others/content
پیوندهای مرتبطفيلمفيلمصوتصوت
نسخه قابل چاپ

دیدار شاعران ۸۸ | شعرخوانی ولی‌الله کلامی زنجانی

بر شعر زلال، شاهبیتی تو حسن
اکسیر قریحۀ کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهل بیتی تو حسن
 
 


گوزلیم منله دانش همدمه بنزیرسنسن
ملکوت اهلی بنیآدمه بنزیرسنسن(۱)
من که درد دلیمی هیچ کسه فاش ایلهمرم
سنه بیربیر دیرم محرمه بنزیرسنسن(۲)
مهجبین! جلوهلی آندندا محبّت تریوار
گوللر اوسته دوزولن شبنمه بنزیرسنسن و (۳)
سنی گورجک اورگیم یارهسی توختور قووشور
اورگیم ملکنی گز مرهمه بنزیرسنسن(۴)
خلقی آلّاتماقا چوخ سکّه گلر بازاره
سنه چاتماز، گهر افخمه بنزیرسنسن(۵)
آی سلیمان بالاسی اولما شکار اهرمنه
الله آدی یازیلان خاتمه بنزیرسنسن(۶)
ساربان اولماسنی قافلهدن آیری سالوب
تک گزن یولداش اسیر غمه بنزیرسنسن(۷)
سووا کیم باخساگولر سن که سودا ندا دوروسان
فیض کوثردن آلوب زمزمه بنزیرسنسن(۸)
باغلادون سن وطنین قاپلارینی اجنبیه
حافظ قلعۀ مستحکمه بنزیرسنسن(۹)
سن مگر عهد رسواللّهی درک ایلموسن
سلمانا بوذره یا میثمه بنزیرسنسن(۱۰)
هاردا غیرت سوزی وار قامتون اوردا اوجادی
اوجا داغدا ورولان پرچمه بنزیرسنسن(۱۱)
ای معطّرنفس! آق گی ملکوته سفریت
دیسون عیسی ده گل مریمه بنزیرسنسن(۱۲)
رزمیده صولتیوی گوردوم اوزاقدان تانیدیم
عزمیده سلسلهی محکمه بنزیرسنسن(۱۳)
سارالان رنگیوه قربان دیگوروم سن کیمسن
جبهه ده غرّش ایدن ضیغمه بنزیرسنسن(۱۴)
نسل آینده بلر قدریوی بیز بلمه میشوق
چوخ اوجوز خرج اولونان درهمه بنزیرسنسن(۱۵)
سن مگر جنگیده نعره چکن اوغلان دئیسن؟
نیه خاموش اوتوروب، ابکمه بنزیرسنسن(۱۶)
دوشدون ایننده یاشیل پالتاریلان ارونده
سودا گوردوم چمن خرّمه بنزیرسنسن(۱۷)
افتخار یله «کلامی» الیوه، بوسه ورار
مرحبا! نابغۀ عالمه بنزیرسنسن(۱۸)

 
 زیبای من! همدمم شو که تو به همدم میمانی؛ اهل ملکوتی که به بنیآدم شبیه است. 
 من که راز دلم را بر کسی فاش نکردهام، به تو یک یک خواهم گفت که تو محرمی. 
 بر روی پیشانیات، ای مهجبین! عرق محبّت است که مانند قطرات شبنم بر روی گل صف بسته است. 
 وقتی که تو را میبینم، زخم دلم درمان مییابد؛ سیر کن در دایرۀ دل که به مرهم میمانی. 
 سکّهها برای فریب خلایق در بازار آمدهاند، مقام زر به تو نمیرسد که تو گوهر باارزشتری. 
 ای فرزند سلیمان! شکار اهریمنان نشو، تو به نام خدا میمانی که به روی نگین انگشتر حک شده است. 
 نکند ساربان از قافله جدایت کرده! یار تنهایی من! به انیس غم میمانی. 
 نگاه به آب روان نشاطآور است، تو زلالتر از آنی؛ چرا که فیض از کوثر گرفتهای و به زمزم میمانی. 
 به روی دشمنان اجنبی، راه وطن را بستی که تو حافظ قلعۀ مستحکمِی. 
(۱۰ تو مگر عهد رسولالله را درک کردهای؟ سلمانی یا ابوذری یا میثمی؟ 
(۱۱ هر جا که صحبت از غیرت است، قامت تو آنجا جلوه میکند که تو همانند پرچمی هستی که بر قلّههای مرتفع نصب شده است. 
(۱۲ ای صاحب نَفَس معطّر! سفیدپوش باش و به ملکوت سفر کن؛ تا حضرت عیسی بگوید تو به گل مریم میمانی. 
(۱۳ چهرهات را در رزم از دور دیدم، شناختم که در عزم شبیه سلسلۀ محکمی. 
(۱۴ به فدای رنگ زردت! تو بگو که کیستی؟ غرّشها در جبهه کردی، به شیر غرّنده میمانی. 
(۱۵ ما که قدرِ تو را نشناختیم، نسل آینده داند. خواستند راحت خرج شوی، مانند درهم کمارزش. 
(۱۶ مگر تو شیرمردِ نعرهکشِ در جنگ نیستی؟ چرا خاموش نشستهای و زبان از سخن بستهای؟ 
(۱۷ با لباس سبز در رود اروند افتادی، در آب دیدم که شبیه چمن خرّمی. 
(۱۸ کلامی با افتخار بر دستت بوسه میزند. مرحبا بر تو! که شبیه نابغۀ عالمی.
 




 
 
....
نام پرونده : دیدار شاعران ۸۸
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی