
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. سید عبدالرضا موسوی طبری از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
گفتی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ
من لیک چون نهم همه را در کنار هیچ
گردون به کام چون تو نگردیده هیچگاه
نفرین به گردشی که بود بر مدار هیچ
یک چون تو را خِرد نهد اندر شمار الف
الف از معاندان تو را در شمار هیچ
کس نیست بدسگال تو در عالم وجود
با من بگو چگونه بسنجم عیار هیچ
تو عندلیب خلدی و این خرتبارها
در ضرطه و نَهیق در این مَرغزار هیچ
حمال پر افادۀ اوراق باطلند
مثل حمارِ لاغرِ بر دوش بار هیچ
کلبند و در قبال یکی استخوان پوک
دشنامگوی نیکی و مدحتنگار هیچ
من بندۀ تواَم که امام تواضعی
نی بندۀ تکبر پروردگار هیچ
کار تو کار حافظ و خیام و مولویست
مُلاست آن که هست سرش گرم کار هیچ
هرگز نمیرسد به دو پای پیادهات
تا روز حشر اگر چه بتازد سوار هیچ
فخر زبان طوس و ری و اصفهان تویی
بی تو جماعتند همه پاسدار هیچ
سیر خزان باغ مصفا بلاخلاف
صد بار خوشتر است مرا از بهار هیچ
چشم هزار همچو مرا دوختی به خود
اینک مظاهرا مشو آموزگار هیچ
هرچند جرم آینه خود نیست نقش زشت
هیچ است این جهان و تو آیینهدار هیچ
با این وجود چشم به هیچِ جهان مدوز
زنهار تا که خود نشوی هم دچار هیچ
هیچت وگر به خویش کند نسبت ای عزیز
من خود به گرز چامه برآرم دمار هیچ
کردم به اقتفای کلامت جسارتی
هرچند دل نبوده مرا با کِرار هیچ
امید، کین چکامه که اسباب خجلت است
از لوح خاطرت بزداید غبار هیچ
اکنون فقیر را صلهای از تو چشم نیست
غیر از نثار فاتحهای بر مزار هیچ