رهبر انقلاب، در دیدار رمضانی امسال با شاعران و اهالی ادب به یک نکتهی قابل تأمل در شعر اشاره کردند و آن هم توجه به مسئلهی «حکمت در شعر فارسی» بود. ایشان از نقشآفرینی شعر فارسی در تولید و تعمیق اندیشه گفتند و به شعرایی چون فردوسی و نظامی و سنایی و سعدی و حافظ که «حکیم» لقب گرفتهاند، اشاره نمودند و تشریح کردند که «حکیم» نامیده شدن این شعرا از آن جهت است که شعر خود را ظرفی قرار دادند برای حکمت؛ حکمت اسلامی و حکمت معنوی پیامبران.
حال باید دید شعر امروز تا چه میزان توانسته است پیوند تاریخی خود را با حکمت برقرار کند. از این رو، چند سؤال اساسی باید به دقت بررسی شود. پیش از آن باید اشاره شود همانطور که رهبر انقلاب فرمودند شعر فارسی همواره آیینهدار حکمت و معرفت ایرانی اسلامی بوده است و بسیاری از شعرای بزرگ ایران را با لقب «حکیم» در حافظهی جمعی و تاریخی خود ثبت کردهایم. فارسیزبانان هنوز هم در مواجههی با یک شاعر انتظار دارند او را در قامت یک اهل حکمت و دارای بینشی عمیق بیابند، نه صرفاً یک فرد زبانآور.
تأکید دوبارهی رهبر فرزانهی انقلاب بر این پیوند تاریخی و دعوت شاعران این عصر به سرودن حکمتآمیز، فرصتی مغتنم برای شاعران و متفکران امروز است تا میزان و کیفیت ظهور و حضور حکمت در شعر معاصر را مورد کنکاش قرار دهند و این پرسش را بهطور جدی مطرح سازند که شعر فارسی امروز چقدر توانسته است پیوند تاریخی خود را با حکمت و اندیشه حفظ کند؟
البته این پیوند همیشه دوطرفه بوده و باید از اهالی اندیشه و تفکر در دانشگاهها و حوزههای علمیه نیز بپرسیم که چقدر به شعر و ادبیات امروز میپردازند و خود را در مخاطبه و همنشینی با آن مییابند؟
چند کتاب یا مقاله و یادداشت سراغ دارید که در آن از منظر حکمی و فلسفی به شعر معاصر و قوت و ضعفهای آن در بیان اندیشه و حکمت پرداخته شده باشد؟
چند حلقهی ادبی - فکری سراغ دارید که در آن فرصت همنشینی و گفتگوی شاعران و متفکران فراهم باشد و نقد شعر در آن از سطح بررسیهای زبانی و فنی فراتر رود و به سطح اندیشه و تفکر برسد؟