«بعثت خون» در سال دوم (1433ه.قـ.)، به بررسی «نقش بانوان» در واقعهی کربلا و حوادث مرتبط با نهضت حسینی در سال 61 هجری قمری میپردازد.
ششمین برنامه از سری برنامههای سال دوم بعثت خون، «اشک تاریکی» نام دارد که تلاش میکند تا رفتار زنان سپاه دشمن را در مواجهه با حادثه عاشورا، روایت کند. آنچه در زیر میآید، چند برش از تاریخ این رویداد است که توسط جناب آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی از کارشناسان تاریخ اسلام و تشیع بیان شده است:
زنی از سپاه دشمن همراه شوهرش در کربلا حضور داشت. وقتی او، عصر عاشورا دید که سپاه عمر سعد چه جنایتی را مرتکب میشود و به زنان و کودکان بیپناه حمله میبرد، نتوانست تحمل کند و نیزهای -که ظاهراً عمود خیمهای بود- برداشت و در حالی که میگفت «یالثارات رسولالله» حمله برد به طرف سپاهیان خودشان. شوهر، از سپاه عمر سعد است ولی او نتوانست تحمل کند که نامردانِ به ظاهر مرد، به زنان و کودکان حمله میکنند و یک مرد هم نیست تا از اینها دفاع کند. این زن آمد به میدان تا دفاع کند، اما شوهرش جلوی او را گرفت و بازگرداند و نگذاشت. ولی او همچنان فریاد میزد «ای خونخواهان خاندانِ پیامبر».
فاجعه کربلا بهقدری عمیق و دردناک بود که حتی زن یزید را به واکنش وا داشت. وقتی اسرا را وارد کاخ یزید کردند، همسر یزید بیرون آمد (حتی ظاهراً بدون حجاب بیرون آمد که یزید غیرتش تحریک شد و خواست او را برگرداند) و خطاب به شوهرش گفت «تو خاندان پیامبر را اینگونه مقابل نامحرمان آوردهای و نگران خانواده خودت هستی؟». این نشان میدهد که زنان باز جلوتر از مردان هستند حتی در بارگاه یزید. من حتی بیشتر از این بگویم؛ عبیداللهبنزیاد مادرش زن بد نامی بود. حضرت زینب برای تحقیر عبیدالله ابن زیاد، و برای اینکه نشان دهند عبیدالله وضع درستی از نظر نطفه ندارد، به او یابن مرجانه میگویند. ولی همین مرجانه وقتی خبر فاجعه کربلا را شنید، از فرزندش اعلام برائت کرد و خطاب به او گفت «تو فرزند رسول خدا را به شهادت رساندهای؟ آیا کار درستی کردی؟». این زن با آن سابقه به مراتب شرف دارد بر فرزند نابکارش و عوامل جنایت کربلا.
زمانی که یزید به درک واصل شد و خبر مرگش به کوفه و عبیداللهبنزیاد -که از ترس خشم مردم به بصره فرار کرده بود- رسید، ابن حریث، جانشین او در کوفه توسط مردم سنگ باران شد. ابن حریث هم مسئولیت اداره کوفه را رها کرد و کوفه بدون امیر بود. جنایتکاران کربلا که اشراف کوفه هم بودند، با هم توافق کردند تا زمانی که عالم اسلام بخواهد سر و سامانی بیابد عمر ابن سعد حاکم کوفه شود؛ همان جنایتکار کربلا. عمر سعد را به مسجد کوفه آوردند و به منبر نشاندند. او هم برای خودش حسابی باز کرده بود. در حالی که مردان بیغیرت کوفه شاهد این ماجرا بودند، زنان هَمدان و قبیله دیگری (احتمالا قبیله ربیعه) در حالی که شیون میکردند، ریختند داخل مسجد و فریاد زدند که «از شمشیر این جلاد هنوز خون حسین میریزد و شما او را امیر کوفه کردهاید؟». زنان مانع شدند که او به تخت خلافت بنشیند. با علم به اینکه در آن زمان، زنان در عرصه سیاسی جایگاهی نداشتند و در فرهنگ آن موقع تحویل گرفته نمیشدند، موفق میشدند که عمر سعد را کنار بزنند.