شاید دور از ذهن یا تعجبانگیز باشد اما حتی امروز و در عصر اطلاعات هم ایجاد اشتغال در اقتصادهای بزرگ، بیشتر به عهده بنگاههای کوچک و متوسط قرارداد. آمارهای سهم این واحدها از کل واحدهای اقتصادی و اشتغال ایجادشده در اقتصادهای پیشرفته، خیرهکننده است: بیش از ۹۵درصد کل بنگاهها و بین ۶۰ تا ۷۰درصد از اشتغال ایجادشده در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری (OECD).
۱ جالب اینکه در کشورهای پردرآمدتر، سهم بنگاههای کوچک و متوسط از اشتغال و تولید ملی بیشتر از کشورهای کمدرآمد بوده است.
۲ جدول۱- جزئیاتی دراینباره ارائه داده است:
|
سهم بنگاه خرد، کوچک و متوسط از ... (همگی به درصد) |
آلمان |
۹۹.۵ |
۶۲.۵ |
na |
آمریکا |
۹۹.۹ |
۵۶ |
na |
اسپانیا |
۹۹.۹ |
۷۴ |
na |
انگلستان |
۹۹.۷ |
۵۳ |
na |
برزیل |
na |
۵۶ |
۷۵ |
ترکیه |
۹۹.۸ |
۷۹ |
na |
چین |
na |
۸۲ |
۷۵ |
ژاپن |
۹۹.۷ |
۷۰ |
na |
سوئد |
۹۹.۸ |
۷۴ |
na |
هند |
na |
۷۵ |
۴۰ |
با توجه به نقش بنگاههای کوچک و متوسط در رشد اقتصادی، اشتغال و کاهش فقر، دولتها معمولاً تلاش میکنند تولد و رشد این دسته از بنگاهها سهل و راحت باشد.
بنگاه کوچک و متوسط دقیقاً به چه معناست؟
بنگاههای خرد، کوچک و متوسط معمولاً تعریف روشنی ندارند و هر کشور برحسب سلیقه یا اقتضای شرایط اش این بنگاهها تعریف میکند. بانک جهانی، واحدهایی که تا ۳۰۰ شاغل داشته باشند را کوچک و متوسط میداند، برنامهی توسعه ملل متحد
۳ این عدد را ۲۰۰ نفر میداند. معمولاً برای تعریف بنگاههای کوچک و متوسط از سه عامل تعداد شاغلان، ارزش پولی گردش مالی یا ترازنامه یا ترکیبی از آنها استفاده میشود. جدول شمارهی دو تعریف بنگاههای خرد، کوچک و متوسط را از منظر اتحادیهی اروپا ارائه داده است:
جدول۲- تعریف بنگاههای خرد، کوچک و متوسط در اتحادیه اروپا
اندازه بنگاه |
تعداد شاغلان (نفر) |
گردش مالی (میلیون یورو) |
ترازنامه کل(میلیون یورو) |
متوسط |
۵۰ تا ۲۴۹ |
از ۱۰ تا ۵۰ |
از ۱۰ تا ۴۳ |
کوچک |
۱۰ تا ۴۹ |
از ۲ تا ۱۰ |
از ۲ تا ۱۰ |
خرد |
۱ تا ۹ |
تا ۲ |
تا ۲ |
در ایران تعریف واحدی از بنگاههای کوچک و متوسط وجود ندارد و نهادهای مختلف هرکدام بسته به سلیقه یا کارکرد خود، تعریفی از این بنگاهها در نظر گرفتهاند که همهی آنها هم، صرفاً برحسب تعداد کارکنان است. جدول۳ خلاصه تعاریف موجود در ایران را ارائه داده است:
جدول ۳. تعاریف بنگاههای کوچک و متوسط در ایران
دستگاه اجرایی |
تعریف بنگاههای کوچک متوسط |
وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت جهاد کشاورزی |
کوچک و متوسط: بنگاه با کمتر از ۵۰ نفر کارکن |
مرکز آمار ایران و بانک مرکزی |
بنگاههای از ۱تا ۹کارکن: خرد، از۱۰تا۴۹ کارکن کوچک، از ۵۰ تا ۹۹ کارکن متوسط و دارای بیش از ۱۰۰ کارکن، بزرگ هستند |
سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی |
کوچک و متوسط: بین ۵ تا ۵۰ نفر کارکن |
علاوه بر مشخص نبودن تعریف واحدهای کوچک و متوسط، آنچه کار مطالعه و سیاستگذاری دربارهی این واحدها در ایران را دشوار کرده، فقدان آمار دقیق از تعداد و ماهیت این واحدهاست. آمار موجود در اینباره، هم منحصر به واحدهای صنعتی میشوند و معمولاً شامل واحدهای صنعتی خرد (کمتر از ۱۰کارگر) هم نیستند. این مسئله وقتی پیچیده میشود که به یادآوریم بخش بزرگی از اقتصاد ایران اصولاً زیرزمینی است و در آمارهای رسمی محسوب نمیشود.
بنگاههای کوچک و متوسط و اقتصاد مقاومتی
علاوه بر سهم بسیار بالای بنگاههای خرد، کوچک و متوسط در ایجاد اشتغال، این نوع بنگاهها منافع دیگری نیز برای اقتصاد کشور دارند ازجمله:
۱. ورود به این بنگاهها و تشکیل واحد تولیدی خرد یا کوچک با سرمایهی کم برای عدهی زیادی از شهروندان ممکن و مقدور است و همین خصوصیت، بنگاههای خرد، کوچک و متوسط را از نظر «مردمیسازی اقتصاد» به الگوی «اقتصاد مقاومتی» نزدیک میکند.
۲. علاوه بر این، در بنگاه کوچک و متوسط، در صورت اشتباه در طراحی فرایندهای تولید و خلق ثروت و یا در صورت تغییر در فناوری، میتوان با انعطاف و سرعت بیشتری نسبت به بنگاههای بزرگ، واحد اقتصادی را تجدید ساختار و تجدید سازمان کرد. روشن است که بنگاههای بزرگ نیز به دلایل مختلف از جمله امکان کاهش قیمت تمامشده محصول از طریق افزایش تیراژ و بازدهی به مقیاس تولید و نیز امکان سرمایهگذاریهای کلان در تحقیق و توسعه و پیشبرد علم و فناوری، مزیتهای غیرقابلچشمپوشی و بزرگی دارند و به دلیل خلق ثروت مبتنی بر علم و فناوری، به «الگوی اقتصاد مقاومتی» هم نزدیک هستند. بههمین دلیل میتوان بنگاههای خرد، کوچک و متوسط را «شروع کسبوکار» و نه «هدف نهایی» در نظر گرفت. در واقع به تعبیر پروفسور لسترثارو، بنگاه کوچک وقتی زیباست که سریع بزرگ شود.
۴ امروزه بزرگترین بنگاههای دنیا مصداق چنین تعبیری هستند چراکه تا ۳۰ سال پیش اغلب یا هنوز متولد نشده بودند و یا شرکتی تازه تأسیس و کوچک بودهاند.
۳. اما برای ایران امروز که با کمبود سرمایه مواجه است، موفقترین الگو برای تأسیس بنگاه و تحریک رشد اقتصادی در چارچوب ماهوی «اقتصاد مقاومتی»، چنین حالتی است: تشکیل شرکتهای متعدد و کوچک دانشبنیان، توسط دانشآموختگان دانشگاهی با سرمایههای نقدی کوچک ولی ایدههای خلاقانه بزرگ و دستیابی به فناوریهای جدید از طریق تلاش و تحقیق، خلق ثروت از طریق تولید و صادرات محصولات دانشبنیان رشد، سریع و روزافزون این شرکتها و درنتیجه، رشد پرشتاب و باکیفیت اقتصاد ملی در این فرایند عمومی در بخشهای مختلف اقتصاد ایران.
از واقعیت تا ایده آل
گفته شد که با توجه به جمعیت بزرگ دانشآموختگان دانشگاهی و ظرفیتهای اقلیمی و انسانی ایران، یکراه حل ممکن و مؤثر برای غلبه بر مشکل بیکاری و رکود، تولد و رشد سریع شرکتهای دانشبنیان و خلقکننده ثروت از محل تولید و صادرات محصولات فناوری بالاست. اگر این حالت ایدهآل محقق شود، هم مشکل بیکاری بخصوص بیکاری دانشآموختگان حل میشود و هم درآمد ارزی قابلملاحظهای ناشی از صادرات فناوری (که برخلاف منابع طبیعی سهم بالایی در ارزشافزوده محصولات دارند)، نصیب اقتصاد ایران میشود. گستردگی و استمرار این شرایط ایدهآل، میتواند رشد بلندمدت باکیفیت (ازنظر تنوع و ماهیت درآمد) را نیز به ارمغان آورد اما تحقق این ایدهآل، با چالشها و موانع بزرگی مواجه است.
اولین چالش اینکه تولد و رشد واحدهای تولیدی در ایران به دلیل محیط کسبوکار نامساعد، بهطورکلی دشوار است و کارآفرین ایرانی از ثبت شرکت و دریافت مجوز گرفته تا بهکارگیری نیروی انسانی، دریافت تسهیلات از بانک، معامله با دولت، بازاریابی و فروش، و... با انواع محدودیتها و موانع مواجه میشود.
دومین چالش اساسی برای تولد و رشد بنگاههای دانشبنیان در ایران، فقدان راهبرد توسعه اقتصادی است. یعنی مشخص نیست منابع محدود حمایتی از تولید، باید صرف حمایت از کدام واحدها بشود؟ در چه مناطقی با چه اولویتهایی؟ در فقدان راهبرد توسعه اقتصادی، دولت ناچار است منابع محدود حمایتی را میان همه طرحها و واحدها، بهطور قطرهچکانی توزیع کند. درنتیجه بسیاری از واحدها در انتظار حمایتها ماندهاند یا ناقص و نیمهکاره رها شدهاند.
سومین چالش اساسی برای تحقق ایدهآل توصیفشده، این است که برخی چهرههای مؤثر در محافل تصمیمسازی و سیاستگذاری اصولاً به تولید و صادرات فناوری معتقد نیستند و تصور میکنند بنگاههای ایرانی در حدی نیستند که بتوانند در سطح جهانی، فناوری تولید و محصول دانشبنیان صادر کنند. به این افراد چنین القاشده که ایران بهعنوان قطعهای از پازل اقتصاد جهانی، باید فقط مواد خام (نفت، گاز و حداکثر مواد اولیه پتروشیمی) بفروشد و کالاهای دانشبنیان موجود در بازار بینالمللی را وارد کند، مصرف کند و لذت ببرد. غلبه بر این ذهنیت کهنه، غلط ولی پرنفوذ، شاید مشکلترین مانع برای تحقق شرایط آرمانی اقتصاد مقاومتی باشد.
تولد و رشد سریع واحدهای تولیدی دانشبنیان با تلاش مجدانه و موفق برای خلق فناوریهای جدید و دستیابی به ثروت ناشی از آن و تسری این الگو به بخشهای مختلف صنعتی، کشاورزی، معدنی و خدماتی، شاید خوشبینانه و آرمانی باشد اما تجربه نشان داده این آرزو دستیافتنی است. همین حالا، تعداد قابلملاحظهای شرکت موفق و دانشبنیان ایرانی وجود دارند که در همین یکی دو دهه اخیر، در مقیاسهای بسیار کوچک تأسیسشدهاند ولی باهمت و خلاقیت فنآفرینهای جوان ایرانی بهسرعت رشد کردهاند و از محل صادرات محصولات دانشبنیان، به خلق اشتغال و ثروت مشغولاند. این نمونههای موفق، الگو و چراغهای پرفروغی هستند که این مسیر را روشن کردهاند. مسیری که پیمودن آن برای جهش ایران از «اقتصاد منابع پایه و نیازمند» به «اقتصاد دانشپایه و ثروتمند»، ضرورتی تاریخی و ملی دارد و برای سربلندی ایران و ایرانی، گریزی از آن نیست.
پینوشتها:
۱. منبع: http://www.oecd.org/cfe/leed/1918307.pdf
۲. مصطفیزاده، ص12
۳. UNDP
۴. لستر تارو، استاداقتصاد در دانشگاه ام آی تی
منابع:
مصطفیزاده، آرمین (۱۳۹۴): الگوی تأمین مالی بنگاههای کوچک و متوسط۱. تحلیلی بر مفهوم و اهمیت تأمین مالی بنگاههای کوچک و متوسط، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اقتصادی، دفتر مطالعات اقتصادی، گزارش مسلسل ۱۴۳۸۰