رهبر انقلاب اسلامی شامگاه سوم فروردین، با حضور در کنار پیکر مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین ریشهری، بر پیکر این عالم ربانی نماز اقامه کرده و سپس در جمع اعضای خانواده و برخی نزدیکان این مرحوم، طی سخنان کوتاهی، سوابق وزارت و قضاوت و خدمات وی در طول دوران انقلاب را منشأ خیر برای نظام دانستند. ایشان همچنین در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت حجتالاسلاموالمسلمین ریشهری نیز با اشاره به تقوا و سلامت نفس و مجاهدت مستمر این روحانی انقلابی، و همچنین تنوع عرصههای مجاهدت این عالم ربانی کمنظیر، فقدان وی را ضایعهای تلخ و اندوهبار توصیف کرده بودند. از این رو،رسانهی KHAMENEI.IR در گفتاری کوتاه از حجتالاسلام سید عبدالفتاح نواب، نماینده ولیفقیه در امور حج و زیارت و سرپرستی حجاج ایرانینگاهی داشته است به برخی برجستگیهای شخصیتی مرحوم آیتالله ریشهری.
آیتاللّه ریشهری، شخصیتی کمنظیر و دارای ویژگیهای فراوان بود. پیام تسلیتی هم که حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره رحلت مرحوم ریشهری صادر کردند و تعابیری که در پیام به کار بردند این نکته را اثبات میکند که ایشان شخصیتی موفق و چندبعدی بودند. برخی افراد دارای یک بعد هستند، ولی در جامعه افراد کمی پیدا میشوند که دارای ابعاد مختلفی باشند. آیتاللّه ریشهری، جزو این نوادر و افراد کمنظیر بود.
ایشان مدیر توانا و تربیتکننده و مدیرساز بود. سعی میکرد در برنامههای مدیریت، چهارچوبهای کلی مشخص کند ولی کار را به مدیران تحت امرش واگذار کند تا توجیه شوند. آنان را در کار و مدیریتشان آزاد میگذاشت، ولی نظارت عالیه هم داشت. هر کجا که احساس میکرد باید تذکر دهد یا توصیه و راهنمایی کند، این کار را انجام میداد. به عنوان مثال در دومین سالی که بنده میخواستم به عنوان مسئول بعثه برای ایام عمره مشرف شوم، خدمت ایشان رسیدم و گفتم اگر رهنمودی دارید بفرمایید استفاده کنیم. اینطور فرمودند که من بررسی کردم، شما آببندی شدهاید و همه آنچه ما در رابطه با برنامههای عمره نیاز میبینیم، شما به آن رسیدید و من هیچ توصیهای ندارم. یعنی ایشان در همان یکسال از دور نظارت کرده بودند. ایشان مدیری بود که به نیروهای تحت امرش توجه داشت و در پرورش آنها سعی میکرد. البته همین نحوه برخورد، زمینهای برای ارتقاء کار ما شد و ما هر سال سعی میکردیم که نسبت به سال قبل، آوردهای داشته باشیم.
ایشان متخلّق بود؛ یعنی به آنچه میگفت خود عمل کرده بود. برخی افراد هستند که یک کار خوبی را میگویند و دوست دارند که دیگران انجام دهند، ولی اگر خودشان حالش را داشته باشند، انجام میدهند. ایشان از یک ساعت قبل اذان صبح در مسجدالحرام یا مسجدالنبی بود و وقتی با خدای خود ارتباط برقرار میکرد، میگریست. اینها ارزش دارد و خیلی کم پیدا میشود. ایشان از تمام وقتش استفاده میکرد. ایشان مانند یک زرگر که از ریزههای طلا استفادهکرده و شمش درست میکند، از ریزههای وقت استفادهکرده و موسوعه تولید میکرد.
واقعاً ایشان در برنامه تحقیق و پژوهش و فعالیتها خستگیناپذیر بود و از ذرههای وقتش استفاده میکرد. یک شب کار واجبی پیش آمد و من باید حتماً با ایشان تماس میگرفتم. به همراهشان زنگ زدم و گفتم من با حاجآقا کار واجب دارم، برای حاجآقا مقدور است که پاسخ دهند. ارتباط برقرار شد و من گفتم عذر میخواهم شاید شما مطالعه میکردید. ایشان گفت که در عمق مطالعه و برنامهها بودم که شما تماس گرفتید، ولی کار واجب بود و من باید کار واجب را جواب میدادم. در عین حالی که بحثی را مطالعه میکردند و وقتشان را بر آن گذاشته بودند، ولی از اینکه پاسخی در رابطه با مسئلهای بدهند فروگذار نمیکردند. سعی میکردند در تربیت اخلاقی مؤثر باشند.
ایشان با اینکه در مکه و مدینه نماینده حضرت آقا بودند و در رابطه با مسائل تربیتی وظیفه مستقیم نداشتند، ولی سعی میکردند حتماً برای زائران سخنرانی کنند و حتماً آنها را راهنمایی کنند. حتماً از روایات اهلبیت عصمت و طهارت برای راهنمایی آنها استفاده میکردند و این کار را انجام میدادند.
قدرت علمی -تقریبی ایشان نیز برجسته و نگاه بلندی در این حوزه داشت. در زمان ریاست ایشان در بعثه به آیتالله ریشهری پیشنهاد کردم که حاجآقا مناسب است شما دیداری با مرحوم شیخ صالح، رئیس شئون مسجدالحرام و مسجدالنبی داشته باشید. شیخ صالح در حوزهی حرمین شریفین شخصیت دوم عربستان محسوب میشد. این دیدار انجام شد و مسئول شئون مسجدالحرام و مسجدالنبی خدمت حضرت آیتاللّه ریشهری رسید و ایشان بخشی از کتابهایشان را به او هدیه دادند. مرحوم شیخ صالح برای من میگفت «وقتی من کتاب "المحبة فی الکتاب و السنة" نوشته آیتالله محمدى رى شهرى را دیدم، نتوانستم این کتاب را زمین بگذارم و تمام مقدمهاش را که هشتاد صفحه بود مطالعه کردم و بسیار ارزشمند و عالی است و گفتم این مقدمه را با اسم خود مسجدالحرام و مسجدالنبی چاپ کنید.» ببینید از ایران اسلامی، صدای محبّت بین مسلمانها بلند میشود و ندای دوستی و محبّت است، ولی در جای دیگر صدای تفرقه است.