آمریکا طی دهههای پنجاه و شصت میلادی، که در شرایط جنگ سرد با شوروی به سر میبرد، برای مقابله با کمونیست، در برنامهی سیاست خارجی خود، سیاست تشویقی اصلاحاتی متناسبی برای کشورهای کمتر توسعهیافته گنجانده بود تا با حفاظت از رژیمهای وابسته، آنها در دام کمونیست قرار نگیرند. از جملهی این کشورها، ایران بود که بهدلیل داشتن موقعیتی راهبردی و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز، همواره برای آمریکاییها حائز اهمیت بوده است. ایران از نزدیکترین همپیمانان آمریکا و غرب محسوب میشد. به همین جهت، کندی برای دور ماندن ایران از خطر نفوذ کمونیست، همواره شاه را تحت فشار قرار میداد تا در راستای تحقق سیاستهای اصلاحی برای کاهش نارضایتیهای مردم و ایجاد فضای باز سیاسی در سطح جامعه، تلاش کند.
زمینههای شکلگیری انقلاب سفید
شاه برای جلب حمایتهای رئیسجمهور آمریکا، بهناچار باید اقداماتی در راستای برنامهی اصلاحات مدنظر آمریکاییها انجام میداد. شخصیت شاه بهگونهای شکل گرفته بود که قدرت خود را مدیون حمایتهای آمریکا میدانست و با تکیه بر آنها، هویت و وجههی خاصی پیدا میکرد. نمونهی آن را میتوان در زمان ریاستجمهوری نیکسون مشاهده کرد؛ «زمانی که نیکسون شاه را بهعنوان کارگزار اصلی اجرای دکترین خودش در خلیجفارس انتخاب کرد، شاه باور پیدا کرد که وجودش برای ایالاتمتحده ضروری است و قبول این واقعیت که او را ایالاتمتحده بدینجهت انتخاب کرده بود تا عامل قدرت آمریکا در خلیجفارس، یعنی مرکز انرژی جهان باشد.» به همین جهت، نیکسون با اعطای وامهای کلان و کمکهای تسلیحاتی فراوان به شاه، به او اعتمادبهنفس بیشتری میداد.
یکی از اقداماتی که توسط رژیم صورت گرفت، اصلاحات مدنظر آمریکاییها بهعنوان طرح انجمن ایالتی و ولایتی بود که در مجلس نیز تصویب شد. در این لایحه، سه موضوع به چشم میخورد که انتشار آن توسط رژیم، موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و علما شد: ۱. حذف شرط مسلمانی برای عضویت در انجمنها، ۲. جایگزینی قسم به کتاب آسمانی بهجای سوگند به قرآن و ۳. حذف شرط ذکورت (مرد بودن) برای عضویت.
شاه برای جلب حمایتهای رئیسجمهور آمریکا، بهناچار باید اقداماتی در راستای برنامهی اصلاحات مدنظر آمریکاییها انجام میداد. شخصیت شاه بهگونهای شکل گرفته بود که اقتدار خود را مدیون حمایتهای آمریکا میدانست و با تکیه بر آنها، هویت و وجههی خاصی پیدا میکرد.
مورد اول و دوم با هدف حذف تدریجی اسلام بهعنوان دین رسمی کشور مطرح شده بود. در عمل نیز با گذشت زمان، افرادی غیرمسلمان مانند بهاییها در رژیم نفوذ پیدا کردند و سمتهای مهمی در دست گرفتند. مطرح کردن مورد سوم، یعنی اعطای حق شرکت زنان در انتخابات، که با هدف غربی کردن و مبتذل کردن زنان به بهانهی حضور زنان در جامعه مطرح میشد، حربهای بود برای اینکه در صورت مخالفت علما، رژیم بتواند آنان را مخالف آزادی و حقوق زنان معرفی کند و به تخریب ایشان در اذهان مردم بپردازد. این سه موضوع باعث شد که امام خمینی
رحمهاللهعلیه موضعگیری کند و مراجع را تشویق نماید که مواضع واحدی علیه این اقدامات اتخاذ کنند. ایستادگی و مقاومت مردم و علما در مقابل این لایحه، منجر به لغو آن شد و این پیروزی بزرگی برای ملت ایران به حساب میآمد.
اجرای اصلاحات توسط شاه
اما در ۱۹ دیماه ۱۳۴۱، یعنی در سالروز اصلاحات ارضی، شاه بهطور رسمی اعلام کرد که قصد دارد اصول ششگانهای را به رفراندوم بگذارد. این اصول به نام «انقلاب سفید» عنوان شد و مقرر گردید مردم طی یک رفراندوم، به آن رأی دهند. زمانی که شاه پی برد که با وجود روحانیت نمیتواند برنامهی مورد نظر خود را اجرایی کند، با استفاده از رسانهها، خود را فردی اصلاحطلب و روحانیت را ضداصلاحطلب و مرتجع معرفی کرد و طی یک سخنرانی اظهار داشت: «برای سعادت ملت ایران و بهمنظور استقرار اصلاحات انجامشده و احتراز از خدشهدار کردن این اصلاحات از طرف عوامل ارتجاعی و مخرب، تقاضا میکنم برای تصویب ملی این اصلاحات حرکت کنند و آرای مثبت دهند.» این اصول ششگانه عبارت بودند از:
۱. الغای رژیم اربابرعیتی
۲. تصویب لایحهی قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور
۳. تصویب لایحهی قانون فروش سهام کارخانههای دولتی بهعنوان پشتوانهی اصلاحات ارضی
۴. تصویب لایحهی قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاهی تولیدی و صنعتی
۵. اصلاح قانون انتخابات
۶. لایحهی ایجاد سپاه دانش بهمنظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.
انتشار خبر رفراندوم در روزنامهها، واکنشهای مختلفی در پی داشت. از یک طرف، غرب از این طرح حمایت کرد و آن را نشانهی عزم جدی و ارادهی شاه برای تحول گسترده در زمینههای اقتصادی و اجتماعی دانست و از طرف دیگر، مراجع بهویژه امام خمینی، علیه آن موضعگیری کردند. شاه بهبودی را بهعنوان نمایندهی خود به قم فرستاد تا با علما دیدار کند و آنها را متقاعد سازد برنامهی که شاه در پیشگرفته، برای ترقی ایران است تا از این طریق، حمایت علما و همراهی آنان را برای پیشبرد برنامههای رژیم جلب کند. بهبودی درخواست دیدار خصوصی با امام داشت که ایشان نپذیرفتند، اما دیدار را بهصورت جمعی قبول کردند. امام در این دیدار فرمودند: «ولی ما توقع نداشتیم که ایشان [شاه] از روحانیت بهعنوان ارتجاع تعبیر کند... آیا علما و مراجع مرتجع هستند؟ ارتجاع سیاه در واقع شاه است... و به ایشان بگویید که حداقل به قانون اساسی عمل کند.»
امام با هشیاری کامل درک کرده بودند که هدف از این اصلاحات، تحکیم سلطهی آمریکا در ایران است و از این طریق میخواهند فشارهای مردمی را کاهش بدهند و شاه «مأمور است که این برنامه را به هر قیمتی، به مرحلهی اجرا بگذارد.» او بهعنوان فردی که بازیچهی دست ابرقدرتهاست، برای باقی ماندن بر کرسی سلطنت، بهناچار باید اصلاحات مدنظر آمریکاییها را انجام دهد و به همین جهت، «نهتنها عقبنشینی نمیکند و دست از کار نمیکشد، بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگی، با هرگونه مخالفتی مقابله خواهد کرد.»
امام با هشیاری کامل درک کرده بودند که هدف از این اصلاحات، تحکیم سلطهی آمریکا در ایران است و از این طریق میخواهند فشارهای مردمی را کاهش بدهند و شاه «مأمور است که این برنامه را به هر قیمتی، به مرحلهی اجرا بگذارد.» او بهعنوان فردی که بازیچهی دست ابرقدرتهاست، برای باقی ماندن بر کرسی سلطنت، بهناچار باید اصلاحات مدنظر آمریکاییها را انجام دهد.
اما امام که از ماهیت رفراندوم انقلاب سفید شاه آگاه بودند، به روشنگری این جریانات پرداختند و فرمودند: «دستگاه حاکم برای اغوا و اغفال ملت، دام وسیعی گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراهکننده دست زده است و ما اگر در مقابل، به بیدار کردن و متوجه ساختن تودهی مردم اقدام نکنیم و از افتادن آنها به دام استعماری که برای آنان گستردهاند، جلوگیری ننمایم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت.»
امام راهکار مقابله با این اقدام شاه را بیدار کردن مردم میدانستند و اینگونه بیان میکنند که اگر «بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئههای شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحتتأثیر برنامهی فریبندهی او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد. ما که نمیخواهیم به جنگ توپ و تانک برویم که میگویید از ما ساخته نیست. چهکار میتوانیم بکنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد. بزرگترین کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است.»
برگزاری رفراندوم و شروع اعتراضات مردمی
سرانجام زمان برگزاری رفراندوم فرارسید و در روز ششم بهمنماه سال ۱۳۴۱ عدهی کمی پای صندوقهای رأی آمدند. اما رژیم در کمال ناباوری اعلام کرد ۵/۵۹۸/۷۱۱ موافق و ۴۱۵ مخالف به لوایح انقلاب سفید رأی دادهاند! آمریکاییها با پیروزی رفراندوم شاه، از آن حمایت کردند و کندی پیام تبریکی به شاه ارسال کرد. اما در پی موضعگیری امام و دیگر علما و با آگاه شدن مردم از پیامد اقدامات شاه، در بعضی از نقاط کشور از جمله تهران، اعتراض و اعتصاب و تعطیلی بازار صورت پذیرفت. در قم نیز وضع همینگونه بود. شاه قصد داشت برای همراه کردن علما و مراجع با طرح خود، به قم سفر کند که با مخالفت مراجع و مردم مواجه شد. یک روز قبل از آمدن شاه، این اعتراضات به اوج خود میرسد و شعار «مرگ بر آمریکا» برای اولینبار در قم طنینانداز میشود. رژیم شاه که عدم اجرای این اصلاحات را بهمعنای سقوط و نابودی حکومتش میدانست، اعتراضات را بهشدت سرکوب کرد و روحانیون را به زندان یا تبعید فرستاد.
پیامدهای انقلاب سفید
شاه بهظاهر با انقلاب سفید، قصد ایجاد اصلاحات داشت و با این اصلاحات میخواست تحول بزرگی در ایران ایجاد کند، ولی نهتنها با اجرای این طرح آمریکاییها، اصلاحاتی صورت نگرفت، بلکه نتیجهای معکوس حاصل شد. ایران روزبهروز به کشورهای غربی و بهویژه آمریکا وابستهتر میشد و به بازار مصرف کالاهای این کشورها تبدیل شده بود. در حقیقت، انقلاب سفید یک بازی استعماری بود تا دشمنان این ملت در پشت آن نقش بازی کنند، استقلال را از ایران بگیرند و کشور را به خود وابسته کنند. این اتفاق پس از مدتی به وقوع پیوست.
همواره سیاست آمریکا این بوده است که اجازه ندهد کشورهای در حال توسعه، در زمینهی کالاهای ضروری، مصرفی و فناوری، هیچگاه به مرحلهی خودکفایی و استقلال اقتصادی برسند. یک نمونهی آن را میتوان در بخش صنعت مشاهده کرد. آمریکاییها قصد داشتند با به وجود آوردن کارخانههایی که فقط کار مونتاژ را برعهده دارند، از نیروی کار ارزان، دسترسی آسان به مواد اولیهی خام و نزدیکی به بازار مصرف، حداکثر استفاده را ببرند.
همواره سیاست آمریکا این بوده است که اجازه ندهد کشورهای در حال توسعه، در زمینهی کالاهای ضروری، مصرفی و فناوری، هیچگاه به مرحلهی خودکفایی و استقلال اقتصادی برسند. یک نمونهی آن را میتوان در بخش صنعت مشاهده کرد.
از طرفی دیگر، با اجرای بند اول، یعنی اجرای اصلاحات ارضی، گمان آن میرفت که پنجاه درصد زمینها در اختیار کشاورزان قرار گیرد، اما تنها نُه درصد آنان صاحب زمین شدند. فقط بهجای اربابان قدیمی، اربابان جدید و وابسته به دربار روی کار آمدند. این توزیع ناعادلانهی ارضی منجر به گسترش فقر روستاییان و مهاجرت آنها به شهرها شد. آنها در حاشیهی شهرها سکونت گزیدند. بهدلیل نبود امکانت، این اتفاق باعث بروز ناهنجاریهایی در شهرها میشد.
در نتیجه، در این دوره شاهد کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش واردات مواد غذایی ضروری هستیم. ایرانی که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب میشد و در زمینهی تولید گندم نیز خودکفا بود، با انجام طرح شوم انقلاب سفید، به واردکنندهی گندم تبدیل شد؛ بهطوریکه حتی نمیتوانست نیاز چند ماه خودش را تأمین کند. این نتیجهی اعتماد شاه به آمریکا بود. امام در طی یک سخنرانی، به پیامدهای اصلاحات شاه پرداختند و فرمودند: «اصلاحات! میبینیم که آنقدر که فاسد کردند این زراعت ما را، آنقدر کشاورزی ما را برگرداندند به هیچ و منهدم کردند که ما در همهچیز محتاجیم، دستمان را دراز کردهایم به اسرائیل که به ما حتی میوه بدهد! هرچه، گندم، جو، چه، هی دائماً دارد میآید که اگر یک روز جلویش را بگیرند، این ملت باید گرسنگی بخورد! میگویند برای سی روز یا سیوسه روز... تمام زراعت ایران برای سیوسه یا سی روز ایران کافی است. مابقی آن را باید از خارج بیاورند! یک مملکتی که صادرکننده بود، حالا باید اینطور باشد. اصلاحات! کلمهی اصلاحات، محتوا ندارد... انقلاب سفید! انقلابش انقلاب است، اما سیاه است! سرخ است!»