دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باکرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهی چشمان کیستید؟
با این نگاهِ شعلهور از برق افتراق
با این نگاهِ خطزده بر خطبهی وفاق
با این نگاهِ پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه، پی چیست این نگاه؟
آیینهی نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افقهای دور بود
از درد و داغ شعلهور اما صبور بود
چشمی که خطبه خطبه نگاهی شگرف داشت
چشمی که با همیشهی تاریخ حرف داشت
آن حرفها چه ژرف، چه ژرفند، خواندهاید؟
آن حرفها شگفت و شگرفند، خواندهاید؟
از درد بیامان چه بگویم؟ شنیدهاید
از خار و استخوان چه بگویم؟ شنیدهاید
مولا رسیده بود به سوزانترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
اینبار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلةالمبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعلهور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قالها
از حق بگو چنانکه علی گفت سالها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی نه به توهین و افترا
القصه سیرهی علوی اینچنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی، اینچنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه، یاعلی