رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان ضمن مرور بدعهدیهای آمریکایی در برابر ملت ایران، به بیانیه الجزایر اشاره کردند و فرمودند: «مشکل با آمریکا چه جوری حل میشود؟ با نشستن و مذاکره کردن و از آمریکا تعهّد گرفتن مشکل حل میشود؟ در قضیّهی بیانیّهی الجزایر، سر قضیّهی آزادی گروگانها در سال ۶۰، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید... قرارداد گذاشتند، تعهّدهای متعدّدی گرفتند که ثروتهای ما را آزاد کنید، تحریمهای ما را بردارید... گروگانها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهّدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروتهای مسدودشدهی ما را به ما پس داد؟» ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
رسانه KHAMENEI.IR برای بررسی جزئیات بیانیه الجزایر به گفتوگو با آقای دکتر منوچهر محمدی استاد روابط بینالملل پرداخته است که در موضوع بیانیه الجزایر هم برای پیگیریهای اجرایی آن مسئولیت داشت.
زمینههای تاریخی شکلگیری قرارداد الجزایر را توضیح دهید. چه شد که ایران و آمریکا به قرارداد الجزایر رسیدند؟
پس از تسخیر لانه جاسوسی، اولین مسئله موردتوجه این بود که شاه را باید برگردانند و اموال و داراییهایش به ایران برگردانده شود، آنگاه گروگانهای آمریکایی آزاد شوند. دیری نپایید که شاه مُرد و حضرت امام رحمةاللهعلیه مسئله را به مجلس احاله کرد که مجلس دراینباره تصمیم بگیرد؛ البته ایشان هم شرایط چهارگانهای را تعیین کردند؛ اولین شرط این بود که اموال و داراییهایی که مربوط به ایران است برگردد؛ مبالغ هنگفتی ارز و مقدار زیادی کالا در آمریکا داشتیم؛ دوم اینکه اموال و داراییهای شاه و خانوادهاش برگردانده شود؛ سوم اینکه آمریکا تعهد دهد که دیگر در امور داخلی ایران دخالت نکند و کاری به مسائل ایران نداشته باشد؛ چهارم اینکه هیچگونه ادعایی در رابطه با مسئله انقلاب و گروگانگیری لانه جاسوسی مطرح نکند. اینها شروطی بود که حضرت امام رحمةاللهعلیه مطرح کردند. این شروط به مجلس رفت و در مجلس برای این موضوع کمیسیونی تشکیل شد. کمیسیون هم تقریباً همین موارد را پذیرفت و به دولت ابلاغ کرد که اگر آمریکا چنین شرایطی را پذیرفت، گروگانها را آزاد کنند؛ البته در حاشیه، مسائلی اتفاق میافتاد و کسانی به دنبال این بودند که بتوانند به طریق دیگری آنها را آزاد کنند. این مسئله پیش از زمانی بود که دوره ریاستجمهوری کارتر تمام شود؛ نزدیک انتخابات بود ولی بحث مجلس طول کشید و انتخابات در آمریکا انجام شد، کارتر شکست خورد اما هنوز ۴۰ روز وقت داشت و علاقهمند بود این کار انجام شود و به دست خودش گروگانها را آزاد کند. جنگ تحمیلی هم شروع شده بود و دیگر موضوع گروگانها مهم نبود بلکه موضوع جنگ تحمیلی بود که باید به آن رسیدگی میشد. لذا نظر حضرت امام رحمةاللهعلیه این بود که مسئله گروگانها فیصله پیدا کند. ما حاضر نبودیم با آمریکاییها مذاکره مستقیم انجام دهیم و درنتیجه از طریق دولت الجزایر، این مذاکرات بهصورت غیرمستقیم شروع شد. نهایتاً دولت الجزایر بیانیههایی منتشر کرد که طبق این بیانیهها، ما و آمریکا ملحق شدیم و قرار شد بر اساس همین موازین، گروگانها را آزاد کنیم.
چه کسانی در تیم مذاکرهکننده ایرانی حضور داشتند؟
در رأس آنها آقای بهزاد نبوی بود، مرحوم نوربخش، آقای اختراعی بهعنوان حقوقدان و افتخار جهرمی هم جزو این افراد بودند؛ البته افتخار جهرمی بیش از دو هفته نبود و نماند ولی بهعنوان حقوقدان در کنار تیم بود. من آن زمان استاندار سیستانوبلوچستان بودم و بعد از اینکه بیانیه امضا شد، اولین کسی بودم که مسئولیت اجرای بیانیه بر عهدهام قرار گرفت و از من دعوت کردند.
با توجه به پیشینه حقوقی که داشتم و تحصیلاتم در حوزه مطالعات بینالملل و تسلطم به زبان انگلیسی از من دعوت کردند تا این کار را به عهده بگیرم. مسائلی که در بیانیه الجزایر مطرح شد اولاً درباره این بود که در آمریکا وامهایی داشتیم که ذخیره پولی ما را پس نمیدادند و میگفتند بهاندازه همان وامها پول شما را نگه میداریم. شهید رجایی در جلسهای با وزرا در مشهد مشورت کرد و به این جمعبندی رسیدند که این وامها را تسویه کنیم؛ تقریباً حدود سه میلیارد دلار وامهایی بود که تسویه شد و بقیه پول را با شرایطی پذیرفتند که ادعاهایی که در آمریکا، شرکتهای آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده و پولهای ما را بر اساس آنها متوقف کرده بودند، مرتفع شوند. در یک دادگاه بینالمللی که در لاهه تشکیل شد و از بابت اجرای احکام یک میلیارد دلار از پول ما در بانک مرکزی لاهه گذاشته شد و بخش عمدهای از بقیه پول هم در لحظه آزادی گروگانها به حسابهای ما در لندن واریز شد که چیزی حدود هفت میلیارد دلار بود که انتقال آن انجام شد.
در مورد اموال و داراییهای شاه، آمریکا ادعا کرد که هیچ اطلاعی از این موضوع ندارد که دروغ بود. ما ادعای ۲۰ میلیارد دلار بابت اموال شاه کرده بودیم و نهایتاً گفت قول میدهد و تعهد میسپارد اگر هر جا از شاه پولی دید به ما اطلاع دهد و اگر ما طرح دعوا کنیم، آن پول را وصول کند. درباره اموال و داراییهای فیزیکی ما، پذیرفت که اموال غیرنظامی منتقل شود ولی بر سر اموال نظامی ادعایش این بود که در جنگ ایران و عراق بیطرف است و به همین علت، این اموال را تا پایان جنگ به ایران تحویل نمیدهد و وقتی جنگ تمام شد، تحویل میدهد که هیچوقت این کار را نکرد؛ یعنی نهتنها بیطرف نبود، بلکه بیشترین کمک را در دوران جنگ به صدام کرد و هنوز هم تعهداتش را انجام نداده است.
ما مجبور شدیم انباری در ویرجینیا اجاره کنیم و هر سال و هنوز هم اجاره این انبار را میدهیم و کلیه اموال نظامی ما اعم از نرمافزاری و سختافزاری، موتورهای جت و... در این انبار گذاشته شده و اینکه هر ساله رئیسجمهور دستوری صادر میکند برای این اموال است که داده نشدهاند؛ یعنی جنگ تمام شده اما هنوز آمریکا به تعهداتش عمل نکرده است.
آمریکا به دو تعهدش عمل نکرده است؛ یکی اینکه در جنگ بیطرف نبود و دیگری اینکه اموال ما را پس از پایان جنگ و هنوز هم تحویل نداده است. آمریکا اعلام کرد که تاکنون هیچگونه دخالتی در امور داخلی ایران نداشته و بعد از این هم نخواهد داشت و این هم تعهدی بود که هیچوقت به آن عمل نکرد؛ یعنی بلافاصله بعد از آن ماجرا، انواع و اقسام توطئهها، کودتاها و براندازیها را داشتیم؛ مثل کودتای قطبزاده و شریعتمداری، کودتای نوژه و فتنههایی که صورت گرفت؛ بنابراین تنها چیزی که به دست آوردیم که با تدبیر دولت شهید رجایی بود این بود که گروگانها در فرودگاه مهرآباد بودند تا زمانی که اعلام شد پولهای ما به بانک مرکزی انگلیس منتقل شده است.
مسئله مهم این بود که در اجرای بیانیه الجزایر که همان دادگاهی بود که در لاهه تشکیل شد، در آنجا هم شیطنت کرد؛ اولاً در دادگاه نفوذ داشت چون همگی غربی و تحت نفوذ آمریکا بودند و آنچه علیه ما بود تقریباً سههزار پرونده را به جریان انداخت اما اجازه نداد پروندههایی که ما علیه دولت آمریکا داریم، مطرح شود و زمانی که به آنجا رفتیم، طرح دعوا کردیم که به طرح دعاوی b۱۵ معروف است که هنوز هم ادامه دارد و هیچکدام از آنها اجرا نشدند زیرا بدهکار است و بدهی که دیدیم تقریباً حدود ۱۲-۱۳ میلیارد دلار آن زمان است.
آنچه رهبر انقلاب اسلامی میفرمایند راجع به اینکه به تعهداتشان عمل نمیکنند و قابل اعتماد نیستند، همینطور است و این اشتباه را در مورد برجام انجام دادیم و بهجای اینکه همزمان آنها تحریمها را بردارند و ما هم فعالیتهای هستهایمان را محدود کنیم، ما همه کارها را انجام دادیم و آنان هیچیک را انجام ندادند و از برجام خارج شدند. این ویژگی خاص آمریکاست؛ یعنی نهتنها آمریکا، بلکه کلیه کشورهای غربی؛ چون آنها سیاستشان را سیاست ماکیاولی میدانند و پیغمبرشان ماکیاول است. ماکیاول هم صراحتاً در کتاب شهریار گفته دروغ گفتن و خلف وعده کردن جزو ذات حکمرانان است و لذا مشروع هم هست و برای اینکه به منافع خود برسیم و مصالح خودمان را در نظر بگیریم، باید بپذیریم اگر در جایی لازم شد نقض عهد کنیم و این برخلاف چیزی است که در اسلام و جمهوری اسلامی داریم.
وقتی در وزارت دفاع مسئولیت دعاوی با آمریکا را برعهده داشتم، هیچوقت نپذیرفتم ما در ابتدا تعهدی بدهیم و آنها بعداً تعهد خود را اجرا کنند؛ چون براساس عدم اعتماد به آنها عمل میکردیم و موفق هم بودیم. درباره بیانیه الجزایر هم اشکالات زیادی بود و یکی از این اشکالات این بود که دعاوی که در دادگاههای ایران میتواند مطرح شود و دادگاههای ایران صالح هستند به دادگاه لاهه نرود ولی گفتند چون در ایران دادگاهها صالح نیستند و بنابراین تابعیت مضاعف را پذیرفتند که حتی کسانی که ایرانی هستند اما یک پاسپورت آمریکایی دارند آنها هم باید بروند و لذا بر سر جریان بیانیه الجزایر مشکلات زیادی وجود داشت و اولین تجربه ما بود و آنها به مسائل حقوقی مسلط بودند؛ نتیجتاً بیانیه با اشکالات به امضا رسید اما همین بیانیه با اشکالات را هم در عمل اجرا نکردند.
براساس خاطرات الکساندر هیل، وزیر خارجه وقت ریگان تصمیمشان این بود که همین قرارداد ناقص را نیز به هم بریزند. او در خاطراتش میگوید وارد اتاق بیضی کاخ سفید شدم و دیدم مسئله خروج از قرارداد الجزایر مورد بحث است و همه بهطور جدی میگویند موجب ننگ ماست که پذیرفتیم این کار انجام شود و باید لغوش کنیم. او میگوید که دیدم این مسئله به حیثیتمان لطمه میزند بنابراین موافقت نکردم و اجازه ندادم. البته متأسفانه همان زمان در ایران با نفوذی که کرده بودند عدهای دنبال لغو این بیانیه بودند که من در دفتر خدمات بهشدت با آن مخالفت کردم و نظرم پذیرفته شد.
بحثم این بود که چیزی که اهرم قدرت ما بود گروگانها بودند که نزد خانوادههایشان رفتند ولی اگر ما از تعهدات خود خارج شویم، آمریکا میتواند قراردادها و اموال و داراییهای ما را که در اختیارش است به آمریکا برگرداند و بهجای داور ما، داور تسخیری بگیرند که خوشبختانه این کار انجام نشد اما تا به امروز نتوانستیم دعاوی که علیه آمریکا داریم دریافت کرده و او را محکوم کنیم.
بخش کوچکی از مجموعه شروط و هدفگذاری که حضرت امام رحمةاللهعلیه داشتند محقق شد و آن هم بهخاطر شرایط جنگی که داشتیم که باعث شد ذخیره ارزیمان بالا برود و موفق هم شدیم. در زمان شاه، ما به آمریکا نفت میفروختیم و پولش را به ما نمیدادند و پولش را به یک صندوق امانی در وزارت دفاع آمریکا میریختند و شرکتهای تسلیحاتی که تسلیحاتشان را برای ما میساختند، مأموران پنتاگون میدیدند و تأیید میکردند و پولش را میدادند و تسلیحات را به ایران میفرستادند. در ایران هم آمریکاییها تحویل میگرفتند و ما هیچ نقشی نداشتیم. تنها در ماجرای تبادل یک جاسوس در سالهای اخیر، توانستیم چهارصد میلیون دلار از پولمان با بهرهاش (یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار) که در صندوق بود تحویل بگیریم وگرنه هنوز هم مطالبات و دعاوی ما علیه پنتاگون و دولت آمریکا برجاست.
غیر از بحث اموال و جایی که اجاره کردید و همچنان اجاره آنجا را میدهیم، از لحاظ مالی چه تعهداتی دارند که هنوز پولهایمان بلوکه است؟
اختلاف حسابی داشتیم در مورد میزان مبالغی که پرداختیم و با آمریکا قراردادی به نام فروش نظامی خارجی (FMS) داشتیم و مدعی بودیم که قبل از انقلاب ۱۳ میلیارد دلار به آمریکا پرداخت داشتهایم و آنها میگفتند بیش از هشت میلیارد دلار دریافتی نداشتهاند و چون میدانستند بدهکارند در جواب اسناد و مدارکی که داده بودیم ترجیح دادند هر چه میتوانند عقب بیندازند.
گفتیم ۱۳ میلیارد دلار دادیم و بیشتر از هشت میلیارد دلار کالای نظامی تحویل نگرفتیم و در اینجا هم دعوا با خود دولت آمریکا بود چون مسئول همه خریدها آنها بودند. یک سری پروژهها هم بود که این پروژهها را پیشخرید کرده بودیم، مثل هواپیمای F۱۶ که ما پولش را داده بودیم که چیزی دستگیرمان نشد و آنها مدعی بودند که ما این را هزینه کردیم. کار رذیلانهای در دوره شاپور بختیار کردند، معاون وزارت دفاع آمریکا به ایران آمد و اغلب قراردادها را باطل کرد و میگفتیم خود شما بودید که فسخ کردید و ما خسارت میخواستیم ولی آنها ادعا داشتند که این فسخ متفقاً بوده است.
اگر بخواهید به این ماجرا نگاه تحلیلی داشته باشید، چرا در مذاکره و توافق با آمریکاییها چنین اتفاقاتی میافتد؟
آنها اصالتاً فریبکارند و در تئوری و ایدئولوژیشان فریبکاری و نقض عهد کردن پذیرفته و مشروع است. باید کاری کنیم که وقتی مذاکره میکنیم حتماً بتوانیم در مقابل چیزی که میدهیم بلافاصله مابهازایش را بگیریم و همزمان و متناظر باشد و این کاری بود که من میکردم. مثلاً در وزارت دفاع با شرکت نظامی هیوز مذاکرهای داشتم راجع به سیستمهایی که قرار بود به ما تحویل دهند و پولش را گرفته بودند و ندادند و گفتم تا زمانی که پول را که ۳۶ میلیون بود به حساب ما واریز نکنید، تعهدی نمیپذیرم که امضا کنم. تسویهحساب شد و گفتند نقشههایی تهیه کردند و گفتم نقشهها را در انبار مشخصی بگذارید تا زمانی که با شما حساب میکنیم. باید بسیار مراقب بود زیرا واقعاً قابل اعتماد نیستند، مخصوصاً انگلیسیها از آمریکاییها بدترند و بسیار حواسم جمع بود و با آنها بر اساس عدم اعتماد کار میکردیم و موفق هم شدیم و در دورانی که مسئولیت داشتم مبالغ زیادی از آنها گرفتیم.
برخی افراد مشخصاً مهندس بازرگان میگفتند انقلاب اسلامی یک چشمانداز مبارزه و درگیری با آمریکا نداشته و اساساً درگیری با آمریکا یک انحراف است که از مارکسیستها و چپها به ارث رسیده. الان دیگرانی هم هستند که این حرف را میزنند و مدعیاند که تسخیر لانه جاسوسی تندروی بود و دلیل اصلی انقلاب استبداد شاه بود نه مداخلات آمریکا؛ این تئوری را چطور ارزیابی میکنید؟
باتوجه به حوادث و اتفاقاتی که از ابتدای نهضت ملت ایران به رهبری حضرت امام رحمةاللهعلیه شروع شده این ادعا درست نیست. حضرت امام رحمةاللهعلیه سالهای ۴۱ و ۴۲ که مبارزه را شروع کردند، خیلی روشن فرمودند آمریکا از شوروی بدتر و شوروی بدتر از انگلیس است و همه از هم پلیدترند، لکن امروز سروکار ما با آمریکاست. میبینیم در تمام این دوران، شاه بدون اجازه آمریکا آب نمیخورد و مسئله استبداد شاه، فرع بر نفوذ و سلطه آمریکا بود؛ یعنی آمریکا چنان سلطهای بر کشور ما داشت که تصمیماتی که در واشنگتن گرفته میشد به شاه دیکته و ابلاغ میشد که این کار را انجام دهند، مثل جریان انقلاب شاه و ملت (انقلاب سفید) که دیکته کِنِدی بود. در دوران انقلاب هم در صحبتها و مطالبی که مطرح میشد همهاش مرگ بر شاه وجود داشت. آمریکا تا آخرین لحظه از شاه حمایت کرد و سعی داشت شاه را حفظ کند. در آخرین لحظه طرح کودتا را در شب ۲۱ بهمن ریخته بودند و قرار بود در ایران کودتا انجام شود و به علت اینکه امام رحمةاللهعلیه حکومتنظامی را لغو کرد و گفت به خیابان بریزید، کودتا خنثی شد.
این حرف بیاساسی است که بیان میشود و هنوز هم که هنوز است گرفتار آمریکا هستیم. آمریکا و شوروی فهمیدند این پدیده نوظهور که دارد وارد صحنه سیاسی جهان میشود موجب شکست و نابودی آنها خواهد شد، چون انقلاب اسلامی یک پدیده غیرمادیگرایانه، الهی و معنوی بود. آنها سیصد سال به همه این مفاهیم لگد زده بودند؛ لذا این پدیده در ایران نوظهور بود و همه مسئله، آمریکا بود. از همان ابتدا انواع کودتاها و توطئهها برای براندازی جمهوری اسلامی صورت گرفت و هیچوقت آمریکا از این کارها دست برنداشت. با اینکه چندین رئیسجمهور عوض شد ولی سیاست همگی این بود که باید این نظام از بین برود و هنوز هم این حرفها هست که حرفهای بیمنطق و بیمعنایی است.
بحث دیگری که در رابطه با جمهوری اسلامی و آمریکا مطرح میشود این است که روند آمریکاستیزی که نظام و انقلاب در پیش گرفت برای ما دستاورد نداشته است؛ ارزیابی شما از این گزاره چیست؟
ما قبل از انقلاب تحت سلطه بودیم؛ هم سلطه اقتصادی، هم سلطه فرهنگی، هم سلطه نظامی و هم سلطه سیاسی که آمریکا و انگلیس بر ما سلطه داشتند. شعار ما «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود و معنی استقلال مبارزه با سلطه است. امروز نهتنها توانستیم از زیر یوغ این سلطه درآییم، بلکه روزبهروز قویتر شدیم و تحریمها را به فرصت تبدیل کردیم. زمانی با یک آمریکایی مذاکره داشتم، به شوخی گفتم: اگر شما دشمن ما نبودید من شما را دعا میکردم؛ گفت: چرا دعا میکردید؟ گفتم: شما ما را مجبور کردید روی پای خودمان بایستیم. اگر این دشمنی نبود امکان نداشت امروز در قدرت نظامی به جایی برسیم که موشک هایپرسونیک تولید کنیم. قدرت و امکاناتی که داریم و پیشرفتی که کردیم ناشی از این بوده که آمریکا با ما دشمنی کرده است.
واقعیت قضیه این است که آمریکاییها معتقدند ابرقدرتی هستند که همه دولتها باید تحت سیطره آنها باشند. آمریکاییها جنگسالارند، به همین دلیل صنایع پیچیده نظامی خود را بر دولتشان دیکته میکنند که بجنگند یا جنگی خلق کنند. این حرف آقایان بیمأخذ و عوامانه است؛ ما رابطهمان را با آمریکا قطع نکردیم. آمریکا رابطهاش را با ما قطع کرد. ما هیچ توطئهای علیه آمریکا نکردیم و او طی این ۴۳ سال همواره علیه ما توطئه کرده و هنوز هم دست برنمیدارد. آنها میگویند شما باید قبول کنید یک دولت کوچک هستید و اگر میخواهید با ما مذاکره کنید، ما در بالا مینشینیم و شما روی زمین چمباتمه بزنید و ما پا روی سر شما میگذاریم و دیکته میکنیم شما بنویسید و این را از مذاکره میفهمند و در برجام هم همین کار را کردند.
عدهای معتقدند اصلاً اشتباه کردیم که انقلاب کردیم. آقای بازرگان هم با انقلاب موافق نبود و بر او تحمیل شد و مثل آقای شریعتمداری معتقد بود که شاه سلطنت بکند، نه حکومت. نگاه جبهه ملی همواره به واشنگتن بود که حزب دموکرات بر سر کار بیاید و آنها از قبلِ حزب دموکرات به قدرت برسند.
چطورمیتوان جلوی خسارتهای ناشی از بدعهدی آمریکا را گرفت؟
سیاستی که الان در قبالش داریم این است که بتوانیم چیزی را از قبل این دربیاوریم؛ یعنی اموال و داراییهایی را که در آنجا داریم بتوانیم بگیریم و تحریمها را بردارند. نظر حضرت آقا این بود که یک مورد شما انجام دهید و یک مورد آنها انجام دهند و همزمان باشد و بعد هم تعهد بسپارند زیر قولشان نمیزنند که این کار انجام نشد. همینطور که دولت فعلی دارد دنبال میکند برنامهمان را با سایر دولتهای غیرغربی بریزیم و با همسایگان و آسیاییها کار کنیم که موفق هم شدیم که تا حدودی تحریمها را خنثی کنیم. قطعاً نگاه به شرق نگاه درستی است.
بهعنوان سوال پایانی هیچوقت پیش نیامد که اشکالات بیانیه الجزایر را به افراد مذاکره کننده منتقل کنید؟
بله، مثلاً تابعیت مضاعف بهطور جدی مطرح بود که واقعاً ظلم بزرگی به ما شد و به آنها میگفتیم اما چون خودم در مذاکرات بیانیه الجزایر نبودم، گفتند نمیدانستیم چنین مشکلی پیدا میشود زیرا تجربه نداشتیم.
در پایان باید گفت درگیری ما با آمریکا ادامه خواهد داشت و توطئههای آمریکا هم تمامشدنی نیست تا زمانی که آمریکا در قدرت باشد؛ البته قدرت آمریکا در حال افول است و ما تاکنون در همه توطئههایش آنها را شکست دادهایم و بعد از این هم موفق خواهیم بود.
نسل جوان باید خود را برای دوران آقایی و قدرت جمهوری اسلامی بهعنوان یک ابرقدرت آماده کند. در کتاب جدیدم با نام «ایران، ابرقدرت منحصربهفرد» به این مسئله اشاره کردهام.