در شامگاه یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶، زمینلرزهای به بزرگی ۷.۳ ریشتر در نزدیکی ازگله، استان کرمانشاه در نزدیکی مرز ایران و عراق رخ داد. حضرت آیتالله خامنهای در اولین ساعات صبح روز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶، برای بازدید از مناطق زلزلهزده بهصورت سرزده وارد کرمانشاه شدند. ایشان در جمع مردم شهرستان زلزلهزدهی سرپلذهاب کرمانشاه سخنرانی داشتند و پس از بازدید از مناطق، در جلسه رسیدگی به مشکلات زلزلهزدگان فرمودند: «یکی از کارهای واجب در این مناطق [وجود] یک مرکزیّت است؛ باید همهی کارها تمرکز پیدا کند؛ از یک جا کارها بایستی مدیریّت بشود. همه کار کنند، همه تلاش کنند، همه سهم بگیرند، امّا یک مدیریّت یکپارچه لازم است. این مال تقسیم امکانات بود که حالا یواشیواش این معنا تأمینشده و حلشده است. بعد از این، مسئله مسئلهی تأمین مسکن است، مسئلهی بازسازی است؛ این یک مدیریّت واحدی لازم دارد.» ۱۳۹۶/۰۸/۲۹
رسانهی KHAMENEI.IR در گفتوگو با آقای هوشنگ بازوند، استاندار وقت استان کرمانشاه، بخشی از روایت بازدید رهبر انقلاب از مناطق زلزلهزده کرمانشاه و توصیههای ایشان در رسیدگی به مردم را بازگو کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی هشت روز پس از زلزلهی سرپل ذهاب در این شهر حضور پیدا کردند. شما چه زمانی متوجه شدید که قرار است از منطقه بازدید کنند؟
من فکر میکنم سه چهار روز قبل از تشریف فرمایی ایشان در جریان قرار گرفتم. چون مسئول دفتر ایشان آنجا بود و جلساتی با هم داشتیم.
از شرایط و حال و هوای آن حضور بفرمایید. اوضاع چگونه بود؟ مردم در چه وضعیتی بودند؟
ببینید ما آنجا یک برنامهریزی برای اسکان موقت و اضطراری داشتیم. زمانی که رهبر انقلاب اسلامی تشریف آوردند، ما در آستانهی کار اسکان اضطراری و آواربرداری بودیم. صبح دوشنبهای بود که ایشان تشریف آوردند. بنده و حضرت آیتالله علما به اتفاق به فرودگاه رفتیم تا از ایشان استقبال کنیم.
سؤالی که از من پرسیدند این بود که خواستهی مردم در حال حاضر چیست؟ من به ایشان گفتم که مردم انتظار دارند در این بحران، حاکمیت در کنارشان باشد. همچنین مباحث دیگری هم بود که نمیخواستم وقت ایشان را بگیرم، چون خودشان در سفر مشاهده میکردند.
در یکی از آن چادرها من را صدا زدند و گفتند بیا اینجا. رفتم خدمت ایشان. خانمی که آنجا بود نگرانیهایی داشت و ما توضیحاتی را خدمتشان دادیم. در این سه روستا تقریباً هر روستایی که رفتیم، بین سه تا چهار چادر را شخصاً بازدید کردند.
بعد از این سه روستا، به دو روستا سرزده و بدون هیچ گونه هماهنگی رفتیم. یکی روستای بهادری که متعلق به ساکنین اهل حق بود و دیگری روستای سراب سرپل که ساکنینش شیعه بودند. در آن روستا هم به همین شکل آمدند و بازدید کردند و به داخل چادرها رفتند. مردم به راحتی نگرانیها و مشکلاتشان را مطرح میکردند.
بعد از آنجا حرکت کردیم و به سرپل ذهاب رفتیم. محلی که برای سخنرانی در نظر گرفته بودیم، محلهی فولادی بود. این محله یکی از مناطقی بود که صد درصد تخریب شده بود. در محوطهی یک ادارهی فنیوحرفهای، مردم بهطور خودجوش جمع شده بودند. در آنجا رهبر انقلاب اسلامی سخنرانی کردند. برای من خیلی جالب بود که آنجا اصلاً به نظر نمیرسید که یک سفر اضطراری باشد؛ نه برای رهبر انقلاب اسلامی و نه برای مردم. استقبال مردم بسیار بینظیر بود و شرایط بهگونهای بود که انگار همهچیز عادی است. شوق و اشتیاقی که در مردم برای سفر رهبر انقلاب وجود داشت، شما فکر نمیکردید که این مردم فقط هشت روز پیش، بزرگترین زلزلهی صد سال گذشته را در غرب کشور تجربه کرده بودند.
بازخوردهایی که از مردم داشتید چه بود؟
رهبر انقلاب در آنجا صحبت کردند و مردم به شدت استقبال کردند. برداشت من آن روز این بود که فرمایشات ایشان یک آرامشی به مردم داد. انگار که یک آبی روی آتش ریخته شده و مردم آرامش پیدا کردند. اجازه دهید یک پرانتز باز کنم. منطقهی غرب کشور و بهویژه کرمانشاه یک تجربهی تلخی از زمان جنگ دارند. به مردم گفته بودند که جنگ یک هفته دیگر تمام میشود و شما به خانههایتان برمیگردید، اما این اتفاق هشت سال طول کشید. مردم زلزلهزده نگران این موضوع بودند. همان جملهای که من به رهبر انقلاب گفتم که مردم انتظار دارند حاکمیت در کنارشان باشد، صحبتهای ایشان بهطور مستقیم روی این موضوع نبود، اما مردم برداشت کردند که حاکمیت تمام قد در خدمت آنهاست.
صبح روز زلزله رهبر انقلاب اسلامی
پیامی صادر کردند که به نظر من، منشأ وفاق ملّی در راستای همدردی با مردم کرمانشاه بود. مردم کرمانشاه هشت سال سینهشان را جلوی گلوله گذاشتند برای ایران و حالا نوبت ایران بود که به آنها کمک کند. این وفاق ملّی شکل گرفت و مردم هر چه داشتند، آوردند و کمک کردند.
سفر رهبر انقلاب نگرانی مردم را کاملاً برطرف کرد و آنها احساس کردند که حاکمیت در کنارشان است. این سفر روحیهی جدیدی به مردم داد. برای ما به عنوان مجری و مدیر آن بحران، این سفر یک نقطه عطف بود و روند سرعت کار ما را دو چندان کرد. بعد از سخنرانی ایشان در محلهی فولادی، قرار شد سه روستا را بازدید کنند.
رهبر انقلاب اسلامی پس از حضور در شهر به چند روستا رفتند و به طور مستقیم وضعیت را دیدند و با مردم صحبت کردند. به چند روستا رفتند و شما هم همراه ایشان بودید؟
بله، بنده در خدمت ایشان بودم. قرار بر این شد که سه روستا مشخص کنیم که ایشان تشریف ببرند. منظورم از مشخص کردن این نیست که ما شرایط امنیتی و غیره را بررسی کنیم، بلکه این سه روستا به نوعی مرکز زلزله بودند. یعنی سه روستایی که میخواهم نام ببرم، تلّی از خاک شده بودند.
روستاهای کوئیک حسن، کوئیک عزیز و کوئیک مجید. این سه روستا همه از ساکنین اهل تسنن بودند و در برنامه قرار بود که رهبر انقلاب از آنها بازدید کنند. ما در آنجا کمپهای کوچکی را شکل داده بودیم و نیامدیم اردوگاه درست کنیم. فرض کنید سه یا چهار نفر که خانههایشان نزدیک به هم بود، چهار یا پنج چادر به آنها داده بودیم تا هم از خانههایشان مراقبت کنند و هم پیگیر بازسازی باشند. وقتی ایشان به آنجا آمدند، خیلی خوب و پدرانه و مشفقانه به داخل چادرها رفتند.
در یکی از آن چادرها من را صدا زدند و گفتند بیا اینجا. رفتم خدمت ایشان. خانمی که آنجا بود نگرانیهایی داشت و ما توضیحاتی را خدمتشان دادیم. در این سه روستا تقریباً هر روستایی که رفتیم، بین سه تا چهار چادر را شخصاً بازدید کردند.
بعد از این سه روستا، به دو روستا سرزده و بدون هیچ گونه هماهنگی رفتیم. یکی روستای بهادری که متعلق به ساکنین اهل حق بود و دیگری روستای سراب سرپل که ساکنینش شیعه بودند. در آن روستا هم به همین شکل آمدند و بازدید کردند و به داخل چادرها رفتند. مردم به راحتی نگرانیها و مشکلاتشان را مطرح میکردند. بعد از این بازدیدها، به مکانی که متعلق به هلال احمر بود رفتیم.
در صحبتهای اولیهتان اشاره کردید که مردم شور و شعف زیادی در درونشان ایجاد شد و استقبال خوبی کردند. اگر ممکن است توضیحات قبلی خودتان را کامل کنید. حضور رهبر انقلاب در منطقهی زلزلهزده چه تأثیری بر روحیه و حس و حال مردم داغدیده و مصیبتزده داشت؟
ببینید، احساس من این بود که مردم سختیهای زیادی را تحمل کرده بودند و نگرانیهایی داشتند. رهبر انقلاب با حضورشان در دل این مردم امید ایجاد کردند. ایشان یک امید بسیار خوبی را در دل مردم زنده و مردم احساس کردند که وقتی رهبر انقلاب به اینجا میآیند و دستوراتی دربارهی بازسازی میدهند، دیگر تنها نیستند. آنها با تمام توان در امر بازسازی، اسکان اضطراری و موقت به کمک نیروهای امدادگر، بنیاد مسکن، سپاه، ارتش و هلال احمر آمدند. میخواهم بگویم که یک موجی از امیدواری برای بازسازی مجدد مناطق غرب کشور در کرمانشاه ایجاد شد.
حضور رهبر انقلاب و رهنمودهای ایشان چه تأثیری بر روند و رسیدگی به امور زلزلهزدهها داشت؟
بعد از اینکه ایشان تشریف آوردند به منطقهی هلال احمر که یک پایگاه بود و ما آن را به سپاه تحویل داده بودیم، دو جلسه با ایشان داشتیم. یک جلسه عمومیتر و یک جلسه خصوصیتر. در جلسه عمومی، ایشان به مشکلات کشور در حوادث طبیعی اشاره کردند و نکاتی دربارهی زلزلهی بم مطرح کردند. ایشان گفتند اگر برخی اتفاقات میافتاد، شاید شاهد خسارتهای بیشتر نبودیم. همچنین توضیحاتی دربارهی کرمانشاه ارائه کردند.
من با بسیاری از مسئولین دیگر هم بودم اما در زمان ناهار رهبر انقلاب و تیم همراه ایشان، وقتی شرایط را مشاهده کردم، این سادگی و بزرگواری شخص اول مملکت واقعاً بر من تأثیر گذاشت. یک جمع کاملاً خصوصی بودیم و سفره و ناهار بسیار ساده و معمولی بود.
مردم کرمانشاه عشق و علاقهی زیادی به رهبر انقلاب دارند، بهویژه به خاطر جملهای که ایشان در مورد کرمانشاه فرمودند کرمانشاه چهرهی زیبای ایران اسلامی و سینهی ستبر ایران اسلامی است. مردم با این جمله زندگی میکنند در کرمانشاه. من بهعنوان استاندار آن جمله را سرلوحهی کار خود برای توسعه کرمانشاه قرار داده بودم.
در آن جلسهی عمومی، اشارهای به رشادتهای مردم استان کرمانشاه در زمان جنگ داشتند. بعد رفتیم نماز و بعد از نماز، جلسهی خصوصیتری تشکیل شد که عموماً نیروهای نظامی بودند، غیرنظامیهای جلسه، من و آقای تابش رحمت الله علیه بودیم.
ایشان واقعاً نگرانیهایی داشتند که در آنجا مطرح کردند، بهویژه در رابطه با بحث اسکان موقت. زیرا ما میدانستیم که اسکان اضطراری بیشتر از یک ماه قابل دوام نیست و باید قبل از پایان یک ماه، تکلیف اسکان موقت را روشن میکردیم. رهبر انقلاب بهخصوص با توجه به فصل سرد سال، از من و آقای عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه، پرسیدند و نگران بودند که آیا میتوانیم به وعده دوماههمان برای انتقال از اسکان اضطراری به اسکان موقت عمل کنیم.
اسکان اضطراری معمولاً در شرایط بحران بین یک ماه تا سه ماه تعریف میشود، در حالی که اسکان موقت بین سه تا نه ماه در نظر گرفته میشود. ما به ایشان قول داده بودیم که تا قبل از دو ماه به اسکان موقت خواهیم رسید، اما ایشان نگران بودند که ممکن است به این هدف نرسیم. من در آنجا قول دادم اسکان موقت را در ۴۵ روز انجام خواهیم داد. خوشبختانه این کار انجام شد و مردم بسیار خوشحال شدند. مردم اینگونه استنباط کردند و درست هم بود که اگر سفر رهبر انقلاب نبود، این اسکان موقت و آواربرداریها و شروع بازسازیها به این زودی انجام نمیگرفت.
یک خاطره بگویم. ببینید من با بسیاری از مسئولین دیگر هم بودم اما در زمان ناهار رهبر انقلاب و تیم همراه ایشان، وقتی شرایط را مشاهده کردم، این سادگی و بزرگواری شخص اول مملکت واقعاً بر من تأثیر گذاشت. یک جمع کاملاً خصوصی بودیم و سفره و ناهار بسیار ساده و معمولی بود.
این را هم بگویم که سر سفره، نگرانیهای ایشان هنوز تمام نشده بود. من دقیقاً کنار ایشان نشسته بودم و ایشان دوباره اشاره کردند که آیا واقعاً به این هدف خواهیم رسید؟ آقای عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه، روبروی من نشسته بود و گفت که نگران نباشید، ما تمام میکنیم. اما ایشان گفتند که هنوز نگران هستند که آیا ما به این هدف خواهیم رسید یا نه. من دوباره به حضرت آقا تأکید کردم که شما مطمئن باشید ما اسکان موقت را در ۴۵ روز تحویل خواهیم داد و در نهایت نیز این کار انجام شد.
بعد از پایان جلسه، رهبر انقلاب به من گفتند که شما از اینجا به کرمانشاه برمیگردید؟ من پاسخ دادم که بله، صددرصد در خدمت شما هستم. ایشان فرمودند نه، شما بمانید اینجا. نمیخواهد به کرمانشاه بیایید. بمانید و دو موضوع را در دستور کارتان قرار دهید: اول، مدیریت واحد زلزله و مدیریت بحران را مشخص کنید. دوم، از زلزله یک فرصت برای استان کرمانشاه ایجاد کنید.
بعد از اینکه ایشان تشریف بردند، ما نشستیم و بحث مدیریت واحد روشن شد و مسئولیت آن به بنده محول گردید. الحمدلله کار به خوبی پیش رفت. این جمله، به عنوان مدیر بحران و مدیریت واحد این بحران، همیشه در ذهنم بود که باید از این تهدید، یک فرصت برای کرمانشاه بسازم.
ما توانستیم ۱۳۱ هزار خانه را ظرف دو سال در شهر سرپل ذهاب و دیگر مناطق به اتمام برسانیم. در این راستا، محدودیتی برای تعداد طبقات خانهها قرار ندادم. بهعنوان مثال، اگر خانهای در زلزله تخریب شده بود و مالک به من میگفت که میتواند یک خانه بسازد، من به او میگفتم که میتواند چهار طبقه بسازد و من هزینه چهار طبقه را پرداخت میکنم. این کار به مالک این امکان را میداد که اگر فرزندش خواست خانهدار شود یا خود او بخواهد از اقتصاد خانه استفاده کند، بتواند این کار را انجام دهد. ارتفاع میانگین خانههای سرپل ذهاب از یک و دو دهم طبقه به سه و چهار دهم طبقه رسید.
یعنی دو برابر شده بود.
بله، دقیقاً. این یک فرصت بود. در سال ۹۶، یازده هزار میلیارد تومان اعتبار دولتی و تسهیلات بانکی به آنجا آوردم و سرمایهگذاری کردم. در آن زمان، حدود دوازده هزار نفر در آنجا مشغول به کار بودند. بهجز کسانی که خانه میساختند، ۶۵۰ پیمانکار و ۴۲۰۰ مهندس ناظر در حال فعالیت بودند.
جالب است که ما با پسلرزههای بسیار زیادی مواجه شدیم، بهطوریکه یکی از پسلرزهها به اندازه ۶.۱ ریشتر بود. در مجموع، حدود ۵۷۰۰ پسلرزه داشتیم که ۷۰۰ تا از آنها بالای ۴ ریشتر بودند.
سر سفره، نگرانیهای ایشان هنوز تمام نشده بود. من دقیقاً کنار ایشان نشسته بودم و ایشان دوباره اشاره کردند که آیا واقعاً به این هدف خواهیم رسید؟ آقای عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه، روبروی من نشسته بود و گفت که نگران نباشید، ما تمام میکنیم. اما ایشان گفتند که هنوز نگران هستند که آیا ما به این هدف خواهیم رسید یا نه. من دوباره به حضرت آقا تأکید کردم که شما مطمئن باشید ما اسکان موقت را در ۴۵ روز تحویل خواهیم داد و در نهایت نیز این کار انجام شد.
تصمیم درستی که برای اسکان موقت گرفتیم این بود که از مصالح بنایی استفاده نکنیم و به جای آن از کانکس استفاده کنیم. زیرا مصالح بنایی از لحاظ روحی و روانی برای مردم در این شرایط جوابگو نبود. در حالی که اگر فردی در کانکس باشد، با لرزشها و پسلرزهها، احساس امنیت بیشتری خواهد داشت.
در تصاویر و فیلمها دیده شد که مردم در حال نوشتن یادداشت و نامه برای رهبر انقلاب هستند. فرآیند جمعآوری این نامهها به چه صورت بود و آیا مواردی از این درخواستها به شما هم ارجاع شد؟
نسبت به سفرهای دیگری که رهبر انقلاب یا رئیس محترم جمهور تشریف آورده بودند، خیلی کم دیدم که مردم نامه بنویسند. ولی تعدادی بود که بعداً از طرف دفتر رهبر انقلاب به ما اعلام کردند. این نامهها را بهصورت جدی در دستور کارمان قرار میدادیم تا انجام بگیرد.
پس از سفر، آیا از طرف رهبر انقلاب یا دفتر ایشان با موضوع مردم و زلزله با شما ارتباطی داشتند؟
من خودم خدمت مسئولین دفتر مقام معظم رهبری عرض کردم که ما گزارشها را ارسال میکنیم و آنها هم خیلی استقبال کردند. گزارشهایی که از روند کاریمان برای دولت تهیه میکردیم، یک نسخه هم برای دفتر مقام معظم رهبری میفرستادیم و در جریان قرار میگرفتند. طبیعتاً رهنمودهایی هم داشتند که ارسال و پیگیری میکردند.
خاصترین خاطرهی شما از حضور رهبر انقلاب در این منطقه چیست؟
خاصترینش این بود که در چادر نشسته بودیم و من کنار رهبر انقلاب بودم. یک خانم به رهبر انقلاب گفت که ما نایلون نداریم. نایلون نیست، در حالی که کل چادر هم نایلون پوشیده بود. حضرت آیتالله خامنهای فرمودند نایلون به ایشان بدهید. من گفتم حتماً این کار را میکنیم، کمااینکه الان هم کف اینجا نایلون گذاشتهایم. ولی باز ایشان تأکید کردند که شما نگرانی مردم را برطرف کنید و هر چه میخواهند به ایشان بدهید. این برایم خیلی جالب بود.
بازسازی سرپل ذهاب به کجا رسید؟ فرآیندش از ابتدای پروژه تا انتها چه بود؟
ببینید، ما ظرف دو سال تمام خانههای مردم را ساختیم. ولی بعضی از ساختمانهای اداری ماندند، چون باید اعتبارشان را سازمان برنامه تأمین میکرد. بعضی از آنها ماند، ولی معنیاش این نبود که مثلاً یک ادارهای داخل چادر باشد. واقعاً تمام خانهها بازسازی شد و هر مسئولی هم که میآمد آنجا، مردم رضایتمندیشان را اعلام میکردند. اگر بخواهم برگردم به همان صحبت اولم، حضور رهبر انقلاب یک امیدی در مردم ایجاد کردند و هیچ وقت این نگرانی برای مردم باقی نماند که کارشان میماند بلکه کارشان به نحو احسن انجام شد.