دکتر سیدمحمد مرندی در ایام پرالتهاب فتنهی سال گذشته، در رسانههای مختلف خارجی حضور یافت تا از موجودیت و حقانیت جمهوری اسلامی دفاع کند. او که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و فرزند دکتر علیرضا مرندی، از وزرای دولت سازندگی و نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی است، در این رابطه میگوید: «احساس کردم که در آن مقطع و با توجه به هجمههای بیسابقه علیه نظام جمهوری اسلامی، باید از اصل و موجودیت نظام دفاع کنم و به همین دلیل در مناظرات خارجی شرکت کردم». بحثهای او، هم در ایران و هم در خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت. او، این ایام را یکی از تلخترین دوران زندگیاش میداند و گله میکند از دوستانی که سکوت و حتی اعتراض را به حمایت از او ترجیح دادند و دشمنان مدعی جامعهی باز و دموکراسی که تنها به جرم ابراز عقیده، او را تهدید به مرگ کردند.
پیش از انتخابات سال گذشته، برای سخنرانی در دو اتاق فکر مهم آمریکا دعوت شده بودم و به همین خاطر به آن کشور سفر کردم؛ یکی "New Century Foundation" و یکی "New America Foundation".
بحث در new century foundation راجع به آیندهی ایران بود و جز بنده، یک نمایندهی شیعه از مجلس بحرین و یک لبنانی اهل سنت طرفدار ایران نیز حضور داشتند. پس از پایان جلسه، دستاندرکاران آمریکایی اذعان داشتند که سابقه نداشته در این اتاق فکر برنامهای راجع به ایران برگزار شود و برآیند آن در مورد ایران مثبت باشد. در حالی که همیشه نگاه منفی به ایران بود، این نخستین بار بود که مسئلهی ایران به شکل دیگری مطرح شده بود.
معمولاً در مقابل بنده دو نفر را دعوت میکردند. ضمن اینکه مجری جلسه و تصاویر کاملاً به ضرر من و به نفع آنها بود. گاهی مجری هم به کمک کارشناسان میآمد. حتی گاهی اوقات از توهین و فحش دادن نسبت به بنده دریغ نمیکردند.
در new america foundation نیز برنامهی مشابهی بود. مدعوین جلسه علاوه بر بنده، یک کارشناس آمریکایی بود که در دولت بوش کار میکرد. جالب اینکه این آمریکایی خیلی به نفع ایران صحبت کرد. مهمان دیگر جلسه یک عرب اهل سنت بود که در الجزیزه کار میکرد. او نیز نظر مثبتی راجع به ایران داشت. در این برنامه هم دستاندرکاران اذعان داشتند که فضای ایجادشده به نفع جمهوری اسلامی سابقه ندارد. خود آمریکاییهای حاضر در جلسه معتقد بودند که این نگاه مثبت نشان میدهد که بخشهایی از حاکمیت آمریکا به این نتیجه رسیده که باید با ایران کنار بیایند، زیرا جمهوری اسلامی ایران مستحکم و مقتدر است.
نمیخواهم بگویم که دولت آمریکا پیش از انتخابات قصد داشته که چرخش قابل توجهی نسبت به ایران داشته باشد، ولی این واقعیت است که بخشی از حاکمیت آمریکا به این نتیجه رسیده که حکومتشان باید نگاه خود را به ایران عوض کند.
اما با حوادث فتنهگون پس از انتخابات، متأسفانه فضای آمریکا بهتدریج عوض شد. در حالی که خود آمریکاییها بر اساس نظرسنجی یکی از مراکز مهمشان دربارهی نتیجهی انتخابات ایران، خبر از پیروزی آقای احمدینژاد میدادند، با آغاز اغتشاشات در تهران، این تغییر نگاه به ایران تنها پس از چند روز از بین رفت. آمریکاییها احساس کردند الان بهترین زمان است که به ایران فشار بیاورند. یعنی تا دیروز بحث آمریکاییها این بود که ما باید نگرشمان را در قبال ایران عوض کنیم، ولی ظرف چند روز همهچیز وارونه شد و مدعی شدند که الان باید از ایران امتیاز بگیریم.
همان اتاق فکرهایی که به نفع ما صحبت میکردند، پس از انتخابات تندترین مواضع ضد ایرانی را مطرح کردند. حتی کارشان شده بود تبلیغات علیه جمهوری اسلامی و این برای جمهوری اسلامی یک ضرر بود. ضرر دوم هم تحریمهای جدید اعمالشده علیه ایران است که ناشی از همین فتنه است. آمریکاییها و اروپاییها احساس کردند که ایران در موضع ضعف است و به همین جهت وقت مناسبی برای افزایش فشار بر ایران است. این موضوع هم نتیجهی همان تغییر فکر و نگاه آمریکا نسبت به ایران بوده است.
با امیدواری فحش میدادند
در مناظراتی که بنده در خارج از کشور و در شبکههای مختلف تلویزیونی داشتم نیز به همین شکل بود. در چهره و صحبتهای افراد و کارشناسانی که در مقابل من قرار داشتند، امیدواری به اغتشاشات کاملاً مشهود بود. آنها اعتقاد داشتند که اگر هم این آشوبها نتوانست حکومت ایران را سرنگون کند، اما آن را بسیار ضعیف خواهد کرد.
رسانههای غربی پیش از انتخابات خیلی سیاهنمایی میکردند. درواقع آنها یک فضای ضد حکومتی را تبلیغ میکردند. پس از انتخابات نیز با آغاز آشوب، رسانههای غربی سنگ تمام گذاشتند. به طوری که ایران در صدر اخبارشان بود و از هر تصویری به ضرر ما استفاده میکردند؛ سیاهنمایی عجبیی که پس از انقلاب سابقه نداشت.
در اکثر مناظراتی که شرکت داشتم، فضای کاملاً ناعادلانهای را طراحی کرده بودند. معمولاً در مقابل بنده دو نفر را دعوت میکردند. ضمن اینکه مجری جلسه و تصاویر کاملاً به ضرر من و به نفع آنها بود. گاهی مجری هم به کمک کارشناسان میآمد. حتی گاهی اوقات از توهین و فحش دادن نسبت به بنده دریغ نمیکردند.
دشمن و معضلی به نام «مردم»
در رابطه با نگاه رسانههای غربی و به طور کلی نظام سلطه به حضور مردم ایران در صحنه، دو مسئله وجود دارد که نخست بیصداقتی آنها است. توضیح اینکه در نهم دی و بهویژه در 22 بهمن 1388 به دلیل اینکه گروههای فتنهگر و منافقین ادعا میکردند که در این روز میدان آزادی را تصاحب خواهند کرد و رسانههای غربی با این تصور غیر عقلانی بر روی 22 بهمن مانور میدادند. وقتی با آن صحنههای خارقالعاده و عظیم در تهران مواجه شدند و دیدند که اصلاً خبری از منافقین و فتنهگران نیست، ناگهان ساکت شدند. در حالی که تا پیش از آن و در جریان فتنه، تظاهرات چند صد نفری را چند صدهزار نفری عنوان میکردند.
دومین نکته این است که اصولاً غربیها کسانی را انسان میدانند که مانند خودشان فکر میکنند. شما در رسانههای آنها میبینید که نسبت به مردم متوسط و متوسط به پایین و اقشار ضعیف ایران با توهین و تحقیر صحبت میکنند، اما در مقابل از غربگراها و روشنفکرها با احترام و به نیکی یاد میکنند.
اصولاً غربیها کسانی را انسان میدانند که مانند خودشان فکر میکنند. شما در رسانههای آنها میبینید که نسبت به مردم متوسط و متوسط به پایین و اقشار ضعیف ایران با توهین و تحقیر صحبت میکنند، اما در مقابل از غربگراها و روشنفکرها با احترام و به نیکی یاد میکنند.
مطلب قابل توجه دیگر این است که غربیها همیشه در تحلیل رفتار مردم ایران دچار اشتباه بودهاند. مردم ایران دیندار هستند، طرفدار ائمه هستند، طرفدار پیامبر عظیمالشأن اسلام هستند و حکومتی را میخواهند که هم اسلامی باشد و هم آبادانی داشته باشد. بنابراین کسانی که به نامزدهای انتخاباتی رأی دادند، منحصر به آنها نبودند. به همین دلیل وقتی مردم ایران دیدند که در جریان فتنه بعضیها بدون سند به نظام تهمت زدند، حتی هواداران آن نامزدها صف خود را از آنها جدا کردند و به همراه مردم در راهپیمایی شرکت کردند.
با خبرنگارشان چه کردند؟
اگر برخی نخبگان ما در این جریان بر خلاف مردم حرکت کردند، به این دلیل بود که تحت تأثیر گفتمان غرب قرار گرفته بودند. همان کسانی که در دههی 60 و در مواجههی باغرب، انقلابیتر از خود امام بودند و حتی در اواخر عمر امام(ره) انقلاب را به سازش با آمریکا متهم میکردند، بهتدریج نسبت به غرب و پارادایم غربی دچار انفعال شدند و یک حالت شرمندگی به آنها دست داد که گویی ما به غربیها بدهکار هستیم. در حالی که ما به غربیها هیچ بدهی نداریم و حتی طلبکاریم. غربیها بودند که به صدام سلاح شیمیایی دادند، غربیها هستند که به اسرائیل کمک میکنند، غربیها هستند که به کشورهای همسایهی ما تجاوز کردهاند و غربیها هستند که از جنگ جهانی دوم به این طرف در سراسر جهان استعمار میکنند. امروز چطور با مسلمانها و ایرانیها برخورد میکنند؟ تا چه اندازه حقوق بشر در غرب پایمال میشود؟ در آمریکا اگر خبرنگاری مثل «هلن توماس» به اسراییل حمله کند و یا مثل «اکتیوا نصر» از مخالفین سیاستهای آمریکا تمجید کند از کار اخراج میشود.
امروزه اکثریت جهان پذیرفته است که ایران مقتدرتر از گذشته است. نهم دی و 22 بهمن 1388 نهتنها انسجامی در ایران پدید آورد، بلکه در خارج از مرزهای ما به غربیها نشان داد که ایران کشوری مقتدر و توانمند است. غربیها و مخالفان ایران نهتنها سرخورده شدند، بلکه دریافتند بیش از آنچه که تصور میکردند، ایران مقتدر است.
وقتی با غربیها صحبت میکنیم، آنها هم به این اقتدار اذعان دارند، اما آنچنان از جمهوری اسلامی نفرت دارند که بهراحتی دستبردار نیستند. با تمام این اوصاف، آمریکاییها ناچارند واقعبینانهتر با ما برخورد کنند، چون اگر این روند را ادامه بدهند، بیتردید موقعیت خود را در خاورمیانه را از دست خواهند داد.