|
متن سخنرانی دکتر زهرا مصطفوی، فرزند امام خمینی رحمهالله در همایش «نظریهی بیداری اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمهالله و حضرت آیتالله خامنهای»|
زیربنای فلسفهی سیاسی امام رحمهالله
اگر ما بتوانیم به درستی، حقیقت بیداری اسلامی را بشناسیم، میتوانیم آیندهی جهان اسلام را بهتر بشناسیم و خطراتی که مسلمانان را تهدید میکند، بهتر شناسایی کنیم. در این فرصت کوتاه سعی میکنم به طور خلاصه به فلسفه و عرفان حضرت امام
(رحمهالله) در بحث خداشناسی و انسانشناسی نگاهی داشته باشم که این دو مسئله، زیربنای اصلی فلسفهی سیاسی ایشان است. در ادامه با بیان نظریهی ایشان در بحث انقلابها نشان خواهم داد که تحلیل رهبر معظم انقلاب در تبیین بیداری اسلامی و پیوند آن با انقلاب اسلامی ایران همانند اندیشههای امام
(رحمهالله) بوده و بر مبانی فکری واحدی استوار است.
حضرت امام
(رحمهالله) در بحث عرفان نظری معتقد است مرتبهای از توحید که به آن توحید افعالی گفته میشود آن است که انسان دریابد هر کاری که در این جهان واقع میشود، مستند به ارادهی الهی بوده و هیچ قدرتی توان مقابله با ارادهی الهی را ندارد. اگر انسان به این حقیقت توحیدی ایمان پیدا کند، بیتردید از هیچ قدرتی در جهان نمیهراسد و هرچه ایمان او را راسختر و قویتر گردد، اعتماد او به قدرتهای دنیایی و افراد و قدرتهای بشری کمتر خواهد بود.
از سوی دیگر حضرت امام
(رحمهالله) در فلسفهی انسانشناسی خود معتقد هستند که بشر دارای یک فطرت ثابت الهی است که عاشق کمال مطلق بوده و از بدیها و نقصها متنفر است؛ یعنی هر انسانی در درون خود مییابد که هر آنچه برای خود، کمال تشخیص میدهد، آن را میطلبد و به دنبال آن میرود و از هرچه نقص و پلیدی است، گریزان و رویگردان است. این فطرت الهی غیر قابل تغییر است. « فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ»
(سورهی روم، آیهی ۳۰).
اساساً دخالت ایران در این کشورها به معنای حضور در آن کشورها یا دخالت در امور دولتها نیست. چگونگی دخالت ایران در بیداری اسلامی آن است که الگوی انقلاب اسلامی توانست نشان دهد که یک ملت میتواند روی پای خود بایستد.
البته گاهی انسانها در تشخیص کمالات اشتباه میکنند و گاهی دچار خمودی و تنبلی میشوند و با آنکه چیزی را کمال خود میدانند، ولی به دنبال آن نمیروند و یا اینکه فکر میکنند آن چیز کمالشان است، در حالی که کمال آنها نیست و به دنبال آن میروند. با توجه به این دو مبنای اصیل عرفانی و فلسفی در بحث خداشناسی و انسانشناسی میتوان فلسفهی سیاسی امام
(رحمهالله) را به درستی درک کرد.
حضرت امام
(رحمهالله) میفرماید: آزادی برای انسان یک کمال است و همهی انسانها میخواهند در تصمیمگیری و ارادهی خود آزاد باشند و دیگران برای سرنوشت او برنامهریزی نکنند و او را تحت ظلم و ستم قرار ندهند. دیکتاتوری در داخل کشورها و استعمار قدرتمندان جهانی که آزادی و استقلال ملتها را از بین برده است، مورد تنفر هر انسانی است که انسانها در درون خود، آزادیخواه و استقلالطلباند و همینطور استبدادستیز و استعمارستیز هستند.
این درک همگانی تا حدی است که دولتهای دیکتاتور و کشورهای استعمارگر به خوبی آن را درک میکنند و به همین جهت حتی دیکتاتورها نیز با شعارهای آزادی و حقوق انسانها مردم خود را تحت ستم قرار میدهند. زیرا میدانند که این سخنان و شعارها مورد علاقهی ملتها است. کشورهای استعمارگر نیز با شعارهای ضد استعماری و گاهی شعارهای جایگزین مثل پیشرفت و رفاه که همگی مورد علاقهی فطری ملتها است، در کشورهای مستضعف نفوذ میکنند. پس همه به این اعتقاد دارند که انسانها عاشق استقلال و آزادی هستند. همچنین عدالت از کمالاتی است که انسان به آن عشق میورزد و به همین جهت همهی انسانها در طول تاریخ در حسرت رسیدن به عدالت مطلق به سر میبرند و از هرگونه ستم و زورگویی متنفر هستند.
بنابراین ملتها که در فطرت خود خواهان آزادی و استقلال و عدالت هستند، اگر به گوشهای از قدرت توحیدی و یک مظهری از آن ایمان پیدا کنند، یعنی نترسیدن از قدرتهای ظاهری دنیایی -که به کمک نمایش سلاح و ارتش به دست آمده است- و اگر ملتی ایمان پیدا کند که هیچ قدرتی در برابر ارادهی الهی ارزشی ندارد و از آن نهراسد، زمینهی انقلاب را پیدا میکند.
مؤلفههای نظریهی انقلاب امام رحمهالله
حضرت امام
(رحمهالله) چند شاخص برای توحید افعالی یک ملت بیان کردند که آن شاخصها نشان میدهد که آن ملت از خودخواهی گذشته و از درون به قدرت الهی ایمان پیدا کرده است؛ گاه دانسته و گاه نادانسته. شاخصها عبارتند از:
۱. وحدت که نشاندهندهی آن است که یک ملت از خواستههای شخصی خود و منافع تک تک افراد، گذشته و منافع یگانه را برای عموم مردم در نظر گرفته است. این از خودگذشتگی و ندیدن خود، قسمتی از روحیهی توحیدی انسانها است.
۲. قطع امید از همهی قدرتهای موافق خود که قسمت دیگری از روحیهی توحیدی انسانها است. زیرا اگر انسان معتقد شود که هیچ کسی در جهان دارای قدرت نیست، پس آنها که میخواهند از انسان پشتیبانی کنند نیز قدرتی ندارند که بتوان بر آنها تکیه کرد.
۳. نترسیدن از همهی قدرتهای مخالف خود که قسمت دیگری از روحیهی توحیدی یک ملت است.
بر اساس نظر امام
(رحمهالله) دربارهی فطرت انسانی، زیربنای فرمایش رهبری آن است که این حرکتهای عظیم مردمی از درون انسان ها آغاز شده و شعارهای آزادی و استقلال و عدالتخواهی از فطرت یکایک این ملتها نشأت گرفته است و مسئلهای نیست که یک گروه، آنها را ساخته و راه را برای مردم معین کرده باشد.
این سه مؤلفه، نظریهی انقلاب از دیدگاه حضرت امام
(رحمهالله) است. شما میدانید که در جهان از سوی مکتبهای شرقی و غربی، نظریههای انقلاب متعددی ارائه شده است. برخی دلیل انقلابها را مشکلات اجتماعی قرار داده و برخی بر مشکلات اقتصادی تأکید داشته و برخی به موضعگیری روشنفکران جامعه اهمیت دادهاند. گاهی نیز دگرگونی خشونتآمیز ارزشها را دلیل انقلاب شمردهاند که لازم نیست به آنها اشاره کنم. به طور خلاصه بر اساس نظر حضرت امام
(رحمهالله)، آنچه انسانها برای خود، کمال میدانند، اگر این کمالات از هر جهت مورد آسیب قرار بگیرد و نارضایتی عمومی شدت یابد، آنگاه اگر همهی ملت روحیهی توحیدی پیدا کنند، یعنی با هم متحد شده و از خواستههای فردی بگذرند و بر هیچ قدرتی در حمایت از خود تکیه نکنند و از هیچ قدرتی در مخالفت با خود نهراسند، آنگاه انقلاب رخ میدهد. اما اگر گروه خاصی برای انقلاب بپا خیزد ولی ملت با هم متحد نشود، انقلاب صورت نمیپذیرد.
البته تذکر یک نکتهی اساسی لازم است که به نظر حضرت امام
(رحمهالله) ملت تنها زمانی متحد میشود و قطع امید از همهی قدرتهای موافق میکند و از قدرتهای مخالف و سلطهجو نمیهراسد که در مرحلهی اول بیدار شده باشد. زیرا ممکن است فطرت انسانها در خمودی و سستی باشد و به وضعیت خود قانع باشد، اما اگر ملت بیدار شود و ایمان پیدا کند که هیچ قدرتی نمیتواند جلوی او را بگیرد، آنگاه قدمهای بعدی را برمیدارد.
این بیداری شرط همهی حرکتها است. این نظریه را نیز حضرت امام
(رحمهالله) از عرفان عملی به عرصهی سیاست آورده است. در عرفان عملی بیان میشود که قدم اول در سیر و سلوک عرفانی، بیداری یا یقظه است و تا انسان توجه نکند که در چه مرتبهای است و باید به کجا برسد، نمیتواند به سوی حقتعالی حرکت کند. امام
(رحمهالله) معتقد است که بیداری، قدم اول سلوک نیست، بلکه شرط سلوک معنوی است. در انقلابها نیز میفرماید که بیداری شرط تحقق انقلاب است.
مبنای واحد امام رحمهالله و رهبر انقلاب
به همین جهت رهبر معظم انقلاب دربارهی بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی، دقیقاً همین مطلب را میفرمایند. میفرمایند وقتی مردم بیدار شدند، وقتی یک ملت احساس قوت کرد، یعنی بر خود متکی شد و روی پای خود ایستاد، هیچ چیزی نمیتواند راه او را سد کند. از همین نقطه در صدد تبیین این نکته هستم که نظر رهبر معظم انقلاب دربارهی انقلابهای منطقه و بیداری اسلامی بر پایهی این اندیشهی سیاسی اسلام استوار است.
به این تعبیر دقیق رهبری دقت فرمایید که ایشان بر قدرت ایمان به عنوان یک اصل در حرکت بشر تأکید میکنند و میفرمایند اگر یک مجموعهی عظیم مردمی به خدا ایمان داشت و دل او با نور ایمان روشن و آمادهی فداکاری شد، میتواند بر هر قدرتی که بزرگتر از آن نباشد، پیروز شود. این یک اصل است که ملت ایران این اصل را تجربه کردند. مقصود از این ایمان که با فداکاری ملت همراه شده است، همان توحید افعالی است که در معنا و حقیقت خود یعنی فداکاری و از خودگذشتگی ظهور یافته است. این یک چهره از توحید است. بنابراین مشاهده میکنید که این فرمایش رهبر معظم انقلاب کاملاً هماهنگ با نظریهی حضرت امام
(رحمهالله) است.
اما چهرهی دیگر توحید، وحدت بود که رهبر معظم انقلاب بر اساس همین اندیشهی امام
(رحمهالله) بر حفظ وحدت ملتهای به پیروزی رسیده تأکید فراوان دارند. زیرا اگر بعد از پیروزی یک انقلاب، مردم به منافع شخصی خود رو آورند و هدف واحد و نگاه جامع خود را رها کنند و تصمیمات اصلی برای ادارهی یک کشور را فراموش نمایند، بیگانگان به جای آنها تصمیم میگیرند و مسیر انقلاب آنها را از منافع ملی به سمت استعمارهای نوین منحرف میکنند. ملتهای مسلمان لازم است در این هشدار رهبری دقت بفرمایند. ایشان میفرمایند تلاشهای گستردهای در جریان است تا با استفاده از ایجاد تفرقه میان مسلمانان، حرکت عظیم بیداری اسلامی شکسته و متوقف شود، اما امت اسلامی باید بر عوامل مذهبی، قومی و سیاسی تفرقه غلبه کند و راههای ایجاد اختلاف را ببندد.
از سوی دیگر ملاحظه میکنید که رهبر معظم انقلاب، مردمی بودن را مشخصهی مهم این انقلابها معرفی فرمودهاند. براساس تفسیر ایشان، مقصود از مردمی بودن آن است که در این حرکتهای عظیم یک گروه خاص و یک حزب مشخص، متولی انقلاب نبوده است که شعارها و آرمانهای خاصی را برای ملت معین کند.
طبق بیانی که از فطرت انسانی بر اساس نظر امام
(رحمهالله) آوردم آشکار میشود که زیربنای فرمایش رهبری آن است که این حرکتهای عظیم مردمی از درون انسان ها آغاز شده و شعارهای آزادی و استقلال و عدالتخواهی از فطرت یکایک این ملتها نشأت گرفته است و مسئلهای نیست که یک گروه، آنها را ساخته و راه را برای مردم معین کرده باشد. بلکه مردم خودشان شعارهای خود را ساختهاند و چون فطرت انسانها همانند هم است، شعارهای برآمده از خواست فطری آنها نیز همانند هم بوده و در همهجا یک شعار بروز میکند و مردم خود را در یک حرکت متحد مییابند. به همین جهت صاحبان این بیداری اسلامی مردم هستند نه گروههای سیاسی یا اقشار خاص.
دخالت فیزیکی ایران در این کشورها یا امید حمایت دادن به آنها، برخلاف تعالیم توحیدی و برخلاف نظریهی سیاسی ما دربارهی وقوع انقلابها است. یک ملت برای آنکه بتوانند انقلاب کند باید حتی از دوستان خود نیز قطع امید کند و به هیچ صورتی در حمایت یا مخالفت با خود اهمیت ندهد.
مدیون ملت
همهی گروههایی که در ادامهی این انقلابها روی کار میآیند، مدیون ملتها هستند و اگر از مسیر خواست عمومی منحرف شوند، مردم آنها را از کار برکنار میکنند. نکتهای که بر آن پای میفشارم آن است که چون اسلام دینی است که تعالیم خود را بر اساس فطرت انسانها آورده و برای بیدار کردن فطرتهای خوابآلوده نازل شده است تا انسان را به سوی حقیقت واحد و کمال مطلق هدایت کند، بزرگترین حامی آزادی و استقلال و عدالت بوده و ملتهای مسلمان که در مقام آموزش، این را دریافتهاند اما در مقام عمل گرفتار حاکمان ظالم بودند، به تعبیر رهبر معظم انقلاب به امید رسیدن به آرامش و پیشرفت در گرو اسلام قیام کردهاند. کسانی که گمان میکنند که آزادیطلبی مسلمانان، همانند آزادیطلبی اهل کتاب یا کفار است، به کلی از واقعیات تعالیم اسلام در میان اهل سنت غافل هستند. مسئلهی حکومت اسلامی و لزوم تشکیل آن از مسائل واضح و روشن در میان اهل سنت است. فقط حاکمان ظالم مانع پیاده شدن احکام اسلام در میان ایشان بودند و امروزه مردم میتوانند با نظارت بر حاکمان خود، به خواست و آرزوی خود برسند.
آخرین نکتهای که بر اساس فرمایشات امام راحل
(رحمهالله) و رهبر معظم انقلاب متذکر میشوم آن است که انقلاب اسلامی از همان ابتدا که پیروز شد، به ملتها صادر شد. اساساً دخالت ایران در این کشورها به معنای حضور در آن کشورها یا دخالت در امور دولتها نیست. چگونگی دخالت ایران در بیداری اسلامی آن است که الگوی انقلاب اسلامی توانست نشان دهد که یک ملت میتواند روی پای خود بایستد و پیروز شود و ایران تنها میتواند به ایشان یادآوری کند که باید فقط بر ارادهی الهی متکی باشید.
با توضیحی که دربارهی شاخصههای توحید افعالی بیان شد، روشن میشود که در نظر حضرت امام
(رحمهالله) و رهبری، دخالت فیزیکی ایران در این کشورها یا امید حمایت دادن به آنها، برخلاف تعالیم توحیدی و برخلاف نظریهی سیاسی ما دربارهی وقوع انقلابها است. یک ملت برای آنکه بتوانند انقلاب کند باید حتی از دوستان خود نیز قطع امید کند و به هیچ صورتی در حمایت یا مخالفت با خود اهمیت ندهد. صدور انقلاب اسلامی ایران به این معنی است.