امروز محافل انگلیسی مینشینند برای منطقه و برای ایران اسلامی تصمیمگیری میکنند؛ یکی از تصمیمهایشان تجزیهی کشورهای منطقه است. این چیزی که عرض میکنم، تحلیل نیست، حدس نیست؛ اینها اطّلاعات است. میگویند دوران یک عراق، یک سوریه، یک یمن، یک لیبی گذشته؛ یعنی عراق تجزیه بشود، سوریه تجزیه بشود، لیبی تجزیه بشود، یمن تجزیه بشود؛ اسم ایران را نمیآورند، چون جرئت نمیکنند، میترسند. (۱۳۹۵/۱۰/۱۹)
جنگ جهانی اول را میتوان یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ در عصر حاضر دانست. یکی از مهمترین تحولات بعد از این جنگ، انعقاد قرارداد «سایس پیکو» بود که به موجب آن، امپراطوری عثمانی به چندین کشور کوچک، تحت زعامت دو کشور فرانسه و انگلیس تجزیه میشد. همین دوران مصادف است با قدرت یافتن ایالات متحده در عرصه بینالملل. آمریکا نیز این طرح را پذیرفت و پس از آن، سیاست حفظ ثبات و وجود خطر شوروی سابق باعث شد که در طول سالهای جنگ سرد، آمریکا در تلاش باشد تا وضع موجود مرزها در منطقه حفظ شود.
۱ در واقع منافع آمریکا ایجاب میکرد تا التهابهای مرزی میان کشورهای منطقه هیچگاه به یک شرایط بحرانی نزدیک نشود. پس از فروپاشی شوروی، سیاست ثبات در منطقه غرب آسیا بخش اعظمی از توجیه خود را از دست داد و اگرچه آمریکا و غرب با دشمن جدیدی به نام اسلامگرایی مواجه شده بودند، اما به اعتقاد کارشناسان، محدودیتهای این دشمن جدید نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و تحول اساسی ساختار نظام بینالملل به بلوک غرب این اجازه را میداد تا مبتنی بر شرایط جدید دست به تغییر و تحول در منطقه بزند. حمله آمریکا و متحدانش به عراق در آغاز رویکرد جدید این کشور به منطقه محسوب میشود. اتفاقی که به حضور گسترده نیروهای آمریکایی در خلیجفارس و پیمانهای گوناگون سیاسی و امنیتی با کشورهای عربی انجامید. در آغاز قرن جدید، سیاست تغییر در منطقه متأثر از حادثه ۱۱ سپتامبر جانی تازه گرفت. آمریکا در سالهای اولیه دهه گذشته با توجه به اهمیت دو کشور افغانستان و عراق سیاست تغییر را با حمله نظامی به اجرا درآورد.
در ماههای آغازین جنگ عراق علیه ایران، «برژینسکی» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا از ضرورت اصلاح قرارداد «سایکس پیکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنین به دستور وزارت دفاع آمریکا، «برنارد لوئیس» مأمور شد تا طرح مشهور خود درباره از بین بردن وحدت قانونی مجموعه کشورهای اسلامی و عربی را وضع کند. این طرح کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان، مصر، سودان، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیجفارس و شمال آفریقا را در بر میگرفت.
اما این تنها عملیاتی نبود که نیروهای آمریکایی آغاز کرده بودند. در سال ۲۰۰۳ ستیزهجویان قبایل «دارفور» در سودان با حمله به تأسیسات دولتی و کشاورزان عرب این کشور، یکی از خونبارترین بحرانهای قرن ۲۱ را رقم زدند. بحرانی که با واکنش شتابزده دولت مرکزی روز به روز عمیقتر و وخیمتر از گذشته به حیات خود ادامه داد و در نهایت به تجزیه این کشور انجامید.
۲ در واقع بحران سودان و در نهایت تجزیه این کشور، صحنهای دیگر از حضور آمریکا در منطقه به حساب میآید. صحنهای که در کنار آنچه در خصوص ایران، افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، رخ داده، قرار میگیرد و تفاوت عمده آن با دیگر موارد مداخله آمریکا، دستیابی این کشور به اهداف از پیش تعیین شده است. این مسئله به عنوان یک طرح استعماری مرحله اول خود را با موفقیت طی کرد و آمریکا بدون آنکه هزینه چندانی پرداخت کند و یا حتی یک مداخله بحث برانگیز در منطقه داشته باشد، منطقه غنی جنوب سودان را از استیلای دولت اسلامگرای خارطوم خارج کرد.
طرح سنای آمریکا برای تجزیه غرب آسیا
از سوی دیگر سنای آمریکا در سال ۲۰۰۷ طرحی را به تصویب رساند که در آن کشور عراق به ۳ منطقه سنی، شیعه و کردنشین تقسیم میشد و به این مناطق نیز خودمختاری اعطا میگردید. این طرح که توسط «جوزف بایدن» ارائه شد و یک طرح پیشنهادی برای برونرفت از بحرانهای ناشی از اشغال این کشور در سال ۲۰۰۳ است، نشان میدهد که تجزیهطلبی در منطقه حتی در نهادهای غیرامنیتی ایالات متحده نیز مورد پذیرش قرار گرفته است.
۳ تصویب این طرح در سنا، نشانگر اهمیت یافتن تجزیه کشورهای منطقه در نگاه مقامهای آمریکایی طی سالهای آغازین قرن جاری است و باعث میشود تا مجموعه اسناد موجود در این رابطه از حساسیتی دو چندان برخودار شوند. از جمله این اسناد طرح «برنارد لوئیس» برای تجزیه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که در دهه ۱۹۸۰تنظیم شده است.
ماجرا از این قرار است که در ماههای آغازین جنگ عراق علیه ایران، «برژینسکی» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا از ضرورت اصلاح قرارداد «سایکس پیکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنین به دستور وزارت دفاع آمریکا، «برنارد لوئیس» مأمور شد تا طرح مشهور خود درباره از بین بردن وحدت قانونی مجموعه کشورهای اسلامی و عربی را وضع کند. در این میان موظف گردید، برای هر یک از این کشورهای اسلامی و عربی طرح مجزا و مشخصی را تنظیم کند. این طرح کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان، مصر، سودان، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیجفارس و شمال آفریقا را در بر میگرفت.
برنارد لوئیس برای اولین بار در نشست سال ۱۹۷۹ اعضای بیلدربرگ در اتریش در مورد طرح خود سخن گفت. او طرح خود را که شامل تجزیه کشورهای غرب آسیا از جمله ایران به کشورهای کوچک قابل مدیریت بود برای سران اقتصادی و سیاسی شرکتکننده در بیلدربرگ ارائه داد. در این طرح کشورهای غرب آسیا بر اساس بنیانهای زبانی، نژادی و منطقهای تکهپاره میشوند. بر اساس این طرح انگلیس باید از شورشهای قومی اقلیتهایی مانند دروزیها در لبنان، بلوچها، ترکها و کردها در ایران، علویها در سوریه، عیسویان در اتیوپی، فرقههای مذهبی در سودان، قبایل عرب در کشورهای مختلف عربی، کردها در ترکیه و... حمایت کند. هدف این طرح تکهتکه کردن منطقهی غرب آسیا و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ضعیف در حال رقابت با یکدیگر است تا از این طریق قدرت جمهوریها و پادشاهیهای فعلی تضعیف شود.
برنارد لوئیس همچنین مقالهای را در فارین افرز با عنوان «بازاندیشی خاورمیانه» منتشر کرد. او ظرفیت تجزیه این منطقه و تبدیل آن «به هرج و مرجی آکنده از نزاعها، دشمنیها، فرقهها، مناطق و قبایل در حال جنگ» را پیشبینی کرد.
۴ در سال ۱۹۸۳ کنگره آمریکا نیز با برگزاری نشستی با حضور برنارد لوئیس طرح او را تصویب کرد و دستور داد این طرح در سیاست استراتژیک آمریکا برای سالهای آینده گنجانده شود.
بعد از اینکه برنارد لوئیس کلیات تجزیه و تفکیک کشورهای غرب آسیا را طراحی و ارائه کرد، رالف پیترز، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا مسئول آن شد تا نقشه جغرافیای تجزیه کشورهای این منطقه را ترسیم کند. طبق نقشه ترسیم شده پیترز، کشورهای سوریه و عراق به ۳ کشور، لبنان به ۸ کشور، کشورهای شمال آفریقا به ۶ کشور، مصر و سودان به ۹ کشور مجزا، ایران و پاکستان و افغانستان در مجموع به ۱۰ کشور و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز به ۳ کشور تجزیه میشدند. فلسطین نیز طبق خواسته رژیم صهیونیستی برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی محو میشد و کشورهای اردن و یمن نیز به سرنوشت کشور فلسطین دچار میشد. نقشه بالا توسط ژنرال رالف پیترز طراحی شده که در مجله نیروهای مسلح در ژوئن ۲۰۰۶ به چاپ رسید؛ وی معتقد بود که چنین نقشهای بر اساس قومیتها و مذاهب میتواند تنشها را کاهش دهد.
۵
طرح خاورمیانه بزرگ در زمان دولت جورج بوش
پس از آن، در زمان دولت جرج دبلیو بوش نیز طرحی برای تجزیه منطقه ارائه شد. در این طرح یکی از کشورهایی که بر تجزیه آن تاکید شده بود عراق بود. این طرح «نگرشی تازه: استراتژی جدید برای حفظ قلمرو» نام داشت.
۶ طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید که در دولت جورج بوش و توسط وزیر امورخارجه وی، کاندولیزا رایس در سال ۲۰۰۵ مطرح و وارد فرهنگ سیاسی جهانی گردید را نیز باید یکی از طرحهای نواستعماری دانست که به دنبال ایجاد جنگهای جدید در شرق و حضور نظامی استعمارگران غربی در این منطقه بود. جدایی بخشهایی از ایران، ترکیه، عراق و سوریه برای تشکیل کشور کردستان را پیامد بارز این طرح بود. تقسیم کشور عراق به سه بخش قومی، تقسیم عربستان به سه بخش، تقسیم ایران به سه بخش و ... از جمله اهداف طرح خاورمیانه جدید است.
در ماه می سال ۲۰۱۵ نیز جان بولتون [یکی از معماران اصلی جنگ عراق] اعلام کرد: کشورهای عرب بین سنیها و شیعیان تقسیم شده است. من فکر میکنم عربهای سنی هرگز راضی نمیشوند که در کشوری باشند که تعداد شیعیان نسبت به آنها ۳ به ۱ باشد. بههمین دلیل است که داعش قادر به استفاده از این مسئله است. من فکر میکنم هدف ما باید ایجاد یک دولت جدید سنی، خارج از بخش غربی عراق، و در بخش شرقی سوریه باشد؛ دولتی که توسط میانهروها یا دست کم اقتدارگرایانی که اسلامگرایان رادیکال نیستند، اداره شود.۷
جان بولتون همچنین در نوامبر ۲۰۱۵ اعلام کرد «واقعیت این است که عراق و سوریهای که ما میشناسیم مردهاند... اگر داعش شکست بخورد به معنای بازگشت قدرت به اسد و دستنشاندگان ایران در عراق است که نتیجه آن مطلوب نیست. به جای تلاش برای از نوساختن نقشه پس از جنگ جهانی اول، واشنگتن باید ژئوپلیتیک جدید را به رسمیت بشناسد. بهترین جایگزین برای داعش در شمال شرق سوریه و غرب عراق، یک دولت سنی مستقل و جدید است.»۸
اینها البته گوشهای از اسناد ایالات متحده برای درباره طرح تجزیه منطقه غرب آسیا است و اسناد به مراتب بیشتری در این زمینه وجود دارد. آنچنانکه الکساندر کنیازف، پژوهشگر ارشد انستیتوی شرق شناسی آکادمی علوم روسیه معتقد است که تجزیه کشورهای بزرگ با دامن زدن به اختلافهای قومیتی و ایجاد جنگهای داخلی در طول ۶۰ سال گذشته همواره در استراتژی کلان ایالات متحده مطرح بوده و در شرایط کنونی جایگاه ویژهای یافته است. وی بر این باور است که بدون استثنا همه، هدف تجزیه هستند. از تونس گرفته تا مصر و لیبی و سوریه؛ کشورهای دیگری هم مدنظر هستند. آمریکاییها با این شعار که بحرانهای منطقهای از راه اعطای خودمختاری به گروههای قومی حل میشود دست به حمایت گسترده از گروههای تجزیهطلب زدهاند.۹
پینوشتها:
۱. http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=۳۹۱۴
۲. جباری، منصور و جلیل حاضر وظیفه قرهباغ (۱۳۸۹) «ارزیابی دکترین مسئولیت در بحران دارفور سودان»، فصلنامهی راهبرد، سال بیستم، بهار، شمارهی ۵۸.
۳. دیلمی معزی، امین و مرتضی شجاع (۱۳۸۷) «آمریکا و راهبرد بازنگری در مرزهای سرزمینی در خاورمیانه»، فصلنامهی اطلاعات سیاسی و اقتصادی، فروردین و اردیبهشت، شمارههای ۲۴۷ و ۲۴۸.
۴. https://electronicintifada.net/content/review-bernard-lewis-what-went-wrong-western-impact-and-middle-eastern-response/۳۴۴۱
۵. Kurt Nimmo, ISIS AND THE PLAN TO BALKANIZE THE MIDDLE EAST, JUNE ۱۵, ۲۰۱۴, available at:
http://www.infowars.com/isis-and-the-plan-to-balkanize-the-middle-east/
۶. Kurt Nimmo, ISIS AND THE PLAN TO BALKANIZE THE MIDDLE EAST, JUNE ۱۵, ۲۰۱۴, available at:
http://www.infowars.com/isis-and-the-plan-to-balkanize-the-middle-east/
۷. Alastair Crooke, If Syria and Iraq Become Fractured, So Too Will Tripoli and North Lebanon, Jun ۰۱, ۲۰۱۶, new hoffington post, available at: http://www.huffingtonpost.com/alastair-crooke/syria-iraq-fractured_b_۷۴۷۱۵۴۰.html
۸. John Bolton, To Defeat ISIS, Create a Sunni State, NOV. ۲۴, ۲۰۱۵, nytimes, available at: http://www.nytimes.com/۲۰۱۵/۱۱/۲۵/opinion/john-bolton-to-defeat-isis-create-a-sunni-state.html
۹. کنیازف الکساندر (۹۱/۲/۲۳) «پروژهی آمریکا برای تجزیهی کشورهای منطقه»، پایگاه اینترنتی خبر آنلاین، نمایه در: http://www.khabaronline.ir/detail/۲۱۲۸۲۶/