
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. سیدشهابالدین موسوی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
ای تشنهترین دریا، سیرابترین عطشان
سرمست سماعی سرخ در دایرۀ میدان
دف میشودت خورشید، کف میزند اقیانوس
موجی ز دلت دریا، شوری ز دمت توفان
برخیز و هیاهو کن، هی هی زن و هو هو کن
تشنهست دلیریها بر حادثهای عریان
تنگ است نفس تنگ است، این حجم قفس تنگ است
ای روح رها از تن بشکن درِ این زندان
ایمان خوارج بین، این سکۀ رایج بین
بر مسخ علی کوشد اسلامِ ابوسفیان
یک عمر تو را خواندیم، وز درک تو واماندیم
ما از تو چه میدانیم؟ ای وسعت بیپایان
زبان بسملیهایم نکرد ای تیغ عریانت
بمان در غربتت ای محسن اشکم به دامانت
بمان در بغضت ای توفان، گلودر خون و خون در چشم
مگر در این غریبستان رسد دردم به درمانت
چرا در خود نشستی برق خشم ذوالفقارت کو
برآ ای خیبر گمگشته در خویش است میدانت
تو قرآن مینویسی سورهای از چشم من بردار
مگر آن کس که پشت در ورق شد نیست قرآنت؟
بیا ای لَو کُشِف سامان برایت پردهای دارم
ببینم تا که با این غم چه خواهد کرد ایمانت
علیجان آسمان چهرهام ابریست باور کن
وگر باران نمیگیرد که میترسم ز توفانت
از آن دستی که آتش بود و در عشقت کبودم کرد
گران شد دست من اما نمیافتد ز دامانت
برای شانههایت در نمک خواباندهام زخمی
که حتی پردههای شب نیارد کرد پنهانت
در انفاس چراغی سوز و اسما را تلاوت کن
نقاب از بازویم بگشا ببین شام غریبانت