
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
آمریکا، ایران و ظاهربینان!
این بار نه با ۵+۱ مذاکره میکردیم و نه با پیغام کشورهای حافظ منافع و دیگر روشها؛ جمهوری اسلامی پنج دور غیرمستقیم با فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا مذاکره کرد. امّا درست در همان میانه، باند جنایتکار و نیابتی آمریکا در منطقه به خاک ایران و خانههای شهروندان حمله کردند و برخی از مسئولان و فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای را شبانه ترور کردند. ترامپ هم وقیحانه در مصاحبه با سی.ان.ان با افتخار و رضایت گفت: «مذاکرهکنندگانی که من پیشتر در ایران با آنها سر و کار داشتم، همگی کشته شدهاند!» این جمله روشن کرد که آمریکا مذاکره را نه برای حل مسائل که برای تسلیم کردن طرف مقابل به کار میگیرد.