یکی از عرصههای مهم درگیری تمدن مادی غرب با اسلام به موضوع نگرش به دین و عرصههای دخالت آن در زندگی بشر برمیگردد: «اصراری وجود داشته است و دارد ــ که عمدتاً هم این اصرار از سوی قدرتهای سیاسی مادّی است ــ بر اینکه اسلام را در عمل فردی و عقیدهی قلبی منحصر کنند... این تلاش در دنیای اسلام به طور برجسته مشاهده میشود.» ۱۴۰۰/۰۸/۰۲ از جهت سابقهی تاریخی «حداقل از دو قرن پیش، جریانی به نام جریان تمدن صنعتی در دنیا شروع شد... در طول این دو قرن، بیشترین پرچمهای فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابلِ تفکر معنوی و دینی بوده است... در کنار این جریان فکری، سیاستها حرکتی را مستقلاً به سمت ضدیت با دین و معنویت شروع کردند... وقتی که این جریان اوجگیرنده، به نقطهی اوجِ غیرقابل تصوری رسید، قدم بعد جز این چیزی نبود که بنای دین و معنویت و اخلاق، بکلی از میان جوامع برچیده شود.» ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ درست در همین نقطه که جریان مادیگری و دینستیز در نقطهی اوج قدرت خود قرار داشت «ناگهان حادثهیی اتفاق افتاد... آن حادثه چیست؟ حادثهی نهضت روحانیت و نهضت دین در ایران در سال ۱۳۴۱» ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ و در ادامهی این نهضت دینی «کشوری بر اساس دین و معنویت ایجاد شد... یعنی به مجردی که این نظام به وجود آمد، برای دشمنان دین و معنویت، کار از کار گذشت.» ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
در واقع «انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دورهی معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمرّ بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار خود، با شجاعت خود، با اندیشهی بلند خود، با فداکاری خود پُررنگ کند و نمایان کند؛ [این] همان خطّ بعثت است که خب در طول زمان کمرنگ بود، امام بزرگوار توانست آن را پُررنگ کند و جامعیّت اسلام را در عمل نشان بدهد، و نشان بدهد که اسلام یک دین جامع است و شامل همهی زندگی انسان است؛ امام بزرگوار این را برجسته کرد؛ ابعاد اجتماعی و سیاسی دین را که به فراموشی سپرده شده بود، احیا کرد.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
حاکمیّت الهی برای تحقق عدالت و حیات طیبه
در حقیقت دستاورد مهم انقلاب اسلامی احیای نگرش «جامع» به دین و تلاش در مسیر تحقق آن بوده است. در اینجا «جامعیت اسلام» معنای روشنی دارد: «در بعثتِ همهی پیامبران اهدافی وجود داشته است... رأس همهی این هدفها عبارت است از توحید... توحید هم فقط به معنای این نیست که انسان در ذهن خود عقیده پیدا کند که خدا یکی است و دو تا نیست؛ خب بله این هم هست لکن توحید به یک معنای مهمّی است که به معنای حاکمیّت الهی است؛ توحید به معنای حاکمیّت مطلق پروردگار بر عالم تشریع و عالم تکوین -هر دو- است... هدفهای دیگری هم وجود دارد: تزکیهی بشر... تعلیم انسانها و مقام علمی انسانها را بالا بردن. استقرار عدالت... ایجاد حیات طیّبه... اگر چنانچه نبیّ اسلام، نبیّ حق، فرستادهی الهی در هر دورهای بخواهد این اهداف را تحقّق ببخشد، ناچار بایستی به تناسبِ این اهداف، مناسبات اجتماعی ایجاد بکند. مطلب دوّم هم قدرت سیاسی است؛ یعنی این مناسبات اجتماعی را یک انسان منزوی یا یک نصیحتکننده که فقط مردم را نصیحت میکند نمیتواند به وجود بیاورد؛ قدرت لازم است.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ و از سوی دیگر هم «چون مسائل اجتماعی و وظایف مهمّ جامعهسازی و تمدّنسازی در اسلام وجود دارد، لذا اسلام به مسئلهی حاکمیّت هم اهتمام دارد.» ۱۴۰۰/۰۸/۰۲
چنین نگاهی به اسلام اولا برآمده از متن قرآن است: «حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. » ۱۴۰۰/۰۳/۱۴ و ثانیا «در سنّت و حدیث و کلمات پیغمبر و کلمات معصومین هم که الیماشاءالله [هست]... وقتی پیغمبر وارد مدینه شد، حکومت اسلامی را تشکیل داد، حاکمیّت را به وجود آورد؛ این حاکمیّت مربوط به پیغمبری او بود، یعنی مسئلهی دیگری نبود؛ چون پیغمبر بود، چون به او ایمان آورده بودند، این بود که حاکمیّت را تشکیل داد.» ۱۴۰۰/۰۳/۱۴ از این منظر «آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنی، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت.» ۱۳۸۴/۰۳/۱۴
از «اسلام قدرتمند» میترسند...
در میدان عمل، تحقق چنین اسلامی در ایران قدرتهای مادی را به شکست کشاند: «در منطقهی غرب آسیا قدرتهای درجهی یک مادّی دنیا زمینگیر شدهاند... چه مانع شده است از اینکه مقاصد اینها تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده.» ۱۳۹۵/۰۵/۳۱ و دقیقا به همین علت است که «از اسلام میترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای تواناییهای علمی است، دارای تواناییهای بینالمللی [است].» ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
از این زاویه، دشمنان ضربه خورده از حاکمیت «اسلام ناب» و مقتدر میخواهند «اسلام را در عمل فردی و عقیدهی قلبی منحصر کنند... سعی هم میکنند که شکل سیاسی به این [کار] ندهند و شکل فکری بدهند؛ به تعبیر فرنگی تئوریزه کنند این را. به متفکّرین و نویسندگان و فعّالان فکری و مانند اینها مأموریّت داده میشود تا دربارهاش مطلب بنویسند و اثبات کنند که اسلام به مسائل اجتماعی، مسائل زندگی، مسائل اساسی بشریّت کاری ندارد؛ اسلام یک عقیدهی قلبی است، یک ارتباط شخصی است با خدا.» ۱۴۰۰/۰۸/۰۲ در این نقشه «متأسّفانه کسانی هم بودهاند و هستند که حرف دشمنان را به یک نحوی در داخل تکرار میکنند؛ این ایدئولوژیزدایی که گاهی میبینید در بعضی از تعبیرات هست، همان حرف مخالفین است؛ ایدئولوژیزدایی یعنی اسلام و تفکّر اسلامی را در باب جمهوری اسلامی و مردمسالاری دینی کنار بگذاریم، و برویم سراغ همان تفکّرات لیبرالدموکراسی فاسد و منحرف.» ۱۴۰۰/۰۳/۱۴ و «بعضیها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم.» ۱۳۹۴/۰۴/۲۰ در این چهارچوب «سکولاریسم بهمعنای بیدینی نیست، سکولاریسم بهمعنای این است که دین در غیر عمل شخصی، هیچ بُروز و ظهوری نداشته باشد. نظام اجتماعی کاری به دین ندارد.» ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
وظیفه همگانی: از تبیین تا تحقّق
مسلم است که «آن اسلامی میتواند کفر را و استکبار را و ظلم را قلعوقمع کند یا او را محدود کند یا از تجاوز و تعدّی او جلوگیری کند که دارای نظام باشد، دارای دولت باشد، دارای نیروی نظامی باشد، دارای رسانه باشد، دارای سیاست باشد، دارای اقتصاد باشد، ابزارهای فراوان در اختیار او باشد؛ اسلامی که توانسته نظامسازی کند و حکومتسازی کند.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۶ و امروز دشمن علیه این بینش و جریان با تمام قدرت فعالیت میکند لذا در چنین فضای مبارزه و جهادی باید «حقِّ جامعیّت اسلام» را اداء کرد یعنی «تلاش کنیم نظر اسلام را دربارهی خودش که به کدام عرصه از عرصههای زندگی اهتمام میورزد، در آنها نظر دارد، اقدام دارد، تبیین کنیم، ترویج کنیم، بیان کنیم؛ اوّلقدم این است، بعد هم سعی کنیم [این مطلب] تحقّق پیدا کند.» ۱۴۰۰/۰۸/۰۲ کلام آخر اینکه در این زمینه «روشنفکران دینی وظیفه دارند، علما وظیفه دارند، نویسندگان وظیفه دارند، محقّقین وظیفه دارند، اساتید دانشگاه وظیفه دارند این را تبیین کنند؛ این را باید بگویند... مسئولین کشور، بخصوص مسئولین فرهنگی و افرادی که در زمینههایی، منبرهای مهمّ اجتماعی در اختیار اینها است، بایستی این را تبیین کنند.» ۱۴۰۰/۰۸/۰۲