اقتدا به پیامبر اعظم
«ابعاد شخصیت نبىّ اکرم را هیچ انسانی قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعی از شخصیت آن بزرگوار ارایه نماید.» ۱۳۶۸/۰۷/۲۴ اما با این حال «ما مسلمانان موظّف شدهایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معاملهمان هم باید به او اقتدا کنیم.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ بنابراین «باید روی معرفی شخصیت رسول اکرم کار کنیم، و نه فقط شخصیت آن بزرگوار به معنای زندگی آن حضرت، بلکه ابعاد گوناگون وجود آن بزرگوار مثل اخلاقیات و روش حکومت و مردمداری و عبادت و سیاست و جهاد و تعلیمات خاص را مورد توجه قرار دهیم.» ۱۳۶۸/۰۷/۲۴ در این مسیر «زندگی پیغمبر را میلیمتری باید مطالعه کرد. هر لحظهی این زندگی یک حادثه است، یک درس است، یک جلوهی عظیم انسانی است؛ تمام این ۲۳ سال همینجور است.» ۱۳۸۷/۰۵/۰۹
واقعیت این است که «مردم بسیاری در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازهای که مسلمانها میشناسند یا حتّی کمتر از آن بشناسند... عقیده و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویت اسلامی تضمین خواهد شد.» ۱۳۶۸/۰۷/۲۴ لذا وظایف مهمی در این زمینه بر عهدهی همگان است: «علمای اسلام، روشنفکران مسلمان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان در دنیای اسلام، امروز وظیفه دارند تا آنجایی که توان آنها اجازه میدهد، شخصیت نبیّ اکرم و ابعاد عظمت این وجود بزرگ را برای مسلمانان و غیر مسلمانان ترسیم کنند.» ۱۳۷۹/۰۳/۳۱
وجود کهکشانوار
«پیامبر اعظم یک وجود کهکشانوار است و در او هزاران نقطهی درخشندهی فضیلت وجود دارد.» ۱۳۸۵/۰۱/۰۱ شخصیتی که «تمام خصوصیات مثبت یک انسان والا در او جمع بود.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ و «معلم همهی نیکیها و معلم عدالت، انسانیت، معرفت، برادری و رشد و تکامل و پیشرفت دائمی بشر تا انتهای تاریخ بود.» ۱۳۸۳/۰۲/۱۸
در بُعد عبادی و معنوی «بخش عمدهای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرّع و گریه و استغفار و دعا میگذرانید.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ «عبادت او چنان عبادتی بود که پاهایش از ایستادن در محراب عبادت ورم میکرد.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ و «در هنگامههای سخت، ملاحظه نمیکرد که تضرّع او پیش خدا و کمک خواستن او از خدا ممکن است در ذهن مخاطبان و شاهدان و ناظران، این تأثیر را بگذارد که او به خودی خود ناتوان است. به صراحت میگفت من به خودی خود ناتوانم و بدون کمک خدا از من کاری برنمیآید.» ۱۳۷۹/۰۳/۲۹
آراستگی اجتماعی
در حوزهی اخلاق و روابط اجتماعی«در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانی... معروف به عفت و حیا بود.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ «در جمع مردم، همیشه بشّاش بود.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ هرچند «پیامبر جزو فامیلهای اشرافزاده بود؛ اما رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانهای بود. به آنها احترام میکرد؛ به آنها فخر و تعنّد نمیفروخت؛ اما اشاره و نگاه مبارکش بر تن امپراتوران آن روز عالم - در سالهای آخر عمرش - لرزه میانداخت.» ۱۳۷۹/۰۱/۲۶ سادهزیست بود: «زیرانداز پیامبر یک حصیر بود؛ بالش او از چرمی بود که از لیف خرما پر شده بود؛ قوت غالب او نان جو و خرما بود. نوشتهاند که هرگز سه روز پشت سر هم از نان گندم - نه غذاهای رنگارنگ - شکم خود را سیر نکرد.»
۱۳۷۹/۰۲/۲۳ و «با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد.» ۱۳۹۸/۱۰/۰۳«امین بودن و امانتداری او چنان بود که در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری کرده بودند.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ در حوزهی ادب هم چنان بود که «اگر کسی او را آزرده میکرد، در چهرهاش آزردگی دیده میشد؛ اما زبان به شکوه باز نمیکرد. اجازه نمیداد در حضور او به کسی دشنام دهند و از کسی بدگویی کنند. خود او هم به هیچ کس دشنام نمیداد و از کسی بدگویی نمیکرد.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ پیامبر خاتم در عرصهی فعالیت اقتصادی هم «درستکردار بود. در دوران جاهلیت تجارت میکرد... یکی از شرکای دوران جاهلیتِ او بعدها میگفت که او بهترین شریکان بود؛ نه لجاجت میکرد، نه جدال میکرد، نه بار خود را بر دوش شریک میگذاشت، نه با مشتری بدرفتاری میکرد، نه به او زیادی میفروخت، نه به او دروغ میگفت.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳
نظامسازی پیامبر
در زمینهی سیرهی سیاسی «کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد... سخن حق خود را گفت... اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید... و چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵ «این هدف را دنبال میکرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد.» ۱۳۸۰/۰۲/۲۸ و این مسأله «جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود.» ۱۳۸۰/۰۲/۲۸ نظامی برپایهی «ایمان و معنویّت»، «قسط و عدل»، «علم و معرفت»، «صفا و اخوّت»، «صلاح اخلاقی و رفتاری»، «اقتدار و عزّت» و «کار و پیشرفتِ دائمی.» ۱۳۸۰/۰۲/۲۸ «پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد.» ۱۳۸۰/۰۲/۲۸
از دشمنشناسی تا اعتماد به جوانان
در زمینهی اخلاق حکومتی هم «عادل و با تدبیر بود.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳، هم «حافظ و نگهدارندهی ضابطه و قانون.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ و هم عهد نگهدار بود: «هیچ وقت عهدشکنی نکرد. قریش با او عهدشکنی کردند، اما او نکرد.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ از سوی دیگر «دشمنان را یکسان نمیدانست... بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنیشان عمیق بود؛ اما پیامبر اگر میدید خطر عمدهای ندارند، کاری به کارشان نداشت و نسبت به آنها آسانگیر بود. بعضی دشمنان هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر آنها را مراقبت میکرد و زیر نظر داشت.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳ و در برخورد با آنان «هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسىِ دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵
از جنبهی قوت مدیریتی هم «مدیریت اجتماعی و نظامی او در حد اعلی بود و به همه کار سر میکشید... به کار مردم اهتمام داشت و منظم و مرتب بود.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵ و «در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هیچ قضیهای وقت بگذرد.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵
یکی دیگر از نقاط بارز سیرهی حکومتی و مدیریتی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که «در دوران ده سال و چند ماه حکومت خود، از عنصر جوان و نیروی جوان حداکثر استفاده را کرد.» ۱۳۷۹/۰۲/۰۱ در یک کلام «در مقابل وسوسههای دشمن، هوشیار؛ در مقابل مؤمنین، خاکسار؛ در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی؛ در مقابل مصالح مسلمانان، بیتاب برای اقدام و انجام [بود]. این، خلاصهای از شخصیت آن بزرگوار است.» ۱۳۷۹/۰۲/۲۳
کلام آخر اینکه «ما مسلمانها بر روی شخصیت پیغمبر اکرم اگر تمرکز و دقت کنیم، بخواهیم درس بگیریم، برای دین و دنیای ما کافی است.» ۱۳۹۰/۱۱/۲۱ و «جامعهی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعهی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵