گفتار زیر از حجتالاسلاموالمسلمین سید محمدکاظم طباطبایی، رئیس پژوهشکدهی علوم و معارف حدیث به بررسی سیرهی علمی حضرت امام جواد علیهالسلام میپردازد. حضرت آیتالله خامنهای در این باره گفتهاند که ایشان «اولین کسی بود که بهطور علنی بحث آزاد را بنیانگذاری کرد. در محضر مأمون عباسی با علما و داعیهداران و مدعیان و موجهان درباره دقیقترین مسائل حرف زد و استدلال کرد و حقانیت سخن خود را ثابت کرد. بحث آزاد میراث اسلامی ماست. بحث آزاد در زمان ائمهی هدی رایج بوده است و در زمان امام جواد بوسیله آن امام بزرگوار با آن شکل نظیف انجام گرفته است.» (۶۰/۲/۶۵)
در زمان امام سجاد
علیهالسلام به جهت خفقان سیاسی، چندان صحبتی از مناظره و مباحثات دروندینی و بروندینی از ناحیهی امامت نبود. در زمان امام حسن و امام حسین
علیهماالسلام نیز این بزرگواران به عنوان شخصیتهایی مقدس و نوادگان پیامبر
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم مورد توجه بودند، اما مباحثات علمی با آنها چندان گسترده نبود. فرهنگ عمومی آن زمان نیز اینقدر سؤال نداشت که بخواهد احتجاج و مناظره کند. احتجاج و مناظره نیاز به فضا دارد و فضای لازم در دورهی امامان حسن و حسین
علیهماالسلام پدید نیامده بود. مثلاً حضرت امام حسن علیهالسلام یکی دو مناظره در مجلس معاویه با او و عمرو عاص و دیگران داشت، ولی این مناظرهها بیشتر سیاسی بود.
آغاز رویکرد جدید در امامت
از دورهی امام باقر
علیهالسلام یک رویکرد جدیدی را در ناحیهی امامت میبینیم. به این صورت که امام باقر
علیهالسلام فقط به عنوان فردی از خانوادهی پیامبر اکرم
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم مد نظر نبود، بلکه به عنوان یک عالم دینی بزرگ نیز مد نظر بود که قدرت پاسخگویی به سؤالات و شبهات متعدد و گوناگون در حوزههای متفاوت را دارد. امام صادق
علیهالسلام نیز مخصوصاً با توجه به فرصتی که هنگام زوال بنیامیه و قدرتگرفتن بنیعباس پدید آمد، این فضا را نهادینه کردند. خود امام صادق
علیهالسلام گاهی اصحاب را به بحث وامیداشتند یا این که مناظرات و احتجاجات اصحاب را نقد میکردند. در دورهی امام صادق
علیهالسلام علما بحث و احتجاج میکردند. حتی غیر مسلمانانی مثل ابن أبی العوجاء که ملحد بود، با امام صادق
علیهالسلام بحث و مناظره میکرد.
امام جواد
علیهالسلام از منظری یک وضعیت ویژه نیز داشتند که ایشان را از دیگر ائمه
علیهمالسلام متمایز میکند. اینکه مباحثات بین مذهبی مطرح در دورهی امام رضا
علیهالسلام یکدفعه به ایشان منتقل شد. در حالی که مثلاً در دورهی امام باقر
علیهالسلام مناظرات بین مذهبی چندان پررنگ نبود.
در دورهی امام رضا
علیهالسلام این مناظرات به اوج خود رسید. علتش این بود که خود مأمون -جدای از خباثتهای سیاسی- انسانی علمدوست بود و به مجالس مناظره اهمیت میداد. در حوزهی خراسان، آن دو سالی که امام رضا
علیهالسلام در خراسان بودند، مناظرات بسیار متفاوتی است. مناظرات امام رضا
علیهالسلام را میتوانید در کتاب «عیوناخبارالرضا» اثر مرحوم شیخ صدوق ببینید. بعد از آن حضرت نیز مناظرات امام جواد
علیهالسلام خیلی به چشم میآمد.
همچنین از اواخر دورهی بنیامیه و اوایل دورهی بنیعباس، ماجرایی آغاز شد که آنها خود آن را «نهضت ترجمه» نام نهادند. نهضت ترجمه به بنیعباس ربطی ندارد، ولی آنها خیلی طرفدار این جریان بودند. در این جریان، متون معرفتی ایران، روم و یونان به زبان عربی ترجمه شد و فضاهای جدید معرفتی در حوزهی مسلمانها پدید آمد. مثلاً مسلمانان در سدهی نخست بیشتر نقلگرا بودند و تفکر عقلانی به این معنی که خودشان فکر کنند و سؤال کنند، کمتر جریان داشت. ائمه
علیهمالسلام نیز طبیعتاً محدودیت داشتند و امکان بروز و عرضه نداشتند. عالمان اهل سنت در برابر سؤالات جدید که پدید میآمد، قدرت پاسخگویی نداشتند. سؤال فقهی نبود که بگوییم پیامبر اکرم
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم اینگونه فرمودند، بلکه سؤال از اصل توحید و مانند آن بود.
فضای جدید، شبهات جدید
اینکه از دورهی امام باقر و امام صادق
علیهماالسلام این کار آغاز شد، آن سؤالکنندگانی که فضاها یا شبهات جدیدی برایشان مطرح بود، کمکم به حضور ائمه
علیهمالسلام میرسیدند و با احساس نیازی که برایشان پدید آمده بود، شأن علمی ائمه
علیهمالسلام را کشف میکردند. نکتهی دوم این که از آغاز سدهی دوم هجری ما با یک قشر فرهیخته روبهرو میشویم. در حالی که در دورهی پیامبر اکرم
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم و در دورهی خلفا چنین قشری به این معنی نداریم. صحابهی پیامبر
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم کشاورزی هم میکنند، روایت از پیامبر اکرم
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم هم میشنوند و نقل میکنند. یعنی راوی حدیث هستند. به غیر از افراد معدودی مثل ابن عباس که دغدغهی علمی دارند، در دورهی امام صادق و امام باقر علیهماالسلام به بعد میبینیم که هم در بین شیعیان و هم در بین اهل سنت عدهای بودند که به معنی واقعی طلبهی علوم و به دنبال این بودند که بتوانند این مطالب را به دست بیاورند و پاسخ سؤالات خود را بگیرند. مثلاً زراره اینگونه بود.
پس از شهادت امام رضا
علیهالسلام، امام جواد
علیهالسلام حدوداً در سن هشت سالگی به عنوان امام شیعیان مطرح شدند. در آن زمان پیشفرض یحیی بن اکثم این بود که ما بر پدر ایشان -یعنی امام رضا
علیهالسلام- نمیتوانستیم پیروز شویم، چون واقعاً بزرگ و عالم بود، اما این کودک است. پس ما اگر بتوانیم حیثیت امام جواد
علیهالسلام را خدشهدار کنیم، در واقع توانستهایم تفکر شیعی دال بر امامت را خدشهدار کنیم. این موضوع از نظر مذهبی بسیاری مهم بود، چون از نظر شیعه امام
علیهالسلامبه عنوان حجت الهی است. در حالی که آنها امام علیهالسلام را به عنوان یک انسان عادی میدیدند که علم او زیاد است.
در گزارش «احتجاج» این مناظرهها مطرح است. همهی بزرگان و علما جمع شدند و یحی بن اکثم را به عنوان طرف مناظره مطرح کردند. در آنجا یحیی بن اکثم سؤال سادهای مطرح نمود: این که اگر فردی در حال احرام، شکاری را بکشد، حکمش چیست؟ یعنی سؤال آغاز را ساده مطرح کرد و بعد به ترتیب بالا رفت تا حضرت را محک بزند. به این دلیل که چنین سؤالی حتی در حد سؤال از عالمان متوسط هم نیست ولذا معلوم میشود که مواجه شدن او با حضرت با قدری کوچک شمردن است. البته مؤدبانه است. پاسخ امام
علیهالسلام اما بسیار دقیق است. امام
علیهالسلام یک فروعات یا جزئیات و ظرافتهایی را در سؤال مطرح کردند که به ذهن یحیی بن اکثم هم خطور نمیکرد. حتی الآن هم اگر کتابهای فقهی و حدیثی اهل سنت را ببینید، این جزئیات هنوز هم مورد بحث قرار نگرفته است و مختص فقه شیعه است. امام فرمودند: در حل کشته یا در حرم؟ عالم به حرمت بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا اشتباه؟ آزاد بوده یا غلام؟ صغیر بوده یا کبیر؟ این اولین صید او بوده یا بیشتر؟ آن صید از پرندگان بوده یا غیر آنها؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ شخص مُحرم بر این عمل اصرار دارد یا پشیمان شده؟ شب این عمل را انجام داده یا روز؟ احرام عمره بوده یا احرام حج؟ و ... حدوداً یک سؤال یحیی بن اکثم را امام جواد
علیهالسلام به ۶۴ سؤال فرعی تقسیم کردند و نشان دادند که اصلاً نیازی به پاسخگویی نیست، چون این فرعیات به ذهن یحیی بن اکثم هم خطور نمیکرده است. یحیی بن اکثم هم آدم بزرگی بود؛ قاضیالقضات مأمون بود. معمولاً قاضیالقضات جزء بزرگترین افراد محسوب میشدند. پس از طرح اینهمه فروعات مسأله از سوی امام، آن شخص دیگر پاسخی نخواست و جلسه تمام شد و بدون این که مناظره ادامه پیدا کند، حضرت قدرت خود را نشان دادند.
مناظرهی دیگری را هم عالمان بزرگ اهل سنت با امام جواد
علیهالسلام انجام دادند و مباحث اختلافی بین شیعه و سنی را مطرح کردند. یک مجموعه از احادیث در فضایل خلفا را از قول پیامبر اکرم
صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم مطرح کردند که اغلب آنها از منظر ما جعلی است، اما در مصادر حدیثی اهل سنت وجود دارد. امام جواد
علیهالسلام با این احادیث بسیار عالمانه و بدون هیچگونه حساسیت مواجهه فرمودند و احادیث را به روش سنت نقد کردند که مورد قبول آن افراد بود.
امام و مناظرات بین مذهبی
در همین مجلس، اهل سنت از امام جواد
علیهالسلام راجع به فضائل خلفا پرسش کردند. در واقع وارد مناظرات مذهبی شدند. طبیعت این مناظرات هم به صورتی است که یک مقدار حدّت و تندی در آن است، اما نوع سخن گفتن امام جواد
علیهالسلام را ببینید و آداب مناظره را یاد بگیرید. در همان جلسه نظر امام را دربارهی روایتی که محتوای آن مربوط به یکی از خلفا بود پرسیدند. ایشان اولاً با احترام از او یاد کردند و ویژگیهای خوب او را که از منظر سؤالکنندهها مهم بود برشمردند. بعد حضرت ادامه دادند: «این روایت را باید یک مقدار با تردید نگاه کرد.» در ادامه نیز با استدلال، خبر را رد کردند. این لحن صحبت حضرت را ببینید، ایشان ابتدا با مخاطب همراه میشدند، موضعگیری تند نکرده و وارد منازعات مذهبی نمیشدند. این برای ما هم درس است.
بُرد رسانهای مناظرهها و جوابهای آن حضرت نیز بیشتر بود. به خاطر اینکه یک طرف مناظره یک کودک هشت تا ده ساله بود. یعنی مردم این مناظره را گزارش میکردند. حتی نقل است که یحیی بن اکثم (یک پیرمرد شصت، هفتاد ساله) خدمت امام جواد
علیهالسلام آمد و نشست و مبهوت شد و رفت.
آداب مناظره
امام جواد
علیهالسلام در جریان مناظرت با یحیی بن اکثم، حضرت آداب مناظره و این را که چگونه باید با هم بحث کرد، رعایت میکردند و هیچگاه تند نمیشدند و بسیار دقیق همهی صحبتهای طرف را گوش میدادند. گاهی سؤالات حقیقتاً برای فهم موضوع بود، ولی گاهی اینطور نبود و برای این بود که میخواستند شخصیت طرف را بکوبند. امام جواد
علیهالسلام اما در همهی حالات آنقدر مدبرانه و باشخصیت و بزرگوارانه با سؤالات و با طرف مناظره روبهرو میشدند که فرد جدای از این که پاسخ خود را دریافت میکرد، تحت تأثیر شخصیت امام
علیهالسلام و بزرگواری ایشان قرار میگرفت. میتوانیم بگوییم آن چیزی که بیش از وجههی علمی امام جواد
علیهالسلام روی طرف مقابل تأثیر میگذاشت، خُلق و خوی نیکوی ایشان بود که باعث میشد طرف مقابل، شخصیت ایشان را به عنوان امام بپذیرد. چنین مباحثهای را نظیف و پاکیزه میگوییم.
دو سه جلسهی پرسش و پاسخ از امام جواد
علیهالسلام با مأمون هم داریم، ولی مناظره نیست، بلکه سؤال و جواب است. یک وجههی دیگری هم که در زندگی امام جواد
علیهالسلام مشاهده میکنیم، جلساتی است که شیعیان سؤالات خود را از آن حضرت میپرسیدند.
بُرد رسانهای مناظرهها و جوابهای آن حضرت نیز بیشتر بود. به خاطر اینکه یک طرف مناظره یک کودک هشت تا ده ساله بود. یعنی مردم این مناظره را گزارش میکردند. حتی نقل است که یحیی بن اکثم (یک پیرمرد شصت، هفتاد ساله) خدمت امام جواد
علیهالسلام آمد و نشست و مبهوت شد و رفت. بنابراین گزارشهای این مناظرهها باابهتتر جلوه میکرد.
امام جواد
علیهالسلام از منظری یک وضعیت ویژه نیز داشتند که ایشان را از دیگر ائمه
علیهمالسلام متمایز میکند. اینکه مباحثات بین مذهبی مطرح در دورهی امام رضا
علیهالسلام یکدفعه به ایشان منتقل شد. در حالی که مثلاً در دورهی امام باقر
علیهالسلام مناظرات بین مذهبی چندان پررنگ نبود. نکتهی دیگر اینکه سن کم امام جواد
علیهالسلام و این تجربهی جدید که امام یک علم لدنّی و الهی دارد و این علم تفضلی از جانب حضرت باری تعالی است، خیلی عجیب جلوه میکرد. البته این امر برای شیعیان معلوم بود، ولی در بین دیگران جلوهی خاصی داشت.