نهم شهریورماه سالروز سفر هیئت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به ریاست رئیسجمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای به زیمباوه است. سفری که به منظور شرکت در هشتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد و در سال ۱۳۶۵ انجام گرفت. این سفر به دلیل آنکه همزمان با سالهای جنگ تحمیلی و اوج جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب بود اهمیت زیادی داشت. به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گزارشی به بررسی این سفر مهم تاریخی میپردازد.
شانزده سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، در دنیایی که جنگ بین دو ابرقدرتِ پیروز تقسیم میشد، نمایندگان پنج کشور از آفریقا، آسیا و اروپا جمع شدند تا جمعی را تشکیل دهند که متمایل به بلوکهای شرق و غرب نباشد. زمانی که متفقین دیروز و متخاصمین امروز دنیا را بین خود تقسیم میکردند و چین، ویتنام، کره و کوبا سرخ میشدند و شیلی و نیکاراگوئه زیر پرچم امپریالیسم میرفتند، عدم تعهد قرار بود سازمانی باشد که به هیچ یک از دو طرف دعوا تعهدی نداشته باشد.
برای انقلابی که با شعار «نه شرقی، نه غربی» به پیروزی رسیده بود، چنین جمعی اگر همان بود که ادعا میکرد، کمال مطلوب بود، امّا نه مؤسسان آن غیرمتعهد ماندند و نه اعضایی که بعدها به عضویت جنبش درآمدند. شهریورماه سال ۶۵ که آیتالله سیّدعلی خامنهای، رئیس جمهوری اسلامی ایران به هراره (پایتخت زیمباوه) رفت، بیستوپنج سال از اوّلین جلسهی مؤسسین جنبش میگذشت؛ جنبشی که هم کشورهای بهشدت وابستهی بلوک غرب همچون عربستان عضو آن بودند و هم کشورهای وابسته به بلوک شرق همچون کوبا.
همین طرفهای درگیر جنگ که برای هم خطونشان میکشیدند و یک دیگر را به حملهی اتمی تهدید میکردند، برای تقابل با انقلاب اسلامی به تفاهم و توافق کامل میرسیدند و ایران دشمن مشترکشان میشد. در چنین فضایی و در وابستگی اعضای جنبش عدم تعهد، لاجرم وزنهی اعضاء سمت ایران سنگینی نمیکرد؛ حتی اگر بهدرستی میدانستند شروعکنندهی جنگ کیست و متجاوز کدام است، باز هم تنها کنش و موضع اصلی همانی بود که شورای امنیت بارها در قطعنامههای مختلف اعلام کرده بود؛ پایاندادن به جنگ و برقراری آتشبس بدون اعلام آغازگر و تنبیه متجاوز.
حتی یاسر عرفات که بعد از پیروزی انقلاب و حمایت همهجانبهی ایران اسلامی از فلسطین، ایران را خانهی خود میخواند، طرفدار پروپاقرص صدام بود و مأموریت اصلیاش در هشتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد نه مسئلهی فلسطین که وادارکردن ایران به پذیرش آتشبس بود. غلبهی خوی نژادپرستی عرب بر آرمان فلسطین که آن روزها کمرنگتر هم میشد و عرفات را به سازش و گذشتن از حق فلسطینیان نزدیکتر میکرد.
انقلاب ایران چه میگوید
در این اجلاس ایران یک تریبون داشت تا یک
بار به تمام دنیا توضیح دهد جنایتکار جنگی کیست و اگر متجاوز مجازات نشود، هیچ تضمینی برای صلح پایدار وجود ندارد؛ تریبونی که از آن هشدارهای خود را دربارهی انحراف عدم تعهد، مبارزهی آفریقا علیه سیستمهای آپارتاید، جنگ شوروی در خاک افغانستان و مسئلهی فلسطین بیان کند و یکبار به تمام کشورهای دردکشیدهی دنیا بگوید نظام کنونی ایران کجا ایستاده و چگونه نگاه میکند. نگاهی که از زبان آیتالله خامنه
ای، رئیسجمهور چهلوهشتسالهی ایران، با لباس دین و در قامت یک روحانی بیان میشود.
دنیایی که یک طرفش در آمریکای لاتین شاهد کودتاهایی است که از ایالات متحده مدیریت میشود و نظامهای مردمی را سرنگون میکند؛ از آبهای آزاد بهسمت شرق که میرسد، در آفریقا مردم درگیر جنگ علیه استعمار و حکومتهای نژادپرست هستند و همین زیمباوه که امروز میزبان جنبش است، شانزده سال پیش از بند استعمار پیر رهاشده و درست در مرزهای جنوبی، نلسون ماندلا در بند رژیم آپارتاید پرتوریاست؛ رژیمی که شانزده درصد سفیدپوست و هفتادوپنج درصد سیاهپوست ساکن این کشور را از حقوق اوّلیهی خود محروم کرده است؛ در شمال شرقی آفریقا هم رژیم صهیونیستی با حمایت همهجانبهی غرب در حال گسترش سرزمینهای غصب شده است و هنوز مدت زیادی از کشتار صبرا و شتیلا که در جریان آن بیش از سه هزار فلسطینی در دو روز کشته شدند، نگذشته؛ در همسایگی شرقی ایران هم شوروی یک جنگ تمام عیار علیه نیروهای مسلمان افغانستان بهراهانداخته است!
انقلاب ایران سال ۵۷ با پیروزی و پیریزی یک نظام اسلامی یکبار تمام قواعد و بنیانهای استکباری پذیرفتهشدهی دنیا را درهم شکسته بود و حالا آیتالله خامنهای قبل از هر چیز قواعد از پیش مشخصشدهی چنین مراسمی را میشکند، با بسمالله و آیاتی از قرآن سخن خود را آغاز میکند و از اصول و آموزههای اسلامی در مواجههی با معضلات دنیای امروز میگوید؛ از باوری عاشورایی، که اگر ظلمی در جهان حکمرانی میکند و حقی ضایع میشود، هم آنکه ظلم را پذیرفته و هم آنکه از بیرون ناظر و شاهد است، شریک جرماند. از همین جا هم به نظامهای نژادپرستانه میرسد و انفعال و کمتحرکی جنبش را محکوم میکند. ایشان به نمایندگی از نظام اسلامی پیشنهاداتی را برای مبارزه بیان میکنند. مکان اجلاس در خط مقدم مبارزه با نظام آپارتاید قرارگرفته و باید از تمام ظرفیت آن استفاده کرد. دیدارهای بعدی رئیسجمهور با سران آفریقایی اهمیت این صحبتها را بهخوبی نشان میدهد.
شباهت رژیم صهیونستی با رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و ظلم آنها علیه ساکنین اصلی موضوعی نیست که جنبش از کنار آن بگذرد. مسئلهی فلسطین و نسلکشی مسلمانان هیچگاه در موضعگیریهای انقلابی غایب نبوده است. هرچند یاسر عرفات قرار است نمایندگی مردم فلسطین را به دوش بکشد، ولی او دیگر چریک مبارز سالهای قبل نیست.
اگر تجاوزی را در دنیا بپذیرید، دیگران هم به خود اجازه میدهند تا کشوری را اشغال و مردمی را آواره کنند. اشغال افغانستان چند سال بعد از استقرار رژیم صهیونیستی نمونهی بارز همین ادعاست. شوروی با تمام توان علیه نیروهای مردمی افغانستان میجنگد تا نظامی ضددین را در این کشور حاکم کند و اگر عدم تعهد واقعاً غیرمتعهد است باید جلوی این ظلم آشکار نیز بایستد.
هرچند وقت کم است و ایشان از چند صفحه از متن سخنرانی چشمپوشی کردند، ولی از مسئلهی ظلمی که در آمریکای لاتین علیه مردم و حکومتهای غیروابسته به آمریکا اعمال میشود، چشمپوشی نمیکنند. غیرمتعهدها لازم است علیه کودتاهای سفارشی و ظلم به اسپانیولهای آمریکای جنوبی موضعگیری کنند.
تأثیر کلام
استدلال ایران دربارهی پایان جنگ با عراق باید همین جا مطرح شود. وقتی رسانهی جهانیای برای بیان حقایق و اتفاقات در حال وقوع ندارید و شورای امنیت، تنها کاربرد سلاح شیمیایی را محکوم میکند و اشارهای به طرف استفادهکننده از سلاحها نمیکند، باید از هر تریبونی برای بیان حقیقت و ظلمی که به قربانیان این بیرحمیها شده است، استفاده کرد؛ حقایقی که بیانش منافع حامیان یک طرف درگیری را به خطر میاندازد. میان همین صحبتهاست که پخش مستقیم سخنرانی آقای خامنهای قطع میشود. قطع ناگهانی پخش سراسری، کنجکاوی خبرنگاران را تحریک میکند و با اعتراض هیئت ایرانی سخنان رئیسجمهور ایران همان شب بازپخش میشود. همان روز هم متن کامل سخنرانی بین شرکتکنندگان در اجلاس توزیع میشود. برگزاری یک جلسهی آزاد مطبوعاتی در فضایی که خبرنگاران بهسختی برای مصاحبه با سران کشورها پاسخ مثبت میگیرند، بیش از پیش به روشنشدن واقعیت صحنه کمک میکند.
دیدارهای متعدد بعد از سخنرانی آن روز با رؤسای جمهور و رهبران کشورهای مختلف آمریکای لاتین، آفریقا، اروپا و آسیا نشان میدهد سخنان نمایندهی انقلاب ایران بهخوبی تأثیر خود را بر جو اجلاس و ذهنیت سران شرکتکننده گذاشته است. بعضی صراحتاً میگویند از آمریکا میترسند و نمیتوانند کاری بکنند، ولی ایران را بهخاطر مواضع شجاعانه و صریحش تحسین میکنند و به امام سلام میرسانند. قول و قرار روابط گستردهتر، صحبت رایج در چنین دیدارهایی است و بعضی کشورها هم درخواست بازگشایی سفارت و روابط فعالانهتر با ایران را دارند. افرادی همچون «راجیو گاندی» و «فیدل کاسترو» که از افراد مؤثر جنبشاند به دیدار آقای خامنهای میروند. هرچند نمیتوانند صراحتاً موضعگیری کنند، ولی مواضع ایران را پذیرفتند. مجالی برای عرفات و دیگر حامیان صدام برای طرح ادعاهای قبلی خود و اجبار ایران به پذیرش آتشبس و گذشتن از حقوقش، باقی نمیماند.