others/content
نسخه قابل چاپ

ملی‌گرایی و دین؛ دو مؤلفه قدرت کشور هستند

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری کنگره‌ ملی بزرگداشت شهدای استان‌های لرستان و همدان بر مسئله بزرگداشت یاد شهیدان هشت سال دفاع مقدس و همچنین انتقال مفاهیم ارزشمندِ انقلاب اسلامی به نسل جوان امروز تاکید کردند و فرمودند:«مقصود از این بزرگداشتها جریان‌سازی است. این نکته‌ باید بسیار مورد توجّه باشد؛ باید جریان‌سازی فکری و عملی صورت بگیرد و میراثِ ارزشمندِ نسلِ گذشته و جوانِ فداکارِ گذشته منتقل بشود به جوان امروز.»۱۴۰۲/۰۸/۰۳

رهبر معظّم انقلاب اسلامی یکی دیگر از مصادیق استفاده درست از نام و راه شهیدان را برای نشان دادن نبود تقابل میان اسلامیّت و ملیّت دانستند و تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را و بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند و تفکیک کنند بین مسئله‌ی ملّیّت و مسئله‌ی اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسه‌ی باطل را به طور واضح و به صورت عملی ابطال کردند. امتحانِ بزرگِ جنگ پیش آمد، به مرزهای کشور حمله شد، ایران مورد تهاجم قرار گرفت، آن هم نه فقط تهاجم یک دولت و یک همسایه، [بلکه] یک تهاجم بین‌المللی به معنای واقعی کلمه که مکرّر این را عرض کرده‌ایم...» ۱۴۰۲/۰۷/۰۵

در همین راستا رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با دکتر حمید هوشنگی استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) به بررسی نسبتِ مقوله ملی‌گرایی و مسئله دین و ارتباط آن‌ها با انقلاب اسلامی پرداخته است.

* رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای کنگره شهدای استان همدان؛ تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی می‌کردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را، بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند، تفکیک کنند بین مسئله ملّیّت و مسئله اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسه‌ی باطل را به‌طور واضح و به‌صورت عملی ابطال کردند». از منظر تاریخی، مفهوم ملی‌گرایی در یکصد سال گذشته چه سیر تحول و تطوری به خود دیده است و پیروزی انقلاب اسلامی چه اثری بر آن گذاشت؟ در واقع نسبت هویت ملی با هویت دینی و ظهورش در فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی با چه ترکیب و صورت‌بندی رخ داد؟
ابتدا باید به تاریخچه ملی‌گرایی در جهان اشاره کنیم. وقتی به ملیّت و ملی‌گرایی دقت می‌کنیم یک مفهوم مدرن است که در دوران بعد از وستفالیا و دولت-ملت‌ها شکل گرفت. فلسفه ملی‌گرایی و مقوله دولت-ملت‌ها با این موضوع در اروپا رقم خورد که بعد از فروپاشی امپراتوری‌هایی که در اروپا بودند و تجزیه کشورها، کشورها به‌دنبال ایجاد هویتی برای خود بودند؛ چون امپراتوری‌هایی که وجود داشتند مبتنی‌بر دین مسیحیت شکل گرفته و دیگر از هم جدا شده بودند و باید یک امر متمایز را برای شکل‌گیری هویت‌شان مبنا قرار می‌دادند؛ به همین دلیل مقوله ملت و ملیّت شکل گرفت و از این جهت مفهوم ملت و ملیّت یک مفهوم مدرن است که در دوران جدید در دنیا به وجود آمد و قدمت زیادی ندارد اما این مفهوم تطورهای بسیار زیادی در کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا به‌طور ویژه به خود دیده است؛ چون خاستگاه ملیّت کشورهای اروپایی بود، تطورات خود را طی کردند و به مقوله‌ای در حوزه ملی‌گرایی رسیدند؛ ولی کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا باتوجه‌ به اینکه مسئله ملیّت و ملی‌گرایی در دوره‌های بعد وارد این کشورها شده، آنها دچار چالش‌های جدی شدند.

یکی از چالش‌هایی که این کشورها با آن مواجه شدند نسبتِ مقوله ملی‌گرایی و مسئله دین است؛ چون کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا مسئله دین و اسلام به‌طور ویژه برایشان موضوعیت داشت. در کشور ما، از دوره مشروطه به بعد، این موضوع در فضای گفتمان سیاسی کشور مطرح شد. در کشورهای عربی، مسئله ملی‌گرایی در قالب ناسیونالیسم عربی بسیار نمود و بروز پیدا کرد، به‌ویژه وقتی کشورهای عربی با مقوله‌ای مثل رژیم‌صهیونیستی مواجه شدند و بنا داشتند برای مقابله با آن هویتی را رشد دهند، بنابراین بر ناسیونالیسم عربی تاکید کردند؛ اما ناسیونالیسم عربی به‌نوعی با دین ضدیت داشت و وقتی به آثار کسانی که در حوزه ناسیونالیسم عربی کار کردند نگاه می‌کنیم در بهترین حالت به دین کاری ندارند و آن را کنار می‌گذارند. در کشور ما، جریان روشنفکری مسئله ملی‌گرایی را با ضدیت با اسلام و دین تعریف کرده است. جریان روشنفکری در ایران به‌نوعی تقلید از روشنفکری در اروپا بود؛ درصورتی‌که مقتضیات جامعه ایران و اروپا با هم متفاوت است؛ ولی نعل به نعل تطبیق دادند و پیاده کردند و چیزی که در روشنفکری در ایران موضوعیت پیدا کرد مقابله با دین و دین‌ستیزی بود که در دوره مشروطه و پسامشروطه آن را می‌بینیم و روشنفکران به بهانه‌های مختلف می‌خواهند با دین مقابله کنند.

پروژه دین‌ستیزی با به روی کار آمدن پهلوی اول که محصول مشترک روشنفکری و بیگانگان بود، در کشور شکل گرفت و سیاست پهلوی اول دین‌ستیزی شد. در دوره پهلوی دوم هم همین موضوع ادامه پیدا کرد و شاهد این هستیم که مقوله دین‌ستیزی با وجه جدیدتری درحال رشد بود و رشد گفتمان ناسیونالیسم در قالب باستان‌گرایی، خود را نشان داد و مفهوم ملی‌گرایی در ایران یک مفهوم باستان‌گرایی تاریخی شد که به معنایی ضدیت با اسلام بود و دوران باستان دوران فرهمندی بود که با آمدن اسلام به انحطاط کشیده شد و باید به این دوران شکوهمند برگردیم. در این میان، از دهه ۴۰ به بعد، شاهد هستیم ادبیاتی که وارد فضای گفتمانی انقلابیون می‌شود در آثار دکتر شریعتی به یک شکل و در آثار شهید مطهری به شکل دیگری مطرح می‌شود.

مسئله ملیّت و اسلامیت نه‌تنها با هم تعارض ندارند، بلکه مقوّم و مکمل یکدیگرند. کافی است به آثار شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» یا کتاب «اسلام و مسئله ملیت» که اخیراً چاپ شده است نگاه بیندازید می‌بینید شهید مطهری به دنبال این است که نشان دهد نه‌تنها اسلام و مسئله ملیّت معارض نیستند، بلکه مکمل‌اند و خدمات متقابل بین ایران و اسلام وجود دارد و هم اسلامیت به ایرانیت خدمت کرده و هم ایرانیت به اسلامیت خدمت کرده است. در کتاب «اسلام و مسئله ملیت» چیزی می‌بینیم که در اندیشه امام خمینی رحمه‌الله هم بسیار پررنگ است و این است که اسلام با ملی‌گرایی به معنای ناسیونالیسمی که بخواهد اسلام را نفی کند و یک نوع نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی در آن باشد، مشکل دارد؛ در حالی که چیزی که گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان حضرت امام و بعد از آن، رهبر انقلاب در حوزه ملیّت و ملی‌گرایی مطرح می‌کنند، ملی‌گرایی است که با اسلام همپوشانی دارد و ملی‌گرایی است که نه‌تنها تعارضی با اسلام ندارد، بلکه خوانش جدیدی از ملی‌گرایی را ارائه کرده که این ملی‌گرایی در عین اینکه ملی است، امّتی هم به مسائل می‌نگرد و درصورتی‌که ملی بوده هویت جهانی دارد که در قالب مستضعفین در جهان به مسائل می‌پردازد. این تطور جدی است که گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه ملی‌گرایی مطرح کرد و ملی‌گرایی را یک امر معارض با دین ندانست و آن را مقوّم آن دانست و مکمل همدیگر مطرح کرد. این یک مسئله جدی است که باید به آن بپردازیم و اینکه رهبر انقلاب تاکید دارند مسئله اسلامیت و ملیّت جدا نیستند.

اگر مسئله ملی‌گرایی را به برخی از اجزا و ابعاد تجزیه کنیم می‌بینیم نگاه اسلامی در دوره پس از انقلاب اسلامی به‌شدت توانسته این اجزا و ابعاد را تقویت کند. به‌طور مشخص مثلا زبان فارسی؛ این قدر که در دوره جمهوری اسلامی به زبان فارسی اهمیت داده شده در دوره پهلوی اهمیت نداشت. دوره پهلوی که مدعی باستان‌گرایی و آریامهری بودند این همه حمایت از زبان فارسی و توسعه آن را نمی‌بینیم. در دوره پهلوی اول و زمان‌هایی در دوره پهلوی دوم برای تغییر الفبای زبان فارسی خیزهایی برداشته شد. در حوزه جغرافیا هم همین‌طور است. مرز و سرزمین بخش قابل اعتنایی از مسئله هویت ملی است و محل استقرار هویت ملی در سرزمین بوده و دفاع از سرزمین و تعلق به سرزمین مقوله بسیار مهمی است که هویت ملی را شکل می‌دهد. در دوره پهلوی اول و دوم با زدوبندهای سیاسی و وادادگی‌ها، چقدر سرزمین از دست دادیم و رها کردیم.

در پهلوی اول منطقه آرارات در غرب ایران و جنوب‌شرق کشور به بهانه‌های مختلف جدا شد و در پهلوی دوم نمونه بارز آن بحرین است. وقتی گفتمان اسلامی در کنار ملیّت قرار می‌گیرد و مقوّم یکدیگر می‌شوند این مسئله به تعبیر رهبر انقلاب می‌تواند منجر‌ به حفظ و صیانت ملیّت و ایرانیت شود. در دوره دفاع مقدس با اینکه دشمنان متعددی کشور را تهدید کردند و دست به دست هم دادند تا انقلاب اسلامی را زمینگیر و نابود کنند، ولی با وجود این، همخوانی، همراهی، همدلی و هم‌افزایی بین اسلام و ملیّت بود که مانع شد تا یک وجب از خاک ایران را از دست ندهیم و عظمت دفاع مقدس هم به همین بود. این موضوعی است که باید در حوزه تطور هویت ملی به آن توجه ویژه داشت.

* جنگ و دفاع مقدس موضوع دفاع از خاک و وطن را بیش از هر زمان دیگری به میان آورد. تاثیر این مقوله بر جریان‌های ملی‌گرا چه بود و بر مولفه‌های ملی ما چه اثری داشت؟
مسئله دفاع مقدس و دفاع از سرزمین آزمون بسیار مهمی بود برای کسانی که ادعا دارند ما ملی‌گرا هستیم. ملی‌گراها در دفاع مقدس به بهانه اینکه انقلاب اسلامی است و ما با این گفتمان موافق نیستیم و مخالف این مجموعه‌ایم در بهترین حالت در دفاع مقدس نقش‌آفرینی نکردند؛ ولی برخی از جریان‌های ملی‌گرا حتی در قالب اپوزیسیون خارج‌نشین و در قالب شورای ملی مقاومتی که بنی‌صدر راه‌اندازی کرد حضور پیدا کردند و در دوره‌ای که جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی با دشمنان می‌جنگید در صف دشمن قرار گرفتند. آنها مثل منافقین و سازمان مجاهدین خلق به کمک صدام نیامدند تا به او کمک کنند و ارتش او باشند؛ اما از نظر سیاسی در دوره‌ای که جمهوری اسلامی به حمایت‌های سیاسی و تقویت نیاز داشت تا در برابر یک تهاجم خارجی بایستد و از سرزمینش دفاع کند، این گروه‌های ملی به تعبیر رهبر انقلاب فرار کردند و به صحنه نیامدند و بهانه‌شان این بود که با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی معارضیم.

مسئله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس فقط جمهوری اسلامی نبود و به تعبیر رهبر انقلاب، مساله‌اش هویت ملی ما بود؛ یعنی چیزی که هدف گرفته و قرار بود با آن مقابله کند این بود که می‌خواستند هویت ملی ما را از بین ببرند و نابود کنند. پس ملی‌گراها نه ‌تنها حضور پیدا نکردند، بلکه در جبهه‌ای ایستادند که به نوعی در مسیر دشمن و در راستای هدف‌ها و برنامه‌های او اقدام می‌کردند و این مسئله بسیار مهمی است که در این جریان می‌بینیم؛ اما مسئله دفاع از سرزمین و احساس تعلق به سرزمین یک مسئله جدی است که در دفاع مقدس پررنگ شد؛ چون اسلام مورد تهاجم قرار گرفت، همه مردم از سراسر کشور آمدند، مسئله دفاع مقدس از زوایای دیگر هم بر مسئله ملی‌گرایی موثر بود.

وقتی صحبت از ملی‌گرایی دوره جمهوری اسلامی ایران و پس از دفاع مقدس می‌کنیم باید این را در ذهنمان تکرار کنیم که ملی‌گرایی که در گفتمان جمهوری اسلامی به آن اشاره می‌کنیم یعنی ایرانیت و اسلامیت با هم و در کنار هم. این ملی‌گرایی رشد کرد و مسئله رشد معنویت در درون جامعه و رشد ایثار و ازخودگذشتگی مباحثی هستند که در دفاع مقدس وجود داشت و همگی به تقویت هویت ملی منجر می‌شد. در دوره دفاع مقدس بسیاری از مؤلفه‌هایی که به تقویت هویت ملی منجر می‌شود ازجمله ایثار، ازخودگذشتگی، سرمایه اجتماعی و احساس تعلق، رشد کردند که همه اینها در فضای دفاع مقدس پررنگ شده و به تقویت هویت ملی ایرانیان منجر شد. مسئله بعدی که منجر به تقویت هویت ملی ایرانیان در قالب تغییر در ملی‌گرایی ما و اثر مثبت روی ملی‌گرایی ما به‌واسطه دفاع مقدس داشت، این مسئله بود که در دفاع مقدس وارد فضای خودباوری شدیم. در دفاع مقدس بدون داشتن امکانات با تکیه به خود در برابر آن جبهه عظیم ایستادیم. رشد فناوری‌ها و رشد مهندسی ما در جنگ و تولیداتی که در جنگ داشتیم به خودباوری ما کمک کرد. رشد خودباوری ملی در تقویت هویت ملی بسیار موثر بوده و این یک مسئله جدی است که باید به آن توجه کنیم که در دفاع مقدس پررنگ بود.

دفاع مقدس منجر به این شد که همه مردم از سراسر ایران با هم در مناطق غربی و جنوب‌غربی متمرکز شوند و از سرزمین دفاع کنند و لشکرهای مختلف از استان‌های گوناگون در آنجا حضور داشتند. در ادبیات جامعه‌شناسی چیزی به نام سیالیت اجتماعی داریم. افراد مختلف از جاهای گوناگون با یکدیگر ارتباط می‌گیرند و با هم و با فرهنگ‌هایشان آشنا می‌شوند و خود این، یک نوع اعتماد و ارتباط اجتماعی را فراهم می‌سازد که خود این هم به تقویت هویت ملی منجر می‌شود. بخشی از ضعف هویت ملی ما در برخی از مناطق کشور این است که ارتباطات فرامنطقه‌ای، فرااستانی و فراشهرستانی‌شان کم است؛ ولی دفاع مقدس این زمینه را به وجود آورد و باعث شد همه از همه جای کشور بیایند و نگاهی که شاید قرن‌ها به برخی از مناطق داشتند از بین رفت و دیدند که مسیحی، کلیمی، زردشتی، اهل سنت و اقوام مختلف آمدند و همه با هم در تعامل‌اند و این تعامل یک نوع رواداری و ارتباط اجتماعی را فراهم کرد که به تقویت هویت ملی می‌انجامد.

 نکته بعدی که در همین ارتباط قابل اعتنا است مقوله‌ای به نام زبان فارسی به‌عنوان زبان مشترک ایرانیان است. وقتی می‌گوییم زبان مشترک، نه اینکه ما می‌خواهیم مشترک باشد، زبان مشترک بوده است و در اعصار تاریخی، زبان فارسی مشترک ایرانیان بوده و با این زبان با هم ارتباط می‌گرفتند. در دفاع مقدس لشکرها با زبان‌ها و گویش‌های مختلف حضور داشتند اما از زبان فارسی استفاده می‌کردند. زبان فارسی در قالب ارتباطشان با هم و در قالب سروده‌های حماسی در جنگ رشد کرد. اینکه تلاش می‌کنیم بخشی از وجوه یا تاریخ جنگ را به بهانه اینکه اقوام مختلف هستند به زبان‌های قومی بازنشر دهیم در نگاه اول بوده؛ اما گروه‌هایی را هم داشتیم که با وجود رزمندگانی از قومیت‌های مختلف و زبان متفاوت، به زبان مشترک فارسی ارتباط می گرفتند. مثلا در لشکر ۳۱ عاشورا زبان آذری رواج داشته ولی در این لشکر کرد داشتیم که با زبان فارسی با سایرین ارتباط می‌گرفتند. تقلیل این موضوعات به مسائل زبانی این‌چنینی جفا به این مسئله است. هرکس به زبان محلی خود صحبت می‌کرد اما جنگ برای همه بود و همه با هم نقش داشتند و در ارتباط بودند که حول مقوله مشترکی به نام امام، اسلام و وطن بود و ابزار ارتباطی‌شان مقوله‌ای به نام زبان بود. مسئله زبان فارسی بسیار مسئله جدی‌ای بود که ابزار ارتباطی بچه‌های ما در جنگ بود و هر منطقه‌ای توانست به تقویت زبان فارسی کمک کند.

* در مولفه‌های هویتی ایرانیان علاوه بر ایرانیت و اسلامیت آیا می‌توان انقلابی‌گری را هم گنجاند؟
مسئله هویت ایرانیان یک امر ثابت و غیرقابل تغییر نیست که بگوییم یک امر ازلی از قدیم بوده و تغییر نمی‌کند، هرچند وجوه مختلف پیدا می‌کند. یک دین در هویت ملی ایرانیان داشتیم که در دوره قبل از اسلام، زردشتی بوده و بعد از ورود اسلام به ایران کم‌کم تغییر کرد و اسلام جایگزین شد. در دوره‌هایی مذهب تشیّع رواج و گسترش پیدا کرد و جزئی از هویت ایرانیان ‌شد. هویت ایرانی‌ها دارای یک محوریت است و یک ستون مرکزی دارد؛ اما جزئیات و حواشی ماجرا و وجوه مختلفش ممکن است در طول تاریخ تغییر کند. ایرانی‌ها در طول تاریخ یک مقوله جدی در هویت خود داشتند و حتی در اسطوره‌ها، آن را می‌بینیم که مسئله عدالت‌خواهی و مقابله با ظلم و ظالم و عدم تمکین در برابر ظلم است که در تاریخ ایران و ایرانِ باستان این مسئله پررنگ بوده و ایرانی‌ها در گفتمان و فضای فرهنگی خود این موضوع را پررنگ می‌کردند که نه ظلم کن و نه ظلم بپذیر باش که در قالب عدالت، ظلم‌ستیزی و سلطه‌ستیزی نمود پیدا کرده است. اگر این مسئله را توسعه مفهومی دهیم همان انقلاب است.

انقلاب به این دلیل رخ می‌دهد که در برابر ظلم و ظالم می‌ایستند. بر این اساس است که وقتی به مؤلفه‌ها و عناصر هویت‌بخش ملی‌مان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم هم اسلام، هم ایران و هم مسئله انقلاب هر سه رکن اساسی به شمار می‌آیند. به همین دلیل رهبر انقلاب در سیاست‌های کلی خانواده بر این نکته تاکید داشتند که باید عناصر و مؤلفه‌های هویت‌بخش ملی‌مان را تقویت کنیم که هر سه عنصر اسلام، ایران و انقلاب مورد تاکید است؛ یعنی هویت اسلامی، هویت ایرانی و هویت انقلابی. هویت انقلاب اسلامی امر پس از انقلاب اسلامی نیست و ریشه عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی، سلطه‌ستیزی و حمایت از مظلوم در تاریخ ایران بسیار پررنگ است. این نگاه در دوره معاصر و حداقل در دوره صدساله اخیر ازسوی جریان اسلامی به‌ویژه علمای ما در قالب دفاع از مظلوم خود را نشان داد؛ مثلا وقتی مسئله فلسطین به وجود می‌آید که دولت پهلوی برسر کار است، جریان اسلامی در دفاع از فلسطین برمی‌خیزد و حمایت مالی، سیاسی و فرهنگی می‌کند و تجمعات راه می‌اندازد.

این مسئله از قدیم الایام به‌واسطه اینکه مسئله اسلام و نگاه اسلامی، نگاه انقلابی است و نگاه اسلامی یک نگاه بی‌تفاوت نسبت‌ به پیرامون خود نیست و مسئله دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم، همگی جزو مبانی اسلامی ما هستند و به تعبیر امام خمینی رحمه‌الله، اسلام انقلابی و اسلام ناب است و نه اسلام آمریکایی که اینها را کنار می‌گذارد. با ظهور حضرت امام و بروز جریان انقلابی حضرت امام، این امر تاریخی و امر جدی که ایرانیان در رابطه با خود در طول تاریخ داشتند در قالب هویت انقلابی بروز، تجلی و رشد پیدا کرد. در طول تاریخ این نگاه را داشتیم اما به این قوت نبود که با پیروزی انقلاب اسلامی و گفتمان حضرت امام مسئله هویت انقلابی نیز که جزئی از هویت ایرانیان بود نمود پیدا کرده و توانست خود را به مرحله اجرا و عمل برساند.

* اینکه عده‌ای دو جریان اسلامیت و ایرانیت را روبه‌روی هم قرار می‌دهند دنبال چه هدفی هستند؟
کسانی که اسلامیت و ایرانیت را رودرروی هم قرار می‌دهند دانسته یا ندانسته موجب تضعیف هر دو می‌شوند؛ چون وقتی دو چیز را که به هم تکیه دارند و مقوّم هم هستند به بهانه اینکه این با آن معارض است کنار می‌گذارند، خود او هم تضعیف می‌شود. می‌توان گفت دوره پهلوی، به بهانه جدایی اسلامیت از ایرانیت، نتوانست عنصر ایرانیت را تقویت کند. همان ایرانیتی که ظلم‌ستیزی در آن وجود دارد به خاطر اینکه اسلامی در کنار آن نیست و همراهی مردم را با خود ندارد به این منجر می‌شود که حکومت پهلوی به بیگانگان وابسته شود و این است که حکومت پهلوی تنها حکومت در ایران است که با کودتا و حمایت خارجی‌ها بر سر کار آمد و با حمایت آنها هم ادامه پیدا ‌کرد؛ چون اسلامیت را کنار گذاشت و خود این ایرانیت که در آن دفاع از مظلوم و ظلم‌ستیزی وجود دارد نیز حذف ‌شد. برخی‌ها که از پایگاه ایرانیت برخورد کرده و اسلام را حذف می‌کنند فکر و تصورشان این است اسلام که آمده به تضعیف ایران منجر شده و ایران را اشغال کرده است و ادبیات دو قرن سکوت زرین کوب و امثالهم را مطرح می‌کنند.

واقعیت امر اینطور نیست و اسلامی که وارد ایران شد کم‌کم پذیرفته شد و به واسطه اسلام دوره شکوفایی ایران دوره‌ای است که اسلام عقلانی با معنویت در ایران رشد پیدا کرد. برخی از جریان‌های اسلامی تصور می‌کنند وقتی از ایرانیت صحبت می‌کنید به تضعیف رویکرد اسلامی منجر می‌شود. ملی‌گرایی‌ای به تضعیف اسلام منجر می‌شود که به دنبال حذف اسلام است. در ملی‌گرایی‌ای که در گفتمان رهبری و امام خمینی رحمه‌الله پیدا می‌کنیم، اسلام منطبق بر ملی‌گرایی است و جزء و ماهیتش تعیین‌کننده است و این ملی‌گرایی با اسلام معارض نیست؛ ولی برخی‌ها با این نگاه اسلامیت را حذف می‌کنند و می‌گویند هویت ملی چنین و چنان است و باید نگاه اُمّتی داشته باشیم. باید نگاه امّتی داشت، اما اینها با نگاه ملی بودن معارض نیست و این است که رهبر انقلاب تاکید دارند حاج قاسم سلیمانی ملی‌ترین و امتی‌ترین فرد جهان اسلام و ایران است. اینها با هم قابل جمع‌ بوده اما برخی‌ها فکر می‌کنند قابل جمع نیستند و به این دلیل با آن مقابله می‌کنند. برخی جریان‌ها هستند که به دنبال تضعیف جامعه ملی ما بوده و تضعیف جامعه ملی ما به این است که این دو بال را بزنند و در مقابل هم قرار دهند و چالش و تنش را در داخل گفتمان ملی ما بیاورند و این مشکل را ایجاد کنند وگرنه این دو تعارضی با هم ندارند.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی