راهپیمایی بیستودوم بهمن به بخشی از سنت انقلاب اسلامی ایران تبدیل شده است. این گردهمایی پرشکوه، امروز دیگر بخشی از سازوکار بازنمایی مشروعیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران است و عنصری طراوتبخش و انرژیبخش و شارژکننده انقلابیون است. این راهپیمایی امسال هم از نظر کمی و شمار شرکتکنندگان، برای ناظران شگفتیساز شد.
راهپیمایی بیستودوم بهمن چرخه و حلقهی اتصال زمان، حافظه و عواطف مردم ایران است. این راهپیمایی برای مردم، نقش «یادآوری گذشته در حال» را به عهده دارد. این امر هم برای نسل ۱۳۵۷ و هم برای نسل دهههای هشتاد و نود صادق است. در واقع خود این راهپیمایی، پلسازی و جامعهپذیری نسلها را انجام میدهد
.
راهپیمایی بهمثابه یک عمل صالح فردی
در منطقِ عقلانیتِ دنیوی و ابزاری هر عمل سیاسیای برای دریافت پاداش و منفعت رخ میدهد اما رفتار میلیونها ایرانی در راهپیمایی بیستودوم بهمن نمیتواند بر مبنای عقلانیت دنیوی فهمیده شود. این رفتار بر مبنای کنش معطوف به عقلانیت معنوی قابل تفسیر است. در واقع این مردم این عمل را بهمثابه یک عمل صالح و نوعی تقویت دین و نظام سیاسی در نظر گرفتهاند و به دور از ناظران بیرونی، پاداش اخروی و رضایت الهی را در پس ذهن خود دارند.
حقیقت آن است که از منظر هستیشناسی و انسانشناسی، علائق دینی و اخروی در سرشت انسانها تعبیه شده است. هر کنشگر در این راهپیمایی شرکت میکند، بدون آنکه بهرهای مادی برای خود در نظر گیرد، کار خود را انجام میدهد، به امید انجام آن کار از سوی افراد دیگر نمینشیند، خود را موظف به انجام آن کار میداند و با جستجوی رضوان الهی و عمل صالح آن را پیگیری میکند
.
اعلام بیزاری از مداخله خارجی و هتاکیها
راهپیمایی بیستودوم بهمن ۱۴۰۱ در فضای متفاوت و متعاقب وقایع پاییز سال گذشته انجام شد؛ در فضایی که اعتراضات دامنهداری رخ داد و به دنبال آن، موجسواریهای بیگانه اتفاق افتاد و همچنان موجسواری ادامه دارد. مردم از وضعیت مداخلهگری خارجی احساس خطر کردند و هرگاه مردم از کیان و مام وطن احساس خطر میکنند، میل و مشارکت سیاسی و جمعی آنان افزایش مییابد. این انگیزه نیز در مشارکت افزایشی و محسوس امسال میتواند تفسیرگر انگیزه مردم و گستردگی نسبی این راهپیمایی باشد.
در اعتراضات و اغتشاشات و فضای ملتهب آن، افرادی بهطور سازمانیافته یا بهطور همپیمانی، ارزشهایی را خدشهدار کردند و به نقاط قوت ایران اسلامی هجوم آوردند. رمز مشارکت افزایشی راهپیمایی بیستودوم بهمن میتواند به این نکته نیز بازگشت داشته باشد. توهین به شعور مردم، واکنش مردمی را به دنبال دارد
.
تودههای بیصدا و خطرپذیری برای آرمانها
جمعیت مشارکتکننده در راهپیمایی بیستودوم بهمن عموماً تودههای بیصدایی بودند که صدای واقعی ملت ایران را نمایندگی میکنند. برخلاف شمار مخالفان که با بهرهگیری از شگردهای استفاده از فناوری نوین ارتباطی، اتفاقاً با شمار اندکی در خیابان و کوچهای با تهیه فیلم و پوشش لحظهای و زنده رسانهای در مقیاس جهانی خود را پرشمار جلوه میدهند و توهم اکثریتپنداری را در سر میپرورانند.
جمعیت مشارکتکننده در راهپیمایی بیستودوم بهمن، رهروانی ایثارگر و فداکارند. آنان دارای بزرگترین قدرت خطرپذیری و پرداخت هزینه حداکثری برای آرمانهای خود هستند. این نکتهای است که باید در دستگاه محاسباتی رقیب مدنظر قرار گیرد؛ موضوعی که «تصورناپذیری» فروپاشی نظام اسلامی را برای هر ناظر بیطرفی به اثبات میرساند.
حماسه بیستودوم بهمن ۱۴۰۱ نشان داد که علیرغم اغتشاشات پاییزی و بهرغم تلاش مذبوحانه دشمنان ایران با دشمنان جمهوری اسلامی و با وجود مشکلات اقتصادی و حتی سوءتعبیرهای برخی از دولتمردان گذشته و احیاناً حال، مردم به تفکیک حساب انقلاب و نظام از حساب مشکلات در عملکرد برخی از مسئولان پرداختهاند و ضمن گلایه و نقد از مشکلات معیشتی همچنان وفادار به آرمانهای انقلاب اسلامیاند
.
آنچه ما را نکشد، قویترمان میسازد!
نظام اسلامی وارد دهه پنجم خود شده است. نهال انقلاب در سال ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، اکنون در چهلوچهار سالگی به درخت تنومند و با ریشههای عمیق با شاخ و برگ
های سربهفلککشیده تبدیل شده است؛ عمق خود را تا مدیترانه گسترش داده، همه تلاشهای پرتعداد رقبا و دشمنان برای فروپاشی نظام اسلامی ناکام مانده است؛ این امر نوعی روانشناسی سیاسی اعتمادبهنفس ملی برای ایرانیان ایجاد کرده است؛ اعتمادبهنفسی که با خود میگوید «این نیز بگذرد»؛ همانگونه که وقایع پاییز ۱۴۰۱ که سهمگینترین، ترکیبیترین و ماهرانهترین کوشش نافرجام دشمنان بود و گذشت.
«آنچه مرا نکشد قویترم میسازد». این تلاش تخریبی و بینظیر نیز نتوانست به هدف فروپاشی بینجامد و قهرا به واکسینهتر شدن نظام میانجامد و موجبات هوشیاری بیشتر، تلاش گستردهتر و عقلانیت قوه عاقله نظام و در نتیجه موجب قویتر شدن آن میشود. رقبای نظام اسلامی در تحلیل اعتمادبهنفس رهبران جمهوری اسلامی و روانشناسی سیاسی مقاومت مردم ایران ناتوان ماندهاند. این وجه اعتمادبهنفس به دلیل انبوه بیشمار تلاشهایی بوده که همیشه ناکام ماندهاند
.
تحقق وعده یاری خداوند
هر تحلیل سیاسی میتواند از عقل عادی و تجربی و مادی و نظام اسباب عادی و ملموس استفاده کند. در این سطح تحلیل، تفاوت بین تحلیلگران مؤمن و غیرمؤمن به چشم میخورد و تقریباً هر دو از مواد خام واحد و شیوه تجزیهوتحلیل یکسانی بهره میگیرند؛ اما در سطح تحلیل دوم، پژوهشگر و تفسیرگر مؤمن از عقل عالی بهره میگیرد؛ موضوعی که همواره خارج از وقت فهم تحلیلگران مخالف انقلاب اسلامی است؛ بهطور مثال، در حادثه تهاجم نظامی آمریکا به ایران که در پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ انجام شده و علیرغم همه نکات محاسبهشده در صحرای طبس دچار طوفان شن شد و با برخورد یکی از بالگردها و هواپیمای ۱۳۰
C- هر دو آتش گرفتند و تعدادی آمریکایی سوختند، خاکستر شدند و عملیات به شکست انجامید. بدون اینکه حتی ایرانیان کوچکترین اطلاعی از آن عملیات داشته باشند و مقابله خاصی انجام دهند. این امر فقط بر مبنای «عقل عالی» قابل تجزیهوتحلیل است.
تا زمانی که سطوح عالی و ترجیحاً دولتمردان سطوح میانی نظام دارای انگیزه خالصانه و زندگی پاکدستانه و عملکردی عاقلانه باشند و عناصر تدبیر، تلاش و توکل را دارا باشند، طبق وعده الهی، خداوند هم آن را حمایت میکند؛ زیرا آنان جهت همسو با جهت کل هستی و کائنات و جهت با فطرت الهی خود حرکت کردند. در نتیجه با یاری دین خدا، نصرت الهی را با خود دارند. همراهسازی ابرقدرت هستی یعنی خداوند تبارکوتعالی و نظام هستی طبق وعده تخلفناپذیر الهی پیروزی ماندگاری را به دنبال خواهد داشت. این همان عقلانیت معنوی عقل عالی است که اکتفاکنندگان به عقل عادی از فهم آن عاجزند و همواره در شگفتی و حیرت است که چرا هزاران نقشه و محاسبات دقیق آنها در ضربه کاری به نظام همواره عقیم مانده است. بخشی از حجم بالای مشارکت راهپیمایی ۲۲ بهمن نیز با این «عقل عالی» تفسیرپذیر میشود.