«آنچه که در مورد اشخاص و شخصیتها و نهادها برای من مهم است، دفاع از جایگاه و مسؤولیت آنها و کمک به حُسن انجام کارشان است... البته این پشتیبانیها مطلق نیست. پیمان من با همهی این برادران عزیز، پیمان دین و انقلاب است... هدف و هویت و مسؤولیت اساسی رهبری، دفاع از کلیت نظام و حفظ نظام است.»(۱۳۷۹/۰۴/۱۹)
مبنای رهبر انقلاب در نسبت با افراد
این مبنایی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در باب نسبت خود با چهره
ها و نهادهای نظام بیان کرده
اند. در واقع نقشی که ایشان به
عنوان "راهبری انقلاب اسلامی" در مسیرهای پرپیچ
وخم زمانه بر عهده دارند، اقتضای چنین نسبتی را دارد. از همین روست که از چشم مردم و تحلیل
گران نیز، اغلب افت
وخیز رابطه
ی یک فرد یا جریان در جمهوری اسلامی در نسبت با رهبر انقلاب، همواره موضوعی برای تفکر و ارائه
ی نظر است که گاهی بحث درباره
ی آن چالشی می
شود. بروز حاد این تغییر نسبت
ها در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب اسلامی، «مسأله»
ای است که اگر خوب واکاوی شود، هم نقش رهبری را به خوبی به نمایش می
کشد و هم درس
هایی برای آینده رقم می
زند. برای مثال، در سال ۸۸ - به
عنوان گرانیگاهی در تاریخ انقلاب - آیت
الله خامنه
ای که حتی در نماز جمعه
ی هفته بعد از انتخابات
(۱۳۸۸/۰۳/۲۹) نامزدهای معترضان را «برادران» خود خطاب کرده بودند که نیروهای نظام هستند، پس از لجاجت و کج
روی آنها در دوران فتنه، آنان را «برادران سابق» خواندند
(۱۳۸۸/۰۹/۲۲) که گویی می
خواهند خودشان را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون بیاندازند.
(۱۳۸۸/۱۲/۰۶)
این موضع رهبر انقلاب، استوار بر همان مبنایی است که نقش رهبری در جمهوری اسلامی بر پایه آن تعریف شده است: مراقبت از کج نشدن مسیر انقلاب به
واسطه
ی رفتارها و کردارهای افراد و نهادها و جریان
ها. به
همین دلیل هم چنین موضعی، هیچ اختصاصی به جناحی خاص از کارگزاران نظام اسلامی نداشته و ندارد. مثلا در اوج روزهایی که عده
ای در تبلیغات خود، پشتیبانی رهبری از رأی مردم (فارغ از محتوا و ثمره
ی آن) را دفاع از یک فرد با جهتگیری خاص القاء می
کردند و سر به شورش خیابانی گذاشته بودند، آیت
الله خامنه
ای قاطعانه جلوی انتصاب فردی را به عنوان معاون اول توسط رئیس
جمهور وقت گرفتند.
ماجرای آن برادر مؤمن
البته اینگونه رفتارهای رهبری، هم از باب خیرخواهی برای افراد و اشخاصی است که کنشگران اصلی نظام اسلامی در سطوح عالی مسئولیت هستند و هم از باب رعایت مصالح عالی مردم. هر دو رگه نیز در بیانات رهبر انقلاب دیده می
شود. مثلاً در آستانه
ی انتخابات دوازدهم ریاست
جمهوری، برادر مؤمنی را در خفا و علن (پشت بلندگو) به عدم حضور در عرصه انتخابات، به دلیل عدم مصلحت ملی توصیه
کردند
(۱۳۹۵/۰۷/۰۵). و البته هنگامی که به این توصیه
ی ناصحانه وقعی نهاده نشد و آن فرد، برخلاف نظر برادرانه
ی رهبر انقلاب، در انتخابات ثبت
نام
کرد و بعد از انتخابات تا به امروز نیز با تحلیل
های غیرواقعی درصدد سیاه
نمایی از اوضاع کشور برآمد، این حرکت را خلاف تقوا و ناشی از سیاسی
کاری در دین عنوان
کردند.
(۱۳۹۶/۱۰/۰۶)
توصیهی رهبر انقلاب در اولین دیدار با هیأت دولت نهم
البته آیت
الله خامنه
ای در تحلیل
ها و توصیه
های عام خود در دیدارهای مختلف در هر یک از این مقاطع نیز، رهنمودهای روشنی داشته
اند که گاه ارزش تحلیلی آنها مدت
ها بعد آشکار شده است. برای نمونه ایشان در نخستین دیدار با رئیس
جمهور و اعضای هیأت دولت نهم، با وجود تحسین سردست گرفتن شعار عدالت، هشدار داده بودند: «عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد.»
(۱۳۸۴/۰۶/۰۸) اما متأسفانه چنین رفتارهایی که هم خلاف شرع، هم خلاف قانون و هم خلاف اخلاق بود، چندین بار در طول دوره
ی دولت
های نهم و دهم صورت گرفت و هر بار با تذکر جدی رهبر انقلاب نیز مواجه شد. چه در مورد افشاگری
های سیاه
نمایانه از مدیریت سال
های گذشته انقلاب و متهم کردن اشخاص در مناظرات ریاست
جمهوری سال ۱۳۸۸ به امید ترتیب اثر
(۱۳۸۸/۰۳/۲۹) و چه در قالب اتهام به دو قوه
ی دیگر به استناد موارد اثبات
نشده در دادگاه. واضح است که به
کار گرفتن احساسات مردم در جهت ایجاد اختلاف نیز خلاف حقوق اساسی مردم است، چون امنیت روانی و اخلاقی شهروندان را سلب می
کند
(۱۳۹۱/۱۱/۲۸) و از همین باب هم خیانت به کشور است.
(۱۳۹۱/۰۸/۱۰)
به نظر می
رسد اگر اینگونه کنش
های رهبری بر پایه
ی نقش ویژه ایشان در نظام اسلامی و در بستر زمانی خود با توجه به زمینه
هایش بررسی شود، نشانگر استواری بر صراط انقلاب در برابر کسانی است که می
خواهند با وجود زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اخلاق و شرع و قانون، به جای «انقلابی
گری»، «انقلابی
نمایی» کنند و در عین حال خود را صدای مردم و سخنگوی آنان جلوه دهند.