«اگر پیامبر اسلام ۲۵۰ سال زندگى میکرد، چه میکرد و در چه جهتى حرکت میکرد؟» پیشوای صادق،ص ۱۳ سؤالی که پاسخ آن یکی از مبانی بنیادین امامت است. ما معتقدیم «ولایت، بهعنوانِ استمرار نبوّت است»؛ یعنی «عمل و جهتگیرى امام و وصىّ پیامبرعیناً همان است. هدف امامت و راه آن، همان هدف پیامبر و راه اوست.» پیشوای صادق،ص ۱۳ سخنان ائمه همین باور را تأیید میکنند. بهعنوان نمونه، امام صادق «در عرفات در روز عرفه در میان جمعیت میایستد و با صدای بلند فریاد می زد «أیّها النّاس إنّ رَسولَ اللّه کانَ هو الإمام» امامت را از سرچشمه معنویش و اصلیش شروع میکند. پیغمبر اوّل امام بود ... بعد میگوید و سپس من.» ۱۳۶۷/۳/۱۹ و اینگونه امامت را متصل به نبوت میداند.
هنگامه بعثت انبیاء
برای درک این موضوع، ابتدا باید معنا و اهداف بعثت پیامبران را بشناسیم. بهطور خلاصه، «بعثت یعنی برانگیختگی»؛ «یعنی برانگیختگی برای نجات انسان و برای نجات بشر؛ بعثت یعنی استقرار نظام صلاح و سداد در میان جامعه بشری.» ۱۶/۲/۱۳۹۵ به بیان دیگر، «پیامبران آمدهاند تا دنیا را به شکل نوینى بسازند و نابسامانىها را ریشهکن کنند و رستاخیزى در محیط جاهلى زمان پدید آورند.» پیشوای صادق،ص۱۲ هنگامه بعثت انبیاء نیز «آن دورانى است که اجتماع بشرى و این کاروان تاریخ انسانیت احتیاج دارد به یک نقطه عطف، احتیاج دارد به یک انقلاب.» همرزمان حسین،ص ۶۷ نکته بعد اینکه این «بعثتها هدفهای بزرگی دارند که رأس همه این هدفها عبارت است از توحید.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ امّا «توحید صرفاً یک نظریه فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسانهاست.» ۱۳۸۲/۷/۲
توحید «بهمعنای حاکمیت الهی است»؛ یعنی «برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسانها منتهی میشود و جامعه را برانگیخته میکند؛ انسانها حرکت میکنند.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ نکته دیگر اینکه این هدفها را «یک انسان منزوی یا یک نصیحتکننده که فقط مردم را نصیحت میکند، نمیتواند بهوجود بیاورد؛ قدرت لازم است، قدرت سیاسی لازم است.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ بهعبارت دیگر، «بعثت برای این نبود که یک عده مردم، عقیدهای را در ذهن خودشان حفظ کنند و اعمال شخصی را انجام دهند، امّا نظام اجتماعی، تحت حاکمیت دشمنان خدا و اندادالله باشد!» ۱۳۷۶/۹/۷ لذا، میبینیم «بعثتها، همراه هستند هم با یک قدرت سیاسی بزرگ و هم با یک برنامهریزی وسیع برای تحقق این اهداف.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ با این توصیف، انبیاء دو وظیفه اصلی داشتند: «ارائه یک اصول انقلابى و ایجاد انقلاب بر مبناى این اصول و دوّم ساختن و بنیانگذارى یک اجتماع نو.» همرزمان حسین، ص۶۷
امّا نکته مهمتر اینکه اسلام از نظام سیاسی و حکومتی که قرار است این وظایف را اجرا کند، تعبیر به «ولایت» میکند و «حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، بهعنوان والی، ولىّ، مولا -یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند.» ۱۳۷۶/۲/۶ و «از این جهت کلمه ولایت به حکومت اطلاق میشود که این رابطه بین ولی و مردم یک رابطه ولایتی است؛ ارتباط و اتّصالِ غیرقابل انفکاک است.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
ضرورت وجود امامت
حال سؤال این است که اگر پیامبر از دنیا رفت چه باید کرد؟ پاسخ اینکه «جامعه بعد از رفتن پیغمبر دو احتیاج دارد ... یکى اینکه این کتاب را باز کند و بخواند و بفهمد و آن را در ذهنش پخته کند؛ دیگر آنکه آن را با نیازهایش تطبیق بدهد.» همرزمان حسین،ص۷۳ فلسفه ضرورت امام در همین نکته است؛ یعنی وظیفه امام دو چیز است: «یکى عبارت است از تفسیر و تدوین و تطبیق و تشریح مکتب و دیگر ادامه راه پیغمبر و منذر و هدایتکردن جامعه انسانها به آن سو و سمت و جهت که پیغمبرمقرّر و معین کرده بوده است.» همرزمان حسین،ص ۸۸ و بهطور خلاصه، «ایجاد جامعه و نظام عادلانه اسلامى و کوشش براى دوام و گسترش آن.» پیشوای صادق،ص ۱۳ نکته بعد اینکه «اگر قدرتهاى ظالم ... نگذاشتند که امام این دو وظیفه خود را انجام دهد، امام باید بىامان تلاش کند، مبارزه کند، کوشش کند تا بلکه بتواند این دو منصب الهى را باز قبضه کند.» همرزمان حسین،ص۹۴ لذا، میبینیم «ائمّه یازدهگانه ما ، همه در حال پیکار و در حال مبارزه و در حال جهاد از دنیا رفتند؛ بهدلیل اینکه اینها را کشتند.» همرزمان حسین،ص۹۸
امام صادق مظهر امتداد پیامبر
همین استدلال اجمالی که همه ائمه به شهادت رسیدند، «کافى است که یک انسان منصف را معتقد کند که امام صادق مشغول مبارزه و جهاد بود.» همرزمان حسین،ص۹۹ چراکه «اگر امام صادق و امام باقر یک گوشه مینشستند و چند نفر دور خودشان جمع میکردند و فقط یک مسئله شرعی میگفتند، کسی به آنها کاری نداشت.» ۱۳۷۰/۵/۳۰ و آیا معنای امامت «یعنی همین که مسئله بگویی و دنیا را دیگری اداره کند؟ آیا معنای امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین این است؟ هیچ مسلمانی این را قائل نیست.» ۱۳۷۰/۵/۳۰ لذا، قطعا «امام صادق دنبال امامت بود -یعنی ریاست دین و دنیا- منتها شرایط جور نمیآمد؛ امّا ادعا که بود. برای خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند.» ۱۳۷۰/۵/۳۰
فعالیتهای امام صادق در امتداد نبوت
امام صادق فعالیتهای متعددی برای تحقق استمرار نبوت انجام دادند که از آن به «مبارزه همهجانبه» می توان تعبیر کرد. فعالیتهای حضرت را میتوان در سه بخش کلی تقسیم کرد: «تبیین و تبلیغ مسئله امامت؛ تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی؛ وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی.» پیشوای صادق،ص۶۵ بهعنوان نمونه، حضرت در روز عرفه امامت خود را فریاد میزند که «نشاندهنده اوج مبارزه امام صادق است در اواخر دوران بنیامیه.» ۱۳۶۷/۳/۱۹ اساساً «امام صادق ، ماهیت مبارزهاش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود، وقتی امام صادق میگوید من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه، یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه غاصب بی دین، جای مرا گرفته»؛ امّا نکته مهمتر اینکه «امام در مواردى به این بسنده نمیکند که امامت را براى خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکند و در حقیقت سلسله امامت اهل بیت را متّصل و جدایىناپذیر مطرح میسازد.» پیشوای صادق،ص۷۳
همچنین «امام صادق با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر شیوه عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه با آن دستگاه برخاسته بود.» ۱۳۹۱/۶/۲۱ و نیز «در اواخر دوران بنیامیه، شبکه تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعه امامت آل علی و تبیین درست مسئله امامت بود، رهبری میکرد.» ۱۳۹۱/۶/۲۱ نکته پایانی اینکه سیره امام صادق مانند دیگر ائمه برای همه مسلمانان الگواست. لذا، «اولین درس امام صادق برای ما منتسبین به آن بزرگوار باید استمرار جهاد و مبارزه خستگیناپذیر باشد.» ۱۳۶۷/۳/۲۰