ماجرای جنگ اُحد؛ از شهادت حضرت حمزه تا پیروزی نهایی رزمندگان اسلام
حضرت آیتالله خامنهای درباره تأثیر نداشتن فقدان شخصیتهای بزرگ در جریان مقاومت به داستان جنگ احد اشاره دارند و میفرمایند: «در سال سوّم هجرت، پیغمبر اکرم کسی مثل حمزه را از دست داد... در جنگ اُحد، حمزه از کنار پیغمبر رفت. فقط هم حمزه نبود، [بلکه] برجستهترینشان حمزه بود، وَالّا شجاعان دیگر، یاران دیگر رفتند؛ این مال سال سوّم هجرت است. سال چهارم هجرت و پنجم هجرت، پیغمبر بسیار قویتر از سال سوّم هجرت بود؛ یعنی از دست دادن شخصیّتهای برجسته به هیچ وجه به معنای عقبگرد، عقبرفت، ضعیف شدن نیست، اگر چنانچه دو عامل وجود داشته باشد که یکی عبارت است از آرمان، دوّمی، تلاش.» ۱۴۰۳/۱۲/۲۲ به همین مناسبت رسانهKHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدکاظم طباطبایی، پژوهشگر تاریخ اسلام و علوم و معارف حدیث، با نگاهی تحلیلی به فلسفهی یادآوری جنگ اُحد در قرآن، ابعاد اجتماعی و سیاسی این واقعه و کاربست آن در مسائل امروز را بررسی کرده است.
لطفاً اهمیت و جایگاه جنگ اُحد در قرآن را تبیین کنید و اینکه فلسفه ذکر جنگهایی مانند جنگ احد در قرآن چیست؟ دربارهی تاریخ و بیان تاریخ و رویکردهای متفاوتی که از حوادث تاریخی وجود دارد، دو شیوهی اصلی را میتوان در نظر گرفت. یکی، صرفاً آگاهی یا آشنایی با حوادث گذشته است؛ یعنی بیان وقایع پیشین. بسیاری از کتابها، مثل کتابهای تاریخ و سیره، اینگونه عمل میکنند. مانند تاریخ طبری که آمده و حوادث را بیان کرده و گفته این حوادث اتفاق افتادهاند. رویکرد دوم که رویکردی علمیتر و شایستهتر است، این است که فقط به حوادث نمیپردازد، بلکه بیشتر ناظر به چرایی پدید آمدن وقایع است. این را تاریخ تحلیلی میگوییم.
تاریخ تحلیلی افزون بر ذکر وقایع، آن را تحلیل میکند، عواملی که توانستهاند در این حادثه نقش بیافرینند را بیان میکند، نتایج برآمده از آنها را بیان میکند و در آخر عصریسازی میکند و یکسری قواعد و قوانینی را به ما ارائه میدهد که آنها فراتر از زمان و مکان آن واقعه هستند، بلکه در دورههای دیگر و زمانهای دیگر هم کارآمد هستند و خودشان را نشان میدهند و این است که باعث عبرتگیری از تاریخ میشود. حالا اگر به اصطلاح طلبگی بخواهیم بگوییم، صورت اول فقط بیان «قضایای خارجیه» است، در حالی که صورت دوم این قضایای خارجیه را تبدیل میکند به «قضایای حقیقیه». قضایای حقیقی یعنی قضایایی که محدود به زمان و مکان خاصی نیستند و در زمانها و مکانهای دیگر هم در صورتی که شرایط آن پدید بیاید، این عوامل خودشان اثرگذار خواهند بود.
آموزههای تاریخی که در قرآن ذکر میشود بیشتر با رویکرد تحلیل تاریخی است، به همین جهت در جزئیات تاریخی که ما در قصهپردازیها خیلی به آن توجه میکنیم، در قرآن مورد توجه قرار نمیگیرد، چرا؟ چون جزئیات تاریخی اثری در اصل واقعه و در تعیین قاعده و ملاک برای عبرتگیری و آموزش و فرامکانی و فرازمانی بودن آن ندارد. این ملاکها و معیارها و عوامل، پیامدها و رویکردها در وقایع تاریخی است که خودش را در زمانهای غیر از زمان واقعه نشان میدهد. به همین جهت اگر ما به تاریخ نگاه میکنیم و یک واقعهی تاریخی را میآییم مطرح میکنیم، قصدمان مشابهسازی تاریخی نیست، بلکه میخواهیم ببینیم که از این واقعهی تاریخی چه ملاکها و معیارهایی را میتوانیم استخراج کنیم که در دورهی زمانی ما بتوانیم آن را ملاک عمل قرار بدهیم و مشکلاتمان را با آن حل کنیم.
یکی از وقایع تاریخی که در قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفته و احتمالاً بیشترین آیات در میان نبردهای پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله به این نبرد اختصاص دارد، «غزوهی احد» است. طبق شمارشهایی که من انجام دادهام، میتوان گفت که حدوداً ۴۸ آیه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به جنگ احد مربوط میشود. از این منظر، هیچ نبردی، حتی فتوحات بزرگتر، به اندازه جنگ احد مورد توجه قرار نگرفته است. جنگ احد یک جنگ خاص است. حالا این سؤال مطرح میشود که چرا جنگ احد این ویژگی را دارد که این همه آیه در مورد آن نازل شده است. میخواهیم کمی بیشتر به این موضوع بپردازیم.
در قرآن، از آیهی ۱۲۱ سورهی آل عمران تا ۱۲۹ به غزوهی احد اشاره شده است. از آیه ۱۲۹ به بعد، موضوعاتی مانند ربا مطرح میشود و این بخش جدا میشود. همچنین، از آیه ۱۳۹ تا ۱۷۱ نیز ناظر به جنگ احد است. اینها همچنین غیر از جریان حمراءالاسد است که بعداً در ادامهی آن بیان شده است. مجموع آیات مربوط به جنگ احد حجم زیادی را تشکیل میدهد و نشان میدهد که با توجه به رویکرد قرآن، تاریخ را تنها برای آشنایی با وقایع بیان نمیکند، بلکه میخواهد ملاک، قاعده و معیاری به ما ارائه دهد تا بتوانیم از آن در روزگار خود بهرهبرداری کنیم. به نظر میرسد جنگ احد ویژگیهای خاصی داشته که این ویژگیها باعث شدهاند تا این نبرد به این اندازه مورد توجه قرار گیرد.
ویژگیهای جنگ احد چیست و نقش حضرت حمزه در جنگ احد را چگونه ارزیابی میکنید؟ یکی از ویژگیهایی که جنگ احد را از سایر نبردها متمایز میکند، این است که این نبرد جزو اولین موارد مواجههی مسلمانان بهعنوان یک دولت، یعنی بهعنوان یک اجتماع مسلمانان و نه فقط افراد مسلمان، با گروه مشرکان است. دستورات رسمی پیامبر صلّیاللهعلیهوآله در این نبرد بسیار مورد توجه قرار گرفته است و همچنین مشاورههایی که ایشان با اصحاب خود داشتند، اهمیت بالایی دارد.
مهمترین نکته، پیروزی اولیهی مسلمانان در این جنگ است و پس از این پیروزی، سرپیچی برخی از افراد از دستورات پیامبر اکرم -که تعدادشان در مقایسه با کل سپاه اسلام زیاد نبود- منجر به شکست سپاه اسلام شد. این شکستی که مسلمانان متحمل شدند، به همراه از دست دادن شهدای بزرگی مانند حضرت حمزهی سیّدالشهدا، بهعنوان یک شخصیت ویژه، از آن حوادث عبرتآموز به شمار میآید.
سپاه اسلام وقتی که میخواستند حرکت کنند به سمت مشرکین، پیامبر اکرم مشورت کردند با اصحاب که ما در داخل مدینه با مشرکین مبارزه کنیم یا بیرون از مدینه. جوانها و آنهایی که حالت مبارزه و نبرد داشتند، اینها ننگ میدانستند که ما در خانهی خودمان باشیم و دشمن در خانهی خودِ ما سراغ ما بیاید، یکسری هم مخالف بودند و میگفتند ما ممکن است در داخل شهر بهتر بتوانیم مقاومت بکنیم. البته به نظر میرسد که آن نظریهی جوانها که بیشتر افراد هم طرفدارش بودند که ما برویم بیرون از مدینه نبرد بکنیم، مطابق با واقع بود. چون هم اینکه دشمن به حریم شهر نزدیک شد، این خودش یک شکست است، در حالی که وقتی بیرون از شهر رفتید، بیرون از منطقه رفتید حتی اگر شکست هم خوردید امکان فرار یا امکان عقبنشینی دارید. گفتم قصد مشابهسازی تاریخی نداریم ولی در جریان داعش و تکفیریها یکی از اقدامات مهم ایران این بود که به هیچوجه اجازه نمیداد که این تکفیریها و داعشیها به سمت مرز ما نزدیک بشوند. یعنی مبارزهی ما با آنها یا در سوریه یا در قسمت مثلاً غرب عراق بود و یک حریمی تعیین شده بود که وارد این حریم اینها نمیتوانستند بشوند. از این جهت یک مشابهتی هم بین آن تدبیر نظامی ایران با تدبیر نظامی جوانانی که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله مطابق آن قاعده عمل کردند در اینجا وجود دارد.
یکی از درسهای غزوهی احد، تبعیت از فرماندهی واحد است. پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله در دورهی خودشان، هم پیامبر بود به عنوان فرستادهی خدا، هم رهبر سیاسی بود، هم رهبر قضائی بود، هم رهبر نظامی بود، هم رهبر اداری بود. یعنی همهی اینها در شخص پیامبر اکرم خلاصه میشد. یعنی همان پیامبری که ابلاغ وحی میکرد از خدای تبارک و تعالی به مردم، برای آنها نماز میخواند، قضاوت هم میکرد، فرماندهی اداری هم بود و ضمناً فرماندهی نظامی هم بود. این فرماندهی واحد اقتضا میکرد که دقیقاً همهی افراد در مجموعهای که او تعیین کرده عمل کنند. اگر این تبعیت در فرماندهی واحد اتفاق افتاده بود، یعنی اینها سر جای خودشان بودند، نیازی نبود حتی بقیهی افراد نظامی هم دخالت بکنند و مشرکین با توجه به اینکه در حال فرار بودند نیاز به تعقیب چندانی هم نداشتند. چون فردی که میخواهد فرار بکند باید ابزار و ادوات و اینهایش را بیندازد که سبکتر باشد و فرار بکند. یعنی همهی چیزها فراهم بود. ولی همین عدم تبعیت باعث شد که این اتفاقات بیفتد.
یکی از عبرتهای مهم جنگ احد، اهمیت تشخیص درست مسیر و خطر اشتباه در محاسبه است، مخصوصاً برای کسی که در موقعیت تصمیمگیری قرار دارد. مثلاً یک فردی که زندگی خودش سرپرستی یک خانوادهی سه چهار نفره را به عهده دارد، اشتباه در محاسبهاش به ضرر سه چهار نفر تمام میشود. اما کسی که مسئولیت مهمتری دارد و در مقام وزیر و وکیل و شورای شهر و یا یک نهاد بزرگی است، اشتباه در محاسبهاش، شعاع تأثیر گستردهای دارد. یک سخن نابجا و ناروا که در جای خودش گفته نشود، یک خبری که در زمان خودش منتشر نشود یا در غیر زمان خودش منتشر بشود و یا اینکه به تصور اینکه این خبر درست هست اما در واقع صحیح نباشد، این منجر به مخدوش شدن امنیت روانی میشود.
نکتهی دیگر در جنگ احد، اهمیت لحظهی تصمیمگیری است، یعنی تصمیمگیری به هنگام. بعضی وقتها ما نیازمند این هستیم که در همان لحظه تصمیمی بگیریم که این تصمیم ممکن است پنج دقیقه بعد یا پنج دقیقه قبل اثری نداشته باشد. این گروهی که مأمور حفاظت از آن جبل العینین بودند، اینها باید یک لحظه تصمیم میگرفتند بمانند یا نمانند. وقتی شما میبینید که از یک گروهی که مثلاً هفتاد نفر هستند اینها هفت نفرشان ماندند، بقیه دارند میروند به سمت غنائم، این لحظهی تصمیمگیری مهم است.
آنچه در آیات قرآن به چشم میخورد، بحث آدمهایی هستند که نیش میزنند. در آیه ۱۶۸ سوره آل عمران می خوانیم: «الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (۱)الان در بحث شهدای مدافع حرم، این موضوع به چشم میخورد. ممکن است برخی از افراد به خانواده شهدا نیش و کنایه بزنند که اگر همسر شما، پدر شما نرفته بود آنجا، الان مثلاً یک سرپرستی داشتید. قرآن کریم این افراد را که زبان نیشدار دارند، منافق میداند.
نحوهی مواجههی حضرت با شهدا و مجروحین از دیگر درسهای جنگ احد است. در جنگ بدر وقتی که تعداد زیادی از مشرکین کشته شدند، ابوسفیان دستور داد که هیچ کسی بر کشتههای بدر گریه نکند. یعنی کینه و بغض را در وجود خودتان نگه دارید که بعداً این کینه و بغض بروز و ظهور پیدا کند. خب در جنگ احد پیامبر اکرم چه کار کردند؟ هفتاد نفر از مسلمانان از یک شهر کوچکی که کل جمعیت رزمندهاش، یعنی مردانی که در سن نبرد بودند از ۱۵ سال تا ۹۰ سال، مجموعاً هزار نفر بودند، یعنی از هر خانهای، قبیلهای، صدای گریهای بلند بود. پیامبر اکرم فرمودند: «وَلَکِنَّ حَمْزَةَ لَا بِوَاکِیَ لَهُ» یعنی حضرت حمزه چون جزو مهاجرین بود، گریهکننده ندارد. گریه کردن در سختیها و دشواریها خودش آرامشبخش است و طبیعتاً سبب تسکین قلوب افراد هم میشود.
سنت الهی در جنگ احد به چه معناست؟ چطور میتوان اطمینان یافت که عمل ما در جهت پیروزی هست یا شکست؟ آنچه در آیات قرآن مورد توجه است این است که اگر مسلمانان مطابق با قاعده و نظام حاکم بر خلقت عمل نکنند، حتی اگر پیامبر اکرم هم میان شما باشد، شکست خواهید خورد. «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا» (آیه ۶۲ سوره احزاب) ناظر به این است که خدای تبارک و تعالی یکسری سنن و قواعد بالادستی دارد که این حاکم بر همه چیز است و حتی حضور فردی مثل پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله که شخصیت اول خلقت است این سنتهای الهی را تغییر و تبدیل نمیکند. بنابراین اگر شما مطابق قاعده و ضابطه عمل کنید پیروزید. اگر مطابق قاعده و ضابطه عمل نکنید شکست میخورید حتی اگر همراه پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله باشید. حالا این مجموعه مواردی است که ناظر به کلیت نبرد احد است.
یک نکتهی خاص و متمایز در جنگ احد این است که خدای تبارک و تعالی قبلاً به مسلمانان وعدهی پیروزی داده بود. این وعدهی پیروزی خیلی نسبت به مثلاً مسلمانانی که تعدادشان هم کم بود مهم بود ولی این وعدهی پیروزی مشروط به این است که شما مطابق قاعده عمل کنید. پس حتی وعدهی خداوند تبارک و تعالی نسبت به پیروزی مسلمانان به همراه پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله منوط به این است که آن قواعد بالادستی رعایت بشود. [دریافت فیلم] به نظر شما چه مواردی موجب تبدیل پیروزی اولیه مسلمانان به شکست شد؟ به عبارت دیگر ریشهیابی رفتار مسلمانان در عدم استقامت و عدم فرمانپذیری از پیامبر صلّیاللهعلیهوآله را چگونه تحلیل میکنید؟ درسی که باید از جنگ احد بگیریم این است که اگر حاکم یا ولی، به هر دلیلی در موضوعی با افراد مشورت کرد و طبیعتاً آراء متفاوت خدمت ایشان عرضه شد، اگر یک رأی یا نظر را پذیرفت و مطابق او عمل کرد همه موظفند مطابق آن قاعده عمل کنند. ما در جریان غزوهی احد میبینیم که پیامبر اکرم پذیرفتند که از شهر بیرون بیایند. سپاه کفر سه هزار نفر بودند. سپاه اسلام هزار نفر بودند. پس به طور طبیعی تعداد افرادشان کمتر بود. یک مشکل دیگر این بود که خیلی از افرادِ سپاه اسلام، تجربهی نظامی نداشتند. پس این هزار نفرِ هم، هزار نفرِ واقعی نبود. ولی اینها وقتی حرکت کردند عبدالله بن اُبیّ که بعداً هم آن بحث نفاقش در آیات دیگر مورد توجه قرار گرفته است به بهانهی اینکه مثلاً ما بیرون از شهر نمیجنگیم یا با نظر قبیله مخالفت شده و بهانههای دیگر، در میانهی راه، مسلمانان را ترک کردند و از جمعیت هزار نفری مسلمانها سیصد نفرشان برگشتند. اینها همه منافق نبودند، عبدالله بن ابی منافق بود ولی آن حالت قبیلهگرایی یا مثلاً جناحزدگی و حزبگرایی باعث شد که وقتی او برگشت، سیصد نفر یعنی حدود یکسوم سپاه برگشتند. این خیلی ضربهی مهمی به روحیهی سپاه بود.
تأثیر کار رسانه یا کار تبیین یا آن دلدادگی افراد نسبت به رهبر گروه، اینجا معلوم میشود که آیات قرآن با الفاظ و واژههای گوناگون، این هراس را از دل افراد میزداید. شاید اگر بخواهیم مشابهسازی کنیم یا قاعده استخراج کنیم، این میشود که از جمعیت منافق که در لحظات حساس، در بزنگاهها شما را تنها میگذارند نترسید. یعنی اینها از اول هم با شما همراه نبودند، اینها سیاهی لشکرند، مفید نیستند. شما به خدا توکل کنید و به یاد بیاورید امدادهای پیشین الهی را که این سبب روحیه دادن به افراد میشود که دل آنها قرص باشد که مضامین آیات قرآن در این بخش قابل توجه است.
وقتی آن دلداری اولیه حاصل شد، حدود بیست نفر از سپاه کفر در لحظات اول شکست خوردند و این سبب فرار مشرکان شد؛ یک پیروزی خیلی زودرس، پیروزی نقد، پیروزی سریع. پس در لحظات اولیه پیروزی سپاه اسلام در اینجا رقم خورد.
سپس چه عاملی باعث شد که این پیروزی به شکست تبدیل شود؟ این بود که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله از میان این گروه هفتصد نفر باقیمانده، به برخی از افراد دستور داده بودند که در نبرد شرکت نکنند و در عوض در کوه عینین مراقب باشند تا دشمن از پشت به ما حمله نکند. این تدبیر نظامی پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، تدبیری قابل توجه بود که حتی اگر ما پیروز شدیم یا شکست خوردیم، شما از جای خود تکان نخورید. به عبارت دیگر، پیامبر تمام توان نظامی خود را برای مبارزهی مستقیم با مشرکانی که تعدادشان بیشتر از مسلمانان بود، به کار نگرفت. چرا؟ چون پیشبینی آسیبدیدگی از ناحیهی اینکه دشمن از پشت به ما حمله بکند، داشتند. این تدبیر نظامی میطلبید که من با وجود اینکه که نیروی کمتری دارم ولی همهی نیرویم را اینجا مصرف نکنم. با حرکت اول، وقتی مسلمانها پیروز شدند، آنهایی که در صحنهی نبرد بودند- که تعدادشان مثلاً حدود ۵۰۰ نفر بود- رفتند و شروع کردند به جمعآوری غنائم. اینها هم از این بالا ناظر بودند میدیدند که مشرکینی که با خدم و حشم و مثلاً اسب و شتر و شمشیر و زره و اینها، آمده بودند، دارند فرار میکنند و مسلمانها دارند غنیمت جمع میکنند. به فرماندهی خودشان گفتند که خب ما هم برویم شرکت کنیم، فرمانده میگوید پیامبر به من فرموده چه پیروز شویم یا شکست بخوریم شما اینجا را نباید ترک کنید، شما باید تا آخر همینجا باشید. ولی متأسفانه به حرف او گوش نکردند و محل خدمت خودشان را ترک کردند.
در همین جا چند نکتهی جالب هست؛ یکی فریب خوردن به سبب متاع دنیاست. برای اینکه غنیمت بیشتری به دست بیاورند آن محل خدمت خودشان را ترک کردند. این ترک محل خدمت، نشاندهندهی این است که ما در صحنهی نبرد نیازمند وجدان کاری هستیم. این وجدان کاری حالا در وجدان کاری نظامی، امنیتی، سیاسی این هر کدامش یک زوایای خاصی دارد. اگر انضباط نظامی یا امنیتی یا سیاسی یا فرهنگی به نحو شایسته انجام نشود، ضربه میخوریم. اگر وظیفهی من فقط ایستادن و نگاه کردن است من باید وظیفهی خودم را درست انجام بدهم حتی اگر به نظرم میرسد که در آنجا فایدهام بیشتر است. فرماندهی من، ولیّ من، امام من تشخیص داده که شما باید در این گوشهی کشور کار را انجام بدهی. هر کسی باید وظیفهی خودش را درست انجام بدهد.
نکتهی دیگر غرور ناشی از پیروزی اولیه است. این توهّم پیروزی یک غروری پدید میآورد. این غرّه شدن به پیروزی که انسان فریب بخورد از این پیروزی اولیه، سبب آن شکست ثانویه میشود.
مطلب دیگری که در آیات قرآن هم مورد اشاره قرار میگیرد و در متون تاریخی هم هست، اشتباه در محاسبه است. یعنی ما قدرت دشمن را ناچیز نپنداریم. آن وقت شما میبینید یک گروه اندک سبب شدند که سپاه اسلام شکست بخورد، شکست بدی هم بخورد. یعنی ما شکستهای دیگر در نبردهای دیگر هم داریم برخی از اوقات پیامبر پیروز میشود، بعضی از اوقات آنها پیروز میشوند. اما معمولاً آنها هیچکدام به سختی و دشواری شکست در غزوهی احد نیست.
یک قاعده این است که در کارهای مجموعه یا سیستمی نیازمند رویکرد جمعی هستیم یعنی حفظ انسجام. این مهم نیست که هفتاد هشتاد درصدِ سیستم، کار خودش را درست انجام میدهد. اگر آن ده بیست درصد دیگر کارش را درست انجام ندهد آن شکست در نبرد نظامی یا نبرد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی متوجه مجموع این نهاد میشود.
[دریافت فیلم] آیا میتوان گفت کهمسلمانان در شکست اولیه، در جنگ روانی شکست خوردند و در پیروزی، در جنگ تبلیغاتی و هراسافکنی غلبه کردند؟ یک نکتهی عجیبی که در آیات قرآن هم مورد توجه هست بحث شایعهای است که در نبرد احد اتفاق افتاد. یک شایعهای منتشر شد که پیامبر به شهادت رسیده است، این شهادت پیامبر با توجه به آن رویکرد فرماندهی واحدی که داشت موجب تزلزل همهی مسلمانها شد. یعنی مسلمانها با توجه به آن که پیامبر اکرم هم شخصیت کاریزماتیک خاصی داشت که افراد با ایشان ارتباط داشتند، هم اینکه فرماندهی همهی امور را داشت به مجرد اینکه این شایعه پخش شد، مسلمانها فرار کردند که در آیه ۱۴۴ سوره آلعمران به آن اشاره شده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ.»(۲)
بحث سواد رسانهای و عدم توجه به شایعات از درسهای مهم جنگ احد است. عامل شکست سپاه اسلام فقط حملهی از پشت سر سپاه خالد ابن ولید نبود. شایعهای بود که مطرح شد. سپاه خالد ابن ولید دویست نفر بودند و او از جهت توان نظامی و ادارهی جنگ یک فرد شاخص و زبدهای بود. مشرکین مهمترین چهرهی جنگی خودشان را گذاشته بودند برای روز مبادا که از پشت حمله کنند. این فرد هم وقتی حمله کرد که شایعهی کشتن پیامبر اکرم مطرح شد و لشکر اسلام متشتّت و متفرّق شد. ببینید نقش شایعات مهمتر از حملهی نظامی است. یعنی آن شایعات است که از درون افراد را زائل میکند. هراسی که شایعات در درون دل میاندازد، باعث میشود که فرد امکان هیچ کُنش یا واکنشی نداشته باشد. امروز ابزار ترویج شایعات به نسبت هزار و خردهای سال قبل اگر بگوییم هزاران برابر شده است، خیلی کم گفتهایم. چون آن موقع باید در میدان نبرد یک نفر داد میزد که پیامبر کشته شد، این به گوش دیگری میرسید تا آن شایعه پخش میشد، الان نه، خیلی راحت با یک پیام در توئیت ممکن است این شایعه منتشر و پخش بشود.
یک نکته این است که ما خودمان را اصلاً در معرض شایعه قرار ندهیم. الان در فضای مجازی این مسئله خیلی به چشم میخورد. مصونیت نسبت به شایعات چگونه پدید میآید؟ این خیلی مهم است. خب یک وظیفهی نهاد حاکمیت این است که باید سواد رسانهای افراد بالاتر برود. قرآن این سواد رسانهای را در مواجهه با شایعه شهادت پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله دارد به ما یاد میدهد، میگوید حتی اگر شهید شده بود، شما باید وظیفهی خودتان را انجام بدهید. نکتهی دوم عدم توجه به شایعات است. این هم مرتبط با سواد رسانهای است. یعنی اگر فرد بداند که اصلاً در نبرد رسانهای یکی از کارها تولید شایعه است، یعنی این احساس در فرد پدید بیاید، آن موقع هر چیزی که میشنود باور نمیکند.
[دریافت فیلم] تدبیر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله مبنی بر اینکه تنها کسانی که در جنگ احد بودهاند باید در حمراءالاسد شرکت کنند، بر چه اساسی بوده است؟ این تدبیر چه آثاری داشت؟ بعد از اینکه مسلمانان شکست خوردند و مشرکان نیز انتقام خود را گرفتند، مشرکان به سمت مکه بازگشتند. هدف اصلی ابوسفیان در نبرد احد، انتقام از کشتهشدگان جنگ بدر بود. پس از مدتی که آنان به مکه بازگشتند، به یاد آوردند که میتوانند بهراحتی به مسلمانان حمله کرده و کارشان را یکسره کنند.
آیات قرآن و همچنین گزارشهای تاریخی نشان میدهند که حتی در آن دوره، پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله بهگونهای جاسوسانی میان مشرکان داشتند که اخبار را به ایشان منتقل میکردند و خبر میدادند که آنان تصمیم به بازگشت گرفتهاند. یک روز بعد از نبرد، هفتاد نفر از مسلمانان شهید و هفتاد نفر دیگر زخمی شده بودند و بقیه نیز فراری و سر به زیر و سرخورده بودند. این فراریان پس از بازگشت، حالت سرخوردگی و ذلت را در خود نشان میدادند. وقتی که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله مطلع شدند که مشرکان قصد دارند دوباره برگردند، فرمودند که این سپاه شکستخورده، مجروح و شهید داده، باید دوباره به میدان نبرد برگردد. ایشان دستور دادند که فقط کسانی میتوانند در این نبرد دوم حضور داشته باشند که در نبرد اول شرکت کرده بودند.
راجع به اینکه چرا پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله این کار را انجام دادند، میتوان به چند قاعده مهم اشاره کرد. نکتهی اول این است که مسلمانانی که فرار کرده بودند، به دلیل آبروریزی و شکست ناشی از فرارشان، دچار سرخوردگی شده بودند. بنابراین، پیامبر اکرم زمینهای برای جبران آن اشتباه را برای آنها فراهم کردند و به این افراد حیثیت بخشیدند.
در نیروهای نظامی و اداری ما نیز افرادی خطاکار وجود دارند. سؤال این است که با این خطاها چگونه برخورد کنیم؟ یک رویکرد این است که بهطور سفت و سخت و با تنبیه برخورد کنیم و بگوییم هر کسی که اشتباهی مرتکب شد، باید از قطار انقلاب پیاده شود و تو به درد ما نمیخوری. اما رویکرد دیگر این است که بگوییم میتوان اقداماتی انجام داد تا همین افراد در راستای حرکت و مسیر انقلاب فعالیت کنند. پیامبر اکرم با اقداماتی که در غزوهی دوم یعنی حمراءالاسد انجام دادند و در واقع جنگی هم صورت نگرفت، دوباره این افراد را جذب کردند و حیثیت یا هویت اسلامی آنها را به خاطر اشتباه یا خیانتی که کرده بودند، از بین نبردند. این رویکرد نشاندهندهی اهمیت حفظ کرامت و حیثیت افراد حتی در مواقع خطا است.
یک نکتهی جالب دیگر این است که حضرت به منافقین اجازه نداد که همراهش بیایند. یعنی آن گروهی که در ابتدای میدان، قبل از مشخص شدن پیروزی یا شکست، میدان را ترک کرده بودند، نباید زمینهی بروز حیثیتی برایشان فراهم میشد. اما آن گروهی که در صحنهی نبرد حاضر شدند و به دلایلی همچون ترس از کشته شدن، شایعهی شهادت پیامبر یا ترک وظیفه، متزلزل شدند، حضرت به آنها حیثیت بخشید. این نشاندهندهی این است که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله بین این افراد تفاوت قائل شدند؛ به منافقین اجازه ندادند و در عوض، به افرادی که در میدان بودند و دچار تزلزل شده بودند، ارزش و حیثیت دادند. در تقابل دوم که البته نبردی هم صورت نگرفت، احساس پیروزی بر آنها حاکم شد و این امر به تقویت روحیهی آنها کمک کرد.
(۱ همان کسانى که [خود در خانه] نشستند و در باره دوستان خود گفتند اگر از ما پیروى میکردند کشته نمىشدند بگو اگر راست مىگویید مرگ را از خودتان دور کنید.
(۲ و محمد جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمیگردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.