
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
رویای براندازی با مبارزان قلابی!
تاریخ ایران در دو قرن اخیر، خائن کم نداشته است. کسانی که برای تکهای استخوان از چرب و شیرین دنیا، به مردم و میهن خود پشت کرده و نوکری بیگانه را کردهاند. کموبیش تمام آنان مانند تمام خائنان جهان، سرنوشتی عبرتآموز داشتهاند و تاوان سختی برای خیانت خود دادهاند، گاه حتی به دست همان دشمن اجنبی که در خدمتش بودهاند. عجیب هم نیست؛ اجنبی بیشتر و بهتر از هر کسی میداند آنانکه به مردم و وطن خود خیانت میکنند، هرگز قابل اعتماد نیستند و صرفاً ابزاری هستند که تاریخ مصرف دارند و وقتی کارش با آنان تمام شد باید از شرشان خلاص شد.