others/content
پیوندهای مرتبطفيلمفيلم
نسخه قابل چاپ

بین سطور

نیابت اسرائیل

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بیست‌وچهارم اردیبهشت ۱۳۲۷ شمسی، تل‌آویو، بلوار روتشیلد، پلاک ۱۶: ۲۵۰ نفر از چهره‌های جنبش صهیونیسم، هم‌زمان با پایان قیمومیّت بریتانیا بر فلسطین، اعلامیّه‌ی استقلال رژیم اسرائیل را قرائت کردند. هر‌چند آمریکایی‌ها یازده دقیقه بعد، اسرائیل را به طور دوفاکتو و موقّت به رسمیّت شناختند، امّا اوّلین کشوری که به صورت رسمی این رژیم جعلی را به رسمیّت کامل، شناخت اتّحاد جماهیر شوروی بود. عجیب هم نبود؛ هسته‌ی اوّلیّه‌ی بنیان‌گذاران اسرائیل صهیونیست‌های چپ سوسیالیست محسوب می‌شدند.

مقامات شوروی این‌طور حساب کرده بودند که در وضعیّت تخاصم روبه‌رشد بین آن‌ها و بلوک غرب، رژیم اسرائیل می‌تواند یک زنجیره به اقمار آن‌ها در غرب آسیا اضافه کند. با همین نگاه هم پیش از تشکیل اسرائیل، با واسطه‌ی بعضی کشورهای بلوک شرق مثل چکسلواکی، به تجهیز و تسلیح آژانس یهود پرداختند تا با خروج قوای بریتانیا از فلسطین، صهیونیست‌ها دست پُری علیه اعراب و مسلمانان داشته باشند. حتّی بعد از تشکیل اسرائیل هم استالین اوّلین رهبر یک کشور بود که هواپیمای جنگی در اختیار صهیونیست‌ها گذاشت.

البتّه که شوروی دُور خورده بود؛ آژانس یهود و جنبش صهیونیسم هر‌ چند در ظاهر سوسیالیست بودند، امّا در باطن ریشه در منتهاالیه راست سرمایه‌داری داشتند و پیش از تشکیل اسرائیل که آژانس یهود با مهاجرت سازمان‌یافته‌ی یهودیان به فلسطین به دنبال برهم‌زدن بافت اجتماعی فلسطین بود، بیش از پنج میلیون یهودی آمریکایی که تا لایه‌های عالی سیاسی و اقتصادی آمریکا هم نفوذ داشتند، مهم‌ترین شبکه‌ی مالی و سیاسی تشکیل اسرائیل محسوب می‌شدند.

چند سال بعد از تشکیل اسرائیل هم روابط راهبردی صهیونیست ها با آمریکا تا حدّی افزایش پیدا کرد که اسرائیل عملاً نایب اطّلاعاتی و جاسوسی آمریکاها علیه شوروی شد. آمریکایی‌ها در شوروی و کشورهای بلوک شرق با محدودیّت زیادی روبه‌رو بودند. این وضعیّت در مورد اسرائیل ــ که توسّط صهیونیست‌های سوسیالیست بنیان‌گذاری شده بود ــ برعکس بود. در دهه‌های میانی قرن بیستم، سفارتخانه‌های اسرائیل عملاً به نیابت از سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) مشغول جاسوسی و جمع‌آوری اطّلاعات در کشورهای بلوک شرق بودند؛ از تشکیل شبکه‌ی جاسوسی در این کشورها گرفته تا بازجویی‌های اوّلیّه از یهودیانی که از روسیه و دیگر کشورهای شرق اروپایی راهی اسرائیل می‌شدند و این اطّلاعات مستقیماً در اختیار آمریکاها قرار می‌گرفت.

با هجوم خرداد ۱۳۴۶ ارتش اسرائیل به مصر که از متّحدان شوروی محسوب می‌شد، روابط اسرائیل و بلوک شرق بیش از حد متشنّج شد و به همان نسبت نیابت امنیّتی و اطّلاعاتی و نظامی آمریکاها توسّط اسرائیل هم غلیظ‌تر شد. تاجایی که کار به قطع رابطه‌ی رسمی شوروی با اسرائیل کشید؛ قطع رابطه‌ دیپلماتیکی که تا فروپاشی شوروی در پاییز ۱۳۷۰ هجری شمسی ادامه داشت.
 

فروپاشی شوروی از نگاه تحلیلگران غربی، فرو ریختن نظم دوقطبی و تبدیل شدن آمریکا به قطب برتر جهان بود. حالا همه باید به نظم آمریکایی تن می‌دادند. در غرب آسیا امّا ایران طرح دیگه‌ای داشت. میادین نفتی منطقه هم اهمیت‌ش را بیش از پیش کرده بود. بینی صدّام هم در جنگ تحمیلی علیه ایران و هم در جنگ اول خلیج فارس به خاک مالیده شده بود. از نگاه غرب خلأ قدرت این منطقه باید توسّط آمریکا و متّحدانش پُر می‌شد، وگرنه ایرانِ رهیده از جنگ این خلأ را پُر می‌کرد. سیل نیروها و تجهیزات آمریکایی راهیِ منطقه شد تا پاسبانیِ مهم‌ترین ذخیره‌ی نفتی جهان را خود آمریکایی‌ها بر عهده بگیرند.

مسئله «فلسطین» هنوز حل نشده بود. عرفات، چریک پیر فلسطینی، خسته از سال‌های مبارزه پالس سازش می‌داد. اسرائیلی‌ها اما زیر بار نمی‌رفتند. سال‌ها بود که هر‌چه دلشان خواسته بود در منطقه کرده بودند. کسی باید آن‌ها را پای میز صلح می‌کشاند. تا مسئله‌ی «فلسطین» برای همیشه حل می‌شد. این شکلی بود که عرفات و اسحاق‌رابین، در کاخ سفید، زیر سایه‌ی کارفرمای آمریکایی پروژه پیمان صلح بستند تا مسئله‌ «فلسطین» برای همیشه حل شود. تقدیر امّا چیز دیگری رقم زده بود.

اسحاق رابین توسّط تندروهای اسرائیلی ترور شد. جریان سلفی که با حمایت آمریکایی‌ها علیه روس‌ها در منطقه جان گرفته بود، این مرتبه سراغ برج‌های دوقلوی نیویورک رفت تا چاقو دسته‌ی خودش را ببُرد و نظامیگری آمریکایی وحشی‌تر از پیش بشود و حاصلش هم بشود هجوم به افغانستان و عراق و تحریک مردم و اعراب منطقه علیه آمریکایی‌ها. در فلسطین هم از خاکستر سازش عرفات که نتیجه‌ای جز توسعه‌طلبی بیشتر اسرائیل نداشت، مقاومت اسلامی فلسطین جان گرفت.

مردم غزّه و کرانه‌ی باختری در سال  ۱۳۸۵ در انتخابات مجمع قانونگذاری فلسطین که از سازو‌کارهای سازش اُسلو محسوب می‌شد، قدرت را در یک فرایند کاملاً دموکراتیک به حماس سپردند؛ اتّفاقی که اصلاً به مذاق آمریکا و اتّحادیّه‌ی اروپا و اسرائیل خوش نیامد. بنابراین، انتخاب مردم را تحریم کردند و اسرائیلی‌ها نمایندگان مجمع را به ترور تهدید کردند. نظم منطقه داشت از دست آمریکایی‌ها درمی‌رفت. فشار باید زیاد می‌شد تا طرح آمریکایی‌ها درست پیش برود. بخشی از فشار را خود آمریکایی‌ها پیش می‌بردند و بخشی هم محوّل شد به نایب قدیمی‌شان، اسرائیل!

حالا و در این سال‌ها در شرق آسیا، چین به عنوان دیگر خصم آمریکایی‌ها سر برآورده؛ آمریکایی‌ها باید سراغ او هم بروند. این طرف امّا عمده‌ی قوا و هزینه و انرژی معطوف غرب آسیا شده. شعله‌های این طرف را باید خاموش کرد تا منطقه به تعبیر غرب آرام بشه، و در ادامه هم کار را به نایب سپرد. اسرائیل نیابت آمریکایی‌ها را دارد، امّا چندان خوش‌نام نیست؛ پس باید مشوّق‌هایی فهرست شود تا همسایگان اسرائیل روابطشان را با نایب آمریکایی‌ها عادی کنند. جدایی این مسئله قدرت روزافزون ایران و مقاومت به عنوان دشمنان درجه‌ی اوّل اسرائیل هم باید مهار شود.

رژیم نیابتی اسرائیل قرار بود قطب سیاسی و نظامی و اطّلاعاتی و اقتصادی و حتّی ژئوپلتیکی آمریکا در غرب آسیا شود؛ امّا طوفان‌الاقصیٰ و مقاومت در فلسطین و لبنان و یمن و ایران، تا اطّلاع ثانوی همه‌ی این برنامه‌ها را به هم ریخته. دعوا بر سر دو نوع نظم است: نظمی طبیعی که می‌خواهد از بین کشورها و جوامع بومی منطقه بجوشد، با نظمی تحمیلی که آمریکایی‌ها می‌خواهند به منطقه حُقنه کنند و ابزار این حُقنه کردن اسرائیل است. اسرائیل از ابتدا تشکیل یک رژیم همواره نیابتی بوده.

لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی