حضرت آیتالله خامنهای، جنگ احد را نمونهای درسآموز در برخورد با هراسافکنی دشمن میدانند و در اینباره میفرمایند: «در جنگ اُحد، مسلمانها ضربه خوردند؛ شخصیّتی مثل حمزه سیّدالشّهدا به شهادت رسید؛ شخصیّتی مثل علیّبنابیطالب (علیه السّلام)، امیرالمؤمنین، سرتاپا مجروح شد؛ به خود شخص شخیص پیغمبر اکرم ضربه وارد شد؛ تعدادی شهید شدند؛ [وقتی] برگشتند مدینه، منافقین دیدند زمینهی خوبی است برای وسوسه کردن، برای بهرهبرداری تبلیغاتی از این وضع، شروع کردند وسوسه کردن: اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ [گفتند] «همه علیه شما دست به دستِ هم دادهاند، بترسید»؛ بنا کردند اینها را بیان کردن. خدای متعال به خاطر این قضیّه وحی نازل کرد؛ آیهی قرآن [میفرماید:] «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَهُ فَلا تَخافوهُم»؛ این شیطان است که دوستان خودش را دارد میترساند، از آنها نترسید. مشت محکم قرآن بر دهان منافقین وسوسهکننده فرود آمد.» ۱۴۰۳/۱۰/۰۲
به مناسبت ایام سالگرد جنگ احد و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا،رسانهKHAMENEI.IR در گفتوگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام،عوامل شکلگیری جنگ احد و تدابیر پیغمبر در آن را تشریح کرده و به بررسی ابعاد جنگ روانی دشمن در جنگ احد و درسهایی برای زندگی امروز پرداخته است.
جنگ اُحد یکی از مقاطع مهم تاریخ اسلام است که درسها و عبرتهای گوناگونی دارد. لطفاً بفرمایید که چه چیزی موجب شد مسلمانان پس از پیروزی در جنگ، مغلوب شوند و تعداد زیادی از مسلمانان شهید و مجروح شوند؟ جنگ احد بعد از پیروزی بزرگ مسلمانان در جنگ بدر اتفاق افتاد و آن هم به قصد انتقام و اعادهی حیثیت و جبران شکست سختی که قریش به عنوان قدرت بزرگ و برتر منطقهی عربی در جنگ بدر متحمل شده بود، میخواست که به این اهداف برسد و اصلاً کار اسلام را یکسره کند. لذا با همهی امکانات خود به مصاف اسلام آمد. مسلمانها هم با پشتوانهی پیروزی جنگ بدر با آمادگی حرکت کردند. اما اولین ضربه را مسلمانها قبل از رویارویی، از طریق منافقان دریافت کردند. به این معنا که پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله پس از شور و مشورتی که با اصحاب خود داشتند، بنا را بر این گذاشتند که به میدان بروند و با دشمن مقابله کنند؛ دشمنی که قصد حمله به مدینه را دارد. اما عبدالله بن اُبَیّ بن سلول، رئیس جریان نفاق، به بهانهی اینکه چرا در ورودی شهر با دشمن مقابله نمیکنید و تجربهی ما نشان داده است که اگر در میدان با دشمن بجنگیم شکست میخوریم، گفت که من به این عملیات نخواهم آمد، شکست ما قطعی است و نخواهم آمد. این را از روی دلسوزی نگفت، کلامش برای ضربه زدن به اسلام بود، او که منافق بود سخنش تأثیر گذاشت و حدود یک سوم سپاه هزار نفری اسلام تحت تأثیر سخنان او از حرکت با پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله خودداری کردند.
بنابراین لشکر اسلام که میخواست با دشمنی که حدود سه هزار نفر بودند مقابله کند، بالغ بر هفتصد نفر بیشتر نبودند. اما اینکه چرا آن پیروزی به شکست انجامید، دلیل عمدهاش نافرمانی از رسول خداست. یعنی آن وجود مقدس وقتی به میدان آمدند، منطقهی آسیبپذیر اردوی سپاه اسلام را به خوبی تشخیص دادند. پنجاه نفر را تعیین کردند، فرمودند که ما چه پیروز بشویم چه شکست بخوریم، تا من فرمان ندادم این منطقه را ترک نکنید؛ چون ممکن است دشمن از پشت حمله کند و لذا وقتی جنگ آغاز شد، با اینکه دشمن از نظر نیرو، نفرات و امکانات برتری داشت، ولی مسلمانها با روحیهی بالایی که داشتند و ایمانی که در بسیاری از آنها وجود داشت، غلبه کردند؛ یعنی دشمن شکست خورد.
متأسفانه، اکثر آن افراد، یعنی همان پنجاه نفری که پیامبر صلّیاللهعلیهوآله برای حفاظت از تنگهی عینین به آنها مأموریت داده بود، با مشاهدهی شکست دشمن، فرمان رسول خدا را نادیده گرفتند و به طمع جمعآوری غنائم پایین آمدند. این اقدام باعث شد که دشمن و نیروهای فراری که هنوز وارد عمل نشده بودند، به همراه نیروی تحت امر خالد بن ولید، بهطور ناگهانی حمله کنند.
در واقع، این حرکت بهعنوان تیری در تاریکی بود؛ اگر مسلمانها این منطقه را حفاظت نمیکردند، میتوانستند غافلگیر شوند و متأسفانه همین اتفاق نیز افتاد. آنها از سمت دشمن حمله کردند و تنها پنج نفر باقی ماندند که به شهادت رسیدند. در حالی که مسلمانان به خیال اینکه دشمن شکست خورده و عقبنشینی کرده است، از حالت رزمی خارج شده و مشغول جمعآوری غنائم بودند، در حقیقت محاصره شدند و اینگونه بود که آن پیروزی بزرگ اولیه متأسفانه به شکست تبدیل شد.
[دریافت فیلم] اتفاقات پس از اتمام اولیه جنگ احد را مقداری توضیح بفرمائید و اینکه تدبیر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله مبنی بر اینکه تنها کسانی که در جنگ احد بودهاند باید در حمراءالاسد شرکت کنند، بر چه اساسی بوده است؟ دشمن وقتی که پیروز شد، امداد الهی به این صورت به یاری مسلمانان آمد؛ چون احد در منطقهی شمالی مدینه واقع شده بود و مشرکان هم از جنوب آمده بودند، چون تنها راه ورود به مدینه به صورت نظامی، لشکر منظّم منطقهی شمالی مدینه بود و جنگ احد هم در شمال مدینه واقع شد. اینها میتوانستند راحت حمله کنند داخل مدینه، چون نیروهای مسلمان از نظر نظامی آشفته شده بودند، شکست خورده بودند و فرار کرده بودند و مدینه دفاعی نداشت. اما خدا این گونه خواست که ابوسفیان، فرماندهی مشرکین و بقیهی سران لشکر دشمن در آن موقع متوجه حمله به مدینه نشدند. از مدینه عبور کردند و رفتند جنوب مدینه یک مقداری گذر کرده بودند در جایی به نام حمراءالاسد توقف کرده بودند برای استراحت، آنجا بود که یک دفعه ابوسفیان به فکر این افتاد که مگر ما نیامده بودیم اسلام را نابود کنیم، درست است اینها شکست خوردند ولی پیغمبر زنده است و مدینه باقی مانده. لذا تصمیم به برگشت گرفتند.
خبر به پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله رسید. حالا موقعی بود که دیگر حضرت و لشکر شکستخوردهی مسلمین به مدینه برگشته بودند و شهدا را دفن کرده بودند و طعم تلخ نافرمانی پیغمبر را چشیده بودند. اینجا حضرت وقتی شنید، دشمن قصد برگشت دارد، به مردم فرمان داد که آماده شوید و برای اینکه درحقیقت منافقان را رسوا کند و آنهایی که کوتاهی کردند و در یاری سپاه اسلام فرمان پیغمبر را نادیده گرفتند و به مصاف دشمن نیامدند، فرمود که فقط کسانی میتوانند در این عملیات و در این مقابله با ما حضور داشته باشند که در احد حاضر بودند. لذا آن افراد، چه منافقین، چه افرادی که تحت تأثیر منافقین قرار گرفته بودند، حق حضور در لشکر اسلام را نداشتند. حالا بازماندهی همان لشکر، حتی خیلیها که زخمی بودند با دست و سر بسته و اینها اینجا اطاعت کردند و آمدند و رفتند به مقابلهی دشمن در همان منطقهی حمراءالاسد مستقر شدند.
ابوسفیان که فکر میکرد مسلمانها بعد از آن شکست دیگر امکان مقاومت ندارند، روحیهشان را باختهاند و در مقابل، اینها میتوانند راحت به مدینه دست پیدا کند، وقتی آمادگی مسلمانها را دید که به این سرعت سازماندهی پیدا کردند و دوباره به میدان آمدهاند، جا خورد. به خصوص با یک عملیات روانی که پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله به کار بست و آن اینکه به لشکر خود شبانه فرمان داد که در ۵۰۰ نقطه با فواصل مشخص آتش برافروزند و این شعلهها که حجم اردوی سپاه اسلام را بیشتر جلوه میداد و صدای مناجات مسلمانها احتمالاً شیحهی اسبان آنها، اینها را وقتی ابوسفیان دید، جا زد و احساس کرد اگرچه پیروز شدند ولی مسلمانها به قصد انتقام به این سرعت آماده شدند، لذا امکان مقابله با اینها نیست و عقب نشست و این لشکرکشی مجدد اسلام به جنگ منتهی نشد.
[دریافت فیلم] این تدبیر نبی مکرم اسلام حاوی چه پیامی بود که فقط افرادی که در جنگ احد بودند در این غزوه شرکت کنند؟ در حقیقت، هدف این بود که نشان دهند اگر به سعادت و پیروزی معنوی و مادی خود اهمیت میدهید، باید مطیع امر رهبری اسلام باشید. نباید اینگونه باشد که فرمان رسول خدا، که خود پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله در لباس رزم به این حرکت وارد شده و آن را رهبری میکند، نادیده گرفته شود. حالا حدود ۳۰۰ نفر تحت تأثیر تبلیغات منافقین حضور پیدا نکنند. در واقع، این افراد مسلمان واقعی نیستند و با عمل خود، آب به آسیاب دشمن میریزند.
البته حساب خود منافقین که عالمانه و عامدانه این کار را کرده بودند و پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله با این وسیله میخواهد آنها را رسوا سازد به کنار، اما آنهایی هم که تحت تأثیر، یعنی منافق نبودند ولی تحت تأثیر فضاسازی منافقین قرار گرفتند و ناخواسته به اسلام خیانت کردند بفهمند که اگر دنبال سعادت هستند باید پیروی از پیغمبر بکنند نه تحت تأثیر تبلیغات ولو به ظاهر منطقی و حساب شدهی دشمن قرار بگیرند. لذا دیگر هم پیش نیامد. یعنی منافقین بعد از این سعی کردند فتنه بکنند و دل مردم را خالی کنند، مثلاً در جنگ بزرگ بعدی، جنگ احزاب که خیلی سرنوشتساز بود، منافقین دوباره شروع کردند که مردم برای چه میجنگید؟ دیگر کارتان تمام است، این بار یک ائتلاف گسترده قریش و یهود و مشرکان دیگر همه دست به دست هم دادند، زن و بچههایتان بیپناهند و رها کنید و... ولی مردم دیگر تحت تأثیر قرار نگرفتند و اینجا بود که نشان داد آن حرکت پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله جهت تنبّه جامعه و درس گرفتن و عبرت گرفتن آنها بسیار مؤثر بوده که در خندق خودش را کاملاً نشان داد.
از منظر تحلیلی این اقدامی که نبی مکرم اسلام صلّیاللهعلیهوآله کردند چه پیامی برای امروز ما میتواند داشته باشد؟ در دوران زعامت حضرت امام خمینی و در دوران زعامت حضرت آقا برای ما اثبات شده است اولاً رهبری نظام به عنوان نیابت امام عصر عجل اللّه تعالی فرجه و تحت هدایت آن وجود مقدس قرار دارد و وقتی در یک عرصهای تصمیمی میگیرند، رهنمودی میدهند آن تصمیم و رهنمود عین حقیقت است و تجربه هم اثبات کرده است که بهترین راه برای سعادت جامعه، حفظ انقلاب، مقابله با توطئههای دشمنان همان تدبیر و تصمیمی است که رهبر گرفته است. اگر اطاعت کنیم و تجربهی تاریخی ما هم نشان داده است هر وقت اطاعت کردیم از رهبری و رهنمود او را عمل کردیم ــ اینکه عرض میکنم عمدتاً متوجه مسئولان و دستاندرکاران قوای سهگانه است ــ ما به موفقیتهای بزرگی نائل شدیم و هرگاه نادیده گرفتیم و عمل نکردیم یا احساس کردیم خودمان بهتر از رهبر میفهمیم و آن را عمل کردیم، تبعات شوم آن را مشاهده کردیم. تجربهی تاریخی چه در عصر ما و چه بالاتر از آن در عصر رسول اللّه صلّیاللهعلیهوآله همانطور که اشاره شد کاملاً این ادعای بنده را اثبات میکند.
رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل حوادث مختلف از چند کلیدواژه همچون جنگ نرم، جنگ ترکیبی، جنگ روایتها، استفاده کردهاند. اگر یک گذری به تاریخ داشته باشیم، در جنگ احد چه اتفاقی در حوزه جنگ روانی دشمن افتاد؟ دشمن اول با جنگ سخت وارد شد که انتقام جنگ بدر را بگیرد و اسلام را ریشهکن کند، حتی برای اینکه خشم و انتقام را در مردم مکه زنده نگه بدارد، سران قریش دو سیاست را در مکه اعمال کردند؛ یکی اینکه کسی حق ندارد بر کشتههای جنگ بدر بگرید، یعنی این بغضها و کینهها را در دلشان زنده نگه دارند، دفعهی بعد که با اسلام مواجه میشوند با همهی وجود و نفرت و کینهای که دارند با اسلام مقابله کنند. دوم هم گفتند همین ضربهی حیثیتی که خوردیم کافی است، شکست و کشته شدن هفتاد نفر که بسیارشان از بزرگان قریش بودند، کافی است و دیگر کسی حق ندارد برای آزادی اسیران اقدام بکند که اعتبار ما شکسته نشود. مورد اول را با شدت و حدّت انجام دادند؛ یعنی گریه نمیکردند بالاخره پدر، برادر، همسرشان کشته شده بود و این بغضها را در دل خودشان نگه داشته باشند. مورد دوم را غیررسمی عمل نکردند یعنی فرستادند افرادی را به مدینه و برای آزادی اسرا اقدام شد.
در جنگ احد، وقتی با آن روحیه انتقام شدید وارد شدند، نیروی نظامیشان سه هزار نفر بود که هفتصد سوار نظام داشتند که مسلمانها ابداً یک چنین امکانی را نداشتند، هفتصد نفر مسلمانها بودند و امکاناتشان بسیار ضعیف بود و کفار به پیروزی خودشان یقین داشتند، اما وقتی در همان مرحلهی اول شکست خوردند، درواقع عملیات ترکیبیشان اینجا شروع شد با عملیات روانی علیه مسلمانان و تشویق خودشان که روحیهشان را از دست داده بودند. اینها ۱۴ نفر زنان آوازه خوان را از مکه که زنان سرشناسی هم بودند به سرکردگی هند جگرخوار ــ که از این به بعد جگرخوار خوانده شد ــ آورده بودند که وقتی دیدند روحیهشان دارد متزلزل میشود با خواندن اشعاری آنها را دعوت به ایستادگی، عدم فرار و این چیزها میکردند. ولی خب اینها هم برای خودشان فایده نداشت چون یک دفعه همان شکست بدر در ذهنشان مجسم شد و گریختند.
میبینیم که دشمن برخی از بتهای خود را با خود آورده بود و به همین دلیل شعار میدادند: «لنا عزی و لا عزی لکم»؛ یعنی ما بت عزی را داریم و شما ندارید. یا برای بت «هبل» شعار میدادند. در این شرایط، برخی از مسلمانها که ایمانشان تازه بود، ممکن بود تحت تأثیر قرار بگیرند و فکر کنند که اینها پیروز شدهاند. نکند پیروزی آنها به خاطر خدایان باطلشان باشد! به همین دلیل، پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله برای خنثی کردن اقدام ابوسفیان و امثال او به امیرالمؤمنین فرمود که به آنها پاسخ بدهد. لذا حضرت میفرمود: «لنا مولا و لا مولا لکم»؛ ما مولایی داریم که خداست و شما ندارید. امیرالمؤمنین به همین صورت به شعارهای دیگرشان پاسخ میداد تا نتوانند در جنگ روانی علیه مسلمانها موفق شوند.
به هر صورت، مسلمانها شکست خورده بودند و روحیهی بسیاری از آنها تضعیف شده بود. در این شرایط، برای بازگرداندن روحیه و امید در آنها، آیات زیادی نازل شد که علت شکست را تبیین میکرد. این آیات بیان میکردند که هرگاه شما خدا و پیغمبرش را اطاعت کنید، موفق خواهید بود و این شکست نتیجهی همان کوتاهی شماست. همچنین برای تسکین آنها که شهدایی داده بودند، آیاتی نازل شد که این شهدا در بهشت هستند و نزد خدا روزی میخورند. در واقع، به آنها رساندند که اگر پیغمبر را اطاعت کرده بودید، پیروزیتان کامل بود و دشمن شکستش نهایی شده بود. اکنون هم اوضاع به آن صورت نیست و شما تنها تنبیه شدهاید. با از دست دادن تعدادی از مسلمانها که اکنون نزد خدا روزی خوار هستند، اینگونه نیست که دور به نفع دشمن بچرخد. چنانچه شما کماکان با ایمان و استقامت باشید، پیروزی از آن شماست. این پیام باعث شد که روحیهی مسلمانها تقویت شود و وقتی حضرت فرمودند که برویم به مقابلهی دشمنی که میخواهد به سوی مدینه برگردد، حتی کسانی که زخمی شده بودند نیز با میل و رغبت حاضر شدند و پیغمبر را اطاعت کردند. همین حرکت باعث شد که دشمن جا بزند و به رغم پیروزیای که به دست آورده بود، از انتقام سخت مسلمانها به وحشت بیفتد و دستور عقبنشینی بدهد.
البته دشمن همچنان دست برنمیداشت. آنها اعلام کردند که وقتی میخواستند عقبنشینی کنند، هنوز انتقام بدر را نگرفتهاند و به این ترتیب عملیات روانیشان ادامه داشت. آنها وعده دادند که سال آینده در همان منطقهی بدر، کنار چاههای بدر با شما خواهیم جنگید. این را گفتند و عقب نشستند. بهطور اتفاقی، پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله سال بعد در همان زمان فرمان آمادهباش دوبارهای صادر کردند و مسلمانها، حدود ۱۴۰۰ نفر، به بدر رفتند. دشمن نیز که خودشان وعده داده بودند از مکه بیرون آمدند، اما ابوسفیان به بهانهی اینکه امسال وضع مالی خوبی نداشتهاند و درآمدهایشان خراب شده و قحطی وجود دارد، فرمان برگشت داد. این موضوع حتی باعث سرزنش مردم مکه نیز شد. میخواهم بگویم که عملیات روانی آنها همچنان ادامه داشت و پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله نیز باز هم تدبیر کردند و آن قضیه را فراموش نکردند. نیروهای مسلمان را به منطقهی بدر آوردند و این دشمن بود که سر قرارش حاضر نشد. به این واقعه اصطلاحاً غزوهی بدر الموعد گفته میشود، یعنی بدری که وعدهاش داده شده بود، اما عملی نشد.
عملیات روانی جبهه دشمن علیه دولت مسلمانان از چه زمانی آغاز شد؟ نقش حمزه در این قضایا چگونه بود؟ دشمنان دولت نوپای اسلامی بسیار بودند و دشمن اصلی قریش بود. قریش از همان آغاز هجرت پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله به مدینه و تأسیس دولت اسلام، یک عملیات ایذائی و بیشتر روحی و روانی علیه اسلام آغاز کرد. مثلاً در چند نوبت، پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله که سر جنگ نداشتند، هنوز یک ماه از هجرتشان به مدینه نگذشته بود که ابوجهل با حدود ۶۰ نفر به سمت مدینه آمد. حضرت وقتی متوجه شدند، تعدادی را به فرماندهی حضرت حمزه برای مقابله با آنها فرستادند که البته این مواجهه به جنگ کشیده نشد. دوباره در ماه بعد، عدهی بیشتری را فرستادند و حضرت دوباره سریه عبیدة بن حارث، پسر عموی خود، را فرستادند. کفار میخواستند امنیت روانی مردم مدینه را به هم بریزند و به آنها القا کنند که ما مسلمانان، چه مهاجر و چه انصار، دست از شما برنمیداریم و اینها همه در حالت اضطراب و نگرانی از حملههای دشمن باشند.
به این هم بسنده نکردند و با تحریک قبائل مشرک دیگری که در نزدیکیهای مدینه، در صحرای نجد بودند، آنها را تشویق میکردند که به اسلام هجوم بیاورند. در کنار این، مشرکان دیگری نیز بودند که به دنبال جنگ روانی و به هم ریختن افکار و آسایش مردم مسلمان، با سرودن اشعار تحریککننده ضد مقدسات مسلمین، توهین به پیامبر اسلام و نوامیس مسلمانان بودند. مثلاً کعب بن اشرف، شاعری یهودی، اشعاری علیه اسلام و به نفع مشرکان مکه سرود. وقتی این اشعار به مدینه رسید، چون در آن زمان بزرگترین رسانه، شعر بود، حسان بن ثابت اشعار او را پاسخ گفت و یک خانم مسلمان نیز جواب داد.
کعب وقتی دید یک زن مسلمان پاسخ داده، اشعار بسیار زشت و مبتذلی سرود که در آن به نوامیس مسلمانان اهانت کرده بود و این موضوع باعث ناراحتی و به هم ریختن آرامش روحی مردم شد. لذا پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله وقتی متوجه شدند که این اشعار باعث نگرانی و ناراحتی مردم شده، فرمان قتل کعب بن اشرف را صادر کردند. همین برخوردهای قاطع پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله باعث شد که مهمترین ابزار رسانهای از دشمن گرفته شود. زیرا در عرب، شاعران زیادی وجود داشتند و طبع شعری در دشمنان پیغمبر نیز به وفور یافت میشد. لذا آنها متوجه شدند که اگر بخواهند از این طریق به مسلمانان آسیب بزنند، محکوم به اعدام خواهند بود و حتی در قبیلهی خودشان نیز در منطقهی امن خود احساس آرامش نخواهند داشت. به همین دلیل، پس از این واقعه، به شدت این نوع حرکتهای خبیثانه کاهش یافت.
الگوی پیامبر اکرم در مدیریت جنگ احد، با توجه به حواشیای که داشته و نافرمانیهایی که صورت گرفته، و تطبیق آن با شرایط امروز ما چگونه خواهد بود؟ در جنگ احد، ابتدا مسلمانان پیروز شدند و این پیروزی بزرگی بود که بسیاری از افراد از آن بیخبرند و در فیلمی که مصطفی عقاد ساخته بود نیز به آن اشاره نشده است. دلیل این امر این است که در حقیقت، این پیروزی تبلیغ بزرگی برای امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. طبق نقل منابع شیعه، در جنگ احد، ۹ نفر از دلاوران لشکر دشمن به میدان آمدند و مبارزه طلبیدند. هر ۹ نفر، البته یکی پس از دیگری، به دست امیرالمؤمنین علیهالسلام به هلاکت رسیدند. منابع سنی نیز میگویند که ۵ نفر از این ۹ نفر را امیرالمؤمنین علیهالسلام از پا درآورد و ۴ نفر دیگر را زبیر و ابودوجانه انصاری و دیگران از بین بردند.
بنابراین، کشته شدن این دلاوران و افرادی که به میدان مبارزه آمدند، به شدت روحیهی دشمن را تضعیف کرد. با وجود برتری عددی دشمن، وقتی جنگ سراسری رخ داد، آنها شکست خوردند. اما همانطور که اشاره شد، به خاطر نافرمانی از دستور رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله، روحیهها تضعیف شد. با این حال، حضرت به این افراد امید داد و وقتی فراریها برگشتند، حضرت به اسم صدایشان زد. البته خود را زدند به نشنیدن و کر بودن که صدای پیغمبر به آنها نرسیده است. روحیهشان را باخته بودند. اما پیغمبر نکتهی ظریفی در کار خود داشتند و در واقع، فراری در کار ایشان وجود نداشت، حتی در سختترین شرایط. در یک مقطعی، تنها ۴ یا ۵ نفر بیشتر از پیغمبر دفاع نمیکردند و حضرت مقر فرماندهی داشتند که پشت ایشان به کوه احد بود. در این شرایط، حتی یک خانم امدادگر که مردان فرار کرده بودند، به میدان آمد و سلاح را برداشت. به این معنا که روحیهی مردان به شدت خراب شده بود. حضرت دید که یکی از مردان در حال فرار است و این زن ایستاده، بنابراین فرمود: «حداقل شمشیر و سپرت را بینداز تا این خانم بتواند از اسلام و پیامبر خدا دفاع کند.»
در یک لحظه، حتی آن چند نفر نیز نتوانستند مقاومت کنند و گریختند. تنها کسی که باقی ماند، امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. فقط و فقط امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه در میدان ایستاد. تمام تلاش دشمن این بود که به پیغمبر دست یابند یا ایشان را به شهادت برسانند یا به اسارت ببرند. اما امیرالمؤمنین با ایثار بزرگ و دلاوری بینظیر خود مانع شد که دشمن به پیغمبر دست پیدا کند. همین ایستادگی پیغمبر و دفاع امیرالمؤمنین روحیهای به فراریها داد.
پیغمبر، اصل قضیه بودند و اساساً اسلام با ایشان شناخته میشد. اگر پیغمبر کشته میشد، تمام اسلام نابود میشد یا به دست دشمن میافتاد و قطعاً دشمن حضرت را زنده نمیگذاشت. به همین دلیل، پیغمبر ایستاد و این وضعیت را مشاهده کردند که با چه صلابتی در برابر دشمن ایستاده است. امیرالمؤمنین نیز مقاومت کرد و این موضوع به فراریها روحیه داد. بعد از عقبنشینی دشمن، آنها بازگشتند و در آنجا آیات الهی نازل شد که باعث آرامش روحی بیشتری برای آنها گردید.
پیغمبر همانجا قضیه را مدیریت کردند. برخی از افراد آمدند تا شهدای خود را به مدینه بیاورند و دفن کنند، اما حضرت فرمودند: «همینجا قبرهایی درست میکنیم و شهدا را در همینجا دفن میکنیم.» در اینجا نیز حرکات زیبای حضرت باعث دلگرمی مسلمانان و کاهش اندوه ناشی از آن شکست شد. سپس، همانطور که اشاره کردیم، وقتی به مدینه برگشتند، با اقدام حسابشدهای که برای مقابله با بازگشت دشمن انجام دادند، اوضاع را به حالت عادی برگرداندند. بهویژه اینکه آیات قرآن نیز بسیار امیدبخش بود و مسلمانان را از غم و اندوه و یأسی که برخی از آنها پیدا کرده بودند، خارج کرد.
[دریافت فیلم]
امروز ما در یک مقابلهی گسترده با نظام سلطه هستیم. به تعبیر حضرت آقا، دنیا اکنون دو قطبی است: قطب اسلام و قطب استکبار. استکبار در حال حاضر توسط صهیونیستهای خونخوار نمایندگی میشود. این خونخواران در غزه و لبنان جنایات بزرگ و گستردهای را به وجود آوردهاند و حتی جسارتهایی نسبت به خاک پاک ایران اسلامی نشان دادهاند که البته با وعدههای صادق ۱ و ۲ مواجه شدهاند. به نظر من، فاجعهی بزرگ شهادت شهید سید حسن نصرالله بالاتر از فاجعهی شهادت حضرت حمزه برای پیغمبر در جنگ احد بود. همانطور که حضرت آقا به زیبایی بیان فرمودند، مگر ما چند نفر در کل دنیا در قد و قوارهی شهید سید حسن نصرالله سلاماللهعلیه داریم؟ واقعاً این یک ضربهی بزرگ بود. همچنین شهادت برخی دیگر از فرماندهان مقاومت، چه در لبنان و چه در فلسطین و غزه، نیز تأثیرگذار بود.
اما ما باید امیدوار باشیم که حضرت آقا با علم و آگاهی کامل به سیرهی عظیمالشأن رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله قضیه را مدیریت میکند و ما پیروز خواهیم شد. اگرچه دشمن ضربات بزرگی وارد کرده است، اما پیروزی نهایی از آن جبههی حق خواهد بود. نباید از جنایات و بمبارانهای سهمگینی که این تبهکاران انجام میدهند و همچنین برتری فناوری و تجهیزات آنها هراسی به دل راه داد. رژیم جعلی صهیونیستی صرفاً با ما مقابله نمیکند و تنها نیست. اگر کمکهای آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی نمیتوانست در قضیهی غزه دوام بیاورد. بنابراین، اگر یقین به حقیقت فرمایشات رهبر معظم انقلاب در دولت و نیروهای مسلح ما وجود داشته باشد، همانطور که سید حسن نصرالله سلاماللهعلیه یقین داشت، ما قطعاً پیروز خواهیم شد و نباید از برتری فناوری و تجهیزات دشمن کوچکترین هراسی به دل راه دهیم.