امروز پنجشنبه، ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدار شاعران ۹۵ | شعرخوانی آقای غلامحسین محمدی گلپایگانی
در شب خجسته میلاد حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشورمان در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای غلامحسین محمدی گلپایگانی از پیشکسوتان عرصه شعر کشورمان در این دیدار شعری را قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را منتشر میکند.
ای کعبۀ عشق و جان جانان
ای درۀ تاج حقپرستان
ای نار جهیم با تو فردوس
وی جنت خلد بی تو نیران
اسماء جلاله را تو مظهر
اوصاف خدای را تو میزان
در وصف تو عقل ماسوی مات
در ذات تو فکرت است حیران
فاروق میان حق و باطل
معیار میان کفر و ایمان
زادی تو به کعبه و عیان شد
سر ازلی که بود پنهان
ای هجر و مقام از تو بر پای
ای بیت عتیق را تو ارکان
مجموع مکارم و معانی
بیرون ز هرآنچه هست نُقصان
دُّر سخن تو حجت شرع
چون نص کلام حق به قرآن
ای مردم دیده از تو روشن
ای جان فسرده از تو شادان
مهر تو نسیم رحمت حق
قهر تو لهیب خشم یزدان
مبهوت سخاوت تو حاتم
مجذوب فصاحت تو سحبان
روشن ز تو چلچراغ هستی
افلاک و زمین و عرش و کیهان
بر بسته زبان عقل و ادراک
منهاج بلاغتت به دوران
ای دفتر علم مصطفی را
دیباچه و متن و صدر و پایان
تحصیل رضای خالق کَون
بی جلب رضایت تو نتوان
از مصدر وحی بر ولایت
صدگونه دلیل و حکم و برهان
انوار عدالت تو تابد
چون چشمۀ خور به خلق یکسان
مومن چو صحیفهاش نویسند
دارد ز محبت تو عنوان
تا مادر دهر زاده فرزند
نگرفته چو مرتضی به دامان
محکوم تو هست حکم تقدیر
فرمان قضا تو را به فرمان
آتش به ولایت تو در حشر
بر شیعۀ تو شود گلستان
با تیغ دوپیکرت فرو ریخت
از کفر، ستون و سقف و بنیان
انوار تو رنگ کسوت شب
بسترد ز شام مستمندان
بنهاده یتیم در کنارت
در کنج خرابه سر به دامان
چون خندۀ روحبخش خورشید
چون گریۀ ابر در بهاران
ای نایب مصطفی که گردید
بر مهر تو استوار ایمان
«عِلوی» تو کجا و مدح خورشید
این صَعوه کجا و اوج کیهان
کوتاهسخن که وصف دریا
نشنیده ز قطره هیچ انسان
ای کعبۀ عشق و جان جانان
ای درۀ تاج حقپرستان
ای نار جهیم با تو فردوس
وی جنت خلد بی تو نیران
اسماء جلاله را تو مظهر
اوصاف خدای را تو میزان
در وصف تو عقل ماسوی مات
در ذات تو فکرت است حیران
فاروق میان حق و باطل
معیار میان کفر و ایمان
زادی تو به کعبه و عیان شد
سر ازلی که بود پنهان
ای هجر و مقام از تو بر پای
ای بیت عتیق را تو ارکان
مجموع مکارم و معانی
بیرون ز هرآنچه هست نُقصان
دُّر سخن تو حجت شرع
چون نص کلام حق به قرآن
ای مردم دیده از تو روشن
ای جان فسرده از تو شادان
مهر تو نسیم رحمت حق
قهر تو لهیب خشم یزدان
مبهوت سخاوت تو حاتم
مجذوب فصاحت تو سحبان
روشن ز تو چلچراغ هستی
افلاک و زمین و عرش و کیهان
بر بسته زبان عقل و ادراک
منهاج بلاغتت به دوران
ای دفتر علم مصطفی را
دیباچه و متن و صدر و پایان
تحصیل رضای خالق کَون
بی جلب رضایت تو نتوان
از مصدر وحی بر ولایت
صدگونه دلیل و حکم و برهان
انوار عدالت تو تابد
چون چشمۀ خور به خلق یکسان
مومن چو صحیفهاش نویسند
دارد ز محبت تو عنوان
تا مادر دهر زاده فرزند
نگرفته چو مرتضی به دامان
محکوم تو هست حکم تقدیر
فرمان قضا تو را به فرمان
آتش به ولایت تو در حشر
بر شیعۀ تو شود گلستان
با تیغ دوپیکرت فرو ریخت
از کفر، ستون و سقف و بنیان
انوار تو رنگ کسوت شب
بسترد ز شام مستمندان
بنهاده یتیم در کنارت
در کنج خرابه سر به دامان
چون خندۀ روحبخش خورشید
چون گریۀ ابر در بهاران
ای نایب مصطفی که گردید
بر مهر تو استوار ایمان
«عِلوی» تو کجا و مدح خورشید
این صَعوه کجا و اوج کیهان
کوتاهسخن که وصف دریا
نشنیده ز قطره هیچ انسان
لطفاً نظر خود را بنویسید:
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
