رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند ارتش (۹۹/۱۱/۱۹) درباره افول آمریکا از لحاظ آبرو، قدرت و انتظام اجتماعی فرمودند: «کسانی که تصوّر غیر واقعی از تواناییهای آمریکا و بعضی از قدرتهای دیگر دارند، بایستی به واقعیّات درست توجّه کنند. هیاهوی قدرتهای جهانی زیاد است و با همین هیاهو بزرگنمایی میکنند [امّا] واقع قضیّه این نیست. حالا در همین قضایای اخیری که در آمریکا اتّفاق افتاد، [یعنی] این مسئلهی سقوط ترامپ با این وضع مفتضح و حوادثی که حول و حوش این قضیّه اتّفاق افتاد این افول یک رئیسجمهور ناباب نبود؛ افول آبروی آمریکا بود، افول قدرت آمریکا بود، افول انتظام اجتماعی آمریکا بود؛ این را من نمیگویم، این را خودهایشان گفتند؛ صاحبنظران برجستهی سیاسیشان اعلام کردند که نظام آمریکا از درون پوسیده است؛ این را خود آمریکاییها در این قضایای اخیر گفتند؛ گفتند نظام اجتماعی آمریکا از درون پوسیده است؛ خیلی حرف بزرگی است؛ بعضیهای دیگر گفتند که دوران پساآمریکا آغاز شده است؛ اینها حرفهای آنها است. خب، واقعیّت قضیّه این است.» پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در همین رابطه گزارشی از خانم فاطمه ترکاشوند منتشر میکند.
برای نظریهپردازان آمریکایی و اروپایی، افول قدرت آمریکا چنان مشخص است که دیگر کمتر کسی از اصل ماجرا سوال میپرسد که «آیا پایان آمریکا، آغاز شده است؟» بلکه حالا این اندیشمندان بر روی کم و کیف جهان پساآمریکا تمرکز کردهاند و سوال بسیاری از رسانهها این است که چه کسی اولین بار توانست پیشبینی کند که آمریکا به خط پایان رسیده است.
به نظر میرسد نظریهپردازان آمریکایی و اروپایی بیش از همه این موضوع را جدی میدانند و در صدد شناخت ابعاد آن برآمدهاند. از سخنرانی سال ۲۰۱۸ نوام چامسکی، باعنوان «زوال قدرت آمریکا» گرفته تا کتاب «نسلها» که در سال ۱۹۹۱ منتشر شده و با پیشبینی دقیقش از بحران ۲۰۲۰ تعجب آمریکاییها را برانگیخت.
رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان درباره همین گزاره گفتند: «این مسئلهی سقوط ترامپ با این وضع مفتضح و حوادثی که حول و حوش این قضیّه اتّفاق افتاد، این افول یک رئیسجمهور ناباب نبود؛ افول آبروی آمریکا بود، افول قدرت آمریکا بود، افول انتظام اجتماعی آمریکا بود؛ این را من نمیگویم، این را خودهایشان گفتند؛ صاحبنظران برجستهی سیاسیشان اعلام کردند که نظام آمریکا از درون پوسیده است.»(۱)
ترامپ و سیطره چهارساله اخلاق و سیاستهایش به تنهایی برای شیوع حس بحرانزدگی برای آمریکاییها کافی بود اما سایه انداختن هراس دائمی از ورود به جنگی جدید در نتیجه سیاستهای ترامپ هم اضافه شد و نهایتا به نقطه بحرانی عجیبی رسید که بسیاری هنوز هم شرارههای آن را برای شعلهور کردن یک جنگ داخلی در آمریکا خاموش نمیبینند. همه اینها را باید در کنار شیوع کوید۱۹ دید که مهر پایانی بر آرامش جامعه آمریکا زد و نهایتا باعث بحرانهای پیاپی شد چنان که مردم و اقشار نخبه این کشور، بیشتر به سمت گزاره «افول آمریکا» سوق پیدا کردند.
اندرو باسویچ، تاریخدان آمریکایی در مقاله اخیرش با نام «پایان امپراطوری» توضیح داده که چرا «خورشید بر امپراطوری آمریکا غروب کرده». باسویچ با رویکرد انتقادی نسبت به سلطه آمریکا، پایه استدلالش را بر خیزش عمومی مردم علیه فقر ساختاری و نژادپرستی در نظام اجتماعی آمریکا قرار داده. این تاریخدان آمریکایی میگوید «این فقر و نژادپرستی در جامعه آمریکا سالهاست که برای دنیا و البته خود آمریکاییها روشن شده اما در دوره ترامپ و سهلانگاری ظالمانه در کنترل کرونا تبدیل به باوری غیرقابل خدشه شد ... و عصر سلطه ایالات متحده دیگر به پایان رسیده است.»
مسئلهای که حضرت آیتالله خامنهای هم به آن اشاره کردند «این را خود [نظریهپردازان] آمریکایی هم گفتند که نظام اجتماعی آمریکا از درون پوسیده.»
اما همه مقالات ناظر به پیشبینی پایان عصر سلطه آمریکا، این قدرها هم متاخر نیستند. برخی از آنها مانند نظریه امانوئل والرشتاین، جامعهشناس مطرح آمریکایی به چند دهه قبل برمیگردد. او مقاله سال ۲۰۱۳ خود را با عنوان «پیامدهای فروپاشی آمریکا» با این جملات آغاز میکند: من مدت زمان درازی است که این مسئله را به بحث گذاشتهام. افول قدرت هژمونیک ایالات متحده از دهه ۷۰میلادی آغاز شد و این افول آرام، در دوره جورج بوش شتاب گرفت. نخستین بار نوشتن در این مورد را در دهه هشتاد آغاز کردم. در آن زمان همه اردوگاههای سیاسی به این بحث واکنش دادند و آن را به عنوان بحثی نامعقول رد میکردند.
والرشتاین سپس نقطه عطف تغییر نگاه آمریکاییها را این طور شرح میدهد: اما بعد از شکستن حباب ۲۰۰۸، تغییر نظر صاحبنظران و عامه مردم آغاز شد. امروز، درصد بزرگی از آمریکاییها واقعیت افول قدرت، جایگاه و نفوذ ایالات متحد را پذیرفتهاند. این پذیرش در ایالات متحد کاملاً با اکراه صورت پذیرفته. سیاستمداران و صاحبنظران در پیشنهاد این که چگونه هنوز میتوان جلوی این افول را گرفت با هم رقابت میکنند. به باور من این فرایند بازگشتناپذیر است.»
تغییر نگاه آمریکاییها و صاحبنظران در دهه ۹۰ میلادی، نشانهها و موارد دیگری هم دارد. انتشار کتاب «نسلها» که اوایل سال قبل در رسانههای آمریکایی مورد توجه قرار گرفت به همین سالها باز میگردد. کتابی که در آن، ویلیام اشتراوس و نیل هاو دو کارشناس ادوار تاریخی به دقت پیشبینی میکنند که آمریکا در سال ۲۰۲۰ دچار بحرانی جدی خواهد شد که عصر سلطه قدرت ایالات متحده را پایان خواهد بخشید.
یکی از شناختهشدهترین نظریهپردازان آمریکایی، نوام چامسکی هم جزو معتقدین به «افول هیمنه آمریکا» است. هرچند که او از زاویهای دیگر به این اتفاق مینگرد و دلایل دیگری هم برای این پیشبینی ارائه میدهد. چامسکی که رویکردهای ضدکاپیتالیستی و ضد امپریالیستیاش بر جنبشهای منتقد نئولیبرالیسم تاثیر بسزایی داشته، در مقاله سال ۲۰۱۱ خود تحت عنوان «افول آمریکا: علتها و نتایج» مینویسد: «این افول در حقیقت درست از نقطه اوج قدرت آمریکا کمی بعد از جنگ جهانی دوم در جریان بوده است و حرفهای پرطمطراق درباره پیروزیهای پیاپی در دهه ۹۰ چیزی جز خودفریبی نبوده است.» چامسکی در مقام محاجه با نظریات دیگر موجود در رابطه با اتفاقی که پس از افول آمریکا خواهد افتاد اضافه میکند: این نتیجهگیری معمول که قدرت به چین و هند منتقل خواهد شد هم بسیار مشکوک است. آنها کشورهای فقیری هستند که مشکلات داخلی زیادی دارند. بدون شک جهان، متنوعتر شده اما با وجود افول آمریکا در آینده قابل پیشبینی، هیچ رقیبی برای قدرت هژمونیک جهانی وجود ندارد.
در واقع چامسکی معتقد است که پایان قدرت آمریکا هم به واسطه ویژگیهای درونی خود او اتفاق میافتد و پای هیچ قدرت خارجی که با آن برابری کند و قادر به درهمشکستنش باشد، در میان نیست. دیدگاهی که البته هواداران و باورمندان دیگری هم نظیر فرید زکریا صاحبنظر و مجری CNN دارد.
جیمز پتراس استاد برجسته جامعهشناسی دانشگاه بینگهمتون نیز در خیل باورمندان به افول آمریکاست که کتابی به نام "صهیونیسم، نظامیگری و افول قدرت آمریکا" را در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد و بحث و جنجالهای زیادی را برانگیخت. او در این کتاب از یک سو استدلال میکند که سیاست آمریکا در حمایت از اسرائیل در خاورمیانه چطور به افول قدرت ایالات متحده منجر شده است و از سوی دیگر توضیح میدهد که چگونه اقتصاد آمریکا به رکود افتاده و به علت جنگهای پیاپی از بازسازی خود بازمانده است. بنابراین آمریکا قدرت داخلی و خارجی خود را از دست داده و وارد عصر افول سلطهاش شده است. پتراس برخلاف چامسکی، نیروهای ضدامپریالیستی در آسیا و آفریقا را که از قضا جنبشهای سکولار، دموکراتیک یا سوسیالیست نیستند و اتفاقا دینی و قومی هستند کنشگران این تقابل میداند.
بر این اساس دستکم یک دهه از قاطعیت نظریهپردازان آمریکایی درباره آغاز عصر افول هژمونی آمریکا میگذرد و این مسئله امروز در میان آنان امری بدیهی تلقی میشود. آن چه این روزها برای این لایه نخبگانی جذابتر است، پژوهش و محاجه درباره علل و عواقب این افول است و به منظور اثرگذاری بر تمدن جایگزین، بیشتر مایلند بر این بعد تمرکز کنند که آیا جهان پس از این افول، جهانی چندقطبی با قدرتهای متکثر خواهد بود یا جهانی تکقطبی با قدرت مرکزی مقتدر؟ سوالی که ما نیز باید به آن بیندیشیم.
بار دیگر جمله رهبر انقلاب را دردیدار اخیرشان مرور میکنیم: «دوران پساآمریکا آغاز شده است؛ اینها حرفهای صاحبنظران آنها است. خب، واقعیّت قضیّه این است. البتّه از لحاظ اقتصادی هم مشکل دارند امّا مشکل عمدهی آنها از لحاظ انتظام نظام اجتماعی و نظام سیاسی آنها است که نشاندهندهی این است که بهکلّی متزلزلند.»
۱) تمامی نقل قولها از رهبر انقلاب مربوط به دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند ارتش با ایشان در تاریخ ۹۹/۱۱/۱۹ است.