عمومی است، آیا وقف آن صحیح است و در حال حاضر حکم به وقف بودن آن میشود؟ و ثانیاً: با توجّه به اینکه بر اثر کار مستأجرین در مرتع تغییرات و اصلاحاتی صورت گرفته و در نتیجه مرغوبتر از قبل شده چه مقدار اجرت باید پرداخت شود؟ و ثالثاً: با توجّه به اینکه زمینهای زراعی و باغها بر اثر فعالیت مستأجرین احیاء و ایجاد شدهاند، این قبیل زمینها چگونه اجاره داده میشوند؟ آیا مبلغ اجاره آنها به مقدار اجاره مرتع باید پرداخت شود یا به مقدار اجاره مزرعه و باغ؟
ج: بعد از ثبوت اصل وقف، تا زمانی که ثابت نشده که زمينهای مرتع در هنگام وقف از انفال بوده و ملک شرعی واقف نبودهاند، وقف آنها از نظر شرعی محکوم به صحّت است و با اقدام مستأجرين به تبديل آنها به مزرعه و باغ و منازل مسکونی، از وقفيت خارج نمیشوند، بلکه در صورتی که تصرّفات آنها در زمين وقفی بعد از اجاره کردن آن از متولّی شرعی باشد، بر آنان واجب است اجاره آن زمينها را طبق آنچه در عقد اجاره معيّن شده به متولّی شرعی بپردازند تا آن را در جهت وقف مصرف نمايد، ولی اگر تصرّف آنها در آن زمينها بدون اجاره قبلی از متولّی شرعی باشد، بر آنان واجب است اجرتالمثل قيمت عادله مدّت تصرّف را بپردازند و اما اگر ثابت شود که آن زمينها در هنگام وقف، بالاصاله از زمينهای موات و انفال بودهاند و ملک شرعی واقف نبودهاند، وقف آنها شرعاً باطل است و آن مقداری را که متصرّفان طبق قانون و مقرّرات احيا کرده و تبديل به مزرعه و باغ و منزل مسکونی و غيره برای خودشان نمودهاند، برای خود آنان است و قسمتهای ديگر زمين که به حالت قبلی خود باقی مانده و هميشه موات بودهاند، جزء ثروتهای طبيعی و انفال هستند و اختيار آنها با دولت اسلامی است.
س 2077: زنی که فقط مالک سدس ملک مشاعی است که بین او و سایر زارعین مشترک است، همه آن ملک را وقف کرده و همین باعث بروز مشکلات زیادی برای اهالی به سبب دخالت اداره اوقاف شده است، بهطور مثال اداره اوقاف از صدور سند مالکیت برای خانههای اهالی جلوگیری میکند، آیا این وقف در تمام ملک مشاع نافذ است یا فقط در سهم او؟ و بر فرض اینکه وقف فقط در سهم او صحیح باشد، آیا وقف زمین مشاع قبل از تقسیم صحیح است؟ و اگر وقف سهم مشاع قبل از تفکیک آن صحیح باشد، سایر شرکا چه تکلیفی دارند؟
ج: وقف سهم ملک مشاع هرچند قبل از تفکيک باشد، شرعاً اشکال ندارد به شرطی که در جهت وقف هرچند بعد از تفکيک و تقسيم قابل انتفاع باشد، ولی وقف تمام ملک توسط کسی که فقط مالک قسمتی از آن است، نسبت به سهم ساير شرکا فضولی و باطل است و شرکا حق دارند خواهان تقسيم ملک برای تفکيک املاک خود از وقف شوند.
س 2078: آیا عدول از شروط وقف جایز است؟ و در صورت جواز، حدود آن کدام است؟ و آیا طولانی شدن زمان، بر عمل به شروط وقف تأثیر میگذارد؟
ج: تخلّف از شروط صحيحی که واقف در عقد وقف شرط کرده جايز نيست مگر آنکه عمل به آن غير مقدور يا حرجی باشد و گذشت زمان تأثيری در آن ندارد.
س 2079: در بعضی از زمینهای وقفی نهرها یا مسیلهایی وجود دارد که سنگریزهها و سنگهای معدنی در آنها یافت میشود، آیا این سنگریزهها و سنگهای موجود در آنها که در ملک موقوفه واقع شدهاند، تابع وقف هستند؟
ج: نهرهای بزرگ عمومی و همچنين مسيلهای عمومی که در مجاورت زمينهای وقفی هستند و يا از داخل آنها عبور میکنند، جزء وقف نيستند مگر آن مقداری از آنها که از نظر عرف، حريم موقوفه محسوب میشوند، در نتيجه با آن مقدار همانند وقف رفتار میشود، ولی درنهرهای کوچکی که موقوفه هستند واجب است نسبت به سنگريزهها و سنگهای معدنی و غيره مانند وقف رفتار شود.
س 2080: مدرسه علوم دینیهای بر اثر قدمت ساختمان و نفوذ رطوبت در آن از قابلیت انتفاع خارج شده و درآمدهای املاک آن جمعآوری و به عنوان امانت در بانک گذاشته شده است و اکنون قصد داریم که مدرسه را با آن درآمدها تجدید بنا کنیم، ولی مدّت زیادی طول میکشد تا پروانه ساختمان را بگیریم و اموال مزبور را برای تجدید بنای مدرسه مصرف کنیم، آیا جایز است در خلال این مدّت اموال مربوط به وقف را در یکی از بانکها بهصورت سرمایه گذاری بگذاریم و طبق معاملات متعارف بانکی درصدی سود به نفع وقف دریافت کنیم؟
ج: آنچه شرعاً بر متولّی شرعی وقف در رابطه با درآمدهای آن واجب است، فقط مصرف آنها در جهت وقف است، ولی اگر مصرف درآمدها در جهت وقف برای او ممکن نباشد مگر آنکه مدّت زمانی بگذرد و حفظ آن اموال تا زمان امکان مصرف آنها برای وقف با سپردن به بانک ممکن باشد و گذاشتن آنها در حساب پسانداز موجب تأخير در مصرف بموقع آن اموال در وقف نشود، سپردن آنها به بانک و استفاده از سود آنها در جهت مصلحت وقف در ضمن يکی از عقود شرعی اشکال ندارد.
س 2081: آیا جایز است زمین موقوفهای که مسلمان برای مسلمانان وقف کرده است به غیر مسلمان اجاره داده شود؟
ج: اگر وقف زمين بهصورت وقف منفعت باشد اجاره دادن آن به غير مسلمان در صورتی که منفعت وقف با آن محفوظ بماند، اشکال ندارد.
س 2082: چند ماه قبل یکی از علما در زمین موقوفه ای با اجازه وقف کنندگان آن دفن شده است و در حال حاضر عدّه ای به این کار اعتراض دارند و ادعا میکنند که دفن در زمین موقوفه جایز نیست، این مسأله چه حکمی دارد؟ و بر فرض عدم جواز، آیا اشکال با پرداخت مبلغی به عنوان عوض زمین موقوفه ای که آن عالم در آن دفن شده، برطرف میشود؟
ج: اگر دفن میت در زمین موقوفه منافی با جهت وقف نباشد، اشکال ندارد، ولی اگر دفن او منافی با جهت وقف باشد جایز نیست و اگر شخصی در چنین زمین موقوفه ای دفن شود، باید تا بدن او متلاشی نشده نبش قبر شود و در مکان دیگر دفن گردد، مگر آنکه نبش قبر، حرجی بوده و یا موجب اهانت و هتک مؤمن شود و به هر حال، اشکال با پرداخت مال یا زمین به عنوان عوض زمین موقوفه برطرف نمیشود.
س 2083: اگر ملکی وقف بر اولاد ذکور نسلاً بعد از نسلٍ شده باشد، آیا اگر موقوف علیهم به هر دلیلی از حقوق خود صرفنظر کنند، وقف زائل میشود؟ و در صورتی که موقوف علیهم موجود در طبقه قبل از حقوق خود صرفنظر کنند، طبقات بعدی چه تکلیفی دارند؟ و همچنین متولّی شرعی املاک موقوفه در چنین حالتی نسبت به حقوق بطنهای بعدی چه تکلیفی دارد؟
ج: وقفيت با صرف نظر کردن موقوف عليهم از حقوق خود زائل نمیشود و صرف نظر کردن نسل قبلی از حق خود نسبت به موقوفه، تأثيری در حق نسل بعدی ندارد و وقف با آن منحل نمیشود، بلکه نسل بعدی حق دارد هنگامی که نوبت استفاده آنها از وقف رسيد، همه حق خود را مطالبه کند، بلکه اگر در زمان نسل قبل مجوّز شرعی فروش وقف وجود داشته باشد، واجب است بعد از فروش وقف ملک ديگری با پول آن به جای عين موقوفه، جهت استفاده نسلهای بعدی از آن خريداری شود و بر متولّی وقف هم اداره و حفظ آن برای همه طبقات موقوف عليهم واجب است.
س 2084: اگر در وقف بر ذرّیه، علم به چگونگی تقسیم منافع وقف بین موقوف علیهم نباشد، آیا در این قبیل موارد واجب است تقسیم بر اساس قانون ارث باشد یا بهطور مساوی؟
ج: اگر در وقف بر ذرّيه معلوم نباشد که وقف بر افراد بهطور مساوی بوده يا با رعايت تفاوت بين ذکور و اناث بر اساس قانون ارث است، حمل، بر وقف بر افراد بهطور مساوی شده و درآمدهای وقف هم بين ذکور و اناث در هر طبقهای بهطور مساوی تقسيم میشود.
س 2085: چندین سال است که مصرف درآمدهای وقف متعلّق به حوزه علمیه شهر خاصی به علت عدم امکان ارسال آنها به آن شهر ممکن نیست و تاکنون مقدار زیادی از آن درآمدها پسانداز شده است، آیا مصرف آنها در حوزههای علمیه واقع در شهرهای دیگر جایز است؟ یا آنکه باید آنها را حفظ نمود تا ارسال آنها به آن شهر امکانپذیر شود؟
ج: وظيفه متولّی شرعی يا اداره اوقاف جمع آوری درآمدهای وقف و مصرف آنها در جهت وقف است و در صورتی که بهطور موقت رساندن آنها به شهری که بايد در آن مصرف شوند، ممکن نباشد، واجب است درآمدها را حفظ کرده و منتظر بمانند تا رساندن آنها به آن شهر ممکن شود البته تا جايی که منجر به تعطيلی وقف نگردد، و در صورت نااميدی از توانايی رساندن درآمدها به آن حوزه علميه خاص هرچند در آينده، مصرف کردن آنها در حوزههای علميه مناطق ديگر اشکال ندارد.
احکام وقف
استفتائات جدید
س: اينجانب يك باب منزل را وقف حوزه علميه كردهام و توليت آن را در زمان حياتم به عهده خودم و بعد از حياتم به عهده شخص ديگرى گذاشتهام. آيا اجازه دارم اكنون توليت بعد از خودم را تغيير بدهم؟
ج) واقف فقط در وقت واقع ساختن وقف و در ضمن عقد آن اجازه قرار دادن حق توليت براى خودش يا ديگرى را دارد اما بعد از تمام شدن وقف، واقف بيگانه از وقف مىباشد.
حبس
اجوبه الاستفتائات
س 2086:اگر فردی زمین خود را برای مدّت معیّنی بر چیزی که وقف بر آن صحیح است حبس کند به این امید که بعد از انقضاء مدّت حبس به او برگردد، آیا زمین بعد از پایان مدّت به او بر میگردد و او حق انتفاع از آن را مانند سایر املاکش دارد؟
ج: اگر زمين، ملک شرعیِ حبسکننده باشد و او آن را طبق موازين شرعی حبس کرده باشد، حبس محکوم به صحّت است و آثار شرعی آن بر زمين مترتب میشود و ملک بعد از انقضاء مدّت حبس به حبسکننده برمیگردد و مانند ساير املاک اوست بنا بر اين منافع و نمائات آن برای اوست.
س 2087: اگر ملکی که توسط مالک، حبس دائم بر چیزی که وقف بر آن صحیح است شده و یا ثلث میّتی که وصیت به حفظ عین آن برای ابد نموده تا درآمدهای آن در جهتی که معیّن کرده مصرف شود، توسط ورثه بین خودشان به عنوان ارث تقسیم شود و آن را در سند رسمی به نام خودشان ثبت کنند و یا آن را بدون مجوّز شرعی به دیگری بفروشند، آیا حرمت تملّک و بیع املاک و آبها و زمینهای وقفی شامل آن هم میشود؟
ج: ملک و ثلثی که حبس دائم شدهاند، در عدم جواز تملّک و بيع، در حکم وقف هستند و تقسيم آنها بين ورثه به عنوان ارث و همچنين بيع آنها باطل است.
حبس
استفتائات جدید
س: اگر در وقفنامه، توليت وقف بر عهده بزرگترين فرزند پسر خانواده از هر نسل گذارده شده باشد، آيا اين بدان معناست كه بعد از فوت پدر، با وجود عمو، نوبت به پسر آن مرحوم مىرسد يا عموى او متولى است؟
ج) ظاهر تعيين توليت وقف به نحو مزبور در فوق انتقال توليت از ولد اكبر به فرزند اكبر وى است.
فروش وقف وتبدیل آن
اجوبه الاستفتائات
س 2088: شخصی قطعهای از زمینهای خود را برای ساخت حسینیه وقف کرده و ساخت حسینیه مذکور در آنها به پایان رسیده است، ولی بعضی از اهالی قسمتی از حسینیه را تبدیل به مسجد کردهاند و درحال حاضر در آن به عنوان مسجد، نماز جماعت میخوانند، آیا تبدیل حسینیه به مسجد توسط آنان صحیح است؟ و آیا احکام مسجد بر آن قسمت مترتّب میشود؟
ج: واقف و غير او حق تبديل حسينيهای را که به عنوان حسينيه وقف شده به مسجد ندارند و با اين کار، تبديل به مسجد نمیشود و احکام و آثار مسجد هم بر آن مترتب نمیگردد، ولی برپايی نماز جماعت در آن اشکال ندارد.
س 2089: اگر شخصی چند سال قبل زمینی را که از طریق ارث به او رسیده بهصورت بیع لازم بفروشد و سپس معلوم شود که آن زمین وقف بوده، آیا این بیع باطل است؟ و درصورتی که باطل باشد، آیا باید قیمت کنونی آن را به مشتری بپردازد یا پولی را که هنگام فروش از او گرفته است؟
ج: بعد از آنکه معلوم شد زمين فروخته شده در واقع وقف بوده و فروشنده حق فروش آن را نداشته، بيع باطل است و واجب است به همان حالت وقف عودت داده شود و فروشنده بايد پولی را که از مشتری در برابر فروش زمين دريافت کرده است، به او برگرداند. و راجع به تنزل ارزش پول بنا بر احتياط واجب با هم مصالحه نمايند.
س 2090: شخصی در حدود صد سال است که ملک خود را بر اولاد ذکورش وقف کرده و در وقفنامه ذکر نموده که اگر یکی از اولاد ذکور او فقیر شود، شرعاً حق دارد سهم خود را به ورثه دیگر بفروشد و بعضی از فرزندان او چند سال پیش مبادرت به فروش سهم خود به بعضی از موقوف علیهم نمودند و اخیراً گفته میشود که چون کلمه وقف درمیان است، بنا بر این شروطی که واقف ذکر کرده صحیح نبوده و خرید و فروش آن ملک هم باطل است، حال با توجّه به اینکه، این زمین وقف خاص است نه وقف عام، آیا خرید و فروش آن بر طبق آنچه که واقف در ضمن وقفنامه ذکر کرده، جایز است؟
ج: اگر ثابت شود که واقف در ضمن عقد وقف شرط کرده که اگر يکی از موقوف عليهم فقير و نيازمند شد، بتواند سهم خود را به يکی ديگر از موقوف عليهم بفروشد، بيع کسی که سهم خود از وقف را بر اثر فقر و احتياج فروخته اشکال ندارد و بيع او در اين صورت محکوم به صحّت است.
س 2091: زمینی را به آموزش و پرورش برای ساختن مدرسه هدیه کردم، ولی بعد از مشورت و اطلاع از اینکه با پول آن زمین میتوان چندین مدرسه در محلههای دیگر شهر ساخت، برای فروش زمین تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش و مصرف پول آن برای ساختن چند مدرسه در جنوب شهر یا در مناطق محروم، به آن وزارتخانه مراجعه کردم، آیا انجام این کار برای من جایز است؟
ج: اگر وقف زمين مدرسه با انشاء وقف و تحويل آن به آموزش و پرورش به اعتبار اينکه مسئول و متولّی اين امر است، تمام شده باشد، بعد از آن حق رجوع و دخالت و تصرّف در آن زمين را نداريد، ولی اگر وقف هرچند به زبان فارسی انشاء نشده باشد و يا زمين به عنوان قبضِ وقف تحويل وزارت آموزش و پرورش نشده باشد، در اين صورت زمين بر ملکيّت شما باقی است و اختيار آن در دست شماست.
س 2092: یکی از اولاد ائمه(علیهمالسلام) زیارتگاهی دارد و بالای گنبد مبارک آن، سه کیلوگرم طلا بهصورت سه قبّه متصل به هم وجود دارد، این طلا تا به حال دوبار به سرقت رفته و کشف شده و به مکان خود برگردانده شده است، با توجّه به اینکه طلای مذکور در معرض خطر و سرقت است، آیا فروش آن و مصرف پول آن برای توسعه و تعمیر زیارتگاه جایز است؟
ج: مجرّد خوف تلف و خطر سرقت آن، مجوّز فروش و تبديل آن نيست، ولی اگر متولّی شرعی از قرائن و شواهد احتمال قابل توجهی بدهد که آن طلا برای مصرف در تعمير و تأمين نيازمنديهای زيارتگاه ذخيره شده و يا آنکه بقعه مبارکه نياز ضروری به تعمير و اصلاح دارد و تأمين بودجه آن از راه ديگر هم ممکن نيست، در اين صورت فروش طلا و مصرف پول آن برای اصلاح و تعميرات ضروری آن بقعه مبارکه اشکال ندارد و شايسته است که اداره اوقاف بر اين امر نظارت کند.
س 2093: شخصی مقداری آب و زمین زراعی را وقف پسران خود نموده، ولی به علت کثرت اولاد و سنگینی کارهای کشاورزی و کمی محصول، کسی تمایلی به زراعت در زمین ندارد و به همین دلیل وقف در آینده نزدیک، خراب و از قابلیت انتفاع خارج خواهد شد، آیا جایز است به همین دلیل، زمین و آب مذکور فروخته شوند و پول آنها در کارهای خیر مصرف شود؟
ج: تا زمانی که وقف، قابليت انتفاع و استفاده در جهت وقف را دارد، هرچند با اجاره دادن آن به بعضی از موقوف عليهم يا به شخص ديگر و مصرف اجاره آن در جهت وقف باشد و يا نوع استفاده از آن تغيير کند، فروش و تبديل آن جايز نيست، و در صورتی که به هيچ وجه قابل انتفاع نباشد، فروش آن جايز است، ولی در اين صورت واجب است با پول آن ملک ديگری خريده شود تا منافع آن در جهت وقف به مصرف برسد.
س 2094: منبری برای مسجد وقف شده است ولی به علت ارتفاع زیاد عملاً قابل استفاده نیست، آیا تبدیل آن به منبر مناسب دیگری جایز است؟
ج: اگر با شکل خاص فعلی آن در اين مسجد و يا مساجد ديگر قابل استفاده نيست، تغيير شکل آن اشکال ندارد.
س 2095: آیا فروش زمینهایی که وقف خاص بوده و واقف بر اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی آنها را بدست آورده، جایز است؟
ج: اگر واقف در هنگام وقف، مالک شرعی چيزی باشد که وقف کرده است و وقف هم بر وجه شرعی توسط او محقق شده باشد، خريد و فروش و تغيير و تبديل آن توسط او يا ديگری صحيح نيست هرچند وقف خاص باشد، مگر در موارد خاص استثنايی که شرعاً در آن موارد فروش و تبديل آن جايز است.
س 2096: پدرم قطعه زمینی را که تعدادی درخت خرما در آن وجود دارد برای اطعام در ایّام عاشورا و شبهای قدر وقف کرده است و اکنون حدود صد سال از عمر درختهای موجود در آن میگذرد و از قابلیت انتفاع خارج شدهاند، با توجّه به اینکه اینجانب پسربزرگ و وکیل و وصی پدرم هستم، آیا جایز است این زمین را فروخته و با پول آن مدرسه و حسینیهای بسازم تا صدقه جاریهای برای پدرم باشد؟
ج: اگر زمين هم وقف باشد، به مجرّد خروج درختان وقفی موجود در آن از قابليت انتفاع، فروش و تبديل آن جايز نمیشود، بلکه واجب است در صورت امکان به جای آنها هرچند با صرف پول درختانی که از قابليّت انتفاع، خارج شدهاند درختان جديد خرما، کاشته شود تا منافع آنها در جهت وقف مصرف شود و در غير اين صورت بايد از زمين موقوفه بصورت ديگری استفاده شود هرچند با اجاره دادن آن برای زراعت يا ساخت خانه و مانند آن و مصرف درآمد آن در جهت وقف باشد و بهطور کلی تا زمانی که به نحوی از انحاء، استفاده از زمين موقوفه امکان دارد، خريد و فروش و تبديل آن جايز نيست، ولی فروش نخلهای موقوفه در صورتی که ثمره ندهند اشکال ندارد و در صورت امکان بايد پول آنها برای کاشت درختهای جديد مورد استفاده قرار گيرد و در صورتی که امکان نداشته باشد، بايد در همان جهت وقف مصرف گردد.
س 2097: شخصی مقداری آهن و لوازم جوشکاری را برای ساخت مسجد در مکانی هدیه کرده و بعد از پایان کار مقداری از آنها زیاد آمده است و با توجّهبه اینکه ساختمان مسجد به علت هزینههای دیگر بدهی دارد، آیا فروش آن مقدار اضافی و مصرف پول آن برای پرداخت بدهیهای مسجد و رفع سایر نیازهای آن جایز است؟
ج: اگر شخص متبرّع، آن ابزار و لوازم را برای ساخت مسجد داده باشد و آنها را برای انجام اين کار از ملک خود خارج کرده باشد، در اين صورت هر کدام که قابل استفاده باشد، هرچند در مساجد ديگر، فروش آن جايز نيست بلکه بايد برای تعمير مساجد ديگر بکار رود، ولی اگر متبرع فقط اجازه استفاده از آنها را در مسجد داده باشد، دراين صورت مقدار اضافی مال خود اوست و اختيار آن هم در دست او میباشد.
س 2098: شخصی کتابخانه خود را بر اولاد ذکورش وقف کرده است، ولی هیچیک از اولاد و نوههای او موفق به تحصیل علوم دینیه نشدهاند و در نتیجه استفادهای از کتابخانه نمیکنند و موریانه مقداری از کتابهای آن را از بین برده و بقیه هم در معرض تلفشدن هستند، آیا جایز است آن را بفروشد؟
ج: اگر وقف کتابخانه بر اولاد او مشروط و معلّق به اين امر باشد که آنها اشتغال به تحصيل علوم دينيه داشته باشند و داخل در سلک علمای دين شوند، اين وقف به علت وجود تعليق در آن از اصل باطل است و اگر وقف آنان کرده تا از آن استفاده کنند، ولی در حال حاضر کسی که بتواند از آن کتابخانه استفاده کند در بين آنها وجود ندارد و اميدی به تحقق اين صلاحيت در آينده نيست، در اين صورت وقف مزبور صحيح است و جايز است که آنان کتابخانه را در معرض استفاده کسانی قرار دهند که قابليت استفاده از آن را دارند و همچنين اگر کتابخانه برای استفاده کسانی وقف شده باشد که صلاحيت آن را دارند، و توليت وقف با اولاد او باشد، واجب است آن را در معرض استفاده افراد مذکور قرار دهند، و به هر حال حق فروش آن را ندارند و بر متولّی شرعی واجب است به نحو مناسبی، مانع آسيب ديدن و از بين رفتن موقوفه گردد.
س 2099: زمین زراعی وجود دارد که وقفی بوده و سطح آن بالاتر از زمینهای اطراف آن است و به همین دلیل رساندن آب به آن ممکن نیست و مدّتی است که کار مساوی کردن آن با زمینهای دیگر به پایان رسیده و خاکهای اضافی در وسط آن جمع شده و مانع زراعت در آن است، آیا فروش این خاکها و مصرف پول آن برای حرم یکی از اولاد ائمه(علیهمالسلام) که نزدیک زمین مزبور قرار دارد جایز است؟
ج: اگر خاک اضافی مانع استفاده از زمينهای موقوفه است، انتقال آن از زمين و فروش آن و مصرف پول آن در جهت وقف اشکال ندارد.
س 2100: تعدادی مکان تجاری وقفی وجود دارد که در زمین وقفی ساخته شدهاند و بدون فروش سرقفلی آنها به مستأجرین، اجاره داده شدهاند، آیا جایز است مستأجرهای آنها سرقفلی مغازهها را به دیگری بفروشند و پول آن را بگیرند؟ و بر فرض جواز آن، آیا پول سرقفلی مال مستأجر است یا آنکه از درآمدهای وقف محسوب میشود و باید در جهت وقف مصرف شود؟
ج: اگر متولّی وقف فروش سرقفلی را با رعايت مصلحت وقف اجازه دهد، مالی که در برابر آن گرفته میشود جزو درآمدهای وقف محسوب میشود و واجب است که در جهت وقف مصرف شود، ولی اگر معامله را اجازه ندهد، بيع باطل است و فروشنده بايد مبلغی را که از خريدار گرفته به او برگرداند، و به هر حال مستأجری که حق سرقفلی ندارد ولی درعين حال آن را به مستأجر بعدی فروخته است، حقی در آن مال ندارد.
فروش وقف وتبدیل آن
استفتائات جدید
س: اگر مهر نماز متعلق به مسجد در جيب كسى بماند تكليف چيست؟
ج) اگر براى خصوص آن مسجد وقف شده باشد بايد به آنجا برگرداند و در صورت شک نيز حکم همين است.
س: آيا با پول موقوفات و نذورات امامزادهها مىتوان ماشين به نام وقف و يا امامزاده خريد و آن را در اختيار اداره اوقاف قرار داد تا استفاده نمايد؟ آيا مىتوان کارمند و کارگر امامزاده و يا موقوفات که حقوقبگير وقف و امامزاده مىباشد به صورت تمام وقت در اختيار اداره اوقاف باشد؟
ج) در مصرف عوائد موقوفات بايد طبق نظر واقف عمل شود و نذورات نيز در هر راه مشروعى که نذر شده مصرف شود و نذر بر امامزاده بايد صَرف مصالح آن امامزاده شود، و از آن جمله است اجرت کسانى که براى آن امامزاده زحمت مىکشند.
س: شخصى از محل درآمد و عوايد موقوفه و از محل واگذارى حقوق استيجارى املاك آن، مبادرت به احداث اعيان بر روى عرصهى متعلق به ثالث كه وقف نبوده، نموده است و ملك و اعيان مورد بحث را ابتداءً به تصرف موقوف عليهم نيز داده است، نظر حضرتعالى را در خصوص اعيان مورد بحث و اينكه متعلق به چه شخصى مىباشد بيان فرماييد.
ج) اگر شرعاً مجاز به صرف درآمد موقوفه در احداث بناى اعيانى ديگر بوده، آن اعيانى احداثى حكم وقف را دارد كه بايد درآمد آن در همان جهت وقف موقوفهى اولى صرف شود.
س: مقدار زيادى كاسه مسى مربوط به حسينيه روستا است كه قابل استفاده نيست و استفاده از آنها معمول نيست تكليف ما در اين مورد چيست؟
ج) چنانچه آن ظرفها در آن حسينيه كه براى آن وقف شده، قابل استفاده نباشد و در حسينيههاى ديگر هم قابل استفاده نباشد؛ مىتوانيد آن را با ظرفهاى قابل استفاده مبادله نماييد.
س: زمينى جهت ساخت مسجد وقف شده در طراحى جهت ساخت ، قسمت زير زمينى آن جهت امور فرهنگى ـ ورزشى مسجد در نظر گرفته شده است. (اين قسمت از شبستان مسجد کاملاً مجزا است) آيا اين امر اشکالى دارد؟
ج) از ابتدا واقف مىتواند يک قسمت زمين خود را براى غير مسجد وقف کند، اما پس از وقف براى مسجد نمىتواند آن را تغيير دهد.
س: شخصى زمينى را به آموزش و پرورش هبه نموده و در سند زمين تأکيد کرده كه زمين نبايد از اختيار آموزش و پرورش خارج گردد و همچنين نام او نبايد از مدرسه برداشته شود. سند هم توسط معتمدترين فرد محل در زمان حيات واهب امضاء و تأييد شده است. 1: آيا آموزش و پرورش مىتواند به دليل عدم نياز فعلى، زمين را به غير بفروشد؟ آيا با وجود تأکيد واهب در زمان حيات و تأييد معتمد، مىتوان بعد از گذشت چند سال از فوت واهب به رضايت او نسبت به تغيير نام مدرسه يا تغيير کاربرى زمين علم پيدا كرد؟ 2: آيا آموزش و پرورش مىتواند زمين مزبور را معاوضه نمايد؟
ج1و2) اگر زمين را به آموزش و پرورش تمليک کرده، اختيار آن با آموزش و پرورش است اگرچه لازم است شرايط واگذار کننده را در صورت امکان مراعات نمايند ليکن اگر زمين را براى کاربرى بخصوصى در اختيار آموزش و پرورش قرار داده، اداره آموزش و پرورش حق تغيير و تبديل و فروش و معاوضه آن را ندارد.
شرایط تحقق سفر شرعی
احکام سفر
شرایط تحقق سفر شرعی
بر مسافر واجب است نمازهای چهار ركعتی (ظهر، عصر و عشا) را با شرايطی که خواهد آمد شکسته (دو رکعت) بخواند، و نماز صبح و مغرب شکسته نمیشود. نافلهها را بايد دو رکعت، دو رکعت خواند، مگر نماز وتر را که يک رکعت تنها است. نافلهها را میتواند نشسته بخواند ولی ايستاده بهتر است. در سفر نافلههای ظهر و عصر و عشا ساقط است و نبايد خوانده شود.
س1. تفاوت شخص کثیرالسفر با کسی که بهخاطر شغلش مدام در سفر است چیست؟ و كلاً چه زمانی شخصی كثیرالسفر محسوب میشود؟
ج) اگر سفر، شغل یا مقدمه شغل نباشد ـ هرچند كثرت هم داشته باشد ـ باید به وظیفه مسافر عمل کند. و بهطور کلّی عنوان کثیرالسفر حكمی ندارد و موضوع حکم شرعی نیست،بلكه تمام خواندن نماز و صحت روزه برای كسی است كه یا خود سفر شغل او است (مثل راننده و خلبان و مانند آن) و یا برای انجام شغل مسافرت میكند (مثل كارمند و كارگری كه به اندازه مسافت شرعی برای كارش مسافرت میكند)، كه این افراد در مبدأ و مقصد و بین راه نمازشان تمام و روزهشان صحیح است.
س2. اگر بنده روزانه از محل سکونتم به محل کار که بیشتر از حدّ ترخّص فاصله دارد بروم حکم مسافر دارم یا خیر؟ در این صورت اگر به تهران سفر کنم واز تهران به محل کارم بروم حکم نماز و روزهام چگونه است؟
ج) کسی که از وطن خود برای کار مسافرت میکند (حدود 45 كيلومتر با حداقل 5 /22 کيلومتر رفت) چنانچه طوری است که در هر ده روز چند بار يا حداقل يک بار مسافرت میکند، چنين شخصی تا زمانی که ده روز در وطن يا جای ديگر اقامت نکرده، نمازش از سفر سوم تمام و روزهاش صحيح است و اگر ده روز در جايی اقامت کند، در سفر اول نمازش قصر است؛ و صِرف رفتن به بيش از حدّ ترخّص، سفر شرعی صدق نمیکند و موجب شکسته شدن نماز و بطلان روزه نيست و رفتن از محل سکونت به تهران اگر برای شغل نباشد، در چنين سفری نماز شکسته و روزه نيز صحيح نمیباشد.
س3. کسی که حداقل هر ده روز یک بار سفر شغلی انجام میدهد، تا چه مدّت آن را ادامه دهد حکم سفر شغلی بر آن مترتب میشود؟
ج) ميزان، صدق تکرّر سفر برای شغل است. همين که کاری که برای آن سفر میکند شغل او محسوب باشد ولو شغل دو سه ماهه، و برای آن بدون تخلّل اقامت ده روز در يکجا مکرّراً مسافرت میکند، در سفر سوّم نمازش تمام است.
س4. خواهشمند است در مورد سفر برای شغل که فرمودهاید «در سفر سوم نماز تمام است» بفرمایید: شخصی که مکرّر برای شغلش مسافرت میکند اگر ده روز در وطن و یا جای دیگر اقامت کند آیا در این مورد هم در سفر سوم نمازش تمام است و یا اینکه پس از اقامت ده روز فقط در سفر اول نمازش قصر میباشد؟
ج) در صورت اقامت ده روز در يک محل در بين سفرهای شغلی فقط در سفر اول بعد از اقامت ده روز نمازش قصر است.
س5. آیا در سفر شغلی كه نماز تمام است لازم است در هر ده روز حداقل یك بار به محل كارش سفر كند یا همین كه در یك مكان ده روز نماند كافی است؟
ج) ملاك اين است كه بين دو سفر شغلی ده روز در جايی اقامت نكند هر چند فاصله بين دو سفر شغلی بيش از ده روز باشد.
س6. قصد سفر شغلی چهار ماهه به خارج از شهر دارم، بهطوری که در بین آن از جایی به جای دیگر ـ که بیش از مسافت شرعی فاصله دارند ـ منتقل میشوم؛ در صورتی که کمتر از ده روز در یک مكان توقف داشته باشم، وظیفه من نسبت به نماز چیست؟
ج) اگر عرفاً صدق کند كه اين سفر شغل يا برای شغل است (يعنی در خلال ده روز اين سفرها متعدّد انجام گرفته و سفر دوم از مقصد سفر اول برای مقصد ديگر و از آنجا نيز به جاهای ديگر باشد و هکذا)، در اين صورت در سفر اول و دوم نماز شکسته، و از سفر سوم به بعد نماز کامل است. ولی اگر تمام اين سفرها تا زمانی که به وطن يا محل سکونت برمیگرديد، يک سفر بهحساب آيد، در تمام طول سفر بايد نماز را شکسته بخوانيد.
س7. آیا محل کار اگر در فاصله کمتر از مسافت شرعی باشد، قاطع سفر در روز کار یا در روز تعطیلی است؟
ج) قاطع سفر در حقيقت وطن انسان و از نظر حكمی محل اقامت (ده روز) است؛ و محل کار نه وطن است و نه محل اقامت؛ لذا اگر به آنجا سفری انجام گيرد، قاطع سفر نخواهد بود.
س8. اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهی عبور کند که صدای اذان وطن اصلی خود را بشنود و یا دیوار خانههای آن را ببیند، آیا به مسافت شرعی ضرر میرساند؟
ج) تا از وطن خود عبور نکرده، ضرری به مسافت شرعی نمیرساند و مسافرتش قطع نمیشود، ولی تا در داخل محدوده بين وطن و حد ترخص آن هست، حکم مسافر بر او جاری نمیشود.
حد ترخص
احکام سفر
س9. معیار حدّ ترخّص شنیدن اذان و دیدن دیوارهای شهر است، آیا یکی از آن دو کافی است یا اینکه باید هر دو با هم وجود داشته باشند؟
ج) احوط، رعايت هر دو علامت است، هرچند بعيد نيست که شنيده نشدن اذان برای تعيين حدّ ترخّص کافی باشد.
س10. آیا معیار حدّ ترخّص شنیدن صدای اذان از خانههای طرفی است که مسافر از آن طرف شهر خارج یا داخل آن میشود، یا اینکه معیار اذان وسط شهر است؟
ج) معيار، شنيدن اذان آخر شهر از طرفی است که مسافر از آن خارج و يا داخل آن میشود.
س11. در اینجا بین اهالی یکی از نواحی راجع به مسافت شرعی اختلاف وجود دارد. عدهای میگویند که دیوارهای آخرین خانههای منطقه که به هم متصل هستند، ملاک است. عدهای هم معتقدند که باید مسافت را از کارخانهها و شهرکهای پراکندهای که بعد از خانههای شهر واقع شده است، محاسبه کرد، سؤال این است که آخر شهر کجاست؟
ج) تعيين آخر شهر موکول به نظر عرف است. اگر در نظر عرف کارخانهها و شهرکهای پراکنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از آخر خانههای شهر بايد حساب نمود.
س12. در یك قصبه یا روستای بزرگ تقریباً شش ده كوچك در طول هم قرار دارند و همگی یك قصبه محسوب میشوند. آیا حدّ ترخّص برای شخص مسافری كه میخواهد به هشت فرسخی سفر كند، آخرین حدود ده بالاست یا ششمین ده و در صورتی كه آخرین حدود ده بالا به عنوان حدّ ترخّص معین شد در موقع برگشت، اگر مجبور شود شب را در ششمین ده بیتوته كند و به ده خودش نرسد آیا باید نمازش را قصر بخواند یا تمام؟
ج) اگر عرفاً چند محل مجزا محسوب میشوند، حدّ ترخّص برای هر محل مجزّا محسوب میشود.
س13. گاهی فاصله بین بعضی از شهرها (یعنی فاصله تابلوهای خروجی شهری و ورودی شهر دیگر) بسیار اندک بوده و به صد متر نمیرسد، حتی بعضی از خانهها و خیابانهای دو شهر کاملاً به هم متصل هستند، حدّ ترخّص این موارد چگونه است؟
ج) با فرض اتصال يکی از دو شهر به ديگری به نحوی که در سؤال آمده است، آن دو، حکم دو محله يک شهر را دارند که خروج از يکی به ديگری مسافرت محسوب نمیشود تا نياز به حدّ ترخّص باشد.
س14. یك روز قبل از ماه مبارك رمضان در منزلی كنار دریای خزر برای مدت 20 روز قصد اقامه نمودیم. فاصله منزل تا اولین روستا كه آن روستا به خانهها و مغازههای شهر بابلسر تقریباً وصل میشد دو كیلومتر بود. از ابتدا قصدمان این بود كه برای خرید روزانه و نماز ظهر و عصر هر روز قبل از اذان ظهر به شهر برویم و میرفتیم. تمام این مدت را روزه گرفته و نمازها را چه در شهر و چه در منزل تمام خواندهایم. آیا تكلیفمان را درست انجام دادهایم؟
ج) در صورتی كه شهر خارج از حدّ ترخّص محل اقامت شما بوده و مجموع اياب و ذهاب شما در تمام ده روز بيشتر از هفت ساعت بوده، حكم مسافر را داشتهايد و بايد نمازها را شكسته خوانده و روزه نمیگرفتيد و در صورت تخلف از وظيفه در فرض سؤال احتياط اين است که قضای آنها را بهجا آوريد.
مسافت شرعی
احکام سفر
س15. ابتدای مسافت شرعی کجاست؟ آیا از محلهای است که انسان در آنجا ساکن است یا از آخر شهر و روستا؟ و پایان مسافت شرعی كجاست؟ آیا ابتدای شهر است یا مكان و مقصد داخل شهر؟
ج) مسافت شرعی از آخر شهر مبدأ تا اول شهر مقصد محاسبه میشود.
س16. با توجه به فتوای امام خمینی(ره) مبنی بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخی، اگر مقدار رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد، ولی در بازگشت، به علت مشکلات راه و نبودن ماشین، مجبور به پیمودن مسافتی بیش از شش فرسخ شود، آیا باید نماز را شکسته خواند و روزه را افطار کرد؟
ج) اگر رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد و مسير بازگشت هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س17. من از اهالی اصفهان هستم و مدتی است که در دانشگاهی در شاهین شهرکه از توابع اصفهان است مشغول به کارم، و فاصله بین اصفهان و شاهین شهر کمتر از مسافت شرعی (در حدود بیست کیلومتر) است، ولی تا دانشگاه که در اطراف شاهین شهر واقع شده، بیشتر از مسافت شرعی (در حدود بیست و پنج کیلومتر) است. با توجه به اینکه دانشگاه در شاهین شهر است و راه من از وسط شهر عبور میکند، ولی مقصد اصلی من دانشگاه است، آیا مسافر محسوب میشوم یا خیر؟
ج) اگر فاصله بين دو شهر کمتر از چهار فرسخ شرعی باشد، حکم سفر مترتّب نمیشود.
س18. اگر شخصی برای چندین سال در چهار کیلومتری وطنش باشد و هر هفته به خانهاش برود، هنگامی که این شخص به محلی مسافرت کند که فاصله آن با وطنش بیست و پنج کیلومتر و با مکانی که چندین سال در آن درس خوانده است، بیست و دو کیلومتر است، نماز او چه حکمی دارد؟
ج) اگر از وطنش به آنجا مسافرت کند، نماز قصر است.
س19. تقریباً پایان هر هفته، همسر و دو دخترم را برای تحصیل به مدرسهای در خارج از لندن میبرم؛ وطن من داخل لندن است؛ از خانه تا محدوده شهر لندن 5/ 7 مایل [تقریباً 12 كیلومتر] است، ولی قبل از خارج شدن از محدوده شهر 5/ 13 مایل دیگر دور شهر میگردیم و سپس از محدوده شهر خارج میشویم، بعد از آن 5/ 4 مایل باید به سمت مقصد برویم و لذا از خانه تا محل مدرسه 5/ 25 مایل مسیر دارد. آیا نماز من در آنجا قصر است و یا باید احتیاطاً هم قصر و هم كامل بخوانم؟
ج) حرکت در داخل شهر لندن و يا خارج شهر در داخل محدوده ما بين شهر و حدّ ترخّص آن، جزو مسافت حساب نمیشود و مسافت 5/ 4 مايل از محدوده شهر تا مقصد، مقدار مسافت شرعی نيست؛ بنابراين نماز شما تمام است.
س20. کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است، سفر کند و در خلال ایام هفته چندین بار از آن محل به محلههای دیگر برود، بهطوری که مجموع مسافت بیش از هشت فرسخ شود، چه وظیفهای دارد؟
ج) اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پيمودن مسافت شرعی را نداشته و فاصله بين مقصد اول و محلههای ديگر هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، حکم مسافر را ندارد.
س21. چه مقدار مسافتی را شخص در داخل شهر(محل زندگی) خود باید طی کند تا موجب افطار روزه شود؟
ج) رفت و آمد داخل شهر ـ هرچند خیلی بزرگ باشد ـ سفر شرعی محسوب نمیشود كه موجب شکستهشدن نماز و افطار روزه شود. سفری که حکم مزبور بر آن مترتب است، سفر از شهری به شهر دیگر است، در صورتی که مسافت آن به مقدار هشت فرسخ (۴۱ کیلومتر) هرچند به صورت رفت و برگشت باشد البته رفت آن نباید کمتر از ۲۰.۵ کیلومتر باشد.
س22. مسافری قصد رفتن به سه فرسخی را دارد، ولی از ابتدا در نظر دارد که در بین راه از راه فرعی برای انجام کار معیّنی به یک فرسخی برود و سپس به مسیر اصلی برگشته و به سفر خود ادامه دهد، نماز و روزه این مسافر چه حکمی دارد؟
ج) حکم مسافر را ندارد و ضميمه کردن مقدار راهی که با خروج از مسير اصلی و بازگشت به آن پيموده، برای تکميل مسافت شرعی کافی نيست.
س23. اگر انسان به قصد رفتن به مکان معیّنی از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آیا این گردش جزو مسافتی که از منزل پیموده، محسوب میشود؟
ج) گردش در مقصد جزو مسافت محسوب نمیشود.
تبعیت در سفر
احکام سفر
س73. شوهرم برای تصمیمگیری در بیشتر موارد به من آزادی و اختیار داده است. حال با توجه به این، آیا در وطنش خودم را از جهت كامل خواندن نماز و صحت روزه تابع او بدانم؟ با اینکه ما در منطقه و شهر دیگری ساکن خواهیم شد؟
ج) صِرف دادن آزادی در تصميمگيری، ارتباطی به مسأله (اختيار وطن) ندارد؛ بلكه ملاک، مستقل بودن يا عدم استقلال از شوهر در تصميم و زندگی است. لذا اگر در اين دو موضوع، مستقل از شوهرتان هستيد، پس در اتخاذ وطن تابع او نيستيد.
س74. شخصی دارای دو وطن است، در نتیجه نماز خود را در هر دو مکان تمام میخواند و روزه هم میگیرد، آیا واجب است که همسر و فرزندان تحت تکفل وی در این مسأله از سرپرست خود تبعیت نمایند یا اینکه میتوانند مستقل از او عمل کنند؟
ج) زن میتواند وطن جديد شوهرش را وطن خود قرار ندهد، ولی فرزندان اگر صغير باشند و در تصميمگيری و کسب درآمد مستقل نباشند و يا در اين مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جديد پدر، وطن آنها هم محسوب میشود.
س75. س . آیا زن و فرزندان مشمول مسأله 1284 رساله حضرت امام(ره) هستند؟ یعنی در تحقق سفر آنها قصد سفر توسط آنان شرط نیست؟ و آیا وطن پدر موجب تمام بودن نماز کسانی که تابع وی هستند، میگردد؟
ج) اگر در سفر تابع پدر ولو قهراً باشند، قصد پدر برای پيمودن مسافت در صورت اطلاع آنان از آن کافی است. ولی در انتخاب وطن و اعراض از آن، اگر در تصميمگيری و زندگی مستقل نباشند، يعنی بر حسب طبيعت و ارتکازشان تابع اراده پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جديد که پدر با آنها برای زندگی دائمی به آنجا رفته است، تابع وی خواهند بود.
س76. آیا زن در وطن و اقامت تابع شوهر است؟
ج) مجرّد زوجيّت موجب تبعيّت قهری نمیشود، و زن میتواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر خود نباشد. بله، اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده همسرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است و شهری که همسرش با او برای زندگی دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وی هم محسوب میشود و همچنين اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جايی ديگر، اعراض او از وطن هم محسوب میگردد، و برای اقامت ده روز در سفر، اطلاع او از قصد شوهرش مبنی بر اقامت ده روز با اين فرض که وی تابع اراده شوهر است برای وی کافی است، بلکه اگر مجبور به همراهی با شوهرش در مدت اقامت در آنجا باشد، نيز حکم همين است.
س77. محل تولد من شهر کاشمر است و از سال 1345 هجری شمسی تا سال 1369 ساکن تهران بودهام و آنجا را وطن برای خود انتخاب کردم، و مدت سه سال است که همراه با خانوادهام برای مأموریت اداری به بندرعباس آمده و کمتر از یک سال دیگر به شهر تهران که وطن من است، باز خواهم گشت. با توجه به اینکه در مدتی که در بندرعباس هستم، هر لحظه امکان دارد برای مأموریت به شهرهای تابع بندرعباس بروم و مدتی در آنجا بمانم و زمان مأموریتهای اداری هم که به من ارجاع میشود، قابل پیشبینی نیست، خواهشمندم اولاً: حکم نماز و روزه مرا بیان فرمایید. ثانیاً: با توجه به اینکه در اغلب اوقات یا در بعضی از ماههای سال برای چند روز در مأموریت اداری به سر میبرم، آیا کثیر السفر محسوب میشوم یا خیر؟ ثالثاً: با توجه به اینکه همسرم خانهدار و متولد تهران است و با من به بندرعباس آمده و ساکن آن شده است، حکم شرعی نماز و روزه وی چیست؟
ج) نماز و روزه شما در محل کار فعلیتان که وطن شما نيست، حکم نماز و روزه مسافر را دارد، يعنی نماز شکسته است و روزهتان صحيح نيست، مگر آنکه در آنجا قصد اقامت ده روز کنيد و يا در هر ده روز حداقل يک بار بهخاطر کاری که مربوط به وظيفه شما است، مسافرت نماييد؛ و اما همسرتان که در محل کار همراه شما است، اگر قصد اقامت ده روز کرده باشد، نماز وی تمام و روزهاش صحيح است و در غير اين صورت نمازش شکسته است و نمیتواند روزه بگيرد.
س78. جوانی با زنی از شهری دیگر ازدواج نموده است، هنگامی که این زن به خانه پدرش میرود، نمازش قصر است یا تمام؟
ج) تا زمانی که از وطن اصلی خود اعراض نکرده، نمازش در آنجا تمام است.
س79. اگر شخصی وطنی داشته باشد که در حال حاضر در آن سکونت نمیکند، ولی گاهی با همسرش به آنجا میرود، آیا همسر او در آنجا باید مانند وی نمازش را تمام بخواند یا خیر؟ و اگر همسرش تنها به آنجا برود نمازش چه حکمی دارد؟
ج) مجرد اينکه آن مکان وطن شوهر اوست باعث نمیشود که وطن وی هم باشد و بر او در آنجا احکام وطن جاری شود.
س80. نماز و روزه فرزندان در وطن والدین چگونه است؟ و آیا به سن فرزندان و مستقل شدن آنها بستگی دارد؟
ج) ميزان، تبعيت و عدم استقلال است. مادامی كه فرزندان در اراده و زندگی تابع پدر باشند، وطنِ پدر، وطن آنها هم محسوب میشود (و اگر با مادر زندگی میكنند و تابع مادر هستند وطن مادر، وطن آنها هم محسوب میشود) و در اين حكم فرقی بين اينكه فرزند صغير باشد يا كبير نيست. اين در صورتی است كه فرزندان در وطن پدر يا مادر زندگی كنند اما اگر به قصد مسافرتِ چند روزه به وطن والدين رفتهاند، در اين صورت مادامی كه قصد ماندن حداقل ده روز را نداشته باشند حكم ساير مسافرين را دارند.
س81. در جایی به دنیا آمدهام كه وطن پدر و مادرم بوده ولی یك روز بعد از تولّد به جای دیگر منتقل شدیم بدون این كه پدر و مادرم از آن وطن خود اعراض نمایند، آیا آنجا وطن من نیز میباشد (البته مادامی كه از آنجا اعراض نكردهام)؟
ج) محل مذكور وطن شما محسوب نمیشود.
س82. نماز و روزه دختری که به مدت شش ماه آغاز تولد در محل تولد اقامت داشت سپس به مدت هفده سال در شهری دیگر زندگی نمود سپس بعد از ازدواج به محل تولد بازگشت، در دو محل اقامت چه حکمی دارد؟
ج) محل تولد با فرض اينکه پس از تولد فقط شش ماه در آنجا اقامت داشته برای او وطن محسوب نيست؛ و در محل زندگی هفده ساله اگر پدر آنجا را برای خود وطن اتخاذ کرده و فرزند هم به تبعيت از پدر در آنجا زندگی نموده، آنجا وطن فرزند هم محسوب است؛ و نسبت به محل تولد اگر بعد از بلوغ و استقلال در زندگی آنجا را برای خود وطن اتخاذ کند آنجا نيز برای او حکم وطن خواهد داشت.
قصد اقامت
احکام سفر
س25. با توجه به اینكه بنده مقلد حضرتعالی میباشم، در مورد «قصد ده روز مسافر در جایی» آیا مدت زمان حساب اقامت در آنجا از نظر حضرتعالی ده شبانهروز كامل است یا فقط ده روز كامل هرچند شبها از ده شب كمتر باشد؟
ج) قصد ده روز كامل از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم كافی است و اگر از بين روز شروع كند تا همان ساعت از روز يازدهم بايد بماند.
س26. در قصد اقامت ده روز، ابتدای روز از چه موقع مورد نظر حضرتعالی است؛ اذان صبح یا طلوع آفتاب؟
ج) روز از اذان صبح شروع میشود.
س27. برای قصد ده روز كردن آیا باید داخل شهر كه رسیدیم قصد كنیم یا در مسیر رفتن به شهر هم میتوانیم نیت ده روز كنیم؟
ج) بعد از رسيدن به شهر يا هر محلی اگر میدانيد كه ده روز يا بيشتر آنجا هستيد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س28. شخصی نیت نماز شکسته میکند، ولی در نماز قصد اقامت ده روز میکند، حال حکم این نماز و نمازهای دیگر این شخص چیست؟
ج) اگر مسافر به نيّت اين كه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند بايد نماز را چهار ركعتی تمام نمايد.
س29. اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا (علیهالصلوة والسلام) مسافرت نماید و با آنکه میداند کمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولی برای اینکه نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز میکند، این کار او چه حکمی دارد؟
ج) اگر میداند که در آنجا ده روز نمیماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثری ندارد و بايد در آنجا نمازش را شکسته بخواند.
س30. اگر کسی نیت ده روز کرد ولی مطمئن نیست که ده روز میماند یا نه و نماز خودراکامل بخواند، اگر مدت بقایش ده روز نشود، آیا نمازهایش صحیح است؟
ج) موقع نيّت اقامت ده روز نبايد ترديد داشته باشد؛ چنانچه با عزم و اراده قصد اقامت ده روز کند و يک نماز چهار رکعتی بخواند اگر اتفاقاً پيشآمد که نتوانست بماند، هرچند روز بماند نماز تمام است يعنی قصد او تحقق پيدا کرده است.
س31. اگر به مشهد مسافرت كنیم و پانزده روز در آنجا بمانیم؛ ولی در طی این مدت به جاهای مختلفی از جمله نیشابور، باغ وحش، پارکها و بازارهای داخل مشهد و شاندیز هم سری بزنیم. آیا نماز ما در این مدّت شکسته است یا تمام؟
ج) اگر قصد اقامت ده روزه كنيد و از ابتدا قصد خروج از محل اقامت را نداشته باشيد، با خواندن حداقل يک نماز چهار رکعتی در آنجا، نمازتان تمام است و پس از آن خارج شدن از محل اقامت به مقدار کمتر از مسافت شرعی به قصد اقامت ضرر نمیرساند؛ لكن اگر هنگام قصد اقامت تصميم به خارج شدن كمتر از مسافت شرعی به ميزان بيشتر از شش يا هفت ساعت (در مجموع ده روز) داشته باشيد، قصد اقامت صحيح نيست. همچنان که در صورت اول اگر به مقدار مسافت شرعی يا بيشتر سفری پيش آمد، اقامت بههم میخورد و زمانی که به محل اقامت برگشتيد اگر قصد اقامت جديد نکنيد، بايد نمازها را شکسته بخوانيد.
س32. فردی از محل اقامتش به مقدار مسافت شرعی مسافرت کرده، سپس به همان محل برگشته و طبق عادت همیشگی ـ بدون توجه به قصد اقامت مجدّد ـ نمازهایش را كامل خوانده، حکم نمازش چیست؟ و اگر امام جماعت باشد، آیا باید به مأمومین خبر دهد؟
ج) اگر در خارج از وقت نماز متوجه شد، اعاده نماز واجب نيست، در غير اينصورت اعاده واجب است؛ و اگر امام جماعت باشد، واجب نيست به مأمومين خبر دهد.
س33. اگر كسی قصد اقامت 10 روز در جایی را نداشته باشد، مثلاً احتمال میداده كه 5 روز بعد به مسافرت برود، اما این احتمال را فراموش نماید و قصد 10 روز نماید، و دو روز بعد یادش بیاید. در این صورت آیا باید نمازهایش را شكسته بخواند یا كامل؟ و اگر وظیفهاش قصر است، آیا باید نمازهای خوانده شده دو روز قبل را قضا نماید؟
ج) اگر در حين قصد ده روز، قصد جدّی اقامت ده روز در آن مكان را داشته است، حكم اقامت مترتّب است.
س34. کسی که در سفرش بین اقامت ده روز و کمتر مردّد است، حکم نماز چیست؟
ج) حکم ساير مسافرين را دارد كه واجب است نماز را شکسته بخواند.
س35. كسی قصد ده روز كرده است و یك نماز چهار ركعتی قضا خوانده است. آیا قصد اقامت ده روز وی محقق شده است كه در صورت انصراف ناگهانی از اقامت ده روز، همچنان تا زمان حضور، نمازها را تمام بخواند؟
ج) در فرض مرقوم قصد اقامت ده روز محقق نشده و نماز او شكسته است.
س36. همانطور كه مستحضرید چند سالی است كه شركتهای ایرانی در زمینه فعالیتهای نفت و گاز در دریا فعال شدهاند كه تعدای شناور دارند و در كنار سكوها قرار گرفته و فعالیتی را انجام میدهند یا در نقطهای در حال نصب یك سكو بوده و یا در حال لولهگذاری در بستر دریا هستند كه در مورد آخر سرعت شناورهای ایرانی بسته به اندازه لوله متفاوت است كه شاید بتوان گفت در 24 ساعت حداكثر 3 كیلومتر حركت میكنند و در زمان نصب سكو هم گاهی بیشتر از 10 روز در یك مكان توقف میكنند. حال سؤال این است كه حكم نماز و روزه افراد شاغل در شناورها به چه صورت است و آیا شخص میتواند شناور را مانند خشكی فرض نماید و آن را موطن خود قرار دهد یا خیر؟ مجدداً لازم بذكر است این شناورها با كشتیهای باربری و تجاری فرق دارند چرا كه كشتیهای معمولی مدام در حال دریانوردی هستند.
ج) هر وقت در يكجا توقّف كنيد و بدانيد ده روز میمانيد، میتوانيد قصد ده روز كنيد و نماز را تمام بخوانيد و ملاك قصد اقامت در يك منطقه به نظر عرف است.
س37. کسی که در دو مکان تبلیغ میکند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
ج) اگر از نظر عرف دو مکان محسوب شوند، قصد اقامت در هر دو محل و يا در يکی از آن دو با قصد رفت و آمد به مکان ديگر در خلال ده روز، صحيح نيست.
س38. عرفات (شرّفها الله تعالی) در اثر توسعه شهر مكه قطعاً كمتر از مسافت شرعی است. به نظر حضرتعالی كسانی كه در مكه معظّمه قصد اقامت عشره كرده و سپس عازم عرفات میشوند نمازشان قصر است یا تمام؟
ج) اگر قصد اقامت تمام ده روز را در خود مكه معظمه نموده پس از تحقق اقامت در مكه با رفتن به عرفات مسافر نمیشود.
س39. آیا هنگام قصد اقامت، جایز است نیّت خروج از محل اقامت به محل دیگری را که کمتر از چهار فرسخ با آن فاصله دارد بنمائیم؟
ج) قصد خروج از محل اقامت به اندازه کمتر از مسافت شرعی اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مثل بيرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز يا شب برای يک بار يا چند بار به شرطی که مجموع ساعات خروج از شش، هفت ساعت بيشتر نشود، در اين صورت، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمیزند.
س40. آیا قصد خروج كمتر از مسافت شرعی در اثناء اقامت، به صحّت قصد اقامت ضرر میزند؟
ج) قصد خروج در اثناء اقامه عشره، در يك محل تا كمتر از مسافت شرعی به قدر شش يا هفت ساعت در مجموع دفعات خروج، مضرّ به صحّت قصد اقامت نيست.
س41. محل کار من که در آنجا سکونت هم دارم، غیر از وطن اصلیام است و با آن بیش از مسافت شرعی فاصله دارد، و محل کارم را هم وطن خود قرار ندادهام و امکان دارد فقط برای چندین سال در آنجا بمانم. گاهی از آنجا برای انجام مأموریت اداری به مدت دو یا سه روز در ماه خارج میشوم، آیا هنگامی که از شهری که در آن سکونت دارم به مقداری بیش از مسافت شرعی خارج شده و بر میگردم، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز کنم یا خیر؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است، تا چه مسافتی میتوانم به اطراف شهر بروم؟
ج) اگر از شهری که در آن سکونت داريد، به مقدار مسافت شرعی خارج شويد، هنگام مراجعت بايد دوباره قصد اقامت ده روز نماييد، و در صورتی که قصد اقامت ده روز بهطور صحيح تحقق پيدا کرد و حکم تمام خواندن نماز ـ هرچند با خواندن حداقل يک نماز چهار رکعتی ـ محقق شد، خروج به کمتر از مسافت شرعی ضرری به حکم اقامت نمیزند، همچنانکه در خلال ده روز قصد خروج به باغها و مزرعههای محل اقامت، به قصد اقامت آسيبی نمیرساند.
س42. شخصی قصد اقامت ده روز در جایی کرده است، بهخاطر اینکه میدانسته که ده روز در آنجا میماند و یا تصمیم بر ماندن داشته است ولی بعد از آنکه با خواندن یک نماز چهار رکعتی، حکم تمام خواندن نماز بر او مترتّب شد، مسافرتی غیر ضروری برای وی پیش میآید، آیا رفتن به آن سفر برای او جایز است؟
ج) سفر او اشکال ندارد، هرچند غير ضروری باشد.
س43. من در جایی کار میکنم که کمتر از مسافت شرعی با شهر مجاور فاصله دارد و چون هیچیک از دو مکان، وطن من نیست، لذا در محل کارم قصد اقامت ده روز میکنم تا نمازم را تمام خوانده و بتوانم روزه بگیرم، و هنگامی که در محل کارم قصد اقامت ده روز میکنم، در خلال آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمیکنم، حکم شرعی من در حالتهای زیر چیست؟ 1. اگر قبل از پایان ده روز بهخاطر حادثهای یا کاری به آن شهر بروم و بعد از تقریباً دو ساعت، به محل کارم برگردم؟ 2. اگر بعد از پایان ده روز به قصد رفتن به محله معیّنی به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعی تجاوز نکنم و بعد از یک شب توقف، به محل اقامتم برگردم؟ 3. بعد از پایان ده روز به قصد رفتن به محله معیّنی به آن شهر بروم، ولی بعد از رسیدن به آن محله، تصمیم به رفتن به محله دیگری که با محل اقامت من بیشتر از مسافت شرعی فاصله دارد، بگیرم؟
ج1و2: اگر از ابتدا، قصد خروج نداشته باشيد، بعد از استقرار حکم تمام بودن نماز در محل اقامت هرچند با خواندن حداقل يک نماز چهار رکعتی در آنجا باشد، خارج شدن از آنجا به مقدار کمتر از مسافت شرعی، در يک يا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمیرساند، و در اين صورت فرقی نمیکند که خروج قبل از پايان ده روز باشد يا بعد از آن، و تا مسافرت جديدی انجام نشده، نماز تمام و روزه صحيح است. ج3. رفتن به محلههای ديگر شهر محل اقامت، هرچند با محله قصد اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله داشته باشد، به قصد اقامت و حکم آن ضرر نمیرساند، ولی اگر پس از قصد اقامت در شهری به شهر ديگری که با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله دارد برود، قصد اقامت قبلی وی به هم میخورد و بعد از برگشت به محل اقامت، بايد دوباره قصد نمايد.
س44. آیا میتوانم از شهری که در آن دانشجو هستم، بعداز اذان ظهر به وطنم كه شصت كیلومتر فاصله دارد بروم وقبل اذان صبح دوباره به محل تحصیلم بازگردم؟ آیا در این فرض روزه من صحیح میباشد؟
ج) در فرض سؤال، روزه آن روز صحيح است ولی بعد از رجوع بايد قصد اقامت ده روز نماييد تا روزههای بعدی شما صحيح باشد.
س45.
ج
س46. اگر كسی با تردید سی روز كامل در جایی بماند (هنگام اذان صبح روز اول وارد محل اقامت شده است) آیا نماز شام سیام را باید تمام بخواند یا شكسته؟
ج) در فرض سؤال بعد از گذشتن سی روز، اگرچه مقدار كمی در آن مكان بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
احکام وطن و قصد توطن
احکام سفر
س47. خواهشمندم در مورد حکم مسألهی وطن اصلی و اتّخاذی (جدید) توضیح بفرمایید.
ج) بهطور کلّی شخصی که در محلی به دنيا آمده و در آنجا رشد و نمو کرده است آنجا وطن او محسوب میشود و تا وقتی که از آن مکان اعراض ننموده، حکم وطن باقی است و همچنين کسی که به جايی غير از وطن اصلی خود رفته و قصد زندگی دائمی هر چند برای بخشی از سال در آنجا نموده و با اين قصد مدتی که عرفاً آن محل را وطن او بدانند، در آن مکان زندگی کرد، آنجا وطن او محسوب میشود و نيز اگر بدون قصد، آنقدر بماند که عرف آنجا را وطن او بداند، حکم وطن مترتب میشود. همچنين اگر کسی بنا دارد به مدّت مثلاً هفت، هشت سال در جايی زندگی کند آنجا نيز وطن او محسوب میشود.
س48. آیا محل تولد شخص هرچند در آنجا ساکن نباشد، وطن او محسوب میشود؟
ج) اگر در آنجا مدتی مانده و رشد و نمو کرده باشد، تا از آن اعراض نکرده است، حکم وطن را دارد و در غير اين صورت حکم وطن ندارد.
س49. دانشجویی خانهای را در شهر تبریز برای تحصیل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره کرده است، همچنین وی در صورت امکان، قصد ماندن دائمی در تبریز را دارد، در حال حاضر در ایام ماه مبارک رمضان گاهی به وطن اصلیاش رفت و آمد میکند، آیا آن دو مکان، برای او دو وطن محسوب میشوند؟
ج) اگر در حال حاضر قصد قطعی بر توطّن در محل تحصيل نداشته باشد، آنجا حکم وطن را برای او نخواهد داشت. ولی حکم وطن بودن وطن اصلی او تا زمانی که از آن اعراض نکرده، نسبت به وی باقی است.
س50. خانوادههایی که از وطن اصلی هجرت کردهاند حکم نماز و روزه فرزندان آنها با توجه به فرضیات زیر چگونه است؟ الف: وطن اصلی پدر و مادر یزد است ولی از آن اعراض نکردهاند، ولی برای مدتی زیاد (20 سال) در قم سکنی گزیدهاند برخی از فرزندان متولد یزد و برخی متولد قم هستند ولی همه در قم بزرگ شدهاند و سالی یک ماه گاهی 3 ماه به همراه پدر و مادر به یزد رفتهاند و بقیهی سال را قم بودهاند، آیا نماز و روزهی فرزندان در قم و یزد هنگامی که قصد عشره ندارند شکسته است یا کامل؟ ب: در صورتی که پدر و مادر در قم قصد توطن نکرده باشند و به قدری نمانده باشند که عرفاً اهل قم محسوب شوند حکم فرزندان آنها که بزرگ شدهی قم هستند چگونه است؟ و پدر و مادر چند سال که بمانند وطنشان محسوب میشود؟ ج) اگر فرزند طبق نظر پدر ـ که مقلّد مرجع دیگری است ـ عمل کرده و نمازش را در یزد تمام خوانده و روزه گرفته است ولی خود فرزند مقلد مقام معظم رهبری (دام ظله) بوده است آیا باید نمازهایی را که در یزد خوانده و روزههایی که گرفته را قضا کند یا خیر؟ د: برای اینکه مکانی وطن (اتخاذی) کسی محسوب شود چه شرایطی لازم است؟
جواب: الف: وطن اصلی پدر و مادر، وطن فرزند او حساب نمیشود، مگر آن که خود فرزند در آنجا متولد و نشو و نما نموده باشد، و يا بعد از بلوغ آنجا را وطن برای خود اتخاذ کرده باشد. ب: فرزندان اگر در قم متولد و در آنجا نشو و نما نمودهاند آنجا وطن اصلی ايشان محسوب است و پدر و مادر اگر قصد زندگی در قم ندارند، آنجا وطنشان محسوب نيست، مگر آنکه مدت زيادی بمانند که در نظر عرف اهل آنجا محسوب شوند. ج: اگر نماز را در آنجا به جهت جهل به خصوصيات سفر تمام خوانده بنابر احتياط قضا و اعاده دارد. د: در وطن اتخاذی، بايد يا در ابتدا قصد زندگی دائم يا زندگی معتنابه (هفت، هشت سال) در آنجا داشته باشد، و يا مدت زيادی در آنجا بماند که عرفاً آنجا وطن او محسوب شود.
س51. آیا حومه شهر، جزو شهر محسوب میشود؟ در شهری به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شدم؛ سپس در هفت سالگی به حومه شهر منتقل شده و قبل از این که به شهر دیگری سفر کنم در آنجا ده سال زندگی کردم، و آنجا را وطن خودم به حساب میآورم و از آن اعراض هم نکردهام. آیا همچنان آنجا وطنم محسوب میشود؟
ج) اگر آنجا عرفاً از توابع شهر يا از باغات و مزارع شهر بهحساب آيد، پس جزئی از شهر است؛ و مادامی که از آنجا اعراض نکرده باشيد، احکام وطن بر آن مترتّب است.
س52. جایی كه به دنیا آمدهام و در همان جا رشد كردهام، محل سكونت پدر و مادرم بوده است (وطن آنها نبوده)، آیا آنجا ـ مادامی كه از آنجا اعراض نكردهام ـ وطن من میباشد ؟
ج) آنجا وطن شما محسوب میشود.
س53. من در شهر کرمانشاه به دنیا آمدهام و شش سال است که در تهران ساکن هستم و بدون اینکه از وطن اصلی خود اعراض کرده باشم، قصد توطن در تهران کردهام. اگر در هر یک یا دو سال از منطقهای به منطقه دیگری از مناطق تهران منتقل شوم، نماز و روزهام در آنجا چه حکمی دارد؟ و چون بیشتر از شش ماه است که در منطقه جدیدی از تهران ساکن هستیم، آیا آنجا برای ما حکم وطن را دارد یا خیر؟ هنگامی که در طول روز به مناطق مختلف تهران رفت و آمد میکنیم، نماز و روزه ما چه حکمی دارد؟
ج) اگر در تهران فعلی و يا محلهای از آن قصد توطن نمودهايد، سراسر آنجا وطن شما محسوب میشود، و در تمامی محلههای تهران حکم وطن بر شما جاری است و نمازتان تمام و روزه شما صحيح است و تردد شما در تهران فعلی حکم سفر را ندارد.
س54. اگر جایی محل تولد و وطن پدرش باشد، و شخص هم نیت كرده که در آینده در آن مکان دفن شود، ولی بهطور منظم به آنجا نمیرود. آیا آن محل وطن او بهحساب میآید؟
ج) صِرف وطنِ پدر بودن، مستلزم آن نيست که وطن فرزند هم بهحساب آيد.
س55. معتقد بودم که وطن اصلی من همان وطن پدر و مادرم میباشد، نه محل تولدم که هشت سال در آنجا زندگی کردم. آیا میتوانم محل تولدم را وطن اصلیام قرار دهم؟ در حالی که بعد از خارج شدن از محل تولدم جهت سكونت در شهر دیگری، هر وقت گذرم به محل تولد افتاده نمازم را در آنجا شکسته خواندهام.
ج) وطن اصلیتان که در آنجا متولد شده و نشو و نما کردهايد، وطنبودنش از بين نمیرود مگر اينکه از آن اعراض کرده باشيد. بنابراين نمازتان در آنجا تمام است، نه شکسته. و لزومی ندارد که در آنجا قصد وطن کنيد، بلکه بهطور قهری حاصل شده است؛ و نمازهايی را كه بر خلاف وظيفهتان خواندهايد، بايد قضا كنيد.
س56. اگر زایشگاه خارج از وطن پدر باشد و مادر ناچار باشد که چند روزی برای وضع حمل به زایشگاه منتقل شود و بعد از تولد فرزند برگردد، وطن این طفل کجاست؟
ج) اگر زايشگاه در وطن پدر و مادر که در آن زندگی میکنند قرار داشته باشد، همانجا وطن اصلی کودك هم خواهد بود، مشروط به اين که در آنجا رشد و نمو هم داشته باشد؛ در غير اين صورت مجرد تولد در شهری باعث نمیشود که آنجا وطن او شود، بلکه وطن وی همان وطن پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگی میکند.
س57. کسی که میخواهد سالیانی در مکانی بماند، تا چه مدتی بنای ماندن آنجا را داشته باشد، حکم وطن را دارد، و آیا بین ماندن در آنجا به قصد زندگی یا برای کار یا هر دو، تفاوتی وجود دارد؟
ج) اگر بنای زندگی در آنجا را به مدّت هفت، هشت سال داشته باشد برای ترتّب حکم وطن کافی است. ولی اگر برای کار يا امر ديگری غير از زندگی در آنجا، مدتی بخواهد بماند، حکم وطن مترتّب نيست.
س58. آیا برای صدق وطن، قصد و بنای زندگی بمدت هفت هشت سال لازم است و یا صرف اقامت این مدت ولو بدون قصد زندگی كفایت میكند؟ یعنی اگر مثلاً پنج سال در شهری اقامت داشت بدون اینكه از اول بداند چند سال خواهد ماند و بعد تصمیم بگیرد دو سال دیگر در آن شهر زندگی كند، این امر برای صدق وطن كفایت میكند؟
ج) اگر در طول اين مدت همواره ترقّب و احتمال خروج از اين محل را داشته است، صدق وطن مشكل است؛ ولی اگر از اول بنای ماندن در آنجا را و لو بدون تعيين زمان داشته و مثلاً پنج سال بر اين حال گذشته است و اكنون قصد دارد دو سه سال ديگر هم بماند ظاهر آن است كه بر اين شخص، مسافر صدق نمیكند و اين وضعيت برای صدق وطن كافی است.
س59. کسی که جایی را به عنوان وطن انتخاب کرده، چه مدّت زمانی در آنجا بماند، حکم وطن بر آن مترتّب است؟
ج) به مقداری که عرفاً صدق کند آنجا را وطن اتخاذ نموده، مثلاً دو سه ماه يا حتی کمتر به نحوی که عرفاً اهل آنجا محسوب باشد.
س60. آیا محل کار حکم وطن را دارد؟
ج) اشتغال به کاری در مکانی موجب نمیشود که آن مکان وطن گردد
س61. آیا قبیلههایی که یک یا دو ماه از قشلاق به ییلاق یا بر عکس منتقل میشوند، ولی بقیه سال را در ییلاق یا قشلاق بهسر میبرند، دارای دو وطن هستند؟ مسافرتهایی که در ایام اقامت خود در یکی از این دو مکان به مکان دیگر انجام میدهند، از جهت قصر یا تمام بودن نماز چه حکمی دارد؟
ج) اگر قصد نقل و انتقال هميشگی از ييلاق به قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهايی از سال را در يکی و روزهايی را در ديگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی دائمی خود انتخاب کرده باشند، هر يک از آن دو مکان وطن آنان محسوب میشود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جاری میگردد، و اگر فاصله بين آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از يکی به ديگری، حکم ساير مسافرين را دارند.
س62. وطن شخصی تهران است و در حال حاضر قصد دارد در یکی از شهرهای نزدیک تهران ساکن شده و آن را وطن خود قرار دهد، ولی چون محل کسب و کار روزانهاش در تهران است، نمیتواند ده روز در آنجا بماند، چه رسد به شش ماه، بلکه هر روز به محل کارش میرود و شب به آنجا برمیگردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حکمی دارد؟
ج) شرط تحقّق عنوان وطن جديد اين نيست که انسان بعد از قصد توطّن و سکونت در شهری، شش ماه بهطور مستمرّ در آنجا بماند، بلکه بعد از اينکه آنجا را به عنوان وطن جديد انتخاب نمود و با اين قصد، مدتی (اگرچه فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب میشود.
س63. من فردی عراقی هستم که قصد اعراض از وطنم عراق را دارم، آیا همه ایران را وطن خود قرار دهم یا منطقهای را که در آن ساکن هستم و یا برای انتخاب وطن حتماً باید خانهای بخرم؟
ج) در وطن جديد، قصد توطّن در شهر خاص و معيّن و سکونت در آن به مدتی که انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است، ولی تملّک خانه يا غير آن شرط نيست.
س64. به غیر از وطن اصلی چند محل را میتوان به عنوان وطن انتخاب كرد؟
ج) داشتن دو وطن اتخاذی (جديد) اشكال ندارد ولی اگر خواست سه وطن اتخاذ كند كه در هر يك در طول سال چهار ماه زندگی كند منوط به صدق عرفی وطن است وگرنه وطن سوم اشكال دارد.
س65. آیا وطن زن، تابع شوهر است؟
ج) اگر مستقل در تصميمگيری در زندگی باشد، تابع نيست.
س66. من شش ماه از سال را در شهری و شش ماه را در شهر دیگری که محل تولدم و محل سکونت من و خانوادهام است، زندگی میکنم، ولی در شهر اول بهطور متوالی و مستمر ساکن نیستم، مثلاً دو هفته یا ده روز و یا کمتر در آن میمانم و سپس به محل تولد و سکونت خانوادهام بر میگردم، سؤال من این است که اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را در شهر اول داشته باشم، آیا حکم مسافر را دارم یا خیر؟
ج) اگر آن شهر وطن اصلی شما نباشد و قصد توطن در آنجا را هم نداشته باشيد، در صورتی که قصد اقامت کمتر از ده روز را داشته باشيد، حکم ساير مسافرين را داريد، مگر آنکه آنجا محل کار شما باشد و حداقل هر ده روز يکبار جهت کار به آنجا رفت و آمد داشته باشيد که در اين صورت نماز شما تمام و روزهتان صحيح است.
س67. مراد از اِعراض از وطن چیست؟ آیا مجرد ازدواج زن و رفتن وی همراه شوهر به هر جایی که او میخواهد، اعراض محسوب میشود یا خیر؟
ج) مراد از اِعراض، خروج از وطن با تصميم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است. و مجرد رفتن زن به خانه شوهر در شهر ديگر، مستلزم اعراض از وطن اصلیاش نيست.
س68. کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر دیگری مهاجرت نماید و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن که به سن تکلیف رسیده، نسبت به نماز و روزهاش در آنجا چه وظیفهای دارد؟
ج) اگر از محل تولد به تبعيت از پدرش مهاجرت کند و پدر وی قصد عدم بازگشت به آنجا را برای زندگی داشته باشد، آن مکان برای او حکم وطن را ندارد.
س69. محل کار و سکونت فعلی شخصی از اهالی روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگی میکنند و در آن ملک و آب دارند، این شخص برای دیدار و کمک به آنجا میرود، ولی تمایلی به بازگشت به آنجا برای سکونت ندارد، با توجه به اینکه آنجا زادگاه وی است، نماز و روزهاش در آنجا چه حکمی دارد؟
ج) اگر قصد مراجعت به آن روستا برای سکونت و زندگی ندارد، بلکه تصميم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جاری نمیشود.
س70. محل تولد من و همسرم شهر کاشمر است، ولی بعد از استخدام در یکی از ادارات دولتی، به نیشابور منتقل شدم، پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگی میکنند، در ابتدای رفتن به نیشابور، از وطن اصلی خود اعراض کردیم، ولی اکنون بعد از پانزده سال از این امر منصرف شدهایم، خواهشمندم به سؤالات زیر پاسخ فرمایید: 1. هنگامی که به خانه پدر و مادرمان میرویم و چند روز نزد آنها میمانیم، وظیفه من و همسرم راجع به نماز چیست؟ 2. فرزندان ما که در محل سکونت فعلی ما (نیشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسیدهاند، هنگامی که به شهر پدریمان (کاشمر) رفته و چند روز نزد آنها میمانیم، چه وظیفهای دارند؟
ج) بعد از آنکه از وطن اصلیتان (کاشمر) اعراض کرديد، ديگر حکم وطن در آنجا بر شما جاری نمیشود، مگر آنکه دوباره برای زندگی به آنجا برگشته و با قصد زندگی (ولو برای هفت، هشت سال) مدتی در آنجا اقامت کنيد و اين شهر نسبت به فرزندان شما هم حکم وطن را ندارد و همه شما در آنجا حکم مسافر را داريد.
س71. شخصی از وطنش اعراض نکرده است و در حال حاضر حدود شش سال است که در شهر دیگری اقامت دارد، در صورتی که به وطن خود برگردد، با توجه به اینکه بر تقلید امام راحل (ره) باقی مانده، آیا نماز خود را باید تمام بخواند یا شکسته؟
ج) تا از وطن سابق خود اعراض نکرده، حکم وطن نسبت به او باقی است و نماز وی در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س72. اگر از وطن اصلی (محل تولد و وطن پدری) قصد اعراض نموده و در جای دیگری سكونت داشته باشیم، آیا میتوان قصد اعراض را تغییر داد؟
ج) مجرّد تغييرِ قصدِ اعراض، كافی نيست بلكه فقط در صورتی مجدداً برای شما وطن محسوب میشود كه بنا داشته باشيد كه در آنجا به قصد زندگی هرچند به مدّت مثلاً هفت، هشت سال بمانيد.
احکام بلاد کبیره
احکام سفر
س83. نظر جنابعالی درباره شهرهای بزرگ از جهت قصد توطن یا اقامت ده روز در آنها چیست؟
ج) در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز فرقی بين شهرهای بزرگ و معمولی نيست و حتی با قصد توطن در يک شهر بزرگ و مدتی در آنجا ماندن، بدون معيّن کردن محله خاصی از آن، تمام آن شهر حکم وطن را درباره او پيدا خواهد کرد. همچنين اگر قصد اقامت ده روز در مانند اين شهر نمايد، بدون اينکه محله خاصی از آن را قصد نمايد، حکم تمام بودن نماز و صحّت روزه در مورد او در تمام محلههای آن شهر جاری خواهد بود.
س84. شخصی از فتوای امام (قدس سره) در مورد اینکه تهران از بلاد کبیره است، مطلع نبوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فتوای امام (قدس سره) علم پیدا کرده است، نماز و روزهای را که به نحو متعارف به جا آورده، چه حکمی دارد؟
ج) اگر در حال حاضر بر تقليدامام (قدس سره) در آن مسأله باقی باشد، واجب است که اعمال گذشتهاش را که با فتوای امام (قدس سره) منطبق نيست، تدارک نمايد، به اين معنی که نمازهايی را که به جای شکسته، تمام خوانده بهصورت شکسته قضا کند و روزههايی را که در حال مسافرت گرفته است، قضا نمايد.
س85. در محل زندگی من شهرهای بزرگی وجود دارد که شهرداریهای مجزا دارند اما همه آنها تحت منطقهای بزرگ با نام واحد هستند. اگر من داخل این منطقه حدود 15 تا 20 کیلومتر سفر كنم، آیا باید نماز را قصر بخوانم یا تمام؟
ج) اگر مجموع شهرهای کوچک در کنار هم در نظر عرف محل، يک شهر محسوب باشد، طی مسافت در داخل شهر حکم سفر ندارد و نماز تمام است. و مسافت از آخر شهر به مقصد يا از مبدأ به اول شهر بزرگ محاسبه میشود که اگر به مقدار مسافت شرعی(5/ 22 کيلومتر) باشد نماز قصر است.
کیفیت نماز و روزه در سفر
احکام سفر
س86. آیا در زمان حاضر که مسافرتها به راحتی قابل انجام است نماز مسافر شکسته است؟
ج) در حکم مذکور تفاوتی ميان عصر حاضر و زمان گذشته نيست.
س87. اگر به یک منطقه دوری ـ که تقریباً یک ساعت راه باشد ـ برویم، آیا باید نمازمان را شکسته بخوانیم یا بهصورت عادی و كامل؟
ج) با پيمودن مسافت شرعی، در وجوب شكسته خواندن نماز فرقی نيست که مدت سفر کوتاه باشد يا طولانی، و فرقی نيست که يک روز يا بيشتر در مقصد بماند و يا همان ساعت برگردد.
س88. کسی که به جایی مسافرت کرده و نمیداند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز یا کمتر، چگونه باید نماز بخواند؟
ج) وظيفه شخص مردد تا سی روز قصر است و از آن به بعد بايد نمازش را تمام بخواند، هرچند در همان روز بخواهد برگردد.
س89. اگر فردی در سفر باشد و نماز خود را سر وقت شكسته بخواند و قبل از وقت قضا شدن همان نماز به وطن خود بازگردد آیا دوباره باید نمازش را اعاده كند؟
ج) لازم نيست که اعاده کند.
س90. اگر به شهری غیر از شهر خودم مسافرت کنم که به مقدار مسافت شرعی هست و زمان نماز هم فرا برسد كه باید نماز را شکسته بخوانم، ولی من نمازم را آنجا نخوانم و به شهرم برگردم. آیا باید نماز را ـ در شهر خودم ـ شکسته بخوانم یا تمام؟
ج) ملاک، وقت ادای نماز است نه وقت وجوب آن؛ البته مادامی که وقت نماز باقی باشد.
س91. اگر کسی در مكانی كه از محل سکونتش به مقدار مسافت شرعی فاصله دارد، بهخاطر جهل به مسأله یا فراموشی آن نمازش را تمام بخواند و موقعی که به محل سکونتش برگردد متوجه شود، نمازی که خوانده چه حکمی دارد؟
ج) در صورت جهل به موضوع يا جهل به خصوصيات حکم، احتياط اين است که نمازش را اعاده کند، چه در وقت نماز يادش بيايد و چه خارج از آن؛ برخلاف موردی که جاهل به اصل حکم بوده (و اصلاً مسأله را نمی دانسته) که در اين صورت اعاده در وقت هم واجب نيست تا چه رسد به قضای آن؛ و در صورتی که فراموش کرده که در سفر است، اگر وقت باقی است؛ بايد نمازش را اعاده کند و اگر در خارج از وقت يادش آمد، قضا واجب نيست.
س92. اگر مکلف نماز مغرب و عشا را در سفر تا بعد از نصف شب نخواند، چنانچه در همان شب تا قبل از فجر (اذان صبح) به وطنش بازگردد، آیا باید آن نمازها را بهصورت شکسته بخواند یا تمام (به قصد قربت مطلق)؟
ج) اگر تا قبل از اذان صبح به وطنش رسيد، نماز مغرب را به نيت مافیالذمه بهجا آورد، و نماز عشا را هم شکسته (به نيت قضا) بخواند و هم كامل.
س93. آیا مسافرت عمدی در ماه رمضان به قصد افطار و فرار از روزه گرفتن، جایز است؟
ج) مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، و در صورت مسافرت، ولو اينکه برای فرار از روزه باشد، افطار بر او واجب است.
س94. كسی كه در ماه رمضان مسافرت كرده، آیا علاوه بر قضا، باید كفّاره هم بدهد؟
ج) خير، تنها قضای روزهها واجب است و كفّاره ندارد؛ ولی اگر قضای روزهها را تا ماه رمضان سال بعد به تأخير اندازد، به جهت تأخير، بايد برای هر روز يك مدّ طعام كفّاره بدهد.
س95. من هر هفته برای زیارت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم مسافرت میکنم، آیا در این سفر نمازم را تمام بخوانم یا شکسته؟
ج) در اين سفر حکم ساير مسافرين را داريد و نماز شما قصر است.
س96. در صورت اختلاف افق، اگر شخصی در منطقهای كه حلول ماه رمضان ثابت شده روزه گرفته و قبل از تمام شدن ماه به منطقهای سفر كند كه بر اساس افقش ماه رمضان یك روز دیرتر حلول كرده و بقیه ماه را در منطقه جدید سپری كند، و در این سال ماه رمضان سی روزه باشد، در این صورت روز آخر ماه رمضان برای او روز سیویكم میشود. آیا باید روزه بگیرد و یا افطار نماید؟
ج) اگر به منطقهای برسد كه از ماه رمضان يك روز مانده باشد، واجب است كه آن را روزه بگيرد، هرچند ماه رمضان نسبت به تعداد روزهايی كه روزه گرفته سیويك روز شود.
س97. شخصی که روزهی معیّنی بر عهدهی او میباشد و یا اینکه چند روز قضا دارد و وقت آن ضیق شده است، میتواند به سفر برود؟ و اگر در سفر است، آیا لازم است قبل از ماه رمضان از سفر مراجعت کند و روزههایش را بگیرد؟
ج) رفتن به سفر برای او اشکال ندارد و اگر در سفر است لازم نيست مراجعت کند که آن روز يا چند روز را روزه بگيرد؛ چون کسی که در سفر است، روزه از او برداشته شده است همانند ماه مبارک، و تفاوتی هم بين اقسام روزه نيست.
س98. حکم روزه مسافری که صبح از وطن خارج شده و از حدّ ترخص گذشته و قبل از ظهر به وطن برمیگردد چگونه است؟
ج) اگر مفطری را مرتکب نشده، بايد نيّت روزه کند و روزهاش صحيح است.
س99. روزه مسافری که صبح به مقدار بیشتر از مسافت شرعی (5 /22 کیلومتر) از وطن خود دور میشود، اگر قبل از ظهر برگشت ولی شک دارد که به اذان ظهر رسیده یا نه، حكمش چیست؟
ج) در صورت شك روزه صحيح است.
س100. اگر شخصی بخواهد قبل از زوال به محل اقامتش برسد، ولی در راه بهخاطر پیشامد حادثهای نتواند در زمان معیّن به مقصد برسد، آیا روزه او اشکال دارد و آیا کفّاره بر او واجب است یا فقط قضای روزه آن روز را باید به جا آورد؟
ج) روزهاش در سفر صحيح نيست و بر او فقط قضای روزه آن روزی که پيش از ظهر به محل اقامتش نرسيده، واجب است و کفّارهای هم ندارد.
س101. اگر به جایی سفر کنم که قصد دارم ده روز در آنجا بمانم ولی بعد از اذان ظهر به آنجا برسم آیا روزه آن روز صحیح است؟
ج) روزه آن روز صحيح نيست و بايد قبل از اذان ظهر در محل اقامت ده روز باشيد.
س102. اگر روزهداری هنگام غروب در سرزمینی افطار کرده باشد و سپس به جایی مسافرت کند که خورشید در آن هنوز غروب نکرده است، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟ آیا تناول مفطرات برای او در آنجا قبل از غروب خورشید جایز است؟
ج) روزه او صحيح است و تناول مفطرات در آن مکان قبل از غروب خورشيد با فرض اينکه در وقت غروب در سرزمين خود افطار کرده، برای او جايز است.
س103. من در خارج از کشورم زندگی میکنم و در ماه رمضان روزه میگیرم ولی دو روز مانده به عید در حالی که 28 روز روزه گرفتهام، با پروازی که دو ساعت طول میکشد به کشورم برمیگردم و در آنجا هلال عید فطر را میبینم وظیفهام چیست؟
ج) اگر در بدو ورود به وطن مشخص باشد که آن روز شرعاً روز عيد است بايد يک روز، روزه ماه مبارک رمضان را در فرض سؤال قضا کنيد.
س104. شخصی از اول ماه رمضان تا بیست و هفتم ماه را در وطن خود (بندر دیّر) روزه گرفته و در صبح روز بیست و هشتم به دبی مسافرت کرده و در روز بیست و نهم به آنجا رسیده و متوجه شده که در آنجا عید اعلام شده است، او اکنون به وطن خود برگشته، آیا قضای روزههایی که از وی فوت شده، واجب است؟ اگر یک روز قضا نماید، ماه رمضان نسبت به او بیست و هشت روز میشود و اگر بخواهد دو روز قضا کند، روز بیست و نهم در جایی بوده که در آنجا عید اعلام شده بود، این شخص چه حکمی دارد؟
ج) در فرض سؤال قضای دو روز بر او واجب است.
س105. شخصی به مسافرت رفته و قصد داشته ده روز در جایی بماند، سپس از قصد اقامتش عدول کرده و تصمیم گرفته که قبل از حلول ماه رمضان به شهر خود برگردد، ولی به سبب تأخیر در حمل ونقل جادهای ماه رمضان فرا رسیده و او هنوز در همان شهر باقی مانده است. اگر در روز ماه رمضان با همسرش مجامعت کند، چه حكمی دارد؟
ج) اگر بعد از اينكه حكم كاملخواندن نماز (با خواندن يک نماز چهار رکعتی) بر او مستقر شده، از قصد اقامتش عدول کرده باشد، روزه بر او واجب شده و مجامعت در هنگام روزه جايز نيست، و اگر چنين كاری كرد، کفاره بر او واجب میشود و آن اطعام شصت مسکين يا شصت روز، روزه گرفتن است؛ ولی اگر قبل از اينكه حكم كاملخواندن نماز بر او مستقر شود از قصدش عدول کرده، چيزی به عهدهاش نيست.
س106. آیا گرفتن روزههای قضا، در سفر صحیح است؟
ج) جايز نيست.
س108. كسی كه در ماه رمضان در سفر است، آیا میتواند نذر كند روزه بگیرد؟
ج) خير، جايز نيست.
س109. بنده نذر کردم که چهل روز پشت سر هم روزه بگیرم اما سفری برای من پیش آمده که ناچار از انجام آن هستم. تکلیف نماز و روزه بنده چه میشود؟
ج) اگر برای آن وقت تعيين كرده است و ناچار شد به سفر برود، بايد قضای آن مقداری را كه سفر كرده بهجا آورد؛ ولی اگر وقت تعيين نكرده است بايد در موقع ديگری چهل روز پی در پی روزه بگيرد.
س110. شخصی كه مفطری انجام نداده، در سفر مثلاً در ساعت ده نذر میكند كه امروز را روزه میگیرم، آیا نذر او صحیح است یا باید نذر قبل از سفر و قبل از طلوع فجر باشد؟
ج) روزه مستحبی در سفر كه با نذر صحيح است، بايد قبل از طلوع فجر باشد و بنابر احتياط مشروط است به اين كه نذر در حَضَر منعقد شده باشد.
نماز و روزه رانندگان و مانند آن
احکام سفر
س111. نماز و روزه خلبانان هواپیماهای جنگی که بیشتر روزها از پایگاههای هواییشان اقدام به پرواز کرده و مسافتی بسیار بیشتر از مسافت شرعی را میپیمایند و مرتب این عمل را تکرار میکنند، چه حکمی دارد؟
ج) حکم آنان همان حکم ساير رانندگان و ملوانان و خلبانان هواپيماهاست، يعنی نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحيح است.
س112. در رساله عملیه امام خمینی(ره) در بحث نماز مسافر، شرط هفتم، آمده است: «واجب است راننده در غیر از سفر اول نماز خود را تمام بخواند ولی در سفر اول نمازش شکسته است هرچند طولانی باشد، آیا مقصود از سفر اول همان شروع حرکت از وطن تا بازگشت به آن است یا با رسیدن به مقصد سفر اوّل تمام میشود؟
ج) اگر رفت و برگشت در نظر عرف، يک سفر محسوب شود مثل استادی که از وطن برای تدريس به شهری سفر کرده و هنگام عصر يا فردای آن روز به مبدأ بر میگردد، در اين صورت، رفت و برگشت سفر اوّل محسوب میشود. و در صورتی که عرفاً يک سفر نباشد مثل رانندهای که برای حمل کالا به مقصدی حرکت کرده و از آنجا به مکان ديگری برای حمل مسافر يا کالای جديد سفر نمايد و سپس به وطن مراجعت میکند که در اين فرض، سفر اوّل با رسيدن به مقصد، تمام میشود.
س113. کسی که رانندگی ماشین شغل ثابت و دائمی او نیست، ولی برای مدت کوتاهی وظیفه رانندگی به او محوّل میشود مثل سربازانی که وظیفه رانندگی را در پادگانها و پاسگاهها و غیر آنها بر عهده میگیرند، آیا این افراد حکم مسافر را دارند یا آنکه واجب است نماز خود را تمام خوانده و روزه بگیرند؟
ج) اگر رانندگی ماشين در آن مدت موقت [دو، سه ماه در سال] شغل آنها محسوب شود، حکم ساير رانندگان را خواهند داشت.
س114. اگر ماشینِ رانندهای بر اثر حادثهای برای مدتی متوقف شود و راننده برای تعمیر و خرید لوازم به شهر دیگری مسافرت نماید، با توجه به اینکه با ماشین خود سفر نکرده، آیا باید در مانند این سفر نمازش را تمام بخواند یا شکسته؟
ج) اگر در اين سفر شغل او رانندگی نباشد و عرف هم اين سفر را سفر شغلی نداند، حکم ديگر مسافران را خواهد داشت.
س115. شخصی كارش رانندگی است كه البته نمازش تمام و روزهاش صحیح است، حال اگر روزی به عنوان ملوان یا ناخدا برای یك سفر دریایی سفر كند، نماز و روزهاش در این سفر دریایی چه حكمی دارد و همچنین بالعكس اگر كسی كارش ملوانی و یا ناخدایی باشد اگر روزی به عنوان راننده ماشین سفر كند، نماز و روزهاش در این سفر چه حكمی دارد؟
ج) اگر سفر مذكور شغلی باشد، نماز تمام و روزه صحيح است و در غير اين صورت قصر است.
نماز و روزه در سفرهای شغلی
احکام سفر
س116. کسی که سفر مقدمه شغل اوست، آیا در سفر نمازش تمام و روزهاش صحیح است یا آنکه این حکم اختصاص به کسی دارد که شغل او حتماً مسافرت باشد؟ این گفته مرجع تقلید حضرت امام خمینی (ره) که میفرماید: کسی که شغل او مسافرت است چه معنایی دارد؟ آیا کسی یافت میشود که خود سفر شغل او باشد؟ زیرا چوپان و راننده و ملوان و غیر آنها هم کارشان چوپانی و رانندگی و کشتیرانی است و اصولاً کسی که سفر را به عنوان شغل خود برگزیده باشد، وجود ندارد.
ج) کسی که سفر مقدمه کار او است، اگر در خلال هر ده روز حداقل يک بار برای کار به محل کارش رفت و آمد نمايد، نمازش تمام و روزهاش صحيح است، و در کلمات فقها (رضواناللهعليهم) مراد از کسی که شغل او مسافرت است، کسی است که قوام کار او به سفر است مانند شغلهايی که در سؤال ذکر شده است.
س117. استفتایی شده که: «شخصی در جایی کار میکند که فاصله بین محل کار و وطنش به اندازه مسافت شرعی نیست اما در رابطه با کارش هفتهای یا دو هفته یک بار به محل دیگری به اندازه مسافت شرعی سفر میكند.» در جواب گفته شده: «در محل دوم نمازش تمام است.» در حالی که میدانیم معظمله حداقل یک سفر (شغلی) در طول ده روز را معتبر میدانند. لطفاً این مسأله را توضیح بفرمایید؟
ج) اگر بهخاطر شغل به جايی سفر کند که به اندازه مسافت شرعی از محل سکونت يا محل کارش دور باشد، مادامی که در طی ده روز حداقل يک مرتبه به آنجا رفت و آمد کند، در راه رفت و برگشت و در خود محل، نمازش تمام است؛ ولی اگر سفرش به آنجا سفر شغلی نباشد يا در هر دو هفته يک بار (مثلاً) به آنجا میرود، نمازش شکسته است.
س118. خواهشمند است در مورد سفر برای شغل که فرمودهاید «در سفر سوم نماز تمام است» بفرمایید: شخصی که مکرّر برای شغلش مسافرت میکند اگر ده روز در وطن و یا جای دیگر اقامت کند آیا در این مورد هم در سفر سوم نمازش تمام است و یا اینکه پس از اقامت ده روز فقط در سفر اول نمازش قصر میباشد؟
ج) در صورت اقامت ده روز در يک محل در بين سفرهای شغلی فقط در سفر اول بعد از اقامت ده روز نمازش قصر است.
س119. کسی که سفر شغلی حداقل هر ده روز یک بار انجام میدهد، تا چه مدّت آن را ادامه دهد حکم سفر شغلی بر آن مترتب میشود؟
ج) ميزان صدق تکرّر سفر برای شغل است، همين که کاری که برای آن سفر میکند شغل او محسوب باشد ولو شغل دو سه ماهه، و برای آن بدون تخلّل اقامت ده روز در يک جا مکرّراً مسافرت میکند، در سفر سوّم نمازش تمام است.
س120. مکلف بعد از اینکه ده روز بین سفرش فاصله افتاده، از وطنش به محل کار مسافرت میکند و چون سفر اولش هست نمازش را شکسته میخواند، ولی بعد از رسیدن به محل کار صاحب کار از او میخواهد به محل دیگری ـ كه به اندازه مسافت شرعی است ـ برود. آیا این سفر، سفر دوم محسوب میشود تا نمازش را تمام بخواند، یا ابتدای سفر دوم بعد از بازگشت به وطن و سفر از وطن به محل کار است؟
ج) سفر مذبور، سفر دومش محسوب میشود و نمازش تمام است.
س121. اینجانب با اجازه جنابعالی بر تقلید از حضرت امام (ره) باقی هستم. و در زمان آیت الله اراکی (ره) در حوزه مأموریت استانی نماز را کامل میخواندم و فعلاً هم نمازم را در حوزه مأموریت (تمام شهرهای استان) کامل میخوانم. از طرفی منزل پدر خانمم در استان همجوار است. تکلیفم در مأموریت اداری و مرخصی (کار غیراداری) در آن استان چیست؟
ج) اگر محل كار از محل سكونت حداقل به مقدار چهار فرسخ شرعی (۲۰.۵ كیلومتر) فاصله دارد و حداقل هر ده روز یك بار بین محل سكونت و محل كار رفت و آمد دارید، نماز شما تمام و روزه صحیح است و چنانچه فاصله كمتر از چهار فرسخ شرعی باشد، با قصد اقامت ده روز در محل سكونت یا محل كار و تحقق قصد اقامت ده روز، تردد شما بین محل كار و محل سكونت رافع حكم اقامت نیست بلكه نماز تمام و روزه صحیح است، ولی در سفر غیركاری برای خرید مایحتاج و یا رفتن به منزل پدر خانم حكم مسافر مترتب است.
س121. اینجانب با اجازه جنابعالی بر تقلید از حضرت امام (ره) باقی هستم. و در زمان آیت الله اراکی (ره) در حوزه مأموریت استانی نماز را کامل میخواندم و فعلاً هم نمازم را در حوزه مأموریت (تمام شهرهای استان) کامل میخوانم. از طرفی منزل پدر خانمم در استان همجوار است. تکلیفم در مأموریت اداری و مرخصی (کار غیراداری) در آن استان چیست؟
ج) اگر محل كار از محل سكونت حداقل به مقدار چهار فرسخ شرعی (۲۰.۵ كیلومتر) فاصله دارد و حداقل هر ده روز یك بار بین محل سكونت و محل كار رفت و آمد دارید، نماز شما تمام و روزه صحیح است و چنانچه فاصله كمتر از چهار فرسخ شرعی باشد، با قصد اقامت ده روز در محل سكونت یا محل كار و تحقق قصد اقامت ده روز، تردد شما بین محل كار و محل سكونت رافع حكم اقامت نیست بلكه نماز تمام و روزه صحیح است، ولی در سفر غیركاری برای خرید مایحتاج و یا رفتن به منزل پدر خانم حكم مسافر مترتب است.
س122. گاهی ما نظامیان برای مدت طولانی بنا به دستورات نظامی میبایست در محلی خارج از وطن خود اقامت كنیم كه این مدّت در برخی موارد به كل سی سال خدمت موظفی نیز منتهی میگردد و در ابتدای امر نیز تشخیص اینكه چند سال در آن مكان به جهت شغل خود، حضور خواهیم داشت نامعین و نامشخص است. حال آیا این گروه نظامیان با شرح فوق در محل اشتغالشان نیازمند قصد اقامت هستند؟
ج) ماندن در محل كار ولو به مدت طولانی بدون قصد زندگی موجب ترتّب حكم وطن نيست بلكه در صورت سفر از محل كار، در برگشت نياز به قصد اقامت دارند، مگر اينكه آنقدر آنجا بمانند كه عرفاً وطن آنان محسوب شود.
س123. نماز و روزه نیروهای کادری که در استخدام ارتش یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند و بیشتر از ده روز در پادگان و بیشتر از ده روز در مناطق مرزی میمانند، چه حکمی دارد؟ خواهشمندم فتوای حضرت امام (ره) را هم بیان فرمایید.
ج) اگر قصد اقامت ده روز يا بيشتر را در مکانی دارند و يا میدانند که ده روز يا بيشتر از آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگيرند. فتوای امام (ره) هم همين است.
س124. اگر یکی از طلاب علوم دینی قصد داشته باشد تبلیغ را شغل خود قرار دهد، آیا با این فرض میتواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگیرد؟ اگر شخصی برای کاری غیر از تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر مسافرت نماید، نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
ج) اگر عرفاً تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهی از منکر شغل و کار او محسوب شود، در سفر برای انجام آن کارها حکم مسافری را دارد که بهخاطر شغل و کارش سفر میکند، و اگر زمانی برای کاری غير از ارشاد و تبليغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند ساير مسافران نمازش شکسته است و روزه او صحيح نيست.
س125. محل تولد من شهر کاشمر است و از سال 1345 هجری شمسی تا سال 1369 ساکن تهران بودهام و آنجا را وطن برای خود انتخاب کردم، و مدت سه سال است که همراه با خانوادهام برای مأموریت اداری به بندرعباس آمده و کمتر از یک سال دیگر به شهر تهران ـ که وطن من است ـ بازخواهم گشت. با توجه به اینکه در مدتی که در بندرعباس هستم، هر لحظه امکان دارد برای مأموریت به شهرهای تابع بندرعباس بروم و مدتی در آنجا بمانم و زمان مأموریتهای اداری هم که به من ارجاع میشود، قابل پیشبینی نیست، خواهشمندم اولاً: حکم نماز و روزه مرا بیان فرمایید. ثانیاً: با توجه به اینکه در اغلب اوقات یا در بعضی از ماههای سال برای چند روز در مأموریت اداری به سر میبرم، آیا کثیرالسفر محسوب میشوم یا خیر؟
ج) نماز و روزه شما در محل کار فعلیتان که وطن شما نيست، حکم نماز و روزه مسافر را دارد، يعنی نماز شکسته است و روزهتان صحيح نيست، مگر آنکه در آنجا قصد اقامت ده روز کنيد و يا در هر ده روز حداقل يک بار بهخاطر کاری که مربوط به وظيفه شما است، مسافرت نماييد.
س126. من با شرکتی قرارداد بستهام که آنها متکفّل مخارج درس و آموزش من میشوند تا درسم تمام شده و در آن شرکت کار کنم. محل درس از وطن اصلیام به اندازه مسافت شرعی فاصله دارد و تا مقداری از حقوق کارمندان این شرکت به من هم پرداخت میشود. آیا آنجا محل درس و تحصیل من محسوب میشود یا محل کارم؟ اگر محل تحصیل باشد، حکم نماز و روزه ماه رمضان چه خواهد بود؟ با توجه به اینکه هفتهای یک بار به شهر اصلیام برمیگردم؟
ج) بعد از آنکه کارمند آن شرکت شده و به حساب و دستور شرکت مشغول به تحصيل گشتيد تا بعد از اتمام تحصيل در شرکت کار کنيد، سفر شما برای تحصيل ـ در فرض سؤال ـ حکم سفر شغلی را دارد، بنابراين نمازتان تمام است و در ماه رمضان بايد روزه بگيريد.
س127. آیا در سفر شغلی كه نماز تمام است لازم است در هر ده روز حداقل یك بار به محل كارش سفر كند یا همین كه در یك مكان ده روز نماند ـ ولو هر 15 روز یا 20 روز یا یك ماه به محل كارش سفر كند ـ كافی است؟
ج) ملاك اين است كه بين دو سفر شغلی ده روز در جايی اقامت نكند هر چند فاصله بين دو سفر شغلی بيش از ده روز باشد.
س128. بر اساس فتوای حضرتعالی نماز «من شغله فی السفر» در سفر اول بعد از تخلّل ده روز شكسته است، ملاك و معیار سفر اول و پایان آن و آغاز سفر دوم چیست؟
ج) اگر برای انجام كاری سفر كرده كه در مقصد كارش تمام شده است و در آنجا تصميم میگيرد که به وطن يا جای ديگر برود برگشت از آن سفر، سفر دوم محسوب میشود که اگر شغلی باشد نماز تمام است ولی اگر مثلاً كار او رفتن به مقصد و چيزی از آنجا برای مبدأ آوردن بوده، رفت و برگشت يك سفر محسوب میشود.
س129. مأمورین غیر محلی که هیچگاه ده روز در شهر محل کار نمیمانند، ولی مسافرت آنان کمتر از مسافت شرعی است، از جهت تمام یا شکسته بودن نماز چه وظیفهای دارند؟
ج) در فرض سؤال، هرگاه ده روز در جايی اقامت نكنند، در غير سفر اول (و دوم در ابتدای كار) سفرشان شغلی محسوب میشود و در محل سكونت، محل كار و بين آن دو نمازشان تمام است.
س130. در مورد شغلهایی همچون معلّمی، آیا در هر ده روز یک مرتبه سفر (شغلی) ولو به جاهای مختلف (به اعتبار این که تمام این مکانها برای کار آموزشی است)، کفایت میکند یا باید محل سفر در هر مرتبه یکی باشد؟
ج) در سفر شغلی، وحدت مکان شرط نيست.
س131. شخصی هر روز از محل سکونتش به اندازه مسافت شرعی برای کار میرود، اگر کارش موجب شود که به جای دیگری برود ـ که گاهی به اندازه مسافت شرعی است و گاهی کمتر ـ حکم نماز و روزه اش چیست؟
ج) مادامی که بين دو سفرش در يک جا ده روز فاصله نيفتد، نمازش تمام و روزهاش صحيح است.
س132. نظر حضرتعالی درباره نماز و روزه کسانی که به مدت معیّنی بیش از یک سال در شهری برای کار اقامت میکنند و یا سربازانی که به مدت یک یا دو سال برای انجام خدمات سربازی در شهری میمانند، چیست؟ آیا بعد از هر سفری باید قصد اقامت ده روز کنند تا نمازشان تمام و روزه آنها صحیح باشد؟ و اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه آنها چه حکمی دارد؟
ج) اگر حداقل هر ده روز يکبار بهخاطر شغلشان به محل کار سفر میکنند، در غير سفر اول و دوم نمازشان تمام و روزهشان صحيح است، ولی در سفر اول و دوم، حکم ساير مسافرين را دارند، يعنی تا قصد اقامت ده روز را نکردهاند، نماز آنان شکسته است و روزهشان صحيح نيست.
س133. گروهی از همكاران، هر روز جهت كار بین دو شهر (كه هیچكدام از آن دو شهر نیز وطن آنها نمیباشد) تردد مینمایند، حكم نماز و روزه این گروه در شهر محل كار، شهرستان محل سكونت، و بین آن دو شهر چیست؟
ج) با فرض اينكه بين محل كار و محل سكونت تردد مكرّر دارند و ده روز در يك جا نمیمانند، نماز و روزهشان در محل كار و بين راه و محل سكونت تمام است.
س134. وطن اینجانب در یکی از شهرستانهای مازندران است که در حال حاضر در تهران مشغول به تحصیل و کار هستم. من در پایان هر هفته به هشتگرد بهمنظور صله ارحام میروم. از شنبه تا چهارشنبه در تهران در کنار تحصیل در دانشگاه مشغول به کار نیز هستم، تقریباً هر 40 روز یکبار به مازندان میروم. با توجه به اشتغال در تهران حکم نماز و روزه من چگونه است؟
ج) در سفر به هشتگرد بهمنظور صله ارحام، حکم مسافر داريد و در برگشت به تهران که اشتغال به کار نيز داريد، نماز تمام و روزه صحيح است و در محل کار نيز نماز تمام و روزه صحيح است و در سفر به وطن نيز در مسير رفتن نماز شکسته است ولی در برگشت به محل کار نماز تمام است.
س135. من کارمند یکی از ادارات دولتی شهر هستم. فاصله بین محل کار و محل سکونتم حدود سیوپنج کیلومتر است که هر روز این مسیر را برای رسیدن به محل کارم طی میکنم. اگر برای کار خاصی قصد کنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حکمی دارد؟ آیا واجب است نماز را تمام بخوانم یا خیر؟ به عنوان مثال هنگامی که در روز جمعه برای زیارت اقوام به شهر سمنان مسافرت میکنم، آیا واجب است نمازم را تمام بخوانم یا خیر؟
ج) اگر مسافرت بهخاطر کار نباشد، حکم سفر شغلی را ندارد، ولی اگر سفر بهخاطر شغلی که در محل کار داريد، باشد و در ضمنِ آن، اعمال خاصی از قبيل ديدن اقوام و دوستان را هم انجام میدهيد و گاهی يک يا چند شب هم در آنجا میمانيد، باعث تغيير حکم سفر شغلی نمیشود و نماز تمام و روزه صحيح است.
س136. اگر من در محل کارم پس از پایان وقت اداری و انجام کارهای اداری که بهخاطر آن مسافرت کردهام، به انجام کارهای شخصی بپردازم. مثلاً از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر کارهای اداری را انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام کارهای شخصی شوم، نماز و روزهام چه حکمی دارد؟
ج) انجام کارهای خصوصی در سفر شغلی اداری بعد از پايان کار اداری، حکم سفر شغلی را تغيير نمیدهد.
س137. کسانی که بین محل کارشان و محل سکونتشان کمتر از مسافت شرعی است، مثلاً کسی که اهل تهران است و برای مدّتی در ارتباط با شغلش، برای کار در بوشهر منزل گرفته است و در 15 کیلومتری آن، محل کارش است و هر روز این مسافت را تردّد دارد، حکم نماز آنان چگونه است؟
ج) در غير سفر اوّل (و دوّم در ابتدای کار) سفر شغلی محسوب میشود و در محل سکونت، محل کار و بين آن دو، نماز تمام است.
س138. اگر پس از بازگشت به وطن یا شهر دیگر (بدون ماندن ده روز) که به بوشهر برمیگردد، یکی دو روز زودتر میرود به محل سکونت خود، حکم چگونه است؟
ج) آن هم سفر شغلی محسوب میشود.
س139. شخصی که هر ده روز یك سفر شغلی دارد، به مدت 15 روز سفر شغلی انجام نداده است اما سفرهای زیارتی داشته و ده روز در یك محل نبوده است آیا وقتی سفرهای شغلی او شروع میشود، نماز او كامل است؟
ج) در فرض مرقوم نمازهای او در سفرهای شغلی بعد، تمام و روزههای او صحيح است.
س140. بنده در شهر جدید پرند (در 40 كیلومتری شهر تهران) ساكن هستم و هر روز برای كار به تهران میآیم و دارای شغل اداری هستم فلذا بر اساس فتوای حضرتعالی دائمالسفر بوده و در تهران باید نمازم را كامل بهجا آورم. حال از سوی اداره متبوع به مأموریتی اعزام شدهام كه دارای ماهیت غیراداری بوده (مثلاً امنیتی ـ حفاظتی) و مدت آن كمتر از ده روز میباشد. 1. در فرض ذكر شده نمازهای بنده كامل خواهد بود یا شكسته؟ 2. نمازهای قبلی كه با فتوای شما همخوانی نداشته باشد یعنی فردی برخلاف آن عمل كرده باشد، چگونه خواهد بود؟
ج) با فرض اين كه مأموريت مذكور در راستای شغل اداری شما بوده، نمازتان كامل بوده است و چنانچه شكسته خواندهايد، نمازهای چهار ركعتی را قضا كنيد.
س141. شخصی ساکن منطقه معیّنی است. در منطقه دیگری به فاصله بیش از پنجاه کیلومتر به مدت دو ماه کاری برای او پیش آمده، به اینصورت که یک هفته کار میکند و یک هفته تعطیل است. حکم نمازش چیست؟
ج) برای مدت کمتر از دو ماه کار در يک سال و يا در کل سال، صدق کار مشکل است. ملاک در ترتّب حکم سفر شغلی اين است که آن کار در نظر عرف برايش شغل محسوب شود. بنابراين اگر کارش عرفاً شغل او بهحساب آيد، از سفر سومِ کاری، در هنگام رفت و برگشت و در محل کار، نمازش تمام است، به شرط آنکه در مدت سفر شغلی، ده روز در يکجا مقيم نشود.
س142. کسی که شغل او در سفر است، اگر بین دو سفر شغلی بیش از ده روز فاصله بیفتد ولی تمام این مدت (فاصله افتاده) را در وطن یا محل اقامتش مستقرّ نبوده، بلکه در ضمن آن برای سفر غیر شغلی به اندازه مسافت شرعی یا کمتر از آن خارج شده، حکمش چیست؟
ج) در فرض مذکور، فاصله افتادن بين دو سفر شغلی محقّق نشده است.
س143. اگر در زمان مرخصی به مسافرت (مثلاً قم یا مشهد) بروم هنگام برگشت به وطن در بین مسیر تكلیف نماز چیست؟
ج) در سفر برای مرخصی و بين راه نماز شكسته است لكن اگر از آنجا برای كار به وطن میآييد كه فردای آن روز سر كار برويد در بين راه (اگر در محل مرخصی ده روز در يك محل نمانده باشيد) نماز تمام است.
نماز و روزه در سفرهای تحصیلی
احکام سفر
س144. دانشجویانی که هر هفته حداقل دو روز برای تحصیل مسافرت میکنند و یا کارمندانی که هر هفته برای کارشان سفر میکنند، چه حکمی دارند؟ با توجه به اینکه آنها هر هفته مسافرت مینمایند، ولی امکان دارد بهخاطر تعطیلی دانشگاه یا کارشان به مدت یک ماه در وطن اصلی خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتی نمیکنند، آیا بعد از گذشت یک ماه که سفر خود را دوباره آغاز میکنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده شکسته و بعد از آن تمام است؟
ج) در سفر برای تحصيل میتوانند با مراعات شرايط به فتوای مجتهد ديگر رجوع کنند و در صورت عدم رجوع، مقتضای احتياط، جمع است اعم از اينکه سفرشان هفتگی باشد يا روزانه. ولی کسی که برای کار آزاد يا اداری، مسافرت میکند، اگر بين وطن يا محل سکونت و محل کارش هر ده روز حداقل يک مرتبه رفت و آمد نمايد، بايد از سفر سوم به بعد نماز خود را تمام بخواند و روزه او هم صحيح است، و اگر بين دو سفری که برای کار کردن میرود، ده روز در وطن يا جای ديگری بماند، در سفر اولی که بعد از اقامت ده روزه برای کار کردن میرود، نمازش شکسته است و نمیتواند روزه بگيرد.
س145. دبیر شاغل در شهرستان رفسنجان میباشم با توجه به پذیرفته شدن در مرکز عالی ضمن خدمت و مأموریت به تحصیلی آموزش و پرورش، سه روز ابتدای هفته را در شهرستان کرمان اشتغال به تحصیل دارم و بقیه ایّام هفته را در شهرستان خود به خدمت مشغولم، نظر حضرتعالی در مورد احکام نماز و روزه اینجانب چه میباشد، آیا حکم دانشجو بودن بر ما جاری است یا خیر؟
ج) اگر مأمور به تحصيل هستيد، نماز شما تمام و روزه صحيح است.
س146. دانشجویی خانهای را در شهر تبریز برای تحصیل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره کرده است، همچنین وی در صورت امکان، قصد ماندن دائمی در تبریز را دارد، در حال حاضر در ایام ماه مبارک رمضان گاهی به وطن اصلیاش رفت و آمد میکند، آیا آن دو مکان، برای او دو وطن محسوب میشوند؟
ج) اگر در حال حاضر قصد قطعی بر توطّن در محل تحصيل نداشته باشد، آنجا حکم وطن را برای او نخواهد داشت. مگر آن که بخواهد هفت هشت سال به قصد زندگی در آنجا بماند ولی حکم وطن بودن وطن اصلی او تا زمانی که از آن اعراض نکرده، نسبت به وی باقی است.
س147. یكی از عزیزان و دوستان در مبحث روزه از یكی ازمراجع تقلید میكند و روزه خود را در محل تحصیلش میگیرد اما در امر نماز از شما تقلید میكند و نمازش را شكسته میخواند آیا اینگونه درست است یا نه؟
ج) رجوع به مجتهد جامعالشرايطی كه نماز و روزه را در سفر تحصيلی تمام و صحيح میداند اشكال ندارد، ولی تبعيض در اين مسأله بين نماز و روزه درست نيست.
س148. من در شهری غیر از وطن خود بهطور همزمان مشغول به تحصیل و تدریس هستم، ضمناً مسئول قسمتی از دانشگاه نیز میباشم و بابت هر دو كار، حقوق دریافت میكنم. آیا باید نمازم را كامل بخوانم یا شكسته؟
ج) اگر سفر برای تدريس يا شغل ديگری باشد، و در كمتر از ده روز حداقل يكبار انجام شود از سفر سوم به بعد نماز تمام است هرچند در اين سفر به تحصيل هم بپردازيد.
سفر معصیت
احکام سفر
س149. اگر انسان بداند در سفری که میخواهد برود، مرتکب معاصی و محرّمات خواهد شد، آیا نمازش شکسته است یا تمام؟
ج) مادامی که سفر او بهخاطر ترک واجب يا فعل حرامی نباشد، نماز او مانند ساير مسافران شکسته است.
س150. کسی که بدون قصد معصیت مسافرت کند، ولی در بین راه برای ادامه و تکمیل سفر قصد ارتکاب معصیت نماید، آیا نمازش را باید تمام بخواند یا شکسته؟ آیا نمازهای شکستهای که در طول راه خوانده، صحیح است یا خیر؟
ج) واجب است از زمانی که قصد استمرار سفر بهخاطر معصيت کرده، نمازش را تمام بخواند و نمازهايی را که پس از تصميم به ادامه سفر به قصد ارتکاب گناه، شکسته خوانده، بايد اعاده کند و تمام بخواند.
س151. سفر برای تفریح یا خرید مایحتاج زندگی با فرض فراهم نبودن مکانی برای نماز و مقدمات آن در مسافرت، چه حکمی دارد؟
ج) اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضی از واجبات نماز میشود، احوط اين است که به آن سفر نرود، مگر آنکه ترک آن برای او ضرر يا مشقّت داشته باشد. در هر صورت جايز نيست نماز را در هيچ حالی ترک نمايد.
س152. اگر كسی از خودرو بیتالمال در سفر غیر اداری استفاده كند، با توجه به اینكه مَركب غصبی میباشد تكلیف نماز او در این سفر چگونه میباشد؟
ج) در فرض سؤال، وسيله نقليه تأثيری در نماز او ندارد.
س153. با توجه به وجوب ارتباط زناشویی مرد با زوجهاش در حداقل چهار ماه، در صورت عدم رضایت زوجه در سفر بیش از چهار ماهِ زوج، آیا زوج در انجام دادن این سفر دچار معصیت شده است یا خیر؟
ج) در صورت لزوم سفر اخذ رضايت از زوجه واجب نيست ولی اگر سفر ضرورت ندارد ولو عرفاً، احتياط اين است که حق زوجه مراعات شود.
نماز و روزه در اماکن تخییر
احکام سفر
س154. محدوده حریم اماكن تخییر (مكه، مدینه، كربلا، كوفه) كه مسافر میتواند در آنها نماز را كامل بخواند چهقدر است؟ مشخص بفرمایید.
ج) در تمام دو شهر مكّه معظمه و مدينه منوّره فعلی و همچنين در مسجد كوفه و حائر حسينی حكم تخيير بين قصر و اتمام برای مسافر جاری است.
س155. نماز مسافر در حرم امام حسین(ع) در چه محدوده مخیر بین قصر و اتمام است؟
ج) تمام روضه شريفه داخل حرم را كه از طرف بالای سر و پايين پا منتهی به پنجرهها و درها و رواق میشود از طرف پشت سر تا مسجد امتداد دارد، شامل میشود.
س156. حکم نماز در کربلا (داخل صحن شریف) از نظر شکسته یا کامل خواندن چیست؟
ج) نماز داخل صحن شريف برای مسافر شکسته است.
س157. در اماکنی که نمازگزار بین کامل و شکسته خواندن نماز مخیّر است همچون مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) وحائر حسینی(ع) و مسجد كوفه، اگر کسی کمتر از ده روز بماند، آیا بدون قصد ده روز جایز است روزه بگیرد؟
ج) حکم تخيير در اماکن چهارگانه اختصاص به نماز دارد؛ و روزهی مسافری که قصد اقامت ده روز نکرده، صحيح نيست.
س158. آیا در مدت پنج یا شش روزی که در مکّه هستم میتوانم روزه بگیرم؟ حکم آن در مدینه چیست؟
ج) اقوی عدم جواز روزه مستحبّی در سفر است، مگر در موارد معيّن، که از جمله آن سه روز روزه گرفتن برای برآوردهشدن حاجت در مدينه است؛ و احتياط مستحب آن است که در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بگيرد؛ و مادامی که قصد اقامت ده روز نکرده باشد، روزه ماه رمضان صحيح نيست.
س159. در اماکنی که بین شکسته و کامل خواندن نماز مخیّرند، آیا بهتر است که مکلّف نمازش را شکسته بخواند یا کامل؟
ج) تمام خواندن، افضل است.
س160. آیا به نظر حضرتعالی تخییر در اماكن اربعه ابتدایی است یا استمراری؟
ج) استمراری است.
س161. کسی که در اماکن تخییر نماز چهار رکعتی از او فوت شده، بنابر قاعده «هرطور فوت شده قضا کن» آیا بین شکسته یا کامل قضا کردن مخیّر است؛ یا واجب است بهصورت شکسته قضا کند؟
ج) اگر قضای آن را در اماکن تخيير بهجا آورد، بين شکسته و کامل خواندن مخيّر است؛ ولی در غير اماکن تخيير، احتياط واجب آن است که شکسته قضا کند.
شرکت مسافر در نماز جمعه
احکام سفر
س162. آیا شرکت مسافر در نماز جمعه افضل است؟
ج) شرکت در نماز برای او افضل است.
س163. اگر مسافر باشم و نماز جمعه اقامه شود، حکم نمازم چیست، آیا نماز جمعه نیت کنم یا نماز ظهر؟
ج) بين نماز جمعه و نماز ظهر مخيّريد؛ و نماز جمعه کفايت (از نماز ظهر) میکند، هرچند مسافر باشيد.
اعتکاف در سفر
احکام سفر
س164. آیا میتوان برای شرکت در مراسم اعتکاف به شهر دیگری که بیش از چهار فرسخ با ما فاصله دارد مسافرت کرد و اعتکاف در صورت سفر صحیح است؟
ج) اگر قصد اقامت ده روز و يا نذر روزه در سفر ـ که بنابر احتياط قبل از سفر بايد نذر شود ـ نباشد، روزه در سفر صحيح نيست و با عدم صحّت روزه، اعتکاف هم صحيح نيست.
س165. اگر کسی بخواهد در خارج از شهر خود اعتکاف کند بهطور مثال در مکه مکرمه و از ساکنین مکه نباشد و قصد ده روز هم نکند، آیا نذر کافی است؟ و صیغه آن چیست؟
ج) نذر روزه در سفر مانعی ندارد و با اين نذر روزه و اعتکافش صحيح است، ولی احتياط آن است که نذر قبل از شروع مسافرت باشد و صيغه آن عبارت است از: «لله علیّ أن اصوم في سفري إلی کذا».
مسائل متفرقه
احکام سفر
س166. با توجه به موقعیت فعلی آیا سفر به كربلای معلّا جهت زیارت مرقد مطهّر سیّد الشهداء (علیهالسلام) به صورت غیرقانونی توسط مرزنشینان با پرداخت مبلغی به آنان چه حكمی دارد؟
ج) خروج از كشور بدون اجازه دولت جمهوری اسلامی جايز نيست.
س167. نظر و حکم معظّم له در مورد زیارت عراق با وجود خطرهای جاری در این کشور چیست؟
ج) مقرّرات دولتِ مقصد و مبدأ در سفرها بايد رعايت شود.
فضیلت، اهمیت و انواع حج؛ حکم ترککنندگان حج
مناسک حج
حج در اصطلاح شرع مقدس، مجموعهای از مناسك خاص است كه یكی از اركان زیربنایی اسلام به شمار میآید، چنان كه در روایتی از حضرت امام باقر (علیه السلام) آمده است: «بُنی الاسلام علی خمس؛ علی الصلاة والزكاة والصوم والحج والولایة»(1)؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زكات، روزه، حج و ولایت. حج خواه حج واجب باشد یا مستحبّ، فضیلت و پاداش فراوان دارد و از پیامبر اعظم و اهل بیت مطهّر آن حضرت ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ روایات بسیاری در فضیلت حج وارد شده است. امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «الحاجّ والمعتمر وَفدُ الله، إن سألوهُ أعطاهم و إن دَعوهُ اجابهم و إن شفعوا شفّعهم و إن سكتوا ابتدأهم ویُعوّضون بالدّرهم ألف ألف درهم»(2). «حجگزاران و عمرهگزاران، رهپویان راه خدایند؛ اگر از او طلب كنند، عطا فرماید و چون او را بخوانند، پاسخ دهد و چون شفاعت كنند، بپذیرد و آن گاه كه خاموشی گزینند، با آنان سخن گوید و آنان در مقابل هر درهم [كه در حج هزینه كنند] هزار هزار درهم باز پس گیرند».
1- وسائل الشیعة، ج1، ص7، باب 1، م 1 ـ و الکافی، ج2، ص 18، م1 2. الکافی، ج4، ص 255، م14
مسأله 1
حج از ضروريات دين به شمار ميآيد، و وجوب آن با دلايل فراوان در كتاب و سنت به اثبات رسيده است، و كسی كه با دارا بودن شرايط و علم به وجوب حج، آن را ترك كند، گناه كبيره مرتكب شده است. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: (وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيُّ عَنِ الْعَالَمِينَ)(3)؛ «حج گزاردن بيت الله، برای خداوند، بر آنان كه استطاعت دارند، واجب است، و هر كه كفر ورزد (و حج نگزارد)، البته خداوند از جهانيان بی نياز است». و از حضرت امام صادق (عليه السلام) چنين روايت شده است: «من ماتَ و لم يَحُجَّ حَجّةالاسلام و لم يَمنعهُ من ذلك حاجةٌ تجحفُ به أو مرض لا يطيق فيه الحج أو سلطان يمنعه، فليمت يهودياً أو نصرانياً». «هر كه بميرد و حج نگزارده باشد، در حالی كه نيازی كه اجحاف به حالش باشد، يا بيماری سخت يا پادشاه (ستمگر) او را از حج باز نداشته باشد، پس بايد يهودی يا نصرانی بميرد.» 3. آل عمران: 97
مسأله 2
حجّی كه انسان انجام میدهد، يا آن را برای خود به جا ميآورد و يا به نيابت از ديگران؛ كه اين نوع حج را «حج نيابي» مينامند. حجّی كه انسان برای خود به جا میآورد، دو نوع است: واجب و مستحب.
مسأله 3
حج واجب، يا بر اساس اصل شريعت واجب ميشود كه آن را حَجّةالاسلام مینامند؛ و يا بالعرض به جهتی مانند نذر يا بطلان حج، واجب میشود.
مسأله 4
هر يك از انوع حج، يعنی حَجّةالاسلام و حج نيابي، دارای احكام و شرايطی است كه در باب اول و در دو فصل بيان خواهد شد.
مسأله 5
همچنين حج به سه نوع تمتّع، اِفراد و قران تقسيم ميشود. نوع اول (حج تمتّع) بر افرادی واجب است كه وطن آنها بيش از 48 ميل (تقريباً 90 كيلومتر) از مكه فاصله داشته باشد. نوع دوم و سوم حج (اِفراد و قِران) نيز بر كسانی واجب ميشود كه ساكن مكه هستند و يا محل اقامت آنان كمتر از مسافت مذكور از مكه فاصله دارد. حج تمتع در برخی مناسك و اعمال، با دو نوع ديگر حج تفاوتهايی دارد كه در باب دوم و در چندين فصل به بيان آنها خواهيم پرداخت.
مسأله 6
تفاوت حج تمتّع با حج اِفراد و قِران در اين است که حج تمتع، عبادتي است متشکل از عمره و حج؛ و عمره ـ که بخش اوّل آن است ـ مقدّم بر حج است و ميان آن دو، فاصلهي زماني وجود دارد، و در آن فاصله انسان از احرام خارج ميشود و تا زمان مُحرم شدن براي حج، بهرهگيري (تمتع) از آنچه بر مُحرم حرام است، براي او حلال ميگردد، و از اين رو عنوان «حج تمتّع» براي آن مناسب است. و حج، بخش دوم آن بهشمار ميآيد، و بايد هر دو آنها در يک سال انجام شود، بر خلاف حج اِفراد و قِران که تنها حج را شامل ميشوند، و عمره، عبادتي مستقل از آنها بهشمار ميآيد و «عمرهي مفرده» ناميده ميشود، از اين رو ممکن است عمرهي مفرده در يک سال؛ و حج اِفراد يا قِران در سال ديگر انجام شود.
مسأله 7
عمرهي تمتع و عمرهي مفرده، احکام مشترکي دارند که در بخش دوم خواهد آمد و تفاوتهايى دارند که در مسأله 16 بيان خواهد شد.
مسأله 8
عمره نيز مانند حج، گاهي واجب و گاهي مستحب است.
مسأله 9
عمره در آيين اسلام بر كسي كه شرايط استطاعت را ـ آنگونه كه در مورد حج بيان ميشود(1) ـ داشته باشد، يك بار در تمام عمر واجب ميشود و وجوب آن مانند وجوب حج، فوري است. و در وجوب آن استطاعت براي انجام حج معتبر نيست، بلكه اگر فرد براي عمره مستطيع باشد، عمره بر او واجب ميشود هرچند براي حج مستطيع نباشد، همچنانكه عكس آن نيز چنين است، يعني اگر شخص براي حج استطاعت داشته باشد، ولي براي عمره مستطيع نباشد، بايد حج را بهجا آورد. اين حكم درباره كساني است كه در مكه يا در كمتر از چهل و هشت ميلي مكه هستند. ولي براي كساني كه از مكه دور هستند و وظيفه آنان حج تمتع است، هيچگاه استطاعت عمره از استطاعت حج و استطاعت حج از استطاعت عمره جدا نيست، زيرا حج تمتع مركب از هر دو عمل است و هر دو بايد در يك سال بهجا آورده شوند.
مسأله 10
بر شخص مکلف جايز نيست بدون احرام وارد مكّهي مكرّمه شود، و اگر در غير موسم حج ميخواهد وارد مكه شود، واجب است با احرام عمره مفرده وارد شود. دو گروه از اين حكم مستثني هستند: 1ـ كساني كه مقتضاي شغل آنان اين است كه زياد به مكه رفت و آمد كنند. 2ـ كساني كه پس از اعمال حج يا عمره از مكه خارج شدهاند و ميخواهند در همان ماه انجام حج يا عمره، دوباره وارد مكه شوند.
مسأله 11
تكرار عمره مانند تكرار حج مستحب است، و بين دو عمره وجود فاصلهي معيّن شرط نيست. ولي بنابراحتياط در هر ماه فقط يك عمره براي خود ميتواند بهجا آورد. و اگر دو عمره براي افراد ديگر انجام دهد يا يك عمره براي خود و يك عمره هم براي ديگري بهجا آورد، احتياط مذكور لازم نيست. بنابراين اگر عمره دوم را به نيابت از ديگري انجام دهد، جايز است نايب در برابر آن اجرت بگيرد و از عمرهي مفردهي منوبٌعنه هرچند واجب باشد، كفايت ميكند.
ساختار کلي حج تمتع و عمرهي آن
مناسک حج
مسأله 12
حج تمتع مركّب از دو عمل است: يكي عمره تمتّع و ديگري حج تمتّع. عمره تمتّع مقدّم بر حج است و هر يك از آن دو داراي اعمال مخصوصي است كه به آنها اشاره ميشود:
مسأله 13
اعمال عمره تمتّع عبارتند از: 1ـ احرام در يكي از ميقاتها 2ـ طواف كعبه 3ـ نماز طواف 4ـ سعي بين صفا و مروه 5ـ تقصير (كوتاه كردن مقداري از مو يا ناخن)
مسأله 14
اعمال حج تمتّع عبارتند از: 1ـ احرام بستن در مكّهي مكرّمه 2ـ وقوف در عرفات از ظهر روز نهم ذيالحجّه تا غروب شرعی 3ـ وقوف در مشعرالحرام در شب دهم ذيالحجّه تا طلوع خورشيد 4ـ زدن ريگ به جَمَرهي عقبه (رَمْي) در روز عيد قربان (روز دهم ذيالحجّه) 5ـ قرباني 6ـ تراشيدن سر يا تقصير 7- طواف حج 8- نماز طواف 9- سعي بين صفا و مروه 10- طواف نساء 11- نماز طواف نساء 12- بيتوته در مِني در شب يازدهم 13- زدن ريگ (رمي) به جمرات سهگانه در روز يازدهم 14- بيتوته در مِني در شب دوازدهم 15- زدن ريگ (رمي) به جمرات سهگانه در روز دوازدهم.
حج اِفراد و عمره مفرده؛ حج قِران
مناسک حج
مسأله 15
كيفيّت حج اِفراد مانند حج تمتّع است، با اين تفاوت كه قرباني در حج تمتّع واجب؛ اما در حج اِفراد مستحب است.
مسأله 16 عمرهي مفرده نيز مانند عمرهي تمتع است، جز در مواردي که عبارتند از:
1- در عمره تمتع فرد حتماً بايد تقصير كند ولي در عمره مفرده مخيّر است بين سر تراشيدن و تقصير. البته اين حكم مربوط به مردان است، ولي زنان هم در عمره مفرده و هم در عمره تمتع واجب است فقط تقصير كنند. 2- در عمره تمتع طواف نساء و نماز طواف نساء واجب نيست، هرچند احتياط آن است كه آن دو را قبل از تقصير به قصد رجا بهجا آورد. ولي در عمرهي مفرده طواف نساء و نماز آن واجب است. 3- عمره تمتع بايد در يكي از ماههاي حج يعني شوّال يا ذيقعده يا ذيحجّه بهجا آورده شود، در حالي كه انجام عمره مفرده در همهي ايام سال صحيح است. 4- ميقات عمره تمتع يكي از مواقيت پنجگانه است كه شرح آن خواهد آمد. در حالي كه ميقات عمره مفرده براي كسي كه داخل شهر مكّهي مكرّمه است اَدنَي الحِلّ (نزديكترين نقطهي خارج از حرم) است، هرچند احرام بستن از يكي از مواقيت پنجگانه نيز جايز است، و اما كسي كه خارج مكّه است، و ميخواهد عمرهي مفرده بهجا آورد، بايد براي آن از يكي از مواقيت پنجگانه مُحرم شود.
مسأله 17
كيفيت حج قِران مانند حج اِفراد است با اين تفاوت كه در حج قِران بايد در حال احرام قرباني همراه محرِم باشد، بنابراين در اين صورت قرباني بر او واجب است. همچنين در حج قِران، احرام هم با لبيك گفتن محقّق ميشود و هم با اِشعار يا تقليد. ولي در حج اِفراد فقط با لبيك گفتن محقق ميشود.
احكام كلي حج تمتع
مناسک حج
مسأله 18 ـ شرايط صحّت حج تمتع عبارتند از:
شرط اول: نيت، يعني از زماني كه ميخواهد به احرام عمرهي تمتع محرم شود، قصد انجام حج تمتع را داشته باشد. در غير اين صورت حج او صحيح نيست. شرط دوم: مجموع عمره و حج، در ماههاي حج واقع شود. شرط سوم: حج و عمره، هر دو در يك سال واقع شوند. شرط چهارم: مجموع عمره و حج براي يك شخص و توسط يك شخص باشد. بنابراين اگر فردي دو نفر را اجير كند كه يكي از آن دو از طرف ميّت حج تمتع بهجا آورد و ديگري عمرهي تمتع، مُجزي نيست.
مسأله 19
كسي كه وظيفهاش حج تمتع است نميتواند به اختيار خود و عمداً به حج اِفراد يا قران عدول كند.
مسأله 20
كسي كه وظيفهاش حجّ تمتع است و ميداند كه به علت تنگي وقت نميتواند عمره را تمام كند و حج را درك نمايد، واجب است از حج تمتع به حج اِفراد عدول كند و سپس بعد از تمام كردن اعمال حج، عمرهي مفرده بهجا آورد.
مسأله 21
زني كه بنا دارد حج تمتّع انجام دهد، چنانچه هنگام رسيدن به ميقات، مبتلا به عادت ماهانه باشد، اگر احتمال بدهد تا پيش از ضيق وقت براي احرام حج تمتع، پاك ميشود و ميتواند پس از غسل كردن اعمال عمرةي تمتع را انجام دهد، سپس با احرام حج، وقوف در عرفات را از اول ظهر روز عرفه درك كند، واجب است در ميقات به عمرهي تمتع مُحرم شود، سپس اگر پاك شد و وقت كافي براي انجام اعمال عمره و درك وقوف اختياري در عرفات را داشت، بايد همين كار را بكند، و اگر اتفاقاً پاك نشد يا وقت كافي براي انجام اعمال عمره تا وقت درك وقوف در عرفات را نداشت، بايد با همان احرام عمرهي تمتع عدول كند به حج اِفراد، و پس از آن عمرهي مفرده انجام دهد، و اين عمل او مُجزي از حج تمتع است. و اگر اطمينان دارد تا وقت احرام براي حج و درك وقوف عرفات پاك نميشود يا اگر پاك شود، وقت كافي براي انجام اعمال عمره تا درك وقوف عرفات را نخواهد داشت، در اين صورت بايد در همان ميقات به قصد ما فىالذّمه و يا حج اِفراد محرم شود، و پس از انجام اعمال حج، عمرهي مفرده بهجا آورد، و عمل وي مجزي از حج تمتع خواهد بود. ولي اگر هنگام احرام در ميقات پاك بود، سپس در بين راه يا در مكّهي مكرّمه پيش از انجام طواف عمره و نماز آن يا در اثناي طواف پيش از اتمام شوط چهارم، عادت ماهانه برايش عارض شد، و تا وقت انجام اعمال عمره و درك وقوف اختياري عرفه پاك نميشود، در اين صورت، مخيّر است بين اينكه عدول نمايد با همان احرام عمرهي تمتع به حج اِفراد، و پس از انجام حج اِفراد، عمرهي مفرده انجام دهد كه اين عمل او مجزي از حج تمتع است، و بين اينكه طواف عمره و نماز آن را رها كند و با انجام سعي و تقصير از احرام عمره خارج شود، سپس با احرام حج و درك وقوفين و انجام اعمال مِني، در مراجعت به مكه، طواف عمره و نماز آن را ـ پيش از انجام طواف حج و نماز آن و سعي، يا بعد از انجام آنها ـ قضا كند، و اين عمل او نيز مجزي از حج تمتع است و چيز ديگري بر او نيست. و چنانچه در اثناي طواف، پس از اتمام شوط چهارم، عادت شد، با رهاكردن بقيه طواف و نماز آن، سعي و تقصير را انجام ميدهد و از احرام عمره خارج ميشود، سپس بعد از درك وقوفين و انجام اعمال مِني، در مراجعت به مكه، پس از انجام طواف و نماز آن و سعي يا پيش از انجام آن، طواف عمره و نماز آن را تدارك ميكند، كه اين عمل او مجزي از حج تمتّع است و چيز ديگري بر او نيست.
مسأله 22
تفصيل اعمال و احكام حج، در بخش سوم و در چندين فصل بيان خواهد شد.
حَجَةالاسلام و حج نیابی
مناسک حج
مسأله 23
در اصل شريعت، بر هر شخص مستطيع در طول عمر، بيش از يك بار حج واجب نيست كه آن «حَجَّةالاسلام» نام دارد.
مسأله 24
وجوب حج فوري است بدين معنا كه در صورت تحقق شرايط استطاعت، بايد در همان سال نسبت به انجام حج مبادرت نمايد و به تأخير انداختن آن بدون عذر، جايز نيست، و اگر به تأخير اندازد، معصيت كرده است، و حج بر ذمهي او باقي است، و واجب است كه در سال بعد (و در صورت بهجا نياوردن، در سالهاي بعد) آن را بهجا آورد.
مسأله 25
اگر بهجا آوردن حج در سالي كه استطاعت پيدا كرده، منوط به فراهم آوردن برخي مقدمات ـ مانند سفر كردن و تهيهي اسباب و امكانات آن ـ باشد، بايد نسبت به تهيهي آن مقدمات اقدام كند، به گونهاي كه مطمئن باشد در آن سال حج را درك ميكند؛ پس اگر شخص مكلّف در اين كار كوتاهي كند و حج را بهجا نياورد، معصيت كرده و حج بر ذمّهي او باقي است، و بايد آن را ادا كند، هرچند شرايط استطاعت از ميان برود.
مسأله 26
حَجةالاسلام در صورت وجود شرايط زير واجب ميگردد: 1. عقل، 2. بلوغ، 3. استطاعت
مسأله 27
شرط اول: عقل است؛ بنا بر اين، حج بر مجنون واجب نيست.
مسأله 28
شرط دوم: بلوغ است؛ بنا بر اين، حج بر غير بالغ واجب نيست، هرچند نزديک به بلوغ باشد؛ و اگر غير بالغ حج انجام دهد گرچه حج او صحيح است؛ ليكن از حَجةالاسلام كفايت نميكند.
مسأله 29
اگر پسر غيربالغ مُحرم شود و سپس در حالي كه بالغ شده، وقوف در مشعر الحرام (مزدلفه) را درك كند و مستطيع هم باشد، حج او از حَجةالاسلام كفايت ميكند.
مسأله 30
اگر غيربالغ يكي از مُحرّمات احرام را مرتكب شود، چنانچه آن عمل حرام، شكار باشد، كفارهي آن بر عهدهي ولي اوست، اما در مورد كفارات ديگر، ظاهر آن است كه پرداخت آن واجب نيست، نه بر ولي و نه از مال خود غير بالغ.
مسأله 31
بهاي قرباني حج شخص نابالغ بر عهدهي ولي اوست.
مسأله32
در حج واجب، اجازهي شوهر براي زن شرط نيست، بنابراين حتي در صورت عدم رضايت شوهر، حج بر زن واجب ميشود.
مسأله 33
در صحت حَجةالاسلام شخص مستطيع، اذن والدين شرط نيست.
مسأله 34
شرط سوم: استطاعت است؛ كه مشتمل بر چند امر مىباشد: الف ـ استطاعت مالي ب ـ استطاعت بدني و جسمي ج ـ استطاعت طريقي (ايمن بودن راهها) د ـ استطاعت زماني
تفصيل هر يك از موارد فوق بدين شرح است: الف: استطاعت مالي
مسأله 35
استطاعت مالي مركّب از چند امر است: 1. زاد و توشهي سفر و مَركب. 2. هزينهي زندگي خانواده در زمان سفر. 3. ضروريات زندگي و آنچه در زندگي بدان نياز دارد. 4. بهرهمندي از زندگي متعارف پس از بازگشت. اينك به بيان توضيحاتى درخصوص موارد فوق ميپردازيم: 1. توشهي راه و مَركب
مسأله 36
مراد از توشهي راه، همهي چيزهايي است كه در سفر بدان نياز دارد، مانند خوراك، نوشيدني و ديگر لوازم و مايحتاج سفر؛ و منظور از مَركب، وسيلهي نقليهاي است كه با آن راه مىپيمايند.
مسأله 37
بر كسي كه توشه و مركب ندارد و مالي هم ندارد كه بتواند براي تهيهي آنها هزينه كند، حج واجب نيست، هرچند بتواند با كسب و كار و تجارت آن را تهيه كند.
مسأله 38
وجوب حج مشروط بر آن است كه هزينهي بازگشت به وطن خود يا محل ديگري كه ميخواهد به آنجا برود را در اختيار داشته باشد.
مسأله 39
اگر مالي ندارد که با آن به حج رود، اما کسي از او مالي به قرض گرفته که در صورت برگرداندن آن، هزينهي رفت و برگشت حج با آن تأمين يا تکميل ميشود، چنانچه زمان پس گرفتن قرض فرا رسيده يا گذشته باشد و قرض گيرنده نيز توان پس دادن آن را داشته باشد و مطالبهي آن براي قرض دهنده موجب حرج نشود، واجب است آن را مطالبه کند.
مسأله 40
زنی كه مهریهاش برای مخارج حج كافی است و آن را از شوهرش طلبكار است، در صورتی كه شوهر او توانایی پرداخت آن را نداشته باشد، نمی تواند آن را از او مطالبه كند و مستطیع نیست. ولی اگر شوهر او تمكّن دارد و مطالبه مهر نیز برای زن مفسدهای ندارد، واجب است مهریه را مطالبه كرده و به حج برود. و اگر مطالبه آن برای او مفسده داشته باشد مثل اینكه منجر به نزاع و طلاق شود، مطالبه مهریه واجب نبوده و مستطیع نیست.
مسأله 41
کسي که هزينهي رفتن به حج را در اختيار ندارد، اما ميتواند قرض بگيرد و سپس به سادگي قرض خود را ادا کند، واجب نيست که خود را با قرض گرفتن مستطيع کند، اما اگر بگيرد، حج بر او واجب ميشود.
مسأله 42
كسی كه بدهی دارد و مالی غیر از مخارج حج كه با آن بتواند بدهی خود را بپردازد ندارد، اگر بدهی او مدتدار باشد و اطمینان داشته باشد كه در وقت ادای بدهی، توانایی پرداخت آن را دارد؛ و همچنین در صورتی كه وقت ادای بدهی فرا رسیده، ولی طلبكار به تأخیر در پرداخت راضی است و بدهكار مطمئن است كه در وقت مطالبه میتواند بدهی را بپردازد، واجب است به حج برود. در غیر این دو صورت حج بر او واجب نیست.
مسأله 43
كسی كه نیاز به ازدواج دارد و ترك ازدواج موجب مشقّت یا حرج او شود و بتواند ازدواج كند، زمانی مستطیع میشود كه علاوه بر مخارج حج هزینههای ازدواج را نیز داشته باشد.
مسأله 44
اگر اجرت ماشين يا هواپيما و يا ساير وسايل نقليه در سال استطاعت بيشتر از حدّ متعارف باشد، در صورتي كه توانايي پرداخت مازاد را بدون حرج و مشقّت داشته باشد، واجب است آن را بپردازد تا به حج برود. و صِرف گراني و افزايش قيمتها ضرري به استطاعت نمي زند. ولي اگر توانايي پرداخت مازاد را ندارد يا پرداخت آن اجحاف بر او باشد، واجب نيست آن را بپردازد و مستطيع نيست، و حكم خريد يا اجاره چيزهاي ديگري كه در سفر حج به آنها نياز دارد نيز چنين است. همچنين در صورتي كه بخواهد مال خود را به كمتر از قيمت معمولي بفروشد و پول آن را صرف حج كند، همين حكم را دارد.
مسأله 45
ملاك استطاعت براي حجّ، توانايي انجام آن به نحو متعارف بين مردم است و اگر كسي اعتقاد دارد كه به اين نحو استطاعت ندارد لكن احتمال ميدهد كه اگر تحقيق و تلاش كند بتواند راهي بيابد كه با وضع مالي فعلياش مستطيع بر انجام حج شود، واجب نيست تحقيق نمايد. ولي اگر شك در استطاعت داشته باشد و بخواهد بداند كه آيا مستطيع شده يا خير، ظاهراً واجب است وضعيت مالي خود را بررسي كند. 2ـ مخارج خانواده در طول مدت سفر
مسأله 46
در تحقق استطاعت مالي، شرط است كه مخارج خانوادهاش را تا بازگشت از حج داشته باشد.
مسأله 47
مراد از عائله كه داشتن مخارج آنان در تحقق استطاعت مالي شرط است، كساني هستند كه عرفاً عنوان عائله بر آنها صدق ميكند، هرچند از نظر شرعي نفقه دادن به آنان بر او واجب نباشد. 3ـ ضروريات زندگي و معيشت
مسأله 48
از جمله شرايط وجوب حج آن است كه ضروريات زندگي و آنچه را كه عرفاً شايسته موقعيت اوست و به آن نياز دارد، داشته باشد. اما لازم نيست عين آنها موجود باشد، بلكه كافي است پول يا چيزي كه بتواند آن را صرف تأمين نيازهاي زندگياش كند، در اختيار داشته باشد.
مسأله 49
شئون عرفی اشخاص با هم متفاوت است. كسی كه داشتن مسكن شخصی از ضروریات زندگی او میباشد و یا عرفاً مناسب با شأن او است، و یا سكونت در منزل استیجاری یا عاریهای و یا وقفی برای او حرج و مشقت دارد و یا موجب وهن او میشود، برای تحقق استطاعت او داشتن خانه ملكی شرط است.
مسأله 50
اگر مالی داشته باشد که برای رفتن به حج کفایت کند، اما برای یک نیاز ضروری مانند تهیّهی مسکن یا علاج بیماری و یا تأمین مایحتاج زندگی به آن نیاز داشته باشد، مستطیع نیست و حج بر او واجب نمی شود.
مسأله 51
داشتن عین توشه و مرکب برای مستطیع شدن مکلف شرط نیست، بلکه اگر پول یا مالی داشته باشد که بتواند آن را برای زاد و توشهی سفر هزینه کند، کافی است و مستطیع محسوب میشود.
مسأله 52
كسی كه ضروریات زندگی از قبیل مسكن، لوازم خانه، وسیله نقلیه و ابزار كار و مانند آن را بیشتر از شأن خود دارد، اگر میتواند با فروش آنها و خرید مایحتاج زندگیاش، مقدار زاید را صرف مخارج حج كند و این كار موجب حرج و وهن و منقصت او نمی شود، و مقدار مازاد به اندازه مخارج حجّ و یا مكمّل آن است، باید این كار را انجام دهد و مستطیع است.
مسأله 53
اگر مكلّف زمین یا جنس دیگری را بفروشد تا با پول آن خانه بخرد، در صورتی كه منزل شخصی جزء نیازهای ضروری او باشد و یا مالكیت آن با موقعیت عرفی او مناسب است، با گرفتن پول زمین مستطیع نمی شود هر چند به مقدار مخارج حج و یا مكمّل آن باشد.
مسأله54
كسي كه بعضي از اموالش ـ مانند کتابهايش ـ از مورد نياز او خارج شده، و پول حاصل از فروش آنها براي استطاعت او كافي باشد و يا آن را تكميل كند، با وجود شرايط ديگر حج بر او واجب ميشود. 4ـ رجوع به كفايت
مسأله 55
يكي از شرايط تحقق استطاعت مالي، رجوع به كفايت است (البته اين شرط در حج بذلي وجود ندارد كه توضيح آن ذکر خواهد شد)7. يعني بعد از برگشت از حجّ، تجارت يا زراعت يا صنعت يا شغل و يا منفعت ملك مثل باغ و مغازه و غير اينها از منابع درآمد، داشته باشد، به طوري كه براي زندگي مناسب با شأن عرفي خود و خانوادهاش كافي باشد. و طلاب علوم ديني اگر بعد از مراجعت از حج زندگي آنان با شهريه حوزههاي علوم ديني اداره يا تكميل ميشود، كافي است.
مسأله56
رجوع به كفایت در استطاعت زن نیز شرط است، بنابراین اگر زن شوهر داشته باشد و در حال حیات شوهرش مستطیع شود، بعد از بازگشت از حج، نفقهای كه شوهرش به او میپردازد رجوع به كفایت است. ولی زنی كه شوهر ندارد، در تحقق استطاعت او شرط است كه علاوه بر داشتن مخارج حج، بعد از بازگشت دارای یك منبع درآمد مالی باشد كه برای اداره زندگی مناسب با شأن عرفی او كافی باشد. در غیر این صورت برای حج مستطیع نیست.
مسأله 57
اگر شخصی زاد و هزینهی سفر نداشته باشد، ولی دیگری مخارج حج او را بدهد، مثل اینكه به او بگوید: حج به جا آور و نفقهی تو بر عهدهی من، در این صورت حج بر او واجب میشود و لازم است آن را قبول كند. این حج را «حج بذلی» گویند. در حج بذلی رجوع به كفایت شرط نیست و لازم نیست عین مال را داده باشد، بلكه پرداخت قیمت آن كافی است. اما اگر مال را برای بهجا آوردن حج به او ندهد و صرفاً مالی را كه كافی برای هزینهی حج است به او ببخشد، اگر آن هدیه را بپذیرد، حج بر او واجب میشود، اما قبول آن بر او واجب نیست و میتواند نپذیرد و خود را مستطیع نکند.
مسأله 58
حج بذلی از حَجةالاسلام كفایت میكند، و در صورتی كه بعداً خودش مستطیع شد لازم نیست حج بهجا آورد.
مسأله 59
كسي كه از طرف مؤسسه يا شخصي دعوت به حج شده باشد، در صورتي كه در ازاي دعوت به حج، متعهد به انجام كاري شود، عنوان حج بذلي بر او صدق نميكند. مسائل متفرقه استطاعت مالي
مسأله 60
كسی كه مستطیع شده، نمیتواند بعد از رسیدن زمانی كه باید مال را برای رفتن به حج، صرف كند، خود را از استطاعت خارج سازد. بلكه احتیاط واجب آن است كه قبل از آن زمان نیز خود را از استطاعت خارج نكند.
مسأله 61
در تحقق استطاعت مالی شرط نیست كه استطاعت در کشور و شهر خودش حاصل شود، بلكه حصول آن هر چند در میقات باشد كافی است. بنابراین اگر هنگامی كه به میقات رسید مستطیع شود، حج بر او واجب میشود و از حَجةالاسلام كفایت میكند.
مسأله 62
برای كسی كه هنگام رسیدن به میقات قادر به انجام حج شده نیز استطاعت مالی شرط است. بنابراین كسانی كه با رسیدن به میقات، متمكن از حج میشوند مانند خدمه كاروانها و غیر آنان، اگر سایر شرایط استطاعت از قبیل مخارج عائله و ضروریات زندگی و چیزهایی كه در معیشتِ مناسب شأن خود به آنها نیاز دارند و رجوع به كفایت را داشته باشند، حج بر آنان واجب است و از حَجةالاسلام كفایت میكند. در غیر این صورت حج آنان مستحبی خواهد بود و در صورتی كه بعداً مستطیع شوند، واجب است حَجةالاسلام را بهجا آوردند.
مسأله 63
كسی كه برای خدمت در راه حج، در برابر اجرتی كه با آن مستطیع میشود اجیر شود، بعد از پذیرش اجاره، حج بر او واجب میشود، به شرط آنكه انجام مناسك حج مزاحم با خدماتی كه برای آن اجیر شده نباشد، وگرنه با چنین اجرتی مستطیع نمیشود، همچنین قبول کار در ازای اجرت، بر او واجب نیست.
مسأله 64
كسی كه استطاعت مالی ندارد، اگر برای نیابت از دیگری اجیر شود و سپس بعد از عقد اجاره به واسطهی مالی غیر از مال الاجاره مستطیع شود، باید در آن سال حجّ را برای خود انجام دهد و اگر عقد اجاره او برای همین سال بوده، اجاره باطل است، و در غیر این صورت، باید حج استیجاری را در سال بعد بهجا آورد.
مسأله 65
اگر شخص مستطيع بر اثر غفلت و يا عمداً قصد حج استحبابي كند، هرچند هدف او تمرين براي انجام هر چه بهتر مناسك در سال بعد باشد يا با اعتقاد به اينكه مستطيع نيست، قصد حج استحبابي كند و بعد معلوم شود كه مستطيع بوده، كفايت آن از حَجةالاسلام محل اشكال است و بنابر احتياط، واجب است در سال بعد حجّ را بهجا آورد، مگر آن كه به توهّم اينكه وظيفه فعلي او امتثال امر استحبابي است، قصد امتثال امر فعلي شارع مقدس را داشته باشد كه در اين صورت كفايت از حَجةالاسلام ميكند. ب ـ استطاعت بدني
مسأله 66
مراد از استطاعت بدنی، توانایی جسمی لازم برای انجام اعمال حج است. بنابراین حج بر بیمار و سالمندی كه قدرت رفتن به حج را ندارد، یا رفتن به حج برای او حرج و مشقّت دارد، واجب نیست.
مسأله 67
بقاي استطاعت بدني در وجوب حج شرط است، بنابراين اگر كسي به قصد حج، سفر كند ولي بيماري، او را قبل از احرام از ادامه راه باز دارد، كشف ميشود كه استطاعت بدني درباره او تحقق پيدا نكرده است و بر امثال او واجب نيست براي انجام حج نايب بگيرند. ولي اگر حجّ از قبل بر او مستقر شده و امسال، براي انجام حج حركت كند و در بين راه بر اثر بيماري از ادامه مسير باز بماند، در صورتي كه از بهبودي و توانايي انجام حج بدون حرج و مشقّت هرچند در سالهاي آينده نااميد باشد، بايد نايب بگيرد. ولي اگر اميد به بهبودي و انجام حج هرچند در سالهاي آينده داشته باشد، وجوب مباشرت شخص خودش در انجام حج از او ساقط نميشود. اما اگر پس از احرام بيمار شود، احکام خاصخود را دارد. ج ـ استطاعت طريقي
مسأله 68
استطاعت طریقی، یعنی راه برای رفتن به حج باز و امن باشد، بنابراین كسی كه راه به روی او بسته است، به طوری كه نمی تواند به میقات برسد یا اعمال حج را تكمیل كند، و همچنین كسی كه راه حج برای او باز است ولی امن نیست مانند زمانی که در راه، خطری جان یا بدن یا آبرو و یا مال او را تهدید میكند، حجّ بر او واجب نیست.
مسأله 69
کسي که هزينهي رفتن به حج را دارد و بدون تأخير براي اعزام، نامنويسي کرده، اما قرعه به نامش در نيامده و نتوانسته در آن سال به حج برود، مستطيع نيست و حج بر او واجب نشده است، اما اگر رفتن به حج در سالهاي بعد از آن، منوط به نامنويسي و پرداخت مبلغي در همان سال باشد، بنا بر احتياط واجب بايد نسبت به اين کار اقدام کند. د ـ استطاعت زماني
مسأله 70
استطاعت زمانی یعنی استطاعت در زمانی محقق شود كه انسان فرصت كافی برای رسیدن به حج در ایام خاص را داشته باشد. بنابراین كسی كه استطاعت او در زمانی حاصل شده، كه به سبب تنگی وقت نمیتواند حج را درك كند، یا برایش مشقّت و حرج شدید دارد، حج در آن سال بر او واجب نیست. قبل از بيان شرايط نايب و منوبٌ عنه، بعضي از موارد جواز نيابت و وصيت به حج و احكام آنها را متذكّر ميشويم.
مسأله 71
كسی كه حج بر او مستقر شده، اگر بر اثر پیری یا بیماری قدرت رفتن به حج را ندارد، یا برای او حرج و مشقّت دارد و امیدی به بهبودی و قدرت پیدا كردن بر انجام حج بدون مشقّت را ـ هر چند در سال های آینده ـ نداشته باشد، واجب است نایب بگیرد. ولی كسی كه حج بر او مستقر نشده، واجب نیست نایب بگیرد.
مسأله 72
بعد از بهجا آوردن اعمال توسط نایب، حج از منوبٌعنه معذور ساقط میشود، و لازم نیست خود او حجّ بهجا آورد، اگر چه بعداً عذرش برطرف شود. ولی اگر عذر او در حین انجام حج توسط نایب، برطرف شود، واجب است حجّ را اعاده كند و در این صورت حج نایب برای او كفایت نمیكند.
مسأله 73
اگر كسی كه حج بر او مستقر شده در طول راه بمیرد، در صورتی كه بعد از احرام بستن و داخل شدن در حرم فوت كند، از حَجةالاسلام كفایت میكند. ولی اگر قبل از احرام بستن بمیرد، مُجزی نیست. همچنین عمل كسی كه بعد از محرم شدن و قبل از ورود به محدودهی حرم فوت كند، بنا بر احتیاط واجب از حَجةالاسلام كفایت نمیكند.
مسأله 74
كسی كه حجّ بر او مستقر شده، اگر پیش از انجام حج فوت كند، و ارثی كه برای هزینه سفر حج كافی باشد از خود باقی گذاشته باشد، ورثه او باید از اصل مال از طرف او نایب بگیرند، مگر آنكه وصیت كرده باشد كه مخارج حجّ از ثلث پرداخت شود، كه در این صورت عمل به آن، بر وصایای مستحب اولویت دارد و اگر ثلث مالش برای انجام آن كافی نباشد، كمبود آن از اصل مال برداشته میشود.
مسأله 75
در مواردی كه گرفتن نایب مجاز است، باید فوراً به انجام آن اقدام شود، و تفاوتی ندارد كه نیابت از طرف انسانِ زنده باشد یا میّت.
مسأله 76
واجب نیست انسان زنده از وطن خود نایب بگیرد و اگر از میقات نایب بگیرد، كافی است. همچنین كسی كه از دنیا رفته و حجّ بر او واجب بوده، گرفتن نایب از میقات برای او كفایت میكند. ولی اگر نایب گرفتن فقط از وطن میّت و یا شهر دیگری امكانپذیر است، واجب است ورثه از همان جا كه ممكن است، برای او نایب بگیرند، و مخارج آن از اصل دارایی میّت خارج میشود. و در صورتی كه وصیّت به حجِّ بلدی كرده باشد باید به وصیت او عمل كنند و هزینه مازاد بر اجرت حج میقاتی از ثلث محاسبه میشود.
مسأله 77
اگر كسی وصیت كند كه برای او حجّ مستحب به جا آورند، هزینه آن از ثلث برداشته میشود.
مسأله 78
هرگاه ورثه یا وصی بدانند كه حجّ بر میّت مستقر شده و در ادای آن شك داشته باشند، واجب است از طرف او حج بهجا آورند. ولی اگر علم به وجوب و استقرار حجّ نداشته باشند و میّت هم وصیّت نكرده باشد، چیزی بر آنان واجب نیست.
مسأله 79
نايب بايد شرايطي داشته باشد که عبارتند از: 1ـ بلوغ بنابر احتياط واجب، پس نيابت غير بالغ در حج كفايت از حَجةالاسلام و بلكه مطلق حج واجب نميكند. 2ـ عقل؛ بنابراين نيابت مجنون اعم از دائمي و ادواري، در صورتي كه عمل را در حالت جنون انجام دهد صحيح نيست. 3ـ ايمان (يعني شيعهي اثني عشري بودن)؛ بنا بر احتياط واجب، پس نيابت غير مؤمن كفايت نميكند. 4ـ آگاهي از احكام و مناسك حج، بهطوري كه بتواند مناسك حج را ـ هرچند با راهنمايي ديگران ولو در وقت عمل ـ صحيح انجام دهد. 5 ـ ذمّه نايب در آن سال به حج واجبي مشغول نباشد، اما اگر نايب از واجب بودن حج بر خود بيخبر باشد، بعيد نيست که حج نيابي او صحيح باشد. 6ـ نايب در ترك بعضي از افعال حج معذور نباشد. توضيح اين شرط و احكام مترتب بر آن خواهد آمد.(1) **1- مسأله 90 به بعد.**
مسأله 80
برای اكتفا به حج نیابی باید اطمینان حاصل شود كه نایب حج را از طرف منوبٌ عنه انجام داده است، ولی بعد از آنكه احراز شد نایب حج را بهجا آورده، كسب اطمینان از صحّت عمل نایب لازم نیست، بلكه باید عمل او را حمل بر صحّت نمود.
مسأله 81
منوبٌعنه بايد داراي شرايط زير باشد: 1ـ اسلام؛ پس انجام حج به نيابت از كافر صحيح نيست. 2ـ در حج واجب شرط است منوبٌ عنه فوت شده باشد، و يا اگر زنده است، بر اثر پيري يا بيماري نتواند خودش حج را بهجا آورد يا براي او حرج و مشقّت داشته باشد و اميدي هم به قدرت پيدا كردن بر انجام حج بدون مشقّت ـ هرچند در سالهاي آينده ـ نداشته باشد، ولي در حج مستحبي نيابت از ديگري بهطور مطلق جايز است.
مسأله 82
عقل و بلوغ در منوبٌ عنه شرط نيست.
مسأله 83
همجنس بودن نايب و منوبٌ عنه شرط نيست، بنابراين زن ميتواند نايب مرد و مرد ميتواند نايب زن شود.
مسأله 84
نيابت صروره يعني كسي كه تاكنون حج بهجا نياورده، از صروره و غير صروره جايز است، اعم از آنكه نايب يا منوبٌ عنه مرد باشد يا زن.
مسأله 85
قصد نيابت و تعيين منوبٌ عنه و لو به صورت اجمالي، در حج نيابي شرط است، ولي لازم نيست نايب نام منوبٌ عنه را ذكر كند.
مسأله 86
اجیر كردن كسی كه وظیفه او به سبب كمی وقت عدول به حجّ اِفراد است، صحیح نیست. اما اگر نایب را در وسعت وقت اجیر كنند و سپس اتفاقاً وقت بر او تنگ شود، واجب است که به حج اِفراد عدول كند و عمل او از حج تمتع منوبٌ عنه كفایت میكند و مستحق دریافت اجرت نیز هست.
مسأله 87
هرگاه نایب پس از احرام و ورود به حرم بمیرد، اگر نایب گرفتن برای بری شدن ذمّهی منوبٌ عنه باشد، كما اینكه ظاهر حال اطلاق قرارداد اجاره چنین است، اجیر، مستحق تمام اجرت خواهد بود و باید آنرا به ورثهاش بپردازند.
مسأله 88
اگر كسی در مقابل اجرت معیّنی برای انجام حج اجیر شود و آن مبلغ از هزینههای او كمتر باشد، واجب نیست شخص اجیر کننده آن را تكمیل كند، همچنین اگر از مبلغ پرداختی چیزی باقی بماند، حق ندارد مقدار باقی مانده را پس بگیرد.
مسأله 89
در مواردی كه حكم به عدم كفایت حج نایب از منوبٌ عنه میشود، در صورتی كه برای انجام حج در همان سال اجیر شده باشد، واجب است اجرت را به اجیركننده برگرداند، و در غیر این صورت باید در سالهای بعد از طرف منوبٌ عنه حج بهجا آورد.
مسأله 90
كسی كه از انجام برخی از اعمال حج معذور است، نمیتواند برای نیابت حج اجیر شود. معذور كسی است كه نتواند اعمال اختیاری حج مانند تلبیه و نماز طواف به نحو صحیح، و راه رفتن با پای خود در طواف و سعی، و رمی جمرات به دست خودش، و وقوف در عرفات و مشعر در وقت مقرّر، و بیتوته در منی را انجام دهد بهطوری كه منجر به نقص بعضی از اعمال حج شود. و اگر منجر به نقص بعضی از اعمال حج نشود و فقط در ارتكاب بعضی از محرّمات احرام معذور باشد، نیابت او صحیح است.
مسأله 91
اگر نایبی در اثنای حج نیابی معذور شود، در صورتی كه عذر او منجر به نقص در اعمال حج شود، بطلان اجاره بعید نیست. و احوط آن است که حج برای منوب عنه اعاده شود و بین نایب و منوبٌ عنه در مورد اجرت، مصالحه صورت گیرد.
مسأله 92
نیابت كسانی كه از وقوف اختیاری در مشعرالحرام معذورند، صحیح نیست و اگر نایب شوند، مستحق دریافت اجرت نیستند، مانند خدمه كاروانها كه باید با افراد ناتوان همراهی كنند و یا برای انجام برخی از كارهای خدماتی كاروان قبل از طلوع فجر از مشعر به منی بروند. و در صورتی كه این افراد برای انجام حج نیابی اجیر شوند، باید وقوف اختیاری را درك كنند و حج را بهجا آورند.
مسأله 93
در عدم كفایت حج نایبی كه معذور است، فرقی نیست بین اینكه نایب اجیر باشد و یا نیابت مجّانی و تبرّعی انجام شود. و نیز فرقی نیست بین اینكه نایب جاهل به عذر باشد یا نایبگیرنده جاهل به آن باشد، و همچنین فرقی نیست بین اینكه نایب یا نایبگیرنده جاهل باشد به این كه آن عذر از عذرهایی است كه نیابت با آن صحیح نیست، مانند آن که نایب جاهل باشد كه نمیتواند به وقوف اضطراری در مشعرالحرام اكتفا كند.
مسأله 94
واجب است نایب طبق وظیفه خود عمل كند، اعم از این كه از روی تقلید باشد یا اجتهاد.
مسأله 95
اگر نایب پس از احرام و ورود به حرم بمیرد، همین مقدار برای تحقق حج برای منوبٌعنه مجزی است، اما اگر بعد از احرام و پیش از ورود به حرم بمیرد، بنا بر احتیاط واجب عمل او مجزی نیست و تفاوتی ندارد که نیابت او مجانی بوده یا با اجرت، و برای حَجةالاسلام بوده یا حج واجب دیگر.
مسأله 96
كسی كه به نیابت از دیگری به حج رفته، در صورتی كه خود حَجةالاسلام به جا نیاورده باشد، احتیاط مستحب آن است كه بعد از اعمال حجّ تا زمانی كه در مكه است، اگر میتواند برای خودش نیز عمرهی مفرده بهجا آورد.
مسأله 97
برای نایب جایز است بعد از انجام نیابت، برای خود یا دیگری طواف كند یا عمرهی مفرده بهجا آورد.
مسأله 98
شرط ایمان (شیعه بودن) همانگونه كه در اصل نیابت بنا بر احتیاط واجب معتبر است، در سایر اعمالی كه نیابت در آنها جایز است ـ مانند طواف، سنگ زدن و قربانی كردن ـ نیز بنا بر احتیاط واجب شرط است.
مسأله 99
واجب است که نایب اعمال حج را به قصد نیابت از منوبٌ عنه بهجا آورد و نیز واجب است که به نیابت از منوبٌ عنه، طواف نساء را انجام دهد.
اعمال عمره
مناسک حج
مسأله100
ميقاتهاي احرام مكانهايي هستند كه براي احرام بستن تعيين شدهاند و عبارتند از:
1ـ مسجد شجره
مسأله 101
مسجد شجره در منطقه ذوالحليفه در نزديكي مدينه منوّره واقع شده است، و آن ميقات كساني است كه از راه مدينه به مكه ميروند.
مسأله 102
تأخير احرام از مسجد شجره به جُحفه جايز نيست مگر در صورت ضرورت، از قبيل بيماري و ضعف و عذرهاي ديگر.
مسأله 103
احرام بستن در بيرون مسجد شجره مجزي نيست، ولي احرام بستن از همهي قسمتهاي مسجد حتي قسمتهاي توسعه يافته و جديد آن مجزي است.
مسأله 104
زني كه داراي عذر است، ميتواند در حال عبور از مسجد محرم شود، به شرطي كه مستلزم توقف در مسجد نباشد. ولي اگر مستلزم توقف در مسجد هرچند بر اثر ازدحام و مانند آن باشد و نتواند احرام را تا برطرف شدن عذر به تأخير بيندازد، بايد از جُحفه يا مُحاذات آن محرم شود و جايز است با نذر از هر مكان ديگري قبل از ميقات محرم شود.
مسأله 105
در صحت نذر زوجه براي احرام پيش از ميقات در صورتي كه شوهر او غايب باشد، اذن شوهر شرط نيست؛ ولي اگر حضور داشته باشد، احتياط واجب آن است كه از او اذن بگيرد. و اگر بدون اذن شوهر نذر كند، نذر او منعقد نميشود.
2ـ وادي عقيق
مسأله 106
وادى عقيق، ميقات مردم عراق و نَجد و كساني است كه از آنجا براي انجام عمره عبور ميكنند و داراي سه بخش است: بخش اول را مَسلخ و وسط آن را غَمره و پايان آن را ذات عِرق مينامند و احرام بستن از همهي قسمتهاي آن صحيح است.
3ـ جُحفه
مسأله 107
جُحفه ميقات اهل شام، مصر، مغرب و همهي كساني است كه از آن جا براي انجام عمره عبور ميكنند، و احرام بستن از داخل مسجد و يا ساير مواضع جُحفه صحيح است.
4ـ يَلَمْلَم
مسأله 108
يَلَملَم نام كوهي است در جنوب مكّهي مكرّمه، و ميقات مردم يمن و همهي كساني است كه از آن جا براي انجام عمره عبور ميكنند. احرام بستن از همهي قسمتهاي آن صحيح است.
5ـ قَرنُ المنازل
مسأله 109
قَرنُ المنازل ميقات مردم طائف و كساني است كه از آن جا براي انجام عمره عبور ميكنند. محرم شدن از قَرنُالمنازل، خواه از داخل مسجد باشد يا خارج آن در ساير مواضع قَرنُ المنازل، كافي است.
مُحاذات ميقاتهاي پنجگانه
مسأله 110
هرگاه فردي از راهي برود كه به هيچ يك از ميقاتها عبورش نيفتد و به مكاني برسد كه مُحاذي يكي از ميقاتها است، بايد از مُحاذات ميقات محرم شود. مُحاذات يعني در راهِ رفتن به مكّهي مكرّمه به نقطهاي برسد كه ميقات در سمت راست يا چپ او واقع شود، به گونهاي كه اگر بخواهد از آن جا بگذرد ميقات متمايل به پشت او شود.
مسأله 111
اين ميقاتها محل احرام عمرهي تمتع هستند. در اينجا ميقاتهاي ديگري هم هست كه عبارتند از: 1ـ مكّهي مكرّمه، و آن ميقات حج تمتع است. 2ـ منزل خود شخص و آن ميقات كسي است كه منزل او بين ميقات و مكه واقع شده است. بر چنين شخصي واجب نيست براي احرام بستن به يكي از ميقاتهايي كه قبلاً ذكرشد، مراجعه كند. 3 ـ اَدني الحِلّ، و آن ميقات عمرهي مفرده براي خصوص كسي است كه در داخل شهر مكّه است و ميخواهد براي عمرهي مفرده محرم شود، و افضل آن است كه از حديبيّه يا جِعرّانه يا تنعيم محرم شوند.
مسأله 112
ميقات يا مُحاذات آن در صورت عدم علم، با بيّنهي شرعي يعني گواهي دو شاهد عادل يا شهرتي كه موجب اطمينان شود ثابت ميشود و بررسي و تحقيق براي يقين پيدا كردن لازم نيست. اگر علم و بيّنه و شهرت وجود نداشته باشد، فرد ميتواند به ظن حاصل از پرسيدن از كساني كه اهل اطلاع از آن مكانها هستند، اكتفا كند.
مسأله 113
احرام بستن پيش از رسيدن به ميقات صحيح نيست مگر آنكه فرد نذر كند از محلي كه پيش از ميقات است احرام ببندد، مثل اينكه نذر كند از مدينه يا شهر خودش محرم شود، كه در اين صورت بايد از همان مكان محرم شود و احرام او صحيح است.
مسأله 114
اگر از ميقات بدون احرام عمداً يا از روي غفلت يا ندانستن مسأله گذشته باشد واجب است براي احرام به ميقات برگردد.
مسأله 115
اگر از ميقات بدون احرام در اثر غفلت يا فراموشي يا ندانستن مسأله گذشته، و نميتواند از جهت ضيق وقت يا عذر ديگر به ميقات برگردد، لكن هنوز داخل حرم نشده است، به احتياط واجب بايد به هر مقدار كه ممكن باشد به طرف ميقات برگردد تا از آنجا محرم شود، و اگر داخل حرم شده و ميتواند از حرم براي احرام خارج شود، بايد براي احرام از حرم خارج شود و اگر به علت تنگي وقت و مانند آن نميتواند از حرم خارج شود، بايد داخل حرم از همان جايي كه عذرش برطرف شده است محرم شود.
مسأله 116
تأخير احرام از ميقات از روي اختيار جايز نيست، چه ميقات ديگري در پيش رو داشته باشد يا خير.
مسأله 117
اگر كسي از احرام بستن در يكي از ميقاتها منع شود، جايز است از ميقات ديگر محرم شود.
مسأله 118
هرگاه كسي از روي علم و عمد احرام بستن از ميقات را ترك كند و به جهت تنگي وقت يا عذر ديگر نتواند به ميقات برگردد و ميقات ديگري نيز در پيش رو نداشته باشد و در نتيجه وقت براي انجام عمره تنگ شود، عمرهي او فوت شده و حج وي باطل ميشود و در صورتي كه حج بر او مستقر شده يا مستطيع باشد، بايد سال ديگر حج بهجا آورد.
مسأله 119
جدّه ميقات محسوب نميشود و مُحاذي هيچ يك از ميقاتها هم نيست. بنابراين احرام بستن از جدّه براي عمرهي تمتع از روي اختيار صحيح نيست، بلكه واجب است انسان براي محرم شدن به يكي از ميقاتها برود. و در صورتي كه نتواند به يكي از ميقاتها برود، احتياط واجب آن است كه با نذر از جدّه احرام ببندد.
مسأله 120
هرگاه كسي پس از احرام بستن از ميقات و گذشتن از آن متوجه شود كه احرام او صحيح نبوده، اگر ميتواند به ميقات برگردد، واجب است به ميقات برگردد و از آنجا محرم شود. و اگر بازگشت به ميقات جز با آمدن به مكه برايش ممكن نباشد، بايد براي ورود به مكّه از اَدني الحِلّ به نيت عمرهي مفرده محرم شود و پس از انجام اعمال عمرهي مفرده به يكي از ميقاتها باز گردد و براي عمرهي تمتع احرام ببندد.
مسأله 121
خروج از مكّهي مكرّمه بعد از عمرهي تمتع و قبل از اعمال حج براي كسي كه مطمئن است ميتواند براي انجام حج تمتع به مكه برگردد جايز است. هرچند احتياط مستحب آن است كه از مكّهي مكرّمه خارج نشود مگر براي نياز و كار ضروري. در اين صورت بنابر احتياط ابتدا در مكه براي حج مُحرم شود و بعد خارج شود. و اگر مُحرم شدن براي او مشقت داشته باشد، ميتواند براي انجام كار خود بدون احرام خارج شود. افرادي كه قصد عمل به اين احتياط را دارند و ناچارند يك يا چند مرتبه به مكه وارد و از آن خارج شوند مانند خدمهي كاروانها، ميتوانند براي ورود به مكّهي مكرّمه، اول عمرهي مفرده انجام دهند و عمرهي تمتع را به تأخير بيندازند تا زماني كه بتوانند در آن وقت عمرهي تمتع را قبل از اعمال حج بهجا آورند، در اين صورت بايد از ميقات براي عمرهي تمتع محرم شوند و هنگامي كه از عمرهي تمتع فارغ شدند از مكّه براي حج محرم شوند.
مسأله 122
ملاك خروج از مكّهي مكرّمه بين عمره تمتع و حج، خروج از شهر كنوني مكه است. بنابراين رفتن به مكانهايي كه در حال حاضر جزو مكّه است، هرچند در گذشته خارج از مكّهي مكرّمه محسوب ميشده، خروج از مكّه محسوب نميشود.
مسأله 123
اگر بعد از انجام عمرهي تمتع از شهر مكه بدون احرام خارج شود، اگر در همان ماهي كه عمره انجام داده به مكه برگردد، نياز به تجديد احرام براي ورود به شهر مكه ندارد، ولي اگر در ماه بعد از ماه انجام عمره به مكه برگردد، مثل اينكه عمره را در ذيالقعده انجام دهد و خارج شود، و در ماه ذيالحجه به مكه برگردد، و يا در ذي القعده عمره انجام دهد و در ذي الحجه خارج شده و مجدداً برگردد واجب است با احرام جديد براي عمره جهت دخول مكه محرم شود، و عمرة تمتع وي كه متصل به حج ميشود همين عمرهي تمتع دوم خواهد بود. و اگر مجدداً محرم نشود و عمره دوّم را انجام ندهد حج تمتع وى صحيح نيست.
مسأله 124
بنا بر احتياط واجب نبايد بعد از انجام عمرهي تمتع و قبل از حج تمتع، عمرهي مفرده بهجا آورد. ولي اگر بهجا آورد، به صحت عمره و حج تمتع او خللي وارد نميکند.
مسأله 125
مسائل مربوط به احرام به چهار بخش تقسيم ميشود: 1. اعمال واجب در حال احرام يا براي احرام 2. مستحبات احرام 3. محرّمات احرام 4. مکروهات احرام
اول ـ نيت
مسأله 126
شرايط و کيفيت نيّت به اين شرح است: الف) قصد انجام اعمال حج يا عمره، بنابراين كسي كه ميخواهد براي عمرهِي تمتع محرم شود، بايد از زمان احرام قصد انجام آن را داشته باشد. ب) قصد قربت و نيّت خالص براي اطاعت خداوند داشته باشد، زيرا عمره و حج و همهي اعمال و مناسك آنها عبادت هستند و بايد به قصد تقرّب و نزديكي به خداوند تبارك و تعالي بهجا آورده شوند. ج) كسي كه ميخواهد محرم شود بايد هنگام احرام قصد و نيت خود را تعيين كند يعني معيّن كند كه قصد انجام حج دارد يا عمره، و همچنين مشخص كند كه آيا حج تمتع است يا اِفراد يا قِران، حج را براي خود بهجا ميآورد يا به نيابت از ديگري، حَجةالاسلام است يا حج نذري و يا حج مستحب.
مسأله 127
در قصد لازم نيست صورت تفصيلي اعمال و مناسك عمره يا حج در ذهن انسان خطور كند، بلكه خطور صورت اجمالي آن كافي است. و همين اندازه كه قصد انجام واجبات مناسك حج يا عمره را بهطور اجمالي داشته باشد و سپس آنها را به تدريج انجام دهد كافي است.
مسأله 128
كسي كه محرم ميشود لازم نيست قصد ترك محرّمات را داشته باشد، بلكه قصد انجام بعضي از محرّمات هم ضرري به صحت احرام نميزند، مگر آنكه قصد انجام محرّماتي را داشته باشد كه ارتكاب آنها عمره يا حج را باطل ميكند مثل نزديكي با زن در بعضي از موارد كه خواهد آمد. زيرا قصد انجام اين امور با قصد انجام مناسك حج قابل جمع نيست بلكه با قصد احرام منافات دارد.
مسأله 129
اگر بر اثر ناآگاهي از مسأله يا غفلت، به جاي نيت عمره، نيت حج کند، احرام او صحيح است. مثلاً اگر در نيت احرام عمره تمتع بگويد: «مُحرم ميشوم براي حج تمتع قربةً الي الله»؛ ليكن قصد انجام اعمالي را داشته باشد که ديگران انجام ميدهند، به تصور اين که آن اعمال «حج» نام دارد، احرامش صحيح است.
مسأله 130
به زبان آوردن نيت يا خطور دادن آن در ذهن در نيت شرط نيست، بلكه همين اندازه كه قصد انجام عمل را داشته باشد كافي است.
مسأله 131
نيت بايد همراه با احرام بستن باشد، بنابراين نيت قبلي كفايت نميكند مگر آنكه تا زمان احرام استمرار داشته باشد.
مسأله 132
تلبيه در احرام، همانند تکبيرةالإحرام در نماز است، و هنگامي که حاجي تلبيه بگويد، محرم ميشود و اعمال عمرهي تمتع را آغاز ميکند. در حقيقت، تلبيه به منزلهي اجابت دعوت پروردگار مهربان است که مکلّفان را به حج فرا خوانده است، از اين رو شايسته است که ذکر تلبيه با خضوع و خشوع کامل ادا شود.
مسأله 133
صورت تلبيه بنا بر اصحّ، جملات ذيل است: «لَبّيكَ اللّهُمَّ لَبّيك، لَبّيكَ لا شريكَ لكَ لَبّيك». و اگر به اين مقدار اكتفا كند، احرامش صحيح است؛ و احتياط مستحب آن است كه بعد از تلبيات چهارگانه بگويد: «إنّ الحمدَ و النِّعمَةَ لَكَ و المُلك لا شريكَ لَكَ لَبَّيك». و اگر بخواهد بيشتر احتياط كند، پس از گفتن آنچه ذكر شد، بگويد: «لَبّيكَ اللّهُمَّ لَبّيك، إنَّ الحمدَ و النِّعمةَ لَكَ و المُلك، لا شريكَ لَكَ لَبّيك». و مستحب است اين عبارات که در روايت معتبر آمده، بعد از آن گفته شود: «لَبَّيكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيكَ، لَبَّيْكَ داعِياً إِلي دارالسَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الْجَلالِ وَالاِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي و يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَالفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عبدُ كَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ».
مسأله 134
مقدار واجب لبّيك يك بار است ولي مستحب است هر چه ميتواند آن را تكرار كند.
مسأله 135
واجب است شخص مقدار واجب تلبيه را صحيح و بيغلط تلفظ كند و اگر شخص با آنكه ميتواند آن را بهطور صحيح ياد بگيرد و يا كسي به او در وقت گفتن تلقين كند، آن را اشتباه بگويد كافي نيست، ولي اگر نتواند ياد بگيرد هرچند بر اثر تنگي وقت باشد و نتواند آن را با تلقين نيز صحيح ادا كند، به هر نحو كه ميتواند بگويد. و در اين صورت احتياط آن است كه علاوه بر گفتنِ خودش، نايب هم بگيرد.
مسأله 136
هرگاه كسي عمداً تلبيه را نگويد، حكم كسي را دارد كه عمداً احرام بستن از ميقات را ترك كرده باشد.
مسأله 137
هرگاه كسي تلبيه را بهطور صحيح نگويد و عذري نيز نداشته باشد، حكم كسي را دارد كه عمداً تلبيه را ترك كرده باشد.
مسأله 138
كسي كه براي عمرهي تمتع محرم شده، واجب است هنگام مشاهدهي خانههاي مكّهي مكرّمه ـ ولو خانههاي جديد البناء در اطراف مكه كه در حال حاضر جزو شهر مكه محسوب است ـ از لبيك گفتن خودداري كند. و كسي كه براي حج احرام بسته واجب است از ظهر روز عرفه لبيك گفتن را ترك كند.
مسأله 139
احرام در حج تمتع و عمرهي تمتع و حج اِفراد و عمرهي مفرده فقط با لبيك گفتن محقق ميشود، ولي احرام در حج قِران هم با لبيك گفتن محقق ميشود و هم با اِشعار و تقليد. اشعار مخصوص شتر است ولي تقليد در مورد همهي قربانيها مصداق دارد.
مسأله 140
اشعار عبارت است از اينكه كوهان شتر، مجروح و به خون آغشته گردد تا معلوم باشد كه قرباني است. و تقليد عبارت است از اينكه حاجي نعلين يا نخي را به گردن حيوان آويزان كند تا معلوم باشد كه آن حيوان قرباني است.
مسأله 141
يكي از دو جامه، «لُنگ» است كه بايد به كمر بسته شود و ديگري «رداء» است كه به دوش انداخته ميشود. اين دو جامه بايد بعد از بيرون آوردن همه لباسهايي كه پوشيدن آنها بر محرم حرام است، پوشيده شوند.
مسأله 142
بنا بر احتياط واجب، بايد دو جامهي مذکور را پيش از نيت احرام و تلبيه بپوشد.
مسأله 143
لازم نيست لُنگ، از ناف تا زانو را بپوشاند بلكه همين كه لُنگ بر آن صدق كند و به نحو متعارف باشد كفايت ميكند.
مسأله 144
گره زدن لُنگ به گردن جايز نيست ولي سنجاق زدن و امثال آن و گره زدن بعض آن به بعض ديگر مانعي ندارد تا وقتي كه از صدق عنوان اِزار خارج نشود. و همچنين در رداء گره يا سنجاق يا گيره زدن آن يا گذاشتن سنگريزه در دو طرف و بستن آن با نخ به نحو متعارف تا زماني كه عنوان رداء بر آن صدق كند، جايز است.
مسأله 145
در پوشيدن جامهي احرام، احتياط واجب آن است كه قصد تقرّب الي الله داشته باشد.
مسأله 146
جامهي احرام بايد شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد. بنابراين احرام بستن در جامهي حرير يا جامهاي كه از اجزاي حيوان حرام گوشت يا مردار تهيه شده باشد يا جامهاي كه به نجاستي نجس شده باشد كه در نماز از آن عفو نشده است كفايت نميكند.
مسأله 147
لازم است جامهاي كه لُنگ قرار داده ميشود نازك و بدننما نباشد، ولي بدننما بودن رداء اشكالي ندارد؛ مشروط بر اينكه رداء بر آن صدق كند.
مسأله 148
وجوب پوشيدن دو جامهي احرام مخصوص مردان است. زنان ميتوانند در همان لباس خودشان به هر نحو كه هست مُحرم شوند، چه دوخته باشد يا نباشد، مشروط بر اينكه شرايط لباس نمازگزار رعايت شده باشد.
مسأله 149
لباس احرام زن نبايد از حرير خالص باشد.
مسأله 150
لازم نيست لباس احرام، منسوج و بافتني و از جنس پنبه يا پشم و مانند آن باشد، بلكه اگر از پوست يا نايلون و پلاستيك باشد و عنوان لباس بر آن صدق كند و پوشيدن آن متعارف باشد نيز كافي است. همچنين اگر مثل نمد ماليده شده باشد و به آن «جامه» گفته شود و پوشيدن آن متعارف باشد، مانعي ندارد.
مسأله 151
اگر از روي عمد و علم در هنگام احرام لباس دوخته را از بدن خود بيرون نياورد، صحّت احرام او خالي از اشكال نيست و احتياط واجب آن است که پس از بيرون آوردن آن، نيت و تلبيه را تکرار کند.
مسأله 152
اگر بر اثر سرما و مانند آن، ناگزير از پوشيدن جامهي دوخته باشد، ميتواند از لباس هاي معمولي مانند پيراهن استفاده کند، اما نبايد آن را بپوشد، بلکه آن را به صورت برعکس بالا به پايين يا پشت و رو، به روي خود بيندازد.
مسأله 153
فرد محرم ميتواند جامهي احرام را براي استحمام و غسل يا تعويض به جامهي ديگر و مانند آنها، از تن بيرون آورد.
مسأله 154
فرد محرم ميتواند براي پرهيز از سرما و مانند آن، بيش از دو جامه بپوشد و دو قطعه يا بيشتر بر روي شانه بيندازد يا دور کمر ببندد.
مسأله 155
اگر جامهي احرام نجس شود، بنا بر احتياط واجب بايد آن را تطهير يا تعويض کند.
مسأله 156
طهارت از حدث اصغر يا اكبر شرط صحت احرام نيست، بنا بر اين ميتواند در حال جنابت يا حيض، محرم شود، البته غسل کردن پيش از احرام، مستحب مؤکد است و اين غسل مستحب، «غسل احرام» ناميده ميشود و احوط آن است که آن را ترک نکند.
مسأله 157
مستحب است قبل از احرام، بدن پاك باشد. و موهاي زائد بدن را زايل كرده و ناخنها را كوتاه نموده باشد. مسواك زدن پيش از احرام نيز مستحب است. همچنين مستحب است كه پيش از محرم شدن در ميقات و يا پيش از رسيدن به ميقات ـ مثلاً در مدينه ـ غسل كند و گفته شد(1) كه احوط آن است كه اين غسل را ترك نكند. و مستحب است كه بعد از نماز ظهر، يا بعد از هر نماز واجب ديگر و يا بعد از دو ركعت نماز مستحب محرم شود، و در برخي احاديث آمده است كه [پيش از احرام] شش ركعت نماز مستحب است و فضيلت بيشتري دارد. و نيز براي کسي که ميخواهد حج بجا آورد مستحب است كه از ابتداي ماه ذيقعده، موي سر و صورت خود را كوتاه نكند. **1- مسأله 156**
مسأله 158
احرام در جامهي سياه رنگ و كثيف و راه راه مكروه است، و بهتر آن است كه جامهي احرام سفيد رنگ باشد. همچنين خوابيدن بر بالش يا بستر زرد رنگ در حال احرام مكروه است. استعمال حنا پيش از احرام نيز در صورتي كه رنگ آن تا زمان احرام باقي بماند، مكروه است. و نيز مكروه است در پاسخ كسي كه او را صدا كرده، واژهي «لبيك» را به كار ببرد. رفتن به حمام و شستن بدن با كيسه و مانند آن نيز در حال احرام مكروه است.
مسأله 159
بر شخص واجب است كه از لحظهي شروع احرام تا آن گاه كه محرم است، از برخي امور اجتناب كند كه به آنها «محرمات احرام» گفته ميشود.
مسأله 160
محرمات احرام بيست و دو چيز است، كه برخي از آنها فقط بر مردان يا فقط بر زنان حرام است. ابتدا به بيان اجمالي محرمات احرام و سپس به ذكر احكام و مسائل مورد ابتلا در هر يك از آنها ميپردازيم. محرمات احرام عبارتند از: 1ـ پوشيدن لباس دوخته براي مردان 2ـ پوشانيدن تمام روي پا براي مردان 3ـ پوشانيدن سر براي مردان و پوشانيدن صورت براي زنان 4ـ سايه بر سر قرار دادن براي مردان هنگام حركت و طي مسافت در طول روز 5 ـ استعمال بوي خوش 6 ـ نگاه كردن در آينه 7ـ انگشتر به دست کردن 8 ـ استعمال حنا 9ـ روغن ماليدن به بدن 10ـ كندن مو از بدن خود يا شخص ديگر 11ـ سرمه كشيدن 12ـ ناخن گرفتن 13ـ بيرون آوردن خون از بدن 14ـ فسوق (دروغ گفتن و همچنين دشنام دادن و فخر فروشي) 15ـ جدال كردن يعني گفتن «لا والله» و «بلي والله» 16 ـ كشتن حشراتي كه در بدن ساكن ميشوند. 17ـ كندن و بريدن درختان يا گياهان حرم 18ـ حمل سلاح 19ـ شكار حيوان وحشي صحرايي 20ـ جماع كردن و هر گونه لذت و تمتع بردن از زن مانند نگاه کردن، بوسيدن و لمس کردن 21ـ عقد كردن زن 22ـ استمناء
مسأله 161
برخي از اين اعمال در حالت عادي نيز حرام است و حرمت آن در حال احرام بيشتر است.
مسأله 162
پوشيدن لباس دوخته از قبيل پيراهن، قبا، شلوار، كت، پالتو، زير جامه و امثال آنها، همچنين پوشيدن لباسهاي دكمهداري كه با بستن دكمهي آن به صورت پيراهن و مانند آن در ميآيد، براي مردان در حال احرام جايز نيست.
مسأله 163
در مسألهي قبل، تفاوتي ميان لباس دوخته شده يا بافته و مانند آنها وجود ندارد.
مسأله 164
پوشيدن چيز دوخته که لباس محسوب نمي شود، مانند كمربند يا هميان كه پول در آن ميگذارند و همچنين استفاده از بند ساعت و مانند آن اشکال ندارد.
مسأله 165
شستن و خوابيدن بر روي زيرانداز دوخته شده يا لباسي که پوشيدن آن حرام است، مانعي ندارد.
مسأله 166
انداختن لحاف يا پتو و مانند آن که حاشيهي آن دوخته شده بر روي شانهها مانعي ندارد.
مسأله 167
دوخته بودن حاشيهي جامهي احرام بلا مانع است.
مسأله 168
اگر عمداً لباس دوخته بپوشد، بايد يك گوسفند کفاره بدهد، همچنين اگر چندين لباس دوخته مانند شلوار و پيراهن و کت و لباس زير بپوشد، بايد براي هر کدام از آنها جداگانه كفاره بدهد.
مسأله 169
هرگاه محرم به علت سردي هوا يا بيماري و يا عذرهاي ديگر به پوشيدن لباس دوخته ناچار شود، جايز است بپوشد، ولي بنابر احتياط واجب بايد يک گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 170
پوشيدن هر نوع لباس دوخته براي زنان بلامانع است و کفاره ندارد، اما پوشيدن دستکش براي آنان جايز نيست.
مسأله 171
مرد محرم نبايد چكمه و جوراب بپوشد، و احتياط واجب آن است كه از پوشيدن هر چيزي که تمام روي پا را ميپوشاند مانند: کفش و گيوه و امثال آن اجتناب کند.
مسأله 172
پوشيدن نعلين و کفشي که بند پهن دارد، اما تمام روي پا را نميپوشاند، اشکال ندارد.
مسأله 173
قرار دادن لحاف و روانداز و مانند آن بر روي پا در هنگام نشستن يا خواب اشکال ندارد و قرار گرفتن لباس احرام بر روي پاها نيز بلا مانع است.
مسأله 174
اگر شخص محرم ناگزير از پوشيدن کفش و مانند آن كه تمام روي پا را ميپوشاند باشد، ميتواند بپوشد، ولي بنا بر احتياط واجب بايد روي آن را شكاف دهد.
مسأله 175
پوشيدن کفش و جوراب و مانند آن که در مسائل پيشين ذکر شد، كفاره ندارد، اما در مورد پوشيدن جوراب، احتياط مستحب آن است که يک گوسفند به عنوان کفاره قربانى كند.
مسأله 176
حکم مذکور(پوشيدن جوراب و کفش و مانند آن) مختص مردان است، اما احتياط مستحب آن است که زنان نيز آن را مراعات کنند.
مسأله 177
براي مرد محرم جايز نيست سر خود را با كلاه يا عمامه يا حوله و دستمال و مانند آن بپوشاند.
مسأله 178
بنا بر احتياط واجب، بايد از گذاشتن هر چيز كه موجب پوشيده شدن سر ميگردد، مانند حنا و كف صابون، يا حمل اشياء بر روي سر و مانند آن اجتناب كند.
مسأله 179
گوش نيز بخشي از سر است و پوشاندن آن در حال احرام جايز نيست.
مسأله 180
پوشاندن قسمتي از سر به نحوي كه عرفاً مصداق پوشاندن سر باشد، ـ مانند گذاشتن كلاه كوچك در وسط سر ـ جايز نيست، اما در غير اين صورت، مانند گذاشتن قرآن و مانند آن بر روي سر و يا خشك كردن تدريجي بخشي از سر، اشكال ندارد، هرچند احوط آن است كه از آن نيز اجتناب كند.
مسأله 181
فرو بردن تمام سر در آب براي محرم جايز نيست، و بنا بر ظاهر، در اين مسأله تفاوتي ميان زن و مرد وجود ندارد؛ اما اگر تمام سر را در آب فرو برد، كفارهاي بر عهدهاش نخواهد بو
مسأله 182
كفاره پوشاندن سر، بنابراحتياط واجب يك گوسفند است.
مسأله 183
اگر از روي فراموشي يا غفلت سر خود را بپوشاند، كفاره بر او واجب نميشود.
مسأله 184
پوشاندن صورت در حال احرام بهگونهاي كه متعارف زنان در حجاب از نامحرم يا خودداري از شناخته شدن است براي زنان جايز نيست. بنابراين پوشاندن بخشي از صورت به نحوي كه پوشاندن صورت بر آن صدق كند، مانند پوشاندن گونهها و بيني و دهان و چانه جهت حجاب يا شناخته نشدن، مانند پوشاندن تمام صورت است و جايز نميباشد.
مسأله 185
استفاده از ماسك براي پوشش بيني و دهان براي زنان در حال احرام مانع ندارد.
مسأله 186
پوشاندن اطراف صورت از بالا يا پايين و يا دو طرف آن، به طوري كه زنان هنگام پوشيدن مقنعه به نحو متعارف و يا هنگام پوشاندن سر در نماز انجام ميدهند و پوشاندن صورت بر آن صدق نميكند، اشكال ندارد، چه در نماز باشد و چه در حال ديگر.
مسأله 187
پوشاندن صورت با بادبزن و مانند آن(كاغذ و روزنامه و...) براي زنان حرام است، اما گذاشتن دستها بر روي صورت اشكال ندارد.
مسأله 188
جايز است زن در حال احرام، چادر يا جامهاي را كه بر سر انداخته طرف آن را بر روي صورت بياويزد، به نحوي كه بخشي از صورت و پيشانياش را تا بالاي بيني بپوشاند، اما احوط آن است كه اگر مرد نامحرم او را نميبيند، از اين كار اجتناب نمايد.
مسأله 189
در مسألهي قبل، احوط آن است كه پوشش مذكور با صورت تماس نداشته باشد.
مسأله 190
پوشاندن صورت كفاره ندارد، هرچند احوط آن است كه كفاره بدهد.
مسأله 191
سايه بر بالاي سر قراردادن در حال احرام و در حال حركت (مانند رفتن از ميقات به مكه و از مكه به عرفات و مانند آن) بر مردان جايز نيست، اما چنانچه در بين راه توقف كند، رفتن به زير سايه بلا مانع است و زماني كه در مقصد به خانه يا رستوران وارد شود، اشكال ندارد. بنا بر اين سفر كردن با اتوبوس مسقّف جايز نيست، اما پس از رسيدن به مكه، قرار گرفتن در زير سايه هنگام راه رفتن در منازل و رستورانها و مانند آن اشكال ندارد.
مسأله 192
احوط آن است كه شخص محرم پس از رسيدن به مكه پيش از انجام مناسك عمره و همچنين در حال احرام در عرفات و مني، از قرار گرفتن در زير سايههاي متحرك مانند اتوبوس مسقف و چتر، اجتناب كند.
مسأله 193
حكم مذكور در دو مسألهي قبل، به طول روز اختصاص دارد و سوار شدن به اتوبوس مسقّف در شب مانع ندارد، هرچند رعايت احتياط در اينباره مطلوب است.
مسأله 194
احوط آن است كه در شبهاي باراني و سرد، از سوار شدن به اتوبوس مسقّف و مانند آن اگر براي فرار از باران و سرما باشد اجتناب كند.
مسأله 195
قرار گرفتن در سايهي ديوار و درخت و مانند آنها و نيز عبور از زير سقفهاي ثابت مانند پل و تونل، حتي در روز اشكال ندارد.
مسأله 196
سايه بر سر قرار دادن فقط براي مرد حرام است و براي زنان اشكال ندارد.
مسأله 197
كفارهي رفتن به زير سايه، يك گوسفند است
مسأله 198
اگر بر اثر بيماري و عذر، ناگزير از رفتن به زير سايه باشد، انجام آن برايش جايز است، اما بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 199
قرار گرفتن در زير سايه، در هر احرام فقط يك كفاره دارد، هرچند به دفعات انجام شود. بنا بر اين اگر در احرام عمره چندين بار به زير سايه برود، بيش از يك كفاره بر او واجب نميشود. در احرام حج نيز چنين است.
مسأله 200
استعمال انواع عطر مانند مشك و عود و گلاب و ديگر عطرهاي رايج، در حال احرام حرام است.
مسأله 201
پوشيدن لباسي كه قبلا معطر شده، تا زماني كه از آن بوي خوش به مشام برسد، جايز نيست.
مسأله 202
بنا بر احتياط، استعمال صابون و شامپوي معطّر [در حال احرام] جايز نيست.
مسأله 203
بنا بر احتياط واجب، بايد محرم از بوييدن هر چيز معطر اجتناب كند، هرچند به آن عطر اطلاق نشود، مانند گلها، سبزيجات و ميوههاي خوشبو.
مسأله 204
خوردن غذايي كه در آن زعفران وجود دارد، براي محرم جايز نيست.
مسأله 205
خوردن ميوههاي خوشبو مانند سيب و پرتقال و مانند آنها براي محرم اشكال ندارد، اما بنا بر احتياط واجب بايد از بوييدن آنها خودداري كند.
مسأله 206
فرد محرم نبايد بيني خود را از بوي نامطبوع بگيرد، اما بيرون رفتن از محلي كه بوي نامطبوع دارد و يا عبور از آنجا اشكال ندارد.
مسأله 207
احتياط واجب آن است كه براي استفادهي عمدي از عطريات و بوي خوش، چه آنهايى كه در خوراك از آن استفاده مىشود مانند زعفران و چه غير آنها، يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 208
در حال احرام، نگاه كردن در آينه به قصد زينت حرام است، ولي نگاه كردن در آن بدون قصد زينت (مانند نگاه راننده در آينهي خودرو)، اشكال ندارد.
مسأله 209
نگاه كردن در آب صاف يا در اجسام صيقلي كه تصاوير در آن ديده ميشود نيز همانند نگريستن در آينه است، كه اگر براي زينت باشد، جايز نيست.
مسأله 210
اگر در اتاقي كه آينه در آن است سكونت دارد و ميداند كه سهواً چشمش به آن ميافتد، ماندن در آن اتاق اشكال ندارد، اما بهتر است كه آينه را بيرون ببرد يا روي آن را بپوشاند.
مسأله 211
عينك زدن اگر براي زينت نباشد، اشكال ندارد.
مسأله 212
در حال احرام تصويربرداري با دوربين عكاسى يا فيلمبرداري اشكال ندارد.
مسأله 213
نگاه كردن به آينه كفاره ندارد، اما احتياط واجب آن است كه پس از نگاه كردن در آن، لبيك بگويد.
مسأله 214
احتياط واجب آن است كه فرد محرم از به دست كردن انگشتر ـ اگر زينت به شمار آيد ـ اجتناب كند.
مسأله 215
اگر انگشتر براي زينت نباشد و به نيت استحباب يا غرض ديگر آن را به دست كند، اشكال ندارد.
مسأله 216
انگشتر به دست كردن در حال احرام كفاره ندارد.
مسأله 217
احتياط واجب آن است كه فرد محرم از استعمال حنا و رنگ كردن مو ـ اگر زينت بهشمار آيد ـ بلكه از هر چيزي كه زينت محسوب ميشود، اجتناب كند.
مسأله 218
اگر پيش از احرام بر دست ها و پاها و ناخن هايش حنا گذاشته يا موهايش را رنگ كرده باشد و اثر آن تا زمان احرام باقي باشد، اشكال ندارد.
مسأله 219
استعمال حنا و رنگ مو كفاره ندارد.
مسأله 220
روغن ماليدن به بدن و مو براي فرد محرم جايز نيست، خواه با روغنهايي باشد كه براي زينت استعمال ميشود يا با غير آن، و خواه معطر باشد يا نباشد.
مسأله 221
اگر بوي روغن هاي خوشبو تا زمان احرام باقي ميماند، پيش از احرام نيز استعمال آنها جايز نيست.
مسأله 222
خوردن روغن و چربي در صورتي كه بوي خوش نداشته باشد، اشكال ندارد.
مسأله 223
اگر براي مداوا يا جلوگيري از تابش اشعهي مضرّ خورشيد يا عرق كردني كه موجب التهاب و سوزش بدن ميشود، مجبور به استعمال روغن باشد، اشكال ندارد.
مسأله 224
بنا بر احتياط، كفارهي ماليدن روغن خوشبو به بدن، يك گوسفند است، و در مورد روغنهاي غير خوشبو، سير كردن يك فقير است، اگر چه بعيد نيست در هر دو مورد واجب نباشد.
مسأله 225
در حال احرام، زايل نمودن موي هر قسمتي از سر و بدن حرام است و در حرمت زايل نمودن مو فرقي بين موي كم يا زياد و بين كندن و تراشيدن نيست و تفاوتي ندارد كه از بدن و سر خود مو زايل كند و يا از بدن و سر شخص ديگر.
مسأله 226
اگر در حال وضو يا غسل يا تيمم، مويي بدون قصد كنده شود، اشكال ندارد.
مسأله 227
اگر ناگزير از ازالهي مو باشد، مانند موي زير پلك چشم كه موجب آزار او شود و يا موي سر كه باعث ايجاد سردرد باشد، ازالهي آن اشكال ندارد.
مسأله 228
اگر فرد محرم موي سر خود را از روي علم و عمد بتراشد، بايد يك گوسفند كفاره بدهد، اما اگر از روي غفلت يا سهو و يا ندانستن مسأله باشد، كفاره ندارد.
مسأله 229
اگر ناچار شود موي سر خود را بتراشد، كفارهي آن دوازده مُدّ طعام است كه به شش مسكين داده ميشود، يا سه روز روزه و يا يك گوسفند.
مسأله 230
اگر محرم موي سر خود را با قيچي يا ماشين كوتاه كند، بنا بر احتياط واجب بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 231
اگر محرم دست به سر خود بكشد و يك مو يا بيشتر بيفتد، احتياط مستحب آن است كه به قدر يك مشت گندم يا آرد و مانند آن صدقه بدهد.
مسأله 232
سرمه كشيدن اگر زينت محسوب شود، بر محرم جايز نيست، همچنين خط كشيدن به دور چشمها كه زنان انجام ميدهند، جايز نميباشد و در اين مورد تفاوتي ميان رنگ سياه و ديگر رنگ ها وجود ندارد.
مسأله 233
بر محرم حرام است ناخن دست يا پاي خود را بگيرد، چه تمام آن را بگيرد و چه قسمتي از آن را، و تفاوتي ندارد كه ناخن را ببرد يا كوتاه كند و يا بكَند، چه با قيچي يا ناخنگير يا چاقو باشد و يا با وسيلهي ديگر.
مسأله 234
اگر ناچار شود ناخن خود را بگيرد ـ مانند زماني كه بخشي از ناخن جدا شود و قسمت باقي مانده موجب آزار شخص باشد ـ اشكال ندارد.
مسأله 235
گرفتن ناخن افراد ديگر اشكال ندارد.
مسأله 236
كفارهي گرفتن ناخن بدين ترتيب است: اگر يك ناخن يا بيشتر را از دست يا پاي خود بگيرد، براي هر ناخن بايد يك مد طعام كفاره دهد. اگر تمام ناخنهاي دست يا پا را كوتاه كند، بايد يك گوسفند كفاره دهد. اگر تمام ناخنهاي دست و پا را در يك نوبت كوتاه كند، بايد يك گوسفند كفاره بدهد و اگر ناخنهاي دست را در يك نوبت و ناخنهاي پا را نيز در نوبت ديگر بگيرد، بايد دو گوسفند كفاره دهد.
مسأله 237
احتياط واجب آن است كه محرم كاري نكند كه خون از بدن او بيرون بيايد.
مسأله 238
تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد، اما اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن شود، احتياط واجب آن است كه جز در موارد ضرورت، از آن اجتناب كند.
مسأله 239
احتياط واجب آن است كه از كشيدن دندان ـ اگر موجب بيرون آمدن خون ميشود ـ جز در موارد ضرورت و نياز خودداري كند.
مسأله 240
بيرون آوردن خون از بدن كفاره ندارد، اما مستحب است كه يك گوسفند كفاره دهد.
مسأله 241
فسوق به معناي دروغ گفتن و ناسزا گفتن و فخر فروشي است، بنا بر اين حرمت دروغ و ناسزا در حال احرام بيشتر است، اما فخر فروشي كه در حالت معمول حرام نيست، در حال احرام حرام است.
مسأله 242
فسوق، كفاره ندارد و فقط بايد استغفار كند.
مسأله 243
جدال كردن با ديگران اگر در بردارندهي سوگند به خداوند باشد، براي محرم حرام است، مانند آن كه در مقام منازعه، «لا والله» و «بلي والله» بگويد.
مسأله 244
احتياط واجب آن است كه از قسم خوردن به نامهايي كه ترجمهي واژهي الله به زبانهاي ديگر است ـ مانند كلمهي خدا در زبان فارسي ـ اجتناب كند. همچنين بنا بر احتياط واجب، بايد از قسم خوردن به نامهاي ديگر خداوند مانند رحمن، رحيم، قادر، متعال و... در حال منازعه خودداري نمايد.
مسأله 245
قسم خوردن به ديگر مقدسات (بهجز خداوند متعال) جزء محرمات احرام نيست.
مسأله 246
اگر سوگند راست بر زبان آورد، در مرتبهي اول و دوم فقط بايد استغفار كند و كفارهاي بر عهدهاش نيست، اما اگر بيش از دو بار چنين كند، بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 247
اگر سوگند دروغ ياد كند، در مرتبهي اول و دوم بايد يك گوسفند كفاره دهد، و احوط آن است كه در مرتبهي دوم، دو گوسفند بدهد، اما اگر بيش از دو بار چنين كند، در مرتبههاي بعد بايد يك گاو كفاره بدهد.
مسأله 248
بنا بر احوط، كشتن شپش بدن در حال احرام جايز نيست و در مورد ديگر انواع حشرات مانند كك نيز چنين است.
مسأله 249
قطع كردن و بريدن و شكستن درختان و گياهان روييده در حرم، بر محرم و غير محرم حرام است.
مسأله 250
گياهاني كه بر اثر راه رفتن كنده ميشوند و يا به عنوان علوفهي حيوانات از آن استفاده ميشود، از اين حكم مستثني است.
مسأله 251
كندن گياه و بوته هاي خشك حرم كفاره ندارد ولي واجب است استغفار كند، اما اگر درختي را كه بريدن آن حرام است، ببرد، بنا بر احتياط واجب بايد يك گاو كفاره بدهد.
مسأله 252
حمل سلاح براي محرم جايز نيست.
مسأله 253
اگر براي حفظ جان خود و ديگران نياز به حمل سلاح داشته باشد، حمل آن جايز است.
مسأله 254
شكار حيوان صحرايي در حال احرام حرام است، مگر آن که از آزار آن بيمناک باشد. شکار پرندگان و ملخ نيز حرام است.
مسأله 255
خوردن گوشت شکار بر محرم حرام است، چه آن را خودش شکار کرده باشد يا ديگري، و خواه شکار کننده محرم باشد يا نباشد.
مسأله 256
صيد حيوانات دريايي مانند ماهي و خوردن آن براي محرم اشکال ندارد.
مسأله 257
ذبح و خوردن گوشت حيوانات اهلي مانند گوسفند و مرغ و مانند آنها براي محرم اشکال ندارد.
مسأله 258
شکار کردن در محدودهي حرم جايز نيست، خواه محرم باشد يا نباشد.
تذکر:
احکام مربوط به شکار و کفارهي آن بسيار مفصل است، اما از آنجا که در حال حاضر مورد ابتلا نيست، از بيان آن صرف نظر ميکنيم.
مسأله 259
در حال احرام، آميزش جنسي و هرگونه لذت و تمتّع از زن مانند بوسيدن، لمس كردن و نگاه همراه با شهوت حرام است.
مسأله 260
نگاه کردن زن و شوهر به يکديگر و نيز لمسکردن دست يکديگر اگر از روي شهوت نباشد، اشکال ندارد.
مسأله 261
محارم انسان مانند پدر و مادر و برادر و خواهر و عمو و عمه و مانند آنها، در حال احرام نيز به او مَحرم هستند و نظر به آنان بدون قصد ريبه اشكال ندارد.
مسأله 262
کفارهي آميزش با همسر، يک شتر است و در برخي موارد اين كار موجب بطلان حج ميشود که تفصيل آن در کتب فقهي بيان شده است.
مسأله 263
هر يک از تمتّعات ديگر نيز کفارهاي دارد که در کتب فقهي به تفصيل بيان شده است.
مسأله 264
بر مُحرم جايز نيست كه در حال احرام زني را براي خود يا ديگري عقد كند، هرچند آن شخص ديگر در حال احرام نباشد و چنين عقدي باطل است.
مسأله 265
در حرمت اجراي عقد، تفاوتي ميان عقد دائم و موقت وجود ندارد.
مسأله 266
استمنا در حال احرام، حرام است و حکم آن همانند حکم جماع است، و مراد از آن انجام کاري است که موجب خروج مني شود.
مسأله 267
اگر يکي از محرمات احرام را سهواً و يا از روي غفلت مرتکب شود، کفاره بر او واجب نيست؛ جز در مورد شکار کردن که در هر حال کفاره دارد.
مسأله 268
محل ذبح كفارهى صيد در عمره، مكّهي مكرّمه، و در حج، مِني است. و احتياط آن است كه در كفارات ديگر نيز به همين صورت عمل كند، اما اگر در مكّهي مكرّمه يا در مِني ذبح نكند و پس از بازگشت از حج، در وطن خود يا در مكان ديگر ذبح نمايد، كفايت ميكند.
مسأله 269
کسيکه کفاره بر او واجبشده، نبايد از گوشت آن بخورد، اما خوردن گوشت قرباني واجب يا مستحب و يا نذري اشکال ندارد.
مسأله 270
كفّارهى محرّمات احرام بايد به فقرا داده شود.
مسأله 271
پس از محرم شدن در ميقات، حجاج براي انجام ساير اعمال عمره، به سوي مکه حرکت ميکنن
مسأله 272
پيش از ورود به شهر مکه، محدودهي حرم آغاز ميشود و ورود به حرم و نيز ورود به مکه و مسجدالحرام، ادعيه و آداب فراوان دارد که برخي از آنها را در اينجا ذکر ميکنيم. کسي که بخواهد به ساير اعمال و مستحبات عمل کند، به کتب مفصّلي که در اينباره وجود دارد، مراجعه نمايد.
مسأله 273
مستحب است هنگام ورود به محدودهي حرم اين دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: (وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَاْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميق). اَلّلهُمَّ اِنّي اَرْجُو اَنْ اَكُونَ مِمَّنْ اَجابَ دَعْوتَكَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ وَ فَجٍّ عَميق، سامِعاً لِنِدائِكَ، وَ مُستَجيباً لَكَ، مُطيعاً لاَِمْرِكَ وَ كُلُّ ذِلكَ بِفَضْلِكَ عَلَي وَاِحْسانِكَ إلَي، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلي ما وَفَّقْتَنِي لَهُ، أبْتَغِي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ، وَالْقُرْبَةَ إلَيْكَ، وَالْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي، وَالتَّوْبَةَ عَلَي مِنْهَا بِمَنِّكَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَي النَّارِ، وَ آمِنِّي مِنْ عَذابِكَ وَ عِقابِكَ، بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
مسأله 274
مستحبات ورود به مسجدالحرام عبارتنداز: 1ـ غسل كردن براي ورود به مسجدالحرام. 2ـ خواندن ادعيهي مخصوص ورود به مسجدالحرام.
مسأله 275
دومين عمل واجب عمره، طواف است. كسي كه به قصد عمرهى تمتع احرام ميبندد و براي انجام ساير اعمال عمره وارد مكّهي مكرّمه ميشود، اولين عملي كه بايد انجام دهد هفت دور طواف دور كعبهى معظّمه است.
مسأله 276
شرايط صحت طواف چند چيز است: 1ـ نيت 2ـ طهارت از حدث اكبر و اصغر 3ـ طهارت از نجاست 4ـ ختنه بودن براي مردان 5 ـ پوشاندن عورت 6 ـ غصبي نبودن جامهي طواف 7 ـ موالات
مسأله 277
نيت يعني بايد طواف عمره يا حج را به قصد «قربة الي الله» بهجا آورد. بنا بر اين اگر طواف را ـ حتي در بعضي از شوطها ـ بدون نيّت انجام دهد، مُجزي نيست.
مسأله 278
در نيت، قصد قربت و اخلاص براي خداوند تعالي شرط است. بنابراين بايد عمل را به قصد اطاعت امر الهي انجام دهد، و اگر آن را به قصد ريا بهجا آورد، معصيت كرده و عمل او باطل است.
مسأله 279
در نيت طواف بايد تعيين كند كه طواف عمرهى مفرده است يا طواف عمرهى تمتع. طواف حَجّةالاسلام است يا حج نذري يا حج استحبابي. و در صورتي كه طواف را به نيابت از ديگري بهجا ميآورد، آن را نيز قصد كند.
مسأله 280
لازم نيست نيت طواف را بر زبان جاري كند و يا از دل بگذراند، بلكه همين اندازه كه قصد انجام عمل را دارد كافي است.
مسأله 281
شايسته است كه در حال طواف، همواره خشوع و حضور قلب داشته و به ذکر خدا مشغول باشد و ادعيهي وارده را قرائت کند.
مسأله 282
در همهى اقسام طواف واجب بايد طواف کننده از جنابت و حيض و نفاس پاک باشد و وضو هم داشته باشد.
تذكر:
طواف واجب، طوافي است كه بخشي از اعمال عمره و حج به شمار ميآيد، بنا بر اين طواف حج و عمرهي مستحبي نيز طواف واجب محسوب ميشوند.
مسأله 283
اگر شخصي كه حدث اكبر يا اصغر از او سر زده، طواف واجب بهجا آورد ، طواف او باطل است و بايد طواف و نماز آن را تكرار كند، هرچند از روي ناآگاهي يا فراموشي باشد و يا بعد از اتمام اعمال عمره يا حج متوجه عدم طهارت خود شده باشد.
مسأله 284
طهارت از حدث اصغر در طواف مستحب شرط نيست، ولي براي نماز آن بايد طهارت داشته باشد. ليكن كسي كه جنب يا حايض يا در حال نفاس است علاوه بر آنكه دخول در مسجدالحرام بر او حرام است، طواف او بنا بر احتياط واجب صحيح نيست. تذکر: طواف مستحب، طوافي است که جدا از اعمال عمره و حج انجام ميشود، خواه به نيت خود، آن را بهجا آورد و يا به نيابت از ديگران؛ و اين عمل از مستحبات مکهي مکرّمه است و مستحب است که هرچه بتواند، طواف کند و اين عمل موجب اجر و پاداش خواهد بود.
مسأله 285
اگر هنگام طواف كردن حدث اصغر عارض شود، دو حالت دارد: 1ـ در صورتي كه حدث اصغر پيش از تمام شدن نصف دور چهارم، يعني قبل از رسيدن به مقابل ركن سوم كعبه عارض شود، واجب است طواف را قطع كند و بعد از طهارت آن را اعاده نمايد. 2ـ در صورتي كه بعد از نصف دور چهارم عارض شود، بايد طواف را قطع كند و بعد از طهارت، آن را از همانجا ادامه دهد، به شرطي كه مُوالات عرفي به هم نخورد، اما اگر مُوالات عرفي از بين رفته باشد، بايد پس از وضو، بنا بر احتياط طواف قبلي را به نيت اتمام، كامل كند و يك طواف كامل جديد نيز بهجا آورد؛ و ميتواند به جاي آن يك طواف كامل به قصد اتمام طواف ناقص گذشته يا طواف مستقل جديد بهجا آورد، همچنين ميتواند آن طواف را به طور كلّي رها كرده و بعد از طهارت، طواف را دوباره از سر بگيرد.
مسأله 286
اگر در اثناي طواف حدث اكبر بر او عارض شود، واجب است فوراً از مسجدالحرام خارج گردد. در اين صورت اگر پيش از اتمام نصف دور چهارم باشد، طواف او باطل است و بايد آن را بعد از غسل اعاده كند. و اگر بعد از اتمام نصف دور چهارم باشد، بايد بعد از غسل طواف را از همانجا كه قطع كرده تمام كند، مشروط بر اينكه مُوالات عرفي به هم نخورده باشد. و اگر مُوالات عرفي از بين رفته باشد، احوط آن است كه همان طواف را تمام كرده و دوباره آن را انجام دهد. و همچنين ميتواند يك طواف كامل به قصد اعم از اتمام و تمام بهجا آورد، و نيز ميتواند طواف قبلي را رها کند و بعد از غسل، طواف جديدي انجام دهد.
مسأله 287
كسي كه از وضو گرفتن و غسل كردن معذور است، بايد به جاى وضو و غسل تيمم كند.
مسأله 288
اگر به سبب عذر نتواند وضو بگيرد يا اگر غسل بر او واجب است نتواند غسل كند، چنانچه بداند تا پيش از پايان وقت طواف عذرش برطرف ميشود؛ مانند بيماري که بداند تا پايان فرصت بهبود مييابد بايد تا هنگام برطرف شدن عذر صبر کند و سپس وضو بگيرد يا غسل كند؛ و احوط آن است که اگر اميد دارد که عذرش از وضو يا غسل مرتفع شود صبر کند تا وقت تنگ شود، يا از برطرف شدن عذر خود مأيوس گردد و آنگاه تيمم کند و طواف بهجا آورد.
مسأله 289
كسي كه وظيفه او تيمم يا وضوي جبيره است، اگر بر اثر جهل به حكم، طواف يا نماز طواف را بدون طهارت انجام دهد، واجب است در صورت امكان خودش آنها را اعاده نمايد و اگر ممكن نيست، نايب بگيرد.
مسأله 290
اگر زن بعد از مُحرمشدن براي عمره مفرده، حايض شود و نتواند منتظر بماند تا از حيض پاك شود و غسل كند و اعمال عمرهى مفرده را بهجا آورد، بايد براي طواف و نماز آن نايب بگيرد، ولي سعي و تقصير را خودش انجام دهد، و با انجام اين اعمال از احرام خارج ميشود. و چنانچه با حالت حيض محرم شده باشد نيز همين حكم را دارد، ولي اگر زن در حال حيض محرم به عمرهى تمتع شد، يا بعد از احرام عمرهى تمتع حايض شد، و متمكّن از منتظر ماندن تا پاك شدن و انجام طواف عمره و نماز آن نباشد، براي او حكم ديگري است كه در سابق(1) گفته شد. **1- مسأله 21 **
مسأله 291
در اعمال عمره، داشتن وضو فقط براي بهجا آوردن طواف و نماز آن واجب است و براي انجام اعمال ديگر عمره، لازم نيست وضو داشته باشد، هرچند داشتن وضو در همه حال افضل است.
مسأله 292
اگر شك كند كه طهارت دارد، وظيفهاش در حالات مختلف بدين ترتيب است: 1 ـ اگر پيش از شروع طواف شك كند كه وضو دارد يا نه، بايد وضو بگيرد. 2 ـ اگر قبلاً غسل بر او واجب بوده و پيش از شروع طواف شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند. 3 ـ اگر وضو داشته و شك دارد كه وضويش باطل شده يا نه، لازم نيست وضو بگيرد. 4 ـ اگر قبلاً از جنابت پاك بوده و شك كند كه جنب شده يا نه؛ يا زن شك كند كه حايض شده يا نه، غسل بر آنان واجب نيست. 5 ـ اگر كسي بعد از تمام شدن طواف و پيش از بجا آوردن نماز آن شك كند كه طهارت داشته يا خير، نسبت به طواف به شك خود اعتنا نكند، ولي براي نماز طواف بايد طهارت تحصيل كند. 6 ـ اگر طواف را در حال طهارت آغاز كند و سپس در حين طواف شك كند كه حدث از او سر زده و وضويش باطل شده يا نه، به شك خود اعتنا نكند و بنا را بر طهارت بگذارد. 7 ـ اگر كسي در هنگام طواف شك كند كه در هنگام شروع طواف، وضو داشته يا خير، اگر پيش از آن وضو داشته، بنا را بر آن بگذارد و به شك خود اعتنا نكند و طوافش صحيح است. اما اگر وضو نداشته يا شك دارد كه وضو داشته يا نه، بايد تحصيل طهارت نموده و طواف را اعاده كند. 8 ـ اگر غسل بر او واجب بوده و هنگام طواف شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد فوراً از مسجد خارج شود و غسل كند و سپس طواف را اعاده نمايد.
مسأله 293
در حال طواف بايد بدن و لباس از خون پاك باشند و بنا بر احتياط واجب، بايد از ساير نجاسات نيز پاك باشند، اما پاك بودن جوراب و دستمال و انگشتر و مانند آنها شرط نيست.
مسأله 294
خوني كه از يك درهم كمتر باشد؛ و نيز خون جراحتها و زخمها كه موجب بطلان نماز نميشود، به صحت طواف نيز خللي وارد نميكند.
مسأله 295
اگر بدنش نجس باشد و بتواند طواف را به تأخير اندازد تا بدن را از نجاست تطهير كند، بايد چنين كند، البته تا هنگامي كه وقت تنگ نشود.
مسأله 296
اگر در پاكبودن بدن يا لباس خود شك كند، طواف در آن حال جايز و صحيح است، اما اگر بداند كه بدن يا لباسش قبلاً نجس بوده و شك كند كه آنها را تطهير كرده يا نه، طواف كردن با آنها جايز نيست.
مسأله 297
اگر پس از پايان طواف بفهمد بدن يا لباسش نجس بوده، طوافش صحيح است.
مسأله 298
اگر در حين طواف، نجاستي به بدن يا لباس او عارض شود، مثلاً بر اثر ازدحام، جراحتي در پايش پديد آيد، چنانچه بدون قطع طواف نتواند آن را تطهير كند، واجب است طواف را قطع كند و بدن يا لباسش را تطهير كند و بلافاصله بازگردد و اگر موالات از بين نرفته طواف را از جايي كه قطع كرده، ادامه دهد و طوافش صحيح است.
مسأله 299
اگر در حال طواف، در بدن يا لباس خود نجاستي ببيند و نداند كه آيا پيش از شروع طواف وجود داشته يا در حين طواف پديد آمده، بايد مانند مسألهي قبل عمل كند.
مسأله 300
اگر در حال طواف دريابد كه بدن يا لباسش نجس است و يقين كند آن نجاست پيش از شروع طواف وجود داشته، همانند مسألهي قبل (298) عمل كند.
مسأله 301
اگر كسي نجاست بدن يا لباسش را فراموش كند و در حين طواف به ياد آورد، حكم او همانند مسألهي قبل (298) است.
مسأله 302
اگر كسي نجاست بدن يا لباسش را فراموش كند و با همان حال طواف كند و بعد از انجام طواف به ياد بياورد، طوافش صحيح است، اما اگر نماز طواف را نيز با همان بدن يا لباس نجس بهجا آورده، بايد نماز را پس از تطهير اعاده نمايد؛ و احتياط مستحب آن است كه پس از تطهير، طواف را نيز تكرار كند.
مسأله 303
ختنه بودن شرط صحّت طواف مردان است و براي زنان شرط نيست. بنابراين طواف مردي كه ختنه نشده، باطل است؛ چه بالغ باشد و چه غير بالغ.
مسأله 304
بنا بر احتياط واجب، پوشاندن عورت در طواف شرط است.
مسأله 305
اگر زن هنگام طواف مقداري از موهاي سر يا جاهاي ديگر بدن خود را كه بايد پوشيده باشد نپوشاند، طواف او صحيح است، اگر چه مرتكب گناه شده است.
مسأله 306
از شرايط صحت طواف آن است كه جامهاش غصبي نباشد، پس اگر با لباس غصبي طواف كند، بنا بر احتياط واجب طوافش باطل است.
مسأله 307
بنابر احتياط واجب، بايد ميان اجزاى طواف، موالات عرفي وجود داشته باشد، يعنى ميان دورهاي طواف به اندازهاي فاصله نباشد كه آن را از شكل طواف واحد خارج كند، البته اگر بعد از نصف طواف (سه و نيم دور)، آن را براي اقامهي نماز و مانند آن قطع كند، اشكال ندارد.
مسأله 308
اگر طواف واجب را پس از انجام نيمي از طواف براي اقامهي نماز واجب قطع كند، پس از نماز ادامهي آن را انجام داده و هفت دور را كامل ميكند، و اگر پيش از اتمام نصف طواف چنين كند، در صورتي كه فاصلهي زيادي ايجاد شود، احتياط آن است كه طواف را از ابتدا انجام دهد، ولي اگر فاصلهي زياد حاصل نشده باشد، عدم وجوب رعايت احتياط در اين مورد، بعيد نيست، اما رعايت احتياط در هر حال پسنديده است. در اين مورد، تفاوتي ندارد كه نماز جماعت باشد يا فرادى؛ و وقت نماز تنگ باشد يا نباشد.
مسأله 309
قطع طواف مستحبي و حتي طواف واجب، جايز است؛ هرچند احوط آن است كه طواف واجب را به اندازهاي كه عرفاً موالات از ميان برود، قطع نكند.
مسأله 310
واجبات طواف هفت چيز است: اول: شروع کردن طواف از حَجَرالاَسود دوم: پايان دادن هر دور از طواف به حَجَرالاَسود سوم: طواف کردن از سمت چپ چهارم: طواف کردن از بيرون حَجَر اسماعيل(عليه السلام) پنجم: بيرون بودن طواف از کعبه معظّمه و شاذروان ششم: بنابر مشهور واقع شدن طواف در فاصله ميان کعبه معظّمه و مقام ابراهيم(عليه السلام) هفتم: هفت دور بودن طواف
مسأله 311
واجب است طواف را از حَجَرالاَسود آغاز كند، بهگونهاي كه شروع طواف از مُحاذات حَجَر باشد، اما لازم نيست كه از ابتداي حَجَر آغاز كند و تمام بدنش از برابر همهي قسمتهاي حَجَرالاَسود عبور كند، بلكه همين كه عرفاً، شروع از ابتداي حَجَر صدق كند، كافي است، بنا بر اين ميتواند طواف را از مُحاذات هر نقطه از آن آغاز كند، اما بايد طواف را در همان نقطه كه آغاز كرده، پايان دهد، مثلاً اگر از وسط حَجَرالاَسود آغاز كرده، بايد به وسط نيز ختم كند؛ و مانعى ندارد از باب احتياط اندكى زودتر وارد مسير طواف شود، با اين نيّت كه طواف او از مقابل حَجَرالاَسود باشد.
مسأله 312
واجب نيست در پايان هر دور، مقابل حَجَرالاَسود بايستد و سپس دور بعدي را آغاز كند، بلكه همين كه هفت دور را بدون توقف طي كند و دور هفتم را در نقطهاي كه آغاز كرده، پايان دهد، كفايت ميكند، و البته ميتواند اندكي بيش از اين مقدار با نيت احتياط طي نمايد تا يقين كند كه در همان نقطهي آغاز، طواف را پايان داده است.
مسأله 313
در طواف بايد مثل همهي مسلمانان كه طواف ميكنند، بدون دقتهاي وسواسگونه، از مقابل حَجَرالاَسود طواف را آغاز كند و لازم نيست در هر دور، مقابل حَجَرالاَسود بايستد
مسأله 314
واجب است طواف كردن از سمت چپ، بهگونهاي كه هنگام طواف، كعبه در سمت چپ او باشد و مراد از آن، تعيين جهت حركت است.
مسأله 315
معيار آنكه كعبه در سمت چپ قرارگيرد، مصداق عرفي آن است، نه معيار دقيق عقلي، پس اگر هنگام عبور از حِجراسماعيل(عليه السلام) و چهار گوشه كعبه، اندكي منحرف شود، طواف او صحيح است و نيازي نيست در چنين حالتي شانههاي خود را كج كند تا کعبه در سمت چپ او قرار گيرد.
مسأله 316
اگر بخشي از مسير طواف را بر خلاف حالت متعارف طي كند، مثلاً براي بوسيدن كعبه در هنگام طواف، به سوي آن رو كند، يا بر اثر ازدحام جمعيت، ناخواسته رو يا پشت به سوي آن كند و يا كعبه را در سمت راست خود قرار دهد، طوافش صحيح نيست و بايد مقداري را كه در اين حالت طي كرده اعاده نمايد.
مسأله 317
واجب است طواف كردن از بيرون حَجَر اسماعيل(عليه السلام)، بهگونهاي كه هنگام طواف، حَجَر اسماعيل در داخل دايرهي طواف قرار گيرد.
مسأله 318
اگر از داخل حَجَر اسماعيل(عليه السلام) طواف كند و يا از روي ديوار آن بگذرد، طوافش باطل است و بايد آن را اعاده كند، و اگر در يكي از دورهاي طواف از داخل حَجَر بگذرد، فقط همان دور باطل است.
مسأله 319
اگر عمداً از داخل حَجَر طواف كند، همانند كسي است كه طواف را عمداً ترك كرده است؛ و اگر سهواً طواف را از داخل حَجَر اسماعيل انجام داده، مثل كسي است كه طواف را سهواً ترك كرده، كه احكام آن خواهد آمد.
مسأله 320
واجب است خارج از كعبهي معظّمه و بيرون از پايههاي ديوارهي كعبه كه به آن شاذروان ميگويند، طواف كند.
مسأله 321
دست گذاردن بر ديوار حَجَر اسماعيل(عليه السلام) و ديوار كعبه در هنگام طواف مانعي ندارد.
مسأله 322
بنا بر مشهور، طواف بايد در فاصلهي ميان كعبه و مقام ابراهيم (عليه السلام)؛ و در جهتهاي ديگر نيز در همين فاصله انجام شود، اما اقوي آن است كه طواف كردن در اين فاصله شرط نيست و ميتواند در خارج از اين فاصله و در ساير بخشهاي مسجدالحرام نيز طواف كند، به ويژه هنگامي كه ازدحام شديد مانع از طواف در آن فاصله باشد، البته بهتر است در صورت عدم ازدحام، در فاصلهي مذكور طواف كند.
مسأله 323
بعيد نيست كه طواف كردن در فضاي واقع ميان زمين مسجدالحرام تا مُحاذات ديوار كعبهي معظّمه به نحوي كه صدق كند دور كعبه طواف كرده، صحيح باشد، هرچند خلاف احتياط است.
مسأله 324
هرگاه به هر جهت نتواند در صحن مسجدالحرام طواف كند، و ناچار باشد طواف را در طبقهى دوم انجام دهد، به احتياط واجب بايد چنين شخصي خودش در طبقهي دوم طواف كند و كسي را هم نايب بگيرد كه براي او در صحن مسجد طواف كند، و نماز را هم خودش در طبقهى دوم، و نايبش در صحن مسجد بخواند، و اگر خودش بتواند در صحن مسجد نماز بخواند همان نماز او كفايت ميكند.
مسأله 325
واجب است كه هفت دور طواف كند.
مسأله 326
طواف از اركان عمره است و اگر عمداً تا زمان از دست رفتن فرصت ترك كند، عمرهاش باطل ميشود و تفاوتي ندارد كه از حكم اين مسأله آگاه باشد يا نباشد.
مسأله 327
لازم نيست به محض ورود به مكه، طواف را بهجا آورد، بلكه ميتواند تا زماني كه وقت وقوف اختياري در عرفات تنگ نشده، آن را به تأخير اندازد. (زمان وقوف اختياري در عرفات از ظهر روز نهم ذيحجه تا غروب شرعى است.) به گونهاي كه بتواند پس از انجام طواف و اعمال پس از آن، و احرام براي حج وقوف در عرفات را درك كند.
مسأله 328
اگر عمرهي شخص باطل شود ـ مانند حالتي كه ذكر شد و حالتهاي ديگري كه بيان خواهيم كرد ـ بنا بر احتياط، بايد حج خود را از تمتع به حج اِفراد تبديل كند و بعد از آن عمرهي مفرده بهجا آورد و سپس در سال بعد، عمره و حج تمتع را اگر بر او واجب بوده بهجا آورد.
مسأله 329
اگر طواف را فراموش كند و پيش از فوت وقت به ياد آورد، بايد طواف و نماز طواف را بهجا آورد و سپس سعي انجام دهد.
مسأله 330
اگر طواف را فراموش كند وبعد از فوت وقت بهياد آورد، بايد در هر فرصت ممكن قضاي طواف و نماز را بهجا آورد، اما اگر پس از بازگشت به وطن خود آن را به ياد آورد، اگر بتواند بدون مشقت و دشواري باز گردد، واجب است كه چنين كند، در غير اين صورت بايد نايب بگيرد، اما پس از قضاي طواف و نماز طواف، بهجا آوردن سعي واجب نيست.
مسأله 331
كسي كه عمداً يا از روي فراموشي طواف را ترك كند و نيز كسي كه سهواً بخشي از طواف را انجام نداده باشد، تا زماني كه خود يا نايبش طواف را بهجا نياورده، چيزهايي كه حلال شدنش مشروط به انجام طواف بوده بر او حلال نميگردد.
مسأله 332
كسي كه بر اثر بيماري يا شكستگي و مانند آن، حتي با كمك ديگران نتواند پيش از فوت وقت طواف كند، بايد در صورت امكان او را در حال حمل طواف دهند و در غير اين صورت بايد نايب بگيرد.
مسأله 333
اگر پس از انجام طواف و بازگشتن ـ يعني خارج شدن از مطاف ـ در تعداد دورهاي طواف شك نمايد، نبايد به شك خود اعتنا كند، بلكه بنا را بر صحت بگذارد، ولي اگر در اثناي طواف، در تعداد اشواطي كه انجام داده شك كند، و نداند كه در دور هفتم يا كمتر است، طوافش باطل است و بايد اعاده كند.
مسأله 334
سومين واجب از واجبات عمره، نماز طواف است.
مسأله 335
واجب است بعد از طواف، دو ركعت نماز بهجا آورد، و ميتواند آن را به صداي بلند (جَهر) يا آهسته (اِخفات) بخواند، و لازم است كه همانند طواف، در نيت، نوع آن را ذكر كند و آن را با اخلاص و قصد قربت بهجا آورد.
مسأله 336
نبايد ميان طواف و نماز آن فاصله ايجاد شود، و معيار تشخيص ايجاد فاصله يا عدم آن عرف است.
مسأله 337
نماز طواف مانند نماز صبح است و ميتواند در آن، بعد از حمد هر يك از سورههاي قرآن (بهجز چهار سورهي داراي سجدهي واجب) را قرائت كند و مستحب است كه در ركعت اول پس از حمد، سورهي توحيد؛ و در ركعت دوم سورهي كافرون را بخواند.
مسأله 338
واجب است نماز طواف پشت مقام ابراهيم و در صورت عدم ايجاد زحمت براي ديگران نزديك به مقام اقامه شود؛ و در صورتي كه اين امر ميسر نشود، ميتواند آن را در مسجدالحرام، پشت مقام و با فاصله از آن، بهجا آورد.
مسأله 339
اگر نماز طواف را عمداً ترك كند تا وقت تدارك آن بگذرد، حجش باطل است، اما اگر سهواً ترك نمايد، پس اگر پيش از خروج از مكه به ياد آورد و برگشت به مسجدالحرام براي او حرجي نباشد، بايد [براي انجام نماز طواف] برگردد به مسجدالحرام و اگر پس از خروج از مكّهي مكرّمه بيادش آمد كه نماز طواف را نخوانده است، بايد آن را در همان محلي كه به ياد آورده بخواند.
مسأله 340
در مسألهي قبل، كسي كه مسأله را نميداند، چه قاصر باشد و چه مقصر، در حكم كسي است كه آن را فراموش كرده باشد.
مسأله 341
اگر در هنگام سعي بين صفا و مروه به ياد آورد كه نماز طواف را فراموش كرده، بايد سعي را قطع كند و نماز را در محل آن بهجا آورد، سپس باز گردد و سعي را از همان جايي كه قطع كرده بود، ادامه دهد.
مسأله 343
جايز بودن اقامهي نماز طواف به جماعت معلوم نيست.
مسأله 344
بر هر فرد مكلف، به ويژه كسي كه ميخواهد حج بهجا آورد، لازم است نماز صحيح را فرا گيرد تا تكليف خود را به درستي به انجام رساند.
مسأله 345
چهارمين واجب از واجبات عمره، سعي است.
مسأله 346
واجب است پس از طواف و خواندن دو ركعت نماز طواف، ميان صفا و مروه سعي كند. سعي عبارت است از راه پيمودن ميان آن دو، به گونهاي كه دور اول را از صفا شروع كند و در مروه پايان دهد و دور دوم را از مروه تا صفا طي كند و به همين صورت هفت دور را بپيمايد و در مروه به پايان برد، بنا بر اين آغاز سعي از مروه و پايان دادن آن در صفا صحيح نيست.
مسأله 347
براي انجام سعي بايد نيت كند. در نيت سعي نيز مانند نيت احرام، بايد نوع عمل تعيين شود و با قصد قربت و اخلاص همراه باشد.
مسأله 348
براي انجام سعي، داشتن وضو و طهارت از جنابت و حيض لازم نيست.
مسأله 349
سعي بايد پس از طواف و نماز آن انجام شود و انجام آن پيش از طواف صحيح نيست.
مسأله 350
به تأخير انداختن سعي پس از طواف و نماز طواف تا روز بعد از آن جايز نيست، اما تأخير در انجام آن تا شبِ همان روز مانعي ندارد.
مسأله 351
در هر دور، بايد تمام فاصلهي ميان صفا و مروه را بپيمايد، اما بالا رفتن از بلندي صفا و مروه لازم نيست.
مسأله 352
در زمان انجام سعي، هنگام رفتن به سوي مروه بايد رو به سوي مروه؛ و در هنگام رفتن به سوي صفا بايد رو به سوي آن داشته باشد و اگر در حال رفتن به طرف صفا يا مروه پشت به آن كرده، عقب عقب برود، سعي او صحيح نيست، اما گرداندن صورت به چپ يا راست يا به پشت سر مانعي ندارد.
مسأله 353
سعي بايد در مسير متعارف آن انجام شود.
مسأله 354
انجام سعي در طبقهي دوم مَسعي صحيح نيست، مگر آنكه برايش محرز باشد كه طبقهي دوم، ميان دو كوه واقع است نه بالاتر از آن، و كسي كه نميتواند در طبقهي همكف سعي كند، بايد براي خود نايب بگيرد، و سعيش در طبقهي دوم صحيح و مجزي نيست.
مسأله 355
در هنگام انجام سعي، نشستن و خوابيدن در فاصلهي ميان صفا و مروه براي استراحت، حتي بدون عذر، جايز است.
مسأله 356
در صورت توانايي، هركس بايد سعي را شخصاً انجام دهد و انجام سعي به صورت پياده يا سواره اشكال ندارد، ولي پياده راه رفتن افضل است، و اگر راه رفتن بر وي متعذّر باشد، بايد از ديگران كمك بگيرد تا او را با كول كردن يا به نحو ديگر سعي دهند، و اگر آن هم برايش متعذر بود، بايد نايب بگيرد.
مسأله 357
سعي نيز همانند طواف، ركن است و حكم ترك آن، عمداً يا سهواً، همانند ترك طواف است كه پيشتر بدان اشاره شد.
مسأله 358
اگر سعي را فراموش كند و از احرام عمره خارج شود و با همسر خود آميزش كند، بايد علاوه بر قضاي سعي، بنا بر احتياط واجب يك گاو كفاره بدهد.
مسأله 359
اگر بهخاطر فراموشى يك دور يا بيشتر بر سعي بيفزايد، سعي او صحيح است و كفارهاي بر او نيست و كسي كه مسأله را نميداند، در حكم كسي است كه آن را فراموش كرده باشد.
مسأله 360
اگر هفت دور اضافه سعي بهجا آورد ـ بدين معنا كه گمان كند هر رفت و برگشت، يك دور به حساب ميآيد ـ سعي او صحيح است و نيازي به تكرار آن نيست. همچنين اگر در حال سعي، به ياد آورد كه بيش از هفت شوط سعي انجام داده، سعي او صحيح است، ولي بايد از زمان يادآوري، بقيهي مقدار اضافه را ادامه ندهد.
مسأله 361
اگر كسي سهواً سعي را ناقص بهجا آورد، پس از به يادآوردن بايد آن را به اتمام برساند، و اگر پس از بازگشت به وطن به ياد آورد، واجب است براي اتمام آن به مكه بازگردد، اما اگر در اين كار عسر و حرجي باشد، ميتواند نايب بگيرد.
مسأله 362
پنجمين واجب از واجبات عمره، تقصير است.
مسأله 363
واجب است پس از انجام سعي، تقصير كند يعنى اندكي از موي سر يا ريش يا سبيل؛ يا كمي از ناخن دست يا پاي خود را كوتاه كند.
مسأله 364
تقصير همانند ديگر اعمال عمره از عبادات است و بايد براي آن نيت كند، به گونهاي كه در مورد نيت احرام بيان شد.
مسأله 365
حلق (تراشيدن سر) براي خارج شدن از احرام عمره تمتع كافي نيست و براي خروج از احرام عمره تمتع، حتماً بايد تقصير كند. بلكه اگر پيش از تقصير، سر خود را عمداً و با علم به مسأله بتراشد، علاوه بر آنكه مجزي نيست بايد يك گوسفند هم كفاره دهد. اما اگر براي عمرهي مفرده مُحرم شده باشد، ميتواند بين تقصير يا حلق، يكي را برگزيند.
مسأله 366
براي خارج شدن از احرام عمرهي تمتع، كَندن مو كافي نيست، بلكه بايد به نحوي كه گفته شد، تقصير كند و اگر به جاي تقصير، موي خود را عمداً و با علم به مسأله بكَند، علاوه بر آنكه مجزي نيست بايد كفارهي ازالهي مو را هم بدهد.
مسأله 367
اگر به علت ندانستن مسأله، به جاي تقصير، موي خود را بكَند، سپس حج بهجا آورد، عمرهاش باطل است و حجي كه بهجا آورده، حج اِفراد خواهد بود. در اين صورت اگر حج واجب بر عهدهاش بوده، بنا بر احتياط واجب بايد بعد از انجام مناسك حج، عمرهي مفرده بهجا آورد، و در سال بعد، عمرهي تمتع و حج را اعاده كند. حكم كسي كه به علت ناآگاهي از مسأله به جاي تقصير، حلق كرده و سپس حج بهجا آورده باشد نيز چنين است.
مسأله 368
لازم نيست بلافاصله پس از سعي، تقصير كند.
مسأله 369
اگر عمداً يا به سبب ندانستن مسأله، تقصير نكند و بدون آن براي حج مُحرم شود، بنا بر اقوي عمرهاش باطل است و حج او به حج اِفراد تبديل ميشود، و بنا بر احتياط واجب بايد پس از حج، عمرهي مفرده بهجا آورد، و اگر حجّ او حجّ واجب بوده بايد در سال بعد، عمره و حج بهجا آورد.
مسأله 370
اگر سهواً تقصير نكند و براي حج مُحرم شود، احرامش صحيح است و عمره و حج او نيز صحيح خواهد بود و كفارهاي بر او واجب نيست، البته مستحب است كه يك گوسفند كفاره دهد، بلكه احوط آن است كه دادن كفاره را ترك نكند.0
مسأله 371
پس از تقصير و خارج شدن از احرامِ عمرهي تمتع، همهي مُحرّمات احرام، حتي زن بر او حلال ميگردد.
مسأله 372
در عمرهي تمتع، طواف نساء واجب نيست، هرچند احوط آن است كه طواف نساء و نماز آن را به اميد ثواب قبل از تقصير بهجا آورد، اما اگر به نيت عمره مفرده مُحرم شده باشد، پس از تقصير يا حلق در صورتي زن بر او حلال ميشود كه طواف نساء و نماز آن را نيز بهجا آورد، كه احكام و نحوهي انجام آن با طواف عمره ـ كه پيشتر بيان شد ـ تفاوت ندارد.
مسأله 373
بنا بر ظاهر، براي هر عمرهي مفرده و هر حج، بايد يك طواف نساء جداگانه بهجا آورد، مثلاً چنانچه دو عمرهي مفرده يا يك حج و يك عمرهي مفرده انجام داده باشد، براي حلال شدن زن بر او گرچه بعيد نيست يك طواف نساء كافي باشد، ولي براي تكميل اعمال، بايد براي هريك از دو عمره يا يك عمره و يك حج، يك طواف نساء جداگانه بهجا آورد.
اعمال حج
مناسک حج
مسأله 374
ـ نخستين واجب از واجبات حج، احرام است. احرام حج، از نظر كيفيت، شرايط، مُحرّمات، احكام و كفارات، مثل احرام عمره است، تنها نيت آن متفاوت است و بايد به نيت انجام اعمال حج مُحرم شود. تمام اموري كه در احرام عمره ذكر شد، در احرام حج نيز معتبر است. احرام با نيت آغاز ميشود و زماني كه شخص نيت كند و لبيك بگويد، مُحرم است. البته احرام حج ويژگيهايي دارد كه در مسائل آتى به بيان آنها خواهيم پرداخت.
مسأله 375
ميقات احرام حج تمتع، مكّهي مكرّمه است، و بهتر است براي حج تمتع از مسجدالحرام مُحرم شود. محرم شدن در همه جاي مكه، حتي بافت جديد شهر، صحيح است، اما احوط آن است كه در مناطق قديمي آن مُحرم شود، و اگر شك كند كه محلي جزء شهر است يا نه، مُحرم شدن در آن محل صحيح نيست.
مسأله 376
لازم است زماني مُحرم شود، که بتواند وقوف اختياري در عرفات را درك كند. بهترين زمان احرام بستن، هنگام زوال (ظهر) روز ترويه (هشتم ذيحجه) است و مُحرم شدن پيش از آن نيز جايز است، به خصوص براي سالمندان و بيماراني كه از ازدحام و شلوغي هراسانند، چنان كه پيشتر گفته شد(1) كساني كه ميخواهند پس از انجام عمره بنا به ضرورت از مكه خارج شوند نيز ميتوانند پيش از زمان ياد شده مُحرم شوند. 1. مسأله 121.
مسأله 377
اگر احرام بستن را فراموش كند و به مِني و عرفات برود، واجب است كه به مكه باز گردد و در آنجا مُحرم شود، و اگر به سبب تنگي وقت يا عذر ديگر، اين كار ممكن نباشد، ميتواند در همان محلي كه يادش آمده مُحرم شود و حج او صحيح است. حكم كسي كه مسأله را نميداند نيز چنين است.
مسأله 378
كسي كه احرام بستن را فراموش كند و اعمال حج را به پايان ببرد، حج او صحيح است، كسي كه حكم مسأله را نميداند نيز چنين است، و احتياط مستحب آن است كه در صورت ندانستن مسأله يا فراموش كردن آن، در سال بعد حج را اعاده كند.
مسأله 379
اگر كسي آگاهانه و عمداً احرام را ترك كند، چندان كه وقوف در عرفات و مشعر را از دست بدهد، حجش باطل است.
مسأله 380
كساني كه پيش از وقوف در عرفات و مشعر، مجاز به انجام اعمال مكه ميباشند، بايد آن اعمال را در حال احرام بهجا آورند، و اگر بدون احرام انجام دهند بايد آن را با احرام اعاده كنند.
مسأله 381
دومين واجب از واجبات حج، وقوف در عرفات است. عرفات محل مشهوري نزديك مكه است و محدودهى آن از درهي عُرنه و ثويّه و نمره تا ذي مجاز؛ و از دو «مأزم»(1) تا آخرين حد موقف است و اين محدودهها خارج از عرفات قرار دارند.
مسأله 382
وقوف در عرفات از عبادات است و بايد با نيت همراه باشد كه شرايط آن در نيت احرام بيان شد.
مسأله 383
منظور از وقوف، حضور در عرفات است، خواه سواره باشد يا پياده، خوابيده يا ايستاده.
مسأله 384
احوط آن است كه از لحظهى زوال روز نهم تا غروب شرعي (وقت نماز مغرب) همان روز در عرفات حضور داشته باشد، هرچند بعيد نيست كه به تأخير انداختن آغاز وقوف از لحظهى زوال به اندازهي اداي نماز ظهر و عصر (به صورت جمع) به همراه مقدمات آن، جايز باشد
مسأله 385
وقوف مذكور از ظهر روز عرفه تا وقت نماز مغرب واجب است، اما بخشي از آن كه ركن حج به شمار ميآيد، به اندازهاي است كه تعبير وقوف بر آن صدق كند، هرچند يك يا دو دقيقه باشد. بنا بر اين اگر عمداً و با اختيار خود، مصداق وقوف را بهجا نياورد، حج او باطل است.
مسأله 386
خارج شدن از عرفات پيش از غروب شرعی، حرام است و اگر عمداً پيش از غروب خارج شود، يا از محدودهي آن بيرون رود و باز نگردد، معصيت كرده و بايد يك شتر كفاره بدهد، اما حج او صحيح است، و اگر از دادن قرباني ناتوان باشد، هجده روز روزه بگيرد. بنا بر احتياط بايد قرباني را در روز عيد قربان در مِني ذبح كند، هرچند عدم وجوب ذبح كفاره در خصوص مني بعيد نيست. و اگر پيش از غروب به عرفات باز گردد، كفارهاي بر او واجب نميشود.
مسأله 387
اگر بر اثر فراموشي يا ناآگاهي از مسأله، پيش از غروب از عرفات بيرون رود، در صورتي كه قبل از پايان وقت وقوف به ياد آورد، واجب است باز گردد و اگر باز نگردد، معصيت كرده، اما كفارهاي بر عهدهاش نيست؛ و اگر پس از پايان وقت متوجه شود، چيزي بر او واجب نيست.
مسأله 388
سومين واجب از واجبات حج، وقوف در مشعرالحرام است و منظور آن است كه از عرفات به سوي مشعرالحرام كوچ کند و در آنجا ـ که محل مشهور و شناخته شدهاي است ـ حضور يابد.
مسأله 389
وقوف در مشعرالحرام از عبادات است و بايد با نيت همراه باشد، با شرايطي كه در نيت احرام بيان شد.
مسأله 390
زمان وقوف واجب از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عيد قربان است، و بنا بر احتياط بايد هنگام ورود به مشعر پس از كوچ كردن از عرفات، براي وقوف نيت كند.
مسأله 391
ماندن در مشعر از سپيده دم تا طلوع آفتاب، واجب است، اما آنچه ركن به شمار ميآيد، تحقق مصداق وقوف است، هرچند يك يا دو دقيقه باشد؛ و اگر فقط به همين اندازه توقف كند و بقيهي مدت را عمداً توقف ننمايد، حج او صحيح است، اما مرتكب حرام شده، ولى اگر ـ از روي اختيار ـ به اندازهي مصداق وقوف نيز توقف نكند، حجش باطل است.
مسأله 392
زنان، ناتوانان، كودكان و سالمنداني كه عذري همچون ترس از ازدحام يا بيماري دارند؛ و نيز كساني كه آنان را مراقبت و همراهي ميكنند، مانند پرستار و خدمتكار، ميتوانند در شب عيد قربان و پس از اندكي وقوف در مشعر، به مِني كوچ كنند.
مسأله 393
چهارمين واجب از واجبات حج و نخستين عمل از اعمال مِني، رمي است. در روز دهم ذيحجه، بايد جَمَرهي عقبه (كبري) رمي شود.
مسأله 394
در انجام رمي، شرايطي وجود دارد كه عبارتند از: 1. نيت؛ به گونهاي كه در نيت احرام بيان شد. 2. رمي با سنگريزههايي انجام شود كه به آنها «ريگ» اطلاق ميشود و كوچكتر از ريگ (شن) يا بزرگتر از آن (سنگ) نبايد باشد. 3. زمان رمي براي كسي كه بتواند، از طلوع خورشيد تا غروب آن است. 4. ريگها به جَمَره برخورد كند، بنا بر اين اگر برخورد نكند يا گمان كند كه اصابت كرده، كافي نيست و بايد ريگ ديگري را به جاي آن بزند، و رسيدن ريگها به دايرهي پيرامون جَمَره، بدون برخورد با آن، كافي نيست. 5. هفت ريگ پرتاب كند. 6. پرتاب ريگها به دنبال هم باشد، پس اگر همه را يكباره پرتاب كند، فقط يك بار محسوب ميشود، خواه همهي آنها به جَمَره برخورد كند يا بعض آنها برخورد نكند.
مسأله 395
با توجه به اينكه اخيراً بر عرض جَمَره از سوي مكه و مشعر اضافه نمودند (كه ظاهراً جاي جَمَره قديمي در وسط آن قرار دارد) اگر بتواند جاي جَمَره قديمي را بشناسد و آنرا رمي كند، بايد همانجا را رمي كند، و اگر شناختن جاي جَمَره قديمي يا رمي آن براي او مشقت داشته باشد، هرجاي جَمَره فعلي را رمي كند كافى است.
مسأله 396
بنا بر ظاهر، انجام رمي از طبقهي بالا (پل جمرات) جايز است، هرچند احوط آن است كه از محل پيشين رمي كند.
مسأله 397
ريگهايي كه براي رمي انتخاب ميشود، بايد داراي اين ويژگيها باشد: 1. از محدودهي حرم باشد، پس اگر از بيرون حرم برداشته شده باشد، كفايت نميكند. 2. بِكر باشد، يعني پيشتر، حتي در سالهاي گذشته، كسي با آن رمي صحيح انجام نداده باشد. 3. مباح باشد، بنابر اين رمي با ريگ غصبي يا ريگي كه شخص ديگر جمع كرده، بدون اجازهي او صحيح نيست؛ اما در رمي، پاك بودن ريگها شرط نيست.
مسأله 398
زنان و ناتوانان ـ كه اجازه دارند شب عيد از مشعر به مِني بروند ـ در صورت ناتواني از انجام رمي جَمَرهي عقبه در روز عيد، ميتوانند رمي را در شب انجام دهند، بلكه به طور كلي همهي زنان ميتوانند در شب رمي كنند به شرط آنكه رمي براي حج خودشان ولو حج نيابتي باشد، ولي اگر زن بخواهد به نيابت از ديگري رمي كند، رمي او در شب بنا بر احتياط واجب صحيح نيست هرچند عاجز از رمي در روز باشد، اما همراهان آنان اگر خود معذور باشند، ميتوانند شبانه رمي جَمَرهي عقبه را انجام دهند و در غير اين صورت، لازم است در روز رمي كنند.
مسأله 399
غير از زنان که رمي شب عيد وظيفهي اختياري آنان است، كساني كه از انجام رمي در روز عيد معذورند، ميتوانند در شب عيد يا شب پس از آن رمي كنند، همچنين كساني كه از انجام رمي در روز يازدهم يا دوازدهم ذيحجه معذورند، ميتوانند شب قبل يا شب بعد از آن رمي كنند.
مسأله 400
پنجمين واجب از واجبات حج و دومين عمل از اعمال مِني، قرباني است.
مسأله 401
كسي كه حج تمتع بهجا ميآورد، بايد يكي از چهارپايان سهگانه، يعني شتر يا گاو يا گوسفند يا بز را قرباني كند، تفاوتي ندارد كه قرباني نر باشد يا ماده و بهتر آن است كه شتر باشد، اما غير از چهارپايان مذكور، قرباني كردن ساير حيوانات كفايت نميكند.
مسأله 402
قرباني كردن از عبادات است و بايد با نيت همراه باشد، با شرايطي كه در مورد نيت احرام بيان شد.
مسأله 403
قرباني بايد شرايط و مشخصاتي داشته باشد كه عبارتند از: 1. سن آن بنا بر احتياط واجب، در مورد شتر، ورود به شش سالگي و در مورد گاو و بز، ورود به سه سالگي و در مورد گوسفند، ورود به دو سالگي است؛ و حدود سني كه ذكر شد، بيانگر حداقل سن قرباني است، اما در مورد سنين بالاتر، محدوديتي وجود ندارد و اگر سن قرباني بيش از آن باشد، كفايت ميكند به شرط آنكه زياد پير نباشد. 2. قرباني سالم و صحيح باشد. 3. لاغر نباشد. 4. اعضا و اندامهاي آن، كامل باشد، بنا بر اين قرباني كردن حيوان ناقص، مانند حيواني كه اخته شده يا بيضهاش كشيده شده باشد، كافي نيست، اما اگر بيضههايش كوفته شده و اخته نشده باشد، قرباني كردن آن كفايت ميكند، و نيز قرباني كردن حيوان دمبريده، كور، شَل، گوشبريده و حيواني كه قسمت داخلي شاخ آن شكسته باشد، يا از ابتدا با يكي از اين عيوب به دنيا آمده باشد، كافي نيست. بنا بر اين قرباني كردن حيواني كه فاقد يكي از اندامهايي باشد كه در ديگر هم نوعان آن وجود دارد، به گونهاي كه فقدان آن عضو يك نقص به شمار آيد، كافي نيست. اما اگر بخش بيروني شاخ آن (كه مانند غلاف و پوشش بخش داخلي است) شكسته باشد، يا گوش آن شكافته يا سوراخ شده باشد، مانعي ندارد.
مسأله 404
اگر حيواني را به گمان اين كه سالم است ذبح كند و سپس معلوم شود كه بيمار و يا ناقص بوده است، در صورت داشتن توان مالي واجب است كه قرباني ديگري ذبح نمايد.
مسأله 405
بنا بر احتياط واجب، ذبح قرباني بايد پس از رمي جَمَرهي عقبه صورت گيرد.
مسأله 406
بنا بر احتياط، نبايد ذبح قرباني را به اختيار خود تا بعد از روز عيد به تأخير اندازد، و اگر عمداً يا سهواً يا از روي ناآگاهي، يا بر اثر عذر يا سبب ديگر، ذبح را به تأخير اندازد، بنا بر احتياط واجب، در صورت امكان بايد در ايام تشريق؛ و در غير اين صورت در روزهاي ديگر ماه ذيحجه ذبح كند، و بنا بر ظاهر، تفاوتي ندارد كه ذبح را در روز انجام دهد يا در شب.
مسأله 407
محل انجام ذبح، مني است و در صورتي كه از ذبح در مِني ممانعت شود، انجام آن در محل تعيين شده در حال حاضر، بلا مانع است.
مسأله 408
بنا بر احتياط واجب، نائب در ذبح بايد شيعهي اثني عشري باشد، اما اگر نيت را خودش انجام دهد و فقط براي اجراي آن نايب بگيرد، در اين صورت بعيد نيست كه شيعه بودن ذبح كننده شرط نباشد.
مسأله 409
قرباني كردن بايد به وسيلهي خود شخص يا با وكالت از سوي او انجام شود، اما اگر شخص ديگري بدون وكالت گرفتن از او برايش ذبح انجام دهد، صحت آن محل اشكال است و بنا بر احتياط، نميتوان به آن اكتفا كرد.
مسأله 410
ابزاري كه ذبح با آن انجام ميشود، بايد از آهن باشد، و استيل (كه فولاد مخلوط با ماده ضد زنگ است) در حكم آهن است، اما اگر در مورد آهني بودن ابزار ذبح ترديد دارد، تا زماني كه آهني بودن آن محرز نشده، ذبح كردن با آن كفايت نميكند.
مسأله 411
ششمين واجب از واجبات حج و سومين عمل از اعمال مِني، تقصير (كوتاهكردن مو يا ناخن) يا حلق (تراشيدن سر) است.
مسأله 412
واجب است پس از قرباني، سر خود را بتراشد، يا مو يا ناخن خود را كوتاه كند. زنان حتماً بايد تقصير كنند و براي آنان حلق كفايت نميكند، و احوط آن است كه در تقصير، اندكي از مو و ناخن خود (هر دو) را كوتاه كنند، اما مردان ميتوانند يكي از دو عمل حلق يا تقصير را انتخاب كنند و تراشيدن سر براي آنان ضرورت ندارد، اما اگر براي نخستين بار حج بهجا ميآورند، احتياط واجب آن است كه حلق كنند.
مسأله 413
حلق و تقصير از جمله عبادات هستند و انجام آنها بايد با قصد قربت و نيت خالصانه و به دور از ريا باشد و اگر بدون چنين نيتي حلق يا تقصير كند كافى نيست و چيزهايي كه حلال شدنشان منوط به حلق يا تقصير است، بر او حلال نميشود.
مسأله 414
اگر در حلق يا تقصير از كسي كمك بگيرد، واجب است كه نيت را خودش انجام دهد.
مسأله 415
بنا بر احتياط واجب، بايد حلق يا تقصير واجب را در روز عيد قربان انجام دهد، و اگر چنين نكند، واجب است در شب يازدهم يا پس از آن، آن را انجام دهد و همان كفايت ميكند.
مسأله 416
كسي كه ذبح قرباني را بنا بر هر دليلي از روز عيد به تأخير انداخته، لازم نيست حلق يا تقصير را هم به تأخير اندازد، بلكه بنا بر احتياط واجب انجام حلق يا تقصير در روز عيد واجب است، اما صحت انجام طواف حج و ديگر اعمال پنج گانهي مكه در چنين حالتي (تأخير در انجام قرباني) محل اشكال است و بايد براي انجام آن اعمال تا ذبح قرباني منتظر بماند.
مسأله 417
حلق يا تقصير بايد در مِني انجام شود و انجام آن از روي اختيار در محلي غير از مِني جايز نيست.
مسأله 418
گر عمداً يا بر اثر فراموشي يا عدم آگاهي از مسأله، در خارج از مِني حلق يا تقصير نمايد، يا بدون حلق يا تقصير از مِني خارج شود و سپس ساير اعمال را انجام دهد، واجب است براي حلق يا تقصير به مِني باز گردد و بقيه اعمال را نيز اعاده نمايد.
مسأله 419
واجب است در روز عيد قربان، ابتدا جَمَرهي عقبه را رمي كند، سپس ـ در صورتي كه ذبح قرباني در روز عيد برايش ميسر است ـ قرباني نمايد و پس از آن، حلق يا تقصير كند؛ و اگر عمداً ترتيب اعمال مذكور را رعايت نكند، معصيت كرده؛ اما بنا بر ظاهر، تكرار اعمال به ترتيب فوق بر او واجب نيست، هرچند تكرار آنها در صورت امكان، موافق احتياط است. حكم كسي كه بر اثر ناآگاهي يا فراموشي ترتيب مذكور را رعايت نكرده نيز چنين است.
مسأله 420
اگر نتواند در روز عيد در مِني قرباني كند، ليكن قرباني كردن در روز عيد در قربانگاهي كه در حال حاضر در خارج از مِني براي قرباني در نظر گرفته شده، برايش ميسر باشد، بنا بر احتياط، واجب است ابتدا قرباني كند، سپس حلق يا تقصير نمايد؛ و اگر اين كار هم برايش ممكن نباشد، بنا بر احتياط واجب بايد در روز عيد حلق يا تقصير كند كه با انجام آن از احرام خارج ميشود، اما بايد اعمال پنجگانهي مكه را تا پس از ذبح قرباني به تأخير اندازد والا صحت آن اعمال محل اشکال است.
مسأله 421
پس از حلق يا تقصير، تمام چيزهايي كه با احرام حج بر شخص مُحرم حرام شده ـ بهجز زن و بوي خوش ـ بر او حلال ميگردد.
مسأله 422
اعمال واجب در مكهى معظّمه كه بعد از اعمال روز عيد قربان در منى انجام میشود پنج عمل است كه عبارتند از: طواف حج (كه نام ديگر آن طواف زيارت است) و نماز آن، سعي بين صفا و مروه، طواف نساء و نماز آن.
مسأله 423
جايز، بلكه مستحب است پس از انجام اعمال روز عيد قربان، در همان روز از مِني به مكه باز گردد و بقيهي مناسك حج، شامل دو طواف و دو نماز آنها و سعي را انجام دهد، و به تأخير انداختن آن تا آخرين روز از ايام تشريق، بلكه تا پايان ماه ذيحجه نيز جايز است.
مسأله 424
نحوهي انجام طواف و نماز آن و سعي بين صفا و مروه، مانند طواف و نما ز و سعي عمره است و تنها در نيت تفاوت وجود دارد و در اينجا بايد براي حج نيت كند.
مسأله 425
بهجا آوردن اعمال فوق، پيش از وقوف در عرفات و مشعر و اعمال مِني در حال اختيار جايز نيست، اما اين كار براي سه گروه جايز است: نخست: زناني كه ميترسند با ابتلا به حيض يا نفاس پس از بازگشت به مكه از انجام طواف و نماز آن باز بمانند و نتوانند تا پاك شدن منتظر بمانند. دوم: مردان و زناني كه از طواف و نماز آن پس از بازگشت به مكه به سبب زيادي ازدحام ناتوان باشند، و يا اصولاً ناتوان از بازگشت به مكه باشند. سوم: بيماراني كه پس از بازگشت به مكه، بر اثر ازدحام يا ترس از آن، از انجام طواف ناتوان باشند.
مسأله 426
اگر گروههاي مذكور، طوافها و نمازهاي طواف و سعي را پيشاپيش انجام دهند و سپس عذرشان برطرف شود، اعادهي اعمال بر آنان واجب نيست، هرچند احوط آن است كه اعاده كنند.
مسأله 427
كسي كه بهخاطر عذر، اعمال مكه را پيشاپيش انجام دهد (مانند گروههاي مذكور)، زن و بوي خوش بر او حلال نميشود، بلكه همهي مُحرّمات بر چنين اشخاصي پس از حلق يا تقصير حلال ميگردد.
مسأله 428
طواف نساء و نماز آن، واجب است، اما ركن حج نيست، بنا بر اين اگر آن دو را عمداً ترك كند، حجش باطل نميشود، اما زن بر او حلال نخواهد بود.
مسأله 429
طواف نساء به مردان اختصاص ندارد، بلكه بر زنان نيز واجب است، پس اگر مردي طواف نساء را انجام ندهد، زن بر او حلال نميشود و اگر زني آن را انجام ندهد، مرد بر او حلال نخواهد بود.
مسأله 430
انجام سعي پيش از طواف حج و نماز آن، از روي اختيار جايز نيست؛ همچنين بهجا آوردن طواف نساء پيش از طواف حج و نماز آن و سعي، از روي اختيار جايز نميباشد و اگر ترتيب مذكور را رعايت نكند، بايد اعمال را اعاده نمايد.
مسأله 431
اگر سهواً يا عمداً طواف نساء را انجام ندهد و به وطن خود مراجعت كند در صورتي كه بدون مشقت بتواند به مكه باز گردد، واجب است چنين كند، و در غير اين صورت، بايد نايب بگيرد و پيش از انجام طواف توسط خود شخص يا نايب او، زن بر او حلال نميشود.
مسأله 432
س از مُحرم شدن به احرام حج، آنچه در مُحرّمات احرام عمره ذكر گرديد، بر شخص حرام ميشود، و حلال شدن آنها به تدريج و در سه مرحله انجام ميگيرد: نخست: پس از حلق يا تقصير؛ همه چيز ـ جز زن و بوي خوش ـ بر او حلال ميشود، حتي شكار كردن، هرچند شكار كردن در محدودهي حرم همواره حرام است. دوم: پس از سعى؛ كه بوي خوش بر او حلال ميشود. سوم: پس از طواف نساء و نماز آن؛ كه زن بر او حلال ميشود.
مسأله 433
وازدهمين واجب از واجبات حج و چهارمين عمل از اعمال مِني، بيتوته است.
مسأله 434
بيتوته در مِني در شبهاي يازدهم و دوازدهم ذيحجه واجب است، بنا بر اين اگر در روز عيد قربان براي بهجا آوردن دو طواف و نمازهاي آنها و سعي، از مِني به مكّهي مكرّمه رفته باشد، بايد براي بيتوته به مِني بازگردد.
مسأله 435
بيتوته در مِني در شبهاي مذكور، بر گروههاي زير واجب نيست: الف ـ بيماران و همراهان و مراقبان آنها، بلكه همهي كساني كه عذري دارند كه از جهت آن بيتوته براي آنان دشوار است. ب ـ كساني كه از گم شدن يا به سرقت رفتن مال و توشهي خود در مكه بيمناكاند. ج ـ كساني كه اين دو شب را تا طلوع فجر در مكه به عبادت بگذرانند و جز عبادت، كاري انجام ندهند، مگر براي ضرورتي مانند خوردن و آشاميدن به اندازهي احتياج و يا قضاي حاجت و تجديد وضو.
مسأله 436
بيتوته در مِني از عبادات است و بايد با نيت همراه باشد، با شرايطي كه پيشتر بيان شد.
مسأله 437
بيتوته از غروب آفتاب تا نيمه شب كفايت ميكند، و كسي كه بدون عذر، نيمهي نخست شب يا بعض آن را بيتوته نكرده، بايد در نيمهي دوم شب بيتوته كند، هرچند بعيد نيست كه بيتوته كردن در نيمهي دوم شب، در حال اختيار نيز جايز باشد.
مسأله 438
كسي كه بيتوته واجب در مِني را ترك كرده، بي آن كه شب را در مكه به عبادت گذرانده باشد، بايد به ازاي هر شب يك گوسفند كفاره بدهد، و بنا بر احتياط، در اين حكم ميان معذور و غير معذور و ميان كسي كه بر اثر ناآگاهي يا فراموشي چنين كرده، تفاوتي نيست.
مسأله 439
كسي كه روز دوازدهم مجاز به خروج از مِني باشد، بايد پس از زوال از مِني خارج شود و خروج پيش از زوال بر او جايز نيست.
مسأله 440
سيزدهمين واجب از واجبات حج و پنجمين عمل از اعمال مِني، رَمي جمرات است. نحوهي انجام و شرايط آن با رَمي جَمَرهي عقبه در روز عيد قربان تفاوتي ندارد.
مسأله 441
در روز بعد از شبي كه در آن بيتوته واجب است، بايد جمرات سه گانه يعني اُولي، وُسطي و عقبه را رمي كند.
مسأله 442
زمان انجام رمي از طلوع خورشيد تا غروب آن است، بنا بر اين در حال اختيار نميتواند در شب رمي كند، و چوپان و كساني كه عذري براى رمي در روز دارند، مثل بيم بر جان يا مال يا عرض خود، از اين اصل مستثني هستند. همچنين زنان و سالمندان و كودكاني هم كه از شدت ازدحام در روز، بيم دارند که رمي در روز برايشان مشقت داشته باشد، ميتوانند شبانه رمي كنند.
مسأله 443
كسي كه از انجام رمي در روز معذور است، اما شب ميتواند رمي كند، جايز نيست نايب بگيرد، بلكه بايد خودش در شبِ پيش و يا شبِ بعد، رمي كند، اما كساني كه از انجام رمي حتي در شب معذورند (مانند بيماران)، ميتوانند نايب بگيرند، ليكن اگر هنگام نايب گرفتن، از برطرف شدن عذر خود مأيوس نبودند، احتياط واجب آن است كه در صورت برطرف شدن عذر در شب خودشان نيز رمي را تكرار كنند.
مسأله 444
كسي كه از انجام رمي معذور است، اگر نايب بگيرد و نايب او رمي را انجام دهد و سپس پيش از گذشتن وقت رمي، عذرش برطرف شود، اگر در زمان گرفتن نايب نسبت به برطرف شدن عذرش اميد نداشته و نايب به جاي او رمي كرده، همان رمي كفايت ميكند و نيازي نيست كه خودش آن را تكرار كند، اما اگر نسبت به برطرف شدن عذر نااميد نبوده، هرچند گرفتن نايب در هنگام پديد آمدن عذر جايز بوده است، ولي بايد بنا بر احتياط واجب پس از برطرف شدن عذر، خودش رمي را تكرار كند.
مسأله 445
رمي جمرات سه گانه واجب است، اما از اركان حج به شمار نميآيد.
مسأله 446
بايد در انجام رمي، ترتيب را رعايت كند، بدين صورت كه ابتدا جَمَرهي اُولي، سپس وُسطي و پس از آن عقبه را رمي كند، و براي هر جَمَره، هفت ريگ با شرايط و كيفيتي كه بيان شد، پرتاب نمايد.
مسأله 447
اگر رمي جمرات سهگانه را فراموش كند و از مِني بيرون رود، در صورتي كه در ايام تشريق به ياد آورد، واجب است در صورت امكان خودش به مِني باز گردد و رمي كند، و در غير اين صورت، نايب بگيرد؛ و اگر بعد از ايام تشريق به ياد آورد، يا عمداً رمي را تا پس از ايام تشريق به تأخير اندازد، بنا بر احتياط واجب بايد خود او يا نايبش به مِني باز گردد و رمي كند، و سپس در سال بعد آن را قضا كند يا نايب بگيرد، و اگر رمي جمرات سه گانه را فراموش كند و از مكه بيرون رود، بنا بر احتياط واجب بايد در سال بعد آن را قضا كند، يا براي اين كار نايب بگيرد.
مسأله 448
رمي جمرات از هر طرف آن جايز است و رو به قبله بودن هنگام رمي جمرههاي اُولي و وُسطي، و نيز پشت به قبله بودن هنگام رمي جَمَرهي عقبه (كبري) شرط نيست.
استفتائات حج
مناسک حج
س1. کسي که از وجوه شرعي نظير خمس و زکات ارتزاق ميکند، اگر از آن خمس يا زکات اضافه آيد که به قدر مخارج حجّ باشد، آيا با وجود ساير شرايط مستطيع خواهد بود يا نه؟
ج: اگر استحقاق دريافت را به وجه شرعي داشت و باقيمانده وافي به هزينه حج بود و ساير شرايط را هم دارا بود، مستطيع است.
س2. با توجه به اينکه موقع اعزام زائران به حج معاينات پزشکي صورت ميپذيرد و کساني که توانايي جسمي ندارند در معاينات پذيرفته نميشوند، آيا مردودين معاينات پزشکي که تاکنون هم راه براي آنان باز نبوده، استطاعت شرعي هنوز دارند؟ يا آنکه با پذيرفته نشدن استطاعت هم تحقق نمييابد؟
ج: در فرض مرقوم استطاعت ندارند.
س3. در مسأله مهر مدّتدار زوجه که بر زوج هنگام توانايي در پرداخت، واجب است آن را بپردازد، ولي زوجه هنوز مطالبه نکرده و به مهريه احتياج ندارد؛ نظرتان را بفرماييد. آيا پرداخت مهريه مدتدار بر انجام حج واجب مقدّم است؟
ج: اداي مهريه بدون مطالبه زوجه، واجب نيست و در فرض مذکور اداي حج بر آن مقدّم است.
س4. آيا با پسانداز كردن پول در مدت چندين ماه، شخص مستطيع ميشود؟ بهويژه زماني كه بداند جز از اين طريق، مستطيع نخواهد شد.
ج: ايجاد استطاعت از اين طريق واجب نيست، اما اگر به قدر هزينهي حَجّةالاسلام پسانداز نمود و مستطيع شد، انجام حَجّةالاسلام بر او واجب است و نيز كسي كه ميخواهد حَجّةالاسلام بهجا آورد، میتواند از هر راه مشروع، مال كسب كند.
س5. آيا ديدار پدر و مادر يك ضرورت اجتماعي يا شرعي و يا شخصي به شمار ميآيد؟ و اگر چنين است، آيا شخص مستطيع ميتواند حجّ را به تأخير اندازد و مال خود را براي اين كار هزينه كند؟ (با فرض اين كه لازمهي ديدار پدر و مادر، انجام سفر و مانند آن باشد.)
ج: بر شخص مستطيع واجب است حجّ بهجا آورد و جايز نيست خود را با كاري حتي با صلهي رحم از حال استطاعت خارج سازد. صلهي رحم نيز تنها به ديدار منحصر نميشود، بلكه ميتواند نامه بنويسد يا تماس تلفني برقرار كند، ولي اگر ديدار والدين در شهر ديگر بر حسب حال آنان يا حال خودش بر او لازم باشد بهنحوي كه از نيازهاى عرفى او محسوب شود، و مال كافي براي ديدار والدين و هزينهي حجّ نداشته باشد، در اين حالت مستطيع نيست.
س6. اگر زني كه به نوزاد خود شير ميدهد، مستطيع شود، چنانچه رفتن او به سفر حجّ براي كودك شيرخوارش ضرر داشته باشد، آيا ميتواند به حجّ نرود؟
ج: اگر ضرر بهگونهاي باشد كه شيردهنده بايد در كنار كودك باقي بماند، يا بهنحوي باشد كه شيردهنده با رفتن به سفر حجّ دچار عسر و حرج گردد، حجّ بر او واجب نيست.
س7. زني كه مقداري زيورآلات طلا براي زينت داشته باشد، كه در صورت فروش آن، مستطيع ميشود و مال ديگري ندارد، آيا زيورآلات زنان از حكم استطاعت خارج است، يا بايد آنها را بفروشد و مستطيع شود؟
ج: اگر به زيورآلات نياز داشته باشد و اضافه بر شأن او نباشد، با داشتن آن مستطيع نيست و واجب نيست آن را براي هزينهي سفر حجّ بفروشد.
س8. اگر زن براي بهجا آوردن حجّ مستطيع باشد، اما شوهرش به او اجازه ندهد، زن چه وظيفهاي دارد؟
ج: اجازهي شوهر براي انجام حجّ واجب شرط نيست، اما اگر رفتن زن به حجّ بدون كسب اجازهي شوهر، موجب عسر و حرج براي زن شود، مستطيع نخواهد بود و حجّ بر او واجب نيست.
س9. شوهرم هنگام عقد ازدواج به من قول داده كه مرا به حجّ ببرد. آيا حجّ بر من واجب شده و بر ذمّهام خواهد بود؟
ج: با چنين وعده و قولي، حجّ بر شما واجب نميگردد.
س10. آيا جايز است كه انسان در نيازهاي ضروري زندگي بر خود سخت بگيرد تا براي حجّ استطاعت كسب كند؟
ج: جايز است، اما شرعاً واجب نيست. البته جايز بودن اين كار تنها در مورد خود انسان است، اما سخت گرفتن بيش از حدّ متعارف بر خانواده كه نفقه دادن به آنها واجب است، جايز نيست.
س11. من در گذشته چندان به مسائل ديني پايبند نبودم و اموالي نيز داشتم كه براي انجام سفر حجّ كافي بود (مستطيع بودم)، اما به سبب شرايطي كه در آن دوره داشتم، به حجّ نرفتم. در حال حاضر وظيفهي من چيست؟ لازم به ذكر است كه اكنون مبلغ كافي براي رفتن به حجّ را در اختيار ندارم و از طرفي، براي اين كار دو روش وجود دارد؛ يكي از طريق ثبتنام در سازمان حجّ، و ديگري با صرف هزينهي بيشتر. آيا ثبتنام در سازمان حجّ كفايت ميكند؟
ج: اگر در گذشته تمام شرايط استطاعت شرعي را داشتهايد، حجّ بر ذمّهي شما قرار گرفته است و بايد به هر روش ممكن و مشروع، البته در صورتي كه به عسر و حرج دچار نشويد آن را بهجا آوريد، اما اگر در گذشته از تمام جهات مستطيع نبودهايد، در فرض مذكور حجّ بر شما واجب نيست.
س12. اخيراً طي توافقي كه سازمان حجّ و زيارت با بانك ملّي ايران بهعمل آورده، متقاضيان حجّ تمتع با مراجعه به بانك، مبلغ يك ميليون تومان به صورت قرارداد مضاربه اي به نام خود به حسابي در بانك ملي واريز نموده، فيش آن را دريافت ميدارند، اين پول تا هنگام تشرف به نام واريزكننده و در حساب شخصي او باقي ميماند وطبق قرارداد مكتوب، مبلغي به دارنده حساب، در پايان هر سال منفعت مضاربه تعلّق مي گيرد. سازمان حجّ و زيارت فقط براي كساني كه زودتر ثبت نام كردهاند اولويت قائل شده و پس از حدود سه سال، نوبت اشخاص را اعلام و در صورت تمايل، آنها را به حجّ اعزام مي كند. زمان اعزام كه فرا رسيد، واريز كننده، پولي را كه در حساب مضاربه اي خود دارد، از بانك اخذ و همراه با مانده هزينه ها به حساب حجّ و زيارت واريز مينمايد و سپس به حجّ مشرف ميشود. حال خواهشمند است با عنايت به اينكه قرارداد مذكور به صورت كتبي بوده و شفاهاً گفتگويي بين صاحب پول و بانك ردّ و بدل نمي شود بفرماييد: مبلغ درصدي كه صاحب مال به عنوان منفعت مضاربه دريافت مي كند، چه صورتي دارد؟
ج: عمليات بانكي به صورت قرارداد كتبي بهنحو فوق الاشاره بي اشكال است، و سود حاصله از معامله ي مضاربه اي براي سپرده گذار حلال است، و اصل سپرده اگر از درآمد كسب غير مخمّس بوده خمس دارد؛ و سود حاصله اگر پيش از سال عزيمت به سفر حجّ قابل وصول نبوده، جزو در آمد سال وصول محسوب است، كه اگر در همان سال به حساب هزينه سفر حجّ محسوب شود خمس ندارد.
س13. شخصي با فيش ميّت اگر از ساير ورثه اجازه بگيرد ميتواند به حجّ مشرف شود، آيا استجازه از ساير ورثه به عنوان مقدمه واجب (مثل ثبتنام و تهيه بليط و امثال آن) واجب است يا نه؟ و نيز با فرض عدم استجازه چنانچه با همان فيش به حجّ برود و ساير شرايط را داشته باشد، حجّ او صحيح است و کفايت از حَجةالاسلام ميکند يا نه؟
ج: در استفاده از فيش ميّت اجازه ورثه لازم است، و چنانچه بدون اجازه از آن استفاده نمايد، اگر از ميقات به بعد هم استطاعت از ناحيه فيش باشد، حجّ او حَجةالاسلام محسوب نيست ولي اگر از ميقات به بعد خودش هزينه حجّ را داشته باشد و ساير شرايط هم متحقّق باشد حجّ او مُجزي از حَجةالاسلام است.
س14. کسي که ثبتنام کرده و فيش گرفته و وصيت کرده بعد از او پسرش با آن فيش به مکه رود و به نيابت از پدر حج انجام دهد، و بعد از فوت پدر فرزند استطاعت مالي پيدا کرده ولي راه رفتن با فيش پدر براي او باز ميشود، آيا با استفاده از فيش مزبور و رسيدن به ميقات بايد به نيابت پدر حج انجام دهد يا خودش استطاعت پيدا ميکند و بايد براي خودش حج بهجا آورد؟
ج: در فرض سؤال که راه با فيش مورد وصيت براي پسر باز شده و وصيت نسبت به زائد بر حج ميقاتي، از ثلث بيشتر نيست، يا ورثه اجازه کردهاند، بايد پسر حج را به نيابت از پدر بهجا آورد.
س15. در مسأله قبل اگر وصيت نباشد ولي ورثه فيش را به يکي از فرزندان که خود استطاعت مالي پيدا کرده بدهند که به نيابت پدر به حج برود، آيا با استفاده پسر از فيش و رسيدن به ميقات، بايد حج به نيابت بهجا آورد يا خودش مستطيع ميشود و بايد براي خودش حج بهجا آورد؟
ج: در اين فرض هم حج نيابي مقدم است.
س16. در دو مسأله قبل اگر وظيفه او حج به نيابت پدر است، چنانچه حج را براي خودش بهجا آورد کفايت از حجةالاسلام ميکند يا خير؟
ج: کفايت از حجةالاسلام محل اشکال است.
س17. کسي که پدرش فوت شده و پدر مستطيع بوده و با فيش او به قصد حج براي پدر حرکت کرده و به ميقات رسيده و در آنجا خودش هم مستطيع است چه کند؟ توضيح آنکه نه وصيتي بوده و نه از او خواسته شده که نيابت کند مثلاً وارث منحصر است و راه براي او باز نبوده مگر به اينطور؟
ج: پدر فرض مرقوم بايد براي خودش حج بهجا آورد و براي پدر نايب بگيرد.
س18. فردي که نائب شده تا بعضي از اعمال حج را که نائب گيرنده از انجام آنها عاجز است انجام دهد ـ مثل طواف يا رمي جمرات يا قرباني کردن ـ آيا لازم است مُحرم باشد؟ و آيا احرام جزء يا شرط آن است؟
ج: در صحّت نيابت از اعمال مذکور، احرام ـ نه به صورت جزء و نه به صورت شرط ـ معتبر نميباشد.
س19. حکم کسي که هنگام بستن احرام در ميقات از افراد مشخصّي نيت نيابت ميکند، ولي هنگام انجام اعمال از طرف افراد ديگري نيت ميکند يا از طرف افرادي کمتر يا بيشتر نيت مينمايد چيست؟ و حکم اين مسأله در صورت جهل و يا عمد چيست؟
ج: واجب است نائب همانگونه که هنگام احرام نيت کرده، اعمال نيابي را انجام دهد.
س20. آيا کسي که در اعمال عمره يا حج يا خصوص طواف اجير غير باشد، ميتواند به نيابت از شخص ديگري تبرّعاً يا استيجاراً قرآن تلاوت کند؟
ج: اشکال ندارد.
س21. اگر نايب عصياناً رمي در روز را ترک کند، نيابت او چه حکمي دارد؟ و اگر به تصور اين که ميتواند به مِني برگردد، به مکه آمد و روز دوازدهم نتوانسبت براي رمي به مِني برود، نيابتش چه حکمي دارد و وظيفهاش چيست؟
ج: رمي جمرات از مناسک است، که اگر آن را به نحو صحيح انجام ندهد صحت نيابتش محل اشکال است مخصوصاً اگر در ايام تشريق تدارک نکند.
س22. چنانچه در اثناء عمل نايب، عذر منوبعنه مرتفع شود اين حجّ آيا كفايت از منوبعنه میكند و آيا فرق است ميان تمكن منوبعنه از حجّ كامل يا عدم تمكن؟
ج: حجّ نايب در اين صورت، كفايت از تكليف منوبعنه نمیكند.
س23. چنانچه اجاره مطلق باشد (نه بر تفريغ ذمه و نه بر اعمال) و اجير بعد از احرام و دخول حرم بميرد آيا مستحق تمام اجرت است يا تقسيط میشود؟
ج: اگر اجاره براى تفريغ ذمّهى منوبعنه باشد ـ كه ظاهر حال در اجارهى حجّ همين است ـ مستحق تمام اجرت است.
س24. نايبى در مقدارى از وقت توان انجام عمل نيابى را داشت و با توجه به وسعت وقت انجام نداد. حال اگر انجام عمل غير ممكن شود، حكم عمل نيابى وى چيست؟ مثلاً قبل از ظهر دوازدهم میتوانست رمى جمرات را انجام دهد ولى تأخير انداخت و بعد از ظهر بهخاطر ازدحام و يا مريضى و يا جهتى ديگر نتوانست انجام دهد و يا اعمال مكه را چند روزى به تأخير انداخت اما بعداً بهخاطر مريضى و يا جهتى ديگر نتوانست انجام دهد عمل نيابى وى چه حكمى دارد؟
ج: اگر اجاره متعيّناً براى همين سال است بنا بر احتياط واجب اجاره باطل است و احتياط بيشتر آن است كه براى عمل فوت شده، نايب بگيرد و در مورد اجرت با مستأجر مصالحه كند و اگر اجاره براى سال معينى نيست بنا بر احتياط واجب بايد حجّ نيابى را در سال بعد بهجا آورد.
س25. نايب ميداند براي حج تمتع اجير شده، اما نميداند براي حجّةالاسلام نايب شده يا حج نذري يا حج مستحب. اگر نيت کند «...حج تمتع براي منوب عنه خودم» يا «حجي که براي آن اجير شدهام» آيا کافي و صحيح است يا نه؟
ج: قصد اجمالي حجّي که براي آن نائب شده، مجزي است.
س26. سؤال: آيا کساني که در معاينات پزشکي رد ميشوند، ميتوانند در زمان حيات خود فرد ديگري را به عنوان نائب اعزام کنند يا نه؟
ج: از موارد نيابت نيست.
س27. اگر مكلّفى در آخرين روز يكى از ماههاى قمرى جهت ورود به مكّهي مكرّمه مُحرم شود ولى بقيه اعمال عمره مفرده را در شب و يا روز اول يا ساير ايام ماه قمرى جديد انجام دهد، آيا اين عمره به حساب ماه قمرى قبل محاسبه میشود يا ماه قمرى جديد؟ و اگر تا پايان ماه قمرى جديد از مكّهي مكرّمه خارج و مجدداً وارد مكّهي مكرّمه گرديد، آيا میتواند بدون احرام مجدد وارد شود يا خير؟ و آيا فرقى است بين اينكه ماه اول و يا ماه جديد رجب باشد يا ساير ماههاى قمری؟
ج: معيار در محاسبهى ماه قمرى براى كسى كه میتواند در آن ماه بدون احرام وارد مكّه شود، واقع شدن اعمال عمره در آن ماه است. پس اگر در روز آخر ماه مُحْرم شود و طواف و بقيه اعمال عمره را در ماه بعد بهجا آورد عمره به حساب ماه جديد گذاشته میشود و در طول آن ماه اگر از مكه خارج شد، جايز است بدون احرام وارد مكّهى مكرّمه شود. مگر در خصوص ماه رجب كه ظاهر روايات اين است كه اگر كسى در روز آخر رجب مُحرم شود عمرهى او عمرهى رجبيّه محسوب میگردد. پس احتياط واجب آن است كه اگر اين شخص در طول ماه شعبان از مكه خارج شد، براى دخول به مكه احرام ببندد. و رعايت اين احتياط در ماههاى ديگر هم خوب است.
س28. اگر شخصي در يكي از ماههاي حج مثل شوّال، عمرهي تمتّع خود را انجام دهد و سپس در ماه بعد از مكه خارج شود، لازم است عمرهي تمتع خود را مجدداً بهجا آورد، حال مسائل زير مورد سؤال است: 1. در صورت انجام عمره تمتع جديد، آيا عمره سابق تبديل به مفرده گرديده و براي تكميل آن نياز به انجام طواف نساء ميباشد؟ 2. اگر مجدداً عمره تمتّع را بهجا نياورد آيا عمرهي تمتّع قبل باطل شده و نميتواند حج تمتّع بهجا آورد؟ 3. آيا ميقات احرام عمرهي تمتع جديد نيز يكي از مواقيت خمسه ميباشد و يا ميتوان از ادني الحِلّ محرم شد؟
ج1: انقلاب عمرهي سابق به مفرده ثابت نيست و بنابراين وجوب طواف نساء وجهي ندارد ولكن احتياط به اتيان آن ترك نشود. ج2: عمرهي قبلي متعهي لازم در حج تمتّع محسوب نميشود پس حج تمتع صحيح نيست. ج3: عليالظاهر بايد از يكي از مواقيت پنجگانه مُحرم شود.
س29. شخصي در ماه شوال يا ذيالقعده عمره تمتع بهجا ميآورد، و به مدينه برگشته و در ماه جديد مجدداً به مکه ميرود. وظيفه او نسبت به احرام در مسجد شجره چيست، عمره مفرده يا تمتّع مجدد يا عمرهاي که بر ذمّه دارد؟
ج: در فرض سؤال بايد از ميقات به عمره تمتّع محرم شود، و عمره تمتّع حج وي همين عمره اخيره است.
س30. شخصي بيش از يك ماه در مكّه بوده و همين مدت از عمره قبلي او گذشته، براي كاري به جدّه ميرود و در برگشت، بدون احرام وارد مكه شده است، وظيفهاش چيست؟
ج: فعلاً وظيفه خاصي ندارد ولي اگر از روي عمد بدون احرام وارد مكه شده، عمل حرام انجام داده و بايد توبه كند.
س31. شخصي حجّش باطل شده و سال بعد به مکّه مکرّمه آمده تا قضاي حجّش را بهجا آورد. آيا با اينکه حجّ بر گردنش ميباشد، ميتواند عمره مفرده انجام دهد؟
ج: اشکالي ندارد.
س32. زن حائضي که ميداند ايام عادتش اجازه انجام اعمال عمره مفرده را نميدهد و همراهانش منتظر او نميمانند تا اعمال را انجام دهد و ميداند براي طواف و نماز آن مجبور ميشود نائب بگيرد و فقط ميتواند سعي و تقصير را خودش انجام دهد، آيا ميتواند احرام عمره مفرده ببندد؟
ج: مانعي ندارد احرام ببندد و در فرض مذکور براي طواف و نماز آن نائب بگيرد.
س33. اگر زن در ميقات حائض باشد و يقين داشته باشد که نميتواند عمره تمتع را در وقت خود انجام دهد، به چه نيّتي مُحرم شود؟
ج: ميتواند به نيّت حج افراد محرم شود و نيز ميتواند به قصد ما فيالذّمه داخل احرام شود ولي در صورت اوّل اگر زودتر از موعد مقررّ پاك شود، لازم است براي عمره تمتّع بار ديگر مُحرم شود و اما در صورت دوم اگر پيش از موعد پاك نشد، احرام او براي حج خواهد بود و اگر پيش از موعد پاك شد با همان احرام ميتواند عمره تمتّع بهجا آورد.
س34. كسي كه حجّ اِفراد واجب يا مستحب بهجا ميآورد و پيش از آن بارها عمره بهجا آورده است، آيا واجب است براي اين حجّ اِفراد، عمرهي ديگري بهجا آورد؟
ج: بهجا آوردن عمره بر او واجب نيست، مگر در مواردي كه حجّ او از تمتع به اِفراد تبديل شده باشد.
س35. خارج شدن از شهر مکه و مني، مثلاً رفتن به جدّه، مدينه يا طائف در موارد ذيل چه حکمي دارد؟ الف: پس از اعمال روز عيد قربان پيش از اعمال مکه. ب: در روز يازدهم پس از رمي جمرات. ج: پس از بيتوته نيمه اول شب يازدهم يا دوازدهم. د: پس از اعمال ايام تشريق، پيش از اعمال مکه.
ج: در همهي صور ياد شده بياشکال است ولي بايد خروج به نحوي باشد که بتواند مناسک باقيمانده را در وقت خودش انجام دهد.
س36. اگر مكلفى در يك ماه قمرى عمره مفرده انجام دهد و در ماه قمرى بعد، از شهر مكّهي مكرّمه خارج ولى از محدوده حرم خارج نشود (مثلاً به منى برود)، آيا میتواند بدون احرام مجدّد وارد مكّهي مكرّمه شود؟ ـ در فرض قبلي، اگر تنها تا عرفات برود، آيا انجام عمره مفرده مجدّد براى ورود به مكّهي مكرّمه واجب است؟
ج: ميزان خروج از شهر مكه است ولو از محدودهى حرم خارج نشود. پس اگر به هر نقطه خارج از مكه برود اگر در آن ماه، عمره نگزارده بايد براى دخول به مكه مُحرم شود. و مراد از شهر مكه همان شهر كنونى است با همهى وسعت متجدّد آن.
س37. برخي از رانندگان براي رهايي از ازدحام و شلوغي خيابانهاي مكه، جادهها و تونلهاي احداث شده براي رفتن به مِني و مشعر را به عنوان راههاي داخل مكه استفاده ميكنند و براي رفتن از محلهاي به محلهي ديگر در داخل مكه، راههايي را انتخاب ميكنند كه از مِني ميگذرد. آيا اين كار خروج از مكه به شمار ميآيد؟
ج: بنا بر ظاهر، ممنوع بودن خروج از مكه، چنين مواردي را شامل نميشود، و به هر حال اين امر به صحّت عمره و حجّ خللي وارد نميكند.
س38. كسي كه در نيروهاي نظامي كار ميكند، و گاهي براي اطاعت از دستورات اجتنابناپذير در شرايط اضطراري مانند وقوع حوادث، فرمان مييابد كه به مكّه وارد شود، و پيش از آن عمره انجام نداده و بهخاطر تنگي وقت نميتواند در حال احرام وارد مكه شود، آيا در صورت ورود به مكه بدون احرام در اين حالت، معصيت كرده و بايد كفاره بدهد؟
ج: در فرض مذكور، ورود به مكه بدون احرام جايز است، و كفاره ندارد.
س39. اگر در ماه ذيقعده براي عمرهي مفرده وارد مكه شود، و بخواهد بار ديگر در ذيحجّه وارد مكه شود، و ده روز از زمان انجام عمره نگذشته باشد، آيا بايد دوباره احرام ببندد، يا ميتواند بدون احرام وارد شود؟
ج: با فرض اينكه در ماه بعد از ماهِ انجام عمره، دوباره وارد مكه ميشود بايد مُحرم شود.
س40. كسي كه محل كارش در مكّه است و در جدّه سكونت دارد و بهجز ايام تعطيل بقيه روزها پي در پي به مكه ميرود و يا اين كه نيمي از روزهاي هفته را به مكّه ميرود، يعني سه روز وارد مكّه ميشود و چهار روز را در جدّه ميماند، اگر ماهي كه در آن عمره بهجا آورده، به پايان رسيده باشد، آيا بايد بار ديگر عمره بهجا آورد؟
ج: در فرض مذكور تكرار عمره واجب نيست.
س41. در فرض قبلي، اگر عمره پايان يابد و او در مكّه باشد، آيا بايد آن را تكرار كند؟ و در صورت لزوم، از كجا بايد آن را آغاز كند؛ از حدّ حرم يا از مسجد تنعيم؟
ج: تا زماني كه در مكّه حضور دارد، تكرار آن واجب نيست و اگر بخواهد آن را تكرار كند، ميتواند براي مُحرم شدن به نزديكترين نقطهي خارج از محدودهي حرم مثل مسجد تنعيم برود.
س42. كسي كه شغلش رانندگي تاكسي است و مسافران از او ميخواهند به مكه برود، و او پيش از آن عمره بهجا نياورده، آيا بايد با احرام وارد مكه شود؟ و ورود بدون احرام در اين حالت چه حكمي دارد؟
ج: در فرض مذكور بايد براي ورود به مكه مُحرم شود و مناسك عمره مفرده را بهجا آورد، و اگر بدون احرام وارد شود، معصيت كرده، اما كفاره بر عهدهاش نيست.
س43. آيا كسي كه براي حجّ اِفراد مُحرم شده، ميتواند پس از طواف حجّ و سعي به اختيار خود از مكه به جدّه برود و از آنجا مستقيماً به حجّاج در عرفه ملحق شود؟
ج: پس از احرام حجّ اِفراد، رفتن به جدّه يا محل ديگر ـ خواه پيش از طواف حجّ و نماز آن باشد يا بعد از آن ـ مانع ندارد، مشروط بر آن كه بتواند وقوف عرفات و مشعر را درك كند.
س44. كساني که بعد از عمره تمتّع و قبل از احرام حجّ تمتّع بايد براي سرکشي به چادرهاي عرفات و استقبال و راهنمايي حجّاجي که از طائف و جدّه ميآيند، از مکّه خارج شوند (مثل مدير و کارمند کاروان حجّ)، در صورتي که اطمينان دارند در زماني که براي احرام از مکّه و درک وقوف اختياري عرفات کافي است، به مکّه بر ميگردند، آيا ميتوانند از مكّه خارج شوند؟
ج: کسي که نميترسد حجّش در آن سال از دست برود، ميتواند بعد از عمره تمتّع با اختيار از مکّه مکرّمه خارج شود و اگر از مکّه خارج و در همان ماهي که عمره تمتع را بهجا آورده داخل مكّه شود، عملش صحيح است و چيزي بر عهده او نيست.
س45. كسى كه در مكه میباشد و میخواهد عمره تمتّع بهجا آورد و از رفتن به ميقات معذور است، آيا اَدنى الحِلّ براى احرام او كافى است؟
ج: از اَدنیالحِلّ مُحرم شود.
س46. کسي که از ميقات بدون احرام چه براي عمره تمتع يا مفرده عبور نموده است چه وظيفهاي دارد؟ و چنانچه ميقات ديگري بعد از آن ميقات باشد چهطور؟
ج: در صورتي که وقت تنگ نيست، واجب است برگردد و از همان ميقاتي كه از آن عبور كرده است مُحرم شود، چه ميقات ديگري در جلو باشد يا نه.
س47. آيا فرد مكلّفي كه در فاصلهي كمتر از 16 فرسخي مكه ساكن است، بايد از منزل خود مُحرم شود يا اين كه در هر نقطه از شهر خود ميتواند احرام ببندد؟
ج: ميتواند در هر نقطه از شهر خود مُحرم شود، هرچند اَولي و احوط آن است كه از منزل خود مُحرم گردد.
س48. زني به تصور اينکه مستحاضه است در ميقات محرم شده و با انجام وظايف مستحاضه اعمال عمره تمتع را بهجا آورده پس از اعمال متوجه شده که حائض بوده، وظيفه او نسبت به اعمال عمره و حج چيست؟
ج: اگر نتواند با تدارک اعمال عمره، مُحرم به احرام حج شود، چنانچه عادت او پيش از احرام از ميقات حادث شده باشد، حجّ او مبدّل به حجّ اِفراد ميشود، که بايد پس از انجام مناسک حجّ، عمره مفرده بهجا آورد، ولي اگر عادت ماهانه بعد از احرام از ميقات عارض شده باشد، عمره تمتّع او صحيح است، فقط طواف و نماز آن باطل است، که بايد بعد از برگشت از عرفات و مشعر و مني و مناسک آن، طواف عمره و نماز آن را تدارک کند.
س49. آيا ميتوان به اختيار نذر احرام قبل از ميقات نمود و براي اداي نذر، قبل از ميقات مُحرم شد، در حالي كه ميداند در اين حالت مجبور است در حال حركت زير سقف قرار گيرد، مانند زماني كه نذر كند از شهر خود احرام بندد و سپس سوار هواپيما شود؟
ج: نذر احرام قبل از ميقات و احرام بستن پيش از ميقات براي اداي نذر صحيح است، و زير سقف رفتن در روز حرام است؛ و حكم هر مسأله در مسائل ديگر جاري نميشود.
س50. آيا كسي كه در مدينه منورّه يا حومهي آن سكونت دارد و ميخواهد عمره بهجا آورد، ميتواند در راه مكّه، به جدّه برود و از آنجا در نزديكترين محل خارج از حرم ـ مانند مسجد تنعيم ـ مُحرم شود؟
ج: اگر در هنگام خروج از مدينه قصد بهجا آوردن عمره دارد، بايد از مسجد شجره مُحرم شود و نميتواند بدون احرام از ميقات عبور كند، هرچند بخواهد در راه مكه، ابتدا به جدّه برود؛ و اگر به قصد رفتن به جدّه از مدينه بدون احرام از ميقات خارج شد و در جدّه قصد انجام عمره نمود، بايد براي احرام آن به يكي از ميقاتها برود و احرام از جدّه يا از اَدنَيالحِلّ براي او مُجزي نيست.
س51. براي رفتن به مكّه از مدينه، دو راه وجود دارد: يكي از آنها از جُحفه ميگذرد كه تقابل با ميقات (مُحاذات) در آن ثابت شده است؛ و ديگري بزرگراهي است كه آن هم از جُحفه ميگذرد، اما بيش از صد كيلومتر دورتر است و مسير آن غير مستقيم است. آيا در اين مسير نيز تقابل (مُحاذات) صورت ميگيرد؟
ج: منظور از تقابل يا مُحاذات براي كسي كه به سوي مكّهي مكرّمه ميرود، رسيدن به نقطهاي است كه در آن، ميقات در سمت چپ يا راست او قرار گيرد، بنا بر اين در دو مسير فوق، نقطهي تقابل يا مُحاذات، تفاوتي با هم ندارد.
س52. در سؤال قبل، با فرض اين كه در مسير دوم تقابل (مُحاذات) وجود نداشته باشد، آيا براي كسي كه از آن مسير ميگذرد، جايز است به نزديكترين نقطهي خارج از حرم برود و در آنجا براي عمره يا حجّ مُحرم گردد؟
ج: نميتواند بدون احرام، از ميقات و يا نقطهي تقابل (مُحاذات) با ميقات عبور كند.
س53. آيا كسي كه از مُحرم شدن در ميقات، بر خودش و يا بر عيال خود بيم و هراس دارد، ميتواند از ميقات بگذرد و در نزديكترين نقطهي خارج حرم مُحرم گردد؟
ج: اگر در احرام بستن از ميقات عذر دارد و آن عذر پس از عبور از ميقات برطرف شود، در صورت امكان واجب است كه براي احرام به ميقات بازگردد؛ در غير اين صورت، چنانچه ميقات ديگري بر سر راهش نيست و نميتواند به يكي از ميقاتها برود، بايد از محلي كه در آن قرار دارد مُحرم شود.
س54. آيا حياط (فضاي باز اطراف) مسجد شجره براي احرام در حکم مسجد است؟ يا اينکه منظور از مسجد، فقط محلّي است که در آن نماز برگزار ميشود؟ و آيا زن حائض ميتواند داخل حياط مسجد شجره و در مقابل مسجد سمت راست يا سمت چپ آن احرام ببندد؟ و حکم احرام در حياط پشت مسجد شجره چيست؟
ج: ميقات مسجد شجره فقط داخل مسجد است، هرچند قسمتي باشد که اخيراً ساخته شده؛ و زني که عذر شرعي دارد، نميتواند در حياط مسجد احرام ببندد. بلکه بايد در حالي که از يک درب مسجد وارد و از درب ديگر خارج ميشود در داخل مسجد در حال عبور مُحرم شود، يا با نذر، قبل از مسجد مُحرم شود، يا از روبروي ميقات جُحفه يا از خود ميقات جُحفه مُحرم گردد.
س55. سؤال: اگر لباس احرام را بعد از گفتن تلبيه بپوشد، آيا تكرار تلبيه واجب است؟
ج: تكرار تلبيه واجب نيست، اگر چه متقضاى احتياط است. مگر اينکه در هنگام نيت و تلبيه عمداً لباس دوخته را بيرون نياورده باشد که در اين صورت بعد از بيرون آوردن آن بنابر احتياط واجب نيّت و تلبيه را تکرار کند.
س56. آيا استحباب غسل ورود به مسجدالحرام تنها براي ورود اول و كسي است كه اعمال عمره بهجا ميآورد يا براي هر مرتبه رفتن به مسجدالحرام نيز مستحب است؟
ج: اختصاص به ورود اوّل ندارد.
س57. اگر كسي پس از بازگشت به وطن دريابد كه جامهي احرامش در زمان انجام مناسك نجس بوده، آيا از احرام خارج شده است؟
ج: با فرض اينكه از وجود نجاست در لباس احرام خود در هنگام انجام اعمال بيخبر بوده، از احرام خارج شده و طواف و حجّ او صحيح است.
س58. آيا هنگام احرام بستن، بايد انجام تمام اعمال حجّ را نيّت کند؟ کسي که نميداند حجّ تمتّع شامل طواف و سعي غير از طواف و سعي عمره تمتّع است و به همين خاطر هنگام احرام، طواف و سعي حجّ تمتّع را نيت نکرده و فقط بهصورت کلّي حجّ را قصد کرده چه حکمي دارد؟
ج: توجه تفصيلي هنگام احرام براي مناسک واجب نيست. بلکه نيّت اجمالي براي عمره و حجّ ـ در صورتي که هر يک از اعمال را بهصورت صحيح در محلّش انجام دهد ـ کافي است.
س59. آيا مرد و زن در حال احرام ميتوانند صورت خود را با حوله خشك كنند؟
ج: اين كار براي مرد مانعي ندارد و براي زنان، در صورتي كه پوشاندن صورت بر آن اطلاق نشود اشكال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست و در هر حال پوشاندن صورت كفاره ندارد.
س60. خشک کردن صورت با حوله براي زن چه حکمي دارد؟
ج: اگر حوله را بر روي همه صورت بيندازد اشكال دارد و در غير اينصورت مانع ندارد.
س61. خشک کردن سر با حوله و امثال آن براي مرد چه حکمي دارد؟
ج: اشکال ندارد مگر در صورتي که حوله را بر روي تمام سر بيندازد و سر را با آن خشک کند.
س62. آيا مُحرم ميتواند تمام يا بعض سر را زير آب کند؟
ج: جايز نيست تمام سر را زير آب کند، ولي حرمت آن نسبت به بعض سر معلوم نيست.
س63. کفاره پوشاندن سر چيست؟ و آيا بعض سر حکم تمام سر را دارد؟
ج: بنا بر احتياط يک گوسفند قرباني کند و بعض سر حكم تمام سر را ندارد مگر در صورتي که عرفاً برآن صدق كند كه سر را پوشانيده است؛ مثل اينكه كلاه كوچكي كه فقط قسمت وسط سر را ميپوشاند بر سر بگذارد.
س64. کسي که حسّ بويايي ندارد يا به علت زکام و سرماخوردگي بويي را احساس نميکند، استعمال طيب و عطر زدن به بدن و لباس و گرفتن بيني از بوي بد بر او حرام است يا نه؟
ج: استعمال طيب در هر صورت جايز نيست اگرچه بوي آن به مشامش نرسد؛ و در گرفتن بيني حکم ساير مُحرمين را دارد.
س65. حکم تکرّر استعمال طيب در يک وقت يا اوقات متعدّد بدون تخلّل کفاره چيست؟
ج: تكرّر استعمال طيب در يك زمان تا حدّي كه عرفاً آن را يكبار استعمال كردن بدانند، كفّاره را متعدّد نميكند و در غير آن عليالظاهر بايد كفّاره را به تعداد استعمال، تكرار كند و عدم تخلّل كفاره تأثيري ندارد.
س66. آيا مفاخره در حال احرام مطلقاً حرام است يا در صورتى كه مستلزم اهانت به ديگران باشد؟
ج: فخرفروشى در حال احرام حرام است هرچند متضمّن اهانت و دشنام به ديگران نباشد.
س67. حكم بستن دستمال به سر جهت سر درد چيست؟
ج: اشكال ندارد.
س68. آيا براي کسي که خودش مُحرم نيست جايز است چيزي روي سر مرد مُحرمي بيندازد، مثلاً مُحرمي که خوابيده پتو را روي سر او بيندازد و چنانچه خودش مُحرم باشد، چه حکمي دارد؟
ج: بر مُحرم پوشاندن سر خودش حرام است خواه خودش بپوشاند يا به ديگري دستور دهد که سر او را بپوشاند، ولي پوشاندن سر ديگري ولو مُحرم باشد از محرّمات احرام نيست.
س69. اگر مرد مُحرم به غير مُحرم بگويد وقتي که خواب رفتم، پتو را روي سرم بينداز چه حکمي دارد؟ و بر فرض که او هم به اين درخواست عمل کند کفّاره واجب ميشود يا نه و بر فرض وجوب، کفّاره بر عهده چه کسي است؟
ج: مُحرم مجاز به چنين درخواستي از ديگري نيست، و اگر آن شخص به درخواست مُحرم عمل کند، ثبوت کفّاره معلوم نيست، و در هر صورت بر آن شخصي که درخواست را انجام داده کفّارهاي نيست.
س70. آيا پناه گرفتن از باران در حال حركت در شب براي مُحرم (به مثل چتر يا ماشين مسقّف) جايز است؟
ج: به احتياط واجب بايد ترك كند، مگر آنكه بر او حرجي باشد، كه در اين صورت برايش جايز است، ولي بايد به احتياط واجب كفاره تظليل (زير سايه رفتن) را بپردازد.
س71. گاهي باران بهصورت قطرات ريز و ضعيف (نمنم) ميبارد؛ بهگونهاي که بسيار کم است و بيشتر از چند دقيقه طول نميکشد. آيا اين از جمله مواردي است که زير سايهبان رفتن براي باران جايز نيست؟
ج: در صورتي که بهاندازهاي نباشد که بر زمين سفت جاري شود، حکمي ندارد. گرچه احتياط آن است که بهخاطر آنچه عرفاً به آن باران ميگويند ـ گرچه به مقداري نباشد که بر زمين جاري شود ـ زير سايهبان نروند.
س72. آيا در صورت تکرّر پوشاندن سر کفاره نيز تکرار ميشود؟
ج: احتياط تكرّر كفّاره در صورت تكرّر ستر است مطلقاً.
س73. اگر مُحرم با زن خود ملاعبه كند و منى خارج شود، كفاره آن چيست؟
ج: كفاره ملاعبه منتهى به اِمناء يك شتر است.
س74. آيا در وجوب کفاره بوسيدن فرقي بين با شهوت و بدون شهوت ميباشد و آيا خروج مني نيز شرط است؟
ج: كفاره بوسيدن همسر اگر با شهوت باشد، شتر است و اگر بدون شهوت باشد گوسفند و ظاهراً بوسيدن غير همسر مانند مادر و فرزند حرام نيست و كفاره هم ندارد.
س75. چنانچه بعد از وقوفين و قبل از اتمام طواف نساء حاجي جماع کند، حکمش چيست؟
ج: اگر ما بين مشعر و اتمام طواف نساء آميزش جنسي شود حجّ صحيح است و فقط بايد کفاره بدهد، ولي اگر پس از طواف نساء باشد کفاره هم ندارد. در باب حکم اثناي طواف نساء و اينکه آيا عبور از نصف در حکم تمام طواف است يا عبور از شَوط پنجم، ميان فقها بحث است که محل ابتلاء نيست.
س76. در منطقه خليج فارس مرسوم است که زنان صورتشان را ميپوشانند؛ به اين صورت که با تکّه پارچهاي جدا از چادر که «پوشيه» ناميده ميشود، صورت را ميپوشانند. الف. حکم پوشاندن صورت با آن در حال احرام چيست؟ ب. آيا در صورتي که پوشيه به چادر دوخته شده باشد و قسمتي از چادر محسوب شود، حکمش فرق ميکند؟ ج. اگر براي زن جايز باشد در حال احرام با چادر يا پوشيه صورتش را بپوشاند، آيا واجب است آن را از صورت دور کند و از برخورد آن به صورت جلوگيري کند؟ د. اگر چادر را بهگونهاي درست کند که تکّهاي اضافي از همان پارچه بدون دوختن به آن متصل باشد، آيا جايز است اين قسمت اضافي را جلوي صورتش آويزان کند؟
ج: جايز نيست زن در حال احرام صورتش را بپوشاند،چه با چادر باشد چه با پوشيه و فرقي ندارد که پوشيه به چادر دوخته شده باشد يا از آن جدا باشد؛ و نيز پوشاندن صورت با تکّه پارچهاي از جنس خود چادر ـ چه متّصل به آن باشد و چه جداي از آن ـ جايز نيست. بله، زنان ميتوانند چادر، پوشيه، مقنعه يا هر لباس ديگري را از سر خود آويزان کنند، بهگونهاي که قسمتي از پيشاني و صورت را تا محاذات بالاي بيني بپوشاند. ولي احوط آن است که نگذارند اين پوشش به صورت برخورد کند.
س77. آيا استفاده از گوشي تلفن ثابت و همراه بهصورت معمولي، پوشاندن گوش شمرده ميشود كه با اين كار پوشاندن سر ـ که در حال احرام ممنوع است ـ محسوب شود؟ حکم گوشي کوچکي(هدست و مانند آن) که با تلفن همراه استفاده ميشود چيست؟
ج: استفاده از تلفن همراه يا گوشي تلفن ثابت يا گوشي تلفن همراه در حال احرام اشکال ندارد.
س78. کسي که به توصيه پزشکي از هواي سرد يا مانند آن مجبور است در حال احرام، سر يا گوش را بپوشاند چه حکمي دارد؟ آيا بايد کفّاره بدهد؟
ج: اضطرار فقط حکم تکليفي ـ يعني حرمت پوشاندن سر ـ را برميدارد؛ امّا در مواردي که پوشاندن سر کفّاره دارد، با اضطرار به پوشاندن آن، کفّاره ساقط نميشود.
س79. به نظر شما محدوده شب بنا بر جايز بودن سايه بر سر گرفتن (تظليل) در شب، چه مقدار است؟ آيا از غروب آفتاب تا طلوع فجر است يا تا طلوع خورشيد؟
ج: مقدار شب در رابطه با حکم سايه بر سر گرفتن، تا طلوع خورشيد است.
س80. اگر مکلّفي در حال احرام در منتهياليه سمت چپ جاده که خط سريع السير در جادّههاي ماست و يا در خط وسط با خودرويي سقفدار حرکت ميکند و در حال حرکت باران ببارد و بهخاطر خطر حوادث رانندگي نتواند توقف کند و رفتن به خطي که توقّف در آن ممکن است به مدّت زماني نياز دارد که باعث ميشود از باران سايه بر سر بگيرد، آيا حرکت در اين مدّت که بيش از چند دقيقه طول نميکشد تا به منتهياليه سمت راست برسد؛ موجب کفّاره ميشود؟
ج: اگر تا زمان توقّف خودرو، سايه بر سر گرفتن از باران در مورد اين فرد صدق کند، کفّاره بر او واجب ميشود؛ و کفّاره با اضطرار به سايه بر سر گرفتن از باران ساقط نميشود؛ هرچند در مثل اين مورد بعيد نيست که سايه بر سر گرفتن اختياري صدق نکند.
س81. استفاده از ماسکهايي که جهت جلوگيري از تنفس هواي آلوده به دهن ميزنند و بند آن را پشت سر مياندازند، که بخش کوچکي از سر را ميپوشاند، براي مردان و زنان مُحرم چه حکمي دارد؟
ج: استفاده از ماسک براي زنان اگر در حدّ متعارف باشد، مانعي ندارد و انداختن بند آن بر سر براي مردان جايز است.
س82. كسي كه در زمان اوج ازدحام در مسجد الحرام طواف مستحب انجام دهد و براي حجّاجي كه طواف واجب انجام ميدهند مزاحمت ايجاد كند، آيا طوافش اشكال دارد؟ به خصوص اگر وقت كافي براي طواف مستحب در زمان ديگر وجود داشته باشد.
ج: اشكال ندارد، اما بهتر بلكه احوط آن است كه در هنگام ازدحام، طواف مستحب بهجا نياورد.
س83. آيا براي عمرهي مفرده و حجّ تمتع، بهجا آوردن يك طواف نساء كفايت ميكند؟
ج: عمرهي مفرده و حجّ تمتع، هر كدام يك طواف نساء جداگانه دارند و يك طواف براي هر دو كفايت نميكند، البته بعيد نيست كه براي حلال شدن زن بر مرد و بالعكس، يك طواف كافي باشد.
س84. آيا نماز طواف مستحب را ميتوان در حال حرکت و راه رفتن خواند؟
ج: صحت نماز طواف ولو نماز طواف مستحبي باشد در حال راه رفتن محل اشکال است و احوط استقرار در حال نماز طواف مستحبي است.
س85. در حال طواف نماز مستحب خواندن چه حکمي دارد؟
ج: اگر بتواند جمع بين قصد طواف و قصد نماز مستحبي در حال طواف نمايد، اشکال ندارد.
س86. اگر طواف حج و نماز آن يا طواف نساء و نماز آن به جهتي باطل شده باشد، قضاي آن بايد در ماه ذيالحجه باشد، يا همه وقت کفايت ميکند؟
ج: وقت طواف حج و نماز آن ماه ذيحجه است، ولي طواف نساء و نماز آن وقت معيني ندارد.
س87. آيا واجب است نماز طواف در نزديکترين مکان به مقام ابراهيم7 خوانده شود؛ هرچند اين کار باعث فشار و سختي براي طوافکنندگان شود يا براي احراز نزديكي بيشتر، نمازگزار در وسط طوافکنندگان واقع شود؟
ج: در فرض سؤال، نزديک به مقام بودن واجب نيست.
س88. آيا براي زن مسلمان جايز است از قرص و مانند آن براي تأخير انداختن عادت ماهيانه استفاده كند تا بتواند طواف و نماز آن را در وقتش ادا كند؟
ج: تا زماني که اين کار برايش ضرر قابل توجه نداشته باشد، جايز است.
س89. حکم کسي که براي احتياط يک شوط به طوافش اضافه ميکند چيست؟ و آيا فرق دارد که قبل از شروع طواف يا اثناء آن، قصد اين اضافه را بکند؟
ج: اگر از ابتدا قصد کرده که هفت شوط طواف کند، اين اضافه کردن به صحّت طوافش ضرري نميرساند.
س90. س1. کسي که عقيده دارد نيّت فقط با جاري کردن بر زبان منعقد ميشود با اين حال با عدّهاي طواف ميکند و در دلش نيّت كرده و به زبان نميگويد؛ لذا معتقد است آن شوط صحيح نيست، اگر آن شوط از طواف را لغو کند و شوط جديدي را با نيّت زباني آغاز کند، چه حکمي دارد؟ آيا اعراض به تنهايي کافي است يا بايد يکي از مبطلات طواف را انجام دهد؟ س2. کسي که بهخاطر جهل به مسأله يا اشتباه در حکم شرعي از يک شوط انصراف دهد چه حکمي دارد؟ س3. آيا اعتقاد به بطلان يک شوط به تنهايي براي انصراف از آن و از سرگيري شوطي ديگر بهجاي آن کافي است يا اينکه واجب است قصد اعراض کند و اعتقاد به فساد طواف يا سعي به تنهايي کافي نيست؟
ج1: جواز انصراف از يک شوط به تنهايي محلّ اشکال است. فقط انصراف از همهي مقداري از طواف که انجام داده و از سر گرفتن طواف از اول جايز است. و در انصراف از طواف گذشتِ مقداري زمان يا انجام مُبطل طواف شرط نيست؛ بلکه با خود قصد اعراض از طواف، انصراف حاصل ميشود. بههرحال در فرض مذکور، طوافش صحيح است و قصد انصراف از يک شوط و انجام شوط ديگر به جاي آن، باعث بطلان طواف نميشود. ج2: گذشت كه اين کار باعث بطلان طوافش نميشود. ج3: همانگونه که گذشت، قصد اعراض به تنهايي براي اعراض و انصراف کافي است، هرچند بهخاطر اعتقاد به بطلان شوط باشد.
س91. س1. کسي که معتقد است طواف و سعيش با انجام عملي باطل است ولي آن عمل در واقع مبطل نباشد، چه حکمي دارد؟ مثلاً معتقد باشد که عملي بين طواف ـ مانند نماز جماعت يا استراحت کوتاه يک يا دو دقيقهاي ـ آن طواف را باطل ميکند يا معتقد باشد نيت بايد به زبان آورده شود، يا کار ديگري که در واقع باعث بطلان طواف يا سعي نميگردد. س2. اگر بهخاطر اعتقاد به صحيح نبودن طواف قبلي، طواف جديدي را از سر بگيرد، چه حکمي دارد؟ س3. اگر بهخاطر اعتقاد به عدم صحّت تنها يک شوط، فقط آن شوط را از سر بگيرد، چه حکمي دارد؟
ج1: اگر بهخاطر اعتقاد به بطلان طواف از انجام آن منصرف شده و طواف جديدي را از سر بگيرد، طواف جديدش صحيح است. ج2: طواف جديد صحيح است و به اين خاطر چيزي بر عهدهاش نيست. ج3: جايز بودن انصراف از يک شوط به تنهايي، محلّ اشکال است؛ ولي طواف اصلياش صحيح است و ميتواند به آن اکتفا کند.
س92. هرگاه در طواف خانه خدا در چند قدم از طواف او را بدون اختيار ببرند، حکمش چيست؟
ج: اگر با اختيار خود ميرود ولي در اثر فشار جمعيت ممکن است گاهي به جلو يا به اين طرف و آن طرف برود مانعي ندارد، ولي اگر ديگري او را ببرد بهطوري که اراده از او سلب گردد اشکال دارد.
س93. در سعي بين صفا و مروه، عدهي زيادي در كنار كوههاي صفا و مروه تجمع ميكنند، بهگونهاي كه موجب دشواري حركت سعيكنندگان ميشود. آيا كسي كه سعي انجام ميدهد، بايد در هر دور دقيقاً به خود كوهها برسد، يا اين كه رسيدن به اولين سكوي سنگي (محل شروع سعي براي افراد ناتوان كه قدرت راه رفتن ندارند) كفايت ميكند؟
ج: بالا رفتن به سوي كوه صفا و كوه مروه به اندازهاي كه «رسيدن به كوه» و «پيمودن فاصلهي ميان دو كوه» بر آن صدق كند، كافي است.
س94. با توسعهاى كه در مَسعى بوجود آمده تمام مكان قبلى براى سعى از يك طرف قرار داده شده، و سعى طرف ديگر بايد در مقدار توسعهيافته انجام پذيرد. حال اگر شخصى احراز نكند كه مقدار توسعهيافته بين دو كوه صفا و مروه است و احتمال دهد كه فراتر از هر دو كوه و يا يكى از دو كوه است، وظيفهاش چيست؟
ج: سعى در آن صحيح و مُجزى است.
س95. سعى در طبقه فوقانى كه بالاتر از دو كوه فعلى است براى كسانى كه سعى در طبقه همكف برايشان امكان ندارد مثل معلولين و جانبازان چه حكمى دارد؟
ج: سعى در مسيرى كه بالاتر از صفا و مروه است مجزى نيست، وظيفهى عاجز از سعى ولو با وسيلهاى از قبيل چرخ دستی، آن است كه نايب بگيرد.
س96. کسي که بعد از سعي متوجّه ميشود در نماز طواف، سوره راكه با اعتقاد به صحّت خوانده، اشتباه خوانده است، چه حکمي دارد؟ آيا بايد طواف و نماز آن و سعي را دوباره انجام دهد يا تنها بايد نماز طواف را اعاده کند يا لازم نيست چيزي انجام دهد؟
ج: لازم نيست چيزي انجام دهد، بلکه بعد از آنکه اشتباه در قرائت سورهي نماز طواف عمدي نبوده، اعمالي را که انجام داده محکوم به صحّت است.
س97. حکم سعي با صندلي چرخدار با کمک کسي که آن را ميراند، در صورتي که ميتواند خودش آن را براند چيست؟
ج: اگر خودش ميتواند صندلي چرخدار را براند، راندن ديگري کافي و مُجزي نيست.
س98. کسي که بهخاطر جهل به حکم يا فراموشي چهارده (14) شوط سعي انجام دهد، چه حکمي دارد؟
ج: اگر از ابتدا قصد داشته هفت شوط سعي انجام دهد، سعيش صحيح است.
س99. س1: خدمهي كاروانها كه شب عيد قربان به همراه زنان و ناتوانان از مشعرالحرام حركت ميكنند و پيش از سپيدهدم به مِني ميرسند اگر بتوانند قبل از طلوع فجر به مشعر باز گردند و وقوف اختياري را درك نمايند، آيا بايد چنين كنند؟ س2: آيا رمي كردن آنان در شب به همراه زنان و از پا افتادگان كفايت ميكند، يا اين كه بايد در روز رمي كنند؟ س3: به فرض بازگشت براي وقوف اختياري، آيا امكان نايب شدن براي آنان وجود دارد؟ يا اينكه بيرون رفتن از مشعر در شب، موجب ميشود كه همانند معذورين، نايب شدن براي آنها نيز جايز نباشد؟
ج1: اگر براي همراهي زنان و ناتوانان پس از درك مسمّاي وقوف خارج شدند واجب نيست كه براي درك وقوف اختياري باز گردند. ج2: رمي شبانه براي آنان كفايت نميكند، مگر آن كه از انجام رمي در روز معذور باشند. ج3: بنا بر احتياط واجب، نايب نبايد شب از مشعرالحرام خارج شود، هرچند بتواند براي وقوف اختياري به مشعرالحرام بازگردد؛ اما اگر معذور نباشد و بدون اختيار خود از مشعر خارج نشده باشد، در صورتي كه بازگردد و وقوف اختياري را درك كند، نايب شدن او اشكال ندارد.
س100. با توجه به دشواريها و مقررات عبور و مرور كه از سوي نيروهاي انتظامى اجرا ميشود، آيا كساني كه در شب عيد قربان و پس از درك مصداق وقوف در مشعر، زنان و بيماران را به مِني ميبرند، واجب است كه پيش از طلوع فجر به مشعر باز گردند يا اينكه به همان وقوف بينالطلوعين اكتفا كنند و يا درك مصداق وقوف براي آنان كافي است؟ و آيا كسي كه حجّ نيابي بهجا ميآورد، در اين مورد با ديگران تفاوت دارد؟
ج: وقوف بينالطلوعين براي كساني كه همراهي و سرپرستي معذورين را به عهده دارند، واجب نيست و ميتوانند به وقوف اضطراري شبانه اكتفا كنند، اما اين كار براي كسي كه حجّ نيابي بهجا ميآورد، جايز نيست و چنين كسي بايد اعمال اختياري را انجام دهد.
س101. پس از وقوف در عرفات آيا حاجي مجاز است در شب عيد به مشعر نرود، مثلاً چند ساعتي به مکّه برود و پيش از اذان صبح يا پيش از نيمه شب خود را به مشعر برساند، يا بايد مستقيم به مشعر برود؟
ج: لازم نيست مستقيم به مشعرالحرام برود. ميتواند چند ساعتي به مکّه مکرّمه يا جاي ديگر برود و پيش از طلوع فجر خود را به مشعر برساند.
س102. اگر معذور پس از وقوف اضطراري مشعرالحرام از مشعر خارج شد، و پيش از طلوع فجر عذر او برطرف شد، آيا بازگشت به مشعرالحرام براي درک وقوف اختياري لازم است؟
ج: اگر اکتفا به وقوف اضطراري به مشعرالحرام بخاطر عذر بوده و بعداً کشف شده که عذر ندارد بايد با بود وقت، وقوف اختياري مشعرالحرام را درک کند.
س103. کسي که نيت کرده حجّة الاسلام واجب را ادا کند، آيا ميتواند موي سر و ريش را در ماه ذي القعدهي آن سال کوتاه کند؟
ج: جايز است، هرچند ترک آن شرعاً مطلوب است.
س104. آيا جايز است زنان در شب عيد قربان بعد از رمي جمره عقبه تقصير کنند؟ و آيا در اين حکم تفاوتي است بين اينکه براي ذبح يا نحر در روز عيد بعد از طلوع خورشيد براي خودش نائب گرفته باشند و اينکه نائب نگرفته باشند؟
ج: زني که قرباني بر گردنش نيامده، جايز است شب در مِني تقصير کند و اگر بخواهد، براي انجام مناسک حجّ به مکّه برود. امّا زني که قرباني بر گردنش آمده، واجب است صبر کندتا روز عيد قربانياش ذبح شود؛ و صِرف وکيل گرفتن براي ذبح قرباني در روز عيد، براي تقصير در شب کافي نيست
س105. آيا كسي كه براي ذبح قرباني نايب گرفته، ميتواند پيش از بازگشتن نايب و رسيدن خبر ذبح قرباني، حلق يا تقصير كند؟
ج: بايد منتظر بماند تا خبر ذبح قرباني از سوي نايب به او برسد، اما اگر در انجام حلق يا تقصير عجله كند و تصادفاً پيش از انجام ذبح توسط نايب، حلق يا تقصير كند، عملش صحيح است و لازم نيست اعاده كند.
س106. اگر کسي سهواً يا بهخاطر جهل به حکم، خارج از مِني تقصير کند چه حکمي دارد؟ آيا واجب است دوباره داخل مني تقصير کند؟
ج: تقصير در خارج مني مُجزي و کافي نيست گرچه بهخاطر سهو يا جهل باشد.
س107. کسي که در عمره مفرده تقصير را فراموش کرده و طواف نساء انجام داده، چه حکمي دارد؟ آيا بر او واجب است تقصير کرده و دوباره طواف نساء را انجام دهد يا فقط واجب است تقصير کند و نيازي به اعاده طواف نساء نيست؟
ج: واجب است پس از انجام تقصير، طواف نساء و نماز آن را دوباره انجام دهد.
س108. آيا كسي كه براي ذبح قرباني نايب گرفته، ميتواند پيش از بازگشت نايب از ذبح، بخوابد؟
ج: مانعي ندارد.
س109. در حال حاضر، ذبح قرباني در مِني ممكن نيست، بلكه براي آن جاي ديگري نزديك مِني در خارج مِني تعيين كردهاند، از طرفي میگويند گوشت قربانيها كه براي آن اموال زيادي صرف ميشود، بهدور ريخته ميشود و هدر ميرود، در حالي كه بسياري از مردم كشورهاي فقير به آن نيازمند هستند. آيا حاجي ميتواند در كشور خود قرباني كند و در روز عيد قربان، از طريق تلفن كساني را در كشور خود يا محل ديگر به ذبح آن مأمور كند تا گوشت قرباني به نيازمندان داده شود؟ يا اين كه ذبح بايد حتماً در همان محل قربانگاه انجام شود؟ و آيا ميتواند در اين مسأله به فتواي مراجعي كه اين كار را جايز ميدانند ـ چنان كه از برخي علما نقل شده ـ مراجعه كند؟
ج: اين كار جايز نيست و ذبح قرباني بايد در مِني باشد و در صورت عدم امكان ذبح در مِني، بايد در محلي كه اكنون ذبح در آن انجام ميشود، قرباني كند تا شعائر انجام قرباني كه از شعائر الهي است رعايت گردد.
س110. در حال حاضر كه متوليان امر، انجام ذبح در مِني را ممنوع كردهاند، آيا حجّاج ميتوانند قرباني را در خارج از حرم ذبح كنند؟ و آيا قرباني كردن در مكه كفايت ميكند؟
ج: ذبح قرباني جز در مِني جايز نيست، البته اگر از ذبح در مِني ممانعت شود، انجام آن در محلي كه نزديك مِني قرار دارد و براي اين كار در نظر گرفته شده كفايت ميكند.
س111. در عربستان مؤسسات خيريهاي وجود دارد كه به نيابت از حجّاج قرباني را ذبح ميكنند و آن را در اختيار فقرا و نيازمندان قرار ميدهند. ولي امر مسلمين در اينباره چه نظري دارند و چه شرايطي را لازم ميدانند؟
ج: لازم است شرايط انجام قرباني بهگونهاي كه در مناسك بيان شده، احراز گردد.
س112. آيا ميتوان قرباني را پس از ذبح، در اختيار مؤسسات خيريه قرار داد تا آن را به نيازمندان بدهند؟
ج: مانعي ندارد.
س113. عدهاى قربانیشان را در مكّه در نزديكى مِنى ذبح نمودند، الآن مردّد شدند كه آيا ذبح قربانیشان در مكّه صحيح و مُجزى بوده است يا اينكه مُجزى نيست و بايد تا ماه ذیالحجه باقى است دوباره در مِنى يا در معيصم قربانى را اعاده كنند؟
ج: در فرض عدم تمكّن از ذبح در خود مِنی، واجب است احتياطاً در هر نقطهاى كه به مِنى نزديكتر است ذبح كنند در صورت امكان؛ بنابراين اگر محلى كه قربانى ذبح شده است داراى فاصلهاى با مِنى بهقدر فاصله معيصم از مِنى يا از آن نزديكتر است قربانى مُجزى است.
س114. هرگاه ذبح در مكّه مُجزى نباشد، اعمال مكه (طواف حج و نمازش، سعی، طواف نساء و نمازش) را كه انجام دادهاند صحيح است يا آنكه لازم است آن اعمال هم اعاده شود؟
ج: علیالظاهر اعمال كسى كه قرباني را از روى جهل به مسأله تأخير انداخته صحيح است؛ اگر چه احتياط نيكو است.
س115. با توجه به اينكه در اعمال حج، حجّاج ميتوانند به جاي بيتوته در مِنى، شب را در مكّهى مكرّمه به عبادت بگذرانند، آيا اعمالي مانند خوردن، غسل كردن، وضو گرفتن و قضاي حاجت يا تشييع جنازهي مؤمنان، فاصلهاي بهشمار ميآيد كه مفهوم «انجام عبادت در طول شب» را خدشهدار كند؟
ج: خوردن و آشاميدن به اندازهي رفع نياز و بيرون رفتن براي قضاي حاجت و تجديد وضو يا انجام غسل واجب، به اشتغال به عبادت خدشهاي وارد نميكند.
س116. در پرسش قبل، اگر انجام عملي منافي با اشتغال به عبادت باشد، آيا كفارهاي بر او واجب ميگردد؟
ج: اگر به جاي بيتوته در مِنى حتي در مكّه عملي غير از عبادت انجام دهد و آن عمل از جملهي ضروريات (مانند خوردن و آشاميدن و قضاي حاجت) نباشد، كفّاره بر او واجب ميشود.
س117. كسي كه در شب دوازدهم در مِنى بيتوته كرده و پس از نيمه شب خارج شده است، آيا بايد پيش از زوال به مِنى بازگردد تا كوچ پس از زوال را ـ كه بر افراد حاضر در مِنى واجب است ـ به انجام رساند؟ و آيا اشكالي دارد كه صبح روز دوازدهم به مِنى برود و جمرات را رَمْي كند و سپس به مكه باز گردد، يا اين كه بايد در مِني باقي بماند؟ بهويژه زماني كه به اختيار خود، ميتواند جمرات را بعد از ظهر رمي كند و پيش از غروب از مِنى خارج شود.
ج: براي كسي كه در روز دوازدهم در مِنى حضور دارد، واجب است كوچ از مِنى بعد از زوال انجام شود، ولي در فرض سؤال ميتواند بعد از زوال، براي رمي جمرات از مكه به مِنى برود و پس از رمي و قبل از غروب، از مِنى حركت كند. بنا بر اين رفتن به مكه پس از نيمه شب دوازدهم جايز است، اما بايد در روز دوازدهم براي رمي به مِنى بازگردد و پس از زوال، از آنجا كوچ كند ولي كسي كه رمي جمرات در روز دوازدهم بر عهدهاش نيست مثل كسي كه وظيفهاش رمي در شب بوده، اگر پس از بيتوته تا نصف شب و رمي جمرات، شبانه از مِنى خارج شود، لازم نيست براي حصول كوچ بعد از ظهر از مِنى، به مِنى بازگردد.
س118. با توجه به ازدياد جمعيت حجّاج محترم، و محدوديت منطقه منى قسمتى از چادرهاى منى براى سكونت و بيتوته در منى در دامنه كوه طرف منى و در بالاى كوه مشرف به منى نصب شده است آيا بيتوته در اين چادرها مجزى است؟
ج: در صورتى كه متمكّن از بيتوته در منى نباشند، بيتوته در آن چادر مجزى است و كفاره ندارد.
س119. محدوده شب نسبت به بيتوته در مِنى و نصف شب نسبت به نماز مغرب و عشا چه زماني است؟
ج: ملاك نيمه شب در بيتوته منى، نصف فاصله بين غروب آفتاب تا طلوع فجر است و همينگونه است مقدار نيمه شب براي نماز مغرب و عشا.
س120. کسي که بعد از ظهر روز دوازدهم از مِنى کوچ کرده و به جهتي، مجدداً به مِنى برگردد، سهواً يا جهلاً يا عالماً، و غروب شب سيزدهم را درک کند، آيا بيتوته آن شب در مِنى يا رمي روز سيزدهم بر او واجب ميشود؟
ج: به هر جهت اگر حاجي در غروب روز دوازدهم در مِني باشد، بايد شب سيزدهم را در مِنى بيتوته کند و در روز سيزدهم رمى جمرات نمايد.
س121. حدّ مِنى آيا جمره عقبه است يا خود عقبه که گردنه بزرگي است؟
ج: بايد از اهل خبره ثقه استعلام شود ولي بهنحو کلّي حدود مشاعر از عرفات و مُزدَلفه و مِنى مبني بر مداقّه نيست، و ترتيب اثر بر آنچه که در نظر عرف از مشاعر ذکر شده محسوب است کفايت ميکند و ظاهر صحيحه معاوية بن عمار، خروج وادي محسّر و عقبه از مِنى است، که مِنى بين عقبه و وادي محسّر است.
س122. کسي که در اثناء بيتوته دوم در مِنى، بهخاطر جهل به محدوده منى از آن خارج شود، چه حکمي دارد؟ کسي که فوراً اشتباه را جبران کرده و وارد منى شود و نيز کسي که اشتباه خود را فوراً جبران نکند، چه حکمي دارند؟
ج: اگر در تمام نيمه اول يا نيمه دوم شب، در مِنى بيتوته کند، چيزي بر گردنش نيست. در غير اينصورت بايد يک گوسفند به عنوان کفّاره بدهد؛ مگر اينکه خروجش از مِنى دقايق بسيار اندکي ـ مثلاً دو تا پنج دقيقه ـ باشد، بهگونهاي که در صدق عرفي بيتوته منى در تمام نصف شب ضرري وارد نکند.
س123. کسي که قبل از ظهر روز دوازدهم از مِنى خارج شود، بدون اينکه نيت بازگشت به مِنى و سپس کوچ از آنجا را داشته باشد، آيا غير از حرمت تکليفي، حکم ديگري دارد؟
ج: غير از اينکه بهخاطر کوچ کردن قبل از زوال گناه کرده، چيزي بر گردنش نيست.
س124. هنگام رمي يا پيش از آن، يک ريگ مستعمل در کيسه ريگ ما ميافتد و با ريگهاي بکر مخلوط و مشتبه ميشود. آيا همين که هشت ريگ به جمره بزنيم که يکي از آنها احتمالاً ريگ مستعمل است کافي است؟
ج: با حصول يقين به تحقق رمي با ريگ بکر، رمي صحيح و مُجزي است.
س125. كسي كه بعد از ظهر عيد قربان ـ كه جمره عقبه خلوت است ـ خودش قادر است رمي كند، آيا مي تواند براي رمي در صبح عيد نايب بگيرد؟ در صورتي كه بخواهد خودش هنگام عصر رمي كند موفق به قرباني در روز عيد نميشود، آيا براي اينكه بتواند روز عيد قرباني كند مي تواند صبح براي رمي جمره نايب بگيرد؟ با اينكه عصر شخصاً قادر بر آن است؟ همچنين كسي كه چندين سال صبح روز عيد براي رمي نايب گرفته با اينكه عصر خودش قادر به رمي بوده است اكنون تكليفش چيست؟
ج: با فرض تمكّن از رمي در ساعتي از روز ولو در ساعات عصر، نايب گرفتن صحيح نيست. ولي اگر مأيوس از برطرف شدن عذر تا آخر روز بود و براي رمي نائب گرفت، و اتفاقاً عذرش بعد از عمل نائب برطرف شد، عمل نائب مجزي است، و اعاده بر او لازم نيست. و نسبت به سالهاي گذشته اگر نائب گرفتن به نحو غير صحيح بوده، بايد تدارك كند.
س126. با توسعه اخير جمرات، اگر قسمتي از ستون (ديوار 24 متري) جمره عقبه، خارج از مِني باشد، با فرضِ صدقِ جمره بر مجموع ديوار، آيا رمي آن قسمت صحيح است؟
ج: در صورت يقين به خروج قسمتي از جمره توسعه يافته از مِني، احوط رمي نقطهاي از قسمتي است که از مِني خارج نيست.
س127. با توجه به توسعهاى كه اخيراً در جمرات ايجاد شده، وظيفه مخصوصاً با جهل به قسمت اصلى چيست؟ و آيا رمى همه قسمتها كافى است؟
ج: اگر مي تواند بدون عسر و مشقّت، به آنچه در محلّ ستون قبلي قرار دارد رمي كند، واجب است به آن رمي نمايد. و اگر جستجو از محل آن و رمي به آن مستلزم عُسر و مشقّت است، به هر نقطه ي آن ديوار رمي كند مُجزي است، انشاءاللّه.
س128. با توجه به اينکه بانوان ميتوانند رمي روز دهم را شب انجام دهند، آيا حتماً بايد شب عيد باشد يا شب يازدهم نيز جايز است؟ و در فرض جواز، در صورتي که زن در اعمال حج نايب ديگري باشد، چه صورت دارد؟
ج: در صورت تمکّن بايد در همان شب عيد رمي جمره عقبه نمايد، مخصوصاً اگر حج او حجّ نيابي باشد و تأخير تا شب يازدهم صحيح نيست؛ ولي اگر در روز دهم ـ يعني روز عيد ـ رمي جمره عقبه نمايد، اشکال ندارد.
س129. آيا بهخاطر ترس از ازدحام در روز، زنان ميتوانند جمرات سهگانه را شب رمي کنند؟ و آيا رمي در شب براي آنها متعيّن است يا ميتوانند براي رمي در روز نايب بگيرند بدون اينکه منتظر رمي در شب شوند؟
ج: اگر ميتوانند در شب ـ هرچند شب بعد ـ رمي کنند، صحيح نيست براي رمي نايب بگيرند.
س130. سنگفرش مسجدالحرام با آب قليل تطهير ميشود و آب قليل را بر نجاست ميريزند، بهگونهاي كه معمولاً باقيماندن نجاست در محل مُحرَز است، آيا سجده بر سنگ فرش مسجد صحيح است؟
ج: معمولاً در فرض مذكور، نجاست تمامي نقاط مسجد مُحرز نميشود و بررسي و تحقيق واجب نيست، بنا بر اين سجده بر سنگ فرش آن صحيح است.
س131. هنگامي كه مسجدالحرام بر اثر خون يا ادرار يا نجاست ديگر نجس ميشود، كارگران براي تطهير آن روشي را به كار ميبرند كه به نظر ما پاك كننده نيست. در اين حالت، نمازي كه بر زمين مسجدالحرام (مرطوب يا غير مرطوب) خوانده شود، چه حكمي دارد؟
ج: مادامي كه به نجاست محل سجود يقين ندارد، نمازش صحيح است.
س132. آيا اقامهي نماز جماعت به شكل دايرهاي دور كعبه صحيح و مُجزي است؟
ج: نماز كسي كه پشت سر امام يا در يكي از دو طرف او بايستد، صحيح است، و بنا بر احتياط مستحب، كسي كه در يكي از دو طرف امام ايستاده بايد فاصلهي ميان امام جماعت و كعبه را رعايت كند و از امام به كعبه نزديكتر نباشد، اما نماز كسي كه در طرف ديگر كعبه مقابل امام بايستد، صحيح نيست.
س133. آيا اقامهي نماز جماعت پشت سر پيشنماز سني مذهب در مكّهي مكرّمه و مدينه منوّره، مُجزي است؟
ج: مُجزي است، إن شاءالله.
س134. جواز اقتدا به اهل سنت اختصاص به نماز ادا دارد يا در نماز قضا نيز ميتوان اقتدا کرد؟
ج: قدر متيقّن جواز اقتداء در نماز اداء است و صحّت اقتداء در نماز قضاء محل اشکال بلکه منع است.
س135. خارج شدن از مسجدالحرام و مسجدالنبي (صلى الله عليه وآله وسلم) هنگام اذان و اقامه چه حكمي دارد؟ با توجه به اين كه اهل سنت در آن هنگام به سوي مسجد ميروند، و در مورد خارج شدن ما در آن اوقات، گفتگو ميكنند و بر ما عيب ميگيرند.
ج: اين كار اگر از نظر ديگران، سبك شمردن نماز اول وقت بهشمار آيد و به خصوص موجب وهن مذهب باشد، جايز نيست.
س136. در برخي از استفتائات آمده است كه شما اقامهي نماز جماعت در هتلهاي مكّهي مكرّمه را جايز نميدانيد، آيا اقامهي نماز جماعت در منازل و خانههاي محل اقامت كاروانهاي حجّ جايز است؟ لازم به ذكر است كه اين منازل تنها به كاروانها اختصاص دارد و برپايي نماز جاعت، بهانهاي براي حجّاج در ترك نماز در مسجدالحرام نخواهد بود.
ج: اقامه نماز جماعت در منازل و خانه ها را نيز، در صورتي كه مايهي جلب نظر ديگران، و موجب عيبگيري بر حجّاج از جهت عدم مشاركت با مسلمانان در نماز جماعت در مسجد گردد، جايز نميدانيم.
س137. حكم نماز كسي كه قصد ده روز اقامت در مكّهي مكرّمه را دارد، در عرفات و مشعر و مِني، و نيز در مسير حد فاصل ميان آنها چگونه است؟
ج: اگر پيش از رفتن به عرفات، قصد اقامت ده روزه در مكّه را داشته باشد و با اين نيت، حداقل يك نماز چهار ركعتي كامل بهجا آورد، تا زماني كه سفر جديدي انجام نداده، حكم اقامت به حال خود باقي است، و پس از تحقق شرط اقامت، رفتن او به عرفات و مشعرالحرام و مِني سفر به شمار نميآيد.
س138. آيا حكم مخيّر بودن ميان قصر يا كامل خواندن نماز، در همه جاي مكّه و مدينه جاري است، يا تنها به مسجدالحرام و مسجد النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) اختصاص دارد؟ و آيا ميان مناطق قديمي و جديد اين دو شهر تفاوتي وجود دارد يا خير؟
ج: تخيير بين قصر يا كامل خواندن نماز در همه جاي اين دو شهر مقدس وجود دارد، و بنا بر ظاهر، محلههاي قديمي و جديد آنها با هم تفاوتي ندارند، هرچند احتياط استحبابي اختصاص تخيير بين قصر و اتمام به محلههاي قديمي اين دو شهر، بلكه تنها به دو مسجد مقدّس است و نماز را در جاهاي ديگر اين دو شهر قصر بخواند، مگر در صورتي كه قصد اقامت ده روزه داشته باشد.
س139. حج كسي كه از شركت در مراسم برائت از مشركين خودداري كند، چه حكمي دارد؟
ج: اين كار به صحّت حجّ او خللي وارد نميكند، هرچند خود را از فضيلت شركت در مراسم اعلام برائت از دشمنان خدا محروم كرده است.
س140. آيا زن در زمان حيض يا نفاس ميتواند بر ديوار مشترك ميان رواق مسجدالحرام و مَسعي بنشيند؟
ج: مانعي ندارد، مگر آن كه ثابت شود ديوار، بخشي از مسجدالحرام است.
س141. مادرم از ذريّه پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است. آيا من نيز از سادات محسوب ميشوم؟ آيا ميتوانم عادت ماهيانهام را تا شصت سالگي، حيض قرار دهم و در آن ايام نماز و روزه خود را انجام ندهم؟
ج. تعيين سن يائسگي محل تأمل و احتياط است؛ بانوان ميتوانند در اين مسأله به مجتهد جامعالشرايط ديگر مراجعه نمايند.
س142. حج كسي كه به سبب اختلاف در رؤيت هلال، در انجام وقوفها و روز عيد شك كند، چه حكمي دارد؟ و آيا بايد حجّ را اعاده كند يا خير؟
ج: اگر مطابق با نظر و حكم مفتي اهل سنت در خصوص اثبات رؤيت هلال ذيحجه عمل كند، كافي است. پس هرگاه وقوفها را همراه با ديگر مردم درك نمايد، حجّ را درك كرده و مُجزي است.
س143. مقدار مسافت شرعي كه ساكنان در محدودهي آن ميتوانند حجّ اِفراد بهجا آورند، 16 فرسخ است. س1: اين فاصله از كجا بايد حساب شود؟ اگر ميزان، محاسبهي فاصله بين آخرين خانههاي جدّه و نخستين خانههاي مكّه باشد، آيا به نظر حضرتعالي، محدودهي شهر مكّه قابل گسترش است و ميتوان هر منطقهاي را كه عرف آن را جزء مكّه ميداند، بخشي از مكّه بهشمار آورد؟ س2: آيا نظر شما در مورد مبدأ محاسبهي مسافت، آخر شهر محل سكونت مكلّف است؟
ج: براي مكلّفي كه در شهر يا قريهاي نزديك مكّه سكونت دارد، معيار محاسبهي مسافت، آخرين نقطهي شهر يا روستاي او تا ابتداي مكّه است، و شهر مكّه قابل گسترش است، و معيار در تعيين فاصله، در طرف مكّه نقاطي است كه در حال حاضر آنها را عرفاً جزء مكّه بهشمار ميآورند. ج: چنانكه گفته شد، معيار تعيين مسافت ميان شهر او تا مكّه، فاصلهي آن تا شهر مكّهي كنوني است، هرچند احوط آن است كه فاصله را از منزل خود حساب كند.
س144. اگر كسي بخواهد پشت مقام ابراهيم به تلاوت قرآن يا خواندن دعا يا نماز مستحبي مشغول شود آيا در هنگام ازدحام كساني كه پشت مقام ابراهيم (عليه السلام) نماز طواف واجب بهجا ميآورند، جايز است با اشتغال به تلاوت قرآن يا خواندن دعا يا نماز مستحبي در آنجا، مكان را بر كساني كه نماز طواف واجب ميخوانند تنگ كند؟
ج: اَولي بلكه احوط انجام عبادات مستحبي مذكور در غير مكان ازدحام براي نماز طواف است.
س145. آيا در مسجدالنبی (صلى الله عليه وآله وسلم) سجده كردن بر فرش صحيح است؟ با ملاحظهي اينكه قرار دادن چيزي كه سجده بر آن صحيح است ـ مانند كاغذ و يا سجادهي حصيرى ـ موجب جلب توجه ميشود و نمازگزار را در معرض نگاههاي مغرضانه قرار ميدهد و بهانهاي براي تمسخر مخالفين ميگردد.
ج: جايي که انسان بايد تقيه کند ميتواند بر فرش و مانند آن سجده نمايد و لازم نيست براي نماز به جاي ديگر برود، ولي اگر در همان محل بتواند طوري که به زحمت نيفتد بر حصير يا سنگ و امثال آن سجده کند، بنابر احتياط واجب بايد بر اين اشياء سجده نمايد.
س146. آيا سجده بر سنگفرش مسجدالحرام و مسجد النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) صحيح است؟ و بهطور كلي بر چه نوع سنگهايي مىتوان سجده كرد؟ و سجده بر آجر و سفال چه حكمي دارد؟
ج: سجده بر سنگ مرمر و ديگر سنگهايى که در ساخت يا زينت بنا بهکار میرود، صحيح است. همچنين سجده بر عقيق و فيروزه و دُرّ و امثال آن؛ هرچند احتياط آن است که بر اين دستهى آخرى سجده نکنند. سجده بر آجر و سفال و گچ و آهک و سيمان نيز صحيح است.
س147. اگر فردي شيعه در مسجد اهل سنّت قبل از نماز جماعت، دو رکعت نماز تحيّت مسجد بخواند، آيا جايز است بر چيزي که سجده بر آن صحيح نيست سجده کند؟
ج: اگر حفظ وحدت اسلامي اقتضاي به کار نبردن چيزي که سجده بر آن صحيح است را بکند، اين کار جايز است.
س148. در رسالهي مناسك حج آيت الله گلپايگاني (رحمه الله) مستحبات بسياري در خصوص مناسك حج ذكر شده است. ولي امر مسلمين در مورد عمل به آن مستحبات چه نظري دارند؟
ج: عمل به آن به قصد رجاء ثواب بلامانع است.
س149. وضو گرفتن از آبهاي خنك مسجدالحرام و اطراف آن ـ كه براي آشاميدن اختصاص دادهاند اعم از كلمنها و شيرها ـ چه حكمي دارد؟
ج: صحّت وضوء با شك در اباحه آب براي وضوء، محل اشكال بلکه منع است.
س150. در بين مردم متعارف است كه عمل مستحبي همانند زيارت و يا طواف و يا عمره مفرده را براي خود و ديگران بهجا ميآورند، آيا چنين عمل واحدي كه اصالتاً از ناحيه خود و نيابتاً از طرف ديگران ميباشد صحيح است؟
ج: شريك كردن ديگران در حجّ يا عمرهي مستحب خود، جايز است.
س151. اگر اعلم در مسألهاي فتوا نداده و تنها احتياط واجب كرده است، ولي فالأعلم آن احتياط را ندارد، آيا لازم است مقلّد اعلم بداند مرجعش احتياط واجب كرده و بايد نيت رجوع به فالأعلم كند، يا همينكه در مقام انجام وظيفه شرعي بوده و عملش طبق فتواي فالأعلم است كافي است؟ به عبارت ديگر، اگر نظر اعلم مثلاً در احرام از مكه قديم احتياط واجب است، ولي فالأعلم چنين احتياطي نداشته، و مقلّد اعلم از مكه جديد مُحرم شده و بعد از اعمال حجّ فهميده است كه اعلم چنين احتياطي داشته، آيا عملش صحيح است يا خير؟ و اكنون چه وظيفه اي دارد؟
ج: اگر عمل او در هنگام صدور مطابق با فتواي كسي بوده كه مي توانست شرعاً از او تقليد كند و بناي بر تقليد او بگذارد، صحيح و مُجزي است.
س152. در برخي موارد، زائران بيت الله الحرام يا ساير مسافران، وقت نماز در هواپيما هستند، با توجه به اينكه نماز در هواپيما معمولاً مانع استقرار و طمأنينه نيست، در صورتي كه ساير شرايط، مثل قيام و قبله و ركوع و سجود مراعات شود، آيا در صورت علم يا احتمال اينكه پيش از اتمام وقت نماز به مقصد ميرسند و ميتوانند نماز را پس از پياده شدن از هواپيما بخوانند، نماز در هواپيما كفايت مي كند يا بايد تأخير بيندازند و در صورتي كه نماز را در آن حال خواندند و پيش از اتمام وقت نماز پياده شدند، اعاده نماز لازم است يا نه؟
ج: با تمكّن از استقرار و استقبال قبله، نماز صحيح و مُجزي است، بلكه جهت درك فضيلت اوّل وقت افضل است.
س153. آيا استحباب سه روز روزه مستحبّي در مدينه منوّره براي برآمدن حاجت اختصاص به مسافر دارد يا براي اهالي مدينه و کسي که قصد عشره دارد نيز مستحب است؟
ج: اختصاص به مسافر ندارد، و ذکر مسافر جهت استثناء از صوم در حال مسافر بودن است.
س154. کسي که عمره تمتّع استحبابي بهجا آورده، آيا ميتواند بدون عذر و به دلخواه خود، آن را رها کرده و حجّ تمتّع بهجا نياورد؟ و در فرض جواز، آيا انجام طواف نساء نيز لازم است يا نه؟
ج) ميتواند رها کند و چيزي بر او نيست و احتياط مستحب آن است که طواف نساء را انجام دهد.
استفتائات جدید حج
مناسک حج
س: اگر هداياى ازدواج به ميزانى باشد که بتوان با آن براى حج تمتع ثبت نام کرد در صورتى که اطلاع از آينده و توان يا عدم توان پرداخت بقيه مبلغ و همچنين هزينههاى جانبى سفر را نداشته باشند آيا واجب الحج مى باشند يا خير در صورتى که مبالغى بدهکار باشند ولى بدهىها يا به صورت وام باشد يا با مهلت مسئله چطور مىشود اگر حج تمتع در مهريه عروس وبه عهده داماد باشد از اين محل قابل پرداخت است يا خير؟
ج) اگر به حسب ظاهر با انجام حج، خللى در زندگى شما ايجاد نشود، حجّ بر شما واجب است؛ و اگر هدايا به داماد داده شده باشد، ملک او مىباشد و پرداخت مهريه از آن صحيح است
س: من خانهاى در ملكيت خود ندارم در حاليكه مردم در سطح من و يا پايينتر از سطح من خانه شخصى دارند. آيا مىتوانم با پول موجودم که به مقدار حجّ مىباشد خانه بخرم و حجّ رفتن را به تأخير بيندازم؟
ج) اگر خانه نداريد و نياز داريد مستطيع نيستيد.
س: كسى كه با دريافت وام منزل مسكونى ساخته و يا ساير لوازم زندگى را بصورت قسطى تهيه كرده است، آيا در صورت فراهم بودن شرايط استطاعت بايد حجة الاسلام بجا آورد؟
ج) اگر مطمئن است كه در زمان پرداخت اقساط وام مىتواند آنها را ادا كند و ساير شرايط استطاعت را نيز دارد حج بر او واجب است.
س: خدمه كاروانها و پزشكان و امدادگران و افراد ديگرى كه با مأموريت به ميقات آمدهاند آيا مستطيع هستند و بايد حجةالاسلام بجا آورند يا نه؟
ج) اگر انجام مناسك حج مزاحم با وظايف مأموريت نباشد، و در برگشت از سفر حج وسايل ادامه زندگى متناسب با شؤون عرفى خود را در اختيار دارند مستطيع هستند.
س: اينجانب از سوى همسرم يك فيش حج واجب هديه دريافت نمودهام آيا بعد از انجام اين حج واجب اگر اينجانب از لحاظ مالى مستطيع شوم باز هم حج به من واجب است يا خير؟ در صورتى كه جواب مثبت باشد با توجه به اينكه دولت اعزام به حج واجب را يكبار مجاز دانسته تكليف من چيست؟
ج) اگر جهت رفتن به حج به شما بخشيده و مخارج ديگر حجّ را هم قبول كرده كه بپردازد و يا خودتان به راحتى مىتوانيد بقيه را تهيه كنيد، شما در اين شرايط با اين حجِّ بذلى مستطيع هستيد و كفايت از حجة الاسلام مىكند.
س: دارا بودن فرزند دوساله و مشكلات آن مىتواند دليل به تاخير انداختن حج تمتع باشد؟ مصاديق پاسخ سؤالات در خصوص اينجانب و همسرم كه هردو كارمند هستيم و درآمدمان با يكديگر پس انداز و يا خرج مىشود، چگونه است؟
ج) اگر کسى نباشد از او سرپرستى کند و با نبودن شما کودک بىسرپرست مىماند و خطر او را تهديد مىکند، مىتوانيد تأخير بيندازيد ولى اگر بتوانيد او را نزد شخص امين دلسوزى بگذاريد، حجّ بر شما واجب فورى است.
س: با وجوديکه در حال حاضر امکان حج تمتع در سال استطاعت محقق نيست به اين معنى که وقتى انسان از نظر مالى مستطيع مىشود همان سال نمىتواند به حج برود آيا مىتواند در اموال خود تصرف کند و خود را از استطاعت مالى خارج کند؟
ج) بنابر احتياط واجب نبايد خود را از استطاعت خارج کند.
س: کسى که از وجوه شرعى نظير خمس و زکات ارتزاق مىکند، اگر از آن خمس يا زکات اضافه آيد که به قدر مخارج حجّ باشد، آيا با وجود ساير شرايط مستطيع خواهد بود يا نه؟
ج) اگر استحقاق دريافت را به وجه شرعى داشت و باقيمانده وافى به هزينه حج بود و ساير شرايط را هم دارا بود، مستطيع است.
س: آيا کسى با اجازه ورثه مىتواند با فيش ميّت به حج مشرف شود، آيا استجازه از ساير ورثه به عنوان مقدمه واجب (مثل ثبتنام و تهيه بليط و امثال آن) واجب است يا نه؟ و نيز با فرض عدم استجازه چنانچه با همان فيش به حج برود و ساير شرايط را داشته باشد، حج او صحيح است و کفايت از حَجةالاسلام مىکند يا نه؟
ج) در استفاده از فيش ميّت اجازه ورثه لازم است، و چنانچه بدون اجازه از آن استفاده نمايد، اگر از ميقات به بعد هم استطاعت از ناحيه فيش باشد، حج او حجةالاسلام محسوب نيست ولى اگر از ميقات به بعد خودش هزينه حج را داشته باشد و ساير شرايط هم متحقق باشد حج او مجزى از حجةالاسلام است.
س: اگر مهريه من حج تمتع باشد و به من ارث هم برسد آيا بايد با پول ارث به مكه بروم يا بايد شوهرم مرا به مكه بفرستد؟
ج) بايد ابتداءً مهريه را از شوهرش مطالبه كند و چنانچه مهريه را نداد، به شوهر بگويد اگر با مالالارث خود به حج رفتم بايد هزينه حج تمتع را به من بدهى.
س: من مستطيع شدهام و فيش حج هم خريدهام. اکنون به خاطر مشکل برادرم نياز به پول دارم آيا مىتوانم فيش حج خود را فروخته و به برادرم بدهم؟
ج) كسى كه مستطيع شده، نمىتواند بعد از رسيدن زمانى كه بايد مال را براى رفتن به حج صرف كند، خود را از استطاعت خارج سازد. بلكه احتياط واجب آن است كه قبل از آن زمان نيز خود را از استطاعت خارج نكند.
س: آيا كسى كه مقروض است، جايز است كه به حج برود يا صدقه بدهد؟ يا بايد قرض خود را باز پس دهد؟
ج) اگر قرض مدتدار باشد و مدت آن سر نرسيده و يا طلبکار فعلاً مطالبه طلب خود نکند، مانع ندارد که حج برود يا صدقه بدهد.
س: من شاغل هستم و شرايط رفتن به حج تمتع را دارم آيا مىتوانم بجاى رفتن به حج تمتع پول آن را به خانوادههاى نيازمند بدهم و بعدها اگر توانستم حج تمتع بروم؟
ج) بر مستطيع واجب است فوراً حجّ بجا آورد.
س: آيا براى صحّت اعمال عمره و حج - براى كسى كه حسابرسى خمس ندارد، پرداخت خمس لباس احرام و لباسى كه در طواف و نماز طواف مىپوشد، كفايت مىكند يا بايد حسابرسى تمام اموال صورت گيرد؟
ج) در فرض سؤال پرداخت خمس براى اموال مذكور و همچنين براى پولى كه براى قربانى مىپردازد كفايت مىكند.
س: با اينكه خودرو شخصى ندارم براى خود و همسرم اقدام به ثبت نام حج تمتع نمودهام ليكن در حال حاضر به دليل نداشتن خودرو در عسر و زحمت هستم. با توجه به نداشتن پول خريد خودرو آيا اجازه فروش فيش حج خود و همسرم را دارم يا خير؟
ج) اگر در زمان ثبتنام واجد همه شرايط وجوب حَجةالاسلام براى خود بوديد و با فروش فيش حج امکان رفتن به حج از بين مىرود، مجاز به فروش آن براى خريد خودرو نيستيد ولى اگر در زمان ثبتنام و يا در حال حاضر استطاعت شرعى رفتن به حجّ را نداريد، فروش فيش حج براى شما اشکال ندارد.
س: حكم پسر بچهى دو و نيم ساله كه قصد بردن ايشان به عمره مفرده را داريم از لحاظ انجام اعمال و پوشيدن لباس احرام چگونه است؟
ج) محرم نمودن کودک غير مميز، توسط ولى او مستحب است؛ به اينگونه که به او لباس احرام بپوشاند؛ و نيّت کند که «اين طفل را محرم مىکنم براى حج» يا «اين طفل را مُعْتَمِرْ مىکنم به عمره تمتع»؛ و اگر ممکن باشد، تلبيه را به او تلقين کند، و گرنه خودش به جاى او بگويد؛ و بايد وظايف و اعمال را مطابق وظيفه انجام دهد، وگرنه در بعض صور، طفل در احرام باقى مىماند و تا تدارک نکند، نمىتواند ازدواج نمايد.
س: در مورد حد هوايى منطقه حرم (خانه خدا) و محاذات هوايى ميقاتها، تکليف مسافران هوايى را که بر فراز آنها حرکت مىکنند و قصد وررود براى حج (عمره يا تمتع) دارند (و يا آنها که فقط قصد عبور دارند) بيان فرماييد.
ج) اگر قصد ورود به مكّه را مستقيماً از طريق هوا ندارند، نيازى به احرام نيست.
س: خواهشمند است بفرماييد آيا زائران ايرانى بيت اللّه الحرام در موسم حج و ياعمره مىتوانند از ميقات حديبيّه محرم شوند؟ و آيا حديبيّه نيز مانند ساير مواقيت از قبيل ميقات شجره و جحفه مىباشد يا خير؟
ج) حديبيّه مانند تنعيم ميقات عمره مفرده است براى كسانى كه داخل مكّه هستند چه اهل مكه باشند و چه حاجيانى كه پس از اعمال حج مىخواهند عمره مفرده انجام دهند.
س: آيا حجاب بچه نابالغ (كه قادر به حفظ حجاب نيست) هنگام طواف از شروط صحت طواف است؟ و اگر مثلا" جوراب نپوشيده باشد ، اعاده لازم است؟ اگر زنى به اين واجب عمل نكند، چطور؟
ج) اشتراط حجاب كامل در طواف بر بچه نابالغ معلوم نيست اگرچه احوط مراعات حجاب است، و بر زن واجب است در طواف پاهاى خود را نيز تا مچ پا بپوشاند، كه اگر عمداً پوشاندن ساق پا را ترك كرده باشد طواف صحيح نيست.
س: شخصى چند سال قبل به حج عمره مشرف شده است. حال به ياد آورده كه در آن زمان غسلى بر او واجب بوده كه نمىدانسته است ولى تمام مراحل حج را از غسل كردن تا پايان طوافها تا جايى كه به ياد دارد درست انجام داده است، تكليف چيست؟
ج) در فرض سؤال، عمرهاش صحيح است ولى طوافهاى عمره و نمازهاى آن را بايد اعاده کند و اگر نمىتواند خودش بجا آورد، نايب بگيرد، و تا آنها را تدارک ننموده از محرماتى که با طواف نساء حلال مىشود دورى نمايد.
س: چنانچه محرمى قبل از اينکه خود تقصير کند سهواً محرم ديگرى را تقصير کند در اين صورت وضع اعمال هر دو چه حکمى دارد و آيا کفاره دارد يا خير؟
ج) در صورت سهو، چيزى بر مباشرِ عمل نيست و ضمناً تقصير آن شخص هم چنانچه قصد خروج از احرام داشته، صحيح واقع شده و از احرام خارج مىشود.
س: در صورت سرد شدن هوا آيا افراد مُحرم مىتوانند از پوشش ديگرى مثل پتو يا لباس استفاده نمايند؟
ج) چنانچه مخيط يا شبه مخيط نباشد اشكال ندارد ولى بايد مردان سرشان و زنان صورتشان را نپوشانند و دوخته بودن حاشيه پتو هم مانع ندارد.
س: استفاده از ماسکهايى که جهت جلوگيرى از تنفس هواى آلوده به دهن مىزنند و بند آن را پشت سر مىاندازند که بخش کوچکى از سر را مىپوشاند، براى مردان و زنان مُحرم چه حکمى دارد؟
ج) استفاده از ماسک براى زنان اگر در حدّ متعارف باشد مانعى ندارد و انداختن بند آن بر سر براى مردان جايز است.
س: پوشيدن جوراب روى پاى مصنوعى جانبازان در حال احرام چه صورتى دارد؟ پوشيدن جوراب روى پروتز جانبازان در حال احرام چه صورتى دارد؟
ج) پاى مصنوعى حکم پاى اصلى را ندارد، بنابراين هيچ يک از محرمات احرام شامل آن نمىشود.
س: آيا گره زدن در لباس احرام اشکال دارد؟
ج) مانعى ندارد مشروط بر اينكه از صورت رداء بودن خارج نشود.
س: آيا براى کسى که خودش محرم نيست جايز است چيزى روى سر مرد محرمى بيندازد، مثلاً محرمى که خوابيده پتو را روى سر او بيندازد و چنانچه خودش محرم باشد، چه حکمى دارد؟
ج) بر محرم پوشاندن سر خودش حرام است خواه خودش بپوشاند يا به ديگرى دستور دهد که سر او را بپوشاند، ولى پوشاندن سر ديگرى ولو محرم باشد از محرمات احرام نيست.
س: اگر مرد محرم به غير محرم بگويد وقتى که خواب رفتم، پتو را روى سرم بينداز چه حکمى دارد؟ و بر فرض که او هم به اين درخواست عمل کند کفّاره واجب مىشود يا نه و بر فرض وجوب، کفّاره بر عهده چه کسى است؟
ج) محرم مجاز به چنين درخواستى از ديگرى نيست، و اگر آن شخص به درخواست محرم عمل کند، ثبوت کفّاره معلوم نيست، و در هر صورت بر آن شخصى که درخواست را انجام داده کفّارهاى نيست.
س: در سفر عمرهاى که من امسال مشرف شدم در حين حرکت از مسجد شجره به مکه در شب با اتوبوس سقفدار باران آرامى شروع به باريدن گرفت و من نم باران را روى شيشهى اتوبوس مشاهده کردم. حال مىخواهم بدانم که آيا با بارش هر مقدار باران قربانى کردن گوسفند بر مکلف واجب مىشود يا بايد شدت باران به حدى باشد که در عرف با بارش آن انسان به زير سقف برود؟
ج) اگر عرفاً به آن شب (ولو بعض آن) شب بارانى گفته شود، کفّاره به احتياط واجب ثابت است.
س: شخصى بعد از تلبيه در مسجدالحرام متوجه مىشود كه آمپول انسولين را يادش رفته تزريق کند. حال وظيفه او چيست؟ با توجه به اينكه اگر آمپول بزند احتمال دارد از دستش خون بيايد آيا بخاطر خون آمدن از دستش بايد كفّاره بدهد يا نه؟
ج) اگر ناچار است، مىتواند آمپول بزند ولو خون بيرون بيايد و کفّاره هم واجب نيست، گرچه دادن يک گوسفند مستحب است.
س: اگر كسى بطور دائم از النگوى زينتى استفاده مىكرده است، آيا در صورت احرام بايد آن را خارج كند؟
ج) پوشيدن النگو در حال احرام اگر متعارفِ مكلّف باشد و به قصد زينت نباشد، اشكال ندارد.
س: اگر كسى از ايران نذر كند كه در جدّه محرم شده، سپس براى انجام عمره مفرده به مكّه برود، آيا اين نذر صحيح است؟ و احرام او صحيح مىباشد؟
ج) نذر و احرام او باطل است.
س: آيا طهارت لباس احرام يا ساير شرايط لباس نمازگزار، شرط صحتِ احرام نيز هست، و آيا با ترك عمدى آن، احرام صحيح است؟
ج) طهارت لباس احرام شرط صحّت احرام نيست
س: کسى که حسّ بويايى ندارد يا به علت زکام و سرماخوردگى بويى را احساس نمىکند، استعمال طيب و عطر زدن به بدن و لباس و گرفتن بينى از بوى بد بر او حرام است يا نه؟
ج) استعمال طيب در هر صورت جايز نيست اگرچه بوى آن به مشامش نرسد، و در گرفتن بينى حکم ساير مُحرمين را دارد.
س: آيا آويختن تسبيح و نظائر آن به گردن به هنگام وضو (درحال احرام) و يا دولايه كردن آن در بازو در حال احرام اشكال دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س: كسى كه در ماه جديد بعد از آنكه در ماه قبلى عمره مفرده انجام داده است، مىخواهد وارد مكه شود در صورتىكه قسمتى از اعمال عمره مفرده ماه قبل را انجام داده و فقط طواف نساء و نماز طواف نساء باقى مانده، آيا مىتواند بدون احرام وارد مكه شود يا نه؟
ج) در فرض سؤال بايد با احرام جديد وارد مكه شود.
س: موالات ميان اشواط طواف و سعى، چگونه به هم مىخورد؟ آيا با خواندن دو ركعت نماز مستحبى يا فعلِ منافى با طواف، به هم مىخورد يا نه؟
ج) از بين رفتن موالات، موكول به نظر عرفاست و در سعى، موالات معتبر نيست، مگر آنكه شوط اول تمام نشده باشد كه در صورت از بين رفتن موالات، احتياطاً از سر بگيرد.
س: معيار كثير الشك در تعداد دورهاى طواف و تعداد ريگهاى رمى چيست؟ و عدم اعتنا به چنين شكى به چه معناست؟ آيا بنا بر اقلّ بگذارد يا اكثر؟
ج) معيار كثير الشك در طواف عرفى است و به همان معنايى است كه براى كثيرالشك در نماز بيان شده است و اما كثير الشك در رمى حكم خاصى ندارد و در صورت شك در عدد انداختن، بايد آن قدر بياندازد تا علم پيدا كند.
س: موالات ميان اشواط طواف و سعى، چگونه به هم مىخورد، آيا با خواندن دو رکعت نماز مستحبى يا فعلِ منافى با طواف بههم مىخورد يا نه؟
ج) از بين رفتن موالات موکول به نظر عرف است و در سعى موالات معتبر نيست مگر آنکه شوط اول تمام نشده باشد که در صورت از بين رفتن موالات احتياطاً از سر بگيرد.
س: اگر شخصى بعد از طواف واجب و قبل از نماز طواف وضوى خود را از دست داد و براى گرفتن وضو از مسجد خارج شد (اين کار چندين دقيقه طول دارد) آيا به موالات بين طواف و نماز طواف ضررى وارد مىكند؟
ج) در فرض مرقوم، مضرّ به توالى بين نماز و طواف نيست.
س: در صورتى که بين طواف جوراب نجس شود آيا بايستى طواف را قطع کرد؟
ج) اگر پا هم همراه جوراب نجس شده باشد، بايد طواف را از همانجا قطع كند و پس از تطهير پا اگر موالات بهم نخورده باشد، طواف را از همانجا ادامه دهد وگرنه از سر بگيرد. ولى اگر تنها جوراب نجس شده باشد ادامه طواف اشكال ندارد اگرچه احوط ادامه طواف پس از تطهير جوراب يا درآوردن جوراب و ادامه طواف بدون جوراب نجس است.
س: در هنگام ازدحام و يا تشكيل صفوف نماز صبح، مأمورين مسجدالحرام از انجام نماز طواف در خلف مقام، بهويژه براى خانمها ممانعت مىكنند و افراد را مورد توهين و يا ضرب و شتم قرار مىدهند. در چنين شرايطى آيا نماز خواندن در محدوده مقابل ركن حجر تا مقابل ركن عراقى كافى است؟
ج) نماز طواف بايد پشت مقام ابراهيم خوانده شود مشروط بر اينكه مزاحمت براى ديگران نباشد و در صورتى كه به خاطر ازدحام و يا كثرت طواف كنندگان، امكان اقامه نماز، نزديك مقام نيست مىتوان در مكانهاى دورتر بجا آورد.
س: اگر بعد از بازگشت به وطن بفهميم كه نماز طواف نساء را غلط بجا آوردهايم، وظيفه ما چيست؟
ج) در فرض سؤال نماز را در وطن بخواند و كفايت مىكند.
س: آيا طواف مستحبى را مىتوان بدون نماز طواف انجام داد؟
ج) در طواف مستحبى نماز جزو طواف نيست اگر چه خواندن آن بهتر است.
س: كسى كه طواف و نماز طواف را انجام داده، آيا مىتواند سعى را با فاصله زياد انجام دهد، مثلا روز ديگر و اگر طواف و نماز را شب انجام داده و بسيار خسته است آيا مىتواند سعى را فردا بجا آورد؟
ج) اگر طواف و نماز را در روز انجام داد جايز نيست اختياراً سعى را تا فردا به تأخير بياندازد ولى به تأخير انداختن آن تا شب همان روز مانعى ندارد.
س: در فتواى فقها، استحباب سعى وارد نشده است، آيا سعى استحباب نفسى دارد يا نه، و در مواردى که سهواً سعى را اضافه بهجا آورد، فتوا به استحباب هفت شوط دوم دادهاند، آيا از اين مورد، مىتوان استحباب سعى را استفاده کرد؟
ج) سعى استحباب نفسى ندارد.
س: من به علت جهل، سعى عمره تمتع را در طبقه بالا انجام دادم بعد از اتمام اعمال حج به من گفتند که حجت صحيح نيست. تكليف شرعى من چيست؟
ج) اگر در آن سال مستطيع بودهايد بايد حج را اعاده کنيد.
س: عدّهاى از كاروانهاى زيارتى به هنگام طواف و يا در اشواط سعى جهت حفظ تشكل و انسجام نفرات خود و به جهت شنيده شدن فقرات دعا آن را با صداى خيلى بلند مىخوانند كه قهرأ حال خشوع را از ديگران سلب مىكنند , اين شيوه شرعأ مستحسن است يا مرجوح؟
ج) اگر براى ديگران اذيت و مزاحمت باشد اشكال دارد.
س: آيا محرم قبل از آن كه خودش تقصير كند و از احرام خارج شود مىتواند براى ديگرى تقصير كند (ناخن بگيرد يا مو بچيند)؟
ج) ناخن گرفتن اشكال ندارد ولى چيدن مو جايز نيست.
س: فاصله بين دو عمره چقدر است، و آيا اين امر اختصاص به دو عمره مفرده دارد يا در فاصله بين عمره تمتّع و مفرده هم مراعات آن لازم است و آيا در عمره نيابتى هم مراعات فاصله لازم است يا نه؟
ج) فاصله معينى بين دو عمره شرط نيست ولى بنابر احتياط، در هر ماه فقط يك عمره براى خود مىتواند بجاآورد، ولى آوردن عمره براى غير خود، هر نفر يك عمره جايز است.
س: در مواردى که استحباب عمره مفرده قطعى نيست، بلکه رجاءً بهجا مىآورد، آيا مىتواند در حين اعمال، آن را رها کند؟
ج) نمىتواند.
س: آيا در فاصله بين اتمام عمره تمتع و احرام حج تمتّع مىتوان از شهر مكه خارج شد و در صورتى كه عمداً يا جهلاً يا سهواً از مكه خارج شود تكليف چيست؟
ج) اگر اطمينان داشته باشد كه خارج شدن مانع از انجام حج نخواهد شد مانعى ندارد، بلى در صورتى كه خروج و برگشت او در غير از ماهى باشد كه عمره تمتع انجام گرفته است، عمره قبلى باطل مىشود و براى حج تمتع لازم است مجدداً عمره تمتع انجام دهد.
س: شخصى كه كارمند سازمان حج و زيارت است وبه علّت مأموريت شغلى ممكن است از مكّه خارج شود؛ مثلا به مدينه برگردد، ولى يقين به اين امر ندارد، آيا وقت احرام در ميقات مىتواند به نيت عمره تمتّع محرم شود؟
ج) بلى مىتواند و خروج از مكه در صورتى كه اطمينان به رسيدن براى اعمال حج را دارد فى نفسه مانعى ندارد ولى بايد احكام خروج از مكه در مورد بطلان عمره سابق را رعايت كند.
س: کسى که عمره تمتّع استحبابى بجا آورده، آيا مىتواند بدون عذر و به دلخواه خود، آن را رها کرده و حجّ تمتّع بجا نياورد؟ و در فرض جواز، آيا انجام طواف نساء نيز لازم است يا نه؟
ج) مىتواند رها کند و چيزى بر او نيست و احتياط آن است که طواف نساء را انجام دهد.
س: شخصى در ماه شوال يا ذىالقعده عمره تمتع بجا مىآورد، و به مدينه برگشته و در ماه جديد مجدداً به مکه مىرود وظيفه او نسبت به احرام در مسجد شجره چيست، عمره مفرده يا تمتّع مجدد يا عمرهاى که بر ذمّه دارد؟
ج) در فرض سؤال بايد از ميقات به عمره تمتّع محرم شود، و عمره تمتّع حج وى همين عمره اخيره است.
س: بعضىها براى يادبود از صحراى عرفات سنگ بر مىدارند آيا برداشتن آن اشكالى دارد و اگر برداشتهاند بايد بروند و آن را همانجا بيندازند؟
ج) عرفات جزو حرم نيست و فى نفسه اشکال ندارد.
س: آيا بانوان، مطلقاً مىتوانند وقوف اضطرارى ليلى مشعر را انجام دهند و قبل از اذان صبح از مشعر بروند يا اختصاص به معذورين دارد؟
ج) اختصاص به معذورين ندارد.
س: اگر معذور پس از وقوف اضطرارى مشعرالحرام از مشعر خارج شد، و پيش از طلوع فجر عذر او برطرف شد، آيا بازگشت به مشعرالحرام براى درک وقوف اختيارى لازم است؟
ج) اگر اکتفا به وقوف اضطرارى به مشعرالحرام بخاطر عذر بوده و بعداً کشف شده که عذر ندارد بايد با بود وقت، وقوف اختيارى مشعرالحرام را درک کند.
س: پس از وقوف در عرفات آيا حاجى مجاز است در شب عيد به مشعر نرود، مثلاً چند ساعتى به مکه برود و پيش از اذان صبح يا پيش از نيمه شب خود را به مشعر برساند، يا بايد مستقيم به مشعر برود؟
ج) لازم نيست مستقيم به مشعرالحرام برود، مىتواند چند ساعتى به مکه مکرمه يا جاى ديگر برود و پيش از طلوع فجر خود را به مشعر برساند.
س: با توسعه اخير جمرات، اگر قسمتى از ستون (ديوار 24 مترى) جمره عقبه، خارج از منى باشد، با فرضِ صدقِ جمره بر مجموع ديوار، آيا رمى آن قسمت صحيح است؟
ج) در صورت يقين به خروج قسمتى از جمره توسعه يافته از منى، احوط رمى نقطهاى از قسمتى است که از منى خارج نيست.
س: اطلاعات حكايت از آن داردكه ستون قبلى جمرات در طبقات پايين و بالا در هرجمره به صورت ديوارى به طول 25 متر و عرض يكمتر ساخته شده است كه تشخيص محلّ قبلى ستونها و ايستادن در آن محلّ پرازدحام براى تشخيص آن، كارى دشوار و يا غيرممكن است، از اين رو خواهشمند است بفرماييد تكليف حجاج در رمى جمرات چيست؟ و آيا رمى تمامى ديوار 25 مترى كفايت مىكند يا خير؟
ج) اگر مىتواند بدون عسر و مشقّت، به آنچه در محلّ ستون قبلى قرار دارد رمى كند، واجب است به آن رمى نمايد. و اگر جستجو از محل آن و رمى به آن مستلزم عسر و مشقّت است به هر نقطهى آن ديوار رمى كند مجزى است. انشاء اللّه.
س: كسى كه بعد از ظهر عيد قربان كه جمره عقبه خلوت است، خودش قادر است رمى كند، آيا مىتواند براى رمى در صبح عيد نايب بگيرد؟ در صورتى كه بخواهد خودش هنگام عصر رمى كند موفق به قربانى در روز عيد نمىشود، آيا براى اينكه بتواند روز عيد قربانى كند مىتواند صبح براى رمى جمره نايب بگيرد؟ با اينكه عصر شخصاً قادر بر آن است؟ همچنين كسى كه چندين سال صبح روز عيد براى رمى نايب گرفته با اينكه عصر خودش قادر به رمى بوده است اكنون تكليفش چيست؟
ج) با فرض تمكّن از رمى در ساعتى از روز ولو در ساعات عصر، نايب گرفتن صحيح نيست. ولى اگر مأيوس از برطرف شدن عذر تا آخر روز بود و نائب گرفت براى رمى، و اتفاقا عذرش بعد از عمل نائب برطرف شد، عمل نائب مجزى است، و اعاده بر او لازم نيست. و نسبت به سالهاى گذشته اگر نائب گرفتن به نحو غير صحيح بوده، بايد تدارك كند.
س: با توجه به اينکه بانوان مىتوانند رمى روز دهم را شب انجام دهند، آيا حتماً بايد شب عيد باشد يا شب يازدهم نيز جايز است و در فرض جواز در صورتى که زن در اعمال حج نايب ديگرى باشد، چه صورت دارد؟
ج) در صورت تمکن بايد در همان شب عيد رمى جمره عقبه نمايد، مخصوصاً اگر حج او حجّ نيابى باشد و تأخير تا شب يازدهم صحيح نيست، ولى اگر در روز دهم يعنى روز عيد رمى جمره عقبه نمايد، اشکال ندارد.
س: هنگام رمى يا پيش از آن، يک ريگ مستعمل در کيسه ريگ ما مىافتد و با ريگهاى بکر مخلوط و مشتبه مىشود. آيا همين که هشت ريگ به جمره بزنيم که يکى از آنها احتمالاً ريگ مستعمل است کافى است؟
ج) با حصول يقين به تحقق رمى باريک بکر، رمى او صحيح و مجزى است.
س: آيا در اعمال روز عيد قربان، ترتيب شرط است و آيا مىتوان قربانى را قبل از رمى جمره عقبه انجام داد، براى معذور و غيرمعذور چه حكمى دارد؟
ج) به احتياط واجب بايد ذبح پس از رمى جمره عقبه انجام شود.
س: آيا مىتوانيم قربانى مراسم حج را توسط نماينده خودمان در ايران به صورت همزمان انجام دهيم يعنى از مکه به صورت تلفنى به نماينده خودمان در ايران وکالت بدهيم که از جانب ما قربانى را در ايران انجام دهد؟
ج) نمىتوانيد، يعنى چنين قربانى مجزى نيست.
س: احتراماً به استحضار مىرساند همانگونه كه مستحضريد يكى از شرايط هدى آن است كه لاغر نباشد، از طرفى نژاد گوسفندان به لحاظ تغيير محل جغرافيا متفاوت مىباشد، در اين صورت لاغرى و چاقى متناسب با نژاد آن سنجيده مىشود. حال بفرماييد لاغرى به حسب نژاد سنجيده مىشود يا حتماً مىبايست درشت باشد؟
ج) بزرگى و كوچكى گوسفند دخالت ندارد، چاقى و لاغرى هر گوسفندى به ملاحظه خودش محاسبه مىشود كه علاوه بر شرايط سنى و عدم نقص اعضاء بايد لاغر نباشد.
س: حدّ مِنى آيا جمره عقبه است يا خود عقبه که گردنه بزرگى است؟
ج) بايد از اهل خبره ثقه استعلام شود ولى به نحو کلّى حدود مشاعر از عرفات و مزدلفه و منى مبنى بر مداقّه نيست ترتيب اثر بر آنچه که در نظر عرف از مشاعر ذکر شده محسوب است کفايت مىکند و ظاهر صحيحه معاوية بن عمار خروج وادى محسّر و عقبه از مِنى است، که مِنى بين عقبه و وادى محسّر است.
س: يکى از مستحبات مکّه، تلاوت قرآن و ختم آن است، آيا براى کسى که اعمال حج بهجا مىآورد و در روز عرفه و ايام تشريق تلاوت قرآن را در عرفات و مشعر و منا ادامه مىدهد، همان استحباب وجود دارد، يا خصوص شهر مکّه است؟
ج) اختصاص به شهر مکّه دارد.
س: آيا مىتوان مبلغ لازم را جهت اجير نمودن به كسى كه بحج مشرف مىشود پرداخت كه در آنجا شخصى را اجير نمايد و بجاى من مناسك را انجام دهد و اگر امكان پذير است حج من چگونه است؟
ج) اگر مستطيع هستيد و توان انجام حجّ را داريد حجّ مذکور کفايت از حجّ واجب شما نمىکند، ولى اگر سابقاً حجّ بر شما مستقر شده و انجام ندادهايد و اکنون از انجام حجّ عاجز هستيد، واجب است نايب بگيريد، و مانع ندارد که براى نايب گرفتن، شخص ديگرى را وکيل کنيد، و نيز اگر بخواهيد شخصى را براى انجام حجّ مستحبى اجير کنيد، مىتوانيد شخص ديگرى را براى گرفتنِ اجير، وکيل کنيد.
س: معلولى که تنها يک دست يا يک پا ندارد و بهجز نقص در مواضع سجده، مشکلى از نظر اعمال اختيارى عمره و حج ندارد، آيا نيابت او براى حج کفايت مىکند؟
ج) چنين شخصى نمىتواند نيابت کند.
س: نايب مىداند براى حج تمتع اجير شده، اما نمىداند براى حجّةالاسلام نايب شده يا حج نذرى يا حج مستحب. اگر نيت کند «...حج تمتع براى منوب عنه خودم» يا «حجى که براى آن اجير شدهام» آيا کافى و صحيح است يا نه؟
ج) قصد اجمالى حجى که براى آن نائب شده، مجزى است.
س: اگر کودک نابالغ اما رشد يافته و مميز، عبادات را با شرايط و جزئيات فقهى و بطور کامل بجا آورد مىتواند در حج، در نماز يا در صوم نائب ديگران شود؟
ج) در حجّ بنابر احتياط نمىتواند نائب شود ولى در مورد روزه و نماز چنانچه صبى مميّز باشد، مىتواند نائب شود.
س: اگر شخصى از طرف وصى اجير شود که حج مستحبى را به نيابت از موصى بجا آورد اما نائب بعد از احرام و دخول در حرم فوت نمايد: اولاً: آيا عمل به وصيت شده است يا اينکه بايد شخص ديگرى براى انجام مناسک حج اجير شود؟ ثانياً: آيا نائب يا اجير، مالک اجرت شده است يا اينکه تمام اجرت حج از ورثه او گرفته مىشود؟ ثالثاً: اگر مورد نيابت حج واجب باشد با وجود اينکه حج از ذمه منوب عنه برداشته شده آيا موجبى براى استرداد اجرت حج از ورثه نائب وجود دارد؟
ج) در فرض مذكور عمل نائب محكوم به صحّت است و حج وى براى منوبعنه محسوب و عمل به وصيت شده است، و اجير متوفّى مالك اجرت شده كه بايد به ورثه او بپردازند و فرقى در اين باره بين حج واجب و مستحب نيست.
س: در موارد زير بهجا آوردن طوافِ مستحبى، به نيابت از ديگرى و نيابت کردن در طواف کسى که او نيز اعمال بهجا مىآورد، چه حکمى دارد؟ 1: پس از احرام عمره مفرده يا تمتّع، پيش از طواف و بقيه اعمال 2: پس از احرام حجّ، قبل از رفتن به عرفات. 3: پس از اعمال منا، پيش از اعمال مکّه
ج: 1و2) نيابت براى معذورين مانع ندارد ولى نيابت طواف مستحبى اگرچه احوط ترک است ولى به حج و عمره ضرر نمىزند. ۳) احوط آن است که تا اعمال واجب را انجام نداده طواف مستحبى نکند
س: تکليف شخصی که به عنوان نايب به حج مشرف میشود و میداند منوبعنه در زمان حيات خود اهل خمس نبوده است چيست؟
ج) اگر عين مال متعلق خمس در اختيار نائب قرار نمیگيرد، در اين رابطه وظيفهای ندارد.
س: آيا کسى که در اعمال عمره يا حج يا خصوص طواف اجير غير باشد، مىتواند به نيابت از شخص ديگرى تبرّعاً يا استيجاراً قرآن تلاوت کند؟
ج) اشکال ندارد.
س: در هنگام احرام در انجام عمره، من در روز زير سايه سفر كردم. لذا از والدينم خواستم كه كفاره بدهند. آنها هم براى كفاره، حيوانى را خريدارى كردند. مقدارى از گوشت را به خويشاوندان، مقدارى را هم براى خودشان و باقيمانده را هم براى نيازمندان در نظر گرفتند. آيا اين درست است؟ شرايط و وضعيت تقسيم گوشت گوسفند به عنوان كفاره چيست؟ يعنى به چه كسى و چه مقدار بايد داد؟
ج) کفاره محرمات احرام را تماماً بايد به فقير شرعى تسليم نمايد و تقسيم لازم نيست بلکه مىتوانند همه را به يک فقير هم بدهند و کفارهاى که مقدارى از آن را براى خود برداشته و مقدارى هم به خويشاوندان تعارف کردهاند کافى نيست.
س: آيا مى توان در حج براى احتياط در يک ماه براى خود دو بار عمره انجام داد؟
ج) مانع ندارد.
س: هم اكنون كسانى كه قصد تشرّف به حج يا عمره را دارند، بايد براى حفظ نوبت، مبلغ مقرّرى را به بانك بسپارند كه اين مبلغ مطابق قرارداد مضاربه است و سودى نيز به آن تعلّق مىگيرد و زمانى كه پس از حدود سه سال، نوبتِ تشرّف آنها فرا مىرسد، اصل پول و سود آن را دريافت مىكنند و به سازمان حج و زيارت مىسپارند و به عمره يا حج مشرف مىشوند. حال با توجّه به اينكه سپردن پول به بانك مقدّمه رفتن به عمره يا حجّ است و چنانچه كسى اين پول را به بانك نسپارد نوبتى را براى رفتن به عمره و يا حج نخواهد داشت و اكنون طريق رفتن به حج نيز همين است، آيا به اصل پول و سود آن خمس تعلّق مىگيرد يا نه؟
ج) در فرض مرقوم، اگر در همان سالِ خمسى سپردهگذارى به حج مىرود، خمس ندارد، ولى اگر نوبت حج او پس از آن سال خمسى است، به اصل پول خمس تعلق مىگيرد و سود آن از منافع سال وصول مىباشد.
س: تحيّت مسجدالحرام، نماز است يا طواف کعبه؟
ج) طواف است.
س: معيار کثيرالشک در تعداد دورهاى طواف و تعداد ريگهاى رمى چيست؟ و عدم اعتنا به چنين شکى به چه معناست، آيا بنا بر اقل بگذارد يا اکثر؟
ج) معيار کثيرالشک در طواف عرفى است و به همان معنايى است که براى کثيرالشک در نماز بيان شده است و اما کثيرالشک در رمى حکم خاصى ندارد و در صورت شک در عدد انداختن بايد آنقدر بيندازد تا علم پيدا کند.
س: آيا براى صحّت اعمال عمره و حج ـ براى کسى که حسابرسى خمس ندارد، پرداخت خمس لباس احرام و لباسى که در طواف و نماز طواف مىپوشد، کفايت مىکند يا بايد حسابرسى تمام اموال صورت گيرد؟
ج) در فرض سؤال پرداخت خمس براى اموال مذکور و همچنين براى پولى که براى قربانى مىپردازد، کفايت مىکند.
س: آيا استحباب غسل ورود به مسجدالحرام تنها براى قادم و کسى است که اعمال عمره بجا مىآورد يا براى هر مرتبه رفتن به مسجدالحرام نيز مستحب است؟
ج) اختصاص به ورود اول ندارد.
س: خارج شدن از شهر مکه و منى، مثلاً رفتن به جدّه، مدينه يا طائف در موارد ذيل چه حکمى دارد؟ الف: پس از اعمال روز عيد قربان پيش از اعمال مکه. ب: در روز يازدهم پس از رمى جمرات. ج: پس از بيتوته نيمه اول شب يازدهم يا دوازدهم. د: پس از اعمال ايام تشريق، پيش از اعمال مکه.
ج) در همه صور ياد شده بىاشکال است ولى بايد خروج به نحوى باشد که بتواند مناسک باقيمانده را در وقت خودش انجام دهد.
س: حج زنى که براى باز نگه داشتن صورت در حال احرام تلاش مىکرده و بدون اينکه خود بداند کمى از موهايش ديده مىشده قبول است؟
ج) حج صحيح است و إن شاء الله خداوند قبول مىکند.
س: شخصى که بطور مداوم از معدهاش باد خارج مىشود و وضويش باطل مىگردد در صورتى که بخواهد محرم شده و اعمال عمره يا تمتع را انجام دهد وظيفهاش چيست؟
ج) اگر نمىتواند وضوى خود را در طواف حفظ کند و تجديد وضو بين طواف هم حرجى است براى هر طواف و نماز يک وضو بگيريد.
س. اگر کسی به فردی بگوید تو نائب پدرم برای حج باش و پول ثبت نام اولیه را هم پرداخت کند، الآن که بعد از گذشت ۱۰ سال نوبت حج شده، فرزند میت بگوید منصرف شده ¬ام و خودم می¬ خواهم بروم، حکم مسأله چیست؟
ج. اگر اجارهی صحیح شرعی منعقد شده است، بدون وجود حق خیار، قابل فسخ نیست؛ ولی اگر به صورت وکالت بوده، برهم زدن آن فی نفسه اشکال ندارد.
س. آیا کسانی که به خاطر خوف از ازدحام جمعیت و خطرات احتمالی، معذور از ماندن در منا در روز دوازدهم می باشند، می توانند شب دوازدهم بعد از نیمه شب پس از مبیت واجب، رمی روز دوازدهم را انجام دهند و پس از آن به مکه بروند و دیگر به منا برنگردند؟
ج. در فرض سؤال میتوانند بعد از مبیت لازم شبانه رمی کرده و از منا کوچ کنند.
س. آیا کسانی که رمی جمرات روز یازدهم را ترک کرده اند، می توانند هنگام رمی روز دوازدهم در هر یک از جمرات سه گانه به این ترتیب عمل کنند که ابتدا هفت ریگ به قصد قضاء روز یازدهم و سپس هفت ریگ به قصد اداء روز دوازدهم به جمرات پرتاپ کنند؟
ج. اول قضای روز یازدهم را به ترتیب بجا آورد و سپس وظیفه روز دوازدهم را انجام دهد.
زکات اموال
استفتائات جدید
س. آیا از نظر مقام معظم رهبری«دام ظله» فرزند طلبهای که واجبالنفقه پدر است تنها برای تهیه کتاب های مربوطه میتواند از زکات مال پدر استفاده کند یا شامل موارد دیگر هم میشود؟
ج. نمیتوان چیزی از زکات را بابت مخارج زندگی به آنها داد ولی برای مایحتاجی که تأمین آن بر پدر واجب نیست اشکال ندارد و اختصاص به کتاب ندارد.
س. زکات محصولی که آبیاری آن با پمپ از رودخانه انجام می شود آیا عشر است یا نصف عشر؟
ج. ملحق به آبیاری با دلو است و یک بیستم میباشد.
س: آيا سكه بهار آزادى در صورت رسيدن به حدّ نصاب، زكات دارد يا خير؟
ج) اگر سكه بهار آزادى در موقعيت كنونى سكه رايج معاملى محسوب نمىشود، زكات ندارد.
س: آيا به آرد گندم زكات تعلق مىگيرد؟
ج) اگر گندم متعلق زكات شده و تأديه نكرده اند زكات به آرد آن تعلق دارد.
س: آيا كشمشى كه هنوز بين انگور و كشمش است زكات دارد؟
ج) اگر در زمان كشمش شدن به مقدار نصاب برسد، انگور آن متعلق زكات است.
س: آيا براى متعلقات زكات مثل شتر،گاو و گوسفند معادلى امروزى مثل خودرو مىتوان در نظر گرفت؟
ج) اموال زَكَوى عناوين خاص به خودشان را دارند كه معادل ندارد وزكات به خود اموال زكوى تعلّق مىگيرد، نه به معادل آن.
س: در روستاى ما گندم بيشتر با آب چاه آبيارى مىشود البته تا عيد با آب باران آبيارى مىشود حكم زكات ما چگونه است؟ مثلاً در 40 تن گندم چقدر بايد زكات داد؟
ج) به نسبتى كه با آب چاه آبيارى شده، يك بيستم و به نسبتى كه با آب باران آبيارى شده، يك دهم؛ بنابراين اگر نصف با آب باران آبيارى شده و نصف با آب چاه آبيارى شده باشد، زكات چهل تن گندم، سه تن گندم مىشود.
س: در طى سالهاى متوالى همسر بنده مقدار زيادى طلا از اقوام و من هديه گرفته البته خودش خانهدار است و درآمد ندارد حال آيا به نظر معظم له به همسر بنده زکات تعلق مىگيرد يا خير؟
ج) به طلاى غير مسکوک زکات تعلق نمىگيرد.
زکات فطره
استفتائات جدید
س: پدرى كه زكات فطره نمىدهد، تكليف زن و فرزند او چه مىشود؟
ج) بر آنان تكليفى نيست و لازم نيست فطره بدهند.
س: اگر زن به جهت نياز شوهر، در تأمين مخارج زندگى كمك كند؛ چه كسى بايد زكات فطره آنها را بدهد؟
ج) اگر زن نانخور شوهر محسوب شود، بايد شوهر در صورت توانايى زكات فطره خود و همسرش را بدهد و اگر زن نانخور شوهر و كس ديگرى نباشد، بايد خودش زكات فطرهاش را بدهد.
س: زنى كه از تمكين شوهر خود دارى مىكند، آيا زكات فطره او از شوهرش برداشته مىشود؟
ج) خير، بايد شوهرش زكات فطره او را بدهد؛ مگر آنكه نان خور شخص ديگرى باشد.
س1: ميهمانی كه فقط شب عيد فطر به خانه انسان بيايد، تكليف فطرهاش چه میشود؟ س2: اگر ميهمان فطره خودش را بدهد، آيا از عهده صاحب خانه ساقط میشود؟ س3: اگر انسان شب عيد فطر ميهمان داشته باشد و صبح متوجه شود كه عيد بوده؛ آيا فطره آنها بر او واجب است؟
ج1) فطره او بر عهده صاحب خانه نيست. ج2) در فرضی که نان خور محسوب شود اگر با اجازه صاحب خانه و از طرف او فطره خودش را بدهد، از عهده ميزبان ساقط میشود. ج3) ناآگاهی از رؤيت هلال، تأثيری در حكم پرداخت فطره ندارد لكن گذشت كه فطره ميهمان يك شبه بر عهده خودش میباشد.
س: آيا پرداخت زكات فطره بر كسی كه توان مالی ندارد، واجب است؟
ج) اگر فقير باشد، زكات فطره بر او واجب نيست و اگر سه كيلو گندم و مانند آن و يا قيمت آنها را دارد، مستحب است آن را به عنوان زكات فطره بدهد و چنانچه افرادی تحت تكفل دارد، میتواند آن را به قصد فطره، بين نفرات خانواده دست گردان كنند و بهتر است نفر آخر، آن را به كسی بدهد كه از خودشان نباشد.
س: زكات فطره را بايد از قوت متعارف داد، يا قوت شرعی؟
ج) اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اينها داده شود، كفايت میكند و منحصر به قوت غالب نيست.
س: مقدار فطره چقدر است؟
ج) شخص بايد برای خودش و كسانی كه نان خور او محسوب میشوند، برای هر نفر سه كيلو از خوراك مردم (مانند گندم، جو، خرما، كشمش، برنج، ذرت و يا مانند اينها) و يا پول يكی از آنها را به مستحق بدهد.
س: اگر شخص فطره را كنار بگذارد، میتواند از آن استفاده كند و بعد به جای آن مال ديگری بگذارد؟
ج) خير، بايد همان را كه كنار گذاشته، برای فطره بدهد.
س: زمان كنار گذاشتن فطره و پرداخت آن چه موقع است؟
ج) بعد از اثبات حلول ماه شوال میتواند آن را کنار بگذارد اگر نماز عيد فطر میخواند، بنابر احتياط واجب بايد پيش از نماز پرداخت كند يا كنار بگذارد و اگر نماز عيد نمیخواند، تا ظهر روز عيد فطر مهلت دارد.
س: آيا جايز است پيش از ماه رمضان، فطره را به فقير داد؟
ج) خير، كفايت نمیكند؛ ولی میتواند آن را به عنوان قرض به او بدهد و در روز عيد فطر، طلب خود را بابت فطره حساب كند.
س: آيا جايز است زکات فطره را در شهر ديگری بدهيم؟
ج) اگر در محل و شهر خودش مستحق پيدا نشود، میتواند آن را به شهر ديگری ببرد.
مصرف زکات فطره
استفتائات جدید
س: آيا زكات فطره را مىتوان به خانواده فقير غير متدين داد؟
ج) در زكات فطره، عدالتِ گيرنده لازم نيست؛ ولى به كسى كه آشكارا گناه كبيره انجام مىدهد، بنابر احتياط نبايد زكات فطره داد.
س: آيا پدر مىتواند زكات فطره را به فرزند دانشجوى خود كه محتاج است، بدهد؟
ج) اگر فرزندان فقير باشند، پدر و مادر بايد مخارج واجب آنان را بپردازند و نمىتوان چيزى از زكات فطره را بابت مخارج زندگى به آنها داد ولى براى اداى دين و يا مايحتاجى كه تأمين آن بر پدر واجب نيست اشكال ندارد.
س: آيا جايز است زكات فطره را به عنوان هديه، به خويشاوندان آبرومند و مستحق داد؟
ج) میتواند به عنوان هديه بدهد و لازم نيست به او بگويد زكات فطره است؛ ولى بايد در نيت قصد زكات كند.
س: كسى كه سيد نيست، میتواند فطره را به سيد بدهد؟
ج) خير، جايز نيست.
س: آيا جايز است زكات فطره را در امور فرهنگى و مذهبى كه باعث نشر معارف دين میشود صرف كرد؟
ج) صرف زكات فطره در راه نشر معارف دين اشكال ندارد؛ ولى بهتر است آن را به فقير بدهند.
س: همسرم از سادات مىباشند با توجه به اينکه فطريه ايشان به عهده اينجانب مىباشد و من نيز سيّد نيستم و با عنايت به اينکه فطريه سادات جداگانه دريافت مىشود آيا فطريه مربوط به همسرم را در محل فطريه سادات بايد قرار داد؟
ج) ملاک در پرداخت فطريه معيل (پرداخت کننده فطريه) است نه عيال، بنابراين شما نمىتوانيد فطريه خود را به سيّد بپردازيد هر چند همسر شما از سادات باشد.
س: آيا فطريه را به سادات فقير مىتوان داد؟
ج) غير سادات نمىتوانند به سادات فطريه پرداخت نمايند.
س: اگر شخصى وضع مالى خوبى ندارد و براى مداواى بيمارى دختر بچهاش که هزينه زيادى دارد نيازمند پول است، آيا زکات فطره به او تعلق مىگيرد؟ و اگر بعداً معلوم شود كه اصلاً او مستحق نبوده حکم چيست؟
ج) اگر فقير است، زكات فطره بر او واجب نيست و مىتوانيد زكات خود را به او بدهيد و اگر بفهميد فقير نبوده چنانچه مالى را كه به او دادهايد از بين نرفته باشد، مىتوانيد پس بگيريد و به مستحق بدهيد و اگر نتوانيد پس بگيريد، بايد از مال خودتان فطره را بدهيد.
زمان و مدت اعتكاف
استفتائات جدید
تعریف:
اعتكاف، در لغت به معناى توقف در جايى است و در اصطلاح فقهى، عبارت است از ماندن در مسجد به قصد عبادت خداوند، با شرايطى كه خواهد آمد.
س. چه زمانى اعتكاف مستحب مؤكد است؟ و به عبارت ديگر در چه اوقاتى اعتكاف مستحب است؟
ج: اعتكاف وقت خاصى ندارد، هرچند اعتكاف در ده روز آخر ماه مبارك رمضان فضيلت بيشترى دارد.
س. آيا اعتكاف در ماه رجب مستحب است؟
ج: دليل خاصى بر استحباب اعتكاف در خصوص ماه رجب نيافتيم.
س. آيا شخص معتکف مىتواند در ابتداى اعتکاف هنگام نيت کردن شرط کند که اگر براى او عذرى پيش آيد حتى در روز سوم هم دست از اعتکاف بردارد؟
ج: بله مىتواند.
س. معتكفى مىخواهد سه روز اعتكاف كند و مدّت 72 ساعت اعتكاف انجام دهد، اگر اعتكافش را از بعد از طلوع فجر ـ مثلاً از ظهر ـ شروع كند و ظهر هم به پايان برساند بهگونهاى كه مجموع آن 72 ساعت شود، آيا اين اعتكاف صحيح است؟
ج: اعتكاف بايد از شروع روز اول تا پايان روز سوم باشد و تلفيق كردن ـ بدينگونه كه جزئى از روز اول را با جزئى از روز آخر يك روز كامل به حساب بياورد ـ صحيح نيست.
س. اگر معتكف مثلاً يك ساعت از ابتداى روز ـ بعد از طلوع فجر ـ تأخير كند آيا اين روز به عنوان روز اول اعتكاف حساب مىشود؟ چه تأخير عمدى باشد يا اضطرارى؟
ج: در اعتكاف بايد از ابتداى روز اول شروع كرد، لذا روزى كه ناقص مانده جزو اعتكاف محسوب نمىشود هرچند كه تأخير از روى اضطرار باشد.
س. اگر انسان نذر کند دو روز معتکف شود نه بيشتر از آن، آيا نذرش منعقد مىشود؟
ج: منعقد نمىشود.
س. اگر کسى نذر کند سه روز منفصل معتکف شود، آيا نذرش منعقد مىشود؟
ج: منعقد نمىشود.
س. آيا بيشتر از سه روز مىتوان معتکف بود بهطورى که آن زياده بخشى از يک روز يا شب باشد؟
ج: اعتکاف بيشتر از سه روز جايز و صحيح است و در طرف زياده حدّى ندارد، ولى زياد کردن بخشى از روز يا بخشى از شب به نيت اعتکاف محل اشکال است.
س. اگر معتكف نيّت چهار روز اعتكاف كند، آيا روز چهارم هم جزو اعتكاف است يا اينكه بايد شش روز را تكميل كند تا روز چهارم به حساب آيد؟
ج: روز چهارم نيز داخل در اعتكاف است، و اگر پنج روز اعتكاف كند، واجب است روز ششم را كامل كند.
شرائط اعتكاف و معتكف
استفتائات جدید
س. آیا اعتکافی که رجائا انجام میشود، احکام شرعی اعتکاف بر آن بار میشود؟ مثلا حرمت بیع در آن جاریست؟
ج. برای انجام اعتکاف رجائی، رعایت همه شرایط و احکام لازم است.
س. آيا بيمار و کسى که روزه برايش ضرر دارد مىتواند معتکف شود و اگر در اعتکاف باشد و روزه بگيرد ثوابى مىبرد؟
ج: با علم و يا احتمال عقلايىِ ضرر داشتنِ روزه، اعتکاف صحيح نيست.
س. آيا بيمار و کسى که روزه برايش ضرر دارد مىتواند معتکف شود و اگر در اعتکاف باشد و روزه بگيرد ثوابى مىبرد؟
ج: با علم و يا احتمال عقلايىِ ضرر داشتنِ روزه، اعتکاف صحيح نيست.
س. چه نوع روزههايى را نمىتوان در اعتکاف گرفت؟
ج: هر نوع روزهاى را در اعتکاف مىتوان گرفت.
س. آيا زنها مىتوانند معتکف شوند؟
ج: اعتکاف اختصاص به مردان ندارد ولى چنانچه اعتکاف وى موجب از بين رفتن حق شوهر باشد بنا بر احتياط واجب بايد از او اجازه بگيرد.
س. آيا اعتكاف بچه مميّز صحيح است؟
ج: اعتكاف او نيز صحيح است.
س. آيا مشغول بودن به عبادات بر معتكف واجب است يا صِرف ماندن در مسجد كافى است؟
ج: عبادات مستحبى، فى نفسه بر معتكف واجب نيست.
س. آيا عدالت امام جماعت مسجد جامع در صحّت اعتكاف شرط است؟
ج: عدالت امام جماعت مسجد در صحّت اعتكاف شرط نيست.
نيت اعتكاف
استفتائات جدید
س. زمان نيت اعتکاف چه وقت است آيا مىتوان اول شب نيت کرد؟
ج: وقت نيت اعتکاف، اول طلوع فجر روز اول است و نيت اول شب در صورتى صحيح است که اول شب شروع در اعتکاف نموده باشد.
س. آيا قصد وجه* در اعتکاف لازم است؟
ج: لازم نيست. ــــــــــــــ قصد وجه: نيت از جهت استحباب يا وجوب عمل
س. آيا تجديد نيت در روز سوم اعتکافِ مستحب لازم است؟
ج: لازم نيست، گرچه بهتر است.
س. آيا مىتوان به علّتى يا بدون علّت در روز اول يا دوم، اعتكاف را قطع نمود؟ و اگر در قطع نمودن اعتكاف ترديد كنم آيا نيّت اعتكاف بههم مىخورد و در نتيجه اعتكاف باطل مىشود؟ و آيا لازم است كه نيّت مستمر باشد؟
ج: در اعتكاف مستحبى جايز است كه در روز اول و دوم اعتكاف قطع شود و نيّت اعتكاف بايد تا پايان روز سوم ادامه پيدا كند.
س. آيا در اعتکاف نيازى به قصد نمودن عبادت ديگرى هم هست؟
ج: نيازى نيست.
مكان اعتكاف
استفتائات جدید
س. آيا مىتوان نذر کرد در شهر خاصى معتکف شد؟
ج: اگر اعتکاف در آن شهر، به نحوى رجحان داشته باشد، اشکال ندارد.
س. آيا اعتكاف در غير از مساجد چهارگانه جايز است؟ و نيّت آن چگونه مىباشد؟
ج: اعتكاف در غير از مساجد چهارگانه* (اعم از جامع و غير آن) به قصد رجاء مطلوبيت (به اميد اينكه مطلوب خداوند واقع شود) مانعى ندارد. * مسجد الحرام، مسجد النبى (صلى الله عليه وآله وسلّم)، مسجد كوفه و مسجد بصره
س. آيا اعتكاف در مسجدى غير از مسجد جامع باطل است و آيا ممكن است هر محله و حومهاى، مسجد جامعى غير از مسجد جامع شهر يا روستا داشته باشد؟ و آيا ممكن است كه در شهر چند مسجد جامع باشد؟
ج: قبلاً گذشت كه اعتكاف در هر مسجدى جايز است مشروط به اينكه در غير مساجد اربعه به قصد رجاء باشد يعنى به اميد اينكه مطلوب خداوند واقع شود و مختص به مسجد جامع نيست و ممكن است كه يك شهر يا روستا چند مسجد جامع داشته باشد.
س. اگر در يک شهر دو يا چند مسجد جامع وجود داشته باشد مىتوان در هر کدام که خواست معتکف شد؟
ج: به قصد رجاء اشکال ندارد.
س. مسجد جامع چيست؟ و راه تشخيص آن را بگوييد.
ج: مسجد جامع، مسجدى است که براى اجتماع عامه مردم شهر، بنا شده، بدون اين که اختصاص به گروه و محله خاصى پيدا کند.
س. اعتکاف در مساجد دانشگاههاى سراسر کشور چه حکمى دارد؟
ج: به قصد رجاء اشکال ندارد.
س. اعتکاف در مکانهايى که شک است که آيا جزء مسجد است يا نه، چه حکمى دارد؟
ج: غير از سرداب و محراب و پشت بام مسجد، در جاهاى ديگرى که معلوم نباشد جزو مسجد است يا نه، اعتکاف صحيح نيست.
س. آيا پشت بام مسجد تابع مسجد است يا بستگى به وقف كننده دارد؟
ج: پشت بام مسجد در حكم مسجد است مگر اينكه احراز شود كه هنگام وقفِ مسجد، پشت بام آن از وقف خارج شده است.
س. اعتکاف در حياط مسجد چه حکمى دارد؟
ج: اگر جزو مسجد نباشد، اعتکاف صحيح نيست.
س. آيا گذاشتن وسايل يا نوشتن نام موجب سبقت در محلى از مسجد مىشود؟
ج: بنا بر احتياط واجب گذاردن وسائلى مانند كيف موجب حق سبقت مىشود به شرط آن که از زمان گذاردن آن وسيله تا آمدن شخص زياد فاصله نشود، به نحوى كه منجر به تعطيلى مكان شود.
س. اگر کسى جاى شخصى را که معتکف بوده غصب کند در صورتى که جاهل بوده و يا عامد آيا ضررى به اعتکافش مىزند؟ و اگر ضرر مىزند آيا شامل کفاره و... مىباشد.
ج: گرچه بنابر احتياط مرتكب خلاف شده ولى اعتکاف صحيح است و کفاره هم ندارد.
س. الف) اگر در مسجدى که معتکف شده مانعى از ادامه دادن اعتکاف در آن مسجد برايش پيش آيد، آيا اعتکافش باطل مىشود؟ ب) چنانچه آن اعتکاف واجب باشد بايد در مسجدى ديگر معتکف شود و يا بعداً قضا کند؟ ج) اگر مانع برطرف شد آيا بايد به مسجد قبلى بازگردد؟
جواب: الف: باطل مىشود. ب: واجب است اعتکاف را در مسجدى ديگر يا همان مسجد بعد از رفع مانع، شروع کرده و يا قضا نمايد. ج: لازم نيست.
خروج معتكف از مسجد
استفتائات جدید
س. اگر داخل مسجد امکان وضو گرفتن باشد (مثل مسجد امام حسن عسگری قم علیه السلام) ولی معتکف به خاطر ندانستن مسأله، بعد از قضای حاجت در بیرون مسجد وضو نیز میگرفته است، اعتکاف او چه حکمی دارد؟
ج. اگر وضو گرفتن در آنجا رجحان داشته باشد، اشکال ندارد.
س. حکم ادامه دادن اعتکاف در مسجد دوم در صورتی که مسجدها به هم متصل بوده و یا به جهت مجوزشرعی از مسجد خارج شده و فاصله تا مسجد دوم به همان مقدار و یا کمتر باشد و ادامه اعتکاف در مسجد اول به جهت خوف خرابی مسجد ممکن نباشد چیست؟
ج. صحیح نیست.
س.رفتن به سرويسهاى بهداشتى متعلق به مسجد كه در خارج از مسجد است در موارد زير چه حكمى دارد؟ الف: براى حمام كردن(نظافت)؛ ب: براى غسل مستحب؛ ج: براى اينكه با وضو باشد؛ د: وضو گرفتن براى خواندن قرآن يا نماز مستحبى؛ هـ: براى شستن دندانها و دستها.
ج: خارج شدن از مسجد به دلايل مذكور اشكال ندارد، ولى بايد به قدر حاجت اكتفا كند و طول ندهد.
س. آيا در اعتكاف با بودن آب در مسجد مىتوان براى وضو به خارج از مسجد رفت؟
ج: در فرض مذكور معتكف نبايد از مسجد خارج شود.
س. آيا در هنگام اعتكاف، بيرون رفتن از مسجد براى غذا خوردن جايز است؟ و اگر خير، آيا خوردن در داخل مسجد جايز است؟
ج: خروج براى تهيه غذاى مورد نياز و يا غذا خوردن در بيرون اشكال ندارد؛ همانطور كه غذا خوردن در داخل مسجد فى حدّ نفسه منعى ندارد.
س. با توجه به مشکلاتى که صرف غذا در مسجد دارد، آيا صرف غذا در سالن غذاخورى که در محوطه مسجد قرار دارد براى معتکفين جايز است؟
ج) چنانچه عرفاً ضرورت دارد که براى صَرف غذا از مسجد بيرون رود جايز است، اما زياد معطّل نشود و اگر ضرورت عرفى ثابت نباشد، جايز نيست.
س. هيأت برگزارى اعتكاف كه متشكل از تعدادى از معتكفين است، وظيفه خدمت به معتكفين و فراهم كردن نيازمندىهاى آنها را بر عهده دارد لذا بايد نيازمندىهاى معتكفين مثل افطارى و سحرى را خريدارى كند، آيا اين مسئله به اعتكاف آنها ضرر نمىرساند؟
ج: خارج شدن از مسجد براى خريد چيزهاى ضرورى مثل غذا و غيره اگر در ضمن آن نيازمندىهاى خود را نيز تهيه مىكنند، اشكال ندارد؛ البته با رعايت قيودى که در استفتاى «خريد و فروش توسط معتكف» خواهد آمد.
س. حكم رفتن به حياط بيرونى كه ملحق به مسجد است چيست؟
ج: رفتن به جاهايى كه در حكم مسجد است، اشكال ندارد اما رفتن به خارج از مسجد جايز نيست مگر مواردى كه خروج از مسجد به خاطر آنها جايز است.
س.هنگام خروج از مسجد براى امور ضرورى، انتخاب کوتاهترين راه و رفتن زير سايه چه صورتى دارد؟
ج: احتياط واجب آن است که نزديکترين راه را انتخاب کند و واجب است در صورت امکان زير سايه ننشيند لکن راه رفتن زير سايه اشکال ندارد؛ گرچه احتياط مستحب ترك آن است.
س. در صورت نزديک بودن مکانی جهت قضاء حاجت يا وضو گرفتن يا مسواک زدن مسلم است که بايد به مکان نزديکتر برود؛ حال اگر مکان نزديک مستلزم صف ايستادن و معطّل شدن شود و مکان ديگری با فاصلهی کمی بيشتر باشد که معطّلی نداشته و زمان کمترى گرفته میشود تکليف چيست؟ (مثلاً سرويس بهداشتی در جنب شبستان اعتکاف هست ولی شلوغ است اما در وسط حياط مسجد حوض هست و میتوان آنجا بدون معطلی وضو گرفت) آيا بايد به مکان دوم برود؟ يا مستحب است؟ يا بهخاطر فاصله بيشتر، رفتن به مکان دوم جايز نيست؟
ج: رفتن به مکان دوم در فرض سؤال اشکالى ندارد.
س. آيا رفتن به تشييع جنازه در هنگام اعتكاف مدّت زمان مشخص دارد؟ حكم رفتن زير سايه در اين هنگام ـ چه در ماشين و يا غير آن ـ چيست؟
ج: زمان مشخصى ندارد و رفتن به تشييع جنازه در صورتی که ضرورت عرفی بهحساب آيد و آنقدر طولانى نشود كه باعث محو صورت اعتكاف شود، اشكال ندارد و در صورت امكان واجب است كه زير سايه ننشينند و احتياط مستحب اين است كه زير سايه حركت نكند.
س. نظر مبارکتان را در مورد «شرکت در امتحان براى معتکفين» بيان فرماييد.
ج: اگر شرکت در امتحان ضرورت ندارد خارج نشوند و براى افرادى که شرکت در امتحان ضرورت عرفى دارد مانع ندارد ولى خروج از مسجد نبايد به حدّى برسد که صورت اعتکاف محو شود.
س. آيا شخص معتکف براى شرکت در نماز جمعه مىتواند از مسجد محل اعتکاف خارج شود؟
ج: با انتخاب نزديکترين راه و معطّل نشدن در بين راه اشکال ندارد؛ ولى نبايد خروج او به مقدارى باشد كه صورت اعتكاف بههم بخورد.
س. آيا مىتوان براى غسل امّ داوود از محل اعتکاف خارج شد؟ بر فرض خروج (سهواً يا عمداً) آيا باعث ابطال اعتکاف مىشود؟
ج: با مراعات آنچه در جواب سؤال قبل گفته شد، اشکال ندارد.
س. آيا اشخاصى که مشغول کارند اعم از کارمندان، کارگران و معلمان و... مىتوانند در ايام کار معتکف شوند و در عين اعتکاف به محل کار رفته و بعد از اتمام کار به محل اعتکاف برگردند؟
ج: نمىتوانند.
س. اگر مكانهايى براى وضو و شستن دستها و دندانها در خارج از مسجد فراهم شده باشد، آيا واجب است مكان خاصى در داخل مسجد تهيه شود تا معتكف از مسجد خارج نشود؟
ج: صِرف نياز به خروج از مسجد براى طهارت و نظافت ـ براى جواز خروج ـ كافى است و تهيه مكانى در داخل مسجد واجب نيست.
س. اگر کسى سهواً به غير از جهاتى که تجويز شده براى بيرون رفتن از مسجد در هنگام اعتکاف بيرون رود، آيا اعتکافش باطل مىشود؟
ج: اگر به جهت فراموشى خارج شود و خروجش زياد طول نكشد، اعتکافش باطل نمىشود.
مبطلات و محرمات اعتكاف
استفتائات جدید
س. كارهاى حرام در هنگام اعتكاف چيست؟
ج: معتكف بايد از اين كارها پرهيز كند: * بوييدن چيزهاى خوشبو و عطريّات حتى گياهان خوشبو، همراه با لذّت؛ پس براى كسى كه حس بويايى ندارد اشكال ندارد. * خريد و فروش * ساير انواع تجارت؛ مثل صلح و اجاره و مضاربه و غير اينها (بنابر احتياط واجب). * مجادله و جدال ـ چه در امور دينى و چه دنيوى ـ به قصد غلبه بر ديگرى و اظهار فضل و برترى بر او؛ اما اگر به قصد اظهار حق و بازداشتن طرف از طريق باطل باشد، مانعى ندارد. * امور جنسى و شهوتآميز مانند بوسه، لمس و آميزش. * استمناء(1) (بنا بر احتياط واجب) ــــــــــــــ (1) گرچه استمناء در هر حال حرام و از گناهان بزرگ است ولى در حال اعتكاف گناهى بزرگتر است.
س. اگر معتكف به گمان اينكه مكانى تابع مسجد است، به آن مكان برود و بعد معلوم شود كه آنجا جزو مسجد نبوده، حكم اعتكافش چيست؟
ج: خروج عمدى از مسجد ـ ولو از روى جهل ـ اعتكاف را باطل مىكند.
س. اگر معتكف مبتلا به مرضى شود كه مجبور به افطار روزه است چه بايد بكند و حكم اعتكاف او چيست؟
ج: اعتكاف بدون روزه صحيح نيست لذا با افطار روزه، اعتكاف باطل مىشود.
س. آيا در صورت ضرورت يا عدم ضرورت مىتوان شخصاً در ايام اعتکاف خريد و فروش نمود و يا بايد توکيل يا نقل به غير بيع نمود؟
ج) خريد و فروش بر معتکف حرام است ولى هرگاه براى تهيه مواد خوراکى ناچار از خريد و فروش شود و شخص غيرمعتکفى که اين کار را انجام دهد، نيابد و تهيه اجناس مذکور بدون خريد نيز امکان نداشته باشد، در اين صورت خريد و فروش مانعى ندارد.
س. آيا جايز است كه معتكف كسى را براى خريد ـ چه ضرورى و چه غير ضرورى ـ وكيل نمايد؟
ج: اگر براى خريد نيازمندىهاى هنگام اعتكاف باشد، اشكال ندارد و اما در غير آن موارد اگر وكيل كردن در هنگام اعتكاف باشد، اشكال دارد.
س. موارد ضرورى كه خريد و فروش در آنها براى معتكف جايز است چيست؟
ج: مواردى كه در هنگام اعتكاف براى خودش و نفقه خانوادهاش به آن نياز دارد.
س. آيا اجاره و ديگر معاملات غير از خريد و فروش در هنگام اعتكاف جايز است؟
ج) ساير معاملات (غير از خريد و فروش) بنابر احتياط واجب در هنگام اعتكاف جايز نمىباشد.
س. آيا اجراى عقود و ايقاعات (غير از معاملات) در هنگام اعتكاف جايز است؟
ج: مانعى ندارد.
س. آيا گفتگو در مورد چيزهاى مباح هنگام اعتكاف جايز است؟
ج: اشكال ندارد.
س. انجام غسل براى معتکف در مسجد چه حکمى دارد و آيا فرقى بين غسل واجب و مستحب مىباشد؟
ج: غسل جنابت و حيض در دو مسجد شريف مکّه و مدينه، مطلقاً جايز نيست بلکه بايد تيمّم نموده فوراً خارج شود و در مساجد ديگر نيز اگر غسل، موجب درنگ کردن و يا آلودگى مسجد شود، جايز نمىباشد و ساير اغسال واجب و يا مستحب در صورت امکان و عدم مزاحمت براى ديگران اشکال ندارد.
س. عطر و گلاب زدن و يا بو کردن عطر و گلاب اعتکاف را باطل مىکند يا نه؟ اگر سهواً باشد چهطور؟
ج: در صورتى که عطر يا گلاب را براى لذت بردن بو کند، بنا بر احتياط واجب اگر اعتکاف واجب معيّن باشد بايد اعتکاف را به پايان ببرد و قضاى آن را بهجا آورد؛ و در واجب غيرمعيّن، اگر در دو روز اول باشد بايد اعتکاف را از سر بگيرد و اگر روز سوم باشد اعتکاف را اتمام و سپس از سر بگيرد و در اعتکاف مستحب قبل از اتمام روز دوم چيزى بر عهده او نيست و اگر روز سوم باشد بايد دوباره اعتکاف را از سر بگيرد و در آنچه ذکر شد بنا بر احتياط واجب فرقى بين عمد و سهو وجود ندارد.
س. کفّاره هر يک از مُحرّمات را بهطور جداگانه بيان کنيد؟
ج: اگر اعتکاف واجب را با آميزش جنسى (جماع) هرچند در شب باطل نمايد کفّاره بر او واجب مىشود اما در اعتکاف مستحب (در دو روز اول) اگر با اين عمل قصد دارد که از اعتکاف صرفنظر نمايد کفاره ندارد و در غير اين صورت بنا بر احتياط واجب کفاره ثابت است لکن انجام ساير مُحرّمات کفّاره ندارد گرچه احتياط مستحب پرداخت کفّاره مىباشد و کفّاره ابطال اعتکاف (در موارد وجوب کفّاره) کفّاره ابطال روزه ماه رمضان است.
س. با توجه به اينکه بوی خميردندان بوی خوشی است آيا مسواک زدن با خميردندان در حين اعتکاف مخلّ به اعتکاف هست؟
ج: مسواک زدن با آن مانع ندارد و آنچه حرام است بوييدن بوى خوش است.
س. اگر در مکانی از مسجد بوی خوشی میآمد آيا ترک آنجا لازم است؟ اگر وضوخانه بود و بوی خوش به سبب خميردندان يا صابون بود چه بايد کرد؟
ج: اگر بودن در آن مکان مستلزم بوييدن بوى خوش است بايد آنجا را ترک کند.
احكام مخصوص بانوان در اعتکاف
استفتائات جدید
س. حكم اعتكاف زنى كه در ايام اعتكاف ـ چه در روز اول يا دوم يا سوم ـ حيض يا استحاضه بر او عارض شده، چيست؟
ج: در صورت حائضشدن حتى اگر در ساعات آخر روز سوم باشد اعتكاف باطل مىشود و بايد فوراً از مسجد خارج شود؛ ولى در صورت استحاضه اگر به وظيفه مستحاضه نسبت به روزهاش عمل كند، اعتكافش صحيح است.
س. من در سال گذشته در ايام البيض در مسجدى معتكف شدم، پس از اتمام روز دوم اعتكاف، حائض شدم. با توجه به اين امر كه اعتكاف بر من واجب شده است، آيا قضاى آن حتماً بايد در ايام البيض ماه رجب و در همان مسجد باشد يا اينكه زمان و مكان آن مهم نيست؟
ج: با پيداشدن حيض ولو در بعض روز سوم اعتكاف باطل مىشود و قضا ندارد و اگر از قبل اعتكافى به سبب نذر بر او واجب شده قضاى آن را مىتواند در هر مسجدى و در هر زمانى بهجا آورد مگر آنكه در نذر، اعتكاف در مسجد خاص و زمان خاصى را ملحوظ داشته باشد كه در اين صورت بايد بر طبق همان نذر خود عمل كند.
س. حكم اعتكاف زنى كه شك در حيض يا استحاضه دارد، چه در روز اول يا دوم يا سوم، چيست؟
ج: اگر قبلاً پاك بوده، به شكش اعتنا نكند.
س. اگر زن در روزهاى عادت قرض بخورد تا از حالت عادت خارج شود مىتواند روزه بگيرد؟
ج: اشکال ندارد.
س. آيا غسلهاى استحاضه شرط صحّت اعتكاف است؟
ج: اين غسلها شرط صحّت اعتكاف نيست، مگر غسلهايى كه در صحّت روزه معتبرند.
قضاى اعتكاف
استفتائات جدید
س. اگر قضاى اعتكاف به علت بطلان، واجب باشد و ده روز پايانى ماه رمضان تمام شود. آيا جايز است كه براى درك فضيلت، قضاى اعتكاف را در ماه رمضان آينده بهجا آورد يا اينكه بايد فوراً قضا نمايد؟
ج: قضا در هر ماهى كه خواست اشكال ندارد، مگر اينكه نذر كرده باشد كه در ماه خاصى اعتكاف نمايد.
اعتكاف مسافر
استفتائات جدید
س. آيا مىتوان براى شركت در مراسم اعتكاف به شهر ديگرى كه بيش از چهار فرسخ با ما فاصله دارد مسافرت كرد و اعتكاف در صورت سفر صحيح است؟
ج: اگر قصد اقامت ده روز و يا نذر روزه در سفر نباشد، روزه در سفر صحيح نيست و با عدم صحّت روزه، اعتكاف هم صحيح نيست.
س. آيا انسان مىتواند در شهر ديگرى معتکف شود؟
ج: اگر مسافر باشد نمىتواند مگر اينکه نذر کرده باشد در سفر روزه بگيرد؛ و بنا بر احتياط واجب اين نذر بايد قبل از شروع سفر انجام گيرد.
س. من علاقه زيادى دارم كه در مراسم اعتكاف در مركز استان شركت كنم ولى چون در شهرستان زندگى مىكنم و اگر بخواهم به مركز استان بروم بايد نماز خود را شكسته بخوانم، آيا از اين نظر مشكلى نخواهم داشت؟
ج: كسى كه بخواهد در سفر معتكف شود، مىتواند نذر كند كه در سفر روزه بگيرد و مىتواند اعتكاف نمايد.
س. اگر كسى بخواهد در خارج از شهر خود اعتكاف كند، بهطور مثال در مكّه مكرّمه و از ساكنين مكّه نباشد و قصد ده روز هم نكند، آيا نذر كافى است؟ و صيغه آن چيست؟
ج: نذر روزه در سفر مانعى ندارد و با اين نذر روزه و اعتكافش صحيح است، ولى احتياط واجب آن است كه نذر قبل از شروع مسافرت باشد و صيغه آن عبارت است از: «لله علىّ أن اصوم في سفري إلى كذا».(1) ــــــــــــــ 1- و مىتواند ترجمه آن را بگويد كه عبارت است از: « براى خدا بر من است كه در سفر به فلان مكان روزه بگيرم»
مسائل متفرقه
استفتائات جدید
س. آيا اعلام عمومى اعتكاف در محافل عمومى با اخلاص منافات دارد؟
ج: اعلام اعتكاف اگر براى تشويق مردم باشد، مانعى ندارد.
س. اگر از معتكف سؤال شود كه آيا جزء معتكفين است بهتر است پنهان كند يا آشكار نمايد؟
ج: آشكار كردن مانعى ندارد، مگر اينكه براى ريا باشد
س. آيا جايز است دانشجويان معتكف درسهاى دانشگاهى خود را مرور كنند؟
ج: اشكال ندارد.
س. گفتگو با تلفن همراه در صورت ضرورت و يا عدم ضرورت در ايام اعتکاف چه حکمى دارد؟
ج) ضررى به اعتکاف نمىزند.
شرایط عقد ازدواج
استفتائات جدید
س: حكم زن غير مسلمانى كه با مرد غير مسلمان ازدواج كرده و بعد از ازدواج، آن زن مسلمان شده چيست؟ آيا بر شوهرش حرام مىشود؟
ج) زن بايد يك عدّه صبر كند، چنانچه در اين زمان شوهر نيز مسلمان شد، ازدواج باقى است والا فسخ مىشود.
س: آيا کتمان حقيقت وجود سابقه بيماريهاى صعب العلاج از قبيل سرطان زوجه در زمان عقد و مشخص شدن آن پس از ازدواج به عنوان فريب در ازدواج تلقى شده و امکان فسخ نکاح وجود دارد؛ در هر صورت آيا پرداخت مهريه بر شخص فريب خورده الزامى است يا خير؟
ج) اعلام عيوب لازم نيست بلكه پوشاندن عيوب در صورتى كه بدون پوشاندن براى بيننده قابل تشخيص باشد تدليس محسوب مىشود، بنابراين اگر عيب قابل تشخيص را پوشانده و مخفى كرده تا داماد مطلع نشود و يا در ضمن عقد نكاح شرط سلامت از عيب شده باشد، خيار فسخ دارد وگرنه ندارد.
س: همسر شخصى با رعايت آداب كامل از مادرش شير خورده است آيا محرمند و بايد از هم جدا شوند؟ در صورت محرميت آيا براى جدا شدن احتياج به طلاق هست؟
ج) در فرض سؤال محرم هستند و بايد از همديگر جدا شوند و نيازى به طلاق نيست.
س: آقايى بخاطر محرم شدن با خانوادهاى، با دختر آن خانواده صيغه عقد موقت خوانده است مسأله ازدواج اين دختر با پسرى که نوه دخترى آن آقا مىباشد، چگونه است؟
ج) آن دختر، جدّه ناتنى آن پسر محسوب شده و نمىتوانند با هم ازدواج كنند.
س: آقايى بخاطر محرم شدن با خانوادهاى، با دختر آن خانواده صيغه عقد موقت خوانده است مسأله ازدواج اين دختر با پسرى که نوه دخترى آن آقا مىباشد، چگونه است؟
ج) آن دختر، جدّه ناتنى آن پسر محسوب شده و نمىتوانند با هم ازدواج كنند.
س. شرط عدم نزدیکی و شرط عدم استمتاع در ازدواج دائم چه حکمی دارد؟ آیا خلاف مقتضای عقد محسوب نمیشود؟
ج. ازدواج مزبور اشکال ندارد و باید بر طبق شرط عمل شود.
س. در سند ازدواج، شوهر تعهد می کند بدون اذن همسر ازدواج نکند. آیا مبادرت به ازدواج بدون اذن همسر شرعا حرام است؟ آیا ازدواج موقت بدون اذن جایز است؟
ج. اگر ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگری آن را شرط کرده باشند، باید به شرط عمل کند و بدون اذن همسر، ازدواج دائم یا موقت جایز نیست.
صيغه عقد ازدواج
استفتائات جدید
س: براى عقد موقت اگر مرد خودش وکيل زن شود بايد چگونه صيغه را قرائت کند تا صحيح باشد؟
ج) در عقد موقّت بعد از تعيين مَهر و مدّت و اخذ وکالت از زن، مرد مىگويد: «اَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتى لِنَفْسى فِى المُدّة المَعلومَة على المَهْر المَعلوم»، و بعد بلافاصله مرد مىگويد: «قَبِلْتُ هٰکَذا».
س: آيا اگر مرد و زنى متوجه شوند كه عقدشان اشتباه بوده بايد دوباره بخوانند؟
ج) در صورت اطمينان به بطلان عقد، بايد آن را بطور صحيح انشاء کنند.
س: آيا عقد ازدواج به روش سنىها صحيح است يا خير؟
ج) در عقد ازدواج پس از حصول شرايط صحت، انشاء جدى عقد كافى است خواه بر اساس مذهب اهل سنت نزد عدلين باشد يا نباشد.
س: پدر من شهيد شدهاند و مادرم بعد از شهادت ايشان با آقايى ازدواج كردهاند كه يك پسر داشت بعد از اينكه ما به سن تكليف رسيديم مادرم و همسرشان تصميم گرفتند تا مسأله محرميت را در خانه حل كنند براى خواهر بزرگ من و پسر خواندهام، صيغه مدتدار محرميت خواندهاند و براى من و ابوى (پدر خواندهام) هم همينطور. ولى بدون اطلاع دقيق من و خواهرم، پدرخواندهام فقط به ما گفته بودند آيا مىخواهيد در خانه راحت باشيم و مشكل محرميت نداشته باشيم؟ و ما اظهار رضايت كرديم ولى نمىدانستيم اين محرميت چگونه حاصل مىشود يعنى نمىدانستيم قرار است ما را به عقد چه كسى درآورند، ولى ايشان همين اظهار رضايت براى راحت بودن با پسرشان را به مثابه اظهار رضايت براى صيغه تلقى كرده و صيغه را جارى كردند. با توجه به عدم علم من به چگونگى محرميت، نظر مبارك حضرت عالى در مورد صحّت اين عقد بفرماييد.
ج) اگر شما مىدانستيد آنچه قرار است اجرا شود، صيغه ازدواج موقّت شما با يك شخص است، ولو شخص را نشناسيد، اين ازدواج واقع شده و آثار شرعى بر آن مترتب است و همچنين اگر پس از اطلاع از اجراى صيغه و قبل از انقضاى آن سكوت اختيار نموده باشيد كه ناشى از رضايت باشد و در هر صورت رعايت احتياط در اين مسأله مطلوب است.
س. چه مقدار غلط خواندن به صیغه عقد ازدواج ضرر نمی زند و اگر عاقد الفاظ عقد ازدواج را غلط بخواند و بعد متوجه اشتباه خود شود، اولاً حکم عقد ازدواج مذکور چیست؟ ثانیاً تکلیف فعلی فرد عاقد چیست؟
ج. اگر غلط به گونه ای نباشد که معنا تغییر کند و عرفاً معنای مورد نظر از آن فهمیده شود ـ اگر چه به آن غلط می گویند ـ ، عقد محکوم به صحت است، و عاقد و زوجین در این باره تکلیفی ندارند؛ ولی اگر به گونه ای خوانده شده که معنا تغییر می کند و خلاف آنچه مورد نظر بوده را می فهماند، در این صورت اگر وکالت او برای خواندن عقد مدت معینی نداشته و باقی است باید فوراً عقد را به طور صحیح بخواند و اگر وکالت او زمان معینی داشته و مدت آن گذشته است، باید فوراً به زوجین اطلاع دهد و زوجین در صورت تمایل به زندگی مشترک اقدام به تجدید عقد نمایند. و روابط زناشویی آن دو در مدتی که از باطل بودن عقد اطلاع نداشته اند، وطی به شبهه محسوب می شود و نسبت به گذشته تکلیفی ندارند.
اولیای عقد
استفتائات جدید
س: در حدود 3 سال است که من و دختر عمويم به هم علاقهمنديم. سال قبل به خواستگارى او رفتم و بعد از انجام آزمايش قرار بر اين شد که تا اتمام درس همديگر صبر کنيم. آيا ازدواج موقت در شرايط فعلى بدون اطلاع خانواده با شرط نداشتن رابطه جنسى جايز است؟
ج) بنابر احتياط واجب ازدواج ولو موقّت بايد با اجازه ولىّ شرعى دختر باشد.
س: چندى پيش با دختر خانمى آشنا شدم و به هم علاقهمند شديم. اين مسئله را در خانوادهها مطرح کرديم و بعد از آشنايى خانوادهها راضى شدند که ما با هم نامزد باشيم، ولى بعلت عدم تقيد خانوادهها به مسائل مذهبى، علىرغم خوستههاى من و خانم راضى به خواندن صيغه و... نشدند و گفتند و مىتوانيم فعلاً با هم دوست باشيم و بعد از آنکه وضع کار من درست شد، يکجا عروسى کنيم مىخواستم بدانم براى افرادى مثل ما که پدر دختر مقيد نيست، راه حلى وجود دارد؟
ج) اگر ولىّ شرعى دختر به اصل ازدواج شما با وى رضايت دارد، براى اجراى صيغه اذن جديد شرط نيست.
س: آيا متعه با يك زن جوان مسيحى بدون اجازه والدينش جايز است؟
ج) نكاح موقّت با دختر مسيحى اشكال ندارد ولى اگر باكره باشد بنابر احتياط اذن پدر شرط است.
س: دخترى كه دم بخت است و موقع ازدواج او رسيده است اگر ولىّ قانونى او (يعنى پدر و جدّ پدرى) يا مفقودالاثر باشند يا حضور داشته باشند و با ازدواج چنين دخترى مخالفت داشته باشند در صورتى كه شوهر همكفو او محسوب شده و توانايى فراهم آوردن امكانات چنين ازدواجى را از نظر مادر دختر و معرفين داشته باشد، از نظر حضرتعالى آيا يكى از سر دفتران ازدواج مىتواند چنين ازدواجى را ثبت و امضاء نمايد يا خير؟
ج) ازدواج دختر باكره موقوف بر اجازه پدر يا جدّ پدرى است ولى اگر پدر و جدّ پدرى مفقود باشند يا در سفر باشند و دسترسى به آنان نباشد در اين صورت احتياج به اجازهى آنان نيست و همچنين اگر با ميل دختر به ازدواج، كفو شرعى و عرفى وى از او خواستگارى كند و پدر و جدّ پدرى از اجازهى چنين ازدواجى امتناع ورزند و پاى كفو شرعى و عرفى ديگرى كه مورد قبول پدر يا جدّ پدرى باشد در ميان نباشد، در اين صورت ولايت پدر و جدّ پدرى ساقط است و ازدواج دختر نياز به اجازه آنان ندارد.
س1: آيا مىتوان دختر باكرهاى را كه فاقد پدر و جدّ پدرى مىباشد براى محرميّت، به عقد فرزند نوزاد پسر مردى كه به منزل آنها تردد دارد (اعم از فاميل و...) درآورد؟ س2: در صورت خوانده شدن مجرّد عقد در قبل، آيا آنها به هم محرم بوده و آن دختر عروس آن مرد و مادرش مادر زن نوزاد محسوب مىشود؟ س3: محرميت و ازدواج آنها در آينده با يكديگر چه حكمى دارد؟
ج) دختر بالغه رشيده كه پدر و جدّ پدرى ندارد اختيار ازدواجش با خودش است و نياز به اجازه كسى ندارد، ولى در تزويج او با پسر نابالغ اگر چه شيرخوار باشد، بايد با ولايت پدر پسر باشد، و عقدى كه به قصد جدّى تزويج و به نحو صحيح خوانده شده، تمام آثار شرعى آن بر آن مترتب است.
عقد فضولی
استفتائات جدید
س: آيا صيغه نکاح به گونه فضولى صحيح است؟
ج) صيغه نکاح فضولى با اجازه متأخر (بعدى) تصحيح مىشود.
ازدواج موقت
استفتائات جدید
س: سؤالى كه من داشتم اين است كه آيا شخصى مىتواند زنى را به عقد موقت خود در آورد با اين شرط كه ده روز اول هر ماه بر هم محرم شوند؟
ج) صحيح نيست.
س: اگر زنى مردى را وکيل کند كه او را [مثلاً] دو روزه عقد کند و مرد فضولى کرده و او را سه روزه عقد کند ولى زن رضايت ندهد آيا عقد باطل است يا فقط مدت اضافى آن محكوم به بطلان است؟
ج) عقد مزبور كه برخلاف وكالت انجام گرفته و زن آن را امضاء نكرده است، باطل است.
س. خانمی در عقد موقت، از دبر، همبستری داشته است و به خاطر جهل به عدّه، بلافاصله بعد از اتمام مدت متعه اول با دیگری متعه شده اما دخول بعد از مدتی بوده که عملاً عدّه متعه اول تمام شده بود، آیا حرمت ابدی با دومی حاصل شده است؟
ج. در مورد مذکور حرمت ابدی ثابت است.
س. حکم کسی که در عقد موقت کسی بوده و بدون بخشیدن مدت به عقد مرد دوم درآمده است؟
ج. در صورتی که مرد علم داشته باشد و یا دخول صورت گرفته باشد حرام میشوند، اما اگر علم به موضوع و حکم ندارند و دخول صورت نگرفته، عقد باطل است اما حرمت ابدی نیست.
س. حکم عقد موقت در صورتی که مدت ذکر شده ولی مهریه ذکر نشده چیست؟
ج. عقد باطل است.
س. در صورتی که در عقد موقت، مهریه ذکر شده ولی مدت ذکر نشده حکم عقد چیست؟
ج. تبدیل به عقد دائم می شود.
س. در صورتی که در عقد موقت، مهریه و مدت ذکر نشده آیا عقد صحیح است؟
ج. باطل است.
س. حکم عقد موقت در صورتی که مهریه یا مدتی که در صیغه بیان شده است ابهام داشته باشد چیست؟
ج. اگر مهریه معلوم ولی مدت نامعلوم باشد، احتیاط واجب در این است هم مدت را هبه کند و هم طلاق داده شود. و اگر مهریه نامعلوم باشد، عقد باطل است.
موارد فسخ ازدواج
استفتائات جدید
س: آيا عدم توانايى مرد براى بچهدار شدن مىتواند باعث فسخ ازدواج شود؟
ج) اين مورد از موارد فسخ نمىباشد، بلکه جدايى زن در وضعيّت مذکور، نياز به طلاق دارد و طلاق در اختيار مرد است و زن در صورتى که ادامه زندگى براى او عسر و حرج باشد، مىتواند به حاکم شرع مراجعه نمايد.
س: اگر پس از جارى شدن صيغه عقد دائم معلوم شود که دختر باکره نبوده آيا عقد باطل است؟ و نيازى به خواندن صيغه طلاق است؟
ج) عيب مذکور به خودى خود موجب فسخ نکاح نيست.
س: تدليس در ازدواج در چه صورت موجب حق فسخ مىگردد؟
ج) اگر وجود صفت کمال يا سلامت از عيوب و نقائص در ضمن عقد، شرط يا دختر توصيف به آن شده باشد و يا قبل از عقد ذکر گرديده و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد و سپس خلاف آن ثابت شود، زوج حق فسخ عقد را دارد و اگر دخول شده و مُدَلِّس (فريب دهنده) زوجه بوده، استحقاق مهر را ندارد و اگر مُدَلِّس غير زوجه بوده، مهرالمسمّى (مهريهاى که هنگام عقد مشخص شده) را استحقاق دارد و زوج بعد از پرداخت مهر به زوجه، مىتواند به مُدَلِّس رجوع و از او اخذ نمايد.
س: اينجانب در سال گذشته با دوشيزهاى آشنا شده و ايشان را بطور رسمى به عقد خويش درآوردم. نامبرده خود را قبل از ازدواج ديپلمه معرفى نموده بود كه بعد از ازدواج متوجه شدم به من دروغ گفته است مىخواستم بدانم آيا عمل ايشان مصداق تدليس در ازدواج مىباشد و آيا درست است بواسطه اين عمل عقد نكاح را فسخ نمايم؟
ج) عمل مذکور تدليس محسوب نمىشود و موجب فسخ نکاح نمىباشد.
س: هرگاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگويد همسر و فرزندى ندارم و دختر با اين شرط آماده ازدواج با او شود و بعد از عقد معلوم شود که مرد دروغ گفته است آيا زن حق فسخ دارد؟
ج) اگر عنوان تدليس پيدا كند بطورى كه عقد مبنى بر آن واقع شده باشد، دختر حق فسخ دارد.
س. اگر کسی از روی فراموشی به این که محرم است، در حال احرام عقدی را به واسطه وکیل برای خود انجام دهد، آیا این عقد باطل است؟ در صورت بطلان آیا حرمت ابدی هم شامل این عقد می شود؟
ج. عقد باطل است و چنانچه حکم مسأله را می دانسته ولی فراموش کرده که محرم است، بنابر احتیاط، موجب حرمت ابدی میشود.
مهریه
استفتائات جدید
س: من براى خواستگارى و ازدواج اقدام كردم و در موقع تعيين مهريه با مشكل روبرو شدم به طورى كه در ظاهر و با اكراه و بخاطر شرايط حاکم بر مراسم با مبلغ مهريه پيش نهادى كه 500 سكه بود موافقت كردم سؤالم اين بود كه مسئله مهريه از نظر شرعى چه حكمى دارد؟
ج) اگر داماد با رضايت خود مبلغ زيادى را مَهر قرار دهد و عقد ازدواج بر طبق آن مهريه خوانده شود، آن مقدار مَهر بر عهده شوهر لازم مىشود.
س: در خصوص شرايط مهريه مىخواستم بدانم آيا از نظر شرعى تغيير شرط عندالمطالبه بودن به عندالاستطاعه بودن چگونه است؟
ج) با توافق زوجه بلامانع است.
س: اگر در عقدنامه (عقد دائم) مشخص نشده باشد ملاک مهريه، سکه طرح قديم است يا جديد آيا عقد بر آن صحيح است؟
ج) در فرض سؤال، اگر تعيين يكى از آن دو ـ هر چند با متعارف بودن آن ـ ممكن نيست، عقد صحيح است و شوهر بايد مهرالمثل را بپردازد.
س: مردى از دنيا رفته است و مهريه همسرش هشت ميليون تومان بوده است. قبل از ازدواج در مورد سه دانگ خانه كه فقط زمين آن موجود و مال زوج بوده است توافق شده بود كه مهر زن باشد در حاليكه هنوز خانه ساخته نشده بود. چيزى كه زوج نوشته و در حضور چند شاهد امضاء كرده به قرار ذيل است: «اينجانب بطور شرعى و قانونى ملزم مىشوم هر زمان ساختمان خانه مسكونى خودم واقع در ... تكميل گرديد 3 دانگ مشاع از 6 دانگ آن را به نام همسرم... در يكى از دفاتر اسناد رسمى انتقال دهم و ايشان مبلغ 8 ميليون تومان را رسيد نمايد». ضمناً در ذيل اين برگه پدر شوهر متعهد شده است كه 30 سكه به زوجه دهد (تعهد بعد از عقد) كه هنوز به وى نداده است. قبل از تقسيم ارث چه چيزى بايد به عنوان مهريه به زوجه پرداخت گردد؟ 3 دانگ خانه كه هنوز هم تمام نشده است يا 8 ميليون تومان؟ آيا پدر شوهر ملزم به دادن 30 عدد سكه به زوجه مىباشد؟
ج) مهريهاى را که شوهر بدهکار آن و زن طلبکار آن است خصوص همان مبلغى است که در حين اجراى عقد نکاح، عقد بر آن خوانده شده و با فوت شوهر، زن حق دارد آن مبلغ را از ترکه شوهر مطالبه و دريافت کند، و قرار بعدى شوهر و همچنين قرار بعدى پدر شوهر اعتبار شرعى ندارد و موجب حق مطالبه چيزى براى زوجه نيست.
حقوق زوجین
استفتائات جدید
س: ما در يك كشور خارجى زندگى مىكنيم اينجا آقايان همه وظايف و امور خانه را به عهده زنان گذاشتهاند و زنان در خانه براى خود وقت هيچ فعاليتى ندارند و مواقع تفريح هم براى آنها فراهم نمىکنند، اين چه حکمى دارد؟
ج) همسران مجاز نيستند زنان خود را مکلف به انجام کارهاى خانه کنند، و زنان شوهردار در کارهاى شخصى خود آزاد هستند و نسبت به شوهرانشان هيچ تکليفى زائد بر اداى حقوق زناشويى ندارند.
س: اگر مرد متأهلى شغل خود را از دست بدهد و زنش براى معاش خانواده بصورت موقت كار كند، آيا شوهر به زنش مديون خواهد شد؟
ج) زن اگر درآمد کار خود را خودش تبرعاً خرج زندگى مشترک مى کند شوهر ضامن عوض آن نيست ولى اگر به شوهر قرض دهد سپس از طرف شوهر آن را خرج زندگى کند و يا به امر و درخواست شوهر آن را خرج زندگى مشترک کند، شوهر ضامن عوض آن است.
مسائل متفرقه ازدواج
استفتائات جدید
س: آيا ازدواج دائم با اهل كتاب جايز است؟
ج) بنابر احتياط واجب جايز نيست.
س: من از کشورم و همسرم دور هستم و در بيمارستان محل كارم با زنى مسيحى آشنا شدهام آيا طبق نظر معظم له متعه با او برايم جايز است؟ اگر بله بايد به او چه بگويم و چه توضيحاتى برايش بدهم تا موافقت کند و اين مسئله را با مسائل قانونى و رسمى ازدواج در کشور مطبوعش اشتباه نگيرد چون اگر به او بگويم «دوستى» مىپذيرد و اين رابطه همه چيز را شامل مىشود ولى اگر بگويم «ازدواج» او اين مسئله را با تمامى بارهاى حقوقى و مالىاش که در حقوق مدنى اينجا مطرح است تصور مىکند. آيا مىتوانم به او بگويم که اين قراردادى بين من و توست تا براى مدت زمان معينى با هم رابطه داشته باشيم؟
ج) به هر حال اگر ازدواج متعه درست به او تفهيم نشود و رضايت به ازدواج متعه بدان نحو که صحيح است ندهد اين ازدواج محکوم به بطلان است.
س: من حدود 5 سال پيش به دين اسلام مشرف شدم ولى همسر و فرزندانم معتقد به فرقه مسيحى «مورمنها» هستند من هم قبل از اسلام به همين فرقه معتقد بودم. هر چقدر كه من معلومات و اعمال عبادىام را نسبت به اسلام افزايش مىدهم، تنش بيشترى در خانواده من ايجاد مىشود. من روى روابط خانوادگىام با شدت بيشترى فعاليت مىكنم ولى اين مسئله پيشرفت كمى مىكند. من چه بايد بكنم؟ آيا طلاق گناه خواهد بود؟ اگر طلاق ندهم گناه خواهد بود؟ همسرم به مقدار ملايمى نسبت به اسلام دشمنى مىكند. شرايط سختى است.
ج) با فرض اينكه شما و همسرتان هر دو مسيحى بوديد و بر طبق آئين دين مسيح ازدواج نموديد با اسلام شما و بقاى همسرتان بر دين مسيحيت اين علاقه زوجيت بين شما شرعاً بقوت خود باقى است و نيازى به طلاق و جدائى نيست و در هر صورت اختيار طلاق شرعاً با شوهر است.
س: مىخواستم بدانم در معاشرت با همسر شرعى و قانونى به لحاظ جارى شدن عقد دائم چه ميزان آزادى وجود دارد در حاليکه هنوز مراسم صورى ازدواج انجام نشده است؟
ج) پس از خوانده شدن عقد نکاح، هرگونه استمتاع بين زن و شوهر جايز است مگر آنکه با توافق طرفين يک نوع استمتاع خاص ممنوع و موکول به شب زفاف شده باشد که در اين صورت مرد بايد به شرط خود پايبند باشد.
س: آيا ازدواج با دخترى كه شش سال از پسر بزرگتر است اشكال دارد؟ ملاکهاى يك ازدواج خوب چيست؟
ج) فى نفسه مانع ندارد و ملاک ازدواج خوب آن است که بر اساس ايمان و اخلاق اسلامى استوار باشد.
س: آيا ازدواج با دختران سنى جايز است؟
ج) مانع ندارد.
س: اگر جوانى موقع ازدواجش است ولى به خاطر ترس از مشکلات مالى قادر بر ازدواج نباشد چه بايد بکند؟
ج) اگر منظور، ترس از مشكلات مالى در آينده جهت اداره زندگى است، براى آينده توكل به خدايتعالى نمايد و روزى را از خدا بداند و چنين ترسى را به دل راه ندهد بلكه بجاى آن كوشش كند كارى پيدا كند كه بوسيله آن بتواند امرار معاش نمايد.
مخالفت زوج با شاغل بودن زوجه س: اگر زوجه قبل از ازدواج شاغل بوده باشد و در زمان عقد زوج با توجه به شرايط موجود با شاغل بودن وى موافق بوده باشد اگر پس از گذشت مدتى از شروع زندگى مشترک زوج تشخيص دهد شاغل بودن زوجه به زندگيشان لطمه وارد مىكند. آيا زوج مىتواند با شاغل بودن زوجه مخالفت كند؟
ج) اگر ضمن عقد شرط کرده باشند، بايد به شرط عمل کنند مگر اينکه با هم توافق کنند.
س: ازدواج با پيروان اسماعيلية چه حکمى دارد؟
ج) ازدواج با چنين اشخاصى با رعايت شرايط صحّت ازدواج اگر مستلزم ترتب مفسده نباشد اشکال شرعى ندارد.
س: اگر پدر همسرم با مادرم ازدواج كند، آيا نكاح من و همسرم صحيح خواهد ماند يا خير؟
ج) موجب بطلان عقد شما نمىشود.
س: من يك زن شيعه هستم آيا مىتوانم به جاى يك شيعه با يك سنّى ازدواج كنم؟
ج) ازدواج زن شيعه با مرد سنى اگر خوف خطر براى مذهب نباشد، اشكال ندارد.
س: آيا گرفتن جشن و مراسم ازدواج براى کسى که مىداند اغلب اقوام او اهل رعايت احكام شرع نبوده و از منازل خود به قصد شرکت در جشن با آرايش و بدحجاب خارج مىشوند محل اشکال است؟ و آيا صاحب مجلس در گناه آنان سهيم نمىباشد؟
ج) اصل برپايى جشن و مراسم ازدواج و دعوت از اقوام و دوستان اشکالى ندارد ولى مجاز نيست مقدمات و اسباب حرام را در آن مجلس فراهم نمايد و بايد واردشدگان را در صورت تحقق موضوع «نهى از منکر»، نهى از منکر نمايند
س: اگر زنى مدعى عقد دائم با مردى باشد اما هيچ مدرك يا شاهدى نداشته باشد و مرد با ارائه شهود و ادلّه مدعى عقد موقّت باشد، حكم اين عقد چيست؟
ج) اگر مرد كه مدعى وكالت در اجراى عقد موقّت است نتواند اثبات كند كه وكالت در ذكر مدّت هم داشته و در عين حال ثابت شود كه عقد را با ذكر مدّت و به صورت عقد متعه خوانده، عقد باطل است مگر آنكه زوجه آن را تنفيذ و امضاء كند، و اگر ثابت نشود كه عقد را به صورت عقد متعه خوانده، عقد در فرض سؤال صحيح است و آثار عقد دائم بر آن مترتب است.
طلاق
استفتائات جدید
س: آيا صدور طلاق خلع بدون بخشيدن مبلغى از مهريه به گونهاى كه رضايت مرد فراهم شود صحيح است؟
ج) طلاق خلع، طلاق با عوض است كه اگر عوض نداشته باشد، طلاق خلع نخواهد بود و لازم نيست عوض، مَهر يا جزئى از آن باشد.
س: در حال حاضر بعضى دادگاهها به صرف دادن مبلغى از طرف زن به شوهر، طلاق را خلع محسوب مىکنند در حالى که زن کراهتى زيادى (که در طلاق خلع معتبر است) نداشته و يا با ادامه زندگى به معصيت دچار نمىشود ولى با وجود اين، خواهان طلاق است آيا از جهت شرعى مىتوان گفت چنين طلاقى طلاق خلعى است و اگر مرد در عده به زن رجوع کند با توجه به اينکه زن نسبت به آن مبلغ رجوع نکرده، آيا رجوع مرد صحيح است؟
ج) اگر كراهت از شوهر و ادامه زندگى با او از سوى زن نباشد، چنين طلاقى طلاق خلعى نخواهد بود و صِرف اين كه پولى به شوهر بدهد تا او را طلاق دهد براى ترتب احكام طلاق خلعى كافى نيست و در طلاق خلعى تا زن رجوع در بذل نكند مرد حق رجوع در طلاق ندارد و رجوع او بىاثر است.
س: در طلاق خلع مقدار بذل بايد چقدر باشد؟ اگر مقدار معتنابهى از مهريه زن هنوز بر ذمه شوهر باقيمانده باشد و بذل نشود آيا زن مىتواند با بذل مال بسيار اندکى طلاق رجعى را به خلع تبديل کند؟
ج) مقدار معيّنى ندارد بلكه هر چند مال كمى هم بذل شود، طلاق خلع محقق مىشود.
س: اگر مردى زن خود را دوبار طلاق دهد و بعد از طلاق دوم و انقضاى عدّه، كسى او را متعه كند، آيا عقد متعه اثر دو طلاق سابق را از بين مىبرد كه با طلاق سوم به محلل محتاج نباشد؟
ج) متعه هادم نيست علىالاحوط الوجوبى.
س: در طلاق مستوجب عسر و حرج، آيا صرف بخشيدن مهريه از طرف زوجه و اعلام تنفر مشاراليها از زوج، از موارد ايجاد عسر و حرج و حق طلاق برای زوجه خواهد بود يا خير؟
ج) صرف اين مطالب ذکر شده، از موارد عسر و حرج نيست.
س: سر دفترى طلاقهاى متعددى را جمع کرده تا پيش شاهد عادل بخواند. مستدعى است در موارد ذيل حكم را بفرماييد: الف) وکيل حين خواندن طلاق نمىداند شرط طلاق در مطلقه موجود است يا نه چون حضور ندارد و چندين روز گذشته ولو قبلاً از زن سؤال شده. ب) طلاق در جمع علما خوانده مىشود. بر فرض شهادت آيا مىتوانند آقايان شهادت دهند با اينکه طرفين را نديده و نمىشناسند و به علاوه تعداد طلاق زياد است؟
ج) آن چه که شرط صحّت طلاق مىباشد، اجراى آن در حضور دو شاهد عادل است ولى لزومى ندارد که شاهدها دو طرف (زوجين) را بشناسند، بله مجرى صيغه طلاق بايد در فرض غيبت زوجه، نام او را نزد شهود و در مجلس هنگام خواندن صيغه طلاق ببرد. و زياد يا کم بودن تعداد طلاق تغييرى در حکم مذکور ايجاد نمىکند.
س: آيا طلاق بدون رضايت قلبى طرفين و تنها با احراز رضايت زبانى، علىرغم وجود شواهد کافى بر عدم رضايت صحيح است يا خير؟
ج) طلاق اكراهى صحيح نيست ولى اگر بدون اكراه و اجبار با اراده و با اختيار و مراعات شرايط انجام بگيرد، صحيح است.
س: يکى از نزديکان اينجانب اخيراً طلاق خلع گرفته و وقوع طلاق در زمان پاکى زن بوده است اما روز قبل از وقوع طلاق و جارى شدن صيغه، اين زن و شوهر نزديکى داشتهاند. امروز مطلع شدم که طلاق باطل است و بعد از پاکى، نبايد نزديکى صورت گيرد. لطفاً وضعيت اين زن و مرد و تکليف آنها را بيان بفرماييد.
ج) در فرض مذكور طلاق باطل است و زوجيّت تا طلاق با شرايط آن صورت نگرفته، باقى است.
س: در بعضى از كشورهاى خارجى طلاق محلى بانوان مسلمان انجام گرفته ولى به علت مفقودالاثر بودن شوهر امكان ثبت شرعى و قانونى آن نيست و زن در بلاتكليفى بسر مىبرد كه بر اثر اين بلاتكليفى زوجه در عسر و حرج قرار گرفته و فرزندان حاصل از اين ازدواج نيز به دليل عدم حضور پدر از داشتن هرگونه مدرك هويتى كشورشان محروم گرديدهاند. آيا حاكم شرع مىتواند صيغه طلاق را در چنين شرايطى با مراجعه زوجه و تظلم او جارى نمايد؟
ج) وكيل حاكم شرع مىتواند در اينگونه موارد، صيغه طلاق را اجرا كند.
س: آيا مىتوان زن حامله را طلاق داد؟ اگر شرايط خاصى موجود است بفرماييد.
ج) طلاق زن حامله صحيح است.
س. در صورتی که مرد برای طلاق همسرش وکالت طلاق به وکیل بدهد و زن بگوید در پاکی هستم و صیغه طلاق جاری شود، بعداً بگوید در عادت بودم با توجه به اینکه صیغه طلاق صحیح نبوده است آیا زن می¬تواند دوباره به وکیل رجوع کند و تقاضای جاری کردن صیغه طلاق را داشته باشد؟
ج. تابع چگونگی وکالت است، چنانچه وکالت استمرار داشته باشد، مانعی ندارد.
س. مطلّقه رجعیه در زمان عدّه حکم زوجه را دارد، محدوده حلیت زوج نسبت به زوجه بدون قصد رجوع چه مقدار است؟
ج. در فرض سؤال انجام کارهایی همچون وطی که برای غیر زوج نسبت به زوجه اش حلال نیست ـ ولو بدون قصد رجوع ـ در صورتی که قصد آن فعل را داشته باشد و نظیر غافل و نائم و ساهی نباشد موجب رجوع است.
س. آیا زنی که در حال گذراندن عده وطی به شبهه است با وجود دیگر شرائط ،طلاقش صحیح است؟
ج. طلاق مانع ندارد و صحیح است.
عدّه
استفتائات جدید
س: خانمى که عقد موقتى داشته و با توجه به اينکه تخليه رحم کرده، نمىدانسته که بايد عدّه نگه دارد، بعد از مدتى که از اتمام مدت صيغه گذشته، ازدواج کرده و اکنون متوجه مطلب شده، با توجه به اينکه سه سال از آن زمان مىگذرد، نمىداند در واقع ازدواجش بعد از عدّه بوده يا در عدّه صورت گرفته است، آيا اين خانم به شوهرش حرام ابدى مىشود يا خير؟ آيا در حکم فرقى بين خانمى که علم به نگه داشتن عدّه دارد با خانمى که جاهل به آن است، وجود دارد؟
ج) اگر نمىداند كه عقدش در عدّه واقع شده يا بعد از آن، عقد محكوم به صحّت است ولى اگر بداند كه عقد در عدّه واقع شده ليكن نمىدانست كه بايد عدّه نگهدارد، آن عقد باطل است و اگر آن مرد با او نزديكى كرده بر هم حرام مؤبّد شدهاند.
س: مردى زن خود را طلاق داده است و قبل از اينکه عدّه زن تمام شود با هم ازدواج موقّت كردهاند، آيا اين كار جايز است؟
ج) اگر عدّه رجعيّه بوده عقد ازدواج موقّت باطل است و اگر بعد از عقد در زمان عدّه همبستر شدند، رجوع محقق شده و زوجيت بحال سابق برگشته است.
س: در علم پزشكى امروز گاه زنان با بستن لوله رحم به طور دائم نابارور مىشوند. آيا اين زنان هم جهت ازدواج موقّت نياز به نگهداشتن عده دارند در صورتى كه به طور قطع و يقين اختلاط مياه صورت نمىپذيرد؟
ج) در هر صورت، اگر مدخول بها باشد وبه سن يائسگى نرسيده باشد، عدّه دارد.
س: متمتعبها اگر مستقيمةالحيض نباشد و فاصله دو حيض او چندين ماه طول بكشد، آيا در حكم ممنلاتحيض است كه بايد 45 روز عدّه نگهدارد و يا در حكم منتحيض است كه بايد دو حيض ببيند؟
ج) اگر حيض مىبيند ولو با فاصله طولانى بايد تا عادت صبر كند.
قصاص، دیات و کفارات
استفتائات جدید
س: پول ديه ناشى از تصادف فرزند (شكستن پا) را پدر او مى تواند صرف تامين مخارج زندگى خود و خانوادهاش نمايد يا خير و آيا لازم است براى آن فرزند نگهدارى نمايد و يا بعداً به او برگرداند و يا براى او خرج نمايد؟
ج) فقط در صرف براى احتياجات بچه مجاز است و در غير آن جايز نيست.
س: ديهى با پشت دست زدن به دهان و خون آمدن از لب چيست؟ زن باشد و يا بچه نابالغ؟
ج) در فرض سؤال اگر پارگى در لب ايجاده شده باشد، ديه آن دو شتر است و تفاوتى هم ميان زن و يا بچه نابالغ وجود ندارد.
س1: اگر کسى را طورى کتک بزنيم که بدنش سرخ شود و البته بعد از چند دقيقه خوب شود آيا بايد ديه بدهيم؟ مقدار ديه چقدر است؟ س2: اگر با کودک صغيرى جورى شوخى بکنيم که بدنش سرخ شود آيا معصيت کردهايم؟ و بايد ديه بدهيم؟
ج1و2) ديه ثابت است و اگر در بدن باشد ديهاش سه چهارم دينار است (يک دينار شرعى معادل 6 /3 گرم طلا مىباشد).
س1: منظور از اينکه ديه زن اگر به ثلث ديه مرد برسد نصف مىشود چيست؟ س2: آيا مطالبه نکردن ديه دليل بر ابراء ذمّه است؟
ج1) ديه هر عضوى از اعضاى بدن زن اگر به حدّ ثلث ديه مرد نرسد بايد همان را به زن بپردازد، مثل آنکه دو انگشت يا سه انگشت زن را قطع کند، و اگر ديه عضوى را که بر آن جنايت وارد کرده بيش از ثلث ديه مرد باشد، نصف آن را به زن بدهکار است، مثل اين که يک گوش زن را ببرد، يا يک چشم او را کور کند و بدانيد که در بازگشت ديه زن در صورت تجاوز از ثلث ديه مرد به نصف، ميزان ديه هر عضوى است که جنايت بر آن وارد کرده است نه آن که مجموع اعضا جمع شود، و به حساب مجموع، ملاحظه زيادتر از ثلث و ارجاع به نصف گردد، مثلاً اگر دو انگشت زن را بريد و يک چشم او را کور کرد، ديه چشم، نصف ديه مرد است که ربع ديه کامله مىباشد و ديه دو انگشت خمس ديه کامله است که بايد آن را بپردازد و ديه دو انگشت با ديه چشم جمع نمىشود تا مجموع نصف گردد. ج2) در صورتى که مجنىّعليه نسبت به ديه عضوى ابراء ذمّه نمايد، جانى بدهکار ديه آن عضو نيست، ولى صِرف مطالبه نکردن، ابراء ذمّه نيست.
س: در مواردى که پرداخت ديه بر عهده عاقله است، هر گاه عاقله (عصبه) وجود نداشته و يا متمّکن از پرداخت ديه نباشند، آيا پرداخت ديه بر عهده خود جانى و در صورت اعسار او، بر بيتالمال است و يا آنکه پس از اعسار عاقله (عصبه) و يا فقدان آنها، مراجعه به جانى وجهى نداشته و ديه از بيتالمال پرداخت گردد؟
ج) در صورت فقدان يا فقر و عجز عاقله در قتل خطأى، ديه بايد از بيتالمال پرداخته شود.
س: فقهاى عظام با عنايت به روايت فرمودهاند که هرگاه قاتل عمد فرار کرده و به او دسترسى نباشد ديه از اموال او گرفته مىشود و چنانچه مالى نداشته باشد ديه از اموال نزديکان او به نحو الاقرب فالاقرب و اگر بستگانى نداشت و يا بستگان او متمکّن نبودند از بيتالمال پرداخت مىشود، با عنايت به اختلاف فتاوا: الف: آيا مراد از الاقرب همانگونه که بسيارى از فقها استفاده کردهاند عاقله است يا افرادى اعم از آنها، به نحوى که شامل فرزندان اناث، صغير و مجنون نيز گردد. ب: آيا حکم مزبور مختص به قتل عمد است و يا شامل قتل شبه عمد و خطاى محضى که پرداخت ديه بر عهده جانى است، نيز مىشود؟
الف) اناث و صغار و مجانين مشمول اين حکم نيستند. ب) اين حکم مخصوص به قتل عمد است، و در شبه عمد و خطأ محضى که ديه بر عهدهى خود جانى است، در صورت فرار جانى و باقى نگذاشتن مال، ديه از بيتالمال داده مىشود.
س: در مورد علم اجمالى هرگاه جانى مردد بين دو يا چند نفر معين بوده و امکان اثبات جنابت از طريق قسامه وجود نداشته باشد آيا ديه بطور مساوى از اطراف علم اجمالى گرفته مىشود و يا از بيتالمال و يا با قرعه مسئول پرداخت ديه مشخص مىشود؟
ج) احتياط آن است که ديه از بيتالمال داده شود، مگر در صورتى که منشأ علم اجمالى، اقرار دو نفر به قتل على نحوالاستقلال باشد که در اين صورت بعيد نيست تخيير ولىّ در گرفتن ديهى کامله از هر کدام از دو نفر.
س: آيا مطالبه نکردن ديه دليل بر ابراء ذمّه است؟
ج) در صورتى که مجنىّعليه نسبت به ديه عضوى ابراء ذمّه نمايد، جانى بدهکار ديه آن عضو نيست، ولى صِرف مطالبه نکردن، ابراء ذمّه نيست.
س: با توجه به اينكه ديه زن چنانچه به ثلث ديه كامل مرد برسد نصف ديه مرد مىشود حال چنانچه ارش جراحت زن به ثلث يا مازاد آن برسد همينطور نصف مىشود؟ يا قاعده فوق شامل ارش نمىشود؟
ج) ارش حکم ديات مقدّره در نصف شدن براى زن در زايد بر ثلث را ندارد.
س: مبناى محاسبه ديه سال وقوع عمل است يا اكنون؟
ج) ميزان، نرخ ديه در روز پرداخت است.
س: تأديب به چه معناست؟ آيا همان تعزير است؟ حدّ شرعى آن چيست؟ تاديب و ولايت بر تاديب كودک براى حاكم شرع، ولى كودک، معلم در تعليم و مومنان عادل به چه صورت است؟
ج) تأديب و تعزير و آنچه مربوط به حاکم شرع است به نظر خود حاکم بستگى دارد و تأديب از ناحيه پدر مثلاً و يا معلّمِ مجاز از طرف ولىِ طفل، مشروط به آن است که موجب ديه نشود و اگر سياه يا کبود و يا قرمز شود، ديه لازم مىشود.
حلیت و حرمت حیوانات
استفتائات جدید
س: آيا خوردن ماهىهاى كوچك به صورت زنده حلال است؟
ج) خوردن نوع حلالِ آن اشكال ندارد.
س: آيا خوردن ميگو حلال است و اگر حلال است شرط تذكيه آن مردن در خشكى است؟
ج) خوردن ميگو حلال است و تذکيه آن مانند تذکيه ماهى مىباشد.
س: آيا خوردن خاويار و تخم ماهىهاى فلسدار و بىفلس جايز است و اگر حلال است چنانچه ماهى در آب مرده باشد چه حكمى دارد؟
ج) خوردن خاويار و تخم ماهى فلسدار که تذکيه شده، مانع ندارد و نسبت به ماهى بىفلس و ماهى که در آب مرده، حرام است.
س: آيا خوردن محتويات صدف دريايى حلال است؟
ج) حلال نيست.
س: وقتى شكم ماهى بزرگى را كه صيد كرده بوديم شكافتيم، چندين ماهى كوچك از نوع ديگر به شكل بى جان ديده شد كه بعضى بليعده شده و سالم بودند و بعضى تكه تكه شده بودند آيا خوردن آنها حلال است؟
ج) از خوردن ماهىهاى داخل بدنش كه مرده خارج مىشوند و نمىدانيد موقع صيد در شكم ماهى زنده بوده و در خارج آب مردهاند، اجتناب كنيد.
س: خوردن گوشت ماهى اوزون برون يا خاويار چه حكمى دارد؟ (وقتى زنده از آب مىگيريم فلس ندارد اما كارشناسان مىگويند كه فلس داشته به عللى فلسها جدا شده است.) ملاك فلس دار بودن هنگام صيد آن است يا در خلقتش فلس داشته باشد كفايت مىكند و چنانچه جواب مثبت است تشخيص آن به عهده كيست اگر با گفته كارشناس به اطمينان برسيم كفايت مىكند؟
ج) اگر فلسدار باشد حلال است، هر چند پس از صيد فلس خود را از دست بدهد. و تشخيص فلسدار بودن با خود مكلّف است. و اطمينان از گفته كارشناس نيز كفايت مىكند.
س: در روشهاى جديد براى ذبح مرغ ابتدا بوسيله برق يک شوک به مرغ مىدهند تا مرغ بيحال شود و براى ذبح تقلا نکند بعضى از مرغها بوسيله اين شوک مىميرند آيا با علم به اين موضوع خوردن مرغ شرعاً اشکال دارد يا خير؟
ج) اگر بقيه شرايط ذبح شرعى رعايت مىشود، تا يقين پيدا نکردهايد که حيوان در اثر شوک مرده است، استفاده از آن مانعى ندارد.
س: خوردن خرچنگ و قورباغه و گوشت نهنگ حلال است؟
ج) حلال نيست. از حيوانات دريايى فقط ماهى فلسدار و ميگو و بعضى از پرندگان حلالند.
س: آيا مدفوع و امعاء و احشاء داخل شكم و سر و چشم ماهى حلال است؟
ج) از ماهى آنچه كه حرام است خون و كثافات آن است و بقيه اعضاى آن حلال است.
س: خروسى كه گوشت پخته مىخورد گوشتش حلال است؟ آيا مدفوع آن نجس است؟
ج) گوشت آن حلال و مدفوع آن نيز پاک است.
س: نوعى ماهى كه به نظر متخصّصين فلس دارد ولى فلسهاى آن ميكروسكوپى است و با چشم غير مسلح ديده نمىشود چه حكمى دارد؟ و آيا براى حليّت ماهى كافى است يا نه؟
ج) در فرض سؤال حكم به حليّت مىشود.
س: آيا گوشت و ساير قسمتهاى كوسه (بدون فلس) حلال است؟ فروش آن به غير مسلمانان چه حكمى دارد؟ ساير غذاهاى دريايى حرام چطور؟
ج) حلال نيست و فروش آن براى خوردن، حتى به كسانى كه آن را حلال مىدانند، جايز نيست.
س: آيا خوردن برهاى که در شکم گوسفند است و هنوز به دنيا نيامده و اندازه آن 10 تا 15 سانتىمتر است حرام است؟
ج) اگر بعد سر از بريدن گوسفند، بچه مردهاى از شكمش بيرون آوريد، چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد و مو يا پشم در بدنش روييده باشد، پاك و حلال است.
س: چه حيواناتى حلال و چه حيواناتى حرام گوشت هستند؟
ج) چهارپايان ساكن در خشكى، دو صنف هستند: اهلى و وحشى. از حيوان اهلى جميع اصناف گوسفند و گاو و شتر حلال است، و اسب و قاطر و الاغ مکروه است اما کراهت اولى خفيفتر است، و غير اينها از حيوانات ساكن در خشکى حرام مىباشد مانند سگ و گربه و غير اينها. و اما از حيوانات وحشى آهو و گاو وحشى و قوچ کوهى و الاغ وحشى حلال مىباشد و از حيوانات وحشى، سباع حرامند (سباع حيواناتى هستند که درنده بوده و داراى ناخن و دندان باشند، چه اينکه نيرومند باشند مانند شير و پلنگ و يوزپلنگ و گرگ يا ضعيف باشند مانند روباه و کفتار و شغال). و همچنين خرگوش حرام است اگر چه از سباع نباشد. و همچنين همه حشرات حرامند مانند مار و موش و موش دو پا و جوجه تيغى و جيرجيرک و غير اينها از آنچه که قابل شمارش نيست. و همچنين آنچه مسخ شده مانند فيل و ميمون و خرس و غير اينها حرام مىباشد.
س: آيا پرنده فلامينگو که از لک لک سانان است، حلال گوشت مىباشد؟
ج) پرنده حلال از حرام آن به دو امر تشخيص داده مىشود كه هر كدام از آنها در شرع علامت حلال و حرام بودن ـ در موردى كه بر حليت و بر حرمت آن تصريح نشده باشد نه در موردى كه نصى بر حكم آن از حيث حليت و حرمت باشد ـ قرار داده شده است: يكى از آن دو امر «صفيف»* و «دفيف»** است پس هر پرندهاى كه صفيفش بيشتر از دفيفش باشد حرام است و هر پرندهاى كه عكس آن باشد به اينكه دفيفش بيشتر باشد، حلال است. دومى آنها «چينهدان» و «سنگدان» و «صيصيه»*** است؛ پس هر پرندهاى كه يكى از اين سه را داشته باشد حلال است و هر پرندهاى كه هيچ يك از اينها را نداشته باشد حرام است؛ و پرنده آب (دريايى) با غير آن در دو علامت ذكر شده مساوى مىباشد پس هر آنچه كه دفيفش بيشتر از صفيفش باشد يا در آن يكى از اين سه نشانه باشد، حلال است اگر چه ماهى مىخورد و آنچه كه صفيفش بيشتر از دفيفش باشد يا هيچ يك از آن سه را نداشته باشد، حرام است؛ و تشخيص موضوع بر عهده مكلّف است. ________________________________________ * صفيف: گشادن بالها در وقت پريدن است. ** دفيف: تكان دادن بالهايش در وقت پريدن است. * * * صيصيه: تيغى است كه در پشت پاى پرنده قرار دارد.
س: زرافه حيوانى است نشخواركننده و گياهخوار كه مانند گاو دست و پايش دو سمى است. با توجه به اين خصوصيات، آيا از حيوانات حلال گوشت شمرده مىشود؟
ج) دليلى بر حرمت گوشت زرّافه وجود ندارد.
صید، ذبح و شکار حیوانات
استفتائات جدید
س: چنانچه دریچه تخلیه آب حوضچههای پرورش ماهی را به نیت صید ماهی باز کرده تا آب کاملاً تخلیه شده و ماهیها جان دهند، آیا عمل مذکور صید محسوب شده و ماهیها حلال هستند؟
ج) در فرض سؤال تذکیه محقق است و ماهیها حلالاند.
س: در بعضى از مراكزى كه ماهى را به صورت زنده مىفروشند، بعد از گرفتن ماهى از آب، ضربهاى به سر ماهى زده و فوراً شكم آن را پاره كرده و امعاء و احشاء آن را خارج مىكنند در حالى كه هنوز ماهى زنده و كمى حركت دارد آيا خوردن چنين ماهىاى حلال است؟
ج) اشکال ندارد.
س: براى صيد ماهى از حوضچه هاى پرورش ماهى، از اتصال برق به آب استفاده مىكنند: الف: خوردن اين ماهىها چه حكمى دارد؟ ب: چنانچه بعضى از اين ماهىها به وسيله برق داخل آب بميرند و مخلوط با ماهىهاى نيمهجان به واسطه شک برق از آب گرفته شوند وظيفه چيست؟
ج) اگر با اتصال برق، ماهى در آب بميرد، حرام است ولى اگر آنها را زنده بگيرند و در خارج آب بميرند، حلال است؛ و اگر ماهىِ مرده و حرام با ماهىهاى حلال مخلوط شود و مجموعاً مقدار محدود و کمى باشند، از همه آنها بايد اجتناب شود.
س: در كشورى كه اخيراً بازديد انجام شد وسايل و ماشين به صورتى تعبيه شده كه امكان روبه قبله نمودن حيوان نمىباشد. با ذابح هم که صحبت كردم، گفت مىدانم روبه قبله نيست ولى من «بسم الله» را مىگويم. با توجه به اينكه فراوردههاى اين كشور به كشورهاى اروپا نيز به نام گوشت حلال صادر مىشود خواهشمند است حكم ذبيحهاى را كه رو به قبله نيست بفرماييد با علم به اينكه ذابح هم مىداند روبه قبله نيست.
ج) اگر يقين حاصل شود كه ذبيحه را با ترك استقبال قبله عالماً عامداً ذبح نموده آن ذبيحه حلال نيست ليكن از كجا چنين علمِ شخصى نسبت به موارد خاصه براى مكلف حاصل مىشود؟ و در هر صورت با فرض عدم اطلاع از چگونگى ترك استقبال قبله، ذبيحه محكوم به حليت است.
س: آيا ذبيحه اهل سنت براى شيعه مذكى مىباشد يا نه؟ بعضى از فقهاى اهل سنت اتجاه به قبله را شرط نمىدانند، در اين صورت ذبح آنها چه حكمى دارد؟
ج) ذبيحه مسلمان محكوم به حليت است و اخلال به استقبال ذبيحه از روى جهل مضرّ به حليت نيست.
س) آيا مرغ مىتواند توسط ماشين ذبح شود و آيا گوشتش حلال مىشود؟ حيوانات ديگر چطور؟
ج) در ذبح مرغ و هر حيوان ديگر علاوه بر وجوب رو به قبله بودن و ذکر «بسم الله» و آهن بودن آلت ذبح و مسلمان بودن ذابح بايد عمل ذبح به نحوى باشد که مستند به ذابح گردد مثل آنکه چند مرغ را بخواباند و تيغه ماشين را بکشد تا گردن آنها را ببرد.
س: در بعضى محافل شنيدم كه گوشت حيوان حلال گوشت را كه ذبح شرعى نشده مىتوان با يک «بسم الله» خورد، لطفاً توضيح دهيد؟
ج) خوردن گوشت حيوانى كه ذبح شرعى نشده است، حرام است و ذکر بسم الله موجب حليت آن نمىشود.
س: شرايط تذكيه ماهى حلال گوشت چيست؟
ج) شرطش اين است كه زنده از آب بگيرند و در خارج آب جان دهد.
س: آيا در كشور غير مسلمان خوردن ماهى كه توسط غير مسلمان صيد گرديده حلال است؟
ج) اگر بدانيد فلس دارد و زنده از آب گرفته و پس از گرفتن در خارج آب جان داده است، حلال است.
س: شنيدهام که خوردن گوشت ذبح شده توسط يهودى جايز است آيا درست است؟
ج) ذبح غير مسلمان حلال نيست، هر چند ساير شرايط تذكيه شرعيه را مراعات كرده باشند.
س: آيا با خالى کردن حوضچههاى پرورش ماهى و پس از جان دادن ماهىها مىتوان گفت ماهىها صيد شدهاند و حلالند؟
ج) در فرض سؤال تذکیه محقق است و ماهیها حلالاند.
س: اين كه گفته مىشود ماهى جهت حلال شدن بايد بيرون از آب جان دهد آيا شامل موارد ذيل مىشود؟ الف: آن را صيد كرده و داخل پلاستيك انداخته سپس جان بدهد. ب: آن را صيد نموده و زنده به سيخ كشيده و روى آتش قرار دهيم. ج: آن را با ضربهاى بى حس كرده و شكم آن را پاره كرده و مشخص نشود كه از بىآبى جان داده يا پاره كردن شكم. د: سر آن قبل از جان دادن بريده شود. هـ : ماهىهاى كنار ساحل كه بعد از وقوع جزر دريا به صورت مرده و زنده افتادهاند.
ج) در مورد اول اگر داخل پلاستيك آب نباشد، در فرض سؤال حلال است و ماهىهايى كه بيرون آب افتاده و قبل از آنكه كسى آنها را زنده بگيرد مردهاند، حرام هستند. اما بقيه اقسامى كه در سؤال آمده، اشكال ندارد.
س: قبل از ذبح گوسفند يادم بود که بسم الله بگويم ولى موقع ذبح يادم رفته بگويم اگر قبل از جان دادن بسم الله يادم بيايد بگويم چه حکمى دارد؟
ج) در فرض سؤال اشکال ندارد.
س: در هنگام سر بريدن حيوان اگر قبل از مفارقت روح از جسم سر حيوان بصورت كامل جدا شود، حكم گوشت ذبح شده و فعل صورت گرفته چيست؟
ج) اين کار حرام است ولى گوشت آن حرام نمىشود و حلال است.
س. الف: در صورتى كه حيوان در حال مرگ باشد، آيا با بريدن جوزك مىتوان حيوان را حلال كرد؟ ب: آيا اين بريدن نيز بايد رو به قبله باشد؟ ج: در صورتى كه در فرض «2» حيوان حلال مىشود سر حيوان چه حكمى دارد؟
ج. الف) اگر زنده باشد و فرصت بريدن اوداج اربعه (رگهاى چهارگانه گردن حيوان) باشد، حلال مىشود. ب) همه شرايط را بايد داشته باشد. ج) اگر موقع قطع اوداج اربعه سر متصل به بدن بوده است، سر نيز حلال است.
س: چنانچه دريچه تخليه آب حوضچههاى پرورش ماهى را به نيّت صيد ماهى باز كرده تا آب كاملاً تخليه شده و ماهىها جان دهند آيا اين صيد محسوب مىشود و ماهىها حلال است؟
ج) در فرض سؤال تذکیه محقق است و ماهیها حلالاند.
س: آيا ماهى براى اينکه حلال باشد حتماً بايد روى خاک جان بدهد؟ مثلاً اگر ماهى را زنده بخريم و داخل پلاستيک بياندازيم تا جان دهد اشکالى دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س: در چه صورتى پوست حيوانات درندهاى مثل گرگ و پلنگ پاك مىشود؟
ج) حيوانات حرام گوشتى كه درنده و گوشتخوار هستند مانند گرگ و پلنگ، اگر آنها را به دستورى كه در رسالههاى عمليه ذكر شده سر ببرند يا با تير و مانند آن شكار كنند، پاك مىشوند.
س. درموقع صیدماهی اگرصیاد ببیند که چندماهی درداخل آب قبل از صید مرده ولی با ماهی های صید شده حلال وپاک مخلوط شده است و قابل جدا سازی نیست همچنین تعداد ماهی های صید شده زیاد است، حکمش چیست؟ اگر کم باشد حکمش چیست؟
ج. باید از همهی ماهیهایی که احتمال میدهد همان ماهی های مرده است، اجتناب کند.
شک در حلیت و حرمت
استفتائات جدید
س: من در آمريكا زندگى مىكنم و بسيارى از پنيرهايى كه در اينجا وجود دارد، داراى تركيب «رِنِت» (نوعى مايه پنير) مىباشد و من مىخواستم بدانم كه آيا خوردن اين پنيرها حرام است يا خير، زيرا اين ماده از لايه داخل معده حيوانات بدست مىآيد.
ج) پنير مايه اگر از حيوان مرده گرفته شود و يا از حيوان نجس العين باشد و يا در خارج با تماس با نجس متنجس شود، خوردن پنيرى كه با چنين پنير مايهاى درست شده، جايز نيست.
س: شركتهاى غذايى و محصولات در آمريکا، گاهى از تركيبات حيوانى و گاه از ترکيبات گياهى استفاده مىكنند، لذا نمىتوانند بگويند در كدام محصول هنگام توليد از تركيب گياهى استفاده شده و کدام از حيوانى، ما هم صددرصد نمىدانيم كدام حلال و كدام حرام است، آيا به خاطر اين ندانستن، خوردن اين محصولات حلال است؟ و آيا بايد آن را پاك و طاهر و حلال لحاظ كرد؟
ج) شركتهاى سازنده اغذيه و خوردنىها اگر احياناً از اجزاى حيوان نجس العين و يا حيوان قابل تذكيهاى كه تذكيه شرعى نشده است، استفاده مىكنند و از همان دستگاه ساخت اغذيه براى ساخت اغذيه با تركيبات نباتى هم استفاده مىكنند، خريد و مصرف اغذيه ساخت چنين شركتهايى جايز نيست، ولى اگر اغذيه با تركيبات نباتى را با دستگاههاى ديگرى توليد مىكنند در اين صورت استفاده از اغذيه آن شركتها مانع ندارد.
س: خوردن مرغهاى بستهبندى شده كه از طريقه ذبح شدن آنها آگاهى نداريم چه مسئلهاى دارد؟
ج) اگر از بازار مسلمانان تهيه شود، اشکال ندارد.
س: در مورد ماهىهايى كه شبهه در حلال و حرام بودن آن وجود دارد وظيفه چيست؟ به خصوص كه در سوق مسلمين به فروش مىرسد و زمان براى تحقيق وجود ندارد.
ج) در فرض سؤال اگر بدانيد فلس ندارد، جايز نيست والا جايز است. و اگر شبهه از جهت تذكيه يا عدم تذكيه آنها باشد، خريد آنها از سوق مسلمين و استفاده آن اشكال ندارد.
س: خونى که در حال کباب کردن گوشت حيواناتى مثل مرغ و گاو و گوسفند از آنها مىچکد چه حکمى دارد؟
ج) محکوم به طهارت است ولى خوردن خون حرام است.
س: آيا خوردن برهاى که در شکم گوسفند است و هنوز به دنيا نيامده و اندازه آ ن 10 تا 15 سانتىمتر است حرام است؟
ج) اگر بعد از سر بريدن گوسفند، بچه مردهاى از شكمش بيرون آوريد، چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد و مو يا پشم در بدنش روييده باشد، پاك و حلال است.
س: بعضى از اجزاى حيوان حلال گوشت ذبح شده، شرعاً قابل خوردن نيست و بايد از لاشه حيوان جدا گردد. اگر اين اجزاء همراه با اجزاء حلال پخته شود بطورى كه جداسازى آن ممكن نبوده و قابل تشخيص نباشد، آن غذا چه حكمى پيدا مى كند؟
ج) در فرض مرقوم، خوردن غذا اشكال ندارد.
س: آيا شير حيوانات حرام گوشت تابع حرمت حيوان بوده و حرام مىباشد؟
ج) تابع حيوان مىباشد.
س: قبل از درست شدن سس سويا از لوبياهاى سويا مواد الکلى خارج مىشود، با اين تفصيل، آيا خوردن سس سويا جايز است؟
ج) اگر مسكر نباشد، اشكال ندارد.
س: در يك كشور غير مسلمان آيا براى خوردن گوشت اعم از گوشت قرمز و يا سفيد در رستوران فرد مسلمان بايستى از فروشنده درباره حلال بودن و يا ذبح شرعى گوشت سؤال شود؟
ج) اگر رستوران واقع در كشور غير اسلامى است خوردن غذاهاى گوشتى آن رستوران در صورتى كه صاحب آن اعلام به تذكيه شرعى آن نمايد اشكال ندارد و تفحص لازم نيست مگر آنكه ظن به كذب او داشته باشد كه در اين صورت بدون احراز تذكيه شرعى خوردن آن حرام است.
س: آيا الکلى که در داروها و يا مواد غذايى براى ماندگارى و تازگى آنها استفاده مىشود و به تنهايى قابل شرب نيست نجس و غير قابل شرب است؟
ج) اگر معلوم نباشد كه الکل مخلوط شده از قسم مايع بالاصاله و مست کننده است يا نه، اشکال ندارد؛ و در هر صورت اگر دارو مورد ضرورت براى استعمال باشد اشکال ندارد لکن در صورت مخلوط بودن با الکل مست کننده بنابر احتياط واجب بايد دست و دهان و موضع اصابت دارو را تطهير کند.
س: خوردن پوست لب، پوست داخل دهان (لپ) كه شخص با دندان آن را مىكَنَد، چه حكمى دارد؟
ج) خوردن آن جايز نيست.
س: «کارمين» نام نوعى ماده قرمز رنگ است که در صنايع غذايى به عنوان رنگ مجاز طبيعى کاربرد دارد و حاصل از جوشاندن، خشک کردن و صاف کردن نوعى حشره به نام «کوشنيل» مىباشد، با توجه به اينکه در بعضى کشورهاى اسلامى مصرف اين رنگ به عنوان ماده افزودنى در خوردنىها و آشاميدنىها حرام اعلام شده است، آيا حضرتعالى آن را حرام مىدانيد؟
ج) اگر آن حشره داراى خون جهنده نباشد، پاک است و چنانچه اجزاء آن در آن جوشانده موجود نباشد، استفاده از آن جوشانده در خوردنىها و آشاميدنىها اشکال ندارد.
مسائل متفرقه خوردنیها و آشامیدنیها
استفتائات جدید
س: دستور شريعت نسبت به نوشيدن آب در حال ايستاده چيست؟
ج) ايستاده نوشيدن آب در شب مكروه است.
س: آيا مصرف گياهان دريايى جايز است؟
ج) اشکال ندارد.
س: ماهى حرام گوشت كه در آب مرده نجس است؟
ج) مرده حيوانى كه خون جهنده ندارد، (همانند مار و ماهى) نجس نيست.
س: اگر كشمش را در روغن سرخ كنيم پاک است يا نجس؟ اگر نجس است طريقه صحيح پخت عدس پلو چيست؟ در مورد خرما چطور؟
ج) در هر دو مورد پاک است.
س: حکم قرصهاى مخمر آبجو (براى چاقى) چيست؟
ج) اگر مسکر نباشد، مانع ندارد.
س1: من در ژاپن زندگى مىكنم. دخترى 6 ساله دارم كه در مدرسه ژاپنى درس مىخواند. در مدرسه ژاپن به بچهها غذا مىدهند كه گاهى در آن گوشت خوك هست. از آنجا كه جدا كردن غذاى فرزندمان از غذاى ديگران هم مشكل است و هم از جهات روحى روى بچه تأثير منفى دارد و همچنين هنوز به سن تكليف نرسيدهاند سؤالم اين است كه تكليف چيست؟ آيا الزاماً بايد غذاى او را جدا كنيم ولو با حرج باشد؟ و يا اشكالى ندارد و مىتواند با همكلاسىها تغذيه كند ولو گوشت خوك در غذا باشد؟ س2: ضمناً در بعضى رسالهها ديدم كه خوراندن چيز نجس به اطفال اگر زيان نداشته باشد اشكال ندارد. آيا سؤال اول من هم از اين باب است؟
ج) خوراندن گوشت خوک و چيز نجس به بچه حرام مىباشد، و در فرضى كه شما چنين كارى را نمىكنيد وظيفهاى براى منع نداريد.
س: آيا رب خرما حرام و نجس است يا نه؟
ج) پاک و حلال است مگر آنکه مست کننده باشد.
س: آيا مىتوان با تربت کربلا (مهر هايى که از کربلا مىآورند) روزه را چه واجب و چه مستحب افطار کرد؟
ج) اگر احراز شود که تربت سيدالشهدا (ع) است، خوردن کمى از آن مانع ندارد (چه در موقع افطار و چه غير آن).
س: من در غرب زندگى مىكنم و اشتباهاً دو بسته كيك خريدم كه حاوى الكل است. از آنجا كه براى خريد آن هزينه كردهام آيا جايز است آن را به خانوادهام كه مسيحى هستند بدهم كه بخورند يا بايد آن را دور بريزم؟
ج) خوراندن غذايى كه محتواى الكل است به ديگرى هر چند غيرمسلمان باشد، جايز نيست.
س: در صورت انتقال ژن حيوان حرام گوشت به گياه، خوردن محصول آن چه حکمى دارد؟
ج) با فرض اينكه در جريان تبديل به ميوه، استحاله مىشود مانعى ندارد.
اهانت به دیگران
استفتائات جدید
س: اگر شخصى (الف) در مورد شخص ديگرى (ب) مطالب بد و غير واقعى را در جمع مثلاً در ايميلهاى مشترک بيان کند و او را بىاعتبار کند، فرد الف چطور مىتواند اشتباه خود را جبران نمود و حق ب را به طور کامل به جا آورد؟ آيا الف بايد براى همه آنهايى که ايميل توهين به شخص ب را دريافت کردهاند ايميل فرستاده و رفع توهين کند؟ اگر الف اين کار را نکرد و ب هم مصرّ باشد که وى در جمع عذرخواهى کند، آيا در اين حال الف بخشيده مىشود حتى اگر ب مصرّ باشد که وى در جلوى همه افرادى که شاهد توهين بودهاند عذرخواهى نمايد؟
ج) بايد گفتههاى خود را به هر کس که رسانده تکذيب کند و از شخصى که به او اهانت کرده تحصيل رضايت نمايد.
س: مى خواستم بدانم که: اگر به جاى محمد به دوستان خودمان بگوييم ممد اشکالى دارد يا نه؟
ج) اشکال ندارد ولى مناسب است اسم را صحيح بگوييد، و اگر اينگونه ناميدن موجب ايذاء يا هتک او شود جايز نيست.
س: گفتن يا شنيدن لطيفههاى رايج در کشور که مربوط به اقوام مختلف است چه حکمى دارد؟
ج) اگر غيبت بوده و يا موجب اذيت و هتک مؤمنى باشد، جايز نيست.
س. آیا در حرمت دشنام، حضور مخاطب شرط است؟
ج. در حرمت دشنام حضور مخاطب شرط است؛ چه مخاطب همان فرد مسبوب باشد و چه غیر او؛ بنابراین اگر انسان در خلوت که مخاطبی ندارد، دشنامی به دیگری بدهد، حرام نیست.
تقلب
استفتائات جدید
س: اخيراً کدهايى جهت کاهش هزينه استفاده از تلفن همراه بدستم رسيده است. استفاده از اين کدها براى فرد عادى مثل من که کارمند يک شرکت نيمه خصوصى هستم چه حکمى دارد؟
ج) تابع مقررات دولت اسلامى است.
دروغ
استفتائات جدید
س: در بعضى از موارد بيمارىهاى روانى فرد بيمار چون به اهداف و اميال مورد نظر دست پيدا نکرده است براى کمتر کردن بار فشار روانى ناشى از عدم توفيق به اهداف خود را در اين حالت تصور مىکند و گاه اين تا جايى پيش مىرود که فرد اين وضعيت را کاملاً باور نموده و براى ديگران وضعيت خود را آنگونه که تصور دارد و غاية الامال خويش مىداند تعريف مىکند آيا اين بيماران را حرجى است که با اين کار بار روانى را از دوش خود بردارند ولو به ارتکاب معصيت دروغ؟
ج) اگر مشاعر او همانند ساير عقلا کار مىکند، دروغ بر او شرعاً حرام است ولى بيان حالات خود بدانگونه که هست براى ديگران اشکال ندارد.
س: حرفى را که فکر مىکردم صحيح است گفتم و بعد فهميدم که اشتباه کردهام (يعنى دروغ گفتهام) آيا نيازى هست که آن را تصحيح کنم؟
ج) فى نفسه لزومى ندارد مگر آنکه حکم شرعى را اشتباهاً بيان کرده باشيد و يا در اثر حرف شما حقى از كسى ضايع شود و امثال اين مورد، که در اين صورت بايد کلام خود را تصحيح نماييد.
س: اگر شك داشته باشيم كه مطلبى درست است يا نه و آن را به نقل از منبعى بگوييم، آيا مرتکب گناه شدهايم يا نه؟ و اگر شدهايم حق ا... است يا حق الناس؟
ج) مىتوانيد چيزى را که اطمينان به صحّتش نداريد به نقل از منبع بازگو كنيد.
س. آیا دروغ گفتن به شوخی گناه دارد؟
ج. اگر خبری خلاف واقع بدهد و مقصودش این باشد که مخاطب آن را جدی بگیرد حرام است، اما اگر در آنچه که می گوید قصد جدی ندارد و نمی خواهد خلاف واقع مطلبی بگوید مثل این که به شوخی از زبان شخصی یا حیوانی مطلبی را نقل می کند، حرام نیست.
غیبت
استفتائات جدید
س: لطفاً غيبت را با توجه به مسائل ذيل بيان فرماييد: 1- اگر بين دو نفر مسأله معلومى درباره نفر سوم در حال گفتگو باشد. 2- اگر گفتگو در مورد محسنات يک نفر باشد. 3- اگر والدين براى تربيت صحيح فرزندان خود رفتار يكى از آشنايان را نقد مىكنند.
ج) بطور كلى اگر پُشت سر مؤمن، مطلبى گفته شود كه حقيقت دارد لكن اگر او مطلع شود ناراحت مىشود و اين مطلب به قصد تنقيص(1) گفته مىشود يا نزد عرف تنقيص به حساب مىآيد، غيبت است و جايز نيست و صِرف تربيت فرزند مجوّز غيبت نيست ولى گفتگو درباره خوبيهاى يک فرد حكم غيبت را ندارد، همچنين در مورد مشاوره نيز اطلاع دادن مانعى ندارد. (1) عيب جويى
س: اگر كسى يا كسانى كه در حق من بدى كردهاند و من از شدت ناراحتى و افسردگى در پشت سرشان با مادرم يا دوستم در ميان بگذارم حكم غيبت دارد يا نه مىتوانم از خودم دفاع كنم و به كسى ديگر بگويم؟
ج) اگر درد دل و شكايت نزد كسى باشد كه مىتواند مشكل شما را حل كند، اشكال ندارد.
س1: آيا غيبت شخص متجاهر به فسق جايز است؟ س2: ملاک تجاهر به فسق چيست؟
ج1) نسبت به صفتى كه تجاهر كرده، جايز است. ج2) عرفى است.
س: اگر ما از وجود صفت عصبانيت در شخص آشنايى صحبت كنيم و بدانيم كه به احتمال زياد فرد مزبور ناراحت نمىشود آيا مرتكب غيبت شدهايم؟
ج) نسبت به صفات ظاهره كه همه از آن آگاهی دارند اگر قصد هتك و تحقير نداشته باشد، اشكال ندارد.
تصرف در اموال غیر
استفتائات جدید
س: مادر من مقدارى از پولى را كه از بازنشستگى پدرم (كه 12سال قبل فوت كرده است) دريافت مىكند به خواهرم كه تنگدست است مى دهد ولى دو خواهر ديگرم راضى نيستند ايا آن دو حقى دارند و پول اهدايى چه حكمى دارد؟
ج) اگر پول به مادرتان تعلق داشته باشد اهداى آن در فرض سؤال مانع ندارد و رضايت ديگران شرط نيست ولى اينگونه پولها بايد طبق قانون در اختيار صاحبان آن قرار گيرد.
س: در باب تعاونىهاى مسكن معروض مىدارم تعاونى مسكنى كه در حال اجراى چندين پروژه است آيا مجاز مىباشد بدون رضايت بعضى از اعضا پول واريزى اين افراد را به نفع اعضاى پروژهاى ديگر با عناوين مختلف هزينه نمايد. آيا يكى بودن شماره حساب بانكى براى تمام پروژهها دليل شرعى اين عمل مىتواند باشد؟
ج) تصرف در مال غير بدون اذن جايز نيست و وحدتِ حساب بانکى مجوّز تصرف در مال غير نمىباشد.
س: اگر مبلغى براى مصارف معيّنى در اختيار انسان قرار گيرد و انسان با تدابيرى نحوه مصرف را بهينه و مديريت نمايد و بخشى از اضافه آن را براى ساير مواردى كه پيشبينى نشده مانند قرض به افراد در نظر بگيرد مشروط به اينكه به محض نياز عودت گردد چه حكمى دارد؟
ج) بايد به همان مصرف تعيين شده برسد مگر صاحب پول اجازه دهد در راه ديگرى صرف شود که در اين صورت جايز است.
س: آيا مىشود بدهى كمى را كه به شخص متوفىٰ دارم، شخصاً براى ايشان در راه خير خرج كنم؟
ج) در فرض سؤال بايد به ورثه ايشان بپردازيد.
س: مصرف ميوهاى كه به صورت تكى يا دستهاى در جويبار و نهر روستا يافت مىشود چه حكمى دارد؟ وظيفه چيست؟
ج) با اطمينان به اعراض صاحب آن، استفاده از آن مانع ندارد.
خودکشی
استفتائات جدید
س: شخصى اقدام به خودکشى کرده است. آيا جلوگيرى از کار او بر ديگران واجب است؟
ج) اگر نفس محترمه باشد، ديگران تا بتوانند بايد از خودكشى وى جلوگيرى كنند.
س: اگر بازدارى شخص از خودكشى، مستلزم استقبال از خطر جانى يا به خطر افتادن سلامت شخص نجاتدهنده باشد، تا چه اندازهاى بايد از اين خطر استقبال نمايد؟
ج) اگر احتمال عقلايى بر عدم تأثير جلوگيرى يا خطر جانى نجاتدهنده باشد، تكليف از او ساقط است
س: آيا در نجات جان شخص خودکشى کننده، فرقى بين مسلمان يا كافر حربى يا كافر غير حربى، وجود دارد؟
ج) در غير نفس محترمه اسلامى جلوگيرى واجب نيست، اگرچه نجات جان هر انسانى مطلوب است.
س: آيا براى ممانعت از خودكشى، رضايت يا عدم رضايت خودکشى کننده، مدخلّيت دارد يا خير و در صورت عدم رضايت اگر كسى اقدامى در جهت نجات جان وى انجام داد و در ضمن، آسيبى هم به شخص خودكشى كننده وارد شد، آيا منجى ضامن است؟
ج) رضايت طرف مقابل شرط نيست، ولى اگر در ضمن جلوگيرى وى آسيبى به وى رسيد كه اصل جلوگيرى از خودكشى فىنفسه مستلزم آن نبود، جلوگيرى كننده ضامن است.
احکام متفرقه
استفتائات جدید
س: اگر كسى در زندگى اشتباه كند، آيا خدا او را مىبخشد يا بايد نااميد شد؟
ج) توبه حقيقى و جدى به پيشگاه خداوند غفار، موجب بخشيده شدن گناه (اگرچه كبيره باشد) مىشود و نااميد شدن از حضرت حق، خود گناه است ولى بايد توجه داشت كه اگر حق الناس در ميان است، بايد پرداخت شود و نيز چنانچه حق الله از قبيل قضاى نماز يا روزه بر عهده شخص است بايد جبران شود.
س: حسادت و خراب كردن زندگى ديگران چه حكمى دارد و عقوبتش چيست؟
ج) خراب کردن زندگى ديگران حرام است و عقوبت آن در اختيار خداوند است.
س: متأسفانه همسايهاى داريم كه از روى ترحم گربه را غذا مىدهد همين امر موجب شده كه تعداد گربهها در كوچه زياد شود و موجب اذيت و آزار و احتمال بيمارى شده است لذا خواهشمندم بفرماييد آيا از نظر شرعى از بين بردن آنها چه حكمى دارد؟
ج) دفع حيوان موذى اگر مملوک شخص ديگرى نباشد، جايز است و ظلم به حيوانى که اذيت نمىکند، جايز نيست.
س: در بين دوستان شنيدهام كه پسر مىتواند براى يكبار ريشهايش را با تيغ بزند (براى درست رشد كردن ريش). آيا اين درست است؟
ج) تا وقتى كه مويى به صورت نروئيده است، كشيدن تيغ مانعى ندارد ولى اگر مو بر صورت روييده باشد ـ ولو به شكل پراكنده و كم ـ كشيدن تيغ، بنابر احتياط جايز نيست.
س: آيا مىشود در مقابل كسانى كه نفاق و دورويى و دروغ در رفتار و گفتار آنها مشهود است و به اين صفات مشهورند از حربههاى خودشان يعنى نفاق و دروغ و دورويى استفاده كرد؟
ج) جايز نيست.
س: اگر فردى در يک شرکت خصوصى شاغل باشد و به مرور زمان پى ببرد که قسمتى از درآمد شرکت از طريق نيرنگ و دروغ و مستندسازى مدارک جعلى حاصل مىشود، جهت ادامه درآمد و امرار معاش چه وظيفه شرعى دارد؟
ج) اگر مىدانيد كارى كه انجام مىدهيد حرام است، بايد ترک كنيد ولى اگر نمىدانيد، به صِرف احتمال ترتيب اثر ندهيد.
س: در جايى مىديدم که توبه از گناه، واجب فورى است. آيا اين جمله درست است؟ معناى دقيق آن چيست؟
ج) کسى که معصيتى کرده واجب است فوراً توبه کند و معناى توبه اين است که با پشيمانى از گناهى که کرده تصميم بگيرد تکرار نکند و اگر حقالناس است از عهده برآيد و اگر حقالله است و قضا دارد، قضا نمايد.
س: آيا خوردن مشروبات الکلى حتى به ميزان ناچيز نماز را تا 40 روز باطل مىكند؟
ج) منظور اين است که شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است، نه اينکه با شرب خمر وجوب اداى نماز و روزه ساقط شود و قضاء واجب گردد يا جمع بين اداء و قضاء لازم شود.
ارتباط با نامحرم
استفتائات جدید
س: با توجه به الزام آزمايش عدم اعتياد که با نمونهگيرى ادرار زوجين مشخص مىشود، فرد کارمند موظف به نگاه مستقيم به عورت فرد مراجعهکننده است و زوجين هم بايد جهت حصول اطمينان عورت خود را باز بگذارند، تکليف و وظيفه شرعى ناظر آزمايشگاه و زوجين را ذکر فرماييد.
ج) کشف عورت ديگران و نگاه کردن به آن و وادار کردن صاحب عورت به کشف عورت در برابر ديگران، جايز نيست مگر آنکه ضرورتى مثل رعايت قانون و يا معالجه، آن را اقتضا کند.
س: اگر زنى كلاهگيس گذاشته باشد و مرد به موى مصنوعى او نگاه كند، چه حكمى دارد؟
ج) اشكال دارد.
س: آيا دست دادن يا تماس بدنى با اهل کتاب حرام است؟
ج) دست دادن و تماس بدنى مرد با زن نامحرم حرام است اگرچه از اهل کتاب باشد، و دست دادن مرد مسلمان با مردى ديگر هر چند که از اهل کتاب است مانع ندارد.
س: با دخترى نامزد هستم خانوادهها هم در جريان هستند آيا مىشود براى هم از طريق اينترنت پيام يا ايميل بفرستيم؟ روابط ما تا چه حدّى شرعى است؟ (عقد يا صيغه هم به هيچ وجه فعلاً ممکن نيست).
ج) بايد از بيان مطالبى که محرّک شهوت و يا مناسب زن و شوهر شرعى باشد، اجتناب کنيد.
س: به تازگى فهميدم كه يكى از دوستانم دو جنسى مىباشد. حكم داشتن رابطه دوستى با اين فرد را از نظر شرعى و عرفى بگوييد.
ج) اگر محرز باشد واقعاً دو جنسى است اصل ارتباط و معاشرت با وى اشكال ندارد ولكن بايد از آنچه كه در معاشرت مرد با زن و زن با مرد شرعاً حرام است از قبيل لمس و نظر حرام و مانند آن اجتناب نمايد.
س: مستدعى است حدود ارتباط مردان و زنان مسلمان با يكديگر در عرصه جامعه را بيان فرماييد.
ج) بر هر زن و مرد مكلفى شرعاً واجب است در تماس و نشست و برخاست با جنس مخالف حريم ضوابط شرعى و مقررات اسلامى را دقيقاً مراعات نمايند و از هرگونه عمل و رفتارى كه آميخته به ريبه و يا موجب ترتب فتنه و فساد باشد، جداً احتراز نمايند.
س: با توجه به موقعيت كنونى كشورمان، لزوم صرفهجويى در مصرف بنزين و سهميهبندى شدن آن، كمك به پاكيزگى هواى محيط زيست و سلامتى افراد جامعه، نظر خود را در مورد دوچرخهسوارى بانوان جهت رفت و آمد به محل كار و... البته با رعايت حجاب اسلامى اعلام فرماييد.
ج) خانمها بايد از هر كارى كه موجب جلب توجه نامحرم مىشود، اجتناب نمايند.
س: با توجه به حضور خلبانان زن در برخى از شركتهاى هواپيمايى داخلى، حكم شرعى اشتغال بانوان به عنوان خلبان هواپيماهاى شركتهاى هواپيمايى ايرانى را با توجه به اينكه در هنگام پرواز در كابين خلبان، همزمان خلبان مرد يا مهندسين پرواز نيز حضور دارند و در طول مدت پرواز همواره امكان ورود و خروج مهمانداران هواپيما اعم از زن و مرد و ساير عوامل پرواز از جمله مأمورين حراست و امنيت پرواز وجود دارد، بيان فرماييد.
ج) در فرض مرقوم اگر امكان ورود افراد ديگر به كابين خلبان وجود دارد، اجتماع خدمهى پروازى زن و مرد در كابين با رعايت موازين و مقررات شرعى و قانونى مانعى ندارد.
س: در برخى از كشورهاى اسلامى دستدادن مرد با زن امرى عادى است و ممانعت از اين كار به نحوى توهين به طرف مقابل تلقى مىگردد. استدعا دارد حكم شرعى در اينباره را بيان فرماييد.
ج) دستدادن مرد با زن اجنبى و لمس بدن زن بر مرد اجنبى، شرعاً حرام است و امتناع از اين عمل به اظهار اينكه چنين برخوردى جزو دستورات دينى اسلام است هيچگونه تلقى توهين به طرف مقابل نخواهد شد و مسلمين موظفند عمل به وظايف شرعى را مقدّم بر همه امور خود بدارند و به هر بهانه اقدام به ترك واجب يا فعل حرام نكنند.
س: آيا پس از فوت شوهر يا پس از طلاق، رابطه محرميّت بين عروس و پدر شوهر باقى مىماند يا خير؟
ج) محرميّت ابدى است و پس از فوت شوهر يا پس از طلاق باقى است.
س. پدر من پس از مرگ مادرم با خانمی ازدواج کرده است. من به این خانم محرم هستم، ولی آیا مادر این خانم نیز به من محرم می شود یا خیر؟
ج. در فرض سؤال مادر این خانم محرم شما نیست.
فیلم و عکس نامحرم
اجوبه الاستفتائات
س 1183: نگاهکردن به تصویر زن نامحرم و بدون پوشش چه حکمی دارد؟ نگاهکردن بهصورت زن در تلویزیون چه حکمی دارد؟ آیا بین زن مسلمان و غیرمسلمان و بین پخش آن بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم تفاوتی وجود دارد؟
ج: نگاهکردن به تصوير زن نامحرم، حکم نگاهکردن به خود زن نامحرم را ندارد، بنا بر اين اگر نگاه از روى لذّت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصوير هم متعلّق به زن مسلمانى که بيننده آن را مىشناسد نباشد، اشکال ندارد و بنا بر احتياط واجب نبايد به تصوير زن نامحرم که بهطور مستقيم از تلويزيون پخش مىشود، نگاه کرد ولى در پخش غيرمستقيم تلويزيونى اگر ريبه و خوف افتادن به گناه نباشد، نگاهکردن اشکال ندارد.
س 1184: مشاهده برنامههای تلویزیونی که از ماهواره دریافت میشوند، چه حکمی دارد؟ اگر ساکنان استانهای مجاور دولتهای خلیج فارس برنامههای تلویزیونی آن دولتها را مشاهده کنند، حکم آن چیست؟
ج: از آنجا که برنامههايى که توسط ماهوارههاى غربى پخش مىشوند و همچنين برنامههاى تلويزيونى بيشتر دولتهاى مجاور، دربردارنده آموزش افکار گمراهکننده و تحريف حقايق و لهو و فساد هستند و غالباً مشاهده آنها باعث گمراهى و فساد و ارتکاب کارهاى حرام مىگردد، بنا بر اين دريافت و ديدن آنها جايز نيست.
س 1185: آیا دیدن یا شنیدن برنامههای طنز از رادیو و تلویزیون اشکال دارد؟
ج: گوشدادن به برنامههاى طنز و نمايشهاى فکاهى و ديدن آنها اشکال ندارد مگر آن که مستلزم اهانت به مؤمنى باشد.
س 1186: هنگام جشن عروسی چند عکس از من گرفته شد که در آنها حجاب کامل نداشتم، این عکسها در حال حاضر نزد دوستان و اقوام من هستند. آیا جمعآوری آنها بر من واجب است؟
ج: اگر وجود عکسها نزد ديگران مفسدهاى ندارد و يا برفرض ترتّب مفسده، شما در دادن عکسها به ديگران نقشى نداشتهايد يا جمعکردن آنها از ديگران براى شما مشقّت دارد، تکليفى در اينباره نداريد.
س 1187: آیا بوسیدن تصاویر امام(قدّسسرّه) و شهدا برای ما زنان از این جهت که به ما نامحرم هستند، اشکال دارد؟
ج: بهطور کلى تصوير شخص حکم خود او را ندارد. لذا بوسيدن تصوير به عنوان احترام و تبرک جستن و اظهار محبت در صورتى که قصد ريبه و خوف افتادن به گناه نباشد، اشکال ندارد.
س 1188: آیا دیدن تصاویر زنان برهنه و نیمه برهنه در فیلمهای سینمایی و غیر آن، در صورتی که آنان را نشناسیم، جایز است؟
ج: نگاهکردن به فيلمها و تصاوير، حکم نگاهکردن به اجنبى را ندارد و در صورتى که از روى شهوت و ريبه نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد ولى با توجه به اينکه ديدن تصوير برهنهاى که شهوت برانگيز است، غالباً از روى شهوت بوده و به همين دليل مقدمه ارتکاب گناه مىباشد، بنا بر اين ديدن آنها حرام است.
س 1189: آیا جایز است زن در جشنهای عروسی بدون اجازه شوهرش عکس بیندازد؟ و بر فرض جواز، آیا مراعات حجاب کامل در آن واجب است؟
ج: اصل عکس گرفتن منوط به اجازه شوهر نيست ولى اگر احتمال بدهد که اجنبى عکس او را ببيند و عدم رعايت حجاب کامل منجر به مفسدهاى شود، مراعات آن واجب است.
س 1190: آیا برای زنان، دیدن کشتی مردان جایز است؟
ج: اگر مشاهده آن باحضور در میدان کشتی باشد و یا به قصد لذت و ریبه بوده و یا در آن خوف ارتکاب گناه و فساد وجود داشته باشد، جایز نیست و اگر بهصورت زنده و مستقیم از تلویزیون ببینند بنابر احتیاط جایز نیست و در غیر صُوَر مذکور اشکال ندارد.
س 1191: اگر عروس درشب جشن عروسی روپوش روشن و نازکی برسرش بیندازد، آیا جایز است مرد اجنبی از او عکس بگیرد؟
ج: اگر مستلزم نگاه حرام به زن اجنبى باشد جايز نيست، وگرنه اشکال ندارد.
س 1192: گرفتن عکس زن غیرمحجّبه در بین محارمش چه حکمی دارد؟ اگر احتمال داده شود که مرد اجنبی آن عکسها را هنگام ظاهر کردن ببیند، حکم آن چیست؟
ج: اگر عکاسى که به او نگاه مىکند و عکس وى را مىگيرد، از محارم او باشد، عکس گرفتن از او اشکال ندارد و ظاهر کردن آن هم نزد عکاسى که او را نمىشناسد اشکال ندارد.
س 1193: بعضی از جوانان به تصاویر مستهجن نگاه میکنند و برای کار خود توجیهات ساختگی ارائه میدهند، حکم آن چیست؟ و اگر دیدن این تصاویر مقداری از شهوت انسان را تسکین دهد و در جلوگیری از ارتکاب حرام مؤثر باشد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر نگاهکردن به آن تصاوير به قصد ريبه باشد و يا انسان بداند که منجر به تحريک شهوت او مىشود و يا خوف ارتکاب گناه و مفسده باشد، در اينصورت نگاهکردن به آنها حرام است و اين که به خاطر آن انسان به حرام ديگرى نمىافتد، مجوّز ارتکاب فعلى که شرعاً حرام است، نمىباشد.
س 1194: حضور در جشنهایی که موسیقی در آنها نواخته میشود و افراد مبادرت به رقص میکنند، برای فیلمبرداری چه حکمی دارد؟ فیلمبرداری مرد از مجالس مردان و زن از مجالس زنان چه حکمی دارد؟ ظاهر کردن فیلمهای جشنهای عروسی توسط مرد، چه آن خانواده را بشناسد و چه آن خانواده را نشناسد، دارای چه حکمی است؟ و همچنین ظاهر کردن آن توسط زن چه حکمی دارد؟ و آیا استفاده از موسیقی در آن فیلمها جایز است؟
ج: حضور در جشنهاى شادى و فيلمبردارى مردان از مجالس مردان و زنان از مجالس زنان در صورتى که مستلزم گوشدادن به غنا يا موسيقى حرام و يا ارتکاب هر عمل حرام ديگرى نباشد، اشکال ندارد. ولى فيلمبردارى مردان از مجالس زنان يا زنان از مجالس مردان اگر مستلزم نظر کردن به ريبه يا مفاسد ديگرى باشد، جايز نيست و همچنين بکارگيرى موسيقى مطرب لهوى که مناسب با مجالس لهو و گناه باشد در فيلمها نيز حرام است.
س 1195: با توجه به کیفیت فیلمها (خارجی یا داخلی) و موسیقی که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میشود، دیدن و گوشدادن به آنها چه حکمی دارد؟
ج: اگر افراد شنونده و بيننده تشخيص دهند موسيقى که از راديو و تلويزيون پخش مىشود از نوع موسيقى مطرب لهوى مناسب با مجالس لهو و گناه است و يا ديدن فيلمى که از تلويزيون پخش مىشود، مفسده دارد، ديدن و شنيدنِ آنها براى آنان جايز نيست و مجرّد پخش از راديو و تلويزيون حجّت شرعى براى جواز محسوب نمىشود.
س 1196: تهیه و فروش تصاویر منسوب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امیرالمومنین و امام حسین(علیهماالسلام) برای نصب آنها در مراکز دولتی چه حکمی دارد؟
ج: اين کار فىنفسه از نظر شرعى اشکال ندارد به شرط اينکه مشتمل بر امورى که ازنظر عرف، اهانت و بىاحترامى محسوب مىشود نبوده و با شأن آن بزرگان منافات نداشته باشد.
س 1197: خواندن کتابها و اشعار مبتذل که باعث تحریک شهوت میشوند، چه حکمی دارد؟ج: باید از آنها اجتناب شود.
ج: بايد از آنها اجتناب شود.
س 1198: تلویزیونها یا کانالهای پخش مستقیم ماهوارهای یک سلسله برنامههای اجتماعی را به نمایش میگذارند که بیانگر مسائل اجتماعی جامعه غربی است و به ترویج افکار فاسدی از قبیل تشویق به اختلاط زن و مرد و ترویج روابط نامشروع میپردازند، بهطوری که این برنامهها بعضی از مؤمنین را نیز تحتتأثیر قرار داده است. دیدن آنها برای کسی که احتمال تأثیرپذیری او میرود، چه حکمی دارد؟ آیا این حکم نسبت به کسی که آن برنامهها را به قصد نقد و بیان نکات منفی آنها و نصیحت مردم به ندیدن آنها، میبیند، تفاوت دارد؟
ج: نگاه به اين برنامهها اگر از روى لذّت بوده و يا خوف تأثيرپذيرى و فساد، وجود داشته باشد، جايز نيست. ولى مشاهده به قصد نقد و آگاه کردن مردم از خطرات و نکات منفى آنها براى کسى که اهليّت آن را دارد و مطمئن است که از آن برنامهها تأثير نمىپذيرد و به فساد نمىافتد، اشکال ندارد، البته اگر مقرّراتى باشد بايد رعايت شود.
س 1199: آیا نگاهکردن به موی گوینده تلویزیون که آرایش کرده و سر و سینهاش پوششی ندارد، جایز است؟
ج: مجرّد نگاهکردن چنانچه از روى لذّت نبوده و خوف ارتکاب حرام و فساد در آن نباشد و بهصورت پخش مستقيم هم نباشد، اشکال ندارد.
س 1200: آیا دیدن فیلمهای شهوتانگیز برای فرد متأهل جایز است؟
ج: اگر ديدن آنها به قصد تحريک شهوت باشد و يا موجب تحريک آن شود، جايز نيست.
س 1201: دیدن فیلمهایی که راه صحیح نزدیکی با زن باردار را آموزش میدهند، برای مردان متأهل، با توجه به اینکه باعث به حرام افتادن آنان نمیشود، چه حکمی دارد؟
ج: ديدن اين فيلمها که هميشه بانگاه شهوت برانگيز همراه است، جايز نيست.
س 1202: نظارت کارمندان وزارت ارشاد بر انواع فیلمها و مجلات و نشریات و نوارها برای تشخیص موارد مجاز آنها، با توجه اینکه نظارت، مستلزم مشاهده عینی و گوشدادن به آنهاست، چه حکمی دارد؟
ج: ديدن وگوش دادن به آنها توسط مأمورين نظارت، در مقام انجام وظيفه قانونى به مقدار ضرورت اشکال ندارد، ولى بايد از قصد لذت و ريبه احتراز کنند و واجب است افرادى که براى نظارت و بررسى گمارده مى شوند از جهت فکرى و روحى زير نظر و راهنمايى مسئولين باشند.
س 1203: دیدن فیلمهای ویدئویی که گاهی تصاویر منحرف کنندهای دارند، به قصد نظارت و حذف بخشهای فاسد آنها برای ارائه به دیگران چه حکمی دارد؟
ج: ديدن اين فيلمها اگر به منظور اصلاح فيلم و حذف تصاوير فاسد و گمراهکننده آنها باشد اشکال ندارد بشرط اينکه کسى که اقدام به اين کار مىکند مصون از افتادن به حرام باشد.
س 1204: آیا برای زن و شوهر دیدن فیلمهای ویدئویی جنسی در خانه، جایز است؟ آیا برای فرد مبتلا به قطع نخاع، دیدن این فیلمها به قصد تحریک شهوت و تمکن از نزدیکی با همسرش، جایز است؟
ج: برانگيختن شهوت توسط فيلمهاى ويدئويى جنسى جايز نيست.
س 1205: مشاهده پنهانی فیلمها وتصاویری که طبق قانون دولت اسلامی ممنوع هستند، اگر مفسدهای نداشته باشند، چه حکمی دارد؟ حکم آنها نسبت به زن و شوهرهای جوان چیست؟
ج: با فرض ممنوع بودن، اشکال دارد.
س 1206: مشاهده فیلمهایی که گاهی در بردارنده اهانت به مقدسات جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری هستند، چه حکمی دارد؟
ج: واجب است از آنها اجتناب شود.
س 1207: دیدن فیلمهای ایرانی که بعد از انقلاب تولید شده اند و در آنها زنان با حجاب ناقص ظاهر میشوند و گاهی بدآموزیهایی نیز دارند، چه حکمی دارد؟
ج: اصل مشاهده اين فيلمها اگر به قصد لذت و ريبه نباشد و موجب وقوع در مفسده هم نگردد، فى نفسه اشکال ندارد ولى فيلمسازان بايد از تهيه و توليد فيلمهايى که با تعاليم ارزشمند اسلامى منافات دارد، خوددارى کنند.
س 1208: توزیع و عرضه فیلمهایی که مورد تأیید وزارت ارشاد هستند، چه حکمی دارد؟ همچنین توزیع نوارهای موسیقی که مورد تأیید وزارت ارشاد هستند، در دانشگاهها چه حکمی دارد؟
ج: اگر فيلمها يا نوارها به نظر مکلّف عرفاً مشتمل برغنا يا موسيقى مطرب و لهوى مناسبِ با مجالس لهو و گناه باشد، توزيع و عرضه آنها و همچنين ديدن و گوشدادن به آنها براى او جايز نيست و مجرّد تأييد بعضى از ادارات مربوطه تا زمانى که نظر مکلّف در تشخيص موضوع با نظر تأييدکنندگان مخالف است، دليل شرعى براى جواز محسوب نمىشود.
س 1209: خرید و فروش و نگهداری مجلاّت لباسهای زنانه که عکس زنان اجنبی در آنها وجود دارد و برای انتخاب لباس بکار میروند، چه حکمی دارد؟
ج: مجرّد وجود عکسهاى زنان اجنبى در اين مجلاّت مانع جواز خريد و فروش و بهرهبردارى از آنها براى انتخاب لباس نيست مگر آن که عکسها، به گونهاى باشد که موجب مفسده شود.
س 1210: آیا خرید و فروش دوربین فیلمبرداری جایز است؟
ج: خريد و فروش دوربين فيلمبردارى تا زمانى که به قصد استفاده در امور حرام نباشد، اشکال ندارد.
س 1211: خرید و فروش و اجاره فیلمهای ویدئویی مبتذل و همچنین ویدئو چه حکمی دارد؟
ج: اگر فيلمها در بردارنده تصاوير زنندهاى که شهوت را تحريک کرده و موجب انحراف و فساد مىشوند و يا مشتمل بر غنا و موسيقى مطرب و لهوى و مناسب با مجالس لهو و گناه باشند، توليد و خريد و فروش و اجاره فيلمها و همچنين اجاره ويدئو براى استفاده از آن در اين امور، جايز نيست.
س 1212: آیا گوشدادن به اخبار و برنامه های علمی و فرهنگی رادیوهای خارجی جایز است؟
ج: در صورتى که موجب انحراف و فساد نشود، جايز است.
فیلم و عکس نامحرم
استفتائات جدید
س: چسباندن عكس زنهاى بازيگر بىحجاب خارجى در مغازه و محل ديد چه حكمى دارد؟
ج) اگر موجب ارتكاب گناه و مفسدهانگيز بوده يا مخالف مقررات باشد، جايز نيست.
س1: آيا به قصد لذت مرد مىتواند به عكس يا فيلم همسرش نگاه كند؟ س2: اگر همسرش فوت كرده باشد حكم چگونه است؟
ج) نگاه به فيلم يا عكس همسر با قصد لذت مطلقاً جايز است.
س: آيا نگاه كردن به جلوى مو و پيشانى دختران و زنان در فيلمها و برنامههاى تلويزيونى جايز است؟
ج) نظر به موى سر و صورت و حتى بدن دختران و زنان در فيلمها و برنامههاى غير مستقيم تلويزيونى حکم نظر به نامحرم را ندارد مگر آنکه از روى شهوت و يا موجب مفسده و يا خوف فتنه باشد.
س: ظهور و چاپ عكسهاى خانوادگى و يا عروسى كه در آنها خانمها با محارم خود و بدون حجاب كامل مىباشند توسط عكاسىها چه حكمى دارد؟
ج) ظاهر كردن و چاپ آن نزد عكاسى كه آنها را نمىشناسد بدون قصد ريبه و لذت و خوف وقوع در فتنه و فساد اشكال ندارد.
س: حکم ديدن فيلمهاى مبتذل چيست؟
ج) ديدن فيلمهاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقويت هواهاى شيطانى نفس، تضعيف اراده و ايمان و زمينهساز ترتب مفاسد و گناهان بوده و به هيچ وجه جايز نيست.
س: حكم شرعى الصاق عكسهاى مبتذل بر اجناس با هدف فروش بيشتر چيست؟ آيا اسلام به مشتريان هم توصيه به ترك خريد اين اجناس را مىكند يا نهى دينى فقط به فروشندگان است؟
ج) چاپ، نشر، خريد و فروش و ترويج عكسهاى مبتذل و الصاق آنها بر روى اجناس كه موجب انحراف و فساد جوانان شده و يكى از مظاهر تهاجم فرهنگی و ترويج فرهنگ منحطّ غرب مىباشد، جايز نيست.
س: برخى افراد وقتى از كارى نهى مىشوند آن را به دستور يا مجوزى كه از بالاتر دارند نسبت داده و لذا خود را معذور مىدانند؛ مانند بعضى صاحبان مغازههاى ويدئو كلوپ كه فروش فيلمهاى مشتمل بر حرام را به مجوز ارشاد مستند مىكنند. لطفاً حكم دين اسلام را درباره دستور يا تجويز مقام بالاتر و همچنين عمل فرد زيردست، بيان فرماييد.
ج) صِرف مجوز مذكور، حجّت شرعى بر حليّت نيست.
س: كوپلنهايى با عكسهاى زنان سر برهنه و با تصاوير رقاصى دستهجمعى كه توسط آقايان و خانمها بافته مىشود و از آنها در منازل و مغازهها استفاده مىكنيم، چه حكمى دارد؟
ج) حكم دائر مدار مفسدهانگيز بودن آن است.
س1: آيا نگاه كردن به تصوير زن مسلمانى كه او را مىشناسيم بدون قصد لذت و خوف گناه، جايز است يا خير؟ (با اين فرض كه تصوير غيرمستقيم و بدون پوشش كامل مىباشد) س2: قيد شناختن به چه معنايى است؟ آيا صِرف دانستن نام و تشخيص قيافه و چهره كافى است يا خير؟
ج1) در فرض مرقوم جايز نيست. ج2) همين قدر كه بداند او كيست، كافى است.
س: آيا فيلم بردارى از مراسمى که در آن موسيقى پخش شده و زنان بدون پوشش کامل در آن نشستهاند، جايز است؟
ج) اگر موسيقى حرام پخش شود ضبط آن با دوربين حرام است و گرفتن فيلم از خانمها اگر بعداً از آن استفاده حرام نمىشود، مانع ندارد و الا جايز نيست.
س. حکم نظر به عکس دختر بچهای که سرش لخت است و الآن سنش بالاست برای مرد نامحرمی که او را میشناسد چیست؟ آیا اگر به قصد لذت باشد و یا مفسده داشته و یا هتک باشد، حرام است؟ و یا مطلقاً حرام است؟
ج. حرمت مطلق ثابت نیست.
مسائل متفرقه معاشرت
استفتائات جدید
س: همسر اينجانب فوت شده و ازدواج مجدد كردهام دختر همسر اولم در شرف ازدواج است. آيا دامادم نسبت به همسر دومم محرم مىشود؟
ج) داماد شما به همسر دوم شما مَحْرم نمىشود.
س: مردى داوطلبانه وظيفه بزرگ كردن دخترى را به عهده مىگيرد تا اينكه دختر بالغ مىشود. آيا براى اين دختر حفظ حجاب جلوى اين مرد واجب است؟
ج) صِرف بزرگ كردن دختر محرميت نمىآورد.
س: از آنجا كه بچهدار نمىشويم پسر 4 تا 6 ماهه را به فرزند خواندگى گرفتهايم چه راههايى وجود دارد تا اين پسر با همسرم محرم گردد؟
ج) براى ايجاد محرميت در فرض سؤال راههايى موجود است؛ از جمله: ۱ـ اگر خواهر اين خانم شير داشته باشد چنانچه با رعايت شرائط مذكور در رساله اين بچه را شير دهد اين خانم، خاله او شده و با او محرم است. ۱ـ اگر مادر اين خانم شير داشته باشد و به او شير دهد اين بچه برادر رضاعى آن خانم بوده و محرم است. ۳- اگر خواهرزاده يا برادرزاده يا زن برادر اين خانم به او شير دهند.
س1: آيا با ازدواج مردى كه فرزند پسر دارد با زنى كه فرزند دختر دارد, آن پسر و دختر را بر يكديگر محرم مىكند؟ س۲: آيا آن پسر و دختر بر والدين و اجداد اين زن و مرد محرم مىشوند؟
ج1) ازدواج آن مرد و زن، موجب محرميت پسر و دختر نمىشود. ج2) پسر و دخترِ زن و مرد مذكور بر والدين و اجداد اين زن و مرد محرم نيستند.
س: اگر کودک پانزده مرتبه يا يک شبانه روز کامل شير زنى را بخورد ولى در اين مدت غذاى ديگرى هم خورده باشد، آيا اين مقدار، باعث محرميّت مىشود؟
ج) غذا خوردن در بين پانزده مرتبه مانع از تحقق محرميت نيست ولى در بين يك شبانهروز، مانع محسوب مىشود مگر آنكه غذا خوردن به قدرى كم باشد كه عرفاً نگويند غذا خورده است.
س: آيا با فوت يكى از زوجين رابطه محرميت زايل مىگردد يا به قوت خودش باقى است؟
ج) در فرض سؤال به مجرّد مرگ، محرميّت زايل نمىشود.
س: مقدار مجاز لمس بدن محارم چقدر است؟
ج) هر موضع از بدن محارم كه نظر كردن به آن جايز است، لمس آن هم بدون قصد ريبه اشكال ندارد.
س: نوجوانى 15 ساله كه داراى عقل و شعور مىباشد و نفع و نقصان و خوبى و بدى را درك مىكند، از نظر جسمى صددرصد فلج است و هيچگونه فعاليت جسمى را نمىتواند انجام دهد. از غذا خوردن گرفته تا رفتن به دستشويى و طهارت و... همه كارهايش را تا کنون مادرش انجام مىداده است. در حال حاضر او به حدّ بلوغ رسيده است. تكاليف شرعى او چگونه خواهد شد؟ نگاه مادر به اعضاى مخصوصه بدن او در حال نظافت چه حكمى دارد؟ در صورت مكلف بودن، او چگونه نماز، طهارت و وضو را انجام دهد؟
ج) در فرض سؤال بايد تكاليف شرعى همچون وضو و نماز را در حدّ توان ولو با كمك گرفتن از ديگران انجام دهد ولى براى تخلى با وجود فرد همجنس (مانند پدر)، همجنس بايد به او كمك كند و حتىالامكان با استفاده از آينه و دستكش از نگاه مستقيم به عورت و لمس آن خوددارى نمايد.
س: بعضى ارگانها به علت حساسيت شغلى براى معاينه بدنى و اطمينان از سلامت كامل جسمى جهت استخدام داوطلبين (مثلاً براى ورود به دانشگاه خلبانى يا ارگانهاى مشابه) شخص داوطلب را بهطور كامل برهنه كرده و اعضاى بدن را وارسى مىكنند. حكم شرعى چيست؟
ج) جايز نيست مگر اينكه به حكم قانون، الزامى باشد.
س: بنده خانمى هستم كه تخت كوچكى در خانه دارم كه از طريق آن به كار اپيلاسيون (از بين بردن موهاى زائد بدن از طريق موم سرد) مشغول مىباشم و خرج خودم و بچههايم را از اين راه تأمين مىكنم. آيا كار من حرام محسوب مىشود؟ در حالى كه بدون قصد و غرض بوده چون من خودم خيلى پايبند مسائل اسلامى و شرعى هستم. آيا اين پول حرام بوده و فعل حرام انجام دادهام؟ در حالى كه هيچ تخصصى در هيچ زمينهاى ندارم و فقط همين كار را بلد هستم كه آنهم تنها منبع درآمد خودم و بچههايم مىباشد.
ج) در مورد غير عورت اشكال ندارد، لكن نگاه به عورت و دست زدن به آن جايز نيست.
س: حکم نزديکى کردن با زنان کافر (غير اهل کتاب) چيست؟ آيا آنان کنيز به حساب مىآيند؟ راه شرعى کدام است؟
ج) نزديكى با زن كافره اگر از اهل كتاب باشد با اجراى عقد متعه با اجازه او، حكم زوجه را دارد و در غير اين صورت حكم زنا مترتب است.
س: آيا از نظر شرعى پدر و مادر زوج يا زوجه مىتوانند در امور زندگى دختر يا پسرشان بعد از ازدواج (عروسى) دخالت داشته باشند؟
ج) والدين زوج يا زوجه به عنوان ولّىِ شرعى حق دخالت در زندگى شخصى و خصوصى آنها را ندارند.
س: اگر ما كسى را كه به حجابش توجه ندارد به پارك ببريم گناه او گردن ما هم هست؟
ج) با علم به اينکه در معرض ديد نامحرم قرار مىگيرد اگر چنين کارى انجام دهيد، گناهکار محسوب مىشويد.
س: در برخى از فروشگاههاى لباس مجسمههايى قرار دارند که خيلى شبيه انسان هستند و در حالت عريان حالتهاى يک انسان واقعى را تداعى مىکنند آيا ديدن و لمس اين مجسمهها اشکال ندارد؟
ج) اگر مفسده نداشته باشد و موجب خوف ارتكاب گناه نباشد، مانع ندارد.
س: اگر مردى از زن اول خود فرزند داشته باشد و از زن بعدى نيز فرزنددار شود، و زن دوم هم قبلاً ازدواج نموده و فرزند داشته باشد، و در حال حاضر نيز اين زن و مرد فرزند داشته باشند، رابطه محرميت فرزندان اول زن، فرزندان اول مرد با هم و با فرزندان حال حاضر اين زن و مرد چگونه است؟
ج) فرزندانى که مرد از زن اول دارد با فرزندانى که از زن دوّم دارد، مَحْرم مىباشند و فرزندانى که زن دوم از ازدواج قبلى دارد با فرزندانى که زن دوم از اين مرد دارد، محرم مىباشند ولى نسبت به فرزندانى که مرد از زن اول دارد، مَحرم نمىباشند.
س: فروش و كرايه دادن فيلمهاى هندى كه آهنگهاى غيرمجاز هم دارند، چه حكمى دارد؟
ج) اگر مشتمل بر موسيقى لهوى متناسب با مجالس عيش و نوش و خوشگذرانى باشد، جايز نيست.
س: در كتاب شريف اصول كافى در حديثى از حضرت امام صادق (عليه السلام) آمده است: جواب دادن به نامه واجب است مانند جواب سلام (رد جواب الكتاب واجب كوجوب رد السلام). بر اساس اين حديث، آيا دادن جواب نامه واجب است؟
ج) احتياط در جواب دادن است
س: آيا مخالفت با سليقه پدر و مادر در کارها حرام است؟
ج) اگر منظور مخالفت با سليقه پدر و مادر در كار مربوط به خودشان است، شما حق دخالت نداريد ولى اگر مخالفت با سليقه آنان در رابطه با كارهاى خود شماست، صرف مخالفت حرام نيست لكن ايذاى والدين حرام است.
هیئت
استفتائات جدید
س: هيئتى داريم که با همت بچههاى محل تأسيس شده است از سال 77 تاکنون به مرور و با کمک افراد وسايلى از قبيل دستگاه صوتى، وسليل چراغانى، ظروف و... براى هيئت تهيه کردهايم ولى کسى آنها را وقف نکرده است که بگويد اينها وقف هيئت است بلکه کم کم که مردم کمک نقدى کردهاند بنا به نياز هيئت وسايل تهيه شده است. حال سوال اين است که اين وسايل چه حکمى دارد و آيا مىشود آنها را به افراد و اعضا هيئت جهت استفاده قرض داد با توجه به اينکه وسايل متعلق به شخص خاصى نيست و متعلق به هيئت است؟ و يا آيا مىشود وسايل را به افراد مختلف کرايه داد و هزينه دريافتى را صرف مخارج هيئت کرد؟
ج) اگر وقف بودن آنها محرز نيست کيفيّت استفاده از آنها، تابع اجازه اهدا کنندگان پول است.
س: مسؤول يك هيأت عزادارى براى تهيه امكانات و هزينه جارى هيأت از بانك مبلغى را به عنوان وام مضاربه به نيابت از هيأت دريافت مىكند و با بانك صلح مىكند در صورت منفعت و ضرر اصل وام و سود تعيين شده به بانك داده شود و اين وام در مدت سه ماه هزينه اجاره مغازه و حقوق كاركنان و دكور مغازه و خريد جنس مىشود اما بعد از مدتى بدليل عدم فروش مناسب، مغازه بسته مىشود. چه كسى ضامن اين خسارتها است؟ در صورت تفريط در مضاربه خسارت متوجه چه كسى مىباشد؟ و تشخيص آن با چه كسى است؟
ج) اگر مسئول هيئت به وکالت صريح از اعضاى هيئت اقدام به دريافت وام جهت تهيه امکانات و هزينههاى جارى هيئت نموده، همه اعضاى هيئت ضامن خسارت وارده هستند وگرنه شخص مسئول هيئت که پيش خود اقدام به دريافت وام نموده ضامن خسارت وارده است و اگر خسارت وارده در اثر تفريط باشد، هر کس که تفريط نموده ضامن است و تشخيص آن با اعضاى هيئت و عرف است.
س: بعضى از خيرين وسايلى را در مسجد يا حسينيه مىگذارند بدون عنوان وقف كه اضافه بر نياز است (مانند فرش) آيا مىتوان اين وسايل را فروخته و پولش را صرف نيازمندىهاى همان مكان كرد؟
ج) اگر صاحبان وسايل آنها را وقف كردهاند، قابل فروش و تبديل نيستند، و چنانچه در آن مساجد يا حسينيهها قابل استفاده نيستند به مساجد و حسينيههاى ديگر كه استفاده مىكنند بايد منتقل شوند؛ و اگر وقف نكردهاند، با اجازه صاحبان آنها مىتوان آنها را تغيير يا تبديل كرد و يا فروخت.
قرآن و ادعیه
استفتائات جدید
س: سجدههاى واجب قرآن چگونه انجام مىشوند؟
ج) در سجده واجب قرآن، گذاشتن پيشانى بر زمين کافى است و لازم نيست در آن ذکر گفته شود ولى گفتن ذکر در آن مستحب است و بهتر است اين ذکر را بگويد: «لاالهالاالله حقاً حقاً لاالهالاالله ايماناً و تصديقاً لاالهالاالله عبوديتاً ورقاً سجدت لک يا رب تعبداً و رقاً لامستنکفاً ولامستکبراً بل انا عبد ذليل ضعيف خائف مستجير».
س: آيا در سجده واجب قرآن رو به قبله بودن شرط است؟
ج) استقبال شرط نيست.
س. آيا شنيدن آيه سجده از راديو ضبط نيز سجده واجب دارد؟
ج) با شنيدن از نوار نيز سجده واجب مىشود.
س: يكى از مستحبات مكه، تلاوت قرآن و ختم آن است، آيا براى كسى كه اعمال حج به جا مىآورد و در روز عرفه و ايام تشريق، تلاوت قرآن را در عرفات و مشعر و منا ادامه مىدهد، همان استحباب وجود دارد، يا خصوص شهر مكه است؟
ج) اختصاص به شهر مكه دارد.
س: آيا درج عنوان «يادمان....» در نخستين صفحه قرآن براى اهداء به دوستان منع شرعى دارد؟
ج) فى نفسه مانع ندارد.
س: فضيلت قرائت قرآن از روى قرآن بيشتر است يا از روى صفحه رايانه؟
ج) هر دو ثواب دارد ولى از روى قرآن با ملاحظه آدابِ لازم آن بهتر است.
س: چندى پيش در مسجد محل حرز يكى از بانوان نمازگزار كه محتوى قرآن بوده است در چاه توالت افتاد براى اينكه آن حرز را پيدا كنند درب دستشويى را موقتاً بستهاند تكليف امام جماعت هيئت امنا و نمازگزاران مسجد چيست؟
ج) فقط براى کسى که برايش شرعاً ثابت شده است، رفتن به آن دستشويى جايز نيست و بايد صبر کند تا يقين کند حرز پوسيده شده و از بين رفته است و اما براى آنان که نمىدانند، تکليفى نيست و کسى که حرز را انداخته لازم نيست به ديگران بگويد و اگر عسر و حرج است لازم نيست چاه را تخليه کنند.
س: احتراماً معروض مىدارد جهت اشاعه فرهنگ ناب قرآن كريم و اسلام عزيز قرار است نسخهاى از قرآن كريم به ترجمه ارمنى تهيه و در اختيار غير مسلمانان قرار گيرد لذا خواهشمندم حكم شرعى اين عمل را بيان فرماييد.
ج) قرار دادن ترجمه قرآن كريم در اختيار كسانى كه مىخواهند از محتواى آن مطلع شوند، فى نفسه منع شرعى ندارد.
س: قاب شيشهاى که آيه قرآن روى آن نوشته شده است شکسته است با خرده شيشهها چه بايد کرد؟
ج) اگر بگونهاى باشد كه آيه قرآن محو شده باشد، وظيفهاى نداريد.
س: آيا در هنگام قرائت قرآن بايد به آياتى كه تلاوت مىشود گوش فرا دهيم و از انجام كارهاى ديگر خوددارى كنيم (مثلاً نماز خواندن)؟
ج) گوش دادن به قرائت قرآن به احترام قرآن خوب است ولى واجب نيست.
س1: آيا خمير كردن اوراق قرآنى بايد به شيوه خاصى صورت پذيرد؟ س2: آيا كاغذ استحصالى (در صورت از بينرفتن كامل خطوط قرآن) بايد در مصارف خاصى متناسب با شأن قرآن كريم استفاده شود؟ س3: آيا سىدى يا لوحهاى فشرده قرآنى از جهت لزوم رعايت احكام طهارت و آداب، به قرآن مخطوط ملحق مىشوند؟
ج1) شيوهى خاصى ندارد، همين مقدار كه موجب هتك حرمت نباشد، كافى است. ج2) واجب نيست. ج3) مسّ آن بدون وضو اشكال ندارد.
س: همراه داشتن تلفن همراه که قرآن و ادعيه در آن ذخيره شده در جاهايى مانند دستشويى و توالت چه حکمى دارد؟
ج) اشكال ندارد.
س: قرآنى كه بصورت متن يا صوت و يا تصوير در يك لوح فشرده يا حافظه گوشى موبايل مىباشد آيا حكم خود قرآن را دارد؟
ج) حكم قرآن را ندارد.
س: لطفاً نظر مبارك را در خصوص جلد و صفحات پاره و جدا شده قرآن مجيد (به صورت كلى و جزيى) و تخمير آنها جهت استفاده مجدّد مواد كاغذى (ساخت مقوّا) مرقوم فرماييد.
ج) در صورت نياز، تخمير آنها با آب اشكال ندارد.
س: لطفاً بفرماييد جملاتى كه در ادعيه مشهور مثل دعاى كميل و زيارت عاشورا سه مرتبه يا بيشتر تكرار مىكنند از نظر شرعى صحيح مىباشد يا خير و آيا روايتى در اين زمينه موجود مىباشد؟
ج) فى نفسه بدون قصد ورود مانع ندارد گرچه خوب است ادعيه و زيارات را همانگونه كه وارد شده است قرائت كنند.
س. در صورتی که در جلسه قران شخصی آیه سجده را تلاوت کند و دیگران نیز آن را خودشان بخوانند، آیا دو سجده بر انسان واجب می شود؟
ج. اگر انسان موقعی که آیة سجده را می خواند از دیگری هم بشنود چنانچه گوش داده دو سجده نماید و اگر به گوشش خورده یک سجده کافی است.
حرم ائمه اطهار
استفتائات جدید
س. آیا برای ورود به حرم سیدالشهداء(علیه السلام) باید غسل کرد یا با گرد وغبار راه وارد حرم شد؟
ج. برای سفر زیارتی امام حسین «علیه السلام» غسل مستحب است و برای ورود به حرم رجائاً انجام شود.
س. در سلام به امام رضا (علیه السلام) بعد نماز و بعد مراسمات، این که رو به حرم امام میایستند جایز است؟
ج. اگر رجاء انجام دهید اشکال ندارد.
لطفا به منظور مشاهده بهتر سایت و مرور ایمن در اینترنت ، مرورگر خود را به نسخه بالاتر ارتقاء دهید یا از دیگر مرورگرها استفاده کنید.