اگر بخواهیم علامه محمد اقبال لاهوری را بشناسیم و بلندى پیام اقبال را بدانیم، ناگزیر بایستى شبهقارّه را در دوران اقبال و دورانى که به دوران اقبال منتهى شد بشناسیم؛ بدون آن، معناى پیام اقبال درست فهمیده نمیشود...تبیین همه اینها جز با نشر آثار علاّمه اقبال در کشور ما امکانپذیر نیست. این کارى است که هم در اینجا باید انجام بگیرد، هم در پاکستان باید انجام بگیرد، هم در افغانستان باید انجام بگیرد؛ هرجایى که مردم فارسى میفهمند یا ممکن است فارسى بفهمند، بایستى آثار اقبال ــ که بهترینش، [آثار] فارسىِ او است ــ منتشر بشود...ملّتهاى مسلمان احتیاج دارند که [فلسفه] «خودى» اقبال را درک کنند...احتیاج دارند پیام اقبال را بگیرند و بدانند که اسلام در ذات خودش و در هویّت خودش، غنىترین مایههاى اداره انسان را و اداره جوامع انسانى را دارد و محتاج دیگران نیست.
ما محصول اندیشهى دیگران را رد نمیکنیم؛ همان طور که اقبال بارها ذکر میکند، اندیشه و علم را از غرب میشود آموخت امّا سوز را و زندگى را نه.» ۱۳۶۴/۱۲/۱۹
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز بزرگداشت شاعر و متفکر شبه قارّه علامه محمد اقبال لاهوری در گزارش زیر به توصیف تفکر، فلسفه و آرمان علامه اقبال در بیانات حضرت آیتالله خامنهای پرداخته است.
دوم اردیبهشت سالروز وفات علامه اقبال متفکر، روشنفکر دینی، شاعر و سیاستمدار مسلمان شبه قاره است. اگرچه در نگاه عوام علامه اقبال به واسطه اشعار خود به ویژه کلام منظوم فارسی، از شاعران بلند مرتبه فارسیگو در هند و پاکستان به شمار میرود؛ اما درحقیقت، او اندیشمندی است که افکار و نظریات عمیق خود را در قالب نظم، براقوام شرق و به ویژه امت اسلام عرضه داشته است.
به اعتقاد اقبال بزرگترین معضل مسلمانان، مشکل هویت و دور شدن از آموزهها و ارزشهای اسلامی است. لذا در بخش عمدهای از اشعار ایشان؛ بر بازگشت به اصل و "خودی" برای کسب جایگاه حقیقی امت اسلامی در میان دیگر ملل و اقوام تاکید شده است.
اقبال در سال ۱۹۱۵میلادی، منظومه فارسی «اسرار خودی» و سه سال پس از آن منظومه «رموز بیخودی» را سرود. آنچه در این دو منظومه مرکز و محور اندیشههای او بوده، نظریه «خودی» است؛ که از این زمان به بعد، او در تمامی آثارش بهنوعی به تبیین این اصل پرداخته است. او معتقد بود که جامعه نیز همچون افراد، روح و شخصیت دارد و مانند آن دچار تزلزل شخصیت میشود. اقبال عقیده داشت که جامعه اسلامی درحال حاضر در برخورد با فرهنگ غربی دچار بیماری تزلزل شخصیت شده و هویت خود را از دست داده است و نخستین کار لازمی که مصلحان باید انجام دهند، بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به «خود» واقعی او، یعنی فرهنگ و معنویت اسلامی است.
اندیشههای اقبال از سوی دیگر اندیشمندان همواره مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و نظریات او به عنوان یک مصلح و روشنگر در جوامع اسلامی مورد توجه بوده است.
رهبر معظم انقلاب نیز از شخصیتهایی هستند که با مطالعه عمیق در افکار و نظریات اقبال، ابعاد منظومه فکری او را به خوبی دریافتهاند.
در اسفندماه سال ۱۳۶۴ و کمتر از دو ماه پس از سفر حضرت آیتالله خامنهای به پاکستان و زیارت مزار علامه اقبال، کنگرهای جهت بزرگداشت علامه اقبال، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد که سخنران مراسم افتتاحیه حضرت آیتالله خامنهای بودند. در این سخنرانی مبسوط رهبر انقلاب ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اندیشه اقبال را به شایستگی برای حضار تشریح کردند.
در ابتدا رهبر انقلاب به ناشناخته بودن شخصیت و افکار اقبال در ایران به دلیل شرایط سیاسی و حاکمیت استبدادی پیش از انقلاب اشاره کرده، فرمودند: «مردم ما که نخستین مخاطب جهانی اقبال بودند، متأسفانه خیلی دیر با اقبال آشنا شدند. وضعیت خاص کشور ما، به ویژه سلطه سیاستهای منحوس استعمار، موجب شد که اقبال هرگز ایران را نبیند و همان سیاستهایی که اقبال، عمری با آنها مبارزه میکرد، نگذاشتند ایده اقبال و راه اقبال و درس اقبال، به گوش مردم ایران که برای شنیدن، آمادهترین بودند، برسد.»
سپس رهبر انقلاب به آرمان بلند علامه اقبال پرداخته، جمهوری اسلامی ایران را تحقق اندیشههای این متفکر مسلمان دانستند: «امروز جمهوری اسلامی یعنی آرمان اقبال، در کشور ما تحقق پیدا کرده است.»
در ادامه رهبر انقلاب به شخصیت عمیق و چند وجهی علامه اقبال اشاره میفرمایند و تاکید دارند که با پرداختن به یک یا دو بُعد از زندگی به عنوان شاعر یا فیلسوف، هرگز حق او ادا نمیشود: «اقبال از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است و چندان عمیق و متعالی که نمیتوان تنها بر یکی از خصوصیتهای او و ابعاد زندگیاش تکیه کرد. اشعار اردوی اقبال، سالهای اوایل قرن بیستم، بر آحاد ملت شبهقارّه - چه مسلمان و چه هندو - تأثیر عمیقی گذاشت و آنها را برای مبارزهای که آنوقت به مرور اوج میگرفت، هرچه بیشتر برانگیخت.»
حضرت آیتالله خامنهای سپس به تبیین نقش اقبال به عنوان یک مصلح اجتماعی پرداختند و این بُعد شخصیتی علامه را فراتر از معنای مصطلح و حتی فراتر از جغرافیای شبه قاره میدانند: «اقبال مصلح و آزادیخواه بزرگی است. ایشان برای بیرون راندن انگلیسیها از کشور خودشان سالها تلاش داشتند و در این راه، مبارزات زیادی کردند. اما مسئله اقبال فقط مسئله هند نیست؛ بلکه مسئله دنیای اسلام و شرق است.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه به محور اصلی اندیشه های اقبال یعنی نظریه "خودی" پرداختند و آن را جرقه یک تفکر انقلابی در ذهن سیال اقبال و سپس تبدیل آن به یک نظریه فلسفی دانستند: «بهنظرمن ابتدا مسئله خودی به عنوان تفکر انقلابی به ذهن اقبال میآید و بعد به سراغ فلسفی کردنِ این تفکر میرود و خودی همان چیزی است که در دنیای اسلام خالی بود.»
البته فلسفه "خودی" از دیدگاه علامه اقبال تکملهای نیز دارد که آن را فلسفه "بیخودی" نامیده است، رهبرانقلاب با تشریح این نکته، فلسفه بیخودی را سنگ بنای شکلگیری امت توحیدی و ملت اسلام میدانند: «دنباله فلسفه خودی، فلسفه بیخودی است؛ یعنی وقتی ما درباره خود و تقویت هویت یک انسان بحث میکنیم، معنایش نباید این باشد که انسانها جدای از دیگران به دور خودشان حصاری بکشند. و در درون "خودها" زندگی بکنند، یعنی فرد باید با جامعه ارتباط پیدا کند. این "رموز بیخودی" است.»
در پایان رهبر انقلاب با تاکید بر تحقق اندیشههای اقبال در ایران اسلامی، همچنان امت اسلامی را نیازمند درک فلسفه خودی و بیخودی میدانند تا بر ضعف و خودباختگی در برابر بیگانگان فایق آید: «ما مردم ایران، امروز کاملاً احساس میکنیم که روی پای خود هستیم، متکی به فرهنگ خودمان هستیم. [ملتهای مسلمان] احتیاج دارند پیام اقبال را بگیرند و بدانند که اسلام در خود و در ذات خود و در هویت خود، غنیترین مایههای اداره جوامع انسانی را دارد و محتاج دیگران نیست.»