همزمان با حادثه تلخ قرآنسوزی و صدور پیام از سوی رهبر انقلاب، رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر محمدمهدی ایمانیپور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به بررسی محورهای پیام حضرت آیتالله خامنهای و ابعاد تأثیرگذاری عمل شنیع قرآنسوزی در جهان اسلام پرداخته است.
رهبر انقلاب در پیام خود به مناسبت حادثهی تلخ قرآنسوزی، بیان کردند که این حادثه یک توطئهآمیز و خطرآفرین بود. انگارههایی که نشاندهندهی توطئهآمیز بودن این حرکت است، چیست؟
توهین به قرآن کریم، نهتنها هتاکی به پیروان دین اسلام، بلکه مصداق علنی توهین به انسانیت و آزادی محسوب میشود و سکوت در برابر آن جایز نیست.
در خصوص اتفاق اخیر اهانت به قرآن مجید، باید بگویم که ما با منظومهای ازپیشطراحیشده و پروژهای پیچیده در غرب روبهرو هستیم که خروجی آن، اسلامهراسی سیستماتیک و نظاممند در برخی کشورهای اروپایی است. دولتمردان و رسانههای غربی بهصورت کاملاً عامدانه، بر روی خروجی ماجرا و ظاهر آن متمرکز شده و با عناوین و بهانههایی واهی مانند عدم مغایرت این اقدام وقیحانه با قانون اساسی آنها، چنین هتک حرمتی را توجیه میکنند؛ هرچند دولت سوئد چنین اقدامی را مغایر بااراده و خواست خود قلمداد کرده است.
بااینحال شواهد و مستندات محکم و غیرقابلانکار نشان میدهد که قرآنسوزی اخیر در سوئد و دانمارک، خروجی یک ساختار و نقشه است. ما با یک توطئه مهندسی شده از سوی نهادهای فکری، امنیتی و رسمی غرب مواجه هستیم که محصول و تصویر نهایی آن، تلاش برای تضعیف جایگاه اسلام و نماد اصلی آن، یعنی کتاب انسانساز و مقدس قرآن کریم است.
طی سالهای اخیر احزاب و گروههایی که صراحتاً ضدیت با اسلام و قرآن را مانیفست حزبی خود تلقی میکنند، بهصورت رسمی در غرب مشغول فعالیت هستند. حتی برخی از این گروهها به پارلمان کشورهای حوزه اسکاندیناوی و دیگر نقاط اروپا راه پیدا کردهاند.
افزایش تصاعدی حملات علیه مسلمانان در کشورهای گوناگون اروپایی و عادی جلوهدادن توهین به مقدسات اسلامی که نمونه آن را قبلاً در نشریه هتاک فرانسوی شارلی ابدو و اکنون در برگزاری نمایش شرمآور قرآنسوزی در استکهلم و کپنهاگ مشاهده میکنیم، شواهد غیرقابلانکاری هستند که اذهان پرسشگر بشری را بهسوی یک «ساختار» و نه یک«واقعه محدود» هدایت میکند.
مهمتر اینکه سرنخ و ماهیت این ساختار صرفاً غربی نیست.
لابیهای سنگین موساد با احزاب سنتی و نوینی که در غرب وجود دارند، اعم از سوسیالدموکراتها و محافظهکاران و خصوصاً احزاب نوظهور اسلامستیز در طول سالهای اخیر در حال بروز نشانههای شوم خود است. بیدلیل نیست که هرگونه انتقادی از رژیم صهیونیستی در قالب «یهودستیزی» مورد تفسیر نهادهای امنیتی و رسمی در غرب قرار میگیرد و در مقابل، توهین آشکار به کتاب مقدس مسلمانان، بهمثابه آزادی بیان تفسیر میشود.
این تفاسیر دوگانه، برخاسته از همین منظومه فکری-عملیاتی خطرناک است. این منظومه خطرآفرین است، زیرا باهدف ایجاد شکافهای مذهبی، نژادی و انسانی در نظام بینالملل صورت میگیرد. صهیونیستها حیات خود را در گروی ایجاد و تعمیق شکافها و اختلافات جدید در جهان جستوجو میکنند و آنچه در سوئد و دانمارک رخ میدهد، ترجمانی از همین رویکرد است.
آرایش جنگی که به گفته رهبر انقلاب توسط دولت سوئد بهواسطهی پشتیبانی از این جنایتکار در برابر دنیای اسلام صورتگرفته است، چه پیامدهایی خواهد داشت؟ آیا این اتفاق تبعات خاصی برای دولت سوئد و کشورهای اروپایی بهصورت عمومی خواهد داشت؟
باید تأکید کنم که سوئدیها و دانمارکیها حتی در توجیه اقدامات هتاکانه اخیر بر اساس قانون اساسی خود نیز دچار تعارض و سفسطه شدهاند. مدعیان دروغین آزادی میگویند در این کشورها هیچ قانونی وجود ندارد که به طور خاص سوزاندن یا هتک حرمت قرآن یا کتابهای مقدس سایر ادیان را ممنوع کند! این در حالی است که متن صریح قانون اساسی سوئد میگوید تحریک گروههایی از مردم بر اساس نژاد، قومیت و مذهب ممنوع است. آیا تفسیر این قانون و مصداقیابی آن واقعاً دشوار است؟! پس اصل ماجرا مربوط به تفسیر حقوقی از قانون اساسی دو کشور حوزه نوردیک و اسکاندیناوی نیست، بلکه این بازی خطرناک مصدر و منشأ دیگری دارد.
بدون شک دولت سوئد یا هر دولت دیگری که قرآن ستیزی در خاک آن صورت گیرد، با عواقب حقوقی، اجتماعی، بینالمللی و اقتصادی ناشی از چنین اقدام هتاکانهای مواجه خواهد شد. مسلماً ملتهای مسلمان منتظر توجیهات دروغین و تفسیرهای وارونه چنین کشورهایی از قانون اساسی خود نخواهند ماند. دولتهای اروپایی باید بدانند که بازی در زمین موساد و بهآتشکشیدن کتاب دینی مسلمانان بر اساس دستورالعملهای دیکته شده از سوی تلآویو، بدترین هزینههای ممکن را در ابعاد گوناگون برایشان به دنبال خواهد داشت.
اینکه دادستانهای سوئدی مجوز قرآنسوزی را صادر کرده و پلیس نیز امنیت فرد هتاک در مقابل سفارتخانه کشورهای مسلمان را تضمین کند، یعنی ما با یک «اقدام فردی» مواجه نیستیم. این یعنی اعلانجنگ رسمی کشورهای میزبان افراد هتاک به مسلمانان. در خصوص دانمارک موضوع جدیتر است. اینکه فردی مانند «راسموس پالمودان» با تأسیس حزبی صوری در سال ۲۰۱۷ میلادی نهتنها بهراحتی در سایه حمایت نهادهای رسمی کشورش دست به انواع توهینها به قرآن و اسلام میزند، بلکه مسیر برای ورود وی به پارلمان هموار میشود! در چنین شرایطی ادعای دولتهای غربی مبنی بر مبرا نمودن خود از فجایع رخداده، نوعی فرافکنی آشکار به شمار میآید.
آیا این قبیل اتفاقات کشورهای اروپایی مدعی آزادیخواهی را دچار خدشه نمیکند؟
مترادف وانمود کردن «آزادی بیان» و «اهانت»، یک فریب آشکار است. خداوند متعال در فطرت پاک انسانی و طبیعت بشری، قدرت تشخیص حق از باطل را قرار داده است. پیامبران الهی نیز با استناد به همین فطرت و ذات خداجوی بشری، رسالت مقدس خود را در طول تاریخ صورت دادهاند. اشاعه مؤلفهها و انگارههای اومانیستی یا تبلیغ اندیشههای انحرافی مانند لذتگرایی یا تثبیت لائیسیته بهمثابه مبنای تعاملات انسانی در غرب، جملگی به معنای عدول از قواعد فطری و ثوابت انسانی بوده و در تعارض با عقل سلیم محسوب میشود.
زمانی که در غرب، «آزادی» و مشتقات آن مانند «آزادی بیان» و «حقوق بشر» بهگونهای وارونه و در تعارض با ذات بشری تعریف میشود، «آزادیخواهی» نه به معنای صیانت از حقوق انسانها، بلکه به معنای اباحهگری در ابعاد فردی و اجتماعی است؛ بنابراین، در اینجا آزادیخواهی به اسم رمز غرب در سرکوب قطرت انسانی تبدیل شده و اهانت به ادیان الهی که مروج آزادی واقعی انسانها از قیود دنیوی هستند، حکم یک مطلوبیت را پیدا میکند. آنچه اخیراً در سوئد و دانمارک رخ داد، بهوضوح نشان داد که تعریف غرب از آزادیخواهی چگونه و بر مبنای چه پیشفرضهایی صورت میگیرد.
تسریع در تحویل عامل جنایت به دستگاه قضایی کشورهای اسلامی چگونه صورت خواهد گرفت؟
صورت ماجرا بر خلاف آنچه غربیها سعی در پیچیدهسازی آن دارند، اساساً به لحاظ قضایی پیچیده نیست. افرادی با مجوز رسمی کشورهای سوئد و دانمارک، به کتاب مقدس میلیاردها انسان بر روی کره زمین اهانت کردهاند. مخاطب این اقدام وقیحانه پیروان واقعی کل ادیان ابراهیمی هستند. پیامبران اولوالعزم و کتب مقدس آنها اعم از قرآن کریم، تورات و انجیل جملگی برای ابنای بشر محترم و اهانت به آنها خطقرمز محسوب میشود.
بنابراین، در اینجا یک «جرم» اتفاق افتاده و ما با «اتهام» مواجه نیستیم. زمانی که وقوع یک جرم احراز شود که اکنون چنین موضوعی رخ داده است، به طور طبیعی باید در قبال آن دست به دادخواهی زد. بخشی از این دادخواهی باید توسط نهادهای دولتی و قضایی کشورهای مسلمان و در قالب یک شکایت جمعی به نهادهای بینالمللی صورت گیرد.
البته بهتر است قبل از آنکه کار به مرحله تقابل قضایی با دولتهای سوئد و دانمارک از سوی سازمان همکاری اسلامی کشیده شود، عوامل این جنایت تحویل دستگاه قضایی یکی از کشورهای مسلمان شده تا روند محاکمه و مجازات وی طی گردد؛ بنابراین، بخشی از اقدامات قضایی کشورهای اسلامی معطوف به حوادث اخیر و مجازات هتاکان به قرآن کریم در سوئد و دانمارک است.
بخش دیگری از همکاریهای قضایی کشورهای مسلمان، معطوف به ایجاد برخی قوانین و بازتعریف برخی دیگر در کمیتههای حقوقی گوناگون سازمان ملل متحد است بهگونهای که کشورهای میزبان افراد هتاک و قرآن ستیز از پرداخت هزینههای هرگونه اقدامات بعدی دراینخصوص مصون نباشند. پس برخی از اقدامات ناظر بر مواجهه با موارد فعلی و برخی دیگر، ناظر بر پیشگیری از تکرار این جرایم است.
حوادث سلسلهوار اینچنینی که چند وقت است در کشورهای اروپایی دوباره اوج گرفته است چه پیام و هدفی دارد؟ نسبت آن با مقوله اسلامهراسی کشورهای غربی چیست؟
عالمگیر بودن ادیان الهی، خصوصاً دین مبین اسلام و منطق و استدلالی که در بطن تعالیم پیامبران الهی وجود دارد، جایی برای مانور اندیشههای الحادی و کفرآمیز در غرب باقی نمیگذارد. نهادهای غربی بهجای رویآوردن به گفتوگوهای سازنده بین ادیان و ترویج هماندیشی جمعی در راستای بازگشت به خویشتن انسانها، ترجیح میدهند نمادهای دینی را مورد هجمه قرار دهند تا بلکه از این طریق، مسیر را برای خلق و تثبیت برخی الگوها و سبکهای زندگی غیر عفیفانه و غیر فطری باز کنند. تأکید میکنم که قرآن ستیزی در غرب محصول ناتوانی در مواجهه با آموزههای فطری بشر است.
امروز در غرب، حتی بسیاری از گروههای غیرمسلمان نسبت به تضعیف آشکار نهاد خانواده، ترویج سبک زندگی نامتعارف و حمایت آشکار از خداناباوری در آموزشهای عمومی و تبلیغاتی شدیداً گلایهمند هستند. تجمعاتی که در سرتاسر اروپا در حمایت از نهاد خانواده و بازگشت به الگوهای زندگی سالم و انسانی صورت میگیرد و روزبهروز در شرق و غرب، شمال و جنوب اروپا روبهافزایش است، بیانگر همین حقیقت است. گفتنی است که دین اسلام بهعنوان دینی زنده و پویا که علیرغم تبلیغات ضد دینی، روزبهروز به پیروان آن افزوده میشود، بیش از سایر ادیان در معرض تهاجم و هراس ساختگی قرار گرفته است. ولی بیتردید محاسبات غرب در خصوص ترویج قرآنستیزی و اسلامهراسی سیستماتیک در اروپا، دامنگیر بانیان این خطای شناختی و محاسباتی خواهد شد.
آیندهی این حرکت در همزیستی مسالمتآمیز مردم جهان چه تأثیری دارد؟
یکی از اصلیترین رسالتهای ادیان، دعوت به صلح و همزیستی مؤمنانه است. حمله به دین در جوامع مختلف بهصورت طبیعی به جریان نوعدوستی و همزیستی مسالمتآمیز آسیب میزند. وظایف علمای دینی در سرتاسر جهان، هماندیشی معطوف به نتیجه در خصوص جلوگیری از تأثیر این حوادث بر همزیستی مسالمت آمیز مردم جهان است. شاید برخی بر اساس همان تصویرسازی محدود، دروغین و هدفمند غربیها از ماجرای اسلامستیزی در سوئد و دانمارک و دیگر کشورهای تصور کنند که آنچه در این کشورها رخ داد صرفاً نمادی از تقابل غرب با اسلام محسوب میشود. اما مسئله فراتر از این موضوع است! صاحبان قدرت آشکار و پنهان در برخی کشورهای غربی در صدد هستند با هدایت رژیم صهیونیستی و دستنشاندگان آن، دین را از صحنه زندگی بشر حذف کنند. غرب در حقیقت همزیستی سالم انسانی در جهان را بهصورت مشخص هدف قرار داده است. اسلامهراسی یک مرحله از این هدف گذاری خطرناک محسوب میشود و در مراحل بعد، بازیگردانان این صحنه به سراغ دیگر ادیان و مذاهب و ارزشهای نهفته در آنها، خواهند رفت. پس حفظ انسجام بشریت حول محور دین و خداباوری، باید به یک دستورالعمل جمعی در سرتاسر دنیا تبدیل شود و هادیان این روند، دولتهای دغدغهمند و علمای دینی در سرتاسر جهان خواهند بود.
وظیفه نخبگان جهان اسلام و ملتهای مسلمان در مواجهه با چنین توطئههایی چیست؟ امثال این نقشههای کثیف و شوم در جایگاه و ارزش قرآن و تعالیم اسلام در بین مسلمانان چه اثری دارد؟
رهبر انقلاب اسلامی بارها از فریضهی «جهاد تبیین و روشنگری» در بین مسلمانان و جهانیان سخن گفتهاند.
حادثه تأسفبار و غیرقابلبخشش قرآنسوزی در سوئد و دانمارک اهمیت جهاد تبیین را باهدف زدودن انگارهها و فرضیاتی که دستگاههای تبلیغاتی، رسانهای و امنیتی غرب مشغول تزریق و القای آن به ذهن مسلمانان و غیرمسلمانان پیرو ادیان الهی هستند را دوچندان میسازد. در این میان باید تمرکز ویژهای بر روی جوانان و نوجوانان داشت. هر اندازه معرفی و تبیین الگوهای صحیح در جوامع مسلمان و متعاقباً در سطوح بینالمللی بیشتر شود، به همان میزان شاهد مصونیت در قبال تحرکات هدفمند دشمنان اسلام و انسانیت خواهیم بود. علما و نخبگان مسلمان، مجاری انتقال این آگاهی داخلی و بینالمللی محسوب میشوند. این رویکرد تبیینی دو جنبه دارد: یکی تشریح دقیق نقشه و مهندسی غرب در موضوع اسلامستیزی و دینگریزی، و دیگری ارائه الگوی جایگزین که زیست عفیفانه و همزیستی مؤمنانه را به ارمغان آورد.
پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله در حدیثی میفرمایند«حسن السوال نصف العلم» و در حقیقت، طرح درست سؤال و فهم دقیق آن را نیمی از دانش حل مسئله دانستهاند. همین حدیث نبوی میبایست مبنای عملکرد علما و نخبگان مسلمان در امر جهاد تبیین باشد. در ابتدا میبایست کمک کرد تا مخاطبان و جوامع هدف بازی خطرناک طراحی شده از سوی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای غربی را فهم کنند و نسبت به ماهیت این بازی آگاه شوند. آنگاه به طور طبیعی تبلیغات و صحنهسازیها و توجیهاتی که ناظر بر این موارد صورت میگیرد، تأثیر خود را بر ذهنیت و تلقی افراد از دست خواهد داد و منجر به اضمحلال منظومه عملیاتی دشمنان خواهد شد. پس تبیین صحیح، مستمر و اصولی موضوع، پیششرط مهار این نقشه شوم خواهد شد و در این صورت، میتوان گامهای بعدی را در ترویج الگوهای دینی و فطری در جهان را به صورتی محکم و عمیق برداشت.