others/content
نسخه قابل چاپ

|مقاله|

توحیدگرایی، اخلاق‌مداری، بنیادنهی تمدّن اسلامی در سیره پیامبر اسلام(ص)، از ذهن و زبان رهبر انقلاب

* چکیده (۱)
نگاه رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به وجود ذی جود و نازنین حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نگاهی از سر تأمّل و تدقیق، و تحلیل ایشان از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، عمیق و همه‌جانبه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طی هشت دهه از زندگی خود که بنا به رسالت روحانی بودن، همواره به تبیین و تشریح مواضع دینی و سیرهی زندگانی ائمّه‌ی هدی، رهبران و بزرگان اسلام مبادرت ورزیدهاند، تقریباً می‌توان مطمئن بود که کامل‌ترین بیانات و مکتوبات را در خصوص تاریخ زندگی و تحلیل گفتمان، کارکرد، رفتار و کردار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ابراز داشته و ارائه داده‌اند؛ به گونه‌ای که این روند، همه‌ی مراحل زندگی آن بزرگ را، از ولادت تا آخرین روزهای حیات، در بر گرفته است.

امّا در این سخنرانی‌ها و چه بسا در مکتوبات، و به طورکلی اعلام مواضع، آنچه رهبر انقلاب بسیار دقیق و فراوان به آنها پرداخته و به تبیین آن‌ داد سخن داده‌اند، سه مؤلفّه‌ی مهم است: توحیدگرایی، اخلاق‌مداری، و بنیان نهادن جامعه و تمدّن اسلامی، به دست پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّد بن عبدالله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.

توحیدگرایی؛ یعنی سوق دادن اندیشه­‌ی همه­‌ی انسان­ها به یگانه‌­ای بی­‌همتا؛ به مبدأیی واحد که همه چیز از اوست و به سوی اوست و مافوق تمام قدرت هاست. در اخلاق­مداری، کردار انسان «جهت» می­یابد؛ یعنی به سمت و سوی ارزش­های انسانی و خُلق کریمانه متمایل شده و متخلق به صفات برازنده ­ای چون ­«گذشت، صبوری، محبّت، ایثار، مقاومت و ...» میگردد.

بنیان نهادن جامعه و تمدن اسلامی، آخرین گام و تکمیل­‌کننده­‌ی دو اقدام پیشین است. مسلمانان با در اختیار داشتن سازوکارهای حکومت است که می­توانند هم روح توحید­گرایی و هم روش­های اخلاقی را در جامعه زنده نگه داشته و اجرایی کنند.
این مقاله تلاش دارد که زندگی و روش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را، در این سه بُعد، از زوایای نگاه و اندیشهی رهبر معظّم انقلاب اسلامی، واکاوی و تحلیل کند.
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif واژگان کلیدی: توحید، قرآن، سیرهی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، اخلاق نبوی، جامعه و تمدّن اسلامی.
 
* درآمد
دعوت به توحید، به معنی سوق دادن اندیشه و آرمان انسان‌ها به مبدأ هستی که همه چیز از اوست و رو به سوی اوست، و نیز تلاش برای اخلاق‌مدار کردن مردم بر مبنای دین مبین اسلام و الگویی که از شخص خود پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌توانند برگرفت، و ساخت و بنای جامعه‌ای که عدالت و آزادی و هویّت فردی و جمعی، احترام به جایگاه و حقوق انسانی، و نیز قدرت و همزیستی مسالمت آمیز در آن جلوه‌گر باشد و این شاخص‌ها را بنمایاند، به پندار نویسندهی این مقاله، از مهم‌ترین راه‌حل‌ها و از جمله بلیغترین کوششهای پیامبر عظیم الشّأن اسلام، حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، در طول زندگانی پرمخاطره ایشان بوده است برای بیرون کشاندن جامعه‌ی معاصرش از مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کرد؛ جامعه‌ای، که هم در فضای آمیخته با خطر و جنگ‌های متعدد و اختلافات بسیار می‌زیست، هم دارای مردمی بود که در بدوات جاهلی و پوسیدگی سنن ناکارآمد گرفتار آمده بودند.

نکته‌ی پرمغز اینجاست که راه‌حل‌های سه‌گانه‌ای که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای برون‌رفت جامعه‌ی آن روز ارائه کرد، امروزه‌روز نیز می‌توانند کارایی داشته باشند؛ زیرا تاریخ و روند زندگی جوامع انسانی، به ویژه اجتماعات مسلمانان، نشان داده است که اگر ‌این شیوهها را به کار ببندند و آنها را با پویایی و هنر به‌روز‌رسانی همراه کنند، قطعاً به نتایج درخشانی دست خواهند یافت.
موضوع دیگر آن است که اگر این سه مؤلّفه به نیکی واکاوی گردیده، بیان و سپس اجرا گردد، خواهد توانست به روشنگری راه نبوی و کارآمد نمایاندن اندیشهی اسلامی کمک شایان توجّهی بنمایاند.(۲)
* ۱) راه اول: توحید‌گرایی
* زمانه و زمینه‌ی بعثت
پیامبر اسلام در هنگامه‌ای به رسالت مبعوث شد که دنیا در تاریکی مطلق جهالت به سر می‌برد و فقدان علم و معنویّت، و به بن‌بست رسیدن راه رستگاری، بشر را رنج می‌داد. رهبر معظّم انقلاب اسلامی در این خصوص می‌فرمایند:
«در دنیای آن روز ... صفای انسانی نبود، عدالت اجتماعی نبود، نور علم و گرایش به علم نبود ... اروپا در آن دوره‌ها حقیقتاً یک نقطه‌ی وحشی‌نشین بود؛ یعنی مردم اروپا جزء وحشی‌ترین و بی‌معرفت‌ترین انسان‌های زمان خودشان بودند که اصلاً نوری و علمی و معنویّتی در آنجاها نبود، خود امپراتوری روم، با آن عظمت، در ضلالت و گمراهی شدیدی زندگی می‌کرد؛ اختلاف طبقاتی بود، فساد اخلاقی به شدّت بود، و ظلم و جور بود، قدرت بی­مهار دستگاه‌های حاکم بود ... شاید ماجرای اسپارتاکوس را شنیده باشید که قیام غلامان در روم است ... وقتی انسان آن را می‌خواند، خوب می‌فهمد که در آن بخش وضعیت رقّت‌باری از لحاظ معنوی، اخلاقی، علمی، فکری و اجتماعی بر زندگی آن مردم حاکم بود. آیات سوره مبارکه یاسین: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ.إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ.قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَکْذِبُونَ.»،(۳) ماجرای انطاکیه است که یکی از شهرهای امپراتوری روم بوده و نشان‌دهندهی طرز فکر مردم در مواجهه‌ی با پیغمبران است. خدای متعال دو پیغمبر را می‌فرستد که در مواجهه‌ی با مردم، با تکذیب و مسخره و اهانت و بی‌اعتنایی آنها روبه‌رو می‌شوند. بعد نفر سوّمی را هم می‌فرستد که با مردم بحث می‌کند و مردم با کمال قساوت و بی اعتنایی و بی‌معرفتی، این پیغمبران را به باد استهزا می‌گیرند و آخرش هم به اینها می‌گویند: « قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ»؛(۴) اصلاً به وجود شماها فال بد می‌زنیم! شما پیغمبران برای جامعه‌ی ما عامل بدبختی هستید! بنابراین، پیغمبران سه‌گانه با هیچ قبول و پذیرشی در جامعه‌ی انطاکیه‌ی آن روز - که در قلمرو امپراتوری روم بوده است - مواجه نمی‌شوند.
وضع کشور ایران هم که قلمرو بسیار وسیعی داشته، از وضع رومِ آن روز اگر نگوییم بدتر، بهتر نبود. آنجا هم حکومت استبدادیِ صددرصد حاکم بود و فقر عمومی، اختلاف طبقاتی و عدم امکان آموزش علم برای مردم عادّی، مشاهده می‌شد. لابد داستان آن کفشدوز را در شاهنامه‌ی فردوسی خوانده‌اید؛ کفشدوزی که حاضر شد مبالغ بسیاری پول بدهد، در مقابل اینکه به پسر او اجازه دهند تحصیل کند. بزرگانِ آن وقت با این کار مخالفت کردند و گفتند نه؛ اگر پسر این کفشدوز تحصیل کند، عالم خواهد شد و فردا جزء منشیان و دبیران در خواهد آمد و در کنار پسران ما - که منشی و دبیر و عالم هستند - خواهد نشست؛ و این اهانت به آنهاست! این، وضع فکری آن جامعه است.
هند هم از یک تمدّن کهن و از ادیان قدیمی بهره‌مند بود، امّا به ‌مرور در طول قرن‌ها آیین برهمایی ... به بدترین وضع دچار شده بود. در اثنای راه هم چند دین جدید و چند نبوّت جدید در آنجا به آمده بود؛ مثل جینیسم و بودیسیم، لیکن اینها هم رو به افول رفته بود و آنجاها هم وضع جهالت و ظلمت و تاریکی و گمراهی‌اش از این مراکز بزرگ دنیا عقب‌تر و بدتر و خراب‌تر بود. »
(۵)

رهبری نظام جمهوری اسلامی پس از آنکه شمایی کلّی از وضعیّت جوامع اروپایی و تمدّن‌های ایران و هند را، همزمان با طلوع بعثت و آغاز عصر پیامبری حضرت خاتم، ارائه می‌دهند؛ از این نکته نیز غافل نبوده‌اند و نیستند که تصویری نیز از جزیرة العرب -یعنی سرزمینی که پیامبر از آنجا نهضت خویش را آغاز کردند - نشان دهند، کردند؛ تا مشخص گردد که مردمِ محلِ زیست او، که اوّلین منطقه‌ی جغرافیایی بود که می‌بایست ابتدا رسالتش را از آنجا آغاز کند (هر چند که دامنه‌ی این رسالت به آن مکان محدود، بسنده نمی‌گردد و پیامبر آمده است تا بشریّت را از ظلمت برهاند)، هم دارای مشکلات فراوانی هستند؛ از جمله نداشتن وحدت کلمه در گفتمان، رفتار و اندیشه:
«در جزیرةالعرب وحدت کلمه نبود؛ عدّه‌ای مشرک بودند؛ عدّه‌ای یهودی بودند، و عدّه‌ای نصرانی بودند، و همه‌ی اینها در حال اختلاف و نزاع؛ یهودی‌شان با مشرکشان، مشرکشان با یهودی‌شان، همه با نصرانی‌شان. و باز در میان خود مشرکین هم اختلافات فراوان و قبیله‌ای و حتّی کوچک‌تر از قبیله‌ای، دائم برقرار بود؛ یعنی احزاب مختلف و گروه‌های گوناگون، به طور دائم در حال جنگ و جدل بودند.»(۶)

و دو دیگر، که به مراتب از درد و مشکل پیشین دردناک‌تر است، رنج جهالت و زجر عقب‌ماندگی علمی، و نیز افتادن سایهی سنگین استبداد داخلی و سلطه قدرت‌های استکباری بر سر زندگی مردم آن منطقه بود.

«در جامعه‌ی جاهلی ... مردم معرفتی نداشتند؛ در حیرت و جهالت زندگی می‌کردند(۷) ... بلیّاتی که آن روز دست جهالت و عصبیّت بر زندگی مردم در جزیره جزیرة العرب حاکم کرده بود ... فقر و بی‌سوادی و عقب‌ماندگی علمی و استبداد داخلی و سلطه‌ی قدرت‌های استکباری و اختلافات داخلی بود.»(۸)
و سه دیگر، رواج بت‌پرستی و بردگی انسان در مکّه و در داخل و خارجِ مسجد الحرام:
«روزگاری در مکّه‌ی مکرّمه کسی که وارد مسجدالحرام می‌شد، در درجه‌ی اوّل چشمش به بت‌ها می‌افتاد ... مشرکان و مریدان و مخلصانِ بت‌ها نیز در مقابل‌شان سجده می‌کردند، پول و صدقه می‌دادند و ... زیربنای فکریِ اغلب اجتماعات در سراسر عالم، بت‌پرستی و بردگی انسان بود.»(۹)
و چهارم، که آن را قویم‌ترین استوانه در زندگی جوامع انسانی نامیده‌اند، اخلاق‌مداری است. جامعه‌ی زمانه‌ی پیغمبر مرسل صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، از این بهره نیز بویی نبرده بود و فاقد اخلاق انسانی و الهی بود.(۱۰)
اکنون که مشخص گردید از غرب تا شرق جهان، همزمان با بعثت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، در آتش اختلاف‌های قومی، جهالت، بت‌پرستی، بردگی و بی‌اخلاقی، می‌سوزند و می‌سازند، چاره‌ی راه و درمان کار در چیست؟ با کیست؟ و به کدامین روش؟

* دعوت به توحید؛ با گفتار حکیمانه و کردار مدبّرانه
در چنین شرایطی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با گفتار و رفتارش به میانهی میدان اجتماع می‌آید و بر این باور استوار است که ابتدا باید تفکّر و نگاهِ انسان‌ها را در مجرای صحیح و منطبق با فطرت ایشان قرار داد و آنگاه به سایر موضوع‌ها و حواشی زندگی آنها پرداخت. بنابراین، اقدام نخستین او، حرکت دادن انسان‌ها بر مدار توحید است و معتقد کردن ایشان به ذات بی‌بدیل و بی‌تواناییِ مطلق خداوند و نظام هستی؛ زیرا «همه‌ی تلاش ادیان الهی و سلوک معنوی و سعی پیغمبران و شهادت‌های مردان بزرگ خدا بر این است که بشر را ... در صراط مستقیم قرار دهند؛ یعنی بشر به سمت خدا حرکت کند؛ عروج معنوی و کمال انسانی بیابد ...(۱۱) ]بنابراین[ بعثت نبی اکرم در درجه‌ی اوّل دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریّهی فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسان‌هاست؛ ]یعنی[ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرت‌های گوناگون را از زندگی بشر کوتاه نمودن(۱۲)
طرفه اینجاست که پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به روشی متوسّل گردیده که به سان سنّت لایتغیّیر الهی، به دست پیامبران پیش نیز اجرا شده و تو گویی بدیهی است که کارایی و نافذ بودنش به تضمین الهی ضمانت شده است.
رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این باره فرمود‌ه‌اند:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛(۱۳) توحید خالص، توحید محض ... است. در سوره‌ی اعراف و همچنین در سوره­ی هود ]هم[ از زبان چندین پیغمبر بزرگ مثل نوح، مثل هود، مثل صالح و دیگران اینجور گفته می‌شود که « یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ».(۱۴) این توحید، اوّلین هدف بعثت پیامبران است. البتّه می‌دانید که توحید هم فقط به معنای این نیست که انسان در ذهن خود عقیده پیدا کند که خدا یکی است و دو تا نیست؛ ... بله، این هم هست؛ لکن توحید به یک معنای مهمی است؛ به معنای حاکمیّت الهی است؛ توحید به معنای حاکمیّت مطلق پروردگار بر عالم تشریع و عالم تکوین - هر دو - است که بایستی امر الهی نافذ دانسته بشود؛ هم در عالم تکوین در همه‌ی حوادث وجود، « لا حول و لا قُوّه الّا بالله » - هم در عالم تشریع؛ همه‌ی این حوادث و همه‌ی حالات ناشی از قدرت واحد پروردگار است.(۱۵)

دعوت مردم به توحید، فقط مختصِّ مردم منطقه‌ی رسالتِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نبود. این نکته‌ای است که توجّه بدان، خواننده و پژوهشگر را به رسالت جهانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آگاه می‌کند. از همین روست که می‌بینیم آن رهبر آگاه که رسالتش را جهان‌شمول می‌دانست، سران و مردم نواحی دیگر و امپراتورهای بزرگ را هم به توحید دعوت می‌کند. امام خمینی (ره)، رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی به این موضوع اشارت واضحی دارند: «رسول اکرم - به طوری که مکتوبشان در صحیح بخاری مضبوط است - مکتوبی را که به هرقل(۱۶) نوشتند، و آن طوری که تاریخ ضبط کرده است، ایشان چهار تا مکتوب مرقوم فرموده‌اند به چهار تا امپراتور: یکی ایران، یکی روم، یکی مصر، یکی حبشه. و عین مکتوب ایشان - آن طوری که در ذهنم هست مضبوط است. عین مکتوب ایشان را - به طوری که در ذهن من است - در موزه‌ی ترکیه زیارت کرده‌ام. این چهار مکتوبی که مرقوم فرموده‌اند، به مضمونِ واحد است به چهار امپراتور و آنها را دعوت به اسلام کرده‌اند و دعوت به توحید؛ این مقدّمه بوده است، شالوده بوده است از برای اینکه حقایق اسلام را به تمام دنیا، به تمام امپراتوری‌های دنیا ابلاغ بفرمایند و اسلام به آن نحوی که هست معرفی بشود به مردم.»(۱۷)

تاریخ نشان داده است که با تغییر یافتن محور فکری ساکنان جزیرةالعرب و نیز هر آن سرزمین و منطقه‌ای که ندای پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به گوششان رسید و آن را به جان نیوشیدند، چیزی نگذشت که ایشان از بت‌پرستی به خداگرایی، از اختلاف به وحدت، از جهالت به علم، از جنگهای بیهوده به جهاد، از کشته شدن به شهادت، و از سستی  به تلاش روی نهادند و ضمن گذر از منطقه‌ی جغرافیایی محدودِ شبه جزیره، هم اسلام را به سرزمین‌‌های دیگر به ارمغان بردند، و هم در همه‌ی دانش‌های زمانه،، از نظری تا عملی، از ریاضیات تا نجوم، از فلسفه تا عرفان، از شیمی تا فیزیک، و...  از سرآمدان علم و هنر و طب و ادب گردیدند و تا روزاروز و تا همین امروز، بشریّت از آثار گرانمایهی آنها بهره‌ها جُسته است:
« همان کارهای اسلام و نبی مکرّم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ما موجب شد که جامعه امّیِ عرب - امّی یعنی بیسواد؛ «هُوالّذی بعث فی الاُمّیّین»(۱۸) -  در زمانی که اروپای امروز هیچ خبری از علم و دانش نداشتند، دارنده‌ی بزرگ‌ترین دانشگاه‌ها و بزرگ‌ترین دانشمندان و فارابی‌ها و ابن سینا‌ها و محمد بن زکریاها و ابوریحان‌ها و دیگران و دیگران شود.»(۱۹)

* ۲) راه حل دوّم: اخلاق مداری
پس از تعیین مسیر و نوع جهتگیری اندیشه و تفکّر جوامع انسانی، گام بعدی این است که پیمایش و حرکت به سوی مقصد، چگونه و با چه کیفیّت باشد؛ آیا انسان مُجاز است که برای رسیدن به مطلوب، به هر وسیله‌ای، با هر گفتاری، به هرگونه رفتاری، دست یازد؟ اینجاست که یکی از راهبردی‌ترین راه‌حل‌های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای بیرون‌بری جامعه از مشکلات پیش رو به میدان می‌آید، و آن، نه ثروت و مکنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است – که نداشت و اهل زراندوزی نبود - و نه قدرت و قوّت نظامی و حزبی و قبیله‌ای اوست، بلکه آن رمزی که مردم را جذب و جلب می‌کند تا همچون نگینی او را در بر بگیرند، یک نقطه بیش نیست؛ اخلاقِ نرم و کریمانه؛ همان که قرآن در حقّش فرمود: «فبمّا رحمة من الله لنت لهم و لوکُنتَ فَظّا غلیظً القلب لَانفضّوا مِن حولک... ».(۲۰)

جالب این است که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قبل از اینکه به شخصیّت حقوقی (به تعبیر این روزگاران) و معنوی شناخته گردد؛ یعنی قبل از بعثت، به « اخلاقِ » در میان مردم شناخته شده بود و «محمّد امین» لقبی بود که از جوانی بر سر زبان‌های اهالی جزیرة العرب، ویژهی او، ثبت گشته بود؛(۲۱) و این را نویسندگان بزرگ سیرهی نبوی اینگونه ثبت کرده‌اند: «از بس که ویژگی‌های نیکو در پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به کمال رسیده بود، در مکّه نامی جز « امین » نداشت(۲۲)

* وضعیّت اخلاقی و معنوی جامعه‌ی جزیرة­العرب
برای شناختِ بهتر اقداماتی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای بهبود شرایط اخلاقی جامعه انجام داد، ابتدا باید جامعه‌ی زمانه‌ی ایشان را از لحاظ اخلاقی رصد کرد. رهبر معظّم انقلاب، در توصیف آن جامعه‌ی جاهلی، نخست از امام علی علیه‌السلام مطلبی را نقل می‌کنند:
« شرایط]زمان[ بعثت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را که امیرالمومنین (علیه الصّلاة و السّلام) در بیش از ده جا در نهج‌البلاغه(۲۳) تصویر کرده‌اند، ...(۲۴) انسان در دل متحیّر می‌شود که چطور در چنین شرایطی انسانها می‌توانستند زنده بمانند. فتنه‌ها سرتاسر زندگی مردم را گرفته، ذهن‌ها کدر شده، جویبارهای یقین به روی مردم بسته شده ...»(۲۵). سپس خود به تشریح وضعیّت اخلاقی آن جامعه پرداخته، می‌فرمایند:
« بشر در آن روز از لحاظ اخلاقی ... در اوج انحطاط بود ... ؛ به شدّت اسیر تعصّبات، اسیر خرافات، اسیر خودخواهی‌ها ... ؛ چنین وضعی در دنیا حاکم بود.»
(۲۶)
این، شمایلی کلّی از وضعیّت نابسامان اخلاقی جامعه‌ی هم‌عصر بعثت نبوی است. در چنین شرایط بغرنجی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یک راه‌حل بُرّا و کارا ارائه می‌دهد:

* دعوت مردم برای متخلّق شدن به اخلاق الهی، با گفتار شایسته و رفتار بایسته
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در هنگام دعوت مردم توحید، به دنبال اقناع‌سازی فکری مردم بود. او می‌دانست که اگر سطح اندیشه آنان را بالا ببرد و به خلأهای ذهنی ایشان پاسخ درخور و پُرمغز دهد، خود از بت‌پرستی به خداخواهی روی خواهند آورد؛ اما در این مرحله، دیگر « اقناع‌سازی » به کار نمی‌آید؛ مردم می‌خواهند عملاً و علناً نتیجهی نصایح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را، در درجه‌ی نخست، در اَعمال او بیابند و ببینند. بنابراین می‌خواهند بفهمند و دریابند که اگر او مردمان را دعوت  به « صبر » می‌کند و از ایشان می‌خواهد که «گذشت» داشته باشند؛ «ایثار» بدانان می‌آموزد و «مقاومت» بدیشان یاد می‌دهد، آیا خود نیز مردِ این میدان‌ها هست یا نه؟

اینک این مردمانند که او را در کوره‌ی حوادث دهر می‌آزمایند؛ و نیز دشمنان، که از آزار روزانه‌ی او هیچگاه دست نمی‌کشند. امّا آنگاه که همگان، از دوست و دشمن، دیدند که در برابر همه‌ی توهین‌ها و تحریف‌ها و دست‌درازی‌ها و ناسپاسی‌ها، رفتارِ نا به هنجار و گفتاری ناشایست از حضرتش سر نزند(۲۷)، همین خُلق، ایشان را بدو و به دینش وابسته و دلبسته ساخت. و خداوند نیز خوی و خیم او را به « خُلُق عظیم » تعبیر کرد.

درباره‌ی اخلاق پُر عظمت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، مطالب و تفاسیر فراوانی نوشته شده؛ از جمله در تفسیر نمونه(۲۸) آمده است:
«خدای متعال در آیه‌­ی ۴ سوره‌ی قلم، در توصیف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرماید: (تو صاحب اخلاق عظیم و برجسته‌ای هستی)؛ وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم.

اخلاقی که عقل در آن حیران است؛ لطف و محبّتی بی‌نظیر، صفا و صمیمیّتی بی‌مانند، صبر و استقامت و تحمّل و حوصله‌ای توصیف ناپذیر. اگر مردم را به بندگی خدا دعوت می‌کنی، تو خود بیش از همه عبادت می‌نمایی؛ و اگر از کار بد باز می‌داری، تو قبل از همه خودداری می‌کنی؛ آزارت می‌کنند و تو اندرز می‌دهی! ناسزایت می‌گویند و برای آنها دعا می‌کنی! بر بدنت سنگ می‌زنند و خاکستر داغ بر سرت می‌ریزند و تو برای هدایت آنها دست به درگاه خدا برمی‌داری! آری، تو کانون محبت، عواطف و سرچشمه‌ی رحمتی.

«خُلُق» از مادُه ‌ی «خلقت» به معنی صفاتی است که از انسان جدا نمی‌شود و همچون خلقت و آفرینش انسان می‌گردد.

بعضی از مفسران، خُلُق عظیم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به «صبر در راه حق، گستردگی بذل و بخشش، تدبیر امور، رفق و مدارا، و تحمل سختی‌ها در مسیر دعوت به سوی خدا، عفو و گذشت، و جهاد در راه پروردگار، و ترک حسد و حرص» تفسیر کرده اند...».(۲۹)

رهبر معظّم انقلاب اسلامی نیز در خصوص «خُلق عظیم» و اخلاق نیک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که قبل از بعثت در وجود آن حضرت جوانه زد و روز به روز رشد متعالی یافت، فرمونده‌اند:
«تا کسی خود دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر ]= بعثت[ را به او نخواهد داد؛ لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر می‌فرماید: إنّکَ لَعَلی خُلُق عظیم ... لذا وارد شده است که پیغمبر اکرم که در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهای هنگفتی از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند ... در این دوران که دوران اواخر تکامل پیغمبر و قبل از نزول وحی است دورانی که هنوز ایشان پیغمبر هم نشده بود پیغمبر از کوه حرا بالا می‌رفت و به آیات الهی نگاه می‌کرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین، به خلایقی که در روی زمین ... زندگی می‌کنند. در همه‌ی اینها آیات الهی را می‌دید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و اراده‌ی الهی بیشتر می‌شد و جوانه‌های اخلاق نیک در او روز به روز بیشتر رشد می‌کرد.»(۳۰)

* تکمیل ارزش‌های اخلاقی، هدف بعثت
گرایش توده‌های مردم به اخلاق الهی و باورمندی و عمل به آموزه‌های اخلاقی، نقطه‌ی مرکزی بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گرامی است؛ آنچه خود ایشان بدان زبان گشوده‌اند و در کلام رهبری اینگونه بازتاب یافته است:
«خود آن حضرت، بنا بر حدیث متواتر و معروف فرمود: بُعثت لاُتَمّمَ مکارمَ الاخلاق، بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمت‌های اخلاقی و فضیلت‌های روحی بشر عمومیّت پیدا کند و به کمال برسد.»(۳۱)

* تأثیر عملی اخلاق‌مَنِشی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در جامعه‌ی مسلمانان
مالک اشتر از مردان قوی و از فرماندهان نظامی در ولایت و حکومت حضرت علی علیه‌السلام، هنگامی که یکی از بازاریان مقداری ته‌مانده­ی سبزی به سمت او پرتاب کرد و به تمسخرش گرفت، بی آنکه سخنی به آن شخص بگوید، به مسجد رفت و برای آن توهین‌کننده طلب آموزش کرد!(۳۲)

این داستان که نمونه‌ای اعلی از صبر بالا و حلم فراوان مالک اشتر، به عنوان یکی از شیعیان امام علی علیه‌السلام است، نشانه‌ی کوچکی است از آموزه‌های نبوی.

رهبر معظّم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانی‌های خود، به واقعه‌ای تاریخی، که سند آن را نیز ارائه داده‌اند، اشارت می‌کنند. این رخداد نشانگر توجّه مسلمانان به حقوق مردم، حتی در سرزمین‌های فتح شده و نسبت به مسیحیان و اهل ذمّه است. نوع نگاه و تفکّر، و شیوه راستین تعامل ملائم مسلمانان با کسانی که همدینشان نبودند، بسیار باعث اعجاب مسیحیان تحت حاکمیّت ایشان قرار گرفت. این نیز نمونه‌ی دیگری است از تأثیرگذاری اخلاقی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بر عمل فردی و روش حکومتداری مسلمانان:
«صاحب کتاب « الخراج »، ابویوسف، می‌گوید: ... وقتی که اهل ذمّه یعنی اهل همان شهرهای شامات که مسیحی بودند و در ذمّه‌ی مسلمان‌ها ... - دیدند که مسلمان‌ها چگونه نسبت به آنها به عهد و پیمان‌های خودشان  وفا می‌کنند ... دشمن و خصم رومی‌ها شدند ... و به عنوان چشم و گوش برای مسلمان‌ها کار می‌کردند ... یک مدّتی که گذشت، اهل هر شهری که کار ... خبرچینی را برای حکّام مسلمان‌ها، انجام می‌دادند، ... به آنها خبر دادند که ... رومی‌ها ... می‌خواهند به مسلمان‌هایی که آمده بودند شهرها و روستاهای روم را گرفته بودند، تهاجم کنند ... سردار مسلمان‌ها ابوعبیده جرّاح بود ... ابوعبیده یک بخشنامه‌ای به همه‌ی این شهرهایی که مردم آن شهرها مسیحی و اهل ذمّه بودند و ملّت مغلوب بودند و حاکم آن شهرها سرداران مسلمان بودند، صادر کرد ... دستور داد ... خراجی را که از مردم‌ گرفتید، به آنها برگردانید ... و به آنها بگویید ما پول‌های شما را به خودتان بر‌می‌گردانیم ... چون اطّلاع پیدا کردیم ... که رومی‌ها لشکر بزرگی را علیه ما تدارک دیدند ... شما هنگامی که به ما خراج می‌دادید و مالیات می‌دادید، با ما شرط کردید که ما از شما دفاع کنیم ... ]ولی[ ما امروز دیگر نمی‌توانیم از شما دفاع کنیم ... پس چون این جوری است ... ما آن پولی که از شما گرفتیم، به خودتان برمی‌گردانیم ... از شهرهای شما خارج می‌‌شویم، به جنگ خودمان ادامه می‌دهیم؛ اگر پیروز شدیم، همان شرطی که قبلاً بین ما و شما بود، باز برقرار خواهد بود ... وقتی که ... آن پول‌هایی را که از آن‌ها گرفته بودند، به آنها پس دادند، آن مردم مسیحی که ... شهرهایشان به وسیله سرداران مسلمان گرفته شده بود ... گفتند: خدا شما را به ما  برگرداند، خدا شما را بر رومی‌ها پیروز کند ... اگر رومی‌ها بودند، به ما از این اموال چیزی را برنمی‌گرداندند ... حتّی اموال دیگر را هم از ما می‌گرفتند.»

* ۳) راه‌حل سوّم: بنیاد نهادن تمدّن اسلامی
* پیوند دین و سیاست در مکتب اسلام
مهم‌ترین رکنی که توحیدگرایی و گرایش مردم به اخلاق اسلامی را تضمین می‌کند، حکومت است. حکومت با در اختیار داشتن ساز و کارهای سخت و نرم، به راحتی می‌تواند از ابزارهای قدرت و قوّت از یک سو، و ملایمت و ملاطفت از سوی دیگر، بهره گیرد و ضمن سوق دادن مردم به زندگی بهتر و راحت‌تر، نگهبان آرمان و اعتقادات ایشان نیز باشد.

در اینکه پیامبر از همان ابتدای رسالت به دنبال ایجاد جامعه‌ی اسلامی بود، هیچ تردیدی نیست، امّا این موضوع به کام و مرام مصلحت اندیشانی که اسلام را فقط در مسجد و جلسه‌های مذهبی و روضه خوانی و نیز رفتار و گفتار شخصی می‌خواهند، خوش نیامده است. ایشان همان کسانی هستند که مرامنامه‌ی اسلام بدون سیاست را تبلیغ می‌کنند؛ همان اسلامی که مستبدان و استعمارگران نه تنها با آن مخالفتی ندارند، بلکه اگر لازم بدانند، با آن همراهی نیز می‌کنند؛ همانند بسیاری از حاکمان ستمگر که در مجالس قرآن‌خوانی و عزاداری حضور پیدا می‌کنند و متظاهرانه خود را متشرّع جا می‌زنند.

سابقه‌ی این نگره، اسلامِ منهای سیاست، عمری به بلندای طول تاریخ دارد؛ از زمان بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس، تا حکومت پهلوی‌ها و حتّی تا امروز و در نزد برخی از عوام و خواصِّ اهل فکر و مطالعه. مروری کوتاه بر اندیشهی امام خمینی(ره)، رهبر و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، تخطئه­ی این تفکّر را به ما می‌نمایاند:
« این یک نقشه‌ی شیطانی بوده است که از زمان بنی‌امیّه و بنی‌عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تأییدِ این امر را کرده است و اخیراً که راه شرق و غرب به دولت­های اسلامی باز شد، این امر در اوج خویش قرار گرفت که اسلام یک مسائل شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست...(۳۳) والله اسلام تمامش سیاست است...(۳۴) آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است ...(۳۵) همه می‌دانیم و باید بدانیم که آنچه از قرن‌ها تا کنون بر سر مسلمین آمده است ... نتیجه‌ی غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام است که به دست استعمارگران و استثمارگران و عمّال غرب‌زده و شرق‌زده‌ی آنان به توده‌های مسلمانان محروم تحمیل شده است که حتّی علمای اسلام گمان می‌کردند و می‌کنند که اسلام از سیاست منزّه است و یک شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند!»(۳۶)

 رهبر معظّم انقلاب اسلامی نیز همین روش را در پیش گرفته‌اند. ایشان که از اندیشه‌مندان مجرّبی هستند که از پسِ سالها مبارزه و مطالعه و کار اجرایی، گرم و سرد روزگار سیاست را به خوبی آزموده‌اند و آموزانده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که پیوستگی اسلام و سیاست، در ذات آموزه‌های دینی، قرآنی و نبوی است:
« این ادّعا در مورد اسلام، خیلی عجیب است که کسی بخواهد دین اسلام را از زندگی، سیاست، اداره‌ی کشور و از حکومت جدا کند، کنار بگذارد و بین اینها تفکیک ایجاد نماید.(۳۷)
سیاستمدارانی که دائماً دم از جدایی دین و سیاست می‌زنند و کسانی از مدّعیان دینداری که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار می‌کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده‌اند؟ آیا فکر کرده‌اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه‌ی امور سیاسی را، یعنی حکومت را، قانون را، صف‌بند‌ی‌های زندگی را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را، و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیای خدا مرتبط می‌کند؟
آیا جهاد اسلامی که در صدها آیهی قرآن و حدیثِ مسلّم، در زمره‌ی برترین فرایض دینی قرار گرفته و ترک آن مایهی لذّت و شقاوت دنیا آخرت شناخته شده، برای به دست آوردن چه چیزی و دفاع از کدامین ارزش است؟ آیا حیات طیّبهای که برای تحصیل آن باید جهاد کرد، زندگی در زیر سایهی شوم ولایت غیر خداست؟ ... و اگر چنین نیست، و برای تحصیل حاکمیّتِ الله و خروج از ولایت طاغوت به ولایتِ الله است، پس چگونه می‌توان نقش و ارزش سیاست را در دین و در هدف‌های تعیین شده‌ی دینی دستِ­کم یا نادیده گرفت؟»
(۳۸)
اکنون که گریزناپذیری پیوند دین با سیاست، بر اساس استدلال‌هایی که رهبران دینی نظام جمهوری اسلامی ابراز داشتند، و از نصِ قرآن و احادیث و تاریخ دلیل آوردند، برایمان مشخص شد، بدیهی می‌نماید که تشکیل جامعه‌ی اسلامی در گام نخست، اوّلین رهاورد پیوند دین و سیاست خواهد بود.

* پی‌ریزی جامعه، فرهنگ و تمدّن اسلامی
اگر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به دنبال بنای جامعه بر اساس باورها و بنیان‌های اسلامی نبود، بدون شک اسلام در همان شبه جزیره مسکوت می‌ماند و حتّی از مکّه به مدینه نیز گسترش نمی‌یافت. مداقّه در شیوه‌ی حرکت و اندیشه‌ی پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نشان میدهد که ایشان نه تنها به دنبال ایجاد جامعه‌ی اسلامی بود، بلکه با افق بینی، حتّی به فکر ایجاد تمدّن اسلامی نیز بوده‌اند؛ یعنی گسترده کردن اسلام در پهنه‌ای بسیار بسیار فراتر از جغرافیای محدودِ مکّه و مدینه از سویی(از منظر جغرافیایی، ظاهری و برونی)، و بنیادین کردن فرهنگ و باور و اندیشه‌ی اسلامی در قلوب و اذهان و افکار و اَعمال فردی و اجتماعی انسان‌ها و به ویژه مسلمانان (از منظر باطنی، ایمانی و درونی) از سوی دیگر؛ آرمانی که دیری نپایید که به دست و همّت مسلمانان عملی شد و غرب و شرق جهان را درنوردید و تصرّفات امپراتوری روم و سرزمین‌های اروپایی آندلسی و ... را از یک طرف، و تمدّن هند و چین و مناطق شرق دنیا را از طرف دیگر، در برگرفت و همگان طنین گام مسلمانان و فریاد «اشهد ان لا اله الّا الله» و«اشهد انّ محمّداً رسول الله» را حس کردند و شنیدند. اگر امروزه مسلمانان در جای جای نقاط دنیا پراکنده هستند و گاه از جمعیّت‌های قابل شمار هم برخوردارند و می‌توانند آیین و سُنَن اسلامی را زنده بدارند - هرچند که ممکن است در برخی از مناطق فاقد حکومت باشند - از صدقه سرِ همان تفکّر است؛ تفکّری که اسلام را در قامت بنای جامعه و تمدّن اسلامی خواسته، نه در حد و اندازه‌ی رفتارهای شخصی، به دور از جامعه و منزوی شده در گوشه‌ی مساجد و روضه‌خانه‌ها.

امام خمینی رحمه‌الله، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به این نکته بارها در سخنان خویش توجّه کرده‌اند و با دقّت خاصّی دیدگاهشان را بیان داشته‌اند. ایشان هم بر ضرورت بنای جامعه اسلامی پای فشردند، هم گسترش دین مبین اسلام را به معنی متداولِ کشورگشایی ندانسته و آن را همسو با ارتقای معنوی و به کمال رساندن انسان‌ها تفسیر کرده‌اند:
«تمام تشکیلاتی که در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است، و تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیای اسلام تا آخر دارند، معنویّات اسلام است ... تشکیل حکومت برای همین است ...(۳۹) فتح برای مملکت گیری در اسلام نیست، مملکت گیری برای حکومت در اسلام نیست، ... فتح برای این است که انسان‌ها را، آدم‌ها را به کمال برساند. فتوحات اسلام غیر از فتوحات رژیم‌های دیگر است.»(۴۰)

رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حکومت را بازوی اجرایی برای عملیّاتی کردن شاخصه‌های اسلامی می‌دانند، و ضمن تأکید بر بنیان نهادن جامعه و حکومت، حتّی از تمدّن اسلامی سخن سازکرده‌اند تا نشان دهند که گستره‌ی دید اسلامی تا چه اندازه می‌تواند وسعت یابد و بال و پر گیرد:
« دین اگر با قدرت همراه شود، خواهد توانست گسترش و بسط پیدا کند؛ اهداف و آرزوهای دینی را تحقّق ببخشد و آرمان‌هایی را که دین شعار آنها را می‌داده است، در جامعه به وجود آورد. اینها بدون قدرت امکان ندارد؛ با قدرت ممکن است. مثلاً شما خیال می‌کنید عدالت اجتماعی را در جامعه می‌شود با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش به وجود آورد؟ عدالت اجتماعی، رفع تبعیض، کمک برای استقرار تساوی در قانون را مگر می‌شود بدون قدرت، در سطح داخل جامعه به یک صورت، و در سطح جهان به صورت دیگری به وجود آورد؟(۴۱)
نبیّ مکرّم، آن عنصر شایسته‌ای بود که برای یک چنین حرکت عظیمی، برای طول تاریخ بشریّت، خداوند او را آماده کرده بود؛ لذا توانست در طول ۲۳ سال یک جریانی را به راه بیندازد که این جریان با همه‌ی موانع، و با همه مشکلات، تا امروز تاریخ را جلو رانده و پیش برده است ... سیزده سال از این مدّت هم با مبارزاتِ غریبانه گذشت ... و جمعیّت معدودی در زیر فشارهای طاقت‌فرسای دشمنان متعصّب، کور و جاهل توانستند مقاومت کنند. ستون‌های مستحکمی ساخته شد برای اینکه جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی بر روی این ستون‌ها قرار بگیرد. بعد هم خداوند متعال شرایطی را پیش آورد که پیغمبر توانست به مدینه مهاجرت کند و این نظام و این جامعه را به وجود بیاورد و این تمدّن را پی‌ریزی ‌کند. همه‌ی مدّتی هم که پیغمبر اکرم این نظام نو پا را پرداخت، ساخت، آماده کرد و پیش راند، ده سال شده است ... ده سال خیلی مدّت کوتاهی است؛ امّا در همین مدّت پیغمبر اکرم توانست این نهاد غرس کند، آبیاری کند، وسیلهی رشد و نموِّ آن را فراهم کند؛ یک حرکتی را ایجاد کند که این حرکت یک تمدّنی را آفرید و این تمدّن بر اوج قله‌ی تمدّن بشری در دوران مناسب خود قرار گرفت. یعنی در قرن سوّم و چهارم هجری، در همه‌ی دنیای آن روز، با سابقه‌ی تمدّن‌ها، با حکومت‌های مقتدر، با میراثهای گوناگون تاریخی، هیچ تمدّنی، به عظمت و رونق تمدّن اسلامی مشاهده نشده است؛ این هنر اسلام است.» (۴۲)

* نتیجه
مطالعه و پژوهش در خصوص مجموعِ سخنرانی‌ها و مکتوبات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، درباره‌ی پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّد بن عبدالله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نشان میدهد که ایشان تحلیل نسبتاً جامعی از آن حضرت ارائه داده‌اند؛ امّا در این میان، سه عنصر «توحیدگرایی، اخلاق‌مداری و بنیاد نهی تمدّن اسلامی»، امروزه می‌تواند به عنوان مهم‌ترین مؤلّفه‌های روزآمد از بین سخنان حضرتشان برجسته گردند و با تبیین، به سطح کارآمدی و کارایی برسند؛ زیرا رهبری معظّم با طرحِ مسئله‌ی «توحید» در واقع بُعد «اعتقادی»؛ با پیش کشیدن موضوع «اخلاق» به جنبه‌ی «فرهنگی»؛ و سرانجام با در انداختن مفهوم «بنیاد جامعه» به سویهی «سیاسی»، خواننده و شنونده‌ی سخنان خود را رهنمون کرده‌اند و این سه مؤلّفه (اعتقادی، فرهنگی، سیاسی) همواره از مؤلّفه‌های مهم و تعیینکننده در نظام فکری و اجتماعی جامعه‌ی مسلمانان بوده و تأثیرات شگرفی را بر زندگی ایشان گذاشته است. جدای از این، بی‌تردید این آموزه‌های نبوی حتّی برای  غیر مسلمانان نیز می‌تواند مهم و مؤثّر باشد؛ زیرا پیام و درس پیامبر، جهان‌شمول است و شخصی و منطقه‌ای نیست.

مایه‌بخش هر دو عالم نور اوست
بر جهان و جان، مقدّم نور اوست
نوشداروی همه دلها  از اوست
حلّ و عقد کلّ مشکل‌ها از اوست(۴۳)
 
منابع
الف) کتب
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج یک.
  • (امام) خمینی(ره)، روح الله (۱۳۷۸)، صحیفهی امام، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، چاپ اوّل.
  • روشنایی علم(۱۳۹۶)، به کوشش: مؤسسه‌ی فرهنگی حدیث لوح و قلم، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
  • طبری، محمّد(۱۳۷۸ق)، تاریخ طبری، ج۲.
  • مکارم شیرازی، ناصر(آیت‌الله)، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیّه، چاپ بیست و ششم.
 
ب) پایگاه‌های الکترونیکی
۱.
www.khamenei.ir (بیانات رهبری، در هر ساعت از شبانه روز دردسترس است).
۲.
www.wiki.ahlolbait.com (۱۹/۸/۱۴۰۱ – ساعت: ۱۴:۵۰).
۳.
www.balagh.ir (۱۵/۸/۱۴۰۱ – ساعت: ۱۹:۴۰).

 نویسنده: دکتر محمّد حسن مقیسه؛ مدرّس دانشگاه، پژوهشگر فرهنگی و ادبی، ۱۴۰۱/۸/۲۱ خورشیدی.
. با توجّه به اینکه در این مقاله ارجاعات فراوانی به سخنرانی‌ها و مکتوبات رهبر معظّم انقلاب اسلامی خواهد شد، به اختصار به« بیانات در ... » اکتفا می‌گردد.
ضمناً متن کامل تمامی سخنرانی‌های معظّم له را می‌توان در پایگاه KHAMENEI.IR جست و خواند.

قرآن، یاسین: ۱۳ – ۱۵ ؛ « برای آنها، اصحاب (انطاکیه) را مثال بزن، هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند؛ هنگامی که دو نفر از رسولان را به سوی آنها فرستادیم، اما آنان رسولان را تکذیب کردند؛ پس برای تقویت آن دو، شخص سومی فرستادیم؛ آنها همگی گفتند: ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم. امّا آنان در جواب گفتند: شما جز بشری همانند ما نیستید و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می‌گویید.»
قرآن، یاسین: ۱۸.
۵) بیانات در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛۱۷/۷/ ۱۳۶۷.
بیانات در نهمین گردهمایی سراسری ائمّه‌ی جمعه؛ ۱۳۷۲/۶/۲۸.
خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ ۱۳۷۷/۲/۱۸.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی؛ ۱۳۷۰/۱۱/۱۳.
بیانات در دیدار طلّاب مدرسه‌ی حقّانی؛ ۱۳۷۷/۱۰/۲۷.
(۱۰ در خصوص اخلاق، در سطرهای پیش رو، بیشتر خواهید خواند.
(۱۱ بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان؛ ۱۳۷۴/۸/۱۰.
(۱۲ بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی؛ ۱۳۸۲/۷/۲.
(۱۳ قرآن، نحل: ۳۶: «و در حقیقت، در میان هر امتّی فرستاده‌ای برانگیختیم ]تا بگوید[" خدا را بپرستید و از طاغوت فریبگر بپرهیزید."»
(۱۴ قرآن، از جمله، اعراف: ۶۵: «ای قوم من! خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست.»
(۱۵ بیانات در سالروز عید سعید مبعث؛ ۱۳۹۹/۱۲/۲۱.
(۱۶ هرقل یا هراکلیوس (۵۷۵ – ۶۴۱م)؛ امپراتور روم شرقی(بیزانس).
(۱۷ امام خمینی (ره)، (۱۳۷۸)، ج۲: ۲۹و۳۰.
(۱۸ قرآن، جمعه:۲.
(۱۹ روشنایی علم،۱۳۹۶: ۵۳ و ۵۴ (بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و مردم؛۱۳۶۹/۷/۴).
(۲۰ قرآن، آل عمران، ۱۵۹؛ « به برکت رحمت الهی در برابر آنان ]= مردم[ نرم و (مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.»
(۲۱ محمّد بن جریر طبری نقل کرده که قریش پیش از آنکه بر پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وحی شود، وی را « امین » می‌نامید (طبری، ۱۳۷۸ ق، ج ۲: ۲۹۰).
(۲۲ ابن سعد، ج یک: ۱۵۶.
(۲۳ نهج‌البلاغه؛ کتابی که دربردارنده‌ی سخنان و مکتوبات امام اوّل شیعیان است.
(۲۴ از جمله در خطبه‌ی دوّم نهج البلاغه.
(۲۵ بیانات در جمع پاسداران ستاد مرکزی سپاه؛ ۱۳۶۷/۷/۱۷.
(۲۶ بیانات در دیدار قشرهای مختلف مردم؛ ۱۳۷۲/۶/۱۴.
(۲۷ در صفحه‌های دفتر تاریخ، بسی از رفتارهای نابخردانه‌ی دوستان ناآگاه و دشمنان لجوج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ثبت شده است. از جمله فردی که هر روز بر سر حضرتش خاکستر یا شکمبه‌ی گوسفند می‌ریخت، امّا هنگامی که مریض شد و به بستر افتاد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در کنار خود دید که به عیادتش قدم رنجه کرده بود!
نکته‌ای را نیز قرآن به ما یادآوری فرموده است؛ آنجا که می‌فرماید: «لا تجعلوا دعاالرّسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا». داستانِ این آیه از این قرار است که برخی از مسلمانان که قدر پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را نمی‌دانستند یا نسبت به جایگاه و شأن والای او بی‌اعتنا بودند، هنگام خطاب کردن ایشان، گویی که شخصی همپایهی خودشان را خطاب کنند، به آن وجود شریف می‌گفتند: محمّد!
آیه‌ی ۶۳ از سوره‌ی نور به ایشان یادآور شده که در هنگام خطاب کردن پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، رعایت احترام و جایگاه ایشان را بنمایند.
(۲۸ به قلم حضرت آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(حفظه‌الله).
(۲۹ مکارم شیرازی، ج ۲۴: ۳۷۹.
(۳۰ بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی؛ ۳۱/۵/۱۳۸۵.
(۳۱ همان.
(۳۲ www.ahlolbait.com
(۳۳ امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج ۱۶: ۲۳۲.
(۳۴ همان، ج ۱: ۱۱۹
(۳۵ همان،ج ۵: ۲۱.
(۳۶ همان، ج ۱۷: ۸۸.
(۳۷ بیانات در دیدار کارگزاران نظام؛ ۱۳۷۵/۹/۱۹.
(۳۸ پیام به حجّاج بیت الله الحرام؛ ۱۳۶۸/۴/۱۴.
(۳۹ امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸، ج ۲۰: ۲۹۸
(۴۰ همان، ج ۸: ۲۶۸.
(۴۱ بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران؛ ۱۳۷۵/۹/۱۹.
(۴۲ بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران؛ ۱۳۹۰/۴/۹.
(۴۳ balagh.ir: عطّار نیشابوری.

....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی