
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. علیمحمد مودب از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
رادارها
کاری به کار مرغهای دریایی ندارند
اژدرها سر به دنبال ماهیها نمیگذارند
حتی اگر آن ماهی
روح دخترکی باشد
که از هواپیمایی مسافربری
به آب افتاده باشد
از مرغهای دریایی
از ماهیها
از پریان
از موجها
که لجوجانه و کودکوار
سر به سینۀ رزمناوهای غریبه میکوبند
اصلا از خود دریا بپرس و برایم بنویس
این آمریکا چیست
عبدالحمید!
چیست این آمریکا
که پشت همۀ دیوارهای خانۀ ما
پشت دیوارهای قصرشیرین و بندرعباس و تایباد
کمین کرده است و با دوربینهای هیز نظامیاش
شانهها و گیسوهای درختان ما را دید میزند
این آمریکا چیست
عبدالحمید!
که پنجرههای رایانۀ شخصی من
که چهارصدوهفتادهزار تومان بدهکارم کرده
رو به او باز میشوند
درست است که من بیشتر از تو هواپیما سوار شدهام
اما تو
بیشتر از من میفهمی
تو هرصبح در رودخانهای وضو میگیری که به دریاهای آزاد میریزد
محکم باش مرد
که دیروز دایی شدی
و فردا بابا میشوی
ما برای گریه و تماشای غروب به دنیا نیامدهایم
و برای شنیدن اخبار
BBC و
CNN
در توضیحات شناسنامه همه ما نوشتهاند:
این دیوانه تا آمد
به دنیا خندید
حالا این چه وضعیست که من
پناه گرفتهام پشت میزی در میدان آرژانتین
در بنبست شانزدهم شرقی
و تو از مسیر رودخانه
به دریا میروی و میآیی
تا زیردریاییهای آمریکایی
اشکهایت را بو نبرند
محکم باش مرد
شوخی نکن عبدالحمید!
بیخیال غنیسازی آزمایشگاهی و صنعتی
نمیگذاریم حتی یکی از کلمههامان را
به گوانتانامو ببرند
آخر ما به زبانی نفس میکشیم
که یکی از لغاتش
عاشوراست
نه فارسی
نه عربی
به زبان ذوالفقار حیدر کرار
به زبان خون مطهر حسین
خیالاتی شده اند اینها
اینجا صحنۀ بازی رایانهای نیست
اینجا ایران است
که بندرعباسش پرتغالیها را چلانده
و بوشهرش انگلیسیها را
در تبریزش روسها یخ کردهاند
و در خرمشهرش
عراقیها عرق
مگر نه موشهای کور مغول
حتی گربههای ما را جویدند؟
پس چگونه است
که ایران هنوز شیر است و منگلها
حتی یکبار هم به جام جهانی نرفتهاند؟
چگونه در برابر بیانیههای شورای امنیت سجده کنیم؟
ما همانانیمرکه قرآن را گرفتیم و بوسیدیم
اما دستان مطلای خلیفهها را بریدیم
بی خیال کدوها
که کشتیها و هواپیماها
به دوبی و کانادا میبرند
بیخیال گلابیهای گندیده
قلمت را بردار و از کبوترها بنویس
از ماسههای متبرک ساحل
ما برای گریه و تماشای غروب
به دنیا نیامدهایم
به دنیا نیامدهایم
تا چرندیات فوکویاماها را ترجمه کنیم
صبح نزدیک است و امت واحده باید طلوع کند
قلمت را بردار
و از چهرۀ سرخ سیبهای لبنان بخوان:
«الا ان حزب الله هم الغالبون»