
حضرت آیتالله خامنهای: «جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساختهی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان بردهی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایتالله و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایدهآل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. آن انسانی که ادعا میکند من آزادم... اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. آزادی اسلام، ریشهاش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشهاش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی.» ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
آئین اختتامیه «همایش بینالمللی حقوق ملّت و آزادیهای مشروع در منظومه فکری حضرت آیتالله العظمی خامنهای»، همزمان با سالروز تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ آذرماه ۱۴۰۴ برگزار میشود. بازخوانی اندیشه و سیرهی حضرت آیتالله العظمی خامنهای در حوزهی حقوق ملّت و آزادیهای مشروع، ترسیم نظام مطلوب حقوق ملّت و آزادیهای مشروع مبتنی بر اندیشه رهبر معظم انقلاب و تضمین و صیانت از حقوق ملّت و آزادیهای مشروع و چگونگی ارتقاء آن بر اساس آراء و اندیشههای حضرت آیتالله خامنهای، از اهداف همایش است.
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «حقوق ملت و آزادیهای مشروع» و در ذیل محور «آزادی، عبودیت و اختیار»، در این یادداشت به بررسی مفهوم آزادی در انقلاب اسلامی پرداخته است.

یکی از شاخصههای مهم حقوق بشر که در نظام حقوق اسلام و غرب، کلّیت آن مورد وفاق است، اصل آزادی در کنار حق حیات و کرامت انسانی میباشد.
(۱) آزادی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، به عنوان یک اصل بنیادین و حاکم مطرح شده، بدان حد که حتی اصل کرامت انسانی را که منطقاً باید حاکم بر آن باشد، حداقل در عمل، محکوم خویش ساخته است.
در جهانبینی اسلامی، انسان خلیفه خدا
(۲) و گل سرسبد آفرینش و جهان هستی برای او آفریده شده است
(۳). خداوند حکیم برای نیل انسان به هدف آفرینش، که همانا کمال شایسته اوست، به وی استعدادهایی موهبت نمود و برای شکوفایی آن استعدادها، تکالیفی مقرّر و حقوقی ارزانی داشت که از جمله آنها میتوان به «حقوق بشر» و آزادی به عنوان یکی از اصول مهم آن، اشاره نمود. در این یادداشت با اشارهای گذرا به مفهوم آزادی و مبانی آن، به آزادی در ساحت عبودیت، تبیینی الهی از اختیار انسان در مسیر رشد ارائه خواهیم کرد.
مفهوم آزادی
در لغت برای آزادی معانی متعدّدی گفته شده؛ از جمله، قدرت انتخاب، رهایی، ضدّ بندگی،
(۴) و استقلال در عمل و از آمیختگی رها شدن
(۵) معنا کردهاند. در اصطلاح نیز معانی بسیاری برای آزادی بیان شده؛
(۶) مانند: فقدان قید و بند یا فقدان موانع در راه تحقّق آرزوهای انسان،
(۷) سلب مانع ترقّی و تکامل،
(۸) داشتن حق انجام هر عملی تا حدّی که حقّ دیگران مورد تجاوز قرار نگیرد، مصون ماندن از اراده مستبدانه دیگران
(۹) و... .
واژه آزادی دارای مفاهیم مختلف فلسفی، روانشناختی، اخلاقی و حقوقی است اما در بحث حاضر، آنچه که بیشتر بکار میآید، دو مفهوم آزادی تکوینی و آزادی تشریعی است.
۱ـ آزادی تکوینی (فلسفی): انسان موجودی مختار و دارای ارادهی آزاد است که فارغ از جهت ارزشی یا ضد ارزشی، میتواند بر اساس اراده و انتخاب خود (درست یا نادرست)، فعالیتهای خویش را انجام دهد. براساس این آزادی است که دین و دینداری معنا پیدا میکند، اعمال ارادی انسان صفت اخلاقی مییابد و به خوب و یا بد متصف میگردد. این نوع از آزادی جوهره انسانیت است و انسان بدون این آزادی با سایر حیوانات چندان تفاوتی نخواهد داشت. قرآن کریم میفرماید: خداوند راه را به انسان نشان داده و راه «رشد» و «غیّ» را بر او نمایانده است، و انسان را، پس از هدایت، آزاد گذارده است که هرکدام را که میخواهد آزادانه و در عین حال مسئولانه، برگزیند.
(۱۰) اصل آزادی در آموزههای اسلامی، بر پایهی مهمترین ویژگی انسان، یعنی آگاهی و اختیار، سامان میگیرد.
۲ـ آزادی تشریعی (حقوقی و شرعی): مقصود آن است که انسان، علاوه بر آنکه از لحاط تکوینی در انجام کار و یا انتخاب یکی از چند امر آزاد است، به لحاظ شرعی و یا قانونی نیز در این انتخاب آزاد باشد. مفهوم این نوع از آزادی، مشروعیت و جواز همه گزینههایی است که از لحاظ شرع (در موارد آزادی شرعی) و یا از لحاظ قانون حاکم بر جامعه (در موارد آزادی حقوقی) آزاد اعلام شده است. به عنوان مثال، انسان در انتخاب شغل در راستای تأمین معاش خویش هم از نظر شرعی و هم از نظر قانونی آزاد است که زراعت را انتخاب کند یا صناعت و یا تجارت را. این بدان معنا است که گزینش هریک از این سه شغل، قانونی و مشروع است.
مبنای آزادی غربی
تفسیر درست از آزادی مانند سایر مفاهیم حقوق بشری، به جهان بینی انسان بستگی دارد. از این رو، حقوق بشر مورد نظر اعلامیه جهانی گرچه به لحاظ نظری، جهانشمول و به عنوان «مجموعه حقوق متعلّق به افراد بشر» تعریف میشود، ولی در واقع، جهانبینیی خاصّ غربی را ترسیم میکند. چنانکه «آر. جی. وینسنت» اعتراف میکند: «آنچه قوانین بینالمللی حقوق بشر نامیده میشود، ظاهراً عنوانی خنثی است، ولی در واقع وسیلهای برای گسترش و تعمیق مشروعیت برداشتهای غربی از جامعه خوب است».
(۱۱)به همین دلیل، تلاش برای فهم این حقوق، بر اساس فرهنگی متمایز از فرهنگ غربی، در اصل «تحریف» مفهوم مناسب آن است؛ چنانکه «جک دانلی»با صراحت میگوید: «برداشتهای - به اصطلاح ـ غیرغربی از حقوق بشر، در واقع، اصلاً برداشت از حقوق بشر نیست».
(۱۲)
از این رو، هرگونه بحثی از آزادی و حقوق بشر بدون پیشفرض و جهانبینی خاص امکانپذیر نیست. همانطور که بعضی از دانشمندان غربی اذعان کردهاند: «مفهوم حقوق بشر پیوند وثیق و نزدیکی با اخلاق و اصول اخلاقی دارد. آن حقوقی که بیانگر ارزشهای یک جامعه است».
(۱۳) هرگونه نگرشی نسبت به بحث و بررسی نظریات فلسفی حقوق بشر، بدون پرداختن به مبانی و افکاری که ساختار حقوق بشر را شکل دادهاند، مبهم و مشوّش خواهد بود.
(۱۴) دانشمندان بزرگ اسلامی نیز به پیوند تنگاتنگ هستیشناسیی انسان با مسئله حقوق بشر توجه دادهاند و بحث از حقوق انسان را بدون تفسیر هستی او و بحث عقیدتی ناممکن دانستهاند.
(۱۵)
در غرب زمانی که از آزادی صحبت میشود، منظور این است که انسان از انسانیت خود رها شود و تابع هوی و هوس خود گردد. خاستگاه آزادی در لیبرالیسم غربی، تمرکز آن بر اومانیسم (انسانگرایی) است و انسان محور جهان هستی است. بر اساس تفکر الحادی غرب که اومانیستی است، و در آن، انسان جایگزین خدا شده و محور همه ارزشها قلمداد میشود،
(۱۶) حقوق و قانون، مقرراتی است که انسانها وضع میکنند و براساس خواسته و میل آنها تنظیم میگردد؛ زیرا بر این اساس، معیار حقانیت و مشروعیت هر قاعده، قانون یا حکومت، خواست مردم است.
(۱۷) از این رو، انسان بر سرنوشت خویش حاکم است؛ یعنی کس دیگری، حتی خدای متعالی حق تصمیمگیری برای او ندارد. چه اینکه بر اساس دیدگاه «خویشتن مالکی
(۱۸) "زندگی هر کس متعلق به خودِ او است، نه به خدا یا اجتماع. از اینرو، انسان آزاد است هر گونه دلش خواست زندگی کند و به هر کاری تمایل داشت، روی آورد". اینجاست که اومانیسم به لیبرالیسم یعنی اباحه گری منتهی میشود.
آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا
در تحلیل حضرت آیتالله خامنهای، ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است. در دعوت انبیا در سورههای مختلف قرآن، میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله»
(۱۹)تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطّاغوت»،
(۲۰) بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است که روح آن، نفی عبودیت غیر خدا است. انسان در جهانبینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بینهایت پیش برود. ریشه آزادی در اسلام، آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که ریشه آزادی غربی عبارتست از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی.
(۲۱)
در بینش اسلامی، آزادی، از امانتها و موهبتهای الهی است که خدای متعال در انسان به ودیعه نهاده تا بهواسطه آن، با حرکت تکاملی به حیات اصیل در حوزه انسان گامنهد. از این رو ارزش والایی دارد؛ زیرا از این طریق، به مقام شامخ انسانیت میرسد، یعنی خلافت الهی، جز در پرتو آزادیهای صحیح انسانی ممکن نیست؛ البته نباید از یاد برد که خالق بشر، او را آزاد و هدفمند و مسئول آفریده است. أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًى؛
(۲۲) آیا انسان چنین پنداشته است را که یله و رها و بی مسئولیت است؟!»
ماهیت آزادی (ارزش ذاتی یا ابزاری)
پس آزادی یک ارزش است، اما نه ارزش ذاتی بلکه ارزشی ابزاری. یعنی آزادی باید در خدمت هدف آفرینش باشد که تکامل انسانیت و رسیدن به قرب الی الله است. در فرهنگ لیبرالیستی غرب سخن از هدفمندی آفرینش و مصلحت نیست بلکه بحث بر سر امیال، شهوات و تمنیات است. لیبرالیسم برگرفته از واژه
Liberty به معنای آزادی در انتخاب بی قید و شرط هر گونه زندگی است.
(۲۳) از این رو به گفته «آیزایا برلین» چه کسی حق دارد بگوید «خواست واقعی و مصلحت هر کس غیر از آن چیزی است که خود او میگوید؟ این عمل نوعی خود جایگزین سازی شرم آور
(۲۴) است. هر یک از افراد را باید قابل اعتمادترین داور در امیال خویش برشمرد.
(۲۵)
در اسلام، افزون بر سه پرسش آزادی از چه؟ برای چه؟ و برای چه؟ آزادی در قبال چه کسی؟ نیز مطرح میشود. انسانها در برابر دیگران آزادند، ولی آیا در برابر خداوند نیز آزادند؟ انسان نه «سرخود» است
(۲۶) و نه «بیخود»
(۲۷) بلکه انسان مخلوق خدا و محتاج به وی است
(۲۸) خدای متعال به انسان استعدادهای فراوانی داده است، که کمال انسانی در به فعلیت رسیدن آنهاست. و آزادی وسیلهای برای شکوفایی این استعدادها است. به تعبیر صدرالمتألّهین، انسانیت انسان بالقوه است نه بالفعل، چنانچه در مسیر بندگی خدای متعال سلوک کنیم، به فلاح و سعادت دست یافتهایم
(۲۹) و چنانچه دنبال هوی و هوس، استعدادهای خود را نابود ساخته، محروم از این مقام شامخ خواهیم شد.
(۳۰) و مورد نکوهش قرار میگیریم.
(۳۱)
(۱ ر.ک.به: محمدتقی جعفری، پیشین، ص ۲۶۶ و ۲۶۴ ـ۵۰۲ و محمد تقی مصباح یزدی ، جزوه حقوق و سیاست، ج۲؛ مبحث حقوق بشر.
(۲ انعام: ۱۶۵ و بقره: ۳۰ .
(۴ لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۷۷.
(۸ مرتضی مطهری؛ یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، صدرا ۱۳۹۰؛ ص۱۳۱.
(۱۰ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُر. کهف / ۲۹.
(۱۱. R.J. Vincent,” Human Rights in International Relation "? P. 51. (What is called the international law of Human Rights, as seemingly neutral title? Is in fact the machine for widening & deepening the legitimacy of western conceptions of the good society?) .
(۱۲ . Jack Donnelly, "University Human Rights in Theory and Practice",? P.۲.
(۱۳ Malcolm Shaw, International Law, Cambridge University، ۱۵th ed. 2003, P. 248.
(۱۴. Jerome J. Shestack; "The Jurisprudence of Rights ", in: Theodor Merom (ed), Human Rights in International law, PP. 73ـ100.
(۱۵ مانند شهید مرتضی مطهری, محمد تقی جعفری, محمد تقی مصباح یزدی و عبدالله جوادی آملی و شهید سید محمد باقر صدر و. ..که در بحث از حقوق بشر اسلامی به طرح انسان شناسی پرداخته اند. ] ر.ک. به: حقوق الانسان فی الاسلام؛ معاونیه العلاقات الدولیه فی منظمه الاعلام الاسلامی؛ ۱۴۰۸؛ ص ۳۲۱[
(۱۶. Humanism: Man is god to man or (nothing other than) man to himself. (Davis Tony; Humanism; London & New York; Routledge; p. 28.)
(۱۷. Article 21. (3) (Universal Declaration of Human Rights)
(۲۳ B.B.C English Dictionary; p. 644
(۲۴ monstrous impersonation.
(۲۵ آنتونی آربلاستر، لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط؛ ص۳۷ – ۴۳ و ص ۸۳ – ۸۷..