
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. یوسفعلی میرشکاک از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
تا اسیر گردش خویشم برنمیگردانم گرداب
سایۀ سنگینی کوهم برنمیخیزد سرم از خواب
جادهام پیچیده در منزل گردبادم عقدهها در دل
موج دورافتاده از ساحل، رود پنهان مانده در مرداب
پابهپای سایه سر در پیش با نسیمی میروم از خویش
میدهد آیینهام تشویش میبرد آشفته تا مهتاب
در شبی اینگونه وهمآور یافتن همرنگ گم کردن
باختن باری گران بر دل، بردنم نقشی زدن بر آب
کاش امروزی نمیآمد تا که فردایی نمیدیدم
هر شبم فرداشبی دارد ای شب آخر مرا دریاب
باز در من سایهای پنهان روبرو با مرگ میگوید
بهترین فرجام نومیدان، آخرین پل، اولین پایاب
گرچه تاریکم رهایم کن نیستم نومید از این بودن
خاطرم را میکند روشن جستوجوی مقصدی نایاب
پوستم را میدرد بر تن جان به شوق دیدن موعود
دل به سوی لحظۀ میعاد میشود از سینهام پرتاب
میبرد هر جا که میخواهد دستهای ناتوانم را
گردش گردابوار خون با هزاران ماهی بیتاب