انسان از نخستین روزهای حیات خود بر زمین به طور طبیعی با برخی عناصر مهمی مانند آب و خاک آشنا شد. بعدها دانشمندان آب، خاک، هوا و آتش را عناصر چهارگانه مادی در امور طبیعی دانستند. اما انسانها مخصوصاً در مناطقی که دچار کم آبی بود قدر و ارزش آب را بهتر و بیشتر درک کردند و حتی در برخی آیینها برای ارزشگذاری به آب، معابدی با عناوینی چون آناهیتا بر پا شد.
بعد از ظهور دین مبین اسلام، و بر اساس متون و تعالیم دینی، آب ارزش بیشتری پیدا کرد زیرا علاوه بر آن که در بیش از یک صد آیۀ قرآن کریم به آب و واژگان مربوط به آن از قبیل چشمه، ابر، نهر، دریا، باران پرداخته شده، این عنصر به عنوان مایۀ اصلی حیات و طهارت نیز معرفی شد و در نتیجه بازتاب بسیار چشمگیری در ادبیات فارسی پیدا کرد. در احادیث نقل شده از معصومین علیهمالسلام نیز به ارزش آب اشاره شده از جمله در روایتی از رسول اکرم(صلواتالله علیه و آله) آمده است:
ان النظر الی البحر عباده، و النظر الی العالم عباده، و النظر الی الکعبه عباده، و النظر الی وجه الابوین عباده، و انما صار عباده لانه عبدالله بتلک النظره، فنظر الی البحر بعین القدره و الی سعته و عرضه و امواجه فاعتبر. شرح جامعالصغیر/ج۳ ص ۳۸۹(فیضالقدیر)
یعنی نگاه کردن به دریا، نگاه کردن به کعبه، و نگاه کردن به صورت پدر و مادر عبادت است. از آن جهت که نگاه کننده با این نگاه به قدرت و حکمت خدا پی میبرد و با دیدن امواج دریا عبرت میگیرد. و در حدیث دیگری نگاه کردن به صورت پدر و مادر، به قرآن کریم، و به دریا عبادت محسوب شده است. بحارالانوار ج۱ ص۳۶۸
در فضیلت اهل یزد و نقش آنان در صنعت قنات
یزد اولین شهر خشتی و از کهنترین شهرهای تاریخی جهان است. با هوایی خشک اما سالم و در منطقهای کویری.
نیاز اقلیم یزد به آب برای آبادانی و آسایش مردم موجب بروز و رشد صفاتی از جمله سختکوشی، پایداری، سازگاری با محیط طبیعت، پشتکار، صفای باطن و مهربانی در اهالی این خطه شده و آنان را در این صفات شهرۀ روزگار گردانیده است.
یکی از مهمترین و چشمگیرترین جلوههای سختکوشی و پشتکار مردم یزد رواج حفاری قنات است که موجب پیدایش تمدن کاریزی در مناطق مختلف جهان گردید.
قنات یا کاریز در واقع آبراههای است که در زمین حفر میشود تا آب موجود در سطوح زیرزمینی را به سطح آورده و مورد استفاده قرار دهد. صنعت قنات از طرفی نمایانگر مقاومت انسان در برابر سختیهای طبیعت است و از سوی دیگر خلاقیت او را در برابر این لایههای سخت نشان میدهد، و در مجموع نشان دهندۀ سازگاری خلاقانه با طبیعت و استفاده از منابع طبیعی برای برپا ساختن آبادانی در سختترین و خشکترین مناطق کویری است.
حفر قنات در واقع صنعتی ترکیبی است که از دانشهای مختلف زمینشناسی، هندسه، ریاضیات، و جغرافیا استفاده کرده است. تاریخچۀ شرح این صنعت را میتوان در کتاب ارزشمند «کاریز در ایران و شیوههای سنتی بهرهگیری از آن»
(۱) مطالعه کرد.
بنابر آنچه به اختصار بدان اشاره شد قناتکاران یا مقنیان مردمانی سختکوش، صبور، سازگار، مهربان و دارای ارتباطی عمیق با خاک و آب یعنی دو عنصر اصلی در طبیعت و محیط زیست انسان بوده و در ادوار مختلف تاریخی و در سرزمینهای مختلف نقش مهمی در پیدایش تمدن از خود نشان دادهاند.
معبد زیرزمینی راهی به سوی فتح
کتاب معبد زیرزمینی داستانی است که در ضمن خلق شخصیتی فرضی و بیان علائق و اندیشهها و فعالیتهای او به بیان واقعهای مهم، مستند و تعیین کننده در عملیات فتحالمبین در فروردین ۱۳۶۱ است که منجر به آزادسازی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک مطهر ایران زمین و انهدام ۴ لشکر دشمن و به اسارت گرفتن بیش از ۱۵ هزار تن از نیروهای دشمن گردید.
یکی از ابتکارات تعیین کننده در پیروزی این عملیات حفر کانالی به طول بیش از ۴۶۰ متر و با دو شاخۀ فرعی بود که باعث خنثی شدن تسلط دشمن بر منطقه و دسترسی رزمندگان به پشت خطوط دشمن بود.
ابتکار سرکار خانم معصومه میرابوطالبی از دو جهت قابل تقدیر است. نخست از جنبۀ توجه به این پدیده و نقش یکی از اقشار مهم مردمی یعنی مقنیان یزدی و نیز نقش برجستۀ نیروهای مومن،متعهد،و کارآمد نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در حفر کانال ، و دوم خلق اثری هنری و استفاده از عنصر تخیل و روایت داستانی که موجب اقبال نسل جوان به مطالعۀ این نوع آثار و انتقال حقایق و ارزشهای دفاع مقدس در قالبهای غیر مستقیم خواهد شد.
داستان معبد زیرزمینی روایت اول شخص است و نوجوانی به نام الیاس راوی ماجرا. اما شخصیت اصلی این ماجرا غلامحسین نامی است از اهالی روستای رکنآباد میبد یزد که استاد کار مقنیان بوده و سالها به کار حفر قنات و جاری کردن آب از عمق زمین بر زمینهای تشنه کویر اشتغال داشته. زندگی او درست مانند همان آبی که از قنات بیرون میزده زلال و شفاف و روان و زیباست.
زندگی بسیار ساده او از فرودین ۱۳۲۷ شروع میشود، تحصیلاتی در سطح پنجم ابتدایی و سپس اشتغال به کار و کسب مهارت در آن، ازدواج در ۲۰ سالگی، هجرت به قم در ۲۱ سالگی. صاحب چهار فرزند، پنج بار حضور در جبهه، معرفی به واسطه آیتالله صدوقی به فرماندهان دفاع مقدس، سرپرستی حفر کانال مهم و اثربخش در موفقیت عملیات فتحالمبین، و شهادت در منطقۀ شرهانی در اردیبهشت ۱۳۶۲. او نمونهای از بیشمار قهرمانان گمنامی است که نامشان در آسمان جوانمردی و پایمردی و جانفشانی برای دین و آیین و سرزمین میدرخشد. از جمله حسین میرجهانی اردکانی که در منطقه کوشک فعالیت مشابه و درخشانی داشت و به دلیل اخلاق و رفتار برجستهاش، در جبههها او را به نام عموحسین میشناختند.
در زندگی غلامحسین که بیش از ۳۵ سال بر روی خاک زیست، درسهای آسمانی ارزشمندی وجود دارد که تأمل در آنها و استفاده در زندگی هر انسان شریفی موجب ارتقای سطح وجودی و تکامل روحی او خواهد شد.
درسهایی از زندگی یک مؤمن شهید که حاکی از اعتقاد و باور قلبی و عمل به احکام دین در تمامی جزئیات زندگی و تشخیص تکلیف در دوران جمهوری اسلامی برای دفاع مخلصانه از دین و سرزمین و آیین:
ارتباط با مسجد، نماز جماعت، مجالس مذهبی
رعایت احکام شرعی دربارۀ مسائل مالی، خودداری از نگهداری پول در بانکها در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای پرهیز از آلوده شدن به نظام ربوی بانکها
رعایت قناعت و سادهزیستی و انتخاب شغلی سخت اما شریف برای زندگی، خانۀ این خانوادۀ شش نفره در دورهای فقط ۳۷ متر بود.
تشکیل خانواده در بیست سالگی و ساختن خانوادهای با چهار فرزند
حضور داوطلبانه در مناطق جنگی برای حفر تونل در سختترین شرایط و حتی کار کردن بجای سربازان
عدم دریافت دستمزد برای کارهای سختی که در جبهه انجام داد تا جایی که به «مقنی بیمزد» شهرت یافت.
خودداری از دریافت هدایایی که برای تقدیر از خدمات او در جبهه به او اهداء شد تا جایی که هدیۀ نقدی شهید صیاد شیرازی را در همان مجلس برای کمک جبهه به امام جمعه قم تحویل میدهد.
باور به توان انسان معتقد در مقابل سختیها، بعد از آنکه گروه اولیهای در پاسخ به فرماندهان ارتش، حفر تونل را غیرممکن اعلام میکنند. غلامحسین میگوید: میشود و این ناممکن را با همراهی گروهی از مقنیان مؤمن یزد محقق میکند.
احترام فوقالعاده به مادر، آنچنانکه بعد از مهاجرت به قم نیز هر چهل روز بک بار به دیدار مادرش میرفت.
ارتباط وجودی به شهدا و باور به نقش شهید و احترام به آنان، تصاویر شهدای کانال فتحالمبین را بر دیوار خانهاش نصب کرده بود و اطلاعاتی مربوط به آنان و شهادتشان را با جزئیات به خاطر داشت.
آری زندگی غلامحسین رعیت رکنآبادی گویی نهری است زلال که از درون خاک برمیآید و محیط پیرامونی خود را در سطح خانوادگی و اجتماعی و ملی سیراب میکند و پس از ۳۵ سال به خاک برمیگردد. همین قدر زیبا، همین قدر ساده، همین قدر زمینی، همین قدر آسمانی.
و یک سوال :
آیا اگر قلم نویسندگان و هنر هنرمندان و روایت گزارشگران صادق به کار نیاید نسلهای بعد خواهند دانست و باور خواهند کرد این ایثارگریهای خالصانه و زیست مومنانه مردمانی از جنس غلامحسین رعیت رکنآبادی را؟