آقای مهدی فضائلی از نخستین کسانی بوده که در سالهای اخیر موضوع حقوق افراد در رسانهها را به صورت نظری و عملی پی گرفته است. او که پیش از این در جایگاه مدیریت رسانه بوده و تجارب ارزشمندی در این باره دارد، در این گفتار از ضرورت توجه به موضوع تازهای به نام «فقه رسانه» سخن گفته است. این عضو سابق هیأتمنصفهی دادگاه مطبوعات با مثالهایی روشن، وضعیت کنونی حقوق افراد در شیوهی زندگی اسلامی-ایرانی را بازنمایی کرده است.
رکن اصلی مراحل پنجگانه انقلاب اسلامی
رهبر انقلاب پنج مرحله را در مسیر حرکت و هدف انقلاب اسلامی برشمردهاند که مرحلهی اولش انقلاب اسلامی بود. مرحلهی دومش تأسیس نظام اسلامی، مرحلهی سومش تشکیل دولت اسلامی، مرحلهی چهارمش تشکیل کشور اسلامی و مرحلهی پنجمش تمدن اسلامی است. انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد و به پیروزی رسید. سپس نظام اسلامی تشکیل شد. نظام اسلامی یعنی شکلگیری نظام مبتنی بر قانون اساسی اسلامی و متخذ از شریعت مقدس اسلام. از اینجا به بعد که ما وارد فاز دولت اسلامی و کشور اسلامی شدهایم، خوب با کاستیهای فراوانی روبهرو هستیم. وقتی میگوییم دولت اسلامی، صرفاً به معنی قوهی مجریه نیست و منظورمان کل نظام کارگزاری اسلامی است. ما نمیتوانیم کشور اسلامی و دولت اسلامی و بالاتر از آنها امت اسلامی و تمدن اسلامی داشته باشیم، مگر اینکه در همهی این بخشها رسانه داشته باشیم. یعنی تشکیل دولت اسلامی بدون رسانه ممکن نیست.
غربیها به همان اخلاق رسانهای خودشان هم پایبند نیستند
آن چیزی که به عنوان اخلاق در غرب مطرح است، تفاوت ماهوی و اساسی دارد با آنچه در جامعهی اسلامی به آن اخلاق میگوییم. اخلاق در جامعهی غربی یک مفهوم کاملاً نسبی و بدون چهارچوب است. این مسأله ریشه در اعتقادات آنها دارد، چون آنها همهی هستی را خلاصه کردهاند در یک زندگی دنیایی. حداکثر رفاه، حداکثر تمتع از دنیا و همهی اصول اخلاقی تحتالشّعاع این مبانی ذبح میشود و چیزی به نام اخلاق باقی نمیماند. در بحثهای رسانهای غربی مثلاً حریم خصوصی را محترم میشمرند و این دیگر شاید حداکثر اخلاق باشد؛ البته صرفنظر از اینکه همین هم درست و کامل رعایت نمیشود و اگر منافع یک حزب یا یک جریانی اقتضا کند، همین حریم خصوصی را هم محترم نمیشمارند.
آیا ما نمیتوانیم در ارزشهای خبریمان «ایجاد امید در جامعه» را به عنوان یک ارزش رسانهای در نظر بگیریم؟ مثلاً بگوییم خبری واجد ارزش خبری است که نشاط و برانگیختگی نسبت به یک آیندهی روشن داشته باشد. اگر یک خبری در جامعه ایجاد یأس کرد و افت امید و انگیزه شد، ولی ارزشهای خبری مرسوم را داشت، آیا این باید در رأس قرار گیرد؟
لذا به نظرم اساساً چیزی به نام اخلاق در غرب موضوعیت ندارد. مثلاً در چیزهایی که به لحاظ اصول حرفهای مطرح شده و به هر حال سعی میکنند برای تأثیرگذاری فعالیت رسانهایشان اصول حرفهای را رعایت کنند، آنجا ارزشهای اخلاقی مدّ نظر نیست. به نظر من اگرچه رسانههای ما به لحاظ اخلاقی بسیار پاکتر از رسانههای غربی هستند، اصلاً این برای من ملاک مقایسه نیست. به نظرم ما فاصلهی بسیاری داریم با آن چیزی که باید به عنوان یک رسانهی دینی و اسلامی در جامعهی ما باشد، چون آن پیشنیازها تحقق پیدا نکرده. ما هنوز در حوزهی فقه رسانه وارد نشدهایم تا بایدها و نبایدهای این حوزه را تعریف کنیم. البته چند سالی است که بحمدالله حرکتهایی تحت عنوان فقه رسانه، هم در قم و هم در مشهد آغاز شده است. من خاطرم هست که سال 85 ما خدمت برخی مراجع رسیدیم و اولین بار آنجا بود که از آیتالله مکارم و آیتالله جعفر سبحانی تقاضا کردیم به این مسأله توجه نمایند و کمک کنند که این بحث در حوزه راه بیفتد. بحمدالله بعد از پیگیریهای برخی روحانیون در جوامع علمی و حوزهی علمیه، این حرکت شکل گرفته است.
هنوز کار جامعی صورت نگرفته
متأسفانه هنوز کار جامعی برای تبیین احکام رسانه صورت نگرفته است. وقتی ما بحث فقه رسانه را مطالبه کردیم، در حوزهی علمیهی قم به ما گفتند که چه پرسشهایی وجود دارد؟ به هر حال در همهی علوم و بهخصوص علوم انسانی، سؤال نقش مهمی دارد. حتی گفتهاند که سؤال خوب نصف علم است، چون سؤال زمانی ایجاد میشود که فرد با آن موضوع درگیر و با چالشهایی روبهرو شده باشد. رسیدن به سؤالات مختلف، یک مسیر جدی را برای پیشرفت علوم باز میکند. لذا در آن موارد یکی از کمکهای ما، طرح چندین سؤال و فرستادن برای کسانی بود تا در مباحثشان به این سؤالات توجه کنند. ضمن اینکه این خودش میطلبید یک گروه کارشناس رسانهای تشکیل شود و موضوعات مختلفی را که الان در گزارشنویسی، در خبر و در تیتر به عنوان ارزشهای خبری در دانشکدهها به ما یاد میدهند، آنها در مورد هرکدام تأملی کنند و ببینند واقعاً چقدرش اسلامی است.
مثلاً جملهی معروفی که در ذهن اکثر اصحاب رسانهی ما شکل گرفته، خبر خوب، خبر بد است. یعنی از همینجا ما داریم یک نگاه منفی را به کسانی که در این حوزه کار میکنند القا میکنیم؛ اینکه شما اگر یک نگاه و خبر مثبت آوردید، این خیلی خبر خوبی نیست و اگر خبر منفی آوردید، این خبر خیلی خوبی است. اگر آمدی گفتی که آنجا اختلاس شده، این خبر خوبی است و اگر گفتی آنجا سلامت مالی برقرار است، این خبر خیلی مهم و خوبی نیست. میخواهم بگویم خود این نگاه چقدرش نگاه غربی است.
ریشه مشکل رسانهای ما، علوم انسانی غربی است
علت اغلب مشکلات الان ما در حوزهی رسانه این است که مثل دیگر حوزههای علوم انسانی آنچه که به ما آموزش دادهاند، بر اساس مبانی غربی است. میدانیم که روزنامهنگاری یک بحث وارداتی است و مال ما نبوده، پس باید میدیدیم برای آن مقصدهایی که در غرب بوده، آنها چه گفته بودند. لذا ترجمه شده اینجا. حتی آنهایی هم که به عنوان تألیف اینجا هست، شما میبینید که نهایتاً با همان مبانی است. حتی بسیاری از مثالها سالیان سال عوض نشده. مثلاً میخواهند بگویند خبر، هنوز مثال میزنند اگر سگی پای انسان را گاز بگیرد، این خبر نیست. اگر انسانی پای سگی را گاز بگیرد، این خبر است. یعنی ما حتی در مثالها هم خیلی نوآوری نمیبینیم.
لذا حرکتهای خوبی را که بعضی آقایان شروع کردهاند و یک ورودی به مباحث اسلامی داشتهاند، نباید نادیده گرفت، ولی خیلی هم حجمش به نسبت حجم کتابها و منابعی که با اندیشههای غربی یا نوشته شده یا ترجمه شده، قابل مقایسه نیست. هم اینکه سرعت تولید اینها بسیار کند است.
مثلاً آیا ما نمیتوانیم در ارزشهای خبریمان «ایجاد امید در جامعه» را به عنوان یک ارزش رسانهای در نظر بگیریم؟ مثلاً بگوییم خبری واجد ارزش خبری است که در جامعه برای ما ایجاد امید کند و نشاط و برانگیختگی نسبت به یک آیندهی روشن داشته باشد. اگر یک خبری در جامعه ایجاد یأس کرد و افت امید و انگیزه شد، ولی ارزشهای خبری مرسوم را داشت، آیا این باید در رأس قرار گیرد؟
یک تصور بسیار غلط
متأسفانه بسیاری از روزنامهنگاران ما فقط به دنبال جذابیت و فروش و بازدید هستند. گمان میکنند که کار دینی نمیتواند کار جذابی باشد. من پاسخم این است که حتماً ما میتوانیم رسانهی اسلامی مؤثر داشته باشیم. هرچند در عمل سخت است، اما باید تجربه کنیم و خروجی و محصولش را پیاده کنیم. حتماً یک چیزی اگر دینی باشد، برای جامعه مفید است. یکی از مباحث مرحوم شهید مطهری که در حوزهی رسانه هم کاملاً موضوعیت دارد، این است که مبتنی بر قرآن کریم آن چیزهایی که برای مردم نفع دارد، بر روی زمین پایدار و باقی میماند. یعنی اگر ما میخواهیم مطلبی پایدار بماند، باید برای مردم نفع داشته باشد. اگر نفع داشته باشد، باقی خواهد ماند. لذا ما در فعالیتهای رسانهای -چه مکتوب، چه مجازی، چه صوتی و چه تصویری- اگر مبنا را نفع جامعه قرار بدهیم و این نفع تبیین شود، آنگاه به نظرم میتوانیم به یک اصل برسیم.
حوزههای علمیه و اهالی رسانه باید با هم تعامل کنند. من به عنوان یک خبرنگار باید یک رسالهی عملیه در حوزهی رسانه داشته باشم. مگر اینطور نیست که افراد وقتی به سن بلوغ میرسند، واجب است احکام مبتلابه را یاد بگیرند؟ پس منِ خبرنگار هم باید احکام مربوط به کارم را یاد بگیرم و مرجع تقلید خود را انتخاب کنم.
اما آیا ایجاد اختلاف در جامعه مفید است؟ اختلاف آیا برای جامعهی ما نفع دارد؟ ایجاد اختلاف بین مسئولان آیا برای جامعهی ما مفید است؟ اگر به این نتیجه برسیم که مفید نیست -که نیست- نباید به آن بپردازیم؛ ولو اینکه رئیس قوهای اشتباهی کرد، ما با تیتر اصلیکردن در رسانهی خودمان نباید به آن ضریب بدهیم.
چند مثال مشخص
شما در فرمایشهای حضرت امام یک چیز قریب به این مضمون دارید که اگر یک روزنامهای تیتری را زد فقط برای اینکه مشتری پیدا کند و محتوای آن تیتر را آنطور که برداشت شده بود، ارائه نداد، این غشّ در معامله است. ببینید چقدر از تیترهایی که ما میزنیم، واقعی است؟ بسیار اتفاق افتاده که تیتر را میبینیم و بعد که خبر را میخوانیم، میبینیم هیچ ربطی به تیتر ندارد و فقط برای اینکه مثلاً رکورد سایت یا تیراژ را بالا ببرند، این تیتر را انتخاب کردهاند.
اگر در یک مسابقهی فوتبال، یک بازیکنی روی بازیکن دیگری خطا انجام دهد و داور متوجه نشود -مثلاً با دستش گل بزند و گل هم قبول محسوب شود- بعد آن کسی که بازی را گزارش میکند -یا فردایش در مطبوعات- این گل را تأیید کنند و بگویند فوتبالیست زرنگی بود، این کار از نظر بعضی فقها «معاونت در اثم» است. وقتی در یک مسابقهی ورزشی اینقدر باید ظریف و دقیق عمل کنیم، در صحنهی کلان سیاست و اقتصاد که کار بسیار جدیتر است. مثلاً یک مقام مسئولی اگر یک خبطی مرتکب شود، بعد یک رسانهای کاری کند که به نوعی تأیید آن کار و دامنزدن به آن باشد، این هم مصداق «معاونت در اثم» است.
یکی از بحثهای بسیار مهم دیگر، عکس خبری است. یک عکاس خبری خیلی حرفهای میرود در یک صحنهای که عکسهای متفاوتی بگیرد، جاهایی که طرف حواسش نیست به حرکتی که انجام میدهد؛ حالات بدنش، نگاهش و خیلی چیزهای دیگر. یک عکاس خبری مثلاً عکس اینطوری بگیرد، این عکس خیلی تاپی تلقی میشود. در غرب میگویند اگر شما از کسی عکسی بگیرید و او راضی نباشد، او میتواند اعتراض کند. ممکن است یک عکس یک زندگی را از این رو به آن رو کند. ممکن است نگاه جامعه را به یک شخصیت عوض کند. توجه به پیامدهای دنیوی و اُخرویِ کار، از چیزهایی است که روزنامهنگار باید به آن توجه داشته باشد. ببینید اینطوری کار سخت میشود. اگر بخواهیم اسلامی و دینی عمل کنیم، ناگزیریم که این موارد را بپذیریم و عمل کنیم.
خبرنگار در یک جایی از فردی سؤالی میکند و میداند که او حواسش جمع نیست. بسیاری از خبرنگاران ما تشخیص میدهند که این جمله را فلانی در حالی گفته که دقت و توجه کافی به موضوع نداشته. این در حالی است که شرعاً و اخلاقاً وقتی خبرنگار و مدیر رسانهای میفهمد طرف اشتباه کرده، به جای اینکه بگوید نوارش هست و آن اشتباه را منتشر کند، باید اجازه بگیرد که شما اینگونه گفتید، آیا منتشر بشود؟
در بسیاری از مواقع، افراد متوجه نیستند که خبرنگاران مصاحبههای تلفنی را ضبط میکنند. یا حتی خبرنگار در یک گفتوگو میگوید من ضبط نمیکنم، ولی چهبسا ضبط میکند. آن فرد هم با این اعتماد حرفش را میزند. گاهی خبرنگارانی به من گفتهاند که مثلاً از فلانی نوار داریم و او چیزهایی گفته که اگر امروز منعکس شود، اتفاقات عجیب و غریبی میافتد. من همانجا گفتهام شما بیجا کردهاید بدون اجازه ضبط کردهاید! ممنوعیت این کار در قانون مطبوعات ما نیست، ولی قوانین دیگری محدودیتهایی برای این کار در نظر گرفته است.
فقه رسانه فقه مضاف است
امام خمینی میفرمایند فقه ما تئوری واقعی و کامل ادارهی انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. حضرت آقا هم میفرمایند استنباط فقهی باید بر اساس فقه ادارهی نظام باشد و نه ادارهی فرد. یعنی در حقیقت ایشان معتقد به توسعهی مفهوم فقه است. رسالههای عملیهای که الان در اختیار ما هست، عمدتاً شامل احکام فقهی فردی است. من چگونه نماز بخوانم؟ چگونه روزه بگیریم؟ چگونه خمس بدهم؟ و چگونه حج بروم؟
اما در حوزهی اجتماعی که یکی از بحثهای فوقالعاده جدی امروز ما است، وقتی میگوییم حکومت دینی، یعنی آوردن دین به صحنهی جامعه. یعنی دقیقاً نقطهی مقابل تفکر سکولاریسم که میگوید دین را باید از صحنهی جامعه به عرصهی فردی برد. ما بحثمان این است که دین باید بیاید در متن جامعه و این یعنی همین نگاه فقهی به یک معنی توسعهیافته در مفهوم نظامش یا به تعبیری که امام دارند، ادارهی فرد و اجتماع از گهواره تا گور. یعنی همهی ابعاد زندگی. شما در همین احکام فقهی فردی هم دقت کنید، میبینید که تمام رفتار ما حتی در موارد خیلی خیلی جزئی هم مورد توجه فقه بوده و یکی از احکام خمسه در آنجا ساری و جاری است؛ یعنی حلال یا حرام است یا مکروه است یا مستحب و یا مباح. بر همین گفتوگوی اکنون بنده با شما هم بالاخره یکی از این احکام شرعی ساری و جاری است.
اگر ما میخواهیم مطلبی پایدار بماند، باید برای مردم نفع داشته باشد. اگر نفع داشته باشد، باقی خواهد ماند. لذا ما در فعالیتهای رسانهای -چه مکتوب، چه مجازی، چه صوتی و چه تصویری- اگر مبنا را نفع جامعه قرار بدهیم و این نفع تبیین شود، آنگاه به نظرم میتوانیم به یک اصل برسیم.
لذا ما باید در هر حوزهای، فقه مخصوص به آن حوزه را داشته باشیم. از جملهی این فقههای مضاف، فقه رسانه است. یعنی ما باید احکام شریعت مقدس اسلام و بایدها و نبایدهای دینی خودمان را در حوزهی رسانه پیاده کنیم.
رساله عملیه رسانه میخواهیم
حوزههای علمیه و اهالی رسانه باید با هم تعامل کنند. من به عنوان یک خبرنگار باید یک رسالهی عملیه در حوزهی رسانه داشته باشم. مگر اینطور نیست که افراد وقتی به سن بلوغ میرسند، واجب است احکام مبتلابه را یاد بگیرند؟ پس منِ خبرنگار هم باید احکام مربوط به کارم را یاد بگیرم و مرجع تقلید خود را انتخاب کنم. کسانی که امروز میخواهند در رسانه کار کنند -فرقی نمیکند که مدیر رسانه باشند یا خبرنگار- به هر حال باید شرایطی را احراز کنند. الان شرایط احراز چیست؟ برای گرفتن مجوز سادهترین شرایط را داریم. متقاضی اگر لیسانس و سابقهی کار در رسانه و ... داشته باشد، بهراحتی میتواند مجوز بگیرد. لذا شرایط احراز را باید کمی دقیقتر کرد و اگر اینطور شد، به صورت خودمدیریتی کنترل صورت میگیرد.
از سوی دیگر برای کسانی که دغدغهی عمل به احکام دینی را ندارند -نه یاد میگیرند و نه پایبند عمل به آنند- باید الزامات قانونی لازم را فراهم کرد. ضمن اینکه اگر بچههای مسلمان -که برایشان واجب و حرام و حلال موضوعیت دارد- در رسانهها فعال شوند، انشاءالله تأثیر سریعتر و بسزایی خواهد داشت.