بسمه تعالی
«حلقه ایمان و عشق»
به مناسبت رونمایی از تقریظ رهبر معظّم انقلاب اسلامی
بر کتاب
«پاییز آمد»
مقدمه:
یکی از منابع بسیار مهم در شناخت شرایط و وضعیت اجتماعی- فرهنگی دورههای مختلف تاریخی، بررسی اطلاعاتی است که در آثار مکتوب دورۀ مورد تحقیق آمده و پژوهشگر با مطالعه دقیق آن آثار به دادههایی مهم دست مییابد.
بدین ترتیب و به عنوان مثال شناخت وضعیت سیاسی اجتماعی فرهنگی قرن هشتم هجری قمری به همان اندازه که نیاز به مطالعه آثار مکتوب تاریخی آن دوره دارد به مطالعۀ آثار ادبی نظم و نثر نیز محتاج است. شواهد بسیار از مؤلفهها و سبک زندگی در قرن هشتم در فارس را میتوان در آثار عبید زاکانی، حافظ، بواسحاق اطعمه و ... به دست آورد. در طول دوران دفاع مقدس هشت ساله و به نحو بیشتر و گستردهتر پس از خاتمه جنگ تحمیلی، کتابهای بسیاری در حوزههای سیاسی، اجتماعی، تاریخی و اسناد آن دفاع مقدس شکوهمند منتشر شدهاند. در این میان زندگینامه خاطرات مربوط به سرداران، شهدا و ایثارگران و همسران و خانوادۀ آنان از اهمیت و تعداد عناوین و شمارگان قابل توجهی برخوردار است. امّا در میان این آثار متنوع و متعدد، برخی از آنها دارای این ویژگی خاص میباشند که با مطالعۀ آنها میتوان به درک دقیقتری از شرایط اجتماعی دوران حیات و فعالیت راوی یا خانوادۀ وی نیز دست یافت.
کتاب "پاییز آمد" خاطرات خانم فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی که به قلم خانم گلستان جعفریان تدوین شده یکی از این آثار است.
[الف]
شناسنامۀ تاریخی، اجتماعی، سیاسی شخصیتهای اصلی کتاب:
۱. راوی: فخر السادات موسوی متولد ۱۳۴۱، تاریخ عقد ۱۳۵۹ (۱۸سالگی)، تاریخ ازدواج ۱۳۶۰(۱۹سالگی)، تاریخ شهادت همسر ۱۳۶۵
۲. پدر راوی: نظامی مخالف نظام شاهنشاهی، از خانوادهای مذهبی، متولد ۱۳۰۹
۳. مادر راوی: خانه دار، از خانوادهای سنتی، متولد ۱۳۱۳
۴. برادر راوی: متولد ۱۳۳۵، دانشجو، مبارز سیاسی علیه رژیم پهلوی، دستگیری و شکنجه پاییز ۱۳۵۴
۵. همسر راوی: احمد یوسفی متولد ۱۳۳۵، ازدواج ۱۳۶۰(۲۵ سالگی)، شهادت ۱۳۶۵(۳۰سالگی)
۶. برادر همسر راوی: رحمان یوسفی متولد ۱۳۴۵، شهادت ۱۳۶۱(۱۶سالگی)، اهل تزکیه و سبک زندگی مومنانه
۷. فرزندان راوی: علی متولد ۱۳۶۱، هاجر متولد ۱۳۶۲(درگذشت ۱۳۶۲)، محسن متولد ۱۳۶۴
۸. محل زندگی: راوی تا سال ۱۳۵۲ مشهد، و از آن پس زنجان.
[ب]
با مطالعه تاریخهای مذکور میتوان مقطع ۱۳۵۰تا ۱۳۶۵ را به عنوان دورۀ شکلگیری شخصیت فعالیت، رشد، مبارزات و فعالیتهای محور اصلی کتاب یعنی شهید احمد یوسفی و همسرش فخرالسادات موسی در نظر گرفت امّا از مجموع ۲۳۰ صفحۀ کتاب تنها ۲۷ صفحه به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط است لذا بخش اصلی کتاب سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ را در بر میگیرد یعنی دورهای ۹ ساله.
دورانی که از نظر سیاسی اجتماعی، یکی از مهمترین مقاطع در تاریخ انقلاب اسلامی و بلکه تاریخ ایران است.
به طور مختصر میتوان وضعیت این دوره را با عناوین زیر مشخص کرد:
۱. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) پس از ۱۵ سال مبارزه به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای قرن بیستم و دارای آثار گسترده جهانی و منطقهای
۲. آثار اجتماعی فرهنگی انقلاب اسلامی در سبک زندگی مردم خصوصاً در دهۀ اول جمهوری اسلامی ایران.
۳. تحرکات گسترده و به راه انداختن ماشین ترور توسط گروهکهای ضد انقلاب خصوصاً سازمان منافقین از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۶۱ در شهرهای مختلف کشور
۴. وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با پشتیبانی استکبار جهانی که با هشت سال مقاومت مردم به دفع تجاوز و حفظ تمامیت ارضی کشور منجر شد.
۵. تجربه زیست مؤمنانه، مجاهدانه و مدیریت جهادی در طول هشت سال دفاع مقدس که موجب ظهور و پرورش نسلی از مدیران و فرماندهانی با معیارهای اسلامی- ایرانی گردید، و فتح الفتوح پرورش جوانانی مومن و انقلابی.
۶. آثار عمیق و گسترده دوران دفاع مقدس در وضعیت فرهنگی اجتماعی کشور و بروز ارزشهای نوین خصوصاً در خانوادۀ ایثارگران
[ج]
کتاب پاییز آمد علیرغم حجم نسبتاً کوتاه، در بازنمایی تصویری روشن و مختصر امّا گویا از وضعیت فرهنگی اجتماعی دوران مذکور خصوصاً مقطع زمانی ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ موفق بوده است. خوانندۀ این کتاب در ضمن مطالعه زندگی مشترک فخر السادات موسوی وهمسرش تا حدود زیادی با مختصات آن دوران آشنا میشود.
مروری کوتاه بر محتوای کتاب پاییز آمد با توجه به مشخصات و مختصات عمومی و شرایط اجتماعی فرهنگی دهۀ نخست جمهوری اسلامی:
۱. تصویر وضعیت زندگی خانوادۀ موسوی، خانوادهای سنّتی، باریشههای مذهبی و تعلق به سادات، شغل نظامیگری پدر خانواده در عین مخالفت وی با نظام پهلوی، مهاجرت ناگریز و تبعات آن، گرایش یکی از فرزندان به مبارزات دوران انقلاب زندگی متوسط امّا با توجه مادر به رفاه خانواده و انطباق با دوران جدید.
صفحات: ۱۲، ۱۴، ۱۹، ۲۳-۲۵-۳۰، ۳۱
عبارت برگزیده:
پدرم میگفت:"ما سادات هستیم سعی کنید جوری لباس بپوشید و جوری رفتار کنید که فردای قیامت پیش جدّمان شرمنده نباشیم"(صفحه ۱۲)
۲. اهمیت مطالعه در میان نسل دانشآموز و دانشجوی سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، جستجو برای یافتن پاسخهای دینی- سیاسی، آشنایی با مکاتب مطرح آن روزگار از جمله مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم
موضوع کتاب، کتابخوانی، کتابخانه، اشاره به نام کتابهای/ آری این جنین بود برادر/ در قلمرو اسلام/ در خدمت و خیانت روشنفکران/ پاپیون/ خرمگس/ امت و امامت/ بوستان سعدی، و گلستان سعدی.
صفحات: ۲۴، ۲۵، ۲۸، ۲۹، ۳۱، ۴۸، ۱۰۷، ۱۲۲، ۱۵۹، ۱۶۴
عبارت برگزیده:
«من جواب همه تردیدها و احساس پوچی و بیهودگی را که در سالهای نوجوانی به سراغ آدمها میآید، درمطالعه فلسفه و معارف اسلامی یافته بودم» (صفحه ۲۹)
۳. رواج فضای ادبی، اشعاری که میان دانشآموزان، دانشجویان، و گروههای کوهنوردی خوانده میشد.
اشاره به اشعار:
*شعر کوچه فریدون مشیری. بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم صفحات ۶۱/ ۱۷۰
*مرا ببوس، سرودۀ حیدر رقابی صفحات /۱۷۶/۹۵/۹۴ بخش در میان طوفان هم پیمان با قایقرانها
*پاییز آمد سرودۀ سعید سلطانپور. پاییز آمد در کنار درختان لانه کرده کبوتر، صفحات ۱۴۳/۱۴۲
*به سوی تو به شوق روی تو، سرودۀ عبدالله فاطمی، صفحات ۱۹۵/۱۹۴
*شعر میرزا رضا صراف تبریزی به ترکی، در گلستان تنت هر زخم خنجر گل گشوده، صفحه ۲۰۳
عبارت برگزیده:
چه چیزی باعث شده بود احمد تا این حد دچارغم شود.
آرام گفتم: «چه بخوانم احمد جان؟»
گفت: «شعر پاییز آمد»
آرام دستم را روی شانهاش گذاشتم و خواندم:
پاییز آمد
در کنار درختان
لانه کبوتر کرده
از تراوش باران میگریزد
خورشید از غم با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی
عاشقانه به گریه مینشیند.» (صفحه ۱۴۲-۱۴۳)
۴. اهمیت صدق در قول و فعل، صداقت در معارفۀ پیش از ازدواج.
صفحات: ۵۶، ۵۷، ۸۸، ۱۰۱، ۱۰۲
عبارت برگزیده:
احمد همان طور که سرش پایین بود آرام و شمرده شروع کرد به صحبت کردن:
« به جز این لباس پاسداری که به تن دارم، از مال دنیا هیچ چیزی دیگری ندارم.
من پاسدارم، کشور ما در حال جنگ است و مدام در جبههها هستم. ممکن است شهید بشوم یا جانباز مثلا قطع نخاع و یک عمر زحمتم بیفتد گردن شما. نمیدانم در جنگ هر اتفاقی احتمال دارد بیفتد. کنارمن، زندگی راحت و بیدغدغهای نخواهی داشت» (صفحه ۵۷)
۵. محوریت مساجد در فعالیت های اجتماعی، نظامی، فرهنگی.
صفحات: ۲۹، ۳۵، ۴۲، ۴۴
عبارت برگزیده:
گفتم: «ما بچههای مسجد امیرالمومنین هستیم و برای کمک به زلزلهزدگان طبس میخواهیم کمک جمع کنیم. مردم زلزله زده در سختی هستند و وظیفه هر مسلمانی است که به برادران و خواهران مسلمانش کمک کند. ما به عنوان مسلمان نمیتوانیم بیتفاوت باشیم» (صفحه ۴۲)
۶. توجه برخی جوانان و حتی نوجوانان به تهذیب و تزکیه، حس همدردی با ضعفا، عبادتهای خاص، ره صدساله را در مدت کوتاهی پیمودن
صفحات: ۱۳۳، ۱۳۴، ۱۳۷
عبارت برگزیده:
دایی احمد میگفت: «صبح که میآمدم میدیدم کف مغازه یک چادر شب انداخته و روی زمین خوابیده است. میگفتم رحمان جان تشک به این نرمی و راحتی برایت آوردم، چرا نمیاندازی دایی جان؟ روی زمین خشک نخواب، رحمان با آن سن کم در حال تزکیه نفس بود، به خودش سختی میداد. بدنش را به سختی عادت میداد. به چشمانش که نگاه میکردی، فروغ یک مرد پرهیزکار چهل ساله را داشت، نه یک پسر نوجوان شانزده ساله» (صفحه۱۳۳)
۷. تأکید بر معارف دینی و بصیرت سیاسی در عین روابط شدید عاطفی در نامه های احمد و فخری:
صفحات ۱۵۸/۱۵۷ |
نامه احمد |
سرشار از احساسات شدید عاطفی، ابراز محبت، دلتنگی، و ختم دوست داشتن ها به دوست داشتن امام و اسلام |
صفحه ۱۶۱ |
نامه فخری |
ابراز دلتنگی و محبت، گلایه از عدم ارسال نامه توسط احمد |
صفحات ۱۶۳/۱۶۲ |
نامه احمد |
بیان شرایط و احساس و انقلاب کشورر، معنا شدن خانواده در ارتباط با اسلام و حفظ آن، سفارش به وظایف شرعی، توصیه به زیارت قبور شهدا و سرکشی به خانواده شهدا، وعده مسافرت به مشهد/ توصیه به مطالعه/ توصیه آموزش شعر و سرود به فرزندشان علی |
صفحه ۱۶۷ |
نامه فخری |
ابراز دلتنگی، یاد و خاطره هاجر، دختر از دست رفته |
صفحات ۱۶۹/۱۶۸ |
نامه احمد |
ابراز محبت، توصیه به روزه داری و تلاوت قرآن و دعا برای رزمندگان/ وعده ملاقات خانوادگی با حضرت امام، توصیه به برپایی سفره احسان در ماه رمضان |
صفحات ۱۷۲/۱۷۱ |
نامه فخری |
ابراز محبت، گزارش برپایی سفره احسان، ابراز خوشحالی از رسیدن نامه احمد در شب احسان افطاری |
صفحات ۱۷۸/۱۷۷-۱۷۹ |
نامه احمد |
ابراز محبت، سفارش به تداوم تلاوت قرآن، زیارت مزار شهدا و خانواده ایشان، مطالعه، یادآوری علاقه شدید به فرزندش امّا لزوم گذشتن از آن برای انجام وظیفه
گزارش مفقود الاثرشدن یکی از همرزمان، توصیه به رسیدگی به مادر احمد که مادر شهید است. |
صفحات ۱۷۹-۱۸۱ |
نامه احمد به پدر و مادرش |
ابراز محبت، آرزوی آزاد شدن کربلا و زیارت کربلا، بیان فلسفه خلقت در جهاد در راه عقیدۀ توحیدی، یادآوری وجوب دفاع از نظام، توصیه به رسیدگی به همسر و فرزندش، گلایه از عدم نامهنگاری برادرانش، اعلام زمان پایان مأموریت با پایان جنگ عراق و ایران و البته ادامه مبارزه در فلسطین و نهایتاً پیوستن به برادر شهیدش رحمان. خلاصه مأموریت تمام شدنی نیست والسلام. |
صفحات ۱۸۷-۱۸۹ |
نامه فخری |
ابراز محبت، گزارش رنجهای ناشی از بارداری، گزارش اقدام اعضای سپاه برای نصب تانکر و تامین نفت برای روشن ماندن بخاری، گزارش خرید فانوس توسط یکی از دوستان احمد برای استفاده در زمان خاموشی آژیر قرمز، اظهار دلتنگی شدید.
|
صفحات ۱۸۷-۱۸۹ |
نامه فخری |
ابراز محبت و دلتنگی، احساس همدردی و درک مشکلات ناشی از بارداری و تنهایی و رسیدگی به علی،
تأکید بر اجر بیشتر همسر نسبت به رزمندۀ خط مقدم
توصیه به پناه بردن و تلاوت قرآن در زمان احساس تنهایی و غم
توصیف جبهه به جایگاه نور و صفا، عالمی صلواتی، شروع همۀ امور با صلوات و ختم همه با صلوات،
بری بودن جبهه از زرق و برق دنیای
.... مصداقی از حالت سلام اهل بهشت بر یکدیگر
خالی بودن جبهه همانند بهشت از حرص، طمع، کینه توزی، حسادت، ترس و مانند آن
خرسندی از استقبال مردم هند و پاکستان از سفر آیت الله خامنهای رئیس جمهور وقت
لزوم شکر نعمت بزرگ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی با صبر و شکیبایی در این جهاد مقدس |
صفحات ۱۹۳ تا ۱۹۵ |
نامه فخری |
ابراز محبت و دلتنگی، در بند عشق به خدا بودن در عین شیفتگی به همسر
گزارش بیقراری های و گریههای مداوم محسن
نوشتن شعر به سوی تو به شوق روی تو |
صفحه ۱۹۵ |
نامه احمد |
« دلم را با این اشعار و نوشتهها آتش نزن، در این دنیا عزیزتر از تو و دو فرزندم ندارم اما وقتی در راه حق پا میگذاری باید از بالاترین علاقهات دست بکشی» |
عبارات برگزیده:
از نامه فخری «کلام آخر اینکه چقدر دوستت دارم؟ جوابش را میدانی. امّا دلم میخواهد باز هم بگویم دوستت دارم به اندازۀ هستیام و وجودم، و تمامی قلبم مال توست و علی کوچکم، و همه دوست داریم امام را با همۀ وجودمان و اسلام را» (صفحه ۱۵۸)
از نامه فخری «با رفتن تو انگار شهر از ساکنین تخلیه شده است و من و علی در جزیره ای دور افتاده تنهاییم. امّا با وجود این احساس تنهایی عمیق، من و علی به وجود همسر و پدری شجاع و وظیفهشناس چون تو افتخار میکنیم و بینهایت دوستت داریم. علاقهای که تاکنون به هیچکس نداشتیم و با جسم و جان ما عجین شده است» (صفحه۱۸۸)
۸. احساس وظیفه مردان انقلابی در کمک به امور خانهداری، کمک به خانوادهها در عین فعالیت سنگین اجتماعی
صفحات: ۹۲، ۱۱۹، ۱۲۳، ۱۴۵، ۱۴۶
عبارت برگزیده:
احمد گفت «شانس آوردی جلسه افتاد بعد از ظهر. من هم آمدم خانه کارها را انجام بدهم. سرم را انداختم پایین و گفتم: احمد تو که کهنه میشویی من خجالت میکشم... . لبخند زد و گفت چرا سیده خانم: گفتم: تو مردی، پاسداری با چند تا مسئولیت سنگین. نباید توی خانه از این کارها بکنی. دستهای مرا بوسید و گفت: شاید باور نکنی، من عشق میکنم کهنه میشویم. لباسهای کوچک و بامزه را میشویم. اینها لباسهای بچههای من هستند. من عاشق این زندگی، تو و کارهایش هستم» (صفحات ۱۴۵-۱۴۶)
۹. انجام وظایف سنگین و مخاطرهآمیز نه به عنوان شغلی برای کسب درآمد، و دریافت حقوق اندک به میزان نیاز در برابر حجم سنگین فعالیت
صفحه: ۴۷
عبارت برگزیده:
«ایدئولوژی من در سپاه کامل شد. آنجا هر چه خوانده بودم عملاً دیدم. مردان جوانی که آنجا کار میکردند، برای کارشان حقوق نمیگرفتند. وقتی به اصرار سپاه، فیش حقوق صادر شد، صندوقی درست کردند که افراد به مقدار نیازشان از حقوق پرداختی برمیداشتند و بقیه را به همان صندوق میدادند تا صرف کمک به محرومان شود» (صفحه ۴۷)
۱۰. عدم مبانیت و تزاحم میان ازدواج و حضور در جبهه و پیشبینی معلولیت یا اسارت یا شهادت و وقوع شهادت گاه با فاصله کوتاهی از ازدواج
برای نمونه صفحات: ۵۷، ۱۱۵، ۱۱۸
عبارت برگزیده:
«احمد گفت: در مورد اکبر دو تا خبر است. اکبر فرمانده گردان سلمان فارسی بوده. بعضیها میگویند زخمی شده و بعضی میگویند شهید شده است. گفتم: خدایا به تازهعروسش رحم کن» (صفحه ۱۱۵)
۱۱. جدیت در فعالیتهای سازندگی در شهر و روستا برای جبران عقبماندگیهای ناشی از دوران ستم شاهی
صفحات: ۳۸، ۳۹
عبارت برگزیده:
«شور و شوق انقلابیگری بین دانشآموزان و دانشجویان بالا بود. یادم هست شهرداری فراخوان داد برای آسفالت خیابان صفرآباد. خیابان وضعیت ناجوری داشت. اگر بارندگی میشد، آب به خانههای مردم میزد. شاید دویست جوان هفده تا بیست و هفت ساله جمع شدند و با بیل و کلنگ افتادیم به جان پستی و بلندیهای خیابان بلند صفرآباد. از شش صبح تا عصر کار کردیم. سرانجام، خیابان صاف و برای آسفالت تحویل شهرداری شد» (صفحه ۳۸)
۱۲. تغییرات بنیادین در سبک زندگی مردم خصوصاً در نسل جوان و فعال کشور از نظر عدم توجه به مادیات و تجملات و زینتهای دنیوی.
صفحات: ۵۴، ۱۰۰، ۱۲۵، ۱۳۷
عبارت برگزیده:
«گفتم: باورکن مامان، من کنار احمد فهمیدم این غذاهای رنگارنگ نیست که به من قدرت و سلامتی میدهد. این آرامش و تسلیم بودن در برابر خواست پروردگار است که باعث میشود هم برای علی مادری کنم و هم برای احمد همسری، و هم بچهام در وجودم رشد کند» (صفحه ۱۲۷)
سخن آخر:
بدیهی است از کتابی با موضوع خاطرات مربوط به شهدا در حجمی اندک، گزارشی تصاویر جامع و همه جانبه از وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی دوران مورد نظر، امری غیر منطقی و غیر قابل تحقق است امّا مهم این است که هر یک دادههای از ارائه شده از موضوعات مختلف در کتاب اولاً واقعی باشد یعنی عنصر تخیّل یا خطا در آن داخل نشده باشد ثانیاً تحریف شده نباشد. منظور از تحریف در این موضوع آن است که گاه گزارشگر یا نویسندهای با گزینش بخش کوچکی از یک واقعیت و حتی بدون دست بردن در آن، به دلیل چشمپوشی از بخش مهمتر همان واقعیت که در صورت ارائه تمام آن واقعیت معنای کاملتر و دقیقتری حاصل میشد، عمداً یا سهواً مرتکب تحریف میشود.
برای نمونه اگر نویسندۀ همین کتاب پاییز آمد از نامههای مبادله شده میان احمد یوسفی و همسرش تنها بخش دلتنگیها و ابراز محبتها را در کتاب درج میکرد و بخش تأکید بر اهمیت حضور در جبههها و تکالیف دینی در نامهها را نادیده میگرفت با اینکه در انتقال همان بخشهای منتخب عین عبارات نقل شده بود امّا به دلیل عدم درج دیگر بخشهای نامهها عملاً تحریف در انتقال محتوا صورت میگرفت.
ذکر این نکته برای توجه دادن به اهمیت نقش مهم و مؤثر و هنرمندانه خانم گلستان جعفریان در تدوین کتاب "پاییز آمد" میباشد.
نتیجه تلاش و دقت و مهارت ایشان موجب خلق کتابی شده است که در حجمی نسبتاً کوتاه، نَمی از یَمی، و قطرهای از اقیانوس معرفت و ایثار شهدا و همسران و خانوادههای گرامی آنان را به نسل امروز و فردای کشور نشان میدهد.
امّا برای اینکه نسلهای بعدی خود را در معرض انوار این نوع خاطرات قرار دهند و با جستجوی بیشتر در منابع مختلف مکتوب و غیرمکتوب، به درک مختصات و مشخصات سبک زندگی آن جوانان پای بر زمین و سر بر آسمان و دل در عهد جانان نائل شوند و با توجه به ورود به گام دوم انقلاب اسلامی اولاً تولید این نوع کتابهایی همچنان در اولویت قرار دارد البته در گونهها و گروههای سنی مختلف
ثانیاً به دلیل فاصله گیری چند دهه از موضوع و زمان رویدادها، انضمام پیوستهای توضیحی دربارۀ برخی اعلام، رویدادها، و شرایط و موقعیت موضوعات برای این نوع کتابها امری ضروری است که امید است نویسندگان و ناشران کتب خاطرات دفاع مقدس نسبت به رعایت آن اهتمام ورزند. انشاءالله