
حضرت آیتالله خامنهای در سالهای اخیر با اشاره به وضعیت کنونی جهان غرب، تمدّن مادّی و غربی را در مسیر زوال و فرسایش دانسته و تأکید کردند که نشانههای این انحطاط بهتدریج آشکار میشود؛ موضوعی که حتی اندیشمندان غربی نیز آن را تصدیق کردهاند. ایشان این روند را یکی از عوامل امیدبخش برای آینده تمدّن اسلامی توصیف میکنند: «
امروز دنیای غرب در بنبست فکری و بنبست تئوریک است؛ خیلی از مسائل دنیا برایشان غیر قابل توجیه است، غیر قابل فهم است؛ با آن نگاه لیبرال ـ دموکراسی که اینها داشتند نمیسازد خیلی از این چیزهایی که امروز در دنیا هست. امّا برای ما نه، برای ما همه چیز قابل حل است. نقش انسان، نقش ارادهی انسان، نقش توکّل به خدا، نقش حرکت تاریخ، مسئلهی مهدویّت و آیندهی قطعی اسلام، یک چیزهایی است که برای ما روشن است، برای آنها [نه]؛ ندارند، فاقدند، دستشان خالی است.»
۱۴۰۱/۰۶/۱۲
همایش «ما و غرب؛ در آراء و اندیشهی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» آبانماه سال گذشته فعالیت خود را آغاز کرد و دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ نشست پایانی آن با حضور اساتید، پژوهشگران و نخبگان علمی و سیاسی در مرکز همایشهای بینالمللی صدا و سیما برگزار شد.
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «ما و غرب» در گفتوگو با خانم دکتر عاصمه قاسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و جامعهشناس در حوزه مطالعات زنان، نگاه غربی به زن و خانواده و ارائه الگوی سوم زن ایرانی بهعنوان آلترناتیو فرهنگی را بررسی کرده است.
یکی از مقولات مهمی که در نقد غرب باید مورد توجه قرار گیرد مقوله جایگاه و نگاه به زن و خانواده است. در این مورد برای ما توضیح دهید و اینکه چارچوبهای اصلی نگاه غربی به زن چیست؟

اگر بخواهیم موضوع زن در غرب و به اصطلاح غرب مدرن، غربی که از دوران صنعتی شدن و عصر روشنگری شروع شد توصیف کنیم تناقضها و تضادهای بسیاری در رویکرد به زن قابل مشاهده است. این تناقضها منجر به افراط و تفریطهای بسیاری در موضوع زنان شده و آسیبها و پیامدهای جدی برای زندگی زنان به همراه داشته است.
از نمونههای تناقض آن است که در روزگاری در همین یکی دو قرن پیش در دنیای غرب برای زنان «ایدئولوژی خانهنشینی» بهعنوان مسیری برای «زن ایدهآل
« بودن مطرح میشد و با تفکیک کردن حوزه عمومی و خصوصی، از نقص زنان برای حضور در عرصه فعالیتهای عمومی پردهبرداری میکردند و به همین دلیل از حضور منع میشدند. در حالیکه در همان زمان چرخهای صنعت تازه راه افتاده غرب برای بازار کار به دنبال نیروی ارزانی بود که زنان بخش مهمی از آن نیرو را تأمین میکردند و به دنبال کشاندن زنان به حوزه کار بودند.
این رویکردهای متضاد فقط خاص صاحبان سرمایه و قدرت نبوده است بلکه متفکران و اندیشمندان غربی هم در بر میگرفت. در زمانیکه خردورزی و انسانمداری محور شروع دوران مدرن در غرب بود اندیشمندان مهمی همچون ژان ژاک روسو معتقد بودند «قوه تعقل زنان برای درک اندیشههای تجریدی کاملاً ضعیف و ناقص است». اساساً در تفکر مدرن کلاسیک حقوق زنان جایی نداشت. به همین دلیل تا ۱۵۰ سال پس از انقلاب فرانسه و برپایی جمهوری مدرن سکولار در فرانسه زنان در این کشور حق رأی نداشتند. شاید گفته شود نگاههای مختلف همیشه وجود داشته؛ مهم نتیجه است. دقیقاً آنچه در خصوص زن در غرب قابل توجه است این موضوع است که تضادهای بینشی و نگرشی و رفتاری نسبت به موضوع زن سبب شده نظام سرمایهداری که مبتنی بر سود و منفعت شکل گرفته است و در دوران مدرن و پسامدرن نظام غالب دنیای غرب را شکل داده است از این تضادها نهایت سوء استفاده را داشته باشد و عملا زن کالایی شود که اهداف نظام سرمایهداری را برآورده میکند. از این رو، امروز شعارهای زیبایی همچون «آزادی زن
«، «اختیار زن» و «بدن من» در حالی بیان میشود که استثمار و شیءوارگی زنان در عرصههای مختلف جامعه غربی به عنوان امری مسلم مشاهده میشود و به نوعی هر کدام بهای دیگری فرض میشود و به راحتی در فرآیند جامعه پذیری زنان و مردان وارد میشود.
اختیار زن بر بدن در حالی مهم میشود که نظام نئولیبرالیسم بدن زن را بهترین ابزار برای پیشبرد اهداف خود در فیلم، رسانه، تبلیغات و حتی در سیاست و جامعه استفاده میکند. در مراسمهای رسمی سیاسی فرم پوشش مردان یک شکل است در حالیکه در اینگونه مراسمها، زنان باید صحنهای از مسابقه برندهای و مارکهای لباس را به نمایش بگذارند. در هر حال برخی با اتکا بر موضوع «عاملیت زنان» و عدم انفعال زنان، بر رویکرد غربی به زن مهر تأیید میزنند و با توجیه «عقلانی» (از نوع رویکرد نظری مدرن) زنان را انسانهای آزادی میدانند که با یک محاسبه عقلانی از نوع سود و ضرر اینگونه انتخاب کردهاند که آزادی -آن هم از نوع القاء شدهی آزادی مطلق- اینقدر ارزشمند است که بهرهکشی و تبعیض را در ابعاد دیگر بپذیرند.
در پاسخ اینگونه استدلالها بیان چند سوال ضروری است: تعریف آزادی چیست؟ آیا در زندگی اجتماعی و روابط، چیزی به نام آزادی مطلق وجود دارد؟ در رابطه دوگانه ساختار و عاملیت مگر میتوان فقط عاملیت را دید و ساختارهای شکل دهنده که در دنیای غرب با محور لیبرالیسم و نئولیبرالیسم شکل گرفته در انتخابهای زنان تاثیر نداشته باشد؟ در واقع مرتبط کردن آزادی و اختیار زن به مفهومی به نام عاملیت در دنیای غرب توجیهی برای پوشاندن اهداف استثماری در جهت استفاده از زنان است. بنابراین چارچوب اصلی نگاه غرب به زن را همان ایدئولوژی سود و سرمایه تشکیل میدهد بنابراین زن با تمام ظرفیتها و استعدادهایش و اختیاراتش، کالایی دیده میشود تا بتواند کارکرد درستی برای نظام مسلط باشد. درست است در فضای جامعه غربی زنانی هم توانستهاند گوهر ناب خود را به عنوان انسان ارزشمند دریابند و از فضای غالب تفکری به دور باشند لیکن مسائل و چالشهای زندگی زنان غربی حاکی از گرفتار شدن اغلب آنها در قواعد حکمرانی شیءانگاری است.
یکی از شعارهای غربیها آزادی زنان است. این آزادی چه درون مایهای دارد؟

درونمایه آزادی زن در غرب منعکسکننده ایدئولوژی لیبرالیسم و فمینیسم لیبرال است که در خود تناقضهای جدی درونی دارد. از این جهت، ادعای برابری زن و مرد در همه عرصههای اجتماعی مطرح میشود و از سویی دیگر، برابری حقوق و جایگاه با رویکرد «مبادلهای» نظام سرمایه باید همخوانی داشته باشد. از این منظر است که ظاهراً درونمایه آزادی زن غربی، برابری زن و مرد در جامعه و اختیار کامل زن بر خود را نشان میدهد، لیکن در عمل بازتولیدکننده ارزشهای نظام سرمایهداری لیبرال است که اساس آن سوداگری و کسب منفعت است و پیامدهای متضادی دارد. از یک طرف، جنسزدایی و جنسیتزدایی و شبیهسازی زنان به مردان بدون لحاظ تفاوتها است و فارغ کردن زنان از ـ بهاصطلاح آنها ـ همه قیودی است که او را از خدمت به نظام مسلط سرمایهداری منع میکند. از سوی دیگر، استفاده ابزاری از جنسیت و جنسی کردن جامعه و نگاه کالایی به جنسیت زنانه رخ میدهد، چرا که سود کارخانههای لوازم آرایشی و برندهای پوشاک و صنعت زیبایی و جراحی پلاستیک و منفعت اصحاب قدرت و ثروت، تعیینکننده آزادی میشود. بنابراین، سادهانگاری است که مفهوم زیبا و فطری «آزادی» را رهآورد دنیای غرب برای زنان بدانیم، بلکه «آزادی» دستاویزی برای غرب است تا بتواند آزادی واقعی زن، که همان آزادی فکر و اندیشه و عمل بهعنوان یک انسان است، را محدود کند و صرفاً در چارچوب منافع نظام سرمایهداری از آن استفاده کند.
الگوهای غربی در نگاه به زن و پوشش که به بسیاری از جوامع نیز سرایت کرده، چه مصائبی برای زنان داشته است؟

از قرن نوزدهم به بعد در شرایطی که زنان در غرب حتی حق مالکیت بر خود را نداشتند و استیفای حقوق زنان و مبارزه علیه تبعیض به طور عمومی مطرح شد، یکی از محورهای اصلی که فمینیستهای موج اول هم دنبال میکردند اصلاح لباس بود. آنها ادعا داشتند که آن گونه پوشش و لباس مانع حضور و فعالیت زنان در عرصه عمومی میشود!
با شکل گیری موج دوم فمینیست در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، موضوع آزادی لباس و پوشش و روابط آزاد زن و مرد بیشتر از گذشته زن غربی را درگیر کرد
. در یک برداشت سطحی، آزادی زنان امروزه نتیجه آن تلاشها از جمله اصلاح پوشش پنداشته میشود، لیکن تجربه زیسته زن غربی چه میزان برابری نقش و جایگاه را در خانواده و جامعه ناشی از بی پوششی نشان میدهد؟ فعالیت جدی جریانهای مختلف فمینیستی در چند دهه اخیر در غرب برای دستیابی به برابری و زدودن نگاه دون پایه به زنان که هدف فمینیستهای نخستین بوده؛ و نقدهای جدی مطالعات فمینیستی به نگاههای فرودستانه به بازنمایی و عاملیت زنان در رسانه؛ و تلاشهای مستمر زنان برای حقوق و دستمزد یکسان و فرصتهای برابر در عرصه اشتغال؛ و آسیبهای جدی در حوزه خانواده و روابط خانوادگی نمونه شواهدی بر این ادعاست که زنان با آزادی پوشش به نقش و جایگاه یکسان در جامعه دست نیافتند. آزادی پوشش و روابط جنسی در غرب برای زنان نه تنها تحفه ای به ارمغان نیاورده بلکه آنها را در معرض بیشتر آزار و اذیت و تعرض قرار داده است. آزادی پوشش نه تنها جایگاه فرادستی برای زنان نداده است بلکه با توجه به اجتماعی شدن امر بدن زن، تنزل رویکرد به زن و متمرکز شدن بر بدن در روابط اجتماعی را به همراه داشته است
از قرن نوزدهم به بعد، در شرایطی که زنان در غرب حتی حق مالکیت بر خود را نداشتند و موضوع استیفای حقوق زنان و مبارزه علیه تبعیض بهطور عمومی مطرح شد، یکی از محورهای اصلی مورد تأکید فمینیستهای موج اول، اصلاح لباس بود. آنان ادعا میکردند که آنگونه پوشش و لباس، مانع حضور و فعالیت زنان در عرصه عمومی میشود!
با شکلگیری موج دوم فمینیسم در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، موضوع آزادی لباس، پوشش و روابط آزاد زن و مرد، بیش از گذشته زن غربی را درگیر کرد. در برداشتی سطحی، آزادی امروز زنان نتیجه آن تلاشها، از جمله اصلاح پوشش، تلقی میشود؛ اما تجربه زیسته زن غربی تا چه اندازه برابری نقش و جایگاه در خانواده و جامعه را بهواسطه بیپوششی نشان میدهد؟ فعالیت جدی جریانهای مختلف فمینیستی در چند دهه اخیر برای دستیابی به برابری و زدودن نگاه دونپایه به زنان که هدف فمینیستهای نخستین بوده، و نقدهای جدی مطالعات فمینیستی به نگاههای فرودستانه به بازنمایی و عاملیت زنان در رسانه، و تلاشهای مستمر زنان برای حقوق و دستمزد یکسان و فرصتهای برابر در عرصه اشتغال، و آسیبهای جدی در حوزه خانواده و روابط خانوادگی، نمونه شواهدی بر این ادعاست که زنان با آزادی پوشش به نقش و جایگاه یکسان در جامعه دست نیافتند. آزادی پوشش و روابط جنسی در غرب برای زنان نهتنها تحفهای به ارمغان نیاورده، بلکه آنها را در معرض آزار و اذیت و تعرض بیشتری قرار داده است. آزادی پوشش نهتنها جایگاه فرادستی برای زنان نداده است، بلکه با توجه به اجتماعی شدن امر بدن زن، تنزل رویکرد به زن و متمرکز شدن بر بدن در روابط اجتماعی را به همراه داشته است.
رهبر انقلاب چندسال قبل تصریح کردند: «در مسئلهی زن، موضع ما در قبال مدّعیان ریاکار غربی، موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش دانشجوها در دانشگاه از من پرسیدند که شما در فلان قضیّه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم؛ من هجومی دارم. در قضیّهی زن این جوری است؛ دنیا مقصّر است. «دنیا» که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفهی غربی و فرهنگ غربی موجود؛ البتّه غرب متجدّد و به قول خودشان مدرنیته...» این موضع مطالبه و هجوم به قول ایشان در فضای دانشگاهی، بینالمللی و فرهنگ چگونه باید شکل بگیرد؟

مطالعه تطبیقی زن در غرب و در ایران، بهخصوص در دهههای اخیر، نشان میدهد موضع ما نسبت به موضوع زن در رویکرد غربی باید تهاجمی باشد، نه تدافعی. همانطور که رهبر انقلاب بیان فرمودند، ما در قضیه زن طلبکار هستیم که چگونه انسانیت، شأنیت و کرامت زن در نگاه غرب مدرن به تاراج رفته است، در حالیکه مدعی حقوق زنان هم هستند. برای اجرای این راهبرد، یعنی تهاجم به موضع زن در غرب، باید سناریویی دقیق و هوشمندانه طراحی کرد و بر اساس قواعد علمی عملیاتی کرد. اولین گام در طراحی این سناریو، پردهبرداری از ساختار تبعیضآمیز غربی است که زن را به اسارت صاحبان قدرت و سرمایه درآورده است. در این مرحله باید از شبکه درهمپیچیده قدرت، ثروت و گفتمان آزادی و اختیار زنان رونمایی شود؛ گفتمانی که در بستر تاریخی ـ اجتماعی غرب مدرن شکل گرفته و در لایههای عمیق و غیرسطحی آن، کالاآنگاری زن و شهروند درجهدومی آن معنا بخش است.
دومین گام، و البته مهمترین گام در انجام این تهاجم به غرب، نشان دادن آلترناتیوها یا الگوهای بیبدیل برای زنان در غرب است. تهاجم فقط با نقد رویکرد متقابل کامل نمیشود و نیاز به ابداع و الگوسازی دارد. در حوزه زنان، الگوی سوم زن ایرانی که الگوی نه شرقی نه غربی است، نگاهی به زن را معرفی میکند که فارغ از نگاههای جنسی و جنسیتی، اختیار و آزادی برای زنان قائل است، در حالیکه در قواعد این نگاه، سود و منفعت لیبرالیسم جایی ندارد. در گفتمان الگوی سوم زن، انسانیت و کرامت زن دال مرکزی را تشکیل میدهد. ما حتماً میتوانیم بر روی الگوی سوم زن بهعنوان آلترناتیو زن غربی متمرکز شویم و در سطح جهانی گفتمانسازی کنیم، لیکن لازم است ابتدا الگوی سوم زن در شریانهای مختلف جامعه ایران و در قوانین و قواعد فرهنگی و اجتماعی جریان پیدا کند. چهبسا زنانی که در جامعه امروز ایران تجلی الگوی سوم زن هستند که نهتنها نیاز به تصویر کشیدن آنها است، بلکه چارچوبهای فرهنگی، اجتماعی و حقوقی متناسب با این الگو باید ایجاد شود تا پیروی از این الگو فقط به سبب باور دینی و انقلابی عدهای نباشد، بلکه بهعنوان الگویی نجاتبخش برای همه زنان معرفی شود؛ الگویی که همراه با عزت، کرامت و بهدور از آسیبهای اجتماعی و حقوقی است که الگوهای قبلی زنان داشتهاند. البته که فقط قوانین تغییر ایجاد نمیکنند؛ تغییر رویکرد به موضوع زن از مقوله تغییرات فرهنگی است که بسیار اهمیت دارد. زمانی ورود عرصههای مختلف علمی، دانشگاهی و فرهنگی در تهاجم به موضع غرب در موضوع زن اثرگذار و نتیجهبخش است که ساختارها و نهادهای مربوطه از سیطره نگاههای جنسیتزدهای که همچنان باور به نقش و جایگاه زنان در عرصه اجتماع ندارند، رها شوند.
برخی در داخل به دنبال ترویج الگوهای غربی در قبال زنان هستند. راهکار چیست؟ چگونه باید با آن مقابله کرد؟

رهبر معظم انقلاب بر موضوع «قوی شدن» بسیار تأکید دارند. این قوی شدن باید در همه عرصهها اتفاق بیفتد. اگرچه لازم است از منظر جنگ شناختی، در خصوص مقابله با مروجین الگوهای غربی زن ورود پیدا کرد و بسترهای مهم ترویج این الگوها، از جمله رسانه و شبکههای اجتماعی، مورد توجه و بررسی قرار گیرد و راههای مقابله در این بسترها طراحی شود، لیکن ما در حوزه قوانین و سیاستگذاریهای حوزه زنان نیاز به قوی شدن داریم. زمانی که قوانین و سیاستگذاریهای حوزه زنان منعکسکننده کرامت و ارزش انسانی آنان باشد و به دنبال حل مسائل و آسیبهای زنان باشد، قطعاً بهترین شیوه تبیین و ترویج است. آنگاه که در جامعه، از منظر الگوی سوم، زن نقشآفرین اصلی خانواده و عضو مؤثر جامعه در نظر گرفته شود و این حضور در عرصههای مختلف خانوادگی و اجتماعی تبدیل به ارزش شود و برنامهریزیها در جهت فراهم کردن فضای کنشگری مطلوب و بدون مانع باشد، بهترین نوع تقابل با الگوهای غربی رقم خواهد خورد. به جرأت میتوان گفت با اتکا به منظومه فکری رهبری در اهمیت موضوع زنان، قوی شدن در حوزه زنان در دو ساحت نظری و سیاستگذاری، یکی از مهمترین راهکارها برای تهاجم غرب در عرصه فرهنگی است.