others/content
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با تحلیلگر مسایل راهبردی و بین‌الملل

شکست سه دهه مداخله آمریکا در منطقه با ایستادگی ایران

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی مسئولان نظام با اشاره به تحوّلات جهانی وضعیت جبهه مقابل جمهوری اسلامی را رو به ضعف دانستند و به نمونه‌های متعددی در این زمینه اشاره کردند: «در داخل آمریکا یک دوقطبی‌ای، دو سه سال پیش سر انتخابات به وجود آمد؛ این دوقطبی هنوز به حال خودش با شدّت باقی است؛ این ضعف است دیگر! این خیلی مهم است. در این انتخاباتِ اخیرِ چند ماه پیشِ کنگره‌شان هم مشخّص شد که این دوقطبی با شدّت هنوز وجود دارد. آمریکا بحران سیاسیِ رژیم صهیونیستی را ــ که برایش خیلی مهم است ــ نتوانسته حل کند؛ این ضعف آمریکا است. رژیم صهیونیستی برای آمریکا خیلی مهم است. می‌بینید که رژیم صهیونیستی هم در چه وضعی است، که حالا بعداً من هم اشاره میکنم؛ آمریکا نتوانسته این را حل کند.» ۱۴۰۲/۰۱/۱۵
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفت‌وگو با آقای سیدمصطفی خوش‌چشم، تحلیلگر مسایل راهبردی و بین‌الملل به بررسی وضعیت رو به افول آمریکا، گرفتاری‌های هولناک رژیم صهیونیستی و تاثیرات تغییر نظم جهانی پرداخته است. آقای خوش‌چشم معتقد است طرح‌های منطقه‌ای آمریکا به همراهی رژیم اسرائیل دچار شکست راهبردی و شکست عملیاتی شده است.

* گفت‌وگو را از موضوع افول آمریکا آغاز کنیم. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام با اشاره به افول روزافزون آمریکا طی چند دهه اخیر، نشانه‌های این تضعیف را از دو بعد داخلی و خارجی برشمردند. چه دلایلی برای این موضوع وجود دارد؟
* دلایل بسیار زیادی برای افول قدرت آمریکا وجود دارد. اول نحوه‌ی مواجهه با چالش‌ها و بحران‌های داخلی و بین‌المللی است. مثلاً در داخل آمریکا نحوه‌ی برخورد با کرونا را ببینید. هنوز هم در زمینه کرونا معضلات دارند و علاوه بر این دوقطبی‌های سیاسی روزافزونی در آمریکا مشاهده می‌شود.

دوقطبی در همه‌ی کشورها وجود دارد؛ اما وقتی دوقطبی‌ها بسیار تندوتیز می‌شود و در مسائل بسیار حساس تعدد پیدا می‌کند و در همه‌چیز شما دوقطبی می‌بینید، این دیگر زنگ خطر است؛ مخصوصاً در آمریکا.

[دریافت فیلم]
در آمریکا یک دوقطبی مثل جنگ داخلی در چند صدسال پیش وجود داشته؛ با اینکه کسی دیگر از این دوقطبی صحبت نمی‌کند اما هنوز آثارش هست و اخیراً در حدی برجسته شد که پنتاگون یکی دو سال قبل به نظامیانی که در بخش‌های جنوب کشور مستقر هستند، دستور داد که حق ندارند پرچم اتحادیه کشورهای ایالات جنوبی در جنگ داخلی مقابل ایالات شمالی را استفاده کنند. طبق دستور پنتاگون هیچ فرد نظامی‌ای حق ندارد حتی در خودروی شخصی‌اش یا در هر جای دیگری پرچم جنوب را حمل بکند؛ این یک زنگ خطر است برای آن‌ها که ایالت‌هایشان به دنبال این هستند که یک دوقطبی را تشدید کنند.

* دوقطبی سیاسی در آمریکا چه شاخصه‌هایی دارد که می‌تواند از قدرت آمریکا بکاهد و برای آن‌ها تا این حد خطرناک باشد؟
* یکی از خصیصه‌هایی که دوقطبی‌ها را به‌ویژه در آمریکا می‌تواند خطرناک بکند میزان خشونت‌طلبی‌ای است که در دو طرف این دوقطبی به وجود می‌آید و این خیلی چیز مهمی است. نمونه‌ی سیاسی‌اش را در حمله طرفداران ترامپ‌ به کنگره دیدید. این بحران فقط منحصر به مسئله‌ ترامپ یا دوقطبی‌های سیاسی یا دوقطبی جمهوری‌خواه‌-‌دموکرات نیست؛ امروز بخشی از مردم آمریکا اصلاً با کل حاکمیت دوگانگی دارند؛ یعنی خودشان را نه در دموکرات‌ها می‌بینند نه در جمهوری‌خواه‌ها. عده‌ای از این‌ها در دور اول ترامپ به او رأی دادند؛ اما همین‌ها هم زده شدند، یعنی نظرسنجی‌های جدید نشان داد که اکثریت، خواهان این‌ هستند که نه ترامپ و نه بایدن برای دور بعدی بیایند.

به غیر از دوقطبی سیاسی که در آمریکا رو به خشونت فزاینده‌ای است، دوقطبی مربوط به مسائل تبعیض نژادی و چالش سیاه‌پوست-سفیدپوست نیز تشدید شده که در جنبش Black Lives Matter (جان سیاه‌پوستان مهم است) دیدید چقدر تظاهرات شد و اعتراض‌ها به خشونت کشیده شد.

* آیا وضعیت اقتصادی آمریکا در سال‌های اخیر نیز اثری بر دوقطبی‌های سیاسی اجتماعی این جامعه داشته است؟
* بله به غیر از مسئله‌ی تبعیض نژادی، آمریکا در زمینه‌ی فاصله‌ی طبقاتی نیز دوقطبی دارد که هر روز هم تشدید می‌شود؛ یعنی ضریب جینی یا شاخص فاصله‌ی طبقاتی بین اقشار مختلف هم رشد داشته که نشان از افزایش تبعیض و نابرابری در توزیع ثروت دارد؛ حالا علاوه بر رنگین‌پوستان و مهاجرینی که در طبقات پایین‌تر اقتصادی قرار دارند، سفیدپوست‌های بسیاری هم هستند که با همین وضعیت سر می‌کنند.

همچنین دوقطبی‌های متعدد دیگری نیز در آمریکا درباره مثل مسائلی هم‌چون اجازه حمل سلاح شکل‌گرفته است؛ بنابراین تعدد دوقطبی در زمینه‌های مختلف، جامعه آمریکا را دچار تشتت و عدم یکپارچگی کرده است. بروز خشونت در این دوقطبی‌ها هم عامل بعدی است که در اکثر این شکاف‌ها دیده می‌شود. در نتیجه نیز چنین دوقطبی‌هایی باعث انشقاق و چندپارگی در جامعه می‌شود که جامعه به سمت تضعیف پیش می‌رود.

* این مواردی که اشاره کردید، نشانه‌های داخلی افول آمریکا بود، در بیرون از آمریکا چه نشانه‌هایی در تائید گزاره افول قدرت و جایگاه آمریکا وجود دارند؟
* در سمت بیرونی می‌بینیم که آمریکا دیگر نمی‌تواند چالش‌های جهانی را کنترل کند. در جنگ اوکراین به‌وضوح این را می‌بینید. در نفوذپذیری آمریکا این افول دیده می‌شود؛ یعنی آمریکا از جایی تضعیف‌شده که علی‌رغم اینکه خودش در ده‌ها کشور می‌رفت کودتا می‌کرد، رئیس‌جمهور و دولت‌ها را عوض می‌کرد، به ناگهان خودش به نقطه‌ای می‌رسد که در سال ۲۰۱۶ روسیه را متهم می‌کند که شما برای ما رئیس‌جمهور تعیین می‌کنید.

[دریافت فیلم]
آن آمریکایی که هر جای دنیا که می‌خواست عملیات انجام می‌داد، این روزها دنبال این می‌گردد که کشف کند اسناد بسیار سرّی‌ای که از پنتاگون راجع به مسائل جنگ اوکراین، چین، کره‌ی جنوبی و ایران بیرون رفته را چه کسی فاش کرده است. ایمیل‌های سی.آی.ای و پنتاگون حک می‌شوند؛ این‌ها مسائلی نیست که ساده بشود از کنارشان گذشت.

* از منظر بیرونی، وضع آمریکا در رقابت سیاسی و اقتصادی و همه‌جانبه‌ای که با چین داشت به کجا رسیده است؟ تسلط ایالات‌متحده بر تنظیم مواضع کشورها چه تفاوتی با گذشته کرده است؟
* علی‌رغم همه‌ی تنش‌آفرینی‌هایی که از دوره‌ی ترامپ شروع شد، بایدن هم در زمینه‌ی چین سیاست مشابهی را دارد دنبال می‌کند و نتوانست به رشد اقتصادی چین ضربه‌ای وارد بکند. چین علاوه بر تداوم رشد اقتصادی توانسته بخشی از متحدان یا شرکای سنتی آمریکا را مثل عربستان به سمت خودش جذب بکند.

آمریکا و اساساً تمدن غربی اگر دچار این افول نشده بود، شما هرگز نمی‌دیدید که شریکی مثل عربستان بپذیرد که از یوآن به‌جای دلار در صادرات نفتی‌اش به چین استفاده کند. اگر آمریکا تضعیف نشده بود، عربستان نمی‌آمد روابطش را با ایران اصلاح کند؛ همین الان در سفر اخیر مقامات آمریکایی به عربستان مشهود است که از این مسئله بسیار ناراحت‌اند.

* علت عصبانیت آمریکا از برقراری روابط ایران و عربستان چیست؟
* اولین چیزی که آمریکایی‌ها را در زمینه‌ی روابط ایران و عربستان ناراحت می‌کند، این است که یکی از شرکا و دوستان اصلی آمریکا دارد با یکی از دشمنان اصلی آمریکا برقراری روابط می‌کند.

دومین مسئله برای آمریکا این است که چرا وسط این مسئله نقشی ندارد و اصلاً دارد از معادلات منطقه حذف می‌شود.

سومین ناراحتی آمریکا این است که چرا چین که رقیب اصلی آمریکاست وسط این تعاملات است. برای همین است که مارک دابوویتز، مدیر لابی ضدایرانی اف.دی.دی می‌گوید «احیای روابط ایران و سعودی در نتیجه میانجی‌گری چین باخت، باخت، باخت برای منافع آمریکا است» یعنی سه سر باخت است برای آن‌ها. خب این خیلی مهم است.

این نشان می‌دهد آمریکا قدرتش در منطقه زایل شده است. آمریکایی‌ها به دنبال تغییر مکان استقرار نیروهایشان از غرب آسیا به شرق آسیا بودند تا بتوانند چین را کنترل کنند؛ اما نمی‌خواستند این منطقه را هم رها کنند. می‌خواستند نیروها را در این منطقه کم کنند اما طرح جایگزین برایش داشتند. بعد از آن طرح زمین سوخته‌ای که برای غرب آسیا می‌خواستند پدید بیاورند و نشد و جنگ‌های نیابتی که به راه انداختند.

آمریکا در دوره اول در دهه‌ی اول این قرن میلادی بوده، سیاست حمله و حضور نظامی برای به هم ریختن دولت‌ها و ملت‌ها را دنبال کرد.

در دوره‌ی دوم و دهه‌ی دوم با جنگ‌های نیابتی این سیاست را ادامه داد.

حالا در دوره سوم دنبال این بود که رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی در ذیل پیمان آبراهام یک جبهه‌ی متحد تشکیل بدهند برای مقابله‌ی با ایران نه به‌صورت نظامی بلکه به‌صورت امنیتی، مالی و با جنگ‌های ترکیبی. در واقع دنبال ایجاد یک خط محاصره‌ی اطلاعاتی، عملیاتی، تروریستی در اطراف ایران و بعد کشاندنش به داخل ایران بود. بعد در زمینه‌های دیگری مثل تبلیغات، تحریم و غیره هم فعال بشوند؛ که ایران در داخل مرزهای خودش تضعیف بشود. در مرزها هم درگیر با انواع خطرات و تهدیدات تروریستی جاسوسی و غیره بشود.

* چرا این کشورها برای تصمیم‌ها و اقداماتشان دیگر منتظر نظر و اجازه آمریکا نمی‌مانند؟
* کشورها بعد از اینکه شکست‌های پیاپی آمریکا را می‌بینند و می‌بینند آمریکا چطور از افغانستان به‌سرعت عقب‌نشینی می‌کند و متحد خودش را رها می‌کند و کشور را می‌سپارد به رقیب، برایشان دیگر درس‌ها آشکار شده و همه آموخته‌اند و می‌آیند به‌طرف برقراری روابط با ایران، چرا؟ یکی از دلایلش این است که می‌بیند آمریکایی‌ها قدرتشان افول پیدا کرده و نمی‌توانند که از دوستانشان حمایت کنند.

دلیل دوم که شاید خیلی مهم‌تر هم باشد -یا به همین اندازه مهم باشد- این است که کشورهای منطقه هم دارند تغییر نظم جهانی را می‌بینند. نگاه کنید به سمت و سوگیری‌های آن‌ها در قضیه‌ی جنگ اوکراین؛ وسط مانده‌اند و منتظرند ببینند برنده کیست. به‌درستی فهمیدند که رقبای آمریکا یعنی چین، روسیه، ایران نظم‌جهانی آینده را تغییر خواهند داد. دیگر نظم آینده‌ی جهانی تک‌قطبی نخواهد بود بلکه گروه‌بندی‌ها نتیجه را مشخص خواهد کرد.

بنابراین کشورهای عربی این را هم دارد می‌بینند و می‌دانند که ایران نقش روزافزونی دارد پیدا می‌کند و نمی‌خواهند فرصت را از دست بدهند؛ آن‌ها هم می‌خواهند عضو پیمان‌های منطقه‌ای بشوند. یک روزی اگر همه می‌خواستند عضو ناتو بشوند، حالا دارد برعکس می‌شود این جابجایی،‌ این انتقال قدرت غرب به شرق مهیا نمی‌شد مگر با افول آمریکا، کمرنگ شدن آمریکا، ریختن هیمنه آمریکا.

* افول آمریکا چه تأثیراتی بر حوزه اقتصاد بین‌الملل و به‌طور مشخص دلار داشته است؟
* ایران، روسیه و چین دلایل خودشان را دارند برای اینکه از دلار کمتر استفاده کنند. هند، عربستان و مجموعه‌ای از کشورهای دیگر که دوست آمریکا محسوب می‌شدند، هم به‌درستی فهمیدند دلار هیمنه و ارزشش را دارد از دست می‌دهد چون آمریکا اقتصادش تضعیف‌شده و دچار افول است.

سفیر اسبق آمریکا در انگلستان در مناظره‌ای می‌گفت که چین دارد قدرت اول اقتصادی دنیا می‌شود، چون چند برابر ما جمعیت دارد و اصلاً راه فراری از این نیست؛ یعنی خودشان هم اعتراف می‌کنند. بگذریم از اینکه خیلی‌ها اذعان می‌کنند که چین همین الان هم به لحاظ تجارت و اقتصاد بسیار جلوتر رفته و قدرت اول اقتصادی دنیا باید به‌حساب بیاید. بیش از ۱۲۰ کشور دنیا شریک اول تجاری‌شان چین است و این تعداد دارد بیشتر هم می‌شود. کار به‌جایی رسیده که چینی‌ها در یکی از اصلی‌ترین قراردادهای کاهش تنش در غرب آسیا بین دو رقیب منطقه‌ای مثل ایران و عربستان نقش‌آفرین می‌شوند؛ این نشان از این دارد که آمریکا جایگاه خودش را حتی برای شرکایش از دست داده است.

کشورهای آ.سه.آن تصمیم دارند دلار را در مبادلاتشان کمرنگ کنند. آ.سه.آن کشورهای آسیای جنوب شرقی، بلوک اقتصادی بسیار بزرگ و تأثیرگذاری است که همیشه سعی می‌کنند خودشان را از چالش‌ها و بحران‌های سیاسی دور کنند. حالا آن‌ها هم حرف از حذف یا کمرنگ‌ کردن دلار در مبادلات تجاری و استفاده از ارزهای محلی و دوجانبه و چندجانبه و دیگر ارزهای بین‌المللی می‌زنند.

ما در حقیقت در یک دوران گذار به نظم نوین جهانی هستیم. این دوران پر از التهاب و آشوب خواهد بود؛ اما همه‌ی کشورها این را متوجه شدند و بیخود نیست که سعی می‌کنند دلار را از چرخه‌ی مبادلات خودشان یا بیرون کنند یا کمرنگ‌ترش کنند سهم و وزن کمتری به آن بدهند. این‌ها همه حاصل افت آمریکاست. آمریکا، آمریکایی نیست که قبلاً‌ بود. این خیلی مهم است. از داخل به‌شدت تضعیف‌شده و هر روز چالش‌های بیشتری را شاهد هستیم.

* وضعیت جدید گذار به ساختارهای جدید بین‌المللی برای کشورهایی نظیر ایران چه خصوصیات و ویژگی‌هایی دارد؟
* ما نباید دچار اشتباه و خطا بشویم و بایستی روند را واقعی ببینیم. از این فرصت یعنی جابه‌جایی قدرتی که به‌زعم من یک دهه طول می‌کشد و پر از التهاب و پر از تنش و مجادلات جهانی و منطقه‌ای خواهد بود بیشترین حظ و بهره را باید ببریم برای اینکه در آینده جایگاه درست‌تری در آن گروه‌بندی‌ها داشته باشیم و سهم بیشتری داشته باشیم.

ما دستمان خالی نیست برخلاف اینکه خیلی‌ها توجه نمی‌کنند، شرایط چینی‌ها در حوزه‌ی اقتصادی خوب‌ است. روس‌ها در زمینه نظامی و تمدنی‌شان خوب هستند؛ اما آن زمانی که ما از چهار دهه‌ی پیش به مصاف آمریکا رفتیم و باعث شدیم طرح‌هایش در منطقه‌مان شکست بخورد، چینی‌ها و روس‌ها آن موقع سعی می‌کردند ماتادور باشند؛ یعنی اینکه گاو وحشی آمریکایی را با هی‌کردن از کنار خودشان رد کنند. آمریکا با رفتارش روسیه را مجبور به آغاز جنگ اوکراین کرد، و روسیه مجبور شد گلادیاتور شود. در تنگه‌ی تایوان هم دارند تلاش میکنند که چینی‌ها را مجبور کنند که آن‌ها هم گلادیاتور باشند.

پس آن موقعی که ما گلادیاتور بودیم این‌ها ماتادور بودند. این‌ها حالا خودشان گلادیاتور شدند. کسی که شاخ آمریکا را در منطقه شکست و هیمنه آمریکا را فروریخت ما هستیم. ما هستیم که در عراق، افغانستان، محور مقاومت، لبنان و در سوریه طرح‌های آمریکا را به چالش  و شکست کشیدیم. آن کسی که عین‌الاسد را زد، گلوبال‌هاک را زد و بیشترین توفیقات را داشت ما هستیم.

بنابراین در جایگاه آینده‌ی دنیا چینی‌ها در غرب آسیا به یک همکار و شریک قدرتمند و بانفوذی نیاز دارند برای منطقه‌ای که یک بازار ۴۰۰ میلیون نفری دارد؛ و هرکسی همراهی بیشتری با ایران داشته باشد بهتر می‌تواند سهم ببرد و مقدم‌تر خواهد بود. از ابتدا هم ایران به‌ویژه بعد از این جنگ‌های نیابتی منطقه‌ای ثابت کرده که قدرت برتر این منطقه است و طرح‌های آمریکا و متحدانش را به شکست کشانده است.

خب با چنین پتانسیلی توقع بر این است حالا در نظم درحال پیدایش جهانی یکی از ارکان گروه‌بندی اصلی ایران باشد -و می‌تواند و باید هم باشد- اینکه ایران در دولت جدید به‌سرعت در پیمان شانگهای پذیرفته می‌شود، فقط به خاطر این نیست که این دولت جدیت دارد و چین و روسیه هم این را می‌دانند که ایران حالا نگاه غرب‌گرایانه را مطلقاً کنار گذاشته و نگاه جدی به شرق دارد فقط این نیست؛ آن‌ها دارند آینده‌ی دنیا را می‌بینند و آورده‌ی ایران برای گروه‌بندی‌های بعدی.

ما تازه در نقطه‌ی آ‌غازین این راه قرار داریم. بایستی برای آینده‌ی خودمان، جهان و منطقه طراحی درست و راهبردی داشته باشیم. ما برای این اندوخته‌ای که در طول این ۴۴ سال داشتیم هزینه‌های زیادی دادیم؛ از همه برجسته‌تر و بیشتر جلوی آمریکا ایستادیم و حالا باید بتوانیم نه در سطح منطقه که اصلاً در سطح تأثیرگذاری جهانی در آینده در ده بیست سال آینده، جایگاهی به‌مراتب رفیع‌تری داشته باشیم؛ و این فقط به حضور کنش‌گرانه، ممتد و داشتن یک نقشه راه درست و تیم درست در سطوح بالا نیاز دارد.

* اگر بخواهیم در مورد منطقه غرب آسیا دقیق‌تر عمل کنیم باید رژیم صهیونیستی را هم در دایره تحلیل خود بگنجانیم. حالا با این معادله وضعیت منطقه را چگونه تحلیل می‌کنید؟
* اساساً نوع نگاه صهیونیست‌ها با آمریکایی‌ها مخصوصاً در زمینه‌ی تهدیداتی مانند ایران، اشتراک راهبردی داشته و دارد. اگر چه تاکتیک‌های مختلفی دارند اما یاد گرفته‌اند چطور با همدیگر تبادل و اشتراک داشته باشند و از همین افتراق و اختلاف‌شان استفاده کنند.

به یک نمونه اشاره کنم. دقیقاً دو سال پیش آمریکایی‌ها بعد از اینکه حرف‌های اولیه‌شان به‌جایی نرسید، پیش آمدند و پیشنهادات سخیفی دادند که ایران برگردد به تعهدات برجامی بدون اینکه آمریکا به تعداتش برگردد و خب ایران نپذیرفت. اینجا اسرائیلی‌ها که همیشه تندترند وارد می‌شوند، دست به عملیات خرابکارانه در تأسیسات هسته‌ای زدند. ایران هم در جواب اقدام خرابکارنه‌شان غنی‌سازی ۶۰ درصد را شروع کرد. صهیونیست‌ها بخشی از استراتژی آمریکا در منطقه هستند.

آمریکایی‌ها به دلیل شکست طرح‌هایشان و طولانی شدن حضورشان در منطقه‌ی غرب آسیا در طول بیست سال که به قول اوباما که می‌گفت «ما این‌قدر جلب خاورمیانه شدیم که اصلاً از چین غافل شدیم؛ و چین در این خلأ به‌سرعت رشد کرده» رفتند دنبال نگاه به شرق که دکترین اوباما هم بود که به‌سرعت بروند به آن سمت. اما به این نتیجه رسیدند که اینجا یک خلأ ایجاد می‌شود که بایستی جلوی قدرت پیشرفت قدرت ایران را گرفت در منطقه. به‌خوبی می‌فهمند اگر حضور آمریکا در این منطقه کمرنگ بشود خب ایران، رشد منطقه‌ای زیادی می‌کند. بنابراین این‌جا جایگاه رژیم صهیونیستی را به‌عنوان پیش‌قراول با آمریکا عوض کردند؛ یعنی آمریکا کمیت و کیفیتش کمرنگ بشود و برود پشت پیکان، نوک پیکان اسرائیل در اتحاد با اعراب باشد و به‌صورت یک هشت گسترش پیدا بکند در ذیل پیمان آبراهام به کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس؛ و طرف شمالی ما. برای اینکه تهدیدات را به سمت ایران بیاورند.

* تهدیدات مد نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران چه تفاوتی با گذشته دارد و چه برنامه‌هایی برای ایران داشتند؟
* یک‌زمانی تهدید اگر نظامی بوده حالا تبدیل‌شده به تهدیدات جنگ ترکیبی در حوزه‌های متعدد منهای نظامی؛ یعنی ضلع امنیتی در آن دارد. شروعش اغتشاش است، جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی، تحریم و بمب‌گذاری، خرابکاری، ترور همه‌ی این‌ها را دارد و این‌ها را چه کسی انجام می‌دهد. بخش‌های عمده‌ای از ترور و خرابکاری به عهده موساد است.

بخش عمده‌ای از این کار را قرار بود صهیونیست‌ها و برخی دولت‌های عربی به وجود بیاورند. این وسط نقش اصلی و در رأس را اسرائیلی‌ها داشتند. قرار شد به‌صورت این هشت که گسترش پیدا می‌کنند و استقرار نیروهای جاسوسی یعنی دیپلماسی رسمی کم‌کم مثلاً در حاشیه‌ی خلیج‌فارس کار از برقراری روابط برود به سمت برقراری روابط نظامی، اول دیپلماتیک بعد امنیتی و بعد حوزه‌ی نظامی. در حوزه‌ی نظامی چه بکنند؟ رزم‌ناو به آبهای منطقه بیاورند. البته نیروی دریایی رژیم صهیونیستی منهای چند زیردریایی اتمی خیلی ناچیزتر از آمریکایی‌هاست.

هدفشان این بود که چنین تجهیزاتی را بفرستند به خلیج‌فارس تا تهدیدات را دقیقاً در کنار مرزهای ما قرار بدهند. صهیونیست‌ها که اساساً از کانال سوئز برای رفت‌وآمد کشتی‌های نظامی استفاده می‌کنند و از منطقه‌ی خودشان در دریای سرخ پایین‌تر نمی‌آمدند به ناگهان چنین تصمیمی گرفتند و در چارچوب این طرح دو بار هم آزمایش کردند. دو بار اعلام کردند ناوگروه می‌فرستیم که از دریای سرخ برود باب‌المندب و دریای عمان و خلیج‌فارس. چه اتفاقی افتاد؟ نیروی دریایی ایران یک ناوگروه در مدخل خروجی دریای سرخ با مأموریت رسمی اعلام‌شده‌ی مقابله‌ی با رژیم صهیونیستی مستقر کرد. حالا آن‌ها کجا رفته‌اند؟ دور بزنید خلیج‌فارس و دریای عمان را بروید باب‌المندب از آن طرف بیایید بروید مدخل دریای سرخ، خیلی از ما فاصله دارد دیگر؛ برگشته‌اند آن‌جا.

باب المندب یکی از دالان‌های اصلی دریایی دنیاست. اسرائیلی‌ها دو نوبت اعلام کردند که ما زیردریایی و ناوگروه می‌فرستیم، اما جرئت نکردند. بعدا اعلام کردند که نه هیچ گروهی نفرستاده‌ایم. کمی بعدتر اعلام کردند یک رزمایش با بیست‌وچند کشور عربی در دریای سرخ گذاشتیم، برای پاسداری از صلح؛ یعنی اینکه ما می‌خواهیم از سد ایران رد بشویم. نتوانستند رد بشوند. طرح نظامی‌ای که مدعی‌اش بودند تا اینجا شکست خورده است.

رژیم صهیونیستی خودش را از شمال و غرب در محاصر‌ه‌ی ایران می‌بینند. بنابراین به دنبال ایجاد موازنه‌ی تهدید و تنش رفتند؛ یعنی خواستند ایران را در این هشتی که گفتم در یک محاصره از تروریسم، فعالیت‌های جاسوسی و غیره بگذارند؛ در داخل هم طرحی در پاییز انجام دادند و خب توفیق حاصل نکردند. در این پازل سعی کردند اولاً ایران به مرزهای خودش در تنش با همسایگانش محصور بشود، همزمان در داخل هم تضعیف بشود و راه‌های تنفس اقتصادی‌اش بسته شود.

خب این دولت وقتی آمد اصلی‌ترین راهکارش این بود که من نگاه به شرق دارم. اولین گام هم برای بهبود وضعیت معیشت در حوزه‌ی تجارت خارجی که سریع‌تر قابل حصول هم هست گسترش روابط با همسایگان است. برای این است که رئیس‌جمهور روز اول -یعنی در اولین کنفرانس مطبوعاتی که بعد از پیروزی انتخابات رؤسای جمهور می‌گذارند هنوز نه دولتی است نه چیزی- وقتی حرف از برجام با او می‌زنند می‌گوید، محوریت ندارد؛ اما درباره عربستان می‌گوید ایران مانع بازگشت روابط دیپلماسی با عربستان سعودی نیست. این حرف مال دو سال پیش است. چرا؟ چون وقتی شما می‌خواهی راه تنفس تجارت خارجی را باز کنید بایستی در منطقه تنش‌ها کاهش پیدا کند.

* این سیاست منطقه‌ای و نگاه به شرق دولت هم تاکنون موفقیت‌هایی داشته است.
* بله رژیم صهیونیستی و آمریکا هم دارند این را می‌بینند. سعی می‌کنند که کشورهای عربی با ایران گشایش روابط نداشته باشند. اما خب حالا به کجا رسیدیم؟ در جنگ ترکیبی آمریکا یک بخش‌هایی سخت‌افزاری‌اش توسط اسرائیل انجام می‌شود. ترورش، خرابکاری‌اش و موج ناامنی که می‌توانید توسط گروه‌های نیابتی‌ انجام بدهید. حتی می‌توانید در یک زد و بند با داعش انجام بدهید که این‌که دیگر خیلی مشخص است، داعش تولید کیست. نتانیاهو عکس دارد در زمانی که از داعش و النصره و بقیه گروه‌های تروریستی در بیمارستان‌هایشان در بلندی‌های جولان داشتند مراقبت می‌کردند باافتخار هم تصاویرش را منتشر میکردند. الان به کجا رسیدیم؟

در حوزه‌ی تقابل ما با اسرائیل اتفاقاً اسرائیل است که الان خودش را در تشدید محاصره می‌بیند. چطور؟ در همین جنگ اخیر که پیش آمد در همین چندروزه شما اتاق مشترک عملیات محور مقاومت فلسطینی را دیدید؛ یعنی از کمپ‌های آوارگان جنوب لبنان، فلسطینی‌ها تا غزه تا کرانه‌ی باختری و بعد داخل اراضی اشغالی انواع عملیات موشک‌باران، عملیات با استفاده از ماشین و خودرو با هر وسیله‌ای عملیات‌هایی که پشت سر هم، این یک تست بود اصل عملیات نبود. وقتی شما می‌خواهید عملیات بکنید بهترین تجهیزاتتان را و نفرهایتان را استفاده می‌کنید. یک تست برای ایجاد یکپارچگی در اتاق مشترک محور مقاومت فلسطینی‌ها بود. اسرائیلی‌ها به‌خوبی این را می‌فهمند نتایجش برای آن‌ها نابودکننده است.

* با توجه به ناکامی‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی در اهداف کلان و راهبردی‌شان در منطقه به نظر شما وضعیتشان در بین کشورهای عربی چگونه خواهد شد؟
* آنها یک استراتژی داشتند که با کمک آمریکایی‌ها بیایند ایران را اسیر کنند. حالا با تغییری که در روابط عربستان و ایران اتفاق افتاده است اصلاً این استراتژی‌شان دچار خدشه‌‌ی شدید شد. آمریکایی‌ها دیگر خیلی وقت است نمی‌توانند تهدید نظامی بکنند. یکی از دلایلی که بایدن به عربستان آمد، این بود که به آنها بگوید اگر مثلاً شما در مذاکرات عقب‌نشینی نکنید ما اعراب و رژیم صهیونیستی را در چارچوب همین طرح متحد می‌کنیم و پدافند هوایی شما تقویت را می‌کنیم؛ یعنی کارشان به اینجاها رسیده است.

عربستان بلافاصله پیغام فرستاد به ما از طریق یکی از رؤسای دولت‌های منطقه که آقا دستور کار ما معلوم است و ما این حرف‌های آمریکا را جدی نمی‌گیریم. اردن و مصر هم رسماً در رسانه‌هایشان اعلام کردند که ما حاضر نیستیم بیشتر از این وضعیتمان را در روابط با ایران بخواهیم تخریب کنیم. خب حالا هم که در عمل از این پازل خودشان را بیرون کشیدند.

در ادامه هم سرعت گسترش روابطشان کند می‌شود و مانع ایجاد می‌شود؛ کما اینکه دارید می‌بینید مصر و اردن هم سطح روابطشان را با صهیونیست‌ها پایین آوردند. این خیلی مهم است.

خود صهیونیست‌ها اعتراف میکنند حرکت کشورهایی که عادی‌سازی می‌کردند به سمت اسرائیل بسیار کند شده، سطح روابط و گسترش روابطی که داشتند به‌شدت کاهش یافته است. دیدی هیئت‌های صهیونیستی می‌‌خواستند به یکی دو تا کشور عربی مثل عربستان و امارات بروند و آن‌ها راهشان ندادند. ویزا نمی‌دهند. این، آن اسرائیلی نیست که پارسال یا سالهای قبل‌تر بود.

* اوضاع داخلی رژیم صهیونیستی چگونه است؟
* در داخل رژیم چنین شرایط متزلزلی سابقه نداشته است. بعد از فروریختن دولت‌های رژیم صهیونیستی، اولاً این میزان از انتخابات پشت سر هم و عدم توفیق هیچ‌کدام از طرف‌ها در انتخابات بی‌سابقه است. هرکسی که می‌آید دولت تشکیل بدهد زمین می‌خورد. این یعنی انشقاق و چند پارگی شدید و دوقطبی شدید. یک موقع شما در یک کشور صدمیلیونی صد هزار نفر آدم می‌آیند بیرون این یعنی یک‌دهم درصد. یک موقع است در بین پنج میلیون، دویست هزار نفر در تل‌آویو و بیش از دویست هزار نفر در شهرهای دیگر اشغالی بیرون می‌آیند؛ یعنی مجموعاً حدود چهارصد، پانصد هزار نفر؛ یعنی ۱۰ درصد جمعیت رژیم اشغالگر.

آن‌قدر این دوقطبی‌ها زیاد شده که همین الان کانال سیزدهشان رسماً نظرسنجی گذاشته می‌گوید، نتانیاهو مجددا نمی‌تواند دولت تشکیل بدهد و ائتلاف کند. اگر یکی دو  وزیر بیرون بروند دوباره ائتلاف‌شان پاشیده خواهد شد.

در عین حال دچار مشکلات دیگر هم هستند. آمارهای اقتصادی به نفعشان نیست. شاید با یکی دو جرقه وضعیت اقتصادی‌شان هم رو به تخریب برود. هر جای دنیا باشید، وقتی اعتصاب و اعتراض دارید، برای رشد اقتصادی کشور هزینه دارد و مشکلات سیاسی بسیار زیادی برایتان پدید می‌آورد.

* پیش‌بینی خود صهیونیست‌ها از ادامه این وضعیت چیست؟
* همه‌ی این اتفاقات باعث شده که در روزهای اخیر روز هاآرتص که دیگر روزنامه‌ی صهیونیستی خودشان است، مقاله‌ای چاپ کرده و نوشته که در کل منطقه فقط یک رژیم هست که احتمال فروپاشی و تغییر دارد و آن هم اسرائیل هست نه ایران. خودش نوشته.

آن‌ها می‌خواستند تا همین پاییز ما را از درون دچار فروپاشی و از اطراف درگیر تنش بسیار زیاد و ما را تضعیف کنند. می‌دانستند که فروپاشی و تغییر نظام امکان ندارد اما می‌خواستند ما را تضعیف بکنند. حالا کارشان به‌جایی رسیده از داخل دچار دوقطبی‌های شدید، ناآرامی شده‌اند، در حدی که مثلاً همسر نتانیاهو همین چند هفته پیش رسماً آمد گفت در جایی گیر افتاده بود و اگر معترضین قفل آن‌جا را شکسته بودند من را می‌کشتند. این یعنی آن‌ها در داخل هم امنیت ندارند.

نگاه کنید به اختلافات درون ارتش رژیم صهیونیستی در واحد ۸۲۰۰، خیلی‌هایشان رسماً اعلام می‌کنند که با این وضعیتی که نتانیاهو راه انداخته ما نمی‌آییم سر کار، اعتصاب می‌کنیم واحدهای دیگر هم همین‌طور. مجبور شدند واحدهای رزرو به کار بگیرند. دائما گروه‌های رزرو از این شهرک‌ها را دارند فرامی‌خوانند برای اینکه می‌بینند در مرزها و بیرون و اراضی اشغالی تا سمت بیرون غزه و بیرون کرانه‌ی باختری دچار التهاب و دچار مشکلات و جنگ و تنش هستند.

در داخل امنیت را نمی‌تواند فراهم بکنند و به‌راحتی عملیات علیه‌شان انجام می‌شود. در درون خودشان هم دچار مشکل امنیتی اعتراض هستند. امروز رژیم صهیونیستی از هر زمان دیگری ضعیف‌تر شده و طرح‌های منطقه‌ای آن‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران نیز شکست‌خورده است.

البته ما دچار ساده‌بینی نباید بشویم. نه این معرف یک فرصت است برای جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت. حالا ما دست بالا داریم و آن‌ها دست پایین هستند. از ابتدایش هم همین بود منتها یک موقع‌هایی این موضوع خیلی خوب برای همه ملموس می‌شود. برای همین است که رئیس رژیم صهیونیستی آمد گفت که ما داریم به سمت فروپاشی می‌رویم. رئیس اسبق دستگاه امنیت داخلی اسرائیل رسماً اعلام کرد که بله ما در حال فروپاشی هستیم و به هشتادسالگی رژیم هم نمی‌رسیم. خودشان می‌گویند آقا ما به هشتادسالگی نمی‌رسیم. بین ۷۵ تا ۸۰ سالگی‌مان فروپاشی داریم. مقاماتشان این را می‌گویند.
 
* این مسائل تأثیری در روند مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی داشته است؟
* شما نگاه کنید روند معکوس مهاجرت برای اسرائیل چیز کمی نیست. شما از دیرباز از همه‌ی کشورهای دنیا خواسته‌اید که جمعیت یهودی را تشویق کنند به داخل اراضی اشغالی بیایند تا جمعیت رژیم زیادتر بشود. وقتی می‌بینید که جمعیت اعراب در همین چند سال آینده از جمعیت یهودیان ساکن سرزمین‌های اشغالی خیلی بیشتر می‌شود -با اینکه آن‌ها را کوچ دادی، کشتی، شهید کردی- می‌فهمی که این اقلیت بودن خطرناک است و همه تلاش خود را می‌کنید برای اینکه جمعیت رشد بیشتری پیدا بکند.

در این شرایط وقتی روند معکوس مهاجرت باعث بشود مردم از این سرزمین فرار کنند و کم‌کم بفهمند اوضاع چگونه است این خیلی سنگین است. هزینه‌های اقتصادی سیاسی امنیتی سنگینی برای شما خواهد داشت. تازه جمعیت جوان‌تر زودتر هم می‌روند چون آینده‌ی بهتری برای خودشان می‌خواهند.

این‌ها همه دلایلی است برای اینکه متوجه شویم کم‌کم طرح‌های آمریکا به همراهی رژیم اسرائیل، به‌ویژه طرح‌های منطقه‌ای‌شان برای ما دچار شکست راهبردی شده؛ هم در سطح استراتژی مثل صفحه‌ی شطرنج شکست‌خورده‌اند، هم در سطح عملیاتی روی زمین دچار شکست شده‌اند. ما هزینه دادیم برای اینکه دشمنانمان را شکست بدهیم. بیشترین هزینه را هم دادیم؛ و اتفاقاً امتیازات هم به دست آوردیم و پیروز شدیم؛ هم در زمینه‌ی امنیتی، سیاسی و هم در زمینه‌ی اقتصادی.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی