
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. پروانه نجاتی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
زمین ز بتکدهها پُر شدهست ابراهیم
دوباره دور تفاخر شدهست ابراهیم
گرفته هرز تجمل حصار حوصله را
که نان سادگی آجر شدهست ابراهیم
دمیده بر ریۀ شهر دود تلخ ریا
و روزگار تظاهر شدهست ابراهیم
مذاق اهل محبت در این زمانۀ بد
اسیر طعم تکاثر شدهست ابراهیم
چه زود گم شده در کوچههای عادت، عشق
زمین دچار تنفر شدهست ابراهیم
ببین تو عزّت لات و منات و عزّی را
تبر ز دست تو دلخور شدهست ابراهیم
تبر به دوش چرا از سفر نمیآیی
زمین ز بتکدهها پُر شدهست ابراهیم
عاقد دوباره گفت: «وکیلم؟» پدر نبود
«ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود»
گفتند: «رفته گُل... نه...گُلی گُم...» دلش گرفت
یعنی که از اجازۀ بابا خبر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصلهای سرد که بیدردسر نبود
ای کاش نامهای، خبری، عطر چفیهای
رویای دخترانۀ او بیشتر نبود
عکس پدر مقابل آیینه شمعدان
آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت: «وکیلم؟» دلش شکست
یعنی به قابِ عکس امیدی دگر نبود
او گفت: «با اجازۀ بابا... بله... بله...»
مردی که غیر خاطرهای مختصر نبود