عزاداری شب شهادت دخت گرامی پیامبر اسلام، حضرت صدیقه کبری سلامالله علیها ، با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی رحمهالله برگزار شد.
در این مراسم آقای محمود کریمی مدیحهسرایی کرد که متن اشعار خوانده شده توسط وی به شرح زیر منتشر میشود:
یک
خواب در چشمان یثرب آمده
مردمش خود را به خوشخوابی زده
باد سرد درد بین کوچهها
هوهوی شبگرد بین کوچهها
احتضار از راه مخفی آمده
رد شد از زیر در آتشزده
در میان خانهی مولا چه بود
باغبان بود و گل یاس کبود
بانوی لولاک روی بسترش
سر نهاده روی پای رهبرش
قابضالارواح با روحالامین
نوحه میخوانند بر بانوی دین
مرغ شب فریاد هوهو میزند
شمع، کنج حجره سوسو میزند
سایهای بر روی دیوار گلیست
سایهی لرزان مولایم علیست
زانویی زیر سر بانوی خود
در بغل دارد دگر زانوی خود
چشم دارد بر نگاه فاطمه
شعله میگیرد ز آه فاطمه
نالهای آرام میآید به گوش
میرود از هوش و میآید به هوش
هر زمانی چشم خود را باز کرد
با زبان دل سخن آغاز کرد
کای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمؤمنین فاطمه
ای که بر ارض و سما هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
آن که باید اینچنین باشد منم
آن که باید شرمگین باشد منم
خواستم یاری کنم اما نشد
بند حزن از دستهایت وا نشد
کار من از تو حمایت بود و بس
از رضای تو رضایت بود و بس
من ولایت را به جان دارم علی
روی بازویم نشان دارم علی
تو ولی داوری مولای من
بر دو عالم سروری مولای من
فاتح بدر و حنین و خیبری
تو وصی مصطفایی، حیدری
گردش آرامآرام نگات
کرده ترسیم مدار کائنات
این پناه جان احمد در اُحُد
فاطمه آن روز مدیون تو شد
عهد کردم هرچه گویی آن کنم
جاننثاری تو را جبران کنم
تیر غم هم گر به سویت میپرد
باید از قلب من اول بگذرد
شمع عالم لحظهای خاموش شد
فاطمه بار دگر بیهوش شد
*
ساعتی نگذشت و چشمی باز کرد
از دری دیگر سخن آغاز کرد
گفت بشکن بغض خود آقای من
راحت امشب گریه کن بر پای من
گریه کن بر من، و بر ایتام من
گریه کن بر طفل تشنهکام من
گریه کن ای دستگیر عالمین
بیشتر بر جان جانانت حسین
گریه کن بر بر زمین افتادنش
گریه کن بر لحظهی جان دادنش
خنده بر لبهای تو بیرنگ شد
شرم دارم، کار خانه لنگ شد
من اگر بانوی خوبی بودهام
خواهشی از محضرت ننمودهام
عمر تسلیم مشیت میکنم
این شب آخر وصیت میکنم
نیمهشب غسلم بده با پیرهن
نیمه شب کن پیکر من را کفن
نیمهشب بر خاک بسپارم نهان
ساعتی در پای قبر من بمان
فارغ از رنج و ملالم کن علی
رفتنی هستم حلالم کن علی
راستی چندیست، نور دیدهام!
صوت قرآن تو را نشنیدهام
اشک بسته راه چشمانت علی
ای فدای صوت قرآنت علی
با شما یاسین روایت میشود
روح، فانی در ولایت میشود
بعد هر یک حرف، آه مرتضی
میکند تقطیع کل سوره را
حجره از قرآن مشعشع میشود
آیهها یکسر مقطّع میشود
هرچه آهنگ تنفس تندتر
میزند نبض عوالم کندتر
از تن حیدر همه نیروش رفت
بار آخر فاطمه از هوش رفت
دو
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
تو و عزم سفر، من و این زمزمه، مرو یا فاطمه
چهها دیدی که دل، بریدی از همه، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
***
شکسته آیینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
غم تو در سینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
گل نیلوفری، تو یار حیدری، مرو یا فاطمه
ببین غوغا شده، علی تنها شده، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
سه
ای به فدایت همه جان جهان
خاک رهت سرمهی افلاکیان
وصلهی بر جامهی تو جان من
بخیهی آن رشتهی ایمان من
دور فلک حلقهی خلخال توست
عرش برین زیر پر و بال توست
لطف تو کز عالم بالا رسید
مائده بر مادر عیسی رسید
پاسخ «أنّی لکِ هذا» تویی
نزد خداوند تعالی تویی
خانهی تو حسرت جنت شده
مائده از مطبخ تو آمده
خوشهای از گندم احساس تو
آرد شده در دل دستاس تو
خردهی نانی که ز دستت فتاد
نان وسط سفرهی هستی نهاد
شمس بود ذرهی در کوی تو
بال گرفت از پر جادوی تو
عرش خدا را که تویی قائمه
از چه شدی خاکنشین فاطمه
منت حق بود که بر ما رسید
روح تو را بر همه عالم دمید
تا که نماز تو رقم میخورد
حرکت افلاک به هم میخورد
خیل ملک کرده فلک را رها
تا که ببینند نماز تو را
ای دم تکبیر تو تکبیر عشق
عشق شده پیر تو ای پیر عشق
کوثر عظمایی اگر بندهای
خیر کثیری و فزایندهای
عرش به درگاه تو آرد نیاز
خانهی تو فرش ندارد نیاز
شهپر جبریل امین فرش توست
بودن همراه علی عرش توست
جان جهان گفته که جانم فدات
پهن نمودهست عبایش برات
صورت تو حسرت خورشید شد
سایهی تو مایهی امّید شد
لیلیهی اسرای نبی، فاطمه!
میوهی طوبای نبی، فاطمه!
ای که تویی مادر خیرالانام
مام امامی و امام امام
وصف تو این سان که امامت کند
روز قیامت چه قیامت کند
خستگیات حضرت بانوی آب
غصهی دریا شده، یک دم بخواب
جام مَلَک پر ز می ناب کن
وقت اذان لطف به محراب کن
روحالامین ساکنِ در خانهات
خادم گهوارهی دردانهات
باز خمارم که خمیرم کنی
شیعهی تنّور غدیرم کنی
پخته شود در تب دستان تو
روح مسلمانی سلمان تو
هر که نکوشیده به احقاق حق
هر که کند ظلم به مصداق حق
گریه اگر قدر عوالم کند
جان خودش ردّ مظالم کند
گر که رضای تو نیارد به دست
توبهی بی حبّ تو بیفایدهست
داغ تو آوار کند ارگ ظلم
توبهی ظلم است فقط مرگ ظلم
روز جزا محکمه با مرتضاست
حق رضای تو رضای خداست
هر که دمی دشمن حیدر شده
عاقّ تو گشته و کافر شده
راه تو گر راه هدایت بُود
دین به ترازوی ولایت بُود
قدر ولی را که تو معنا کنی
جان خودت فدیهی مولا کنی
روح تو آرامش کل جهان
خلقنگشته شدهای امتحان
گرچه ردم، بسته به پای توام
رد شده از درس وفای توام
از تو کشم منت تجدید را
تا که زنی خاتم تأیید را
تا که ببینی که چهها میکنم
در ره تو روح، فدا میکنم
تا گذرد آب بلا از سرم
گر بشوم آب شوی مادرم
مِهر تو چون مُهر امان میشود
هرچه علی خواست همان میشود
«بیسر و سامان توام یا حسین
دستبهدامان توام یا حسین
بر سر نی زلف رها کردهای
با جگر شیعهها چهها کردهای
زهرهی منظومهی زهرا حسین
کشتهی افتاده به صحرا حسین»
چهار
فاطمه آیینهی زلال علی بود
عکس جلالیهی جمال علی بود
مثل پیمبر یکی دو مرتبه نی نی
بوسه به دستش زدن روال علی بود
تار شد و کم نشد تلألؤ نورش
فاطمه خورشید لایزال علی بود
خورد زمین و بلند کرد علی را
با پر و بال شکسته بال علی بود
گفت که بارم امانت است، نیفتد
بس که به فکر علی و آل علی بود