![]()
۱۳۶۹/۰۸/۲۹
بیانات در دیدار رئیسجمهور موقت و رهبران احزاب اسلامى افغانستان
اوّلاً بنده هم از برادران عزیز صمیمانه تشکّر میکنم به خاطر زحماتتان، به خاطر این گردهمایىها و بحثهاى مخلصانهاى که به دنبال راههاى علاجى هستید براى سرنوشت این جهاد عظیم ملّت مسلمان افغانستان.(۳) بنده به عنوان یک برادر مسلمان شما، از شماها به خاطر این تلاشها و این مجاهدتها متشکّرم. و این یک ارزش است براى هر کسى که در جهادِ اسلامىِ یک ملّت به نحوى از انحاء شرکت داشته باشد و امروز بحمدالله شماها این جهاد را دارید انجام میدهید. از زیارت جنابعالى و همهى آقایان هم خیلى خوشحالم؛ انشاءالله که خداوند همهی شما را تأیید کند و توفیق بدهد.
بنده فقط یک جمله عرض بکنم در باب این جهاد بزرگ شماها، و آن این است که اگر بخواهیم راز اصلى پیروزى را براى ملّتهاى اسلامى جستجو کنیم و پیدا کنیم بعد از همهى مطالعات تاریخى و جامعهشناسى و مانند اینها، میرسیم به اینجا که ملّتهاى مسلمان براى نجات خودشان هیچ راهى جز تمسّک به اسلام ندارند. امکان ندارد که هیچ ملّت مسلمانى بدون تمسّک به اسلام بتواند در این جنگلِ عظیمِ مشکلاتى که استکبار درست کرده، راه خودش را پیدا کند و بسلامت عبور کند؛ ایران هم همینجور شد؛ ایران هم تمسّک به اسلام نجاتش داد. الان هم ما ایرانىها اگر این راه را ــ که خیلى هم راه دشوارى است ــ انشاءالله بخواهیم تا قدم آخر با پیروزى پیش برویم، باید این تمسّک به اسلاممان را دودستى بچسبیم و حفظ کنیم؛ شماها هم همین[طور]؛ افغانستان هم راهى جز تمسّک به اسلام ندارد.
ملّت افغانستان ملّت مسلمانى است؛ شیعه و سنّىاش فرقى نمیکند، شیعهاش هم مسلمان است، سنّىاش هم مسلمان است؛ مسلمانهاى متعصّب و پایبندى هم هستند. همیشه تمسّک شرق عالم اسلام از غرب عالم اسلام نسبت به اسلام بیشتر بوده. شما این تمسّکى را که به اسلام در این نقاط از آسیا، در ایران و افغانستان و ترکستان و مانند اینها نگاه میکنید، هرگز در آفریقا ــ آن مناطق غربى عالم اسلام ــ اینجور چیزى را دنیاى اسلام تجربه نکرده. این هم یک علل تاریخىاى دارد؛ شما نگاه کنید محدّثین اسلام، علماى اسلام از صدر اوّل تا حالا، شاید صدى شصت هفتاد آنها، مال همین منطقهى شرقند. این چیز کوچکى نیست؛ یعنى الان شاید بعضى از این مناطق ۱۲۰۰ سال، بعضى ۱۱۰۰ سال، بعضى ۱۳۰۰ سال است که با اسلام اُنس گرفتهاند؛ اسلام جزو فرهنگ اینها است. دو روز این کمندِ حکومتِ مارکسیستى در منطقهى ترکستان ضعیف شد،(۴) شما ببینید آنجا چه خبر است. در این منطقهى شمال خراسان و افغانستان در این چند جمهورى، هفتاد سال، هشتاد سال کمندِ این نظام دیکتاتورى و استبداد مارکسیستى بالاى سر آن مردم بود، یک ذرّه که شل شد، شما ببینید ازبکستان چه جور است، قرقیزستان چه جور است، آن یکى دیگر چه جور است؛ مردم مسلمانند.
مردم شما هم از اعماق وجود مسلمانند، مسائل سیاسى و مانند اینها درجهى دوّم است. اگر بخواهید به پیروزى برسید، باید این مردم دنبال سر شما باشند؛ اگر بخواهید این مردم دنبال سر شما باشند، راه آن، این است که مردم احساس ایمان و صدق و صفا بکنند در رهبران ــ که بحمدالله هست ــ شماها اهل دینید، اهل ایمانید ــ بعضى از علما، بعضى از غیر علما ــ به هر حال جزو کسانى هستید که در راه اسلام حرکت کردهاید؛ باید این احساس ایمان در رهبران به وسیلهى مردم در حدّ اعلىٰ باشد؛ شائبهاى به وجود نیاید، شائبهى سیاسىکارى و شائبهى این چیزها باید وجود نداشته باشد.
[اگر] مردم این را ببینند، دنبال شما هستند؛ تکیهی شما هم فقط به نیروهاى مسلّحتان نخواهد بود و آحاد مردم دنبال شما حرکت میکنند. و شما به این توجّه آحاد مردم احتیاج دارید، به کمک آنها احتیاج دارید؛ نیروى مسلّح شما وقتى در شهرها میتوانند کار کنند که مردم با آنها باشند، در روستاها همینطور. انشاءالله فردا که شما پیروز شدید و حکومت تشکیل دادید، اوّلِ دردسرِ شما است؛ آن وقت در حالى میتوانید مقابله کنید با دشمنىهاى دشمنانتان که مردم با شما باشند. مردم شما هم جز به ایمان به چیز دیگرى و به جاى دیگرى دل نخواهند داد؛ اصل قضیّه این است. باید اسلام را، آن اسلام همهجانبه را، آن ایمان خالص را، آن اخلاص لله را در کسانى که با شما همکارى میکنند، همفکرى میکنند، کمک میکنند، تقویت بکنید. رفتارها، گفتارها، اظهارها، منطبق باشد با خطّ اسلامى؛ در این صورت البتّه مردم [با شما] هستند.
یکى از اصول اسلام، وحدت مسلمین است، برادرىِ اسلامى است، اخوّت اسلامى است: وَاعتَصِموا بِحَبلِ الله؛(۵) نقاط مشترک را هم باید چسبید. حالا در افغانستان اتّفاقاً اختلافات مذهبى و فرقهاى هم هست؛ هم اختلافات قومى هست، هم اختلافات مذهبى هست. اقوام افغانستان هم غالباً با هم درگیرى داشتند در طول این تاریخ دویست، دویستوپنجاهسالهاى که ما میدانیم، از لحاظ قومى هم شیعه و سنّى با هم اختلافات داشتند. باید همهى اینها را در هم هضم کنید؛ فقط اسلام را در همهى این گروهها و دستهجات مختلف حاکم کنید. در رأس آن هم شما آقایان که هر کدام بحمدالله جمعیّتى را دنبال سر خودتان دارید ــ اعم از شیعه یا سنّى ــ در جهت حکومت اسلامى، در جهت حاکمیّت اسلام در افغانستان [تلاش کنید] و به کمتر از این هم بایستى قانع نشوید، راضى نشوید. یک حکومت لائیک، یک حکومت نسبت به مذهب بىطرف، مردم افغانستان را راضى نخواهد کرد؛ چهار روز میگذرد یک مشکل بزرگترى به وجود مىآید. حکومتى که دولتها و قدرتها و سیاستهاى بزرگ بخواهند یک چیزى را هُل بدهند، درست کنند، به درد نمیخورد؛ [درست] میشود، امّا چیز پایدارى نیست. براى آن[جور حکومت] که دوازده سال مبارزه و جهاد و کشته شدن لازم نیست؛ خب آن را همه جور میشد درست کرد. این چیزى که محصول دوازده سال مبارزهى ملّت افغانستان است ــ که واقعاً کمنظیر است ــ [حاکمیّت اسلام است.] ویتنام با آمریکا مگر چند سال مبارزه کرد؟ الجزایر با فرانسه مگر چند سال مبارزه کرد؟ شما از اینها بیشتر مبارزه کردید؛ طول مدّت مبارزهى افغانستان بیشتر بوده. خب بایستی آنچه در نهایت به دست مىآید، متناسب باشد. این یک نکته.
نکتهى دیگر این است که اوضاع جهانى دارد به سمتى میرود که پیروزى مسلمین در افغانستان حتمى و قطعى است؛ دو سال پیش ما نمیتوانستیم اینجور حرف بزنیم. بنده با آقایان افغانها از قدیم دوست بودم؛ از قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، من با رفقاى افغان که آنجا جزو مبارزین بودند، دوست بودم. وقتى که آقاى تَرَکى کودتا کرد،(۶) بنده تبعید بودم در ایرانشهر؛ شنفتیم، [امّا] نمیدانستیم چه خبر است، خبرى که به ما نمیرسید؛ ما [فقط] فهمیدیم در افغانستان یک حادثهاى اتّفاق افتاده؛ ما علاقهمند شده بودیم به اینکه ببینیم در آنجا چه خبر است. یعنى ارتباطات ما با افغانستان به این شدّت بود؛ البتّه بعد فهمیدیم اینها کمونیستند؛ بعد معلوم شد؛ اوّل روشن نبود. یعنى پیوندهاى قلبى و عاطفى بنده با افغانستان و با برادرهاى افغان خیلى زیاد است. از قدیم که من در مشهد بودم، این ارتباطات را ما با برادرها داشتیم. من هر وقت به یاد مسئلهى افغانستان مىافتادم، دلم بر مظلومیّت مردم افغانستان میسوخت؛ میگفتم اینها چه راهى دارند براى پیروزى؟ یعنى راهها همه بسته بود به حَسَب ظاهر؛ هر چه نگاه میکردیم، بنبست بود. آن قدرت اهریمنى مارکسیستى با آن همه نیرو، با اهداف بلندمدّت [در افغانستان بودند]؛ آنها که به افغانستان قانع نبودند؛ مسئلهى آنها مسئلهى استراتژیک بود؛ مسئلهى رسیدن به آبهاى جنوب بود. دویست سال روسیهى تزارى و شوروى مجموعاً، دنبال این هدف بودند. حالا [میدیدیم] از افغانستان قدم گذاشتند جلو، روزبهروز هم دارند تقویت میکنند؛ و تمام این راهها به حَسَب ظاهر بسته بود. عراق را فکر میکردیم، میدیدیم آسانتر از افغانستان است؛ کشورهاى دیگر را فکر میکردیم، میدیدیم آسانتر است. من هر وقت به یاد افغانستان مىافتادم، قلبم براى این ملّت افغانستان واقعاً [میگرفت] و میگفتم پروردگارا! یک ترحّمى به این مردم که اینجور دارند مبارزه میکنند.
با لطف الهى بر اثر مجاهدتهاى مردم، بر اثر ایمان و اخلاص مردم، تمام محاسبات جهانى به هم خورد. ببینید، کار خدا این است. این را چه کسى کرد؟ این را شما کردید؟ کسى میتواند بگوید این کار را من کردم؟ اصلاً امکان ندارد. این را حرکت مخلصانه و مجاهدانهى عموم کرد. هیچ کس نمیتواند [به خودش نسبت دهد]. کمااینکه پیروزى انقلاب اسلامى را هیچ کس به خودش نسبت [نمیدهد]؛ امام با آن عظمت ــ که میدانید شخصیّت امام و رهبرى امام قابل قیاس با هیچ یک از این رهبرىهاى امروز و دیروز دنیا نبود؛ یعنى واقعاً حقّ حیات [بر همه] داشت ــ هیچ وقت پیروزى را به خودش نسبت نمیداد؛ و اگر تحلیل کنیم، حق هم همین بود؛ یعنى ایشان یک وسیلهى الهى بود براى مردم. آن حرکت عظیم مردم، این اخلاص، این فداکارى، پیروزى را در اینجا هم به وجود آورد؛ در افغانستان هم راهها را باز کرده؛ منتها شما هنوز یک قدم [مانده] به آخر راهید، این یک قدم هم باید همانجور برداشته بشود. اگر در این یک قدم سیاست آمد ــ منظورم از سیاست یعنى سیاسىکارى ــ دخالتهاى گوناگون آمد، نمیشود؛ همین یک قدم برداشته نمیشود. خدایى که صدها قدم دشوار را با یک طرفةالعینى توانست طى کند، همین یک قدم را میتواند ده سال نگه دارد! خدا است دیگر، قدرت الهى است. راه این هم اخلاص است؛ این یک قدم را هم باید با اخلاص، با گذشت، با وحدت، با برادرى [برداشت]؛ هیچ کس به قصد قدرت حرکت نکند. [اگر] همه براى خدا حرکت کنند، هر کارى میخواهند بکنند نیّت الهى بکنند، همین یک قدم را خداى متعال با بهترین وجهى طى خواهد کرد. به نظر ما راهش این است. امیدواریم که خداوند توفیق بدهد
. بنده در حدودى در جریان این نشستهاى شما و دیدارها و مذاکراتى که شما و آقایان کردید قرار گرفتم؛ هم جناب آقاى ابراهیمى گزارش دادند براى ما، هم از جاهاى مختلفى به گوشم خورده و اطّلاع دارم. انشاءالله که مبارک است آنچه فکر کردید و آنچه حرکت کردید؛ امیدواریم که رو به خیر باشد، رو به صلاح باشد، خداوند کمک کند و خداى متعال یک آن، ما را، شما را به خودمان وانگذارد، از هدایت خودش محروم نکند و از کمک خودش محروم نکند.
والسّلامعلیکم
(۱ صبغةالله مجدّدى
(۲ حجّتالاسلام والمسلمین حسین ابراهیمى (نمایندهى رهبرى در امور افغانستان) و جمعى از مسئولان وزارت امور خارجه در این دیدار حضور داشتند.
(۳ در بیستویکم فروردین ۱۳۶۷ رهبران مجاهدان افغان، متشکّل از اتّحاد هفتگانهى مجاهدان افغانستان و شوراى ائتلاف اسلامى افغانستان، در اسلامآباد گرد هم آمدند تا شورا و دولت جدید را انتخاب کنند؛ لیکن اختلافاتى در این زمینه که چه کسانى باید در مذاکرات شرکت کنند، به وجود آمد. سخنگوى شوراى ائتلاف مذاکرات را ترک کرد و شورا از توافق حاصلشده ــ که یکچهارم اعضاى دولت آیندهى افغانستان را باید شیعیان تشکیل دهند ــ خوددارى نمود و جلسات بعدى شورا براى مدّت نامعلومى به تعویق افتاد؛ تا اینکه در ششم اسفند ۱۳۶۷ صبغةالله مجدّدى با ۱۷۴ رأى و عبدالرّسول سیّاف با ۱۷۳ رأى به مقامهاى موقّت ریاست کشور و دولت منصوب شدند. دلایل شکلگیرى حکومت موقّت عبارت بودند از: ۱) حفظ وحدت ملّى مردم افغانستان؛ ۲) تداوم جبههى ملّى تا سقوط کامل رژیم کابل؛ ۳) اسلامى بودن حکومت آیندهى افغانستان.
(۴ اشاره به فروپاشی حکومت کمونیستی اتّحاد جماهیر شوروی در مناطق مختلف تحت تسلّط آن. در پی انجام اصلاحات مختلف در شوروی، برخی از جمهوریهای این کشور دست به اقدامات استقلالخواهانه زدند که پارلمان شوروی با انجام برخی از کارها از جمله اعطای آزادیهای بیشتر مذهبی به مردم، قصد داشت که مانع از وخامت اوضاع بشود. به واسطهی این آزادیها، مساجد دوباره باز شد و نمازهای جمعه و جماعت برقرار گردید.
(۵ سوره آلعمران، بخشى از آیهى ۱۰۳؛ «و به ریسمان خدا چنگ زنید ...»
(۶ نورمحمد تَرَکی، دبیرکلّ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، پس از آنکه به علّت تظاهرات ضدّحکومتی دستگیر شد، در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ با کودتای عناصر حزب که در ارتش بودند، از زندان آزاد شد و پس از سه روز که نظامیان قدرت را به شورای انقلاب واگذار کردند، با حمایت سیاسی شوروی توانست به ریاست جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان برسد.
برچسبها: افغانستان؛ وحدت شیعه و سنی؛
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|