others/content
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با سرپرست معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری

نخبگان ایرانی به آینده امیدوارند

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif دیدار اخیر جمعی از نخبگان و استعدادهای علمی با رهبر انقلاب اسلامی، حاوی محورهای مهمی درباره ظرفیت‌ها و توانایی‌های این قشر برای حل مشکلات کشور و یادآور وظایف متقابل جامعه نخبگان و دستگاه‌های دولتی بود. رسانه KHAMENEI.IR برای بررسی این محورها به گفت‌وگو با آقای دکتر روح‌الله دهقانی فیروزآبادی، سرپرست معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری پرداخته است.
 
* رهبر انقلاب در دیدار اخیر با نخبگان علمی کشور، این قشر را به‌عنوان ثروت کشور معرفی کردند. مجموعه‌های تحت مسئولیت شما به‌عنوان متولی این ثروت ملی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، چه رویکردی را برای حفظ و نگاهداری و حراست از آن اتخاذ کرده است؟
* بسم الله الرّحمن الرّحیم. ما از نخبه همان تعریفی که آقا در دیدار اخیر کردند -که تعریف بسیار درستی است- را داریم. یعنی می‌گوییم نخبه آن استعدادی است که با تلاش و زحمت و با هدایت الهی در مسیر قرار گرفته است و دارد تأثیرگذاری می‌کند. شما چیزی را که دارد تأثیرگذاری می‌کند، وقتی حذف کنید، حس می‌شود. ما یک‌سری استعداد در کشور داریم که باید اینها را هدایت کنیم و یک‌سری آدم نخبه داریم که اینها دارند تأثیرگذاری می‌کنند. اینکه ما فکر کنیم معاونت علمی مثلاً باید شغل درست کند، این تصور قطعاً تصور اشتباهی است. معاونت علمی جایگاه ستادی دارد. صف کجاست؟ وزارت نفت است،‌ وزارت بهداشت است، وزارت علوم است، وزارت کشاورزی است، صمت است و وزارتخانه دیگر که دارند کار را انجام می‌دهند.

معاونت علمی، نقش نمایندگی رئیس جمهور برای تزریق ادبیات و نظام ملی نوآوری به ارکان کشور را دارد. وظیفه حمایت، پیگیری و نظارت و ارزیابی عملکردها را دارد؛ یعنی ما باید درست سال آینده بتوانیم امتیاز بدهیم؛ امتیازی که روی دستگاه‌ها تأثیر بگذارد و به همین منوال، رئیس‌جمهور گزارش بگیرد که مثلاً وزارتخانه‌های کشور، دستگاه‌های اجرایی کشور، امتیازشان در این حوزه‌های نوآوری چقدر بوده است؟ یکی از دلایلی که شاید در این سال‌ها نتوانستیم آن‌طور که باید و شاید در این قضیه عمل بکنیم، این بوده است که سعی کردیم خودمان انجامش بدهیم. دوره‌هایی واقعاً لازم بود؛ چون این گفتمان در کشور وجود نداشته است. واقعاً تنها کسی که داد حوزه علم و فناوری را می‌زد، بعد از رهبر انقلاب همین معاونت علمی بود؛ ولی الان دیگر این‌طور نیست. امروز شما هر مدیر اجرایی را در کشور نگاه می‌کنید، از این حوزه حرف می‌زند؛ به‌خاطر همین، نیاز داریم که یک نسل جدید از مدیریت را در معاونت علمی تحقق بدهیم؛ یعنی مدیریتی ستادی، مدیریتی که با دست بالا از همه دستگاه‌های کشور این قضیه را پیگیری کند.

بحث دیگر در این فضا این است که در این سال‌ها، به‌دلایل متعدد، بنیاد نخبگان و معاونت علمی دو نهاد در کنار همدیگر بودند و همکاری کردند؛ مگر می‌شود معاونت علمی را بدون استفاده از نخبگان مدیریت کرد؟ اصلاً معنایش چیست؟ معاونت علمی که خودش متولی و پاسخگوی حوزه نخبگانی و علم و فناوری کل کشور است، خودش حتماً باید نخبگانی اداره بشود. این برنامه‌ای جدی است که ما در ارکان مختلف معاونت علمی در استان‌ها، در خود معاونت و در مجموعه‌های دیگر سراغ بدنه نخبگانی‌ای برویم که در بنیاد کشف می‌شوند. اگر این اتفاق بیفتد، به این هدف خود می‌رسیم. حالا این‌بار، مدیریت امور نخبگان را خود همین نخبگان انجام می‌دهند. اگر کارشناس‌ها و مدیرها و کارکنان بنیاد ملی نخبگان، از همین بچه‌های بنیاد نخبگان باشند، تعامل‌هایشان، رفتارهایشان و درکشان خیلی فرق می‌کند. من که مثلاً در بیست سال گذشته شرکت‌داری کردم و در بنیاد ملی بودم، خیلی نگاهم با کسی فرق می‌کند که هیچ‌کدام را تجربه نکرده است. یک برنامه جدی دیگر این است که معاونت و بنیاد کنار هم نباشند؛ بلکه معاونت و بنیاد با هم ممزوج باشند. بنیاد، یک ظرفیت نرم‌افزاری است که باید روی این سخت‌افزارها نصب بشود. اگر این اتفاق بیفتد حالا نخبگان بر نخبگان مدیریت می‌کنند.

مسئله دیگر هم که آقا به آن اشاره کردند، وظیفه اصلی‌مان در قبال نخبگان است. تأثیرگذاری نخبگان تاکنون، معلوم بوده است و اصلاً لازم نیست برایش جا پیدا کنیم. آن که کمی سخت است، استعدادهایمان هستند. نکته‌ای که رهبر انقلاب در این‌باره به آن اشاره کردند، بحث زمینه‌سازی بود. یکی از کارهایی که باید کمک کنیم که انجام بشود، زمینه‌سازی تبدیل این استعدادها به نخبگان است. یک بخش از زمینه‌سازی، بخش توانمندسازی است. استعدادهای ما که در دانشگاه کشف می‌شوند، برای اینکه بتوانند وارد بازار واقعی اقتصاد جامعه بشوند، یک فاصله‌ای دارند؛ به هر حال نظام آموزشی‌مان نیاز به اصلاح دارد.‌ نیاز دارد بهینه بشود؛ اما ما نباید منتظر آن بمانیم. حتماً برنامه‌های توانمندسازی در قالب یک‌سری طرح‌ها باید شکل بگیرند که الان هم بعضاً دارد اجرا می‌شود، مثل طرح احمدی‌روشن یا طرح‌هایی از این دست. در فاصله یکی‌دوسال، نخبه‌ها و استعدادهایی که از دانشگاه بیرون می‌آیند، استعدادهایشان بروز پیدا کند، در یک فضای آزمایشی، تأثیرگذاری کنند و بعد از آن، باید در دستگاه‌های اجرایی یک زمینه‌هایی درست کنیم. به نظرم این قسمت سخت‌ترین بخش کار ما است.

* یعنی انجام نشده است؟
* نه. دستگاه اجرایی باید بپذیرد که مثلاً فلان مدیر دستگاه اجرایی که سی سال پیش آمده، آزمون و خطا کرده و هنوز هم مشغول به کار است، الان باید برای این نسل یک فضاهایی را باز کند و آن‌ها بیایند سعی و خطا کنند. فهم این موضوع که بپذیریم که یک مدیر و متخصص جوان که قبلاً‌ یک آماده‌سازی‌هایی برایش انجام شده، مستقیم از دانشگاه نیامده است؛ بلکه‌ در قالب همین طرح‌های توانمندسازی تجربه‌هایی کسب کرده است. این کار سختی است که ما باید خیلی جدی آن را پیگیری کنیم.

* به‌طور مشخص، این رویکرد توانمندسازی روی زمین قرار است چه‌کاری انجام دهد؟
* ببینید، من یک مثال در توانمندسازی بزنم. طرح احمدی‌روشن را کمی تشریح می‌کنم. طرح احمدی‌روشن چیست؟ فارغ‌التحصیل‌های دوره کارشناسی یا رشته‌های ارشد و دکترا، پنج‌ تا هفت نفر، دور یک استاد جمع می‌شوند. یک مسئله واقعی هم تحویلشان داده می‌شود. منظورم از استاد، فقط استاد دانشگاه نیست. ممکن است استاد دانشگاه هم باشد. شخصی است که خودش نخبه تأثیرگذار است؛ یعنی بیرون کار می‌کند و دیگران در حوزه خودش او را قبول دارند؛ مثلاً اگر در حوزه فنی کار می‌کند، یک آدم فنی تأثیرگذار است. اگر در حوزه علوم انسانی کار می‌کند، یک مدیر موفق بوده است. اگر در حوزه گیاهان دارویی کار می‌کند، خودش تجربه کار دارد؛ یعنی آدمی است که نخبگی‌اش اثبات شده است. این هسته‌ها حول آن استاد شروع به حل‌کردن مسئله می‌کنند. بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی هم، یک حمایت‌هایی از ایشان می‌کند. فارغ از اینکه اصلاً‌ مسئله حل می‌شود یا نمی‌شود. این کار را با همدیگر، مثلاً یک‌ساله انجام می‌دهند با دستگاه‌های اجرایی تعامل می‌کنند، با کارفرما تعامل می‌کنند، بازار می‌روند، گاهی پولش را هم ندارند و به دردسر می‌افتند، قول حمایت می‌گیرند و نمی‌شود، در دل مسئله می‌روند و حل نمی‌شود، این مسائل هست. خیلی وقت‌ها به بعضی از این بچه‌ها -چون خودم قبلاً مربی طرح احمدی‌روشن بودم- می‌گفتم اصلاً مهم نیست که مسئله‌ای حل بشود یا نه. مهم این است که شما دارید یک مسیر واقعی را تجربه می‌کنید. در خارج از کشور هم این مرسوم است. کارشان این است که دانشجوی فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد و‌ دکترا را که از دانشگاه مستقیم بیرون آمده، قبل از اینکه به‌عنوان مثال او را به محیط آب جوش صنعت ببرند، قبلش در یک آب گرم می‌گذارند که آماده بشود. طرح احمدی‌روشن یکی از این طرح‌هاست. روی آن هم زحمت کشیده شده است. الان که در مورد اقتصاد دانش‌بنیان حرف می‌زنیم، شالوده‌اش همین نیروی انسانی نخبه است. غیر از این که اتفاق نمی‌افتد. باید یک حرکت دیگری انجام بشود؛ یعنی این انتظار را داریم.

* یعنی این مسیر باید تقویت شود.
* حتماً. ببینید الان در تدوین قانون جهش تولید، آدم‌های زیادی تأثیر گذاشتند. این قانون باید درست اجرا بشود؛ همان‌طور که قانون دانش‌بنیان‌های مصوب ۸۹ اجرا شد. این چیزی که الان می‌بینیم، ده سال دیگر اجرای قانون، تبدیل می‌شود به اقتصاد دانش‌بنیان واقعی. فقط یک قلم از قانون جهش تولید دانش‌بنیان، همان بحث اعتبار مالیاتی‌اش است؛ اعتبار مالیاتی‌ای که مجموعه‌های بزرگ، می‌توانند در تحقیق و توسعه صرف کنند. این یک فرصت طلایی است. یک مجموعه بزرگ می‌تواند به‌جای مالیات‌دادن، خودش هزینه کند و تحقیق و توسعه سودش را هم خودش ببرد. حالا ما داریم تعریف می‌کنیم که این تحقیق و توسعه، چگونه است. یکی از شاخصه‌های تحقیق و توسعه، این است که همین شبکه‌های دانش‌بنیانی که در کشور هستند را به کار بگیرند. من در بحث‌هایم قبلا به این موضوع آن اشاره کرده‌ام؛ یعنی صنعت نوآور یا فناوری‌بنیان، شبکه شرکت‌های فناور یا دانش‌بنیان را به کار بگیرد. این‌گونه چرخه کامل از نیاز واقعی تا دانشگاه برقرار می‌شود.

در همین بستر، مثلاً در تسهیلاتی که یک قانون را جهش می‌دهد، اگر بتوانیم یک نشان خاصی تحت‌عنوان صنعت نوآور تعریف کنیم، همیشه نقد است. ما باید به فلان خودروساز، فلان لوازم‌خانگی‌ساز یک برند دیگری بدهیم. بگوییم آقای ماشین‌لباسشویی‌ساز، لوازم‌خانگی‌ساز، خودروساز مشروط بر انجام این کارها به تو نشان نوآور یا فناوری‌بنیان می‌دهیم.‌ این امکانات را هم به تو می‌دهیم. این واقعاً برای تولید کننده جذاب است. اگر این کار را بتوانیم انجام بدهیم و قانون را خوب اجرا کنیم، خود این، به‌نظرم یکی از کارهای باارزش برای زمینه درست‌کردن برای همین نخبگان است که اینها جذب بشوند، استخدام بشوند، تجربه کنند، دوره‌های پسادکترا را بگذرانند.

* در صحبت‌های نمایندگان نخبگان، امید و اعتماد فراوانی به توان و ظرفیت‌های داخلی وجود داشت. جالب است که با این نگاه، اصلاً بحث نمی‌توانیم و نمی‌شود و تحریم‌ها دیگر از حیز انتفاع خارج می‌شوند.
* اصلاً ما از اینها عبور کردیم. یکی از گفتمان‌هایی که رهبر انقلاب در سال‌های دهه هشتاد خیلی روی آن تأکید داشت، این قضیه «ما می‌توانیم» بود. واقعاً آن دوره، عده‌ای بودند که می‌گفتند نه ما نمی‌توانیم، از استاد و از دانشجو و... این را می‌گفتند. لازم بود که اول به اینها بفهمانیم که ما می‌توانیم. الان به‌نظرم گفتمان «ما می‌توانیم»، در کشور کاملاً فراگیر شده است. الان هیچ‌کس پیدا نمی‌شود که واقعاً دستی در کار داشته باشد و بگوید نمی‌شود این کار را کرد. شما اگر یک آمار از استادهای دانشگاه بگیرید و بگویید به‌نظرتان مسئله‌ای در کشور هست که نشود حل کرد؟ از فنی، از مدیریتی، از پزشکی و... اغلب آنها می‌گویند حتماً‌ می‌شود حل کرد. این باور ایجاد شده است؛ یعنی مرحله اول گفتمانی که آقا، مخصوصاً در دهه هشتاد درست کرد، کار خودش را کرد. «ما می‌توانیم» الان جا افتاده است. الان کسانی پیشی گرفتند که مدعی «ما می‌توانیم» هستند. نکته‌ای که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردند، شاید ساده بود، ولی خیلی عمیق بود و آن بحث زمینه است. چرا آقا به قضیه زمینه‌سازی اشاره کرد؟ چون همین که ما می‌گوییم که این همه آدم هستند که می‌گویند ما می‌توانیم، باید این را نشان بدهیم.

* جالب است این واقعیتی که شما دارید از وسط میدان ترسیم می‌کنید و درست هم هست، دقیقاً نقطه مقابل تصویری است که از دانشگاه و نخبه و آینده ایران، دارد ترسیم می‌شود.
* حتی رسانه‌های خارجی هم فهمیده‌اند که فرهنگ و باور «ما می‌توانیم» جا افتاده است و خیلی هم با این مبارزه نمی‌کنند. آنها خودشان هم فهمیدند که دیگر نمی‌توانیم به اینها بگوییم که تو نمی‌توانی؛ چون اینها باورشان شده است که می‌توانند. در یک خط دیگر کار می‌کند و آن خط این است می‌گویند بله تو می‌توانی؛ ولی در این کشور به تو زمینه نمی‌دهند که توانستنت را به عمل بیاوری. دارند این خط را می‌روند که اتفاقاً هم تو توانمند و قابل هستی؛ ولی اینجا جایش نیست که پیشرفت کنی. جایش نیست که توانستنت را در واقعیت نشان بدهی. دارند این خط را پیش می‌برند؛ پس اول این را بفهمیم. من عین واقعیت را بگویم، الان بزرگ‌ترین وظیفه، همین است: زمینه را برای این بچه‌ها آماده‌کردن که بدوند. اگر این کار را انجام بدهیم دو تا اتفاق می‌افتد: اول اینکه فشار انتظارات نخبگان، رویمان کم می‌شود؛ چون وقتی میدان را آماده می‌کنیم، می‌گوییم این گوی و این میدان. آن کسانی در بازی می‌آیند که واقعاً توانمندند. آنهایی که موفق می‌شوند، مایه خیر برای کشور می‌شوند؛ یعنی آن حس تأثیرگذاری‌شان را تجربه می‌کنند که ما آمدیم و تأثیر هم گذاشتیم. واقعاً هم آن چیزی که اولویت یک نخبه‌هاست، این است که چقدر در کشور خودشان تأثیرگذارند. این خیلی حس خوبی است. دوم اینکه آنهایی که در چند تا میدان می‌آیند‌ و می‌بینند نتوانستند کاری بکنند، دیگر لازم نیست که ما به ایشان بگوییم که تو نخبه نیستی و فکر می‌کنی که نخبه‌ای. خودشان متوجه می‌شوند که اینجا اوضاع فرق می‌کند. خیلی کمک‌کننده است که استخر را بگذاری وسط، بگویی حالا شنا کن ببینم چه‌کار می‌کنی. این در واقعیت خودش را نشان می‌دهد.

ببینید در کشور در این ده سال گذشته -من ده سال گذشته را تأکید دارم؛ چون گفتمان دانش‌بنیان‌ها و شرکت‌های نوپا در این بازه خیلی خوب شکل گرفته است- بیشتر با رویکرد عرضه‌محور، خیلی از هسته‌های دانش‌بنیان شکل گرفتند و خیلی شرکت شکل گرفت. مجموعه‌های مختلف و بعضی‌هایشان هم الان به یونیکورن‌های بزرگ اقتصاد تبدیل شدند؛ یعنی بعضی‌هایشان آن‌قدر بزرگ شده‌اند که اصلاً به جزئی از زندگی مردم تبدیل شده‌اند. الان در دوران جدید، با توجه به این قوانین خوبی که در کشور داریم، بحث حمایت از تولیدِ بار اول یا بحث ممنوعیت واردات محصولی که در کشور وجود دارد، بحث قانون جهش تولید و... . اینها برای ایجادکردن بازار واقعی سخت‌افزاری در حوزه‌های معدن، کشاورزی، غذا، حمل‌ونقل و... ظرفیت دارند که ما باید تا ده سال آینده، منتظر یک بروز و ظهوری از شرکت‌های جدید دانش‌بنیان و صنایع نوآور باشیم که مستقیماً زندگی مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

* یعنی تأثیرشان در سفره مردم مشهود می‌شود؟
* بله. این کاملاً جدی است. تا الان تعریفی از دانش‌بنیانی وجود داشت که به چیزی بگوییم دانش‌بنیانِ نوع یک که یک فناوری پیچیده دارد. ما اصلاً به این معتقد نیستیم. ما می‌گوییم هر فناوری‌ای که یا ثروت‌آفرین است یا اقتدارآفرین و در کشور نو است، دانش‌بنیان حساب می‌شود. به این می‌گوییم فناوری نافع. پیچیدگی، خودش مقدس نیست. با این تعبیر خیلی از شرکت‌هایی که در حوزه کشاورزی کار می‌‌کنند یا در حوزه دام، تجهیزات، گردشگری، معدن، مسکن و... که واقعاً‌ تکنولوژیکند، ولی پیچیده نیستند، در این تعریف داخل می‌شوند؛ چراکه کاملاً ثروت‌آفرین و تأثیرگذارند و در کشور هم مثلشان نیست.  شما همین مسکن را نگاه کنید. تکنولوژی‌هایی که ما در کشور برای تولید مسکن داریم استفاده می‌کنیم، مال چند سال پیش است؟ در دنیا هر روز، در حوز‌ه مسکن تکنولوژی‌های جدید دارد توسعه پیدا می‌کند. خیلی هم پیچیده نیستند و ما با این فرض، به آن‌سمت پیش می‌رویم؛ بنابراین وقتی که سیاست‌گذاری نهادی مثل معاونت علمی که تأثیرگذار و ریل‌گذار در این حوزه است، به این سمت پیش می‌رود، همان طوری که در ده سال گذشته، یک‌سری خطوط پررنگ شد و شرکت‌هایی رو آمدند، اگر ما ریل سیاست‌هایمان را این‌طور تغییر بدهیم و اصلاح بکنیم، با ظرفیت‌های عجیب و غریبی که این قانون جهش دارد، انتظار داریم در چند سال آینده، شرکت‌هایی داشته باشیم که واقعاً روی غذا اثر بگذارند، روی پزشکی‌مان اثر بگذارند، در دارو اثر بگذارند، در تجهیزات پزشکی اثر بگذارند، در مسکن اثر بگذارند و همین طور هزار جای دیگر.

* با این افقی که شما ترسیم می‌کنید، دانشگاه نسبت کاملاً مستقیمی با نیازهای کشور و رفع سلطه پیدا می‌کند. ما خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم کمک دانشگاه در رفع سلطه، صرفاً سیاسی است؛ اما با این نگاه، کاملاً کاربردی و در جهت استقلال کشور تعریف می‌شود.
* وقتی می‌گویی «العلم سلطانٌ»، سلطان یعنی چه؟ یعنی ابزار تفوق، ابزار برتری. علم، ابزار تفوق است. من یک گزارشی در صحبت‌هایم راجع به نشریه نیچر دادم. خیلی جالب است. نیچر را که می‌شناسید. یک نشریه بسیار معتبر است. یک مقاله در نیچر چاپ می‌کنند و در چین به اندازه بیست برابر حقوق سالیانه یک استاد، پاداش می‌گیرند؛ یعنی این قدر مهم است. رسماً یک گزارش می‌زند که ایران دارد حرکت می‌کند. کلیدواژه‌هایش هم اینهاست: رهبری، جامعه علمی‌، خودکفایی علمی،‌ تاریخچه علمی؛ پس این بدیهی است؛ منتها بعضی اوقات، آن‌قدر چیزهایی مثل آفتاب بدیهی می‌شود که اصلاً آن را نمی‌بینی. نکته‌ای که من در دیدار اشاره کردم، همین بود که چرا این اتفاقاتی که می‌افتد، در بازارها، در پاساژها، در سینماها و هزار جای دیگر این اتفاقات نمی‌‌افتد؟ چرا دانشگاه؟ چرا تعطیلی کلاس‌ها؟ خیلی مشخص است. اینجاست که این کشور را می‌تواند از سلطه‌پذیر به سلطان تبدیل بکند. باید این را بفهمیم. در گفتمان آقا یک باور است، مدام هم روی آن تأکید می‌شود؛ ولی هنوز در بعضی گفتمان‌های دیگر، تعارف است.

* بدنه جامعه نخبگان هم مثل شما همین قدر به آینده امیدوارند؟
* اگر نخبگان را به معنی کسانی که استعدادی دارند و الان دارند تأثیرگذاری می‌کنند، تعریف کنید، آنها امیدوارند. شما مثلاً‌ ببینید در یک صنعتی در یک کارخانه‌ای، با نخبه‌ای صحبت می‌کنید، هزار تا مشکل دارد. او می‌داند دارد چه‌کار می‌کند. واقعاً باهوش است. می‌گوید سخت است؛ ولی دارد جلو می‌رود. این همه کارآفرینی که در کشور داریم، می‌بینیم که با وجود سختی‌ها، دارند جلو می‌روند. چرا؟ چون نخبگی اینها به عمل و به واقعیت رسیده است و همین نخبگی دارد کمکشان می‌کند که خاص بشوند. بازار را دارند فتح می‌کنند. شما نگاه کنید در همین یکی‌دو سال گذشته، در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی اصلاً صنعت وجود نداشت. الان در کشور هستند، سهم دارند و دارند تلاش می‌کنند و دائم هم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. چرا؟ چون می‌بینند می‌توانند کار انجام بدهند. از نظر من عموم نخبگان، به‌معنی تأثیرگذارانی که الان دارند تأثیر می‌گذارند، باورمندند. مزه تأثیرگذاری را چشیده‌اند. نقطه مقابلش چه کسانی‌اند؟ استعدادهایی از کشورند که هنوز نتوانسته‌اند به ظهور و بروز برسند. فضا و میدان واقعی را هنوز لمس نکرده‌اند. اینها از کجا اطلاعات می‌گیرند؟ از تصویری که ساخته می‌شود.

* و مواردی مثل آشوب‌های اخیری اینجاست که کارکرد خودش را به نفع دشمن نشان می‌دهد.
* دقیقاً. دشمن کاملاً کار و تصویرسازی می‌کند. جالب اینجاست که این تصویرسازی، در غیاب نخبه‌های تأثیرگذار ما اتفاق می‌افتد.

* یعنی چه؟
* یعنی رسانه‌های ما، تصویری از نخبگان تاثیرگذار ندارند. نیاز به چهره‌سازی در حوزه نخبگانی داریم. نیاز داریم آدم‌های انقلاب اسلامی که این کشور را دوست دارند، جوانند، بااستعدادند، نخبگی‌شان نشان داده شده، استاد دانشگاهند، سرآمدند، نیاز داریم که اینها را چهره کنیم. نیاز داریم که چهره شاخص داشته باشیم که همه ببینند که فلانی مثلاً یک ریاضیدان بزرگ بوده، یک استاد پزشکی بوده، الان این مقدار شرکت دارد، این مقدار دانشجو دوروبرش هستند که ببینند حرکت‌کردن در این مسیر، خروجی‌اش اینها می‌شود.

این هم برنامه‌ای جدی است که ما در بنیاد دنبالش می‌کنیم، یعنی چهره‌سازی. چهره‌های هر کشور، یکی از لوکوموتیوهای پیشران انگیزشی جوان‌های آن کشور در آن حوزه‌اند. این یک بحث کاملاً جدی است. این کار دقیقاً نقطه مقابل آن تصویرسازی منفی است و آن را خنثی می‌کند. بگذارید مثالی بزنم. من ۲۳ سال پیش، دانشگاه قبول شده بودم، رشته هوافضای دانشگاه شریف. آن‌وقت‌ها کسی هوافضا را نمی‌شناخت. آنجا دانشجویی بود، مدام بیکار بود. دائم می‌گفت این چه رشته‌ای است که ما قبول شدیم؟ رشته‌مان به درد نمی‌خورد، اصلاً کار ندارد. من که با رتبه‌ای که می‌توانستم برق شریف قبول بشوم، مکانیک قبول بشوم، ولی به‌خاطر عشق یک‌ساله‌ام به رشته هوافضا آمده بودم، طی دوهفته ناامید شدم. گفتم عجب اشتباهی کردم! بعد خدا خواست و رفتم در مجموعه‌ای که آن‌موقع داشتند کار هوافضایی می‌کردند، بازدید کردم دیدم دارند هواپیما می‌سازند، پهپاد می‌سازند و یک انرژی‌ای گرفتم. مدیر آن مجموعه که خودش یک دانشجوی ارشد هوافضا بود، به من گفت فلانی بچه‌هایی که موفقند، درسشان را می‌خوانند، کار می‌کنند، حوصله و فرصت ندارند که برای تو بنشینند حرف بزنند. بعد مثال زد. اسم آورد گفت اینها یک بار وقت داده‌اند که تو با ایشان حرف بزنی؟ واقعاً این‌طور است، آن که دارد کارش را انجام می‌دهد حرف نمی‌زند. آن که بیکار است، تصویرسازی می‌کند.

یکی از بحث‌هایی که آقا به آن تأکید دارند، همین جهاد تبیین است. تبیین را چه کسی بگوید؟ تویی که در میدان هستی و داری کار می‌کنی و می‌بینی که در کشور چقدر فرصت وجود دارد، چهار سال پیش، هیچ‌چیز نبود، اصلاً شرکتی نبود. الان تو نزدیک هزار میلیارد تومان ارزش داری، تو بیا حرف بزن، تو بیا تبیین کن و بگو چه‌کار کردی؛ منتها خب جنس این بچه‌ها این‌طور نیست. من معتقدم رسالت رسانه این است. بالاخره یکی از انتظاراتی که از رسانه در این جهاد تبیین می‌رود، به‌نظر من دقیقاً سراغ همین آدمهایی رفتن است که اهل حرف‌زدن نیستند. نخبه‌های واقعی که دارند موفق کار می‌کنند، تصویرشان دیده بشود؛ اینهایی که اصولاً‌ دنبال تصویر نمی‌آیند، دنبال صداوسیما نمی‌آیند.

* در دیدار هم به این موضوع اشاره شد. رهبری خطاب به نخبگان تصریح کردند که خود شما هم از خیلی از ظرفیت‌های جامعه و خودتان اطلاع ندارید.
* بله. واقعاً‌ فضا این‌طور است؛ چون ما در کشور خیلی کار و مسئله داریم که روی زمین است. هزینه‌ها نسبت به دنیا خیلی  پایین‌تر است. هزینه نیروی انسانی، هزینه انرژی، هزینه فضا، همه هزینه‌ها به نسبت خودشان؛ یعنی هم بازار تشنه‌تر از جاهای دیگر است، هم هزینه‌ها کمتر است؛ منتها به‌شرطی که واقعاً نخبه باشی؛ لذا نخبه‌های واقعی، اینجا بهترین فرصت‌ها را برای کار پیدا می‌کنند، اینها استعدادهایی هستند که فضای واقعی را تجربه نکردند‌ و ما به آنها نیاز داریم. همین بحثی که رهبر انقلاب مطرح کردند، یکی از راهبردهایش همین است. این تورهای گردشگری که مطرح کردند که اتفاقاً چند وقتی است در بنیاد نخبگان برایش برنامه‌ریزی شده است که اجرا بشود. هفته پیش که در بنیاد جلسه داشتم، طرحش را هم دیدم. برنامه‌اش به‌زودی اجرا خواهد شد. حالا مثلاً تحت‌عنوان اردوی جهادی فناورانه یا مثلاً‌ تورهای گردشگری فناوری. اگر بتوانیم همین کارها را خوب انجام بدهیم. کاری کنیم که استعدادهایمان را ببینند. این این تورها می‌تواند امیدبخش باشد. حالا مخصوصاً اگر موضوعات گردشگری را هم به آن اضافه کنیم و بحث گردشگری را زنده کنیم، بحث اردوها را زنده کنیم با این محتواها خیلی امیدآفرین خواهد بود.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی