گفتاری از حجتالاسلاموالمسلمین امینالسید، عضو شورای مرکزی حزبالله لبنان دربارهی تأثیر انقلاب اسلامی ایران و حزبالله لبنان در تحولات منطقه و بیداری اسلامی، به عنوان ششمین برگ از پروندهی «نصرُ مِنالله» به شرح زیر منتشر میشود:
یکی از اتفاقات بزرگ دوران معاصر، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی
رحمهالله بود. این انقلاب علاوه بر براندازی رژیم سلطنتی پهلوی، بر تغییر جایگاه ایران در منطقه نیز تأثیر بسیاری گذاشت. ایران که پیش از این، پایگاه آمریکا در منطقه بود، به پایگاه اسلام و جریانهای اسلامی تبدیل شد. انقلاب ایران همچنان یک نمونهی بیهمتا و ممتاز نقشآفرینی رهبری و حرکت مردم بوده وهست؛ انقلابی مردمی و اسلامی در حوزههای ایمان، اخلاق، معنویت و سیاست.
یک پیامد مهم انقلاب اسلامی این بود که بهسرعت راههای نفوذ آمریکا در ایران را بست. میتوان گفت پس از چندسال هیچ راه نفوذی برای آمریکا در ایران باقی نماند. پس ایرانیها توانستند استقلال خود را کاملاً به دست آورند و دولت خود را بر این اساس پایهگذاری کنند.
اسرائیلیها از انقلاب ایران به عنوان زلزلهی منطقه نام بردند و این عنوان نهتنها به خاطر سقوط یک حاکم، که به سبب نقش جدید ایران در منطقه به عنوان یک اسوه و الگو و به سبب تأثیرگذاری بر ملتها و حکومتهای منطقه بوده است. جالب اینکه پس از سقوط حسنی مبارک در مصر، صهیونیستها همان عبارتی را در مورد انقلاب مصر تکرار کردند که شبیه آن را برای انقلاب ایران هم گفته بودند: سقوط حسنی مبارک زلزلهای برای اسرائیل است. به این دلیل که آنچه پس از انقلاب مردم مصر مورد انتظار است، فقط تغییر حاکم نیست؛ تغییر جایگاه مصر در جهان اسلام و تغییر موضع مصر در قبال اسرائیل و همینطور در قبال جریانات فلسطینی و کمک به مردم این کشور نیز هست.
زلزلهی سیاسی در منطقه
امروز هیچ دولتی در منطقه نمیتواند ادعا کند که از این زلزلهی سیاسی در امان است. فارغ از اینکه نتایج سریع انقلابهای منطقه چه خواهد بود، یک اتفاق مهم در اینجا رخ داده و آن اعتماد به نفس و احساس قدرتی است که در ملتها به وجود آمده. مردم دیگر میدانند که توان تغییر نظامهای دیکتاتوری را دارند.
دشمنان تلاش زیادی به خرج دادهاند تا مانع تأثیرپذیری ملتها از انقلاب اسلامی ایران شوند. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، جنگ اول و دوم خلیج فارس، اشغال عراق و افغانستان، پیمان کمپدیوید، جنگ رژیم صهیونیستی با لبنان، کنفرانس مادرید، پیمان اسلو دربارهی فلسطین، جنگ 33روزه و توطئههای فراوان دیگر نیز برای جلوگیری از این اثرگذاری بود که البته موفق به شکست جریان مقاوت نشدند. همهی این تیرها اما به سنگ خورده است. تقریباً چهار ماه پیش دیداری با برادران تونسی داشتیم. آنها به ما گفتند پیروزی شما در برابر اسرائیل ما را بر آن داشت که نباید از این حاکم ظالم بترسیم. میگفتند: ما در جریان انقلاب تونس به عملکرد شما نگاه میکردیم. و به خودمان میگفتیم چگونه است که حزبالله توانسته با تشکیل گروههای نظامی کوچک در مقابل قدرت بزرگ اسرائیل بایستد و بدون ترس و واهمه و با شجاعت و صبر و قدرت بجنگد و پیروز هم بشود؟ آنگاه ما از پلیس بنعلی در خیابانها بترسیم در حالی که پلیس بنعلی در برابر اسرائیل چیزی به حساب نمیآید؟
ترس زایل شده
امام خمینی
رحمهالله در یکی از برهههای جنگ تحمیلی فرمودند که مهمترین پیروزی حاصلشده در ایران پشت سر گذاشتن ترس است. در مصر و تونس هم وقتی مردم بر این ترس غلبه کردند، انقلابشان به پیروزی رسید.
در مباحث فلسفی وقتی دربارهی حدوث امری بحث میکنند، صحبت از مقتضی و مانع میکنند. در تحولات منطقه هم با حضور مقتضی و برطرف شدن مانع، وقوع انقلاب لاجرم مینماید. درواقع ظلم، دیکتاتوری، دخالت و سلطهی بیگانه در تصمیمات ملی، چپاول ثروتها و سرکوبی ملتها، مقتضی این انقلابها بودند. اکنون مانع انقلاب که ترس ملتها بود، زایل شده و آن چیزی که اتفاق افتاده باید به وقوع میپیوست.
در این بین، موقعیت ما در لبنان بسیار حساس است؛ چه از جهت تحولات سوریه و چه مصر و همینطور فلسطین. میدانید اسرائیل وقتی وارد لبنان شد که شاه در ایران سقوط کرد. اکنون نیز که حسنی مبارک ساقط شده، اسرائیل باید دوباره وارد لبنان میشد تا موازنهی قدرت را به نفع خودش حفظ میکرد. چه چیز مانع این اقدام اسرائیل شد که به لبنان یا سوریه یا ایران حمله کند؟ آیا چیزی جز مقاومت لبنان بود؟
این امر نشاندهندهی تغییرات استراتژیک در منطقه است. بحمدالله ما در دورهی بیداری و انقلاب و قیام به سر میبریم. امام خمینی
رحمهالله در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی این روزها را میدیدند و با ملتها و حکومتها دربارهی آن سخن میگفتند. امروز که ملتها آگاه شدهاند، نظامهای دیکتاتوری پایدار نخواهند ماند و انقلاب در کشورهای منطقه امری طبیعی است. ما در عصر امام خمینی
رحمهالله زندگی کردهایم، در عصر انقلاب ایران بودهایم، مقاومت لبنان را درک کردهایم و امروز هم شاهد انقلاب ملتها در منطقه هستیم. اینها نعمتهای بزرگی هستند.
آمریکا و خاورمیانهی جدید
از نظر صهیونیستها تنها ایران و حزبالله سبب محو اسرائیل هستند و اگر غیر از این تصور کنند، خطا است. آمریکاییها و اسرائیلیها میدانند که میتوانند بر برخی علمای اهل سنت تأثیر بگذارند. اما وضعیت شیعیان اینطور نیست. اکنون برخی احزاب اسلامی با این عذر که ما نمیخواهیم پیمان کمپدیوید را لغو کنیم، ورود به حکومت و پارلمان را رد کردهاند.
به نظر میرسد منطقه در شرایط اضطراب سیاسی قرار دارد و مشخص هم نیست که این شرایط تا چه زمانی پایدار میماند و کِی منطقه به ثبات سیاسی خواهد رسید. آمریکاییها در شرایطی از خاورمیانهی جدید سخن میگویند که دو انقلاب تونس و مصر در منطقه، خلاف منافع آنها رخ داده است. قدرت ایران در منطقه رو به افزایش است و مصر در نقش حمایت از جریان فلسطین ظاهر شده است. آیا آمریکاییها میتوانند خاورمیانهی جدید خود را در این شرایط منطقه بنا کنند؟ البته که بعید به نظر میرسد.
آمریکا میکوشد موفق شود، اما اوضاع منطقه به گونهای است که این اجازه را نمیدهد. آمریکا در چشم ملتها مشکل اصلی منطقه است، زیرا نظامهای دیکتاتوری را ایجاد کرده و آنها را پشتیبانی میکند. پس امکان ندارد که آمریکا از سقوط دیکتاتورها سود ببرد؛ هرچند میکوشد از خسارتهای خود بکاهد و بر اوضاع مسلط شود ولذا خود را مدافع ملتها معرفی کند.