بیست و دوم آذرماه ۱۳۶۷ یادآور رحلت مرحوم سید غلامرضا سعیدی، از مترجمان و نویسندگان برجستهی کشورمان است. بیستوچهارم آذرماه همان سال حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بودند، در پیامی درگذشت ایشان را به جامعهی علمی و فرهنگی کشورمان تسلیت گفتند و خاطرنشان کردند: «این عنصر صدیق و دلسوز و خدمتگزار اسلام، در طول سالهای با برکت عمر خویش، با فحص و تحقیق و نگارش و ترجمه، آثاری پدید آورد که بیشک در نشر افکار نوین اسلامی، دارای تأثیر بود و به خاطر همین آثار است که حقاً باید او را در زمرهی پیشروان نهضت اسلامی در ایران شمرد.» به همین مناسبت در گزارشی به مرور زندگی، فعالیتها، تألیفات و آثار این نویسنده و مترجم وارسته، غیور و مبارز پرداختهایم.
نام «سید غلامرضا سعیدی» برای متولدان پس از انقلاب اسلامی نام غریبی است. اما برای بزرگترها و کسانی که تحولات فکری و فرهنگی کشورمان در دوران معاصر را دنبال میکنند، این نام تداعیکنندهی خاطرهی کتابها و مقالات متعددی است که از دههی ۱۳۲۰ شمسی تا هنگام انقلاب اسلامی، در روزگار جولان مکاتب مادی و هجوم انحرافات فکری با نام سید غلامرضا سعیدی منتشر میشد. نوشتههایی که باعث میشد بچه مسلمانها سرشان را بالا بگیرند و با افتخار از مکتبشان در مقابل مارکسیستها و شیفتگان دنیای غرب حرف بزنند. به خصوص که با اعمال سیاست مدرنیزاسیون اجباری توسط رژیم پهلوی، پرداختن به زرق و برق دنیای غرب در صدر اقدامات حکومت و برخی روشنفکران وابسته بود؛ آنها در مقابل هم سعی میکردند دینداران و نیروهای مذهبی را عواملی مرتجع و عقبمانده معرفی کنند.
دکتر علی شریعتی بعدها که به واسطهی همراهیاش با استاد سعیدی در حسینیهی ارشاد، روابط صمیمیتری با او برقرار کرده بود به ایشان گفته بود: اگر آثار قلمی شما در آن تاریخی که من دبیرستانی بودم نبود من غرق میشدم، من هرچه دارم از شما دارم.
از این منظر آثار مرحوم سعیدی را باید در زمرهی مجاهدتهای فرهنگیای دانست که در مقابل این جریان قد علم کرد، به نیروهای مذهبی اعتماد به نفس داد و نهایتاً پشتوانهای برای نسلی شد که به رهبری امام خمینی
رحمهالله انقلاب کرد. در حقیقت به تعبیر رهبر انقلاب مرحوم سعیدی را باید از «پیشروان نهضت اسلامی» دانست. در مورد این تأثیر همهی چهرههایی که در آن دوران به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول بودند اذعان دارند. حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی از آغاز آشنایی خود با استاد سعیدی در سال ۱۳۳۰ یاد میکند و از کتاب «کمونیزم و اخلاق» او میگوید که در کنار مباحث علامه طباطبایی و ماهنامهی «مسلمین» حاج سراج انصاری، سه کار شاخص آن دوران در مبارزه با نفوذ «تودهایها» و ادبیات مارکسیستی بود. مرحوم سعیدی کتاب «پاکسازی سکولاریزم» را نیز با همین رویکرد ضد مارکسیستی ترجمه و منتشر کرد.
دکتر علی شریعتی بعدها که به واسطهی همراهیاش با استاد سعیدی در حسینیهی ارشاد، روابط صمیمیتری با او برقرار کرده بود به ایشان گفته بود «اگر آثار قلمی شما در آن تاریخی که من دبیرستانی بودم نبود من غرق میشدم، من هرچه دارم از شما دارم.» شاید همین جذابیت استاد برای جوانان مذهبی فعال در آن زمان بود که باعث شد مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی ـ نویسنده، مترجم و پژوهشگر نامآشنای سالهای بعد ـ نیز به ایشان علاقهمند شود و در کنار فعالیتهای مشترکی همچون انتشار مجلهی «فروغ علم» داماد ایشان هم بشود.
اقبال، بیش از هر کس دیگر به گردن من حق دارد
کتابهای سید غلامرضا سعیدی بنا به گفتهی خودش در مصاحبه با کیهان فرهنگی در سال ۱۳۶۴، بیش از ۶۰ عنوان است که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم نمود. دستهی اول کتابهایی که به ماهیت اسلام میپردازد. سعیدی با شناخت میراث اصیل اسلامی سعی در احیای تفکر دینی داشت. او با بازگوکردن داستانهایی از پیامبر اسلام
صلیاللهعلیهوآلهوسلم و قرآن مجید و همچنین بیان جذابیتهای اسلام از دید دانشمندان منصف غربی، به دنبال معرفی اسلام برای فارسیزبانان بود. آثاری همچون «داستانهایی از زندگی پیغمبر ما»، «قرآن برنامه زندگی اسلام»، «اسلام به زبان ساده(برای کودکان و نوجوانان)»، «عذر تقصیر به پیشگاه محمد
صلیاللهعلیهوآله» و «رسول اکرم در میدان جنگ» از این سنخاند.
بخش دیگری از آثار او به دفاع از دین در قالب مباحث تربیتی اسلام اختصاص داشت. «تعلیم و تربیت در اسلام» و «فلسفه تعلیم و تربیت» از جمله آثار او با هدف احیای تعلیم و تربیت اسلامی است.
مرحوم سعیدی در مورد اقبال میگوید: «همانجور که او به ملای رومی میگوید: مرشد من اوست، بنده هم با افتخار تمام باید عرض کنم که اقبال حقی بزرگ، بیش از هر کس دیگر به گردن من دارد. البته معلمین و پدران فکری ما خیلی زیاد بودند، ولی بنای شکسته خورده و ترک برداشته [افکار و اعتقادات] را اقبال محکم و سیمانکاری کرد.»
تقابل فرهنگی اسلام و غرب دغدغهی دیگر او بود که نتیجهی آن را در تعداد دیگری از آثار به جای مانده از ایشان میتوان مشاهده کرد. کتابهایی که در نقد کمونیزم منتشر کرد، «نقش اسلام در برابر غرب» و «ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم» از آن جملهاند.
بخش دیگری از کتابهای او به معرفی اقبال لاهوری اختصاص دارد. «اقبالشناسی» و «اندیشههای اقبال» از جملهی این آثارند. مرحوم سعیدی در مورد اقبال میگوید: همانجور که او به ملای رومی میگوید: مرشد من اوست، بنده هم با افتخار تمام باید عرض کنم که اقبال حقی بزرگ، بیش از هر کس دیگر به گردن من دارد. البته معلمین و پدران فکری ما خیلی زیاد بودند، ولی بنای شکسته خورده و ترک برداشته [افکار و اعتقادات] را اقبال محکم و سیمانکاری کرد.
بخش دیگری از آثار سید غلامرضا سعیدی به مبارزات مردم مسلمان در کشورهای دیگر همچون پاکستان، فلسطین و الجزایر اختصاص دارد. گویی او به دنبال آن بود که الگویی از مبارزات مسلمانان را برای مردم ایران بیان کند. کتابهایی چون «در جنگ پاکستان متجاوز کیست؟»، «فریاد فلسطین»، «الجزایر خونین» و «الجزایر پیروز». او در آثارش از مسلمانان به دلیل تقلید کورکورانه از غربیها انتقاد میکرد و بازگشت به اسلام حقیقی را راه نجات میدانست و معتقد بود مسلمانان میتوانند ضمن حفظ هویت خود از تمدن غرب بهرهمند شوند، بدون اینکه اسیر معضلات آن بشوند.
ماجرای نرفتن به قرار ملاقات با شاه
به واسطهی دغدغههای جهانی، مسافرت به هندوستان، عراق، پاکستان، سوریه، لبنان و عربستان و ارتباطش با اندیشمندان جهان اسلام، شهرت کتابهایش آنقدر زیاد شده بود که روزی سید ضیاءالدین طباطبایی به او گفت: «شاه پس از دیدار با ظاهرشاه پادشاه افغانستان، از او شنیده است که آثار فارسی شما در افغانستان خوانندگان زیادی دارد و مایل است شما را ببیند.» سعیدی میگوید: «من در بادی امر، این دیدار را پذیرفتم، ولی روزی که سید ضیاء به من خبر داد که در فلان تاریخ باید به دیدار شاه برویم، ناگهان جرقهای در روحم زد و با خود گفتم: مرا با شاه چه کار؟ پست و مقام دنیا که نمیخواهم، آخرت هم که به دست او نیست و تازه به اصطلاح «شرفیاب»! شدم، باید به او تعظیم کنم و آن وقت در پیش جدم، شرمسار خواهم شد که سعیدی، در برابر ناسیدی به تعظیم پرداختی؟ و شعر اقبال باز به دادم رسید که:
آدم از بیبصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان پستتر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
بر خود نهیب زدم، گوهر سیادت را نذر قباد و جم نمیکنم و به سید ضیاء اطلاع دادم که از شرفیابی معذورم، و نرفتم...»
اغلب آثار بهجای مانده از مرحوم سعیدی «ترجمه» است. خودش در اینباره گفته است: «خودم را هیچ وقت مؤلف ندانستهام و بیشتر کارم ترجمه است ... به خاطر علاقه هرچه که به نفع اسلام بود و هرچه که معنای تازهای داشت گرد آوردهام. غیر از حقیقت چه بگویم؟ واقعاً حیفم آمد از آنچه خودم خواندهام و لذت بردهام خوانندگان دیگر لذت نبرند.»
به خاطر عشق به اسلام، بیشتر کارم ترجمه است
علامه اقبال لاهوری، سید جمالالدین اسدآبادی، ابوالاعلی مودودی، عبدالرحمان کواکبی، علامه کاشفالغطاء و سید قطب از جمله شخصیتهای مورد علاقهی مرحوم سعیدی بودند که با تألیفات خود افکار آنها را منتشر میکرد. علاوه بر آن با تسلطی که به زبانهای انگلیسی، فرانسه، عربی و اردو داشت به غیر از کتابها، نشریات مطرح مرتبط با علایقش را نیز دنبال میکرد. در میان مقالات ترجمهشدهای که از او موجود است، مقالاتی از نشریههای اسلامیک ریویو، ریدرزدایجست، المقطف، المصور و الهلال را میتوان مشاهده نمود. البته با این سه نشریهی آخر، از سالها پیش از حضورش در قم و تهران یعنی زمانی که در جوانی در مدرسهی شوکتیهی بیرجند درس میخواند آشنا شده بود. مسئولان مدرسه این نشریهها را برای آموزش زبان عربی دانشجویان از مصر تهیه میکردند. در مدرسهی شوکتیه که به تقلید از دارالفنون تهران تأسیس شده بود و تلفیقی از دروس قدیم و جدید جزء سرفصلهای درسی آن بود، شخصیتهای علمی و ادبی معروف آن روزگار درس میدادند. خودش میگوید علاوه بر آموزش کامل زبان فرانسه، در سال آخر دورهی هفت سالهی مدرسه «مغنی» درس میدادند که در حد دکتری زبان عربی در این زمان است.
اغلب آثار بهجای مانده از مرحوم سعیدی «ترجمه» است. خودش در اینباره گفته است: «به خاطر عشق به اسلام از هر گوشه و کناری هرچه به چشمم خورده فوراً جمع کردهام و آن لذتی را که خودم بردم خواستهام به دیگران هم برسد، این است که خودم را هیچ وقت مؤلف ندانستهام و بیشتر کارم ترجمه است ... به خاطر علاقه هرچه که به نفع اسلام بود و هرچه که معنای تازهای داشت گرد آوردهام. غیر از حقیقت چه بگویم؟ واقعاً حیفم آمد از آنچه خودم خواندهام و لذت بردهام خوانندگان دیگر لذت نبرند.»
ترجمهی کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد
صلیاللهعلیهوآله» از جمله کارهای معروف اوست که رهبر انقلاب نیز در
جلسهی تفسیر قرآن خود در سال ۱۳۷۱ به عنوان نمونهای از اعتراف غربیها به حقایق فرابشری قرآن کریم از آن نام بردند و فرمودند: «همین جاندیون فورد انگلیسی معروف که در این اواخر حدود ۳۰-۴۰ سال پیش مرحوم غلامرضا سعیدی مترجم معروف، کتابش را ترجمه کرد، بنام عذر تقصیر به پیشگاه محمد، همهی اینها غیر مسلمان و مسیحی هستند و چون خودشان اهل دانش و بینش هستند، وقتی نگاه میکنند به حقایق قرآن و محکمات آیات این کتاب را میبینند، تشخیص میدهند که این حقایق مربوط به ذهن محدود بشر نیست، و لذا غیر قابل انکار است.»
نخستین هشدارها درباره مسأله فلسطین
مرحوم سعیدی فقط نویسنده نبود. علاوه بر کتابها و مقالات بیشماری که در مجلات و جراید مذهبی مانند آیین اسلام، پرچم اسلام، ندای حق، مسلمین، نور دانش، مکتب اسلام، وظیفه، مکتب تشیع، فروغ علم، پیکار اندیشه، گنج شایگان و... مینوشت، در تمامی فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی آن سالها مانند جلسات مسجد هدایت، حسینیهی ارشاد، انجمنهای اسلامی دانشجویان، مهندسان و پزشکان حضور فعال داشت. توجه به مسألهی فلسطین از نخستین مسائلی بود که با تلاشهای افرادی مانند مرحوم سعیدی در جامعه مطرح شد و در کانون توجهات قرار گرفت؛ بهگونهای که با اوج گرفتن آن در اوایل سال ۱۳۲۷ بیش از ۵ هزار نفر برای اعزام به فلسطین ثبت نام کردند.
مرحوم سعیدی فقط نویسنده نبود. در تمامی فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی آن سالها حضور فعال داشت. توجه به مسألهی فلسطین از نخستین مسائلی بود که با تلاش افرادی مانند مرحوم سعیدی در جامعه مطرح شد و در کانون توجهات قرار گرفت؛ بهگونهای که با اوج گرفتن آن در اوایل سال ۱۳۲۷ بیش از ۵ هزار نفر برای اعزام به فلسطین ثبت نام کردند.
در کتاب «خطر جهود برای ایران و جهان اسلام» که مرحوم سعیدی در اواخر سال ۱۳۳۵ و علیه موجودیت اسرائیل نوشته بود، موجودیت صهیونیستها را مخاطرهآمیز توصیف کرد؛ هدف آنها را تسلط بر شرق و غرب عالم دانست و نوشت که آنها برای بهدستآوردن کلید تسط بر دنیا میخواهند مناطقی را که چاههای نفت در آن موجود است تصرف نمایند.
با حمایت ساواک و حکم دادسرای تهران نسخههای این کتاب از بازار جمع شد و سعیدی وادار به بازنشستگی اجباری پیش از موعد از بانک ملی ایران - جایی که سالها پیش بهواسطهی تسلطش به زبان انگلیسی در آن استخدام شده بود- شد. از این پس تمام اقدامات او بهشدت تحت نظارت و کنترل ساواک بود. پس از انتشار کتاب «برنامه انقلاب اسلامی» تألیف ابوالاعلی مودودی، ساواک مندرجات آن را دارای گوشه و کنایه علیه حکومت دانست و پس از انتشار کتاب «پیمان جوانمردان» در ۱۳۴۵ نیز ساواک قم مطالب کتاب را تحریکآمیز توصیف کرد و دستور جمعآوری نسخههای آن را صادر کرد. با رشد فعالیتهای ساواک در آن سالها، از انتشار برخی کتابهای بعدی او ممانعت به عمل آمد. اما این کار هم نتوانست جلوی فعالیت او را بگیرد. کتاب «فریاد فلسطین» او در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. کتابی که مرحوم سعیدی در آن ضمن پرداختن به تاریخچهای از مسألهی فلسطین، نسبت به اهداف تجاوزکارانهی صهیونیستها هشدار داده بود. این کتاب نیز توسط ساواک توقیف و نسخههای آن جمعآوری شد.
مرحوم سعیدی که در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در روستای نوزاد شهرستان بیرجند به دنیا آمده بود، پس از نیم قرن مجاهدت فرهنگی، در همان شهر و در شامگاه سهشنبه بیست و دوم آذرماه ۱۳۶۷، در ۹۳ سالگی درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها در قم به خاک سپرده شد.
وقتی خبر درگذشت مرحوم سعیدی به نهاد ریاست جمهوری رسید، حضرت آیتالله خامنهای در
پیامی درگذشت او را تسلیت گفتند. پیامی که بخشهایی از زندگی و خدمات ارزنده او را ارج نهاده بود:
درگذشت نویسنده و مترجم نامدار مرحوم آقای سید غلام رضا سعیدی را به بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان و به جامعه علمی و فرهنگی کشور، تسلیت میگویم. این عنصر صدیق و دلسوز و خدمتگزار اسلام، در طول سالهای با برکت عمر خویش، با فحص و تحقیق و نگارش و ترجمه، آثاری پدید آورد که بیشک در نشر افکار نوین اسلامی، دارای تأثیر بود و به خاطر همین آثار است که حقاً باید او را در زمره پیشروان نهضت اسلامی در ایران شمرد. او همچنین انسانی وارسته و پاکدامن و متواضع و غیور و مبارز بود. به مسائل جهان اسلامی اهتمام میورزید و در راه تشکیل نظام اسلامی تلاش فرهنگی ارزندهای میکرد. عمر طولانی و پر برکت و پر ماجرای او با پاکی و پاکدامنی سپری شد، پاک زیست و پاک به جوار الهی پر گشود، رحمت خدا بر او و یاد او گرامی باشد.